حجت الاسلام کاشانی روز سه شنبه مورخ 03 مهر 97 مصادف با شب شانزدهم محرم الحرام به سخنرانی با محوریت موضوع «عقل سرخ» پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
مظلومیّت امام حسین علیه السّلام
پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم 23 سال با جهالت جنگید، خون قلب خود را نداد. چه جهالتی است که حسین بن علی سلام الله علیها باید خون قلب خود را بدهد؟ «وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»[1] این چه جهالتی است؟ چه جهالتی است که –البتّه یکی خطاب است، یکی خطاب سوم است- دو امام ما میفرماید: «ازْدَلَفَ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ»[2] سی هزار نفر او را دوره کردند. این ادات عموم در ادبیات فهم معارف است. «كُلٌّ» یعنی همه «يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ» همه قربة الی الله این کار را کردند. حالا ما نخواهیم همه را بپذیریم که ظهور این معنا واضح است، یعنی عدّهای قربة الی الله… چطور میشود امام حسین علیه السّلام را قربة الی الله کشت؟
دیشب این را هم عرض کردم که عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکه گفت: این یزید زنا کار و شراب خور است، قیام کنید. ده هزار نفر بیعت مرگ با او کردند که میمیریم، ولی دست از تو برنمیداریم، و بالاخره همه کشته شدند. چرا پنج نفر از اینها، ده نفر از اینها… یک صدم اینها صد نفر میشدند، یک هزارم اینها ده نفر میشدند، ده نفر از مردم مدینه با امام حسین علیه السّلام همراه نشد. چرا؟
چرا عبدالله بن حنظلة یک آدم زاهد و دیندار محسوب میشود، علیه یزید قیام کند قبول است، امّا امام حسین اینقدر هم مشتری ندارد؟ چرا؟ چرا به امام حسین میگویند این قیام عقلایی نیست، دیوانگی است. هیچ کسی در تاریخ به عبدالله بن حنظلة نگفته است که این دیوانگی است!
عرض کردیم حتّی منصوب به شهید مطهّری است که ایشان فرموده است: عقلا قیام امام حسین علیه السّلام را درست نمیدانستند. چطور هیچ کسی نگفته است که قیام عبدالله بن حنظلة غلط است؟ چرا میگفتند قیام امام حسین علیه السّلام غلط است و خلاف عقل است؟!
پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم با بت پرستانی میجنگید و درگیر بود که اینها زن کاملاً برهنه را میآوردند چهار دست و پا دور کعبه میچرخید و دست میزدند. این عبادت آنها بود! در آیات سورهی برائت اینطور است که کنار خانهی خدا زن برهنه آمد چهار دست و پا راه رفت و شعر خواند. اینها در فساد سیر میکردند. نماز آنها، عبادت آنها این است که کنار خانهی خدا سوت و کف میزدند. این آیهی قرآن است. پیغمبر را اگر فحش میدادند (نستجیر بالله) به او مجنون میگفتند.
جهالت دینی؛ سختترین نوع جهالت
اهل فساد نمیتوانند اتهّام دینی به کسی بزنند. مظلومیّت مضاعف امام حسین علیه السّلام نسبت به پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم این است که این جهالت ظهرهی پیغمبر جهالت مقدّس است، جهالت دینی است. جهالتی است که از حوزهی علمیّه در آمده است، جهالتی است که علما پشت آن هستند! این خیلی سخت است.
امروز هم همینطور است، سختترین صحبت، سختترین تحلیل راجع به جهل مقدّس است. این سالهای گذشته خیلی صحبت کردم. هر چیزی که تکراری نبود و جای دیگر نگفته بودم ضبط شده است، در سایت من موجود است. 15 جلسه راجع به حوزه و تهجّر دینی صحبت کردم، ولی هیچ جا اجازه ندادم منتشر شود. چرا؟ چون اینطور نیست که با شما برخورد فیزیکی کنند، بلکه شما تکفیر میشوید، چون تفسیق میشوید، چون بیآبرو میشوید، چون غیبت شما واجب میشود، چون شتم شما واجب میشود. این خیلی فرق دارد.
یزید نهایتاً میکشد، یزید نمیتواند تکفیر کند. این کار حوزهی علمیّه است. هیچ جایی صلاح و فساد نیست، الّا اینکه در آن صلاح و در آن فساد پای حوزه در میان است. چه حوزهی شیعه در مسائل شیعه، چه حوزهی اهل سنّت در مسائل اهل سنّت. اگر بخواهد اصلاح شود باید یک امامی قیام کند و اگر بخواهد فساد باشد باید از آنها… کسی نمیتواند آن کارها را بکند. یزید نمیتوانست امام حسین علیه السّلام را اینقدر بدنام کند.
خدا شاهد است که من هر بار این را میگویم به شدّت ناراحت میشوم؛ اینکه پنج نفر باور نکردند که امام حسین علیه السّلام به خاطر خدا قیام کرده است، به خاطر مال دنیا و حکومت طلبی نیست. چه کسی میتواند این کار را بکند؟ شمر؟! عبید الله؟! این حرام زادهها میتوانند امام حسین علیه السّلام را اینطور بدنام کنند؟! آن هم چرا امام حسین؟ چون کسی به عبدالله بن حنظلة کاری نداشت. یک یادگاری پسر حنظلهی غسیل الملائکه است. اینها در جامعه اهل بیت را نابود کردند که ابن ابی الحدید میگوید کاری کردند که علیّ بن ابیطالب منسی شد. یعنی 20 سال بعد از پیغمبر آن کسانی که تازه اسلام آورده بودند گفتند این آقا چه کسی است! در این صورت میتوان شخص را به راحتی تخریب کرد.
این را اخیراً چند بار عرض کردم که مثلاً بگویند علیّ بن ابیطالب علیه السّلام خونریزی است، این دروغ است، ولی میشود گفت این اتّهام است، اتّهام یک ریشهای دارد. مثلاً فرض کنید بگویند حاج قاسم سلیمانی خونریز است. حالا او به حق کشته است، ولی بالاخره خون ریخته است. هم از داعشیها خون ریخته است، هم از النّصره خون ریخته است. إنشاءالله خون آل سعود را بریزد. اگر به او بهتان خونریزی بزنند بهتان است، ولی یک بهانهای دارند که بگویند او خونریز است. ولی کسی نمیگوید حاج قاسم نماز نمیخواند! نهایت بگویند خونریز است یا یک آدم تند نظامی و خشن است. در صورتی که اینطور نیست، ولی حالا میگویند. آدم کشته است، لشکر به جایی فرستاده است، با اینکه به حق فرستاده است.
اگر بگویند امیر المؤمنین علیه السّلام خونریز و خشن است، نیست. از ایشان مهربانتر عالم به خود ندیده است، ولی جا دارد. امّا اینکه بگویند امیر المؤمنین نماز نمیخواند. غیر از آخوند کسی نمیتواند این حرف را بزند. مثلاً یزید میتواند بگوید امام حسین علیه السّلام نماز نمیخواند؟! نمیتواند. این فقط کار حوزهی علمیّه است. یعنی الماس را جز الماس نمیبرد، دین را جز دین نمیتواند سر ببرد. فقط او (حوزهی علمیّه) میتواند مقابل او بایستد. فقط عمّامه میتواند جلوی عمّامه بایستد. فقط فتوا جلوی فتوا میتواند بایستد.
مرحوم میرزا وقتی تحریم تنباکو را اعلام کرد، ناصر الدّین شاه گفت قلیان بدهید، گفتند حرام است. چه کسی حرام کرده است؟ زن او گفت: همان کسی که من را به تو حلال کرده است. در حرم سرای ناصر الدّین شاه قلیانها را شکستند. یک آخوند مجتهدی در اصفهان به منبر رفت…
اگر بروید منبرهای میراثی را ببینید، دیدید در این جای منبر (اشاره) جای لیوان است، قبلاً این جای قلیان بود. چون مردم سه ساعت منبر گوش میکردند، آخوند آن بالا قلیان میکشید. قدیمها این چیزها خیلی عرف بود، عرفها عوض میشود. در همان ایّام بالای منبر رفت و جلوی چشم مردم قلیان کشید. ناصر الدّین شاه در حرم سرای خود نتوانست مقاومت کند. چه کسی میتواند؟ هر کسی مقابل او قرار میگرفت، میگفتند تو با امام زمان محاربه کردی! حکم میرزا این است. هر کسی بأیّ نحو امکان مخالفت کند به حکم محاربه با امام زمان است و اگر محاربه با امام زمان کند قتل او واجب است. ناصر الدّین شاه با آن حرم سرای مفصّل از زن خود ترسید! چون یک دفعه او را میکشتند، چون میگفتند حکم محاربه با امام زمان است. قتل محارب هم واجب است. ناصر الدّین شاه که 50 سال حکومت کرد و کشور ما را به فلاکت کشاند، از زن خود ترسید و مخالفت نکرد. در دورهی او جرأت نمیکردند پسر بچّهها را حمّام ببرند که تمیز نباشند. خیلی کثافت کاری کردند، خدا لعنت کند هر کسی را که به اسم دین خیانت کرد. ناصر الدّین شاه نتوانست مخالفت کند! شاه است، ولی نتوانست!
ولی یک مجتهدی در اصفهان رفت و قلیان کشید. میتوانند به او بگویند که این حکم محاربه با امام زمان است؟ نه، چون او میگوید خود من مجتهد هستم، این اجتهاد من است. ناصر الدّین شاه که نمیتواند بگوید اجتهاد من است. هیچ کسی نتوانست مقابل او بایستد، یک آخوند مقابل میرزای شیرازی ایستاد! آنجایی که جهل دینی است کار حوزهی علمیّه است. آنجا خطر خیلی زیاد است و این مظلومیّت به مراتب از مظلومیّت پیغمبر بیشتر است.
تلاش برای نابودی دین در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
البتّه گاهی در دورهی پیغمبر هم بود، مثلاً فرض کنید کفّار میگفتند مجنون است (نستجیر بالله). طرف بت پرست است، زن باره است، معلوم نیست که حلال زاده است یا نه. لحظات آخر عمر شریف خود وقتی فرمودند: یک چیزی بیاورید بنویسم، یک آخوندی با یک بیان دیگری گفت: کتاب کافی است! به نظر من کتاب در فتنهها کافی است، «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه»[3] این کار یک آخوند است! نگفت این رسول خدا نیست، نگفت این مجنون و ساحر و شاعر است، گفت رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم است، ولی «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه». این کار یک آخوند است. از آن به بعد خطر جهالت افتاد.
با یک کسی صحبت میکردم گفت: حاج آقا من لیاقت ندارم، دعا کن خدا توفیق توبه به من بدهد، نماز خوان بشوم. باور کنید احتمال دارد که او عاقبت به خیر شود، ولی آن یکی (آخوند) این کار را نمیکند. این شخص یک سرشکستی در خود احساس میکند، ولی آن دیگری (آخوند) آن را احساس نمیکند.
چرا یزید خود را از شهادت امام حسین علیه السّلام تبرئه کرد؟
او (آخوند) میگوید حسین بن علی سلام الله علیه شرور است. چه کسی میتواند این حرف را بزند؟ یزید میتواند چنین نسبتی بدهد؟ برای همین من عرض کردم که اگر به من بگویند قاتل سیّد الشّهداء چه کسی است، گزینه بین یزید و عبدالله بن عمر باشد، من صد بار میگویم عبدالله بن عمر. یزید ده دقیقه نمیتواند مقابل منطق دین تحمّل کند. او آمده است، چوب خیزران را به دست گرفته است و آن فجایعی که در روضه میخوانند. سیّد السّاجدین علیه السّلام سخنرانی کرد، در آن سخنرانی خیلی چیز خاصّی نگفت. بلافاصله چوب را انداخت و گفت: خاک بر سر عبید الله بن زیاد! معلوم نیست که این ملعون چه کرده است، چقدر بیرحمی کرده است! او انگار رحم نمیفهمیده است، اینها پسر عموهای ما بودند. این حرفها را قبول داشت.
چرا یزید مقاومت نکرد؟ یزید نمیتواند رسماً جلوی دین بایستد. اگر آن «لَعِبَتْ هَاشِم»[4] را هم به زبان آورد آن را در خصوصی گفت، در عموم جرأت نکرد بگوید. یعنی نتوانست قتل امام حسین علیه السّلام را به گردن بگیرد، بلکه گفت آن عبید الله فلان فلان شده کینه داشته است و کشته است. عزاداری کردند و بعد هم اهل بیت را محترمانه برگرداندند. چرا؟ دل او میسوخت؟! چون نتوانست مقابل منطق دین مقاومت کند.
امّا اگر این یزید آخوند بودند یعنی عبدالله بن عمر بود… من وقتی میگویند آخوند یعنی عالم دینی. عرض کردم که صلاح جامعه به صلاح یک عالم صالح است؛ یک امامی سال 42 قیام میکند. فساد جامعه هم به یک عالم فاسد است. ولی گفتن این خیلی سخت است. هم این (عالم) اگر صالح شود جامعه را صالح میکند و هم اگر فاسد شود جامعه را فاسد میکند.
عالم ربّانی نیاز جامعهی امروز
همین الآن که میگویند مردم ناسزا میگویند، اگر مردم امام را ببینند باز هم مثل خاک جلوی او هستند. مردم جلوی یک عالم ربّانی… من با یک عالم ربّانی که خیلی هم فحش سیاسی میخورد به حرم مشّرف بودیم. این همه آخوند در حرم است، قیافهی من هم لک و پیس ندارد که مردم بترسند. همه هم به این آدم فحش میدهند، ولی آدم ربّانی است. هر جا در حرم ما حرکت میکردیم هر آدمی با تیپهای فکری مختلف میگفتند حاج آقا التماس دعا! قیافهی او معلوم است ربّانی است. چرا به من نمیگفتند؟! همین الآن هم مردم تشنهی یک عالم ربّانی هستند، نه آخوند ایسنتاگرام باز. مردم دنبال عالم ربّانی میگردند، هنوز هم اگر باشد برای او جان میدهند. از یک نفر مثل من هم توقّع دارند مثل او باشم، چون نیستم آنها یک چیزی به من میگویند. حالا عموم را میگویم، به بعضیها کار ندارم.
هدف قیام امام حسین مقابله با جهالت دینی
یزید نمیتواند امام حسین را بد نام کند. پیغمبر با جهالت بت پرستی جنگید، خون قلب خود را نداد! چه جهالتی است که امام صادق باید بفرماید: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ»[5] خون قلب خود را داد. تا چه نتیجهای داشته باشد؟ اینکه بندگان را از جهالت نجات دهد. چه جهالتی است؟ جهالت دینی! آنها فحش میدهند، اصلاً کاری ندارند که حرام است یا حلال است. اینها که این کار را نمیکنند؛ ابتدا طرف را واجب السّب میکنند. شما برای اینکه جلوی انحراف او را بگیرید وظیفه دارید، بعد او را سب میکنید.
خدا شاهد است بین حرم قمر بنی هاشم علیه السّلام و حرم سیّد الشّهداء علیه السّلام که بین الحرمین است چقدر ما دیدیم که زائر امام حسین که مشکی هم به تن دارد به یک عالم ربّانی فحش میدهد! چه فحشی میدهد؟ فحش میدهد که مثلاً بگوید من یزیدی هستم؟ نخیر، میگوید او خائن به دین است، لباس پیغمبر را دزدیده است، حالا به او فحش میدهد؛ یعنی ابتدا باید اتّهام بزند. همین اتّفاق سر سیّد الشّهداء آمده است.
چرا عبدالله بن حنظلهی غسیل الملائکه باید قیام کند و ده هزار نفر با او کشته شوند و بعد بگویند مرد باتقوایی بود؟! امّا در مورد امام حسین بگویند «قَتَلَ الحُسَین بِشَرع جَدِّه». چرا این حرف را میزنند؟ خروج کرده است، چرا این حرف را میزنند. چه کسی میتواند این حرف را بزند؟ یزید؟ شریح قاضی؟ نخیر، عبدالله بن عمر میتواند بگوید.
سخنان عبدالله بن عمر برای منحرف کردن ذهن مردم در مورد قیام امام حسین
گفت: قیام در برابر یزید بن معاویه که حاکم شرعی است و بیعت او بیعت الهی است، بزرگترین خیانت و پیمان شکنی است و کسی که این کار را بکند روز قیامت وضع او از همه بدتر است. هر گناهی کرده باشد روز قیامت اینطور مفتضح نیست که در برابر یزید قیام کرده است. خروجی آن چیست؟ امام حسین در برابر یزید ایستاده است! غیر از یک آخوند مانند عبدالله بن عمر کسی نمیتواند این کار را بکند. این جهالت مقدّس است.
آقایان شعر میخوانند، بعضی از شعراء حرفهای خیلی خوبی زدند. اینکه بگوید رفتند یزید را در میدان کشتند خیلی عجیب نیست. ابتدا میآید تکفیر میکند. حالا من هم نمیخواهم روضه بخوانم ولی یک نفر نیامد بگوید مردم مدینه چه زمانی توانستند مقابل حکومت بایستند. امیر المؤمنین که در مدینه بود وقتی خواست با جملیها بجنگد تنها500 نفر از مردم مدینه را با خود برد، بقیّه را از کوفه برد. از وقتی کوفه و بصره و شام داریم نیروهای نظامی آنجا هستند، از مدینه نیروی نظامی نداریم. چرا نیامدند به عبدالله بن حنظلة بگویند مدینه جای نظامی نیست که جلوی لشکر شام بایستید، قطعاً شکست میخورید. چرا آنجا نگفتند «لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة»[6]، چرا به امام حسین این را گفتند که (نستجیر بالله) خودکشی کرده است.
چرا نمیگویید عبدالله بن حنظلة خودکشی کرده است؟ چون حکومت نیاز نداشت عبدالله بن حنظلة را تخریب کند. چون جریان آن تمام میشد. آنها از این میترسند. یزید 20 پسر داشت، امروز شما از یزید چه میبینید؟ برای امام حسین در کربلا یک پسر باقی ماند. شما امروز چه میبینید؟ آنها هم میفهمیدند، مدیریّت شده عمل میکردند. میفهمیدند که نباید سراغ آدمهای درجه دو بروند. میگفتند برویم عبدالله بن حنظلة تخریب کنیم که چه شود؟ لذا تخریب نکردند. لذا یک آدم زاهد است و ده هزار نفر هم با او قیام میکنند. فجایعی برای آنها رخ داد که… در کربلا خیلی اتّفاق افتاد و هتک حرمت شد، ولی با عزّت برگشتند. مثل اینها نبود که فقط هزار دختری که ازدواج نکرده است فرزنددار شوند. وای به حال آن کسانی که ازدواج کرده بودند که کسی نمیفهمید چه شد.
چرا کسی نگفت خلاف عقل و خودکشی؟ چون زاهد بود، در برابر شراب خواری قیام کرد! همینقدر چرا برای امام حسین نمیگویند؟ چه کسی تخریب کرده است؟ این چه منطقی است؟ چه کسی میتوانست تخریب کند. یک اتّفاقات عجیبی افتاده است که اینها مظلومیّتهایی است که در روضه هم نمیشود گفت. من فقط اشاره میکنم، بعضی اوقات انسان باید بعضی مظلومیّتها را ابلاغ کند، ولی نمیشود آن را توضیح داد.
تلاش جریان دینی برای تخریب چهرهی امام حسین علیه السّلام
عرب رسم داشت اگر بجنگند عرب را اسیر نگیرد. حتّی عمر اینطور بود، مثلاً وقتی میجنگیدند میگفتند ایرانی و غیره، ولی عربها را آزاد کنید، اینها را اسیر نمیگیریم. اسیر نمیگیریم نه به این معنا که در جنگ دست او را ببندید و بعد آزاد کنید. چون با کفّار که میجنگیدند برده میگرفتند. کسی از مسلمان برده نمیگرفت، اسیر نمیگرفت.
در جنگ جمل امیر المؤمنین علیه السّلام همه را آزاد کرد. چه اتّفاقی باید بیفتد که هم قربة الی الله بیایند، «كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِه»[7] خدا میداند این خیلی جگر سوز است که مقابل پسر پیغمبر بایستند و قربه الی الله بگویند. به نماز آنها تیر بزنند و بگویند شما دارید نماز را مسخره میکنید، چون این نماز قبول نیست. این غیر از این است که شما بگویید…
این کسانی که اتّهام دینی میزنند چطور میزنند؟ میگویند شخص نماز میخواند، او میگوید فاسق است! میتواند تخریب کند. مگر میشد در کربلا عرب اصیل اسیر گرفت، آن هم اسیر نه، سبی. نستجیر بسّبی یعنی چه؟ یعنی دستهای او را ببندند و او را به بازار برده فروشها ببرند و بفروشند. به اسیر سبی نمیگویند، سبی، سبی است.
خداوند در کربلا خیلی عزّت اهل بیت را حفظ کرده است. آنها خیلی قصدها داشتند. سلام خدا به زینب کبری سلام الله علیها که وقتی میگوید آنها در مجلس یزید نگاه کردند و دختر سیّد الشّهداء احساس خطر کرد، حضرت زینب فرمودند: هیچ غلطی نمیتوانید بکنند. آن ملعون شنید و گفت من هر کاری بخواهم میکنم. بلافاصله حضرت زینب فرمود: «إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَك»[8] کوچکتر از آن هستی، نمیتوانی و با اینکه باید لج میکرد و روی لجبازی این کار را میکرد نتوانست و خدا نخواست. در صورتی که در مدینه خیلی فجایع رخ داد.
چه شد؟ چطور تفکیر کردند؟ چون تا تکفیر نکنید که نمیتوانید قصد کنید و (نستجیر بالله) یک نفر از اینها را به بردگی ببرید. چه کسی تکفیر کرده است؟ چه کسی اینها را خارج از دین قلمداد کرده است؟ چطور اینها را از کربلا به کوفه بردند، 20 روز اینها را تا شام بردند، به چه عنوان بردند؟ بعضی از جاهای روضه را آدم باید بمیرد، چون عرب به خود ندیده بود که غیر عرب را برده بگیرند و دست ببندند و در بازار بیاورند.
یکی از دلایلی که سیّد السّاجدین سلام الله علیه سخنرانی کرد و وضع کاخ یزید به هم خورد چه بود؟ جنگ که میکردند با کفّار میجنگیدند، با هندیها میجنگیدند، با ازبکها میجنگیدند. اینها فارسی بلد بودند، عرب نبودند. گفتند وقتی زینب کبری سلام الله علیها در بازار شام صحبت کرد یک دفعه ورق برگشت! چرا؟ چون شامیها سخنرانهای خوبی به عربی هستند. الآن هم سخنرانهای خوبی هستند. اینها تا به حال ندیده بودند. اگر عربی هم فحش میدادند این اسرا نمیفهمیدند که اینها چه میگویند. چهرهی آنها چهرهی غیر عرب بود و مورد پسند نبود.
اینها (اهل بیت) وقتی عربی حرف میزدند بقیّه تعجّب میکردند که اینها برای کجا هستند! سیّد السّاجدین وقتی در شام در کاخ یزید سخنرانی کرد، اینها مبهوت ادبیات او شدند، میگفتند او عرب است. قبلاً عرب اگر کافر بود اسیر نمیگرفتند. فقط جهالت دینی است که این کار را میتواند بکند. یعنی اینها جهالت فرهنگی داشتند، میگفتند اگر کافر را بگیریم برده میشود. امّا عرب باشد نمیشود. حالا مسلمانها که هیچ، امامان مسلمین را گرفتند، عرب هم هستند! اینها وقتی صحبتهای فاطمه بنت الحسین را شنیدند تعجّب کردند. میگفتند اینها عرب هستند، میفهمیم چه میگویند. چون زبان افراد دیگر را نمیفهمیدند. این است که یک ملعونی گفت چهرههای اینها زیبا است. چه کسی میتواند اینها را تکفیر کند، جز یک جریان دینی!
این مظلومیّت امام حسین سلام الله علیها برای هیچ یک از اهل بیت اتّفاق نیفتاده است که بگویند پسر پیغمبر که آقای جوانان بهشت است، از دین خارج شده است (نستجیر بالله). عرض کردیم یزید ده دقیقه نتوانست تحمّل کند. نمیتواند مقاومت کند.
سخنان تأثیر گذار امام سجّاد علیه السّلام در مجلس شام
چرا مردم باور کردند؟ مثلاً امام سجّاد علیه السّلام در شام چه فرموده است؟ «أَنَا بنُ زَمزَمَ وَ صَفا»[9] (منبع دیگری یافت نشد) با چه حرفهای خاصّی خود را معرّفی کرده است. فضای اعتقادات مردم این بود که یزید از اهل بیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم است، چون پدر او معاویه است و خواهر معاویه هم همسر پیغمبر است. نسل زن و بچّهی پیغمبر، نوههای پیغمبر کأنّه منقرض شده است. اگر کسی با یک زبان غیر عربی ادّعا میکرد اینها باور نمیکردند. ولی اینها چون اسماً آوردند و (نستجیر بالله) به عنوان شکست خوردهی جنگ، برده آوردند و اینها عربی فصیح صحبت کردند، اینها شک کردند که برای چه اینها را گرفتید! بعد آن بیان عجیب حضرت که «أنَا بنُ مَن دَنى فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» بعد ببینید چه کرده است.
سی سال در این شام به امیر المؤمنین علیه السّلام فحش دادند و گفتند نماز نخوانده است. با اینکه ناموس امام زین العابدین علیه السّلام مقابل او قرار گرفته است، از امیر المؤمنین سخن گفت. «أنا بنُ مَن صَلّى بِمَلائِكَةِ السَّماءِ (من القبلتین)»[10] شما کافر بودید. «أنا ابنُ مَن ضَربَ بَينَ يَدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بِسَيفَين وَ طَعنَ بِرُمحَين» با دو دست، با کنایه با همهی وجود از اسلام دفاع کرد و گفت: حالا ما کافر شدیم؟! مخاطب وقتی ادبیات حضرت را دید، چون عادت نداشتند که عرب را اسیر بگیرند، باور کرد. گفتند اگر این کافر است، برای کدام کشور است که اینقدر خوب عربی صحبت میکند و میتواند مدّعی شود. اینها فکر نمیکردند این اتّفاق بیفتد، خیلی تلاش کردند.
تلاش عبد الله بن عمر در تخریب دید مردم به قیام امام حسین علیه السّلام
فرض کنید سال 42 است و امام (رحمت الله علیه) بخواهد قیام کند. یا الآن من به شما بگویم که دو تا ویژگی از امام بگویید. الآن بگویم یک کاغذ پخش کنید و هر کسی دو تا صفت از امام بگوید، دو تا صفت از آقای بهجت بگوید. شما همه چیز میگویید، امّا نمیگویید نماز میخواند و روزه میگرفت. در مورد من شما نمیگویید نمازهای خود را میخواند و روزهی خود را هم میگیرد. اینها چه کردند که ما به ائمّه در زیارت نامهها میگوییم «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاة»[11]! این دیگر چیست که ما به امام معصوم میگوییم! یزید میتواند این کار را کند یا مانند عبد الله بن عمرها میتوانند این کار را کنند؟ اینها میتواند بگویند نماز هم نمیخواند.
شما میگویید عبد الله بن حنظلة غسیل الملائکه قیام کرد. برای چه؟ برای مبارزه با اینکه یزید شراب خوار است! امام حسین چطور؟ چرا حضرت باید بگوید… امام خمینی (رحمة الله علیه) که سال 42 قیام کرد، کجا فرمود: من برای بازی قیام نکردم. مگر کسی چنین شکّی دارد؟ اینها چه تخریبی کردند که امام حسین علیه السّلام باید بفرماید: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً»[12] (نستجیر بالله) من برای تفریح نیامدهام. من برای علو، برای حکومت طلبی «وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»… چرا حضرت باید این حرفها را بزند؟ جهالت اگر دینی شود خیلی جگرسوز میشود. چون ابتدا طرف را واجب القتل و واجب السّب و واجب التّوهین و واجب الغیبة میکند، بعد غیبت و تهمت میزند و دشنام میدهد. قربة الی الله هم میگویند. شما نسبت به قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها چطور هستید؟ نسبت به یزید چطور هستید؟
چه زمانی میشود که (نستجیر بالله) یک نفر اینها را نسبت به امیر المؤمنین علیه السّلام عوض کند. این فقط نگاه دینی است! نگاه دینی است که –این را با شک میگویم، چون خوب به خاطر ندارم- احمد بن حنبل میگوید: ای کاش علیّ بن ابیطالب در جنگ بدر شهید شده بود. مثلاً (نستجیر بالله) یک نفر اینقدر در راه خدا زحمت کشید و بعد (نستجیر بالله) اینطور ریزش کرد. چه کسی میتواند این را بگوید جز کسی که در کرسی علم دینی نشسته باشد و تخریب کند! معاویه که نمیتواند بگوید!
وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام به حکومت رسید پنج روز که گذشت، مروان -که داماد عثمان بود- آمد بیعت کرد. ولید بن عقبه که امیر المؤمنین… شراب خورد و نماز صبح را چهار رکعتی خواند، چون برادر رضاعی عثمانی بود، فامیل عثمان بود. هیچ کسی جرأت نمیکرد دانه درشتها را بگیرد. از هم آتو دارند. با هم رودربایستی دارند، از هم دختر گرفتند. نمیتوانند به هم حرف بزنند. این اگر بخواهد پسر او را رو کند، او هم دختر او را رو میکند، بنابراین نمیتوانند. کار سخت میشود. باید یک آدم سالم پیدا کنید و به میدان بیاید.
ساختمان ساخته است و همه عقب رفتهاند و این نرفته است. این میتواند در مورد فساد بقیّه صحبت کند. در منطقهای که سه طبقه ساختمان بیشتر نمیدهند، این هشت طبقه ساخته است. او میتواند جلوی فساد را بگیرد؟ نمیتواند.
یک قرارداد بستند، در آن آمده آقای X… این را یکی از ارگانهای مهمّ نظارتی جزء اشکالات آن گفته است. شورای عالی امنیّت ملّی گفته است ممنوع است که کسی راجع به آن قرارداد حرف بزند. در قرارداد آمده است به آقای X به ازای هر بشکه دلار باید اینقدر سنت بدهید، این رشوه است. شما حساب کنید در روز چقدر است، در مورد گاز هم همینطور. یکی دو تا نیست، هر بشکه ده سنت را ضرب در میلیون کنید ببینید چقدر میشود! بعد حتّی رهبر ایران هم حق ندارد نام آقای X را فاش کند. قرارداد بستند و برای رهبر کشور هم قاعده گذاشتند! میتواند بفهمد چه کسی است، ولی حق ندارد فاش کند. اگر من بگویم کدام قرارداد من مجرم میشود. چون شورای عالی امنیّت ملّی گفته راجع به این قرارداد نباید حرف بزنید. به من میگوید شما از کجا گزارش دیوان محاسبات را خواندید؟ برای چه خواندید، این محرمانه بود! من هم نمیتوانم حرف بزنم. این آقای X چه کسی است؟ کسی که… او که نمیتواند.
قیام امام حسین علیه السّلام برای نجات مرم از جهل و نادانی و گمراهی
در این شرایط سیّد الشّهداء سلام الله علیه علیه ظلم قیام میکند. عبد الله بن عمر که رشوهی سنگین گرفته است نمیتواند با حضرت همراهی کند. پول گرفته است. مجبور است بگوید حیف از تو که آن پیغمبر پدر بزرگ تو بود، تو چطور اینطور فریب دنیا را خوردی! (نستجیر بالله). چه کسی میتواند اینطور بگوید!
یک نفر از اصحاب پیغمبر گفت: «اتَّقِ اللَّه»[13] از خدا بترس، در خانه بمان و فتنه نکن. حیف پدر بزرگ تو است که تو اینطور آبروی او را ببری (نستجیر بالله)! اینها میتوانند حضرت را تکفیر کنند و آنها هم قربة الی الله بیایند. نیروهای نظامی که برای کسی حکم صادر نمیکنند، آن هم قربة الی الله. قربة الی الله کار آخوندها است، کار نظامیها نیست. این جهالت است که «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَة»[14] قربة الی الله. هم امام حسن علیه السّلام برای این گریه کرد، یعنی استدلال کردند، هم امام سجّاد علیه السّلام. امام سجّاد فرموده است: «لَا يَوْمَ كَيَوْمِ الْحُسَيْن».[15]
مگر آن روز چه اتّفاقاتی افتاد و حضرت چقدر مصیبت دید؟ حضرت میتواند خیلی از روضهها را بگوید. هم امام حسن علیه السّلام اینطور استدلال کرده است و هم امام سجاد علیه السّلام. هیچ روزی به سختی آن روز نیست. مثل آن روز دیگر نخواهد آمد. چرا؟ «ازْدَلَفَ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ».
نه اینکه شمشیر و سنگ زدند، بلکه قربة الی الله زدند. هر وقت جبههی حق بلند شود، اگر علم دینی بلند شود هیچ راهی ندارد و جبههی باطل… الماس را جز الماس نمیبرد. اگر هر مرجعی قد علم کند جبههی باطل راهی ندارد، الّا اینکه مرجعی را مقابل او قرار دهد. از حوزه اگر قیام کند هیچ راهی ندارد، الّا اینکه یک حوزوی را مقابل آن قرار دهد. راهی ندارد، طوری دیگری نمیشود مقابل آن ایستاد، در شأن هم نیستند.
مخالفت با حکم شرعی حاکم جامعه برای منحرف کردن اذهان
نیازی نیست که آدم بخواهد سیاسی حرف بزند. همهی دشمنان امروز یک جا را هدف گرفتند. بعد بخواهیم یا نخواهیم -جرأت هم نمیکنیم حرف بزنیم، چون اجازه نمیدهند حرف بزنیم- یک هم سنخ او را مقابل او قرار میدهند و برای او رقیب میتراشند. نمونهی بارز آن را بروید ببینید. یک آقایی که خیلی روشن فکر مأب است و مثلاً میگوید حقوق زن و مرد برابر است، دیهی زن و مرد هم برابر است، سال 88 که شد یک مصاحبه کرد و فتوایی داد که واقعاً در جا همهی مراجع از این حرف و استدلالی تعجّب کردند، چون واقعاً حیرت انگیز بود. چقدر آدم باید بیآبرو باشد که اینطور استدلال کند. آدمی که میگفت اگر حقوق بشر از ما چیزی بخواهد وظیفه داریم تن بدهیم، این آدم نسبت به قمه… حالا اگر حکم ولیّ فقیه نبود شخصاً شاید نظر من در این مورد منفی نبود. امّا حکم حکومتی دادند و ما سکوت میکنیم و اطاعت میکنیم، شاید حتّی بتوان از آن دفاع کرد. چطور میرزای شیرازی بگوید تنباکو که مشکلی ندارد… او تشخیص میدهد، حکم حکومتی کرده است و محاربه با امام زمان است. بله، عرض کردیم همان موقع یک آخوندی این کار را میکند. سال 88 این آقا خیلی مدام از حقوق بشر حرف میزند، یک مصاحبه کرد و گفت مستحبّ مؤکّد است که قمه بزنید! خود خدا میداند که فقط برای مخالفت است. مرده شور تو را ببرند که حکم شرعی به خاطر مخالفت سیاسی با کسی میدهی! خیلی واضح است. رای به کسی دادیم یا دادند و وضع کشور اینجا است، باید دنبال مقصّر در جای دیگر باشیم. خیلی واضح است، بالاخره دورهی امتحان ما هم هست.
ماه رمضان عرض کردم که وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام از حکمیّت برگشت و اینقدر تلاش کرد که حکمیّت را نپذیرند و بیرون کوفه فشار آوردند. به یک نفر از بزرگان کوفه فرمود:چه خبر؟ گفت: اوضاع خوب نیست. گفت: چه میگویند؟ گفت میگویند علی عرضه ندارد، علی تفرقه ایجاد کرد، با حکمیّت ذلّت ایجاد کرد.
خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس یزید
یکی از جاهایی که نشان میدهد چه جهالت دینی است، این یزید شراب خوار ملعون نماز اوّل وقت میخواند، خطبه میخواند. این یزیدی که با خواهر و مادر ازدواج میکرد و چیزی نمیفهمید، این ملعون وقتی خواستند اهل بیت را وارد مجلس او کنند دستور داد پرده و خیمه بزنند، زنهای خود را که هیچ، حتّی کنیزهای خود را هم داخل خیمه برد! یعنی این آدم (لعنة الله علیه) حجاب ناموس میفهمید. دور تا دور مجلس هم مردها نشستند. زین العابدین هم فرمود: ما را یک بار به این مجلس نبردند.
ناموس رسول خدا روی پا ایستاده است، خستهی سفر چند ماهه است، 24 روز سفر تا کربلا بود. وارد کربلا شدند و اینقدر استرس و اضطراب داشتند. روز عاشورا این همه داغ دیدند. اینها هنوز استراحت نکرده بودند به سمت کوفهای رفتند که یک روز امیر المؤمنین علیه السّلام به یتیمهای اینها غذا میداد. 20 روز هم از آنجا تا شام رفتند. این بدنها خسته است، جگرها سوخته است. نمیتوانم بیان کنم که اینها را از کجا عبور دادند. وارد مجلس که شدند لباسها هم در خور شأن آنها نبود و به آنها هم اجازهی نشستن ندادند. اینجا بود که آن بزرگوار فرمود: «أمن العدل يا بن الطلقاء»[16] جدّ ما شما را آزاد کرد، باید اعدام میکرد. «أمن العدل يا بن الطلقاء تخديرك حرائرك و إماءك» زنها و بلکه کنیزهای خود را پشت پرده بردی «وَ سَوقَكَ بَناتَ رَسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله سَبايا» «وَ آلُ رسولِ الله سَبایا».
[1]– تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص 113.
[2]– الأمالي (للصدوق)، النص، ص 462.
[3]– الأمالي (للمفيد)، النص، ص 36.
[4]– مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص 114.
[5]– تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص 113.
[6]– سورهی بقره، آیه 195.
[7]– الأمالي (للصدوق)، النص، ص 462.
[8]– اللهوف على قتلى الطفوف، ص 184.
[9]– در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان )، ص 341.
[10]– همان، ص 341.
[11]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 4، ص 570.
[12]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 44، ص 329.
[13]– سورهی بقره، آیه 206؛ سورهی احزاب، آیات 1 و 37.
[14]– تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص 113.
[15]– الأمالي( للصدوق)، النص، ص 462.
[16]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال، ج 17، ص 434.