احیاء دین در عصر غربت – جلسه پنجم

7

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی مورخ 03 مهر ۹۶ مصادف با شب پنجم محرم در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السّلام به ادامه سخنرانی پیرامون موضوع «احیاء دین در عصر غربت» پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.

برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادَ»[1].

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى‏ وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى‏».[3]

چگونگی درک عصر غربت دین

بحث ما راجع به احیای دین در عصر غربت دین است. به جهاتی آن بحث‌های فنی سخت‌تری که قبلاً در دهه‌ی محرم مطرح می‌کردیم، با استخاره صلاح ندیدیم به خاطر فضای عمومی دهه‌ی اوّل محرم مطرح کنیم. امّا همین عرایضی که تقدیم می‌کنیم اگر به آن توجّه شود آن‌طور که به نظر می‌آید درمان بسیاری از دردها می‌تواند باشد.

یک عزیزی سؤال کرده بود مدام شما می‌گویید ائمّه غریب بودند، شرایط آن‌ها بدتر از ما بود، جامعه آن‌ها را درک نمی‌کرد، فرهنگ عمومی با شریعت فاصله گرفته بود، آن‌ها امام هستند ما باید چه کاری انجام دهیم؟ بنای ما اوّل این است که با گوشت و پوست خود این غربت را بیابیم. بفهمیم اوضاع روزگار ما بهتر است و بعد برای خود خط‌مشی‌گذاری کنیم، من باید از خروجی این جلسه تصمیم بگیریم یک جایی از این خیمه‌ی دین علمی که خوب به اهتزاز در نیامده است یا در حال افول است، به اندازه‌ی توان خود بلند کنم. اگر یک نفر از جمع ما به این تصمیم برسد بنده بر آباء و اجداد خود کفایت می‌کنم.   

 نمی‌خواهیم بگوییم موفقیّت‌های ائمّه صلوات الله صد درصدی بوده است، چون استعدادی که آن‌ها داشتند، توانی که آن‌ها داشتند، اگر مردم همراهی می‌کردند خیلی متفاوت از این بود که اتّفاق افتاد. منتها چون ما و بلکه بزرگ‌ترهای ما در جامعه، بلکه نخبگان سیاسی و دینی جامعه هم وقتی مشکلات را می‌بینند، معایب را می‌بینند، ضعف‌ها را می‌بینند معمولاً دچار ناامیدی می‌شوند. من یک شبی اسم یکی از مراجع عظام را هم بردم که از ایشان نقل می‌کنند این ناامیدی است وای به حال دیگران. لذا احساس کردم باید به سیره‌ی اهل بیت علیهم صلوات الله برگردیم.

غربت ما مطرح نیست، غربت دین مطرح است منتها چون می‌گوییم «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دِينَ‏ اللَّهِ‏ الْقَوِيمَ‏»[4] امام خود دین است، امام شاخص دین است، امام خود حقیقت است. مظهر حق است، ریشه‌ی حق است، سرچشمه‌ی حق است، تجلّی همه‌ی اسماء و صفات حضرت حق در روی زمین است. قدر او باید دانسته شود که نشد. لذا باید سیره‌ی اهل بیت را یک مروری بکنیم، ببینیم در چه شرایطی چه کاری انجام دادند.

شاخصه‌های اهل بیت در شرایط غربت

می‌خواهیم یک تیتری همین‌طور عرض کنم اهل بیت در آن شرایط غربت چند شاخصه داشتند که اگر بعداً رسیدم یکی یکی بیشتر توضیح می‌دهم. ی1- این‌که شما اصلاً ناامیدی نمی‌بینید، این را بنده چند بار عرض کردم. 2- خستگی نمی‌بینید، هر چه فشار بیشتر باشد شوق او برای انجام تکلیف بیشتر است. چون تکلیف‌مدار است. همان‌طور که شهید احدی الحسنیین، فرق شهید ما و کشته‌ی ما با کشته‌ی جبهه‌ی ناحق این است که وقتی او می‌خواهد بمیرد نمی‌داند چه کاری انجام می‌دهد. کشته‌ی ما اگر پیروز شود پیروز است، در برابر حقیقت کشته هم شود پیروز است. در بدترین وضع که کشته می‌شود شهید حججی می‌شود که می‌خواهند دو جا برای او تشییع کنند، جامعه در التهاب است که بروند دست برسانند به صندوقی که بدن مبارک او است و معلوم نیست چقدر از بدن مبارک او است.

تکلیف‌مدار بودن امام حسین علیه السّلام

امام تکلیف‌مدار است، به تکلیف عمل می‌کند. آنچه وظیفه است مثل ما و مسئولین ما نیست که اگر با هم دعوا کنند بودجه را توزیع نمی‌کنند، در برابر یکدیگر کوتاهی کنند و مردم ضرر کنند. این از دردهای روزگار ما است. چون حق برای خیلی از افراد مطرح نیست، دنبال این هستند که طرف مقابل را خفه کنند، یک طرف حقوق نجومی را مطرح می‌کند و برای خیلی از افراد هم مهم نیست که چه اتّفاقی افتاده است، مهم این است که می‌شود یکی را به زمین زد. طرف مقابل هم انجام نجومی را مطرح می‌کند. بعد دنبال این است که یک نقطه‌ی ضعف بزرگ‌تری به دست بیاورد که دیگری را به زمین بزند، طرف مقابل هم همین کار را انجام بدهد.

«وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»[5]، «قَلَّ الدَّيَّانُونَ»[6] کم هم هستند. در همه‌ی جبهه‌های سیاسی باتقوا کم است. این هم گفتم که همه را آسوده خاطر کنم، به همه‌ی عزیزان گروه‌های مختلف یک عرض ادبی کرده باشم. راه امام حسین علیه السّلام راه حق طلبی است. اتّفاقاً از خودی بیشتر ناراحت می‌شود اگر اشتباه بکنیم.

ابا عبدالله الحسین صلوات الله علیه روز عاشورا اوّلین پیامی که صادر کردند این بود آن‌که در اموالش پول مردم مخلوط است، نمی‌خواهیم خون او با خون ما قاطی شود. امام تکلیف‌مدار است، نمی‌گوید چون صبح عاشورا است کلاً ما روی هم رفته با زن و بچّه 200 نفر بیشتر نیستیم، آن‌ها 40 هزار نفر هستند، حالا اشکالی ندارد یک دزد هم این‌جا باشد؛ این خودی است، آشنا است.

البّته در زمان صدر اسلام هم این مشکلی که امروز است بود منتها امام تکلیف‌مدار بود و آن مشکل این است جناح‌های مختلف در فضاهای سیاسی و اجتماعی همدیگر را می‌زنند ولی دختر می‌دهند، دختر می‌گیرند، در هر بیتی بالاخره یک نماینده دارند نوه‌ای، عزیز دردانه‌ای. لذا وقتی یک مشکلی پیش بیاید این‌ها باهم رو دربایستی دارند. (شرم حضور در برابر یکدیگر داشتند). بعد هم علیه هم اگر بخواهند کاری انجام دهند، می‌گوید تو بخواهی علیه نوه‌ی فلانی کاری انجامبدهی، من هم با پسر خاله‌ی فلانی این کار را انجام می‌دهم. در زمان صدر اسلام هم این مسئله وجود داشت. امام حسن مجتبی علیه السّلام دختر طلحه را گرفته است، ولی در جمل شیر جمل است.

امام تکلیف‌مدار است. اصلاً کوتاه نمی‌آید. شاخص‌هایی که امام دارد باعث می‌شود بتواند دین را احیا کند، وام‌دار کسی نیست. تکلیف‌مدار است، ناامید نمی‌شود چون به مبداء وصل است. بلاتشبیه مثل شیر آبی که به دریا وصل است، تمام نمی‌شود. امام به مبداء لا یزال وصل است. برای هیچ کسی استقلال قائل نیست لذا از غربت وحشت نمی‌کند، نمی‌ترسد. امام غریب است و غریب‌تر از ما است. هرگز غربت ما به آن‌جا نرسیده است که در دروه‌ی اهل بیت بود.

خدا می‌داند بعضی مواقع جلوی امام در جمع مردم، در فضاهای سیاسی، اجتماعی، جلوی امام معصوم دشنام‌هایی به پدر امام یا مادر امام داده شده است که خدا را شاهد می‌گیرم گاهی من یک ساعت کتاب در دست دارم اشکم نمی‌گذارد مطلب را ادامه بدهم، نمی‌شود هم گفت. هر چه بخواهم خلاصه‌ کنم نمی‌شود گفت. ولی امام کار خود را انجام می‌دهد، چون عزّت را از خدا می‌داند، ثروت را از خدا می‌داند. به خاطر این‌که امام اوّل موحّد است، استقامت دارد، ناامید نمی‌شود کار را پیش می‌برد. اگر من ناامید می‌شوم یعنی یک جای کار من ایراد دارد یا مشکل اعتقادی دارم یا الگوی من امام نیست، برویم زندگی ائمّه را ببینیم که چگونه است.

نام بردن اسم صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها در بدترین شرایط جنگ از زبان قاسم بن الحسن

امشب به جهاتی می‌دانید اگر ما مهمان حضرت مجتبی علیه السّلام هستیم، به نحوی مهمان صدیقه‌ی طاهره هم هستیم. امشب شب سختی است. آقازاده‌ی امام مجتبی صلوات الله علیه در آن سخت‌ترین حال سیّد الشّهداء علیه السّلام اسم صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها را برده است. امیر المؤمنین علیه السّلام این همه برای اسلام زحمت کشید، صدیقه‌ی طاهره در آن خطبه‌ی فدکیه فرمود: بی‌انصاف‌ها این همه علی برای شما زحمت کشید، جنگ شد همه فرار می‌کردید، بدن آن کسی که لقمه لقمه شد، 60 ضربه‌ی شمشیر خورد، ایستاد آن علیّ بن ابی‌طالب بود. گاهی یک ماه بعد از یک جنگ بستری می‌شد. یک تنه گاهی می‌ایستاد، چند نفری از پیغمبر دفاع می‌کردند.

بردن آبروی اسلام با فرار کردن در جنگ‌ها

سالیانی گذشته بود، عمار نامه نوشت این در فتوح ابن حسن است- آقا ایرانی‌ها در نهاوند جمع شدند و از همه‌ی شهرها آمدند، 150 هزار هم نیرو دارند. کل سپاه اسلام 30 هزار نیرو نیست. 150 هزار نیروی امپراتوری ایران آماده هستند که به شما حمله کنند. ابن حسن نقل می‌کند رعده، رعشه در بدن خلیفه‌ی دوم افتاد و دستش به لرزه افتاده بود. رفت، گفت به مردم بگویید به مسجد بیایند، مردم نشستند او بر روی منبر نشست، مردم صدای دندان قروچه‌ی او را می‌شنیدند- می‌گوید صدای دندان قروچه‌ی او را می‌شنیدند. این افراد نمی‌توانستند آن موقعی که جنگ احزاب و خندق شد بایستند.

پیغمبر «كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ»[7]را برای چه فرمود؟ فرار می‌کردند، آیه نازل شد «وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتالَ»[8] خدا برای مؤمنین کافی است. نترسید، این‌ها خوب نمی‌فهمیدند، چون خدا برای آن‌ها ملموس نبود، ایمان‌ها قوی نبود. می‌گفتند خدا چگونه به جنگ می‌آید؟ ابن مسعود می‌گوید پیغمبر اکرم این‌طور توضیح داد، فرمود: «وَ كَفَى‏ اللَّهُ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ الْقِتَالَ‏ بِعَلِيِ‏ بْنِ‏ أَبِي طَالِبٍ علیه السّلام»[9] در جنگ‌ها خدا برای شما کافی است به برکت علیّ بن ابی‌طالب. شما که جنگ نمی‌کنید، شما فقط فرار نکنید، فرار آبروی اسلام را می‌برد.

استقامت امیر المؤمنین علیه السّلام در برابر سختی‌ها

صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها فرمود: این همه علی برای شما زحمت کشید، یک شخصی که 23 سال در راه حق جنگید، هزینه کرد، شب‌ها زن و بچّه‌ی او گرسنه بودند، کدام مجاهدی است که بعد از چند روز به خانه بیاید ببیند بدن مبارک صدیقه‌ی طاهره، سیّدة نساء اهل الجنّة بی‌حال شده است؟ هنوز بدن مبارک پیغمبر را دفن نکرده بودند این‌ها شروع کردند. هر کسی خود را جای امیر المؤمنین علیه السّلام بگذارد آن‌جا نفرین می‌کند و رها می‌کند. به خانه‌ی او حمله کردند، امیر المؤمنین را به مسجد بردند، غیرت الهی حضرت صدیقه‌ی طاهره به جوشش آمد. در نقل‌های ما است که آثار عذاب آمد یا حضرت حالت نفرین گرفت. امیر المؤمنین علیه السّلام بلاتشبیه مثل همان مادری است که وقتی دو مادر سر یک بچّه‌ای دعوا داشتند حضرت فرمود: شمشیر بیاورید نصف کنم که آن مادر حقیقی گفت: من نمی‌خواهم.

کوتاه نیامدن امیر المؤمنین علیه السّلام در برابر سختی‌ها

امیر المؤمنین علیه السّلام مثل آن مادری است که اسلام را او بزرگ کرد. نگاه کرد دید رسول خدا صلوات الله علیه خیلی زحمت کشیده است، صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها نفرین کند چیزی باقی نمی‌ماند. پیغام داد سلمان برو به فاطمه‌ی زهرا بگو پدرت برای این اسلام خیلی زحمت کشید. بدتر از این شرایط ما هیچ وقت دچار نشدیم. از این بدتر هم شد چشم امیر المؤمنین به یک چیزهایی افتاد که طبق بعضی نقل‌ها بعد از شهادت صدیقه‌ی طاهره از آن خانه نقل مکان کردند، ائمّه گاهی به آن‌جا می‌رفتند فقط نماز می‌خواندند، خیلی سخت بود زندگی در خانه‌ای که همه جای آن طنین ناله‌های صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها به گوش می‌رسید.

این اتّفاق افتاد، شما یک جا پیدا کنید که امیر المؤمنین صلوات الله علیه از انجام وظایف دست کشیده باشد، مگر می‌شود شیعه‌ی امیر المؤمنین علیه السّلام ادّعا کند که من شیعه‌ی امیر المؤمنین هستم بعد که مشکلات را می‌بیند فرار کند. مشکل سیاسی می‌بیند کوتاه بیاید.

تلاش برای ادامه دادن راه امیر المؤمنین علیه السّلام برای پشرفت کشور

یکی از مشکلات اصلی کشور ما همان چیزی است که امام صادق علیه السّلام فرمود: مشکل امیر المؤمنین علیه السّلام بود. هر کس در هر رشته‌ای که می‌تواند باید از بزرگان جامعه شود. نیّت کنید جوانی خود را خرج صدیقه‌ی طاهره کنید که دوباره این اتّفاق نیفتد. هر کس در هر جایی که استعداد دارد اگر شمایی که سربند یا حسن به سر خود بستید، پرچم امام حسن علیه السّلام را بلند نکنید کسانی می‌آیند که می‌خواهند این پرچم را نابود کنند و آن وقت نباید هیچ کس را الّا خودمان ملامت کرد. طلبه در طلبگی خود، دانشجو در دانشجویی خود، کاسب در پیشرفت اقتصادی خود تلاش کند.

الآن ما در دوره‌ای هستیم که همه‌ی عالم منتظر هستند ما را ببلعند و از بین برویم. از خیلی مسئولین داخلی بگیرید تا دشمنان خارجی. راستگو کم است، چون من چند سالی دو دهه راجع به نفاق صبحت کردم، دیگر شاخص‌های آن را مطرح نمی‌کنم. این‌که پنج درصد بودجه‌ی شهرداری است، هر چه خرج کنسرت شبانه شود می‌گویند کار فرهنگی انجام می‌دهند، شما چقدر خرج هیئت‌های امام حسین علیه السّلام کردید که منّت آن را سر هیئت‌های امام حسین علیه السّلام می‌گذارید؟ این‌ نشان می‌دهد که دشمن دارد کار خود را انجام می‌دهد، حالا این بنده خدا که گفتم نمی‌خواهم بگویم عامل بیگانه است، شاید نفهمیده است، به او القا کردند، برنامه‌ی او را عوض کردند.

ما در دانشگاه یک استادی داشتیم او از روی کتاب درس می‌داد. یک روز تلفن او زنگ زد، چند برگه در دست داشت، رفت که تلفن را جواب بدهد و بیاید از یک تا شش شماره نزده بود، پشت سر هم بود بچّه‌ها برگه‌ها را جا به جا کردند و یکی را برداشتند. او همین برگه‌ها را که گرفته بود با این‌که -درس را نمی‌گویم چون بعضی بفهمند که کجا بود- آن درس از سنخ ریاضی و فیزیک بود، مسئله‌ی حلی بود. مسائلی که شما دارید حل می‌کنید باید نتیجه به هم مرتبط باشد، استنتاج است، همین‌طور از رو نوشت. شاید هم این‌گونه باشد. گاهی برنامه‌ی توسعه‌ی پنج ساله و ده ساله‌ی ما را فراموش کردند که بنویسند از کجا برداشتند، چون حال نداشتند یک دور ویرایش کنند، با همان کپی کردند. جامعه نیاز به خواص دارد که دل آن‌ها به حال مکتب بسوزد. هر کس در هر عرصه‌ای که استعداد دارد والّله وظیفه دارد.

نقش مهم خواص در دفاع از دین حق

پیش امام باقر علیه السّلام آمد، گفت یابن رسول الله این انصاری‌ها، این سعد بن عباده مگر چه کسی بود که وقتی بیعت نکرد یک ترقه جلوی در او نزدند (یک برخورد کوچک با او نکردند)؟ چرا خانه‌ی مادر شما را آتش زدند؟ حضرت فرمود: آن کسانی که اهل کار بودند، حمزه و جعفر سلام الله علیهما شهید شده بودند. آن کسانی که از کل بنی هاشم هزاران نفری باقی مانده بودند حضرت اسم دو نفر را گفت. این یعنی چه؟ این یعنی این‌که عوام نمی‌توانند کاری انجام بدهد، ما باید به اندازه‌ی خودمان از تأثیرگذاران باشیم، حوزه‌ی نفوذ داشته باشیم. هر نفر سالی یک نفر را به دستگاه امام حسین علیه السّلام اضافه کند شما ببینید چه اتّفاقی می‌افتد. هر پنج نفر سالی یک نفر. نمی‌شود گفت که این کار شدنی نیست. حضرت فرمود: عقیل و عباس بودند، این‌ها نتوانستند جای حمزه و جعفر را بگیرند. خواص مهم هستند.

اگر امروز یک جوان بتواند نماینده‌ی مجلس شود، با خودش عهد کند، از قبل با خود عهد نکند که سالی چند ده میلیارد باید بخورد بر او واجب است که این کار را انجام بدهد. فساد اداری که در کشور است قابل پنهان‌کاری نیست. آدم خوب هم کم نیست ولی باید دست به دست داد. ما تا چند اشکال می‌بینیم، چند دست‌اندازی می‌بینیم، سرعت‌گیر می‌بینیم، تهدید می‌بینیم کنار می‌کشیم.

تحمّل سختی‌ها برای پابرجایی اصل نظام دین

امیر المؤمنین صلوات الله علیه در بدترین شرایط ممکن به خانه‌ی او حمله شد، شما ببینید در آن دوره‌ی 25 سال چه کرد. یک نمونه این است که امیر المؤمنین در خطبه‌ی شقشقیه فرمود: «وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ‏ لَيَعْلَمُ‏ أَنَ‏ مَحَلِّي‏ مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى»[10] نسبت جایگاه من به جامعه‌ی اسلامی و حکومت مثل محور آسیاب بود و آسیاب. یعنی همه باید دور او می‌گشتند من قطب بودم، بقیّه باید دور من می‌گشتند. با غصب آن کاری ندارم، خطبه‌ی 146 نهج البلاغه را هم ببینید. وقتی دید غصب شد، قاتل صدیقه‌ی طاهره به حکومت رسید. عرض کردم خطر حمله‌ی ایران بود، مقابل امیر المؤمنین علیه السّلام قاتل صدیقه‌ی طاهره است، ولی کفّار می‌خواهند به جامعه‌ی اسلامی حمله کنند. این شخص خبر را شنیده و ترس به اندامش افتاده است، رعشه گرفته است. حضرت فرمود: «فَكُنْ قُطْباً» تو قطب باش، تو برای این آسیاب محور باش. آن کسی که تکلیف‌مدار است، می‌گوید جایگاه من را غصب کرده است، ولی الآن همین غاصب اگر نایستد اصل نظام از بین می‌رود. هر کس دیگری بود می‌گفت به جهنّم.

نمی‌شود من شیعه‌ی امیر المؤمنین باشم کار خود را انجام دهم. اهل بیت علیهم السّلام نگاه می‌کنند می‌بینند تکلیف چیست. یک برادری به من می‌گفت چون آن‌ها امام هستند، شما چه توقّعی دارید؟ بنده عرض نمی‌کنم که شما بروید تکلیف خلق کنید، تکالیف ما روشن است. همان تکالیفی که فقهی آن‌ها را مراجع فرمودند، خط مشی آن تکالیف را آقا فرمودند. منتها ننشینیم به پای این‌که کسانی که خودشان فساد اقتصادی دارند به ما بودجه بدهند. این هئیت را چگونه اداره می‌کنند؟ مگر بودجه دارد؟ جاهای دیگر هم بروید همین را می‌بینید، مگر بودجه‌ی مصوّب دارند.

امام خسته نمی‌شود وقتی در غربت نگاه می‌کند همه‌ی حق او را غصب کردند، به قاتل همسر او دادند، نگاه می‌کند می‌بیند الآن جبهه‌ی اسلام در خطر است، قبول ندارد که او قطب باشد، ولی حالا که ایستادی هر کاری انجام می‌دهم که اگر تو به زمین بیفتی علم اسلام به زمین می‌افتد، به ناحق علم اسلام دست تو است. من یک نمونه به شما عرض کنم تا ببینید ما چقدر فاصله داریم.

یک کتابی در مورد نماز عید غدیر نوشته بود. یک بحثی از قدیم بود که آیا نماز عید غدیر داریم یا نداریم؟ شیخ مفید خواندند، شیخ صدوق رد کردند، اختلافی است. شهید اوّل فرموده است، محقّق ثانی فرموده است، مقدّس اردبیلی فرموده است، بعضی از مراجع معاصر مثل آیت الله صافی (حفظه الله) فتوا دادند. می‌خواهم بگویم ما بعضی مواقع به گونه‌ای رفتار می‌کنیم که دشمن‌ها رفتار نمی‌کنند. سیره‌ی اهل بیت باید جلوی من آشکار باشد، اگر بخواهم نفس خود را نگاه کنم نستجیر بالله امام را زیر پا می‌گذارم. یک عدّه‌ای کتاب نوشتند، یک عدّه‌ای این را ترویج کردند، چند جا خوانده شد، سال گذشته در حرم مطهر سیّد الکریم خوانده شد. چند نفر از اهل شهرت روحانی زحمت کشیدند و از مراجع وقت گرفتند، رفتند استدلال‌ها را مطرح کردند، چند نفر از مراجع پای کار آمدند. آن کسانی هم که پنج سال زحمت کشیده بودند این اتّفاق بیفتد، خوشحال از این‌که یک کم عید غدیر از غربت بیرون می‌آید.

یک بنده خدایی که یکی از فامیل‌های آن‌ها یک سالی راجع به این موضوع مطلب نوشته بود گفت یعنی چه؟ دارید نماز عید غدیر راه می‌اندازید اسم فامیل ما مطرح نیست، حالا که این‌طور شد من جلوی آن را می‌گیرم. آن‌قدر این طرف و آن طرف حرف رفت و حرف آمد، گفتند سرقت علمی شده است. همین‌طور مراجع تحت نظر هستند که در داخل و خارج این‌ها را بزنند، تقدّس دارند، آن مرجع باید خود را حفظ کند. او رفت تهدید کرد که این دزدی است، من افشاگری می‌کنم، مجبور شدند یکی یکی پا پس کشیدند. چند جا مشهد، قم، حرم حضرت معصومه، جمکران اعلام عمومی شده بود،.

کنار کشیدن امیر المؤمنین سلام الله علیه از قطب برای حفظ اسلام

امیر المؤمنین صلوات الله علیه که به عمر می‌گوید تو قطب باش برای این‌که اسلام را حفظ کنی با این‌که تو را قبول ندارم، امّا در عید غدیر او یک شیعه نگذاشت که نماز عید غدیر خوانده شود. غربت همیشه است. این مسئله برای همین سال است. امام نگاه می‌کند ببیند تکلیف او چیست، اسم مطرح نیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه ادامه داد. دوباره حکومت عثمان شد. عرض کردم عثمان چنان جسارتی به امیر المؤمنین کرد که تاریخ در آن واقعه‌ی قصاص به یادگار ندارد. گفت چون ضربه به شتر مروان زدی تو را قصاص می‌کنم. این‌جا دیگر اوج توهین روشن است.

همین امیر المؤمنین علیه السّلام را از مدینه بیرون کردند. در باغ‌های بیرون مدینه زندگی می‌کرد. همین امیر المؤمنین وقتی فتنه می‌شد صدا می‌زدند اغتشاش شده است، به مدینه برمی‌گشت این‌ها را آرام می‌کرد دوباره بیرون می‌رفت. مثل این‌که یک تبعیدی را به شهر خودش بیاورند، شهر را آرام کند. ما شیعه‌ی چه کسی هستیم؟! بدتر از این شرایط هم داریم؟! اگر امام غریب است برای این‌که شیعیان ایشان دنبال نفس خود هستند. اگر امام زمان روحی له الفداء غریب است، برای هواپرستی من است که به دغدغه‌های او توجّه نمی‌کنم.

آدم شرایط اهل بیت را نگاه کند، می‌گوید این‌ها باید به غار می‌زدند، علی جان! چرا در بیابان زندگی نکردی؟! امامی که شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند، به آن‌جا برو و عبادت خود را انجام بده. چه چیزی برای امام لذّت‌بخش‌تر است؟ علی را از مدینه بیرون کردند، در باغ‌های نزدیک مدینه منتظر است که اگر یک مشکلی پیش آمد به شهر برگردد.

یک مورد شما پیدا کنید که اوّلاً با احترام مکتب خلفا بیاید از امیر المؤمنین علیه السّلام بدو امر بدون این‌که همه‌ی برگه‌ها را بسوزاند، همه‌ی افرادی که گزینه‌ی روی میز هستند را امتحان کند، به بن بست محض برسد قبل از این سراغ امیر المؤمنین علیه السّلام بیاید. هر وقت سراغ امیر المؤمنین آمدند موقعی بود که ناامید بودند، کار از کار پیش نمی‌رفت. شما یک مورد بگویید که امیر المؤمنین دید مشکلی برای جامعه‌ی اسلامی است و خود را کنار بکشد.

فاصله گرفتن از آرمان‌ها

وقتی ما در جامعه می‌بینیم بعضی وقت‌ها فساد بیّن رخ می‌دهد فریاد نمی‌زنیم جای دلسوزی دارد. کارمند می‌ترسد کار خود را از دست بدهد، من بترسم که پخشم نکنند، دعوت نکنند. شما بگویید به دردسر می‌افتم، هزینه دارد. هزینه‌ها را آن کسانی کردند که خون دادند. نمی‌خواهم بگویم وضع ما خیلی خراب است. ولی با آرمان‌های خود فرسنگ‌ها فاصله داریم. چون روش اهل بیت را نداریم. هر چه نگاه می‌کنیم می‌بینیم روش اهل بیت این نیست. تازه اگر هم سیاسی کنیم دچار یک مشکلی می‌شویم که آن را هم عرض می‌کنم. گاهی ما دغدغه‌ی بعضی از بزرگ‌ترهای جامعه را متوجّه نشدیم می‌گویند هیئات را سیاسی نکنید. شما اگر بخواهید راجع به امام حسین علیه السّلام صحبت کنید غیر سیاسی نیست، حضرت که ترور داخل خانه نشده است، 18 هزار نفر بیعت گرفتند. کسی که برای او بیعت می‌گیرند یک کار سیاسی، اجتماعی انجام داده است.

بعضی از آن کسانی که دغدغه دارند، می‌گویند کار سیاسی انجام ندهید، حرف آن‌ها این است که در این شرایط شما دنبال حق بروید، نه یک چیزی که من از آن خیلی می‌ترسم. آن کسانی که اهل دین نیستند که اسلام دست و پای آن‌ها را باز کرده است و راحت هستند هر چیزی به ما بگویند. صبح تا شب می‌گویند، دهه‌ی محرم هم بیشتر. امّا یک چیزی در بین بچّه مذهبی‌ها است که خطرناک است، همین یک کاری می‌کند که مقدّسین می‌ترسند اسم آن را تحلیل گذاشتیم. می‌گوید فلانی خائن است، می‌گویم سند دارید؟ می‌گوید تحلیل من این است. تحلیل یعنی برداشت.

نمونه‌ای از تکلیف‌مداری امام علیه السّلام

امام تکلیف‌مدار است. یک نمونه خدمت شما عرض کنم امیر المؤمنین علیه السّلام یک ولد شبهه‌ای به اسم زیاد بن ابیه که بعداً در اوج فسق هم بروز می‌کند، البتّه آن موقع خیلی آدم فاسقی نیست، اهل تقوا است، اسناد این‌طور می‌گوید، ولی ولد شبهه است. ولد شبهه یعنی حرف‌هایی در مورد مادر او زدند. حرام‌زاده نیست. ما باشیم هنوز ندیده تحلیل ما این است که خائن است، ببینید چقدر فضای مجازی ما بستر مناسبی برای بهتان است. این فرد حاکم اهواز می‌شود خیلی فاصله داریم. ما برای این‌که اسم آن را بصیرت بگذاریم بدون سند خدایی نکرده بهتان می‌زنیم. این تکلیف‌مداری نیست، آن چیزی که بنده می‌خواهم عرض کنم همه‌ی حرف من در این دهه یک جمله بیشتر نیست. آن کاری که امام معصوم در اوج غربت انجام می‌دهد این است که ببیند کجای معالم دین در خطر است آن را نجات بدهد. تشخیص و روش معالم دین هم معلوم است، نگهداری آن هم روشن است، چیزی جدید نیست. گاهی رگ ما بیش از حد باد می‌کند. فرض کنید همین الآن من این‌جا نشستم یک نفر بگوید فلان مناسبتی که خلق کردید مناسبت نیست، همه با او برخورد می‌کنند. آن برخورد را باید آن جایی داشته باشند که عقاید اصلی در خطر است، فساد قطعی در میان است، نه آن جایی که اصلاً معلوم نیست نه اصل است و نه فرع است. یک شب یکی را اشاره کردم دیگر نمی‌خواهم اشاره کنم.

چند سال جلسات ما درگیر این بود که این‌ها پشت سر او بیانیه بدهند، آن‌ها پشت سر این‌ها بیانیه بدهند که در سینه زنی چراغ را خاموش می‌کنید لباس خود را در بیاوریم یا در نیاوریم. من به آن در آوردن و در نیاوردن کاری ندارم، به آن حرف‌هایی که مطرح شده است کار دارم، چقدر بهتان زده شده است. کاری که امام معصوم انجام می‌دهد این است که شرع معلوم است چیست. همه‌ی عالم با آن موافقت کنند، همه‌ی عالم با آن مخالفت کنند برای او فرقی نمی‌کند، او کار خود را انجام می‌دهد. اتّفاقاً ببیند آن کسی که دشمن‌تر است اگر ببیند نمی‌فهمد بیشتر به او احترام می‌گذارد.

اهداف اهل بیت علیهم السّلام برای ترویج اسلام

سر سفره‌ی امام حسن علیه السّلام هستیم. شخصی می‌گفت حسن بن علی کجا است، در شهر می‌گشت و حضرت را پیدا می‌کرد و شروع به فحاشی می‌کرد. امام می‌داند یک کسی به او یاد داده است، او اشتباه کرده است، کسی که قدرت تحلیل ندارد بی‌جهت عضو یک کانالی می‌شود. حالا اگر نتوانسته تحلیل کند، خوانده و باور هم کرده است. حضرت سعی می‌کند او را نجات بدهد. شب اوّل هم عرض کردم یکی از هنرهای اهل بیت این است که از برگرداندن رفوزه‌ها هم ناامید نیستند. هنوز روزی من نشده که این دهه راجع به حر صحبت کنم. او به حضرت فحش می‌دهد، حضرت می‌گذارد فحش‌های او که تمام شد می‌فرماید: «یَا شَیْخُ لَعَلَّکَ شُبِّهتَهَ» اشتباه نگرفتی؟! بار در دست داری، خسته هستی، از سفر آمدی، این‌ها را قصّه گفتند که ما بگوییم هدف امام روشن است. یکی از اهداف امام این است که خود اهل بیت را معرّفی کند. این شخص اگر بشناسد که اهل بیت چه کسانی هستند این‌طور فریب کسی را نمی‌خورد. دل حضرت می‌سوزد که او گمراه باشد.

آمد به امام سجّاد علیه السّلام گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‏ فَضَحَكُمْ»[11]‏ خدا را شکر، (نستجیر بالله) خدا شما را خوار و رسوا کرد. حضرت نگاه کرد، دید این بیچاره آدم بدی نیست، در خانه‌ی خودش در شام ماهواره دارد، بوق یزید داخل خانه‌ی او است و مدام حرف زده است. فرمود: شیخ قرآن هم خواندی؟ گفت: بله. فرمود: آیه‌ی «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» را خواندی؟ اگر ما بودیم آن موقعی که طناب به گردن نوامیس آل الله پشت سر ما هستند و یکی هم فحش می‌دهد چه می‌گفتیم؟ یا نفرین می‌کردیم یا فحش می‌کردیم یا سکوت می‌کردیم، امام می‌بیند او حیف است، «العب الشفیق» اگر بچّه‌ی او گمراه شده باشد… فرمود: قرآن هم خواندی؟ گفت: بله، حافظ هستم. فرمود: «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» را خواندی؟ ما اهل بیت پیغمبر هستیم، این‌طور طناب به گردن ما بستند. نوشتند او عمامه‌ی خود را برداشت و به زمین زد.

صفت ربیع الایتام بودن امام حسین علیه السّلام

امام پدر مهربان است بلکه چون ما پدر مهربان را می‌فهمیم به ما گفتند. امام ربیع الایتام است. بهار یتیمان است. حالا اگر یتیمی یتیم امام حسن علیه السّلام باشد، امام حسین علیه السّلام یتیم امام است. من امشب می‌خواهم برای خود امام حسن روضه بخوانم، مخاطب خود را عوض می‌کنم. بچّه‌های امام حسن علیه السّلام در کربلا غوغا کردند. سن و سال نداشتند ولی خودشان را به نوعی به خط رساندند که جمّعیّت شهدای آل حسن کم نباشد. سه شهید دادند، دو عبدالله و یکی قاسم. یکی از خواهرانشان به اسارت رفت. مادر امام باقر علیه السّلام است. یکی از برادرانشان هم جانباز شد، دست او قطع شد. این‌ها سن و سال جنگیدن نداشتند، ولی اسم امام حسن علیه السّلام را در کربلا زنده کردند. هر کدام از این آقازاده به گونه‌ای شهید شدند، ولی آن کسی که امشب سر سفره‌ی او آمدیم گدایی کنیم خیلی سفره‌ی پرباری دارد.

رابطه‌ی عمیق بین عبدالله و سیّد الشّهدا علیه السّلام

یک سال داشت که پدر خود را از دست داد، شاید چیزی از امام حسن به یاد ندارد، از بچّگی چشم باز کرده امام حسین را دیده است. امام حسینی که پدرش با یتیم‌های خوارج آن‌طور رفتار می‌کرد، این یتیم امام او، سیّد او، مولای او حضرت مجتبی صلوات الله علیه این‌جا چه رابطه‌ای بوده است. من هیچ کس را سراغ ندارم، خود سیّد الشّهداء هم خردسال دارد، شنیدید طفل در کربلا زیاد است، ولی چه رابطه‌ای بود که فرمود: زینب جان این عبدالله را محکم نگه دار. این آقازاده‌ها کم نبودند، چه رابطه‌ای بوده است. آخرین داغی است که سیّد الشّهداء علیه السّلام دیده است، من این‌طور می‌فهمم این آخرین آزمایشی است که حضرت داده است. «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»[12] این آخرین آزمایش است. طبیعتاً شاید این آخرین آزمایش از همه سخت‌تر باشد. اگر برای مثل قاسم بن الحسن سیّد الشّهداء خود را بالای سر او رساند، حداقل از قاتل او انتقام گرفت، این‌جا دیگر توان ایستادن نداشت، حتّی توان نداشت او را در بغل بگیرد. این اتّفاق زمانی افتاد که وقتی انصار کشته شدند، علی اکبر و قاسم کشته شدند، حضرت عبدالله روحی له الفداء برادر دو شهید شده است، قمر بنی هاشم شهید شد، صدا بلند شد «هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏»[13] شیرخوار هم شهید شد. «فَلَّمَا صَارَ الحُسین فَرداً وَحیداً» هیچ کس باقی نمانده است.

(ادامه روضه‌خوانی)

پایان


[1]– سوره‌ی غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجادية، ص 98.

[4]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏97، ص 360.

[5]– سوره‌ی سبأ، آیه 13.

[6]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏ 44، ص 383.

[7]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏44، ص 74.

[8]– سوره‌ی احزاب، آیه 25.

[9]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏36، ص 26.

[10]– نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 48.

[11]– الأمالي( للصدوق)، النص، ص 165.

[12]– سوره‌ی بقره، آیه 124.

[13]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏45، ص 46.