علت تنها ماندن حضرت مسلم علیه السلام در کوفه

نویسنده

ادمین سایت

برای شنیدن و دریافت کلیپ صوتی اینجا کلیک نمایید.

می‌گویند که در بازار کوفه فارسی حرف می‌زدند برای همین بود! عرب‌ها کار نمی‌‌کردند. چرا کار نمی‌کردند؟ چون بی‌حساب پول می‌آمد. نمی‌فهمیدند پول چه چیزی را گرفتند.

این کار را خلیفه کرده بود برای این‌که بین عرب و عجم فاصله‌ی طبقاتی ایجاد کند. همیشه این دو گروه در سر هم بزنند. بین خود عرب‌ها هم سه قسمت کرده بود. ادنانی، قحطانی، عرب غیر از این دو. باز دوباره آن‌ها را هم گفته بود این‌ها بچّه‌های ابوسفیان هستند، محبّین ابوسفیان خلیفه‌ی دوم هستند. به این‌ها ۵ هزار درهم بدهید. این یکی‌ها خیلی محبّ ابوسفیان نیستند سه هزار درهم می‌دهیم، یعنی ملاکی نبود. مثلاً به عایشه ۱۲ هزار درهم، ولی به ماریه‌ی قبطیه ۱۰۰ درهم، هر دو هم همسر پیغمبر هستند. این بالا و پایین کردن عددها همیشه زمینه‌ی دعوا و اختلاف بود. زیر آب همدیگر را بزنند، برای یکدیگر پرونده جور کنند. هر کسی که مطیع‌تر نسبت به حکومت بود یک جایزه‌ی اضافی به او می‌دادند. مثلاً سه درصد هم اضافه می‌داند به خاطر این‌که همواره در جنگ‌ها آماده‌ای. مردم را تنظیم کردند.

آن لحظه‌ای که مسلم با ۲۰ هزار نفر آمد دور دار الحکومه را گرفتند، تاریخ طبری نوشته است جمعیّت سربازان عبیدالله در داخل دار الحکومه ۳۰۰ نفر بود، ولی این‌ها قبلاً کاشته بودند. سرطان تعلّق در این‌ها رشد کرده بود. تا دید صدا زیاد است؛ دار الحکومه ۴ در داشت. سه در را مردم می‌دیدند، یک در مخفی زیر زمینی که چند خیابان آن طرف‌تر بیرون می‌آمده است، یعنی در پشت میدان کوفه. یک عدّه را می‌فرستد می‌گوید عرفا را خبر کنید. عرفا چه کسانی هستند؟ عریف‌ها، آن رئیس‌ها. در روایات شیعه نگاه کنید حضرت باقر و حضرت صادق (علیهم السّلام) لعن کردند، خدا لعنت کند کسی را که عریف قوم خود شود. چرا؟ چون این عریف‌ها رسماً نوکر طاغوت بودند. عرفا را خبر کنید. عرفا را خبر کردند. به آن‌ها گفت: از هر عرافه، یعنی از هر گروه فامیلی یک نفر با مسلم باشد، حقوق کلّ عرافه قطع است! بعد شما می‌بینید عمّه می‌آید برادر زاده‌ی خود را می‌برد. می‌گوید تو می‌‌خواهی خراب کاری کنی، چرا بچّه‌های من را از نان خوردن می‌اندازی. خاله می‌آید خواهر زاده‌ی خود را می‌برد. مادر می‌آید بچّه‌ی خود را می‌برد. همسر می‌آید شوهر را می‌برد. بابا بچّه را می‌برد و بچّه بابا را! چون درگیری زیاد شد، فقط این نبود که من می‌روم می‌جنگم. من اگر بخواهم بروم بجنگم صد نفر که بستگان درجه یک نزدیک من هستند، اوّلین تهدید این است که حقوق این‌ها قطع می‌شود. لذا یکی یکی گفتند الحمدلله ۲۰ هزار نفر زیاد است. حالا بعداً اگر نیاز شد ما برمی‌گردیم.