حجت الاسلام کاشانی مورخ ۳۰ شهریور ۹۶ مصادف با شب اول محرم در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السّلام به موضوع «غنیمت شمردن فرصت محرم» به عنوان مقدمه بحث احیاء دین در عصر غربت ؛ پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[1].
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري* وَ يَسِّرْ لي أَمْري* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
تلاش اهل بیت علیهم السّلام برای از بین بردن غربت خود
خدا را شاکر هستیم در یک سال دیگر از عمر ما توفیق داد در خیمهی ابا عبدالله الحسین علیه السّلام دور هم جمع بشویم. موضوع بحث ما نتیجهی دو دههی گذشتهی محرم است. دو دههی گذشته بیشتر جنبهی اجتماعی و سیاسی جریان نفاق را مطرح کردیم، اثری که آن جریان روی اهل بیت گذاشتند، غربت است. اهل بیت دچار غربت شدند اوّلاً و سعی کردند از این غربت خارج بشوند و دین را از غربت نجات بدهند ثانیاً؛ این محلّ بحث ما است. گاهی ما در زندگی خود، در دنیای امروز خود وقتی نگاه میکنیم که چقدر با آرمانها فاصله داریم خسته میشویم، اذیّت میشویم، سرخورده میشویم، شکایت میکنم. امّا اگر بروم زندگی اهل بیت را نگاه بکنم، گاهی اگر آن مصیبتهایی که سر اهل بیت آمده است، سر ما یک دهم آن بیاید، ممکن است آدم خودکشی بکند ولی شما میبینید اهل بیت از پا نمینشینند و 34 سال، 40 سال، 20 سال آنچه را که فرصت دارند مثل کسی که تا به حال شکست نخورده است، کار میکنند. در واقع موضوع بحث ما -اگر روزی من باشد آن که مدّنظر من است بگویم- این است که اگر امام حسین علیه الصّلاة و السّلام در همین قرن بیست و یکم بود چه کار میکرد؟ بخشی از جلسات غربت اهل بیت است و بخشی از جلسات فرار از این غربت است. ایجاد کارکرد برای دین.
بهره بردن از فرصت عظیم محرّم و اهمّیّت این ماه
اهل بیت علیهم الصّلاة و السّلام در سختترین شرایط سعی کردند مردم را به سمت دین جذب بکنند. میخواهم یک مقدّمه خدمت شما عرض بکنم. موسم محرّم که میشود هر کسی از راه میرسد یاد آسیبشناسی میافتد؛ من الآن به آنها هم کار ندارم چون فرصت آن را ندارم. امّا وقتی زیر خیمهی امام حسین علیه السّلام دور هم جمع میشوی،م شاید چون 30 سال است، 40 سال است، 20 سال است مینشینیم برای ما عادی شده است. خود را میگویم. خدا را شاهد میگیرم که خود بنده بیش از یک هفته است شب از اضطراب خواب ندارم. فرصت عظیمی در برابر ما قرار گرفته است؛ خیلیها در این دههی محرم پریدند. من خیلی فرصتهای خود را وقتها سوزاندم. من آدمی هستم که عرفه را پشت سر گذاشتم، ذی الحجّه را پشت سر گذاشتم، رمضان را پشت سر گذاشتم، شبهای قدر خود را از دست دادم امّا این ماه محرّم و ماههای محرّم امام حسین علیه السّلام خیلی ویژه است. لذا چند تا نکته میخواهم راجع به اهمّیّت این ماه تذکراً عرض بکنم؛ چون دأب اهل بیت علیهم السّلام هم همین بوده است. طرف محضر امام صادق علیه الصّلاة و السّلام میآید، میگوید: ما نسبت به جدّ شما اینگونه هستیم؛ حضرت بسیار از او سؤال میکند. میفرماید: شنیدم در محلّهی شما فرصت به دست بیاورند، دو سه نفری یک گوشه مینشینند، یاد مصائب جدّ ما میافتند. میگوید: بله. میفرمایند: برای ما تعریف بکن چه کار میکنید؟ این امام صادق علیه السّلام کسی است که وقتی عنوان بصری میرود از او سؤال بکند، حضرت میفرماید: وقت ندارم، برو بعداً بیا. امام وقت اینکه خاطره تعریف بکنی را ندارد امّا میداند اگر میخواهد درداین جامعه درمان بشود، راهی جز این راه نیست. دیدید حضرت ابراهیم علیه السّلام در مورد خورشید پرستها و ستاره پرستها چه گفت؟ گفت: باشد، خدای من هم همین خورشیدی که شما میپرستید باشد. وقتی که غروب کرد. گفت: «لا أُحِبُّ الْآفِلينَ»[4] ما هم اینطور هستیم. «لا أُحِبُّ الْآفِلينَ».
ولی امام حسین افول نمیکند. خورشید امام حسین علیه السّلام غروب ندارد. خیمهی امام حسین علیه السّلام فرصت تغییرات است. ما اگر بخواهیم تغییر ایجاد بکنیم، میگردیم یک نمونهی خوب پیدا میکنیم، با استعداد که به آن امیدوار بشویم. مدارس اینطور هستند؛ مدارس بخواهند رتبهی خوب کنکور بدهند، میگردند نخبهها را جذب میکنند، نوابغ را جذب میکنند. هنر بکنند آن آفت نخورد مثلاً کنکور رتبهی او خراب نشود. این هم بد نیست، آدم هنر داشته باشد به جایی آفت نزند، این هم خوب است. مدرسه نداریم که بگوید: شرط ورودی هیچ چیزی نیست. هر کسی هستی بیا. دو رقمی کنکور تحویل میدهیم. یک چنین چیزی داریم؟ تا به حال شنیدید؟ اگر به ما بگویند: میخواهیم یک کاری بکنیم، دگرگون بکنی، چه کار میکنی؟ هر چه هم به من انگیزه بدهند، میگویم: بگذار کیس مورد نظر را پیدا بکنم تا آن را دگرگون بکنم. شرط میگذاریم، امتحان شفاهی کتبی.
هدایت عام امام حسین علیه السّلام
امّا بروید زندگی امام حسین علیه الصّلاة و السّلام را ببینید؛ هر جایی خیمهای در این مسیری که داشت به کربلا میرفت دید، ایستاد فرمود: برویم با او صحبت بکنیم. با همه صحبت کرد. هیچ کجا نگفت: خدا این یکی از دست من برنمیآید. ما مثل امام حسین علیه السّلام در عالم هدایت با عرضه سراغ نداریم. میدانید هدایت خیلی موضوع مهمّی است. آن امیر المؤمنینی که «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ»[5] یک ضربهی او روز خندق از عبادت جنّ و انس برتر است؛ ببینید سجدهی او در عبادت چیست، به تعبیر من امیر المؤمنین علیه السّلام پول خورد در جیب خود ندارد، همهی آن چک رمزدار است. یک ضربهی او «أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ» یک سجدهی او «أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ» امیر المؤمنین علیه السّلام پول خرد در جیب خود ندارد. همهی آنها درشت است. با این حال پیغمبر صلوات الله علیه به او میفرماید: اگر خدا به دست تو کسی را هدایت بکند، از همهی دنیا و ما فیها بهتر است. کار امام حسین علیه الصّلاة السّلام هدایت است، باب «نَجَاةِ الْأُمَّةِ» است. خدا بکند من این حرفها را باور بکنم. اگر کسی فکر بکند که آن خیمهای که زهیر در آن رفت، با این خیمهای که ما نشستیم فرق دارد، بلند بشود برود؛ ما عزادار امام حسین علیه السّلام مرده نیستیم، امام حسین علیه السّلام حیّ قدیر است. یعنی مظهر اسم حیّ قدیر است. هم زنده است و هم توانا است. کربلای آن را شما نگاه بکنید هیچ وقت نگفت: خدایا شمر را دیگر نمیتوانم. بله ما در هدایت اجبار نداریم. امّا اینکه امام حسین علیه السّلام به شمر هم میفرماید: اگر بیایی شفاعت جدّ خود را تضمین میکنم، یعنی تو قدم بزن من نگاه نمیکنم که تو میخواهی کنکور بدهی، معدّل تو 2 است، ده تا تجدید آوردی، سابقهی کیفری داری، سوء پیشینه داری بیا من آن را درست میکنم. تو بخواهی که بیایی او بلند میکند.
امام حسین علیه السّلام مظهر اسم رحمان و رحیم خدا
محرّم موسم پرواز است. امام حسین علیه السّلام خیلی هم فرصت لازم ندارد. خدا بکند ما از این فرصت استفاده بکنیم. مرد میدان ماه رمضان و قدر و عرفه اهل عبادت هستند، تجدیدیها محرّم میآیند. شیعه و سنی نوشتند: هر کجا دید خیمهای ایستاده است، فرمود بایستید بروم با آنها صحبت بکنم. او را میآورم. او اگر بخواهد من قبل از او دست خود را دراز کردم. مظهر اسم رحمان و رحیم خداوند است. بزرگان میگویند، میگویند: اگر خواستید توبه بکنید، بدان که خدا میپذیرد. چون قبل از اینکه توبه بکنی، او به دل تو میاندازد برگردد. بعد هم که تو توبه میکنی، میپذیرد. سر کار نمیخواهد بگذارد. «يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ»[6] این فقط هم برای عبیدالله حرّ جعفی نیست. برای زهیر نیست. فرض بکنید ما بخواهیم برویم در همین سوریه کار فرهنگی بکنیم. یکی از فرمانده گردانهای النّصره را اصلاً به مخیّلهی کسی خطور نمیکند برویم این را جذب بکنیم. یک حر امام حسین علیه السّلام فرماندهی گردان دشمن است. گفت: نه، میگذارم به جایی بروی که خوش آب و هوا است، نه جایی که نزدیک آب باشد؛ دستور امیر رسیده است. فرماندهی گردان دشمن است ولی حضرت یک نگاهی کرد گفت: این اصل جنس است، تو را بر میگردانم و او را برگرداند. فقط هم به این دو سه تا نیست. روز عاشورا سخنرانی میکرد، آنها دشمنام میدادند. او دنبال کار خود بود. ابو شعثای کندی آن طرف داشت تیر میانداخت؛ یک لحظه گفت: اینقدر به این ناسزا میگویند، برای چه باز هم ادامه میدهد پسر پیغمبر. 12 تیر او رسید آمد این طرف به سپاه دشمن زد. آن آدمی که تک تیرانداز داعش آن زمان بود، آمد در این طرف قرار گرفت. امام حسین علیه السّلام فرمود: «اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ»[7] خدایا تیرهای او را به هدف بزن. لذا نگاه میکنید 10، 12 تا از این تیرهایی که با خود به این طرف آورد، یک به یک دیدیم که اصابت کرد. ید او ید الله شد. به هدف میزد. حضرت خیلیها را برگرداند. این خیمهی امام حسین علیه السّلام همان خیمه است، من باید باور بکنم. من باور نکردم 30 سال است، آمدم خدا لطف کرده است که روزی ما کرده است از گریه بر سیّد الشّهداء علیه السلام لذّت بردیم، محبّت ارباب را چشیدیم. ولی این ارباب میتواند رفوزهها را از زمین بلند بکند. خدا بکند که این ماه محرّم ماه پرواز ما هم باشد. امسال ما را صید بکند. او اکسیر دارد. نیاز نیست خیلی تلاش کرد. البتّه من اوّل باید از خود ناامید بشوم. باید بدانم که به در الشّفاء آمدم. خود را به دست او بسپارم، موسم آن همین ایام است.
اهمّیّت کتاب کامل الزّیارات
یک کتابی است به نام کامل الزّیارات. خیلی از بزرگان فقها همهی روایات آن را قبول دارند. یا حداقل فی الجمله بدو امر حجّت میدانند؛ خیلی از فقهای ما راویانی که اسم آنها در این کتاب آمده است، نشناسند میگویند: این آقا را نمیشناسیم، میگویند: این راستگو است، ثقه است، چون در کتاب استاد شیخ مفید، ابن قولویه کامل الزّیارات بوده است. یک بخش عظیمی از این کتاب راجع به کربلا است. زیارت است، گریه است. عهد بکنید این کتاب را بخوانید، ترجمه هم شده است. خیلی از نکاتی که در مقاتل نمیگویند و باید بگویند آنجا است. میشود هر شب روضه خواند فقط از کتاب کامل الزّیارات هم روضه دارد، هم نکته دارد دو سه تا نکتهی آن را من عرض میکنم. امید دارم یک نفر از این جمع ما اگر این کتاب را نخوانده است بخواند. تا عرض بکنیم که بیاییم امشب با هم عهد بکنیم. در روایت امام صادق سلام الله علیه میفرماید: کسانی که برای حسین ما گریه میکنند، مورد عنایت خاصّ حضرت زهرا سلام الله علیها قرار میگیرند. میدانید چرا؟ بروید با مادر های شهید صحبت بکنید. میگوید: من ناراحت نیستم، فرزند من شهید شده است. ولی نمیخواهم خون او هدر برود. اگر یک مادر شهید در یک محلّهای ببیند که مردم از آرمانهای پسر بیگانه هستند، او میگوید: پسر من سر داد اینها برای چه با هم درگیر هستند؟ پسر من حیف بود. خوب میدانید ما در روایات داریم صدّیقهی طاهره سلام الله علیها وقتی خبر دادند چه اتّفاقی میافتد اوّل فرمودند: پسر من حیف است. فرمود: «لَا حَاجَةَ لِي فِيهِ»[8] نمیخواهم به این دنیا بیاید، لیاقت ندارند. اگر پیغمبر به دو سه تا بشارت خاص بشارت نداده بود، صدّیقهی طاهره سلام الله علیها نپذیرفتند؛ فرمودند: «لَا حَاجَةَ لِي فِيهِ» حسین من حیف است. پیغمبر فرمودند: نجات و هدایت این امّت وابسته به او است. اگر میخواهید زحمات پدر تو، رسول خدا به هدر نرود باید حسین تو بیاید. بعد فرمود: آن مهدی که روحی له الفداء آن مهدی که عاقبت دنیا را رقم خواهد زد، او از هر کجا نمیشود بیاید. او از دامن این مرد میآید. «الْمَهْدِيَّ مِنْ وُلْدِهِ»[9] صدّیقهی طاهره سلام الله علیها پذیرفت؛ نمیخواهد خون فرزند ش کم اثر باشد. لذا است که قدم اوّل -قبلاً آن روایت را خواندیم- برای ارتباط با سیّد الشّهداء سلام الله علیه این است که دل من با او هم دل بشود. اثر و علامت آن هم این است که به چشم من و شما مینشیند. إنشاءالله امیدوار هستیم که در مراحل بعدی آن دست من را بگیرد، خود او باید بگیرد و ببرد. من فقط باید خود را به دست او بسپارم.
فضایل زیارت امام حسین علیه السّلام
در آن روایت معروف که پیغمبر خبر شهادت آن را داد، سؤال ایشان این بود که: «فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ»[10] آنها که راجع به این موضوع فهمیدند، میگویند: یعنی کسی که میخواهد نجات پیدا بکند قدم اوّل این است که با او هم دل بشود. از سوز او بسوزد. لذا در روایت امام صادق علیه السّلام –در این یکی روایت است- که اگر کسی در راه زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السّلام قدم بردارد، گریه بکند، خود را هزینه بکند که امام صادق علیه السّلام در سجدهی بعد از نماز واجب فرمود: خدایا آن کسانی که در راه زیارت حسین بن علی علیه السّلام آفتاب به صورت آنها خورد، اینقدر آفتاب به صورت بچّههای او خورد. آنها را در یک محبسی قرار دادند که صبح تا غروب زیر تیغ آفتاب بودند. آن اشکال ندارد؛ امام صادق علیه السّلام آن را نگفته است، فرمود: خدایا هر کسی به زیارت جدّ ما حسین بن علی علیه السّلام میرود، آفتاب به صورت او میخورد، خدایا به این صورتها رحمت نازل بکن. خدایا باد میآید به صورت اینها میوزد، پوست صورت آنها کمی خشک میشود. دیگر نفرمود که شیخ صدوق میگوید: سوز شبی آن محبسی که بچّههای سیّد الشّهداء در آن بودند باعث شده بود صورتهای آنها پوست پوست شده بود. این را نفرمود. فرمود: خدایا باد میوزد، صورت اینها خشکی میزند. همین که در راه حضرت راه افتادند، امید نجات آنها است. فرمود: اینطور بشود زهرای اطهر سلام الله علیها به آنها نظر میکند. دیدید دیگر میفرماید: شب جمعه که میشود زوّار قبر ابی عبدالله الحسین علیه السّلام آنها که رفتند یا آن کسانی که مثل ما ناامید هستند از دور به ارباب سلام میکنند صدّیقهی طاهره سلام الله علیها برای اینها تک تک دعا میکند. من میخواهم یک عهدی با شما ببندم ما باید همهی اعمال و رفتار ما نیّت داشته باشد. خود ما هیچ ارزشی نداریم خود را عرض میکنم به شما کار ندارم. بیاییم نیّت بکنیم این محرّم به نیابت از صدّیقهی طاهره سلام الله علیها عزاداری بکنیم.
اخلاق مولای ما اینطور است کنیزی عبد مملوک –خدا من را هم عبد مملوک تو قرار بده حسین جان، من عبد شهوات خود نباشم- از باغ ابا عبد الحسین علیه السّلام گلی چید، و آورد به حضرت داد. غرض او این بود که بگوید: من هیچ چیزی ندارم واقعاً. ولی ممنون هستم که اجازه دادی من که چیزی ندارم تو را دوست داشته باشم. یک گل به حضرت هدیه کرد. ارباب ما فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم، باغ را هم به تو بخشیدم. حسین جان ما امشب نیامدیم از شما باغ بخواهیم، بهشت هم نمیخواهیم از تو، «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكَ» ما میخواهم با تو باشیم. (بنازم به بزم محبّت) نه من با لیاقت باشم، بزم محبّت اینطوری است که آنجا (گدایی به شاهی مقابل نشیند).
عزّت دختران سیّد الشّهداء علیه السّلام در هنگام اسیری
اخیراً شهدای مدافع حرم زیاد داشتیم؛ همان روزی که شهید حججی از دنیا رفت، من میگویم که بدانید و به آنها یدیگر ظلم نشود. یکی از دوستان ما میگویند: این شهید محسن قمی روحی له الفداء به شهادت رسید که در زمین مثل او را نمیشناختند. ولی خدا میخواست شهید حججی علم بشود. چه شد که شهید حججی غیر مذهبیها، غیر حسینیها، شاکیها را هم جذب کرد؟ وقتی اسیر شد خم به ابرو نیاورد. عالم تعجّب کرده است شما 1400 سال است برای اسرای آل الله گریه میکنید؛ دختران ارباب ما اسیر شدند خم به ابرو نیاوردند. شهید حججی مرد بود، خم به ابرو نیاورد، ببین چه کرد. دو روز اسیر بود، اگر یک لحظه ضعف در او دیده بودند، حتماً همهی دنیا را با آن پر میکردند؛ من تاریخ را گشتم، یک لحظه ضعف در دختران ابا عبدالله الحسین علیه السّلام راه ندارد. اگر ما آنها را به دنیا معرّفی میکردیم، ما نتوانستیم آنها را معرّفی بکنیم. زینب کبری سلام الله علیها در آن بزم یزید علمداری کرد.
یک ویژگی دارد شهید حججی این است که اسیر شد، دو روز اسیر شد، وقتی سر از بدن او جدا کردند بچّههای این تکفیریها آمدند پا روی سینهی او کوبیدند. من همان روزی که این صحنه را دیدم، یاد این افتادم که میخواهم برای شما بگویم. مسلم بن عقیل داماد امیر المؤمنین علیه السّلام است، میگوید: شبی که خانهی طوعه بودم، خواب دیدم امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «العجل العجل» مسلم روحی له الفداء مرد خدا است. جنگید جنگید، یک تنه جنگید از حال رفت. یک ویژگی مسلم این است که هم زخمهایی که بر بدن شهدای کربلا رسید، به بدن او رسید؛ هم سر از بدن او جدا شد، هم اسارت دید، هم آن توهینهای مجلس عبیدالله را دید. تیر زدند، ضربهی شمشیر زدند. وقتی نتوانستند از بالا سنگ زدند. هم فهمید چه بلایی بر سر امام حسین علیه السّلام میآورند، هم بر سر زینب. سنگها را دید. جنگید دیگر تاب و توان از دست داد، خون رفته بود، نمیتوانست بجنگد. لب مبارک او پاره شد. او را گرفتند، اسیر شد و او را به دار الحکومه اوردند مسلم با شهید حججی یک تفاوت دارد –خیلی تفاوت دارد ولی این یکی از آنها است- شهید حججی گریه نکرد، اظهار عجز نکرد. مستحکم بود. مسلم صد بار از او مستحکمتر بود. ولی وقتی فهمید چه غربتی قرار است به زینب برسد شروع به گریه کردن کرد. یکی به او گفت: تو که مرد جنگ هستی، برای چه گریه میکنی یا غیرت الله؟ گفت: من از آنجا گریه میکنم که نوشتم به امام حسین علیه السّلام «فَإِنَّ الرَّائِدَ لَا يَكْذِبُ أَهْلَهُ»[11] پیش آهنگ که دروغ نمیگوید. «عَجِّل القُدومَ إلينا» زود بیا. اینها با من بیعت کرده بودند. ناموس خدا را دارد با خود میآورد.
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– صحیفهی سجادیه، ص 98.
[4]– سورهی انعام، آیه 76.
[5]– إقبال الأعمال (ط – القديمة)، ج 1ص 467.
[6]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 92، ص 67.
[7]– همان، ج 45، ص 30.
[8]– كامل الزيارات، ص 56.
[9]– الأمالي (للصدوق)، ص 140.
[10]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 44، ص 293.
[11]– مثير الأحزان، ص 32.