برای شنیدن و دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.
مأمون فکر خیلی خوبی کرد، گفت به این واسطه بنی عبّاس را تحت فشار میگذارم اگر زیر پرچم من نیایید حکومت را از بنی عبّاس میگیرم به بنی هاشم میدهم. لباس سیاهها که لباس رسمی ما است دربیاورید لباس سبز به تن کنید، سکّه به اسم علیّ بن موسی الرّضا (علیه السّلام) بزنید، شاعران در مدح او شعر بگویند، چرا؟ بنی عبّاس بگویند ما اشتباه کردیم، تو کنیز زاده هم هستی ما قبول داریم، آنها را رها کن ما از تو حمایت میکنیم. از آن طرف شیعیانی که مؤمنتر هستند به امام رضا (علیه السّلام) بدبین شوند. آن شیعیانی که این طرف و آن طرف قیام میکنند به طمع قیام میکنند، میگویند صبر کنید شاید برادر ما چیزی هم به ما داد، صبر کردند. خیلی فکر خوبی کرده بود، رفتار او طوری است که بعضی بزرگان درجهی یک شیعه باور نمیکنند مأمون قاتل امام رضا (علیه السّلام) است.
نقل سیّد بن طاووس شک کرده، اینقدر ظاهر را خوب حفظ میکرد، خیلی فرد زیرکی بود. مأمون به بغداد رفت سخنرانی کرد، با 40 نفر از خلفای بغداد مناظره کرد، اثبات کرد خلیفهی اوّل ناحق است و خلیفهی بر حقّ اسلامی علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) است. جلد پنجم «العِقدُ الفرید»، چاپ دار الکتب العلمیّه، صفحهی 359، چون این بحث مهمّی است صفحه و جلد و آدرس را میگویم. مأمون مناظره کرده، بحث حدیث غدیر را مطرح کرده، اثبات کرده علی (علیه السّلام) بر حق است خلیفهی اوّل باطل است. مأمون باید بگوید طرفدار آنها هستم که بنی عبّاس به تکاپو بیفتند بگویند ما تو را قبول داریم با اینکه کنیز زاده هستی، تو از ما عربتر هستی! بیا و آنها را رها کن.
وقتی بنی عبّاس زیر پرچم مأمون آمدند شما میبینید ورق برمیگردد و او خونریزیها را شروع میکند. مأمونی که وارد بغداد میشود آن مأمونی که در مرو است نیست، مأمون در بغداد دوباره شبیه هارون است.
در این شرایط امام رضا (سلام الله علیه) مجبور شد ولیعهد شود. تهدید را تبدیل به فرصت کرد. همین الآن عرض کردیم مردم نمیدانستند عدد ائمّه چند نفر است، فرصت بیان نبود. بعد از امیر المؤمنین (علیه السّلام) در غدیر هیچ امامی تا زمان امام رضا (علیه السّلام) رسماً، علناً، در چشم انظار، غیر از شیعیان خاص نیامده بود رسماً امامت خود را مشخّص کند. در صحیفه است امام سجّاد (صلوات الله علیه) میگوید: خدایا من را مطیع امام زمانم بگردان، «هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَه»،[1] خدایا مهربانی امامم را شامل حال من بگردان. این را هر کس بخواند تصوّر میکند امام سجّاد (علیه السّلام) خود را امام نمیداند. رسمی اعلام نمیکردند که تریبون، تلویزیون، رسانههای عمومی پخش کند.
[1]– الصحيفة السّجّاديّة، ص 220.