دومین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز دوشنبه مورخ 23 بهمن 1396 در هیئت ثقلین با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فدک ذوالفقار فاطمه سلام الله علیها» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
* نکته: موضوع «فدک ذوالفقار فاطمه سلام الله علیها» مشترکات زیادی با موضوع «فاطمیه جامعه ساز» دارد؛ لذا پیشنهاد می شود یکی از این دو گروه صوتی شنیده شود.
برای دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«إِلَهِی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
انتظارات از حکومتها براساس داعیهی هر حکومت
محضر مبارک شما عرض کردیم که اگر یک حکومت، حکومت غیر دینی باشد، مردم از آن توقّعی ندارند، میگویند: آمده است بخورد و ببرد و بچاپد، هم اینکه ظلمش کمتر باشد یا یک مقدار فرصت اضافهتر به ما بدهد، یک مقدار فشارش را کمتر کند، یا اگر بشود کمی کارهای خوب در آن دولت انجام داد، به همین اکتفا میکنند، در یک حکومت غیر دینی زیاد تعجّب نمیکنند. مثلاً در حکومتی که صدّام لعنة الله علیه مسئول آن بود اگر به شما میگفتند فلان وزیر او اینقدر برده، میگفتید خوب، صدّام است؛ یعنی خراب نمیشد، چون توقّعی نبود، صدّام بود! مثلاً اگر جایی دزدی نمیشد، یا حق، ناحق نمیشد، قتلی صورت نمیگرفت چه بسا تعجّب میکردند!
امّا اگر حکومتی، حکومت دینی باشد، حدّاقل شعار حکومت دینی داشته باشد هیچ چیزی مثل فساد، به ویژه فساد اقتصادی و تبعیض، تبعیض در مسائل اقتصادی یا در استفاده از فرصتها، اینکه به آن رانتخواری میگویند در تعبیرات تاریخی استئثار ذکر شده است و مقابل ایثار است. ایثار یعنی من از حقّ خود بگذرم و به دیگران بدهم اما استئثار بر عکس است، یعنی حقّ شما را بخورم، همان رانتخواری است که خودمان میگوییم. اگر یک حکومت دینی متّهم به این موضوع بشود هیچ هویت دیر او قابل پذیرش نیست، تقدّسی برای آن باقی نمیماند، اصلاً سرمایهی اجتماعی حکومت دینی، اعتقادی است که مردم به آن دارند. اگر این کمرنگ بشود چیزی باقی نمیماند.
شما فرض کنید اهتمام مردم یا حدّاقل قشر مذهبیهای جامعه از ولی فقیه در جامعه خدای نکرده کم بشود. بعد بگویند 22 بهمن است، باید تماشایی بشود. کسی اهمّیّتی قائل نمیشود! اگر زمان پهلوی میگفت: فلان روز مثلاً سه اسفند باید یک راهپیمایی تماشایی باشد چون اعتقادی نیست که بخواهند خودشان را خرج کنند. حکومت دینی، تقدّس دارد که کار را پیش میبرد و یک سری موارد هم پاشنهی آشیل حکومت دینی هستند که مهمترین آنها بحث فساد اقتصادی و تبعیض است. تبعیض در فسادهای اقتصادی یا فرصتها.
عرض کردیم امیر المؤمنین علیه السّلام در بین همهی این اشکالاتی که میتوانست به سه خلیفهی اوّل بگیرد این اشکال را مطرح کرد. ما گاهی با بخشی از باجهایی که دادند گریه میکنیم. بارها شنیدهاید که به امیر المؤمنین علیه السّلام گفتند: خلیفه اموال قنفذ را معرفی نکرده است. اگر یک حکومت دینی براساس باج باشد، این تمام تقدّس را میشکند. او یک غلطی کرد و به جای آن چیزی دریافت کرد.
اهرم فشار زهرای مرضیه سلام الله علیها در مقابله با غاصبین خلافت
زهرای مرضیه سلام الله علیها آن حکومت را از همه جهت به شدّت تحت فشار گذاشت. یکی از آن موارد که ما میخواهیم دو، سه شب در مورد آن صحبت کنیم این است که «چرا حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان مسئلهی فدک با حکومت مقابله کرد؟» اگر میآمد و میفرمود: بنشینیم مباحثه کنیم که مولا یعنی چه؟ در نهایت، نتیجهی مباحثه چه میشد؟ میگفتند: اختلاف نظر است، فاطمهی زهرا سلام الله علیها یک نظر دارد و خلیفه نظر دیگری دارد. مگر اینطور نیست؟ در جاهای دیگر گفتهاند علیّ بن ابیطالب قائل به جواز متعه –ازدواج موقّت- بود و خلیفهی سوم قائل نبود، خلیفهی دوم هم قائل نبود. امیر المؤمنین علیه السّلام قائل بود در سفر، نماز شکسته است و عثمان میگفت: شکسته نیست. میگویند: اختلاف اجتهادی است، اختلاف نظر است، علما با هم اختلاف دارند. قبیح و وقیح نمیشود. امّا اینکه بگویند: فلان شخص دزد است، سارق است، برای این سرقت خود دروغ هم میگوید، شما دیگر باور نمیکنید که او روی منبر بنشیند و منبر برود. نماز جمعه بخواند، خطبه بخواند، «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ أُوصِي نَفْسِي بِتَقْوَى اللَّهِ»[4] مردم به او میخندند که او چه میگوید؟ تو بیت المال را نخور، نمیخواهد ما را به تقوا توصیه کنی! هر چقدر هم او بخواهد به مسائل دینی تظاهر کند، میگویند: این از فریبکاری او است که میخواهد دزدیهای خود را بپوشاند. عرض کردیم زهرای اطهر سلام الله علیها در ابعاد مختلف با حکومت درگیر شد، هم بحث توحید کردند، هم بحث نبوّت کردند، هم فلسفهی احکام را فرمودند. به غدیر خم به صورت فراوان اشاره کردند امّا آن ضربهای که زدند که حتّی اگر کسی بیدین هم بود میفهمید…
در مسائل دینی مثلاً بگویند: فاطمهی زهرا سلام الله علیها با این حاکم در مورد چه مسئلهای دعوا دارد؟ میگویند: یک سری محاجّه دارند که این یعنی چه؟ امّا آن کاری که حضرت زهرا سلام الله علیها انجام داد، هر کسی در این عالم میفهمد. میگویند: دعوا بر سر چه مسئلهای بود؟ میگویند: یک حکومت بعد از پیغمبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم تشکیل شد… اصلاً میتوان این مسئله را برای یک بتپرست هم تعریف کرد. میگویند: فاطمهی زهرا سلام الله علیها، دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بعد از پیغمبر با حکومت درگیر شد و به حکومت گفت: شما دزد دروغگو هستید. این مسئله را بتپرست هم تشخیص میدهد که وقیح است و میگوید: عجب! با یادگار پیغمبر چگونه برخورد شده که چنین حرفی را بیان کرده است؟! با ضربهای که حضرت زد، چیزی از آبروی حکومت باقی نمیماند.
امشب قصد دارم قضیه را از سوی دیگر مطرح کنم. دیشب محضر شما عرض کردم که زهرای اطهر سلام الله علیها آبروی خود را برای امیر المؤمنین سلام الله علیه خرج کرد. بعضی از اصحاب پیش ائمّه علیهم السّلام آمدند و سؤال کردند: چرا امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب صلوات الله علیه زمان حکومت خودش، حکومت را پس نگرفت؟ اگر کتاب علل الشّرایع را نگاه کنید، دو، سه روایت وجود دارد. من تیمّناً و تبرّکاً فقط یکی از این روایات را میخوانم که اگر عزیزی خواست برود منبع آن را بررسی کند و بداند.
از خودگذشتگی امیر المؤمنین علیه السّلام در احقاق حق در مسئلهی فدک
فضا اینطور است که برای امیر المؤمنین علیه السّلام صلاح نبود که شخصیت خود را به خطر بیندازد. امیر المؤمنین (علیه السّلام) بعد از 25 سال به حکومت برسد، بعداً بگویند: چرا نیامدید؟ وقتی به حکومت رسید برای فدک چه کردید؟ میگویند: عجب، پس دعوا بر سر همان تکه زمین بود! مثلاً عبارت این است: از موسی بن جعفر سلام الله علیه است که حسن بن علیّ بن فضّال از بزرگان کوفی شیعه سؤال میکند، میگوید: راوی میگوید از امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال کردم. دربارهی امیر المؤمنین علیه السّلام دربارهی امام کاظم سؤال کردم: «لِمَ لَمْ يَسْتَرْجِعْ فَدَكاً لَمَّا وَلِيَ النَّاسَ؟» -این روایت را از کتاب علل الشّرایع، جلد 1، صفحهی 154 و 155 میخوانم- چرا وقتی آقا امیر المؤمنین علیه السّلام به حکومت رسید فدک را پس نگرفت؟ حضرت میفرماید: «لِأَنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا نَأْخُذُ حُقُوقَنَا مِمَّنْ ظَلَمَنَا» قرار نبود که وقتی ما به حکومت میرسیم حقّ خودمان را پس بگیریم. اگر اینها میفهمیدند که امیر المؤمنین علیه السّلام امام معصوم است که باید تمام آنچه بود را با به طور کامل تقدیم میکردند. «أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَامِ»[5] اصلاً زمین متعلّق به امام است. اصلاً کسی ملکیت ندارد. البتّه اگر میفهمیدند، اگر نمیفهمیدند که زمان امیر المؤمنین علیه السّلام هم نمیفهمیدند، فرمود: ما اهل بیتی هستیم که بعد از اینکه به قدرت رسیدیم برای دریافت حقوق خودمان سراغ آن ظلمه نمیرویم. چرا؟ چون ممکن است به ذهن ما بیاید که دعوای آنها هم در زمینهی مالی بوده است. مگر از خود آن شخص میرویم و میگیریم. اگر باشد ما میرویم حقّ خود را میگیریم، حالا آن غاصب فدک حقّ ما را گرفته است.
«وَ نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الْمُؤْمِنِينَ»[6] ما اولیاء مؤمنین هستیم، پدر مؤمنین هستیم، ولی جامعه هستیم، «إِنَّمَا نَحْكُمُ لَهُمْ وَ نَأْخُذُ حُقُوقَهُمْ» ما میروم حق را برای اینها میگیریم، «مِمَّنْ ظَلَمَهُمْ وَ لَا نَأْخُذُ لِأَنْفُسِنَا» ما به خاطر خودمان نمیرویم کاری کنیم. معلوم است که در آن جامعه اگر امیر المؤمنین صلوات الله علیه میخواست برود حکومت را بگیرد، میگفتند: 25 سال دعوا بر سر این بود که این زمین را پس بگیرد. کأنّه دعوا بر سر حق و باطل نبود. شوخی نیست، دیشب هم مثال زدم و مثال من این بود که گفتم: اگر من با یک مرجع تقلید همسایه باشم و جای پارک حقّ مرجع تقلید باشد، من و او در خیابان با هم دعوا کنیم، هر کسی رد بشود به آن مرجع تقلید میگوید: آقا، شأن شما نیست، بگذر، بد است. اگر یک داد بر سر تو بزند بد ارزش ندارد. میگویند: حق و شأن شما این نیست. امیر المؤمنین علیه السّلام هم رعایت کرد.
مسئلهای که زهرای اطهر سلام الله علیها در آن مظلوم واقع شد، این ضربهی سنگینی است که به حکومت وارد کرد آنها را طبیعتاً… اگر آنها بنا بر قدرشناسی داشتند که درِ خانهی حضرت آتش نمیبردند. آنها در این فشاری که قرار گرفتند، در این تخریبی که شدند و سارق و غاصب و کذّاب شناخته شدند، میخواستند عکس العمل نشان بدهند. آنها وارد عکس العمل شدند. اگر زهرای اطهر سلام الله علیها برای دفاع از امیر المؤمنین سلام الله علیه نبود، اینطور با برای فقط یک تکه زمین حکومت درگیر نمیشد، آن هم به این گستردگی! لذا آنها هم وقتی خواستند با حضرت درگیر بشوند شروع کردند به حرف زدن. آنها باید چگونه توجیه کنند که حضرت زهرا سلام الله علیها قهر کرده است؟ شروع کردند به داستانسرایی که نستجیر بالله زهرای مرضیه سلام الله علیها از ابتدا مالدوست بود!
سوء استفادهی روایی اهل تسنّن از روایات اهل تشیّع
نکتهای که من باید به شما عرض کنم این است که ما به صورت تاریخی چند مرتبه از اهل سنّت فریب خوردیم! گاهی هم خودمان فریب خودمان را خوردیم! یکی از مواردی که فریب خوردیم اینجا است؛ مثلاً فرض بفرمایید در یک منطقه، نواصب زندگی میکردند. یک عالم شیعه از آثار اهل سنّت، روایاتی را جمع میکند که شما که دشمنان اهل بیت هستید، خودتان هم در فضائل آنها مطالبی گفتهاید. در مقام احتجاج با آنها بوده است نه اینکه ما این روایات را قبول داریم. منتها دورههای بعدی گفتهاند ابن شهر آشوب، بزرگ شیعه، صاحب کتابخانهی مفصّل، عالم برجسته، فقیه بزرگ، محدّث عالی مقام یک عدّه هم دنبال این هستند که بگویند همهی آثار یک شخص درست است، روایات آن را وارد منابع ما کردند به اسم اینکه ابن شهر آشوب گفته است. در حالی که ابن شهر آشوب اینها را نگفته است! ابن شهر آشوب برای احتجاج با دیگران که به اهل بیت علیهم السّلام ناسزا نگویید، خودتان این مطالب را گفتهاید، آورده است و حال این به منابع ما وارد شده است. من چند نمونه را بیان میکنم تا ببینید چقدر به این مسئله مرتبط است.
مثلاً هنگام ازدواج امیر المؤمنین سلام الله علیه و حضرت زهرا سلام الله علیها که ما یک سال –پارسال یا سال قبل از آن- در این مورد بحث کردیم. بحث ما راجع به ازدواج امیر المؤمنین علیه السّلام و حضرت زهرا سلام الله علیها بود و اینکه این ازدواج، استثناء تاریخ بود. آنجا خیلی صحبت کردیم و از عظمت زهرای اطهر سلام الله علیها و عظمت ازدواج آنها و اینکه استثنائی بوده و کفویت آنجا و فقط همان یک مرتبه اتّفاق افتاده است و… یک سری مطالب را بیان کردیم که آن مسائل را دیگر تکرار نمیکنم.
آوردهاند که خانمها میرفتند و به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها طعنه میزدند که قرار است یک فقیر به خواستگاری دختر پیغمبر، یک دانهی پیغمبر بیاید! حضرت زهرا سلام الله علیها میآید و به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میگوید: یعنی چه؟! این همه آدم، کسری و نستجیر بالله قیصر و… هر کدام از اینها برای فرزندان خود… کأنّه پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نستجیر بالله سلطنتطلب است.
تهمت مالپرستی به حضرت زهرا سلام الله علیها
حاکم نیشابوری میگوید: من در مجالسی بودم که آخوندهای درباری بنی عبّاس برای اینکه از حکومت پول بگیرند نسبتهایی به حضرت زهرا سلام الله علیها میدادند که خدا نفی کرده است!! از این جمله اینها است. در منابع ما هم به همین شکل که توضیح دادم وارد شده است و روی منابر هم مدام آن را گفتهاند!
پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: او علی است! –اصلاً نمیخواهم این روایت دروغ را بسط بدهم- میخواهند چه کار کنند؟ میخواهند بگویند: این فاطمهی زهرا که بر سر یک تکه زمین… طبیعتاً حکومت خلفا اگر بخواهد حقّ را به حضرت زهرا سلام الله علیها بدهد چیزی برایش نمیماند، بگوید: بله، درست گفتهاند که ما دزد و غاصب و دروغگو هستیم. دیگر چیزی نمیماند. دیشب عرض کردم اگر شما یک دزد غاصب پیدا کنید، مثلاً رسیدگی به سرویس هیئت را هم به دست او نمیسپارید چه رسد مثلاً صندوق پول هیئت و مسجد را! اوّلین مرحله این است که شخص باید راستگو باشد تا امانت را به دست او بسپارید. آنها هم در مقابله شروع کردند…
میخواهم عرض کنم زهرای اطهر سلام الله علیها میدانست اگر وارد بحث مالی بشود، آنها شأن را رعایت نمیکنند و مقابله به مثل میکنند. حضرت این مسئله را میدانست و من در مورد این کار، تعبیر عملیات انتحاری را به کار بردم. حضرت به جان خرید و آبروی خود را داد برای اینکه… اینکه میگویم آبروی خود را داد، باید در الفاظ دقّت کرد. عند الله آبرودارتر از زهرای اطهر سلام الله علیها در عالم وجود نیست امّا در آن جامعه به حضرت بیحرمتی کردند. در آن جامعه، حرمتی برای ایشان قائل نشدند. اینکه میگویم: آبروی خود را داد، عرف زمانه را عرض میکنم و الّا عزیزتر از او در این عالم وجود نبوده و نیست. گفتند: او نستجیر بالله مالپرست بوده است! مالدوست بوده است! بعد شروع کردند به ساختن.
من مورد به مورد میگویم، شما بعضی از آنها را شنیدهاید، گاهی بعضی از آنها را با روایات فضائل به ما گفتهاند و ما توجّه نکردهایم که این در پازل دشمنانی است که میخواستند مقابله به مثل کنند. چون حضرت زهرا سلام الله علیها رفته و با حکومت درگیر شده است که زمین ما را بدهید، ندادند، حضرت قهر کرده و آبروی حکومت اسلامی رفته است.
همین الآن فرض بفرمایید، بلا تشبیه، بلا تشبیه، مثلاً همسر مرحوم امام رحمة الله علیه بیاید، داد و بیداد کند و بگوید: پول ما را دزدیدهاید. ببینید بر اثر این حرف چه اتّفاقی در دنیا میافتد. همسر مرحوم امام رحمة الله علیه نه حضرت زهرا سلام الله علیها است… فاصلهها زیاد است. ببینید چه اتّفاقی رخ داده است. از جهت رسانهای آبروی حکومت اسلامی را برده است! چه حکومت اسلامی است که دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم با آن قهر کرده است و بعد این قهر را ادامه داده است. حالا دو نفر با هم دعوا دارند، با هم دعوا میکنند، یک نفر از آنها مریض میشود، حال او بد میشود، میروند با هم آشتی میکنند. یک نفر داغی میبیند، پای یک نفر میشکند میروند آشتی میکنند و میگویند حالا هر مشکلی بود بگذریم.
اینکه دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سر یک تکه زمین که حالا این تکه زمین درآمد هم داشته است، امّا قهر میکند و حتّی برای تشییع جنازهی خود هم آنها را راه نمیدهد و مسئله هم تمام نمیشود و آنها سعی میکنند به خانهی حضرت زهرا سلام الله علیها بیایند و عیادت کنند و غلط کردمی بگویند حضرت نمیپذیرد و… چرا حضرت از این مسئله نمیگذرد؟!
دشمن در مقابله با او چه میگوید؟ نستجیر بالله چون مالپرست بود!! مثلاً نقل کردهاند که یک روز پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میخواست به خانهی حضرت زهرا سلام الله علیها بیاید، دید یک پرده در خانه زدهاند. حضرت برگشت و بیرون رفت و گفت: من اینجا به یاد دنیا میافتم. نستجیر بالله العظیم! بدن من میلرزد، گاهی این مطالب به اسم فضائل گفته میشود! بعد حضرت زهرا سلام الله علیها بلا فاصله این مطلب را گفت و به فقیر هدیه داد، به حرف پدر خود گوش کرد. دقّت نکردند که چه کسی در چه جهتی این روایت را ساخته است. میخواسته بگوید: حضرت در زمان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هم به مال دنیا علاقه داشت و پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سعی میکرد ایشان را از علاقه به مال دنیا دور کند.
یک مورد دیگر که همهی شما شنیدهاید بعد
- رادیو معارف میگوید.
- رادیو میگوید، خطبههای جمعه میگویند… اهمّیّت تاریخ این است که میگوید شما باید در بحثهای تاریخشناسی و جریانشناسی کار کنید. من مثالی بیان میکنم. یک خبر نقل میشود.
تئوری اشکالگیری به معصوم و هدف از طرح آن
شما میدانید در فضای میدانید یک نفر دلواپس است، یک نفر دلشاد است؛ یعنی یک نفر مخالف برجام است، یک نفر موافق برجام است. وقتی خبر میآید، میبینی چه کسی چه میگوید، به این راحتی آنالیز و تحلیل میکنید، میبینید چه کسی میگوید؟ به چه دلیل دارد میگوید؟ دنبال چه هدفی است؟ حالا من نمیخواهم بحث ما سیاسی بشود و الّا در روزگار ما، مثال زیاد وجود دارد. مثلاً طرف میآید و میگوید: میشود پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را هم نقد کرد! همه میفهمند این یعنی چه؟ منظور آن چیست؟ حالا شما الآن تنها مشکلی که دارید این است که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را نقد کنید؟! شدن یا نشدن آن یک مسئله است چون یک پارادوکس است. بگویید نقد معصوم یعنی غرض شخص این است: اشکالیابی از معصوم! اگر کسی یک نفر را معصوم نداند مسئله متفاوت است امّا اگر کسی معصوم را معصوم بداند معنا ندارد که اشکال بگیرد. حالا منظور آن شخص این بوده که استفسار کنند، سؤال کنند، بگویند: یا بن رسول الله، اینجا چه حکمتی داشته است، این حرف قابل قبول است امّا اشکال کردن به معصوم معنی ندارد! یا آنها را معصوم نمیدانی یا اگر معصوم میدانی که معنی ندارد اشکال کنی. همه هم میفهمند که منظور گویندهی این حرف، چیز دیگری است، مثلاً انحراف افکار عمومی است که فعلاً به دلار کاری نداشته باشید، مثلاً در حلق آنجا سیمان کردهاند (رآکتور هستهای را سیمان گرفتند) و قیمت دلار مدام بالا میرود و وضع هم فرقی نکرده است و… میخواهند جنجالی درست کنند که ذهنیت جامعه را از آن سمت منحرف کنند. مردم میفهمند لذا واکنش چندانی نشان نمیدهند. اگر جای دیگری بود و شخص دیگری چنین مطلبی را میگفت، تندتر برخورد میکردند امّا میدانند که خود او هم… مراقب هستند که به سمت طرف مقابل هم گرایش پیدا نکنند. میگویند: این یک جریانی ایجاد کرده است که در این جریانی که ایجاد کرده است قصد دارد کار دیگری انجام دهد. مراقب هستند که به آن سمت نروند. در بحثهای تاریخی همینطور است. آدم باید جریانها را بشناسد که چرا دارند این مطلب را نقل میکنند؟!
هدف از مطرح کردن داستان تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها در منابع اهل تسنّن
آنچه همهی شما شنیدهاید و از مورد قبل هم مشهورتر است این است؛ یک مقدار اصل داستان را عوض کردند، همه چیز به هم ریخت. میدانید که دروغ گفتن اینطور نیست که طرف شمش دروغ تحویل بدهد. معمولاً لخم دروغ نمیگویند. وقتی میخواهند دروغ بگویند، 80 تا 90 درصد راست میگویند، ده درصد هم دروغ میگویند. همه این را میفهمند، دروغ شاخدار نمیگویند! چیزی میگویند که نقطهی اصلی را جا به جا میکند. آن جمله، همین ماجرا است که ابن تیمیه به آن استناد میکند که حضرت زهرا سلام الله علیها مالپرست بود و نستجیر بالله پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سعی میکرد جلوی او را بگیرد.
دست زهرای اطهر سلام الله علیها مجروح شد، امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمود: برو از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خادم بگیر. حضرت زهرا و امیر المؤمنین صلوات الله علیهما پیش پیغمبر رفتند برای اینکه خادم بگیرند. رفتند که خادم بگیرند، پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من خادم نمیدهم به جای آن عبادت کنید. یک صلوات و تسبیح را به حضرت یاد داد که شد تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها شد.
من یک وقت چند سال پیش میگفتم: اینها همهی فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها در بخشهایی است که نتایج آن هم کاربردی باشد. مثلاً احکامی که از حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده باشد. روایتی که در آن حکم شرعی وجود داشته باشد یا اعتقاد باشد را معمولاً حذف کردهاند. تنها تسبیح مشترک شیعه و سنّی، تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها است. البتّه در این سه مورد هم یک مقدار ترتیب را به هم زدهاند که آن کسانی که میخواهند آن آثار را روی آنها نداشته باشد؛ یعنی ترتیب آن از الله اکبر و الحمدلله و سبحان الله، دو و سه را جا به جا کردهاند. باهوش هم هستند! وقتی میخواهند به غرضی یک چیزی را منتشر کنند بیچاره مردم… آن ترتیب، اسرار دارد.
گفتم: خدایا، چرا باید در منابع اهل سنّت، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها مثل منابع ما آمده باشد؟! این همه مطلب از حضرت زهرا سلام الله علیها وجود دارد، چرا نیست؟ چرا خطبهی فدکیه همه جا نیست؟ هر کسی این خطبه را بخواند حدّاقل از جهت ادبی شگفتزده میشود. بخشهای توحیدی این خطبه واقعاً حیرتانگیز است. هر مسلمانی با هر مذهب و فکری این را میفهمد. چرا این را نقل نکردهاند؟ چرا تسبیحات را نقل کردهاند؟ بعد دیدم خودشان حجّت را آشکار کردند! ابن تیمیه میگوید: اگر خلیفه به دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نه گفته است، سابقه دارد، پیغمبر هم نه گفته است و این نه گفتن، علامت ناراضی کردن و اذیّت کردن نیست که «مَن أغضَبَهَا فَقَد أغضَبَني»[7] خود پیغمبر هم این کار را انجام داده است. دیدم پس غرض آنها از نقل کردن ماجرا به این شکل این نبوده است که تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را به مردم یاد بدهند، غرض این بوده که از این قصّه که ظاهراً…
خدا مرحوم میر حامد حسین رحمة الله علیه را رحمت کند، چقدر اینها زحمت کشیدهاند. ایشان میگوید: در بین اهل سنّت آن کسانی که فضائل اهل بیت علیهم السّلام را مینویسند احتمالاً ناصبی هستند؛ یعنی آنها زرنگتر هستند. تکلیف آن کسی که دشمن است معلوم است. دشمن میخواهد… اگر الآن یک نفر داعشی وارد بشود، بلا فاصله همهی شما حرکت میکنید، گارد میگیرید، یک نفر به سمت داعشی حمله میکند و او را میگیرد، بقیه فرار میکنند امّا اگر یک نفر مثل خود ما باشد جا باز میکنیم که بین ما بنشیند. آن کسی که فضائل را نقل میکند در کتابخانهها جا باز میکند، کتاب او را میخوانند و او را تشویق میکنند و ضربهی خود را میزند. در ظاهر اینکه دارد…
پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم یک تسبیحاتی به حضرت زهرا سلام الله علیها گفت… اصل موضوع تسبیحات حضرت زهرا درست است، نمیخواهم در این مسئله تشکیک کنم. واقعاً تسبیحات زهرای مرضیه سلام الله علیها از نوادر تسبیحات است و از جهات توحیدی نکات بسیاری در آن وجود دارد. اهل آن میدانند و خدا روزی کند که ما هم بفهمیم. قصد ندارم…
قصّهای که من به این شکل تعریف کردم که متأسّفانه در منابع ما هم نزدیک به آن آمده است. چرا آنها این قصّه را به این شکل منتشر کردهاند؟ برای اینکه خود پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هم مقابل زیادهخواهیهای او میایستاد و گارد شما هم باز است چون فضیلت نقل میکنید. میبینید که تسبیحات عایشه نداریم، تسبیحات حفصه نداریم، تسبیحات امّ سلمه نداریم، تسبیحات فاطمه سلام الله علیها داریم. به اسم فضیلت نقل میکنی ولی در اصل ضربه میزنی.
دیدگاه و برخورد مشابه امام حسین و حضرت زهرا صلوات الله علیهما در مورد خلافت
دوستانی که در بحث عبد الله بن عمر که قبلاً عرض کردیم را در خاطر دارند، به یاد دارند که ما عرض میکردیم که همین بلا را بر سر امام حسین علیه السّلام هم آوردند که پسر عمر میگوید:–یک بار در عمر خود گفته است او بضعهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است- تو بضعهی پیغمبر هستی، پدر –یعنی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم- تو بین دنیا و آخرت، آخرت را برگزید. تو برای دو روز حکومت در دنیا جنجال درست نکن. جالب است که رفتار سیّد الشّهداء سلام الله علیه و حضرت زهرا سلام الله علیها در کاری که انجام داد بسیار به هم نزدیک است و باز هم جالب است که یک نفر سیّد شباب اهل الجنّة است و دیگری سیّدة نساء اهل الجنّة است؛ یعنی آنها برای تخریب اینطور صحبت میکنند.
وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها در عین حال که عِدّه و عُدّه ندارد و برای تخریب وارد صحنه میشود که با حکومت درگیر بشود، اگر بخواهد یک ضربه بزند، دزدی و سرقت و دروغ را بر سر آنها خراب میکنند و آنها نیز همین عکس العمل را نشان میدهند و شروع میکنند به تخریب کردن و در حضور حضرت زهرا سلام الله علیها این کار را انجام میدهند.
از نظر من بعضی از اتّفاقاتی که برای حضرت زهرا سلام الله علیها رخ داده است، از هجوم به خانهی امیر المؤمنین سلام الله علیه جانسوزتر است؛ یعنی اگر من بخواهم برای خودم گریه کنم، آنها را برای خودم نقل میکنم یا مرور میکنم. بعضی اوقات اصلاً نمیتوانم آن ماجراها را بگویم از ضربه زدن، آسیبی که به روح آدم میرسد از اینکه به دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم جسارت شده بیشتر است.
خبر فوت پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از خود ایشان
روایتی که دیشب برای شما خواندم را میخوانم. در صحیح بخاری آمده است و شیعه و سنّی نقل کردهاند و خدمت شما عرض کردم که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به حضرت زهرا سلام الله علیها سرّی فرمود، اینگونه است. -این روایت را عایشه نقل میکند- در این روایت خیلی حرف وجود دارد. دیشب عرض کردم که اگر اینها فکر میکردند از این روایت چه برداشتی میشود کرد آن را نقل نمیکردند. چون مسروق از عایشه نقل میکند. مسروق، پسر خواندهی عایشه است و از دشمنان برجستهی امیر المؤمنین علیه السّلام بود. او از عایشه نقل میکند: «أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ تَمْشِي كَأَنَّ مِشْيَتَهَا مَشْيُ النَّبِيِّ»[8] فاطمهی زهرا سلام الله علیها آمد، راه رفتن او مثل پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بود. ظاهراً فضیلت نقل میکند ولی بضعة الرّسول که در حقیقت شبیه پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نبود! راه رفتن او بسیار شبیه به پیغمبر بود! بالاخره دختر از لحاظ چهره و راه رفتن و حرکات یا شبیه پدر خود میشود یا شبیه مادر خود میشود. ظاهر روایت این است که عرض میکنم که مرحوم میر حامد حسین میفرماید: نواصب، فضائل نقل میکنند! ظاهراً فضیلت نقل میکند.
ما داریم مثلاً امام حسین علیه السّلام برای علی اکبر علیه السّلام میفرماید: «أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً»[9] اینجا حضرت زهرا سلام الله علیها چگونه است؟ راه رفتن او دقیقاً مانند پیغمبر بود. پس باید شبیه چه کسی باشد! «فَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَرْحَبًا بِابْنَتِي. ثُمَّ أَجْلَسَهَا عَنْ يَمِينِهِ … ثُمَّ أَسَرَّ إِلَيْهَا»[10] پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم او را کنار خود نشاند و فرمود: خوش آمدی. بعد درِ گوش او سرّی فرمود: «فَبَكَتْ» گریه کرد. عایشه میگوید: وقتی برگشت و آمد به او گفتم: «لِمَ تَبْكِينَ؟» برای چه گریه میکنی؟ هیچ نگفت. در بعضی جاها داریم که فرمود: من سرّ پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را فاش نمیکنم. حضرت به او کنایه زد. «ثُمَّ أَسَرَّ إِلَيْهَا حَدِيثًا فَضَحِكَتْ» بعد پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مطلب دیگری را درِ گوش او فرمود، این دفعه حضرت زهرا سلام الله علیها لبخند زد، خندید. میگوید: من تعجّب کردم، گفتم: این چه وضعی است، گریه و خنده با این فاصلهی کم، با آن حال پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم! «فَسَأَلْتُهَا عَمَّا قَالَ» گفتم: پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم چه گفت؟ فرمود: «فَقَالَتْ» یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها. «مَا كُنْتُ لِأُفْشِيَ سِرَّ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم» من از کسانی نیستم که سرّ پیغمبر را فاش کنم. «حَتَّى قُبِضَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم، فَسَأَلْتُهَا» بعد از اینکه پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم (فوت شد) یعنی این مسئله روی عایشه تأثیر گذاشته بود که ماجرا چیست؟! وقتی که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فوت کردند از ایشان سؤال کردم و ایشان جواب دادند که پیغمبر فرمود: امسال جبرئیل دو مرتبه قرآن را بر من نازل کرده است و من فهمیدهام که سال آخر عمر من است. من گریه کردم، بعد به من فرمود: «إِنَّكِ أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِي لَحَاقًا بِي» تو اوّلین فرد از اهل بیت من هستی که به من ملحق میشوی. من خیلی خوشحال شدم. بعد پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم جملهای به من فرمود: «أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَكُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الجَنَّةِ …؟ فَضَحِكْتُ لِذَلِكَ» من فهمیدم عاقبت کار من هم درست است. هم فهمیدم زیاد زنده نیستم و هم فهمیدم عاقبت من این است که سیّدة نساء اهل الجنّة خواهم شد. سؤال این است، حضرت زهرا سلام الله علیها گریه میکند و که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: تو به زودی به من ملحق میشوی، آیا میخواهی سیّدهی نساء اهل الجنّة بشوی؟ حضرت زهرا سلام الله علیها از بستر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم –این صحیح بخاری بود- همان دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، یک هفته قبل، سه روز قبل، دو روز قبل، در آن ایّام آخر، یعنی 70، 80 روز پیش از شهادت حضرت زهرا، 90 روز پیش از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، قرار است چه اتّفاقی بیفتد که حضرت زهرا از آنجا تا اینکه از دنیا برود، سیّدهی نساء اهل الجنّة میشود؟! حضرت زهرا سلام الله علیها چه کاری انجام داده است؟ حضرت زهرا با خلیفه مقابله کرده و فرموده است: تو سارق دزد هستی، دروغ هم میگویی. هم خبر دارد که عمر او طولانی نخواهد بود و هم خبر دارد که کاری انجام دهد که سیّدة نساء اهل الجنّة بشود.
اینها روایت را نقل کردهاند برای اینکه بگویند: حضرت زهرا سلام الله خودش میدانسته است که قرار است به زودی (به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم) ملحق بشود. این یک طرف موضوع است و از سوی دیگر آنها شروع کردند به بهتان زدن. بهتانها از همان روز اوّل شروع شد. من یک مورد جدید را میگویم و بعد وارد بخشی که خلیفه گفت میشوم.
بالاخره مسئلةٌ: یا امام اوّل برادران اهل سنّت، طبق این کاری که زهرای اطهر سلام الله علیها انجام داده دزد سارق دروغگو است یا حضرت زهرا سلام الله علیها بهتان زده و دنبال اموال مردم بوده است. چون حضرت میرود و میگوید مال من را بدهید –توضیح میدهم- او (خلیفه) قبول نمیکند و میگوید: من نمیتوانم اموال مردم را به تو بدهم!! از یک طرف، خلیفهی مسلمین دزد دروغگوی سارق میشود و از این طرف، چشم دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دنبال اموال مردم است!! –یعنی باید یکی از این دو مورد را بپذیری- یکی از این دو مورد است.
فاطمیه، بحرانی حل نشدنی برای غیر شیعه
آنچه برای غیر شیعه بحران است –که عرض میکنم بیچاره میکند- این است که دو طرف ماجرا، صحابی هستند و هر کدام را بگویند، پایهی زیرین اعتقاد آنها از بین میرود. کاری که حضرت زهرا سلام الله علیها انجام داد… چه حضرت زهرا را تخطئه کنند، چه خلیفه را، یکی از اصحاب برجستهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است. این آقایان قائل به عدالت جمیع صحابه هستند. چه از حضرت زهرا سلام الله علیها انتقام بگیرند، چه گناه را به گردن خلیفه بیندازند، این باور که تمام صحابهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم عادل هستند، متزلزل میشود. لذا مسئله بسیار حسّاس است و وقتی به این بحث میرسید میگویند: بحث در مورد این مسئله را رها کنید، صحبت نکنید، اگر از این امور دیدید، آن را آتش بزنید، از بین ببرید. توصیههای فراوانی در این مورد دارند. مثلاً ما توصیههای اخلاقی داریم که دروغ نگویید و… آنها میگویند اگر یک وقت سند یا نسخهی خطّی یا چیزی از این مسائل پیدا کردید، آن را از بین ببرید، امحاء کنید، اعدام کنید، معدوم کنید، نگذارید امّت به دردسر بیفتد. چون دو طرف کار دردسر است، چه از نظر حضرت زهرا سلام الله علیها که در این صورت باید چشم او دنبال اموال عمومی باشد چه خلیفهی مسلمین که باید دزد سارق باشد، فرقی ندارد. اصل موضوع این است که یکی از اصحاب برجسته عادل نیست. پس باید چه کار کرد؟ باید اوّلاً اصل مسئله فراموش بشود. لذا بگوییم: آشتی کردند؟ چطور شد؟ دعوایی نبود، همه با هم رابطهی خوبی دارند. چرا این ماجرای فاطمیه، خاری در چشم آقایان است؟ شما برای بزرگداشت فاطمیه بیایید بنشینید یا فاطمه، یا فاطمه بگویید و سینه بزنید، سیلی را زدهاید. چون در اینجا یکی از اصحاب برجستهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خلاف شرع بیّن انجام داده است؛ در بهترین و منصفانهترین حالت ممکن! لذا مسئله حسّاس است.
این است که شما یک مرتبه میبینید یک مرتبه مفتی بزرگ عربستان میگوید: فاطمه عصبانی شد و عقل خود را از دست داد و این کار را کرد. نستجیر بالله. این بن عثیمی لعنة الله علیه 1421 سقط شده است. میبیند بین اینکه به حضرت زهرا بخواهد جسارت کند یا اصل…. چون اگر خلیفهی اوّل نقد بشود چیزی دیگر باقی نمیماند. او نقطهی شروع است. یا مثلاً فرض کنید زمانی که ابن تیمیّه میگویند برای چه به خانهی فاطمه حمله شد؟ میگوید: من قبول ندارم که حمله شد، امّا اگر کسی بگوید حمله شد -این مطلب را در منهاج السّنة، جلد 8 گفته است. اسم آن را «کَبَسَ الْبَیْتَ» گذاشته است. «کَبَسَ الْبَیْتَ» یعنی هجوم به خانه- میگوید: امّا اگر «کَبَسَ الْبَیْتَ» یعنی هجوم به خانه اتّفاق افتاده باشد، به این دلیل بود که میخواستند بروند اموال مردم را از آنجا آزاد کنند که مردم برگردند. این حرف به چه معنی است؟ یعنی اموال مردم را غصب کرده بودند، نستیجر بالله، و هر چه هم با زبان نرم به آنها میگفتند، آنها باز نمیگرداندند، مجبور شدند هجوم ببرند که بتوانند اموال مردم را پس بدهند! این حرف به چه معنی است؟ این حرف یعنی امیر المؤمنین و فاطمهی زهرا نستیجر بالله مال مردم خور هستند. چرا چنین دشنامی میدهند؟ چون ضربهی زهرای اطهر چیست؟ این است که فدک علامت سرقت اموال است. آنها هم خواستند با همین مقابله کنند، راهی نداشتند، مجبور بودند همین را بگویند در نتیجه اینطور جسارت کردند.
اینکه میگوید: «کَبَسَ الْبَیْتَ»، یعنی هجوم به خانه به این دلیل بود که بروند اموال مردم را آزاد کنند و پس بدهند، در این تهران خانهی چه کسی است که باید گارد امنیتی ناگهان وارد آن خانه شود و اموال را آزاد کند و پس بدهد؟ یعنی مال مردم خور است. یک کسی است که با زبان خوش پول مردم را پس نمیدهد. اموال مردم را غصب کرده است. این حرف نهایت ناصبیگری است. خدا إنشاءالله ابن تیمیّه را با قاتل حضرت زهرا محشور کند. این نوع جسارت برای چیست؟ اگر شما یک هزارم این حرف را در عربستان به کسی بگویید، گردن شما را میزنند. شما بگویی خلیفهی مسلمین اموال مردم را غصب کرده بود تا شمشیر بالای سر او نگرفتند، این اموال را پس نداد. این حرف به چه معناست؟ یعنی دزد است. اتّهام واضحتر از این؟ چطور کسی جرأت میکند به سیّدهی نساء الجنّة چنین حرفی را بزند؟ این همان مطلبی است که ما این شبها داریم توضیح میدهیم که فاطمهی زهرا سلام الله علیها در یک جنگی قرار گرفت، ضربهی سنگینی زد، طبیعتاً نواصب هم که… اگر تقوا داشتند حمله نمیکردند، اگر تقوا داشتند که خلافت را غصب نمیکردند، اگر تقوا داشتند که اینطور خون به دل اهل بیت نمیکردند.
اگر من بخواهم روضه بخوانم میگویم: زهرای اطهر سلام الله علیها کاری انجام دادند که خود امیر المؤمنین سلام الله علیه در دوران حکومت خودشان انجام ندادند که شائبهای برای امامت ایشان پیش نیاید. وقتی فاطمهی زهرا سلام الله علیها دیدند که مردم نیامدند از امیر المؤمنین دفاع کنند و باید یک تنه دفاع کند و راهی جز یک کار انتحاری نبود؛ خود را به لشکر اعداء زد، همه را از بین برد ولی به خود ایشان هم اینطور جسارت شد. آن بانویی که وقتی نابینا میخواست در خانهی پیغمبر بیاید، محجّبه میشد به مسجد رفت و شروع به سخنرانی کرد. وارد سخنرانی شد و فرمود: چرا اموال ما را غصب کردید؟ خلیفه باید چه کاری انجام میداد؟ باید میگفت غصب کردهایم، پس میدهیم؟ یک حرفی زده است که برای من از هجوم به خانهی حضرت زهرا دردناکتر است. تا گفت که اموال ما را بدهید، خلیفه شروع به گریه کرد. گفت: به خدا تو برای من از دخترم محبوبتر هستی. بیا همهی اموال من و قبیلهی من را بگیر. هر چیزی که بخواهی به تو میدهم، زندگی خود را به تو میدهم ولی من تازه به حکومت رسیدم، من خلیفهی پیغمبر هستم، من را وادار نکن که اموال بیت المال را به کسی بدهم! تو را به خدا از من چنین حاجتی را نخواه!
آن کسانی که نفهمیدند چه توهینی کرده است، گفتند: خلیفه گریه کرد. این گریه کردن از صد بار فسق بدتر بود. چون گریه کرد و گفت: به خدا من نمیتوانم اموال مردم را به کسی بدهم. تو عزیز هستی، دختر پیغمبر هستی، من نمیتوانم اموال مردم را بدهم، نمیتوانم بیت المال را به کسی بدهم.
این مطلب را که دیشب عرض کردیم وقتی زهرای اطهر به منزل امیر المؤمنین، فرمود: یک حرفهایی به من زدند که ای کاش من اصلاً به این دنیا نیامده بودم، یعنی توهینی که کردند این بود که در جلوی چشم انصار و مهاجر به دختر پیغمبر نسبت مال دنیا خواستن، طلب بیت المال دادند.
پی نوشت:
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیة، ص 98.
[4]- الكافي (ط – الإسلامية)، ج 8، ص 174.
[5]– وسائل الشیعة، ج 25، ص 415.
[6]– علل الشرائع، ج 1، صض 155.
[7]- الصوارم المهرقة في نقد الصواعق المحرقة (لابن حجر الهيثمي)، الصوارم المهرقة، ص 148.
[8]– صحیح البخاری، باب علامات النبوة فی الإسلام، ج 4، ص 203.
[9]- اللّهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص 113.
[10]– صحیح البخاری، باب علامات النبوة فی الإسلام، ج 4، ص 203.