درس مهدویت – جلسه نهم

3

نویسنده

ادمین سایت

جلسه هشتم درس مهدویت حجت الاسلام کاشانی در حوزه علمیه امام خمینی (ره) روز یکشنبه 25 مهر 1395 برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.

برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[1].

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري‏ * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري ‏* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي‏‏».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

(خرابی صوت از دقیقه صفر تا 00:18) در واقع این امامت را ادّعا می‌کرده است.

عبدالله بن محض که بود؟

یعنی خود عبدالله بن حسن بن حسن که نوه‌ی امام حسن است، از جهت مادری هم نوه‌ی امام حسین است و همان موقعیّتی که امام باقر چطور دارد که نوه‌ی دو امام است، عبدالله هم نوه‌ی دو امام است. حالا از جهت پدری نوه‌ی امام حسن محسوب می‌شود و برای فرزند خود ادّعای امامت و ادّعای مهدویّت کرده است. به او عبدالله محض می‌گویند، پسر او هم نفس زکیّه است. پدر برای پسر ادعای امامت و مهدویّت می‌کرده است و با توجّه به این‌که پدر این ادّعای امامت و مهدویّت برای پسر می‌کند خیلی مشتری جمع می‌کند و قیام پر شوری هم اتّفاق می‌افتد. بعد چون نفس زکیّه به عنوان مهدی شناخته می‌شود جمعیّت زیادی را جذب می‌کند. حتّی ابوحنیفه برای آن‌ها وجوهات می‌فرستاد.

مقایسه‌ی مالک بن انس و ابوحنیفه

یعنی ابوحنیفه برای مبارزه با حکومت…؛ سلطنت عبّاسی و اموی خیلی با ابوحنیفه خوب نبوده است. البتّه اموی این‌طور بود، به عبّاسی چندان نمی‌رسد. بر خلاف مالک ابن انس که فقیه حکومت بنی عبّاس می‌شود، چون ایشان کوفی بوده است و به جهت وجود شیعیان همیشه کوفه را تحقیر می‌کردند، فرصتی نمی‌دهند. همواره حنفی‌ها توسّط حکومت‌های زمان سلاطین اوّلیّه کتک خور بودند.

 اگر می‌بینید بعضی از روایات ما این را زده است، یک دلیل آن این است که این‌ها پیروان عدّه‌ای از امامان ما را به سمت خود منحرف می‌کردند که آن‌ها را زدند. وگرنه انحراف ابوحنیفه بیشتر از مالک بن انس نیست. در ذهن‌ها این‌طور است که مثلاً ابوحنیفه خیلی قیاس می‌کرد و مالک کمتر! درست است؟! در حالی که مالک انواعی از اجتهاد به رأی را قبول داشته است که ابوحنیفه قبول نداشته است. یعنی انواع بیشتری را قبول داشته است. منتها چون مالک با حکومت بوده است و همیشه او را ترویج می‌کردند. البتّه او را هم یک زمانی داریم که او را شلّاق زدند و گرفتند، ولی در دوره‌ی بنی عبّاس مورد تکریم واقع می‌شود.

ابوحنیفه چه کار می‌کند؟ برای نفس زکیّه وجوهات می‌فرستد. حتّی بنی عبّاس با او بیعت می‌کند، یعنی این‌قدر می‌گیرد. بنی عبّاس که دنبال «الرّضا من آل پیامبر» بودند، می‌آیند با نفس زکیه بیعت می‌کنند. منتها بعداً که به حکومت می‌رسند او را می‌کشند. قتل او که توسّط منصور دوانیقی اتّفاق می‌افتد، وجهه‌ی منصور را نابود می‌کند، یعنی محبوب بوده است.

دیدگاه‌هایی راجع به نسب حضرت مهدی

این مسئله‌ روی بحث مهدویّت اثر جدّی گذاشته است. «الْمَهْدِيُ‏ مِنْ‏ وُلْدِ الْحَسَن‏»[4] منتها همان‌طور که گفتند چون امام زمان (ارواحنا فداه) هم از جهت مادری اشتراک دارد، یعنی مادر امام باقر حسنی است، فاطمه بنت الحسن است، «مِنْ‏ وُلْدِ الْحَسَن» هم امام زمان است. منتها وقتی می‌گویند: «مِنْ‏ وُلْدِ الْحَسَن» ظهور او انصافاً به این است که از پدر…، کما این‌که داریم «ابْنَةُ ابْنِي‏» این روایت را بررسی کرده بود. ما یک روایتی داریم که «الْمَهْدِيُ‏ مِنْ‏ وُلْدِي‏، اسْمُهُ‏ اسْمِي‏، وَ كُنْيَتُهُ‏ كُنْيَتِي‏»[5] این روایتی است که از پیغمبر داریم. بعد «مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ».

جریان عبدالله محض و پسر او گفتند: «الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمِ أَبِي»، یعنی «وَ كُنْيَتُهُ‏ كُنْيَتِي» چه شد؟ «وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمِ أَبِي» یعنی اسم پدر او هم اسم پدر من است، چون نفس زکیّه محمد بن عبدالله می‌شود.

تحریف روایاتی در باب مهدویّت

باز در جریان زیدیه داریم که بعد از آن ظاهراً محمّد بن یحیی از فرزندان زید قیام می‌کند، دارند که «اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ النّبی». این‌ روایات را کنار هم می‌گذارید خیلی جالب است که هر گروهی یک تحریف به روایت زدند. می‌گویند «الْمَهْدِيُ‏ مِنْ‏ وُلْدِي‏، اسْمُهُ‏ اسْمِي‏» تا این‌جا همه مشترک است. بعد چون آن محمد بن یحیی بن زید است، یحیی، اسم پیغمبر است. می‌گوید «وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمُ النّبی»، یحیی هم اسم نبی است.

 شاید ده بار این روایت در مسانید زیدیه، روایت باقی مانده از حَسنیان…، حسنیان که می‌گوییم یعنی جریان‌های بنی الحسنی که خلاف اثنی عشری‌ها بودند و اثنی عشریه در رقابت است. معلوم می‌شود که این روایت یک اصلی داشته است و هر گروهی این مطلب را به سمت خود کشیده است.

این روایت در ولد عبّاس هم داریم. مثلاً «الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِ عَبَّاسٍ» که ماجرای مهدی عبّاسی و مهدیان دروغین بنی العبّاس را ادّعا می‌کنند.

 با توجّه به این‌که فصل سوم آن را می‌خواهید در هفته‌ی بعد بخوانید، یک مطلبی که امروز می‌توانیم مطرح کنیم تا روی آن فکر کنید و بعداً به آن می‌پردازیم این است الآن که از ماجرای احمد الحسن خبر دارید؟ چیزی شنیدید؟

-‌ مفصّل بحث کردیم؟

-‌ حالا نمی‌خواهم مفصّل بحث کنم. برای این‌که بگویم چه اهمیّتی دارم می‌گویم.

مدّعیان مهدویّت

احمد الحسن الآن در خوزستان طرفدار دارد، گروه‌هایی که بنده عضو هستم و هر کدام چند هزار عضو دارند. چون مسئله‌ی مهدویّت یک مسئله‌ی بسیار جذّاب است، یعنی حسن ختام تکلیف جهان است، بعد ظاهراً با فطرت ما سازگار است. چون تمام گروه‌های فکری همه به این حسن عاقبت فکر می‌کنند، ولو آمریکایی‌ها. یعنی آخر جهان چه می‌شود، همه دنبال این هستند که آخر آن برای ما باشد. فطرت ما هم دنبال پیروزی و نهایی است. الآن هم احمد الحسن پیدا شده است می‌گویند ظهور کرده است. این سؤال مطرح می‌شود که اگر روی آن فکر کنید، بعداً که می‌خواهیم علایم ظهور را بحث کنیم و یکی از سخت‌ترین جاهای آن است روی آن فکر کرده باشیم.

 اگر امام زمان (ارواحنا فداه) الآن بخواهد بیاید چطور باید بیاید؟ باید معجزه نشان دهد؟ باید آن علامت‌هایی که وجود دارد، این همه علامت که حتماً همه‌ی شما یک نگاهی به کتاب‌های علامت‌های  آخر الزّمان زده‌اید. درست است؟ سفیانی داریم و غیره، بعد این حتمی است؟ بعد  آن می‌گوید بَداء می‌شود یا نمی‌شود؟ بعد دچار مشکل می‌شویم، روی هم می‌ریزیم، در آخر جواب چیست؟ وقتی ما از روایات نمی‌توانیم بفهمیم کدام یک از این‌ها علامت است، امام زمان بیاید با کدام یک از این‌ها می‌آید؟ یعنی آیا این‌طور که احمد الحسن آمده است امام زمان می‌آید؟ چون می‌دانید احمد الحسن چطور است؟ الآن پیغام دادند که آمده است. دارد زمینه‌ سازی نهایی می‌کند.

نقد جریان احمد الحسن، مدّعی دروغین مهدویّت

الآن ما که در این کلاس نشستیم تشخیص دهیم که امام زمان است، اگر مرد میدان دفاع از ایشان نباشیم، در تئوری همه می‌گوییم که ما با ایشان هستیم. شک نداریم، حالا این‌که بترسیم چه می‌شود نمی‌دانم. الآن شما چرا به سمت احمد الحسن کشش پیدا نکردید؟ چرا؟ چون برای شما اطمینان‌آور نیست. دوم حرف‌هایی زده است که اگر بروید تحقیق کنید بیشتر برای شما اطمینان‌آور می‌شود، مثلاً من کمی راجع به آن مطالعه کردم. باور نمی‌کنید این امام زمان باشد. چرا؟ چون به جای این‌که به حجّت‌ها توجّه کند به لاحجّت‌ها توجّه کرده است. می‌گوید خواب می‌بینیم. چون خواب می‌بیند یعنی  کذّاب 50 درصد جلو است. مثل این می‌‌ماند که من بگویم امام زمان هستم. شما بگویید از کجا معلوم؟ بگویم خواب می‌بینم. خوب خواب ببینم یا نبینم، خیلی راحت ممکن است که خواب ببینیم. یا این‌که می‌گوییم استخاره کن. استخاره خوب بیاید، 50 درصد خوب می‌آید. به چه دلیلی؟ مثل این‌ می‌ماند که من به شما بگویم خانه‌ی خود را به من بده. بگویید برای چه؟ بگویم استخاره کن. خوب 50 درصد مجّانی خانه‌ی تو برای من شد؟ چون 50 درصد احتمال دارد خوب بیاید. این‌ چه حجّتی است. معلوم است که این حجّت نیست! بعد آن وقت اهل سنّت چه کار کنند؟ امام زمان می‌آید برای مسلمین می‌آید یا برای دنیا می‌آید؟ برای دنیا می‌آید. سنّی‌ها چه کار کنند؟ سنّی‌ها هم استخاره کنند؟! استخاره حجّت است؟! برای ما که حجّت نیست؟ آن‌ها اصلاً استخاره ندارند. یعنی امام زمانی که راهکاری برای معرّفی خود ندارد، پس این امام زمان نیست.

 امام زمان باید بیاید و با حجّت هم بیاید، نه این‌که بگوید خواب می‌بیند. بعد برای این‌که بتواند مسئله‌ی خود را حل کند بگوید باید با فقها بجنگید. یعنی 1400 سال این دین باطل بوده است؟! آقای احمد الحسن تا حالا شما کجا بودید؟ اگر ادعای امامت دارید، یعنی 1400 سال که شیعه در انحراف مطلق بوده است که فقها را دور بریزید، تا حالا این آدم کجا بوده است؟ مگر نباید جامعه را هدایت می‌کرد؟

امام زمان نمی‌تواند با خواب و خاطره بیاید!

 یعنی ما قائل هستیم امام زمان (ارواحنا فداه) هدایت کلّی می‌کند. حالا یک فقیه هم اشتباه می‌کند دیگر «ابتاع الامة علی الفسق» که نیست. یعنی کلّ فقها و کلّ شیعیان همه بر باطل هستند! پس این امام به چه دردی می‌خورده است که ما قائل به امام دوازدهم بودیم. یعنی به نظر می‌آید ما باید مبانی اصول موضوع اوّلیّه‌ای برای تشخیص این‌که چه چیزهایی می‌تواند از علایم ظهور باشد پیدا کنیم. امام زمان نمی‌تواند بیاید و با خواب بگوید من امام زمان هستم. چرا؟ چون خلاف فقه ما است. با استخاره بگوید! اصلاً استخاره در اهل سنّت وجود ندارد.

 بعد بگوید فقها را کنار بگذارید. چون فقها را کنار بگذارید، پس مردم در عبادات چه کار می‌کردند؟! عبادات در زمان غیبت تعطیل بوده است؟ نه، مسلّم است که نیست. اجماع شیعه و سنّی یکی از عبادات است. مادر من که از دنیا رفته است، پدر بزرگ شما که از دنیا رفته است و امام زمان را ندیدند، این‌ها نباید عبادت می‌کردند. یا باید طبق ادعای شما بر فتاوای فقها سوء و علمای سوء عمل می‌کردند. پس باید چه کار می‌کردند؟ راهی برای هدایت داشتند؟ نداشتند.

احمد الحسن: فقها را کنار بگذارید!

پس امام زمان ادّعایی احمد الحسن چه کاری می‌کرده است؟ آن چیزی که ما می‌گوییم، می‌گوییم امام زمان (ارواحناه فداه) حدّاقل هدایت کلّی دارند. بله، دسترسی به شخص نداریم، وگرنه حضور ایشان به چه دردی می‌خورد؟! اگر کلّ جریان تشیّع تنها فرقه‌ی حق است، کلّ آن قرار باشد که بر باطل پیش رود. چون ایشان برای این‌که می‌داند فقها با روش او مخالف هستند می‌گویند فقها را کنار بگذارید. فقها را کنار بگذارید یعنی نماز را کنار بگذارید، روزه را کنار بگذارید، حج را کنار بگذارید. شما فقیه نباشید این‌ها را می‌خواهید از کجا بیاورید؟! احکام را می‌خواهید از کجا بیاورید؟! پس امام زمان نمی‌تواند با خواب و استخاره بیاید، استخاره بین المللی نیست. حدّاقل سنّی‌ها باید این را بفهمند.

علایم ظهور امام زمان باید آشکار باشد تا حجّت بر خلایق تمام شود!

این آقا برای این‌که اهل سنّت را به خود جذب کند چه راهکاری دارد؟ خواب می‌بینید؟! این هم دلیل شد! خوب فرض کنید من یک روز خواب دیدم که شیطان پرستی درست است، حالا باید چه کار کنم؟ اگر خواب ندیدم چه کار کنم؟ اگر خواب دیدم خدا نیست باید چه کار کنم؟ با خواب؟ این استدلال شد!

 حالا خواست استدلال بیاورد، کدام یک از علایم را باید بیاورد. از مجموعه‌ی علایم ظهور را هر مقدار هم که ما نفهمیم، می‌فهمیم که یک اتّفاقاتی می‌افتد که اهل خیر -یعنی ما- که بین خود و خدا…، الآن خود من به شخصه در تئوری این‌طور هستم، ادّعای من این است اگر بفهمم امام زمان آمده است جان خود را فدای او می‌کنم. بله، ممکن است در عمل بعداً بترسم ولی الآن بین خود و خدا می‌دانم این‌طور است. خوب چطور باید بیاید که من باور کنم؟ با این‌که بیاید یک ماشین را از روی زمین بلند کند می‌شود؟ نه نمی‌خواهد و نمی‌شود، برای این‌که مرتاض‌ها این کار را می‌کنند. یا این علایم ظهوری که بیان شده است بعضی موارد آن که اتّفاق بیفتد تازه ما می‌فهمیم که کدام بوده است. چون ما الآن نمی‌دانیم سفیانی می‌شود یا نمی‌شود و این چیست. الآن بگویند یک آدمی را در سوریه پیدا کردند که این شکلی بود و شبیه آن بود و مرد. از کجا تشخیص دهیم این سفیانی است؟ از کجا که این را گریم نکرده باشند. چند صدّام داشتیم؟ نمی‌شود سفیانی را گریم کرد؟ می‌شود گریم کرد.

به نظر می‌رسد باید علایم ظهور امام زمان (ارواحناه فداه) به گونه‌ای آشکار باشد که حجّت بر خلایق تمام شود. وگرنه ما که یک عمر «عَجِّلْ‏ لِوَلِيِّكَ‏ الْفَرَج‏» می‌گوییم خواب می‌مانیم از این‌که به خدمت او برسیم. چرا؟ چون نمی‌دانیم آمده است یا نه.

 کما این‌که الآن شما نسبت به احمد الحسن در خواب ماندید؟ اصلاً نرفتید ببینید او کیست؟ خیلی از شما او را نمی‌شناسید. اگر شما احتمال عقلایی می‌دادید امام زمان است، حتماً می‌رفتید کانال‌های او را می‌دیدید، نمی‌رفتید؟ یعنی الآن به شما احتمال عقلایی بدهند که امام زمان (روحی فداه) در هند زندگی می‌کند. احتمال عقلایی، نه از این‌ها که علم اجمالی کثیر الاتلاف است. یعنی چه؟ مثلاً ممکن است این سقف بریزد پس برویم پناه بگیریم، نه از این‌ها. کسی به این‌ها توجّه نمی‌کند، امّا یک احتمال عقلایی، در همان حدّی که به شما خبر می‌دهند آقا می‌خواهد به نماز جمعه‌ی این هفته بیاید، به شما یک خبری برسد، یک نقل ثقه‌ای، مثلاً حاج آقا صدیقی در درس اخلاق به شما بگوید که یقیناً امام زمان (روحی و ارواحنا فداه) ده روز بعد در دهلی است. عدّه‌ای زیاد هر طوری که شده است است تمام سعی خود را می‌کنند که به دهلی بروند. اگر عقلایی احتمال دهند.

خوب امام زمان مگر چقدر یار دارد که آن‌هایی که او را دوست دارند نمی‌دانند او الآن ظهور کرده است یا نه؟ اگر قرار بر این باشد که ظهور کرده است. بنابراین وقتی که ظهور می‌کند و عملیّات حضرت شروع می‌شود حجّت تمام شود، یعنی شما اطمینان پیدا کنید. حالا این‌ چطور می‌تواند باشد؟ این یا باید اتّفاقی که می‌افتد؛ نه از این جنس که قطار بایستد و ماشین را روی هوا نگه دارد، چون این کارها را مرتاض‌ها هم می‌کنند، باید یک چیزی باشد که آدم بگوید این امام زمان است، مرتاض هندی نیست. یعنی غیر از این شما اطمینان پیدا نمی‌کنید. به نظر می‌آید اگر قرار است علایم ظهور باشد یا وجود مبارک او، هیکل نورانی او چنان هادی است که انسان‌ها به قطع می‌رسند، یعنی صرف دیدن او قطع پیدا می‌کنند.

زهیر بن قین؛ از تردید تا بلندای شهادت

 کما این‌که زهیر یک روایت از امام حسین می‌شنود، مشکل علمی او سر ناصبی‌گری حل می‌شود، ولی بعد می‌گوید یک نگاهی به او کردم. یعنی این دو را باید در کنار هم بگذارید. می‌گوید من به یاد دارم که در فتح بلنجر سلمان باهلی گفت: الان خیلی غنیمت پیدا کردید؟ خوشحال هستید؟ گفتیم: بله. گفت: بعداً سیّد شباب اهل الجنة قیام می‌کند بعداً هر کسی با او برود بجنگد تازه می‌فهمد که غنیمت یعنی چه! این‌که شما می‌گویید این غنیمت نیست. بعد سلمان آن‌جا شهید شد. سلمان باهلی از صحابه‌ی پیغمبر بود.

بعد این نشان می‌دهد که زهیر از خیمه‌ی امام بیرون می‌آید، این جریان را برای دوستان تعریف می‌کند و خداحافظی می‌کند. ظاهراً امام این روایت را به او یادآوری کرده است که به یاد دارید آن روز به شما گفت! بعد نگاه می‌کند که آن روز که امام حسین‌ آن‌‌جا نبود؟! ما چند نفر بودیم و او یک حرفی زد و بقیّه کشته شدند و من ماندم. حضرت از کجا فهمیده است؟ مانند کاری که امیر المؤمنین با زبیر کرد. امّا فقط این را نمی‌گوید. عامل اصلی چیست؟ عامل اصلی وقتی می‌آید با سپاه صحبت می‌کند، به او می‌گویند تو که با ما بودی؟ چه شد که آن طرف ایستادی و این همه هم غیرتی هستی. چون زهیر زیر و رو شده است. انسان با یک استدلال زیر و رو می‌شود، عاشق نمی‌شود. شما این‌قدر کتاب عقایدی خواندید، عقاید آیت الله مصباح را خواندید، خیلی عاشق شدید. یعنی کتب عقایدی برای کسب معرفت، برای پاسخ گویی به شبهات خوب است، ولی آدم را واله خدا نمی‌کند. آن یک جای دیگر است که آن کار را می‌کند. عقاید علم کسبی این کار را نمی‌کند.

 او بعد از حضرت عبّاس اوّلین کسی است که بلند می‌شود به سیّد الشّهداء می‌گوید من را بسوزانند هم شما را ترک نمی‌کنم. روز عاشورا هر کسی به امام بد می‌گوید بلند می‌شود و سر دشمن داد می‌زند. یعنی یک مدافع جان فدا شده است.

پاسخ زهیر بن قین به مرد کوفی

عزرة بن قیس به او می‌گوید که چه شده است که تو این‌قدر این‌طور شدی، تو که با ما بودی! می‌گوید من وارد خیمه‌ی او شدم…، اگر روایت است که من قائل هستم امام آن روایت را به او گفته است و مشکل علمی او را حل کرده است. یعنی مشت اوّل را به او زده است و او را گیج کرده است، بعد امام او را هدایت کرده است. یعنی اوّل او را از آن موضع دشمنی انداخته است و دیده است که مثلاً اشتباه می‌کردم، نکند همان باشد. چون خود زهیر به خانواده و اطرافیان خود این روایت را می‌گوید، ولی وقتی در جنگ می‌آید می‌توانست این را بگویید که ای مردم من بودم، سلمان بود، صحابه بود، این را گفت، شما هم برگردید. این را نمی‌گوید. می‌گوید وقتی من وارد شدم «فَلَمّا نَظَرتُ إلَیه» وقتی او را دیدم، «عَلِمْتُ‏ أَنَّهُ‏ مِنْ‏ سُلَالَةِ النَّبِيِّين‏». آیا زهیر قبلاً امام حسین را نمی‌شناخت و هویّت امام برای او مجهول بود، فکر می‌کرد حسین بن مسعود است، بعداً فهمیدند حسین بن علی پسر پیغمبر است! نه آقا می‌شناخت. یعنی وقتی می‌گوید: «فَلَمّا نَظَرتُ إلَیه»، بعد «عَلِمْتُ» بند به «فَلَمّا نَظَرتُ إلَیه» است. تا او را دیدم «عَلِمْتُ‏ أَنَّهُ‏ مِنْ‏ سُلَالَةِ النَّبِيِّين‏» یعنی دیدم از سلاله‌ی پیغمبر است. خوب این که بود، این دیدم ظاهراً یک چیز دیگر را می‌گوید. یعنی امام خواسته است او را هدایت کند. بعد شما می‌بینید این آدم زیر و رو می‌شود و زهیرِ کربلا می‌شود که یک عاشق است. نه کسی که تا دیروز ناصبی بوده است و حالا شبهه‌ی او را برطرف کردند.

وجود مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) برکت است

 وگرنه شما نگاه کنید امیر المؤمنین که به زبیر علم می‌دهد، زبیر این‌طور نمی‌شود. درست است که در جنگ شرکت نمی‌کند ولی دیگر عاشقانه…، این زیر و رو کردن با علم اتّفاق نمی‌افتد. یا امام زمان (روحی له الفداه) وقتی بیاید کلام او، صوت او، چهره‌ی مبارک او معجز است، اعجاز می‌کند. کما این‌که در بعضی از روایات داریم هر جایی می‌رود برکت با او می‌رود. اصلاً گویا زمین قهر است، وقتی حضرت ظهور می‌‌کنند زمین برکات خود را بیرون می‌ریزد. یا حضرت باید یک رفتاری یا یک اعجازی یا یک کرامتی انجام دهد که حالا که ما این‌ همه مرتاض و فال‌گیر و جن‌گیر و فلان دیدیم احتمال ندهیم این از آن‌ها باشد.

مردم چطور؟ خانواده‌ی ما با دو یا سه خانواده از دوستان ما پیش یک خانمی رفته بودند، این کف دست‌ها را نگاه می‌کرد و بعد می‌گفت…، مثلاً همسر تو طلبه است، به تاریخ علاقه دارد، آن دیگری به فلسفه علاقه دارد. عجب این درست گفت، همه چیز را فهمید! بعد گفته بود برای این‌که زندگی شما اصلاح شود یک سنگ عقیق است، رفتند از یمن آوردند، من دادم پشت و روی آن را آیات قرآن نوشتند. این نوشتن با حکّاکی انگشتر فرق می‌کند. حکّاکی انگشتر هنرمندانه می‌نویسند. این نوشتن را پنج هزار تومان می‌نویسند، یعنی فقط خط می‌اندازند. 500 هزار تومان به این حساب بریزید تا این سنگ را برای شما بفرستند. یعنی بازی بود برای این‌که هر پنج نفر بروند دو میلیون و نیم بگیرند خوب است دیگر. مثلاً 10 هزار تومان پول سنگ است، پنج هزار تومان هم پول خط‌هایی که روی آن انداختند، سر جمع 15 هزار تومان و 485 هزار تومان هم سود آن است، می‌ارزد!

جریان رصد علایم ظهور و نقد آن

 امام زمان بیاید کدام یک از علایم باعث می‌شود که اذعان کنیم که او امام زمان است؟ یکی از نقدهای ما به آن جریانی که می‌گوید علایم ظهور را رصد کنید همین است. رصد علایم ظهور و انتصاب ضمنی غیر قطعی یا غیر اطمینانی باعث می‌شود مثلاً شما مرگ ملک عبدالله را مقدمه‌ی ظهور امام زمان بدانید، بعد هم بگویید اگر این نیست پس امام صادق بیکار بوده است که این حرف‌ها را زده است. آقا اصلاً امام صادق این حرف‌ها را زده است؟ اوّل کلام این است که آیا می‌شود چنین نسبتی را به امام زمان نسبت داد! ثانیاً در آن روایت آمده است که سه ماه دوام نمی‌آورد.

مسئله‌ی ظهور دست مایه‌ی عوام بازی شده است

 الآن چند سال است ملک سلمان بعد از عبدالله آمده است؟ الآن یک نفر باید برود با آن آقا صحبت کند بگوید آقایی که آن روز گفتید اگر ملک عبدالله بمیرد و امام زمان نیاید، پس امام صادق بیکار بوده است که مردم را سر کار گذاشته است. پس الآن سر کار گذاشته است دیگر! ملک سلمان چند وقت است که آمده است؟ بیشتر از یک سال است که یمن را می‌کوبد و دو حج گذشته است. 17 یا 18 ماه است. شش برابر آن چیزی که در آن روایت گفته است گذشته است. چه شد؟ هر توجیهی ایشان بکند ما به توجیه اوّل برمی‌گردیم.

 آن روزی که شما می‌خواستید روایت ملک عبدالله را به ظهور امام زمان نسبت دهید و گفتید امام صادق که بیکار نیست این حرف‌ها را زده است، الآن چه بگوییم؟ بگوییم بداء می شود. روز اوّل هم می‌توانستیم بگوییم شاید بداء شده است. هر چه الآن شما توجیه دارید، روز اوّل هم می‌شود آن توجیهات را آورد.

فقط با یک تفاوت که الآن مردم را نسبت به امام صادق بدبین کردید! چون دفعه‌ی بعد که بگویند علایم ظهور باور نمی‌کنند و فکر می‌کنند این هم دغل بازی است. آن آقا نمی‌خواست چنین نسبتی بدهد، ولی این زمینه‌ی دغل بازان است که بگردیم یک روایت پیدا کنیم…، عبدالله. چه کسانی این‌جا عبدالله هستند؟ اردن! اردن همه عبدالله هستند. پس هر وقت او مُرد. این مُرد نشد، پس آن دیگری مرد! یعنی به نظر این خیلی ساده انگارانه می‌آید و باعث می‌شود مستکبرین ما را با این اسامی سر کار بگذارند. کاری دارد که شاه عربستان 300 بچّه دارد و کلّی زن، حالا اسم بچّه‌ی دیگر خود را عبدالله بگذار، بعد او را ولیعهد کنند و دوباره بیاید. مگر مهدی عبّاسی نیست، او را مهدی می‌کنند. چرا؟ برای این‌که بتواند رقابت کند. به نظر می‌آید مسئله‌ی علایم ظهور یک مسئله‌ای است که خیلی دست مایه‌ی عوام بازی شده است.

امام زمان چطور خود را به ما معرّفی می‌کند؟

 خود ما باشیم و بخواهیم، یعنی چه؟ یعنی ما که یقین داریم و دوست داریم امام زمان را یاری کنیم. منتها نمی‌خواهیم بروید دستگاه یک نفر را بی‌جهت تقویّت کنیم. چه زمانی به سمت او می‌رویم؟ وقتی که برهان داشته باشیم. اگر برهان نداریم، قطع داشته باشیم. همان قطعی که برای نبوّت پیغمبر اتّفاق می‌افتاد. چطور بود؟ ببینید درست است که آن‌ها درخواست معجزه می‌کردند، وقتی پیغمبر انجام می‌دادند می‌گفتند ساحر الکذّاب. آن‌ها ایمان نداشتن، ما که این‌طور نیستیم. منتها این نباید یک چیزی باشد که بشود به آن سحر داد. یعنی بگوییم با سحر می‌شود، پیغمبر انجام داد. خوب این چه قوّه‌ی قاهره‌ای است، این که معجزه نشد. عجز نیست، پس عدّه‌ی دیگری هم می‌توانند انجام دهند. سه نفر دیگر هم بلد هستند این کار را انجام دهند. پس این نمی‌تواند علامت باشد. امام زمان (سلام الله علیه) چطور خود را معرّفی می‌کند؟ آن وقتی که ما به قطع برسیم.

لذا در این روایات آخر الزّمان ببینیم کدام روایت به درد ما می‌خورد؟ مثلاً رعایات ؟؟28:22 حالا این سند دارد یا ندارد کاری ندارم. پرچم‌های این‌ها سیاه است. خوب داعش هم پرچم خود را سیاه کرد. یعنی این قابل کپی برداری است. این نمی‌تواند آن نشانه‌ی امام زمان باشد یا مثلاً فرض کنید رنگ لباس‌ها. به قول آن روایت فتن احماد بن فلان؛ مثلاً اسم و فامیل آن‌ها اسامی شهرها است. کاشانی، بغدادی و… این کاری ندارد. این را هم می‌شود راحت کپی برداری کرد. شما می‌بینید که الآن دو برادر هستند، یک نفر یک فامیل دارد و یک نفر یک فامیل دیگر. فامیل‌ خود را عوض کردند. پدر و پسر هستند و فامیل خود را عوض کردند. پس این هم نمی‌تواند باشد. یمانی چطور؟ چطور باید یمانی خود را معرّفی کند؟

-‌ بله؟

یمانی بودنِ تنها نمی‌تواند علامت ظهور باشد!

– احمد الحسن همین است که بحث ما بود که هم می‌گوید من یمانی هستم، هم می‌گوید من مهدی اوّل هستم. چون یک روایت است که می‌گوید بعد از امام زمان دوازده مهدی می‌آید. می‌گوید من پسر امام زمان هستم، یمانی هم هستم، امام زمان که شهید شود من مهدی اوّل امام مسلمین می‌شوم، پس معصوم هستم. یمانی هم نمی‌تواند علامت ظهور امام زمان باشد. بله، اگر یمانی قیام کرد و خراسانی قیام کرد و بعداً امام زمان آمد و قرآن آورد وجود یمانی برای او قرینه می‌شود. یعنی توصیف کردند یمانی می‌آید و بعد امام زمان می‌آید، امّا یمانی غیر معصوم چطور ادّعا کند من آن یمانی هستم؟ حتّی فرض کنید مرجع تقلید باشد.

الآن یکی از مراجع قم ادّعا کند من یمانی هستم. اطمینان آور است؟ نیست. پس غیر از وجود امام زمان نمی‌توانیم علامت قطعی حدس بزنیم. یعنی هر کدام علامت بگیرید یا می‌شود مشابه ساخت یا می‌شود از آن سوء استفاده کرد. منتها اگر امام زمان (ارواحناه فداه) تشریف بیاورند و شما را با اطمینان مطمئن کنند آن وقت می‌شود گفت فلان جا را دیدید، آن همان یمانی بود. بعد شما می‌بینید که بله، آن یمانی است. بعد از اطمینان به امام زمان این یمانی درست در می‌آید. آن خراسانی درست بود، آن سفیانی درست بود. یعنی می‌گوید وقتی اطمینان پیدا کردید، بلاتشبیه وقتی سلمان باهلی و بلنجر را به یاد شما آورد که حقّانیّت علمی، ثابت شد، بعداً برای این‌که اطمینان تو را افزایش دهد می‌گوید آن یمانی هم این بود. بعد شما می‌بینید که می‌خورد که این یمانی باشد می‌خورد که این خراسانی باشد. می‌خورد که این سفیانی باشد. وگرنه اگر بخواهیم آن‌ها را ملاک امام زمان حساب کنیم چطور باید به اطمینان برسیم، هیچ طوری به اطمینان نمی‌رسیم، دغل بازها ما را بیچاره می‌کنند.

کارکرد علایم ظهور چیست؟

-‌ ندای آسمانی می‌تواند همان معجزه‌ی امام زمان باشد. یعنی واقعاً اگر شما دیدید تمام عالم کون و مکان دارد فریاد می‌زند «أَنَا بَقِيَّةُ اللَّه‏»[6] همان چیزی می‌شود که شما اطمینان می‌کنید. یعنی آن شخص مدّعی ظهور تا به وجود امام مطمئن نشود، هیچ کدام از علایم فایده ندارد. بله علایم از جهت مخالف به درد می‌خورد. احمد الحسن می‌گوید من یمانی هستم. می‌گوییم ادّعاهای تو با فقه درست در نمی‌آید، با عقاید مسلّم درست در نمی‌آید، پس تو نیستی. پس برخلاف دیدگاه آن بزرگواری که علامت گرا است، کارکرد علایم ظهور چه می‌شود؟ بنده معتقد هستم کارکرد علایم ظهور 1- مؤیّد اطمینان وجود امام زمان است، 2- مانع اغیار است. یعنی احمد الحسن نامی پیدا می‌شود می‌گوید من یمانی هستم، بعد برای حجیّت خود ادّعاهایی دارد. این ادّعاها با آن یمانی مدّعی که باید باشد درست در نمی‌آید. یعنی ادّعاهای او مثلاً خلاف شریعت است. می‌گفت نه تو یمانی نیستی! از جهت این‌که نیستی می‌شود، امّا از جهت هستی خیلی سخت است. مثلاً من ادّعا کنم من یمانی هستم، چطور باید به شما ثابت کنم که من همانی هستم که در روایات آمده است.

عرض من این است که هر کسی بتواند یمانی بودن خود را ثابت کند امام زمان بودن خود را هم می‌تواند ثابت کند. اگر کسی زور این را دارد که ثابت کند من یمانی هستم، او زور این را دارد که ثابت کند من امام زمانی هستم طوری که همه به اطمینان برسند. بنابراین علایم ظهور دو کار کرد دارد، باقی آن را عرض نمی‌کنم که ندارد. 1- یک مؤیّد آن اطمینان، 2- ردّ مخالفان و معارضان. این دو مورد به درد می‌خورد.

اطمینان قلبی تنها با ظهور امام زمان (ارواحنا له الفداه)

-‌ بله. آن علایم قبل از ظهور…، چون وقتی این علایم اتّفاق می‌افتد، وقتی وجود مبارک…، چون ما که باید همیشه آماده‌ی ظهور حضرت باشیم. اگر کسی بگوید این علایم کمک به آمادگی ظهور پیدا می‌کند می‌گوییم پس الآن با 300 سال پیش فرقی ندارد. همه باید آماده باشند. باشد، این علایم همیشه به ما گفته است که آماده باشید. امّا اگر این علایم قدرت این را دارد که یمانی بگوید من یمانی هستم و خراسانی بگوید من خراسانی هستم و این سفیانی هم همان سفیانی بود، هر کسی این را ثابت کند امام زمان بودن خود را هم می‌تواند ثابت کند. هر کسی هر چه بگوید ما به اطمینان نمی‌رسیم، مگر این‌که خود حضرت تشریف بیاورند باور کنیم و بعد بگوییم حتمی‌های این علایم که گفتند کجا بوده است؟ بگوییم این‌جاها اتّفاق افتاده است. برای شما هم قوّت قلب باشد. «لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏»[7] باشد. در غیر این صورت نه. این یک مختصری راجع به چیستی علایم ظهور بود.

علایم ظهور شانسی بازی نیست!

 به نظر می‌آید اگر به این موضوع فکر نشود، وقتی به علایم ظهور می‌رویم فکر می‌کنیم که یک طور شانسی بازی است. مثلاً بزند و این گل که در خانه در بیاید این همان علامت باشد. همه بر مبنای ذوق و سلیقه است. نتیجه‌ی آن همین چیزی است که در مورد ملک عبدالله می‌بینید. یعنی عدّه‌ای در کشور ما به شدّت خوشحال شدند. جالب است که زمان صفویه همین روش‌ها بوده است چون دولت صفویه را متصّل به دوره‌ی امام زمان می‌دانستند، هم برای آن مقاله نوشتند، هم کتاب نوشتند، هم دعا می‌کردند که خداوند دولت تو را به دولت امام زمان وصل بفرماید بعد باور نمی‌کردند که سقوط کند. فکر نمی‌کردند که شاه سلطان چنین گندی بزند و افغانی‌ها بیایند ما را قلع و غم کنند. این افغانی‌ها در آن جنایت اصفهان وحشتناک کثافت کاری کردند. یعنی یک واقعه‌ی حرّه در آن‌جا رخ داده است. البتّه شیعه نبودند، افغانی سنّی بودند.

-‌ ببینید امام زمان که می‌آید برای شیعیان بخواهد بیاید نمی‌تواند با کلّ جهان اسلام درگیر شود. چون قرار است امام زمان بیاید جهان را پر از عدل و داد کند. لذا ادلّه‌ی حضرت باید جهانی باشد. حضرت چه دلیلی می‌آورد؟

-‌ حدّاقل به اکثریّت…، حالا من نمی‌دانم به اسکیموها برسد یا نه! ولی باید به جاهای متفاوت برسد. جیبوتی را نمی‌دانم می‌رسد یا نه ولی به اروپا باید برسد. به آسیا، آفریقا، اروپا، جاهایی که جمعیّت دارد قاعدتاً باید برسد. «يَمْلَأُ الْأَرْضَ‏ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً»[8] نه «يَمْلَأُ الآسیاء» یا «يَمْلَأُ العربستان». «يَمْلَأُ الْأَرْضَ‏ قِسْطاً وَ عَدْلًا»!

وجود مبارک امام زمان مهم‌ترین معجزه حضرت

 باید به گونه‌ای باشد که برای آن‌ها اطمینان آور باشد. چطور؟ اگر آن‌ها بیایند چه حرفی…، ما اوّل می‌گوییم امام زمان با اخبار و ادّله‌ی ما چه بگوید ما باور می‌کنیم؟ بعد تازه می‌گوییم به مسیحی چه بگوید که او باور می‌کند. من فکر می‌کنم وجود مبارک حضرت خود مهمترین معجز حضرت است.

-‌ این‌ها را یک وقت بحث می‌کنیم که حتمی‌ها کدام هستند. خود حتمی‌ها محل بحث است که آیا می‌شود در این بداء شود یا نمی‌شود. یعنی برای علمای ما مسلّم نیست، برای ما مسلّم نیست که اصلاً علامت حتمی داریم یا نداریم. آیا در علایم حتمی بداء می‌شود یا نمی‌شود. همین که بحث شده است یعنی مسلّم نیست. چیزی که مسلّم نیست بعداً یک نفر چطور می‌خواهد استفاده کند.

-اشک شما درآمد که ‌ایشان که مدّعی نبود.

-‌ نه صرف دیدن، اگر ایشان امام زمان باشد هدایت به رؤیه دارد، هدایت به امر دارد.

مهدی‌های دروغین

– حتماً این‌طور است. یا حضرت باید معجزه‌ای داشته باشد که غیر قابل انکار باشد، حدّاقل برای ما که او را دوست داریم و دنبال این هستیم که او را ببینیم. چون ما از دکان دارها می‌ترسیم؛ یعنی این‌طور بگویم این‌قدر مهدی دروغین آمده است که اهمیّتی ندارد. مثلاً هزاران هزار مهدی دروغین تا به حال آمده است، فقط رسول جعفریان یک کتاب دارد که شاید 200 مورد آن را لیست کرده است. این‌هایی که کتاب درآمده است. شاید الآن 30 یا 40 مهدی در اوین داریم.

 این‌قدر گفتند که ما نسبت به آن بی‌اهمّیّت شدیم. یعنی این‌قدر آمدند ما را فریب دادند و دروغ گفتند که ما دیگر اهمّیّتی نمی‌دهیم. مثلاً شخصی می‌گفت طرف آذری است و نمی‌تواند فارسی حرف بزند! آخر تو چه امام زمان هستی، امام زمان عرب است، یک جمله‌ی عربی بگو ببینیم. تو قاف را گاف می‌گویی تو چطور امام زمان هستی. یعنی این‌قدر دروغ گفتند که ما دیگر اهمّیّت نمی‌دهیم. هر کسی از راه برسد ما قبول نمی‌کنیم.

لذا ایشان یا باید هدایت به رؤیه‌ی ایشان…، چون هدایت به رؤیه‌ی ایشان در روایات نشان می‌دهد که یک خبری در کار است و اگر شما به قطع برسید یعنی شما را هدایت کند. یعنی چشم شما را سیر دهد و شما ببینید. همان‌طور که اگر سیّد الشّهداء به یاران شما نشان داده باشد، چشم شما را به حقیقت باز کند به قطع می‌رسید. چیزی که آدم می‌بیند، می‌بیند.

امام جواد چطور امام شد و او را باور کردند؟

چطور ائمّه را باور می‌کردند؟ مثلاً امام جواد چطور امام شده است؟ گروه‌ها می‌آمدند سؤالاتی می‌پرسیدند، منتها فرق آن این است که امام جواد فرزند بی‌واسطه‌ی امام قبلی بوده است. یعنی امر بین دو حالت دائر می‌شده است. آسان‌تر از الآن بوده است. امر بین امامت امام جواد یعنی (معاذ الله) امامت امام رضا هم باطل بوده است و امام کاظم (سلام الله علیه) نمرده بود و ایشان غیبت کرده بود، ما برویم واقفی شویم.

 یعنی دو حالت داشتند، واقفی‌ها سراغ امام جواد می‌آمدند که طرفداران امام جواد را بشناسند که واقفی شوند. یعنی انتخاب محدود بوده است. چون امامت که قطع نمی‌شود. این‌ها اگر امام جواد را به عنوان امام باور نمی‌کردند چون امام رضا فرزند دیگری نداشت و امامت هم قطع نمی‌شود و زمین بدون امام نمی‌ماند، این نشان می‌داد که امام قبلی هم امام نبوده است چون فرزند او امام نیست و به کسی دیگری هم ما را رهنمون نکرده است. بایست یک پلّه به عقب بروند یا باید فرزند دیگری از امام کاظم امام باشد، یا خود امام کاظم غیبت کرده باشد و واقف‌ها راست بگوید.

 الآن چون امام زمان غیبت دارند و ما ایشان را ندیدیم. الآن گزینه خیلی زیاد است. این همه مهدی دروغین است ولی زمان خود ائمّه نمی‌شد این‌قدر گزینه بیاید. آذری نمی‌توانست برود بگوید، چون به او می‌گفتند بچّه‌ی کدام امام هستی! چون کار سخت‌تر شده است آن وقت هیئت نمایندگی می‌فرستادند، مثلاً سنّ امام جواد کم بوده است و این‌ها 50 درصد امام جواد را امام می‌دانستند. یا این امام است یا امام کاظم غیبت کرده است. بعد امام رضا با آن همه فضیلت می‌گفت امام کاظم غیبت نکرده است، پس 60 یا 70 درصد امام جواد امام است. با این خوشبینی می‌آمدند سؤال می‌کردند حضرت جواب می‌داد.

یعنی شما از یک نفر پنج سؤال بپرسید نمی‌گویید که من امام هستم. یعنی باید یک زمینه‌ای می‌بود که به امام جواد اطمینان کنند. الآن ما نسبت به آن شخصی که می‌خواهد ظهور کند چنین چیزهایی نداریم. به عدد ابناء بشر می‌تواند مدّعی وجود داشته باشد. حدّاقل به تعداد عرب‌های فصیح می‌تواند مدّعی وجود داشته باشد. خیلی کار سخت‌تر می‌شود.

امام زمان یا باید با معجزه بیاید یا هدایت به رؤیه داشته باشد

 بنابراین حضرت باید یک چیزی…، هیچ کدام این علامت‌ها ما را مطمئن نمی‌کند و این‌ها هم نوعی است. مثلاً این نیست که من بگویم من وسواسی هستم کدام یک از شما اطمینان پیدا می‌کنند. نوعاً آدم اطمینان پیدا نمی‌کند. این نشان می‌دهد که حضرت یا با هدایت باید ما را سیر دهد یا معجزه‌ای داشته باشد که بتوانیم این را بفهمیم. بعد می‌شود آن بنای گفتمان سازی آن بیاید که بفرماید این مواردی که اتّفاق افتاد همان علایمی بود که گفتند. بعد شما با این اطمینانی که از وجود امام زمان پیدا کردید بگویید بله آن موارد دیگر هم شده است. وگرنه در غیر این صورت سخت است، ما چطور می‌توانیم اطمینان پیدا کنیم؟ تقریباً نمی‌توانیم اطمینان پیدا کنیم و این‌طور یعنی حجّت بر بشر تمام نمی‌شود چون من یک عمر بگویم «عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَج‏» می‌آید و من نمی‌فهمم، این نمی‌شود. حتماً یا باید با معجزه بیاید یا هدایت به رؤیه داشته باشد.    


[1]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحیفة السّجادیة، ص 98.

[4]– بحار الأنوار، ج ‏36، ص 410.

[5]–  همان، ص 309.

[6]– الكافي، ج ‏1، ص 472.

[7]– سوره‌ی بقره، آیه 260.

[8]– بحار الأنوار، ج ‏51، ص 49.