هفتمین جلسه امامت شناسی با محوریت کتاب شریف عبقات الانوار استاد کاشانی روز شنبه 11 آذر 1396 در مدرس 9 حوزه علمیه امام خمینی (ره) تهران برگزار گردید که مشروح این کلاس تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.
شروع جلد دوم به این است که مرحوم میرحامد حسین هندی، مطلبی را از نهایه العقول فخر رازی نقل می کند. فخر رازی در این کتاب مدعی است که من قول مخالفین خود را در بهترین تقریر آورده ام و سپس آن را نقد کرده ام. انصافا اگر کسی بخواهد اشعریون چه می گویند، بهترینش از آن همین نهایه العقول فخر رازی است. در این کتاب نزدیک به دویست صفحه از امامت صحبت کرده است.
در بین علمای شیعه شخصی است که این کتاب را در پنج جزء مفصل نقد کرده که او سید دلدار علی نقبی از فقهای برجسته قرن سیزدهم است. در هند دو خانواده بزرگ است یکی خاندان عبقات و خاندان سید دلدار علی. به خاندان سید دلدار علی، خاندان اجتهاد می گفتند. معمولا فقها از این خاندان بیرون می آمدند. ایشان در پنج جزء کتاب را نقد کرده و دو سه جزئش چاپ شده ولی بخش امامتش، به صورت خطی است که تا کنون به زیور چاپ در نیامده است. نهصد صفحه از این کتاب خطی موجود است که میکرو فیلم های آن قابل خواندن نیست که ما دو نسخه از آن را پیدا نموده ایم که یکی از آن برای آستان قدس است که از کیفیت بهتری برخوردار است. اگر مردی پیدا شود، این کتاب را برای اولین بار در تاریخ تشیع تصحیح کند، بسیار خوب است.
فخر رازی در بخشی از این نهایه العقول صحت حدیث را منکر شده است! مرحوم میرحامد حسین پس از بررسی سندی حدیث غدیر، آمده است، کلام فخر رازی را آورده، تا بگوید در این فضا کسانی هستند که صحت این حدیث را منکر می شوند.
فخر می گوید: «لا نسلم صحة الحدیث، اما دعواهم العلم الضرورى بصحته فهى مکابرة، لانا نعلم انه لیس العلم بصحته کالعلم بوجود محمد (ع)، و غزواته مع الکفار و فتح مکة، و غیر ذلک من المتواترات، بل العلم بصحة الاحادیث الواردة فی فضائل الصحابة أقوى من العلم بصحة هذا الحدیث، مع أنهم یقدحون فیها، و إذا کان کذلک، فکیف یمکنهم القطع بصحة هذا الحدیث؟ و أیضا فلان کثیرا من أصحاب الحدیث لم ینقلوا هذا الحدیث کالبخارى، و مسلم، و الواقدى، و ابن أبى اسحاق. بل الجاحظ، و أبو داود السجستانى، و أبو حاتم الرازى، و غیره من أئمة الحدیث قدحوا فیه، و استدلوا على فساده بقوله (ع): (قریش و الانصار، و جهینة، و مزینة، و أسلم، و غفار موالى دون الناس کلهم لیس لهم موالى دون الله و رسوله). و الثانى و هو أن الشیعة یزعمون أنه (ع) انما قال هذا الکلام بغدیر خم فی منصرفه من الحج، و لم یکن على مع النبی فی ذلک الوقت، فانه کان بالیمن انتهى».
او مدعی است که صحت این حدیث برایش ثابت نشده و مانند ضروریات دیگر دین اسلام مانند وجود حضرت محمد (ص) و جنگهای او که اخبار آنها به تواتر رسیده است نیست. از دیده او صحت احادیث وارده در مورد فضائل صحابه قوی تر از علم به صحت این حدیث است. به طوری که حتی بسیاری از اصحاب حدیث مانند بخاری و مسلم و واقدی و ابن اسحاق و… این حدیث را نقل نکرده اند و همچنین افرادی مثل جاحظ، سجستانی، ابوحاتم رازی و … این حدیث را قدح کرده و بر فساد این حدیث استدلال نیز آورده اند.
سپس او پا را فراتر نهاده و در اصل حدیث خدشه ایجاد می کند که شیعیان قائلند این اتفاق هنگام بازگشت حضرت رسول از حج به وقوع پیوست در حالی که در آن زمان علی (ع) در یمن بود و در کنار پیامبر (ص) حضور نداشت.
مرحوم میرحامد حسین این نیم صفحه را مفصل پاسخ می دهد.
از این عبارت ظاهر است که فخر رازى به مزید سقیفه سازى و گاوتازى (منظورش گوساله سامری است) حصول علم را به صحت حدیث غدیر مکابره مى داند، و آن را از درجه متواترات ساقط، و از پایه معلومات هابط مى گرداند، و بر آن هم اکتفا نکرده، علم را به صحت احادیث در فضائل صحابه اقوى از علم به صحت این حدیث مى داند
اولا بحث های تواتری را قبلا بحث کردیم.
یک نکته حائز اهمیت است که متفکرین اهل سنت، می فهمند که نباید دلالت حدیث غدیر را بزنند، چون می دانند که این حدیث بیانگر چه چیزی است. بنابرین پی می برند که رد سند حدیث از رد دلالت حدیث راحت تر است. مثل تفتازانی و ایجی و … . اینکه اهل تفکر، سند را می زنند، خودش نشانه محکمی بر دلالت صحیح این روایت است.
هر کس انصافا طرق را ببیند نمی تواند بگوید که این حدیث متواتر نیست. لذا این را جواب نمی دهد. به آنجایی می پردازد که می گوید روایات فضایل صحابه اقوی از حدیث غدیر است.
بعد ادامه می دهد که فاضل رشید خان در شرح تفسیر خودت، آنجایی که از آیه تطهیر حرف زدی و در تفسیر «لیذهب عنکم الرجس» گفتی: «لیزیل عنکم الذنوب»، او شرح کرده: «لیزیل عنکم جمیع ذنوب». یعنی شارح تفسیر تو، الف و لام الذنوب را استغراقیه عام گرفته و آن را تمام ذنوب تعبیر کرده است. حال تو ای که می آیی می گویی «بل العلم بصحه الاحادیث الوارده فی فضائل الصحابه، اقوی من العلم بصحه هذا الحدیث»، احادیث وارده در متنت الف و لام استغراق دارد. یعنی آیا می خواهی ادعا کنی که تمام احادیث فضائل صحابه اقوی از حدیث غدیر است؟ اگر انصاف داری ده یا پانزده یا پنج تا از این روایات را بیاور که از حدیث غدیر اقوی باشد!!!
بنابرین ادعای اینکه صحت ضروری بودن این حدیث، مکابره ای بیش نیست، خودش یک مکابره است.
بعد مرحوم سید دلدار علی ادامه می دهد شکی بر این نیست که هر کس که اندک تأملی بر این حدیث کند، برایش علم ضروری به صحت این حدیث پیش می آید. و می گوید: چه طور مسلمین بر سر مسائلی که از حد تواتر پایین ترند، یقین می کنند، مثل احادیث خاصه علیه ادیان خاصه ای مثل یهود و صابئین و … با اینکه مشرکین آنها را کذب می شمارند. یعنی اینکه ما می گوییم صدور معجزات متواتر است، این بدین معنا نیست که می بایست همه جهان آن را قبول داشته باشند. وگرنه اصل نبوت را همه قبول ندارند. در انی صورت اصلا حدیث متواتری باقی نمی ماند. پس وقتی ما می گوییم حدیث متواتر، منظورمان درون اسلام است.
بعد از نقل سید دلدار علی، مرحوم میرحامد حسین می گوید: اینکه گفتی اصحاب حدیث این نقل را نگفتند، پس این حدیث به درد نمی خورد، حرف گزافی بیش نیست و برای آن دلایلی می آورد. این بحث، بحث بسیار مهمی است که ایشان طرف مقابل خود را با آن منکوب می کند. به ویژه مرحوم میرحامد با دو نفر نزاع جدی دارد، یکی صاحب تحفه یعنی عبدالعزیز دهلوی است و دیگری، صاحب منتهی الکلام، حیدرعلی فیض آبادی است. درواقع ایشان این کتاب را در رد عبدالعزیز و کتاب الاستسقاء را در رد فیض آبادی نگاشته است.
در اینجا مرحوم میرحامد، یک عنوان را به نام «عدم نقل بخاری و مسلم، حدیث غدیر را دلیل عدم صحت آن نیست» مطرح می کند و دلایل خود را ذیل این تیتر بیان می نماید.
اولا می گوید وقتی یک حدیث، صد طریق دارد و یک محدث آن را در کتاب خود نیاورد، این طعن بر حدیث نیست؛ بلکه طعن بر محدث است. مثلا یک خبری را تمام خبرگزاری ها گذاشتند و تنها یک خبرگزاری از آوردن آن امتناع ورزیده. این دال بر آن است که آن خبرگزاری عقب از ماجراست. اصلاً مگر چند حدیث داریم که افراد (یک کتاب برای طرق آن) داشته باشد؟ پس این نشان می دهد که بخاری و مسلم به دلیل حب شیخین، می خواستند حق را کتمان کنند.
ثانیا قاعده تقدم مثبت بر نافین از مسلمات است. اینکه یک حدیث را یک نفر نیاورده باشد، و نفر دیگر آورده باشد، دلیل بر رد آن حدیث نیست. در این صورت باید شما بگویید که تمام احادیث را می بایست در تمام کتب نوشته شده باشد. کل بخاری 2700 روایت است که همه آن را مسلم نقل نکرده است. در صورتی که در سلسله احادیث صحیحه احادیث بسیاری وجود دارد که دیگران آن را نقل نکرده اند.
سپس نام کسانی را می برد که قاعده تقدم مثبت بر نافی را در کتبشان ذکر کرده اند.
از جمله کسانی که این قاعده را قبول دارند، ابن قیم، جگر گوشه ابن تیمیه است. او نه تنها مثبت بر نافی بر که مثبت بر منکر هم قبول دارد. او در زاد المعاد خویش نقل می کند که باری محمد بن اسماعیل، روایتی را برای زهری خواند. او نیز جواب داد: «ما سمعنا هذا من حدیث رسول الله صلیاللهعلیهوآله» زهری به او گفت: «آیا تو تمام احادیث رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را شنیده ای»؟ گفت: «نه» جواب داد: «آیا نصف احادیث را شنیده ای»؟ جواب داد: «نه». گفت: «پس این حدیث را هم جزو همان احادیثی قرار بده که نشنیده ای».
بعد مرحوم میرحامد حسین می گوید: زهری پس از الزام اسماعیل بن محمد، ساکت شد و خجالت کشید، حال شما چه طور حدیث غدیر را به علت عدم نقل بخاری و مسلم، طرد می کنید در حالی که عدم سماع زهری، قدحی بر روایت اسماعیل بن محمد وارد نمی کند.
بعد می گوید که خود دهلوی در بخشی از تحفه اثنی عشریه گفته است: « شیعیان کیدهایی دارند که همه گول اینها را می خورند. و من کیدهای اینها را می گویم که شما فریب آنها را نخورید».
او در یکی از این کیدها می گوید که فلانی انکار کرده و فلانی شهادت داده. و شهادت بر نفی غیر مقبول است. مرحوم میرحامد حسین می گوید که دهلوی تو خودت هم به فرع این قاعده پایبندی.
مورد دیگر، می گوید در منتهی الکلام حیدرعلی فیض آبادی است. همو که میرحامد حسین با او نزاع بسیاری دارد. او در کتاب خود ماجرای قتال مانعین زکات را ذکر می کند و می گوید که عمر به ابوبکر اعتراض کرد که برای چه مانعین زکات را می کشی اینها لا اله الا الله می گویند؟ او هم جواب می دهد: «به یاد داری که رسول خدا ص در انتهای این روایت فرمود: مگر اینکه جهاد برای اظهار کلمه حق باشد که زکات هم جزو کلمه حق است. بنابرین هرکس بین صلاة و زکات فرق بگذارد با وی مجاهده می کنم». وقتی ابوبکر چنین چیزی گفت، اصحاب هم به جنگ با کسانی که زکات ندادند پرداختند[1].
در اینجا مولوی حیدرعلی فیض آبادی تصریح می کند که قاعده مثبت بر نافی مقدم است را قبول می کند. چراکه می گوید: اینکه بر فرض سنت(البته سنت خود خوانده) برای تنبیه یک قبیله به هنگام نماز لشکر فرستاده شده، دلیل بر آن نیست که آنها در آن هنگام انکار زکات نکردند.
مرحوم میرحامد حسین می فرماید: خوب در اینجا فیض آبادی، عدم ذکر امری را دلیل بر عدم آن نمی داند. حال اگر روایتی که مردم را به قطع صدور از لسان پیامبر می رساند، در کتب صحاح نباشد، دلیل بر عدم آن نمی تواند باشد.
ثالثاً مرحوم میرحامد حسین عنوان می کند که: «احادیث صحیحه، منحصر در صحیحین نیست». این مطلب از اهمیت بسیاری برخوردار است که مخالفین شیعه در هر کجا که پای نفع خودشان مطرح باشد، از کتب روایی غیر صحاح استفاده بسیاری می کنند. اما تا روایتی در نفع شیعه پیدا می شود، چماق عدم ذکر این حدیث در صحیحین، ملاک اصلی صحت حدیث از سوی آنان می گردد. در واقع اگر آنها نخواهند این مسأله را قبول کنند، دیگر در هیچ جایی نمی توانند حدیثی را استفاده نمایند که آن حدیث در کتاب بخاری و مسلم نیامده باشد. اصلا اگر این مسأله پذیرفته نشود، کلا باید مسند احمد دور ریخته شود. مسند احمدی که ابن تیمیه آن را خیلی قبول دارد. یعنی اگر در مسند، همه احادیث بخاری آمده باشد، باز هم بیست بیست و پنج هزار روایت می ماند که در اینها نیامده است. پس این نشان می دهد که خود اهل سنت، این قاعده را به آن صورت قبول ندارند.
برای همین مرحوم میرحامد نام اشخاصی را ذکر می کند که اینها قائل بودند که احادیث صحیحه منحصر در صحیحین نیست.
از جمله نووی که از مهتمرین شروح صحیح بخاری به نام او ثبت شده است، جمله ای از دار قطنی نقل می کند که بیانگر آن است که بخاری تمام احادیث صحیحه را در کتاب خود جمع نکرده است. چنانچه ذکر می کند: « هذا الالزام لیس بلازم فى الحقیقة، فانهما لم یلتزما استیعاب الصحیح، بل صح عنهما تصریحهما بأنهما لم یستوعباه، و انما قصدا جمع جمل من الصحیح» (اینها قصدشان این نبود که همه روایات صحیحه را جمع بکنند؛ بلکه از آنها نیز بدان تصریح کرده اند و گفته اند ما تنها یک بخشی از احادیث صحیحه را جمع کرده ایم)
بعد نقلی دیگر از محمد بن ابراهیم بن سعد الله در کتاب «منهل الروی فی علم اصول حدیث النبی» را می آورد که صراحتا در آن بیان می کند که بخاری گفته است من به خاطر طولانی شدن این کتاب به ذکر بخشی از احادیث صحیحه بسنده کردم. « قال البخارى ما أدخلت فى کتاب الجامع الا ما صح، و ترکت من الصحاح لحال الطول» و همچنین نظیر این جمله را از مسلم آورده که می گوید: من همه احادیث نزد من صحیح نیست بلکه آنچه اجماع بر صحت آن شده را نقل کردم. «لیس کل شىء عندى صحیح وضعته هیهنا و انما وضعت ما أجمعوا علیه».
این مسأله بسیار بدیهی است. سؤال اساسی ما این است که شما در فقه به حدیثی غیر از بخاری و مسلم نقل نمی کنید؟ یعنی غیر از اینها شما چیز مهمی ندارید؟ یعنی همه کتاب های شما از ضعاف نقل شده است؟ شما تنها همین 2700 حدیث را آورده اید؟
شما حتی نمی توانید بگویید که بخاری و مسلم، تنها احادیث مهمتر را ذکر کرده اند. چراکه آنها به روایت «اقتدوا بابی بکر و عمر» استناد بسیار کرده اند و این نه در صحیح مسلم است و نه در صحیح بخاری! همچنین است روایت حدیث عشره مبشره و احادیث بسیار دیگر که پیروان مکتب سقیفه بدان تمسک جستند. هیچ کدام اینها در صحیحین نیست.
مرحوم میرحامد می گوید: اگر شما وقتی بحث علمی می کنید، بروید ببینید که همین شیخ عبدالحق دهلوى که از علمای هندی و همشهریان و هم کیشان خود عبدالعزیز دهلوی است در مقدمه شرح فارسى مشکاة گفته: «احادیث صحیحه منحصر نیست در صحیح بخارى و مسلم، و ایشان استیعاب نکرده اند تمامت صحاح را، بلکه بعض صحاح که نزد ایشان بود بر شرط ایشان نیز نیاورده اند، چه جاى مطلق صحاح».
بعد کلامی از محمد علقمی، که جزو مشایخ شاه ولی الله، استاد پدر عبدالعزیز می آورد. ایشان در ذیل یک روایت گفته است: «صحت یک حدیث ملازمه ای با وجود آن در صحیحین ندارد».
بعد دوباره به ابن قیم اشاره می کند که او در بحث «آیا با یک کلمه طلاق می توان طلاق را جاری کرد»، در جواب قائلین به وقوع طلاق گفته است: «شما به چه دلیل می گویید چون روایت مسلم در صحیح بخاری نیامده، لذا اعتبار ندارد؟ این عیبی است که اشکالش به خود او بازمی گردد(فتلک شکاةٌ ظاهر عنه عارها)[2]. انفراد مسلم، ضربه ای به حدیث وارد نمی کند. چراکه بخاری در جاهای دیگر چقدر به احادیث مختلف استناد کرده که در صحیحش آن را نیاورده و نیز او چقدر از احادیث را تصحیح کرده و بدان احتجاج نموده که در صحیح خود بدان اشاره ننموده»! این یعنی بخاری خودش قبول نداشته که صحیح فقط آن است که در کتب من می باشد.
مرحوم میرحامد حسین باز به منتهی الکلام فیض آبادی می رسد و می گوید: من در تعجبم که اینها وقتی می خواهند حنفیان را خراب کنند، می گویند که حنفی ها به مطالبی استناد می کنند که در بخاری و مسلم نیامده! او در ادامه بیان می کند که اگر کسی انصاف داشته باشد، نباید بگویند که بخاری آن روایتی که حنفی ها می گویند را نقل نکرده است. و اصلا خود آنها تصریح کرده اند که احادیث صحیحه را نباید در جمع ما محصور انگاشت؛ بلکه احادیث صحیح دیگر بسیار است که قصد آوردن آن را نداشتیم». این انصافا چک محکمی به آنهاست. چراکه خود فیض آبادی، بعدا خلاف این حرف را عمل می کند.
میرحامد حسین پس از طرح اقوال منکرین انحصار احادیث صحیحه در صحیحین، اقوال علماء متعصبی را مطرح می کنند که از این حرف گزاف به عنوان رد شیعه استفاده می نمایند.
بزرگ متعصبین، ابن تیمیه است او در منهاج السنه ذیل روایت (در زیر آسمان راستگو تر از اباذر نیست)[3] گفته: «این حدیث در جوامع حدیثی و در صحیحین ثبت نشده است».
میرحامد می گوید اینکه می گویید در صحیحین نیست، حرفی چرند است؛ زیرا خودتان هم گفته اید که تمام احادیث صحیحه در صحاح نیست[4]. اما او خودش در بسیاری از جاهایی که به نفعش بوده از این حکم استفاده ننموده است. این تیمیه، باز در ذیل حدیث (امت من در آینده به هفتاد فرقه تقسیم می شوند)[5]، می گوید این حدیث در صحیحین ذکر نشده است.
بعد در ادامه از شاه سلامت الله (از علمای وقت هندوستان) هم در رد عبارت کرار غیر فرار در حدیث رایت (از فضایل امیرمؤمنان علیهالسلام)، می گوید که این روایت در صحیحین نیامده است! مرحوم میرحامد حسین این مسأله را از باب نمونه آورد که بگوید در جایی که فضایل امیرمؤمنان مطرح است، آنها از این حربه استفاده می نمایند.
دوباره مرحوم میرحامد حسین حیدرعلی فیض آبادی را نشاه می گیرد و می گوید او با آن همه کبر غروری که از خود نشان داده[6]، با اینکه خودش عدم انحصار احادیث صحیحه در صحیحین را مطرح نموده، در جایی که مسالب عایشه در آن درج شده، عنوان می کند که این حدیث جزو احادیث صحیحین نیست.
روایت این است که عایشه وقتی محتضر شد، به او گفتند که می خواهیم تو را در کنار پیامبر صلیاللهعلیهوآله دفن کنیم او نیز گفت: «مرا در کنار پیامبر دفن نکنید، زیرا من بعد از او بدعت های زیادی کرده ام. مرا کنار همسران پیامبر در بقیع دفن کنید». حال فیض آبادی گفته است که ما این روایت را قبول نداریم، زیرا سند من روایت بخاری است که از این الفاظ عاری است. حال ما به او می گوییم چه طور در دفاع از حنفیه گفتی تمام احادیث صحیح در صحاح جمع نشده است، پس چه طور در این روایت که موجب رد شخصیت عایشه است، این ملاک را قبول کرده ای!!! چه طور این روایت ارسال مسلم داشت.
بعد حدیثی را علی شرط مسلم و بخاری نقل می کنم. او می گوید:« فقالت انی احدثت بعد رسول الله ص و اوبکر و ادفنونی مع ازواجه فدفنت بالبقیع» مرحوم میرحامد حسین در اینجا می گوید: این علمای متعصب، اگر این روایت را در صحیحین هم می دیدند، باز هم یک راه در رویی برای این حدیث پیدا می کردند.
والسلام علیکم.
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[1] . نمی گوید منکرین زکات را می گوید کسانی که زکات نمی دهند هرچند اصل زکات را همه قبول داشته باشند.
[2] . این یک ضرب المثلی است که مصراع دوم یک بیتی را تشکیلی می دهد. و معنی آن همان به تو ربطی ندارد است. و در نهج البلاغه نیز از این بیت استفاده شده است. ترجمه کامل این بیت بدین شرح است: ملامتگران می گویند که چرا آن دختر را دوست دارد او فلان عیب را دارد؟ این عیبی است که دامن شما را در بر نمی گیرد.
[3] . قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: « ما أقلت الغبراء و لا أظلت الخضراء على ذى لهجة أصدق من أبى ذر »
[4] ««هذا الحدیث لم یروه الجماعة کلهم و لا هو فى الصحیحین»
.5 «ستفرق امتی عل سبعین فرقه»[5]
[6] . از مدعیات او این بود که می گفت اگر از شیخ مفید تا حالا همه تان با هم جمع شوید، نمی توانید جواب مرا بدهید. او علیه شیعه رجزهای فراوانی خواند و آنها را به تحدی دعوت نمود.