برای دریافت فایل صوتی اینجا کلیک نمایید.
شما میبینید امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) عثمان بن حنیف را به بصره میفرستند. عثمان بن حنیف از مشاهیر شیعه و از مشاهیر زهّاد است. این حکومت یعنی طغیانگرها به سرکردگی دو مرد و یک زن به سمت بصره میآیند. چون در شهر بصره جمعیّت آنها زیاد است عثمان بن حنیف نمیتواند مقاومت کند. در شهر مقاومت میکنند شکست میخورد. سربازان حکومت به نسبت مردمی که طرفدار آنها هستند کم هستند؛ چون آن دوران جنگ قبیلهای است نه حقمداری.
امیر المؤمنین (سلام الله علیه) یک عدّه طرفدار دارند به اسم بنی عبد القیس و ربیعة. بنی عبد القیس یک شاخهای مشهور هستند که صعصعة بن صوحان از بزرگان شیعه جزو آنها هستند، ربیعهای یک عدّه هستند که از یمن با امیر المؤمنین هستند. این یک عدّه مقاومت میکنند تکّه پاره میشوند. عثمان بن حنیف میگوید دست نگه دارید تا امیر المؤمنین برسد با او بحث کنید، میگویند باشد. ظاهراً صلح میکنند و آتش بس اعلام میشود. به نماز میایستند میگویند چه کسی باید امامت کند؟ دعوا میشود، اختلاف است که چه کسی امامت کرد. وسط امامت نماز سربازهای حکومت که کم بودند دستگیر میکنند.
دشمن مستکبر که به حرف خود پایبند نیست که شما بگویید مردانه قول بدهد، آن طرف مردی نیست که مردانه قول بدهد. ریشهای عثمان بن حنیف را میکَنند. بعضی نقلها میگویند همانجا کشته میشوند یعنی عثمان بن حنیف یک سال هم حاکم نیست. لذا ابن عباس بعد به بصره میرود. یعنی عثمان بن حنیف احتمالاً چند ماه حکومت کرده است.
یک مهمانی میدهند و او را به این مهمانی دعوت میکنند. نه وعدهی خلاف به او میدهند، نه مال حرام آنجا پخش میکنند. اشکال این است که «عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ»[1] پولدارها دعوت شدند بیپولها دعوت نشدند. اگر شما در فامیل کسی را اینطور دعوت کنید طوری نیست، ولی حاکم جامعهی اسلامی اگر دیدید به سمت اِتراف، مُترف شدن پیش میرود استخر خصوصی دارد، مرکز تفریحی خصوصی دارد، هر کسی او را سر کار آورده است به او مدیّون است چون خطرناک است چون در جامعه دیده میشود و بقیّه هم میخواهند. یعنی این جزء استراتژی و خطوط قرمز حکومت امیر المؤمنین است در شرایطی که جامعه فقیر دارد مسئول نباید مثل مُترفین زندگی کند و این باید مطالبهی عمومی همهی مردم باشد.
پی نوشت ها
[1]– نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 416.