اثر الگو در تربیت

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز شنبه مورخ 2 فروردین 1404 ، مصادف با سالروز شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در هیئت محترم عبدالله بن الحسن علیه السلام به سخنرانی با موضوع “اثر الگو در تربیت” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به ساحت ملکوتی حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

اگر کسی آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را بررسی آماری کند، می‌بیند آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چند دسته است.

بخش جدّی از قرآن کریم توصیف افرادی است، در روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم یکی از عناصر پایدار کلمات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیان از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، این امر جهاتی هم دارد.

«تربیت» چیست؟

اساساً وقتی ما می‌خواهیم تربیت کنیم، وقتی مدارس یا پدر و مادرها می‌خواهند تربیت کنند، به دنبال متد و روش تربیت می‌گردند. یکی از بی‌دردسرترین راه‌های تربیت… «تربیت» یعنی تغییر رفتار به انتخاب برای انسان؛ اگر «انتخاب» را بردارید، برای حیوان هم می‌گویند، مثلاً می‌گویند این حیوان تربیت شده است، البته آن عمل انتخابِ آن حیوان نیست، مثلاً آن حیوان را با جایزه و تشویق و ترس و… شرطی کرده‌اند. طبعاً ما چون انسان هستیم و شکوه ما «انتخاب» است، «تربیت» برای انسان یعنی تغییر رفتارِ آگاهانه و انتخاب.

چه زمانی تغییر رفتار رخ می‌دهد؟ چه زمانی انسان برای کاری زمان و پول صرف می‌کند؟ برای آن کاری که دوست دارد.

اگر به این عنوان نگاه کنید، البته نمی‌خواهم بگویم این کار را نکنند، شاید وظیفه‌شان هم همین باشد، شاید صدها میلیارد هزینه می‌شود و شما دائم یک فوتبالیست را به شکل زنده می‌بینید، بعد از مدّتی تغییر رفتار ایجاد می‌شود. «تغییر رفتار» یعنی تغییر بازار، تغییر پوشش و… کاسب می‌گوید لباس فلانی را بیاورم که می‌خرند، یک نفر هم می‌گوید من این لباس را می‌پوشم. اگر شما اسم شخص دیگری را روی لباس همان تیم بزنید، هیچ کسی از شما خرید نمی‌کند! چرا؟ چون او را دیده است.

بعضی امور در ذات ما هست که با «دیدن» متذکّر می‌شویم و شکوفا می‌شود، از جمال و زیبایی‌های کوچک و کم‌ارزش… البته انسانی که زندگی عادی می‌کند، ایرادی ندارد که از این چیزها هم داشته باشد.

یکی از خطرات این است که ما از روز اول خواهیم همه را به آقای بهجت تبدیل کنیم، چون نمی‌شوند! نه همه استعداد دارند که آقای بهجت شوند، نه مسیر آقای بهجت شدن این است که آدم‌ها را کانالیزه کنیم و ببندیم.

دیدن و شنیدن اثر دارد

یک جهت این امر که اینقدر در روایات ما توصیف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست این است که وقتی ما با این شخصیت مواجه می‌شویم، بعد از مدّتی می‌بینیم او را دوست داریم.

من مرد سالخورده‌ای را می‌شناسم که بعد از هفتاد سالگی فوتبالی شده است، بعد از بازنشستگی فرصت بیشتری داشته است و الآن طرفدار جدّی یک تیم هم هست! اما همین شخص تا چند سال قبل، از فوتبال دیدن بقیه خنده‌اش می‌گرفت!

دیدن اثر دارد.

مواجه شدن با سیره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و توصیف اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و مدح اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این اثر را دارد که بعد از مدّتی می‌بینید که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را دوست دارید.

اساساً «دوست داشتن» تکلیفی نیست، اگر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین فرموده‌اند دوست بدارید، یعنی بروید و مقدّمه‌ی این امر را درست کنید.

بر فرض که شما هیچ علاقه‌ای به هنر ندارید، در ده گالری خطاطی شرکت کنید، ناگهان می‌بینید که در فضای مجازی هم به دنبال خط و مینیاتور و تذهیب هستید!

روش فروش فروشگاه‌های بزرگ که همه چیز را در معرض دید قرار می‌دهند همین است.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را عرضه کرده‌اند و ایشان را مدح کرده‌اند. فقط خوبی‌ها و سجایای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نفرموده‌اند، بلکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مدح کرده‌اند.

وقتی مدح کردند، شما بعد از مدّتی می‌بینید که انگار من این شخصیت را می‌شناسم، انگار که برای من آشناست، انگار که او را دوست دارم.

این امر طبیعی است که وقتی انسان کسی را دوست داشته باشد، دوست دارد ظاهر خود را شبیه او کند، لباس خود را شبیه او کند، اسم خود را شبیه او کند. دوست داشتن بدون ترجیح وجود ندارد.

جهت این امر که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینقدر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گفتند چه بود؟ این نبود که او ما را به سمت هدایت ببرد، جهت این بود که خود خودش هدایت هست!

غایتِ هدایت

امام باقر علیه الصلاة والسلام فرمود: «دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ بِطَهُورٍ»[4] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود ظرفی بیاورید که وضو بگیرم، «فَلَمَّا فَرَغَ» وقتی وضو گرفت «أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ» دستِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت‌ و «فَالْتَزَمَهَا بِيَدِهِ» دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگه داشت، بعد این آیه را خواند که «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»،[5] تو انذاردهنده و معلم و آگاهی‌بخش و چراغ هدایت هستی و هر قومی هم به یک هادی نیاز دارد (که ما هم الآن بر سر سفره‌ی امام زمان ارواحنا فداه هستیم)، «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ» که من هستم، «ثُمَّ ضَمَّ يَدَ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ] إِلَى صَدْرِهِ» دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت و روی سینه‌ی خود گذاشت و فرمود: «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» هادی هم علی [صلوات الله علیه] است.

بعد فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَصْلُ اَلدِّينِ» ای علی! اصل دین تو هستی، اصلاً من آمده‌ام که مردم را به درِ خانه‌ی تو ببرم، اگر تو را ببینند دیندار می‌شوند، «أَنْتَ أَصْلُ اَلدِّينِ وَ مَنَارُ اَلْإِيمَانِ وَ غَايَةُ اَلْهُدَى» غایت هدایت تو هستی.

یعنی آن ائمه‌ای که مدام از تو می‌گفتند، به دنبال این بودند که مردم را به سراغ غایت و نهایت هدایت ببرند.

یعنی اگر می‌خواهی بدانی دین چیست، دین این است!

اثرِ دانستن از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین

خدای متعال می‌فرماید: «وَلَكِنَّ الْبِرَّ»[6] نیکی چیست؟ «مَنِ اتَّقَى» انسان متّقی است.

چون اگر شما تا صبح قیامت خوبی و بدی‌ها را لیست کنید، هیچ باعثه‌ای در شما ایجاد نمی‌کند، مثلاً خود «غیبت» در شما انزجار ایجاد نمی‌کند، باید فهم کسی خیلی بالا باشد که از مفهوم غیبت به انزجار برسد، یا از مفهوم صفا و وفا به صفا و وفا برسد، مگر ما نمی‌دانیم وفا و وفاداری خوب است؟ وفاداری کجاست؟ اما اگر به ما بگویند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باوفا بوده و باوفا را دوست دارد، وفا برای ما رنگ پیدا می‌کند. اگر به ما بگویند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از غیبت در محضر ایشان بیزار بوده است، حال انسان از غیبت انزجار پیدا می‌کند.

این روایت از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «إِنَّ وَلِيَّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ يَأْكُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ»،[7] اگر کسی غرق علی شود نمی‌تواند بجز حلال بخورد.

چرا؟ چون می‌گوید پیامبرِ طُهرِ طاهرِ مطهّر که می‌خواست دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در دست خود بگیرد… البته اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم بخواهد دست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در دست خود بگیرد همینطور است و وضو می‌گیرد، حال آیا می‌شود با ناپاکی به سمت او رفت؟

برای اینکه همه‌ی حق و حقیقت را بر سر دست بگیرند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بر سر دست گرفتند.

برای همین هم فرمودند: «إِنَّ وَلِيَّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ يَأْكُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ»، اگر واقعاً کسی تحت ولایت و محب و بیچاره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد، بجز حلال نمی‌خورد.

ان شاء الله فردا می‌خواهید شب قدر به هیئتی بروید، اگر یک ساعت قبل از آن شما را به گناهی دعوت کنند، معمول انسان‌ها اینطور هستند که اگر خدای متعال کمک کند می‌گویند امشب می‌خواهم برای دعا و مناجات بروم؛ یعنی متوجّه می‌شوند که نمی‌شود من هر غلطی کنم و بعد برای مناجات شب قدر بروم.

اینجا می‌گوید حال که آن دردانه‌ی عالم وجود که اینقدر آقایی کرده است…

شنیده‌اید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شب‌ها به درِ خانه‌ی خرابه‌نشین‌ها می‌رفت، تعجّب نکنید، چون به قلب ویرانه‌ی ما هم سر می‌زند، آن پایی که «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ»،[8] به دلِ هرجایی من هم قدم گذاشته است، وقتی نام او می‌آید، ما هم او را ذرّه‌ای دوست داریم، او به خرابه‌ی دل ما هم سر زده است.

بعد می‌گوید اگر من آن کار اشتباه را کنم، این محبّت را از دست می‌دهم!

به هر آدمی بگویند دیدار محبوب شروطی دارد، اگر کسی محبوبی داشته باشد، همه‌ی شروط را دربست می‌پذیرد.

اگر دین بخواهد ما را تربیت کند، ما را به درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام زمان ارواحنا فداه می‌برد، آنوقت خیلی توصیه‌ی فرعیِ فردی لازم نیست، الا توصیه‌ی ارشادی؛ یعنی کمکی و راهنمایی و پیشنهادی است.

اصلاً کسی نمی‌تواند با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و سخنان حضرت مأنوس باشد، بعد بر فرض انسان ظالم‌پیشه‌ای باشد، چون سنخیت ندارد. نمی‌شود کسی حقیقتاً با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مأنوس باشد و از حضرت بهره‌مند شده باشد و در جایی که نباید خشن بود خشونت داشته باشد و لطافت نداشته باشد. نمی‌شود کسی بخواند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، یعنی کریم به کریم، معصوم به معصوم بفرماید که حسن جان! تو زاهد هستی و از این ابن ملجم ملعون نفرت هم داری، به او غذای خوب بده.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نفرمود غذای خودتان را بده، چون مگر غذای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه چه بود؟ بلکه فرمود به او غذای خوب بده و جای او برای خوابیدن نرم باشد.

آیا می‌شود این امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تماشا کند و بعد نسبت به مؤمنِ مظلوم بی‌خیال باشد؟

اینکه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینقدر خواسته‌اند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کنند، چون می‌فرمایند اگر او را معرّفی کنیم، او اصل دین است، بقیه فرع است.

خدای متعال را از کجا بشناسیم؟

امام صادق علیه السلام فرمود: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ»[9] همه‌ی خیر ما هستیم…

ما در زیارت جامعه هم اینطور می‌گوییم «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه».

این «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ» یعنی چه؟ یعنی این بزرگواران اصل دین هستند، «وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ» هر خیری فرع ماست، یعنی اگر به اینجا بیایی، به همه‌ی آن‌ها می‌رسی، ولی از تک تک آن‌ها لزوماً به بقیه نمی‌رسی، اینجا سرچشمه است، «فَمِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِيدُ» فهم توحید خدا هم از ماست، یعنی اگر بر در این خانه بیایی، توحید را هم می‌فهمی، می‌فهمی که خداشناسی چطور است.

خدای متعال در قرآن کریم یک ردّی به همه فرموده است، «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ»[10] خدا از آنچه ما می‌پنداریم منزّه است، خدای متعال از مجانست به آنچه در تخیّل ماست منزّه است، «سُبحَانَ الله»، من هرچه خدای متعال را نشناسم «سُبحَانَ الله» برای خودم خوب است، متوجّه می‌شوم خدای متعال این چیزهایی که من فکر می‌کنم نیست، پاک و منزه است، شأن او بالاتر است، «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ»، خدای متعال می‌فرماید از آنچه دیگران خدا را وصف می‌کنند «سُبحَانَ الله»!

چه کسی می‌تواند حرف بزند؟ «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»![11] مگر مخلَص!

«مُخلَص» یعنی کسی که خدای متعال او را پاک کرده است، مُخلَص یعنی قول او قول خداست، دل او ظرف مشیّت الهی است، مُخلَص بااختیار آن درختی شده است که به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام گفت: «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى».[12]

مسلّماً حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم درخت را مورد خطاب خود قرار نداد، درخت هیچ چیزی از خودش نبود، درخت مثل این باند بود.

آن درخت به مشیّت الهی «بلندگوی خدا» شد، وگرنه آن درخت که چیزی از خودش نداشت.

مُخلَص کسی است که «با اختیار خودش» مانند آن درخت می‌شود، برای همین کمال است، خودش را زیر پای خود می‌گذارد، نفس خود را زیر پای خود می‌گذارد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من شیطان خود را بدست خودم کشته‌ام، نفس أمّاره‌ی خود را بدست خودم کشته‌ام، یعنی اینطور نیست که من نفس أمّاره نداشته‌ام، بلکه نفس أمّاره‌ی خود را کشته‌ام.

مُخلَص کسی است که وقتی سخن می‌گوید، می‌توانید بگویید «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی»، شما در مورد تمام جملات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌توانید بگویید «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی».

روزی امام صادق علیه السلام به «عبدالرحمن بن أبی لیلا» فرمود: فقاهت تو چطور است؟

او عرض کرد: آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نگاه می‌کنم.

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر در فهم خودت به استنباطی رسیدی، عملی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیدا کرد که برخلاف استنباط تو بود، چکار می‌کنی؟

او عرض کرد: به علم خود عمل می‌کنم.

حضرت فرمود: «پس تو مخالف قول پیامبر هستی»!

چون همه‌ی آنچه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه انجام داده است «قَالَ رَسُولُ الله» است، کمااینکه آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی» است.

لذا اگر می‌خواهید همه‌ی دین را یکپارچه ببینید… چون ما معمولاً با تجزیه می‌بینیم، ترکیب هم از خودمان است، برای همین تطابق ندارد و خرابکاری می‌کنیم، یعنی جزئیات خوبی می‌گوییم ولی مجموع خوب نیست؛ ولی امام معصوم آن تجزیه‌ی دین است که همه‌ی آن را در یک ترکیب می‌بینید.

طوری شجاع است که دشمنان از ترس او در جنگ‌ها زوزه می‌کشیدند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به مشرکین حمله می‌کرد، آن‌ها وصیت می‌کردند، می‌گفتند ملک الموت کنار او ایستاده است، علی موت أحمر است، علی مرگ سرخ است. پس ظاهراً این آدم باید خشن باشد.

وقتی از کنار عمرو بن عبدود آمد، با آن همه اهانتی که آن ملعون نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اسلام و مسلمین و بهشت و دوزخ و… کرده بود، الآن باید با او طوری برخورد می‌کرد که عبرت سایرین شود…

آن ایّام ایّامی است که در خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نان پیدا نمی‌شود، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از نبرد با عمرو بن عبدود برگشت، عمر به حضرت عرض کرد: زره‌ی رویی او هزار درهم ارزش داشت، با این پول می‌شود پنج سال زندگی کرد!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جواب او را نداد…

ما دین را در امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، یک پکیج یکپاره می‌بینیم، چون مجبور بود عمرو بن عبدود را با خشم الهی کشت…

همانطور که می‌دانید عمرو بن عبدود به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: برادرزاده! پدر تو رفیق من بوده است، تو جوانی، برو!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: نه!

عمرو بن عبدود عرض کرد: پس اگر خواسته‌ای داری بگو.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: تو را به اسلام دعوت می‌کنم، مسلمان شو!

عمرو بن عبدود گفت: این خواسته را قبول نمی‌کنم، خواسته‌ی دوم خودت را بگو.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: پس با من بجنگ!

این فرمایش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عجیب بود، چون نباید کسی از عمرو بن عبدود رخواست جنگ می‌کرد!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که ادوات نظامی نداشت، با اولین ضربه‌ی عمرو بن عبدود سپر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکافت و ضربه‌ی آن ملعون به سر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اصابت کرد، خون پاشید و وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برگشت، در محاسن حضرت خونِ لخته‌شده بود.

در جنگ تن به تن اینگونه است که باید غنیمت را برداری، دیدند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ادوات او دست نزد، حتّی شمشیر او را برنداشت، حتّی سپر او را برنداشت، با اینکه سپر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکافته شده بود!

من عبا و قبا و پیراهن و زیرپوش دارم، لباس رزم اینطور است که چند چیز می‌پوشیدند که اگر ضربه‌ای اصابت کرد، در این چند لایه نفوذ پیدا نکند و اثر نداشته باشد.

عمر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: فقط این زره‌ی رویی عمرو بن عبدود هزار درهم می‌ارزید.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جواب نداد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! بگو چرا این کار را نکردی.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: یا رسول الله! وقتی او در لحظات آخر خود گفت که من آبروی این سپاه هستم، مرا برهنه نکن. من هم به او دست نزدم.

اصلاً آیا می‌شود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تابلوی زندگی کسی باشد و آن شخص دله‌دزد باشد؟ آیا می‌شود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تابلوی زندگی کسی باشد و آن شخص مناعت طبع نداشته باشد؟

فکر می‌کنید چرا این جریان‌های مثل جولانی و داعش و… به هرجایی که بروند، ناموس می‌کشند؟ به آن روایت برگردید، بعنوان نمونه فرمود: «إِنَّ وَلِيَّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ يَأْكُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ»، اگر کسی شیعه‌ی علی باشد اصلاً نمی‌تواند حرام بخورد، اصلاً نمی‌تواند وحشیگری کند…

مگر این جوان‌های ما، رزمنده‌هایی مانند شهید بروجردی و شهید سلیمانی و… طلبه‌ی فاضلِ درس‌خوانده بودند؟ نه! «إِنَّ وَلِيَّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ»، اگر ولیّ کسی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد لطیف می‌شود، نمی‌تواند وحشیگری کند، نمی‌تواند به ناموس کسی جسارت کند، نمی‌تواند به کسی یک سیلی اضافه بزند، چون می‌گوید اینطور مرا از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دور می‌کنند.

در ادامه‌ی حدیث فرمود: «إِنَّ وَلِيَّ عُثْمَانَ لاَ يُبَالِي أَ حَلاَلاً أَكَلَ أَوْ حَرَاماً» کسی که پیرو فلانی باشد، برای او حلال و حرام مهم نیست، چون او هم دزد بوده است!

این شخص برای چه دزد نباشد؟ برای چه ظلم کند؟

وقتی معاویه غارتگر بود، دستور می‌داد وقتی به جایی حمله کردید، طوری حمله کنید که قبل از رسیدن شما، مردم از آنجا فرار کنند، زن‌ها از ترس بچه سقط کنند؛ داعش هم طوری به شهرها هجوم می‌برد که همه فرار کنند! شما می‌خواهید چه توقعی داشته باشید؟

دین یک پکیج است که می‌شود با آن بازی کرد و اولویت‌ها را جابجا کرد.

اگر شما از این داعشی‌ها بپرسید که چرا می‌کشید؟ برو آمریکایی را بکش که مستکبر است! برو صهیونیست را بکش! برای شما آیه می‌خوانند!

البته غلط زیادی می‌کنند؛ چون ترکیب این‌ها بی‌ریخت است، می‌گوید: «قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ»،[13] خدا گفته است که از کفّار نزدیک شروع کن؛ یعنی از شما!

اجزاء درست است، ولی در آن ترکیب…

آیا تو هنوز نمی‌فهمی که آیا آن کافری که خدای متعال فرموده است من هستم؟

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌گویند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کنید تا مردم او را بشناسند، با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همه‌ی اخلاق حسنه محبوب می‌شود، شما هر خیری که می‌بینید، اوج آن خیر را در امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌بینید.

لذا ابن ابی الحدید می‌گوید: مهربانی و عطوفت شعار شیعیان است.

دو روز قبل رهبر انقلاب فرمودند که ما در هیچ جایی شروع‌کننده نیستیم، ابتدای جنگ هم یک پیام رادیویی داشتند که فرمودند ما شروع‌کننده نیستیم.

شما این موضوع را بدانید که اگر کسی شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، در هیچ دعوایی نباید شروع‌کننده باشد.

در طول تاریخ، شیعیان اگر شیعه بودند، شروع‌کننده‌ی درگیری نبودند.

این موضوع برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مهم و حساس بود، در «غارات» ثقفی هست که وقتی غارتگران معاویه حمله کردند، کشتند و وحشیگری کردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چند مرتبه، چند نفر را به سراغ این وحشی‌های غارتگری که به نوامیس مردم رحم نمی‌کردند فرستاد، یک مرتبه «مَعْقِل بن قَیس» را فرستادند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به «مَعْقِل بن قَیس» چند تذکّر دادند که عجیب است، «لَا تُقَاتِلَنَّ إِلَّا مَنْ قَاتَلَكَ»،[14] چون خشم تو بخاطر جسارت آن‌ها به نوامیس مسلمین زیاد است، به بهانه با کسی نجنگ، «لَا تُقَاتِلَنَّ إِلَّا مَنْ قَاتَلَكَ»، فقط با آن کسی که با تو در جنگ است بجنگ، یعنی نمی‌توانی بگویی چون این شخص طرفدار آن‌هاست، با او هم می‌جنگم؛ این شخص نهایتاً دلش با آن‌ها بوده است، ولی مقابل ما شمشیر بدست نگرفته است، حق بی‌ادبی به مسلمان و یهودی و مسیحی که در پناه حکومت من هستند را نداری، شروع‌کننده‌ی جنگ هم نباش.

ممکن است اینجا کسی بگوید آن‌ها غارت کرده‌اند و کشته‌اند؛ اما حضرت می‌فرمایند وقتی به آن‌ها رسیدی شروع‌کننده‌ی جنگ نباش…

همانطور که شنیده‌اید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ‌های خود اول قاری می‌فرستاد که قرآن بخواند، مسلماً سپاه دشمن هم به او تیر می‌زدند، اما حضرت شروع‌کننده‌ی جنگ نبودند.

چرا باید جوان مردم کشته شود؟ همه چیز تا خون است! اینجا هم خون می‌ریزند! اما حضرت فرمودند: ما شروع‌کننده‌ی جنگ نیستیم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کاری کرده‌اند که تابلوی ذهنی انسان‌ها تا روز قیامت غبار نگیرد!

لذا معقل بن قیس نامه نوشت و می‌خواست گزارش بدهد، عرض کرد: ما به دستور و سیره‌ی شما عمل کردیم، یعنی ما شروع‌کننده‌ی جنگ نبودیم.

یعنی می‌داند حضرت این موضوع را می‌پرسد که آیا تو شروع کردی یا نه؟

آیا می‌شود کسی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تابلوی ذهنی خود قرار دهد و ناگهان به کسی ظلم کند؟

ما را بر سر سفره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نشانده‌اند، و اگر کسی بر سر سفره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بنشیند، یاد می‌گیرد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تجسّم آیه‌ی قرآن است، بلکه اگر آیات قرآن کریم، آیات و نشانه‌های خدا هستند، آیت عظمی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

ما با تسامح به مرجع خودمان «آیت الله العظمی» می‌گوییم، یعنی بعنوان لقب می‌گوییم، یعنی بصورت حقیقی نمی‌گوییم. کمااینکه «حجت الاسلام» هم حقیقی نمی‌گوییم، کمااینکه «دریادار» هم حقیقی نمی‌گوییم، یعنی این شخص که لزوماً دریا ندارد و اداره‌کننده‌ی دریا نیست، این‌ها لقب است.

وقتی ما به مرجع «آیت الله العظمی» می‌گوییم، البته مرجع باتقوا واقعاً آیت خدا هست، ولی آیت الله العظمی نیست، ما در زیارت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کنیم «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا آيَةَ اللَّهِ الْعُظْمَى»،[15] یعنی آیت الله العظمی حقیقی را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کنیم، به دیگران هم بعنوان لقب می‌گوییم.

به امام زمان ارواحنا فداه پناه ببریم

فردا (شب قدر) هرجایی که بودید من التماس دعا دارم، اگر خواستید فردا به امام زمان ارواحنا فداه عرض کنید: آقا جان! قرآن کریم فرموده است و شما هم تجسّم عمل به قرآن کریم هستید.

در سوره مبارکه توبه که خدای متعال این سوره را بدون بسم الله شروع کرده است، اعلام جنگ کرده است، فرموده است که این‌ها خائن هستند؛ مشرکین خیانت کرده بودند، خدای متعال فرمود که تمام قراردادها و تعهدات بجز استثنائاتی، بدلیل خیانت مشرکین فسخ است، بعد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ»،[16] اگر کسی از این مشرکین به تو پناه آورد به او پناه بده.

اینجا یعنی تو علی هستی‌! اگر عمرو بن عبدود هم به تو پناه آورد، در حالی که مشرک است، «فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ»، تا حقیقت را بشنود، بعد او را امن به سر جای خودش ببر، حال می‌خواهد مشرک بماند یا مشرک نباشد؛ اما تو نمی‌توانی بد عمل کنی.

اگر زن و بچه‌ی داعشی‌ها گیر ما بیفتند، همان غذای زن و بچه‌ی خودمان را به آن‌ها می‌دهیم، چه وحشی بمانند و چه آدم شوند.

فردا شب به امام زمان ارواحنا فداه عرض کنیم: آقا جان! «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ»، پناه بده تا ما هم کلام شما را… «چه خوش است صوت قرآن *** ز تو دلربا شنیدن»… «حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ»، شاید من هم آمدم، شاید توانستی مرا هم نگه داری…

روضه و توسّل به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

این آقایی که اینقدر لطیف است که نسبت به قاتل خود به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه می‌فرماید که حواس شما به غذا و جای خواب او هست، ببینید وقتی به خانه می‌آمد و می‌دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از گرسنگی می‌لرزد، چه اتفاقی برای ایشان رخ می‌داد.

ببینید آنجایی که می‌فرماید «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»،[17] وقتی لقمه را از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه گرفت و به آن‌ها داد…

این بزرگواران اینقدر لطیف هستند…

«بی‌محبّتی» آدم لطیف را بهم می‌ریزد…

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد…

آنقدر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بزرگ و پهلوان و قهرمان است که در ذهن ما یک جانباز بهم‌ریخته نیست، اما تن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زخم است، غیرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که ایشان را سرپا نگه داشته است، تقریباً جای سالمی در تن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست، اگر کسی صورت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ملاحظه کند، جای زخم به صورت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، منتها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مرد بود و اهل گله نبود، گاهی وسط جنگ یک روز و دو روز گرسنه بود که به میدان می‌رفت، زمان‌هایی هم که جنگ نبود، کار حضرت سنگین بود.

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه آمد و دید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشغول استراحت است، طبعاً ادب اینطور اقتضاء می‌کرد که زهرای مرضیه سلام الله علیها بروند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بیدار کنند؛ اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: نه عزیزم! بعد از من خواب را از علی می‌گیرند، اجازه بده بخوابد…

همین اتفاق هم رخ داد…

وقتی به خانه حمله کردند، اتفاقات زیادی رخ داد.

ان شاء الله خدای متعال شعرای بالطافت را رحمت کند، روضه‌خوان در روضه مدام اضراب می‌کند، مدام بالا و بالاتر می‌رود تا به اوج برسد؛ حال اوج روضه کجاست؟

شاعر انگار برعکس می‌گوید، می‌گوید آتش آوردند، لگد زدند، بچه شهید شد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زیر دست و پا رفت، ولی اوج این نیست،‌ خطاب به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض می‌کند: «وأشدُّ مِن هذا عَلَيكِ كآبَةً *** أن تَنظُريهِ مُلَبَّباً وَيَراكِ» دیدی دست‌های علی را بستند، با شرم به تو نگاه کرد… این برای تو از قتلِ حضرت محسن سلام الله علیه سخت‌تر بود…

چه کسی رابطه‌ی عاطفی بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌داند؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: نمی‌توانم روی پای خود بایستم…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کرد و فرمود: «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»،[18] دیگر این جگر خنک نخواهد شد و چیزی این موضوع را جبران نمی‌کند، «أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ» همینکه شب شود من به یاد تاریکی نیمه‌ی صورت تو می‌افتم، پس مسلماً دیگر خواب نخواهم داشت… «فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت *** چشم بیدار علی خفته نیافت»…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همان روزهای اول به کنار قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌آمد و می‌فرمود: گریه می‌کنم، می‌ترسم بعد از تو زیاد عمر کنم، چطور نبودن تو را تحمّل کنم؟… هنوز چند روز از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگذشته بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بین قبرها راه می‌رفت و اینگونه می‌فرمود: «مالِي وَقَفتُ عَلى القُبورِ مُسَلِّماً *** قَبرَ الحَبيبِ فَلَم يَرُدَّ جَوابي»، حبیب من! سلام می‌کنم و جواب تو را نمی‌شنوم…

یا امیرالمؤمنین! چند روز گذشته بود و بی‌تاب بودید؛ سی سال چکار کردید؟!… امامی که نسیان ندارد، امام که فراموشی ندارد…

وقتی انسان غریب می‌شود، وقتی انسان غریب‌تر از غریب می‌شود، بیشتر به یاد محبوب خود می‌افتد، این اواخر دیگر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت می‌کردند… جای خالی سپر محسوس بود…

گاهی وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو به قبله بود و به ایشان جسارت می‌کردند، حضرت رو به خود آیه‌ی قرآن می‌خواند: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»،[19]

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برنمی‌گشت ببیند چه کسی جسارت می‌کند، همان رو به قبله می‌فرمود: «یَا عَلِی! اصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دلتنگ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، یکی از سختی‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که از مدینه به کوفه آمد و دیگر نمی‌توانست بر سر مزار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برود، این روزهای آخر خیلی دلتنگ بود، تا شبی که ضربت خورد، آن اسد الله الغالب… شاعر خیلی عجیب گفته است، می‌گوید: «لَهْفِيْ لِصَوَّام الهَجيرِ على الطّوى» بمیرم برای آن آقایی که در گرمای تابستان، دائم روزه‌دار بود، اما این روزهای اخیر نتوانست روزه‌ی واجب خود را بگیرد… «لَهْفِيْ لِقَوَّامِ الكَثيرِ مِنَ الدُّجى» بمیرم برای آن آقایی که هزار رکعت هزار رکعت نماز می‌خواند، «لِلعَجزِ لَيسَ يَقومَ في صَلَواتِهِ» این دو روز آخر حتّی نمی‌توانست نماز واجب خود را ایستاده بخواند… در اوج ضعف بود، آنقدر خون رفته بود که صورت زرد شده بود…

مانند دیشب و امروز صبح، بچه‌ها دور حضرت نشسته بودند، چشم‌های حضرت بسته بود، گاهی چشمان خود را باز می‌کرد، جان نداشت که صحبت کند، لب‌ها را آرام آرام تکان می‌داد، جوهره‌ی صدا کم شده بود، چشم‌ها را می‌بست و گاهی باز می‌کرد، لحظات آخر چشم مبارک خود را باز کرد و به در نگاه کرد، فرمود: خوش آمدی! خوش آمدی!

برگشتند در را نگاه کردند و پرسیدند: با چه کسی صحبت می‌کنید؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «هَذِهِ فَاطِمَة»[20]


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] تفسير فرات الکوفي، جلد ۱، صفحه ۲۰۵ (فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا[ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْقَاسِمِ ] اَلْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ ] مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِطَهُورٍ فَلَمَّا فَرَغَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ] فَالْتَزَمَهَا بِيَدِهِ [يده] ثُمَّ قَالَ « إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ  » ثُمَّ ضَمَّ يَدَ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ] إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ « وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ  » ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَصْلُ اَلدِّينِ وَ مَنَارُ اَلْإِيمَانِ وَ غَايَةُ اَلْهُدَى وَ أَمِيرُ اَلْغُرِّ [غر] اَلْمُحَجَّلِينَ أَشْهَدُ لَكَ بِذَلِكَ .)

[5] سوره مبارکه رعد، آیه 7

[6] سوره مبارکه بقره، آیه 189 (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)

[7] الکافي، جلد ۸، صفحه ۱۶۳ (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ عَنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّيْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ وَلِيَّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ يَأْكُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ لِأَنَّ صَاحِبَهُ كَانَ كَذَلِكَ وَ إِنَّ وَلِيَّ عُثْمَانَ لاَ يُبَالِي أَ حَلاَلاً أَكَلَ أَوْ حَرَاماً لِأَنَّ صَاحِبَهُ كَذَلِكَ قَالَ ثُمَّ عَادَ إِلَى ذِكْرِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَمَا وَ اَلَّذِي ذَهَبَ بِنَفْسِهِ مَا أَكَلَ مِنَ اَلدُّنْيَا حَرَاماً قَلِيلاً وَ لاَ كَثِيراً حَتَّى فَارَقَهَا وَ لاَ عَرَضَ لَهُ أَمْرَانِ كِلاَهُمَا لِلَّهِ طَاعَةٌ إِلاَّ أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَى بَدَنِهِ وَ لاَ نَزَلَتْ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَدِيدَةٌ قَطُّ إِلاَّ وَجَّهَهُ فِيهَا ثِقَةً بِهِ وَ لاَ أَطَاقَ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ عَمَلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَهُ غَيْرُهُ وَ لَقَدْ كَانَ يَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَأَنَّهُ يَنْظُرُ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ صُلْبِ مَالِهِ كُلُّ ذَلِكَ تَحَفَّى فِيهِ يَدَاهُ وَ تَعْرَقُ جَبِينُهُ اِلْتِمَاسَ وَجْهِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْخَلاَصِ مِنَ اَلنَّارِ وَ مَا كَانَ قُوتُهُ إِلاَّ اَلْخَلَّ وَ اَلزَّيْتَ وَ حَلْوَاهُ اَلتَّمْرُ إِذَا وَجَدَهُ وَ مَلْبُوسُهُ اَلْكَرَابِيسُ فَإِذَا فَضَلَ عَنْ ثِيَابِهِ شَيْءٌ دَعَا بِالْجَلَمِ فَجَزَّهُ .)

[8] سوره مبارکه مریم، آیه 31 (وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا)

[9] الکافي، جلد ۸، صفحه ۲۴۲ (عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِيدُ وَ اَلصَّلاَةُ وَ اَلصِّيَامُ وَ كَظْمُ اَلْغَيْظِ وَ اَلْعَفْوُ عَنِ اَلْمُسِيءِ وَ رَحْمَةُ اَلْفَقِيرِ وَ تَعَهُّدُ اَلْجَارِ وَ اَلْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ اَلْكَذِبُ وَ اَلْبُخْلُ وَ اَلنَّمِيمَةُ وَ اَلْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ اَلرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ اَلْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي اَلْحُدُودِ اَلَّتِي أَمَرَ اَللَّهُ وَ رُكُوبُ اَلْفَوَاحِشِ «مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ»  وَ اَلزِّنَا وَ اَلسَّرِقَةُ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ اَلْقَبِيحِ فَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَيْرِنَا .)

[10] سوره مبارکه صافات، آیه 159

[11] سوره مبارکه صافات، آیه 160

[12] سوره مبارکه طه، آیات 12 (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ۖ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) و 13

[13] سوره مبارکه توبه، آیه 123 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)

[14] نهج البلاغه، نامه 12 (و من وصية له (علیه السلام) وَصّى بها معقل بن قيس الرياحي حين أنفذه إلى الشام في ثلاثة آلاف مقدِّمة له: اتَّقِ اللَّهَ الَّذِي لَا بُدَّ لَكَ مِنْ لِقَائِهِ وَ لَا مُنْتَهَى لَكَ دُونَهُ؛ وَ لَا تُقَاتِلَنَّ إِلَّا مَنْ قَاتَلَكَ، وَ سِرِ الْبَرْدَيْنِ وَ غَوِّرْ بِالنَّاسِ وَ رَفِّهْ فِي السَّيْرِ، وَ لَا تَسِرْ أَوَّلَ اللَّيْلِ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَهُ سَكَناً وَ قَدَّرَهُ مُقَاماً لَا ظَعْناً، فَأَرِحْ فِيهِ بَدَنَكَ وَ رَوِّحْ ظَهْرَكَ، فَإِذَا وَقَفْتَ حِينَ يَنْبَطِحُ السَّحَرُ أَوْ حِينَ يَنْفَجِرُ الْفَجْرُ فَسِرْ عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ. فَإِذَا لَقِيتَ الْعَدُوَّ فَقِفْ مِنْ أَصْحَابِكَ وَسَطاً وَ لَا تَدْنُ مِنَ الْقَوْمِ دُنُوَّ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يُنْشِبَ الْحَرْبَ، وَ لَا تَبَاعَدْ عَنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ يَهَابُ الْبَأْسَ، حَتَّى يَأْتِيَكَ أَمْرِي. وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِم.)

[15] زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در هفده ربیع الأول

[16] سوره مبارکه توبه، آیه 6 (وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ)

[17] سوره مبارکه انسان، آیه 8

[18] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، جلد ۱، صفحه ۲۵۸ (حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْغَفَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الهرمزداري[اَلْهُرْمُزْدَانِيُّ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعُهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنَ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ اَلْمُخْتَارِ اَللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي لِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ تَعَزِّي وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمَ اَلْقَبُولَ وَ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ  قَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اَللّٰهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ اَلتَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ يُهْتَضَمُ حَقُّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَنْ يَخْلُقَ مِنْكَ اَلذِّكْرُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ فَصَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .)

[19] سوره مبارکه قصص، آیه 83

[20] ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، جلد 5 ، صفحه 156 (أسماء بنت عميس‌ : أنا لعند علي بن أبي طالب بعد ما ضربه ابن ملجم، إذ شهق شهقة ثم أغمي عليه، ثم أفاق فقال: مرحبا، مرحبا، الحمد للّه الذي صدقنا وعده، و أورثنا الجنة، فقيل له: ما ترى؟ قال: هذا رسول اللّه، و أخي جعفر، و عمي حمزة، و أبواب السماء مفتحة، و الملائكة ينزلون يسلمون عليّ و يبشرون، و هذه فاطمة قد طاف بها و صائفها من الحور، و هذه منازلي في الجنة. لمثل هذا فليعمل العاملون.)