تولی و تبری – جلسه هشتم

نویسنده

ادمین سایت

شب هشتم ماه محرم سال 95 حجت الاسلام کاشانی به سخنرانی پیرامون مسئله «تولی و تبری» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت صوت این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[1].

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري ‏* وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري‏ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي‏‏».[2]

«إِلهی أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

برنامه‌ریزی دین برای حب و بغض فی الله

موضوع بحث ما تولی و تبرّی، حب و بغض فی الله است. محضر شما عرض کردیم با توجّه به این‌که باعثه‌ی ما، انگیزه‌ی ما، نیروی محرّکه‌ی ما، موتور ما حب و بغض است لذا دین برای آن خیلی برنامه‌ریزی کرده است. اگر حب و بغض ما تنظیم نشود بالاخره این دل به سمتی گرایش پیدا می‌کند. این‌طور نیست که کلاً به جایی گرایش پیدا نکند. لذا دین وارد می‌شود برای این‌که به آن چیزهایی که انسان را زمین می‌زند دل ما متمایل نشود به همین‌ خاطر به رفاقت‌ها، محبّت‌ها، علاقه‌ها، وقت‌گذاری‌های ما توجّه می‌دهد.

حب فی الله برای تزاور و دید و بازدید

فرض کردیم این حب فی الله و بغض فی الله هم نسبت به مؤمنین خاص فقط نیست؛ برای مؤمنین خاص به صورت خاص باید حب داشت. امّا در روایات ما است که تزاور یعنی زیارت کردن، دید و بازدید یک مؤمن… که عرض کردیم منظور از مؤمن امام معصوم نیست، منظور آیت الله بهجت هم نیست. منظور ما هستیم که به گناه خاصّی مشهور نیستیم، حداقل مردم نمی‌شناسند که من چه کار می‌کنم و عقاید اوّلیه تشیّع را هم داریم.

تعریف مؤمن

حالا بخواهم دقیق‌تر بگویم مثلاً انکار ضروری هم نمی‌کنیم. ما هیچ‌گاه نمی‌گوییم که نماز کیلویی چند؟ (معاذ الله) اگر اهل گناه هم باشیم، کلاً نمازی وجود ندارد، حجابی در اسلام وجود ندارد. خوردن مشروبات الکلی حرام نیست. حالا اگر کسی اشتباهی کند دیگر او را رد نمی‌کنند این تعریف مؤمن است. فرمودند اگر دو مؤمن به خاطر خدا به دیدار هم بروند که محبّت خود را به یکدیگر نشان دهند بهشت بر آن‌ها واجب می‌شود. یعنی تعجّب نکنید اگر به زیارت امام رضا می‌روید بهشت بر شما واجب می‌شود، برای تزاور هم گفتند. البتّه زیارت امام رضا (سلام الله علیه) چیزهای زیادی در آن نهفته است. یک چیزی است که هم ثواب آسانی است و هم خیلی مهم است.

اهمّیّت حب بین مؤمنین

شب گذشته عرض کردیم از آن‌جایی که حب بین مؤمنین اهمّیّت دارد باعث انسجام می‌شود، اگر این حب جا بیفتد تمام مشکلات جامعه‌ی اسلامی حل است. الآن مسئله‌ی خرید کالای داخلی مطرح است. مدام اصرار کنند و اتّفاق هم نمی‌افتد ولی اگر آن حب فی الله باشد، دو طرف اتّفاق می‌افتد. در جامعه‌ای که بیچاره شدند ما از مؤمنین خرید کنیم. پس خیلی امید نداشته باشید که تولید کننده‌ها از روی حب فی الله کالای خوب تولید کنند.

بی‌دقّتی برخی از مسئولین کشور در کالاهای داخلی

خدا شاهد است بنده گاهی در ماشین که می‌نشینم بعضی از مسئولین ایران خودرو را لعن می‌کنم؛ چون آن‌ها به نظام اسلامی منظور من از نظام اسلامی جمهوری اسلامی نیست، حفظ نظام اسلامی- آسیب می‌زنند. چون با یک بی‌سلیقگی و کج‌سلیقگی و بی‌انصافی گاهی کاری می‌کنند که ماشین صفر کیلومتر دینام آن خراب است، وسط بیابان ساعت سه نصف شب چراغ‌ها خاموش شد و می‌خواستیم به دره بیفتیم و کسی هم نبود به داد ما برسد. به خاطر بی‌دقّتی آن‌ها بود. به آن‌ها کاری نداشته باشید إن‌شاء‌الله خدا به داد آن‌ها برسد ولی مسئله‌ی خرید کالای داخلی، خرید از شیعیان… می‌گویند در سال  شش میلیون مسافر به ترکیه داریم. شما حساب کنید شش میلیون آن‌جا هیچ چیزی خرج نکنند دو، سه میلیون چه پول هنگفتی است، این گردش اگر در کشور اتّفاق بیفتد. اگر حب فی الله باشد همه‌ی این‌ها حل می‌شود. یعنی خیلی از مشکلات ما حل می‌شود. هر وقت همه حب فی الله داشتند شما هم داشته باش. نخیراز این‌جا شروع کردیم نباید تعلیق به محال کرد.

دشمنی ایجاد کردن خدا برای عذاب انسان

از آن طرف عرض کردیم خدا می‌خواهد ما را عذاب کند بین ما دشمنی ایجاد می‌کند به جای این‌که محبّت ایجاد کند. چند آیه در قرآن بود که درباره‌ی نصارا یعنی مسیحی‌ها و یهودی‌ها فرموده است. یک جا «فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ»[4]، یک جا «أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ»[5] اوّلی برای مسیحی‌ها، دومی برای یهودی‌ها. خدا می‌خواهد شما را عذاب کند بین شما إلی یوم القیامة آشتی ایجاد نمی‌کند.

بعد عرض کردیم یک کشوری می‌خواهد با کشوری بجنگد… شما با یک نفر دشمنی دارید، مثلاً فرض کنید نمی‌روید آدامس خرسی بخورید، برچسب به ماشین او بزنید، سعی می‌کنید یک جا (معاذ الله) اگر خیلی با او دشمنی دارید روغن ترمز او را خالی می‌کنید، آدامس خرسی فایده‌ای ندارد، اتّفاقی نمی‌افتد.  مرا بشویید روی شیشه عقب او نمی‌نویسید، یک کاری می‌کنید که به درّه بیفتد. اگر دشمنی شما دشمنی باشد.

قسم‌ شیطان برای بدبخت کردن انسان‌ها در قرآن کریم

شیطانی که قسم خورده است، در قرآن کریم در هفت جا تأکید کرده است، گفته همه را بدبخت می‌کنم خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّما» حداقل روش شیطان تأکید است، یعنی مهمترین روش شیطان. یعنی یکی از اهمّ روش‌های شیطان برای این‌که یک جامعه را زمین بزند این است که «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ»[6]، «إِنَّما» حصر است «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»[7] علمای ما عصمت را با همان «إِنَّما» درست می‌کنند.

تلاش و اراده‌ی شیطان برای دشمنی بین انسان‌ها

همه‌ی تلاش و اراده‌ی شیطان به این است که «أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ»[8] بین شما دعوا درست کند. باید خیلی دقّت کرد. آن‌جایی که خدا فرموده است باید آشتی باشید. یک جایی خدا فرمودند: فریاد بزنید.

جعل تکوینی الهی نقش تربیت در خانواده

در موضوع شب گذشته برداشت حقیر این است که سیّد الشّهداء (علیه السّلام) فرمود: «هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍ‏ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»[9] آیا کسی است که از حرم پیغمبر دفاع کند؟ یک نفر کل قیام سیّد الشّهداء را به تمسخر بگیرد، این‌جا باید فریاد زد، این‌جا جای حب نیست. بگوییم پنج متر دستمال به سرش بسته است، ببندد. این‌جا جای محبّت نیست. پدر آدم هم همین حرف را بزند باید حداقل از او اجتناب کرد. ولی در مواردی که خدا نفرموده است، شیطان مدام دنبال این است که… اگر شما به عنوان خاص هم نگاه کنید قرآن کریم این را خاص گفته است، چون اهل مجلس خیلی مبتلا به آن نیست، آن را وارد نمی‌شوم. هر چه بیشتر این محبّت را می‌گوید نسبت به کانون خانواده که تربیت در آن اتّفاق می‌افتد بیشتر است، آن‌جا که جعل تکوینی الهی است. «وَ مِنْ آياتِهِ»[10] این از آیات خدا است.

آرامش داشتن در کنار خانواده از نشانه‌های آیات الهی

واقعاً دو نفر همدیگر را نمی‌شناسند، دو خانواده جدا از هم با دو فرهنگ این 30 سال، او 34 سال جدا از هم زندگی کردند، اصلاً با دو فرهنگ بزرگ شدند. می‌فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ» از آیات او این است که «خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً» برای شما همسر قرار می‌دهد «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» از آیات او این است که شما در کنار هم آرامش پیدا کنید. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ» خود خدا تکویناً جعل محبّت کرده است یعنی همه جا می‌گوید حب فی الله، بغض فی الله. در مورد خانواده که قرار است از آن آدم تربیت شود، بچّه‌های آن خانواده کارخانه تولید آدم است، آدم تولید می‌کند. کارخانه‌ی تبدیل بشر به انسان است. حیوان ناطق انسان شود. یک سر و دو گوش تبدیل به موجود ملکوتی شود.

عداوت و دشمنی شیطان در بین زن و شوهر

«وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً» خدا می‌خواهد محبّت باشد و بعد می‌فرماید: شیطان چه می‌کند؟ «يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ»[11] شیطان بخواهد این عداوت و بغضاء خراب کند، آن‌جا هم به صورت خاص می‌آید بین زن و شوهر اختلاف ایجاد می‌کند «يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ».

اجتناب و فرار کردن از دشمنی شیطان

ظاهراً این‌جا اگر حافظه‌ی من اشتباه نکند جایی است که خدا در مورد سحر هم صحبت کرده است. این‌جا می‌فرماید سحر می‌کند یعنی از عوامل بیرونی استفاده می‌کند که این حب را از بین ببرند. این فقط القا نیست. یک فلان فلان شده‌ای هم که پدر او 30، 40 درصد سوختگی دارد بیاید یک سرّی، یک رمزی یک بلایی سر یک بیچاره‌ای بیاورد که بین زن و شوهر اختلاف ایجاد کند. کار شیطان دشمنی ایجاد کردن بین مسلمان‌ها، مؤمنین است. لذا هر کاری که باعث می‌شود این دشمنی ایجاد شود باید از آن فرار کرد، اجتناب کرد.

خمر یکی از راه‌های ایجاد دشمنی شیطان در بین مسلمانان

خود قرآن کریم فرموده است چطور شیطان بین ما دشمنی ایجاد می‌کند. «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ‏»[12] یکی این است. به یاد دارید عرض کردیم خدا می‌گوید شیطان می‌خواهد بین شما آتش به پا کند، چطور آتش به پا می‌کند؟ یکی خمر است. دور از محضر شما آن مایع نجس است، مشروبات الکلی است. معلوم است که این بغض ایجاد می‌کند، دشمنی ایجاد می‌کند، روح ما را خراب می‌کند، صفحه‌ی دل ما را زنگار می‌زند.

کثرت جرایم در جامعه

 اوّلی این است این گناهی که «وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ‏ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا»[13] خیلی زیاد است، در کشور ما کثرت پیدا کرده است، آن‌قدر کثرت پیدا کرده که وقتی تلویزیون 20:30 می‌خواهد جرایم سنگین را بگوید با بالاترین… یعنی اعلام می‌کند. وقتی جریمه را اعلام می‌کنند که یک میزان قابل توجّهی جرم رخ داده باشد، جریمه‌ی آن را تلویزیونی اعلام می‌کنند که از عدّه‌ای جلوگیری کنند. مثلاً یک خلافی است، قانون هم برای آن مجازات تعیین می‌کند دیگر 20:30 نمی‌خوانند وگرنه باید قانون مجازات اسلامی هزار سال را دست خود بگیرند، پنج سال 20:30 طول می‌کشد تا همه را بخوانند. همه را نمی‌گوید، آن‌که پر تکرار است را می‌گویند. مثلاً می‌گویند جرایم راهنمایی و رانندگی سنگین شد، آخرین بار که من دیدم گفت: بالاترین جریمه برای رانندگی در حال مستی است.

گارانتی نداشتن آدمی‌زاد

شما ببینید روایات ما درباره‌ی این موضوع چه می‌گوید. آدمی‌زاد گارانتی ندارد، من هم‌سن بچّه‌های کوچک بودم نمی‌دانم با ما چه کار کرده بودند که وقتی بچّه‌ها بازی می‌کردند ما پای منبر شیخ می‌نشستیم. من تا چند سال پیش یک دفتری داشتم که گم شد، شاید چهار سال داشتم با یک خط عجیب و غریبی حرف‌های سخنران را نوشته بودم. خدا می‌داند آن موقع وقتی راجع به مشروبات برای ما حرف می‌زدند من می‌گفتم این‌ها برای زمان یزید بوده است، چون ما زمان شاه را ندیده بودیم، به یاد نداشتیم که زمان شاه چگونه بود. در محل ما پنج برابر مسجد مشروب‌فروشی بود، زمان ما بگیر و ببند بیشتر بود. من فکر می‌کردم آن‌ها چه می‌گویند این‌ها مبتلابه نیست، هیچ وقت فکر نمی‌کردیم به طور متعارف به اندازه‌ی نصف عمر یک انسان بگذرد ما مجبور شویم راجع به این موضوع در جامعه‌ی اسلامی با هم گفتگو کنیم. گارانتی نداریم، این‌طور نیست که یک مدّتی در خانه‌ی یکدیگر نفت ببریم، شش ماه خوب باشیم.

بی‌نیاز بودن خدا به مخلوقاتش

«إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»[14] خدا این‌طور می‌گوید: ای شیعیان تصوّر نکنید من گرفتار هستم، از روی بدختی و بیچارگی شیعه شدید، مؤمن شدید، همه‌ی عالم گبر و بت‌پرست هستند. تعدادی آدم پای منبر خدا است، خدا گرفتار است، مدام حواسش به شما است. می‌گوید «إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»، «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ»[15] خدا به جامعه‌ی مسلمین می‌گوید تصوّر نکنید سر خدا منّت گذاشتید، خدا منّت سر شما گذاشته که هدایت کرده است. لذا اگر گناه نکردید بگویید الحمدلله که گناه نکردیم. فکر نکنیم خدا به ما احتیاج دارد. «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»[16] در پایان می‌گوید که بی‌خیال این  می‌شوم، همه را منقرض می‌کنم یک موجود سه پا خلق می‌کنم، دو پا خلق می‌کنم و جناح آن را هم متفاوت می‌کنم، برای من کاری ندارد تصوّر نکنید من به شما احتیاج دارم. هدف عالم خلقت به ما وابسته است، گاهی مواقع از این حرف‌ها می‌زنیم حکمت خدا این است که ما آدم شویم. خدا هیچ نیازی به ما ندارد «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ» چند دفعه خدا به زبان بی‌سوادی من لاتی حرف زده است که یک موقع کسی تصوّر واهی نکند. اراده کند همه را منقرض می‌کند، هیچ طوری هم نمی‌شود. «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ» فکر نکنید شش ماه عمل کردید، با هم مهربان بودید، دوست بودید، در خانه‌ی یکدیگر نفت می‌بردید. بعد از شش ماه بگویید دنبال زندگی خود برویم. می‌گویید نه زندگی همان است و همیشه هم همان است، تعارفی نیست.

همیشگی بودن سیره‌ی ائمّه (علیه السّلام) در جامعه‌ی اسلامی

حکومت علی بن ابی‌طالب و ساده‌زیستی و زهد در دنیا و مال مردم نخوردن فقط برای این‌که پهلوی را بیرون کنیم نیست، همیشه است. شعار نیست، سیره است باید این‌طور باشد. شیطان می‌خواهد بین شما آتش به پا کند برای این‌که آن مضراتی که از بغض گفتیم را ایجاد کند.

برهم زدن تنظیم حب و بغض فی الله از سوی شارب الخمر

راهکارهای آن را خود قرآن گفته است یکی خمر است. خمر آتش به پا می‌کند، یک چیزهایی در روایات ما است که مثبت 40 است، نمی‌توانم بگویم ولی اگر خواستید خودتان روایات را ببینید. سر سفره‌ای که شراب‌خوار می‌نشیند، حالا (معاذ الله) سفره‌ای که شراب‌ باشد پناه بر خدا. شارب الخمر سلام کرد سلام او را جواب ندهید. چرا؟ حب فی الله و بغض فی الله. به او دختر ندهید. ما روایات زیادی داریم که نمی‌خواهم وارد آن شوم، باید به شدّت حریم را رعایت کنیم. چون او تنظیم حب و بغض جامعه را به هم می‌زند. در جامعه‌ای که شراب و قمار گناه ایجاد کند تنظیم جامعه به هم می‌خورد. بعد شما نگاه می‌کنید می‌بینید یک اتّفاقاتی می‌افتد.

نپذیرفتن حرف فاسق و رباخوار در جامعه

وقتی غیرت ما نسبت به مسائلی که باید نسبت به آن محکم باشیم کم شود، حب ما کم شود، توجّه ما کم شود، کم کم ریشه می‌دواند. گناهکار از دایره‌ی اسلام بیرون نیست، می‌تواند توبه کند. گناهکاری که توبه نکرده هنوز مسلمان است. حتّی آن‌که ظاهراً به گناه تظاهر می‌کند او مؤمن نیست، به او فاسق می‌گویند. دیگر نباید حرف او را پذیرفت. «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»[17] رباخوار حرف بزند جامعه نباید حرف او را بپذیرد.

وثاقت و مورد اعتماد نبودن سخن فاسق

می‌گوید من دروغ نگفتم او ربا خورده است. بی‌نماز، رباخور، بی‌حجاب دور از محضر شما هر کس هر گناهی را تظاهر می‌کند. او دیگر وثاقت ندارد یعنی نمی‌شود به او اعتماد کرد. یعنی یک نوع غرابت. می‌گوید از حب و بغض فاصله بگیرید، اگر او حرف زد نمی‌توانید قبول کنید. باید شاهدی بیاورد تا پذیرفت. «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» که «فهذا» ولید بن عقبه نبود، ولی زمان پیغمبر بود. یعنی او آدم نکشته بود، چون اگر زمان پیامبر آدم کشته بود پیامبر چوب از آستین عبور می‌داد، فقط زمان پیغمبر گناه کرده بود، ما به باطن او کاری نداریم. قرآن نمی‌گوید به باطن افراد بروید «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» فاسق بود یعنی زمان پیغمبر یک آدمی بود که گناهکار بود، به گناه هم معروف بود. مثلاً می‌گفتند چشم‌چرانی است گاهی هم بر سر او می‌زدند ولی هنوز مسلمان است و از دایره‌ی ایمان خارج نیست. مؤمن نیست ولی از اسلام هم خارج نشده است. هنوز مسلمان است ولی خدا نسبت به او می‌گوید از این آدم در جمع‌های اصلی استفاده نکنید. جاهایی که قابل اعتنا است مثلاً می‌خواهند دادگاه تشکیل دهند، شهادت دهد. می‌گوید شهادت فاسق فایده‌ای ندارد. می‌گوید بقیّه‌ی آدم‌ها باید عادل باشند بعد اگر نگاه کنید احراز عدالت سخت نمی‌گیرند امّا اگر ولید برود می‌گویند فاسق است، حرف او را نپذیرید. چرا؟ هم ما خطا نرویم و فریب بخوریم، هم او برگردد، بی‌حرمت می‌شود.

دوری کردن از افراد متظاهر به اسلام

قرآن برای این‌که ما به این سمت نرویم حب و بغض ما را تنظیم می‌کند، می‌گوید اگر کسی تظاهر به گناه کرد دور او خط بکشید. او برای این‌که آدم حساب شود دیگر تظاهر به گناه نمی‌کند، می‌گوید من توبه کردم. ما با باطن مردم هیچ کاری نداریم که در خانه‌ی خود پنهانی چه کار می‌کند به ما ربطی ندارد. در عرصه‌ی اجتماع اگر کسی تظاهر به گناه می‌کند اسلام می‌گوید باید دور او را خط بکشید، باید ارتباط خود را با او قطع کنید، او فاسق است نمی‌توانید به او اعتماد کنید. یک دلیل این است که این آدم برگردد، او را آدم حساب نمی‌کنند. خواستگاری آمد به او دختر ندهید. قدیم‌ها که توقّع خیلی بالا بود می‌گفتند سه جلسه نماز جمعه نرفت به او دختر ندهید. ارتباط خود را با او قطع کنید حالا اگر (معاذ الله) این گناهکار برای شکستن حرمت دین این کار را می‌کند.

برهم زدن شاکله‌ی دین توسّط افراد فاسق

یک کافر فاسقی آن طرف دنیا یک صفحه‌ی فیس بوک درست می‌کند، در کشور ما یک میلیون و تعدادی عضو می‌شوند که عکس بی‌حجاب بگذارند این مانور است، این گناه نیست، این کفر است. اگر می‌بینید الآن این‌قدر در مسئله‌ی حجاب جدّی هستند، برای این‌که مسئله‌ی حجاب از مسئله‌ی حجاب خارج شده است، مسئله‌ی نظام اسلامی وارد شده است. نظام اسلامی نه جمهوری اسلامی.شما اگر در نوشته‌های فقهای ما نگاه کنید «حفظً نظام» نوشتند. حالا کدام نظام؟ آن شاکله‌ی دین، ساختار دین. کسی گناه شخصی می‌کند إن‌شاء‌الله توبه می‌کند ما هم او را نمی‌شناسند. شما نمی‌دانید من چه کاره هستم، به من احترام می‌گذارید، ظاهراً مؤمن هستم، شما هم همین‌طور. اگر خدایی نکرده به تظاهر رسید باید بغض داشته باشید منتها بغض به این معنا که نهی از منکر کن، تذکّر بده. تا وقتی متظاهر به یک گناهی است به او دختر ندهید، شهادت او قبول نیست یعنی شأن اجتماعی ندارد.

یک اتّفاقی این‌جا می‌افتد می‌گویند حالا شهادت بدهید، من می‌آیم می‌گویند شما نه، بفرمایید. حرف تو با آن شخص کم عقلی که در چهارراه  می‌رود یکی است، حرف شما کارایی ندارد. این توهین به من است یعنی به دامن جامعه‌ی اسلامی برگرد. حداقل تظاهر نکنید. حرف هر کسی است تظاهر نکند. چرا؟ چون تظاهر کردن بقیّه را درگیر می‌کند، قبح‌شکنی بقیّه را درگیر می‌کند.

مبارزه با حکم حجاب، مبارزه با حکم خدا

اگر خدایی نکرده این به مرحله‌ی دشمنی با نظام اسلام بیانجامد هر بی‌حجابی دشمن نظام اسلام نیست، یک گناهی مثل من که گناهکار هستم، او هم گناهکار است. من یک مدل گناه انجام می‌دهم، او هم یک مدل گناه انجام می‌دهد. خطرناک است، بد است ولی فرق دارد با آن کسی که در صفحه‌ی فیس بوک فلانی می‌رود و در کمپین مبارزه با حجاب شرکت کند. اگر این در زمان معصوم، زمان امیر المؤمنین اتّفاق می‌افتاد و حضرت بسط ید داشت این فرد را اعدام می‌کرد. چون این رسماً کفر است مبارزه با حکم خدا است. گناهکاری با یک شب قدر توبه کردن درست می‌شود، با هر لحظه‌ای که توبه کنید درست می‌شود. امّا آن کفر است. شما با چه کسی مبارزه می‌کنید؟ مبارزه با حکم حجاب یعنی مبارزه با حکم چه کسی؟! فلان رئیس جمهور. مگر فلان رئیس جمهور گفته است؟ اصلاح‌طلب‌ها، اصول‌گراها، چپی‌ها، راستی‌ها، آبادگران، معتدلان و… حکم خدا است. یک زمانی موقع انقلاب هم داشتیم می‌خواستند قصاص کنند یک عدّه در روزنامه‌های خود وحشی‌گری نوشتند. حکم خدا است. امام آن موقع یک حزبی را منحل کرد. چون می‌گفتند این وحشی‌گری است. این با گناه عادی فرق دارد. این یعنی مبارزه با نظام اسلام، مبارزه با قرآن.

منکر شدن برخی از اشخاص در جامعه بر عذاب خدا

الآن ما در تهران یک سخنران داریم، مشتری‌های زیادی دارد، او قصاص را رد کرده است. این‌ها برای آخر الزّمان است. به جلسه‌ی امام حسین می‌آید کسی که منکر تعدادی صریح آیه‌ی قرآن است، سخنران مجلس امام حسین است. این‌ها خیلی عجیب است. خدا می‌خواهد بین ما حب و بغض تنظیم شود. بنده به آن آقا پیغام دادم گفتم شما برای امام حسین هیئت گرفتید می‌خواهید ثواب هم ببرید؟! بعد کسی که اسم او را در اینترنت جستجو کنید چند شاخصه دارد منکر عذاب خدا است. ما سادیسم نداریم که إن‌شاء‌الله شما را بسوزانند، إن‌شاء‌الله خدا همه را به بهشت ببرد، ولی وجود دارد. در مورد جهنّم چند آیه در قرآن داریم؟ یک نفر بگوید خدا عذاب ندارد، إن‌شاء‌الله که همه به بهشت برویم، مگر ما سادیسم داریم که بخواهیم شما را اذیّت کنیم. ولی دروغ که نگفته، ما در قرآن هزاران آیه‌ی عذاب داریم. یک نفر برای این‌که مشتری جمع کند بگوید چه کسی گفته است؟ آن‌ها این حرف را از خودشان می‌زنند. قرآن است! این روایت نیست که من بگویم صحیح است یا صحیح نیست. بعد یک نفر را برای هیئت امام حسین بیاورید که قرآن را رد کرده است، عذاب خدا را رد کرده است، قصاص را رد کرده است.

تنظیم نکردن حب و بغض فی الله در برابر انسان فاسق

اگر او بفهمد در حالت مستی از شراب یا مستی از شهوت شهرت، در بیرون از مستی این حرف را زده باشد باید چوب از آستین این آدم رد کنند تا بمیرد، حکم او اعدام است. بعد او را به مجلس امام حسین می‌آورید سخنرانی کند؟! قربة إلی الله هم است. ما حب و بغض‌های خود را تنظیم نکردیم، می‌گوییم او خیلی حرف‌های خوبی می‌زند. کم نیست هر کس حرف‌های بیهوده بزند طرفداران او بیشتر است.

لایک کردن صفحه‌ صاحب بدعت و شریک شدن در بدعت آن شخص

ولی می‌خواهم این را عرض کنم یک فالو کردن هم در دایره‌ی حب فی الله و بغض فی الله است. «مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ»[18] اگر صفحه‌ی یک صاحب بدعتی رفتید یک بار لایک کردید یعنی دوست دارم. «مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ» شریک او هستید. همان‌طور که «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ مَعَهُمْ»[19] بگویید همان‌طور که جابر گفت بحث کردیم که ثواب شهادت در راه سیّد الشّهداء (علیه السّلام) را می‌دهند اگر آدم واقعاً بگوید، همان‌طور اگر کسی بگوید این حرمله تیرانداز قابلی بود، به هدف می‌زد. «مَنْ‏ أَحَبَ‏ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ»[20] با او محشور می‌شود. کسی که عمل او را دوست داشته باشد و در آن عمل شریک است. این آدم در شهادت علی اصغر و  عبدالله بن الحسن و سیّد الشّهداء (علیه السّلام) شریک است.

واقعی بودن محاسبات دنیای مجازی

اگر یک فاسقی، فاجری، دختری، پسری عکس در حال گناهی، بی‌حجابی، بدحجابی گذاشت، کسی با دیدن آن صفحه را ترویج کند چون نر‌م‌افزارها هوشمند هستند، بازدید صفحه که بالا برود به عدّه‌ی بیشتری این را عرضه می‌کنند. همه چیز به هم ربط دارد، دیگر لایک و فالو که جای خود دارد. شما لایک و فالو می‌کنید به طرفداران خود می‌گویید ببینید، دارید تبلیغ می‌کنید. یزید را تبلیغ می‌کنید. فرقی نمی‌کند. پلاکارد بدهید «إنی أحب یزیدَ» شما لایک کنید، چه فرقی می‌کند. محاسبات دنیای مجازی واقعی است. مثل آن بنده خدا است که خواب او را دیدند خیلی شوخی می‌کرد، مدام سر و کار می‌گذاشت، اذیّت می‌کرد بد در پایان که فرد داد می‌زد، می‌گفت شوخی کردم، جدّی نگیر. خواب او را دیدند گفت خیلی بدبخت شدم. هر چه ما آن‌جا شوخی کردیم آن‌ها جدّی گرفتند.

معصومین این‌طور به ما دستور دادند «نعم الفقیه» -فقیه یعنی دین‌شناس- آن کسی است که بیهوده مردم را از گناه ایمنی ندهد «أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»[21] حتماً ضرر می‌کنید. اگر یک نفر بگوید آتش تعطیل است که او می‌گوید والله او دشمن خدا است اگر بفهمد چه می‌گوید. یا مست است نمی‌فهمد چه می‌گوید. اگر بفهمد چه می‌گوید دشمن خدا است. بله اگر کسی بگوید مردم همه جهنّمی هستید حرف‌های بیهوده است، کسی این حرف را نمی‌گوید. هیچ کس این‌گونه آدم‌ها را فالو نمی‌کند.

صفات پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) در قرآن کریم

پیامبر ما (صلوات الله علیه و آله) اوصاف و لقب‌های زیادی داشت. گاهی خدا می‌خواهد در قرآن یک صفت او را بگوید. «إِنَّما أَنْتَ نَذيرٌ»[22] پیامبر بشیر هم است، بشارت می‌دهد. بهشت داریم، سراج منیر است، رحمةٌ للعالمین است. خوش اخلاق است «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ»[23]صفات فراوانی دارد، ولی قرآن می‌خواهد یک جا بگوید یک شأن تو از همه‌ی این شئون مهم‌تر است –«إِنَّما» یعنی فقط-«إِنَّما أَنْتَ نَذيرٌ»[24] یا «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ»[25] هم داریم. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ»[26] می‌گوید: ای پیامبر تذکّر بده، بترسان، این‌که چرا جهنّم نداریم، اگر جهنّم نداریم دین خود را عوض کن.

حفظ حب و بغض در برابر دیدن

یک خدای دروغین برای خود بافته هزار رکعت به ما گفته و همه جهنّم است. شاید از این شش هزار آیه، هزار آیه عذاب داشته باشیم. اگر کلاً عذابی نباشد خیلی دروغگو بود. من اگر هزار بار به شما دروغ می‌گویم چوپان دروغگو هستم. حالا یه نفر در هیئت امام حسین صحبت می‌کند، می‌گوید عذابی وجود ندارد، قصاصی وجود ندارد. او دینامیت زیر دین می‌گذارد بعد زیر آن نوشته حاج آقا من از همه‌ی آخوندها بیزار بودم، شما را که دیدم از دین برگشتم. شما به دین برنگشتید هنوز هم… حب و بغض خود را باید از لایک کردن و دیدن حفظ کنید.

در لشگر باطل رفتن با طرفداری از باطل

شما در صحنه‌ی کربلا گاهی گریه می‌کنید، می‌گویید کسانی که به سپاه سیّد الشّهداء آمدید سیاهی لشگر شدند، بچّه‌ها که نگاه می‌کردند اگر هزار نفر می‌آمدند که امام حسین را بکشند اوّلاً اوضاع جنگ به این شکل نمی‌شد چه بسا سیّد الشّهداء پیروز می‌شد. امّا با 30 هزار نفر فرق داشت. می‌دانید در جنگ 30 هزار نفر شرکت نکردند، شش هزار نفر در جنگ وارد شدند، چون اصلاً شما حساب کنید اگر شش هزار نفر بخواهند حمله کنند، این شش هزار نفر کنار هم که بایستند یک منطقه‌ای را پر می‌کند، 30 هزار نفر و 24 هزار نفر و 40 هزار نفری که در روایات آمده است، آدم به کربلا آمد ولی نقل‌ها شش هزار نفر می‌گوید، چهار هزار تیرانداز، هزار نفر جوّاله، هزار نفر هم سواره نظام و پیاده‌ نظام بودند. یعنی هزار عمل شمشیری داشتند، چهار هزار نفر آن نقطه تیر می‌ریختند، هزار نفر هم سنگ می‌انداختند. 6500 هزار نفر نقل می‌کردند. شما حساب کنید این‌ها آن‌جا پر می‌شود. موشک که نمی‌توانستند بزنند باید از نزدیک می‌زدند، منطقه پر می‌شد. شش هزار نفر با امام حسین درگیر نظامی پیدا کردند، ولی این‌ها آمدند صحنه را پر کردند آن موقع که خواستند وارد کربلا شوند یا نقل می‌کنند یک روز گفت نخل می‌بینم، گفتند: خوب نگاه کن آن نخل نیست، این‌ها نیزه است، این جمعیّت زیاد ترسی در دل آدم می‌اندازد. طرفداری از باطل در لشگر باطل رفتن است.

غیرت داشتن نسبت به حب و بغض‌ها

ما سیاه می‌پوشیم یا در جلسه‌ی امام حسین شرکت می‌کنیم برای چه؟ مثلاً من نسبت به عابس چه وظیفه‌ای دارم؟ ما آمدیم بگوییم آقا ما با شما هستیم. «مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ»[27] همین است. همه‌ی این ماجرا همین فالوورها است، ساده نگیرید. غیرت که می‌گویند فقط نسبت به محرم و ناموس نیست، نسبت به نظام دین است، نسبت به حلال‌ها و حرام‌ها است، نسبت‌ به حب‌ها و بغض‌ها است. امّا حساب می‌کشند.

بزرگی و عظمت علی اکبر (سلام الله علیه) در برابر دشمن

آن‌قدر مولای ما، سرور و سالار شهیدان حضرت علی اکبر (روحی له الفداء) عظمت داشت یک روز معاویه برای این‌که به امام حسین طعنه بزند، گفت: علیّ بن الحسین لایق امامت است. آن‌قدر بزرگ بود که دشمن دوست داشت که او را مقابل امام حسین قرار بدهد. لقب خیلی عجیبی به ایشان دادند. وقت گذشته است وگرنه توضیح می‌دادم که اهل سنّت برای امام حسین و امام حسن و برای حضرت زهرا عبارت «أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ»[28] را نتوانستند تحمّل کنند. به صحیح بخاری رجوع کنید می‌گویند شبیه‌ترین مردم به پیغمبر از نظر راه رفتن فاطمه بود یعنی قید می‌زنند که کوچک شود. بدن امام حسن، بالا تنه‌ی امام حسن، سر و صورت امام حسن خیلی به پیغمبر شبیه بود. پاهای امام حسین و راه رفتن او به پیغمبر شبیه بود. «أَشْبَهَ النَّاسِ» در اهل سنّت مطلقا گفته نشده است. شیعیان و بزرگان شیعه برای اثبات امامت بعضی از امامان ما مثل امام باقر گفتند او امام است؛ چون «أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ» است. حرف خیلی بزرگی است.

رابطه‌ی قلبی و عمیق ابا عبدالله الحسین و علی اکبر (سلام الله علیه)

این حب و بغضی که این شب‌ها با هم گفتگو می‌کنیم هر چه آن فرد مؤمن‌تر باشد، بیشتر پایبند به دین است. نسبت به مؤمنینی که خیلی ویژه هستند بیشتر پای بندگی است. ارتباط قلبی عجیبی بین امام حسین و علی اکبر وجود داشت. رابطه‌ی خیلی عمیقی با هم داشتند. رابطه پدر و پسری نبود، رابطه‌ی یک امام با یک شیعه‌ای که ویژه است، مثل این‌که خود امام شده است. تبلور امام است، آن‌قدر عظمت دارد که اگر علی اکبر زنده می‌ماند هیچ کس سراغ امام سجّاد نمی‌رفت. همه می‌گفتند او امام بعد از سیّد الشّهداء است به ویژه این‌که پسر بزرگ هم است. نقصی در او نمی‌دیدند یعنی در ظاهر فرقی بین او و امام سجّاد نمی‌دیدند. عظمت بزرگی است.

وفاداری امام حسین (علیه السّلام) نسبت به یاران و اهل بیتش

اگر نوشتند وقتی حبیب به میدان رفت «بِأنَّ الإنکِسَار فِی وَجهِ الحُسین» امام حسین (علیه السّلام) خیلی با وفا بود. حبیب به میدان رفت کمر ایشان شکست، چهره‌ی او در هم کشیده شد. امام حسین بالا سر یک یک شهداء می‌رفت گریه می‌کرد. شما ببینید نسبت به یکی از یاران خود که عصمت او را بزرگان ما ثابت کردند. حب وقتی فی الله است، هر چه آن فرد مؤمن‌تر باشد بیشتر او را دوست دارد. لذا وقتی علی می‌خواست به میدان برود حالات سیّد الشّهداء بی‌نظیر است.

ارباب ما برای این‌که کسی در ذهنش نیاید، ما نوکرهای او هستیم داریم می‌رویم آمد اذن بگیرد و به میدان برود حتّی قاسم را که عرض کردم او را در آغوش کشید، بغل گرفت با هم گریه کردند. دیدید شب‌های عملیات رزمنده‌ها یکدیگر را بغل می‌کنند، علی که خواست به میدان برود «إستأذَنَ أَباهُ» تا اذن گرفت فوراً گفت برو. دیگر وداع اتّفاق نیفتاد. دشمن نگاه می‌کند، دشمن تصوّر می‌کند امام بعد از امام حسین به میدان می‌آید.

علّت خضاب کردن محاسن امام حسین (علیه السّلام) در جنگ

می‌دانید در جنگ به امام گفتند محاسن شما چقدر زیبا است. فرمود: یک مصیبتی در کوچه‌ی بنی هاشم دیدم محاسن ما زود سفید شد. من برای جنگ محاسن خود را خضاب کردم دشمن آثار ضعف و پیری و سفیدی در صورت من ندیده است. مستحب است انسان در لحظات جنگ محاسن خود را رنگ کند، یعنی آثار ضعف در شما نباشد که دشمن از شما بترسد. می‌داند امام حسین (سلام الله علیه) امام همه‌ی فقها است، همه را می‌داند.

میدان رفتن حضرت علی اکبر (سلام الله علیه) در روز عاشورا

نوشتند تا این آقا به سمت میدان رفت ابا عبدالله الحسین به تعبیر یکی از بزرگان داشت دار و ندار خود را از دست می‌داد که ما نمی‌فهمیم. لذا نوشتند «نَظَرَةَ اِلَیهِ نَظَرَةَ آیِسِ مِنهُ»[29] با ناامیدی یک نگاهی به علی کرد که دور می‌شد. بعد مثل این‌که توان دیدن ندارد «ثُمَّ اَرخی عَینَیهِ» سر خود را پایین انداخت. علی یک کم جلوتر رفت، مولای ما سیّد الشّهداء محاسن خود را به دست گرفت این حالت بیچارگی در عرب است. وقتی آدم مضطر می‌شود و می‌خواهد دعا کند مثلاً وقتی باران نمی‌آید، بیچاره می‌شوند می‌گویند به پیرمردها بگویید محاسن خود را در دست بگیرند و رو به آسمان بگویند خدایا به این محاسن سپید به ما رحم کن. مولای ما ابا عبدالله دست به محاسن خود را رو به آسمان گرفت، فرمود: خدایا من برای هدایت این امّت هر کاری می‌توانستم کردم الآن هم تو شاهد باش «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ» نکند کسی بگوید چشم‌های او شبیه به پیغمبر بوده است، راه رفتن او شبیه‌تر بوده است. حضرت فرمود: «أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً» هم از نظر هیکل، هم «وَ خُلُقاً» از نظر اخلاق «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ»[30]،‏ هم «وَ مَنْطِقاً»[31] از نظر منطق «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»[32] هم کلام احدی را شبیه‌تر از او به پیغمبر ندیدیم. «إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ»[33] وقتی دلتنگ پیغمبر می‌شدیم «نَظَرْنَا إِلَيْهِ» علی را نگاه می‌کردم. دشمن این را دید لذا وقتی علی به میدان رفت از همان اوّل جرأت نکردند تن به تن بجنگند. «فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً» به شدّت جنگجید «حَتَّى ضَجَّ النَّاسَ مِن كَثرةً مِن قُتِل» آن‌قدر پهلوان‌های آن‌ها را زمین زد که ضجه‌ی آن‌ها را در آورد. عزاداری کردند، برگشت. برداشت ما این است این دو بزرگوار به هم دل داده بودند موقع وداع تا اذن گرفت بدون این‌که همدیگر را در آغوش بکشند از هم جدا شدند. نمی‌دانم جذبه‌ی دل سیّد الشّهداء (علیه السّلام) بود که علی را برگرداند یا شوق دیدار ابا عبدالله بود که علی برگشت. اجمالاً همدیگر را در آغوش کشیدند این بار که علی میدان رفت وقتی دوره می‌کردند و سنگ می‌زدند تعداد بالای سنگ وقتی به یک جا شلیک شود حتماً به هدف می‌خورد. نمی‌دانم که چه شد این اسب از میدان نبرد دور شد و به قلب دشمن رفت. گفتند صبر کنید، دست نگه دارید که همه برسند. تعبیر مقتل آن‌قدر سنگین است که توان ندارم بیان کنم. همین‌قدر بگویم که علی را داخل پارچه ریختند و برگرداندند.


[1]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحیفة السّجادیة، ص 98.

[4]– سوره‌ی مائده، آیه 14.

[5]– همان، آیه 64.

[6]– سوره‌ی مائده، آیه 91.

[7]– سوره‌ی احزاب، آیه 33.

[8]– سوره‌ی مائده، آیه 91.

[9]– بحار الأنوار، ج ‏45، ص 46. 

[10]– سوره‌ی روم، آیه 21.

[11]– سوره‌ی بقره، آیه 102.

[12]– سوره‌ی مائده، آیه 91.

[13]-الكافي، ج ‏3، ص 422.

[14]– سوره‌ی اسراء، آیه 8.

[15]– سوره‌ی حجرات، آیه 17.

[16]– سوره‌ی فاطر، آیه 16.

[17]– سوره ی حجرات، آیه 6.

[18]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏12، ص 108.

[19]– سوره‌ی نساء، آیه 73.

[20]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏12، ص 108.

[21]– سوره‌ی اعراف، آیه 99.

[22]– سوره‌ی هود، آیه 12.

[23]– سوره‌ی قلم، آیه 4.

[24]– سوره‌ی هود، آیه 12.

[25]– سوره‌ی رعد، آیه 7.

[26]– سوره‌ی غاشیه، آیه 21.

[27]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏12، ص 108.

[28]– بحار الأنوار، ج ‏36، ص 389.

[29]– اللهوف على قتلى الطفوف، ص 112.

[30]– سوره‌ی قلم، آیه 4.

[31]– اللهوف على قتلى الطفوف، ص 112.

[32]– سوره‌ی نجم، آیه 3.

[33]– اللهوف على قتلى الطفوف، ص 112.