حجت الاسلام کاشانی مورخ 28 شهریور 97 مصادف با شب دهم محرم در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السّلام به موضوع ((مصائب دینداری)) پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[2]
«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[3]
مقدّمه
صحبت کردن در شب عاشورا خیلی سخت است، به اندازهای که مسمی سخنرانی به آن تعلّق بگیرد ان شاء الله عرایضی خدمت شما تقدیم میکنم، ان شاء الله چند جمله هم راجع به زیارت روز عاشورا و شب عاشورا خدمت شما عرض میکنم.
ان شاء الله خدای متعال به ما توفیق بدهد سال آینده بیتوتهی شب عاشورا را در کربلای معلّی باشیم.
مرور جلسات قبل
محضر شما عرض شده بود که دینداری اگر دینداری باشد که بخواهد خسارت وارد نکند که آن تجارت نجاتبخشی که قرآن کریم فرموده است محقّق بشود سختیهای فراوانی دارد که ما در مقدّمهی آن هستیم؛ در مقدّمهی آن عرض کردیم حضرت حق برای خسارت ندیدنِ ما و پیروزیِ ما در آن تجارت عظیم ما را سفارش کردند به اینکه ما هم به حق سفارش کنیم، نسبت به جامعه بیخیال نباشیم، از کوچکترین جمع تا بزرگترین جمع، بعد از این عرایض رسیدیم به اینکه مهمترین حق در تواصی به حق چیست، بعد عرض کردیم که چطور ثبات قدم پیدا کنیم، این خیلی مهم است!
یکی از تلخترین گزارشهای تاریخ… خدایا! خودِ تو شاهد هستی که وقتی انسان میخواهد از حرفها را بزند بیچارگی دارد، اینکه ما منتظر امام زمان ارواحنا فداه هستیم و الآن دعا میکنیم و بعد نستجیربالله حضرت تشریف بیاورند و ما گوشهای بایستیم و تماشا کنیم… مردم کوفه سه مرتبه به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند، وقتی امام حسن علیه السلام هم زنده بود نامه نوشتند، امام حسن علیه السلام به شهادت رسیدند هم نامه نوشتند، حضرت تحویل نمیگرفتند، مرتبهی سوم که این مرتبهی آخر بود که نامه نوشتند باز هم خیلی امید نداشتند که حضرت تحویل بگیرند، حضرت نامه را پاسخ دادند و با حضرت مسلم سلام الله علیه به کوفه فرستادند و فرمودند: خودم بزودی خواهم آمد.
بعضی از گزارشهای تاریخی میگویند: این کوفیان نامهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را میخواندند و گریه میکردند، نامه را وسط گذاشته بودند و دور نامه نشسته بودند و زار میزدند که امام میخواهد به سمت ما بیاید.
ثبات قدم خیلی مهم است! این موضوع مسئلهی ما هم هست، چند مورد از چیزهایی که ثبات قدم ایجاد میکند را عرض کردیم، مثلاً یادمان گذشتگان، زندگیِ انبیاء علیهم السلام، زندگی شهداء، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام، عمل به اندازهی توان، کار جهادی، نماز و… که عرض کردیم… قرآن… خدای متعال به پیامبر خود سلام الله علیه که زیر فشار وحی به ایشان فرموده است «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ»[4]، آنجا ایشان را به نماز شب و «أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً»[5] سفارش کرده است… قرآن برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مفید است! موردِ دیگری که خیلی خیلی مهم است دعاست، دعای خیلی مهم است، خیلی به ما سفارش کردهاند که دعای غریق را بخوانید، همانطور هم که فرمودهاند بخوانید، راوی میگوید: از حضرت پرسیدم چطور این دعای غریق را بخوانم؟ حضرت فرمودند: وقتی تنها میشوید، دورهای که به فتنه میافتید و دسترسی به ما ندارید… یعنی این دوره، ما به معصوم دسترسی نداریم، این را زیاد بگویید که «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ»، راوی پرسید که من بگویم؟ «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الاَبصار ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ»، حضرت فرمودند خدای متعال «مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الاَبصار» هست ولی آن چیزی را که من میگویم را بگو، «اَبصَار» را نگو، «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ» همین را بگو! همینطور بگو، این را زیاد تکرار کن؛ وقتی حضرت میفرمایند این را زیاد تکرار کن یعنی این را خیلی نیاز داری، یعنی خطر لغزش زیاد است، دعا خیلی مهم است.
این یمنیها که میبینید اینطور هستند، من که فکر نمیکردم روزی یمن… اصلاً کسی فکر نمیکرد روزی یکم اینطور بشود، بیش از دوازده سال قبل یک یمنی که شیعه شده است و در قم و مشهد رفت و آمد داشت و ما هم با او ارتباطی داشتیم تعریف میکرد که چه شد یمن به این روز افتاد؛ حتماً میدانید که اینها یک «حسین الحوثی» داشتند که نمایندهی مجلس بود و از مجلس بیرون آمد و به روستاها رفت و شروع به کار جهادی کرد، هر کسی برای خود قبری کنده بود و شبهای جمعه به قبرها میرفتند و در آن دعای کمیل میخواندند، البته شایان ذکر است که بگویم مستحب است که انسان برای خود قبر داشته باشد… دعا خیلی مهم است.
اهمیّت دعا و نحوهی آن
یکی از خسارتها این است که ما تصوّر کنیم باید دعا را حتماً بصورت جمعی بخوانیم، کارهای جمعی خیلی خوب است، مثل همین مجالس که ما هم مدام در مورد عظمت این مجالس عرض کردهایم، مجالس اهل بیت علیهم السلام خیلی خوب است، خوب است که مجلس عزای سیّدالشّهداء علیه السلام اینطور شلوغ باشد، به اندازهای که میشود، اقوام را دعوت کنیم و دور هم بنشینیم و تباکی کنیم، که معنای تباکی ریا نیست، یعنی به گریه کمک کنیم، همینکه شما گریه میکنید و کناردستیِ شما هم گریه میکند، همینکه از حرارتِ خودت انتقال میدهی خیلی خوب است، ولی بعضی کارها هم نیازی نیست که عمومی باشد، خوب نیست انسان وابسته به جمع باشد، یکی از آنها دعاست، دعا شخصی است، من باید برای خودم خلوت داشته باشم، اگر نداشته باشم کارِ من خراب است، من نباید برای دعا نیازی به مدّاح داشته باشم؛ در مسیر کربلا هم… حالا گاهی انسان خسته میشود، ان شاء الله در اربعین قسمتِ ما بشود که ما هم در آن مسیر رویایی پا بگذاریم، بعضی اوقات هم انسان بخاطر طولانی بودن مسیر خسته میشود و دوست دارد که ذکری هم گوش بدهد، این اشکالی ندارد، اما اینکه هر وقتی خواست با حضرت حرف بزند باید به چیزی گوش بدهد خوب نیست!
ما به دعا نیاز داریم، برای دعا اینقدر به مدّاح نیاز نداریم، باید بتوانیم از روی متن بخوانیم، باید روی معانیِ دعا فکر کنیم، آنجایی را که احساس میکنم دلِ من رفت توقّف کنم ببینم چه میفرماید، تمرکز کنم… مثل اعتکاف! اینها شخصی است، وقتی جمعی میشود مثلاً من الآن حال خوابیدن دارم و سخنران دعوت کردهاند و آنجایی که من میخواهم دعا کنم بقیّه خواب هستند! اعتکاف جمعی نیست، حالا نمیخواهم عرض کنم که اگر جمعی باشد بد است، ولی یک سری چیزها برای ماست، من باید خودم دعا کنم! هیچ وقت نگفتند… من زیاد دیدهام که اهل بیت علیهم السلام به اندازهی توان خود مجلس روضه داشتهاند ولی همهی دعاهای امام سجّاد علیه السلام شبانه و مخفیانه است.
آن فقیه مشهور تابعین که از اهل سنّت است و نام پسر خودِ او هم طاووس است میگوید: من به کنار مسجد الحرام رفته بودم و حال عبادت هم نداشتم و دیدم یک صدای نالهای میآید، رفتم و گشتم و دیدم علی بن الحسین علیه السلام است و همراه با گریه دعا میکنند، حضرت تنها بودند! نگفتند چند نفری هم کنار حضرت بودند، اینکه دعا را بصورت عمومی هم بخوانیم عیبی ندارد، مخالف اینکه شب جمعه کمیل بخوانید و با هم گریه کنید نیستم، آن در سر جای خود، اما ما به خلوت نیاز داریم، جایی که هیاهو نباشد، چراغ نباشد، دوربین نباشد، این دوربینها… بالاخره شاید چند برابر جمعیّتِ اینجا… یا جاهای دیگر هم همینطور… مخاطبینی که دستشان به اینجا و یا به جاهای دیگر نمیرسد استفاده میکنند، ولی همهی ما به خلوت نیاز داریم! به دعا نیاز داریم.
داستان جنگ طالوت و جالوت و درسی برای ما
آنجایی که طالوت در حال رفتن برای جنگ با جالوت بود و جمعیّت کمی هم داشتند و تصریح قرآن این است که جمعیّتشان کم بود، حضرت حق یکی از شروع مقدّمات پیروزیشان را اینطور میفرماید:… معمولاً خیلی هم حال نداشتند، واقعاً عجیب است! این کوفه یک مرتبه نیست، در طول تاریخ مدام این کوفه تکرار شده است! یکی از این تکرارها هم ماجرای جالوت است.
رفتند به پیامبر خود گفتند یکی را بفرست تا ما برویم این جالوت را سرنگون کنیم، خودشان رفتند گفتند و به پیامبر خود هم گفتند… این ثبات قدم نداشتن مرضی است که خیلی ترسناک است! پیامبرشان که دیگر شک نداشتند پیامبر است، اصلاً رجوع کردند و گفتند یکی را به ما معرّفی کن، ایشان هم یک شخص را معرّفی کردند، گفتند: این که جوان است!… عجیب است! اگر اینطور است اصلاً شما برو کارِ خود را انجام بده، پس چرا میآیی و از پیامبر خدا میپرسی؟ از پیامبر نه از کاسبِ سرِ کوچه! پیامبر است! او که از طبقهی پولدار نیست، پدرِ او که از آلِ بنی فلان نیست!… راه افتادند، حضرت طالوت علیه السلام میخواستند ببینند اینها چکاره هستند، به یک آب رسیدند و فرمود: از این آب نخورید مگر بقدرِ ضرورت! اصلاً آیه عجیب و غریب است، فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّی»[6]، خدای متعال!… اگر بگویید این طالوت از کجا میدانست که خدای متعال مبتلا کرده است؟ رفتهای از یک پیغمبری خواستهاید یک نفر را معرّفی کند، نمایندهی یک پیامبر است که خدا به او وحی میکند، میگوید: خدای متعال شما را مبتلا به یک تحریمی کرده است، «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّی» اگر کسی بخورد از من نیست، «وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّ» کسی که نخورد با من است؛ اینجا لحظهای است که ریزش دارد، «إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ» مگر اندازهی یک مُشت که از تشنگی نمیرید، یعنی آب گوارا را برای لذّتِ آن نخورد… خیلی کارِ کوچکی است، آمدهای در راه خدای متعال جان بدهی حالا فعلاً آب نخور، آن هم نه اینکه از تشنگی بمیر، اشکال ندارد یک مشت آب بخوری، «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ» همه خوردند جز عدّهی کمی!… چه لشکرِ آمادهای! تازه خودشان آمده بودند و گفته بودند، طرف به اندازهی اینکه آب نخورد…. «فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ» چقدر خدای متعال مظلوم است… اینهایی که آب نخورند همینکه از رودخانه رد شدند گفتند: این دشمن خیلی بزرگ است و ما نمیتوانیم با او بجنگیم، یعنی آنهایی که آب خوردند که رفتند و اینهایی که آب نخوردند هم گفتند ما توان نداریم و زورِ ما نمیرسد!
خدای متعال شهدای ما را رحمت کند، وقتی انسان این آیات را نگاه میکند و این قرنِ اخیر را میبیند… یک عدّه جوان که در بهمن ماه در رودخانهی اروند شنا کردند… بعد التماس کنند که تو را به خدا نام ما را خط نزنید، حجّت به ما خیلی تمام شده است! نه اینکه تمام شده است، خیلی تمام شده است!
اینها که آب نخوردند گفتند: «لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ»، توان نداریم، زورِ ما نمیرسد، دشمن خیلی بزرگ است، اسلحه دارد!… قرآن را بگردید هر کجا مسئلهی جنگ است برای خدای متعال مسئله فتح نیست، بلکه مسئله ربوبیّت است، مسئله ایمانِ به توحید است؛ اگر زمانی فرصت کردید ان شاء الله یک مرتبه قرآن را بخوانید و ببینید، شبِ دیگری هم عرض کردم بنظرِ حقیر حقیقتِ جنگهای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نه دفاعی است و نه ابتدایی بلکه ربوبی است! همهی مسئله همین است! دردِ ما همین است که هیمنهی مستکبر را باور داریم، و برای این است که من بزرگیِ خدای متعال را باور ندارم!
میگوید: «لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ»، حالا آن چند نفر اندکی که باقی ماندند وقتی مقابل جالوت رسیدند خدای متعال میفرماید: «وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ»[7] وقتی مقابل جالوت رسیدند… خدای متعال به ما میفرماید یعنی این چند نفری که خوب بودند اینجا کارِ خوبی کردند «قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا» خدایا! به ما صبر عطاء کن، «وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا» پایمان نلغزد، ناگهان…. رزمندهای میگفت: رزمندهای سنّی در کردستان بود که پای او قطع شده بود، وقتی رفته بود پیکر رزمندههای ما که در آن منطقه مانده بود را بیاورد پای ایشان روی مین رفته بود و قطع شده بود، آخوند سنّی بود، ما در کردستان پدیدهای داریم که خیلی دیدنی است، از این هنرهای جمهوری اسلامی و صدا و سیما است که اگر دیگری یک دهمِ این هنر را داشت چندین فیلم برای او میساختند یکی از آنها این است، من با چشمان خود دیدهام، ما در کردستان یک پدیدهای داریم که به آنها پیشمرگ میگویند، محبّتِ اینها به اهل بیت علیهم السلام به مراتب بیشتر از شماست و جان فدا و حزب اللهی و دوازده امامی هستند! یعنی اگر فوت کنید اینها شیعه میشوند! یکی از اینها میگفت: من هر زمانی که نماز امام از رادیو و تلویزیون پخش بشود بجای ماموستا به نماز امام اقتداء میکنم! یعنی اینقدر حزب اللهی هستند! حالا فقهِ آنها با ما تفاوت دارد و به رادیو اقتداء میکرد! این شخص برای اینکه رزمندگان ما را بیاورد پای خود را از دست داده است! شایان ذکر است که اینها خیلی هم نترس هستند، حیف که از اینها هیچ مستندِ درخوری دیده نشده است، این را باید پخش میکردند تا مردم ببینند، خودِ اینها همان یوم الله است! این که شما یک نفر دیگری که از مذهبِ دیگری است را بیاورید تا جان خود را فدای یک آرمان کند! انقلاب اسلامی چه آرمانی داشته است که یک غیر شیعه بیاید و خود را فدای جنازهی رزمندگان شیعه کند! اگر کوموله دارند از اینها هم دارند!
بعد همین شخص میگفت: لحظهای که جنگ شروع میشد، در آن دقایق اولیه دهان ما خشک میشد و دندانهای ما کلید میشد، او خیلی شجاع بود و این را میگفت.
اینها برای همین گفتند که خدایا «أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا» لغزش نداشته باشیم… انسان یک چیزی میگوید، همین الآن که من و شما اینجا نشستهایم اگر ناگهان از آن در پشت صدای تیر و ترکش بیاید و داعش داخل بیاید معلوم میشود «ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا» یعنی چه! این دعا میخواهد، گریه میخواهد، ضجّه میخواهد، در لحظهی بزنگاه دیگر فرصتِ این کارها نیست که شروع به ذکر گفتن کنید، انسان باید قبلاً تربیت شده باشد.
یکی دعاست که خیلی هم مهم است، ارتباط ما با حضرت حق.
انفاق در راه خدای متعال
بعدی خرج کردنِ مال است که خیلی مهم است، من نمیدانم این پول دادن چطور است که همیشه خدای متعال در کنار جان دادن از آن استفاده میکند، یعنی انگار وقتی بعضیها میخواهند پول بدهند برایشان مانند این است که جگرشان در حال کَنده شدن است، لذا خیلی تمرینِ خوبی است، هم اهل بیت علیهم السلام خوب میخرند… نیّت کنید، امشب بگویید شب عاشوراست و مثلاً فرض بفرمایید من به نیابت از حضرت زینب کبری سلام الله علیها یک بخشی از پولِ خودم را به خانوادههایی که زن سرپرست خانواده است و فرزند یتیم دارند کمک میکنم، نه اینکه خمس و زکات بدهم، آنها که واجب است… کَنده شدن اثر دارد، خدای متعال هم میفرماید: «وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»[8] برای رضایت خدای متعال پول میدهند، «وَ تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ» اینها انفاق میکنند تا نفسِ آنها تثبیت پیدا کند، یعنی اثر دارد.
خیلی چیزهای دیگر هم هست.
تاثیر مداومت بر گناه
عرض کردیم که چیزهای دیگری هم هست که خیلی ما را میلغزاند، «خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ»[9] است، بعضی از آنها را شب گذشته عرض کردیم، موسیقیِ حرام است، ارتباط با نامحرم است، اصلاً اینها همهی همّتِ انسان را نابود میکند، ارادهی انسان سست میشود، همه چیز از بین میرود، خانوادهها از بین میرود، انسان را غرق میکند.
گناه یک خاصیّتی دارد که غیر از اینکه انسان را سست میکند روی دستگاه معرفتیِ انسان اثر میگذارد، هم ابن سینا که فیلسوف ماست این را میگوید و هم «سنت آگوستین» که قدّیسِ آنهاست این را میگوید، در این رابطه خیلی مقاله داریم، در اینترنت «رابطهی گناه با معرفت» را سرچ کنید.
طرف هیچ مشکلی با دستگاه سیّدالشّهداء علیه السلام ندارد، بلکه هیئتی است، نستجیربالله آلوده به گناهی میشود، (در این رابطه آیه داریم که در سوره مبارکه روم است)، مبتلا میشود، گناه را کوچک میشمارد، نستجیر بالله گناه را ادامه میدهد… خدایا! امشب به ما توفیق توبه عنایت بفرما!…. خدایا! این مرض اصرار به گناه را از ما بگیر!… نستجیر بالله اصرار به گناه میکند، وابسته میشود و دل میدهد، بعد شما میبینید که شروع میکند نسبت به دستگاه سیّدالشّهداء علیه السلام شبهه کند!
منشاء خیلی از شبهات معرفتی نیست، بلکه منشاء آنها گناه است!
خدایا تو شاهد هستی، طرف هیئتی بود، در هیئتی که من چند سال منبر میرفتم، تقریباً پای ثابت جلسه بود، یک دفعهای آمد و به من گفت: حاج آقا! من یک سوالی دارم، اگر میشود جایی بپرسم که کسی نباشد؛ گفت: من گرفتار شدم و نمیتوانم نماز بخوانم؛ آن یکی را به من نگفته بود و من نمیدانستم، ابتدا ناراحت بود و اشک در چشمان او جمع شده بود؛ گفت: من یک روز نماز میخوانم و سه روز نماز نمیخوانم، وقتی نماز من قضاء میشود ناراحت نمیشوم، بلند میشوم و میبینم نیم ساعت دیگر نماز صبح قضاء میشود و میدانم اگر بخوابم خوابم میبرد، حتّی میتوانم نخوابم و آنقدر هم خوابم نمیآید اما میخوابم، بعد شروع کرد به گریه کردن… من تصوّر کردم اینکه گریه میکند لابُد وضع خیلی خرابی ندارد، نزد بزرگی رفتم و پرسیدم که به او چه پاسخی بدهم، من کمی تاریخ و کلام کار کردهام و از این چیزها متوجّه نمیشوم، خودم بشدّت گرفتار هستم، پرسیدم که به او چه بگویم؟ او پرسید مشکل او چیست؟ گفتم: او میگوید نمیتوانم نماز بخوانم. آن بزرگ گفت: یا اباالفضل! خیلی وضع او خراب است…
حالا طرف میگوید: خاستگار برای دخترِ من آمده است، خیلی آقا و خوب و وضع خوبی دارد، نماز نمیخواند اما دلِ خیلی پاکی دارد! به سگ هم غذا میدهد… پناه بر خدا!
آن بزرگ فرمود: اگر نسب به نماز لا قید است وضعِ او خیلی خطرناک است، خیلی نمیشود برای او کاری کرد؛ ابتدا من تصوّر کردم که کلاس این حاج آقا خیلی بالاست…
چون ما از این باکلاسها دیدهایم، مثلاً شخصی میگوید: من چطور ترک گناه کنم؟ طرف میگوید: گناه میکنی و پیش من آمدهای؟ برو برو…
ائمه علیهم السلام خیلی ویژه بودند، طرف بصورت خصوصی نزد ائمه علیهم السلام میآمد و میگفت من مبتلا به این گناه هستم و شما مرا راهنمایی کنید، ائمه علیهم السلام خیلی آقا و کریم بودند، ان شاء الله خدای متعال روزی شما و ما کند که امام زمان ارواحنا فداه را ببینیم، ببینیم که اینها اصلاً با بقیّهی عالَم تفاوت دارند؛ ما بیچارهایم، ما ندیده هستیم، ما اصلاً این از چیزها نمیفهمیم.
بعد از مدّتی دیدم این شخص به هیئت نمیآید، از پدرِ او پرسیدم که فلانی جلسه نمیآید؟ گفت: حاج آقا! میگوید اینها شرک است! میگوید این توسّل چیست؟ این شرک است!…
تو اگر خیلی اهل توحید بودی نماز خودت را میخواندی! میخواهم بگویم اگر مشکل معرفتی بود میآمدی و بحث میکردی، من چند مرتبه او را صدا کردم و گفتم بگویید بیاید، دیدم کمی از این چرندیاتی که شبکههای معاند میگویند را میگوید و من هم به او پاسخ دادم، گفت: باشد! میروم و باقیِ آن را هم میآورم؛ دیگر هم هرچه او را صدا کردیم نیامد، پدرِ او میگفت: دیگر مسخره میکند.
اگر منشاء معرفتی داشته باشد انسان بحث میکند، چرا از بحث فرار میکنی؟ تو که با ما رفیق بودی! دیگر فرار میکند… وقتی نام خدای متعال میآید حالِ او بهم میخورد، اگر ببیند تلویزیون اذان میگوید سریع شبکه را عوض میکند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[10] نیست، مشکلِ این شخص معرفتی نبود، اگر دلِ او خیلی برای توحید میسوخت باید نماز میخواند، فوقِ آن اینکه اگر نمیخواست مانند شیعیان نماز بخواند باید مانند اهل سنّت میخواند! نماز را نمیخواند و بعد هم میگوید شرک است! ناگهان متخصّص توحید میشود! مثل امام جماعت مسجد الحرام که گفته است: من صبح روزی که برای اولین بار امام جمعه شدم شراب هم خورده بودم! بعد میگفت: ایرانیان مشرک هستند! قیافهی خیلی وحشتناکی هم داشت؛ تو علی الحساب فعلاً شراب نخور بعد مشرک پیدا کن، مشکلِ او معرفتی نیست تا بنشینی و با او بحث کنی، مشکلِ او گناه است، در مورد آن شخص هم بعداً معلوم شد که به گناهی مبتلا است، پناه برخدا!
یکی از آنها گناه است، باید خیلی از گناه فرار کرد و بلافاصله توبه کرد و ضجّه زد و گریه کرد، اگر گناه بماند معرفت انسان را خراب میکند؛ بعد میگوید: این دیوانهها چه کسانی هستند که مشکی میپوشند؟ این رنگ غم است و… یک خانمی جدیداً این حرف را زده است، اصلاً معلوم نیست تابحال هیئت رفته است یا نه، شما ابتدا به آنجا برو و ببین چه خبر است… مشکلِ او جای دیگری است، مشکل او گناه است.
لغزشگاهها زیاد هستند، یکی از آنها گناه است، یکی از آنها نستجیر بالله خیانت است، خدای متعال نسبت به خیانت غیور است.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: اگر کسی غیور باشد اهل زناء نیست، کسی که میفهمد ناموس یعنی چه به ناموس دیگران نگاه نمیکند، چون نمیتواند تحمّل کند کسی به ناموس او نگاه کند، چون نمیتواند به ناموس دیگری نگاه نمیکند، چون غیور است.
اینها ضجّه میخواهد. بس است.
باز هم هست، بحث دیگری هم هست که اگر حال بود ان شاء الله فردا شب عرض خواهم کرد، خدای متعال میداند که در این یکی دو شب همین اندازه که با شما گفتگو کنم و برای نوکری خدمت شما بیایم سخت میگذرد، خیلی شبِ حسّاسی است.
نکاتی در باب زیارت اربعین
ابتدا چند جمله بگویم که ان شاء الله دل شما بخواهد و دعا کنید.
یکی اینکه اگر روایات زیارت سیّدالشّهداء سلام الله علیه را بگردید که خیلی از این روایات از امام صادق روحی له الفداه رسیده است…
نثار امام صادق علیه الصلاة و السلام و اینکه روز قیامت در آن لحظه که پرچم بلند میکنند ما زیر پرچم آن حضرت جمع بشویم و به حضرت صادق روحی له الفداه لبّیک بگوییم که اگر او نبود ما هیچ چیزی از کربلا نمیدانستیم یک صلوات بفرستید:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
امام صادق سلام الله علیه آنقدر راجع به زیارت روایت فرموده است که فقط روایات امام صادق علیه السلام برای زیارت سیّدالشّهداء سلام الله علیه یک جلد کتاب میشود، (بصورت غیر تکراری)، و ثوابهای حیرتانگیز! ائمه علیهم السلام که نستجیر بالله دروغ نمیگویند، زیارت امام حسین علیه السلام درمانگاهِ ماست، کربلا رفتن اسراف ندارد، منتها قبلاً هم عرض کردهام که حضرت ابوبصیر را صدا کردند و فرمودند: جدیداً که من مدام میگویم کربلا بروید، شنیدهام به کربلا میروید و با خودتان گوشت و شیر و… میبرید، ابوبصیر گفت: بله! میبَرَند؛ حضرت فرمودند: اگر نروند بهتر است! وقتی جدّ ما… اگر پدرشان هم بمیرد این کار را میکنند؟
ان شاء الله وقتی ایّام اربعین به کربلا مشرّف شدید میبینید، آنها خیلی از ما پذیرایی میکنند، بخورید و نوش جانتان، اما خیلی خسارت است که چشم انسان در مسیر بدنبال غذای خاص باشد.
میگویید: «قَصَدْتُ اِلَيكَ يَا مَوْلايَ» بسمتِ تو راه افتادم… بعد میبینید طرف نیم ساعت است که بدنبال دوغ میگردد! پناه بر خدا.
حضرت فرمودند: نروند بهتر است، در حال رفتن به زیارت کسی هستند که در لحظهی شهادت محزون بود، گرسنه بود، تشنه بود… او که این اندازه به ما سفارش به زیارت کربلا فرموده است اینجا فرمودند: نروند! نروند بهتر است!
وظیفهی آنها (کربلاییها و نجفیها) اکرام است، شما هم بخورید و نوش جانتان، ولی در مسیر بدنبال چیز خاصّی نباشید، مسیر «قَصَدْتُ اِلَيكَ يَا مَوْلايَ» است، ما به سمتِ تو آمدهایم… حالا وقتی به سمت تو آمدیم چیزی هم دادند استفاده میکنیم، ولی اینکه در مسیر دنبال چیز خاصی باشیم خیلی خسارت است.
درِ خانه و خیمه و مجالس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه باز است، همه را راه میدهند، ولی همه را نمیپذیرند، همه را راه میدهند، همه را دعوت میکنند، از شمر به پایین همه را دعوت میکنند، گاهی شما در مجالس ایشان اشخاصی را میبینید که فکر نمیکنید جایی نزدیک کارهای دینی بشوند… ولی حضرت همه را قبول نمیکنندها، حضرت خیلی سختپسند هستند، اگر قبول کنند که…
حداث الحسین علیه السلام
یکی از اسامی قیامت «جاثیه» است، نستجیر بالله همه به زانو درآمدهاند، آن لحظهای که میخواهند نامهی اعمال به انسانها بدهند آنقدر وحشتناک است، چون اینطور نیست که نامهای باشد که کسی نبیند، همه میبینند، نه اینکه جرم را ببینند، همه عملِ تو را میبینند… انسان را صدا میکنند «وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ»[11] نامهی عمل انسان را به گردن او وصل میکنند، این نامهی عمل اینطور نیست که مکتوبِ نوشته باشد، «وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا» پرونده باز است، همه در حال دیدن هستند، یعنی لحظهای است که عملاً همه در حال نگاه کردن هستند، کار به جایی میرسد که به خود طرف میگویند: «اقْرَأْ كِتَابَكَ»[12] خودت بخوان، «كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» تو داور نمیخواهی، خودت بگو تو را چطور مجازات کنیم؟
«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ»[13]، گنهکارها از چهرهیشان پیدا هستند، اصلاً چیزی پنهان کردنی نیست، کتاب مخفی نیست؛ اصلاً بعضیها آنقدر خجالت میکشند برای اینکه بیشتر نگویند تا آبرویشان بیشتر نروند خودشان بسمتِ جهنّم راه میافتند، یعنی از شدّت خجالت، «یَومُ الحَسرَت»…
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: آنقدر آن لحظه همهی وجود شخص را اضطراب میگیرد که دندانها بهم میخورد و دهان او قفل میشود، سر تا پای بدنِ شخص را عرق گرفته است، نمیتواند نفس بکشد، هیچ کسی هم به داد دیگری نمیرسد، آنقدر ترس زیاد است که انسانها آنقدر خودخواه میشوند که میگوید: «لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ»[14] ای کاش میشد شخص دیگری را جای من مجازات کنند، چه کسی را؟ پسرم را! «يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ * وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويهِ»[15]، زنم و بچّهام و برادرم، «وَ مَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ»[16] همه را بجای من عذاب کنید و مرا رها کنید…
چه زمانی انسان اینطور خودخواه میشود؟ چه زمانی پدر پدر بودنِ خود را فراموش میکند؟ لحظهای که خطر آنقدر جدّی باشد… برای قیامت هم میفرماید دیگر «يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ»[17] آنهایی هم که فرزند شیرخواره دارند هم بچّه را میاندازند و فرار میکنند، ما حتّی در زلزله هم این را ندیدهایم، بلکه ما در زلزله دیدهایم مادری از دنیا رفته است و خود را خَم کرده است بچّه در آغوش او زنده است، زلزلهای که کوچکِ آن در تهران آمد و همه فرار کردند هنوز آن نیست، چون مادر فرزند خود را فراموش نمیکند، در همین زلزلهی اخیر غرب کشور چند مادر دیدهاند که از دنیا رفتهاند و خودشان را خَم کردهاند و فرزندشان در آغوششان زنده است.
آن چیزی که خدای متعال میفرماید: بچّهی شیرخواره را پَرت میکنند و فرار میکنند را نمیفهمیم چه عذابی است، ما نمیفهمیم که همه چقدر مضطرّ هستند، نستجیر بالله این نامهی عمل میخواهد از ما چه آبرویی ببرد.
جایی که آبرو در خطر باشد «السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ ، الَّذِی هَیَّجَ أَحْزَانَ یَوْمِ الطُّفُوفِ»[18] سلام بر امام رضا علیه السلام که بازار کربلا را برای ما داغ کردند، وقتی به زیارت ایشان میروید فرمودند سه جا برای کمک به شما میآیم، یکی از آنها «إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ»[19]… آن شرایط را ببینید، دوست داشتم شب عاشورا نام امام رضا علیه السلام را ببرم و تشکر کنیم که یک دهه است برای عزاداری آمدهایم، «یَا مَن هَیَّجَ أَحْزَانَ یَوْمِ الطُّفُوفِ» تو بازار امام حسین علیه السلام را گرم کردی، شما فرمودید «إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ»[20]… ما از شما آموختیم، یا امام رضا!… ممنون هستیم، یا امام رضا!….«الإحسانُ بِالاِتمامِ»، کاری کنید که آقا از ما قبول کنند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: آن لحظهای که در قیامت همه بیچاره هستند، عزادارهای واقعیِ امام حسین علیه السلام، اگر یک قطره اشک از چشمان آنها بیاید «وَصَلَت فاطِمَة…» به زهرای اطهر سلام الله علیها خبر میدهند، «أسعَدَها» خوشحال میشود و دعا میکند، نتیجهاش چه میشود؟…
همه را راه میدهند و همه گریه میکنند، اما نمیدانیم آیا میپذیرند یا خیر، اینها ضجّه دارد… امام صادق علیه السلام میفرمایند: روز قیامت همه بیچاره هستند، یک عدّه حولِ امام حسین علیه السلام نشستهاند و در حال گفتگو با حضرت هستند، «مُحادثه» یعنی گفتگو، به اینها «حُدّاثُ الحسین علیه السلام» میگویند، فرمودند: اینها عزادارانِ امام حسین علیه السلام در دنیا هستند و این «حُدّاثُ الحسین علیه السلام» عزاداران واقعی هستند، همه در اضطراب و جزع و فزع هستند، اما حواسِ اینها اصلاً نیست… ارباب خریده است و دلشان آرام است، میآیند و میگویند بفرمایید به بهشت، بهشت مشتاقِ شماست، اینها متوجّه نمیشوند و محوِ حضرت هستند، امام صادق علیه السلام فرمودند: حورالعین میآید و میگوید این حوریها منتظر هستند، اینها اصلاً نمیشنوند و محو حضرت هستند…
کفر است در شریعت و آیین عاشقی از دوست غیر دوست اگر آرزو کنند
امشب بگوییم: «اللهمّ اجعَلنَا مِنْ حُدّاث الحسین علیه السلام»…. بهشت چیست؟…
زیارت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا
امام صادق علیه السلام این همه روایت برای زیارت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودهاند، عرفه، نیمهی شعبان، اربعین و… هیچ روزی در طول سال مثل اقامت شب عاشورا در کربلا برای عزاداری و بزرگداشت سیّدالشّهداء علیه السلام تا ظهر عاشورا نیست، امام صادق علیه السلام چند روایت فرمودهاند.
میگویم که دلتان بسوزد و بخواهید و بعد هم یک بشارت به شما خواهم داد، امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر کسی شب عاشورا در کربلا حاضر بشود و بماند و به یاد مصیبت سیّدالشّهداء علیه السلام باشد روز قیامت غرق به خون، با لباس خونین جزو کسانی که روز عاشورا در راه سیّدالشّهداء علیه السلام سر دادهاند وارد محشر میشود، همچنین روایتی را در هیچ روزی و در هیچ جایی نداریم، جزوِ شهدای کربلا محشور میشود! مانند آنها غرق به خون محشور میشود، چون وقتی اینها میخواهند شفاعت کنند وقتی وارد محشر میشوند غرق به خون هستند، راوی این را از امام صادق علیه السلام یا امام باقر علیه السلام شنید، (این روایتی که در ذهن من از کامل الزّیارات است امام باقر علیه السلام صحیح است) مثلِ ما دلِ او خیلی سوخت که امشب ما اینجا هستیم…
حسین جان! گرچه دوریم بیاد تو سخن میگوییم…
گفت: آقاجان! ما بیچارهها چکار کنیم که دور هستیم؟ حضرت فرمودند: روز عاشورا نزدیک اذان ظهر (این را عرض میکنم ان شاء الله مرا یاد کنید) قبل از اذان ظهر، یا به پشت بام بروید و یا به صحرا بروید، جایی که آسمان پیدا باشد، آنجا بگویید: «صَلّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدالله یا لَیتَنی کُنتُ مَعَک» و دو رکعت نماز مانند نماز صبح بخوانید، بعد خانوادهی خود را جمع کنید و بنشینید… فرمود: روضهی جدّم را بخوانید… حالا یا صوتی بگذارید و یا بخوانید و بیان کنید و گریه کنید، بعد فرمودند: بلند بلند گریه کنید… بعد فرمودند: به یکدیگر بگویید «أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ علیه السلام وَ جعَلَنا مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع الحجّة علیه السلام»[21] خدایا! ان شاء الله ما را از کسانی قرار بده که مصیبتزدهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هستند، ان شاء الله ما را جزوِ کسانی قرار بدهد که از خونِ آن حضرت دفاع میکنند و انتقام میگیرند؛…. این کارِ خیلی آسانی هست، چقدر این خانواده کریم هستند، حضرت فرمودند: اگر کسی این کار را کند تمام آن ثوابهایی که تازه من یکی از آنها را خدمت شما عرض کردم… آنقدر ریخت و پاش کردهاند، مثلاً اگر کسی شب عاشورا به کربلا برود و بیتوته کند دو میلیون حج، دو میلیون عمره ثواب برده است (شایان ذکر است که عرب عدد بزرگتر را در آن زمان نمیشناخته است)، این ریخت و پاش یعنی آنجا را از دست ندهید، گنجِ عالَم آنجاست؛ وقتی راوی میپرسد ما بدبختها چکار کنیم میفرمایند شما هم همین کار را کنید، ان شاء الله فردا فراموش نکنیم.
روضهی وداع با امام حسین علیه السلام
امشب شبِ خیلی سختی برای اهل بیت علیهم السلام است، من این شبها چند مرتبه این را گفتهام، من برای خودم روضه میخوانم نه برای شما، امام صادق علیه السلام فرمودند: سختترین مصیبت اسارت… برای غیورها اسارت است، برای امام سجّاد علیه السلام، برای امام صادق علیه السلام، ولی فرمودند سختترین لحظه برای خودِ آن اسراء لحظهی فراق سیّدالشّهداء علیه السلام بود…
وقتی امشب این بچّهها پدرِ خود را نگاه میکنند… حضرت با یارانِ خود صحبت کردند، اینها را فرستاد و رفتند، فرمودند: میخواهم نماز بخوانم، میخواهم قرآن بخوانم… به ما آدرس دادهاند دیگر… این یارها رفتند عبادت کنند، این یارها میگفتند: ما یک عمری فکر میکردیم… آنکه پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است یک عدّهای با پسرِ من قیام میکنند ما شدهایم… به به… اینها سرخوش بودند و با یکدیگر شوخی میکردند، ولی سیّدالشّهداء علیه السلام بودند که میخواستند به خیمهها سر بزنند، حضرت دختر سه ساله دارند، همسر جوان دارند، حضرت رفتند اینها را آرام کنند، بعضی نَقلها میگویند همین امشب، بعضی نَقلها میگویند فردا دخترِ ایشان آمدند و مقابل ایشان ایستادند و گفت: پدر جان! در حال خداحافظی هستید؟ اینها سیهزار نامرد هستند، برای چه با ما خداحافظی میکنی؟… «رُدَّنا اِلَی حَرَم جَدّنا»… ما را اینجا بین اینها تنها نگذار…
بمیرم برایت… فَرمودند: «لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعکَ حَسْرَةً» اینطور مقابل من گریه نکن… برای چه مثل یتیمها گریه میکنی؟ «مَادَامِ مِنّی الرُّوحُ فِی جِثْمَانِی» من هنوز زنده هستم…
حسین جان! تحمّل گریهی دخترِ خود را نداشتی… خیلی در مسیر به گریهی او خندیدند…
پی نوشت:
[1] سوره ی مبارکه ی غافر، آیه ی 44
[2] سوره ی مبارکه ی طه، آیات 25 تا 28
[3] صحیفه ی سجّادیه، صفحه 98 5 د8طس طز
[4] سوره مبارکه مزمل، آیه 1
[5] سوره مبارکه مزمل، آیه 4
[6] سوره مبارکه بقره، آیه 249 (فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ)
[7] سوره مبارکه بقره، آیه 250 (وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ)
[8] سوره مبارکه بقره، آیه 265 (وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)
[9] سوره مبارکه غافر، آیه 19 (يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ)
[10] سوره مبارکه انفال، آیه 2 (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ)
[11] سوره مبارکه اسراء، آیه 13 (وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا)
[12] سوره مبارکه اسراء، آیه 14 (اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا)
[13] سوره مبارکه الرحمن، آیه 41 (يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ)
[14] سوره مبارکه معارج، آیه 11 (يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ)
[15] سوره مبارکه معارج، آیات 11 تا 13
[16] سوره مبارکه معارج، آیه 14
[17] سوره مبارکه حج، آیه 2، (يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَىٰ وَمَا هُمْ بِسُكَارَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ)
[18] بحارالانوار، جلد 99 ، صفحه 55
[19] خصال، جلد 1، صفحه 168 (قَالَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ)
[20] وسائلالشيعة، جلد 13، صفحه 503 (عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ: يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ … إِلَى أَنْ قَالَ: يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ ع حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً. يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع. يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ. يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً. يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ)
[21] مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ص 772