درآمدی بر نهج البلاغه – جلسه نهم

15

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ 22 اردیبهشت 1396 (مصادف با روز ولادت حضرت حجت ارواحنا فداه) به ادامه سخنرانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[1].

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري‏ * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري‏ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي‏‏»[2].

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى»[3].

سیره‌ی حضرت مهدی (علیه السّلام) در نهج البلاغه‌

بعد از عرایض مختصری که درباره‌ی خطبه‌ی 130 با هم داشتیم که توضیح هم دادیم کتاب شریف نهج البلاغه از جهت موضوعی منضبط نیست و غرض نویسنده بیان یک موضوع خاص نبوده است، لذا طبیعتاً ما هم که در حاشیه‌ی آن کلماتی را بیان می‌کنیم، طبیعتاً مباحث ما پراکنده خواهد بود. خداوند به ما روزی کرده است که در سالروز ولادت آن بزرگوار دور هم جمع شویم، در کتاب شریف نهج البلاغه راجع به وجود مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) مباحث زیادی مطرح شده است. در یکی از آن‌ها که در خطبه‌ی 150 بعضی از چاپ‌ها است -قبلاً هم عرض کردیم که شماره‌ی خطبه‌ها معمولاً با هم متفاوت است- امیر (سلام الله علیه) جملاتی فرمودند که من یک جمله‌ی ایشان را توضیح می‌دهم.

آینده‌ی بشریت و ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)

حضرت در خطبه‌ی 150 می‌گوید: آن زمانی که مردم «أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالًا ظَعْناً فِي مَسَالِكِ الْغَيِّ وَ تَرْكاً لِمَذَاهِبِ الرُّشْدِ»[4] آن زمانی که همه به همه جا پناهنده می‌شوند، یک عدّه به شرق، یک عدّه به غرب، یک عدّه به چپ و یک عدّه به راست، چون غرق شدن خود را می‌یابند لذا «الغَريقُ يَتَشَبَّثُ بِكُلِّ حَشيش‏»[5] غریق به هر خس و خاشاک و علفی دست می‌اندازد تا غرق نشود، به همه جا هم سر می‌زنند. تا این‌که حضرت می‌فرماید: نوبت به فرزند ما می‌رسد. با این عبارت می‌فرماید من چند خط پایین آمدم-: «أَلَا وَ إِنَّ مَنْ أَدْرَكَهَا مِنَّا»[6] حضرت می‌فرماید: آن وقتی که نوبت ما می‌رسد که قیام کنند…

ره آورد حکومت حضرت مهدی (علیه السّلام)

 «يَسْرِي فِيهَا بِسِرَاجٍ مُنِيرٍ وَ يَحْذُو فِيهَا عَلَى مِثَالِ الصَّالِحِين‏» خیلی حرف مهمّی است. حضرت می‌فرمایند: این‌طور نیست که وقتی حضرت حجّت (سلام الله علیه) تشریف بیاورند کارهای جدید کنند، بلکه شما از آن روش‌های اصیل ناامید هستید. ما تصوّر می‌کنیم که باید دنبال چیزهای جدید برویم و از اصول خود دست بشوییم.

 وقتی تشریف بیاورند همان الگوهای قدیمی را استفاده می‌کنند. این‌طور نیست که مهدی (سلام الله علیه) تشریف بیاورند مردم ببینید اتّفاقات جدیدی افتاده است. احیاء سنّت به این معنا باشد که مردم بگویند این‌ها از کجا آمده است! خیر، مردم می‌دانند و عمل نمی‌کنند و این عمل نکردن از سر اعتقاد است که امروز ما هم می‌بینیم.

 همان حرفی که خدا به عرب جاهلیّت زد امروز دارد به ما می‌زند. «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ»[7] بچّه‌های خود را از ترس بی‌روزی بودن نکشید! مگر تو روزی می‌دهی؟ «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ» یک جا هم این دو را بر عکس کرده است«هُمْ و إِيَّاكُمْ»، آن موقع می‌کشتند و الآن هم به یک شکلی می‌کشند. فرمود: وقتی بیاید همان رفتاری که صالحان داشتند انجام می‌دهد. امیر المؤمنین (علیه السّلام) دارد صحبت می‌کند می‌خواهد بفرماید اگر امروز پای کار بودید، همین حکومت امیر المؤمنین (علیه السّلام) می‌توانست همان حکومت باشد.

البانی؛ از رجال سخت‌گیر اهل سنّت

 گرچه حکومت حضرت حجّت (سلام الله علیه) جنبه‌های اعجازی هم دارد. حضرت هم در بیان و تبلیغ از اعجاز استفاده می‌کند و هم مواردی مانند نزول حضرت عیسی که محل اتّفاق شیعه و سنّی است و تندرویی مانند البانی است که خیلی تندرو است.

بلا تشبیه در رجالیّین ما گروهی هستند که سندی هستند، از زیر دست این‌ها روایات صحیح خیلی سخت در می‌رود، خیلی سخت‌گیر هستند. البانی اصطلاحاً وثوق السّندی در رجالیّین اهل سنّت است و از متشدّدین است. بقیّه‌ی کتب صحاح ستّه، به جز بخاری و مسلم را به صحیح و ضعیف تبدیل کرده است؛ یعنی صحیح دیگران را صحیح و ضعیف کرده است. گفته است این صحیح است و این ضعیف است امّا در مورد مسلم جرأت نکرده این کار را انجام دهد. او مختصر منذری را چاپ کرده است و گفته است این مختصر مسلم است، لبّ لباب آن  است ولی نگفته است که آن صحیح و این ضعیف است. در مورد بخاری هم گفته است: ناموساً خیال می‌کنند (به ناچار فکر می‌کنند) که همه‌ی مطالب آن صحیح است. این شخص این‌قدر تندرو است!

سلسله‌ احادیث ضعیف؛ مجموعه احادیث مشهور ولی ضعیف

 در ضعیف سلسله‌ی احادیث ضعیفه‌ی خود دو کتاب خیلی مهم دارد؛ سلسله‌ی احادیث صحیحه و سلسله‌‌ی احادیث ضعیفه. ولی هر روایتی که در سلسله‌‌ی صحیحه است از نظر او صحیح نیست و هر روایتی که در ضعیفه است از نظر او ضعیف نیست. این‌طور نیست که صرفاً آن را آدم پیدا کند. در سلسله‌ی ضعیفه -چون گاهی دارد روایت را استشهاد می‌کند یا رد می‌کند- یک روایت می‌آورد و می‌گوید این صحیح است، آن این است.

اقتدای حضرت عیسی به حضرت قائم (صلوات الله علیه)

می‌گوید از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت رسیده است که آن زمانی که مهدی (سلام الله علیه) تشریف می‌آورند… شما می‌دانید که اهل سنّت اصلاً نمی‌‌فهمند امام هدایت‌گر یعنی چه، اصلاً چنین مفهومی ندارند، برای آن‌ها هادی نیست. بعد از پیغمبر دیگر هر کسی که هست در نهایت حاکم حکومت است. می‌گوید: وقتی ایشان تشریف می‌آورد عیسای نبیّ (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) نزول اجلال می‌کند و آن‌جا مهدی (علیه السّلام) نماز می‌خواند و عیسی (علیه السّلام) اقتدا می‌کند و به این اشاره می‌کند که پسر فاطمه‌ی زهرا (علیه السّلام) و پیغمبر (صلوات الله علیه) از پیغمبر اولو العزم افضل است. می‌گوید این چیزی است که این شخص سخت‌گیر هم فهمیده است. حالا با این‌که چیز زیادی دست او نرسیده است.

هدایت و روش حکومتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)

آن بزرگوار کارهای خارق العاده هم انجام می‌دهد، ولی قطعاً قرار نبود فقط کار خارق العاده انجام دهد. یقیناً اکثر کاری که وجود مبارک مهدی فاطمه (سلام الله علیه) انجام می‌دهد غیر از راه‌های غیر طبیعی است، عمدتاً از راه‌های طبیعی است. چرا؟ چون اگر قرار بود عمدتاً از راه‌های غیر طبیعی باشد امیر المؤمنین می‌توانست این کار را بکند. نیازی نبود که این همه عالم معطّل شود! حال عرض خواهم کرد. قرار نبود که همه‌ی عالم معطّل شوند و بعد امام زمان (علیه السّلام) بیاید و همه را با امور تکوینی و ولایت باطنی حل کند. سیّد الشّهداء (صلوات الله علیه) هم در کربلا می‌توانستند این کار را بکنند. امیر المؤمنین (علیه السّلام) هم می‌توانستند این کار را در حکومت خود بکنند. امیر المؤمنین به گردش دست یک عالم را زیر و رو می‌کرد! قرار بر این بود که بشر تربیت شود.

لذا حتماً حضرت (حجّت سلام الله علیه) حتماً امور خارق العاده دارند، کما این‌که ائمّه‌ی قبلی هم داشتند. ولی این مورد این‌طور نیست که قسم اکثر یا کثیر رفتار ایشان باشد. حضرت امیر (سلام الله علیه) می‌فرماید او به همان روش صالحان عمل می‌کند. یعنی این‌که کارآمد است، این دین کارآمد است و به عمل بستگی دارد. این‌طور نیست که او بیاید و یک مدیریتی جدیدی داشته باشد. نه، معالم ایشان همان‌ها است. این‌جا حرف‌های زیادی وجود دارد امّا چون غرض من نیست رد می‌شوم تا به جمله‌ی بعدی برسم لذا این‌جا می‌ایستم-

عدالت گستری در حکومت حضرت مهدی (علیه السّلام)

بعد می‌فرماید: آن چیزی که در حکومت او دیده می‌شود -خطبه‌ی 138 تا 150 را ببینید، اگر فرصت شد بیشتر به آن می‌پردازم- عدالت در بلاد، عدل در بلاد! این عجیب است. در شعار حکومت حضرت حجّت (سلام الله علیه) که از پیش وعده داده شده است «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»[8] این جلوتر از احیاء سنّت است. چرا؟ چون گفتمان ساز است. شما به مردم دنیا بگویید یک نفر قرار است بیاید سنّت پیغمبر اسلام را احیاء کند برای مسیحی‌ها جذابیّتی ندارد. حق است ولی برای آن‌ها جذابیّتی ندارد. برای یهودی‌ها جذابیّتی ندارد، برای بودایی‌ها جذابیّت ندارد. صدها میلیون غیر موحّد داریم، برای آن‌ها جذابیّتی ندارد. آن چیزی که حضرت تشریف بیاورند دل‌ها را به سمت آن جذب می‌کنند چیزی است که در فطرت بشر است و بعد تازه این‌ها می‌آیند و به اسلام گرایش پیدا می‌کنند، این مسئله‌ی قسط و عدل است.

 شعار حکومت امام زمان (علیه السّلام) قسط و عدل است. ملحد هم این را می‌فهمد. ملحد هم از ظلم و تبعیض خسته می‌شود. دور از محضر شما اگر برای گاو پرست هم تبعیض صورت بگیرد به او برمی‌خورد، از حقوق نابرابر خسته می‌شود. برای همین روی این سرمایه گذاری کرده‌اند.

توهین یک ناصبی نسبت به حضرت نرجس (سلام الله علیها)، مادر امام زمان (علیه السّلام)

ای کاش ما راهی را می‌رفتیم که اهل بیت می‌رفتند. ما در مسیر تبلیغ کار خود را می‌کنیم. این امام زمانی که برای گاو پرست‌ها هم باید جذّاب باشد که است، این حرف فطری تمام عالم است، ما کاری کردیم که امروز وهّابی‌ها به او دشنام می‌دهند. سه یا چهار روز پیش یک حرام زاده‌ی ناصبی در یکی از شبکه‌های وهّابی به مادر امام زمان (عجّل الله فرجه) جسارت کرد. خدا او را لعنت کند و خدا لعنت کند کسی را که باعث این می‌شود.

دو سال است ما با بعضی از آقایان که در شیعه شبکه دارند و بعضی‌ها هم رسماً ضدّ انقلاب نیستند، خواهش کردیم و پیغام دادیم، حتّی در شبکه‌های مجازی پست منتشر کردیم و بنا به درخواست‌ آن‌ها پاک کردیم. به بعضی مراجع ذی صلاح عرض کردیم که این نحوه‌ی بی ادبی بعضی افراد به بعضی از مقدّسات آن‌ها را وادار می‌کند که آن‌ها که بی‌ادب هستند بی‌ادبی خود را بروز می‌دهند.

تلاش شبکه‌های ماهواره‌ای برای تخریب و توهین به اهل بیت (علیهم السّلام)

 متأسّفانه نمی‌دانم از دست بعضی از هیئتی‌ها این درد را باید کجا ببریم که در هیئت اهل بیت بی‌ادبی صورت می‌گیرد. در شبکه‌ها و در کانال‌های بعضی از هیئتی‌ها (معاذ الله) بی‌ادبی صورت می‌گیرد. شاید اگر از این طرف بی‌ادبی هم صورت نگیرد آن‌ها کار خود را بکنند، ولی اگر یک وقت چشم ما به مهدی فاطمه (سلام الله علیه) بیفتد خجالت نمی‌کشیم که ما کاری کردیم.

دعوت امیر المؤمنین (علیه السّلام) برای اداره‌ی حکومت بعد از 25 سال سکوت  

 خدا شاهد است بعضی از آن آقایان ناراحت شدند و به ما ناسزا گفتند که شما چرا کار آن‌ها را توجیه می‌کنید؟! گفتم من کار آن‌ها را توجیه نمی‌کنم، شما بهانه به دست آن‌ها ندهید! شما از عایشه نگویید و آن ها از مادر امام زمان (سلام الله علیها) است. آن چیزی که ما از دست می‌دهیم… ما هستیم که ضرر می‌کنیم. آن چیزی که من در تاریخ دیده بودم که امام صادق (علیه السّلام) گله کردند که دوست ندارم لفظ آن را بگویم که در محافل عمومی به صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) جسارت شد، در شبکه‌ی ماهواره‌ای به مادر امام زمان (سلام الله علیها) جسارت شد. چرا؟ چون ما به جای این‌که وقتی امام زمان (عجّل الله فرجه) بیاید گبرها هم جذب او می‌شوند کاری کردیم این‌طور به او حمله شود. شعار ایشان عدالت است، همان‌طور که شعار امیر المؤمنین (علیه السّلام) برای رسیدن به حکومت، عدالت بود.

در آستانه‌ی انتخابات هستیم، به دروغگوها کار ندارم ولی اگر کسی بخواهد به حکومت بخشی از مسلمین برسد، بدون شعار عدالت قطعاً دروغگو است. ممکن است شعار عدالت بدهد و عمل نکند و دروغ بگوید، ولی اگر شعار او عدالت نباشد او قطعاً دروغگو است. در زمان خلفا این همه بدعت بود، وقتی امیر المؤمنین (علیه السّلام) را خواستند به حکومت دعوت کنند -که جلسه‌ی بعد عرض می‌کنم که چه شد- مردم به جای این‌که در خانه‌ی طلحه بروند، در خانه‌ی امیر المؤمنین (علیه السّلام) رفتند، امیر المؤمنین (سلام الله علیه) تبلیغی نداشت. چرا مردم سراغ ایشان رفتند؟ چه شد که بعد از 25 سال این‌ها به در خانه‌ی امیر المؤمنین آمدند؟ چه کسانی در این اتّفاق نقش داشتند؟

هشدار امیر المؤمنین (علیه السّلام) به غارتگران بیت المال

امّا وقتی سراغ حضرت آمدند این همه بدعت صورت گرفته بود. تعبیر خود امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) به مالک این است که «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ»[9] دین در دست اشرار اسیر بوده است. وقتی که می‌خواستند، حضرت فرمود من به درد حکومت شما نمی‌خورم. شما که به عنوان امام معصوم سراغ من نیامدید، به من می‌گویید تو هم یکی از ما هستی بیا. حضرت می‌توانست چند مورد از اختلافات عقایدی را بیان کند. پیش شرط حضرت چه بود؟ خطبه‌ی 15 را ببینید. پیش شرط این بود که اگر من بیایم و مال حرام در زندگی شما باشد، تقسیم بیت المال به خلاف در زندگی شما باشد این را می‌گیرم ولو این‌که آن را مهریه‌ی همسر خود کرده باشید! این مردم هم تصوّر کردند حضرت شعار می‌دهد و عمل نمی‌کند یا فراموش می‌کند، گفتند بسیار خوب.

امام علی (علیه السّلام) و مبارزه با بدعت‌ها

 این همه بدعت وجود داشت ولی تنها پیش شرط پذیرش حکومت همین بود. چرا؟ چون امیر المؤمنین به عنوان امام معصوم به حکومت نرسید. ایشان می‌خواست یک جامعه‌ای را به سمت صلاح ببرد. اگر حضرت می‌خواست از بدعت‌ها بگوید آن‌ها رها می‌کردند و سراغ شخص دیگری می‌رفتند. آن چیزی را که اگر به آن برسند بعداً بدعت‌ها را هم می‌فهمند همین است. به حکومت که رسید خواست از بعضی از بدعت‌ها جلوگیری کند. مردم اعتراض کردند، حضرت هم کوتاه آمد. امّا در مسائل مالی جز موارد معدودی کوتاه نیامد.

مزد رسالت انبیاء چیست؟

خداوند چند بار از قول انبیاء (علیهم السّلام) فرموده است که این‌ها اجر نمی‌خواهند. چرا فرموده است اجر نمی‌خواهند؟ چون بعداً می‌گویند او دنبال مقام خود است. این همه حرص می‌زند نمی‌خواهد ما را هدایت کند، برای این است که طرفداران او زیاد شوند. برای همین است که دین به طلبه‌ها اجازه نمی‌دهد آن‌جایی که دارم معالم اصلی دین یا احکام را می‌گویند پول بگیرند. مثلاً شما بیایید از من سؤال شرعی بپرسید و من بگویم پانصد تومان به حساب واریز کن. کسی حق ندارد برای پاسخ به سؤال شرعی یا آموزش معالم دین پول بگیرد.

حالا یک اجری هم اگر گفتند «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم‏»[10]. آمدند گفتند یا رسول الله خیلی زحمت کشیدید، می‌خواهیم اجر شما را بدهیم. فرمود: خدا باید اجر من را بدهد. گفتند نه ما می‌خواهیم از شما تشکّر کنیم. فرمود: این مودّت قربی؛ در واقع اگر خوشحال هستید که من شما را هدایت کردم سراغ اهل بیت من بروید که گمراه نشوید. آن‌ هم برای خود شما است «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم».

استفاده‌ی عثمان از بیت المال مسلمین

امیر (سلام الله علیه) به حکومت رسید. اگر می‌خواست مسئله‌ای غیر از عدالت مطرح کند اوّلاً آن‌ها نمی‌پذیرفتند و حضرت هم اصلاً پافشاری نکرد، امّا مسئله‌ی مالی، چرا. چون مردم نسبت به حکومت دینی بدبین شده بودند. ما قبلاً که در مورد ابی‌ذر صحبت می‌کردیم بخشی از حکومت عثمان را عرض کردیم که «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا»[11] از این‌که بخشی از حکومت ما شبیه حکومت عثمان شود که در چشم افکار عمومی نگاه کند و بگوید این مفسد مظلوم است. بگو مفسد نیست، نگو مظلوم است! بگو مفسد نیست نگو ذخیره است. عرض کردیم باز هم فرصت شود عرض می‌کنیم که عثمان در چشم مردم نگاه می‌کرد و می‌گفت من با پول بیت المال صله‌ی رحم می‌کنم.

برقراری عدالت؛ شرط اصلی امیر المؤمنین (علیه السّلام) برای رسیدن به حکومت

 امروز هم این فریضه‌ی روی زمین مانده دارد خوب اجرا می‌شود. جامعه وقتی ببیند صاحب منصب‌ها نسبت به بیت المال دست درازی می‌کنند، در مسائل مشابه زمان زیادی طول می‌کشد تا حکمی صادر کنند، ولی در یک مسئله‌ی خیلی سریع حکم صادر می‌کنند، خدایی نکرده کار به جایی می‌رسد که عثمان را تکّه تکّه می‌کنند و در قبرستان غیر مسلمین او را دفن می‌کنند! فقط 25 سال از حکومت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذشته بود و کسانی را کشته بودند که شیعه هم نبودند که شما فکر کنید سر غصب خلافت امیر المؤمنین (علیه السّلام) کشتند. نه، اصلاً! نه آمدن سراغ امیر المؤمنین (علیه السّلام) به خاطر اعاده‌ی حق حضرت بود و نه کشتن عثمان برای غصب خلافت بود. مسئله‌ی عدالت بود و حضرت هم فرمود من بدون این‌ قبول نمی‌کنم.

مصلحت اندیشی حضرت امیر (علیه السّلام) نسبت به اسلام و مسلمانان

چند جلسه موضوع بحث ما عدالت اقتصادی حضرت خواهد بود. بعدها خواهیم گفت که امیر المؤمنین (علیه السّلام) به خاطر این حکومت خود را داد ولی از این یک مورد کوتاه نیامد، با این‌که در موارد قبلی فرمود این نماز مستحبّی است و اگر به جماعت بخوانید بدعت است. اعتراض کردند که چرا توهین می‌کنید؟ خلیفه‌ی دوم دیگر ادامه نداد. امّا هر چه اعتراض کردند که چرا تقسیم غنایم این‌طور است، حتّی مالک اشتر پیش امیر المؤمنین (علیه السّلام) آمد و گفت حکومت از بین می‌رود! هوای این‌ها را داشته باش (مراقب کارهای آن‌ها باش). مالک از سر دلسوزی این‌ها را می‌گفت. در مورد خود امیر المؤمنین (علیه السّلام) هم مورد داشتیم که حضرت مصلحت‌اندیشی کرد و به آدم مخالف خود از خوارج حکومت داد تا خوارج را متشتّت کند. امیر المؤمنین (علیه السّلام)، امیر مصلحت است، ما کاریکاتور کرده‌ایم و می‌گوییم اگر علی (علیه السّلام) بود شمشیر می‌کشید.

 وقتی به خانه‌ی همسر امیر المؤمنین (علیه السّلام) حمله کردند، او که فارس الحجاز بود شمشیر نکشید! منتها بحث مصلحت مسلمین است، نه مصلحت شخصی. هیچ کسی به اندازه‌ی امیر المؤمنین (علیه السّلام) مصلحت‌اندیش نبود، منتها مصلحت مسلمین نه مصلحت جیب من!

امکان وجود فساد در هر جامعه‌ی اسلامی

مواردی داریم که امیر المؤمنین (علیه السّلام) حتّی با دزد برخورد نمی‌کند، امّا این‌ها خیلی اندک هستند. این‌ها را عرض می‌کنیم. موارد استثنا هم است یا صاحب منصبانی هستند که امیر المؤمنین (علیه السّلام) آن‌ها را سر کار می‌آورند و این‌ها بد عمل می‌کنند. فساد در حکومت امیر المؤمنین (علیه السّلام) وجود دارد، چون امیر المؤمنین (علیه السّلام) فقط حاکم نیست، استاندار هم دارد، آن‌ها هم معصوم نیستند. یعنی ما از حکومت اسلامی نباید توقّع بیست و سه ستاره (امتیاز بسیار بالا) داشته باشیم. من نمی‌دانم، شاید زمان مهدی فاطمه (سلام الله علیه) هم چنین نباشد. اگر هم باشد اواخر آن است که همه را آدم کرده است. این‌طور نیست که در جامعه فساد رخ ندهد، این‌جا بهشت نیست، دار دنیا است. امّا اگر فساد اتّفاق بیفتد و در ارکان حکومت اسلامی فساد را توجیه کنند، مفسد را تجلیل کنند، خیلی خطرناک است.

نظر ذهبی تندرو راجع به دنیا دوستی عمر و عاص

مالک اشتر آمد گفت: آقا اگر به این‌ها کمی پول بدهید درست می‌شود، حضرت قبول نکرد؛ یعنی ارزش دارد که من حکومت را از دست بدهم ولی عدالت اقتصادی در تاریخ ثبت شود که ذهبی تندرو شاگر ابن تیمیه در سیر اعلام النّبلاء، وقتی دارد راجع به عمرو عاص صحبت می‌کند می‌گوید: خدا او را رحمت کند خیلی دنیا دوست بود! ببینید حضرت می‌خواهد تاریخ بفهمند که فرق علی (علیه السّلام) و معاویه در چیست. امیر المؤمنین (علیه السّلام) که فقط مخاطب شیعیان نیستند، امیر المؤمنین (علیه السّلام) امام عالم وجود است. ذهبی می‌گوید: خدا او را رحمت کند، عمرو عاص خیلی دنیا دوست بود. چون می‌دانست که اگر با علی (علیه السّلام) بیعت کند بیش از حق بیت المال پشیزی (حتّی اندکی) به او نخواهد رسید.

عمرو عاص در حکومت امیر المؤمنین (علیه السّلام) مسئول کوچکترین امور نماز جمعه هم نمی‌شود چه برسد به امام جمعه! لذا دید چیزی نمی‌ماسد (نصیب او نمی‌شود) این را ذهبی می‌گوید-. او معاویه را اصلاً قبول نداشت. در زمان حکومت معاویه، مادر همدیگر را هجو کردند، امّا می‌دانست که اگر به معاویه بپیوندد کشور مصر به او می‌رسد. ولی خدا او را رحمت کند خیلی دنیا دوست بود! بله… عدالت خواهی فطرت انسان‌ها است.

حدیث مشهور جابر و اوصاف ذکر شده برای اهل بیت (علیهم السّلام)

می‌خواهم دو، سه جمله راجع به یاران امام زمان (عجّل الله فرجه) عرض کنم. برای این عدالت باید هزینه داد. لازم است که یک عدّه ابوذر شوند، آسیب ببینند، سیلی بخورند. اگر ابوذرها سیلی نخورند نوبت به امام معصوم می‌رسد. درباره‌ی یاران حضرت حجّت (سلام الله علیه) روایاتی داریم؛ البتّه من نمی‌خواهم شما را ناامید کنم، ولی بنده در مورد یاران ویژه تقریباً هیچ امیدی ندارم جز آرزوی خامی که از آن‌ها باشم. شیعیان و منتظران حضرت زیاد هستند ولی یاران ویژه‌ی او اوصافی دارند که در روایات ما این‌ها نزدیک به معصومین هستند.

 یکی از روایات بسیار بسیار معتبر ما توضیح بسیار معتبر بودن آن مدّت زیادی طول می‌کشد- حدیثی به اسم حدیث جابر است که این از احادیث مخفی شیعه و از گنجینه‌های تشیّع است. تا دورانی که حضرت زنده بود به دست مردم نمی‌رسد الّا القلیل، الّا الخواص. شاید حتّی به امثال سیّد الکریم، حضرت عبدالعظیم حسنی نرسیده باشد، حالا این‌ها توضیح دارد.

در آن روایت عرشی برای هر معصومی اوصافی ذکر شده است و بشارت داده شده است. مثلاً در مورد حضرت سیّد الشّهداء (صلوات الله علیه) خیلی مختصر از اوصاف ایشان آمده است که گفته شده است «أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَة»[12]، در مورد اوصاف حضرت صادق (صلوات الله علیه) آمده است و بشارت  داده شده است که ایشان شیعیانی دارد. می‌دانید که شیعیان امام صادق (علیه السّلام) تشیّع را در همه جا گسترش دادند. در مورد امام رضا (علیه السّلام) همین‌طور، بشارت داده شده است که خداوند چشم او را به پسرش روشن کند؛ یعنی بشارتی که خداوند برای زحمات امام رضا (علیه السّلام) به ایشان داده است وجود مبارک امام جواد (علیه السّلام) است. بشارتی که برای امام جواد (علیه السّلام) داده است، فرموده است: هر کسی محبّت او را در دل داشته باشد شفیع مذنبین می‌شود. فرمود: 70 نفر از کسانی که مستوجب آتش هستند به برکت یک محبّ امام جواد (علیه السّلام) خدا آن‌ها را شفاعت می‌کنند. جود امام جواد (علیه السّلام) این‌گونه است!

دوستان و یاران امام زمان (علیه السّلام) همان یاران خداوند متعال هستند

 بعد به امام زمان (علیه السّلام) که می‌رسد خدا یک تعبیر عجیب دارد. در مورد یاران امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید: «لَأَسُرَّنَّهُ فِي أَشْيَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ» من با گرامیداشت شیعیان و یاران او چشم او را روشن می‌کنم. به امام زمان (عجّل الله فرجه) که می‌رسد می‌فرماید: یاران من! اولیای و یاران امام زمان (علیه السّلام) را «أَوْلِيَائِهِ» می‌فرماید؛ یعنی ضمیر را به خود برمی‌گرداند.

 بعد می‌فرماید: اگر زلزله‌ها برطرف شوند و امنیّت ایجاد شود به برکت این‌ها است. باران اگر باریده شود به برکت وجود این‌ها است، فتنه‌ها اگر برطرف شود… نمی‌فرماید به برکت امام زمان (علیه السّلام) است، می‌فرماید به برکت این‌ها است. این‌ها اوصافی دارند که اوصاف ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام) است.

ویژگی یاران خاصّ امام زمان (صلوات الله علیه)

بعد می‌فرماید: «تُتَهَادَى رُءُوسُهُم‏» سرهای این‌ها را برای مستکبرین هدیه می‌فرستند. بنده به هیچ وجه اهل تطبیق نیستم، ولی خوش به سعادت مدافعان حرم. سرهای بعضی از این‌ها را هدیه فرستادند. فرمود: سرهای اولیاء من را در دوران مهدی فاطمه (سلام الله علیه) به این طرف و آن طرف هدیه می‌فرستند. من داشتم این اوصاف را نگاه می‌کردم از خود ناامید شدم که از آن دست باشم. از این جهت هم است که بعضی‌ها اصلاً انکار کردند کسی امام زمان (علیه السّلام) را دیده باشد، شاید بیراهه هم نگویند. می‌گویند آن‌هایی که خیال کردند مهدی فاطمه (سلام الله علیه) را دیدند بعضی از این خاصّان را دیدند و فکر کردند امام زمان (علیه السّلام) بوده است. حالا به کلّیّات و جزئیات آن کار ندارم ولی این‌طور است. یاران امام زمان (صلوات الله علیه) خیلی شخصیّت والایی دارند. إن‌شاءالله شما اهل آن‌ها باشید، ولی هر کسی این لیاقت را ندارد.

اوصاف امام زمان (علیه السّلام) در حدیث جابر

بر خلاف بقیه در آخر می‌فرماید این حدیث قدسی است: «عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى‏» وقتی او می‌آید کمالات انبیاء را دارد. «وَ بَهَاءُ عِيسَى‏» عیسی (سلام الله علیه) نوکر او است. بعد می‌فرماید: «وَ صَبْرُ أَيُّوبَ» باید صبری نظیر ایّوب (علیه السّلام) داشته باشد -کنایه از صبر طولانی است-

 ولادت و زیستن مخفیانه‌ی حضرت مهدی (سلام الله علیه)

 از امروز که به دنیا آمده است تا پنج سال که به صورت مخفیانه محضر پدر بزرگوار خود را درک کرده است، بعد از آن دیگر خانه‌ی مستقر نداشت. مثل عیسی (علیه السّلام) در آسمان زندگی نمی‌کند، روی زمین است، خیلی داغ دیده است. در بعضی از روایات است که به جهت نداشتن امنیّت مخفی است. مظلومیّت‌هایی دارد که هیچ یک از ائمّه‌ی قبلی ندارند. از پنج سالگی به صورت دائمی ارتباط ایشان با مادر بزرگوار ایشان قطع شده است، چون حضرت مخفیانه زندگی می‌کردند.

یکی از عموهای ایشان می‌رود به حکومت بنی عبّاس خبر می‌دهد که برادر من از دنیا رفته است و ما می‌خواهیم ارث تقسیم کنیم، در بعضی از زیارات است. آمدند مادر امام زمان (سلام الله علیها) را تفتیش کردند. یک سال ایشان را در زندانی کردند، خانه را گشتند و اثری پیدا نکردند. میراث امام زمان (عجّل الله فرجه) را تقسیم کردند. یکی از عموهای ایشان با او کالمیّت برخورد کردند. از آن روز تا به امروز هر اتّفاقی که در این جهان افتاده است امام زمان (علیه السّلام) حاضر و ناظر است و بلکه واسطه‌ی فیض عالم وجود است. همه چیز را دیده است و تحمّل کرده است.

تلاش در جهت یاری حضرت ولیعصر (سلام الله علیه) و معرفت نسبت به ایشان

 اگر می‌بینید منقطع حرف می‌زنم چون از شرم نمی‌توانم راجع به ایشان حرف بزنم. عبد ذلیل مذنب هستیم از این‌که نتوانستیم برای آن بزرگوار کاری کنیم و به یاد ایشان نبودیم، به یاد ایشان نیستیم. شب‌های نیمه‌ی شعبان هم به یاد ایشان نیستیم. خیابان‌های ما بوی امام زمان (عجّل الله فرجه) را نمی‌دهد. یک وقتی من از مردم مدینه خیلی گله می‌کردم که کرم امام حسن (علیه السّلام) را دریافت می‌کردند و امام حسن (علیه السّلام) غریب بود.

حالا خود من متوجّه شدم که سر سفره‌ی ایشان نشسته‌ام. من بیچاره که اسم من سرباز آن بزرگوار هستم ولی دلی را متوجّه او نکردم. تلاش نمی‌کنم او را از غربت در بیاورم. ناامید نیستیم، او خواسته است که ما بیاییم. الحمدلله حکیم هنوز از ما ناامید نشده است. او رحیم است، بلکه جلوه‌ی اکرم الاکرمین در او است، لذا به ما امید دارد. امید دارد که در ما تغییر شکل بگیرد، و الّا دیگر ما را راه نمی‌دادند و فرصت ما تمام می‌شد. لذا امروز می‌شود خیلی جاها می‌شود توسّل کرد. من یک آقای دستگیری می‌‌شناسم که اخیراً دستگیری کرده است. با مسلمانان نیجریه چند مورد مصاحبه کردم و دیدم دست آن‌ها را گرفته است. إن‌شاءالله حتماً امام زمان (سلام الله علیه) از ما ناامید نشدند و الّا قطعاً ما را بی‌جهت نمی‌آوردند. مرام کریم این نیست که کسی را بخواند و او بیایید و او را دست خالی رد کند. ما به این معتقد هستیم «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِين‏».[13]

«جون» غلام وفادار اهل بیت (علیهم السّلام) در کربلا

در نیجریه شیعه زیاد است و سرّ تشیّع و یکی از دلایل این‌ها رنگ پوست این‌ها است. مردم آفریقا از نظر فکری خیلی مستضعف هستند، چیزی نمی‌دانند. همین که به این‌ها گفتند پسر فاطمه‌ی زهرا (علیه السّلام) در کربلا شهید شده است و همان‌طور که صورت خود را روی صورت پسر خود گذاشته است، صورت خود را روی صورت غلام خود هم گذاشته است که از تبار شما است، این‌ها گفتند پس پسر فاطمه (علیه السّلام) ما را تنها نمی‌گذارد.

سیّد الشّهداء (علیه السّلام) در کربلا همه را دعوت کرد. از مخالف بگیرید، از بی‌ادب، خوارج تا برای دوستان خود نامه نوشت. یک نفر بود که نه او را دعوت کرد و نه از او درخواست کمک کرد، هر چه صبر کرد دید یاران یکی یکی روی زمین افتادند، او غلام ابوذر بود امّا بعد از شهادت ابوذر در خانه‌ی امیر المؤمنین (علیه السّلام) آمد، این راه را ادامه داد. دید انصار یکی یکی دارند از دنیا می‌روند. سن او هم زیاد بود، در بعضی از مقاتل جدیدتر ما آمده است که بالای نود سال بود. حتّی در بعضی از مقاتل جدیدتر آمده است که پارچه‌ای به پیشانی خود بست تا ابروان خود را نگه دارد. توان جنگ نداشت. بلاتشبیه مانند من ناتوان بود تا برای امام زمان (علیه السّلام) کاری کند. دید امام زمان او، او را دعوت نمی‌کند. محضر سیّد الشّهداء (علیه السّلام) آمد. حضرت فرمود: تو دیگر برده‌ی ما نیستی، ما از تو راضی هستیم.

غیرت و معرفت غلام ابوذر در روز عاشورا

برخلاف این‌که به آل الله بی‌حرمتی کردند… می‌دانید که این‌ها با برده‌ها کاری نداشتند، برده‌ها مانند کالا بودند و مانند غنایم تقسیم می‌شدند. کسی برده را نمی‌کشت. اسرا در خطر می‌افتادند، ولی برده‌ها نه، آن‌ها جزء اموال بودند. حضرت فرمودند: ما نمی‌خواهیم تو آسیب ببینی. یک جمله‌ای گفت که خیلی همّت نشان داد. یک جمله‌ی خیلی عجیبی به حضرت گفت. گفت: «أَنَا فِي الرَّخَاءِ أَلْحَسُ قِصَاعَكُمْ»[14] من در آسایش‌ها کاسه لیس شما بودم، «وَ فِي الشِّدَّةِ أَخْذُلُكُم‏» حالا که کار تنگ شده است من شما را رها کنم؟! «لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُكُم‏» به خدا شما را تنها نمی‌گذارم «حَتَّى يَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الْأَسْوَد مَعَ دِمَائِكُمْ» تا خود را با شما یکی نکنم کوتاه نمی‌آیم.

 این‌طور به میدان رفت. ظاهر این‌طور است که توان جنگ نداشت. فقط خواست بگوید که غیرت من قبول نمی‌کند که باشم و شاهد اسارت باشم. در نقل‌های متأخّر ما آمده است که آن روزی که می‌خواستند اسرا را دفن کنند به حضرت سجّاد (علیه السّلام) عرض کردند این بدن چه کسی است که بوی عطر می‌دهد؟

دوستی و محبّت اهل بیت؛ راه رسیدن به سعادت اخروی

 إن‌شاءالله ما هم این‌طور شویم و بگوییم

نه پنج روزه‌ی عمر است عشق تو ما را                        وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ أن شَممتَ رُفاتی

اگر استخوان من را از گور بیرون بکشند بوی محبّت تو را می‌دهد.

در زیارات آن‌ها می‌گوییم: خدایا ما هیچ عملی نداریم که بتوانیم به آن تکیه کنیم، امّا در وجود خود محبّت این خانواده را می‌یابیم. حدّاقل بخشی از آن دروغ نیست. سعدی دو، سه بیت گفته است که حال خود من هم است. خجالت می‌کشم که بگویم فراق امام زمان (علیه السّلام) است. فراق برای آن کسی است که لیاقت داشته باشد وصال صورت بگیرد. می‌گوید: (ز چشم دوست فتادم به کامه‌ی دل دشمن) دشمن نفس من، شیطان من را احاطه کردم.

ز چشم دوست فتادم به کامه‌ی دل دشمن                         أحِبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی

آقای من، من را تنها گذاشته است؛ یعنی من او را نمی‌بینم. این مهم است.

یک روز پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: آه برادرانم. بعضی از خوبان اصحاب گفتند یا رسول الله، مگر ما برادران شما نیستیم؟ شاید در روایت ابوذر باشد. فرمود: بله، شما برادران دینی و اصحاب من هستید، ولی برادران من آن کسانی هستند که به ما ندیده ایمان آوردند، دیدن اثر دارد. ما این بهانه را داریم که مهدی فاطمه (علیه السّلام) را ندیدیم. (اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم) خیلی وقت گذشته است و ما هنوز ناامید نشدیم. «مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبی یَقولُ إنَّکَ آتی» زمان گذشته است و قلب من می‌گوید که می‌آیی.

گریه‌های رباب در فراق اباعبدالله الحسین (سلام الله علیه)

«الغَريق يَتَشَبَّثُ بِكُلِّ حَشيش‏».[15] مادر باب الحوائج خردسال کربلا خیلی ادب داشت. من خیلی جستجو کردم. بد است آدم ادّعا کند ولی مقتلی از این مقاتلی که چاپ شده است و یا سنگی آن وجود دارد در این رابطه نیست که آن را نگشته باشم. یک مورد جایی پیدا نکردم که آن همه گریه کرد جز برای سیّد الشّهداء (علیه السّلام) گریه کرده باشد. هیچ جا ندیدم بر خلاف این‌که ما روضه می‌خوانیم- که یک مادر عادی یک فرزند شیر خوار خود را -آن هم نه در آن شرایط- که بیماری گرفته از دست بدهد طبیعی است که مادر است، شفقت مادر را همه درک می‌کنند.

امّا ایشان خیلی توجّه داشت به این که حتّی بعد از شهادت سیّد الشّهداء (صلوات الله علیه) همه‌ی محبّت خود را معطوف به سیّد الشّهداء (صلوات الله علیه) کرده بود. بیت خیلی خوبی گفتند که فرزند خود را هم تقدیم کرد.

هر جا ببینید می‌فهمید، حتّی یک جا هم مکتوبی در مقاتل نداریم که این بزرگوار برای فرزند خود گریه کرده باشند. در تاریخ عرب عجیب است که ایشان یک سال بعد از سیّد الشّهداء (علیه السّلام) زنده بودند و زیر سقف نرفتند. گفتند: بی‌بی برای چه زیر سقف نمی‌روید؟ گفت: «إنَّ الَّذي كانَ نوراً يُستَضاءُ بِهِ»[16] آن کسی که خورشید عالم تاب این عالم بود «بِكَربَلاء قَتيلٌ غَيرَ مَدفونٍ»‏ خود من دیدم که بدن او زیر آفتاب بود. اگر هم می‌خواست گریه کند برای امام حسین (علیه السّلام) گریه می‌کرد. می‌گفت: «قَد كُنت لي جَبَلاً صَعبَاً ألوذُ بِهِ» تو کوهی بودی که من به تو پناه می‌بردم. برای آقا زاده‌ی خود گریه نمی‌کرد.

 

شهادت طفل شیر خوار امام حسین (علیه السّلام)

 امّا در یک جمله‌ای که در مقتل است من شرم را در رفتار سیّد الشّهدا (سلام الله علیه) یافتم. خوارزمی می‌گوید: وقتی آقا برگشت، حال حضرت طوری بود که در مقتل بی‌سابقه است. هیچ جای کربلا نداریم که داغ بر سیّد الشّهداء (علیه السّلام) وارد شده باشد و از ملکوت تسلیت بگویند! وقتی این اتّفاق افتاد شاید نمی‌توانست برگردد. وقتی خون را به آسمان پاشید عرض کرد: خدایا اگر نصر و یاری را از ما حبس کردی به ما صبر عطا کن. خطاب آمد: «دَعهُ يا حُسَين‏»[17] او را رها کن. خدا به سیّد الشّهداء (علیه السّلام) تسلیت گفت و ایشان را تسلّی دارد. خوارزمی می‌گوید برگشت. نمی‌دانم مادر او می‌دانست که او وداع نکرده به میدان می‌رود چه خواهد شد. وقتی برگشت مادر این آقازاده را صدا نکرد. خوارزمی می‌گوید: عمّه‌ی سادات را صدا کرد.

برداشت من این است که حضرت حیا کرد مادر او را صدا کند. فرمود: «خُذیهُ یا زینب» زینب جان این را نگه دارد. با خنجر خود یک قبر کوچک کند. می‌گوید تا این بدن مبارک را داخل قبر گذاشت، «رَملَّهُ بِدَمه‏»[18] قبر کوچک او غرق خون شد.

پایان


[1]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحیفة السَّجّادیه، ص 98.

[4]– نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 208.

[5]– منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج ‏15، ص 297.

[6]– نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 208.

[7]– سوره‌ی إسراء، آیه 31.

[8]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏ 51، ص 49.

[9]– نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 435.

[10]– سوره‌ی سبأ، آیه 47.

[11]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏ 3، ص 422.

[12]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج ‏1، ص 528.

[13]– الصّحيفة السّجادية، ص 206.

[14]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏ 45، ص 22.

[15]– منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج ‏15، ص 297.

[16]– إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ‏27، ص 491.

[17]– البكاء على الميّت، ص 62.

[18]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏45، ص 49.