«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختم المرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه، عرض تسلیت به محضر بابرکت و باعظمتِ حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
هدیه به ارواح طیّبهی شهیدان، امام امّت، شهدای از صدر اسلام، شهدای دفاع مقدّس، شهدای مدافع حرم، شهدای مقاومت، شهدای قدس و شهید نستوه، مایهی عزّت و فخر تشیّع، نماد شیعه در قرن اخیر، شهید نصرالله، صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
تبیین بحث
دین برای هدایت ما آمده است.
این جملاتی که بعنوان مقدّمه عرض میکنم، روی هر کدام از آنها که بخواهم صبر کنم، باید همهی پنج جلسه را راجع به آن گفتگو کنیم.
دین برای هدایت ما آمده است، هدایت هم یعنی انتخاب مسیر حق از مسیرهای باطل، با اختیار. آمدهایم تا عبد شویم و بفهمیم. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»،[4] که در روایات مسیر این بندگی را هم معرفت معرّفی کردهاند.
به این دنیا آمدهایم تا متوجّه شویم چه کسی مولاست و ما چهکاره هستیم یا نیستیم، یعنی با علم «عبد» شویم.
برای اینکه این اتفاق بیفتد، دو ابزار آن، موضوع این جلسات ماست، که به فاطمیه هم ربط دارد.
یکی اینکه مسیر این هدایتگری چگونه است… الآن برای اینکه فعلاً تیتر در ذهن شما بماند «تبلیغ سلبی» را عرض میکنم، همهی اینها را یک به یک توضیح خواهم داد، اول اجازه بدهید تا هندسهی بحث را بیان کنم.
وسیلهای که ما با آن سیر میکنیم تا این هدایت را ببینیم و رشد کنیم چیست؟ بلا.
دین را به ما عرضه کردهاند که هدایت شویم و رشد پیدا کنیم، بهترین شیوهی زندگی در دنیا، فارغ از اینکه آیا قیامت هست یا نه، دین است. همانطور که شما طلا را بیدردسر نسبت به نقره ترجیح میدهید، هرچه من قسم بخورم شما طلا را با شن تعویض (با همان وزن و جرم) نمیکنید، شما متوجّه هستید که طلا نسبت به شن ارجحیت ذاتی دارد.
دین آمده است که دنیای ما را درست کند، نه اینکه من بمیرم، بخاطر خدا، ثواب دارد… نه! برای اینکه بهترین شیوهی زندگی است، اگر غیر از این باشد نمیتواند پیش برود، برای بیست سال و سی سال و پنجاه سال میشود مردم را فریب داد، اما اتفاقاً دین آمده است که عقلانیت را رشد بدهد تا انسان انتخاب کند، و چه چیزی همیشه منتخب است؟ آن چیزی که ارجحیت ذاتی دارد.
یهود و جاهای دیگر میگفتند خدا برای اینکه دست انسان به بعضی حقایق نرسد گفته بود که از این درخت نخور، این درخت جاودانگی است!
اینجا سؤال پیش میآید که این چه پذیرایی است؟
اینطور نیست، دین آمده است که بهترین شیوهی زندگی را به ما آموزش دهد، آمده است تا به ما بگوید آن چیزی که انتخاب کردی بیارزش است، بیا و طلا را انتخاب کن.
الآن صرفاً دنیا را فارغ از قیامت عرض کردم.
فاطمیه اول به این موضوع پرداختم که به آن وارد نخواهم شد.
دین آمده است که زندگی ما را تغییر دهد، دنیای ما را اصلاح کند، و آخرت ما را اصلاح کند.
بدان، بفهم و انتخاب کن
یعنی باید چطور به کجا برسیم؟ عبد شویم و بفهمیم.
توجّه کنیم که عبد شویم و بفهمیم، نه نفهمیم که عبد شویم، آن چیزی که خودش نمیفهمد چکار میکند ربات است! دین نیامده است که ما را اینطور به سمتی هُل بدهد. حال گاهی هُل دادن سلب اختیار کامل است، مانند ربات که با کنترل از راه دور جابجا میشود، یا چنان او را جوزده و تحریک میکنند یا طوری در شهوات و امیال و خواستهها و نگاه و احساسات او جَو تولید میکنند که ناخودآگاه مانند کسی که هیپنوتیزم شده است، دیگر اختیار از او سلب شده است. دین نیامده است که ما را اینطور عبد کند، اصلاً دین به این کار که عبد نمیگوید.
عبد آن کسی است که اختیار او از همه بیشتر است اما انتخاب او از همه درستتر است، دین آمده است ما را به بندگی ببرد.
اگر من عبد شوم، اوصاف خدا دارم.
شما به دنبال چه چیزی هستید؟ یک نفر میگوید من ورزش رزمی میکنم که زور من زیاد شود، دیگری میگوید من کاسبی میکنم که پول من زیاد شود، دیگری میگوید من درس میخوانم که علم من زیاد شود، همه به دنبال توسعهی اوصاف خود هستند.
دین آمده است که ما را عبد کند، اگر ما عبد شویم، اوصاف خدا پیدا میکنیم؛ که دیگر ثروت و قدرت و توانایی و علم او با این چیزها قابل قیاس نیست. دین آمده است ما را به سمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از کندن دربِ خیبر فرود: «وَ اَللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمَانِيَّةٍ»،[5] عبد شدم که این قدرت را دارم.
اصلاً چرا اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از این موضوع بیزار بودند که به آنها خدا بگویند؟ چون میفرمودند اینطور اصل قدرت مرا از بین میبری، من عبد هستم، من هر چیزی دارم از عبد بودن من است، عبد هستم و خودم نیستم، هر چیزی هست خداست، برای همین قوت دارد، علم دارد، توان دارد.
دین آمده است که ما را عبد کند. برای اینکه معلوم شود با تعبیر دیگری بگویم، دین آمده است بند از گردن ما باز کند، دین میگوید بگذار مرکز انتخاب تو یک جا باشد، نه صد جا! صد رئیس نداشته باش! «أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»،[6] این خدا میخواهد مرا رشد بدهد و به من هم نیازی ندارد، یعنی مانند رئیس شرکت ما نیست که اگر من آبدارچی او هستم، او به چای من نیاز دارد و من هم به پول او.
دین آمده است که ما را عبد کند، عبدِ بامعرفت. بفهمیم و عبد شویم. یعنی بند از گردن ما باز شود، بند دنیا، بند مقام، بند شهرت، بند شهوت، بند غضب و… هر چیزی که میخواهد مرا به سمتی بکشد و جلوی تصمیم مرا بگیرد، جلوی انتخاب مرا بگیرد، جلوی عقل مرا بگیرد. چون وقتی شهوت غلیان کند عقل از کار میافتد، دین آمده است که عقل از کار نیفتد.
برای همین عرض کردم مانند بعضی از آن جریانها که میگفتند آن درخت، درختِ دانایی است؛ ما این حرف را قبول نداریم.
دین آمده است که بگوید: بفهم، بدان و انتخاب کن.
مرکب رشد برای ما بلاست
دین آمده است که ما عبد شویم، برای این مسیر باید دو کار کند، دعوتکننده چگونه دعوت کند که ما عبد شویم؟ یک جواب «تبلیغ سلبی» است، که به این موضوع خواهم پرداخت و عرض خواهم کرد که فاطمیه در این موضوع چه اثر مهمّی دارد.
عملیات صدیقه طاهره سلام الله علیها بزرگترین تلبیغ سلبی تاریخ اسلام است.
ابزار تبلیغ سلبی چیست؟ بلا!
اینطور نیست که اگر خدا از من بیزار باشد، مشکلی جلوی راه من بگذارد. اتفاقاً اگر ببیند من در حال رشد هستم، بلا میآید. برای اینکه من با بلا رشد میکنم.
کسانی که تمرین کردهاند و آموزش شنا دیدهاند، زمان بچگی ما یک استخر کوچک بود و تعداد زیادی بچه و یک مربی، شانزده هفته میگفت فرض کنید در آب هستید و پا بزنید!
اگر شما تا قیامت هم پا بزنید، به آن کار «شنا کردن» نمیگویند، باید به آب بیفتی، تا آن تمرینی که کردی اتفاق بیفتد. مسیر رشد ما در بلاست. باید در آب بیفتی، بعد آموزشها را پی بگیری تا بتوانی شنا کنی.
وگرنه شما تا قیامت کلاس تئوری رانندگی بروید و حفظ کنید، راننده نمیشوید. راننده باید به خیابان برود تا در جایی که خطر تصادف و تصادم و جرح و… وجود دارد، ماشین را هدایت کند.
آن مرکب ما برای رشد «بلا» است.
لذا مؤمن نه پرروبازی درمیآورد، مثلاً روز اول آموزش شنا نمیگوید مرا از آبشار نیاگارا پایین بیندازید، یعنی به اندازه است، اما مرکب ما برای رشد بلاست.
اگر صدیقه طاهره سلام الله علیها باشد، مرکب بلاست، اگر کاشانیِ سطح پایین هم باشد، مرکب او هم بلاست، منتها بلاها با یکدیگر تفاوت دارد.
لذا اگر مؤمن بلا ببیند پرروبازی درنمیآورد اما میفهمد خدا میخواهد مرا رشد بدهد. مؤمن وقتی در تنگنا قرار میگیرد شکر میکند.
سوره مبارکه احزاب قرآن کریم را ببینید، وقتی مؤمنین محاصره شدند، گفتند: «هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ»،[7] این وعدهی خدا و رسول است، محاصره شدیم و کار سخت است، یعنی ابتلاست.
در جنگ احزاب یا خندق مسلمین محاصره شدند، جنگ خیلی خطرناکی بود…
مؤمن که حواس او جمع است، از قبل به او گفتهاند.
ما که بینندهی فیلم هستم ممکن است از فیلم ترسناکی بترسیم و هیجان پیدا کنیم، اما بازیگری که فیلم را بازی میکند یا نویسندهی فیلم یا کارگردان که نمیترسد، چون برای او لو رفته است.
مؤمن مانند بینندهی فیلم نیست که مدام منفعل شود که چه اتفاقی رخ خواهد داد؛ از قبل به مؤمن خبر دادهاند که قرار است چه اتفاقی رخ دهد. مثلاً به بازیگر فیلم میگویند قرار است چاقوی بازیگر مقابل از این سمت بیاید و تو از این سمت بروی، اصابت این چاقو به بدن تو هم برای تو خطری ندارد.
لذا اگر ترسوترین آدم هم فیلم بازی کند و در میان فیلم به سمت او تیر مشقی بزنند، او نمیترسد؛ ولی همان آدم در دنیای واقعی از سوسک میترسد! چرا از آن تیر نمیترسد؟ چون از قبل به او گفتهاند که آن تیر مشقی است، او هم مطمئن شده است.
خدا شاهد است که اگر ما باور کنیم این عالم کارگردان دارد و کارگردانِ این عالم به اندازهی کارگردانهای این فیلمها کار را میداند، ما نباید بترسم و تیر مشقی است، دیگر نخواهیم ترسید.
اینطور نیست که فرزندان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به تراپی شجاعت رفته باشند که حضرت زینب کبری سلام الله علیها وسط شام اینطور نعرهی حیدری دارد…
اجازه بدهید آن بیت مرحوم اردوبادی را بخوانم که او هم ما را دعا کند، همانطور که میدانید کتاب شریف الغدیر مرهون آقای اردوبادی است، چون از جهت ادبی که این کتاب بایستی در جهان عرب فخیم باشد، آقای اردوبادی زحمت کشیده است، کتاب برای علامه امینی رضوان الله تعالی علیه است ولی آقای اردوبادی خدمت کرده است.
آقای اردوبادی در مورد حضرت زینب کبری سلام الله علیها میگوید او کیست؟ او دریاست؟ او اقیانوس است؟ او صاعقه است که اینطور خطبه میخواند؟
بعد میگوید: «أو أنَّ فِي غَابِ الإمَامَةِ لَبوَةً» یا او کسی است که در بیشهی امامت یک شیری است که «لِزَئيِرِهَا عَنَتِ الوُجُوهُ تَهَيُّبَا» وقتی بر سرِ یزید داد زد، آنها مانند موشی در برابر نعرهی شیر شدند.
میگوید آنها چاقو و نیزه داشتند، اینها حتّی لباسشان مناسب جلسه نبود، ولی با فریاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها، آنها از هیبت او ترسیده بودند.
آیا حضرت زینب کبری سلام الله علیها کلاس تراپی شجاعت رفته بود؟ نخیر! میدانست اگر خدا نخواهد خنجر و چاقو و نیزهی اینها کاری نمیکند و اینها کارهای نیستند.
فاطمیه اوج نقطهی ابتلاست
به فضل الهی این هندسهی بحث است، و فاطمیه از مهمترین نقاط است، چون ابتلا در اوج است، ابتلا آنقدر سنگین است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که آیا نمیشود من قبل از شما از دنیا بروم؟
یعنی به این راحتی نبود، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمودند به یک جنگی میروی و تو را تکه تکه میکنند، قطعاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیفرمود آیا نمیشود نروم؟
کمااینکه این اتفاق رخ داد، چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: خدا دستور داده است… چون اگر تو را در شهر ببینند، فکر میکنند من نرفتهام. تو کمی در مکه بچرخ و سپس جای من بخواب، تا من بتوانم بروم.
این امر جهات و حکمتهایی دارد، وگرنه این امر برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت بود، اگر میخواهید ببینید چقدر سخت بود، با اینکه نمیفهمیم، اینطور حساب کنید که شما برادر یا خواهر یا مادر یا همسر یا فرزند خود را در جایی که خطر جدّی وجود دارد، سپر خودتان کنید. چطور میشود که انسان فرزند خود را در مقابل تیغ، سپر خودش کند؟ انسان حاضر است خودش تکه تکه شود اما به فرزندش آسیبی نرسد.
در لیلة المبیت خیلی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت گذشت، آنجا ایثار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم هست، منتها آنجا باید برای هدایت امت فعلاً حضور داشته باشد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باید فدایی باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! باید صبر کنی. چون تعدادی بر سر تو هجوم میآورند و احتمال دارد که تو را بکشند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: یا رسول الله! مگر ما به حق نیستیم؟
آیا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نعوذبالله شک دارد؟ نخیر! اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درواقع از شاهد امت برای خودش سند میگیرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: بله! ما به حق هستیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ اَلصَّبْرِ»،[8] پس اینجا از مواضع شکر است، یعنی من لیاقت پیدا کردهام که فدایی شما شوم، ان شاء الله اینطور بشود.
رشد بدون ابتلا نداریم!
انتخاب در مسیر بندگی، بعلاوهی ابتلا.
عزیزان! راه دیگری ندارد، اینکه مثلاً من درس نخوانم و بعد مداد خود را به ضریح امام حسین علیه السلام متبرّک کنم، اینطور رتبه یک کنکور نخواهم شد، یا من تلاش نکنم و فقط دستمالی به سر خود ببندم، بعد آقای بهجت شوم و مردم برای تماشای نماز من بیایند، مسلماً نمیشود.
رشد بدون ابتلا نداریم، ابتلا مرکب رشد است، اگر ما این را بدانیم، قدری خودمان را به دست خدا میسپاریم و ممانعت نمیکنیم و مانع ایجاد نمیکنیم.
وقتی من بدانم یک نفر میخواهد مرا به مسیری ببرد که خودش میداند کجاست و کار خود را هم بلد است و من هم باید به حرف او گوش بدهم و این کاری که او میگوید اجر دارد و اگر من کار دیگری کنم، خودم باید به فکر اجر آن باشم…
مثل اینکه بازیگر به حرف کارگردان گوش ندهد و بگوید من تصمیم میگیرم در این سکانس اینطور حرف بزنم! اینطور او را اخراج میکنند.
اگر انسان این موضوع را باور کند و بداند که مسیر با ابتلا است…
او چطور ما را یاری میکند؟ با تبلیغ سلبی.
حال اگر تبیین شده است، صلواتی بفرستید تا در مورد تبلیغ سلبی گفتگو کنیم.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
تبلیغ سلبی
در مسیر هدایت، که ما میخواهیم انتخاب کنیم، هدایتکننده (یعنی خدای متعال و معصومین علیهم السلام) در انتخاب من اخلال ایجاد نمیکنند، «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»،[9] اما طوری میگوید که من بین مسیر حق و مسیر باطل شیرفهم شوم.
یک مثال واضح این است که دو لیوان به شما بدهند و بگویند در این لیوان آب است و در آن لیوان سم است، نه اینکه این آب خنک است و آن آب ولرم است، خودت انتخاب کن.
اینجا هنگام تبلیغ کردن نباید فقط خوبی را بگوید، باید بد را هم بگوید. به این «تبلیغ سلبی» میگویند.
مثلاً میگوید آیا میخواهی هدایت شوی؟ برو و عروهی وثقی را بگیر.
عروهی وثقی چیست؟ فرض بفرمایید که شما به انتهای یک چاه افتادهاید و باید یک طنابی را بگیرید و بالا بروید، یا قلاب طناب را به کمر خودت ببندی و تو را بالا بکشند. حال فرض کنید آنجا سه طناب وجود دارد…
مرحوم ابوتمام هزار و دویست سال قبل میگوید: «هَراقوا دَمَي سِبطَيهِمِ وتَمسَّكوا *** بِحَبلِ عُریً لا المَحضُ فَتلاً وَلا الشَّزرُ»، بنیامیه و آنها یک کاری کردند، یعنی اینها هم یک طناب به آن چاه انداخته بودند، وقتی قلاب این طناب را به کمر خود میبندید، میبینید که ظاهر آن طناب هم خیلی پیچیده و در هم طنیده و قطور و جاندار است، در حالی که این طناب پاره است و فقط ظاهر دارد، وقتی چند متر تو را بالا میبرد، طناب پاره میشود. اگر مثلاً از ده متری به زمین بیفتی که کار تو تمام است!
یعنی عروهی وثقی نیست و طنابپاره است ولی شکل طناب است.
لذا میگوید باید طناب را بالا بگیری و بالا بیایی، ولی از این سه رشته، این دو رشته طناب نیست، اینها عروه وثقی نیست.
خدای متعال میفرماید: «مَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»،[10] بعد «وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى».
اول این دو طناب قلابی را کنار بگذارید، بعد به این طناب اطمینان کن و بالا برو. اگر مشخص نکند و فقط بگوید یکی از این طنابها خوب است، من باید با کدامیک بالا بیایم؟ و من فقط یک جان دارم.
برای همین اول میگوید آن قلابیها را کنار بزن، طناب واقعی این است. چون اگر قاطی شود هدایت رخ نمیدهد، ضلالت رخ میدهد. چون سه طناب است، یعنی دو سوم احتمال دارد که من به زمین بخورم، یعنی تقریباً 66 درصد احتمال سقوط هست، این که عروهی وثقی نیست و اطمینان ندارد؛ یعنی من میخواهم درست انتخاب کنم اما راه من مشخص نیست، من فهمیدهام که باید از این چاه بیرون بیایم و از این مسیر ارتقاء پیدا کنم ولی تو باید بگویی من چکار کنم.
لذا آن بزرگواران هم حقیقت را بیان میکنند و هم حقیقتنماهای دروغین را از دو طرف کنار میزنند.
لذا برای دین خیلی مهم است که وقتی میخواهد توحید را یاد بدهد، شما به سراغ شرک نروید.
برای چه دیندار شدیم؟ برای اینکه عبد شویم که بفهمیم که ارتقاء پیدا کنیم که رشد کنیم که به سمتی برویم که خدای متعال ما را برای آن خلق کرده است.
دین میگوید: مسیرهایی که میروی که اینها نیست! اینها سقوط است.
لذا وسیلهی تبلیغ دین، تبلیغ سلبی است، میگوید خیر کدام است و کدامها خیر نیست.
تبلیغِ سلبیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روز اول فقط از الله بیان میفرمود، اصلاً مسئله نبود، همه الله را قبول دارند، مخصوصاً خدایی که نه جا میخواهد، نه نیاز دارد، نه باید جلوی پای او غذا بگذاری، اما بتها اینگونه نبودند و هرکدام ذائقهای داشتند! آنها با الله مشکل نداشتند، میگفتند بتهای متعددی هست، اللهِ تو هم بیاید!
ولی وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد نفرمود الله الله، بلکه فرمود «لا اله الا الله»، یعنی این الله است و خدای دیگری هم وجود ندارد، مابقی وهم و توهّم و طنابپاره و فیک و دروغ است. بتپرستها دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنها را نفی میکند.
تبلیغِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با یک سلب شروع شد، چون اگر آن سلب نباشد، شما بروید و دربِ کعبه را باز کنید، میگویید اینجا بتهای متعددی هست، یک الله هم هست که جسم هم ندارد!
الله واحدِ قهار است، چرا نمیگوید واحدِ غفور یا واحدِ شکور یا واحدِ مهربان؟ یعنی واحدی است که دو بردار نیست، جا به دو نمیدهد، این یک مسیر است، انحصار است، «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ»،[11] این یک راه است و به هیچ راه دیگری نروید، «فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ»، یک راه «راه» است و راه دیگری نیست.
لذا باید سلبی صحبت کند، این منطق دین است.
چون ما نمیخواهیم بحث را فقط روی این قسمت نگه داریم، چند مثال میزنم و رد میشوم، وگرنه باید مثلاً سی جلسه فقط در مورد آیات قرآن در نوع تبلیغ سلبی صحبت کنیم.
قرآن کریم هر جایی که یک نفر را معرّفی میکند، دائماً کنار آن مدّعیان را حذف میکند، برای اینکه هدایت این است.
هدایت یعنی من باید انتخاب کنم، ولی باید برای من روشن باشد، نمیشود مبهم حرف زد، اگر مبهم حرف بزنی من دیگر نمیتوانم انتخاب کنم. برای همین تبلیغ سلبی است.
لذا شما نوع آیات قرآن کریم را نگاه کنید، فقط از ایمان سخن نمیگوید، از طاغوت و شرک و نفاق هم میگوید، چون ممکن است اینها روی انتخاب و آگاهی شما اثر بگذارند.
حال فرض کنید یک نفر بیاید و بگوید فقط از ایمان بگو و از شرک نگو؛ این حرف عملاً یعنی هدایت نکن، یعنی الله بگو ولی لا اله الا الله نگو.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که به بتها فحش نمیداد، اما لا اله الا الله علمیترین نفی همهی وجودشان بود.
منطقِ لا اله الا الله
کافی شریف دارد و بارها شنیدهاید که امام صادق علیه السلام فرمود: بنی امیّه اجازه میدادند مردم راجع به توحید حرف بزنند، اما اجازه نمیداد راجع به شرک حرف بزنند!
اگر از توحید بگویی و از شرک نگویی، طرف شرکِ خود را توحید میپندارد. بنیامیّه میفهمیدند چکار میکنند.
صدیقه طاهره سلام الله علیها وقتی میخواستند در خطبه فدکیه صحبت کنند، در ابتدا اینطور فرمودند: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ»، خدا یک پیغمبری را فرستاد که از خودتان بود و بین خودتان بود، اگر سختی بود برای او هم بود، بیشتر از شما هم سختی میکشید، «عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ»، او تحمّلِ سختیهای شما را نداشت، او که أزهدالزاهدین بود در یک مورد حرص داشت، «حَریصٌ عَلَیْکُمْ»، برای اینکه شما رشد کنید و شما خوب انتخاب کنید، برای خودش حریص نبود، برای هدایت شما حریص بود، «بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ»، بعد فرمود: «فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی» اگر بگردید او پدر من بود، نه پدر شما!
در ادامه در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ» برادرِ پسرعموی من بود نه مردان شما، یعنی فقط برادرِ پسرعموی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نه، بلکه «دُونَ رِجالِکُمْ»، آنطرف را میزند، اینطور نیست که او بود و آنها هم بودند، نخیر!
اینکه در روایات اینقدر تأکید شده است که «أَنْتَ اَلصِّرَاطُ اَلْمُسْتَقِيمُ»، «أَنْتَ اَلْعُرْوَةُ اَلْوُثْقَى»، بقیه نیستند، یعنی تأکید میکند که این هست و آنها نیست.
یا مثلاً حضرت هادی سلام الله علیه در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند: «آمَنْتَ بِاللّهِ وَهُمْ مُشْرِكُونَ»[12] تو ایمان آوردی و آنها شرک ورزیدند، «جاهَدْتَ فِي اللّهِ وَهُمْ مُحْجِمُونَ» تو جهاد کردی و آنها فرار کردی.
چرا امام هادی علیه السلام اینطور صحبت میکنند؟ همان منطقِ لا اله الا الله است!
یکی از چیزهایی که الآن دشمن روی رهبر ما حساس است این است که میگوید چرا مدام از «دشمن» صحبت میکند؟ به همین جهت است! چون فقط گفتن از دوست کافی نیست، چون اینطور دشمن هم میگوید من دوست هستم. شما باید هم دشمن را معرّفی کنید و هم دوست را، باید هم مؤمن را معرّفی کنید و هم منافق را، یا به رسم یا به وصف، که معلوم باشد.
تبلیغِ سلبی توسط امام حسن مجتبی صلوات الله علیه
آن چیزی که دردسر درست میکند این است که دشمن را معرّفی کنید، وگرنه مادامی که شما بگویید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارم، سلمان را دوست دارم، ابوذر را دوست دارم که مشکلی نیست، اما باید جایی بگویید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارم و فلانی را دوست ندارم.
حال مثال میزنم تا ببینید.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میخواست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کند و مردم را به جمل ببرد.
اینجا واضح است که حواس امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم هست که برای جمل نباید خیلی احساسات را تحریک کند و نباید تفرقه ایجاد شود.
همانطور که میدانید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جمل با پانصد یار از مدینه خارج شد، یاران عایشه میرقصیدند و شعر میخواندند و در اشعار خود میگفتند که میخواهیم علی را چطور سر ببریم، چون آن حرفها خیلی شنیع و زشت است، نمیتوانم بیان کنم.
امام حسن مجتبی سلام الله علیه و عمار به کوفه آمدند، ابوموسی اشعری که حاکم کوفه بود اجازه نمیداد مردم برای جنگ بروند، میگفت دعوای فامیلی است و به ما ربطی ندارد!
آنجا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میخواهد مردم را دعوت کند، فقط یک جملهی عبارت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را عرض میکنم، اگر ملاحظه کنید میبینید این پُرتکرار است، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: شما را به سوی کسی میبرم که «إِلَى مَنْ كَفَى اَللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ»،[13] خدا بوسیلهی او پیغمبرش را کفایت کرد، «وَ اَلنَّاسُ مُتَخَاذِلُونَ» مردم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رها کرده بودند.
یک نفر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را کفایت کرد و دیگران پیغمبر را رها کرده بودند.
آقا جان! اینجا چه جایی برای این حرفهاست؟ میخواهی مردم را به سمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دعوت کنید، فقط همین قسمت اول را بگویید! در ذهن اینها این است که اگر به سمت علی برویم یا به سمت فلانی برویم، هر دو آن طناب محکم است، هر دو آن مسیری است که میتوانیم برویم… اما این هدایت نیست.
درست است که من باید هدایت کنم، اما او باید راه را برای من مشخص کند، «فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ»،[14] او باید راه را درست مشخص کند که من متوجه شوم آیا او نبی است یا متنبّی است، یعنی کسی که به دروغ ادّعای پیامبری کرده است؛ من باید بفهمم آیا او وصی است یا یک کلّاش است؟
برای همین امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میفرمایند: شما را به سمت کسی میبرم که «إِلَى مَنْ كَفَى اَللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ» کسی که خدا بوسیلهی او پیغمبرش را کفایت کرد، «وَ اَلنَّاسُ مُتَخَاذِلُونَ» مردم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رها کرده بودند.
اسرار نبوّت از علی پرس این شهر درِ دگر ندارد
نه اینکه آن دیگری سواد کمتری دارد، بلکه این عروهی وثقی است و آن حبلِ عُریً است، این علم است و آن جهل است، این عدل است و آن ظلم است، این حق است و آن باطل است، این سپید است و آن سیاه است.
اگر نعوذبالله سلمان هم مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد همین است، البته سلمان که روی سر ما جا دارد و سلام خدا بر سلمان؛ چه برسد به دیگریها.
این همان چیزی است که با ما دعوا داشتند و میگفتند چرا وقتی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حرف میزنی، میگویی علی از اغیار برتر است، چرا سلبی حرف میزنی؟ علّت این بود که چون دین سلبی حرف میزند، چون اگر من سلبی حرف نزنم شیوهی بنی امیّه است، مردهشورِ آن تبلیغی را ببرند که تریبونِ بنیامیّه است! به چه دردی میخورد؟ اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کنار خس و خاشاک و زباله بگذارم تبلیغ است؟ اسم این کار هدایت است؟ اسم این کار رشد است؟ مردم اینطور انتخاب میکنند؟ آیا اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این روش را میپسندند؟
منطقِ دین «تبلیغ سلبی» است، عقلا تبلیغ سلبی میکنند.
میگوید وقتی خواستی غذای بیرون بخوری ببین که سیب سلامت داشته باشد، وگرنه نخور؛ یا اینکه توجّه کنید که فلان استاندارد را داشته باشد، وگرنه فلان. نمیگوید هرطور بود استفاده کن. چون سلامت تو برایش مهم است مشخص میکند. درست است که شما انتخاب میکند، انسان میتواند سَم هم بخورد، ولی او میگوید من برای تو مشخص میکنم که این درست است و آن غلط است. باید هردو را بگوید، اگر فقط خوب را بگوید کافی نیست و انتخاب غلط میشود.
تبلیغ سلبی توسط امام حسین علیه السلام
امام حسین سلام الله علیه در کربلا میخواهد پدر خود را وصف کند، در آن میان فرمود: «عَبَدَاللَّهَ غُلاماً يافِعاً» پدر من وقتی خدا را میپرستید و عبادت میکرد هنوز بالغ نشده بود، «وَ قُرَيْشٌ يَعْبُدُونَ الْوَثَنَيْنِ» ولی قریش بتپرست بود!
چرا امام حسین علیه السلام این جملات را فرمودند؟ برای اینکه میخواهند اینها را هدایت کنند، اینها باید انتخاب کنند.
نتیجهی تبلیغِ ناقص
الآن تصوّر کنید که فضای جنگ است و ما هم شکستهایی خوردهایم، اخیراً چند نوع شکست خوردیم، بعضی از آنهایی که بعضیها فکر میکردند اینها خیلی خودی هستند و در جبههی مشترک با ما با دشمن خدا (مثل اسرائیلیها) میجنگیدند، بر سر این خیانت تکفیریها ابراز خوشحالی کردند!
ما باید بفهمیم آن کسی که عروهی وثقی در دستش نیست، هرچه به او خوبی کنی، فایدهای ندارد.
آیا یعنی ما قبلاً اشتباه کردهایم؟ نه! ما اشتباه نکردهایم. وقتی ما یک دشمن مشترک داریم، حتّی اگر داعشیها هم با ما همکاری کنند که برویم و با اسرائیل بجنگیم، مادامی که با اسرائیل میجنگیم با آنها همکاری میکنیم. عقل همین را میگویند.
خوارج در سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بودند و رفتند تا با معاویه بجنگند. مگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خوارج را قبول داشتند؟ نه! مادامی که در جنگ با طاغوت اصلی همراهی میکند مشکلی نیست؛ اما دیگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به کسی نمیگفتند که این خوارج، سلمان و ابوذر و مقداد هستند.
ما هم که قدیمها اشاره میکردیم، همین منظور را داشتیم، میگفتیم این کسی که خوارج است را مثلاً نگو سلمان است، ولی الآن این خوارج با ما هممسیر است. الحمدلله و ان شاء الله بعداً بهتر هم خواهد شد.
اگر تبلیغ ناقص کنی مدام جا میخوری و مبهوت میشوی. تبلیغ ناقص جهل را توسعه میدهد، در حالی که هدایت یعنی عقل را توسعه بده.
تبلیغِ سلبیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
به جنگ با یهودِ خیبر رفتند که قدر قدرت بود، روز اول و دوم، فلانی و فلانی رفتند و با فرار برگشتند. مسلمین شکست خوردند. روحیهها از بین رفته است…
الآن میگویند طوری رفتار کنید که درگیری داخلی رخ ندهد، حواس خودتان را جمع کنید، اما تعبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ببینید، «لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبُّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[15] فردا کسی را به میدان میفرستم که او خدا و رسول را دوست دارد!
اگر ما در فضای نظامی شکست خوردیم، اول باید برگردیم و ببینیم چه کسانی بودند؟ آیا اینها خدا و رسول را دوست داشتند یا نه؟ یعنی چه؟ یعنی اگر کسی خدا و رسول را دوست داشته باشد، آنها را به جان خودش ترجیح میدهد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: فردا پرچم را به دست کسی میدهم که «يُحِبُّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ» خدا و رسول را دوست دارد، «وَ يُحِبُّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ» خدا و رسول هم او را دوست دارند، «كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ» او کرّار است و فراری نیست!
روضه و توسّل
کرّار چه کسی است؟ کرّار کسی است که یکتنه به قلب دشمن میزند و تا انتهای خط دشمن میرود، در دشمن غور میکند و به عمق دل دشمن میرود، مانند غواصی که به دلِ دریا میرود، مغوار است، یعنی کسی که اگر او را رها کنی دائم به دلِ دشمن هجوم میبرد و ترس ندارد، فارِس است یعنی پهلوان است، صفدر است یعنی باشجاعت است، صفدرِ مغوار به این راحتی از چیزی نمیترسد، مردِ میداندیده است، جراحت زیاد دیده است، بریده شدن زیاد دیده است، داغ زیاد دیده است، آن کسی که فرماندهی میدان است که مانند من نیست که زود با یک ترکش بترسد.
ان شاء الله خدای متعال بعضی از شهدای ما را رحمت کند که ترکش پوست شکم را زده بود و تا چند لایه پیش رفته بود، احشاء او بیرون ریخته بود، این زخم را با دست بسته بود و فرماندهی میکرد، این شخص که دیگر به این راحتی از چیزی نمیترسد، باراندیده است، میداندیده است، صحنههای سخت دیده است، این شخص به این راحتی نمیترسد.
شاعر میگوید وقتی به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حمله کردند، از زبان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میگوید، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پدر خود عرض کرد: «وَ عَینُ الفَارِسِ المِغوَارِ تُغضِی»،[16] علی فارِس و پهلوان بود، دائم به دلِ دشمن رفته بود، پهلوانِ میداندیده به این راحتی چشم خود را نمیبندد؛ اینها طوری بر سر من ریختند که «وَ عَینُ الفَارِسِ المِغوَارِ تُغضِی» علی چشمان خود را بست و چشمان خود را برگرداند، اما «وَ یَسمَعُ صَرخَتی» میشنید من چطور ناله میزنم، «وَ یَسمَعُ صَرخَتی وَصَدی شَجَایَا»…
برای اینکه عرض کنم این روضههایی که شما میشنوید هزار و صد سال قبل خواندهاند، یک مصرع دیگر هم عرض میکنم، برایم سخت است و خدا میداند که گفتنِ آن برایم مانندِ مردن است.
هزار و صد سال قبل این روضه را خواندهاند، شیعه شاعری به نام «عونی» دارد که هزار و صد سال است که از دنیا رفته است، میگوید: وقتی به درِ خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند، گروه اول آمدند و رفتند، گروه دوم آمدند و رفتند، تا دیگر خود فلانی مصمم، «وَفِی یَدِهِ قَبَسٌ مِنَ النَّار» مشعل بدست، با تصمیم، با اراده، میداند با چه کسی طرف است، میداند از چه کسی کینه دارد، میداند نسبت به علی حقد و کینه دارد، آمد و دو طرف درب را با هیمهی سنگین آتش زدند، صبر کرد تا درب قدری بسوزد، سپس درب را تکان داد، گفت: دیدم «أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ»،[17] تنِ مبارک خود را به درب چسبانده است که درب را نگه دارد؛ یادِ این موضوع افتادم که ما خیلی با علی حساب و کتاب داریم، کاری میکنم که هر روز هزار مرتبه بمیرد و زنده شود… به درب لگد زد…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم لحظات آخر عمر خود به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: فاطمهام را میبینم، آن لحظهای که دستی بالا میرود و گوشوارهای پرتاب میشود…
این شاعر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هزار و صد سال قبل میگوید: آنقدر کینهی او از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زیاد بود که اگر این ضربه را به سنگ میزد اثر میگذاشت، «صَكَّةً أثَّرَتْ بِحَيثُ أصابَتْ»…
برای همین مرحوم آیت الله غروی اصفهانی دارد که میگوید: «وَمِن سَوَادِ مَتنِهَا اسْودَ الفَضَا» آن لحظهای که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در قبر باز کرد، آسمان تیره و تار شد، «يَا سَاعَدَ اللهُ الإمَامَ المُرتَضَى»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه ذاریات، آیه 56
[5] إرشاد القلوب، جلد ۲، صفحه ۲۴۶ (وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ اَللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمَانِيَّةٍ وَ لَكِنْ بِقُوَّةٍ رَبَّانِيَّةٍ.)
[6] سوره مبارکه یوسف، آیه 39 (يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ)
[7] سوره مبارکه احزاب، آیه 22 (وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ۚ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا)
[8] المحتضر، جلد ۱، صفحه ۸۱ (وَ لَمَّا قَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : كَيْفَ صَبْرُكَ – يَا أَبَا اَلْحَسَنِ – إِذَا فَعَلَتْ بِكَ قُرَيْشٌ كَذَا وَ كَذَا، وَ عَدَّ عَلَيْهِ مَا يُلاَقِي بَعْدَهُ مِنْ كَيْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ وَ مَكْرِهِمْ وَ ظُلْمِهِمْ إِيَّاهُ وَ غَصْبِهِمْ حَقَّهُ. قَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ ! مَعَ سَلاَمَةٍ فِي دِينِي؟ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: مَعَ سَلاَمَةٍ فِي دِينِكَ. قَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ ! لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ اَلصَّبْرِ وَ اَلْبَلْوَى، بَلْ مِنْ مَوَاطِنِ اَلرِّضَا وَ اَلْبُشْرَى .)
[9] سوره مبارکه انسان، آیه 3
[10] سوره مبارکه بقره، آیه 256 (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)
[11] سوره مبارکه انعام، آیه 153 (وَأَنَّ هَٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
[12] زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام
[13] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۲، صفحه ۸۶ (وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ : أَنَّ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ لَمَّا قَدِمَ اَلْكُوفَةَ دَعَا أَبَا مُوسَى فَقَالَ اِتَّبِعْ مَا كَتَبَ بِهِ إِلَيْكَ فَأَبَى ذَلِكَ فَبَعَثَ إِلَى هَاشِمٍ يَتَوَعَّدُهُ فَكَتَبَ إِلَى عَلِيٍّ بِامْتِنَاعِهِ وَ أَنَّهُ شَاقٌّ بَعِيدُ اَلْوُدِّ ظَاهِرُ اَلْغِلِّ وَ اَلشَّنَآنِ وَ أَنَّهُ هَدَّدَهُ بِالسِّجْنِ وَ اَلْقَتْلِ فَلَمَّا وَرَدَ كِتَابُهُ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَتَاهُ بِهِ اَلْمُحِلُّ بْنُ خَلِيفَةَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي أَدَّى اَلْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ وَ وَضَعَهُ مَوْضِعَهُ فَكَرِهَ ذَلِكَ قَوْمٌ وَ قَدْ وَ اَللَّهِ كَرِهُوا نُبُوَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ بَارَزُوهُ وَ جَاهَدُوهُ فَرَدَّ اَللَّهُ كَيْدَهُمْ فِي نُحُورِهِمْ وَ جَعَلَ دَائِرَةَ اَلسَّوْءِ عَلَيْهِمْ وَ اَللَّهِ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ لَنُجَاهِدَنَّهُمْ مَعَكَ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ حِفْظاً لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ إِذْ صَارُوا أَعْدَاءً لَهُمْ بَعْدَهُ فَرَحَّبَ بِهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لَهُ خَيْراً ثُمَّ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ قَرَأَ كِتَابَ هَاشِمٍ وَ سَأَلَهُ عَنِ اَلنَّاسِ وَ عَنْ أَبِي مُوسَى فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا أَثِقُ بِهِ وَ لاَ آمَنُهُ عَلَى خِلاَفِكَ إِنْ وَجَدَ مَنْ يُسَاعِدُهُ عَلَى ذَلِكَ فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَللَّهِ مَا كَانَ عِنْدِي بِمُؤْتَمَنٍ وَ لاَ نَاصِحٍ وَ لَقَدْ أَرَدْتُ عَزْلَهُ فَأَتَانِي اَلْأَشْتَرُ فَسَأَلَنِي أَنْ أُقِرَّهُ وَ ذَكَرَ أَنَّ أَهْلَ اَلْكُوفَةِ بِهِ رَاضُونَ فَأَقْرَرْتُهُ. وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ قَالَ وَ بَعَثَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلرَّبَذَةِ بَعْدَ وُصُولِ اَلْمُحِلِّ بْنِ خَلِيفَةَ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ وَ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ إِلَى أَبِي مُوسَى وَ كَتَبَ مَعَهُمَا مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ أَمَّا بَعْدُ يَا اِبْنَ اَلْحَائِكِ يَا عَاضَّ أَيْرِ أَبِيهِ فَوَ اَللَّهِ إِنْ كُنْتُ لَأَرَى أَنَّ بَعْدَكَ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ اَلَّذِي لَمْ يَجْعَلْكَ اَللَّهُ لَهُ أَهْلاً وَ لاَ جَعَلَ لَكَ فِيهِ نَصِيباً سَيَمْنَعُكَ مِنْ رَدِّ أَمْرِي وَ اَلاِفْتِرَاءِ عَلَيَّ وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكَ اِبْنَ عَبَّاسٍ وَ اِبْنَ أَبِي بَكْرٍ فَخَلِّهِمَا وَ اَلْمِصْرَ وَ أَهْلَهُ وَ اِعْتَزِلْ عَمَلَنَا مَذْؤُماً مَدْحُوراً فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلاَّ فَإِنِّي قَدْ أَمَرْتُهُمَا أَنْ يُنَابِذَاكَ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اَللَّهَ لاٰ يَهْدِي كَيْدَ اَلْخٰائِنِينَ فَإِذَا ظَهَرَا عَلَيْكَ قَطَعَاكَ إِرْباً إِرْباً وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَنْ شَكَرَ اَلنِّعْمَةَ وَ وَفَى بِالْبَيْعَةِ وَ عَمِلَ بِرَجَاءِ اَلْعَافِيَةِ قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ فَلَمَّا أَبْطَأَ اِبْنُ عَبَّاسٍ وَ اِبْنُ أَبِي بَكْرٍ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَمْ يَدْرِ مَا صَنَعَا رَحَلَ عَنِ اَلرَّبَذَةِ إِلَى ذِي قَارٍ فَنَزَلَهَا قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ ذَا قَارٍ بَعَثَ إِلَى اَلْكُوفَةِ اَلْحَسَنَ اِبْنَهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ وَ زَيْدَ بْنَ صُوحَانَ وَ قَيْسَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ وَ مَعَهُمْ كِتَابٌ إِلَى أَهْلِ اَلْكُوفَةِ فَأَقْبَلُوا حَتَّى كَانُوا بِالْقَادِسِيَّةِ فَتَلَقَّاهُمُ اَلنَّاسُ فَلَمَّا دَخَلُوا اَلْكُوفَةَ قَرَءُوا كِتَابَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ بِالْكُوفَةِ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي خَرَجْتُ مَخْرَجِي هَذَا إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً وَ إِمَّا بَاغِياً وَ إِمَّا مَبْغِيّاً عَلَيَّ فَأَنْشُدُ اَللَّهَ رَجُلاً بَلَغَهُ كِتَابِي هَذَا إِلاَّ نَفَرَ إِلَيَّ فَإِنْ كُنْتُ مَظْلُوماً أَعَانَنِي وَ إِنْ كُنْتُ ظَالِماً اِسْتَعْتَبَنِي وَ اَلسَّلاَمُ قَالَ فَلَمَّا دَخَلَ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارٌ اَلْكُوفَةَ اِجْتَمَعَ إِلَيْهِمَا اَلنَّاسُ فَقَامَ اَلْحَسَنُ فَاسْتَقَرَّ فَاسْتَنْفَرَ اَلنَّاسَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّا جِئْنَاكُمْ نَدْعُوكُمْ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ وَ إِلَى أَفْقَهِ مَنْ تَفَقَّهَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ أَعْدَلِ مَنْ تُعَدِّلُونَ وَ أَفْضَلِ مَنْ تُفَضِّلُونَ وَ أَوْفَى مَنْ تُبَايِعُونَ مَنْ لَمْ يُعْيِهِ اَلْقُرْآنُ وَ لَمْ تُجَهِّلْهُ اَلسُّنَّةُ وَ لَمْ تَقْعُدْ بِهِ اَلسَّابِقَةُ إِلَى مَنْ قَرَّبَهُ اَللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ قَرَابَتَيْنِ قَرَابَةَ اَلدِّينِ وَ قَرَابَةَ اَلرَّحِمِ إِلَى مَنْ سَبَقَ اَلنَّاسَ إِلَى كُلِّ مَأْثُرَةٍ إِلَى مَنْ كَفَى اَللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ وَ اَلنَّاسُ مُتَخَاذِلُونَ فَقَرُبَ مِنْهُ وَ هُمْ مُتَبَاعِدُونَ وَ صَلَّى مَعَهُ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ وَ قَاتَلَ مَعَهُ وَ هُمْ مُنْهَزِمُونَ وَ بَارَزَ مَعَهُ وَ هُمْ مجمحون [مُحْجِمُونَ] وَ صَدَّقَهُ وَ هُمْ مُكَذِّبُونَ إِلَى مَنْ لَمْ تُرَدَّ لَهُ رَايَةٌ وَ لاَ تُكَافِئْ لَهُ سَابِقَةٌ وَ هُوَ يَسْأَلُكُمُ اَلنَّصْرَ وَ يَدْعُوكُمْ إِلَى اَلْحَقِّ وَ يَسْأَلُكُمْ بِالْمَسِيرِ إِلَيْهِ لِتُوَازِرُوهُ وَ تَنْصُرُوهُ عَلَى قَوْمٍ نَكَثُوا بَيْعَتَهُ وَ قَتَلُوا أَهْلَ اَلصَّلاَحِ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ مَثَّلُوا بِعُمَّالِهِ وَ اِنْتَهَبُوا بَيْتَ مَالِهِ فَاشْخَصُوا إِلَيْهِ رَحِمَكُمُ اَللَّهُ فَمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ اِنْهَوْا عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ اُحْضُرُوا بِمَا يَحْضُرُ بِهِ اَلصَّالِحُونَ – قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ تَمِيمِ بْنِ حِذْيَمٍ قَالَ: قَدِمَ عَلَيْنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ يَسْتَنْفِرَانِ اَلنَّاسَ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَعَهُمَا كِتَابُهُ فَلَمَّا فَرَغَا مِنْ كِتَابِهِ قَامَ اَلْحَسَنُ وَ هُوَ فَتًى حَدَثٌ وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأَرْثِي لَهُ مِنْ حَدَاثَةَ سِنِّهِ وَ صُعُوبَةِ مَقَامِهِ فَرَمَاهُ اَلنَّاسُ بِأَبْصَارِهِمْ وَ هُمْ يَقُولُونَ اَللَّهُمَّ سَدِّدْ مَنْطِقَ اِبْنِ بِنْتِ نَبِيِّنَا فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى عَمُودٍ يَتَسَانَدُ إِلَيْهِ وَ كَانَ عَلِيلاً مِنْ شَكْوَى بِهِ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْعَزِيزِ اَلْجَبَّارِ اَلْوَاحِدِ اَلْقَهَّارِ اَلْكَبِيرِ اَلْمُتَعَالِ سَوٰاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ اَلْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سٰارِبٌ بِالنَّهٰارِ أَحْمَدُهُ عَلَى حُسْنِ اَلْبَلاَءِ وَ تَظَاهُرِ اَلنَّعْمَاءِ وَ عَلَى مَا أَحْبَبْنَا وَ كَرِهْنَا مِنْ شِدَّةٍ وَ رَخَاءٍ وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اِمْتَنَّ عَلَيْنَا بِنُبُوَّتِهِ وَ اِخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ وَحْيَهُ وَ اِصْطَفَاهُ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ وَ أَرْسَلَهُ إِلَى اَلْإِنْسِ وَ اَلْجِنِّ حِينَ عُبِدَتِ اَلْأَوْثَانُ وَ أُطِيعَ اَلشَّيْطَانُ وَ جُحِدَ اَلرَّحْمَنُ فَصَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ جَزَاهُ أَفْضَلَ مَا جَزَى اَلْمُرْسَلِينَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لاَ أَقُولُ لَكُمْ إِلاَّ مَا تَعْرِفُونَ إِنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَرْشَدَ اَللَّهُ أَمْرَهُ وَ أَعَزَّ نَصْرَهُ بَعَثَنِي إِلَيْكُمْ يَدْعُوكُمْ إِلَى اَلصَّوَابِ وَ إِلَى اَلْعَمَلِ بِالْكِتَابِ وَ اَلْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَ فِي عَاجِلِ ذَاكَ مَا تَكْرَهُونَ فَإِنَّ فِي آجِلِهِ مَا تُحِبُّونَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ عَلِيّاً صَلَّى مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَحْدَهُ وَ أَنَّهُ يَوْمَ صَدَّقَ بِهِ لَفِي عَاشِرَةٍ مِنْ سِنِّهِ ثُمَّ شَهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ جَمِيعَ مَشَاهِدِهِ وَ كَانَ مِنِ اِجْتِهَادِهِ فِي مَرْضَاةِ اَللَّهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ آثَارِهِ اَلْحَسَنَةِ فِي اَلْإِسْلاَمِ مَا قَدْ بَلَغَكُمْ وَ لَمْ يَزَلْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَاضِياً عَنْهُ حَتَّى غَمَّضَهُ بِيَدِهِ وَ غَسَّلَهُ وَحْدَهُ وَ اَلْمَلاَئِكَةُ أَعْوَانُهُ وَ اَلْفَضْلُ اِبْنُ عَمِّهِ يَنْقُلُ إِلَيْهِ اَلْمَاءَ ثُمَّ أَدْخَلَهُ حُفْرَتَهُ وَ أَوْصَاهُ بِقَضَاءِ دَيْنِهِ وَ عِدَاتِهِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنْ مَنِّ اَللَّهِ عَلَيْهِ ثُمَّ وَ اَللَّهِ مَا دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ لَقَدْ تَدَاكَّ اَلنَّاسُ عَلَيْهِ تَدَاكَّ اَلْإِبِلِ اَلْهِيمِ عِنْدَ وُرُودِهَا فَبَايَعُوهُ طَائِعِينَ ثُمَّ نَكَثَ مِنْهُمْ نَاكِثُونَ بِلاَ حَدَثٍ أَحْدَثَهُ وَ لاَ خِلاَفٍ أَتَاهُ حَسَداً لَهُ وَ بَغْياً عَلَيْهِ فَعَلَيْكُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ اَلْجِدِّ وَ اَلصَّبْرِ وَ اَلاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ اَلْخُفُوفِ إِلَى مَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَصَمَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ بِمَا عَصَمَ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ وَ أَهْلَ طَاعَتِهِ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمْ تَقْوَاهُ وَ أَعَانَنَا وَ إِيَّاكُمْ عَلَى جِهَادِ أَعْدَائِهِ وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ اَلْعَظِيمَ لِي وَ لَكُمْ ثُمَّ مَضَى إِلَى اَلرَّحْبَةِ فَهَيَّأَ مَنْزِلاً لِأَبِيهِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لِتَمِيمٍ كَيْفَ أَطَاقَ هَذَا اَلْغُلاَمُ مَا قَدْ قَصَصْتَهُ مِنْ كَلاَمِهِ فَقَالَ وَ مَا سَقَطَ عَنِّي مِنْ قَوْلِهِ أَكْثَرُ وَ لَقَدْ حَفِظْتُ بَعْضَ مَا سَمِعْتُ قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ خُطْبَتِهِ قَامَ عَمَّارٌ وَ خَطَبَ اَلنَّاسَ وَ اِسْتَنْفَرَهُمْ فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو مُوسَى خُطْبَتَهُمَا صَعِدَ اَلْمِنْبَرَ وَ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي أَكْرَمَنَا بِمُحَمَّدٍ فَجَمَعَنَا بَعْدَ اَلْفُرْقَةِ وَ جَعَلَنَا إِخْوَاناً مُتَحَابِّينَ بَعْدَ اَلْعَدَاوَةِ وَ حَرَّمَ عَلَيْنَا دِمَاءَنَا وَ أَمْوَالَنَا قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لاٰ تَأْكُلُوا أَمْوٰالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبٰاطِلِ وَ قَالَ تَعَالَى: وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ فَاتَّقُوا اَللَّهَ عِبَادَ اَللَّهِ وَ ضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ كُفُّوا عَنْ قِتَالِ إِخْوَانِكُمْ إِلَى آخِرَ خُطْبَتِهِ اَلْمَلْعُونَةِ اَلَّتِي تَرْكُهَا أَوْلَى مِنْ ذِكْرِهَا وَ تُنَادِي بِكُفْرِ صَاحِبِهَا وَ نِفَاقِهِ قَالَ فَلَمَّا أَتَتِ اَلْأَخْبَارُ عَلِيّاً بِاخْتِلاَفِ اَلنَّاسِ بِالْكُوفَةِ بَعَثَ اَلْأَشْتَرَ إِلَيْهَا فَأَخْرَجَهُ مِنْهَا صَاغِراً قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ لَمَّا نَزَلَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذَا قَارٍ كَتَبَتْ عَائِشَةُ إِلَى حَفْصَةَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُخْبِرُكِ أَنَّ عَلِيّاً قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ وَ أَقَامَ بِهَا مَرْعُوباً خَائِفاً لِمَا بَلَغَهُ مِنْ عِدَّتِنَا وَ جَمَاعَتِنَا فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ اَلْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ عُقِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ نُحِرَ فَدَعَتْ حَفْصَةُ جَوَارِيَ لَهَا يَتَغَنَّيْنَ وَ يَضْرِبْنَ بِالدُّفُوفِ فَأَمَرَتْهُنَّ أَنْ يَقُلْنَ فِي غِنَائِهِنَّ مَا اَلْخَبَرُ مَا اَلْخَبَرُ عَلِيٌّ فِي اَلسَّفَرِ كَالْفَرَسِ اَلْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ عُقِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ نُحِرَ – وَ جَعَلَتْ بَنَاتُ اَلطُّلَقَاءِ يَدْخُلْنَ عَلَى حَفْصَةَ وَ يَجْتَمِعْنَ لِسَمَاعِ ذَلِكَ اَلْغِنَاءِ فَبَلَغَ أُمَّ كُلْثُومٍ بِنْتَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذَلِكَ فَلَبِسَتْ جَلاَبِيبَهَا وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِنَّ فِي نِسْوَةٍ مُتَنَكِّرَاتٍ ثُمَّ أَسْفَرَتْ عَنْ وَجْهِهَا فَلَمَّا عَرَفَتْهَا حَفْصَةُ خَجِلَتْ وَ اِسْتَرْجَعَتْ فَقَالَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ لَئِنْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَيْهِ اَلْيَوْمَ لَقَدْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ فِيكُمَا مَا أَنْزَلَ فَقَالَتْ حَفْصَةُ كُفِّي رَحِمَكِ اَللَّهُ وَ أَمَرَتْ بِالْكِتَابِ فَمُزِّقَ وَ اِسْتَغْفَرَتِ اَللَّهَ)
[14] سوره مبارکه نحل، آیه 35 (وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)
[15] الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم، جلد ۲، صفحه ۱ (لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبُّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ لاَ يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اَللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ فَدَعَا بِعَلِيٍّ فَجِيءَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ فَبَرَأَتَا وَ أَعْطَاهُ اَلرَّايَةَ فَمَضَى وَ كَانَ اَلْفَتْحُ)
[16] نقشٌ علی الأحداق، معتوق المعتوق، صفحه 43
[17] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۰، صفحه ۲۸۷ (حَدَّثَنَا أَبُو اَلْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى اَلتَّلَّعُكْبَرِيُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ اَلْفَزَارِيُّ اَلْكُوفِيُّ ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ سِنَانٍ اَلصَّيْرَفِيُّ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْحُوَارِ ، عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُسْكَانَ ، عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ اَلْجُعْفِيِّ ، عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِيِّ ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ اَلْمُسَيَّبِ ، قَالَ: لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ وَرَدَ نَعْيُهُ إِلَى اَلْمَدِينَةِ ، وَ وَرَدَ اَلْأَخْبَارُ بِجَزِّ رَأْسِهِ وَ حَمْلِهِ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ ، وَ قَتْلِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ ثَلاَثٍ وَ خَمْسِينَ رَجُلاً مِنْ شِيعَتِهِ ، وَ قَتْلِ عَلِيٍّ اِبْنِهِ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُوَ طِفْلٌ بِنُشَّابَةٍ، وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّهِ أُقِيمَتِ اَلْمَآتِمُ عِنْدَ أَزْوَاجِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَنْزِلِ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَا، وَ فِي دُورِ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ ، قَالَ: فَخَرَجَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ صَارِخاً مِنْ دَارِهِ لاَطِماً وَجْهَهُ شَاقّاً جَيْبَهُ يَقُولُ: يَا مَعْشَرَ بَنِي هَاشِمٍ وَ قُرَيْشٍ وَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ ! يُسْتَحَلُّ هَذَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي أَهْلِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ أَنْتُمْ أَحْيَاءٌ تُرْزَقُونَ؟! لاَ قَرَارَ دُونَ يَزِيدَ ، وَ خَرَجَ مِنَ اَلْمَدِينَةِ تَحْتَ لَيْلِهِ، لاَ يَرِدُ مَدِينَةً إِلاَّ صَرَخَ فِيهَا وَ اِسْتَنْفَرَ أَهْلَهَا عَلَى يَزِيدَ ، وَ أَخْبَارُهُ يُكْتَبُ بِهَا إِلَى يَزِيدَ ، فَلَمْ يَمُرَّ بِمَلَإٍ مِنَ اَلنَّاسِ إِلاَّ لَعَنَهُ وَ سَمِعَ كَلاَمَهُ، وَ قَالُوا هَذَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَرَ اِبْنُ خَلِيفَةِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ يُنْكِرُ فِعْلَ يَزِيدَ بِأَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يَسْتَنْفِرُ اَلنَّاسَ عَلَى يَزِيدَ ، وَ إِنَّ مَنْ لَمْ يُجِبْهُ لاَ دِينَ لَهُ وَ لاَ إِسْلاَمَ، وَ اِضْطَرَبَ اَلشَّامُ بِمَنْ فِيهِ، وَ وَرَدَ دِمَشْقَ وَ أَتَى بَابَ اَللَّعِينِ يَزِيدَ فِي خَلْقٍ مِنَ اَلنَّاسِ يَتْلُونَهُ، فَدَخَلَ آذِنُ يَزِيدَ إِلَيْهِ فَأَخْبَرَهُ بِوُرُودِهِ وَ يَدُهُ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ وَ اَلنَّاسُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ قُدَّامَهُ وَ وَرَاءَهُ، فَقَالَ يَزِيدُ : فَوْرَةٌ مِنْ فَوْرَاتِ أَبِي مُحَمَّدٍ ، وَ عَنْ قَلِيلٍ يُفِيقُ مِنْهَا، فَأَذِنَ لَهُ وَحْدَهُ فَدَخَلَ صَارِخاً يَقُولُ: لاَ أَدْخُلُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ! وَ قَدْ فَعَلْتَ بِأَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا لَوْ تَمَكَّنَتِ اَلتُّرْكُ وَ اَلرُّومُ مَا اِسْتَحَلُّوا مَا اِسْتَحْلَلْتَ، وَ لاَ فَعَلُوا مَا فَعَلْتَ، قُمْ عَنْ هَذَا اَلْبِسَاطِ حَتَّى يَخْتَارَ اَلْمُسْلِمُونَ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنْكَ، فَرَحَّبَ بِهِ يَزِيدُ وَ تَطَاوَلَ لَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ لَهُ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ ! اُسْكُنْ مِنْ فَوْرَتِكَ، وَ اِعْقِلْ، وَ اُنْظُرْ بِعَيْنِكَ وَ اِسْمَعْ بِأُذُنِكَ، مَا تَقُولُ فِي أَبِيكَ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ أَ كَانَ هَادِياً مَهْدِيّاً خَلِيفَةَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ نَاصِرَهُ وَ مُصَاهِرَهُ بِأُخْتِكَ حَفْصَةَ ، وَ اَلَّذِي قَالَ: لاَ يُعْبَدُ اَللَّهُ سِرّاً؟!. فَقَالَ عَبْدُ اَللَّهِ : هُوَ كَمَا وَصَفْتَ، فَأَيَّ شَيْءٍ تَقُولُ فِيهِ؟. قَالَ: أَبُوكَ قَلَّدَ أَبِي أَمْرَ اَلشَّامِ أَمْ أَبِي قَلَّدَ أَبَاكَ خِلاَفَةَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ؟. فَقَالَ: أَبِي قَلَّدَ أَبَاكَ اَلشَّامَ . قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ ! أَ فَتَرْضَى بِهِ وَ بِعَهْدِهِ إِلَى أَبِي أَوْ مَا تَرْضَاهُ؟. قَالَ: بَلْ أَرْضَى. قَالَ: أَ فَتَرْضَى بِأَبِيكَ؟. قَالَ: نَعَمْ، فَضَرَبَ يَزِيدُ بِيَدِهِ عَلَى يَدِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُمَرَ وَ قَالَ لَهُ: قُمْ – يَا أَبَا مُحَمَّدٍ – حَتَّى تَقْرَأَ، فَقَامَ مَعَهُ حَتَّى وَرَدَ خِزَانَةً مِنْ خَزَائِنِهِ، فَدَخَلَهَا وَ دَعَا بِصُنْدُوقٍ فَفَتَحَهُ وَ اِسْتَخْرَجَ مِنْهُ تَابُوتاً مُقَفَّلاً مَخْتُوماً فَاسْتَخْرَجَ مِنْهُ طُومَاراً لَطِيفاً فِي خِرْقَةِ حَرِيرٍ سَوْدَاءَ، فَأَخَذَ اَلطُّومَارَ بِيَدِهِ وَ نَشَرَهُ، ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ ! هَذَا خَطُّ أَبِيكَ؟. قَالَ: إِي وَ اَللَّهِ فَأَخَذَهُ مِنْ يَدِهِ فَقَبَّلَهُ، فَقَالَ لَهُ: اِقْرَأْ، فَقَرَأَهُ اِبْنُ عُمَرَ ، فَإِذَا فِيهِ: بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ إِنَّ اَلَّذِي أَكْرَهَنَا بِالسَّيْفِ عَلَى اَلْإِقْرَارِ بِهِ فَأَقْرَرْنَا، وَ اَلصُّدُورُ وَغْرَةٌ، وَ اَلْأَنْفُسُ وَاجِفَةٌ، وَ اَلنِّيَّاتُ وَ اَلْبَصَائِرُ شَائِكَةٌ مِمَّا كَانَتْ عَلَيْهِ مِنْ جَحْدِنَا مَا دَعَانَا إِلَيْهِ وَ أَطَعْنَاهُ فِيهِ رَفْعاً لِسُيُوفِهِ عَنَّا، وَ تَكَاثُرِهِ بِالْحَيِّ عَلَيْنَا مِنَ اَلْيَمَنِ ، وَ تَعَاضُدِ مَنْ سَمِعَ بِهِ مِمَّنْ تَرَكَ دِينَهُ وَ مَا كَانَ عَلَيْهِ آبَاؤُهُ فِي قُرَيْشٍ ، فَبِهُبَلَ أُقْسِمُ وَ اَلْأَصْنَامِ وَ اَلْأَوْثَانِ وَ اَللاَّتِ وَ اَلْعُزَّى مَا جَحَدَهَا عُمَرُ مُذْ عَبَدَهَا! وَ لاَ عَبَدَ لِلْكَعْبَةِ رَبّاً! وَ لاَ صَدَّقَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَوْلاً، وَ لاَ أَلْقَى اَلسَّلاَمَ إِلاَّ لِلْحِيلَةِ عَلَيْهِ وَ إِيقَاعِ اَلْبَطْشِ بِهِ، فَإِنَّهُ قَدْ أَتَانَا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ، وَ زَادَ فِي سِحْرِهِ عَلَى سِحْرِ بَنِي إِسْرَائِيلَ مَعَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ وَ اِبْنِ أُمِّهِ عِيسَى ، وَ لَقَدْ أَتَانَا بِكُلِّ مَا أَتَوْا بِهِ مِنَ اَلسِّحْرِ وَ زَادَ عَلَيْهِمْ مَا لَوْ أَنَّهُمْ شَهِدُوهُ لَأَقَرُّوا لَهُ بِأَنَّهُ سَيِّدُ اَلسَّحَرَةِ، فَخُذْ يَا اِبْنَ أَبِي سُفْيَانَ – سُنَّةَ قَوْمِكَ وَ اِتِّبَاعَ مِلَّتِكَ وَ اَلْوَفَاءَ بِمَا كَانَ عَلَيْهِ سَلَفُكَ مِنْ جَحْدِ هَذِهِ اَلْبَنِيَّةِ اَلَّتِي يَقُولُونَ إِنَّ لَهَا رَبّاً أَمَرَهُمْ بِإِتْيَانِهَا وَ اَلسَّعْيِ حَوْلَهَا وَ جَعَلَهَا لَهُمْ قِبْلَةً فَأَقَرُّوا بِالصَّلاَةِ وَ اَلْحَجِّ اَلَّذِي جَعَلُوهُ رُكْناً، وَ زَعَمُوا أَنَّهُ لِلَّهِ اِخْتَلَقُوا ، فَكَانَ مِمَّنْ أَعَانَ مُحَمَّداً مِنْهُمْ هَذَا اَلْفَارِسِيُّ الطمطاني [اَلطُّمْطُمَانِيُّ]: رُوزْبِهُ ، وَ قَالُوا إِنَّهُ أُوحِيَ إِلَيْهِ: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبٰارَكاً وَ هُدىً لِلْعٰالَمِينَ ، وَ قَوْلُهُمْ: قَدْ نَرىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي اَلسَّمٰاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضٰاهٰا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ وَ حَيْثُ مٰا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ، وَ جَعَلُوا صَلاَتَهُمْ لِلْحِجَارَةِ، فَمَا اَلَّذِي أَنْكَرَهُ عَلَيْنَا لَوْ لاَ سِحْرُهُ مِنْ عِبَادَتِنَا لِلْأَصْنَامِ وَ اَلْأَوْثَانِ وَ اَللاَّتِ وَ اَلْعُزَّى وَ هِيَ مِنَ اَلْحِجَارَةِ وَ اَلْخَشَبِ وَ اَلنُّحَاسِ وَ اَلْفِضَّةِ وَ اَلذَّهَبِ، لاَ – وَ اَللاَّتِ وَ اَلْعُزَّى مَا وَجَدْنَا سَبَباً لِلْخُرُوجِ عَمَّا عِنْدَنَا وَ إِنْ سَحَرُوا وَ مَوَّهُوا، فَانْظُرْ بِعَيْنٍ مُبْصِرَةٍ، وَ اِسْمَعْ بِأُذُنٍ وَاعِيَةٍ، وَ تَأَمَّلْ بِقَلْبِكَ وَ عَقْلِكَ مَا هُمْ فِيهِ، وَ اُشْكُرِ اَللاَّتَ وَ اَلْعُزَّى وَ اِسْتِخْلاَفَ اَلسَّيِّدِ اَلرَّشِيدِ عَتِيقِ بْنِ عَبْدِ اَلْعُزَّى عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ تَحَكُّمَهُ فِي أَمْوَالِهِمْ وَ دِمَائِهِمْ وَ شَرِيعَتِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ حَلاَلِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ، وَ جِبَايَاتِ اَلْحُقُوقِ اَلَّتِي زَعَمُوا أَنَّهُمْ يَجْبُونَهَا لِرَبِّهِمْ لِيُقِيمُوا بِهَا أَنْصَارَهُمْ وَ أَعْوَانَهُمْ، فَعَاشَ شَدِيداً رَشِيداً يَخْضَعُ جَهْراً وَ يَشْتَدُّ سِرّاً، وَ لاَ يَجِدُ حِيلَةً غَيْرَ مُعَاشَرَةِ اَلْقَوْمِ، وَ لَقَدْ وَثَبْتُ وَثْبَةً عَلَى شِهَابِ بَنِي هَاشِمٍ اَلثَّاقِبِ، وَ قَرْنِهَا اَلزَّاهِرِ، وَ عَلَمِهَا اَلنَّاصِرِ، وَ عِدَّتِهَا وَ عُدَدِهَا اَلْمُسَمَّى بِحَيْدَرَةَ اَلْمُصَاهِرِ لِمُحَمَّدٍ عَلَى اَلْمَرْأَةِ اَلَّتِي جَعَلُوهَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ يُسَمُّونَهَا: فَاطِمَةَ ، حَتَّى أَتَيْتُ دَارَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اِبْنَيْهِمَا اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ اِبْنَتَيْهِمَا زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ ، وَ اَلْأَمَةِ اَلْمَدْعُوَّةِ بِفِضَّةَ ، وَ مَعِي خَالِدُ بْنُ وَلِيدٍ وَ قُنْفُذٌ مَوْلَى أَبِي بَكْرٍ وَ مَنْ صَحِبَ مِنْ خَواصِّنَا، فَقَرَعْتُ اَلْبَابَ عَلَيْهِمْ قَرْعاً شَدِيداً، فَأَجَابَتْنِي اَلْأَمَةُ، فَقُلْتُ لَهَا: قُولِي لِعَلِيٍّ : دَعِ اَلْأَبَاطِيلَ وَ لاَ تَلِجْ نَفْسَكَ إِلَى طَمَعِ اَلْخِلاَفَةِ، فَلَيْسَ اَلْأَمْرُ لَكَ، اَلْأَمْرُ لِمَنِ اِخْتَارَهُ اَلْمُسْلِمُونَ وَ اِجْتَمَعُوا عَلَيْهِ، وَ رَبِّ اَللاَّتِ وَ اَلْعُزَّى لَوْ كَانَ اَلْأَمْرُ وَ اَلرَّأْيُ لِأَبِي بَكْرٍ لَفَشِلَ عَنِ اَلْوُصُولِ إِلَى مَا وَصَلَ إِلَيْهِ مِنْ خِلاَفَةِ اِبْنِ أَبِي كَبْشَةَ ، لَكِنِّي أَبْدَيْتُ لَهَا صَفْحَتِي، وَ أَظْهَرْتُ لَهَا بَصَرِي، وَ قُلْتُ لِلْحَيَّيْنِ – نِزَارٍ وَ قَحْطَانَ – بَعْدَ أَنْ قُلْتُ لَهُمْ لَيْسَ اَلْخِلاَفَةُ إِلاَّ فِي قُرَيْشٍ ، فَأَطِيعُوهُمْ مَا أَطَاعُوا اَللَّهَ، وَ إِنَّمَا قُلْتُ ذَلِكَ لِمَا سَبَقَ مِنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ وُثُوبِهِ وَ اِسْتِيثَارِهِ بِالدِّمَاءِ اَلَّتِي سَفَكَهَا فِي غَزَوَاتِ مُحَمَّدٍ وَ قَضَاءِ دُيُونِهِ، وَ هِيَ – ثَمَانُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ – وَ إِنْجَازِ عِدَاتِهِ، وَ جَمْعِ اَلْقُرْآنِ ، فَقَضَاهَا عَلَى تَلِيدِهِ وَ طَارِفِهِ ، وَ قَوْلِ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ – لَمَّا قُلْتُ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ فِي قُرَيْشٍ قَالُوا: هُوَ اَلْأَصْلَعُ اَلْبَطِينُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ اَلَّذِي أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اَلْبَيْعَةَ لَهُ عَلَى أَهْلِ مِلَّتِهِ، وَ سَلَّمْنَا لَهُ بِإِمْرَةِ اَلْمُؤْمِنِينَ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ، فَإِنْ كُنْتُمْ نَسِيتُمُوهَا – مَعْشَرَ قُرَيْشٍ – فَمَا نَسِينَاهَا وَ لَيْسَتِ اَلْبَيْعَةُ وَ لاَ اَلْإِمَامَةُ وَ اَلْخِلاَفَةُ وَ اَلْوَصِيَّةُ إِلاَّ حَقّاً مَفْرُوضاً، وَ أَمْراً صَحِيحاً، لاَ تَبَرُّعاً وَ لاَ اِدِّعَاءً فَكَذَّبْنَاهُمْ، وَ أَقَمْتُ أَرْبَعِينَ رَجُلاً شَهِدُوا عَلَى مُحَمَّدٍ أَنَّ اَلْإِمَامَةَ بِالاِخْتِيَارِ. فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ اَلْأَنْصَارُ : نَحْنُ أَحَقُّ مِنْ قُرَيْشٍ ، لِأَنَّا آوَيْنَا وَ نَصَرْنَا وَ هَاجَرَ اَلنَّاسُ إِلَيْنَا، فَإِذَا كَانَ دَفْعُ مَنْ كَانَ اَلْأَمْرُ لَهُ فَلَيْسَ هَذَا اَلْأَمْرُ لَكُمْ دُونَنَا، وَ قَالَ قَوْمٌ: مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِيرٌ. قُلْنَا لَهُمْ: قَدْ شَهِدُوا أَرْبَعُونَ رَجُلاً أَنَّ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ ، فَقَبِلَ قَوْمٌ وَ أَنْكَرَ آخَرُونَ وَ تَنَازَعُوا، فَقُلْتُ – وَ اَلْجَمْعُ يَسْمَعُونَ -: أَلاَ أَكْبَرُنَا سِنّاً وَ أَكْثَرُنَا لِيناً. قَالُوا: فَمَنْ تَقُولُ؟. قُلْتُ: أَبُو بَكْرٍ اَلَّذِي قَدَّمَهُ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي اَلصَّلاَةِ، وَ جَلَسَ مَعَهُ فِي اَلْعَرِيشِ يَوْمَ بَدْرٍ يُشَاوِرُهُ وَ يَأْخُذُ بِرَأْيِهِ، وَ كَانَ صَاحِبَهُ فِي اَلْغَارِ ، وَ زَوْجَ اِبْنَتِهِ عَائِشَةَ اَلَّتِي سَمَّاهَا: أُمَّ اَلْمُؤْمِنِينَ، فَأَقْبَلَ بَنُو هَاشِمٍ يَتَمَيَّزُونَ غَيْظاً، وَ عَاضَدَهُمُ اَلزُّبَيْرُ وَ سَيْفُهُ مَشْهُورٌ وَ قَالَ: لاَ يُبَايَعُ إِلاَّ عَلِيٌّ أَوْ لاَ أَمْلِكُ رَقَبَةَ قَائِمَةِ سَيْفِي هَذَا، فَقُلْتُ: يَا زُبَيْرُ ! صَرَخَتْكَ سَكَنٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ ، أُمُّكَ صَفِيَّةُ بِنْتُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ ، فَقَالَ: ذَلِكَ – وَ اَللَّهِ – اَلشَّرَفُ اَلْبَاذِخُ وَ اَلْفَخْرُ اَلْفَاخِرُ، يَا اِبْنَ حَنْتَمَةَ وَ يَا اِبْنَ صُهَاكَ ! اُسْكُتْ لاَ أُمَّ لَكَ، فَقَالَ قَوْلاً فَوَثَبَ أَرْبَعُونَ رَجُلاً مِمَّنْ حَضَرَ سَقِيفَةَ بَنِي سَاعِدَةَ عَلَى اَلزُّبَيْرِ ، فَوَ اَللَّهِ مَا قَدَرْنَا عَلَى أَخْذِ سَيْفِهِ مِنْ يَدِهِ حَتَّى وَسَّدْنَاهُ اَلْأَرْضَ، وَ لَمْ نَرَ لَهُ عَلَيْنَا نَاصِراً، فَوَثَبْتُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَصَافَحْتُهُ وَ عَاقَدْتُهُ اَلْبَيْعَةَ وَ تَلاَنِي عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ وَ سَائِرُ مَنْ حَضَرَ غَيْرَ اَلزُّبَيْرِ ، وَ قُلْنَا لَهُ: بَايِعْ أَوْ نَقْتُلَكَ، ثُمَّ كَفَفْتُ عَنْهُ اَلنَّاسَ، فَقُلْتُ لَهُ : أَمْهِلُوهُ، فَمَا غَضِبَ إِلاَّ نَخْوَةً لِبَنِي هَاشِمٍ ، وَ أَخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ بِيَدِهِ فَأَقَمْتُهُ – وَ هُوَ يَرْتَعِدُ – قَدِ اِخْتَلَطَ عَقْلُهُ، فَأَزْعَجْتُهُ إِلَى مِنْبَرِ مُحَمَّدٍ إِزْعَاجاً، فَقَالَ لِي: يَا أَبَا حَفْصٍ ! أَخَافُ وَثْبَةَ عَلِيٍّ . فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ عَلِيّاً عَنْكَ مَشْغُولٌ، وَ أَعَانَنِي عَلَى ذَلِكَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ اَلْجَرَّاحِ كَانَ يَمُدُّهُ بِيَدِهِ إِلَى اَلْمِنْبَرِ وَ أَنَا أُزْعِجُهُ مِنْ وَرَائِهِ كَالتَّيْسِ إِلَى شِفَارِ اَلْجَاذِرِ، مُتَهَوِّناً، فَقَامَ عَلَيْهِ مَدْهُوشاً ، فَقُلْتُ لَهُ: اُخْطُبْ! فَأُغْلِقَ عَلَيْهِ وَ تَثَبَّتَ فَدَهِشَ، وَ تَلَجْلَجَ وَ غَمَّضَ، فَعَضَضْتُ عَلَى كَفِّي غَيْظاً، وَ قُلْتُ لَهُ : قُلْ مَا سَنَحَ لَكَ، فَلَمْ يَأْتِ خَيْراً وَ لاَ مَعْرُوفاً، فَأَرَدْتُ أَنْ أُحِطَّهُ عَنِ اَلْمِنْبَرِ وَ أَقُومَ مَقَامَهُ، فَكَرِهْتُ تَكْذِيبَ اَلنَّاسِ لِي بِمَا قُلْتُ فِيهِ، وَ قَدْ سَأَلَنِي اَلْجُمْهُورُ مِنْهُمْ: كَيْفَ قُلْتَ مِنْ فَضْلِهِ مَا قُلْتَ؟ مَا اَلَّذِي سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي أَبِي بَكْرٍ ؟ فَقُلْتُ: لَهُمْ: قَدْ قُلْتُ: سَمِعْتُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اَللَّهِ مَا لو وددت [لَوَدِدْتُ] أَنِّي شَعْرَةٌ فِي صَدْرِهِ وَ لِي حِكَايَةٌ، فَقُلْتُ: قُلْ وَ إِلاَّ فَانْزِلْ، فَتَبَيَّنَهَا وَ اَللَّهِ فِي وَجْهِي وَ عَلِمَ أَنَّهُ لَوْ نَزَلَ لَرَقِيتُ، وَ قُلْتُ مَا لاَ يَهْتَدِي إِلَى قَوْلِهِ، فَقَالَ بِصَوْتٍ ضَعِيفٍ عَلِيلٍ: وَلِيتُكُمْ وَ لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِيٌّ فِيكُمْ، وَ اِعْلَمُوا أَنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي – وَ مَا أَرَادَ بِهِ سِوَايَ – فَإِذَا زَلَلْتُ فَقَوِّمُونِي لاَ أَقَعْ فِي شُعُورِكُمْ وَ أَبْشَارِكُمْ، وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ لِي وَ لَكُمْ، وَ نَزَلَ فَأَخَذْتُ بِيَدِهِ – وَ أَعْيَنُ اَلنَّاسِ تَرْمُقُهُ – وَ غَمَزْتُ يَدَهُ غَمْزاً، ثُمَّ أَجْلَسْتُهُ وَ قَدَّمْتُ اَلنَّاسَ إِلَى بَيْعَتِهِ وَ صُحْبَتِهِ لِأُرْهِبَهُ، وَ كُلَّ مَنْ يُنْكِرُ بَيْعَتَهُ وَ يَقُولُ: مَا فَعَلَ ؟ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَأَقُولُ: خَلَعَهَا مِنْ عُنُقِهِ وَ جَعَلَهَا طَاعَةَ اَلْمُسْلِمِينَ قِلَّةَ خِلاَفٍ عَلَيْهِمْ فِي اِخْتِيَارِهِمْ، فَصَارَ جَلِيسَ بَيْتِهِ، فَبَايَعُوا وَ هُمْ كَارِهُونَ، فَلَمَّا فَشَتْ بَيْعَتُهُ عَلِمْنَا أَنَّ عَلِيّاً يَحْمِلُ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ إِلَى دُورِ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ يُذَكِّرُهُمْ بَيْعَتَهُ عَلَيْنَا فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ، وَ يَسْتَنْفِرُهُمْ فَيَعِدُونَهُ اَلنُّصْرَةَ لَيْلاً وَ يَقْعُدُونَ عَنْهُ نَهَاراً، فَأَتَيْتُ دَارَهُ مُسْتَيْشِراً لِإِخْرَاجِهِ مِنْهَا، فَقَالَتِ اَلْأَمَةُ فِضَّةُ – وَ قَدْ قُلْتُ لَهَا قُولِي لِعَلِيٍّ : يَخْرُجْ إِلَى بَيْعَةِ أَبِي بَكْرٍ فَقَدِ اِجْتَمَعَ عَلَيْهِ اَلْمُسْلِمُونَ فَقَالَتْ – إِنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مَشْغُولٌ، فَقُلْتُ: خَلِّي عَنْكِ هَذَا وَ قُولِي لَهُ يَخْرُجْ وَ إِلاَّ دَخَلْنَا عَلَيْهِ وَ أَخْرَجْنَاهُ كَرْهاً، فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ فَوَقَفَتْ مِنْ وَرَاءِ اَلْبَابِ، فَقَالَتْ: أَيُّهَا اَلضَّالُّونَ اَلْمُكَذِّبُونَ! مَا ذَا تَقُولُونَ؟ وَ أَيَّ شَيْءٍ تُرِيدُونَ؟. فَقُلْتُ: يَا فَاطِمَةُ !. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ : مَا تَشَاءُ يَا عُمَرُ ؟!. فَقُلْتُ: مَا بَالُ اِبْنِ عَمِّكِ قَدْ أَوْرَدَكِ لِلْجَوَابِ وَ جَلَسَ مِنْ وَرَاءِ اَلْحِجَابِ؟. فَقَالَتْ لِي: طُغْيَانُكَ – يَا شَقِيُّ – أَخْرَجَنِي وَ أَلْزَمَكَ اَلْحُجَّةَ، وَ كُلَّ ضَالٍّ غَوِيٍّ. فَقُلْتُ: دَعِي عَنْكِ اَلْأَبَاطِيلَ وَ أَسَاطِيرَ اَلنِّسَاءِ وَ قُولِي لِعَلِيٍّ يَخْرُجْ. فَقَالَتْ: لاَ حُبَّ وَ لاَ كَرَامَةَ أَ بِحِزْبِ اَلشَّيْطَانِ تُخَوِّفُنِي يَا عُمَرُ ؟! وَ كَانَ حِزْبُ اَلشَّيْطَانِ ضَعِيفاً. فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ اَلْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا اَلْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى اَلْبَيْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ اَلْوَلِيدِ : أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ اَلْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: يَا عَدُوَّ اَللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ اَلْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً، فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ اَلْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ اَلْعَرَبِ ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ اَلْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى اَلْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا، وَ قَالَتْ: يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اَللَّهِ ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ اِبْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اَللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ، وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى اَلْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ اَلْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ اَلْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى اَلْأَرْضِ، وَ خَرَجَ عَلِيٌّ ، فَلَمَّا أَحْسَسْتُ بِهِ أَسْرَعْتُ إِلَى خَارِجِ اَلدَّارِ وَ قُلْتُ لِخَالِدٍ وَ قُنْفُذٍ وَ مَنْ مَعَهُمَا: نَجَوْتُ مِنْ أَمْرٍ عَظِيمٍ. وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى: قَدْ جَنَيْتُ جِنَايَةً عَظِيمَةً لاَ آمَنُ عَلَى نَفْسِي. وَ هَذَا عَلِيٌّ قَدْ بَرَزَ مِنَ اَلْبَيْتِ وَ مَا لِي وَ لَكُمْ جَمِيعاً بِهِ طَاقَةٌ. فَخَرَجَ عَلِيٌّ وَ قَدْ ضَرَبَتْ يَدَيْهَا إِلَى نَاصِيَتِهَا لِتَكْشِفَ عَنْهَا وَ تَسْتَغِيثَ بِاللَّهِ اَلْعَظِيمِ مَا نَزَلَ بِهَا، فَأَسْبَلَ عَلِيٌّ عَلَيْهَا مُلاَءَتَهَا وَ قَالَ لَهَا: يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ ! إِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ أَبَاكِ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِينَ ، وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَئِنْ كَشَفْتِ عَنْ نَاصِيَتِكِ سَائِلَةً إِلَى رَبِّكِ لِيُهْلِكَ هَذَا اَلْخَلْقَ لَأَجَابَكِ حَتَّى لاَ يُبْقِيَ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنْهُمْ بَشَراً، لِأَنَّكِ وَ أَبَاكِ أَعْظَمُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ نُوحٍ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) اَلَّذِي غَرَّقَ مِنْ أَجْلِهِ بِالطُّوفَانِ جَمِيعَ مَنْ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ وَ تَحْتَ اَلسَّمَاءِ إِلاَّ مَنْ كَانَ فِي اَلسَّفِينَةِ، وَ أَهْلَكَ قَوْمَ هُودٍ بِتَكْذِيبِهِمْ لَهُ، وَ أَهْلَكَ عَاداً بِرِيحٍ صَرْصَرٍ ، وَ أَنْتِ وَ أَبُوكِ أَعْظَمُ قَدْراً مِنْ هُودٍ ، وَ عَذَّبَ ثَمُودَ – وَ هِيَ اِثْنَا عَشَرَ أَلْفاً – بِعَقْرِ اَلنَّاقَةِ وَ اَلْفَصِيلِ، فَكُونِي يَا سَيِّدَةَ اَلنِّسَاءِ – رَحْمَةً عَلَى هَذَا اَلْخَلْقِ اَلْمَنْكُوسِ وَ لاَ تَكُونِي عَذَاباً، وَ اِشْتَدَّ بِهَا اَلْمَخَاضُ وَ دَخَلَتِ اَلْبَيْتَ فَأَسْقَطَتْ سِقْطاً سَمَّاهُ عَلِيٌّ : مُحَسِّناً ، وَ جَمَعْتُ جَمْعاً كَثِيراً، لاَ مُكَاثَرَةً لِعَلِيٍّ وَ لَكِنْ لِيَشُدَّ بِهِمْ قَلْبِي وَ جِئْتُ – وَ هُوَ مُحَاصَرٌ – فَاسْتَخْرَجْتُهُ مِنْ دَارِهِ مُكْرَهاً مَغْصُوباً وَ سُقْتُهُ إِلَى اَلْبَيْعَةِ سَوْقاً، وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْماً يَقِيناً لاَ شَكَّ فِيهِ لَوِ اِجْتَهَدْتُ أَنَا وَ جَمِيعُ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ جَمِيعاً عَلَى قَهْرِهِ مَا قَهَرْنَاهُ، وَ لَكِنْ لِهَنَاتٍ كَانَتْ فِي نَفْسِهِ أَعْلَمُهَا وَ لاَ أَقُولُهَا، فَلَمَّا اِنْتَهَيْتُ إِلَى سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ قَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ مَنْ بِحَضْرَتِهِ يَسْتَهْزِءُونَ بِعَلِيٍّ ، فَقَالَ عَلِيٌّ : يَا عُمَرُ ! أَ تُحِبُّ أَنْ أُعَجِّلَ لَكَ مَا أَخَّرْتُهُ سَوَاءً عَنْكَ ؟ فَقُلْتُ: لاَ، يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ ! فَسَمِعَنِي وَ اَللَّهِ خَالِدُ بْنُ اَلْوَلِيدِ ، فَأَسْرَعَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ ، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ : مَا لِي وَ لِعُمَرَ ثَلاَثاً، وَ اَلنَّاسُ يَسْمَعُونَ، وَ لَمَّا دَخَلَ اَلسَّقِيفَةَ صَبَا أَبُو بَكْرٍ إِلَيْهِ، فَقُلْتُ لَهُ: قَدْ بَايَعْتَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ ! فَانْصَرِفْ، فَأَشْهَدُ مَا بَايَعَهُ وَ لاَ مَدَّ يَدَهُ إِلَيْهِ، وَ كَرِهْتُ أَنْ أُطَالِبَهُ بِالْبَيْعَةِ فَيُعَجِّلَ لِي مَا أَخَّرَهُ عَنِّي، وَ وَدَّ أَبُو بَكْرٍ أَنَّهُ لَمْ يَرَ عَلِيّاً فِي ذَلِكَ اَلْمَكَانِ جَزَعاً وَ خَوْفاً مِنْهُ، وَ رَجَعَ عَلِيٌّ مِنَ اَلسَّقِيفَةِ وَ سَأَلْنَا عَنْهُ ، فَقَالُوا: مَضَى إِلَى قَبْرِ مُحَمَّدٍ فَجَلَسَ إِلَيْهِ، فَقُمْتُ أَنَا وَ أَبُو بَكْرٍ إِلَيْهِ، وَ جِئْنَا نَسْعَى وَ أَبُو بَكْرٍ يَقُولُ: وَيْلَكَ يَا عُمَرُ ! مَا اَلَّذِي صَنَعْتَ بِفَاطِمَةَ ، هَذَا وَ اَللَّهِ اَلْخُسْرَانُ اَلْمُبِينُ، فَقُلْتُ: إِنَّ أَعْظَمَ مَا عَلَيْكَ أَنَّهُ مَا بَايَعَنَا وَ لاَ أَثِقُ أَنْ تَتَثَاقَلَ اَلْمُسْلِمُونَ عَنْهُ. فَقَالَ: فَمَا تَصْنَعُ؟. فَقُلْتُ: تُظْهِرُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَكَ عِنْدَ قَبْرِ مُحَمَّدٍ ، فَأَتَيْنَاهُ وَ قَدْ جَعَلَ اَلْقَبْرَ قِبْلَةً، مُسْنِداً كَفَّهُ عَلَى تُرْبَتِهِ وَ حَوْلَهُ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ حُذَيْفَةُ بْنُ اَلْيَمَانِ ، فَجَلَسْنَا بِإِزَائِهِ وَ أَوْعَزْتُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ أَنْ يَضَعَ يَدَهُ عَلَى مِثْلِ مَا وَضَعَ عَلِيٌّ يَدَهُ وَ يُقَرِّبَهَا مِنْ يَدِهِ، فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ أَخَذْتُ بِيَدِ أَبِي بَكْرٍ لِأَمْسَحَهَا عَلَى يَدِهِ، وَ أَقُولَ قَدْ بَايَعَ، فَقَبَضَ عَلِيٌّ يَدَهُ فَقُمْتُ أَنَا وَ أَبُو بَكْرٍ مُوَلِّياً، وَ أَنَا أَقُولُ: جَزَى اَللَّهُ عَلِيّاً خَيْراً فَإِنَّهُ لَمْ يَمْنَعْكَ اَلْبَيْعَةَ لَمَّا حَضَرْتَ قَبْرَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فَوَثَبَ مِنْ دُونِ اَلْجَمَاعَةِ أَبُو ذَرٍّ جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَةَ اَلْغِفَارِيُّ وَ هُوَ يَصِيحُ وَ يَقُولُ: وَ اَللَّهِ – يَا عَدُوَّ اَللَّهِ – مَا بَايَعَ عَلِيٌّ عَتِيقاً، وَ لَمْ يَزَلْ كُلَّمَا لَقِينَا قَوْماً وَ أَقْبَلْنَا عَلَى قَوْمٍ نُخْبِرُهُمْ بِبَيْعَتِهِ وَ أَبُو ذَرٍّ يُكَذِّبُنَا، وَ اَللَّهِ مَا بَايَعَنَا فِي خِلاَفَةِ أَبِي بَكْرٍ وَ لاَ فِي خِلاَفَتِي وَ لاَ يُبَايِعُ لِمَنْ بَعْدِي وَ لاَ بَايَعَ مِنْ أَصْحَابِهِ اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاً لاَ لِأَبِي بَكْرٍ وَ لاَ لِي، فَمَنْ فَعَلَ – يَا مُعَاوِيَةُ – فِعْلِي وَ اِسْتَشَارَ أَحْقَادَهُ اَلسَّالِفَةَ غَيْرِي؟!. وَ أَمَّا أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبُو سُفْيَانَ وَ أَخُوكَ عُتْبَةُ فَأَعْرِفُ مَا كَانَ مِنْكُمْ فِي تَكْذِيبِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ كَيْدِهِ، وَ إِدَارَةِ اَلدَّوَائِرِ بِمَكَّةَ وَ طَلِبَتِهِ فِي جَبَلِ حَرَى لِقَتْلِهِ، وَ تَأَلُّفِ اَلْأَحْزَابِ وَ جَمْعِهِمْ عَلَيْهِ، وَ رُكُوبَ أَبِيكَ اَلْجَمَلَ وَ قَدْ قَادَ اَلْأَحْزَابَ، وَ قَوْلَ مُحَمَّدٍ : لَعَنَ اَللَّهُ اَلرَّاكِبَ وَ اَلْقَائِدَ وَ اَلسَّائِقَ، وَ كَانَ أَبُوكَ اَلرَّاكِبَ وَ أَخُوكَ عُتْبَةُ اَلْقَائِدَ وَ أَنْتَ اَلسَّائِقَ، وَ لَمْ أَنْسَ أُمَّكَ هِنْداً وَ قَدْ بَذَلَتْ لِوَحْشِيٍّ مَا بَذَلَتْ حَتَّى تَكَمَّنَ لِحَمْزَةَ اَلَّذِي دَعَوْهُ أَسَدَ اَلرَّحْمَنِ فِي أَرْضِهِ – وَ طَعَنَهُ بِالْحَرْبَةِ، فَفَلَقَ فُؤَادَهُ وَ شَقَّ عَنْهُ وَ أَخَذَ كَبِدَهُ فَحَمَلَهُ إِلَى أُمِّكَ، فَزَعَمَ مُحَمَّدٌ بِسِحْرِهِ أَنَّهُ لَمَّا أَدْخَلَتْهُ فَاهَا لِتَأْكُلَهُ صَارَ جُلْمُوداً فَلَفَظَتْهُ مِنْ فِيهَا، فَسَمَّاهَا مُحَمَّدٌ وَ أَصْحَابُهُ: آكِلَةَ اَلْأَكْبَادِ ، وَ قَوْلَهَا فِي شِعْرِهَا لاِعْتِدَاءِ مُحَمَّدٍ وَ مُقَاتِلِيهِ: نَحْنُ بَنَاتُ طَارِقٍ نَمْشِي عَلَى اَلنَّمَارِقِ كالدُّرِّ فِي اَلْمَخَانِقِ وَ اَلْمِسْكِ فِي اَلْمَفَارِقِ إِنْ يُقْبِلُوا نُعَانِقْ أَوْ يُدْبِرُوا نُفَارِقْ فِرَاقَ غَيْرِ وَامِقٍ وَ نِسْوَتُهَا فِي اَلثِّيَابِ اَلصُّفْرِ اَلْمَرْئِيَّةِ مُبْدِيَاتٍ وُجُوهَهُنَّ وَ مَعَاصِمَهُنَّ وَ رُءُوسَهُنَّ يَحْرِصْنَ عَلَى قِتَالِ مُحَمَّدٍ ، إِنَّكُمْ لَمْ تُسَلِّمُوا طَوْعاً وَ إِنَّمَا أَسْلَمْتُمْ كَرْهاً يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ فَجَعَلَكُمْ طُلَقَاءَ، وَ جَعَلَ أَخِي زَيْداً وَ عَقِيلاً أَخَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ اَلْعَبَّاسَ عَمَّهُمْ مِثْلَهُمْ، وَ كَانَ مِنْ أَبِيكَ فِي نَفْسِهِ، فَقَالَ: وَ اَللَّهِ يَا اِبْنَ أَبِي كَبْشَةَ ! لَأَمْلَأَنَّهَا عَلَيْكَ خَيْلاً وَ رَجِلاً وَ أَحُولُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ هَذِهِ اَلْأَعْدَاءِ. فَقَالَ مُحَمَّدٌ : وَ يُؤْذِنُ لِلنَّاسِ أَنَّهُ عَلِمَ مَا فِي نَفْسِهِ أَوْ يَكْفِي اَللَّهُ شَرَّكَ يَا أَبَا سُفْيَانَ ! وَ هُوَ يُرِي اَلنَّاسَ أَنْ لاَ يَعْلُوَهَا أَحَدٌ غَيْرِي، وَ عَلِيٍّ وَ مَنْ يَلِيهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَبَطَلَ سِحْرُهُ وَ خَابَ سَعْيُهُ، وَ عَلاَهَا أَبُو بَكْرٍ وَ عَلَوْتُهَا بَعْدَهُ وَ أَرْجُو أَنْ تَكُونُوا مَعَاشِرَ بَنِي أُمَيَّةَ عِيدَانَ أَطْنَابِهَا، فَمِنْ ذَلِكَ قَدْ وَلَّيْتُكَ وَ قَلَّدْتُكَ إِبَاحَةَ مُلْكِهَا وَ عَرَّفْتُكَ فِيهَا وَ خَالَفْتُ قَوْلَهُ فِيكُمْ، وَ مَا أُبَالِي مِنْ تَأْلِيفِ شِعْرِهِ وَ نَثْرِهِ، أَنَّهُ قَالَ: يُوحَى إِلَيَّ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّي فِي قَوْلِهِ: وَ اَلشَّجَرَةَ اَلْمَلْعُونَةَ فِي اَلْقُرْآنِ فَزَعَمَ أَنَّهَا أَنْتُمْ يَا بَنِي أُمَيَّةَ ، فَبَيَّنَ عَدَاوَتَهُ حَيْثُ مَلِكَ كَمَا لَمْ يَزَلْ هَاشِمٌ وَ بَنُوهُ أَعْدَاءَ بَنِي عَبْدِ شَمْسٍ ، وَ أَنَا – مَعَ تَذْكِيرِي إِيَّاكَ يَا مُعَاوِيَةُ ! وَ شَرْحِي لَكَ مَا قَدْ شَرَحْتُهُ – نَاصِحٌ لَكَ وَ مُشْفِقٌ عَلَيْكَ مِنْ ضِيقِ عَطَنِكَ وَ حَرَجِ صَدْرِكَ، وَ قِلَّةِ حِلْمِكَ، أَنْ تُعَجِّلَ فِيمَا وَصَّيْتُكَ بِهِ وَ مَكَّنْتُكَ مِنْهُ مِنْ شَرِيعَةِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ أُمَّتِهِ أَنْ تُبْدِيَ لَهُمْ مُطَالَبَتَهُ بِطَعْنٍ أَوْ شَمَاتَةً بِمَوْتٍ أَوْ رَدّاً عَلَيْهِ فِيمَا أَتَى بِهِ، أَوْ اِسْتِصْغَاراً لِمَا أَتَى بِهِ فَتَكُونَ مِنَ اَلْهَالِكِينَ، فَتَخْفِضَ مَا رَفَعْتُ وَ تَهْدِمَ مَا بَنَيْتُ، وَ اِحْذَرْ كُلَّ اَلْحَذَرِ حَيْثُ دَخَلْتَ عَلَى مُحَمَّدٍ مَسْجِدَهُ وَ مِنْبَرَهُ وَ صَدِّقْ مُحَمَّداً فِي كُلِّ مَا أَتَى بِهِ وَ أَوْرَدَهُ ظَاهِراً، وَ أَظْهِرِ اَلتَّحَرُّزَ وَ اَلْوَاقِعَةَ فِي رَعِيَّتِكَ، وَ أَوْسِعْهُمْ حِلْماً، وَ أَعِمَّهُمْ بِرَوَائِحِ اَلْعَطَايَا، وَ عَلَيْكَ بِإِقَامَةِ اَلْحُدُودِ فِيهِمْ وَ تَضْعِيفِ اَلْجِنَايَةِ مِنْهُمْ لسببا [لِسَبَبِ ] مُحَمَّدٍ مِنْ مَالِكَ وَ رِزْقِكَ وَ لاَ تُرِهِمْ أَنَّكَ تَدَعُ لِلَّهِ حَقّاً وَ لاَ تَنْقُضُ فَرْضاً وَ لاَ تُغَيِّرُ لِمُحَمَّدٍ سُنَّةً فَتُفْسِدَ عَلَيْنَا اَلْأُمَّةَ، بَلْ خُذْهُمْ مِنْ مَأْمَنِهِمْ، وَ اُقْتُلْهُمْ بِأَيْدِيهِمْ، وَ أَبِدْهُمْ بِسُيُوفِهِمْ وَ تَطَاوُلِهِمْ وَ لاَ تُنَاجِزْهُمْ، وَ لِنْ لَهُمْ وَ لاَ تَبْخَسْ عَلَيْهِمْ، وَ اِفْسَحْ لَهُمْ فِي مَجْلِسِكَ، وَ شَرِّفْهُمْ فِي مَقْعَدِكَ، وَ تَوَصَّلْ إِلَى قَتْلِهِمْ بِرَئِيسِهِمْ، وَ أَظْهِرِ اَلْبِشْرَ وَ اَلْبَشَاشَةَ بَلِ اِكْظِمْ غَيْظَكَ وَ اُعْفُ عَنْهُمْ يُحِبُّوكَ وَ يُطِيعُوكَ، فَمَا آمَنُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْكَ ثَوْرَةَ عَلِيٍّ وَ شِبْلَيْهِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ ، فَإِنْ أَمْكَنَكَ فِي عِدَّةٍ مِنَ اَلْأُمَّةِ فَبَادِرْ وَ لاَ تَقْنَعْ بِصِغَارِ اَلْأُمُورِ، وَ اِقْصِدْ بِعَظِيمِهَا وَ اِحْفَظْ وَصِيَّتِي إِلَيْكَ وَ عَهْدِي وَ أَخْفِهِ وَ لاَ تُبْدِهِ، وَ اِمْتَثِلْ أَمْرِي وَ نَهْيِي وَ اِنْهَضْ بِطَاعَتِي، وَ إِيَّاكَ وَ اَلْخِلاَفَ عَلَيَّ، وَ اُسْلُكْ طَرِيقَ أَسْلاَفِكِ، وَ اُطْلُبْ بِثَارِكَ، وَ اِقْتَصَّ آثَارَهُمْ، فَقَدْ أَخْرَجْتُ إِلَيْكَ بِسِرِّي وَ جَهْرِي، وَ شَفَعْتُ هَذَا بِقَوْلِي: مُعَاوِيَ إِنَّ اَلْقَوْمَ جَلَّتْ أُمُورُهُمْ بِدَعْوَةِ مَنْ عَمَّ اَلْبَرِيَّةَ بِالْوَتْرِي صَبَوْتُ إِلَى دَيْنٍ لَهُمْ فَأَرَابَنِي فَأَبْعِدْ بِدِينٍ قَدْ قَصَمْتُ بِهِ ظَهْرِي وَ إِنْ أَنْسَ لاَ أَنْسَ اَلْوَلِيدَ وَ شَيْبَةَ وَ عُتْبَةَ وَ اَلْعَاصَ اَلسَّرِيعَ لَدَى بَدْرٍ وَ تَحْتَ شَغَافِ اَلْقَلْبِ لَدْغٌ لِفَقْدِهِمْ أَبُو حَكَمٍ أَعْنِي اَلْضَئِيلَ مِنَ اَلْفَقْرِي أُولَئِكَ فَاطْلُبْ – يَا مُعَاوِيَ – ثَارَهُمْ بِنَصْلِ سُيُوفِ اَلْهِنْدِ وَ اَلْأَسَلِ اَلسُّمْرِي وَ صِلْ بِرِجَالِ اَلشَّامِ فِي مَعْشَرِهِمْ هُمُ اَلْأُسْدُ وَ اَلْبَاقُونَ فِي أَكَمِ اَلْوَعْرِي تَوَسَّلْ إِلَى اَلتَّخْلِيطِ فِي اَلْمِلَّةِ اَلَّتِي أَتَانَا بِهِ اَلْمَاضِي اَلْمُسَمُّوهُ بِالسِّحْرِي وَ طَالِبْ بِأَحْقَادٍ مَضَتْ لَكَ مُظْهِراً لِعِلَّةِ دِينٍ عَمَّ كُلَّ بَنِي اَلنَّضْرِ فَلَسْتَ تَنَالُ اَلثَّارَ إِلاَّ بِدِينِهِمْ فَتَقْتُلُ بِسَيْفِ اَلْقَوْمِ جِيدَ بَنِي عَمْرِي لِهَذَا لَقَدْ وَلَّيْتُكَ اَلشَّامَ رَاجِياً وَ أَنْتَ جَدِيرٌ أَنْ تَئُولَ إِلَى صَخْرِي قَالَ: فَلَمَّا قَرَأَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَرَ هَذَا اَلْعَهْدَ، قَامَ إِلَى يَزِيدَ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ، وَ قَالَ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ – يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ! – عَلَى قَتْلِكَ اَلشَّارِيَّ اِبْنَ اَلشَّارِيِّ، وَ اَللَّهِ مَا أَخْرَجَ أَبِي إِلَيَّ بِمَا أَخْرَجَ إِلَى أَبِيكَ، وَ اَللَّهِ لاَ رَآنِي أَحَدٌ مِنْ رَهْطِ مُحَمَّدٍ بِحَيْثُ يُحِبُّ وَ يَرْضَى، فَأَحْسَنَ جَائِزَتَهُ وَ بَرَّهُ، وَ رَدَّهُ مُكَرَّماً. فَخَرَجَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَرَ مِنْ عِنْدِهِ ضَاحِكاً، فَقَالَ لَهُ اَلنَّاسُ: مَا قَالَ لَكَ؟. قَالَ: قَوْلاً صَادِقاً لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ مُشَارِكَهُ فِيهِ، وَ سَارَ رَاجِعاً إِلَى اَلْمَدِينَةِ ، وَ كَانَ جَوَابُهُ لِمَنْ يَلْقَاهُ هَذَا اَلْجَوَابَ. وَ يُرْوَى أَنَّهُ أَخْرَجَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اَللَّهُ إِلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُمَرَ كِتَاباً فِيهِ عَهْدُ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فِيهِ أَغْلَظُ مِنْ هَذَا وَ أَدْهَى وَ أَعْظَمُ مِنَ اَلْعَهْدِ اَلَّذِي كَتَبَهُ عُمَرُ لِمُعَاوِيَةَ ، فَلَمَّا قَرَأَ عَبْدُ اَللَّهِ اَلْعَهْدَ اَلْآخَرَ قَامَ فَقَبَّلَ رَأْسَ يَزِيدَ لَعَنَهُمَا اَللَّهُ، وَ قَالَ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى قَتْلِكَ اَلشَّارِيَّ اِبْنَ اَلشَّارِيِّ ، وَ اِعْلَمْ أَنَّ وَالِدِي عُمَرَ أَخْرَجَ إِلَيَّ مِنْ سِرِّهِ بِمِثْلِ هَذَا اَلَّذِي أَخْرَجَهُ إِلَى أَبِيكَ مُعَاوِيَةَ ، وَ لاَ أَرَى أَحَداً مِنْ رَهْطِ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِهِ وَ شِيعَتِهِ بَعْدَ يَوْمِي هَذَا إِلاَّ غَيْرَ مُنْطَوٍ لَهُمْ عَلَى خَيْرٍ أَبَداً. فَقَالَ يَزِيدُ : أَ فِيهِ شَرْحُ اَلْخَفَا يَا اِبْنَ عُمَرَ ؟. وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ : أَظْهَرُوا اَلْإِيمَانَ وَ أَسَرُّوا اَلْكُفْرَ، فَلَمَّا وَجَدُوا عَلَيْهِ أَعْوَاناً أَظْهَرُوهُ .)