برای دریافت فایل صوتی اینجا کلیک نمایید.
در حکومت پیغمبر یک خالد بن ولید پیدا شد، به عنوان نمایندهی حکومت پیغمبر رفت خونریزی و ظلم کرد، پیغمبر اکرم گریه کرد گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا فَعَلَ خَالِدٌ»[1]، «إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِد»[2] من بیزار هستم از این کاری که خالد کرده است. منتها چون خیال کرده است که کار او درست است و نمایندهی من بوده است، امیر المؤمنین را فرستاد گفت: بروید دیهی این کسانی را که کشته شدهاند بدهید، بیشتر هم بدهید که راضی شوند. ولی خالد را محاکمه نکردند، اعدام نکردند. چون در مسیر تربیت او و سربازان او، معلوم نبود عمداً خشونت کردند یا خیال کردند که باید خشونت کند. فرمودند: چرا بی اذن این کار را کردید؟ امیر را فرستاد گفت: بروید خانوادههای اینها را راضی کنید. به بعضیها دیه دادند و به بعضیها دو برابر دیه دادند. یعنی ما نمیخواستیم اشتباه شود.
پی نوشت ها
[1]– بحار الأنوار، ج 21، ص 140.
[2]– همان، ص 141.