حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 13 خرداد 97 مصادف با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان (اولین شب از لیالی قدر) به سخنرانی پیرامون «شب قدر» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[2]
«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[3]
صلواتی هدیه از طرف فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها به ایشان
هدیه به پیشگاه اهلبیت علیهم السلام، خاصّ امیرالمؤمنین علیه أفضلُ صلواةِ المُصَلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اگر وضعِ عدهای بد نباشد، برخی مانندِ من در محضرِ امام زمان سلام الله علیه دستِ خالی هستند، صلواتِ حضرت زهرا سلام الله علیها را به نیابت از امام زمان ارواحنافداه می خوانم، انشاءالله حضرت ولی عصر ارواحنافداه به مجلسِ ما و خودِ ما نظری کنند، و بعد از آن بحث را شروع می کنیم.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِكَ وَنَبِیِّكَ وَاُمِّ اَحِبّآئِكَ وَاَصْفِیآئِكَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَ فَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَكُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اَللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْكَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَ عَلى اُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّبِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ .[4]
تعجیل در فرجِ حضرت حجّت ارواحنافداه صلواتی هدیه بفرمایید.
مقدّمه
شب اولی است که بعنوانِ لیالیِ قدر دورِ یکدیگر جمع شدهایم، اولین قدم در این مسیر عذرخواهی از حضرت حق است، امشب شبِ مهمّی است، شبِ مُقَدَّراتِ ماست، بعضی اوقات مستیِ دنیا نمیگذارد ما به حالِ خودمان برسیم و به خودمان نگاه کنیم. روز و هفته و ماه میگذرد و حواسمان به خودمان نیست، (خودم را عرض میکنم) این پروندهی اعمالِ من را لحظه به لحظه، حداقل هفتهای دو مرتبه به محضرِ حضرت ولی عصر ارواحنافداه ارجاع میدهند، او پروندهی اعمالِ من را میبیند، برای اینکه دلِ حضرت را بدست بیاورم، ما که میخواهیم اعتذار کنیم، چند جملهای عرض می کنم که وسیله و بهانهای برای اعتزار از وجودِ مبارکِ امام زمان ارواحنافداه پیدا کنیم.
بلایی به نامِ ندیدنِ امامِ معصوم
ندیدنِ امامِ معصوم بَلیّهی بزرگی است که خداوند متعال ما را بخاطرِ گذشتگانِ شیعه به آن مبتلا کرده است، شاید هم نستجیربالله ادامهی آن هم به ما ربط داشته باشد.
در روایاتِ متعدّد داریم که خداوند متعال برای اینکه شیعیان قدر ائمه علیهم السلام را ندانستند، حُرمت نگه نداشتند، دستورات را اطاعت نکردند، خداوندِ متعال شیعیان را محروم کردند، الان کسی هم نگوید که پس دیگران چه؟ خوب دیگران وضعشان با ما متفاوت است، در روایات است که قُدَمای ما حُرمتِ امام زمان ارواحنافداه را نگه نداشتند، مردم ایستاده بودند و میدیدند که برخی از همین داخلیها، برخی از همین به ظاهر شیعیان آمدند صورتِ امام صادق سلام الله علیه سیلی زدند… اینها دیدند، جسارتهایی که گروههایِ مختلفِ شیعی کردند، گاهی بعضی مناسبات را لو میدادند، هفت روایت معتبر است که فرموده… حالا بقیهی امّت که وضعشان خراب است، خدای متعال به همهی ما رحم کند، ولی خدای متعال شیعیان را بخاطرِ قدرناشناسی توبیخ کردند.
ما چون نمیدانیم که اگر امام زمان سلام الله علیه دیده شود، اگر او را ببینیم، اگر یک لحظه او را میدیدیم چه اتّفاقی برایمان میافتاد، لذا ممکن است از حال و روزمان خبر نداشته باشیم و ندانیم که چه چیزی را از دست دادهایم، ندانیم که چقدر بیچاره هستیم.
انشاءالله که خدای متعال در این شب که شبِ مهمّی است به من و شما حواسِ جمع بدهد و قدرِ این لحظات را بدانیم، بنده هم گزافهگویی نکنم، ما بعضی از حالاتِ اولیاء خدا را دیدهایم که این شب چه احوالی دارند، برخی بدنشان میلرزید، انشاءالله که خدای متعال به ما رحم کند، صلواتی هدیه بفرمایید.
نه امام زمان سلام الله علیه، بعضی شاگرادانِ یکی از بزرگان که شبِ رحلتِ او نیز هست، من مستقیم از او شنیده بودم که میفرمود: وقتی ما چهرهی او را نگاه میکردیم، قطرهی اشک او را میدیدیم، حدّاقل یک هفته حُرمت نگه میداشتیم و گناه نمیکردیم، حالا او که حتی کفشِ امام زمان سلام الله علیه هم نیست، یعنی هیچ چیزی با امام زمان ارواحنافداه قابلِ قیاس نیست.
ما میبینیم در گذشته جوانی در خیابان راه میرفت، چشم او به یک نامحرم افتاد، همان بدبختی که امروز هم گریبانگیرِ ما شده است… إبنِ فارِس خیلی خوب گفته است، می گوید: «و کَیفَ تَری لیلی بعینٍ تَری بِها سِواها و ما طهرتها بالمَدامع»[5] چطور میخواهی آن لیلای عالمِ وجود را ببینی، با چشمی که غیرِ او را دیدهای و این چشم را تطهیر نکردهای.
ما اگر الان چشممان گرفتار شود، جایی نداریم که پناه ببریم… جوانی داشت در خیابان رد میشد، چشمِ او به بانویی خورد و او را دنبال کرد، از کنارِ هم که گذشتند نستجیربالله سر برگرداند و داشت او را با نگاهِ خودش بدرقه میکرد، حواسِ او نبود که به کجا میرود، واردِ کوچهای شد، متوجه نشد و راهِ او عوض شد، همینطور که داشت پشتِ سرِ خود را نگاه میکرد (چون زمانِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دیوارها کاهگلی بود) صورتِ او به دیوار گرفت و کنارِ ابروهای او شکافت، خون جاری شد، بلافاصله دست روی محل زخم گذاشت و مستقیماً نزدِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد رفت.
گفت: یا رسولالله! من گناه کردم، خداوند متعال در قرآن می فرماید «إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»[6] که می آمدند نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عذرخواهی میکردند، به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پناه می بردند، او پناهگاه بود.
دستانِ ما خالی است، ما وقتی هم که میفهمیم گناه کردهایم، دسترسیِ آسان نداریم، خیلی شعور میخواهد که کسی امام زمان ارواحنافداه را حاضر و ناظر به اعمالِ خود بداند، خیلی شعور میخواهد، خیلی کلاسِ کار میخواهد. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستِ مبارکشان را روی پیشانیِ او گذاشتند….
بارها اینطور شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جنگ تشریف برده بودند، چند نفر مرد باید میماندند تا امورِ شهر را رَتق و فَتق کنند، یکی از آنها که مانده بود، به دربِ منزلِ رفیقِ خود رفت تا غذایی یا چیزی برای آنها ببرد، وقتی همسرِ او آمد آن را تحویل بگیرد، چشمِ آن مرد به او افتاد… چه بسا هنوز آیهی حجاب هنوز نازل نشده بود، دستِ آن شخص به سمتِ آن زن رفت، آن خانم گفت: از خدا بترس، برادرِ تو رفته است تا در راهِ خدا جهاد کند… آن شخص به خودش آمد، به داخلِ مسجدِ پیامبر رفت، یک نخلِ خشکیدهای آنجا بود، خودش را به آن نخلِ خشکیده بست، گفت: برادرِ مجاهدِ من رفته است در راهِ خدای متعال جهاد کند، دستِ من به سمتِ ناموسِ او دراز شد، خدایا! من دستِ خودم را به این نخلِ خشکیده میبندم و مشخص است تا رسول خدا آن را باز نکند توبه ی من قبول نشده است، تا تو به پیامبرِ خودت وحی نکنی و پیغمبرِ تو مرا باز و آزاد نکند، من آنقدر اینجا میمانم تا بمیرم.
یعنی به اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بیاید امید داشت، ما از این محروم هستیم.
چند روز گذشت، حضرتِ فاطمه سلام الله علیها تشریف آوردند تا بند را باز کنند، گفت: بی بی من فدای شما شوم، من از خدا خواستهام جز رسول خدا کسی این بند را از گردنِ من باز نکند، رسول خدا باز کند که علامتِ پذیرشِ توبهی من باشد…
امید بود، دسترسی بود… پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تشریف آوردند و فرمودند: «فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّي» فاطمه خودِ من است، حِنثِ قَسَم نمیشود، او بند را باز کند مانندِ این است که خودِ من باز کردهام…
میرفتند جنگ و کمکاری میکردند، گاهی گناهِ بزرگ میکردند، گاهی در جنگ فرار میکردند، گاهی مرتکبِ فحشاء میشدند…
به مسجد میآمدند، امام حسن و امام حسین علیها السلام را به دوش میگرفتند، نزدِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم میرفتند،« جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا» دسترسیِ ما قطع شده است.
در روایات ما را یتیم خطاب کردهاند. کسانی که نمیتوانند امامِ معصوم را مشاهده کنند، دسترسی نداریم، آنهایی که دسترسی داشتند امام را میدیدند، هیکلِ نورانیِ امام که هدایتگر است.
وقتی حضرت عیسی سلام الله علیه میفرماید: «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا»[7] قرآن می فرماید که او خدمتگزارِ امام زمان ارواحنافداه است، حضرت عیسی روحی له الفداه روح خداست، عظیم الشّأن است، ولی یکی از نوکرانِ امام زمان ارواحنافداه است، «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ»[8] اینجا را عرض میکنم، هرکجا بروم برکت میآید، شما ببینید امامِ معصوم چه بوده است، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه بوده است، دسترسیِ ما قطع شده است.
لذا اهل بیت علیهم السلام به حالِ ما تَرحّم کردند، شبِ ولادتِ امام زمان ارواحنا فداه که با برخی رفقا مجلسی داشتیم عرض کردم، ائمه علیهم السلام خیلی باوفا هستند، امام صادق روحی له الفداه فرمودند: در دورانِ غیبتِ حضرت ولی عصر به حالِ شیعیانمان نظر کردم، دلم برای آنها سوخت، شروع کردم به گریه کردن برای آنها، (یعنی امام صادق علیهالسلام به حالِ امشبِ من و شما گریه کردهاند) فرمودند: از بس فتنه آنها را دوره کرده است، دسترسیِ آنها قطع است.
این بدان معنی نیست که امام زمان روحی له الفداه اشراف ندارند، «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء»[9] و خدای متعال میداند که شاید امشب جزو کمتر شبهایی است که یک سخنران از سخنرانی فراری میکند، شما اینجا مینشینید و فکرِ خودتان هستید، ما بیچاره ها نستجیربالله ممکن است فکرِ بازیگری باشیم.
همهی عالم دستِ امام زمان ارواحنافداه است، ولی ما دسترسی نداریم که ببینیم، لذا شاید گاهی توجّه نمیکنیم.
شاید گاهی شده باشد که مثلاً در مدرسه مشغولِ کاری هستید، (مثلاً در حالِ تقلّب کردن) ناگهان متوجه میشوید که معلم در حالِ نگاه کردن به شماست، شرمنده میشوی، حالا قبل از اینکه تو متوجه بشوی هم، او تو را میدیده است… حالِ ما حالِ آن بیچارهای است که امام زمان ارواحنافداه هر لحظه او را میبیند، لحظهای که گناه کردیم، در حالِ نگاه کردن به لحظاتِ غفلتِ ماست، ما نمیبینیم و حواسمان نیست.
این عرایض را تقدیم کردم که بگویم یا صاحب الزّمان ما محتاجِ تَرَحُّم شما هستیم، اگر گناههایی که من کردهام دیده باشید… «تَعصي الإِلَهَ وَأَنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ» گناه میکنی و میگویی دوستت دارم؟ «هَذا مَحالٌ في القِياسِ بَديعُ» تو بودی مرا دوست داشتی؟
در روایات است که پروندهی ما را به دستِ او میدهند و او نگاه میکند، او برایِ ما گریه میکند، یقین داریم که امشب او ما را راه داده است، یقین داریم… برای او کاری نداشت، اگر نمیخواست حالِ بدی نصیبِ من میشد و چند ساعتی در خانه میافتادم… وقتی او خواسته است که ما بیاییم، او حکیم است…
حُبِّ اهل بیت علیهم السلام
خدا روح مطهّر حاج آقا مجتبی اعلی الله مقامه الشّریف را رحمت کند، گفت به خودم و دستِ خالیِ خودم که نگاه میکنم، آنقدر وضعِ من خراب است که به هیچ چیزِ خودم امیدی ندارم، هیچ عملی ندارم، (در زیاراتِ معصومین علیهم السلام هم داریم) ولی نگاه میکنم به آن چیزی که با خودم هست و در دلم هست، ما یک ویژگی داریم که امام سجاد روحی له الفداه به این خیلی توجّه کرده است…
خدایا من اگر هر کاری کردم، از سرِ استکبار که نبوده است، نَفسِ خَبیثِ من بوده است، امشب آمده ام بگویم من مستکبر نبوده ام…
اگر هیچ چیزی نداشته باشیم، ما با دشمنانِ حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی بد بودیم، این از انصاف نیست که ما را با آنها همنشین کنی…
امام سجاد علیه السلام فرمود: خدایا! اگر بخواهی مرا به جهنّم بیندازی حق توست، عدالتِ توست، اصلاً باید با همان گناهِ اوّل مرا ساقط میکردی، ولی من یک عمر سنگِ حضرت زهرا سلام الله علیها را به سینه زدم، من محبّتِ امیرالمؤمنین علیه السلام دارم، اینها را که دارم، اینها را که نمیتوانی انکار کنی، عمل ندارم، ولی محبّت که دارم، حاشا به کَرَمت که بخواهی ما را با آن دشمنان همنشین کنی…
آنها چه میگویند؟ میگویند یک عمر سنگِ محبّتِ اینها را به سینه زدی دست تو را نگرفتند؟ حاشا! ما یک امید داریم، به خودم که نگاه میکنم، «فَبِئْسَ الْمَطِيَّةُ الَّتي امْتَطَتْ نَفْسي مِنْ هَواهـا»[10]
از مهمترین کارهای امشب این است که برای دیگران استغفار کنیم، برای پدر و مادرهایتان، برای کسانی که دستِ شما را گرفتهاند و به جلسه آورده اند.
بیست و پنج سالِ پیش مادرِ من این جملات را برای من ترجمه کرده است، من نیّت می کنم و به یادِ او میگویم، شما هم به نیّتِ امواتتان بگیرید.
نحوهی مناجات کردنِ اهل بیت علیهم السلام
از امیرالمؤمنین علیه السلام است، فَبِئْسَ الْمَطِيَّةُ الَّتي امْتَطَتْ نَفْسي مِنْ هَواهـا وای بحال من با این نَفسِ سرکشی که بر آن سوار شدم فَواهاً لَها لِما سَوَّلَتْ لَها ظُنُونُها وَمُناها چقدر اعمالم را این شیطانِ خبیث آرایش کرد و حواسِ من نبود، به خودم که نگاه میکنم، در همین ماهِ رمضانِ امسال هم، در همین چند شبی که گذشته است، باز هم من غافل بودم، عُمرَم را تَلف کردم، چقدر قرآن خواندم؟ چقدر به یادِ تو بودم؟ چقدر تلف کردم؟ وَتَبّاً لَها دستِ این نفسِ من بریده باد، لِجُرْاَتِها عَلى سَيِّدِها وَمَوْلاها که من مقابلِ چشم امام زمان ارواحنا فداه گستاخی کردم، وَتَبّاً لَها لِجُرْاَتِها عَلى سَيِّدِها وَمَوْلاها.
بی پناه آمدیم ولی… دیشب دعا به اینجا رسید که «وإنَّ الرّاحِلَ إلَيكَ قَريبُ المَسافَةِ»[11] من با دستانِ خالی آمدهام، ولی اینطور نیست که خیلی طول بکشد.
دعای ائمه علیهم السلام را ببینید، در آن خداشناسی است، در ابتدا می فرماید که تو باید مرا بزنی و ساقط کنی، این حقّ توست، دو جمله بعد می فرماید: من در قیامت، آن لحظهای که همه به زانو درآمدند میخواهم به ملاقاتِ تو بیایم، «وإنَّ الرّاحِلَ إلَيكَ قَريبُ المَسافَةِ» من خیلی دستِ خالی هستم، ولی اینطور نیست که تو نیاز داشته باشی و مرا اینجا خیلی معطّل کنی، آن کسی که راه را به سمتِ تو بیاید «قَریبِ المَسافَة» است.
برای همین در روایت داریم، بزرگانمان هم فرمودند، فرمود: خدای متعال که به عبادتِ مثل من نیاز ندارد، این نیست که من حتماً باید چهارصد رکعت نماز بخوانم تا مرا تکان دهد، من باید یک وظایفی انجام دهم، ولی اوست که مرا بالا میبرد، باید یک نظر کند، باید به من یک نگاه کند.
یک پناهنده شویم، بعد من دو سه جملهی دیگر عرض کنم و روضه بخوانم.
بزرگان که حرم امام رضا علیه السلام می روند این جمله را میگویند، مرحوم آقای بهجت می رفتند این جمله را میگفتند، یک بیچارهی غرقِ گناه مانندِ من هم برود می تواند آن را بگوید، وقتی میروی مقابلِ در میایستی، من کوچک هستم، ولی صاحب دارم، وقتی میرویم مقابلِ حرمِ امام رضا علیه السلام میایستیم، (که این کَرَمِ همهی اهل بیت علیهم السلام است) چرا امام رضا علیه السلام؟ من سَرِ سفرهی تو هستیم یا مولا، وقتی مقابلِ او میایستیم، اصلاً نفرموده است که مراجع عظام بگویند، علما بگویند، طائبین بگویند، گفته است که هر کسی اینجا ایستاده است بگوید، بزرگتر از آنی است که گفته «جایی ننوشته است که گنهکار نیاید» از آن بزرگتر است، نه فقط گنهکار راه میدهند، این که چیزی نیست، ما امید به کَرَمِ آنهایی داریم که دستِ ما به آنها نمیرسد، آنها را ندیدهایم، ولی اینها را باور کردیم، بله! ما باور کردیم.
وقتی که میروی مقابلِ دربِ ورودی بایستی، به شما اجازه میدهند این جمله را بگویی، نگفتهاند که علما بگویند، فُضَلا بگویند، اولیای خدا بگویند، کسانی که صد سال است گناه نکردهاند بگویند، گفتهاند هرکه آنجاست این را بگوید…
یک وقتی به شما میگویند مثلاً یک صندوقِ قرضالحسنه در محلّهی ما تأسیس شده است و وام میدهند، اصلاً به ذهنِ شما خطور نمیکند که من بروم از آن دویست میلیون تومان وام بگیرم، پیشِ خودتان میگوییید اگر پنج میلیون تومان وام بدهند هنر کردهاند. مثلاً بگوید مسجد مهدویّه سلام الله علیه صندوقِ قرضالحسنه تأسیس کرده است، آیا به ذهن شما میرسد که چهار میلیون تومان وام میدهد؟ هیچ وقت فکر نمیکنید که مثلاً پانصد میلیون تومان وام بدهند، اصلاً انسان به خودش اجازه نمیدهد همچنین حرفی بزند.
اگر صاحبِ آن قرضالحسنه بگوید که اینجا بدونِ دردسر وام میدهند، بدونِ ضامن وام میدهند، یک میلیارد هم وام میدهند، این یعنی چه؟ یعنی بیا و این را بخواه. نیا دو میلیون تومان بگیر…
صاحبِ کَرَم خودش آدرس میدهد، وقتی ما میخواهیم واردِ حَرَمِ آن مولای کریم شویم، میگویند اینطور بگو: فَأْذَنْ لی یا مَوْلایَ[12] مولایِ من مرا راه بده، مرا تحویل بگیر، فِی الدُّخُولِ أَفْضَلَ ما أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیآئِکَ مرا بهتر از همهی رفیقهایت تحویل بگیر، و نگفته است که این جملات را چه کسی بگوید، این همین معناست، «یا سَریعَ الرّضا وإنَّ الرّاحِلَ إلَيكَ قَريبُ المَسافَةِ» من خیلی بد هستم، ولی اگر تو بخواهی دستِ مرا بگیری که کاری ندارد، لذا به همهی ما آدرس دادهاند، به گنهکار هم گفتهاند زمانی که مقابلِ درِ حرم امام رضا علیه السلام ایستادی بگو فَأْذَنْ لی یا مَوْلایَ فِی الدُّخُولِ أَفْضَلَ ما أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیآئِکَ
لذا من میگویم یا امام رضا، ما را از شیعیانِ خاصّ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده، یا امام رضا، ما را از کسانی که دلِ امام زمان ارواحنا فداه را خون میکنند قرار نده، یا امام رضا، یا سَریعَ الرّضا…
از امام زمان سلام الله علیه بخواهیم که گناهانِ گذشتهی ما را ندیده بگیرند، «وإنَّ الرّاحِلَ إلَيكَ قَريبُ المَسافَةِ» برای همین گفته اند که اگر شب بلند شدی و سحر بود، دیدی که حالِ نماز خواندن نداری، می خواهی سحری نوشِجان کنی و حال نداری نماز بخوانی، او که به تو نیاز ندارد، بگو «یا أکرَمَ الأکرَمین» اگر من اهل نیستم تو که اهل هستی، امشب اگر کسی به آن سبدِ عَملِ خودش امید دارد و اینجا آمده است مشرک است، ما چیزی نداریم…
ما فقط آمدهایم که بگوییم ما وسیله آوردهایم، ببینید من امشب چند اسم بردم، یا صاحب الزّمان! برای هر یکی از این اسمها امید است که به ما نظر کنند، ما صلواتِ مادرِ تو را خواندهایم، بیپناهیم…
امام زینالعابدین روحی له الفداه فرمودند: «إلهی لَمْ یَکُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»[13] خدایا من خیلی خواستم توبه کنم… سالِ قبل هم همین زمان خیلی توبه کردم، من توان ندارم واقعی توبه کنم، توان ندارم برگردیم، إلاّ فى وَقْتٍ أیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِکَ تو باید بخواهی، ما از تو توقّع داریم، تو صاحبِ ما هستی…
مناجاتِ حضرت سیّدالشهداء علیه السلام در گودالِ قتلگاه
وقتی صورتِ سیدالشهداء علیه السلام در گودال قتلگاه روی خاک بود، کاری کرده است که…
ما به «رَحمةُ الله الوَاسِعَه» امید داریم، دلهای ما برای امام حسین علیه السلام میتپد، میخواهی این بدنها را بسوزانی؟ کار به جایی رسید…
به همهی عالم مناجات آموزش داده است، ما دستمان خالی است، ما آنجا نبودیم تا جانمان را فدایِ او کنیم، وقتی تنهای تنها شد، امام زمان سلام الله علیه به این روضه عنایت دارند، «فَلَمّا ثارالحسین فرَداً وَحیداً» تنها شد، «نَظَرَ یَمیناً وَ شمالا» سمتِ چپ و راست را نگاه کرد، دید همه زمین افتادند، وفا را ببین… لحظهی معراجِ خود یکی یکی یارانِ خود را صدا کرد، من شما را فراموش نکردم… یا زُهَیر، یا بُرَیر، یا حُرّ، یا مُسلِم، یا هانی، آنهایی که در کوفه بودند، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی صدا میزنم جوابی نمیدهید، رسمِ شما این نبود، بعد فرمودند: میدانم چرا! سرهایتان از بدنهایتان جدا شده، سابقه نداشته است که شما جواب ندهید.
بعد فرمودند: هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ من نمیتوانم اینجاها را نقل کنم…
یک نفر آمد ضربهای به تَرقُوهی مبارک او زد، فَوَقَعَ الحُسَین عَلی خَدّه الأیمَن صورتِ او روی خاک قرار گرفت، السَّلَامُ عَلَى الْخَدِّ التَّرِيبِ وقتی صورتِ او روی خاک قرار گرفت، راوی میگوید من رفتم ببینم که آیا میخواهد نفرین کند؟ این آقایی که اینطور ناموسِ خود را تنها گذاشته است، با لبِ تشنه، صورتِ او رویِ خاک است، راوی میگوید که صورتم را نزدیک بردم، (خدایا ما مناجاتی نداریم که کنیم، ما به مناجاتِ سیدالشّهداء علیه السلام پناهندهی به تو هستیم) میگوید دیدم میفرماید: اللهُمَّ أنتَ مُتَعالي المكانِ، عظيمُ الجبروتِ، غنيٌّ عَنِ الخلائقِ، قريبٌ إذا دُعِيتَ چند جملهی آن را من عرض کنم و شما را به خدا بسپارم.
فرمود: خدایا! أدعوكَ مُحتَاجاً فقط محتاجِ تو هستم، وأَبكِي مَكروباً خدایا خیلی دلم شکسته است، با دلِ شکسته گریه میکنم، بعد فرمود: شَكورٌ إذا شُكِرتَ، خیلی ممنونم که مرا… حَسَنُ البلاءِ، خدایا چقدر خوب آزمایش میکنی، ذَكورٌ إذا ذُكِرتَ، تو مرا فراموش نکردهای…
رسم اهل بیت علیهم السلام همینطور است، ما به این خانواده امید داریم، جملهی آخر را هم بگویم، اگر تَشَتُّت داشتم، میخواستم به اسامیِ پنج تنِ آل عبا تمسُّک کرده باشم، امشب شبِ حرف زدن نیست، اگر ما بیپناه هستیم، حواسِ او هست، شاهد مثالِ من این روضهی آخری است که میخواهم بخوانم.
روضهی وداعِ امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
شبِ ضربت خوردنِ امیرالمؤمنین علیه السلام، شبِ شهادتِ امیرالمؤمنین علیه السلام نیست، سی سالِ پیش شبِ شهادتِ اوست، سی سال بود که منتظرِ این لحظه بود، سی سال بود که مغیره را نگاه میکرد و تحمّل میکرد، کار به جایی رسید که خانهی خودشان را عوض کردند، نمیتوانست آن درب را نگاه کند، آن شبِ آخر که شد راوی نوشته: (میخواهم روضهای بخوانم که برای شما در آن امید باشد) کَرَمِشان را به شما عرض کنم…
شبِ آخر که شد، فرموده بود علی جان غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ شب بود، أسماء میگوید وقتی که دیدم امیرالمؤمنین علیه السلام در حالِ بستنِ بندهای کفن است، یک لحظه برگشتند و دیدند قلبِ این کودکان در حالِ آب شدن است، اینجا اول فرمود: یازینب، یا امکلثوم، ابتدا نامِ دختران را صدا کردند، (اینها طاقتشان کمتر است) عجیب این است، بعد فرمود: یا فِضّه… حرفِ من اینجاست، بعد فرمود: یا حسن، یا حسین هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ [14] بینِ فرزندانِ حضرت زهرا سلام الله علیها فِضّه را هم صدا کرد…
گرچه سیه رو شدم غلامِ تو هستم خواجه مگر بندهی سیاه ندارد؟
انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً [15]
الهی بِأمیرالمؤمِنین، الهی العفو…
[1] سوره ی مبارکه ی غافر، آیه ی 44
[2] سوره ی مبارکه ی طه، آیات 25 تا 28
[3] صحیفه ی سجّادیه، صفحه 98
[4] مصباح المتهجد شیخ طوسی، ج1، ص 401
[5] معراج السعادة، جلد 2، صفحه 118
[6] سوره مبارکه نساء، آیه 64
[7] سوره مبارکه مریم، آیه 30
[8][8] سوره مبارکه مریم، آیات 30 و 31
[9] دعای عدیله مفاتح الجنان شیخ عباس قمی
[10] دعای صباح امیرالمؤمنین علیه السلام
[11] دعای ابوحمزه ثمالی، مفتایح الجنان
[12] دعاى اذن ورود به حرم مطهّر حضرت امام رضا عليه السلام
[13] مناجاتِ شعبانیه مفاتیح الجنان
[14] بحار الأنوار، جلد 43، صفحه 179
[15] دعای ندبه، مفاتیح الجنان