«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضرِ باعظمتِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عنوان کلّیِ بحث «ضرورت وجود مذهب» بود و اینکه شیعه چه میگوید و به چه چیزی معتقد است و باید چگونه عمل کند.
مباحثی گذشته است که به آنها نمیپردازم.
بحرانِ الگوی موفق در بین غیرشیعیان
ما برای اینکه رشد کنیم و ارتقاء پیدا کنیم و تربیت شویم و پشتوانه داشته باشیم، به یک شخصیت و الگوی جامع نیاز داریم، نه کسی که او با توصیه، به الگوی ما تبدیل شود، بلکه حقیقتاً بخواهیم که شبیه او شویم.
این بچهها که یک ورزشکار یا یک هنرمند را دوست دارند، آنها را با توصیهی کسی دوست ندارند، یک جهت رجحانی دارد که آنها را دوست دارند و میخواهند شبیه آنها شوند و به شیوههای آنها تمسّک میکنند.
مثلاً اگر در فوتبال مدرسه گل بزنند، شادی پس از گل خودشان را شبیهسازی میکنند، کسی به اینها توصیه نمیکند که این کار را کنند، بلکه یک وجه متمایزِ کمالی در آن موضوع یا در آن فرد میبینند، لذا او را دوست دارند و شبیهسازی میکنند و میخواهند شبیه او شوند، حتّی روی او تعصّب پیدا میکنند، بلکه مثلاً دیده شده است کسی که نمیتواند صبح زود بلند شود، وقتی جام جهانی در کشوری است که با ما تفاوت افق دارد، همین شخصی که نمیتواند برای نماز صبح بیدار شود، ساعت کوک میکند که به آن بازی که فلان بازیکن در آن بازی میکند برسد!
کوچکترها نسبت به شخصیتهای کارتنی اینطور هستند، تا بزرگترها که نسبت به قهرمان یک فیلم یا قهرمان یک داستان یا بزرگ یک ورزش اینطور هستند.
از جهت وجودی، باید دید در بین مذاهب اسلامی، غیر از آن مسائلی که حقانیت هست، که اندکی بحث شده است، اصلاً چه کسی ظرفیت دارد که در این جایگاه قرار بگیرد؟
الآن هم فعلاً بحث من اینجا نیست که ما در زمینهی معرّفی بعضی از بزرگانمان کمکاری کردهایم؛ آن یک بحث دیگری است.
چه شخصی دارد ظرفیت دارد که محبوب انسانها شود؟
اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که محل وفاق است را کنار بگذاریم، ولی چون الآن قرائتهای مختلفی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست، ما به تعدد مذاهب پیامبر داریم، که در جلسات گذشته به برخی از انواع نگاهها به پیامبر پرداختهایم؛ اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را کنار بگذاریم، کدام شخصیت، ظرفیت این موضوع را دارد که قهرمان فرامرز و فرازمان و فرامکان باشد؟ شخصیتی که بتواند محبوب انسانها باشد، بعد به این موضوع برسیم که شخصیتی بتواند محبوب جوان شیعه هم باشد؛ آن شخص کیست؟
این برادران ما وقتی میخواهند در جایی با ظالم یا طاغوت یا دشمن متجاوزی مبارزه کنند، مثلاً میگویند: «کجایی ای صلاح الدین ایّوبی؟»، چون کسی را ندارند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هم خیلی معرّفی نمیکنند، جهت این امر هم بحث جنگ روایتهاست که زمانی عرض کردهایم.
چند جلسهی قبل هم که چند جمله از ولی الله دهلوی خواندم، به شما عرض کردم که نگاه این شخص که غیرشیعیان میگویند اعلم علمای عصر است به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، از مسیحی و یهودی پایینتر است، فضیلتی نیست الا اینکه بخاطر آن توهّم رقابتی که بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیده هاست، یک إنقُلتی یا نافهمی در آن کرده است؛ و این خیلی واضح است که در بین آن مذاهب، ممکن است امروز به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه احترام بگذارند، یا بین عوامی او را دوست بدارند، اما برای آنها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شاخصی نیست که او را معرّفی کنند، چون میگویند علی کسی است که وقتی آمد، مبارزهی با کفار متوقف شد و دچار جنگ داخلی شدیم!
پس مسلماً نمیتوانند با این نگاه به این آدم افتخار کنند، لذا باید به دنبال صلاح الدین ایّوبی و سلطان حمید عثمانی و… بگردد، چون کسی را ندارد، یا از متوکّل عباسی و هارون الرشید ضال مضل اسم میبرد، چون آدم ندارد و مجبور است این کار را کند. بلکه در دفع شبهه از حجاج کتاب بنویسد! چون مجبور است!
اگر او بخواهد جامعه را همراه کند و به یک هویت و حماسهای بپردازد و فضای افکار عمومی را مدیریت کند، به یک قهرمان نیاز دارد، قهرمان هم شخص است، قهرمان مفهوم نیست، قهرمان انتزاع نیست، قهرمان باید یک حقیقتِ عینیِ خارجی باشد، وگرنه حداکثر افسانهی ملل است.
این افرادی که اسم بردم، هرچقدر هم که نسبت به آنها تسامح کنند، نه ظرفیت افسانه بودن دارند، نه ظرفیت قهرمانیِ عینی. پس کسی باقی نمیماند.
لذا سخنی برای گفتن ندارند، حرف حکمتآمیز و نقطهی عطفی در زندگی یکی از اینها نیست. اساساً فراری و ترسو و نادان و جاهل و ظالمِ خشن نمیتواند قهرمان باشد.
لذا این مشکل از آن مشکلاتی است که نمیتوانند آن را به این راحتی حل کنند.
اینجا اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یک تخریبی شدند که از آن جایگاه والا فقط همین مانده است که میگویند به اهل بیت پیغمبر حرمت بگذاریم؛ عوامی که از این موضوعات خبر ندارند هم آنها را دوست دارند، اما بزرگان و روشنفکران، به شکل عمومیِ جدّی نمیتوانند به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بپردازند.
از آنطرف، این موضوع یا فطری است، یا جبلّی است، قرآن کریم با این موضوع شبیه برهان رفتار کرده است، آنجایی که حضرت ابراهیم علیه السلام با ستارهپرستها یا ماهپرستها یا خورشیدپرستها همراه میشود و میگوید این رَبّ من هم هست، بعد اینها را در نیم خط بهم میریزد، «فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»،[4] «فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ».[5]
دیگر شما استدلال فلسفی بچین که مثلاً کائنات بدست خورشید است، حضرت ابراهیم علیه السلام میفرماید که من خدای افول کننده دوست ندارم! من خدای ناقصِ ذلیلِ ضعیفِ تحت سیطرهی جبر فیزیک و نجوم را دوست ندارم!
اینها هیچ جوابی ندارند بدهند!
کسانی که مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند هم همینطور هستند، «لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»، حال شما استدلال بچین و آن را به روایت جعلی مستند کن!
از آنطرف یک شخصیت عجیبی در اسلام است، که اگر بررسی شود که چرا اینقدر برای نوع انسانهایی که ذهنشان آغشته به آلودگی نشده است، حتّی اگر مسیحی یا هندو یا یهودی باشند، جذّابیت دارد! چرا؟ چون با شخصیتی طرف است که مرزها را درنوردیده است، در مرزی نمانده است، نمیشود دور او خط کشید.
آدمی را میشود وصف کرد که بشود دور او خط کشید، لوکیشن زمینی را میتوانید بدهید که بتوانید محدودهی آن را مشخص کنید، اما در مورد این شخصیت اینطور است که نمیشود محدودهی او را مشخص کرد، چون او یک بُعدی نیست.
تاریخ در خودش آدم قَدَر قدرت زیاد دیده است، اما کسی که در نهایت قدرت باشد و لطیف باشد، در نهایت رزمندگی باشد و عابد باشد، در نهایت شجاعت باشد و عاشق باشد… حتّی در افسانهها هم انسانهای کمی این ویژگیها را دارند.
مثلاً رستم شاهنامه یک افسانه است، یعنی معلوم نیست چنین آدمی وجود داشته باشد، حتّی در افسانه و در قوّهی خیال، این میزان جامع صفات اضداد نیست. اگر بروید و بقیهی حماسههای بشر را هم ببینید، اصلاً بعنوان تخیّل هم این همه ظرفیت ندارد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جامعِ اضداد هستند
نزد قصهپردازها بروید و بگویید یک قهرمان میخواهیم که دستنیافتنی باشد، این قهرمان باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
قَدَرقدرتترین انسانِ عصر خودش، که مظلوم است! یعنی چیزی بالای قدرت او وجود دارد که قدرت او را مهار میکند. یک نفر میرود و دست کسی که درِ قلعهی خیبر را از جای خود کنده است را میبندد!
به قول آن شاعر که میگوید «لا يُنقِصُ اللَّيثَ وَطأُ الكَلبِ غابَتَه»، اگر سگی به بیشهی شیری پا بگذار، از عظمت شیر کم نمیکند.
اینجا معلوم است که چیز دیگری درکار است، وگرنه اگر اراده کند او را نابود میکند.
قَدَرقدرت باید اعمال قدرت کند، اما اینجا دستان قَدَرقدرت را میبندند!
حاکمان قبلی که مردم مظلوم از آنها میترسیدند و زن باردار از ترس آنها بچه سقط میکردند، در جنگها فراری بودند، یعنی درواقع وحشیگری او باعث ترس شده بود، نه قدرت او.
اما در روایت، در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست که وقتی حضرت وارد جنگ میشد، بتپرستها به یکدیگر وصیت میکردند، اما در جایی زنی در برابر او میایستد و بر سر او فریاد میزند!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور نیست که فقط خودش بر خودش مسلط باشد، بلکه به اطرافیان هم میفرمایند که به کسی کاری نداشته باشید!
یا باید طرف خیلی جَنَم داشته باشد، که لذا اول باید مشت اول را بزند… همهی کسانی که اهل دعوا هستند یا کار رزمی کردهاند میدانند که ضربهی اول از نظر روانی اثر جدی دارد، پس کسی که میخواهد پیروز شود باید بزند.
اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم خودش در هیچ نبردی ضربهی اول نمیزند و شروعکننده نیست، هم در توصیه به شاگردان خود اینچنین میفرماید، یعنی سیرهی او این است که شما ضربهی اول نزنید.
اگر شما این موضوع را برای قصهنویسها هم تعریف کنید، این موضوع، موضوعِ شگفتی است؛ در اوج شجاعت، ادیبِ برجسته است. در اوجِ ادب، حکیم عظیم است.
به قول «اخطب خوارزم» میگوید: «هُوَ البَکّاءُ فِی المِحرَاب»[6] است… اگر ما بَکّاء در محراب دیدهایم، مثلاً تصویر آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه در ذهن ماست، هزار آقای بهجت که ان شاء الله من فدای ایشان شوم، فدای خاک پای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه… «هُوَ البَکّاءُ فِی المِحرَاب»، از آنطرف «هُوَ الضَحّاکُ فِی یَومَ الحَرابِ» روز نبرد لبخند به لب است!
ثروتمندترین مرد روزگار است، در حالی که سادهترین غذا را میل میکند!
خطیب خوارزمی از خود جملهی حضرت وام گرفته است، جمله برای خود حضرت است، منتها خطیب خوارزمی از آن وام گرفته است و میگوید: «راقَعَ مِدرَعتَه والدُّنيا بِأسرِها قائِمَة بَينَ يَدَيهِ»، در آن جایی که دنیا در مشت او بود… منظور او معنوی نیست، منظور او این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سلطان عالم بود، به پینهدوز میگفت که کفش مرا کوک بزن!
«حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا»، بعد از مدّتی دیگر حیا کرد که این کفش را به پینهدوز بدهد، دیگر خود حضرت این کفش را میدوخت.
جمله برای خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که فرمود: «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ»،[7] آنقدر این کفش را به پینهدوز دادهام که پینه زده است که «حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا» دیگر خجالت میکشم این کفش را به او بدهم!
برویم و بررسی کنیم و ببینیم این علی [صلوات الله علیه] چه کم دارد؟ کجا در کدام بُعد افول کرده است؟ و اگر جامعه او را بعنوان الگو ببیند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ چه کسی میتواند با او رقابت کند؟
عظمت والای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
بحث این جلسه «حق و باطل» نیست، اگر بهتری پیدا میشود که بشود او را بعنوان الگو درنظر گرفت، انسانها به شکل طبیعی به مورد بهتر رجوع میکنند.
چه کسی میتواند به او نزدیک شود؟
بلکه این کلماتی که من گفتم، کلمات حقیری بود. ابتدای بحث عرض کردم که او حدّی ندارد که بشود حدود او را وصف کرد. یعنی لفظی نیست که بشود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با آن لفظ آراست.
شما از هر کسی که بخواهید یاد کنید، او را با کلماتی میآرایید، مثلاً میگویید عالِم است، پولدار است، یعنی در توصیف او چیزی میگویی که قبل از اینکه آن شخص را ببیند، و بعد از اینکه این کلمات را از شما بشنود، نظر او تفاوت پیدا میکند.
انسان باید قدری فکر کند که اگر بخواهی آن ذات را وصف کنی، باید چه بگویی؟ با چه چیزی میشود او را بالا برد؟ با چه چیزی میشود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را توصیف کرد؟
قبلاً هم این موضوع را عرض کردهام، جالب اینجاست که مسیحیها هم اینجا با ما فکر کردهاند، چون آنجایی که شریعتی مانند مسیحیت ندارد، متأسفانه از بین رفته است؛ با انسانی مواجه است که هرچه او در مکتب خودش آیت کمال دیده است، این انسان اوج آن را دارد!
کمااینکه یک مسیحی میگوید: علی آن عیسی بن مریمی است که حاکم هم شد. چون وقتی عیسی میگفت مهربانی و عفو کنید، در قدرت نبود.
البته واضح است که حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علی امّه و علیه السلام اینها را حقیقی میفرمود، حضرت عیسی مردِ مردهاست.
این مسیحی میگوید: ولی ما او را در قدرت ندیدیم.
آدمی که قدرت ندارد و میبخشد، با آدمی که میتواند نبخشد و طرف را مجازات کند، مخصوصاً در جایی که طرف غلط زیادی هم کرده است؛ ولی عفو کند.
آن مسیحی میگوید: علی همان عیسی بن مریمی است که حاکم شد، علی آنچه عیسی میخواست به ما بگوید را نشان داد.
برای همین میگوید ما در خانههایی که برای خدا درست کردیم که در آنجا عبادت کنیم، برای اینکه حال پیدا کنیم، از علی میگوییم، دور یکدیگر مینشینیم و حالات او را میگوییم.
مسیحیهای عرب که با کلمات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آشنا هستند… اینجا دیگر بحث اثر وجودی است، کلمات مربوط به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، بلاتشبیه مانند اثر نقاشی یک نقاش است، میتوان دید و لذّت برد. مثلاً ما سعدی و حافظ را ندیدهایم، اثر وجودی الفاظشان این است که شعر اینها با هر کسی قابل قیاس نیست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با چه چیزی وصف کنیم، با چه چیزی از او بگوییم؟ از او چه چیزی بگوییم؟ کدام جنبه را بگوییم؟ وقتی که گوینده با همهی وجود خود حس میکند که کلمات او کوچکتر است!
مثل اینکه شما بخواهید یک ارتشبد را تجلیل کنید، ولی لفظی بالاتر از ستوان نداشته باشید، حال اگر با عشق هم «جناب ستوان» بگویید، باز هم خجل هستید.
این آن کلام بزرگان، از امام معصوم تا غیر معصوم است.
امام هادی روحی فداه وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مدح میکند، میگوید: «وَ فِي مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَى لَكَ غِنًى عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِينَ وَ تَقْرِيظِ الْوَاصِفِينَ»،[8] وقتی خدای متعال تو را مدح کرده است، زبان بندهی خدا چطور تو را توصیف کند؟
من هرچه دربارهی تو بگویم، درواقع به تو توهین کردهام…
ابن ابی الحدید اینطور میگوید: «أنَا فِی مَدِیحِكَ ألكَنٌ لَا أهتَدِی *** وَ أنَا الخَطِيبُ الهِبرَزىُّ المِصقَعُ»، من جاهای دیگر پهلوان سخن بودم، چون تا قبل از تو راجع به آدمهای محدود حرف زده بودم، برای همین پهلوان سخن هستم.
در مصرع دوم میگوید: «وَ أنَا الخَطِيبُ الهِبرَزىُّ المِصقَعُ» من شیر بیشهی سخنوری هستم؛ اما وقتی به تو رسیدم «أنَا فِی مَدِیحِكَ ألكَنٌ» لال شدم!
البته ابن ابی الحدید شعرهایی گفته است، اما میگوید این گفتنِ من مانند لال بودن است، نمیدانم باید چه بگویم.
«إنَّ المَکَارِمَ شَتَّی لَا عِدَادَ لَهَا» همهی خیرات و برکات، «سُبحَانَ جَامِعِهَا فِی ذَلِکَ رَجُلِ».
لذا هر چیزی بگویم، قسمتی میماند، فلذا نمیتوانم تو را مدح کنم!
لذا اگر کسی این فضا را ببیند… اینجا بحث من حق و باطل نیست که جلسات قبل به این موضوع پرداختم، اینجا بحث من ظرفیت امام ماست، که اگر کسی بالاتر از او بشناسد… بروید و از علما بپرسید، هیچ اشکالی ندارد که شما به سراغ آن بالاتری بروید!
ما بر حسب تعصّب پای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نایستادیم، بعد از فحص دیدیم مثل که هیچ! کسی حتّی به او نزدیک هم نشده است!
لذا مسیحی هم شبیه ما حرف میزند، میگوید: «وَ فِی الکِتَابِ مَثَانٍ فِیهِ قَد نَزَلَت» در قرآن شما آیاتی در مدح علی هست، «فَشَرَّفَتهُ» این آیات، به قرآن شرافت داده است! «فَقُل سُبحَانَ مُوحِیهَا» بگو سبحان الله از آن خدایی که اینها را وحی کرده است! خدایی که… یک آیهی آن «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»،[9] یک آیهی آن «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»،[10] یک آیهی آن «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ»[11] ، یک آیهی آن «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»،[12]… بعضی از این آیات، آیتِ عظمای خدا را مدح کرده است، که او هم آیت و اسم اعظم است.
امام صادق سلام الله علیه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض میکند: «السَّلامُ عَلَى اسْمِ اللّهِ الرَّضِيِّ»[13] سلام بر نام پسندیدهی خدا، سلام به تو که اگر تو را نگاه کنیم، هیچ چیزی مثل تو، ما را به سمت خدا راهنمایی نمیکند، هیچ چیزی مثل تو، ما را به یاد خدا نمیاندازد، هیچ چیزی مثل تو خدا را برای ما محبوب نمیکند، هیچ چیزی مثل تو ما را با خدا آشنا نمیکند.
آنها الفاظی هستند که آیات و نشانه هستند، تو خودت اسم اعظم هستی!
لفظ اسمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اسم اعظم نیست، خود حضرت اسم اعظم است، خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بزرگترین علامت است.
لذا آن مسیحی میگوید: «وَ فِی الکِتَابِ مَثَانٍ فِیهِ قَد نَزَلَت» در کتاب حکیم الهی، قرآن مجید الهی آیاتی هست که دربارهی علی نازل شده است، «فَشَرَّفَتهُ» این آیات، به کتاب خدا شرافت داده است! «فَقُل سُبحَانَ مُوحِیهَا» بگو سبحان الله از آن خدایی که اینها را وحی کرده است!
شما میبینید که در زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شما میگویند بگو: «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَ مِنًى»،[14] سلام بر تو که به مکّه و منا شرافت دادی!
یعنی نگویید علی اهل کجاست، بگویید مکه موطنِ علی است!
کمااینکه ابن ابی الحدید یک عبارت بسیار ادیبانهای دارد، میگوید: بعضی از اصحاب پیامبر علی را یاری نکردند، این نقصِ علی نیست، این نقصِ آنهاست که به دنبال او نرفتند!
کمااینکه مرحوم میرحامد حسین رضوان الله تعالی علیه در مورد بخاری میگوید: بعضیها گفتهاند حدیث غدیر در کتاب بخاری نیست؛ حدیث قطعی غدیر با این همه طرق که مشکلی ندارد! برای بخاری ننگ است که چنین روایت بینظیری که از حیث سند نظیر ندارد و از حیث اتقان که قطعی است از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، را در کتاب خود نیاورده است.
«ذهبی» در مورد حدیث غدیر میگوید: «أتَیَقَّنُ أنَّ رَسُولُ اللهِ قَالَهُ» قطع دارم که پیامبر این حدیث را فرموده است!
وصف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بیان ائمه علیهم السلام
از هر طرف که بخواهیم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزدیک شویم، چیزی برای گفتن نداریم. بنده سالهاست که در این موضوع فکر میکنم، چیزی نداریم که بشود او را وصف کنیم، هرچه بگوییم، چیزی را از قلم انداختهایم؛ باید برویم و ببینیم که معصومین علیهم السلام چه فرمودهاند، آنها هم ابعادی را فرمودهاند.
وقتی انسان میخواهد مدح کند، مدح حداقل سه مقوّم میخواهد، یک فهمی از آن حقیقت، بتواند آن مفهوم را بصورت انتزاعی در ذهن خود داشته باشد، الفاظی هم پیدا کند که آن معنا را دربارهی آن حقیقت، به این لفظ نسبت دهد.
این واضح است که معصومین علیهم السلام مشکلی در فهم ندارند، حقیقتِ بیرونی هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اما لفظ یاری نمیکند!
این موضوع را بلاتشبیه در اسماء و صفات خدا هم بحث میکنند که چه لفظی را میشود برای خدای متعال بکار برد؟
برای همین در روایات ما زیاد بر این موضوع تأکید شده است که از اعظم عبادات و عرض ادب به ساحت قدسی حضرت حق جلّ و اعلی این است که تنزیه کنید، یعنی «سُبحَانَ الله» بگویید. یعنی آن چیزی که ما خیال میکنیم نیست، کریم است ولی نه آن کریمی که ما این لفظ را به هر کسی نسبت بدهیم، رحیم است ولی نه آن رحیمی که ما این لفظ را به هر کسی نسبت بدهیم، قدیر است ولی نه آن قدرتی که ما این لفظ را به هر کسی نسبت بدهیم.
آنجا این موضوع را مفصل بحث میکنند که الفاظ بیچاره هستند.
لذا باید به درِ خانهی ائمه علیهم السلام رفت که ببینیم ائمه علیهم السلام چطور امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را وصف میکنند.
یکی از آن جاهایی که ای کاش از من یادگاری بماند، من آرزو دارم و امید دارم که چند نفر هم هنگام عرض ادب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، این الفاظ را بگویند.
شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه نقل کرده است و در مفاتیح الجنان مرحوم محدّث قمی رضوان الله تعالی علیه، در زیارات مطلقهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، زیارت ششم است.
روایت از امام صادق علیه السلام است، آخر زیارت ششم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک صلواتی است، آخرین سلام با صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع میشود، یعنی از اینجا شروع میشود که «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَبْدِكَ الْمُرْتَضى، وَأَمِينِكَ الْأَوْفى، وَعُرْوَتِكَ الْوُثْقى، وَيَدِكَ الْعُلْيا، وَجَنْبِكَ الْأَعْلى، وَكَلِمَتِكَ الْحُسْنى، وَحُجَّتِكَ عَلَى الْوَرى، وَصِدِّيقِكَ الْأَكْبَرِ، وَسَيِّدِ الْأَوْصِياءِ، وَرُكْنِ الْأَوْلِياءِ، وَعِمادِ الْأَصْفِياءِ، أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، وَيَعْسُوبِ الدِّينِ»، اصلاً الفاظ حیرتانگیز است!
تا آنجا که میفرماید: «الَّذِي جَعَلْتَهُ سَيْفاً لِنُبُوَّتِهِ» او را شمشیر نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرار دادی…
به قول ابوتمام، میگوید: «ثَوَی وَ لِأهلِ الدِّینِ أمنٌ بِحَدِّهِ» تا بود، مؤمنین زیر سایهی قدرت او در امنیت بودند، «وَلِلوَاصِمِینَ الدِّینَ فِی حَدِّهِ ذُعرُ»، وحشیها و دشمنان دین فراری بودند و بیچاره میشدند.
کمااینکه حضرت سجّاد سلام الله علیها در کاخ یزید ملعون فرمود: «أَنَا اِبْنُ اَلْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ اَلْمُسْلِمِينَ»،[15] من پسر آن کسی هستم که از حریم مسلمانها دفاع کرد، حال ناموس او را به میان مردم آوردهاید…
آنجا حضرت صادق علیه السلام میفرماید: «الَّذِي جَعَلْتَهُ سَيْفاً لِنُبُوَّتِهِ، وَآيَةً لِرِسالَتِهِ»…
آیت رسالت به چه چیزی برمیگردد؟ «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»![16] کفار گفتند تو مرسل نیستی، تو بگو یک شاهد من خداست و یک شاهد من هم کسی که علم کتاب نزد اوست!
«آيَةً لِرِسالَتِهِ» به معنای علامت صدق نبوّت است…
«الَّذِي جَعَلْتَهُ سَيْفاً لِنُبُوَّتِهِ»… اصلاً در اسلام چه کسی را میتوان حتّی با توهّم، نزدیک این حرفها آورد؟…
«وَآيَةً لِرِسالَتِهِ… وَدِلالَةً عَلَى حُجَّتِهِ… وَيَداً لِبَأْسِهِ، وَتاجاً لِرَأْسِهِ»… تاج سرِ پیامبر!
تا علی بود، تاج سر پیغمبر بود، هم تفوّق او بود، هم امتیاز او بود، هم مایهی قدرت او بود، هم زینت او بود.
البته اینجا نمیخواهد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قیاس کند، فعلاً در مقام وصف است.
بعد اینطور تمام میکند: «وَجَعَلَها وَقْفاً عَلَى طاعَتِهِ»، خودش را در راه اطاعت این پیامبر وقف کرد…
البته مرتب نمیگویم…
«وَمِفْتاحاً لِظَفَرِهِ»، کلید پیروزیهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود…
نمیشود او را دوست نداشت، نمیشود او را الگو ندانست.
ما افولکننده را دوست نداریم!
همهی قهرمانهای غرب، عمدتاً افسانه هستند، که حتّی در افسانه بودن هم با اینها خیلی فاصله دارند! صد نوع عیب و ایراد هم دارند.
زمانی توجّه کنید، غرب با افسانههای رسانهای، با فیلم و سریال خود دنیا را اداره میکند، قبل از اینکه بخواهد به کسی اسلحه بفروشد، باید اول در فیلمهای خود، قدرت نظامی خود را نشان دهد، آنجا ببینید چه کسانی قهرمان هستند، قهرمانها یکبار مصرف هستند، امروز یک نفر میآید، فردا یک نفر دیگر! یعنی افول دارند.
در حالی که چند هزار سال قبل حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: «فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»، من افولکننده دوست ندارم.
ما افولکننده دوست نداریم، همهی دنیا هم این منطق را میفهمند.
بشارت معاویه به یارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
شما نمیتوانید حقیقت را در هر جایی پیدا کنید، لذا یکی از بالاترین افتخارات برای شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این است که آنها را با چنین فحشی بنوازند، چون این فحش نیست…
زنی بود که در جنگ صفین، در جایی که گروهی از لشکر در حال فرار کردن بود، این خانم جلوی این فراریها قرار گرفتند و گفت: «أ فِرَاراً عَن أمِیرِالمُؤمِنِین»؟ از علی فرار میکنید که به کجا بروید؟ یعنی آیا شما برای جانتان میترسید؟ امنتر از علی، میخواهید کجا را پیدا کنید؟ اگر فقیر هستید و به دنبال غنا میگردید، کجا غنیتر از او پیدا میکنید؟ چه چیزی میخواهید که او ندارد؟ به کجا فرار میکنید؟
عدّهی زیادی برگشتند.
شبیه همین موضوع برای مالک اشتر هم هست که او هم عدّهای را برگرداند.
جنگ که نقطهی تفوّق مردان است، گاهی یک زن با یک جمله، لشکری را تکان میدهد!
همین بانو در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شعر خوانده بود، اینها را تهییج کرد و به میدان برگشتند.
معاویه گفت این زن را پیدا کنید، این زن با شعری که خوانده است…
معاویه به او گفت: آیا میدانی با شعرهایی که خواندی، یارهای مرا کشتند؟ تو در خون یاران من شریک هستی.
تا کسی وحشیگریهای غارتگران معاویه را ندیده باشد، نمیتواند متوجّه شود که این زن باید چقدر ترسیده باشد؛ یعنی وحشیترین انسانهایی که هیچ چیزی جلودارشان نیست، بگویند تو آدمهای ما را کشتهای!
قاعده این است هر کسی که باشد جا میزند و میترسد.
معاویه گفت: تو در خون یاران من شریک هستی، چون علی را یاری کردی.
این زن گفت: «أحسَنَ اللهُ بِشَارَتَک»! من هیچوقت خودم را اینطور حساب نکرده بودم، چون من در صفین، در راه علی شمشیر نزدم، من خودم را جزو رزمندگان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حساب نکردهام، الحمدلله تو که فرماندهی دشمنان هستی چنین بشارتی دادی! اقرار تو کافی است که خدای متعال در پروندهی من قبول کند من در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جزو کسانی بودم که خون یاران تو را ریختم.
شرفِ شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
در قرن چهارم هم شاعری به نام «عونی» رضوان الله تعالی علیه هست، که خیلی از اشعار او در مشکلات دوران گم شده است.
این اخیر که کتابی از آثار انسان برجستهی تاریخ برجستهی تاریخ تشیّع، مرحوم ابن شهرآشوب رضوان الله تعالی علیه به اسم «مثالب النواصب» چاپ شده است، خیلی از ابیات او پیدا شده است.
ما با شخصیتی طرف هستیم که اگر ما را فحش بدهند اما در تیم او حساب کنند، دل ما غنج میرود، او افول ندارد.
«عونی» میگوید: «أيَدعُونِي النَّواصِبُ رافضِيّاً» آیا ناصبیها به من «رافضی» میگویند؟
در کلمهی «رافضی» توهین است، در اصطلاح به شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «رافضی» میگویند، ولی در لفظ توهین است، به قصد جسارت «رافضی» میگویند.
«عونی» میگوید: «أيَدعُونِي النَّواصِبُ رافضِيّاً» آیا نواصب میخواهند به من فحش بدهند و «رافضی» بگویند ولی در فحش آنها این است که تو دنبالهروی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستی؟ «هَنانِي ذاكَ مِن شَتمٍ هَنانِي»، به من تبریک و تهنیت گفتهاند! چون در کُنهِ این رافضی این است که تو با علی هستی!
«ألَيسَ الرَّفضُ حُبَّ أبِي تُرابٍ»، آیا مگر ریشهی رفض بخاطر حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست؟ «كَفانِي ذاكَ مِن شَرَف كَفانِي…» شرفی بالاتر از این نیست، این موضوع برای من کافی است، من که به خودم اجازه نمیدهم بگویم حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارم و در تیم او هستم، اما اینکه شما در قالب جسارت، مرا در تیم او حساب کردید، لطف کردید!
لذا این ویژگی طوری است که شما آن را به این راحتی در جای دیگری پیدا نمیکنید، که اگر خادم او باشد…
حبّ قنبر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به قنبر
ائمهی ما علیهم السلام عجیب هستند، وقتی انسان در موضوعی خیلی بزرگ شود، دیگر چیزی در آن زمینه به چشم او نمیآید. این بشارت خیلی بزرگی است که ما ائمهای داریم که عرشنشین هستند، اما اگر کوچکترین قدمی از ما سر بزند، میبینند و تجلیل میکند.
در این معنا ببینید که امام صادق علیه السلام فرمودند: «كَانَ قَنْبَرٌ غُلاَمُ عَلِيٍّ يُحِبُّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حُبّاً شَدِيداً».[17]
وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارد، وقتی خودِ امام صادق علیه السلام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارد، حبّ قنبر نسبت به آن حبّ کجاست؟ ولی این بزرگواران چون وفادار هستند، از یک ذرّهی ما هم نمیگذرند.
اگر قنبرهای مدحِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام صادق علیه السلام کنند جا دارد، ولی ما گاهی نگاه میکنیم و میبینیم که امام صادق علیه السلام و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مدح قنبر میکنند!
آن کسی که احدی در این عالم نمیتواند او را مدح کند، وقتی «حُضَین بن مُنْذِر رَقاشی»، جوانی که در صفین به میدان رفت، قبل از میدان رفتن او، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلند شد و برای او رجز خواند!
وقتی خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواست به میدان برود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای او رجز میخواند!
توجّه کنید چقدر فاصله است!
این بزرگواران آیت خدا هستند، اینها اسماء و صفات خدا هستند، در اسماء و صفات خدا میگوییم «یَا ذَالجَلَالِ وَالإکرَام»، هم جلال و جبروت داری، یعنی از بس عظیم هستی از ما خیلی دوری، ولی با ما همنشینی میکنی.
«كَانَ قَنْبَرٌ غُلاَمُ عَلِيٍّ يُحِبُّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حُبّاً شَدِيداً»!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به میدان رفت، یک لباس ارزان خرید و یک لباس گرانتر؛ چون به قنبر فرموده بود که میخواهم برای تو لباس بخرم، قنبر لباس ارزان را برداشت، این امر طبیعی بود، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: نه! آن پیراهن گرانتر برای توست.
عبارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیچاره کننده است؛ فرمود: تو جوان هستی، برای تو اهمیّت دارد که لباس خوب بپوشی، اما از من گذشته است.
شما جستجو کنید و ببینید در کدام افسانه یا خیالی چنین چیزی را پیدا میکنید؟
یکی از آیاتِ کَرَمِ خدای متعال
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شنید معاویه به ایشان جسارت کرده است، در کوفه ایستاد که خطبه بخواند…
قطعاً یکی از آن چیزهایی که تاریخ به ما بدهکار است، خطبههای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، و ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما در برزخ و قیامت، از نعمات بهشتی بر ما این باشد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای ما خطبه بخوانند.
آن روایت حدّاث الحسین علیه السلام را دیدهاید، در آن روایت دارد که وقتی اینها با امام حسین علیه السلام حرف میزنند، هرچه صدایشان میکنند که به بهشت بروید، اینها از دیدن امام حسین علیه السلام سیر نمیشوند که بخواهند به سمت بهشت بروند، آنها محو سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند؛ ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستاد و خود را معرّفی کرد، «أَنَا أَخُو رَسُولِ اَللَّهِ … وَ عِمَادُ نُصْرَتِهِ»[18] من برادر پیغمبر و داماد او هستم، ستونِ یاری پیغمبر…
چند جملهی مختصر فرمود، به همهی عالم فهماند که اگر بخواهید به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزدیک شوید، باید چکار کنید…
بعد فرمود: «أَنَا زَوْجُ اَلْبَتُولِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ» من همسر بتول هستم، «سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ فَاطِمَةَ اَلتَّقِيَّةِ اَلنَّقِيَّةِ اَلزَّكِيَّةِ اَلْبَرَّةِ اَلْمَهْدِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِ اَللَّهِ وَ خَيْرِ بَنَاتِهِ وَ سُلاَلَتِهِ وَ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» من همسر فاطمه زهرا هستم…
این هم از عجایب الطاف الهی است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با آن همه غیرت شوهرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، به منِ ناپاک هم اجازه داده است که نام نامیِ صدیقه طاهره سلام الله علیها را ببرم؛ این هم از آیاتِ کَرَمِ خدای متعال است.
لذا وقتی ائمه علیهم السلام هم میخواهند خودشان را معرّفی کنند، یا در جایی اظهار نظر کنند…
مثلاً از حضرت رضا علیه آلاف التحیة والثناء، از خود حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، از بعضی از امامزاده میپرسیدند که نظر شما در مورد فلانی چیست؟ میتوانستند نظر خودشان را بگویند، اما اینطور فرمودهاند که «كَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ»[19] ما یک مادر صالحهای داشتیم، «مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ»؛ یعنی خودشان را ذیل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میدانستند.
خودشان را به آن کسی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به او فخر کرده است، معرّفی کردهاند.
روضه و توسّل به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
در این جلسه میخواهیم جملهای به محضر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کنیم، کریم بن کریم، آقا…
وقتی امام کاظم علیه السلام از فدک صدیقه طاهره سلام الله علیها دفاع کرد، به زندان افتاد.
زندانی که موسی بن جعفر سلام الله علیه در آنجا بود، خیلی بدن ایشان را از بین برد؛ امام کاظم علیه الصلاة والسلام سن زیادی نداشت، اما آنقدر در عمق زمین، یا در سیاهچال، در جای نمور، با زنجیر فراوان…
یکی از دوستان ما حالت زندان موسی بن جعفر علیه السلام را در خواب دیده است، من نمیتوانم بیان کنم، همینقدر به این چند جملهی سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه اشاره میکنم که میگوید: «حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ»،[20] … این شبها تا صبح عبادت میکرد… «وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ» اشکهای روان، «وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ» با سوز و گداز، «الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ» تا اذان صبح مشغول عبادت بود، «فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ»… چند سال تنها در تاریکی… «ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ»، با زنجیر به دست و پا و گردن…
روزی آن ملعون ازل و ابد آمد تا ببیند که آیا این زندانبان آقا را اذیت میکند یا او هم بیچارهی آقا شده است و مجبور هستند زندانِ حضرت را عوض کنند؟ با وزیر خود آمد، چراغ را رو به پایین گرفتند، نگاهی کرد و گفت: این پارچه چیست؟…
گفت: این پارچه نیست! «هَذَا مُوسَی بنُ جَعفَر»…
امام کاظم علیه السلام بخاطر مادرش به زندان رفت و شبیه مادر شد، «ذَابَ لَحْمُهَا»[21]… گوشت بدن صدیقه طاهره آب شده بود، «وَ نَحَلَ جِسْمُهَا» جسم از دست رفته بود، «حَتَّی صَارَتْ کَالْخَیَالِ» مانند شَبَهی…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه انعام، آیه 76 (فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ)
[5] سوره مبارکه انعام، آیه 78 (فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَٰذَا رَبِّي هَٰذَا أَكْبَرُ ۖ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ)
[6] مقتل الحسین علیه السلام، جلد 1 ، صفحه 10
[7] نهج البلاغه، خطبه 160 (وَ لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مَا يَدُلُّكَ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْيَا وَ عُيُوبِهَا، إِذْ جَاعَ فِيهَا مَعَ خَاصَّتِهِ وَ زُوِيَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِيمِ زُلْفَتِهِ. فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ أَكْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً بِذَلِكَ أَمْ أَهَانَهُ؟ فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ فَقَدْ كَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِيمِ بِالْإِفْكِ الْعَظِيمِ؛ وَ إِنْ قَالَ أَكْرَمَهُ فَلْيَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَيْرَهُ حَيْثُ بَسَطَ الدُّنْيَا لَهُ، وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ. فَتَأَسَّى مُتَأَسٍّ بِنَبِيِّهِ وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ وَ إِلَّا فَلَا يَأْمَنِ الْهَلَكَةَ، فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) عَلَماً لِلسَّاعَةِ وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّةِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَةِ، خَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا خَمِيصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِيماً. لَمْ يَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَرٍ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِيَ رَبِّهِ. فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِينَ أَنْعَمَ عَلَيْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ. وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا، وَ لَقَدْ قَالَ لِي قَائِلٌ أَلَا تَنْبِذُهَا عَنْكَ؟ فَقُلْتُ [اعْزُبْ] اغْرُبْ عَنِّي، فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى.)
[8] زیارت غدیریه
[9] سوره مبارکه رعد، آیه 43 (وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)
[10] سوره مبارکه مائده، آیه 55
[11] سوره مبارکه انسان، آیه 7 (يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا)
[12] سوره مبارکه انسان، آیه 8
[13] زیارت ششم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
[14] زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در هفده ربیع الاول
[15] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۵، صفحه ۱۳۷ (وَ قَالَ صَاحِبُ اَلْمَنَاقِبِ وَ غَيْرُهُ رُوِيَ: أَنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اَللَّهُ أَمَرَ بِمِنْبَرٍ وَ خَطِيبٍ لِيُخْبِرَ اَلنَّاسَ بِمَسَاوِي اَلْحُسَيْنِ وَ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَ مَا فَعَلاَ فَصَعِدَ اَلْخَطِيبُ اَلْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ أَكْثَرَ اَلْوَقِيعَةَ فِي عَلِيٍّ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ أَطْنَبَ فِي تَقْرِيظِ مُعَاوِيَةَ وَ يَزِيدَ لَعَنَهُمَا اَللَّهُ فَذَكَرَهُمَا بِكُلِّ جَمِيلٍ قَالَ فَصَاحَ بِهِ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ وَيْلَكَ أَيُّهَا اَلْخَاطِبُ اِشْتَرَيْتَ مَرْضَاةَ اَلْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ اَلْخَالِقِ فَتَبَّوأْ مَقْعَدَكَ مِنَ اَلنَّارِ ثُمَّ قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ يَا يَزِيدُ اِئْذَنْ لِي حَتَّى أَصْعَدَ هَذِهِ اَلْأَعْوَادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلِمَاتٍ لِلَّهِ فِيهِنَّ رِضاً وَ لِهَؤُلاَءِ اَلْجُلَسَاءِ فِيهِنَّ أَجْرٌ وَ ثَوَابٌ قَالَ فَأَبَى يَزِيدُ عَلَيْهِ ذَلِكَ فَقَالَ اَلنَّاسُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ اِئْذَنْ لَهُ فَلْيَصْعَدِ اَلْمِنْبَرَ فَلَعَلَّنَا نَسْمَعُ مِنْهُ شَيْئاً فَقَالَ إِنَّهُ إِنْ صَعِدَ لَمْ يَنْزِلْ إِلاَّ بِفَضِيحَتِي وَ بِفَضِيحَةِ آلِ أَبِي سُفْيَانَ فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ مَا قَدْرُ مَا يُحْسِنُ هَذَا فَقَالَ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ قَدْ زُقُّوا اَلْعِلْمَ زَقّاً قَالَ فَلَمْ يَزَالُوا بِهِ حَتَّى أَذِنَ لَهُ فَصَعِدَ اَلْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ خَطَبَ خُطْبَةً أَبْكَى مِنْهَا اَلْعُيُونَ وَ أَوْجَلَ مِنْهَا اَلْقُلُوبَ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا اَلْعِلْمَ وَ اَلْحِلْمَ وَ اَلسَّمَاحَةَ وَ اَلْفَصَاحَةَ وَ اَلشَّجَاعَةَ وَ اَلْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا اَلنَّبِيَّ اَلْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا اَلصِّدِّيقُ وَ مِنَّا اَلطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اَللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي أَيُّهَا اَلنَّاسُ أَنَا اِبْنُ مَكَّةَ وَ مِنًى أَنَا اِبْنُ زَمْزَمَ وَ اَلصَّفَا أَنَا اِبْنُ مَنْ حَمَلَ اَلرُّكْنَ بِأَطْرَافِ اَلرِّدَا أَنَا اِبْنُ خَيْرِ مَنِ اِئْتَزَرَ وَ اِرْتَدَى أَنَا اِبْنُ خَيْرِ مَنِ اِنْتَعَلَ وَ اِحْتَفَى أَنَا اِبْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى أَنَا اِبْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى أَنَا اِبْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى اَلْبُرَاقِ فِي اَلْهَوَاءِ أَنَا اِبْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ إِلَى اَلْمَسْجِدِ اَلْأَقْصَى أَنَا اِبْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهَى أَنَا اِبْنُ مَنْ دَنٰا فَتَدَلّٰى `فَكٰانَ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ أَنَا اِبْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلاَئِكَةِ اَلسَّمَاءِ أَنَا اِبْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ اَلْجَلِيلُ مَا أَوْحَى أَنَا اِبْنُ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى أَنَا اِبْنُ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى أَنَا اِبْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ اَلْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ أَنَا اِبْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ اَلْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ اَلْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَنَا اِبْنُ صَالِحِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ اَلنَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ اَلْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ اَلْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ اَلْعَابِدِينَ وَ تَاجِ اَلْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ اَلصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ اَلْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ أَنَا اِبْنُ اَلْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ اَلْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ أَنَا اِبْنُ اَلْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ اَلْمَارِقِينَ وَ اَلنَّاكِثِينَ وَ اَلْقَاسِطِينَ وَ اَلْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ اَلنَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اِسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ اَلسَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ اَلْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ اَلْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اَللَّهِ عَلَى اَلْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ اَلْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اَللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اَللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اَللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ قَاطِعُ اَلْأَصْلاَبِ وَ مُفَرِّقُ اَلْأَحْزَابِ أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي اَلْحُرُوبِ إِذَا اِزْدَلَفَتِ اَلْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ اَلْأَعِنَّةُ طَحْنَ اَلرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ اَلرِّيحِ اَلْهَشِيمَ لَيْثُ اَلْحِجَازِ وَ كَبْشُ اَلْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ مِنَ اَلْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ اَلْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ اَلْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو اَلسِّبْطَيْنِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ أَنَا اِبْنُ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ أَنَا اِبْنُ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ اَلنَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ اَلنَّحِيبِ وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اَللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ فَأَمَرَ اَلْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ اَلْكَلاَمَ فَلَمَّا قَالَ اَلْمُؤَذِّنُ اَللَّهُ أَكْبَرُ اَللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ لاَ شَيْءَ أَكْبَرُ مِنَ اَللَّهِ فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي فَلَمَّا قَالَ اَلْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ اِلْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ اَلْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ قَالَ وَ فَرَغَ اَلْمُؤَذِّنُ مِنَ اَلْأَذَانِ وَ اَلْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلاَةَ اَلظُّهْرِ قَالَ وَ رُوِيَ أَنَّهُ كَانَ فِي مَجْلِسِ يَزِيدَ هَذَا حَبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ اَلْيَهُودِ فَقَالَ مَنْ هَذَا اَلْغُلاَمُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ قَالَ فَمَنِ اَلْحُسَيْنُ قَالَ اِبْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَمَنْ أُمُّهُ قَالَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ فَقَالَ اَلْحَبْرُ يَا سُبْحَانَ اَللَّهِ فَهَذَا اِبْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ قَتَلْتُمُوهُ فِي هَذِهِ اَلسُّرْعَةِ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُوهُ فِي ذُرِّيَّتِهِ وَ اَللَّهِ لَوْ تَرَكَ فِينَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ سِبْطاً مِنْ صُلْبِهِ لَظَنَنَّا أَنَّا كُنَّا نَعْبُدُهُ مِنْ دُونِ رَبِّنَا وَ أَنْتُمْ إِنَّمَا فَارَقَكُمْ نَبِيُّكُمْ بِالْأَمْسِ فَوَثَبْتُمْ عَلَى اِبْنِهِ فَقَتَلْتُمُوهُ سَوْءَةً لَكُمْ مِنْ أُمَّةٍ قَالَ فَأَمَرَ بِهِ يَزِيدُ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَوُجِئَ فِي حَلْقِهِ ثَلاَثاً فَقَامَ اَلْحَبْرُ وَ هُوَ يَقُولُ إِنْ شِئْتُمْ فَاضْرِبُونِي وَ إِنْ شِئْتُمْ فَاقْتُلُونِي أَوْ فَذَرُونِي فَإِنِّي أَجِدُ فِي اَلتَّوْرَاةِ أَنَّ مَنْ قَتَلَ ذُرِّيَّةَ نَبِيٍّ لاَ يَزَالُ مَلْعُوناً أَبَداً مَا بَقِيَ فَإِذَا مَاتَ يُصْلِيهِ اَللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ .)
[16] سوره مبارکه رعد، آیه 43
[17] الکافي، جلد ۲، صفحه ۵۹ (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَانَ قَنْبَرٌ غُلاَمُ عَلِيٍّ يُحِبُّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حُبّاً شَدِيداً فَإِذَا خَرَجَ عَلِيٌّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ خَرَجَ عَلَى أَثَرِهِ بِالسَّيْفِ فَرَآهُ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ يَا قَنْبَرُ مَا لَكَ فَقَالَ جِئْتُ لِأَمْشِيَ خَلْفَكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ وَيْحَكَ أَ مِنْ أَهْلِ اَلسَّمَاءِ تَحْرُسُنِي أَوْ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ فَقَالَ لاَ بَلْ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ اَلْأَرْضِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ لِي شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اَللَّهِ مِنَ اَلسَّمَاءِ فَارْجِعْ فَرَجَعَ .)
[18] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، جلد ۱، صفحه ۱۲ (أَخْبَرَنَا اَلشَّيْخُ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اَللَّهُ بِالرَّيِّ سَنَةَ عَشَرَةٍ وَ خَمْسِمِائَةٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ عَمِّهِ اَلشَّيْخِ اَلسَّعِيدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ره قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ اَلطَّالَقَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى بِالْبَصْرَةِ قَالَ: حَدَّثَنِي اَلْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالْكُوفَةِ عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ اَلنَّهْرَوَانِ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ يَسُبُّهُ وَ يَعِيبُهُ وَ يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِيباً فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ ذَكَرَ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ وَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لَوْ لاَ آيَةٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ مَا ذَكَرْتُ مَا أَنَا ذَاكِرُهُ فِي مَقَامِي هَذَا يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمّٰا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ اَللَّهُمَّ لَكَ اَلْحَمْدُ عَلَى نِعَمِكَ اَلَّتِي لاَ تُحْصَى وَ فَضْلِكَ اَلَّذِي لاَ يُنْسَى أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ بَلَغَنِي مَا بَلَغَنِي وَ إِنِّي أَرَانِي قَدِ اِقْتَرَبَ أَجَلِي وَ كَأَنِّي بِكُمْ وَ قَدْ جَهِلْتُمْ أَمْرِي وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا تَرَكَهُ رَسُولُ اَللَّهِ كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي وَ هِيَ عِتْرَةُ اَلْهَادِي إِلَى اَلنَّجَاةِ خَاتَمِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ سَيِّدِ اَلنُّجَبَاءِ وَ اَلنَّبِيِّ اَلْمُصْطَفَى يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ لَعَلَّكُمْ لاَ تَسْمَعُونَ قَائِلاً يَقُولُ مِثْلَ قَوْلِي بَعْدِي إِلاَّ مُفْتَرٍ أَنَا أَخُو رَسُولِ اَللَّهِ وَ اِبْنُ عَمِّهِ وَ سَيْفُ نَقِمَتِهِ وَ عِمَادُ نُصْرَتِهِ وَ بَأْسُهُ وَ شِدَّتُهُ أَنَا رَحَى جَهَنَّمَ اَلدَّائِرَةُ وَ أَضْرَاسُهَا اَلطَّاحِنَةُ أَنَا مُوتِمُ اَلْبَنِينَ وَ اَلْبَنَاتِ وَ قَابِضُ اَلْأَرْوَاحِ وَ بَأْسُ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ يَرُدُّهُ عَنِ اَلْقَوْمِ اَلْمُجْرِمِينَ أَنَا مُجَدِّلُ اَلْأَبْطَالِ وَ قَاتِلُ اَلْفُرْسَانِ وَ مُبِيدُ مَنْ كَفَرَ بِالرَّحْمَنِ وَ صِهْرُ خَيْرِ اَلْأَنَامِ أَنَا سَيِّدُ اَلْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ خَيْرِ اَلْأَنْبِيَاءِ أَنَا بَابُ مَدِينَةِ اَلْعِلْمِ وَ خَازِنُ عِلْمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَا زَوْجُ اَلْبَتُولِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ فَاطِمَةَ اَلتَّقِيَّةِ اَلنَّقِيَّةِ اَلزَّكِيَّةِ اَلْبَرَّةِ اَلْمَهْدِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِ اَللَّهِ وَ خَيْرِ بَنَاتِهِ وَ سُلاَلَتِهِ وَ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سِبْطَاهُ خَيْرُ اَلْأَسْبَاطِ وَ وُلْدِي خَيْرُ اَلْأَوْلاَدِ هَلْ يُنْكِرُ أَحَدٌ مَا أَقُولُ أَيْنَ مُسْلِمُو أَهْلِ اَلْكِتَابِ أَنَا اِسْمِي فِي اَلْإِنْجِيلِ إِلْيَا وَ فِي اَلتَّوْرَاةِ بريا وَ فِي اَلزَّبُورِ اريا وَ عِنْدَ اَلْهِنْدِ كابر وَ عِنْدَ اَلرُّومِ بطريسا وَ عِنْدَ اَلْفُرْسِ جبير وَ عِنْدَ اَلتُّرْكِ تبير وَ عِنْدَ اَلزِّنْجِ خبير وَ عِنْدَ اَلْكَهَنَةِ بوي وَ عِنْدَ اَلْحَبَشَةِ بتريك وَ عِنْدَ أُمِّي حَيْدَرَةُ وَ عِنْدَ ظِئْرِي مَيْمُونٌ وَ عِنْدَ اَلْعَرَبِ عَلِيٌّ وَ عِنْدَ اَلْأَرْمَنِ فَرِيقٌ وَ عِنْدَ أَبِي ظَهِيرٌ أَلاَ وَ إِنِّي مَخْصُوصٌ فِي اَلْقُرْآنِ بِأَسْمَاءٍ اِحْذَرُوا أَنْ تَغْلِبُوا عَلَيْهَا فَتَضِلُّوا فِي دِينِكُمْ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اَللَّهَ مَعَ اَلصَّادِقِينَ أَنَا ذَلِكَ اَلصَّادِقُ وَ أَنَا اَلْمُؤَذِّنُ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اَللّٰهِ عَلَى اَلظّٰالِمِينَ أَنَا ذَلِكَ اَلْمُؤَذِّنُ وَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى وَ أَذٰانٌ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ فَأَنَا ذَلِكَ اَلْأَذَانُ وَ أَنَا ذَلِكَ اَلْمُحْسِنُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ اَللّٰهَ لَمَعَ اَلْمُحْسِنِينَ وَ أَنَا ذُو اَلْقَلْبِ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَذِكْرىٰ لِمَنْ كٰانَ لَهُ قَلْبٌ وَ أَنَا اَلذِّكْرُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّذِينَ يَذْكُرُونَ اَللّٰهَ قِيٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلىٰ جُنُوبِهِمْ وَ نَحْنُ أَصْحٰابُ اَلْأَعْرٰافِ أَنَا وَ عَمِّي وَ أَخِي وَ اِبْنُ عَمِّي وَ اَللَّهِ فَالِقِ اَلْحَبِّ وَ اَلنَّوَى لاَ يَلِجُ اَلنَّارَ لَنَا مُحِبٌّ وَ لاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ مُبْغِضٌ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى اَلْأَعْرٰافِ رِجٰالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمٰاهُمْ وَ أَنَا اَلصِّهْرُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ اَلَّذِي خَلَقَ مِنَ اَلْمٰاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ أَنَا اَلْأُذُنُ اَلْوَاعِيَةُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَعِيَهٰا أُذُنٌ وٰاعِيَةٌ وَ أَنَا اَلسَّالِمُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ وَ مِنْ وُلْدِي مَهْدِيُّ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَلاَ وَ قَدْ جُعِلْتُ مِحْنَتَكُمْ بِبُغْضِي يُعْرَفُ اَلْمُنَافِقُونَ وَ بِمَحَبَّتِي اِمْتَحَنَ اَللَّهُ اَلْمُؤْمِنِينَ هَذَا عَهْدُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْأُمِّيِّ إِلاَّ أَنَّهُ لاَ يُحِبُّكَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ يُبْغِضُكَ إِلاَّ مُنَافِقٌ وَ أَنَا صَاحِبُ لِوَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَرَطِي وَ أَنَا فَرَطُ شِيعَتِي وَ اَللَّهِ لاَ عَطِشَ مُحِبِّي وَ لاَ خَافَ وَ اَللَّهِ مُوَالِيَّ أَنَا وَلِيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَللَّهُ وليه[وَلِيِّي]يحب[حَسْبُ]مُحِبِّيَّ أَنْ يُحِبُّوا مَنْ أَحَبَّ اَللَّهُ وَ يحب[حَسْبُ]مُبْغِضِيَّ أَنْ يُبْغِضُوا مَنْ أَحَبَّ اَللَّهُ أَلاَ وَ إِنَّهُ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّ مُعَاوِيَةَ سَبَّنِي وَ لَعَنَنِي اَللَّهُمَّ اُشْدُدْ وَطْأَتَكَ عَلَيْهِ وَ أَنْزِلِ اَللَّعْنَةَ عَلَى اَلْمُسْتَحِقِّ آمِينَ رَبَّ اَلْعَالَمِينَ رَبَّ إِسْمَاعِيلَ وَ بَاعِثَ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ ثُمَّ نَزَلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ أَعْوَادِهِ فَمَا عَادَ إِلَيْهَا حَتَّى قَتَلَهُ اِبْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ .)
[19] الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، جلد ۱، صفحه ۲۵۲ (وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ رَفَعَهُ إِلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَوْلاَدِ اَلْبَرَامِكَةِ عَرَضَ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِي أَبِي بَكْرٍ قَالَ لَهُ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ فَأَلَحَّ اَلسَّائِلُ عَلَيْهِ فِي كَشْفِ اَلْجَوَابِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُمَا .)
[20] مصباح الزائر، جلد ۱، صفحه ۳۸۱ (تستأذن بما تقدّم، ثم تدخل مقدّما رجلك اليمنى، فإذا دخلت فكبّر اللّه تعالى مائة تكبيرة، و تقف مستقبل الضريح وَ تَقُولُ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلنُّورُ اَلسَّاطِعُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْقَمَرُ اَلطَّالِعُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْغَيْثُ اَلنَّافِعُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اَللَّهِ وَ حُجَّتَهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اَللَّهِ فِي اَلظُّلُمَاتِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا آلَ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَهَاءَ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَاصَّةَ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سِرَّ اَللَّهِ اَلْمُسْتَوْدَعَ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اَللَّهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا زَيْنَ اَلْأَبْرَارِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَلِيلَ اَلْأَطْهَارِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عُنْصُرَ اَلْأَخْيَارِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِحْنَةَ اَلْخَلْقِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مزيد[مَنْ بَدَا] للَّهِ فِي شَأْنِهِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ اَلنَّبِيِّينَ، وَ سُلاَلَةَ اَلْوَصِيِّينَ، وَ شَاهِدَ يَوْمِ اَلدِّينِ. أَشْهَدُ أَنَّكَ وَ آبَاءَكَ اَلَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِكَ، وَ أَبْنَاءَكَ اَلَّذِينَ مِنْ بَعْدِكَ، مَوَالِيَّ وَ أَوْلِيَائِي وَ أَئِمَّتِي. أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَصْفِيَاءُ اَللَّهِ وَ خِيَرَتُهُ، وَ حُجَّتُهُ اَلْبَالِغَةُ، اِنْتَجَبَكُمْ بِعِلْمِهِ، وَ جَعَلَكُمْ أَنْصَاراً لِدِينِهِ، وَ قُوَّاماً بِأَمْرِهِ، وَ خُزَّاناً لِحُكْمِهِ، وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ، وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ، وَ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِهِ، وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ، وَ شُهُوداً عَلَى عِبَادِهِ. اِسْتَرْعَاكُمْ خَلْقَهُ، وَ آتَاكُمْ كِتَابَهُ، وَ خَصَّكُمْ بِكَرَائِمِ اَلتَّنْزِيلِ، وَ أَعْطَاكُمْ فَضِيلَةَ اَلتَّأْوِيلِ، وَ جَعَلَكُمْ تَابُوتَ حِكْمَتِهِ، وَ عَصَا عِزِّهِ، وَ مَنَاراً فِي بِلاَدِهِ، وَ أَعْلاَماً لِعِبَادِهِ، وَ أَجْرَى فِيكُمْ مِنْ رُوحِهِ، وَ عَصَمَكُمْ مِنَ اَلزَّلَلِ، وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ اَلدَّنَسِ، وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ، وَ آمَنَكُمْ مِنَ اَلْفِتَنِ. بِكُمْ تَمَّتِ اَلنِّعْمَةُ، وَ اِجْتَمَعَتِ اَلْفُرْقَةُ، وَ اِئْتَلَفَتِ اَلْكَلِمَةُ، وَ لَكُمُ اَلطَّاعَةُ اَلْمُفْتَرَضَةُ، وَ اَلْمَوَدَّةُ اَلْوَاجِبَةُ، وَ أَنْتُمْ أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ اَلنُّجَبَاءُ، وَ عِبَادُهُ اَلْمُكَرَّمُونَ. أَتَيْتُكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِكَ، مُوَالِياً لِأَوْلِيَائِكَ، مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً. اَلصَّلاَةُ عَلَيْهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ اَلْأَبْرَارِ، وَ إِمَامِ اَلْأَخْيَارِ، وَ عَيْبَةِ اَلْأَنْوَارِ، وَ وَارِثِ اَلسَّكِينَةِ وَ اَلْوَقَارِ، وَ اَلْحِكَمِ وَ اَلْآثَارِ، اَلَّذِي كَانَ يُحْيِي اَللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى اَلسَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ اَلاِسْتِغْفَارِ، حَلِيفِ اَلسَّجْدَةِ اَلطَّوِيلَةِ، وَ اَلدُّمُوعِ اَلْغَزِيرَةِ، وَ اَلْمُنَاجَاةِ اَلْكَثِيرَةِ، وَ اَلضَّرَاعَاتِ اَلْمُتَّصِلَةِ، وَ مَقَرِّ اَلنُّهَى وَ اَلْعَدْلِ، وَ اَلْخَيْرِ وَ اَلْفَضْلِ، وَ اَلنَّدَى وَ اَلْبَذْلِ، وَ مَأْلَفِ اَلْبَلْوَى وَ اَلصَّبْرِ، وَ اَلْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَ اَلْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَ اَلْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ اَلسُّجُونِ، وَ ظُلَمِ اَلْمَطَامِيرِ، ذِي اَلسَّاقِ اَلْمَرْضُوضِ بِحِلَقِ اَلْقُيُودِ، وَ اَلْجِنَازَةِ اَلْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ اَلاِسْتِخْفَافِ، وَ اَلْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ اَلْمُصْطَفَى، وَ أَبِيهِ اَلْمُرْتَضَى، وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ، بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَ وَلاَءٍ مَسْلُوبٍ، وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ، وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ. اَللَّهُمَّ وَ كَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِيظِ اَلْمِحَنِ، وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ اَلْكَرْبِ، وَ اِسْتَسْلَمَ لِرِضَاكَ، وَ أَخْلَصَ اَلطَّاعَةَ لَكَ، وَ مَحَضَ اَلْخُشُوعَ، وَ اِسْتَشْعَرَ اَلْخُضُوعَ، وَ عَادَى اَلْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا، وَ لَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوَامِرِكَ وَ نَوَاهِيكَ لَوْمَةُ لاَئِمٍ، صَلِّ عَلَيْهِ صَلاَةً نَامِيَةً مُنِيفَةً زَاكِيَةً، تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَايَاكَ، وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاَماً، وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوَالاَتِهِ فَضْلاً وَ إِحْسَاناً، وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَاناً، إِنَّكَ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَمِيمِ، وَ اَلتَّجَاوُزِ اَلْعَظِيمِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ. ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيِ اَلزِّيَارَةِ، وَ تَقُولُ عَقِبَهَا وَ أَنْتَ قَائِمٌ: اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ، بِحُرْمَةِ مَنْ عَاذَ بِكَ مِنْكَ، وَ لَجَأَ إِلَى عِزِّكَ، وَ اِسْتَظَلَّ بِفَيْئِكَ، وَ اِعْتَصَمَ بِحَبْلِكَ، وَ لَمْ يَثِقْ إِلاَّ بِكَ، يَا جَزِيلَ اَلْعَطَايَا، يَا فَكَّاكَ اَلْأُسَارَى، يَا مَنْ سَمَّى نَفْسَهُ مِنْ جُودِهِ وَهَّاباً، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ لاَ تَرُدَّنِي مِنْ هَذَا اَلْمَقَامِ خَائِباً، فَإِنَّ هَذَا مَقَامٌ تُغْفَرُ فِيهِ اَلذُّنُوبُ اَلْعِظَامُ، وَ تُرْجَى فِيهِ اَلرَّحْمَةُ مِنَ اَلْكَرِيمِ اَلْعَلاَّمِ. مَقَامٌ لاَ يَخِيبُ فِيهِ اَلسَّائِلُونَ، وَ لاَ يُجِبْهُ بِالرَّدِّ اَلرَّاغِبُونَ. مَقَامٌ مَنْ لاَذَ بِمَوْلاَهُ رَغْبَةً، وَ تَبَتَّلَ إِلَيْهِ رَهْبَةً، مَقَامُ اَلْخَائِفِ مِنْ يَوْمِ يَقُومُ فِيهِ اَلنَّاسُ لِرَبِّ اَلْعَالَمِينَ، وَ لاَ تَنْفَعُ فِيهِ شَفَاعَةُ اَلشَّافِعِينَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمَنُ وَ كَانَ مِنَ اَلْفَائِزِينَ، ذَلِكَ يَوْمٌ لاَ يَنْفَعُ فِيهِ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اَللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ وَ أُزْلِفَتِ اَلْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ قِيلَ هَذَا مَا كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ، مَنْ خَشِيَ اَلرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَ جَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ، اُدْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ ذَلِكَ يَوْمُ اَلْخُلُودِ. اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُخْلَصِينَ اَلْفَائِزِينَ، وَ اِجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ اَلنَّعِيمِ، وَ اِغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِوُلْدِي يَوْمَ اَلدِّينِ، وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ، وَ اُخْلُفْ عَلَى أَهْلِي وَ وُلْدِي فِي اَلْغَابِرِينَ، وَ اِجْمَعْ بَيْنَنَا جَمِيعاً فِي مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ. وَ سَلِّمْنِي مِنْ أَهْوَالِ مَا بَيْنِي وَ بَيْنَ لِقَائِكَ حَتَّى تُبَلِّغَنِي اَلدَّرَجَةَ اَلَّتِي فِيهَا مُرَافَقَةُ أَحِبَّائِكَ اَلَّذِينَ عَلَيْهِمْ دَلَلْتَ، وَ بِالاِقْتِدَاءِ بِهِمْ أَمَرْتَ، وَ اِسْقِنِي مِنْ حَوْضِهِمْ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً، لاَ أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لاَ أُحَلَّأُ عَنْهُ أَبَداً، وَ اُحْشُرْنِي فِي زُمْرَتِهِمْ، وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِمْ، وَ اِجْعَلْنِي فِي حِزْبِهِمْ، وَ عَرِّفْنِي وُجُوهَهُمْ فِي رِضْوَانِكَ وَ اَلْجَنَّةِ، فَإِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً وَ هُدَاةً وَ وُلاَةً، فَاجْعَلْهُمْ أَئِمَّتِي وَ هُدَاتِي وَ وُلاَتِي فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ، وَ لاَ تُفَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ، آمِينَ يَا رَبَّ اَلْعَالَمِينَ .)
[21] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۲، صفحه ۳۶۱ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّينَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَبْعِينَ يَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ كَيْفَ أُحْمَلُ وَ قَدْ صِرْتُ كَالْخَيَالِ وَ جَفَّ جِلْدِي عَلَى عَظْمِي قَالَتْ أَسْمَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ إِلَيْكِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ فِي بَلَدِ اَلْحَبَشَةِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ يَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِيرِ عَلَى اَلْمَيِّتِ يَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِي فَلَمَّا قُبِضَتْ عَلَيْهَا السَّلاَمُ صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَكَانَ أَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِي اَلْإِسْلاَمِ .)