پیروی کامل از سنّت پیامبر (صلوات الله علیه)

13

نویسنده

ادمین سایت

برای شنیدن و دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.

 

 

 اگر شما می‌خواهید سراغ سنّت پیغمبر بروید نمی‌توانید از خود چیزی اضافه کنید. معلوم کرده است. حدّاقل در آن‌جایی که معلوم کرده است نمی‌شود طبق نظر شخصی عمل کرد. او بعضی کارها را دوست دارد انجام دهد می‌بیند که سنّت پیغمبر مزاحم او است، سنّت مخالف او است. لذا می‌گوید یعنی چه؟ این قشری‌گری است و دست و پای ما را بسته‌اید. بگذارید راحت باشیم. این کار توسعه پیدا کرد تا جایی که به جایی رسید که اگر جلوی چند مذهب را نمی‌گرفتند الآن اهل سنّت چهارصد هزار مذهب داشتند.

یکی از فتاوایی که با همین رأی دادند به شما عرض می‌کنم و سراغ بحث خود می‌روم. وقتی شما منبع دین را کنار بگذارید و بخواهید نظر خود را اعمال کنید، شخص دیگری هم می‌آید نظر خود را می‌دهد. تغییرات با سرعت اتّفاق می‌افتد. نتیجه این است که فقیه برجسته‌ی حنفی‌ها شیخ حسن شرنبلانی‌ها که اهل شام است، قرن یازدهم کتابی به اسم «مراقی الفلاح» دارد که خیلی حیرت آور است. دار الکتب العلمیّه سال 2004 یک کتابی چاپ کرده به اسم «مراقی الفلاح» که در صفحه‌ی 112 این است. وقتی شما رأی را باز کنید و هر کسی نظر بدهد این‌طور می‌شود.

 می‌گوید سؤال. شیخنا اگر چند روحانی در مسجد آمدند یا در خانه خواستیم نماز جماعت بخوانیم چه کار کنیم؟ چه کسی جلو ببریم. مثلاً می‌گوید: اوّل صاحب البیت یا امام راتق. می‌گوید: ایشان نیست. فرض کنید می‌گوید: اعلم. می‌گوید: علم آن‌ها مثل هم است. می‌گوید: اتقی. می‌گوید: تقوای آن‌ها مثل هم است. می‌گوید: آن کسی که لباس تمیزی دارد. می‌گوید: همه لباس‌های تمیزی دارند. می‌گوید: آن کسی که همسر زیباتری دارد «فالأحسن زوجة».[1] دیگر به ما توضیح نمی‌دهد که یعنی هیئت امنای مسجد باید یک آلبومی از مخدّرات آقایان تهیه کند، یک هیئت انتخاب هم بیایند این‌ها را بررسی کنند. این حرف یعنی چه؟ این را از کجا آوردید؟ حالا بعد از این هم بدتر است و نمی‌خواهم بگویم. یعنی چه این حرف؟ مردم مگر همسر امام جماعت را دیده‌اند؟ حالا چه کسی بگوید کدام زیباتر است. ملاک انسان‌ها در زیبایی متفاوت است. چون ممکن است بی‌حرمتی شود آن را بازتر نمی‌کنم. این حرف را از کجا به عنوان حکم شرعی امام جماعت در آوردید؟ وقتی شما باب آن را باز کنید و همه نظر دهند همین می‌شود.


[1]– مراقی الفلاح شرح نور الایضاح، ج 1، ص 114.