ششمین جلسه امامت شناسی با محوریت کتاب شریف عبقات الانوار استاد کاشانی روز شنبه 04 آذر 1396 در مدرس 9 حوزه علمیه امام خمینی (ره) تهران برگزار گردید که مشروح این کلاس تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.
هدفمان در این دوره این است که ما می خواهیم، سیری در عبقات را کنیم و لب مطلب را بیان کنیم و گاهی هم اگر نقدی و یا تکمله ای به ذهنمان برسد، آن را بیان نماییم؛ خلاصه هدف ما این نیست که بخواهیم همه کتاب را مطالعه نماییم.
بحث در اینجا بود که عده ای در کثرت طرق حدیث غدیر، کتاب نوشته اند. شمس الدین ذهبی نیز از جمله کسانی است که برای کثرت طرق حدیث غدیر کتاب نوشته است که یک نسخه از این کتاب در انتشارات دانشگاه تهران موجود است و مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی رحمه الله علیه تصحیح کرده است. و ظاهرا این کتاب تنها نسخه ای است که از این کتاب پیدا شده است. . او در این کتاب حرف های بسیار مهمی نوشته است. مثلا او می گوید این حدیث متنش تواتر دارد و راویان که صحابه باشند را یکی یکی ذکر کرده. سپس درباره هر کدام اظهار نظر کرده و در آنجا که از امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان یک راوی یاد می کند، آورده است «متواتر عنه». مثلاً صد و پنج طریق از اصحاب مختلف وجود دارند که مثلا یکی از آنها که امیرالمؤمنین باشد، خودش اینقدر کثرت نقل دارد که تواتر دارد. این مسأله را هم ذهبی بیان می کند و هم جزری در اثنی المطالب به ذکر این مسأله پرداخته است.
اولا نسخه ذهبی وجود دارد. هم از رسول خدا متواتر است و هم از برخی از اصحاب. ثانیا جملات عجیبی درباره حدیث غدیر دارد. اگر هم کسی بگوید ما آن نسخه را که در دانشگاه تهران است قبول نداریم، چه کار کنیم؟ روش اول آن این است که نگاه می کنیم که اجازات به کتاب چیست؟ و روش دوم این است که ببنیم، چه کسانی بخش هایی از این کتاب را در کتب خود جای داده اند. از جمله کسانی که از کتاب ذهبی حرف زده اند، ابن کثیر در البدایه و النهایه است. او شاگرد ذهبی است که مهمترین جای این کتاب را ذکر کرده است. او بارها در کتاب خود نوشته که کثرت طرق من را به تعجب وا داشت. همه اینها درجه پستی ابن تیمیه را نشان می دهد؛ چراکه این حدیث که هم عصر او از کثرت طرقش تعجب می کند، او چه طور این خبر را خبر واحد دانسته است!
کتابی به نام دعاوی المنازعین داریم که در آن ادعاهای دشمنان وهابیت را بیان کرده است و از مشایخ و بزرگان وهابیت دفاع کرده است. در آنجا آمده که چه کسی گفته است که ابن تیمیه، این خبر را تضعیف کرد است!
حال آن جمله ای که ابن کثیر، از ذهبی نقل می کند، آن است که: «ما یقین داریم که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، آن را بیان کرده است». این جمله ای است که ذهبی ، بارها به نقل آن پرداخته که ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه به نقل آن پرداخته است و نیز ادامه داده: «همچنین جمله اللهم وال من والاه و عاد من عاداه نیز قوی الاسناد است»[1]. به نظر ما اگر این جمله، امامت امیرمؤمنان علیهالسلام را هم اثبات نکند، باز هم کارایی زیادی دارد. چراکه با این جمله می توان گفت که منکرین حدیث غدیر، از دایره اسلام خارج اند؛ چراکه وقتی ثابت شود پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله منکرین ولایت علی بن ابی طالب علیهالسلام را نفرین نموده است، کار برای بسیاری از اصحاب، علی الخصوص تابعین دستگاه خلفا سخت خواهد شد. چنانچه ابن تیمیه بیان می کند که تعداد زیادی از اصحاب به امیرمؤمنان علیهالسلام بغض می ورزند[2]. بنابرین بسیاری از اصحاب، طبق روایت پیامبر نفرین شده اند.
در جای دیگر می بینید که پیامبر اکرم صلیالهعلیهوآله می فرمایند: «قاتل عمار و سالبه فی النار». یعنی قاتل و کسی که لباس او را در آورده در آتش جهنم است. حال چه طور می شود که قاتل و سالب او اجتهاد نموده و اجر واحد داشته باشد؟ بعد برای ماست مالی کردن البانی می گوید باید ببینیم که آن کسی که کشته شاید اصلاً صحابه نبوده! یا اینکه برای راحت کردن خودشان بایست بگویند که این روایت، جعلی است.
نکته دیگر، اینکه شیوه ورود و خروج میرحامد حسین در اینجا بسیار جالب به نظرم رسید. ایشان ابتدا ابن الجزری را معرفی می نمایند که او چه کسی است. سپس ایشان می فرمایند اهل سنت در جایی که می خواهند دلالت واژه «مولا» را در این حدیث، به دوستی اتخاذ کنند، به قول ابن الجزری استناد می کنند؛ چراکه او گفته است که در یمن دعوایی شد و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای آنکه بخواهد این قائله را بخواباند و رابطه را میان اصحاب و امیرمؤمنان تصحیح نماید، حدیث غدیر را مطرح می نمایند.
در جای دیگری از این کتاب آمده است که برخی از علماء در جمع طرق حدیث غدیر، بیست و هشت جلد کتاب نگاشته اند. چنانچه ابن شهر آشوب مازندرانی که در میان اهل سنت نیز از جایگاه والایی برخوردار بوده و صفوی نیز او را صدوق اللهجه خوانده است.
ابن شهر آشوب عالم شیعی بسیار مطلعی بوده است که که سه کتاب بسیار مهم از خود به جای گذاشته است. یکی معالم العلاماء که در آن شرح حال رجال شیعه نگاشته شده و در آن ادعای مهمی نیز نموده که امام عسکری صد و بیست جلد کتاب تفسیری دارد. و دو کتاب دیگر هم دارد به نام «مناقب آل ابی طالب» و «مسالب النواصب»
درکتاب مناقب آل ابی طالب، روایات عمدتاً از اهل سنت آمده است. مثل اینکه ظاهراً در منطقه ای زندگی می کرده اند که ناصبی ها زندگی می کردند. ایشان برای اینکه بخواهند ثابت کنند که علمای اهل سنت هم از مناقب ائمه اطهار علیهم السلام آورده اند، این کتاب را نوشته است. ولی باید دانست که در این کتاب روایاتی نیز علیه اهل بیت علیهمالسلام آورده شده است. حال اینکه برخی از اهل منبر می گویند: «ابن شهر آشوب با آن همه سعه اطلاعات و کتابخانه پرشمار آورده است که ….» باید بدانند که این کتاب برای چه و به چه غرضی نگاشته شده است!
اما در کتاب مسالب النواصب چیزهایی نوشته است که در هیچ کتابی نیست. مثلا هفتصد بیت از سید حمیری در مسالب خلفا است. البته یک چاپی از این کتاب است که سه جلد هفتصد صفحه ای دارد. منتشر کننده، این کتاب را سه برابر کرده. یعنی از صفحه دویست هر جلد آمده کتاب «مسترشد» طبری را در پاورقی آن چاپ کرده است. این کتاب به جای ششصد صفحه دوهزاروصد صفحه شده است. این از گریه دارترین چاپ هاست! به جای دقت در متن حجم آن زیاد شده است. برخی قائلند که صد و ده جلدی کردن کتاب بهار هم از این باب است. خود ایشان هم در بیست و پنج جلد نوشته است. واقعا صدوده جلد زیاد است.
قال جدی شهر اشوب سمعت اباالمعالی الجوینی یتعجب و یقول: شاهدت مجلداً ببغداد فی ید صحاف فیه روایات هذا الخبر مکتوبا علیه المجلد الثامنه و العشرون من طرق قوله من کنت مولاه فعلی مولاه یتلوه المجلد التاسعه العشرون
ابن شهر آشوب گفت: جدم شهر آشوب از جوینی شنیده است که دیدم صحافی کتابی را جلد می کند. رفتم دیدم این کتاب روایاتی را نوشته و بر روی این کتاب نگاشته شده این جلد بیست و هشتم کتاب طرق حدیث من کنت مولاه است. که نوشته جلد بیست و نهم هم بعد از این جلد است. سپس مرحوم میرحامد هم گفته است که ابن کثیر شامی از ابوالمعالی جوینی این جمله را علی ما نقل ثبت کرده است.
از معاصرین دو نفر از برجستگان به تواتر حدیث غدیر تصریح کرده اند. یکی از آنها مقبل بن هادی الوادعی از جمله هم عصران بن باز متوفی 1422 بوده است. مثلا در جایی جسارت کرده و بیان می کند که امام خمینی رحمه الله علیه ملحد است یا مثلا در جای دیگری گفته است «یعنی می شود من ببینم که مسلمین با کلنگ به جان این گنبد افتاده اند»! او در علم حدیث بسیار خبره است و نظرات حدیثی خاصی دارد؛ مثلاً عنوانی را مطرح می کند به نام «احادیث معله ظاهره الصحه»؛ یعنی برخی از احادیث صحیح الاسناد هستند که مشکلی در بطن این احادث مشکلاتی وجود دارد. او کتب بسیاری از جمله «جامع حدیث صحیحه»، «الصحیح المسند من فضائل اهل البیت» و … دارد و نیز به مستدرک حاکم نیز اظهار نظرهایی دارد. یکی از این کتب «المقترح فی اجوبه بعض اسئله المصطلح» است که در این کتاب به دویست سؤال پاسخ داده و در سال 2004 نیز به چاپ رسیده است. معمولا کتب او در صنعاء چاپ می شود. او در سؤال 216 این کتاب در پاسخ به صحت حدیث غدیر می گوید: «این حدیث، صحیح است و ترمذی و بسیاری دیگر آن را روایت کرده اند. همچنین البانی در سلسه احادیث صحیحه برای این حدیث طرق بسیاری را ذکر کرده است». او در ادامه به دلالت این حدیث می پردازد و بیان می کند که فهم شیعه از این حدیث اشتباه است؛ چراکه شیعه علی علیهالسلام را با این روایت در خلافت شایسته تر می داند. و برای همین، ابوبکر و عمر و اصحاب را تخطئه می کنند. و نیز دلالت این حدیث را در محبت مؤمنین به یگدیگر می خواند و نیز بیان می کند که امام شافعی و طحاوی، همین دلالت را ذکر کرده اند. اما در ادامه می گوید: از «کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه ظاهر می شود که گویا این دو نفر (طحاوی و شافعی) آن را تضعیف کرده اند، اما باید گفت که هیچ مجالی برای تضعیف این حدیث وجود ندارد؛ زیرا این حدیث از طرق بسیاری به دست ما رسیده است که ما توانایی تضعیف آن را نداریم. و خداوند کمک کننده است»[3]!
بعدی سلسله الاحادیث الصحیحه از محمد ناصر الدین البانی است. او از اعاظمی است که به او بخاری ثانی نیز می گویند. که علامه غیب غلامی به او عالم جده می گوید. او به مکتب وهابیت خدمت زیادی کرده. خدماتی نظیر اینکه در بعضی از احادیث، یک سری مبانی رجالی ترویج می کنند که ما را با آن مبانی به زمین بزنند. او در این زمینه زحات زیادی کشیده. این آدم سنن ترمذی صحیح و ضعیفش را جدا کرده؛ صحیح و ضعیف سنن نسائی را چاپ کرده. لذا اگر بخواهید به روایتی استناد کنید، می گویند: «البانی این روایت را تضعیف کرده»! او حتی درباره بخاری و مسلم نیز می گوید: «غیر اهل تحقیق می گویند همه این کتاب صحیح است»!
او در سلسله احادیث صحیحه آورده: طرق حدیث «من کنت مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
اینکه البانی روایتی را در سلسله احادیث صحیحه آورده، به این معنا نیست که جزو احادیث صحیحه است؛ زیرا او در تیترهای احادیث را صحیح می شمارد اما در ذیل شماره های حدیث، روایات دیگری را هم آورده است که بعضی از آنها را رد می کند. او درباره حدیث غدیر شانزده صفحه طریق ذکر کرده است.
او حدیث غدیر را از زید بن ارقم، سعد بن ابی وقاص، بریده، علی علیهالسلام، ابی ایوب، براء بن عازب، عبدالله بن عباس، انس بن مالک، ابی سعید خدری و ابی هریره نقل شده است. بعد او حدیث زید می گوید: «عنه له طرق خمس الاولی … سکت عنه الذهبی و هو کما قال لولا ان حبیبا کان مدلسا و قد عنعن »
او در این طریق اولی که از زید بن ارقم نقل شده بود، خدشه ای وارد می کند و می گوید که مثلا شخص مدلسی در این روایت وجود دارد که سبب شده این روایت معنون شود.
مدلس دروغگو نیست گاهی می خواهد عیبی را بپوشاند. برای همین مثلا دو ابو سعید استاد او هستند یکی دروغگو است و دیگری ثقه، نمی گوید حدثنی ابی سعید الخدری. می گوید عن ابی سعید! همین کاری که بخاری در صحیحش کرده. بسیاری از اساتیدش محمد نام دارند یکی از آنها ذهلی است. و او بخاری را تکفیر کرده است. حال بخاری برای اینکه ضایع نشود، می گوید: عن محمد! یعنی عیب روایت را پوشانده است. لذا اگر حدیثی معنون باشد، می گویند او مدلس است که در اینجا عنعنه کرده است.
او این طریق را رد می کند ولی ادامه می دهد: «لکنه لم یتفرد به فقد تابعه… »
او در صفحه 343 این کتاب در انتهای بحث طرق غدیرش بیان می دارد: من که پانزده صفحه طریق آوردم، این طور نیست که همه آنها را آورده باشم، بلکه این روایت طرق بسیار دیگری نیز دارد که هیثمی در مجمع آن را جمع آوری نموده است. و من نیز به اندازه وسع خود و تا آنجایی که از حوصله بحث بیرون نرود طریق را ذکر کرده ام. من تنها یک تعداد روایت آوردم که اگر کسی به اینها واقف شد، بعد از تحقیق به صحت حدیث یقین کند. وگرنه طرق این حدیث بسیارند و ابن عقده نیز در یک کتاب جدا گانه ای آن را تصحیح کرده و حافظ ابن حجر هم بیان کرده که یک عده از طرق صحیح است و عده ای دیگر ضعیف. خلاصه اینکه حدیث غدیر در هر دو قسمتش (من کنت/ اللهم وال من والاه) صحیح است؛ بلکه قسمت اول آن همانطور که در اسانیدش مشاهده نمودیم، متواتر است»[4]. اما او در ادامه درباره عبارت «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» توقف می کند. اما بعد از این کلام، به ابن تیمیه حمل می کند و می گوید: اما آنچیزی که باعث شد من طرق حدیث غدیر را در این مقال به طور مفصل بیاورم این بود که دیدم که ابن تیمیه قسمت اول این حدیث را تضعیف می کند و قسمت دوم را نیز دروغ می شمارد. این از مبالغاتی است که از عدم علم و تفحص او از جمع طرق متأثر می شود و موجب می شود که خیلی زود حدیثی را تضعیف کند»[5].
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
او همچنین در جلد پنجم می گوید: «من از جرأت ابن تیمیه تعجب می کنم»!
[1] . «و قد قال شيخنا الحافظ أبو عبد الله الذهبي بعد إيراده هذا الحديث هذا حديث منكر جدا. و رواه حبشون الخلال و احمد بن عبد الله بن احمد النيرى و هما صدوقان عن عليّ بن سعيد الرمليّ عن ضمرة. قال و يروى هذا الحديث من حديث عمر بن الخطاب و مالك بن الحويرث و أنس بن مالك و أبى سعيد و غيرهم بأسانيد واهية. قال: و صدر الحديث متواتر أتيقن أن رسول الله صلّى الله عليه و سلّم قاله و أما اللَّهمّ وال من والاه فزيادة قوية الاسناد»
[2] . « ان کثیرا من الاصحاب یبغضونه»
[3] «حديث صحيح، رواه الترمذي وغيره وقد ساق الشيخ ناصر الدين الألباني -حفطه الله تعالى- طرقه المتكاثرة فى “السلسلة الصحيحة” ولكن فهمته الشيعة فهمًا باطلاً، فهموا أنّ عليًا أحق بالخلافة، ونشأ عن هذا تخطئة أبي بكر وعمر وتخطئة الصحابة كلهم. والإمام الشافعي والإمام الطحاوي وغيرهما يقولون فى هذا الحديث: إنه ولاء الإسلام، بمعنى قول الله عز وجل: {والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض (1)} هكذا يقول الإمام الشافعي، والإمام الطحاوي وغيرهما، أما صاحب “نصب الراية” وهكذا فيما يظهر شيخ الإسلام ابن تيمية فإنّهما حكما على الحديث بالضعف ولا مجال لتضعيفه فهو مرويّ من طرق كثيرة متكاثرة لا يستطاع أن يحكم عليه بالضعف. والله المستعان». المقترح، ص 162 و 163.
[4] . «و للحدیث طرق اخری کثیره جمع طائفه کبیره منها الهیثمی فی المجمع. و قد ذکرت و خرجت ما تیسر لی منها مما یقطع الواقف علیها بعد تحقیقه الکلام علی اسانیدها بصحه الحدیث یقینا و الا فهی کثیره جدا وقد استوعبها ابن عقدة في كتاب مفرد، قال الحافظ ابن حجر: منها صحاح ومنها حسان. وجملة القول أن حديث الترجمة حديث صحيح بشطريه، بل الأول منه متواتر عنه صلى الله عليه وسلم كما ظهر لمن تتبع أسانيده وطرقه، وما ذكرت منها كفاية.» سلسله احادیث الصحیحه للالبانی، ج4 ، ص343
[5] . «إذا عرفت هذا، فقد كان الدافع لتحرير الكلام على الحديث و بيان صحته أنني رأيت شيخ الإسلام بن تيمية، قد ضعف الشطر الأول من الحديث، وأما الشطر الآخر، فزعم أنه كذب! وهذا من مبالغته الناتجة في تقديري من تسرعه في تضعيف الأحاديث قبل أن يجمع طرقها ويدقق النظر فيها. والله المستعان.»