برای شنیدن و دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.
در زمان سه معصوم به خانه و حریم آن سه بزرگوار تعدّی شده است. وقتی سادات و برادران امام رضا (علیه السّلام) این طرف و آن طرف قیام میکردند، برادر امام رضا (علیه السّلام) بعضی جاها را به آتش کشید، هارون به عیسی جَلّودی دستور داد – شیخ صدوق در دو کتاب خود آورده، هم در امالی، هم در عیون- به مدینه میروی در خانههای بنی هاشم را باز میکنی، لباس از تن زنهای آنها درمیآوری، لباسها را برای من میآوری، جز یک دست لباس حتّی زیر جامهها را هم باید بیاوری. این چه توهینی است؟ عیسی جلّودی ملعون این کار را انجام داد.
نوبت به خانهی امام رضا (علیه السّلام) که رسید علیّ بن موسی الرّضا (علیه السّلام) در دهانهی در ایستاده بود. او میخواست داخل بیاید، حضرت فرمود: منصرف شو. چند مرتبه گفت من دستور دارم، حضرت فرمودند: خود من لباسها را میآورم. چه شد که حیا کرد گفت: باشد، خود شما لباسها را بیاورید. این ملعون همان است که وقتی میخواستند امام رضا (علیه السّلام) را از مدینه به اجبار برای هجرت به سمت مرو بیاورند با ضحّاک آمد، برای اینکه مردم بترسند یک وقت قیام نکنند.
وقتی امام رضا (صلوات الله علیه)، پناهگاه حقیقی عالم، در مرو ولیعهد شده بودند یک روز بر مأمون وارد شد، دید سفرهی معروف چرمی که به آن نَطع میگفتند… جلوی چشم سلطان یک سفرهی چرمی که خون به زمین نرسد و زمین را نجس نکند پهن میکردند، جلوی شاه گردن میزدند. سفره پهن است، عیسی جلّودی را هم نشاندهاند میخواهند گردن او را بزنند. امام رضا (سلام الله علیه) همین که عیسی جلّودی را دید به مأمون فرمود: به خاطر من از او درگذر. مأمون گفت: آقا میدانید او چه کسی است؟ همان است که وارد خانههای بنی هاشم شده لباس زنها را به عنوان هدیه برای پدر من آورده است. فرمود: بله، ولی به گردن ما حق دارد، من از او خواستم از ما بگذرد وارد خانهی ما نشود حرمت ما را نگه داشت.