شب دهم ماه محرم سال 95 حجت الاسلام کاشانی به سخنرانی پیرامون مسئله «تولی و تبری» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[1].
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي»[2]
«إِلهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
حبّ و بعض نیروی محرّکهی ما
موضوع بحث ما تولّی و تبرّی است. در مقدّمات این بحث هم هستیم. یعنی به آن نکات ظریف عقیدتی و فقهی نرسیدیم. محضر مبارک شما عرض کردیم که موتور محرکّهی ما، نیروی محرّکهی ما حبّ و بغض است. حبّ و بغض باعث میشود که ما حرکت بکنیم. هم آنجاهایی که رشادتهای عجیب است، حبّ است که کار میکند یا آنجاهایی که جنایت عجیب است، بغض است که کار میکند.
استفاده کردن شیطان از عداوت و بغضاء برای درست کردن اختلاف بین مسلمین
عرض کردیم شیطان اگر بخواهد بین ما دعوا درست بکند، از عذاب الهی که همان شقاوت، شقاق، عداوت، بغضاء، دشمنی است استفاده میکند. یک نگاهی به جامعهی اسلامی بکنید ما نسبت به برخی از اهل سنّت گناه گذشتگان را بر گردن آنها ممکن است بیندازیم و رفتاری بکنیم که دشمنی ایجاد بکند.
بغض نسبت به اعداد سه گانه -بارها عرض کردیم که ما هنوز فرصت نشد وارد آن بشویم- بیزاری از آن سه نفر جزء واضحات عقیدتی و فقهی ما است، منتها تسرّی دادن اینکه یک نفری ظلمی به ما کرده است، بدعتی ایجاد کرده است، آن را بکشانیم به هزار و سیصد سال بعد باقی آن کسانی که او را به آن نام و عنوان نمیشناسند، تسرّی بدهیم، خود این میتواند یک نمونه از همین این باشد. یعنی چه؟
رابطهی حبّ و بغض و شریک بودن در اعمال
یعنی اینکه –مثال عرض بکنم- در کشور عمان؛ میدانید که شریعت آنها اباضی است. یعنی خوارج هستند. خوب خوارج چه کسانی بودند؟ خوارج دشمنان امیر المؤمنین بودند. در حالی که بروی از اینها بپرسی ابدا. میگویند: امیر المؤمنین علی؛ حالا نمیخواهم بگویم مرام آنها درست است، درست نیست. ما بحث اعتقادی بکنیم آنها را میگوییم: غلط هستند. روش آنها غلط است، استدلال آنها غلط است. امّا میگویند: امیر المؤمنین علی. سلطان قابوس را نگاه بکنید یکی از این خنجرهای سندبادی هم به کمر دارد وقتی به ایران میآید، از او بپرسی این چیست؟ میگویند: ما این را بستیم که یک روز انتقام خون حسین بن علی را بگیریم. یعنی خیلی باید دقّت بکنیم که شیطان بین مسلمانها اختلاف ایجاد نکند. اینکه ما الآن هم نسبت به دشمنان صدر اسلام باید بغض داشته باشیم، بله این از واضحات است، دلایل آن هم زیاد است. اوّلاً اینکه آن موقع ظلم کردند، ظلم تمام نمیشود، انسان باید تا پایان عمر خود به تمام ظلمهایی که در طول تاریخ شده است، منزجر باشد. الآن هم کسی بگوید: من جای فرعون بودم، عرض کردیم «مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ»[4] شریک میشود.
داعش نتیجه ایجاد عداوت کورکورانه بین مسلمین
دوماً این است که اصلاً هنوز آن بدعتها و خطاهایی که آن دو، سه نفر درست کردند، برای جامعهی اسلامی مشکل درست کردند و رها نمیکند. یعنی آن بدعتی که آنها ایجاد کردند، ما را بیچاره کرد. امّا اینکه مثلاً در عمان است اصلاً به عنوان بدعتگر که کسی را دوست ندارد، یعنی باید دقّت بکنیم. بله اینکه اعتقاد او خطا است، بله؛ در تعریف مؤمن نیست، بله؛ امّا اینکه بگوییم عجب خوارج هستند، یعنی قاتل علی را دوست دارند؛ نه، دیگر یک چنین فکری ندارند یا با این عنوان که… شما کمتر آدمی از اهل سنّت را پیدا میکنید که قاتل حضرت زهرا را دوست داشته باشد. او میگوید: تهمتی است که شیعیان زدند. حالا بیربط میگوید، شیعیان تهمت نزدند و صدّیقهی طاهره شهید شده است، توسّط همان شمارهی دو هم شهید شده است امّا آنها نمیگویند: او را دوست داریم، چون قاتل حضرت زهرا است. میگویند: او که قاتل حضرت زهرا نیست، شیعیان به او تهمت زدند، خیلی آدم خوبی بوده است که آن وقت ما نسبت به آنها بغض داشته باشیم. ایجاد بغض و عداوت بین جامعهی اسلامی کورکورانه که آقا یک کسی دیگر اشتباه کرده است، بله این یکی هم خطا دارد میرود، ولی جنجال درست کردن و توهین کردن و بغضاء این از آن چیزهایی است که شیطان میخواهد. نتیجهی آن را شما میبینید امروز داعش است. حبّ و بغض بررسی بشود، تولّی و تبرّی در این داعشیها.
اثر حبّ و بغض در میان طرفداران داعش
طرف مثلاً میآید یک خانهای را میگیرند، وسائل خانه را دست نمیزند. آن کسانی که در داعش تربیت شدند. همهی وسائل را داخل یک اتاق میبرند، در را قفل میکنند، یک دیوار را سوراخ میکنند، یک تفنگ دوربیندار هم میگذارد، خوراکیهای خانه را هم دست نمیزند. ممکن است با چند تا خرما 20 روز زندگی بکنند دست به وسائل خانه نمیزنند. بدون حبّ و بغض، یعنی بدون حبّ نسبت به یک چیزهایی و بغض از یک چیزهایی، چوب بر سر آدم خورده است، فکر کردید چقدر پول میدهند؟ بله به سربازهای خود پول میدهند ولی چقدر میدهند؟ سه تا چهار هزار دلار میدهند. میشود ده میلیون. پول خون آدم ماهی ده میلیون نمیارزد. یعنی این اگر 20 ماه بگیرد، تازه دیهی خود را گرفته است. معمولاً به 20 ماه نمیکشند. یعنی قسطی دیهی او را به او میدهند. این تازه حقوق افسرها بود، ردهها بالاها، قناصهچی که از 1200 متری، هشتصد متری بچّههای ما را شکار میکند به آنها این مقدار میدهند به پیاده نظامها که همینطور جلو میروند که لابد به آنها مثلاً یک صد دلاری میدهند. چه چیزی است که باعث میشود طرف 20 روز خرما میخورد، یکجا نفس خود را حبس میکند که یک نفر بیاید او را بزند؟ برای آنها حب درست کردند.
درست کردن حبّ و بغض برای سربازان داعش
بروید بپرسید میگویند: پیغمبر گفت: در آخر الزّمان گروهی میآید که عدالت را در عالم فراگیر میکند. همان مسئلهی مهدویّت ما. ما میخواهیم از آن گروه باشیم. خوب حالا چطور این را گردن ما بیندازند؟ پاچهی ما را بگیرد و رها نکند؟ میگویند: دو دسته دشمن هستند. ببین بغض برای آنها درست میکنند. حبّ به یک چیزهایی؛ یک سری حبهایی هم دارند که البتّه من دیدم مسخره میکنند که نباید این را مسخره کرد، این را قرآن گفته است، اینها در مصداق اشتباه میکنند. مثلاً حوری؛ بروید از رزمندگان ما هم بپرسید، آن زمان که شبها واقعه میخواندند به «وَ حُورٌ عينٌ»[5] که میرسیدند ولوم میدادند. خوب میگفتند: شهید بشویم خیلی نعمات وجود دارد و او هم خود را در راه حق میداند، یعنی میگوید: شهید میشوم. گاهی تعجّب میکنم اینها چیست؟ این که باعث تمسخر نیست. او خود را شهید میداند که این چیزها را هم میگوید برای من وجود دارد. خوب اینها دیگر تشویقات عمومی است. میگوید: ما از آن گروهی باشیم که پیغمبر گفت. خوب این حبّ.
دو نوع دشمن
حالا چطور بیاید پاچهی شیعیان را بگیرد؟ میگویند: ما دو نوع دشمن داریم؛ کافر خارجی و کافر داخلی. کافر خارجی یعنی اسرائیل و آمریکا و نمیدانم و غرب و روسیه و اینها؛ کافر داخلی یعنی منافقینی که یهودی هستند، مسیحی هستند اینها منافقانه ادای مسلمین را درمیآورند که اینها رافضیها هستند، شما هستید. خوب اوّل از کجا باید شروع کرد، اوّل باید جامعهی اسلامی را پاکسازی کرد. لذا اوّل باید با شما درگیر بشود، جامعهی اسلامی را از لوث وجود روافض پاک بکند، بعد به سراغ کفّار خارجی برود. لذا در استراتژی آنها هم این است برای چه الآن به سراغ آمریکا نمیرویم؟ میگوید: برای اینکه ما به سراغ آمریکا برویم برگردیم دیگر جایی نداریم، باید درون جامعهی اسلامی را پاکسازی بکنیم. به خوبی برای او یک نقشه درست کردند، به طور کلّی آن حرفهای درستی است، در تعیین مصداق است که مشکل دارد. این حرف خوبی است دیگر تا درون را پاک نکنی که به بیرون نمیرسی.
نشانههای روافض نزد داعش
آنها که باید جامعه از وجود آنها پاک بشود چه کسانی هستند؟ روافض هستند. روافض نشانههایی دارند. الآن یک کسی بیاید به شما بگوید آقا یک نفر است یاران امام حسین را دوست ندارد، شما نسبت به او یک حالی پیدا میکنید. بعد بگویند: (معاذ الله) امام حسین را هم دوست ندارد. بعد بگویند مدافعان حرم را که میبیند حالت تهوّع میگیرد. شما میگویید: عجب این گبر است از کجا آمده است. این دشمن است، این نفوذی است. بگیریم از آستینهای او چوب رد بکنیم. او هم همین را میگوید، میگوید: نگاه بکنید این شیعهها نسبت به یاران پیغمبر که این همه خدمت کردند که اسلام را در سراسر عالم گسترش دادند، بیزار است. اینها از یاران پیغمبر بیزار هستند برای اینکه نمیتوانند بگویند: ما به پیغمبر بد هستیم، منافق هستند. هر کسی بگوید: من پیغمبر را دوست ندارم، مسلمان نیست. اینها میگویند: ما از یاران پیغمبر بیزار هستیم، آن وقت خوب پیغمبر حرفهای خود را به چه کسی زده است؟ به یاران خود زده است. شما دیگر نمیتوانی به سراغ حرفهای پیغمبر بروی، چون رابطهی تو قطع میشود، چون یاران پیغمبر قیچی میکنند، حرفهای پیغمبر هم روی هوا میرود. در واقع میخواهند چه چیزی را از بین ببرند؟ سنّت پیغمبر را. پس یک عدّه هستند اسم آنها روافض است، اینها دشمنان یاران پیغمبر هستند و دنبال نابود کردن سنّت هستند. مثل اینکه یک کسی به شما بگوید: الآن یک نفر پیدا شده است که دنبال نابود کردن کربلا است. آدم نسبت به او بغض پیدا میکند، انگیزه پیدا میکند جهاد بکند. بعد میبینی که هر چه را صبح گرفتی، شب پس میگیرند. هر چه را شب پس گرفتی، صبح پس میگیرند. رها نمیکند. این با سه هزار دلار و پنج هزار دلار آدم اینقدر محکم نمیشوند کما اینکه بچّههای ما هم به سه هزار دلار و پنج هزار دلار و نمیدانم میدهند یا نمیدهند ارادهی قوی پیدا نمیکنند.
آیین عجیب در ارتش سوریه
من به یکی از آن دوستانی که آمده بود، گفتم: آنجا چه خبر؟ گفت: سوریها ارتشی هستند، ارتشیهای سوریه هم یک آیین عجیبی دارند. اینها هشت تا چهار بعد از ظهر کار میکنند. هشت در عملیات هستند، چهار بعد از ظهر میروند. هر چه را صبح گرفتی اینها چهار بعدازظهر تحویل میدهند و میروند، یعنی ساعت میزنند. چرا؟ حبّ و بغض آنها محکم نیست. او باید به خیلی چیزها برسند، از عصر تا فردا صبح کلّی برنامه دارد. باید فردا صبح قبراق سر کار بیاید. آن هم حبّی و بغضی که سفت بکند این را ندارد. نمازخوان نیست معمولاً. ارتش سوریه معمولاً پایبند به دین نیستند. ارتش سوریه یک ارتش لائیک است. حالا الآن تازه کلّی کار فرهنگی کردند مثلاً نیم درصد بهتر شدند. او (داعشی) آمده است جهاد فی سبیل الله در آغوش، حورعین به ملاقات پیغمبر برود، این میگوید: چهار بعد از ظهر باید بروم کلّی این کلوپها اینجا برای ما برنامه دارند، حیف است، اسراف است. او انگیزه ندارد. لذا اگر خود آنها بودند تا به حال سوریه را به طور کامل از دست داده بودند.
تفکّر داعش تفکّر جهان وطنی
امّا چون تفکّر داعش تفکّر جهان وطنی است و مهدویّت آخر الزّمان به یک سوریه قانع نیست، در مرامنامهی آنها اگر نگاه بکنید. مرامنامهی آنها یعنی کلّ کشورهای اسلامی حداقل که بعد تازه با کفّار بیرونی بجنگد. یعنی میگوید میخواهم چه کار بکنم؟ میخواهیم «نَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» میخواهیم جهان را پر از عدل و داد بکنیم. پس باید اوّل جامعهی اسلامی را، اوّل از یک نقطه شروع بکنیم، توسعه پیدا بکنیم. نقشهای را که منتشر کرده است ببینید جامعهی اسلامی را از لوث وجود کفّار و منافقین پاک بکنیم، بعد به سراغ بقیه برویم. او با انگیزه دنبال این است که سوریه را بگیرد، عراق، عراق را بگیرد، ایران؛ ایران را بگیرد، ترکیه؛ افغانستان پاکستان کما اینکه گاهی اینطور است ماهی یک بار که نشریهی آنها منتشر میشود روی نقشه یک جا را زوم کرده است، میگوید: اینجا را هم دوست دارم، آنجا را هم میخواهم. خلاصه اگر به اینها بود -به ارتش سوریه بود- تا به حال سوریه تمام شده بود. آنها حبّ و بغض دارند، این بچّههایی هم که این طرف میجنگند همینطور هستند از فرزند خود گذشتند رفتند، غالباً فرزند کوچک دارند. این تقابل…
بالا نبردن انگیزهی دشمن برای تخریب خود
حالا اینها را برای چه گفتم؟ برای اینکه دشمن شما نسبت به شما بغض دارد؛ هر چه بغض او را بیشتر بکنی خطرش بیشتر است. یک وقت بغض او را با قوّت خود بیشتر میکنی، آن اشکال ندارد، چون منفعل میشود. او از ضعف خود بغض پیدا میکند، آن اشکال ندارد، مثلاً او را شکست بدهی. او را محدود بکنی. سرزمینها را از دست او بگیری، این را عرض نمیکنم. امّا یک وقت است شما میآیید چه کار میکنید؟ او همهی تلاش خود را میکند که یک فیلم به دست بیاورد، سندی به دست بیاورد که یاران خود را دربارهی بغض با روافض مثلاً تقویت بکند؛ بعد شما یک فیلم منتشر میکنید در آن فیلم وجود دارد. در دی ماه 94 که شمارهی 13 نشریهی بین المللی آنها چاپ شد، عکس سه تا آخوند شیعه را انداخته بودند که اینها چند تا جلسهی جشن گرفته بودند، ضمیمهی آن هم فیلم آن را منتشر کردند. هر کسی با تفکّر آنها آن فیلمها را میدید، میگفت: هر کجا شیعه را دیدی باید بکشی. بغض او را تقویت میکند. خیلی باید دقّت کرد بغض دشمن را تقویت نکرد. بله اگر قدرت شما زیاد باشد، او عصبانی میشود ولی عصبانی او به دلیل انفعال است. خیلی باید دقّت کرد که به اختلافافکنی نیفتیم، انگیزهی دشمن خود را برای تخریب خود بالا نبریم. از آن طرف هم بیجهت به کسی بغض نداشته باشیم.
توجّه به حبّ و بغض فی الله
ما نمونههایی داریم که قدیمها طرف مثلاً میخواسته است حال یک گروهی را بگیرد، میرفته است عالم آنها را از داخل قبر بیرون میکشیده است -در ایران- آتش میزده است. همین کاری که اینها (داعش) میکنند. هزاران هزار آن وقت شیعه کشته شده است به خاطر یک غلط زیادی که یک نفر بیجهت کرده است. هیچ دستوری هم از طرف هیچ عالم دینی نگرفته بوده است. خیلی باید این را دقّت کرد. یعنی اگر عداوت و بغضاء عذاب الهی است، باید دقّت کرد که حبّ و بغض فی الله باشد. چه کسی به شما گفته است بروید قبر جامی را… جامی را میشناسید؟ نور الدّین عبدالرّحمن. او را از قبر بیرون بکشی و او را بسوزانی، چه کار به او داری؟ حالا که از دنیا رفته است، در قبر است. پس فردا در قیامت کفن هم ندارد سوخته است.
توهین نکردن به مذاهب دیگر به عنوان حبّ و بغض
خیلی باید دقّت کرد اینکه بعضی از بزرگترهای جامعهی اسلامی میگویند دقّت داشته باشید. با بغض مشکل ندارند، مگر میشود آدم نسبت به شیطان، نسبت به دشمنان خدا آدم بغض نداشته باشد، باید اصلاً بغض داشته باشی ولی آقا این باید بغض داشته باشی ربطی به این ندارد که نسبت به آدمهایی که مذهب آنها نهایت این است که غلط است، با شما اختلاف دارد با آنها بغض داشته باشی. خیلی باید در این موضوع دقّت کرد. گاهی میخواهیم حبّ و بغضها را تنظیم بکنیم، به اشتباه به مذاهب دیگر اشکال میگیریم. در این زمینه هم انصافاً ما پرکار هستیم، خیلی باید دقّت کرد. یعنی همین کلیپهایی که آپارات خود ما وجود دارد که قاعدتاً آنها هم میبینند، کافی است برای اینکه مدام خلاصه آن کسانی که بازیهای رایانهای زیاد دارند زمان بچّگی ما اینطور بود که هر کدام جان داشتند، مدام جان او کم میشد، یک چیزهایی میخوردند، جان او زیاد میشد، این کلیپها مثل این است که مدام میخورند و جان آنها زیاد میشود، قوّت طرف زیاد میشود. داری مدام به او انگیزه میدهی که بیا من را بکش، خوب برای چه؟ اینقدر فریاد میزنند میگویند: بغض دیگران نسبت به خود را تحریک نکنید. بعضی از انواع عزاداری را بیخیال بشوید. این دارد سوء استفاده میشود، یک جایی دارند علیه شما…
سوء استفاده از قمیزنی توسّط داعش و ضرورت اجتناب از آن
عرض کردیم همین نشریه دابق که برای داعش است، شمارهی 13 آن دی ماه چاپ شده است، البتّه تو نشریهی دیگر هم بعد از آن آمده است. شاید 16 هم این روزها درآمده باشد همین دو سه روز اخیر ممکن است درآمده باشد. تا 15 که من دیدم فرانسه و انگلیسی درمیآید. شمارهی 13 آن عکس با قمه کشیده است، او که دارد به آن آدمها میگوید که شعائر نمیفهمند، میخواهد بگوید یک عدّه مردم خرافاتی هستند دارند مردم را نسبت به اسلام بدبین میکنند این هم عکس آن. همانطور که شما عکس داعشیها را که دارد سر میبرد میگویید: دارد اسلام را بدبین میکند، او هم همانطور دارد نسبت به شما تبلیغ میکند. حالا واقعاً آیا قمهزنی برای امام حسین خشونت است و وحشیگری است و این ها؟ چه بسا نباشد ولی دارد سوء استفاده میکند. جان او دارد مدام زیاد میشود برای دشمنی با ما، چرا این کار را میکنی؟ به خرج کسی نمیرود. تازه یک کسی پیدا شد گفت: هر کسی با اینها مخالفت بکند کافر است. یعنی یک داعشی در لباس یک شیعه. چون تکفیر ضوابط دارد، اینطور کیلویی نیست. خیلی باید در این مورد دقّت کرد.
دستور قرآن نسبت به بغض با غیر مسلمان
قرآن نسبت به ابراز بغض با غیر مسلمانها دستوری داده است یا نداده است؟ مثلاً فرض بفرمایید که ما میخواهیم با دشمنان خود، دشمنانی که نسبت به همدیگر چنگ و دندان نشان میدهیم، ما ناو آنها را زدیم، آنها هواپیمای ما را زدند، در فاو ما را زدند، ما را مدام زدند و هر لحظه هم ما را تهدید میکنند و ما هم دو هزار کیلومتری میسازیم و آنها را تهدید میکنیم. یعنی بالقوّه با هم در جنگ هستیم، با هم در جنگ سرد هستیم. آیا قرآن نظری داده است؟ سورهی مبارکهی ممتحنه، صفحهی 549؛ مفصّل دو صفحه و نیم راجع به این موضوع صحبت کرده است. آیه وقتی در قرآن داریم دیگر مسئلهی اختلاف فتوا نیست. یک نظر خاص نیست، جمهوری اسلامی مثلاً نه؛ بگوییم قدیم که جمهوری اسلامی نبود یک چیز دیگر بود، حالا یک چیز دیگر شده است. این آیهی قرآن است. این صریح آیات قرآن است. چند تا از این آیات را میخوانم و بقیهی آن را هم برای فردا شب میگذارم ببینید که قرآن نسبت به رفتار با دشمنان چگونه صحبت کرده است.
دستور قرآن نسبت به برتری نداشتن دشمن نسبت به مسلمین
قران آمده است چند دسته کرده است. میگوید: یک وقتی شما در موضع انذار و تربیت هستی میخواهی طرف را هدایت بکنی، مثلاً قرآن آنجایی که به حضرت موسی میفرماید که: به سراغ فرعون برو. نه برو بجنگ، به عنوان یک پیغمبر برو یک نفر را دعوت بکن. عبارت قرآن در آنجا این است: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً»[6] نرم حرف بزن، چون خود مقام هدایت علوّ دارد. قرآن یک خطکشی است بین مسلمان و غیر مسلمان کرده به ویژه آن کسانی که با او در حال جنگ هستند میگوید: غیر مسلمانی که با او در حال جنگ هستی یا نیستی باید در سطح پایین و شما سطح بالا باشید. حالا آیات آن را برای شما میخوانم. در مسائل خِراج این را دارد میگوید: «هُمْ صاغِرُونَ»[7] کار نباید به جایی برسد که دشمن شما بیاید نسبت به شما قاهر بشود، تسلّط پیدا بکند. اگر در موضع هدایت باشی.
دستور قرآن در مورد رفتار در موضع هدایت
موضع هدایت یعنی چه؟ من وقتی بخواهم بروم یک نفر را هدایت بکنم، من هدایتگر هستم، او ضالّ است، یعنی گمراه است. خوب من بالاتر از او هستم. اینجا به یاد دارید بحث ارشاد و امر به معروف را عرض کردیم، اینجا خدا میفرماید: نرم حرف بزن. وقتی موضع، موضع هدایت است. نمیخواهیم بده و بستان بکنیم، با هم حرف بزنیم، آتشبس بکنیم. میگوییم: به اینجا بیا، کجا داری میروی؟ باید از این طرف بروی، کلاً داری اشتباه میروی. آنجا باید با او نرم حرف زد. نامهی امام به گورباچف از این سنخ است. لذا لحن آن تند نیست، سفت نیست. چون به عنوان یک هدایتگر نسبت به یک راه گم کرده است. اینجا اگر نرم هم باشد، اشکالی ندارد، چون علوّ در اصل مسئلهی هدایت وجود دارد.
دستور قرآن نسبت ناآگاهان از مسائل اجتماعی
یک گروه هم هستند که این گروه درست است مسلمان نیستند ولی با شما کاری ندارند. مثلاً یک عابدی است در یک غاری دارد زندگی میکند، قرآن تصریح کرده است اگر یک وقت جنگ هم کردید با آن عابدی که در بیابان خیمه زده است دارد عبادت میکند، اصلاً با کسی کار ندارد، اصلاً نمیداند الآن 1438 هجری قمری است یا 1458؛ 2015، 2016 هستیم یا 1900 است. اصلاً نمیداند چه خبر است. الآن شاه است، جمهوری اسلامی است. از هیچ کجا خبر ندارد. او دارد کار خود را میکند ولو خطا باشد دستور صریح قرآن است که با اینها هم کاری نداشته باشید، خوب اصلاً کاری با شما ندارد. حالا اگر مرام او خطا هم است، اصلاً به کسی کار ندارد دارد زندگی خود را میکند. نه ارتباط خود را با او قطع بکن به معنای اینکه اگر تعهّدی با هم بستید یک طرفه، زیر قرار خود بزنید. میگوید: نه، ابدا؛ نه اینکه به او تعدّی بکنی، حق نداری به او ظلم بکنی.
دستور قرآن نسبت به نحوهی برخورد با دشمن متخاصم
امّا نه یک دولت غیر مسلمان، مثلاً یک دولت غیر مسلمان غیر متخاصم بگویید؟ مثلاً سوئیس. حالا آنجا که غیر متخاصم است اگر سوئیس غیر متخاصم است. نسبت به او یک طور دستور میدهد، نسبت به آن که متخاصم است، یک طور دیگر. در سورهی ممتحنه داستان اینطور شد: جنگ که بین مسلمین و کفّار شروع شد، بعضی از مسلمانها نگاه کردند، دیدند که جبههی کفّار خیلی زیاد است، قوی است. گفتند: یک دفعه میآید میزند ما را از بین میبرد. چه کار بکنیم؟ به کفّار نامه نوشتند: سلام علیکم و رحمة الله قربان شما، ما خیلی شما را دوست داریم، شما چیز خوبی هستید. اینجا در محضر شما هستیم دور افتادیم خلاصه پیغام دوستی فرستادند. اگر کسی جاسوسی بکند که هیچ چیزی، دولت بلد است یک چوبهای بدی دارد که خلاصه موقع عبور از آستین طرف نمیتواند تحمّل بکند امّا اینها اینطور نبودند، اینها ترسیده بودند. یعنی دیدند جبههی دشمن زیاد است، گفتند: یک دفعه میزند اسلام را نابود میکند، پیغمبر را شهید میکند حالا ما میمانیم و اینها. اینها هم نامه دادند. مثل بعضی از مسئولین ما که برای احتیاط یک حساب هم در سوئیس باز میکنند، یک دفتر هم در دبی دارند، احتیاطاً! آقا باید احتیاط کرد دیگر. میگوید که: «الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات» این احتیاط میکند. تابعیّت دوگانه میرود میگیرد، گواهینامهی خود را بین المللی میکند، تا مردم شهید پرور دارند دفاع میکنند، اگر خدایی ناکرده یک وقت مشکل پیش آمد، او یک دفتر دبی داشته باشد، یک حساب در سوئیس داشته باشد متخاصم نیست مثلاً؛ لزوماً خائن نیست به آن معنا که نظام اسلامی –حالا زمان پیغمبر مثلاً- بخواهد بکوبد، بزند زمین، راپورت بدهد. او که هیچ چیزی؛ خدا میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[8] ایمان آورده است ولی سفت نیست، میترسد. بخشی از پول خود را به مالزی میبرد. میگوید: آمدیم و یک دفعه این آمریکا است دیگر، این ترامپ خل است یک دفعه آمد یک کاری کرد، ما یک جایی داشته باشیم.
دستور قرآن به مؤمنان در مورد دوستی نداشتن با دشمنان خدا
روی صحبت قرآن با اینها است. چون میگوید: «یا ایها الکفّار» آن قبلیها کافر هستند زمان پیغمبر کسی به پیغمبر خیانت بکند، کافر است. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» ای اهل ایمان، یعنی ایمان آوردی «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» با دشمنان من طرح دوستی نبندید. نترسید. این برای ضعف ایمان است که اینطور میشود. بعد چه کار کردند؟ «تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» نامهی فدایت شوم برای او فرستاده است، مثلاً ایمیلهای دوستانه برای او فرستاده است. به پیام او مثلاً مدام پیام میفرستد. قرآن نهی میکند. قرآن این را نهی میکند به طریق اولی آن خائن را دارد نهی میکند. میگوید: اگر ترسیدید؟ میترسی یک گنده لات در محل شما است، آدم بدی است، همه از شرّ او میترسند. بیجهت جلوی او کرنش نکن. اینکه میگوید یعنی دیگر در نتیجه دیگر به خدمت نکن. میگوید: آقایی که ایمان آوردی با دشمنان من طرح رفاقت نریز که امنیت تو حفظ بشود. برای آنها نامهی محرمانه بفرستی. که حالا در قصههای اسلامی اینطور آمده است حالا چقدر درست است کار ندارم اینطور تعریف کردند که مثلاً میخواست نامه بنویسد فلانی هستم، من و پدرم با شما رفیق هستیم، یک چیزی نوشتم و به پای کبوتر بستند، کبوتر این طور رفت و برگشت و به مدینه آمد. اینها هم امضا کرده بودند، نامهها لو رفت که مثلاً عجب گفته است: حاج آقا ابوسفیان سلام علیکم، همسر مکرّمهی شما هند خانم و آقا معاویه و اینها چطور هستند، ما با هم هستیم ما مشکلی باهم نداریم. قرآن مبارزه میکند میگوید: حق ندارید «تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ»؛
دوستی با دشمن از روی ترس
این را که قرآن میگوید نتیجهی آن چیست؟ نتیجهی آن این است که دیگر محبّت واقعی محبّت از روی ترس، ترس را از کجا گفتم؟ برداشت من چطور بود؟ چون میگوید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اگر کسی به پیغمبر اسلام خیانت بکند، بخواهد او را نابود بکند که اصلاً دیگر آمنوا نیست. وقتی میگوید: آمنوا یعنی گناه کوچک. از ترس گفته است: ما با شما هستیم، حالا این وسط گرفتار شدیم، دیگر امکانات نبوده است به این طرف آمدیم.
نهی قرآن در مورد دوستی از روی ترس با دشمنان
قرآن جلوی او را میگیرد میگوید: از ترس هم حق نداری پیام محبّتآمیز بفرستی. یا مخفیانه «تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» مخفیانه برای پیام او مثلاً قلب بفرستی، صفحهی او را لایک بکنی، نکنید؛ اگر این آیات قرآن را در این چند سال اخیر کتاب درسی کرده بودند، ما اینقدر ضدّ قرآن رفتار نمیدیدیم. چون این حرفها در کتاب های دینی مطرح نمیشود، مردم فکر میکنند حرفهای… حرفهای خود خدا است. برداشت فقها نیست، نظر علما نیست. لغت خود قرآن است. شما بخوانید ببینید چه چیزی معنا میکنید. ترجمهی خاصّی بکنی، معنای آن را عوض بکنی نیست. ارتباط با کافر حق نداری به او ابراز محبّت بکنی، برای او لایک بفرستی. توئیت برای او بزنی. توئیت او را لایک بکنی.
خلاف قوانین عمل کردن و لوث شدن دستورات دین
الآن میدانید که آقایان خیلی رلکس هستند. بعضی از چیزها خطاهای راهبردی است. مثلاً فیسبوک برای عموم مردم فیلتر است و استفاده کردن آن غیر قانونی میشود، بعد مثلاً وزیر ارشاد ما در فیسبوک… اینها آن چیزهایی است که صراحتاً خلاف مرام قرآن است. یعنی چه اگر درست است آن را باز بکنید، اگر درست نیست این نمیشود که مسئول دولتی استفاده بکند و آدمهای عادی نتوانند. این یعنی چه؟ اینها آن چیزهایی است که قابل فهم نیست. من به یاد دارم قبلاً این بحث مطرح بود، شهروند درجهی یک و شهروند درجهی دو. خوب این دقیقاً همان است. بنده حق ندارم داشته باشم، شما دارید. یعنی چه؟ اگر غیر قانونی است شما چرا غیر قانونی عمل میکنید و اگر قانون را قبول ندارید خوب قرار نیست هر کسی که قانون را قبول ندارد و زیر آن بزند که آن وقت قانونگرایی معنا ندارد، هر کسی قانونی را که دوست ندارد عمل نمیکند. بالاخره قانون هر مشکلی که دارد همه باید عمل بکنند، اینکه واضح است. من از چراغ قرمز خیلی بدم میآید چطور من را جریمه میکنید؟ اینها لوث کردن دستورات دین است، لوث کردن جامعهی اسلامی است. اگر خلاف قانون است شما برای چه دارید؟! اگر خلاف قانون نیست بگذارید ما هم داشته باشیم. از این موارد متأسّفانه زیاد است، چون روی این آیات بحث نشده است. حبّ و بغضهای خود را شما باید تنظیم بکنی.
ادامه داشتن دشمنی دشمن تا دست برنداشتن از عقیده
بعد خدا یک توصیهای میکند، میگوید: ای مؤمنینی که ترسیدید -ترجمهی کوچه بازاری آیهی دو، سورهی ممتحنه است- میگوید: ترسیدی؟! یک لاو برای او ترکاندی، یک قلب برای او فرستادی که چه؟ که بعداً اگر آمدند اینها را گرفتند، بگوید: آقا ببین بیزحمت گوشی خود را باز بکنید ببینید آن قلب را من فرستادم. میگوید: تو که اعتقاد نداری، چون اگر اعتقاد داشتی که کلاً Game Over هستي و همان چوب و دولت و اینها، تو از اسلام خارج هستی. امّا اگر ترسیدی محکم نیستی قرآن دارد اینطور میگوید اگر خالی میبندد این را ببندیم و کنار بگذاریم از این دین باید بیرون برویم. اگر راست دارد میگوید، دارد راست میگوید. میفرماید: «إِنْ يَثْقَفُوكُمْ» فکر نکنید آن روزی که اینها بیایند اینجا را بگیرند -اینجا در این آیه یعنی مدینه ولی هر جایی که مسلمانها هستند- بعد میآیند گزینش میکنند، میگویند: لایکرها این طرف، فالورها آن طرف، بقیه را اعدام میکنیم. اینطور نیست. «إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً» با شما هم دشمن هستند. او میخواهد سر به تن تو هم نباشد. مادامی که تو عقیدهی او را کاملاً قبول نداری با تو دشمن است. این صراحت آیهی قرآن است «إِنْ يَثْقَفُوكُمْ» به شما تسلّط پیدا بکنند «يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً» با شما دشمنی خواهند کرد. بین فالورها و غیر فالورها فرقی نمیگذارند و بعد میفرماید: «وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ» دست و زبان آنها -زبانها یعنی رسانههای آن ها- رسانههای آنها شما را میشوید. ألسنت هم یعنی قدرت آنها. دست آنها علیه شما بسط دارد، هر کاری دوست داشته باشند با شما میکنند. هم رسانهای شما را نابود میکنند، هم عملی شما را نابود میکنند ولو اینکه برای او لایک فرستاده باشی «تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ»[9] نامهی فدایت شوم فرستاده باشی. «وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ»[10] تا رسماً از خود آنها نشوی، دست از سر تو برنمیدارند. اینطور نیست که تو یک نامه بنویسی، یک قدم کوتاه بیایی…
کوتاه نیامدن دشمن از دشمنی خود
این صریح آیهی قرآن است، یک قدم کوتاه بیایی، او کوتاه نمیآید. آیات دیگری هم در قرآن داریم که هرگز کوتاه نمیآید، تا وقتی که شما کلاً دست بکشید، یعنی دیگر مسلمان نباشید. این صراحت آیهی قرآن است. یعنی هر ارتباطی که میخواهی با هر دشمنی برگزار بکنی، این دشمن هم یعنی بیرون از جامعهی اسلامی حالا یا با شما در حال جنگ است، یا هنوز با شما در حال جنگ نیست. کوتاه نباید بیایید، صراحت دستورات متعدّد است. یک جای دیگر هم میفرماید: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً»[11] قرارداد میخواهی ببندی، قرارداد نباید یک طوری باشد که بالا به پایین باشد. حالا این قرارداد را محرمانه هم بکنی فرقی نمیکند. محتوای آن نباید شأن مسلمان را زیر پا بگذارد، فکر نکن یک دفعه کوتاه میآیی، دو دفعه کوتاه میآیی، یک مشکلی در کشور داری، مثلاً حالا میگویی یک مقدار پول بیاید، حل بشود. او به یک پله کوتاه آمدن تو دو پله کوتاه آمدن تو… این صریح آیه است- قانع نمیشود. «وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ»[12] تا وقتی که مثل خود او بشوی که رسماً نوکر او بشوی. در غیر این صورت او اینطور نیست که شما… بغض داری در دل خود. بحث ما راجع به مؤمنان است، مؤمن از دشمن خدا بیزار است ولی برای اینکه اینجا ترسیده است، طرف را یک لایک کرده است که من با تو دشمن نیستم، مثلاً تقیّه کرده است. یک نظام اسلامی یعنی کشوری که در آن مسلمانها هستند، نظام اسلامی یعنی این- با دیگران کوتاه بیایی، به یک پله، دو پله، سه پله قانع نمیشود، این آیهی قرآن است بقیهی آن إنشاءالله فردا.
امام حسین (علیه السّلام) مظهر عزّت در تاریخ امامت
مظهر عزّت در تاریخ امامت ما حضرت سیّد الشّهداء (ارواحنا له الفداء) است. شب گذشته عرض کردیم برای قمر منیر بنی هاشم امان نامه فرستادند، چیزی هم نخواستند. پولی نخواستند. گفتند: امان نامه را بگیر و برو. یعنی چه کار بکن؟ میدان را ترک بکن. حضرت عبّاس فرمود: خدا تو و امان نامهی تو را لعنت بکند.
پاسخ امام حسین (علیه السّلام) در مورد تسلیم ذلیلانه
آخرین باری که اباعبدالله صحبت کرد پسر اشعث -اسم او قیس بود- گفت: یا حسین به حرف بنی امیّهایها گوش بده ببین چه میگویند، چرا کوتاه نمیآیی؟ فرمود: وقتی دشمن خدا شد، امام اینطور فرمود: «لَا اعطيهَم … إعطاءَ الذَّليل»[13] من وعدهای، امتیازی که در آن لذّت من باشد به اینها نخواهم داد. «وَ لَا اقرَّ اقرارَ العَبيد» مثل بردهها اقرار به بزرگی اینها نمیکنم. همهی کربلا همینطور است. علی اکبر به میدان رفت، در رجز خود فرمود:
«أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ نَحْنُ وَ بَيْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِي»[14]
ما هستیم که باید امامت بکنیم. با شمشیر میزنم تا شمشیر من گره بخورد، با نیزه میزنم تا نیزهی من خم بشود، «وَ اللَّهِ لَا يَحْكُمُ فِينَا ابْنُ الدَّعِي» حرامزاده و ظالم حق ندارد بر ما حکومت بکند، تسلّط پیدا بکند. همهی کربلا همینطور است. اگر نه اگر امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) عین امشب به اینها قرار بود وعده بدهد، مگر چوب بر سر آنها خورده بود همچنین بیچارگی…
سنگین بودن به شهادت رسیدن امام حسین برای دشمنانش
حیفم میآید این به روشنگری کمک میکند، این را بگویم. عمرسعد به عبیدالله نامه نوشت که حسین را نکش، بیخیال شو. عبیدالله زیر آن پاراف کرد که او را بکشید. وقتی کربلا تمام شد، عبیدالله عمرسعد را صدا کرد –این در تاریخ طبری است- گفت: نامهای که به من نوشته بودی و من جواب تو را دادم، حسین را بکش. بده ببینم. عمر سعد گفت: «ضاع»[15] نابود شده است. عبیدالله گفت: «وَاللَّهِ لتجيئني بِهِ» باید بدهی، به خدا از دست تو میگیرم. او گفت: نیست. دید عبیدالله خشمگین شد، عمرسعد اینطور جواب داد، آن را برای پیرزنهای مدینه فرستادم –چون اصالت عمرسعد برای مدینه بود- برای اینکه برای مردم بخوانند بدانند من نمیخواستم حسین را بکشم، تو من را مجبور کردی. میخواهم چه چیزی عرض بکنم؟ میخواهم عرض بکنم کشتن امام حسین برای اینها سنگین بود، خود یزید هم بعداً زیر بار نرفت، گفت: عبیدالله این کار را کرده است. اگر امام حسین یک مقدار کوتاه میآمد مثل امشب، همانطور که امام حسن را دیدید، امام حسن وقتی مطمئن میشود که شیعیان یاری نمیکنند و کم هستند و اصل دین نابود میشود حاضر به آتش بس میشود شما نگاه بکنید معاویه آنجا میگوید: تو هر چه شرط بنویسی من امضا خواهم کرد، تو فقط آتش بس بکن. خوب یزید هم مثل پدر خود، تازه پدر او ادّعای میکرد من صحابه هستم. اگر امام حسین میخواست امشب کوتاه بیاید، هر چه امام حسین میخواست آنها به پای او میریختند که کوتاه بیاید که آنها را تأیید بکند. «هَیهات مِنَ الذَّلَه»؛
علّت مهلت گرفتن یک شب از دشمنان توسّط امام حسین (علیه السّلام)
امشب میخواستند حمله بکنند، برداشت من این است که در حساب سیّد الشّهداء هنوز یک عدّه نیامدند. سفرهی عام حسین بن علی پهن شده است، یک به یک آدمها را دارد دعوت میکند، یک عدّهای هنوز نرسیدند، امشب اگر جنگ بشود، در تاریکی خیلیها خیلی از چیزها را نمیبینند، خیلی از کسانی که در کربلا شهید شدند، روز عاشورا از طرف دشمن آمدند و اینکه فرمود: من میخواهم عبادت بکنم. یعنی جهاد ما بغی نیست، ظلم نیست، میخواهیم یک مقدار قرآن بخوانیم. با اینکه میدانید سیّد الشّهداء وقتی حضرت مسلم شهید شد این آیهی مبارکه را فرمود که: «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ»[16] خوب بعضیها رفتند و شهید شدند مثل مسلم و بعد فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ» ما هم منتظر شهادت هستیم. وعده گرفتند، آنها یک شب مهلت دادند.
(روضهخوانی)
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحیفة السّجادیة، ص 98.
[4]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 12، ص 108.
[5]– سورهی واقعه، آیه 22.
[6]– سورهی طه، آیه 44.
[7]– سورهی توبه، آیه 29 و سورهی نمل، آیه 37.
[8]– سورهی ممتحنه، آیه 1.
[9]– سورهی ممتحنه، آیه 1.
[10]– همان، آیه 2.
[11]– سورهی نساء، آیه 141.
[12]– همان، آیه 2.
[13]– وقعة الطف، ص 209.
[14]– بحار الأنوار، ج 98، ص 269.
[15]– تاریخ طبری، ج 5، ص 467.
[16]– سورهی احزاب، آیه 23.