برای دریافت فایل صوتی اینجا کلیک نمایید.
هیچ حکومتی گارانتی ندارد، مردم کنار بکشند شما بگویید کاشانی زندگی ما را تو اداره کن، هیچ نظارتی هم به شما نمیکنیم، اگر نظارت نکنید، حواس شما جمع نباشد بالاخره شیطان با من خیلی بهتر از شما دوست است. تا وقتی یک فقیر در جامعه است، حاکم اسلامی حق ندارد مثل مُترفین زندگی کند و حالا متأسّفانه بعضی میخواهند تصریح کنند که قبح آن را بریزند که زندگی ما با مردم فرق میکند.
یک سری خاطرات شفاهی مفصّلی این سالهای اخیر متعدّد از افراد متّعدد چاپ شده است. کسانی که اهل آن باشند و مطالعه کنند میگویند جریانی تبلیغ مُترفین میکنند یکی را سال 88 به تلویزیون آوردند، داشت بحث میکرد طرف مقابل بحث سادهزیستی کرد، گفت: من شعارهای مارکسیستی را دوست ندارم یعنی در مرام اینها نهج البلاغه مانيفِست مارکس میشود چون اینگونه است. اینها آن چیزهایی که در حکومت امیر المؤمنین بوده ما برای اینها حکومت کردیم یعنی حکومت را شروع کردیم آن روزی را هم که مردم بگویند به من چه، روز مرگ جامعهی اسلامی است. «أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ»[1] خیلی لذّت ببرم به من امیر المؤمنین بگویند «وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ» این نامه به عثمان بن حنیف است برای همان اوایلی که هنوز شهر بصره اشغال نشده بود تا عثمان بن حنیف به شهر رسید یکی از فامیلهای او سور دارد مثلاً یک بنر زدند حضرت حاج آقای حجّت الاسلام دکتر عثمان بن حنیف انتصاب شما را به استان بزرگ بصره تبریک میگوییم به همین مناسبت یک مجلسی برپا شده است، امیر المؤمنین زد تو کاسهاش. من قانع شوم که امیر المؤمنین بگویند «وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ وَ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ» من اسوهی اینها در مشکلات زندگی نباشم؟! جوانها خبر ندارند یک زمانی بود که ما آنقدر اوایل انقلاب در سختی زندگی میکردیم، مدل ماکارانی عوض میشد مردم صف میبستند، بزرگترهای مجلس به یاد دارند. ما اینگونه جنگ را اداره کردیم.
یکی از دوستان ما جانباز است، میگفت ما در کرخه که آمادهباش خط مقدّم بودیم آبی که میخوردیم چون زیر تیغ آفتاب بود آنقدر داغ بود شبها هم مثل اینکه آب جوش میخوردیم. آب را هم اینطور خوردند ولی جنگ را اداره کردند. امّا ممکن است بعضی از همان آدمها یک روزی پیدا شوند و نظر آنها عوض شود. اگر نظر عوض شود «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»[2] خدا هیچ تعارف ندارد که بگوید نه 20 سال خوب بودی، پس 30 سال میتوانی هر کاری خواستی انجام دهی، این خبرها نیست.
حضرت فرمود: من اسوهی آنها در «جُشُوبَةِ الْعَيْشِ»[3] سختی زندگی نباشم بعد در همین نامه فرمود: «أَلَا وَ إِنَ لِكُلِ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ» به عثمان بن حنیف، هر کسی یک امامی دارد که از او استضائه میکند «یؤمن بالطاغوت و یکفر بالمؤمنین» یا «یومن بالمؤمنین و یکفر بالطاغوت» مذاکره هم بین اسلام و کفر نداریم.
پی نوشت ها
[1]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 16، ص 301.
[2]– سورهی فاطر، آیه 19.
[3]– مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 16، ص 301.