فاطمیه ناموس تشیع ـ جلسه اول

10

نویسنده

ادمین سایت

اولین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز جمعه مورخ 27 بهمن 1396 در هیئت بیت الرضا علیه السلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فاطمیه ناموس تشیع» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.

برای دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.

طرح شبهات جدّی در مورد فاطمیّه

بنده معمولاً ابا دارم در ایّام فاطمیّه بحث‌های غیر زیر بنایی بیان کنم، چرا؟ چون عمده‌ترین، مهم‌ترین دلیل را برای حقّانیّت تشیّع بخواهیم پیدا کنیم مسئله‌ی فاطمیّه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها است. لذا حیف است بحث را به سمت قصّه بکشانم، شاید کمی گوش کردن آن دردسر داشته باشد ولی کاری که آن درّ نایاب هستی انجام داده کاری است که ناموس عقاید ما است. از جهات مختلف مسئله مهم است، با توجّه به سنّ و سال عزیزانی که در جلسه هستند بنده خیلی استقبال می‌کنم بحث را به سمتی که پیش می‌برم اگر سؤالی وجود دارد به یک عزیزی در مجلس بدهند شب‌های بعد مطرح کنیم.

Kashani-01-13961127-FatemiyeNamooseTashayo-Thaqalain_IR-1

بحث فاطمیّه که مطرح می‌شود از ابعاد مختلف، مخصوصاً بچّه حزب اللّهی‌ها با آن مواجه هستند. اوّل: اصلاً موضوع قیام زهرای اطهر سلام الله علیها چقدر اهمّیّت دارد؟ آیا آن‌‌طور که شخصی که در استخر از دنیا رفت می‌گفت یک مسئله‌ی تاریخی تاریخ مصرف گذشته است؟ اهل سنّت که طبیعتاً این را می‌گویند، می‌گویند دعواهایی که بین اصحاب پیغمبر بوده را فراموش کنید، از این مسئله بگذرید. این ائمّه‌ی اهل بیت که اهل کرم بودند، اهل بخشش بودند، کسی ناسزا می‌گفت… شما در جلسات خود از امام مجتبی روح له الفداه و دیگران می‌گویید، امام کاظم سلام الله علیه، امام باقر سلام الله علیه، این‌ها را داریم، از بقیّه‌ی ائمّه هم پیدا می‌کنیم، کسی به این‌ها ناسزا می‌گفت این‌ها گذشت می‌کردند، این حرف را تمام کنید. اگر مسئله‌ی حضرت زهرا یک مسئله‌ی شخصی باشد، قوام تشیّع به آن نباشد واقعاً حرف درستی است، با «اگر»، اگر قوام تشیّع، ستون تشیّع، رکن باقی ماندن و حیات تشیّع به آن کار زهرای اطهر نباشد راست می‌گویند، یک مسئله‌ی فرعی است.

می‌گویند امیر المؤمنین علیه السّلام در جنگ هم شمشیر خود را بخشیده، این بحث را رها کنید. آن هم این‌قدر حسّاس، چون اتّهامات سنگینی وارد می‌کنید، به قولی قضاوت خیلی گرانی است. شما دارید به خلفای پیغمبر نسبت قتل و سرقت و دروغ می‌دهید، شما خیلی حرف‌های بدی می‌گویید، چرا اختلاف افکنی می‌کنید؟

جایگاه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و مخالفت ایشان با دستگاه خلفا کجا است؟ اگر یک مسئله‌ی اصلی نباشد، رکن نباشد… رکن نماز چیزی است که اگر حواس شما هم نباشد به هم بخورد نماز دیگر نماز نیست، چیزی نیست که بگوییم درست می‌کنیم، کأنّ رکن نماز کاملاً از بین رفته است. اگر مسئله‌ی فاطمیّه به این شکل است توضیح بدهید ببینیم این‌طور است یا نیست. اگر این‌طور نیست رها کنید، چرا دعوا درست می‌کنید؟

فرض کنید الآن غیر شیعه بگویند امیر المؤمنین قاتل پیغمبر است! دعوا می‌شود. اتّهام ما به آن‌ها کمتر از این نیست، ما می‌گوییم شما قاتل «بَضعَةُ الرَّسول» هستید، پاره‌ی تن پیغمبر خودِ پیغمبر است. آن‌ها می‌گویند ما اگر بگوییم امیر المؤمنین قاتل پیغمبر است شما با ما چه می‌کنید؟ این چه حرفی است که شما به ما می‌زنید؟ واقعاً اگر مسئله‌ی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها جایگاه اعتقادی ندارد، صرفاً یک قصّه است، یک اختلافی بوده تمام شده، یک مسئله‌ی مالی بوده گذشته، از این مسئله بگذرید. در این روزگار، هزار و 400 سال گذشته، مردم دنیا دارند کارهای مهم انجام می‌دهند، میمون به فضا می‌برند، موشک می‌فرستند، ماهواره می‌فرستند، شما گیر داده‌اید که یک تکّه زمین هزار و 400 سال پیش برای این بود یا برای آن بود؟! نه زمین مانده، نه نخل‌های آن مانده، نه فاطمه و نه عمر نمانده‌اند، از این مسئله بگذرید. شما باید به این سؤال پاسخ بدهید.

می‌گویند ما با عزاداری شما کاری نداریم، وفات کرده شما عزاداری کنید، به ما اتّهام می‌زنید، چرا این را مطرح می‌کنید؟ مگر در تاریخ ظلم کم اتّفاق افتاده است؟ مگر قتل کم رخ داده است؟ شما برای همه‌ی این‌ها… دو قبیله در لرستان با هم دعوا دارند از هم آدم کشته‌اند، می‌گویند بگذریم. در برنامه‌ی ماه عسل این‌ها را می‌آورند با هم آشتی می‌دهند، می‌گویند بگذرید، فراموش کنید. آن آقای استخری! هم می‌گفت: مسئله‌ی تاریخی است، گذشته است. اگر واقعاً مسئله این‌طور است، واقعاً یک مسئله‌ی تاریخی است که گذشته است و قوام تشیّع نیست آن را رها کنید، چرا دست از این موضوع نمی‌کشید؟ این یک بُعد مسئله است که خیلی مهم است.

بُعد دوم مسئله؛ بنده این‌طور عرض کردم که اگر سؤالی جایی مطرح است عزیزان بپرسند من اگر نگفته باشم اشاره‌ای هم شده باشد بحث را با افکار عمومی پیش ببرم. نکته‌ی بعدی این است این جمهوری اسلامی وحدت می‌گوید، این حادترین مسئله‌ای است که وحدت‌شکن است، شما با وحدت چه می‌خواهید بکنید؟ وحدتی هستید یا نیستید؟ طرفدار وحدت هستید؟ وحدت دوست دارید؟ شما می‌گویید امام طرف مقابل قاتل پاره‌ی تن پیغمبر است، غاصب هم هست، دروغ هم گفته، دیگر چه می‌خواهید بگویید؟! آن‌ها می‌گویند همین سه اتّهام که شما می‌گویید به امیر المؤمنین بزنیم به ما چه می‌گویید؟ این چه وحدتی است؟ آیا برای این‌که به وحدت برسیم… اصلاً باید وحدت داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ آیا اصلاً می‌شود ما با مسئله‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها به وحدت برسیم؟

می‌دانید بعضی از گروه‌های شیعی می‌گویند نه، نمی‌شود. ما در کشور خود بعضی از مراکز را داریم که آن‌جا پلاکارد تسلیت حضرت زهرا سلام الله علیها را هم اجازه نمی‌دهند، اشاره به مراکز آموزشی مجمع تقریب مذاهب اسلامی هم نمی‌کنم. پلاکارد تسلیت را هم اجازه نمی‌دهند، حسّاسیّت دارند، می‌گویند دعوا درست نکنید، اختلاف‌افکنی نکنید. یا حتّی یک برادری که هفته‌ای دو مرتبه تلویزیون برنامه‌های او را پخش می‌کند برای فردا طرح‌ریزی می‌کند، یک وقت به من گفت: این حرف‌ها را جمع کنید! این بحث‌های خطرناک چیست که مطرح می‌کنید؟! مشکل جهان اسلام امروز یک چیز دیگر است، این‌ها وحدت را می‌شکند، از بین می‌برد.

یک طرف می‌گوید شما می‌گویید برای وحدت دست از ناموس عقاید شیعه بکشیم؟ بی‌غیرت هستید، اسم این ناسزا هم وحدتی شده است، در فضای مخالفین وحدت وحدتی یعنی بی‌غیرت. از آن طرف یک عدّه می‌گویند وحدت مهم است، شما مسئله را بی‌جهت زنده نکنید و دعوا درست نکنید. ما هم در این بین مانده‌ایم باید چه کاری انجام بدهیم، کدام درست است؟ تکلیف ما چیست؟ ولی فقیه هم که مدام وحدت می‌گوید، پنج شب هم روضه می‌گیرد، این را چه کنیم؟ کدام یک از این‌ها درست است؟ ما باید اوّل چند جلسه‌ای راجع به سؤال اوّل با هم گفتگو کنیم، اوّل تکلیف آن را معلوم کنیم که جایگاه فاطمیّه در عقاید ما کجا است؟ بعداً ببینیم اگر جای آن مهم نیست که اصلاً نیازی نیست راجع به قسمت دوم صحبت کنیم. اگر جای آن مهم شد و نمی‌شود از آن دست کشید ببینیم وحدت را این‌جا باید چه کنیم. یکی حذف می‌کند برای این‌که به وحدت برسد، یکی وحدت را یک امر مزاحمی برای این‌که از ناموس دین دفاع کند می‌داند، یکی هم وحدت می‌گوید هم روضه می‌گیرد. کدام درست است؟ باید چه کرد؟ در فضاهای هیئت‌ها این بحث‌ها داغ است.

Kashani-01-13961127-FatemiyeNamooseTashayo-Thaqalain_IR-2

متأسّفانه تندروی و کندروی هم در عرصه‌های مختلف وجود دارد. از این‌که یک عدّه‌ای در شیعه‌ها پیدا می‌شوند کتاب‌های قدیمی شیعه را که می‌خواهند چاپ کنند یک قسمت‌هایی را حذف می‌کنند، با این توهّم که می‌شود برای حلّ اختلافات، صورت مسئله را پاک ‌کنیم. یک بنده خدایی صدها صفحه از یک کتاب را حذف کرد و چاپ کرد، اسم آن را هم منتخب کتاب فلان نگذاشت. بعد یک نفر دیگر دید نمی‌شود، از یک کتابی ثلث آن منتشر شده، دیگری تحقیق کرد و چاپ کرد. شما این دو کتاب را کنار هم بگذارید مثل چاق و لاغر هستند! اسم آن‌ها هم یکی است، یکی صدها صفحه بیشتر از دیگری دارد. کاری که کرد این بود جاهایی را که حذف کرده بود سه نقطه زده بود، کسی نمی‌دانست این سه نقطه یعنی سه کلمه حذف شده یا 80 صفحه حذف شده است. از آن طرف هم فضا روشن است که عدّه‌ای فریاد می‌زنند با خون حضرت زهرا سلام الله علیها بازی نکنید. ما در این بین باید چه کاری انجام بدهیم؟ گاهی این‌قدر می‌گوییم وحدت که…

به من می‌گفت: ما لباس مشکی می‌پوشیم توهین به اهل سنّت نیست؟ گفتم: یعنی چه؟ گفت: ما لباس مشکی می‌پوشیم یعنی برای حضرت زهرا سلام الله علیها عزادار هستیم، یعنی حضرت زهرا شهید شده، شهید شده قاتل داشته، قاتل، امام بعضی بوده، مشکی می‌پوشیم یعنی داریم به آن‌ها توهین می‌کنیم. این‌قدر می‌خواهد احتیاط کند! کدام مورد درست است؟

یک سؤال دیگر هم می‌شود مطرح کرد، حداقل سؤال را بگوییم اگر جواب را نگفتیم. امامان ما چه کاری انجام می‌دادند؟ امامان ما اهل این بودند که مدام در فضای بین مذاهب جنگ درست کنند؟ یا سعی می‌کردند آشتی ایجاد کنند؟ اصطکاک را بالا می‌بردند یا پایین می‌آوردند؟ این هم خیلی مهم است. آیا اهل بیت وسط میدان می‌رفتند لعن علنی می‌کردند؟ یا می‌گفتند فعلاً صلاح نیست راجع به این موضوع گفتگو کنیم؟ چه می‌کردند؟ کدام طرف بودند؟ به قول آقایان وحدتی بودند یا غیرتی بودند؟ این هم بحث سوم.

بحث کردن از تشیّع برای غیر شیعه

اگر به شما بگویند امیر المؤمنین سلام الله علیه برای چه امام است چه می‌گویید؟ دارم به سؤال اوّل پاسخ می‌دهم. الآن به شما بگویند چرا امیر المؤمنین امام است؟ طبیعتاً کسی که شیعه نیست بگوید، چون برای شیعه‌ها خیلی روشن است. از بین شیعه‌ها فقط یک خزّاز قمی داریم هزار و 100 سال پیش یک کتاب به اسم «کفایة الأثر فی النّصوص علی الأئمة الاثنی عشر»، یعنی نصّ بر امامان دوازده‌گانه. یک جلد کتاب است، 400 صفحه، البتّه بسته به چاپ و فونت ممکن است صفحات آن مختلف باشد. چند چاپ دارد، اخیراً هم یک چاپ جدید از آن رونمایی شده است. برای شیعه‌ها نمی‌خواهم بگویم.

«كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»،[1] هر قومی برای خود یک چیزی می‌گوید. شما بروید از برادران عزیز اهل سنّت بپرسید می‌گویند پیغمبر گاهی اشتباه می‌کرد خلیفه‌ی دوم اشتباهات را به ایشان یادآوری می‌کرد؛ «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ». «أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏»،[2] خدا می‌فرماید: کسی که می‌خواهد هدایت کند باید خود او هادی باشد یا یک نفر لازم است اشکالات او را بگیرد؟ جواب این سؤال معلوم است، یعنی نباید معلّم داشته باشد. ولی آقایان می‌گویند رسد آدمی به جایی که… کسی که پدر او آن‌طور بوده و مادر او هم آن‌طور بوده به جایی می‌رسد که معلّم پیغمبر خاتم می‌شود! «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ».

امّا اگر بین مذاهب اسلامی بخواهیم بحث کنیم، یا یک نفر از بیرون تشیّع از ما سؤال کند که چرا می‌گویید امیر المؤمنین امام است، از یک جایی شروع می‌کنید. بنده یک سال در حوزه در یک ترم بحث من این بود اگر ما بخواهیم از تشیّع دفاع کنیم از کجا شروع کنیم؟ از حدیث غدیر؟ از حدیث ثقلین؟ از کجا؟ هر جا شما دست بگذارید که شروع کنید بحث‌های زیادی دارد، این‌طور نیست که مسئله خیلی واضح باشد. برای ما شیعه‌ها مسئله کاملاً روشن است، امّا اگر شما بخواهید در فضای بین المللی، ملل یعنی مذاهب، بین المللی یعنی بین المذاهب یا بین الادیانی بحث کنید. یک نفر بیاید بگوید اگر من مسلمان شدم به چه دلیل شما شیعه‌ها می‌گویید آنچه پیغمبر می‌گفت این‌جا است؟ چه می‌گویید؟ شما از کجا شروع می‌‌کنید؟

اگر ما به جای پنج شب 35 شب می‌خواستیم بحث کنیم من 30 شب را به آن حرف‌ها اختصاص می‌دادم، نشان می‌دهد این‌قدر بحث‌ها طولانی است. ما الآن یک جایی راجع به غدیر صحبت می‌کنیم، در جلسات هفتگی، 16 جلسه صحبت کرده‌ایم هنوز به متن حدیث غدیر نرسیده‌ایم که متن را بگذاریم ببینیم چه می‌گوید. بحث وقتی طولانی است طرف مقابل ان قلت و قلت می‌کند، دیوار حاشا هم بلند است، کار مشکل است. آنچه نزد شما است حق برای شما روشن است، اگر حق برای شما روشن است مسئله‌ی فاطمیّه این‌قدر مهم نیست که بخواهید این‌طور نگاه کنید، می‌گویید حق برای ما روشن است، می‌گوییم پس شما فاطمیّه هم نگرفتید مهم نیست. امّا واقعیّت این است ما تنها زندگی نمی‌‌کنیم، ما در جامعه زندگی می‌کنیم، ما باید حرف‌های منطقی برای دیگران داشته باشیم وگرنه جوان ما گاهی در مواجهه با حرف‌های دیگران می‌بیند مثل این‌که دیگران عقلایی‌تر، بهتر، صحبت می‌کنند. لذا ما باید یک حرفی داشته باشیم بتوانیم در صحنه‌ی بین المللی حرف برای گفتن داشته باشیم. فقط به جام جهانی نرویم وقتی یک هیچ باختیم به خیابان بیاییم! بتوانیم صحبت کنیم. نگوییم می‌توانستیم سنگین‌تر ببازیم، ولی الحمدلله سه هیچ باختیم! از نظر اعتقادی انسان در صحنه‌ی مباحث اعتقادی دو مرتبه این‌طور شکست بخورد بد است.

در صحنه‌ی بین المللِ بحث‌های اعتقادی، شما حرف برای گفتن نداشته باشید، استدلال نداشته باشید، خیلی بد است. بنده نمی‌خواهم بگویم شیعه در مباحث اعتقادی استدلال ندارد، عرض کردم یک جایی راجع به غدیر بحث می‌کنیم 15، 16 جلسه صحبت کردیم هنوز به متن حدیث غدیر نرسیده‌ایم. بحث مفصّل است، باید از نظر علمی درگیر باشی، چه کسی پیروز می‌شود، طرف مقابل قبول می‌کند یا نه، انصاف دارد یا نه، تقوا دارد یا نه. آیا راه کوتاهی وجود دارد همین که بزنی طرف مقابل «فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ»[3] شود؟ یا حتماً باید بگویند اگر شما سؤال دارید بروید در جلسات خیلی متعدّد بحث کنید، 11 جلد الغدیر بخوانید، بعد بیا ببینم چه می‌گویی؟ طرف مقابل حوصله‌ی خواندن یک مطلب کوتاه ندارد برود این‌قدر مطلب بخواند؟ نمی‌رود بخواند، فکر می‌کند ما بحث نداریم.

بخواهیم حقّانیّت امیر المؤمنین علیه السّلام را ثابت کنیم از کجا باید شروع کنیم که خیلی طول نکشد؟ توقّع ندارم سه دقیقه باشد، این‌ حرف‌ها در حدّ شوخی است که اثبات امامت امیر المؤمنین در 30 ثانیه، در یک دقیقه، در دو دقیقه! مثل کتاب‌های مدیریت‌های یک دقیقه‌ای! ما نمی‌گوییم کوتاه یعنی یک دقیقه‌ای، چون طرف مقابل اگر اطّلاعات داشته باشد چند دقیقه‌ای با شما بحث می‌کند. امّا بحثی که روی عقاید تشیّع بمانی طرف مقابل را دچار تزلزل می‌کند، دچار تناقض‌گویی می‌کند، این چه بحثی است؟ برای این عرض کردم اگر ما به جای پنج شب می‌خواستیم 35 شب صحبت کنیم و مخاطبین ما هم حوصله داشتند 30 شب می‌رفتیم دلایل مختلف را بحث می‌کردیم می‌دیدیم هنوز هم طرف اگر منصف نباشد می‌تواند ان قلت کند بحث را ادامه بدهد. مثل مناظره‌های انتخاباتی که هر کس حرف خود را می‌گوید، بحث خیلی روشن و منقّح نمی‌شود.

تناقضات اهل سنّت در ماجرای زهرا سلام الله علیها

حداقل ادّعای من این است، هیچ جایی در عقاید تشیّع کار به سرعت مسئله‌ی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و وجود حضرت زهرا و مخالفت ایشان زود به نتیجه نمی‌رسد. علامت مهلک بودن این ضربه این است طرف مقابل به تناقض‌گویی می‌افتد، یک جواب نمی‌دهند، هر کس می‌رسد یک چیزی می‌گوید. یک سؤالی است، مثلاً فرض کنید یک استفتائی است، من این‌قدر پول دارم، کار می‌کنم خمس من چقدر می‌شود؟ می‌پرسند مقلّد کدام بزرگوار هستی؟ شما می‌گویید. احتمال زیاد از سه بزرگوار بپرسید خیلی حرف‌های آن‌ها تفاوتی نداشته باشد، مسئله روشن است. امّا اگر بپرسید و جواب‌های ضدّ و نقیض بدهند، یک نفر بگوید اصلاً تو نباید خمس بدهی، دیگری بگوید باید خمس بدهی، یک خمس هم جریمه‌ی آن است به خاطر این‌که دیر آمدی. می‌گویید حرف‌ها چقدر تفاوت دارد. این علامت این است که مسئله خاص است، سؤال سخت بوده است.

در مسئله‌ی ماجرای حضرت زهرا سلام الله علیها طرف مقابل تناقض‌های جدّی دارند، مسئله به نسبت مباحث دیگر زود جمع می‌شود. یک مرتبه طرف مقابل دهان باز می‌کند و فحاشی می‌کند! این علامت چیست؟ شما در مباحثه دارید مؤدبانه بحث را پیش می‌برید، یک مرتبه طرف مقابل شروع به ناسزا گفتن می‌کند، یعنی دیگر استدلال ندارد. در بحث غدیر، من 16، 17 سال است در بحث غدیر کار می‌کنم، خیلی کم دیده‌ایم یک مرتبه یک عالم سنّی دهان خود را باز کند به ما ناسزا بگوید. دارد بحث می‌کند این حدیث درست است یا نه، معنای آن چه می‌شود، روایات دیگر چه می‌گویند، جای ناسزا گفتن ندارد. امّا به این‌جا که می‌رسد یک مرتبه ناسزا می‌گوید!

Kashani-01-13961127-FatemiyeNamooseTashayo-Thaqalain_IR-3

مثلاً از او می‌پرسند بن عُثَیمین، مفتی به راستی مفتی! مفت هم گران است! به ظاهر فرد بی‌سوادی نبوده، خدا او را با قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها محشور کند. می‌گویید ماجرای قهر فاطمه با خلیفه چیست؟ می‌گوید انسان گاهی بر اثر دعوا عصبانی می‌‌شود عقل خود را از دست می‌دهد. نستجیر بالله یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها عقل نداشت! این دشنام است. چه شد شما یک مرتبه ناسزا گفتی؟ شما که به اصحاب پیغمبر…

همین الآن ما داشتیم مقدّمات بحث را می‌گفتیم گفتیم اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله هستند، بحث گذشته، از این حرف‌ها نگویید، چرا بحث‌های اختلافی می‌گویید؟ همان اوّل جلسه که گفتیم این بحث مهم است یا نه، جای وحدت کجا است. شعار آقایان این است این‌ها همه یاران پیغمبر هستند، به اسلام خدمت کرده‌اند، سنّت را برای ما حفظ کرده‌اند، روایات پیغمبر صلّی الله علیه و آله را به ما رسانده‌اند، احترام آن‌ها واجب است، همه‌ی آن‌ها عادل هستند ولو کسی که یک ثانیه پیغمبر را دیده باشد. اگر کسی بیاید در آن لحظه دست خود را بزند و برود، بلکه دست خود را نزند، ببیند، بلکه کور باشد فقط در فضایی که پیغمبر نفس می‌کشد اکسیژن مشترک مصرف کنند طرف عادل می‌شود، این‌که دختر پیغمبر است، سیّده‌ی نساء اهل الجنّة است، پاره‌ی تن پیغمبر است، چرا ناسزا می‌گویی؟ چرا می‌گویی عادل نیست؟ بحث علمی انجام بده، چرا ناسزا می‌گویی؟ در جاهای دیگر از این خبرها نیست، این‌جا این‌قدر مسئله حسّاس است طرف به تناقض‌گویی می‌افتد. یک مرتبه می‌بینید ناسزا می‌گوید، در حالی که ناسزا گفتن به اصحاب پیغمبر را خلاف شرع می‌دانند، مرجع تقلید خلاف شرع کند که دیگر چیزی از او باقی نمی‌ماند.

از این مثال‌ها کم نیست، بدتر از این هم گفته‌اند. ابن تیمیه می‌گوید: این‌ها خوی اهل نفاق است! نستجیر بالله، از این ناسزا بدتر می‌شود گفت؟ چرا در بحث علمی ناسزا می‌گویید؟ حرفی ندارد بگوید ناسزا می‌گوید. بحث‌های دیگر را که شما بخواهید مطرح کنید، هر بحثی را وسط بگذارید خیلی طول می‌کشد، تا وقتی که طرف می‌تواند با ویترین علمی با شما گفتگو کند نیازی ندارد ناسزا بگوید. دارد استدلال می‌کند همه هم می‌گویند چقدر عالم است، باسواد است، شیعه را منکوب کرد. چرا ناسزا بگوید؟ بحث می‌کند. هر چه ما می‌گوییم او یک جوابی می‌دهد، دوباره شما می‌گویید او جواب می‌دهد، بحث طول می‌کشد.

این‌جا اوّلاً جواب مشترک زیاد نمی‌دهند، یعنی هر کس یک چیزی می‌گوید. این‌که جواب مشترک نمی‌دهند یعنی چه؟ یعنی جواب قبلی را نمی‌پسندد. شما ببینید یک بحثی وجود دارد یک نفر یک استدلال خوبی می‌کند. یک حرفی دو هزار و خرده‌ای سال پیش گفته، یک استدلال خوبی کرده، هنوز هم وجود دارد شما هم هنوز گرفتار آن هستید باید بخوانید. مدام کسی نیامده یک حرف جدید در این مسئله نگفته، حرف خوب بوده است. این‌که جواب مختلف است یعنی جواب قبلی را نپسندیده، می‌گویند این خوب نگفته ما یک چیز دیگر بگوییم. باز بعدی می‌گوید این دو تا خوب نیست یک چیز دیگر بگوییم، بعدی می‌گوید این سه تا خوب نیست یک چیز دیگر بگوییم… مدام‌ جواب‌ها مختلف است.

یک مرتبه می‌بینید کم می‌آورد ناسزا می‌گوید، من به عنوان یک شخصی که دارم تحلیل می‌کنم می‌بینم این‌جا مثل این‌که جایی است دارند به طرف فشار می‌آورند که از حالت ویترین علمی خارج شده به جای استدلال، به جای این‌که حرف‌های قبلی را تکرار کند اوّلاً حرف خود را عوض می‌کند، یعنی استدلال‌های قبلی را نمی‌پسندد. ثانیاً یک مرتبه ناسزا می‌گوید. ناسزاهایی که اگر یک دهم آن را کسی به یکی از اصحابی که سه ثانیه پیغمبر صلّی الله علیه و آله را دیده بدهد می‌گویند باید طرف را بخوابانی و او را شلّاق بزنی، حداقل این است. من می‌فهمم که مسئله‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی مسئله‌ی حسّاسی در بحث‌ اعتقادی است، حقیقتاً مسئله‌ی فاطمیّه که هنوز وارد آن نشده‌ام، فعلاً در بحث تبلیغاتی هستم، حقیقتاً ناموس عقیده‌ی شیعه فاطمیّه است. برهان تشیّع است، ذوالفقار علمی ما است، جای دیگر از این خبرها نیست.

همان‌طور که امیر المؤمنین علیه السّلام «كَانَتْ ضَرَبَاتُهُ وَتْراً»،[4] می‌زد دو نیم می‌کرد، مسئله‌ی فاطمه سلام الله علیها این‌طور است که طرف مقابل را به واکنش انفعالی می‌اندازد، از حالت خود خارج می‌شود. بهترین روش در مناظره چیست؟ طرف نشسته یک ریش بلند و عمامه‌ی بلند دارد، شما او را عصبانی کنید که ناسزا بگوید، اصلاً از حالت خود خارج می‌شود، هر کس ببیند می‌گوید معلوم است این شخص چیزی برای گفتن ندارد، چرا ناسزا می‌گویی؟ اگر این حرفی که من گفتم درست باشد که آن را توضیح می‌دهم، سعی می‌کنم یکی دو مورد را بگویم، بحث ما هم حالت کلاس درس نشود.

مسئله‌ی زهرا سلام الله علیها، رکن اصلی مکتب شیعه

 می‌خواهم ادعا کنم ماجرای حضرت زهرا سلام الله علیها را نداشتیم به این راحتی نمی‌توانستیم راجع به مکتب خود صحبت کنیم، خیلی جاها نمی‌توانستیم صحبت کنیم. برای همین است که آن‌ها واکنش نشان داده‌اند، برای همین است که حضرت زهرا سلام الله علیها بایکوت شده است. من یک سفری رفته بودم تلویزیون را روشن کردیم، شبکه‌ی فلان، گفت: «وَ أَمَّا أُمُّنَا عَایِشَة رَضی الله تَعَالی عَنهُم»، ما کانال بعدی را گرفتیم. گفت: «کَانَت أُمُّنَا عَائِشَة رَضی الله تَعَالی عَنهُم»، کانال بعدی را گرفتیم. ما هر چه کانال عوض کردیم همه در مورد مادر صحبت می‌کردند، چرا این‌ها فاطمه ندارند؟ چقدر کتاب راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها نوشته شده است؟ چقدر کتاب راجع به عایشه نوشته شده است؟ برای یک کسی که شیعه نیست طبیعتاً نباید این‌ها با هم زیاد فرق داشته باشد، چون این‌طور نیست که اهل سنّت همه قائل باشند عایشه برتر است، بلکه بیشترین افراد قائل بودند فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها برتر بوده است.

نمی‌شود برای یک نفر هزاران کتاب و چند ده هزار مقاله نوشت، برای یکی خیلی اندک مطلب نوشت. چرا باید یک نویسنده‌ی محدّث مشهور اهل سنّت بگوید: من این کتاب را برای فاطمه‌ی زهرا نوشتم چون دیدم هر مجلسی که علما جمع شده‌اند می‌روم برای این‌که این‌ها نزد حکومت‌ها اعتبار پیدا کنند باید نسبت‌هایی به حضرت زهرا ببندند که خدا این اتّهام‌ها را از ایشان دفع کرده است. شما که تا به حال می‌گفتید صحابه، اصحاب پیغمبر مانند ستارگان هستند، حضرت زهرا سلام الله علیها به قدر یک صحابه‌ای که سه ثانیه پیغمبر را دید بوده، چرا به او بهتان ببندند؟ منظور شما مغول است؟ منظور شما آلت پرست‌های هندوستان هستند؟ می‌گویند: نه، همین برادران اهل سنّت را می‌گویم. طرف می‌گوید: – خود او هم شیعه نیست- من کتاب را اصلاً برای این نوشتم که هر مجلسی رفتم دیدم به حضرت زهرا بهتان می‌زنند تا جایزه بگیرند، تا حقوق بگیرند، کسب اعتبار پیدا کنند، منصب بگیرند.

برای چه؟ سلاطین بنی عبّاس چه کار دارند که به حضرت زهرا ناسزا بگویند پول بدهند؟ حضرت زهرا سلام الله علیها با آن‌ها چه کرده است؟ آقا استخری! ما می‌گفت: قصّه تمام شده است. اگر دو نفر هزار و 400 سال پیش از دنیا رفته‌اند و مسئله‌ی آن‌ها حل شده 400 سال بعد نباید مسئله‌ای وجود داشته باشد. دو نفر با هم دعوا کرده‌اند، یک طرف می‌زند طرف مقابل را می‌کشد، 400 سال بعد دیگر کسی نمی‌داند این دعوا برای چه بوده است. حاج آقای ما که استخر دوست داشت! می‌گفت: این مسئله‌ی حضرت زهرا و خلافت تمام شده است. من می‌گویم 400 سال بعد از این واقعه یک نویسند‌ه‌ی سنّی می‌‌گوید: من کتاب برای حضرت زهرا نوشته‌ام چون دیده‌ام هر جا می‌روم بخواهند آبرو پیدا کنند، حرمت پیدا کنند، حقوق به آن‌ها بدهند، رتبه‌ی آن‌ها را افزایش بدهند، باید چیزهایی که خدا از حضرت زهرا دفع کرده به ایشان نسبت بدهند، بهتان بزنند. بنی عبّاس چه کار دارند که به حضرت زهرا سلام الله علیها بهتان بزنند؟ چه چیزی به دست می‌آورند؟

400 سال بعد از حضرت زهرا سلام الله علیها وقتی یک مسئله‌‌ای فراموش نشده یعنی فراموش نمی‌شود. چون اگر مسئله‌ی دعوای بین دو نفر باشد، یعنی این دو نفر با هم دعوا کنند هر چه کینه‌ی آن‌ها زیاد باشد 400 سال که… اگر 400 سال تمام نشده یعنی تمام نمی‌شود، مادامی که دو نسل وجود دارند، از این دو طرف نسلی باقی بماند دیگر دعوا تمام نمی‌شود. وقتی بشود یک اختلاف را 400 سال ادامه داد یعنی تمام نمی‌شود. ماجرای حضرت زهرا سلام الله علیها این‌طور است.

چرا باید امام صادق علیه السّلام بفرماید مادر ما را روی منبرها دشنام می‌دادند؟ امام صادق چند سال بعد از حضرت زهرا است؟ نه آن کسی که شیعه می‌گوید قاتل حضرت زهرا است زنده است، نه حضرت زهرا سلام الله علیها زنده است. سال 148 یعنی تقریباً 140 سال از ماجرای حضرت زهرا گذشته است، برای چه باید روی منبرها به حضرت زهرا ناسزا بگویند؟ حضرت زهرا مگر با آن‌ها چه کرده بود؟ کسی می‌گوید می‌خواهم ترفیع بگیرم ناسزا می‌گوید، این‌جا همین‌طور، برای چه؟ ناسزا هم بدتر از این حرف‌ها است، من نمی‌توانم به آن فکر کنم بگویم چه می‌گفتند. شما که می‌گویید اصحاب پیغمبر…

برادرهای اهل سنّت یک حرف زیبایی دارند، انصافاً جمله‌ی زیبایی است، وقتی می‌گویید: نظر شما راجع به ابوموسی اشعری چیست؟ می‌گوید: این‌ها افرادی هستند که خدا دست ما را از ریختن خون آن‌ها پاک نگه داشته است، پس بیاییم زبان خود را از بدگویی به آن‌ها باز بداریم. خیلی حرف جالبی است، حرف خوبی است، این‌ها کسانی هستند که خداوند دست ما را از تعدّی و کشتن این‌ها پاک نگه داشته، پس بیاییم دست در دست یکدیگر دهیم به مهر و زبان خود را از بدگویی آنان… حضرت زهرا سلام الله علیها یک صحابی مرتبه‌ی 10 بود یا نبود؟ یعنی چه 400 سال بعد به او ناسزا می‌گفتید؟ این‌ها افرادی هستند که شما روایات خود را از این‌ها می‌گیرید، فقه خود را از این‌ها می‌گیرید، عقاید خود را از آن‌ها می‌گیرید.

یک محقّق رجال اهل سنّت می‌گوید: اگر ما قرار باشد احادیث نواصب را حذف کنیم ثلث شریعت از بین می‌رود. ثلث دین خود را از کسانی که به اهل بیت ناسزا گفته‌اند می‌گیرید؟! چرا تناقض می‌گویید؟ این همان تناقضی است که عرض کردم، چرا تناقض می‌گویید؟ می‌گوییم این ابو هریره چند سال پیش پیغمبر بود؟ می‌گویند اگر یک سال و خرده‌ای که به سفر رفت را حساب نکنیم دو سال و نیم، اگر یک سال و خرده‌ای را حساب کنیم کمتر از دو سال. پس شما به او ناسزا می‌گویید؟ پایان نامه‌ی دکتری در دهه‌ی اخیر چند مورد داریم «دفاعاً عَن أبی هریرة». ثلث دین خود را از کسانی که به اهل بیت ناسزا می‌گویند می‌گیرید، این‌ها صحابه نبودند؟ به اندازه‌ی ابو هریره ارزش نداشتند؟ دختر پیغمبر به اندازه‌ی ابو هریره ارزش نداشت؟ این تناقض است.

آن شعار زیبا که خدا دست ما را پاک نگه داشته، ما آن زمان نبودیم که آن‌ها را بکشیم، بلکه امیر المؤمنین بوده این‌ها را کشته، حالا زبان خود را پاک نگه داریم. چرا این شعار را نقض می‌‌کنید؟ چرا ناسزا می‌گویید؟ ناسزا می‌گفتند و امروز هم ناسزا می‌گویید، مورد آخر که عرض کردم سال 1421 مرده، یعنی 20 سال هنوز از مرگ او نگذشته است. آثار شرح صحیح بخاری و مسلم او بعد از مرگ او چاپ شده، یعنی فرد قابل اعتنایی است، در عربستان از متفکّرین اصلی وهّابیّت است. چرا ناسزا می‌گویی؟ چه اتّفاقی برای شما افتاده که به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رسید از شعارهای خود خارج می‌شوید، تناقض می‌گویید و ناسزا می‌گویید؟

زهرای اطهر سلام الله علیها کاری انجام داده که نمی‌شود پاسخ بدهد، وجود او، لحظه به لحظه حرکات او علامت عدم حقّانیّت غیر راه امیر المؤمنین علیه السّلام است. یک وقت شما می‌خواهید با یک نفر درگیر شوید یک وقت او را با فشار کمتر شکست می‌دهید یک وقت با فشار خیلی زیاد او را شکست می‌دهید دیگر چیزی نمی‌ماند، متوقّف می‌شود. پایین‌ترین آجر ستون عقاید او را می‌کشید که از آن‌جا فرو بریزد، هیچ چیزی باقی نمی‌ماند، طرف چیزی ندارد. لذا وقتی دارد از دست می‌دهد… دارند با یک نفر در تلویزیون مصاحبه می‌کنند خیلی مؤدبانه صحبت می‌کند، یک مرتبه می‌بیند ماشین او را بردند کاری ندارد ماشین او را برده‌اند، دنبال ماشین می‌دود، یعنی از حالت خود خارج می‌شود. بگویند فرزند تو هم داخل ماشین بود. می‌گویند برنامه‌ی زنده است، دو دقیقه‌ی دیگر مصاحبه را ادامه بده. از حالت خود بیرون می‌آید، نمی‌تواند ادامه بدهد، حالت مؤدبانه‌ی خود را نمی‌تواند ادامه بدهد. در فشار قرار گرفته، دار و ندار او به خطر افتاده، سرمایه‌ی خود را دارد از دست می‌دهد، لذا اصلاً نمی‌تواند عادی برخورد کند.

این‌ها هم همین‌طور هستند، در موضوع حضرت زهرا سلام الله علیها این‌طور نیست که بگویند مثلاً اگر می‌خواهید هیئت شما را تأیید کنیم جای ساعت را عوض کنید، ما می‌گوییم عوض کنید، مهم نیست، مماشات کنید. یک وقت کاری انجام می‌دهید اصلاً جای مماشات نیست، چیزی باقی نمی‌ماند، دار و ندار طرف را می‌برد، لذا مجبور است بیاید… من سعی می‌کنم این را توضیح بدهم، فعلاً ادعا کردم که وجود زهرای مرضیّه سلام الله علیها و عملیاتی که انجام داد این بود که هم آبروی این‌ها را برد هم باعث سقوط این‌ها شد. برای این‌که چیزی گفته باشم فقط یک جمله عرض می‌کنم.

قیام فاطمه‌ سلام الله علیها، دلیل سقوط حکومت خلفا

یک محقّق غیر شیعه، اهل سنّت است، سؤال مهم است، توضیح آن برای بعد باشد. می‌گوید: بنی امیّه که بودند؟ فرد خیلی مهمّ آن‌ها که معاویه است صحابه‌ی پیغمبر است 21 سال با اسلام جنگیده، فرد خیلی مثبت این است. بهترین آن‌ها 21 سال با اسلام جنگیده است. این‌ها بیشتر از 100 سال عمر کردند، بنی عبّاس 500 سال عمر کردند، دولت خلفا… سؤال او خیلی سؤال خوبی است، چون شما می‌دانید علیّ بن ابی‌طالب علیه السّلام قرار نبود به حکومت برسد، ما یک جا مفصّل این را توضیح دادیم. خدا مالک اشتر را رحمت کند، روحی له الفداه، به همراه برخی دیگر کاری انجام دادند که عالم تاریخ به یادگار امیر المؤمنین علیه السّلام را چهار سال بر مسند خلافت ببیند. بنا نبود امیر المؤمنین علیه السّلام بیاید. چه شد که 25 سال بعد از پیغمبر خلیفه را نزدیک به 40 روز محاصره کردند؟ نمی‌گذاشتند آب بخورد، چه کسانی؟ یهودی‌ها؟ مسیحی‌ها؟ بت‌پرست‌ها؟ مسلمان‌ها، یاران پیغمبر صلّی الله علیه و آله. بعد او را مثله کردند و کشتند، نگذاشتند او را دفن کنند، انقلاب شد حکومت خلفا سرنگون شد، 25 سال. بنی امیّه 100 سال، دیگری 500 سال، چه چیزی باعث شده این‌قدر دولت خلفا مستأجل باشد زود از بین برود؟

می‌گوید: دلایلی دارد؛ 1- قیام فاطمه‌ی زهرا. شیعه نیست، می‌گوید: حضرت تمام این هویت را خراب کرد. من این را توضیح می‌دهم، می‌خواهم بگویم این تحلیل فقط حرف بنده نیست. عبد الله العلایلی در کتاب «الامام الحسین سمو الذات و سمو المعنی» خیلی حرف دقیقی گفته است، ما هم إن‌شاء‌الله توضیح می‌دهیم. او شیعه نیست. می‌گوید: حضرت زهرا وقتی مقابل این جریان قرار گرفت ضربه‌ای به آن‌ها زد که آن‌ها نتوانستند… در حالی که آن‌ها خلفای پیغمبر، خلفای رسول، مقدّس بودند. اوّل جلسه بود گفتیم می‌گویند معلّم پیغمبر بود، این‌ها نتوانستند دوام بیاورند. اگر این حرفی که ما داریم می‌‌گوییم را بگوییم سؤال اوّل را جواب داده‌ایم که نقش فاطمیّه در عقاید شیعه چیست. فاطمیّه حتّی با عاشورا تفاوت دارد، با شهادت بقیّه‌ی ائمّه فرق می‌کند که صرفاً عزاداری کنید. فاطمیّه زرّادخانه‌ی دفاع از تشیّع است، مرکز مهمّات شیعه است.

لذا اگر بخواهند شیعه را نابود کنند باید این‌جا بیایند، اگر این‌جا را خراب کنند بعدی‌ها از بین می‌رود، چیزی باقی نمی‌ماند. ما کجا نابود می‌شویم؟ اگر بتوانند مسئله‌ی فاطمیّه را تضعیف کنند ما خراب می‌شویم. لذا اگر شما می‌بینید مرجع بزرگوار می‌گوید: اگر کسی در فاطمیّه خدشه کند کمر پیغمبر صلّی الله علیه و آله را می‌شکند، به حق درست می‌گوید. اگر می‌‌بینی ولیّ فقیه که مدام از وحدت دم می‌زند، حقیقتاً هم دم می‌زند، تأثیرگذارترین جلسه‌ی فاطمیّه برای ایشان است. الآن مجلس شما را همه‌ی عالم پخش می‌کند؟ مجلس هیچ مرجع تقلیدی را عالم پخش نمی‌کند، مجلس ولیّ فقیه را همه‌ی دنیا پخش می‌کنند، مخابره می‌شود، در بالاترین… جلسه مهمان بین المللی دارد، پخش تلویزیونی دارد. او که این‌قدر از وحدت دم می‌زند -ما توضیح می‌دهیم باید وحدت را چه کرد- می‌بینید خود او جلسه می‌گیرد، در همان منبر طرف راجع به قتل حضرت زهرا سلام الله علیها مقتل می‌خواند مردم گریه می‌‌کنند، ولیّ فقیه هم گریه می‌کند.

چون این‌جا زرّادخانه است، همه‌ی ناموس ما این‌جا است، دار و ندار تشیّع است. اهمّیّت بقیّه نسبت به این هیچ است. اگر کسی بخواهد از ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کند اوّل باید فاطمیّه را حفظ کند بعد غدیر را حفظ کند. از غدیر مهم‌تر فاطمیّه است. اگر این‌طور نبود باید اوّل آن‌جا را نگه داریم، اولویّت با آن است، لایه‌بندی کنید چیزی که مهم‌تر است عقب ببرید خاکریز اوّل باشد که کمتر آسیب ببیند. ضربه‌ای که زهرای اطهر سلام الله علیها به این‌ها زده، وقتی ناصبی طرف مقابل باشد، وقتی لااوبالی طرف مقابل باشد ضربه بخورد ضربه می‌زند، آبروی او برود انتقام می‌گیرد.

خیلی افراد با خلیفه دعوا کردند اوّل کار قبول کردند، بعضی تا زمانی که مردند قبول نکردند، یکی به این دلیل که طرفدار داشتند، یکی به این دلیل که وجود آن‌ها خیلی اهمّیّت نداشت، حکومت با آن‌ها کاری نداشت. گاهی انسان لازم دارد چند نفر مخالف خنثی داشته باشد، دیده‌اید یک عدّه هستند هر وقت اتّفاقی می‌افتد تلویزیون با آن‌ها مصاحبه می‌کند. این‌ها افراد خوبی هستند، می‌‌گویند بیاید از رضا شاه تعریف کند. می‌گویند بگذار بگوید، کسی که او را جدّی نمی‌گیرد، ولی مخالف هم در برنامه صحبت کند. کلاس دارد آدم دو نفر مخالف هم داشته باشد. وقتی آسیب نمی‌رساند هیچ کس به مخالف بی‌خطر خود کاری ندارد، می‌گوید خوب است، کلاس هم دارد، می‌‌گویند خیلی سعه‌‌ی صدر دارد، تحمّل می‌کند. چون کاری ندارد.

امّا آبروی این‌ها از طرف حضرت زهرا سلام الله علیها رفته بود که إن‌شاء‌الله توضیح می‌دهم. لذا باید انتقام می‌گرفتند و انتقام گرفتند. این‌ها می‌دانستند حضرت زهرا سلام الله علیها چه کسی است، این‌که شما می‌بینید حضرت گریه می‌کند به گریه‌ی او هم اعتراض می‌کنند علامت همان انتقام است، نمی‌توانند او را تحمّل کنند، از دست او خسته شده‌اند. وقتی نمی‌توانی حریف شوی لحظه به لحظه ضربه می‌زند… شعار این است که بر ما واجب است اصحاب پیغمبر را دوست بداریم، بعد دختر پیغمبر، پاره‌ی تن پیغمبر گریه می‌کند، شما به او چه کار دارید؟ باید انتقام بگیرند، باید با یک تیر دو نشان بزنند. می‌گویند علی خیلی از ما کشته، یک مرتبه مرگ برای علیّ بن ابی‌طالب کم است. اصلاً اگر امیر المؤمنین علیه السّلام در جنگ کشته می‌شد، خود حضرت فرمود: برای یک مجاهد هیچ چیزی لذیذتر از شهادت در راه خدا نیست. آن‌ها گفتند اگر می‌خواهیم از امیر المؤمنین انتقام بگیریم باید کاری انجام بدهیم که هزار مرتبه بمیرد و زنده شود.

امیر المؤمنین کسی است که روی منبر مسجد کوفه نشسته بود، فرمود: به من خبر رسیده که به شهر الانبار – که الآن هم در عراق وجود دارد- حمله کرده‌اند، بر حریم زن مسلمان وارد شده‌اند. به نظر شما آقا امیر المؤمنین علیه السّلام کسی است که النگو برای او مهم باشد؟ یا مثلاً گردنبند برای حضرت ارزش دارد که روی منبر بگوید؟ حضرت دارد چیز دیگری می‌گوید، فرموده: به من خبر رسیده به زن مسلمان حمله‌ کرده‌اند، این زن بی‌پناه بوده، گردنبند او را باز کرده‌اند. بعد می‌فرماید: اگر کسی از این غم بمیرد او را ملامت نکنید، بلکه من او را تحسین می‌کنم که یک غیوری از این حادثه بمیرد. چه کردند؟

این‌جا حضرت می‌فرماید: «بَلَغَنی»، به من خبر رسیده به یک زنی در یک شهری بی‌حرمتی کرده‌اند. آن کسی که حرمت همه‌ی دین به اوست، آمدند حمله کردند، گروه اوّل وقتی آمدند با احتیاط آمدند. کمی صدای آن‌ها بلند شد این خانه محترم است، پیغمبر بدون اجازه وارد نمی‌شد. نقل داریم سه مرتبه اذن می‌گرفت اگر اجازه نمی‌دادند وارد نمی‌شد. این‌ها آمدند پشت در قرار گرفتند، زهرای اطهر پشت در آمد، فرمود: ما عزادار هستیم. فرض کنید یک خانه‌ای بدهکار باشد تازه درگذشته داشته باشد، طلب‌کار که بیاید می‌گویند چند وقت صبر کنید این‌ها عزادار هستند، مهمان می‌آید و می‌رود. حضرت پشت در آمد، فرمود: ما عزادار هستیم. بعضی از اسامی خبیث‌ها این‌جا وجود دارد ولی این‌ها گریه‌کنان برگشتند، می‌دانند به جنگ خود پیغمبر و خدا رفته‌اند.

خلیفه گفت: گروه دیگری را بفرستید، «إِنْ أَبَوْا فَقَاتِلْهُمْ»،[5] اگر ابا کردند بجنگید. باز این‌ها آمدند سر و صدا کردند، صدای آن‌ها بلند شد، بعضی نسبت‌ها را دادند. حضرت پشت در آمد دیگر با آن‌ها صحبت نکرد چون بی‌ادبی کردند. فرمود: «يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِك‏»،[6] بابا ببین با حرمت دختر تو چه می‌کنند. نوشته‌اند این‌ها هم برگشتند. خلیفه رو کرد به آن کسی که قاتل زهرای مرضیّه است، به آن جانی گفت: تو کسی هستی که گشایش امور به دست تو است، برو. «جَاءَ وَ بِیَدِهِ قَبَسٌ مِن النَّار»، آمد یک مشعل هم به دست گرفت. وقتی نگاه کردند دیدند به سمت خانه رفتند، هیزم بردند، مشعل به دست آن‌ها است. در این خانه چند فرزند خردسال است، اگر شما نمی‌دانید حرمت چیست، سیّد شباب اهل الجنّة نمی‌دانید چیست. امّا «فَقِيلَ لَهُ يَا أَبَا حَفْصٍ إِنَّ فِيهَا فَاطِمَةَ»،[7] امّا نگفتند طفل داخل خانه است، به او گفتند فاطمه‌ی زهرا داخل خانه است. این حرمت را می‌شناختند. گفت: «وَ إِنْ»، مهم نیست.

Kashani-01-13961127-FatemiyeNamooseTashayo-Thaqalain_IR-4-300x200

گزارشاتی نقل شده، می‌گوید: وقتی آمدیم در را آتش زدیم، می‌خواستیم در را باز کنیم، دیدیم پشت در مانع وجود دارد. وقتی جلو آمدم صدای نفس‌های او را شنیدم. وضع بی‌بی طوری است که در آن شرایط نفس نفس می‌زنند، استرس و فشار برای ایشان خوب نیست، مادر سادات وضع عادی نداشتند. می‌گوید: من صدای نفس‌ها را شنیدم، آمدم در را هل بدهم دیدم «أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَاب»،[8] سینه‌ی مبارک خود را به در چسبانده است. «فَرَكَلْتُ الْبَابَ»، این فعل یعنی وقتی لگد زدم در کامل باز شد. وقتی وارد شدم… در روایت است چرا فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها را زهرا می‌گویند؟ فرمود: برای این‌که وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام به او نگاه می‌کرد نور زهرا چشمان او را می‌گرفت. دختر خلیفه‌ی اوّل نوشته وقتی زهرای اطهر روز از خانه بیرون می‌آمد نور مبارک صورت او بر خورشید غلبه می‌کرد. می‌گوید: وقتی وارد خانه شدم دیدم بر زمین افتاده است، «بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي‏»، نور صورت او به چشم من خورد. ما با علی خیلی کار داشتیم، لذا دست خود را بلند کردم…


پی نوشت:

[1]– سوره‌ی مؤمنون، آیه 53.

[2]– سوره‌ی یونس، آیه 35.

[3]– سوره‌ی بقره، آیه 258.

[4]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏41، ص 143.

[5]– سفينة البحار، ج ‏7، ص 221.

[6]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏30، ص 294.

[7]– همان، ج 28، ص 356.

[8]– همان، ج 30، ص 294.