«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه کریمانهی حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، بویژه امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
هدیه به ارواح طیّبهی شهدا، شهدای از صدر اسلام، شهدای انقلاب و دفاع مقدّس و مدافعین حرم و شهدای قدس و شهید عظیم الشأن، مرد منتظر حضرت ولیعصر ارواحنا فداه، افتخار شیعه در عصر حاضر، شهید نصرالله، امام امّت، و هر یک از شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که در این هزار و چهارصد سال، در این راه قدمی برداشت، قلمی زد، قدمی زد، درهمی خرج کرد، نفسی کشید، قطرهی اشکی ریخت، پدر و مادرهای حاضرین، بانی جلسه که ان شاء الله خدای متعال همهی آنها و بویژه و آن مادر بافضیلتِ پربرکت را که فرزندان ایشان پربرکت هستند، همسر مکرّمهی حاج آقای سماواتی بزرگوار را با صدیقه طاهره سلام الله علیها محشور کند، صلوات دیگری محبّت کنید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
تبیین بحث
در این فضای نورانی که به من فرمودند روضهی پنجاه سالهی یک مادر است، به ذهن من رسید که این چند آیه را بخوانم که هم به نوعی مدح صدیقه طاهره سلام الله علیها است و هم تجلیل مقام مادر، چه بسا امیدوارم که ان شاء الله مورد پسند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها واقع بشود.
ما هم مخاطب آیات قرآن کریم هستیم
قرآن کریم مفاهیم بلندی دارد که اینها یک حقایقی هستند که میشود آنها را بر مصادیق مختلفی تطبیق کرد، گاهی مصادیق در اوج علو هستند، مثل آنجایی که خدای متعال راجع به خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم سخن میگوید، گاهی قدری از آن پایینتر است، دربارهی انبیاء علیهم السلام سخن میگوید، گاهی همان مفهوم را بر مؤمنین تطبیق میکنند، مثلاً راجع به اصحاب کهف سخن میگویند. کلیّت بعضی از این مفاهیم ثابت است، اما مصادیق مختلف میشود.
گاهی از این پایینتر میآید و راجع به یک مؤمنِ بی نام و نشان صحبت میکند، میخواهد همان حقایق را بگوید.
درکات مفاهیم قرآن کریم هم برای دشمنان خدا همینطور است، گاهی در بدترین حالت ممکن است، گاهی قدری کمتر است، گاهی برای فرعون است، تا اینکه نعوذبالله اهل جهنّم میرسد.
یعنی هم در صعود و هم در نزول، قرآن کریم حیّ است و قابل تطبیق به همهی افراد است، برای همین هم قرآن کریم کتاب هدایت همه است، قرآن کریم هم برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تازه است، هم برای من، قرآن کریم هم برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا»[4] است، هم برای منِ بیچاره «لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا» است، البته اگر قدر بدانم.
لذا موضوعات قرآن کریم اینطور نیست که راجع به یک شخص باشد.
اینکه اهل این موضوع، شأن نزول آیات را حبس نمیکنند، یعنی در موضوعی که نازل شده است منجمد نمیکنند، به همین جهت است.
ممکن است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ»[5] دربارهی خانهی خاصی نازل شده باشد، ولی برای هر خانهای که به هر میزان، خدای متعال اذن بدهد در آن خانه ذکر بالا برود، قابل تطبیق است، منتها به حسب تفاوت آنها در نیّت و خلوص و علوّ، طبعاً میزان آیه هم برای آنها همان مقدار است.
همانطور که میدانید اوصاف قابل تطبیق بر مصادیق مختلفی هستند.
مثلاً میگویند فلانی باحیا است، آن دیگری هم باحیا است، آن دیگری هم باحیا است، ولی ممکن است حیای این سه نفر با یکدیگر خیلی تفاوت داشته باشد، ولی میشود این صفت را اطلاق کرد. یک نفر در اوج است، یک نفر اصلاً خودِ صفت را بالا میبرد.
بعنوان مثال دهها روایت و گزاره از علمای شیعه در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همهی اوصاف را تکان داده است، یعنی اینطور نیست که خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با وصف بالا رفته است، حتّی عبدالمسیح أنطاکی میگوید آیات فضیلت تو هم با تو بالا رفتهاند، چه برسد به اوصاف فضیلت تو! «وَ فَوزُ عَليٍ بِالعُلَي فَوزُهَا بِهِ» رستگاری و بلندی این علوّ به توست، نه تو به این علوّ!
این عبارات فراوان است، مانند «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَ مِنًى»،[6] مکه و منا هم با تو شرافت پیدا کرد، اینکه تو در خانه خدا به دنیا آمد، شرافتِ خانه بود، نه شرافتِ تو.
حال این موضوع را میتوان برای افراد سیر داد و تطبیق کرد، اما بالا و پایین دارد.
لذا همهی آیات قرآن کریم راجع به من هم هست، همهی آیات قرآن کریم با من هم کار دارد، باید دائم خودم را مخاطب آیات قرآن کریم قرار بدهم، نه اینکه اگر منظور از نفسِ مطمئنّه در آیه «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»[7] سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، پس من هم هستم؛ ولی خواسته است که مرا هم بگیرد و به اندازهی رزق و سعه وجودی و نیّت من، مرا بالا ببرد.
لذا آیات قرآن کریم، آیات و اتفاقات گذشتهای نیست که ما حال خاطرات آن را بخوانیم، این آیات برای ماست، لذا ما مخاطب قرآن کریم هستیم، هم مخاطب نستجیربالله آیات دوزخ، و هم مخاطب آیات نعمت و بهشت.
درنگی بر خطبه 156 نهج البلاغه
فاطمیه دوم این دو جملهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی برای من جلوه کرد، خطبه 156 نهج البلاغه… من زمانی قاری بودم و شاید صد مرتبه این آیه را تلاوت کردم که «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ».[8]
همهی ما مخاطب این آیه هستیم، اما یک تفاوتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با ما داشت این بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او وثیقهی عاقبت به خیری داده است، این هم غیر از این است که ایشان معصوم هستند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند و معلم انبیاء هستند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرموده بود که «إِنَّ اَلشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ»،[9] پایان کار تو شهادت و عاقبت به خیری است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: وقتی این آیه نازل شد، من میدانستم زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فتنه نمیشود، چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست و پشت ما به پیغمبر خدا گرم است؛ رفتم و عرض کردم که این فتنه برای چه زمانی است؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: برای بعد از من است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرماید بلافاصله به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردم که مگر شما نفرمودید من شهید میشوم؟
یعنی همینکه آیهی فتنه و خطر دیدند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خود را در خطر دید! و نسبت به حال خود نگران شد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرماید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به من فرمود: «إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ» بله تو شهید میشوی.
یعنی با آن وثیقهی قبلی که «إِنَّ اَلشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ»، وقتی آیه فتنه آمد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دوباره فرو ریخت و به خدا و پیامبر خدا پناه برد، با اینکه چنین وثیقهای داشت، با اینکه امام بود، با اینکه در قیامت شاهد اعمال امّت است، و گزارش هم نداریم که بعد از اینکه دوباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود «إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ» دیگر خیال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راحت شد؛ بلکه باز هم این امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبها تا صبح ضجّه میزد «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ».[10]
مؤمن اینطور است، مؤمن با آن وثیقهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، با این حال، دائم خودش را در خطر میبیند، یعنی همهی آیات را…
من آیهی فتنه را عرض کردم و آیات دیگر را عرض نکردم، که اهل بیت پیغمبر علیهم السلام، خودشان را مخاطب همهی آیات میدانند، برای همین هم اینقدر علوّ دارند.
این آیات برای همهی ماست.
عظمت حضرت مریم سلام الله علیها
یکی از مجموعه آیات قرآن کریم که خدای متعال بر سر ما منّت گذاشته است و به ما ارزانی داشته است، آیاتی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سعی کرده است که به ما بفهماند که این را خوب بفهمید و از این مصداق بالاتر هم دارد.
همانطور که عرض کردم تمام آیات، آیات کفر و نفاق برای همهی کافران و منافقان است، برای بدترین شخص است، برای آن کسی که در دل او ذرّهای کفر و نفاق وجود دارد هم هست، آیات ایمان و بهشت هم همینطور، برای من که از همه بیچارهتر هستم، ان شاء الله اگر مؤمن باشم هست، به اندازهی خودش بهره میبرد، برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم که در اوج است و قابل قیاس نیست هم به اندازهی خود ایشان هست.
حال با این مقدّمهی مختصر این چند آیه را عرض میکنم.
خدای متعال به مادر هیچ پیغمبری نپرداخته است، حتّی مادر حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را که راجع به او مکرر آیه فرموده است و اتفاقاتی در مورد او فرموده است، راجع به خود او چیزی نفرموده است. همهی موضوع، ارتباط او با حضرت موسی علیه السلام است.
یک جا استثنائاً یک بانویی را توصیف کرده است، توصیفی که ای کاش خدای متعال روزی من کند که بتوانم چند جای آن را عرض کنم که دل شما هم غنج برود و شما هم همان دعا را کنید.
اینطور دارد که مادر بارداری گفت: «رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا»،[11] خدایا! من نذر کردم که فرزند درون رحمم را در راه تو آزاد کنم.
آیات طوری است که اگر انسان بخواهد به مفاهیم آن بپردازد، در یک آیه گیر میکند و در مفاهیم غرق میشود؛ برای همین رد میشوم. اصلاً عبارات عجیب است، گاهی بیچارههایی مثل من هم متوجّه میشوند که بعضی از آیات عجیب است.
فرمود: «رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا»، خدایا! من نذر کردم که فرزند درون رحمم را در راه تو آزاد کنم، یعنی عبد تو شود، بندها را از پای او باز کنم و او عبد تو شود، او معتکف خانهی تو شود، «فَتَقَبَّلْ مِنِّي»، از من بپذیر.
وقتی طفل به دنیا آمد، اینطور نیست که اگر کسی بخواهد پا به این عرصه بگذارد، مثلاً اگر امام زمان ارواحنا فداه بخواهد به این عرصه پا بگذارد، همینطوری باشد، باید نسلهایی بیایند و خدا را عبادت کنند تا یک رحمی بتواند امام زمان ارواحنا فداه را حمل کند.
وقتی طفل به دنیا آمد، دختر بود، گفت: خدایا! این طفل که دختر است! «وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ»،[12] تعجّب کرد.
اما دیگر نذر کرده بود و گفت میخواهم این طفل را برای هدایت امّت، برای اعتکاف در بیت تو، برای خدمت به توحید، به تو بسپرم، «إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»، او و فرزند او و فرزندان او را از شرّ شیطان به تو پناهنده میکنم.
عبارت این است که «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ»[13] خدا نیکو پذیرفت، «وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا» و شاخهی نیکویی از او رویید.
آن طفل که حضرت مریم سلام الله علیها است و آن شاخهی نیکو هم حضرت عیسی بن مریم سلام الله علیه است. که ظاهراً نسل حضرت عیسی سلام الله علیه هم ادامه ندارد، ولی «وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا».
این از آن جاهای عجیب آیه است که «وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا» برای چیست؟
زکریا کفیل و خادم و سرپرست شد، «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ» هر وقتی که زکریا میآمد و وارد منطقهی حفاظتشدهی حضرت مریم سلام الله علیها میرسید و عبادت او را میدید، «وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا» رزقی میدید که حداقل یک مرتبه خیلی تعجّب کرد و گفت: «أَنَّى لَكِ هَذَا» اینها از کجاست؟
حضرت زکریا سلام الله علیه نبیّ خداست، حضرت زکریا علیه السلام پهلوان عبادت است، گفت: «يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ» اینها از طرف خدا آمده است و خدای متعال به هر کسی که بخواهد روزی میدهد.
اگر کسی همین را باور کند که رزقی که به او رسید، اشکی که جاری شد، محبّتی که در دل قرار گرفت، لقمهی نانی که به دست من رسید، «قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ»، و اگر کسی این را فهمد، دیگر دست و چشم او به اغیار نمیرود.
این نیست که چون آن طعام، طعام ویژهای بود، حضرت مریم سلام الله علیها اینطور فرمود، حضرت مریم سلام الله علیها پهلوان توحید است!
انگار حضرت مریم سلام الله علیها یک تذکّری به حضرت زکریا سلام الله علیه داد، فرمود: «قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ».
اینجا دارد که «هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ»،[14] این طفل (که اینجا دیگر نوجوان شده است) را دید، دل زکریا رفت… دل انسان با مشاهدهی لحظات علوّ اهل خیر، رقیق میشود که دعا کند.
«هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ»، زکریا شروع کرد به مناجات با خدا، که یعنی من هم از این فرزندها دوست دارم، بعد هم عرض کرد: «إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ».
ملائکه به او پیام دادند، خبر رسید که «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا»،[15] قبل از این کسی به اسم یحیی نبوده است.
حضرت زکریا سلام الله علیه بر سر یک سفرهی خیری دعا کرد، خدای متعال به او یک یحیی داد که یکی از روزیهای حضرت زکریا سلام الله علیه این است که نام مبارک فرزند او با نام مبارک سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گره خورده است، وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مسیر مکه به عراق بود، آیات راجع به حضرت زکریا علیه السلام را میخواند و به آنها اشاره میکرد.
حضرت زکریا علیه السلام بجای حسادت، انکسار پیدا کرد، خدایا! تو که یک مریم به یک خانواده دادی، من هم که فقیر هستم، من هم که چیزی ندارم، و تو هم میتوانی چنین رزقی بدهی… خدای متعال هم حضرت یحیی علیه السلام را در دامان حضرت زکریا علیه السلام گذاشت.
از اینجا به بعد دارد که خدای متعال راجع به اوصاف حضرت مریم سلام الله علیها سخن میگوید، که ملائکه آمدند و صدا زدند که «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»،[16] هم خدا از بین همه تو را برگزید، هم خدا تو را تطهیر کرد، و هم از بین برگزیدگان دوباره تو را گزینش کرد، یعنی حضرت مریم سلام الله علیها نخبهی نخبگان است.
بعد خدای متعال به پیغمبر ما میفرماید که نبودی ببینی آن صحنهای که… در بعضی از نقلها بین اولیای خدا این اختلاف بود، در بعضی از نقلها هم بین مؤمنین اختلاف بود، «وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ»،[17] نبودی ببینی که هیچ کسی کوتاه نیامد؛ پرسیدند که چه کسی میخواهد کفیل حضرت مریم سلام الله علیها بشود؟ همه گفتند: ما میخواهیم خدمت کنیم؛ هیچ کسی کوتاه نیامد؛ «وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ» نزدیک بود با یکدیگر دعوا کنند!
این از آن سخنی است که در بعضی روایات دارد که اگر مردم بدانند صف اول نماز جماعت چه فضیلتی دارد، ممکن است شمشیر بکشند که بگویند من اجازه نمیدهم جای مرا از من بگیرید. اینها برای اینکه از نور حضرت مریم سلام الله علیها بهرهمند شوند، میگفتند ما میخواهیم خدمت کنیم.
هیچ کسی کوتاه نیامد، برای همین قرعه انداختند… البته خدای متعال صفحه قبل فرمود: «وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا»، یعنی این روزیِ زکریا شد.
خدای متعال این حضرت مریم سلام الله علیها را نوعهای دیگری هم معرّفی کرده است.
اجازه بدهید به چند مورد اشاره کنم، بعد ببینیم که روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواسته است که ما را چگونه رهنمون کند.
مثلاً وقتی حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام میآید، به مردم میفرماید که «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ»،[18] ظاهراً این اعجاز است، چون اینجا طفل است، آن زمانی که در مهد بود «فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ»،[19] صدای او بلند شد که «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ»، من عبد خدا هستم، به من کتاب داده شده است، «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ»،[20] هر جا بروم برکت میآید، «وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا» خدا به من تا زمانی که زنده هستم دستور صلاة و زکات داده است، در ادامه «وَبَرًّا بِوَالِدَتِي»،[21] خدا دستور داده است که نسبت به مادر برّ باشم، به مادرم خدمت کنم.
این جزو اولین کلمات حضرت عیسی علیه السلام است.
وقتی خدای متعال میخواهد بین این مادر و پسر یک وصفی کند، با اینکه حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام پیغمبرِ اولوالعزم است، او را ذیل مادرش معرّفی میکند.
میفرماید: «وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً»،[22]…
این از آن آیاتی است که اگر کسی راجع به آن فکر کند، سرگیجه میگیرد.
اگر ما بخواهیم بگوییم دو نفر را آیت قرار دادیم، چطور میگوییم؟ یا میگوییم دو نفر را آیت قرار دادیم، یا میگوییم مریم و عیسی را آیت قرار دادیم، یا میگوییم عیسی و مادرش را آیت قرار دادیم، یا میگوییم مریم و پسرش را آیت قرار دادیم؛ هر کدام را بگوییم، بار معنایی متفاوتی دارد، یعنی مشخص میکند چه کسی محور است. اما اینجا محور فوق همهی اینهاست، فرمود: ما پسر مریم و مادرِ پسرِ مریم را آیت خدا قرار دادیم!
برای چه اینطور فرموده است؟ اینطور دو کفّهی ترازو را «مریم» قرار داد، هم پسرِ مریم، هم مادرِ پسرِ مریم؛ همینطور که میبینید دو طرف «مریم» است، اینطور سخن گفتن معهود نیست، ظاهراً جهت این امر این است که در جهت اثبات، حضرت مریم سلام الله علیها مدخلیت در صحت نبوّت پسر خود دارد، این امر برخلاف همهی مادران انبیاء علیهم السلام است. همهی مادران انبیاء علیهم السلام رحم پاک دارند، اما دلیل نبوّت پسر نیستند.
آن اعجاز که اگر برای هر کسی غیر از حضرت مریم سلام الله علیها بود هیچ کسی قبول نمیکرد، «وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا»،[23] و این امر دلیل نبوّت پسر شد.
لذا اینطور که آیات بیان میکنند، آیت قرار دادنِ حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم در سایهی این مادر است.
استفاده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از قرآن کریم، برای معرّفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
عرض کردیم این آیات به این معنا نیست که خدا خاطرهای از حضرت عیسی و حضرت مریم سلام الله علیهما فرمود و دیگر به هیچ کسی هم ربط ندارد؛ نخیر! هر کسی در این مسیر حرکت کند، میتواند از این عنایات الهی، به اندازهی خودش و سعهی وجودی خودش و استعداد خودش بهرهمند شود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در پناه این آیات، برای این آیات، یک مصداق بالاتری قرار داد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با روایات برای ما دو گروه از آیات را آنقدر تصویرسازی کرد تا ذهن ما به مصداق بالاتر هم برود؛ یکی آیات هارونیهی قرآن کریم است، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مکرر آن کلمات را برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بکار برد، تا در ذهنها بیاید که هارون سلام الله علیه مقامی دارد که مقام خیلی بلندی است، اما هارون برای حضرت موسی علیه السلام هارون است، ممکن است کسی برای حضرت خاتم «هارون» باشد. یعنی همانطور که عرض کردم، این همان مفهوم با یک مصداق سطح بالاست.
بعنوان مثال وقتی حسنین علیهما السلام به دنیا آمدند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: باید نام اینها را مانند اسم فرزندان هارون بگذارید، «شبر و شبیر»، ولی چون ما عرب هستیم و عبری نیستیم، نامشان را حسن و حسین میگذاریم.
یعنی چون پدر که هارونِ این امّت است، اسم حسن و حسین که در عرب معهود نبود را برای اینها قرار داد که ذهنها به مقامِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه منصرف شود.
به قول صاحِب بْنِ عَبّاد «أنتَ الَّذِی أصبَحتَ هَارُونَ وَ مُوسَاك أجلّ» تو هارون شدی ولی موسی تو أجل است، تو هارونِ پیغمبرِ ختمیمرتبت هستی، تو آن علوّی که هارون کنار حضرت موسی علیه السلام داشت را داری، ولی تو برای یک موسی که بالاترین موسی عالم است، او پیامبرِ ختم مرسلین است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این کار را میکرد که ذهنها را نزدیک کند، کما اینکه فرمود: «أنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»، کمااینکه وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال رفتن به میدان بود، به خدا عرض کرد: «رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا» خدایا! مرا تنها نگذار؛ و موارد فراوان دیگر.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این آیات حضرت مریم سلام الله علیها را برای حضرت زهرا سلام الله علیها تطبیق کرده است، به این عنوان که آیاتِ مریمیهی قرآن کریم را ببینید، بعد ببینید یک مریمِ بالاتری از آن مریم هم هست.
لذا آنجا دارد «إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»،[24] «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ»، و خداوند حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را در پناه حضرت مریم سلام الله علیها حفظ کرد و پذیرفت، «وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا» شاخهی نیکویی از او رویید، که یک عیسی شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همان عبارت را برای ما فرمود، شیعه و سنّی هم نقل کردهاند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ»،[25] این «أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا» یک اصطلاح است، به معنای عفّتِ مطلقه است، یعنی هم عفّت بدنی، هم عفّتِ فکری، هم عفّت فهمی، هم عفّت علمی، یعنی عصمتِ مطلقه. «ف» فای نتیجه است، درنتیجه «فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ»، خدای متعال آتش را بر فرزندان او حرام کرد.
این جمله به معنای پارتی بازی نیست، امام رضا علیه السلام این جمله را برای ما معنا فرموده است، امام رضا علیه السلام برادری داشت که بعضی اوقات کارهای خوبی نمیکرد، حضرت او را صدا کرد و فرمود: زید! تو فریب این روایت را خوردهای.
حضرت رضا علیه السلام روایت را انکار نکرد، فرمود: تو خیال کردی هر کسی که ذرّیهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد مصون است، نخیر! این روایت برای تربیتشدههای صدیقه طاهره سلام الله علیها است، این روایت برای حسن و حسین و زینب و امّ کلثوم سلام الله علیهم أجمعین است.
یعنی آن مادر یک دامان تربیتگری دارد، که طوری بچه تربیت میکند که آتش بر اینها حرام میشود.
ما همیشه اینطور عرض میکنیم که اینجا باید گفت «بجز از زهرا که آرد پسری ابوالعجائب»، یکی از آنها به عالَم کَرَم کند، یکی دیگر هم شهدای کربلا را به عالم عَلَم کند.
البته ما قصد نداریم شعر جناب شهریار را خراب کنیم، ولی طبق روایت شأن این فرزندان از مادر است. البته حتماً انتساب به پدر افتخار است، ولی علوّ آن بزرگواران از مادرشان است. این صریح روایت است؛ البته روایات فراوان دیگر هم داریم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این اوصاف را تطبیق داد، وقتی ماجرای طهارت مطرح شد، صدیقه طاهره سلام الله علیها مطرح شد.
اینطور بود که «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»،[26] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»، «فَاطِمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»، یعنی مصداق بالاتری از همان ارتکاز مردم به آیه را بیان فرمود.
کمااینکه فرمود خدای متعال به من فرموده است که «حَسبُکَ مِنَ اَلنِّسَاءِ إِلاَّ أَرْبَعٌ»[27] از بین زنان چهار نفر برای کمال در این عالم کافی هستند، آسیه و مریم و خدیجه و فاطمه [سلام الله علیهم أجمعین].
برای اینکه این معنا معلوم شود، فرمود: خدیجه هم مانند مریم «سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِهَا»، او هم سرور زنان عصر خودش بود، ولی فاطمه «سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» است، و «سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» است.
یعنی آن مفاهیم، آن مریم عَذراء سلام الله علیها سر جای خود، یک کسی هست که از او بیشتر رشد کرده است، اتفاقاً خروجی هم متفاوت است، چون «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا»، آنجا یک عیسی بن مریم که پدر و مادرم فدای او و مادرش باشد دارد؛ اینجا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یازده امام از فرزندان ایشان هستند که حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام سرلشکر یکی از آنهاست.
«فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا»، خدا خواستهی او را پذیرفت و از او شاخهی نیکویی رویاند که حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام شد، اینجا هم زهرای اطهر سلام الله علیها مشکات ولایت شد، و ائمه از او بوجود آمدند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آیهای از آیات خدای کریم
دربارهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم در جلساتی مفصل بحث کردهایم که ازدواج ایشان با زهرای مرضیه سلام الله علیها جزو ادلّهی امامت ایشان است. هم دلیل امامتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، هم دلیل امامتِ فرزندان ایشان است.
بلکه وقتی در بین بعضی از امامزادگان اختلاف میشد که وصی این امام، کدام امام است؛ باید برویم و از چه کسی نظر بگیریم؟ مسلماً باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده باشد.
ابولبابه خطایی کرد و گفت: با این خطایی که من کردم، خدا مرا نمیبخشد، خودش را به یک ستونی بست و گفت یا از گرسنگی میمیرم، یا آیهای نازل میشود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به من رحم میکند و دست مرا باز میکند.
وقتی زهرای مرضیه سلام الله علیها آمد که دست او را باز کند…
در روایت دارد که «سُبْحَانَ مَنْ فَطَمَ بِفَاطِمَةَ عَلَیهَا اَلسَّلاَمُ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ»، اگر خدای متعال بخواهد کسی را از آتش نجات بدهد، با صدیقه طاهره سلام الله علیها نجات میدهد.
وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها آمد تا دست او را باز کند، او عرض کرد: بیبی جان! من برای شما خیلی احترام قائل هستم، ولی من قسم خوردهام و نمیتوانم قسم خود را بشکنم، قسم خوردهام که یا بمیرم، یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست مرا باز کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و فرمود: مگر نمیدانی که «فَاطِمَةٌ بَضعَةٌ مِنِّی»؟! فاطمه خودِ من است! حنث قسم نمیشود. اگر فاطمه دست به کاری بزند، این فعل پیغمبر است، قول او هم قول پیغمبر است، غضب او غضب پیغمبر است، رضایت او رضایتِ پیغمبر است، بلکه «إنَّ اللهَ یَغضَبُ لِغَضَبَهَا»، بلکه غضب او غضبِ خداست و رضایت او رضایت خداست. تو نگران نباش، حنث قسم نمیشود.
به امام صادق علیه السلام عرض کردند که فلانی شک دارد که شما وصی پدرتان، و امام بعد از پدرتان هستید.
اینجا امام صادق علیه السلام میتوانست بفرماید که بروید و کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ببینید، اما فرمود: بروید و مصحف مادرمان را بیاورید، آنجا به من وصیت کرده است.
باید صدیقه طاهره سلام الله علیها چهکاره باشد که امام بعد از امام را وصیت کند؟ این امر یا برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، یا برای امام قبل است… اما عجیب این است که امام صادق علیه السلام فرمود: مصحف مادرمان را بیاورید، مادرمان به من وصیت کرده است.
من این را هم کنار «وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً» میگذارم، یعنی ما در پناه او هستیم.
شخصی نزد امام رضا علیه السلام آمد و عرض کرد: آقا جان! نظر شما در مورد آن دو نفر چیست؟
حضرت فرمود: الآن زمان این حرفها نیست.
آن شخص عرض کرد: آقا جان! شما حجّت خدا هستید، من از چه کسی بپرسم؟ یعنی آمدهام که از حجّت خدا بپرسم.
امام هم که «کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَی وَ فِعلِکَم الخَیر»،[28] کلام امام، کلام حق است.
حضرت میتوانست نظر مبارک خود را بیان کند، اما این کار را نکرد و فرمود: «كَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَةٌ»،[29] مادر صالحهای داشتیم، «مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ» – در نقلِ دیگری هم «غَاضِبَة» – ما مادری داشتیم که وقتی از دنیا رفت از آنها ناراحت و خشمگین بود، ما هم فرزند آن مادر هستیم.
اینجا چه منطقی دارد؟ این چه جوابی است؟ جز اینکه آن مادر بر این پسر هیمنه داشته باشد، دیگر جواب حکیمانه نیست. چون آن شخص در سؤال خود مطرح میکند که شما حجّت خدا هستید و میخواهم جواب شما را بدانم.
البته تاریخ نشان میدهد که غیر از ائمه هم، از سادات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، مانند زید، مانند حسن مثنّی، مانند قاسم رسّی، که اینها فرزندان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از مذاهب مختلف هستند، از هر کدام اینها پرسیدهاند که نظر شما در مورد آن دو نفر چیست، آنها هم با همین محتوا جواب میدادند. یعنی خودشان را ذیل صدیقه طاهره سلام الله علیها تعریف میکردند، ولو آن شخص امام رضا سلام الله علیه باشد.
دارایی معنوی امام حسین علیه السلام
شاید من این مطلب را صد مرتبه خواندهام و در جلسات مختلف هم وصیت کردهام و گفتهام بالاخره در مجلس ختم من یک نفر حاضر است و این را میگوید، همین مطلب را میگویم و با همین مطلب روضه میخوانم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وقتی میخواهد فرزندان خود را معرّفی کند، اینطور معرّفی میکند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام اینطور میفرماید:…
اگر الآن به این جمع که اهل شعر و معنا و علما هستند بگویند از امام حسین علیه السلام حرف بزن، هر کسی فضیلتی برای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میگوید، زینت عرش، ابناءنای آیه مباهله، مطهر به آیهی تطهیر، زینت دوش نبی، ریحانه رسول خدا، «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً»…
اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در وصیت خود به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: «أَمَّا أَخُوكَ اَلْحُسَيْنُ»[30] اما دربارهی برادرت حسین «فَهُوَ اِبْنُ أُمِّكَ» او پسرِ فاطمه زهراست، «وَ لاَ أَزِيدُ اَلْوَصَاةَ بِذَلِكَ» هیچ چیز دیگری هم اضافه نمیکنم.
یعنی هرچه دارد از اینجاست، همهی اوصاف امام حسین علیه السلام از اینجاست که او پسرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
آن مادر بر این پسر هیمنه دارد.
لذا وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواست برای اموال خود وصیت کند فرمود: همهی فرزندانم همانطور که قرآن کریم فرموده است ارث میبرند.
اما نفرمود برای قربت به خدا و نزدیکی به خدا، نام ائمهی فرزندانم را بالا مینویسم، فرمود: ولی تقرّباً إلَی الله نام فرزندان فاطمه را اول مینویسم.
روضه و توسّل
روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد خانه شد و دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که چیزی از تن ایشان باقی نمانده است، بیصدا گریه میکند…
ان شاء الله خدای متعال برای مردی نیاورد که هم نتواند بخاطر حکم خدا از همسر خود دفاع کند، هم آن همسر بخاطر دفاع از او آسیب بخورد.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حال گریه کردن است، اگر جسارت به محضر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نباشد میگوید که دنیا بر سر او خراب شد… دوید و سر او را به دامان گرفت، عرض کرد: «یَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ»،[31] سیّدهی من! چرا اینطور گریه میکنی؟
البته صدیقه طاهره سلام الله علیها غیر از این نمیفرماید، فرمود: «أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي» برای غربت تو گریه میکنم… نگران جسم من نباش…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشغول تجهیز صدیقه طاهره سلام الله علیها شد، گاهی سر به دیوار میگذاشت، گاهی ادامه میداد، غرق در غم و عزا بود، لحظهای برگشت و ملتفت شد و دید که بچهها در حال جان دادن هستند…
این بچهها برای غربتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، دیگر بلند بلند گریه نمیکردند، میگفتند ما پدرمان را بیش از این مظلوم و غریب نکنیم…
گاهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودش سرش را به دیوار میگذاشت و گریه میکرد، گاهی ادامه میداد، یک لحظه برگشت و به خودش ملتفت شد، شاید اینطور که برای تشبیه میگویند دید که بچهها آستین به دهان گرفتهاند، آرام آرام گریه میکنند…
جگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای اینها سوخت و فرمود: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ»،[32] این لطافت عجیب است، دید فضّه هم ایستاده است… فرمود: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ» بیایید از مادرتان توشه بگیرید و وداع کنید، «فَهَذَا اَلْفِرَاقُ وَ اَللِّقَاءُ فِي اَلْجَنَّةِ» این آخرین دیدار است، دیگر دیدار به قیامت…
اینجا حضرت زینب کبری سلام الله علیها حدود چهار سال سن داشت، بین برادران بود، باحرمت بود، آمدند و مادرِ کفن شده را در آغوش گرفتند…
لا یَوم کَیَومکَ یَاأباعَبدالله…
دارد که وقتی دختر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با عمّهی خود به قتلگاه آمد، اجازه ندادند که عزاداری کنند، همینکه شروع به گریه و ندبه کردند، عدّهای آمدند…
دختر کوچک هم سه سال داشت و آن صحنهی پهلوانیِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها و سیّدالسّاجدین علیه السلام را دید، خطبههای آن بزرگواران و بیادبیهای یزید را دید، آن نمایش را دید که یزید ملعون ایجاد کرد و دختران را ترساند و حرفهای زشتی بر زبان او جاری شد و دختران سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را مضطرب کرد…
شاعر میگوید: آیات قرآن بودند ولی به آنها نگاه خبیثانه صورت گرفت…
وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها از آنها حفاظت کرد، این دخترها با یک غرور شکستهای به خرابه آمدند…
ان شاء الله خدا نیاورد که کسی به یک بانوی عفیفه بیادبی کند، آن بانو دوست ندارد راجع به آن موضوع حرف بزند… هر کدام رفتند و سرشان را به دامان خود گرفتند و در گوشهای نشستند، اما انگار دختر کوچک را مار گزیده بود، دیگر آتش جگر او خاموش نشد، نمیتوانست آرام بنشیند، رفت و سر خود را در جایی از خرابه روی زمین گذاشت…
نمیدانم خوابید یا نه، اما لحظاتی گذشت و بلند شد و نشست، آرام نشد، گفت: من پدر خود را میخواهم…
نمیدانم که آیا میخواست به پدر خود شکایت کند یا آیا میخواست به پدر خود پناه ببرد…
آن خبیثِ شکست خورده از حضرت زینب کبری سلام الله علیها و سیّدالسّاجدین علیه السلام دید که فرصت برای انتقام گرفتن مهیاست، گفت: سر را ببرید…
آنجا وجود مبارک حضرت زینب کبری سلام الله علیها، بعد از اینکه صدیقه طاهره سلام الله علیها کفنپوش و آماده بود، او را در بر گرفت؛ اما اینجا اینطور نبود، این طفل نشسته بود، خرابه که تاریک بود، شاید چشمهای مبارک این دختر هم کمسو بود، وقتی ظرف را جلوی او گذاشتند و روبند را کنار زد، اینطور نقل است که عقب عقب رفت، اصلاً جا خورد… کاری که با صورت کرده بودند قابل فهم نبود، نمیتوانست تحمّل کند… اما جلو آمد، انگار بالاخره پدر را استشمام کرد، «اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَةً طَیبَةً»… بابا را در بر گرفت، «مَنِ الَّذِی أیتَمَنِی»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه کهف، آیه 27 (وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا)
[5] سوره مبارکه نور، آیه 36 (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)
[6] زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در هفده رجب
[7] سوره مبارکه فجر، آیه 27
[8] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 2
[9] نهج البلاغه، خطبه 156 (و قام إليه رجل فقال: يا أميرالمؤمنين، أخبرنا عن الفتنة، و هل سألتَ رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) عنها؟ فقال عليه السلام: إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ: «الم- أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِنَا. فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أَخْبَرَكَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا؟ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي. فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ، فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ، فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ، فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ؟ فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ، فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً؟ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ. وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ، فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ. قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ، أَبِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟ فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ.)
[10] نهج البلاغه، حکمت 77 (يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا، إِلَيْكِ عَنِّي؛ أَ بِي تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَيَّ [تَشَوَّفْتِ] تَشَوَّقْتِ؟ لَا حَانَ حِينُكِ؛ هَيْهَاتَ، غُرِّي غَيْرِي؛ لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ؛ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا؛ فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ.)
[11] سوره مبارکه آل عمران، آیه 35 (إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)
[12] سوره مبارکه آل عمران، آیه 36 (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ)
[13] سوره مبارکه آل عمران، آیه 37 (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا ۖ كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ)
[14] سوره مبارکه آل عمران، آیه 38 (هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ)
[15] سوره مبارکه مریم، آیه 7
[16] سوره مبارکه آل عمران، آیه 42 (وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ)
[17] سوره مبارکه آل عمران، آیه 44 (ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ)
[18] سوره مبارکه مریم، آیه 30 (قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا)
[19] سوره مبارکه مریم، آیه 29 (فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ ۖ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا)
[20] سوره مبارکه مریم، آیه 31 (وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا)
[21] سوره مبارکه مریم، آیه 32 (وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا)
[22] سوره مبارکه مؤمنون، آیه 50 (وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَىٰ رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ)
[23] سوره مبارکه مریم، آیه 156
[24] سوره مبارکه آل عمران، آیه 36 (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ)
[25] معاني الأخبار، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۶ (أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هَلْ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ قَالَ نَعَمْ عَنَى بِذَلِكَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ زَيْنَبَ وَ أُمَّ كُلْثُومٍ .)
[26] سوره مبارکه آل عمران، آیه 42 (وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ)
[27] تفسير نور الثقلين، جلد ۵، صفحه ۳۷۷ (وَ عَنْ أَبِي مُوسَى عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: كَمَلَ مِنَ اَلرِّجَالِ كَثِيرٌ وَ لَمْ يَكْمُلْ مِنَ اَلنِّسَاءِ إِلاَّ أَرْبَعٌ: آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ ، وَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ ، وَ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .)
[28] زیارت جامعه کبیره
[29] الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، جلد ۱، صفحه ۲۵۲ (وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ رَفَعَهُ إِلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَوْلاَدِ اَلْبَرَامِكَةِ عَرَضَ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِي أَبِي بَكْرٍ قَالَ لَهُ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ فَأَلَحَّ اَلسَّائِلُ عَلَيْهِ فِي كَشْفِ اَلْجَوَابِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُمَا .)
[30] الأمالي (للمفید)، جلد ۱، صفحه ۲۲۰ (حَدَّثَنَا اَلشَّيْخُ اَلْجَلِيلُ اَلْمُفِيدُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اَلنُّعْمَانِ أَيَّدَ اَللَّهُ تَمْكِينَهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلصَّيْرَفِيِّ اَلْمَعْرُوفُ بِابْنِ اَلزَّيَّاتِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ اَلْإِسْكَافِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَلاَمَةَ اَلْغَنَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ اَلْعَامِرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مَعْمَرٍ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنِ اَلْفُجَيْعِ اَلْعُقَيْلِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ أَبِيَ اَلْوَفَاةُ أَقْبَلَ يُوصِي فَقَالَ – هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَخُو مُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ وَ اِبْنُ عَمِّهِ وَ وَصِيُّهُ وَ صَاحِبُهُ وَ أَوَّلُ وَصِيَّتِي أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُهُ وَ خِيَرَتُهُ – اِخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ وَ اِرْتَضَاهُ لِخِيَرَتِهِ وَ أَنَّ اَللَّهَ بَاعِثُ مَنْ فِي اَلْقُبُورِ وَ سَائِلُ اَلنَّاسِ عَنْ أَعْمَالِهِمْ وَ عَالِمٌ بِمَا فِي اَلصُّدُورِ – ثُمَّ إِنِّي أُوصِيكَ يَا حَسَنُ وَ كَفَى بِكَ وَصِيّاً بِمَا أَوْصَانِي بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ يَا بُنَيَّ فَالْزَمْ بَيْتَكَ وَ اِبْكِ عَلَى خَطِيئَتِكَ وَ لاَ تَكُنِ اَلدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّكَ وَ أُوصِيكَ يَا بُنَيَّ بِالصَّلاَةِ عِنْدَ وَقْتِهَا وَ اَلزَّكَاةِ فِي أَهْلِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا وَ اَلصَّمْتِ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ وَ اَلاِقْتِصَادِ فِي اَلْعَمَلِ وَ اَلْعَدْلِ فِي اَلرِّضَا وَ اَلْغَضَبِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ وَ إِكْرَامِ اَلضَّيْفِ وَ رَحْمَةِ اَلْمَجْهُودِ وَ أَصْحَابِ اَلْبَلاَءِ – وَ صِلَةِ اَلرَّحِمِ وَ حُبِّ اَلْمَسَاكِينِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ وَ اَلتَّوَاضُعِ فَإِنَّهُ مِنْ أَفْضَلِ اَلْعِبَادَةِ – وَ قَصْرِ اَلْأَمَلِ وَ ذِكْرِ اَلْمَوْتِ وَ اَلزُّهْدِ فِي اَلدُّنْيَا فَإِنَّكَ رَهْنُ مَوْتٍ وَ غَرَضُ بَلاَءٍ وَ طَرِيحُ سُقْمٍ- وَ أُوصِيكَ بِخَشْيَةِ اَللَّهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلاَنِيَتِهِ وَ أَنْهَاكَ عَنِ اَلتَّسَرُّعِ بِالْقَوْلِ وَ اَلْفِعْلِ وَ إِذَا عَرَضَ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِ اَلْآخِرَةِ فَابْدَأْ بِهِ وَ إِذَا عَرَضَ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِ اَلدُّنْيَا فَتَأَنَّهُ حَتَّى تُصِيبَ رُشْدَكَ فِيهِ وَ إِيَّاكَ وَ مَوَاطِنَ اَلتُّهَمَةِ – وَ اَلْمَجْلِسَ اَلْمَظْنُونَ بِهِ اَلسُّوءُ فَإِنَّ قَرِينَ اَلسَّوْءِ يُغَيِّرُ جَلِيسَهُ وَ كُنْ لِلَّهِ يَا بُنَيَّ عَامِلاً وَ عَنِ اَلْخَنَى زَجُوراً وَ بِالْمَعْرُوفِ آمِراً وَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ نَاهِياً وَ وَاخِ اَلْإِخْوَانَ فِي اَللَّهِ وَ أَحِبَّ اَلصَّالِحَ لِصَلاَحِهِ وَ دَارِ اَلْفَاسِقَ عَنْ دِينِكَ وَ أَبْغِضْهُ بِقَلْبِكَ وَ زَايِلْهُ بِأَعْمَالِكَ لِئَلاَّ تَكُونَ مِثْلَهُ – وَ إِيَّاكَ وَ اَلْجُلُوسَ فِي اَلطُّرُقَاتِ وَ دَعِ اَلْمُمَارَاةَ وَ مُجَارَاةَ مَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ وَ لاَ عِلْمَ وَ اِقْتَصِدْ يَا بُنَيَّ فِي مَعِيشَتِكَ وَ اِقْتَصِدْ فِي عِبَادَتِكَ وَ عَلَيْكَ فِيهَا بِالْأَمْرِ اَلدَّائِمِ اَلَّذِي تُطِيقُهُ وَ اِلْزَمِ اَلصَّمْتَ تَسْلَمْ وَ قَدِّمْ لِنَفْسِكَ تَغْنَمْ وَ تَعَلَّمِ اَلْخَيْرَ تَعْلَمْ وَ كُنْ لِلَّهِ ذَاكِراً عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ اِرْحَمْ مِنْ أَهْلِكَ اَلصَّغِيرَ وَ وَقِّرِ مِنْهُمُ اَلْكَبِيرَ وَ لاَ تَأْكُلَنَّ طَعَاماً حَتَّى تَصَدَّقَ مِنْهُ قَبْلَ أَكْلِهِ – وَ عَلَيْكَ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ زَكَاةُ اَلْبَدَنِ وَ جُنَّةٌ لِأَهْلِهِ وَ جَاهِدْ نَفْسَكَ – وَ اِحْذَرْ جَلِيسَكَ وَ اِجْتَنِبْ عَدُوَّكَ وَ عَلَيْكَ بِمَجَالِسِ اَلذِّكْرِ وَ أَكْثِرْ مِنَ اَلدُّعَاءِ – فَإِنِّي لَمْ آلُكَ يَا بُنَيَّ نُصْحاً وَ هٰذٰا فِرٰاقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ – وَ أُوصِيكَ بِأَخِيكَ مُحَمَّدٍ خَيْراً فَإِنَّهُ شَقِيقُكَ وَ اِبْنُ أَبِيكَ وَ قَدْ تَعْلَمُ حُبِّي لَهُ وَ أَمَّا أَخُوكَ اَلْحُسَيْنُ فَهُوَ اِبْنُ أُمِّكَ وَ لاَ أَزِيدُ اَلْوَصَاةَ بِذَلِكَ وَ اَللَّهُ اَلْخَلِيفَةُ عَلَيْكُمْ وَ إِيَّاهُ أَسْأَلُ أَنْ يُصْلِحَكُمْ وَ أَنْ يَكُفَّ اَلطُّغَاةَ اَلْبُغَاةَ عَنْكُمْ – وَ اَلصَّبْرَ اَلصَّبْرَ حَتَّى يَتَوَلَّى اَللَّهُ اَلْأَمْرَ وَ لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ.)
[31] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۸ (وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ اَلْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لاَ تَبْكِي فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اَللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لاَ يُؤْذِنَ بِهَا اَلشَّيْخَيْنِ فَفَعَلَ)
[32] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۱۷۴