به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، حجت الاسلام کاشانی به سخنرانی پیرامون مسئله «اهمیت ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام» پرداختند.
مشروح جلسه دوم تقدیم می شود.
برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
امیر المؤمنین (علیه السّلام) کدام فاطمه (سلام الله علیها) را از دست داد؟
مقدّمهای که بسیار مهم بود و شب گذشته بخشی از آن را عرض کردیم و امروز باید آن را تکمیل کنیم، این بود شرایط صدیقهی طاهره در ازدواج با امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) چه نقشی در دفاع از شخصیّت حضرت امیر (سلام الله علیه) داشت؟ مباحثی را عرض کردیم که حسّاس بودند و بنده هم کمتر جایی مطرح کرده بودم، به جهت اینکه بحث حسّاس و خطرناکی است گرچه بالاخره باید وقایع گفته شود. هم باید حقایق کشف شود و هم باید حقایق گفته شود. ما حصل آنچه شب گذشته گفتیم در چند دقیقه عرض میکنم باقی را ادامه میدهم.
ازدواج دوران جاهلیّت
محضر مبارک شما عرض کردیم ازدواجی که در صدر اسلام بود که شاید بشود گفت ازدواج دوران جاهلیّت هم بود و اسلام سعی کرد آن را تغییر بدهد یک قرارداد اجتماعی در حد تقریباً خرید و فروش بود و این به این معنا نبود فقط مردها خریدار باشند و زنها فروشنده.
استثناء بودن ازدواج فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بر دیگران
شب گذشته بیشتر توضیح دادیم. فقط اینطور عرض میکنم فضای ازدواج مثل امروز ابدا نبود که ادّعا شود زندگی دنیا و آخرتی است که متأسّفانه این ادّعا است که جهیزیه 100 میلیون تومان شود، شش ماه هم بیشتر دوام ندارد. در صورتی که خانهی امیر المؤمنین و صدیقهی طاهره (سلام الله علیه) آنقدر ساده بود که وقتی پیغمبر شب عروسی وارد خانهی کوچک امیر المؤمنین و صدیقهی طاهره شد، آن دختر ملکوتی استثنایی که عالم نه به خودش دیده است و نه خواهد دید، آن دختر ملکوتی که بر خود پیغمبر ولایت داشت، پیغمبر دید یک پوستینی است که فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) قرار است شب روی آن بخوابد و روزها علوفهی حیوان را روی آن بریزند. چند کاسهی گلین زبر که تا پیغمبر این سفالهای گلی را دید شروع به گریه کرد که آن دستهای لطیف فاطمهی زهرا و اینها؟!
این مورد استثنایی بود وگرنه ازدواجهای آن زمان اینطور نبود، ازدواجها اینطور بود که بعد از اینکه طلاق گرفتند یا یکی از آنها از دنیا میرفتند، مردها که از قبل تمام ظرفیتهای خود را آزاد کرده بودند، خیلی نیاز نبود، خانمها هم تا یک سال صبر میکردند بعد از یک سال ازدواج میکردند و چه بسا از جهاتی این درست است. اینکه امروز در جامعهی ما بیوهها هستند و خدایی نکرده گناه در جامعه اتّفاق میافتد و آسوده خاطر هستیم ولی اگر به اسلام عمل شود همه مسخره میکنند، اینطور نبود.
ازدواج همسران ائمّه بعد از رحلت آنها
عرض کردیم برای کسانی که بعد از همسر خودشان ازدواج نمیکردند بعد از یک سال میمردند مثل حضرت رباب (سلام الله علیها) در عجایب زندگی او گفتند که بعد از امام حسین (علیه السّلام) ازدواج نکرد. همسران ائمّه هم بعد از ائمّه ازدواج میکردند، معدود خاصّی، مادران آنها- خود ائمّه را عرض نمیکنیم- ولی همسران دیگران اهل بیت ممکن بود ازدواج کنند و نمونههای آن هم موجود است یا ازدواجها کفویّتی، مثلی که ما امروز میفهمیم نبود که کفویّت بر اساس شایستگی، ایمان، تقوا باشد. اسلام سعی کرد اینها را بفهماند.
کفویّت در ازدواج دوران صدر اسلام
وگرنه شب گذشته عرض کردم کفویّت نبود. امشب یک تعبیر دیگر به کار میبرم کفویت آن موقع هم معمولاً بود منتها برای کدام قبیلهای است، این کفویّت بود. بنی مخزوم که با هر کسی ازدواج نمیکنند، کفویّت را اینطور حساب میکنند یا کفویّت به سکهی طلا بود. پدر او چقدر طلا دارد، کفو هم هستند یا نیستند؟ و امروز هم شما میدانید ما به جامعهی خود رجوع کنیم آن اداهای ازدواجی که دنیا و آخرت همسر هم باشیم وجود دارد، امّا پایان آن را ببینیم همین است که پدر زن چه دارد و پدر شوهر چه دارد.
اینکه چندین بار به من گفتند چند دفعه خواستگاری رفتی؟ گفتم: یک بار. گفت: مگر میشود؟! ما چندین بار به خواستگاری رفتیم. گفتم: به خاطر اینکه تو دنبال این هستی یک فرشته بیاید و یک فرشته هم میآید چوب به سر او نخورد که با تو ازدواج کند، تو دنبال یک شخص کامل میگردی و بیانصاف سر تا پای تو نفس است. یک بار در آینه به خودت نگاه کن ببین چه داری؟ -آینهی حقیقی که هم بتوانی باطن و هم ظاهر خود را ببینی- چه چیزی داری که اینقدر دنبال مورد ویژه میگردی؟ اینطور بودند.
سعی اسلام بر تغییر کفویت در جامعهی آن روزگار
اسلام سعی کرد این موضوعات را تغییر دهد منتها تا پایان دوران ائمّه (علیهم الصّلاة و السّلام) این ساری و جاری بود. ائمّه یا در تقیّه بودند یا عرف جامعه آنها را مجبور میکرد که با گروههای مختلف در آن جامعه زندگی میکردند. لذا میبینید عموماً ازدواجهای اهل بیت (علیهم الصّلاة و السّلام) ازدواجهای عجیب و قریبی نیست.
ازدواج ائمّه (علیهم السّلام) با کنیزان خود
بله، برای تعیین مادر امام گاهی پیدا نمیشود و با کنیزها ازدواج میکردند. مادر شش، هفت امام از کنیزان هستند. کنیز هم معلوم نیست اهل کجا است، در مورد یک چیزهایی بحث است که دوست ندارم صحبت کنم که خود این یک معضل دیگری است. امّا بالاخره برای مادر امام شایسته پیدا نمیکردند، برای ازدواج با کنیز در آن جامعه بخواهم مثال بزنم بیادبی است، به این خاطر مثال نمیزنم.
ازدواج امام سجّاد (علیه السّلام) با کنیز خود برای تغییر فضای آن دوران
همینقدر به شما بگویم که وقتی حضرت سجّاد (صلوات الله علیه) با یک کنیزی ازدواج کرد، چون مرد با کنیز خودش میتواند مباشرت کند، نیازی به عقد و اینها ندارد. امام سجّاد (صلوات الله علیه) برای اینکه این فضا را تغییر بدهد، آن فضایی که شب گذشته ما راجع به آن بحث کردیم ازدواجهای صدر اسلام یا برای تحکیم روابط قبیلهای و مناسبات اجتماعی بود یا قوّت گرفتن بود، یا اعتبار یا همپیمانی بود، کم کردن سطح تنشها بود.
یا گاهی مثلاً فرض بفرمایید جناب امّ سلمه (سلام الله علیها) که خیلی خدمت کرده است و روزی او بود که به اهل بیت (علیهم السّلام) خدمت کند، آنقدر اهمّیّت داشته است که سیّد الشّهداء ردای امامت را -چون میدانست کربلا همه چیز غارت میشود- به ایشان سپرد، فرمود: پسرم میآید از تو میگیرد که حضرت سجّاد از ایشان گرفت. ردای امامت را به کسی سپردن این شوخی نیست. او به بچّهی خودش میداد ادّعای امامت میکرد. مثل کارت شناسایی است که روی آن مینویسند دارندهی این کارت رئیس جمهور است. بلاتشبیه به این شکل بود.
ایشان وقتی هجرت کرد و به حبشه رفت، همسرش از دنیا رفت، میدانید ایشان در ماجرای جمل به امیر المؤمنین (علیه السّلام) نامه نوشت که پیغمبر دستور دادند من در خانه بمانم وگرنه خود شمشیر میگرفتم و میآمدم در رکاب تو سربازی میکردم. پسرم که برای خودم بیشتر ارزش دارد میفرستم تا در رکاب تو بجنگد.
غریب بودن حضرت امیر (علیه السّلام) در دوران حکومتش
اگر میخواهید بدانید امیر المؤمنین چه مظلومی است، به شما بگویم که در زمان حیات امیر المؤمنین (علیه السّلام) معاویه پسر او را به دام انداخت، مجبور شد همین آدم به امیر المؤمنین (علیه السّلام) جسارت کند، تقیّه کرد، او بیحرمتی نکرد، حقیقتاً پسر امّ سلمه آدم بدی نیست، با معاویه بیعت کرد و گفت: علی (علیه السّلام) ناحق است. آنقدر امیر المؤمنین (علیه السّلام) تنها بود.
ویژه بودن امّ سلمه (سلام الله علیها)
خلاصه امّ سلمه (سلام الله علیها) ویژه بود. ایشان به حبشه هجرت کرد. شوهرش در حبشه از دنیا رفت. وقتی به مدینه برگشت، پیغمبر اکرم (صلوات الله علیه) برای اینکه این خانم صاحب دو هجرت را تکریم کند، با او ازدواج کرد. یعنی گاهی اینطور بود.
دلایل ازدواج ائمّه با زنان دیگر
گاهی برای شکستن بعضی از تابوهای اجتماعی بود مثل ازدواج با همسر زید، زینب بنت جحش دختر عمهی پیغمبر. بخواهم هر کدام از اینها را توضیح دهم طول میکشد، جاهای دیگر بحث کردند. بعضی برای تکریم از یک مؤمن بود مثل امّ سلمه، بعضی دخترهای خود را هدیه میکردند مثل آن دو نفر. اگر در جامعهی عرب کسی دختر خود را به مردی هدیه میکرد و او قبول نمیکرد، میگفتند لابد او یک عار و ننگی دارد، بعضی مواقع او را میکشتند. یکی از محقّقین میگوید عربها دخترهای خود را میکشتند.
کفویّت نبودن در دوران صدر اسلام
اصلاً فضایی نبود که کسی با کسی ازدواج میکند یعنی اینها هم شأن معنوی هستند، اصلاً معنوی کجا بود؟! کفویّت نبود، اصلاح میکنیم میگوییم نه، با آن معنایی که در ذهن شما است، کفویت بود یا قبیله بود یا پول بود یا امثال اینها. اسلام سعی کرد این کفویّتها را تغییر دهد.
حرمت پیدا کردن کنیز بعد از ازدواج با امام (علیه السّلام)
امام سجّاد (علیه السّلام) میتوانست با کنیز خود مباشرت کند اگر بچّهدار هم میشدند اسم آن کنیز ام ولد میشد. میدانید حجاب بر کنیز واجب نیست بلکه بعضی فقها میگویند نباید چادر سر کند. ام ولد باید سر خود را بپوشاند، حرمت پیدا میکند، مادر یک مسلمان شده است. چون معلوم نیست اصلاً کنیز مسلمان باشد. قاعده این است که کفّار با مسلمانها جنگیدند، اسیر شدند حالا معلوم نیست دین او چیست، بتپرست است یا چیز دیگری است، امّا امام سجّاد (علیه السّلام) این زن را آزاد کرد بعد با او ازدواج کرد.
ازدواج با کنیزکان عرف زمان پیامبر (صلوات الله علیه)
پیغمبر هم این کار را با صفیه که من شب گذشته عرض کردم صفیهی بنت حارث که اشتباه گفتم صفیهی بنت حیی بن اخطب است که عرض کردم برادرزادهی مرحب است. پیغمبر هم با او ازدواج کرد، میتوانست ازدواج نکند، کنیز او باشد ولی ازدواج کرد. این تکریماً بود ولو ارتباط او با یهود و… یعنی فضای آن زمان اینطور بود، بالاخره ما هستیم و این سازمان ملل و آمانو و آژانس و… هر چه هم بر ما ظلم کنند بالاخره ما در این فضا هستیم، بُرد بُرد ما را آنها تعیین میکنند، کدخدا اینها هستند. کسی هم حرف بزند آفتاب تابان به او خوب نتابیده است، چشمهای او ندیده است. اصلاً عرف آن زمان همین بود و نمیشد به عرف چیزی گفت. آن جامعه با آن عقاید زندگی میکند، نمیشود همه را جا به جا کرد. اسلام سعی کرده تغییر بدهد.
کنیز بودن مادر برخی از ائمّه (علیهم السّلام)
یک نمونه این است که ائمّهی ما با کنیزهای خود ازدواج کردند، مادران امامان ما شدند. یکی از نکات این است کسی که امام مسلمین است و در شیعه قائل هستیم که او برترین انسان روی زمین است، مادر او ممکن است کنیز باشد. اتّفاقاً نگاه کنید «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[4] آیهی قرآن است، روایات ما ذیل بحثهای روایات نکاح آوردند. یعنی ائمّهی ما سعی کردند این فضا را تغییر بدهند. ولی زمان خودشان این فضا 98 درصد همچنان تغییر نکرد کما اینکه امروز هم تغییر نکرده است.
من یک زمانی یک جایی برای یک عدّهای از خانوادهها بحث کردم که اگر امروز امیر المؤمنین (علیه السّلام) به خواستگاری دختر شما میآمد، میدادید یا نمیدادید؟ آن زمان که نمیگفتند معصوم است، نگاه کند ملکوت را نگاه میکند؛ میگفتند یک جوان شجاعِ مؤمنِ با تقوا است، علم دارد. میگفتند: پول چقدر دارد؟ هیچ باید سه روز به بیابانها برود و برای یهودیها کار کند و یک لقمه نان بیاورد یا نیاورد. امروز در تهران اگر امیر المؤمنین (علیه السّلام) به خواستگاری دخترهای ما میرفت چند نفر از ما بله میگفتیم؟ بعضی مواقع با یک چهیزیه میشود چند جهیزیه داد بلکه بیشتر. شخص تا پایان عمر خود هر چیزی را که تصوّر کند و نکند بخواهد برای او تهیّه میکنند بلکه بچّه هنوز به دنیا نیامده تا 18 سالگی سیسمونی میدهیم. هنوز هم امثال من عمل نمیکنیم، حالا به عزیزان جسارت نمیکنیم. وای به حال جاهلیت و بتپرستها، چه توقّعاتی است.
بازتاب گستردهی ازدواج حضرت سجّاد (علیه السّلام) با کنیز خودش
نمیشد کاملاً آن فضا را شکست. امام سجّاد (صلوات الله علیه) این کنیز را آزاد کرد و با او ازدواج کرد. هم در منابع ما آمده است، هم 20 نفر از مورّخین این را نقل کردند. مورخین نقل کردند یعنی بلاتشبیه مقام معظّم رهبری یک فرمایشی بکنند، مثلاً دیروز یک جا فرمایشی کردند، سی ان ان و آسوشیتدپرس و… میگویند بازتاب گستردهی خبری یعنی این مسئله در دنیا صدا کرد. 20 مورخ این عبارتی را که میگویم را نقل کردند یعنی در آن زمان مثل توپ پیچید، گفتند آبروی او رفت، (معاذ الله) مثل اینکه فیلم کسی پخش شود، چه شده است؟ با کنیز خود ازدواج کرد. این آبروریزی را چه کنیم؟
ساختارشکنی امام سجّاد (علیه السّلام) در برابر شاه بنی امیّه
امام مدینه است، شاه بنی امیّه شام است، بالای هزار کیلومتر، دو هزار کیلومتر فاصله است، حالا ببینید چقدر از دمشق تا مدینه راه است. شاه از دمشق نامه نوشت که آبروی جهان اسلام را بردی، هر کسی را میخواستی میگفتی ما برای تو میگرفتیم، نمیفهمید که امام دنبال ساختارشکنی است، آن چیزی که شما دارید قرارداد است، خرید و فروش است. من عرض کردم زمان خود ائمّه بوده است حتّی دختران بعضی از امامان ما در عرف آنها اینطور ازدواج کردند، امّا اهل بیت (علیهم السّلام) سعی کردند این عرف را آرام آرام تغییر بدهند. حالا اگر یک موقع فرصت شد و حوصله بود روایت وسائل را میخوانم، سعی کردند که تغییر بدهند.
تعجّب جامعهی آن روزگار از ازدواج امام سجّاد (علیه السّلام) با کنیز خود
گفتند: آبروی ما را بردی بعد این بیانیه را مثل نامهی سرگشاده که میدهند، نامهی سرگشاده را به امام داد، ولی همه جا پخش کردند، چون مورّخین نوشتند. همهی خبرگزاریها و روزنامهها و سایتها و کانالهای تلگرامی همه آن زمان نوشتند، پربازدیدترین پست شبکههای مجازی شد. امام سجّاد، زین العابدین، علیّ بن الحسین رفته با کنیز خود ازدواج کرده است. اگر من مثال بزنم بیادبی است یعنی اگر امام (معاذ الله) کار حرامی انجام داده بود تعجّب نمیکردند.
فرهنگ این است ائمّهی ما از مردم بیشتر تقیّه میکردند تا از حکومتها. مردم از عرفیّات خود دست برنمیدارند. تربیت خیلی سخت است. حضرت جواب داد، یک توضیحاتی داد فرمود: اوّلاً من به سیرهی پیغبمر عمل کردم، من به حلال شرعی عمل کردم، عرض کردیم پیغمبر هم با کنیز خود صفیه ازدواج کرد. بعد فرمود: «اللُّؤْمُ لُؤْمُ الْجَاهِلِيَّةِ»[5] پست هستیم که بخواهیم جاهلیتی فکر کنیم.
چرا حکومت با ازدواج امامان با کنیزان مبارزه کرد؟
چون حکومت دنبال این بود که قبیلهگرایی و بنی امیه را مدام بر سر مردم بکوبد، در نتیجه وقتی میخواهید بنی امیه را بالا ببرید باید شما ساختار قبیلهای را تقویت کنید. بگویید بنی امیه آن بالا است، شاخ است. چرا؟ چون حکومت دست او است. بنی عباس چه کسانی هستند؟ بنی مخزوم، بنی زهره، بنی فلان چه کسانی هستند؟ شما باید به همهی این بنیها اجازه بدهید که بنی امیه روی اینها باشد، وگرنه بگویید بنیها مهم نیستند، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[6]. اگر «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» نقش عموم شاههای بنی امیه در جمله منصوب است، اینکه شأنی نداشتند، مجبور بودند بگویند که بنی امیه هستند که اینها را بالا میبرند. ائمّه سعی کردند این موضوع را عوض کنند.
ازدواج با کنیز عرف زمان اسلام
میخواستم در ذهن عزیزان این مقدّمه به قول طلبهها دفع و دخل مقدّر باشد. ممکن است از بحث شب گذشتهی ما… متأسّفانه بحثهای ما یک اشکالی دارد و این پنج که صحبت میکنیم همه با هم ربط دارد. نمیخواستیم عرض کنیم، اگر شب گذشته گفتیم کفویّت نبود و دختر امام حسین با نوهی عثمان ازدواج کرد، این مورد تأیید اسلام به عنوان یک ایدهآل است، این یک عرفی است که بود، اسلام سعی کرد این را تغییر بدهد.
عدم ازدواج دوم پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) و امیر المؤمنین (علیه السّلام)
بعد یک جملهی مهمی گفتیم که اینجا خانمها خیلی خوشحال میشوند که من میگویم و آن اینکه ازدواجهای ایدهآل اگر کسی به دست بیاورد به اندازهی خودش است، برای امیر المؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دست میآید، برای من که فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) به دست نمیآید. این را خودم میفهمم. در ازدواجهایی به این شکل پیغمبر اکرم و امیر المؤمنین (علیه السّلام) ازدواج دوم نکردند. بنده نمیخواهم بگویم شرعاً ازدواج دوم حرام است، ولی پیغمبر نه تنها با وجود حضرت خدیجه ازدواج نکرد حتّی با کنیزهای خود ارتباطی نداشت. من به یاد ندارم که نقل شده باشد. عرض کردم برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) اهل سنّت نقل کردند، چرا نقل کردند؟ چون آبروی آنها رفت. هر چه پولدار بود فرستادند پیغمبر جواب نداد. هر چه رئیس قبیله بود پیغمبر جواب ندید.
علّت ازدواجهای زمان صدر اسلام
اگر آن زمان دیدید میگویند یک نفر 80 سال، یک نفر هشت سال است که ازدواج کرده است، میگوییم چطور ممکن است؟! الآن به نظر من عزیزانی که بحثهای بنده را پذیرفتند کسی میتواند نقد کند، میگوید عجیب نیست. مهم این است که ارتباط این دو قبیله با هم بهتر شود. حالا این هشت سال 15 سال شود میمیرد، ازدواج میکند. مثل الآن نیست که طلاق یا بیوه دیگر تمام شد، دیگر «وِلْدانٌ مُخَلَّدُون»[7]، ما هستیم که فاصله گرفتیم، آن زمان که اینطور نبود نه مردها و نه زنها.
علّت ناموفّق خواندن ازدواج حیدر کرّار در ادبیات آن زمان
عجیب بود که پیغمبر با کسی… آن هم با حیدر کرّار. حیدر کرّار از لحاظ ادبیات آن زمان یک ازدواج ناموفّق بود. چرا؟ چون امیر المؤمنین (علیه السّلام) از قبیلهی پیغمبر بود. میدانید اوّلین هاشمی است که با هاشمی ازدواج کرده است. کمتر پیش میآید که این اتّفاق بیفتد. چرا؟ میگویید برای اینکه یک هاشمی به یک مخزومی میدهند، ارتباط محکمتر شود، چون تجارت قوی شود. علیّ بن ابیطالب یک هاشمی بود، ثروت هم نداشت، نیروی قبیلهای هم نداشت، شعور آنها هم نمیرسید که حیدر کرّار در عالم نظیر ندارد، جلوة الله است، ید الله است، أعین الله است، نمیفهمیدند که بخواهند اینها را بفهمند. با ادبیّات آن روز ازدواج میکردند، اصلاً نمیفهمیدند. چرا؟ و ما عرض کردیم این یک استثناء بود.
استشهاد به روایات
گاهی آدم به یک حدیث استناد میکند، گاهی میرود در تاریخ تحقیق میکند، یک چیزی را میفهمد بعد نگاه میکند، میبیند روایت هم داریم. این حالت دوم یعنی استشهاد به روایت است. این قویتر است، واقعنمایی آن بیشتر است.
شب گذشته شاید ساعت سه صبح بود، به احترام عزیزان من یک جلد کتاب خواندم که گفتم نکته اینجا نمانده باشد، در کتاب نکاح وسائل یک دور با دقّت خواندم و حاشیه زدم به خاطر مجلس محترم شما و مجلسی که به نام نامی صدیقهی طاهره است.
روایتی را ندیده بودم، تحلیل آن راشب گذشته گفتم، من تحلیل را از روایت ندیدم، با مطالعات تاریخی به آن رسیده بودم. عرض کردم اگر آدم طالب این است که به چیزی برسد، بعد میبیند یک روایتی هم همان را گفته است، اینجا این روایت صحیحه هم نباشد، ضعیفه هم باشد دیگر چون مطابق با آنچه قرائن نشان میدهد آدم را خیلی دلگرم میکند. به دل خودم خوب نشست.
استثنایی بودن تزویج با فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
در کتاب شریف وسائل الشیعه، این چاپ مؤسسهی اعلمی که من دارم جلد 14، صفحهی 280 میگوید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله) إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» من هستم که پیغمبرم مثل شما، چون پیغمبر بعد از خدیجه (سلام الله علیها) ازدواج کرد، با کنیزها بود. «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» من هم یک بشری مثل شما هستم، ظاهر من مثل شما است، زندگی فرشی و دنیایی من مثل شما است. «أَتَزَوَّجُ فِيكُمْ وَ أُزَوِّجُكُمْ» من با شما ازدواج میکنم، دختر داشته باشم میدهم، دختر از شما میگیرم «إِلَّا فَاطِمَةَ» این یکی استثنایی است «فَإِنَّ تَزْوِيجَهَا نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ» تزویج او از آسمان آمده است، این یکی استثنایی است. پیغمبر برای اینکه امیر المؤمنین (علیه السّلام) مظلوم نشود، تلاش کرد.
دفاع جانانهی فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از امیر المؤمنین (علیه السّلام)
بیش از سه هزار روایت فضیلت از پیغمبر الآن رسیده است که همه را سوزاندند، ولی هیچ کدام به کارسازی این نبود که آن کسی که در عفّت نظیر نداشت که به خانهی آنها یک نابینا آمد محل را ترک کرد، بین 40 مرد جنگی حاضر شود. پیغمبر باید یک کاری انجام میداد. من میخواهم این را عرض کنم ای کاش ما شیعهها به اندازهی خودمان شبیه صدیقهی طاهره عمل کنیم. یعنی من خود را خرج امیر المؤمنین (علیه السّلام) بکنم. حالا من که چیزی نیستم، ولی اگر کسی برود ببیند، میبیند صدیقهی طاهره که عظمت داشت، شأن او اجلّ از پیغمبر و امیر المؤمنین اگر نبود، کمتر نیست همهی وجود خود را خرج امیر المؤمنین (علیه السّلام) کرد. استثنایی بودن او باید به گوش و چشم همه میرسید.
ادّعای عایشه برای ازدواج با پیغمبر اکرم (صلوات الله علیه)
لذا در آن زمانی که عرف ازدواج است اصلاً چیز دیگری بود. حالا عایشه خیلی تلاش کرده یک چیزی پیدا کند، ادّعا کرد که من تنها دختر باکرهای بودم که با پیامبر ازدواج کردم در حالی که حضرت خدیجه از نظر شیعه باکره بود. آیا تقوای عایشه هم ویژه بود یا به خاطر حسادت وسط خیابان با همسران دیگر پیغمبر دعوا کردی؟ به همسران پیغمبر و سایر مردم جلوی چشم پیغمبر فحش دادی، آیا تقوا هم داشتی؟ علم هم داشتی؟ عبادتهای تو هم اینطور بود؟ عصبانی میشدی به پیغمبر توهین نمیکردی؟ هیچ چیز به دست نیاورده ادّعا میکند من باکره بودم. قبل از این با پیغمبر ازدواج نکرده بودند. خواستند در رقابت با حضرت خدیجه بگویند ازدواج کرده و فرزند هم داشته است.
اگر این ویژگی شما است، صدیقهی طاهره هم ازدواج نکرده بود، دختر پیغمبر هم بود. خواستگارهای تو چه کسانی بودند؟ شما که خود تاریخ را نوشتید؟ یک لیست نشان دهید که خواستگارهای عایشه چه کسانی بودند؟ مگر چند سال اختلاف دارند؟ باشد در شش سالگی، هفت سالگی پیغمبر به خواستگاری تو آمده، ده سالگی به خانهی پیغمبر رفتی، حالا 17، 18 سالگی هم نقل کردند. باشد همان چیزی که شما میگویید، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) چند سال داشتند که به خانهی امیر المؤمنین (علیه السّلام) رفت؟ نُه سال داشت. خواستگار شما چه کسانی بودند؟ حکومت دست شما بود، چند سال مفتی اعظم حکومت بودی، میشد اینها را بر شما اضافه کرد، نمیشد؟ خواستگار شما چه کسی است؟!
تقاضای ازدواج با فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از سوی مردم مدینه
اگر آن قبایل و مردم مدینه فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را نمیشناختند، پیغمبر را که میشناختند رئیس حکومت است، شاه مسلمین است. عرض کردیم همه آمدند چون روی ادبیات آن روز همه آمدند تقاضای ازدواج با فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را مطرح کردند. فرمود: این یکی استثناء است، کسی نمیتواند به صدیقهی طاهره ولایت پیدا کند.
فاطمهی زهرا (علیها سلام) حجة الله علی الحجّج
همانطور که میگویند امام نباید برده باشد، میگویید: چرا؟ میگویید برای اینکه مولا به او ولایت دارد. باید دست او باز باشد. صدیقهی طاهره حجّة الله علی الحجّج است، اگر قرار بود شخص دیگری بشود با او ازدواج کند ولو بدون کفویت مثل آن چیزهایی که قبلاً بود عرض کردیم. میشد شوهرش به او ولایت داشته باشد، آن موقع که میخواست از حق دفاع کند میگفتند در خانهی خود بنشین. نه، فاطمهی زهرا حجّة الله علی الحجّج است. حق گم میشد.
رخ دادن فضیلت عملی از سوی امیر المؤمنین (علیه السّلام)
پیغمبر خودش و دختر خود را برای امیر المؤمنین خرج کرد. این همه فضیلتی که امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود، یک کاری کرد فضیلت به جای اینکه کلامی باشد، فضیلت عملی رخ داد. یک روضهای است من همین را سالهای یپش خوانده بودم، چند ماه پیش در نسخهی خطی دیدم، فکر نمیکردم در کتب اهل سنّت باشد، جدیداً در کتب اهل سنّت پیدا کردم. دو شب خدا میداند خودم تا نماز صبح گریه کردم، الآن هم میخواهم بگویم باز به هم میریزم. کاری که پیغمبر کرد و مدام صدیقهی طاهره را معرّفی کرد. بله، آنها هم درست عمل کردند، گفتند یک کاری انجام میدهیم که علی مردهی متحرک شود. درست هم فکر کردند، به زعم خودشان درست عمل کردند.
بینظیر بودن فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
صدیقهی طاهره بینظیر بود، آنها هر کاری انجام دادند، پیغمبر اجازه نداد او تحت ولایت آنها مثل شوهر باشد. این بانو ویژگیهایی داشت. من چند ویژگی از ایشان را امشب میگویم. این روضه هم جزء بحث من است، حالا دقّت کنید میبینید. لذا اگر گریه هم نکنید گوش بدهید إنشاءالله بعد از من روضه بخوانند، فکر میکنید و میسوزید.
ویژگیهای فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
صدیقهی طاهره چند ویژگی داشت این همه از فضایل ایشان شنیدید، پیغمبر خم میشد دست ایشان را میبوسید، یک کارهایی کرده است که این بینظیر بودن در ذهنها باقی بماند. لذا یک نقلی از خلیفهی دوم است، علی (علیه السّلام) سه ویژگی داشت، اگر همهی نعمتهای عالم در دست من بود، حاضر نبودم یکی را به من بدهند. یکی این است که او شوهر فاطمه بود. در ادبیات آن روز کسی شوهر کسی باشد، از این خبرها نبود که با دنیا قابل مقایسه نباشد. حالا هزار سکهی طلا میگفتند بدهیم بهتر است یا یک تعداد از این سکهها را میگیرم.
حسادت دشمنان علی (علیه السّلام) نسبت به ازدواج او با فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
صدیقهی طاهره استثنایی بود، آن حسودان هم که طبق آیهی قرآن «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[8] اینها خیلی سوختند وقتی پیغمبر فاطمهی خود را به علی (علیه السّلام) داد. لذا تصریح کردند، گفتند همهی دنیا دست ما بود -همهی دنیا نه زندگی ما، دنیا آنچه در عالم وجود است- حاضر بودیم بدهیم، ولی ما شوهر فاطمه میشدیم.
خواهش نکردن از کسی، یکی از ویژگیهای فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
این فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) چند ویژگی داشت. یکی اینکه در طول عمر خود از احدی خواهشی نکرد نه از علی و نه از پیغمبر. حالا دقّت کنید تا بگویم چگونه فاطمهی زهرا (سلام الله علیه) خود را خرج امیر المؤمنین (سلام الله علیها) کرد. امیر المؤمنین (سلام الله علیها) بعد از سه روز به خانه آمدند، گرسنه بودند، فرمودند: زهرا جان! غذایی… دیدند بدن مبارک صدیقهی طاهره میلرزد. چون سؤال کرد، فرمود: چیزی نداریم. عرض کرد فاطمه جان! به من میگفتی. فرمود: پدرم به من فرمود از علی چیزی نخواه؛ من آمدم اینجا خدمت کنم. در طول عمر خود از علی چیزی نخواست.
ملکوتی بودن فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
امیر المؤمنین (سلام الله علیها) فرمود: یک روز به خانه آمدم، من نمیدانم بی بی (سلام الله علیها) چقدر ملکوتی بوده که وقتی امیر المؤمنین و پیغمبر میدیدند دستاس میگرداند گریه میکردند. این یک چیز خیلی طبیعی برای زن عرب است که آسیاب سادهترین کارهای آنها است. این از پیغمبر (صلوات الله علیه) است که میگوید وارد شد، دید فاطمهی زهرا (سلام الله علیه) دستاس میگرداند، از چوبهی دستاس خون جاری است، پیغمبر شروع به گریه کرد، آنقدر لطیف بود. اصلاً تشبیههای ما هم غلط است، ما باید گل یاس را به صدیقهی طاهره تشبیه کنیم نه به عکس.
تحمّل نداشتن علی (علیه السّلام) در فریاد کشیدن بر سر یک زن
امیر المؤمنین همان کسی است که در خیابان راه میرفت، ظاهراً عمار میگوید: امیر المؤمنین یک روز با خشم داخل دار الحکومه آمد، فرمود: برو به آن مرد بگو از فریاد زدن سر آن زن خودداری کند وگرنه علی با ذو الفقار میآید. عمار میگوید رفتم دیدم یک مردی سر یک معاملهای که انجام داده بودند، سر یک زنی فریاد میزند، به او گفتم تمام کن و گرنه علی گفته با ذو الفقار میآیم. -این در فضایل ابن شاذان قرن ششم ما شیعهها است- میگوید: شخص گفت: مال من را خورده است، گفت: علی با ذو الفقار میآید، ساکت شد. گفت: چرا؟ گفت: علی فرموده است من تحمّل ندارم جایی باشم و کسی سر زنی فریاد بزنم.
حالا امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) وارد شود، ببیند صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) دستاس میگرداند و دست مبارک ایشان زخم شده است، علی (علیه السّلام) میتواند تحمّل کند؟! او شنید بیادبی به زن یهودیّه کردند، غیرت او قبول نکرد، فرمود: اگر بمیرید کم است. یک جایی دیگر دیدم، به یک زن مسلمانی همانجا بیادبی کردند، به صورت او زد، نمیتواند تحمّل کند.
درخواست فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از پدرش به خواست علی (علیه السّلام)
بحث این بود که فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از کسی چیزی نخواست، تا ببینیم چه کرده است. امیر المؤمنین میگوید: عرض کردم فاطمه جان! برو به پدرت بگو یک خادمی به تو بدهد، من نمیتوانم به این دستها نگاه کنم. میگوید فاطمه نمیخواست از پدرش چیزی بخواهد، به حرمت اینکه من خواستم. شب گذشته به یاد دارید خواندم فرمود: یا علی! من لحظهای با اوامر تو مخالفت نکردم، گفت: باشد.
مناعت طبع فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در مقابل پیغمبر (صلوات الله علیه)
آنقدر بی بی با حیا بود که خواست وارد مسجد شود، دید اطراف پیامبر شلوغ است، اگر وارد شود پیغمبر مجلس را به هم میزند، نزدیک در ورودی میآید. برگشت، امّا رسول الله ایشان را دید، لذا مجلس که تمام شد سؤالهای خود را پرسیدند، پیغمبر گرفتار بود، حکومت داشت. خانهی صدیقهی طاهره داخل مسجد بود، آمد سلام کرد، پیغمبر اذن گرفت. «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»[9] امیر المؤمنین (علیه السّلام) میگوید: فاطمه چون میخواست از پیغمبر چیزی بخواهد، هنوز نخواسته بود از شدّت حیا ملحفه روی سر خود کشیده بود، آنقدر مناعت طبع داشت. همهی عالم گدای در خانهی فاطمه هستند، امّا از کسی چیزی نمیخواهد.
حاجت نداشتن فاطمه (علیها سلام) از امام و پیغمبر خود
پیغمبر (صلوات الله علیه) بار دوم، بار سوم که «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ» فرمود، امیر المؤمنین (علیه السّلام) اینطور میفرماید: گفتم الآن پیامبر میرود. عرض کردم یا رسول الله! خوش آمدید بفرمایید. صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) روی سرش ملحفه کشیده بود. گفتم: یا رسول الله! فاطمه خجالت میکشد، دستهای ایشان را ببین. این ماجرای معروف تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) است که شیعه و سنّی نقل کردند. فاطمه نه از… مردم کجا هستند، از امام و پیغمبر خود حاجتی ندارد، خودش را خرج کرده است. اگر میخواهید ببینید فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) شیعه است یعنی چه؟ یعنی این.
علّت گریههای فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در بیت الاحزان
سلیم و امثال ابن عتیبه و دیگران نوشتند. من اینجا معتقد هستم اگر به خانهی صدیقهی طاهره حمله نمیشود و اگر ضرب اتّفاق نمیافتاد، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از غصّهی پیغمبر زنده نمیماند. تمام آن کسانی که دیدید نوشتند از شدت گریه به بیت الاحزان رفت، گریه کرد بدن مبارک ایشان آب شد، اینها از دو چیز بود: از شدت گریه بر فراق پیغمبر و غصب خلافت امیر المؤمنین (علیه السّلام). تا حدود 50 روز که بعد حمله کردند و سلیمان بن قیس میگوید وقتی حمله کردند دیگر بی بی از بستر بلند نشد. همهی این اتّفاقات و خطبه خواندنها برای همان 50 روز اوّل است. ولی آنقدر حال حضرت وخیم بود که نوشتند از بدن مبارک او از شدّت گریه چیزی باقی نماند.
خواهش حضرت زهرا (سلام الله علیها) از انصار
آن کسی که منیع الطبع عالم وجود است و عالم وجود نه ما که گدای در خانهی او هستیم، فرمود: علی جان! یک مرکبی آماده کن من به انصار بگویم بلکه برگردند، فاطمه برود به آنها بگوید شاید قبول کنند. آن کسی که به هیچ کس در عمر خود التماس نکرده بود گفت: من میروم از آنها خواهش میکنم. شب اوّل رفتند و آنها جواب درستی به او ندادند. سلیم میگوید: فردا شب گفت علی جان! مرکب فراهم کن من یک بار دیگر بروم از اینها خواهش کنم. شیعه یعنی فاطمهی زهرا. او که فاطمهی طاهره بود گفت: علی جان من به خاطر تو التماس میکنم، این التماس کردن ایشان است.
بهترین ملاک برای زن از دید رسول الله (صلوات الله علیه)
آن فاطمهای که پیغمبر فرمود: بهترین چیز برای یک زن چیست؟ فرمود: اینکه مردی او را نبیند. ما در روایات خود داریم بهتر است صدای نفسهای زن عفیفه را مرد نامحرم هم نشنود –در وسائل الشیعه همان جلدی که دست من است وجود دارد- آن هم کسی که گوهر عالم وجود است، مستوره است، آن کسی که نابینا به خانهی او آمد، خانه را ترک کرد.
غیرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در برابر دشمنان
وقتی به خانه حمله شد، من از حمله عبور میکنم، چون توان بیان آن را ندارم. همینقدر که بی بی مجروح شدند، دلش نیامد امیر المؤمنین (علیه السّلام) را صدا بزند، هیچ سعی نکرد از امیر المؤمنین استفاده کند، گفت: امیر المؤمنین الآن در شرایط خوبی نیست. فرمود: «يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي»[10] فضه را صدا زد. در آن شرایط که بی بی تاب تحمّل نداشت، دید 40 مرد جنگی امیر المؤمنین (علیه السّلام) را میبرند، آن زنی که شأن اجلّ از انبیاء و رسل و ائمّه است، با آن شرایط و آن جراحت وقتی دید امیر المؤمنین را با طناب میکشند، غیرت او قبول نکرد، کمر امیر المؤمنین (علیه السّلام) را نگه داشت.
تنها ماندن علی (علیه السّلام) از سوی بنی هاشم
من دیگر نمیگویم چطور دست را کوتاه کردند، امیر المؤمنین در دلهای خود با شیعیان کرده است، اینطور بود «وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ حَمْزَةُ أَوْ أَخِي جَعْفَرٌ مَا بَايَعْتُ كُرْهاً»[11] اگر آن کسانی که وظیفه داشتند آن روز از من دفاع کنند، یک عدّه شهید شده بودند، یک عدّه هم نامردی کردند، از جملهی نامردها بزرگان بنی هاشم بودند. حضرت فرمود: اگر عموی من حمزه یا برادرم جعفر بود اینطور من غریب نمیشدم. میدانید امام سجّاد (علیه السّلام) فرمود: جعفر و حمزه اسد الله هستند، علی جان! دو نفری که اسد الله بودند الآن نیستند، غم مخور فاطمه است. فرمود: اگر حمزه و جعفر بودند این اتّفاق نمیافتاد.
فاطمهی زهرا دید مرد جنگی نیست، گفت: سپر که داری. آمد کمر امیر المؤمنین (سلام الله علیه) را نگه داشت، خود امیر المؤمنین بعداً فرمود: اگر حمزه و جعفر بودند این اتّفاق نمیافتاد که کوثر عالم وجود، عصمت الله الکبری وسط میدان بیاید، صدای نفسهای او را بشنوند، نه؛ بین 40 مرد جنگی بیاید، دست نحس کسی اصابت کند، کسی تازیانه بزند، آن کسی که از نابینا فرار میکرده همه دیدند، با همهی وجود از امیر المؤمنین (علیه السّلام) دفاع کرد، همهی اینها را گفتم تا ببینید چقدر علی مظلوم است. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) وصیت کرد که هیچ کس را وقتی من از دنیا رفتم راه ندهید، کنایه از اینکه همسران پیغمبر، کنایه از اینکه آن یکی، دو نفر نیایند. این را اهل سنّت نقل کردهاند که عایشه خواست بیاید، اسماء بنت عمیس گفت شما را راه نمی دهم. پدر خود را خبر کرد، پدر عایشه آمد گفت: چرا همسران پیغمبر را راه نمیدهید؟ او هم گفت: فاطمه دستور داده است. اینها یک بار به خانه حمله کرده بودند، بهانه نبود که بخواهند دوباره در را باز کنند، فاطمه هم که دیگر به شهادت رسیده است؛ فکر میکردند فردا میخواهند تشییع کنند، نمیدانستند که شبانه تشییع میشود. پدر عایشه گفت: برگردیم، نمیشود.
اینجا وقتی عایشه دید او را راه ندادند، یک نگاه درون حیاط کرد، دید داخل حیاط یک تابوتی است، تابوت برای چه بود؟ فاطمهی زهرا (سلام الله علیه) فرمود: علی جان! من نمیخواهم وقتی شب من را میبرند معلوم بشود که این بدن زن است یا مرد، لذا دیوارههای آن را بلند بگیر.
میدانید عایشه چه گفت؟ گفت: «جَعَلَتْ لَهَا مِثْلَ هَوْدَجِ الْعَرُوسِ»[12] مثل کجاوهی عروس برای او درست کردن. کجای دنیا تابوت مادر 18 ساله را به کجاوهی عروس تشبیه میکنند؟! چقدر باید کینه وجود داشته باشد که انسان تابوت مادری که چهار بچّهی کوچک دارد را به کجاوهی عروس تشبیه کند؟! کسی جلوی کجاوهی عروس آستین به دهان نمیگیرد. چرا اینطور با کینه، اینطور مسخرهگونه تشبیه کرد؟ چون دید این تابوت هم آبروی پدرش را میبرد. چون دید این فاطمهای که بین 40 مرد جنگی حاضر شد، نباید کسی بدن آب شدهی این فاطمه را ببیند. یعنی آن لحظهای که بین این 40 نفر آمدم، تنها آمدم که خود را فدای علی کنم. وگرنه فاطمه عفیفه است، نمیآید در انظار حاضر شود. عایشه فهمید این تابوت طعن به خلیفه است، رفتار فاطمه عوض نشده است. نه قبل از این کسی قامت او را دیده است و نه بعد از مرگ، حتّی بدن آب شدهی او را میتواند ببیند. اگر آنجا آمده است، آمده که خود را خرج امامش کند.
(روضهخوانی)
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.
[4]– سورهی حجرات، آیه 13.
[5]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص 346.
[6]– سورهی حجرات، آیه 13.
[7]– سورهی واقعه، آیه 17.
[8]– سورهی نساء، آیه 54.
[9]– من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 610.
[10]– بحار الأنوار، ج 30، ص 294.
[11]– المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب (عليه السّلام)، ص 417.
[12]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 43، ص 190.