«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص صدیقه طاهره سلام الله علیها و امیرالمؤمنین سلام الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
مقدّماتی در این موضوع عرض کردیم که دین میخواهد با ما چکار کند؟ دین میخواهد نگاه ما را عوض کند، میخواهد به ما قدرت انتخاب بدهد، میخواهد عقل ما را رشد بدهد.
دین نمیخواهد ما با جوزدگی کاری کنیم، آدمِ جوزده را میشود زود فریب داد، دور از محضر شما آن حیوانی که پارچهی قرمزی جلوی آن تکان میدهند و آن حیوان را از این طرفِ زمین به آن طرفِ زمین میکشند، شأن انسان أجلّ است که با او را یک چشم و ابرو یا با یک مظهری از مظاهر دنیا چنان تحریک کنند که انسان به دنبال آن بدود، این شأن انسان نیست.
البته دین نمیخواهد امیال و شهوات و خواستههای ما را کلاً نابود کند، چون خدای متعال در وجود ما شرّ مطلق قرار نداده است، اما اینکه چیزی انسان را تحریک کند که فریب بخورد… دین آمده است که این بلا بر سر ما نیاید، انتخاب کنیم که پشیمان نشویم.
کسی را که بفریبند و تحریک کنند، عکس العملی نشان میدهد که ممکن است زود پشیمان شود، مانند انسانی که در خشم تصمیم میگیرد، اگر قدری زمان بگذرد میگوید ای کاش این را نمیگفتم و آن کار را هم نمیکردم و آنطور هم انجام نمیدادم، سپس انسان افسوس میخورد.
دین آمده است که نگاه ما را به دنیا درست کند که ما در این دنیا هم لذّت ببریم، اما نه فقط در دنیا. اگر فقط به دنیا نگاه کنیم، حتّی دنیا هم بعد از مدّتی تلخ میشود.
همهی تازیدن صدام لعنت الله علیه به آن لحظهای که سرباز آمریکایی بین موهای او را میگشت که شپش پیدا کند نمیارزد، این صحنه مانند این بود که سرِ یک سگ را بگردند، این کار عمدی بود، وگرنه اینطور نبود که صدام حمام نرفته باشد، آن سرباز میخواست صدام را تحقیر کند. یا رضاشاه بیچاره که وقتی میخواستند او را به جزیره موریس ببرند، اطرافیان او که گزارش کردهاند، ببینید چه گفتهاند.
آن کسی که فقط دنیا را نگاه میکند، ولو اینجا هر کاری که بخواهد انجام دهد، آن افسوسِ پایانی آنقدر شدید هست که به همهی آن بی بند و باری نمیارزد؛ اینجا ما هنوز به قیامت کاری نداریم.
دین آمده است که ما پشیمان نشویم و عمر خود را به هدر ندهیم، برای اینکه نگاه ما را درست کند هم خیلی هزینه داده است.
دین میخواهد ما افسوس نخوریم
روزی عدّهای اسیر را میبردند، یکی از این اسیرها از روی لج به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: مثلاً شما پیغمبر مسلمانها هستید و میگویند اخلاق شما خیلی هم خوب است، چرا وقتی دستان ما را بستهاید میخندید؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من به تو نمیخندم، به این موضوع میخندم که ما تلاش میکنیم شما را به سمت بهشت ببریم، شما به روی ما شمشیر میکشید که به جهنّم بروید! از این موضوع تعجّب میکنم که تو با همهی وجود خودت تلاش میکنی که بدبخت شوی! ما هم دلسوز هستیم و سعی میکنیم تو را برگردانیم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در بین این اسرا به کسی فرمود: تو چه کسی هستی و چه داری؟ آن اسیر گفت: من سه فرزند دارم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من ضامن او میشوم، او را آزاد کنید.
آن فرد دوباره در احد حاضر شد و با مسلمین جنگید و اسیر شد، البته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیگر او را اینجا نبخشید، چه بسا حتّی او را اعدام کرد، چون در جنگ آدم کشته بود.
یعنی من نمیخواهم تو کشته شوی، تو دختر داری؟ به دنبال زندگی خودت برو، برو و فکر کن که مشکل تو با ما چیست؟ ولی آن شخص دوباره میآید!
دین میخواهد ما پشیمان نشویم و افسوس نخوریم، حرارتِ افسوس و شرم و پشیمانی از آتش بیشتر است. یکی از عذابهای الهی در روز قیامت این است که پروندهی خوبها را مقابل بدها نشان میدهد، و جایگاه خوبها را مقابل بدها نشان میدهند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سلطانِ قیامت
از بزرگترین عذابهای خدا بر قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن لحظهای است که صدا میآید «یَا أهلَ المَحشَر! نَکِّسُوا رُئُوسَکُم وَ غُضُّوا أبصَارَکُم حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنتُ رَسُولِ اللهِ إلَی الجَنَّة»، این از آتش برای او سختتر است که ببیند منِ بدبخت در دنیا با چه کسی درافتادم؟ در حالی که او میتوانست اینجا نجاتبخشِ من باشد!
دین میخواهد ما به سمتی برویم، آن لحظهای که زهرای مرضیه سلام الله علیها میخواهد به سمت بهشت برود، در روایت هست که محاذی عرش قرار میگیرد و شروع میکند به گریه کردن، در بعضی از نقلها هم دارد که «وَ عَلَی رَأسِهَا ثَوبً مُلَطِّخاً بِدَمِ الحُسَین» پیراهنِ خونینِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را هم به سر خود میکشد و گریه میکند، ایشان وارد بهشت میشوند که بهشت «بهشت» شود، بهشت با حضور زهرای مرضیه سلام الله علیها افتتاح میشود، درِ بهشت باز است، «جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ»،[4] درِ بهشت باز است، ولی بهشت تا زمانی که صدیقه طاهره سلام الله علیها وارد نشود که بهشت نیست.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد نمیشود و گریه میکند، خودِ ایشان آنجا حاکم است، ولی پیراهنِ خونینِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را هم واسطه قرار میدهد، خطاب میآید: «یَا فَاطِمُ! لَکِ عِندِی الرِّضَا» اینجا تو حکم کن.
آن روز آن بدبختِ قاتل به عذابی قبل از عذاب دچار میشود! میبیند با چه کسی در دنیا دشمنی کرده است.
برای شیعیان هم، قبل از بهشت رفتن، درکِ بهشت است.
آنجا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خدای متعال عرض میکند که «یَا رَبِّ! شِیعَتِی وَ شِیعَةِ وُلدِی»… مگر مادر فرزندان خود را فراموش میکند؟ آنجا یک به یک شیعیان را صدا میزند، عرض میکند: «یَا رَبِّ! شِیعَتِی وَ شِیعَةِ وُلدِی»…
حولِ قیامت
آن لحظه معلوم است که چه کسی پشیمان است و چه کسی پشیمان نیست، آن لحظهای که دیگر پردهها کنار رفته است و این حرارت دنیا و سر و صداها و یقهکشیها و رونماییها و ریاها و درگیریها و دشمنیها و اصطکاکها به کنار رفته است، همه چیز علنی است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در خطبهای فرمود: وقتی پروندهها را میدهند، مانند آن کسی که وقتی غش کند، دندانهای او کلید میکند… اصلاً معلوم نیست روز قیامت دهانهای ما را ببندند، از هول شدیدی که پرونده را دست ما میدهند، آن هم در آن دادگاهی که دیگر خطا نمیکند و کسی امید ندارد که چیزی از دست قاضی دررفته باشد…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ»،[5] ما که خلوت نداریم، ما که جایی تنها نیستیم، اما در جایی که خیال میکنید تنها هستید «اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ»، در جاهایی که میپندارید کسی نیست تقوا پیشه کنید، چون قاضی خودش شاهد است! همان کسی که دیده است میخواهد حکم بدهد!
لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند وقتی پرونده را به گردن آدمها آویزان میکنند، همه آن را میبینند… البته این بدین معنا نیست که متن ببینند، همه عینِ عملِ ما را میبینند… لذا در بعضی از نقلها هست که وقتی کار به اینجا میرسد، بعضی خودشان از شدّت خجالت به سمت جهنّم میروند که حداقل اینجا دیده نشوند، بعد هم به او میگویند «كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا»،[6] خودت بگو با تو چکار کنیم؟
انکار برای دنیاست، قیامت میخواهی چه چیزی را انکار کنی؟ همه میبینند چه کردهای! آنجا عینِ عمل حاضر است نه فیلمِ عمل، بعد هم به او میگویند «كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا»، خودت بگو با تو چکار کنیم؟
توجیه و انکار برای جایی است که برای بقیه علم نیست، اما وقتی علم هست میخواهد چه بگوید؟ الآن در دنیا میگویند وقتی پلیس کسی را حین ارتکاب جرم دستگیر میکند، طرف لال میشود و دقایقی نمیتواند حرف بزند و نمیداند باید چه بگوید.
چه بسا آنجا هم وقتی دارد «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ»،[7] ممکن است ارادهی الهی باشد که آدمها خفه شوند، ولی ممکن است اراده نباشد و از شدّت حول و هراس لال شوند و نتوانند حرف بزنند. آنجا دیگر جای عمل نیست.
آن کسی که در طول عمر خود یک مرتبه با صدق و با محبت یک «یا زهرا» گفته است، آنجا به سراغ او میآیند.
سلاطینِ روزِ قیامت
امام صادق علیه السلام فرمود در این حالتی که آدمها در قیامت لال شدهاند، آدمها ناتوان و غریب هستند، آنقدر غریب هستند و خوف شدید است که «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ»،[8] اصلاً آنقدر انسان در پهنهی قیامت غریب است، و آنقدر بین انسانها روابط و حقوقی هست، که آنجا برادر هم طلب دارد، و آنقدر گرفتار است که دوست دارد همهی اهل زمین را فدیه دهد که خودش را نجات دهد، در آن لحظه انسانها آنقدر بیچاره هستند که اینقدر خودخواه میشوند! دوست دارد بگوید خدایا همهی اهل زمین را عذاب کن ولی از من بگذر، بین من و همهی اطرافیانم حق و حقوقی هست، برای همین «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ»[9] است، از همه فرار میکند، چون میبیند آنجا آنقدر فشار سنگین است که «يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ»،[10] بلکه مادر، بچهی شیرخوار خود را پرت میکند و فرار میکند؛ آنقدر فشار سنگین است که مادر از مادریِ خود درمانده میشود؛ این موضوع در دنیا هم کم پیش میآید. اگر خدای نکرده بچهای به آب بیفتد، اگر مادر شنا هم بلد نباشد، خود را به آب میاندازد. آنجا چه حولی است که «يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»!
آنجا همهی وجود انسان حول است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود از شدّت حول نمیتوانند حرف بزنند، عرق سرد بر پیشانی نشسته است.
امام صادق علیه الصلاة والسلام که خیلی خودش را برای ما خرج کرده است و خیلی دردسر کشیده است، دوست داشته است ما را به جای امنی برساند، پدرِ مهربان… ما واژهای در مورد ائمه نداریم که از کلمهی «پدر» استفاده میکنیم، برای ما پدر و مادر نماد مهربانی است و چیز دیگری نداریم که بگوییم، وگرنه شأن آنها از این الفاظ أجل است، ولی ما لفظی نداریم که بگوییم.
پدر که نگران فرزند خود است، دوست دارد فرزند او به جایی برسد که خیال پدر راحت شود، ان شاء الله خدای متعال روزی کند، یک نفر از شما هم که شده است، هر وقت که به حرم امام رضا علیه السلام رفت، اول از طرف امام صادق علیه السلام سلام بدهد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود که «يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»[11] نوهی مرا در خراسان میکشند، اگر کسی او را در غربتش زیارت کند…
اگر کسی امام رضا علیه السلام را در غربتش زیارت کند، دیگر خیال امام صادق علیه الصلاة والسلام راحت میشود که او به پناهگاه رسیده است، مگر اینکه کسی خودش، خودش را از پناهگاه بیرون بیاورد؛ برای همین فرمود که «أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ» من دست او را میگیرم و «فَأَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ» او را وارد بهشت میکنم.
هم معلوم میشود که این بزرگواران سلطان روز قیامت هستند، آن روزی که روز ظهور قدرت خداست، کار بدست اینهاست.
دین آمده است که ما را برای آن روز آماده کند، غیر از اینکه در دنیا خوش و خرّم باشیم، که روزهای گذشته عرض کردم؛ از کَرَمِ خود خواسته است که آن روز ما درگیر گناهانمان نباشیم، در آن میهمانی شاهانه ما را کنار سلطان بنشانند.
حداث الحسین علیه السلام
همهی مطالبی که از دنیا عرض کردیم نقد است، اگر در یاد داشته باشید عرض کردیم اگر آخرت هم نباشد، مؤمن از همهی شیوههای دنیاپرستان بیشتر لذّت میبرد.
این قسمت که برای قیامت است، نسیه است؛ میخواهم بگویم برای بعد هم این کار را میکند.
دین نمیخواهد ما تماشاچی و دور از متن باشیم، روایات را نگاه کنید، میخواهد ما را به کنار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببرد. میگوید میخواهم کاری کنم که خدا بوسیلهی نسیان، نخواهد جلوی پشیمانی شما را در بهشت بگیرد.
همهی انسانها در قیامت پشیمان هستند، مؤمنین وقتی وارد بهشت شوند، نسیان پیدا میکنند. هر کسی نسبت به احوال طبقهی بالا گیج است، چون اگر بفهمد که لذّت نمیبرد. لذا هر کسی مشغول لذّات مربوط به سطح خودش هست.
دین آمده است که قبل از آن لازم نباشد که خدا ما را با نسیان در بهشت، با سطوح پایین سرگرم کند، بلکه ما را نزدِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببرد.
کمااینکه حتماً آن روایت را شنیدهاید که مرحوم ابن قولویه رحمة الله علیه که استاد شیخ مفید رحمة الله علیه است نقل کرده است که وقتی قیامت میشود عدّهای دور سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نشستهاند و محو حضرت هستند و با حضرت صحبت میکنند، بعد در روایت میگوید به اینها میگویند که به بهشت وارد شوید، اینها نمیشنوند، اینها محو هستند، اینها منصرف هستند، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نگاه میکنند و غرق هستند.
لذا بهشت آن جایی است که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند، ولو اینکه در پهنهی قیامت است و وارد بهشت نشدهاند.
به اینها «حداث الحسین علیه السلام» میگویند، اینها مشغول گفتگو با سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند.
دین آمده است که ما آن روز از این غافله پرت نشویم.
دین برای ما اسوه قرار داده است
دین هم این کار را همینطور خشک و خالی هم انجام نداده است. اگر ما میخواستیم این کارها را کنیم و اسوه نداشتیم… اسوه یعنی آن کسی که بشود در سختیها به او استناد و تأسّی کرد، اسوه نوع خاصی از الگو است.
وقتی ما داغ و سختی و تنگنایی میبینیم، یکی از کارهایی که خدای متعال خیلی به سر ما منّت دارد، این است که اولیایی در عالم آورده است که اگر کسی فهم داشته باشد، احدی در توهّم هم به آنها نمیرسد، و آنها سختتر از آن ابتلائات را داشتهاند، که ما نگاه کنیم چطور رفتار کردهاند. این اسوه است.
یعنی وقتی مادر من از دنیا میرود، نگاه کنم وقتی مادر فرزندان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از دنیا رفت چکار کردند؟ من آن عمل را الگو قرار دهم. یعنی الگوی در سختیها. طبعاً میشود همیشه الگو باشد، ولی الگو در سختیها سختتر است، چون انسان احساس تنهایی میکند.
هر جایی در این عالم اتفاقی رخ دهد، شما در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نقطهای را میبینید که سختتر از آن مشکل برای امام یا زهرای مرضیه سلام الله علیهم پیش آمده است، ما میتوانیم ببینیم چکار کردهاند.
مثلاً اگر در جایی به ما بیحرمتی شود، یا کسی حرف بیربطی به ما بزند، یا کسی به ما توهینی کند، خیلی به ما سخت میگذرد. چرا؟ چون خودمان را قبول داریم. خیلی از دعواهای خیابانی برای این است که کسی دیگری را نگاه کرده است.
دین آمده است و میگوید شما چه کسی هستید و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که بود؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: برای چه مرا از ارث محروم کردید؟ «اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟»[12] آیا قرآن فرموده است که تو از پدرت ارث میبری و من ارث نمیبرم؟ آیا سنّت پیغمبر فرموده است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ فقط در یک صورت میتوانی ارث مرا غصب کنی، آن هم این است که «اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ» مرا نامسلمان بدانی…
عمل آنها در مسئلهی هجوم به خانه همین بود…
اگر به ما بد نگاه کنند عصبانی میشویم…
آن ملعون گفت: شاهد بیاورید!
زهرای مرضیه سلام الله علیها شاهدِ اول و آخر عالم وجود را آورد، شاهدِ ارتقاء انبیاء را آورد، روز قیامت انبیاء هم به او متوسل هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را شاهد آورد، نفر اول گفت:… نمیشود گفت چه توهینی کرد… بصورت عرفی، برای اینکه تنزّل بدهند میگویند «به روباه گفتند…»، اما این را نگفته است، ای کاش این را گفته بود، نمیشود گفت. به یک فاحشه اشاره کرد که برای سلامت خودش کسی را شاهد آورده بود…
اینها برای هدایت ما خیلی زحمت کشیدهاند.
اگر شیعهای روزی احساس کرد برای دفاع از حق به او توهین شده است، یاد این بیفتد که خانوادهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای هدایتِ ما… وگرنه اینها به دنیا چکار داشتند؟ این بزرگواران چه زمانی میل به دنیا پیدا کردند؟ این بزرگواران چه زمانی چیزی را برای خودشان برداشتند؟ پسرِ این بیبیِ دو عالم سه مرتبه همهی اموال شخصی خودش را با فقرای مدینه که شیعه نبودند و نسبت به گریههای مادرش بیتوجّه بودند تقسیم کرد، زمان امام حسن و امام حسین علیهما السلام مدینه اصلاً شیعه نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمودند در همهی مکه و مدینه حتّی بیست خانه هم ما را دوست ندارند. امام حسن علیه السلام سه مرتبه اموال خود را به اینها داد و دو مرتبه هم اموال خود را با اینها تقسیم کرد!
دین برای اینکه ما بعداً پشیمان نشویم، برای ما اسوه قرار داده است.
اگر من جایی منبر بروم و دو نفر با یکدیگر حرف بزنند، به من برمیخورد، چرا؟ چون خودم را بزرگ میدانم. هر آدمی خودش را حساب میکند، بعد میگوید به من بیاحترامی کردند.
البته کسی نباید به کسی بیاحترامی کند، ولی خدا روزی کند که در راه خدا کسی هم چیزی به ما بگوید، خدا روزی کند که یک مرتبه هم ما یک سیلی در راه دین بخوریم، وگرنه…
دین کاری میکند که، هیچ عرصهای از عرصههای زندگی ما، در هر کجا که باشیم، در کرهی خاکی رفته باشیم، یا به مریخ و ماه هم رفته باشیم، هر صحنهای که برای ما بوجود بیاید، هر تنگنا و سختی که برای ما بوجود بیاید، سختتر از آن برای آن اسوهها پیش آمده است، آن هم نه برای شخص خودشان… بعد میشود تماشا کرد که چکار کردهاند… برای اینکه ما حسرت نخوریم و متوجه شویم و زودتر کاری کنیم.
… آن هم آن شخصیت با آن همه حرمت… آن بیت شعر میگوید به چه کسی اهانت کردند؟ «وَلَهَا جَلالٌ لَیسَ یُوجَدُ فَوقَهُ» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه جلالی داشت، جلالتی که بالاتر از آن قابل تصوّر نیست، «إلاَّ جَلَالُ اللهِ جَلَّ جَلاَلُهُ»؛ کسی که وقتی راه میرفت، سایهی خدا روی زمین بود، طُهرِ طاهرِ مطهَّر، حتّی عایشه میگفت: وقتی فاطمه راه میرود، نور صورت او را میبینیم. آن ملعون ازل و ابد هم وقتی در را شکست و وارد شد، گفت: نور صورت او به چشم من خورد.
زمانی کسی ملکوتی است، یا هاتفی از غیب است، گوش من نمیفهمد، اما زمانی نور وجود او را حتّی دشمنانش هم میفهمیدند.
آن لحظهای که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به مسجد آمد و شاهد هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود که شاهد عالم وجود است، و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم بودند، آن ملعون این جسارت را کرد؛ و مردم مدینه به دنیا چسبیده بودند که خفه شدند، وگرنه باید آنجا آن فرد را تکه تکه میکردند.
ان شاء الله خدای متعال ادیب پیشاوری را رحمت کند، میگوید: «تَعْسَتْ عَبيدٌ کابَرَتْ بِمَليکِها»، زمانی کسی در خیابان به کسی ظلم میکند، ولی کسی بردهی زرخرید یک بزرگی است که عمری از او کرامت دیده است، عمری زیر سایهی او بوده است، عمری در سایهی لطف او بوده است، «تَعْسَتْ عَبيدٌ کابَرَتْ بِمَليکِها» خاک بر سر آن عبدی، ننگ بر آن عبدی که بخواهد با مالک و صاحب خودش بزرگی کند، «لَعَنَ الْإِلهُ الْجِبْتَ وَ الطّاغوتا».
ادیب پیشاوری بیت دیگری هم دارد که خیلی زیباست، این برای ماست، اول او را لعن میکند، بعد میگوید: اما ما! «وَلقد سُقينَا خَمرةً لم يَحوِها» ما را از یک جایی مستمان کردهای که جایی پیدا نمیشود، «دَنٌّ ولا زُرنَا لَها حَانُوتَا» چنین چیزی نه در دکانی پیدا میشود و نه در خُمی؛ ما را از چه چیزی مست کردهای که ما در این دنیا هر اتفاقی رخ میدهد، عالم وسط جنگ است، وقتی ما دور یکدیگر بنشینیم و اسم او را ببریم، تکان میخوریم…
ما را از چه چیزی سرمست کردی؟ «وَلقد سُقينَا خَمرةً لم يَحوِها» ما از کجا سرمست شدیم؟ میگوید: «لَا عَذَّبَ اللهُ اُمِّي إنَّهَا شَرِبَتْ» خدا پدر و مادرم را رحمت کند، که مادرم نوشید «حُبَّ الوَصِيِّ وَ غَذَّتْنِيْهِ فِي اللَّبَنِ» حبّ وصی پیامبر را نوشید و با شیر به من نوشاند.
آن خمرهای که ما را مست کردی، از مادرمان به ما رسیده است.
دین آمده است که ما از این قافله عقب نمانیم.
دین میخواهد ما حسرت نخوریم
دین میگوید اگر در صفین و جمل و کربلا نبودی، اگر دل تو باشد، من تو را در همهی اینها شریک میکنم.
همانطور که میدانید یکی از چیزهایی که در قیامت خیلی حسرت دارد این است که وقتی پروندهها را میدهند و همه بیچاره و جاثیه و زمینخورده هستند، صدا میزنند «أینَ حَوَارِی أمِیرِالمُؤمِنِین؟»، سلمان بلند میشود، ابوذر بلند میشود، مقداد و عمار بلند میشوند، صدا میزنند «أینَ حَوَارِی الحَسَنِ بنِ عَلِی؟»، یاران باوفای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بلند میشوند، همینطور یک به یک، تا نوبت میرسد و ندا میرسد «أینَ حَوَارِی بَقِیَّةِ الله؟»، وای بحال ما اگر آن روز ما تماشاچی باشیم.
دین آمده است که ما نه تنها در دنیا حسرت نخوریم، که آن روز هم حسرت نخوریم، میخواهد کلاس ما را بالا ببرد، آنجا ما را نزد صاحب همه چیز ببرد.
اینکه میگوید درختی به نام طوبی هست که هر جایی شاخهای دارد و به هر شاخهی آن میوههایی است، بعد میگوید خودِ درخت «ولایت» است، یعنی اگر تو به او برسی، به همه رسیدهای، وگرنه به یک گوشه رسیدهای.
دین آمده است که ما را از همهی حقیقت، از همهی نعمت بهرهمند کند.
دعا
خدایا! ما را جزو کسانی که در دنیا و آخرت حسرت میخورند، قرار نده.
خدایا! ما را جزو پشیمانهای روز قیامت و لحظهی مرگ قرار نده.
خدایا! توفیق یک سلام مخلصانه، یک عرض ادب خالصانه به محضر امام زمان ارواحنا فداه را روزی ما بفرما.
خدایا! زیارتِ امام زمان ارواحنا فداه، دیدار روی مبارک حضرت را در دنیا نصیب ما بفرما.
خدایا! اگر آنقدر روسیاه هستم و وضع من خراب است که دیدار امام زمان ارواحنا فداه در این دنیا برای من میسّر نیست، به حرمت این نشست و برخاست و ذکر و آیهای که خواندیم، عرض سلام و ادبی به ساحت مقدّس حضرت ابلاغ بفرما.
خدایا! ما را جزو حواریین امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! ما را جزو شهدای پیش روی مبارک امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! مشکلات اسلام و مسلمین را برطرف بفرما.
خدایا! اسرائیل را نابود بگردان.
خدایا! دست و زبان و قلم و قدم و درهم و دینار و قوّهی ما را هم در نابودی اسرائیل شریک بفرما.
خدایا! اسلام را زیر پرچم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و با وجود ما و همکاری ما به اقطار عالم منتشر بفرما.
خدایا! پدر و مادرانمان را از این مجلس ما بهرهمند بگردان.
خدایا! شهدا و امام عزیز را دعاگو و شفیع ما قرار بده.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
شب گذشته شب خیلی سختی بود.
دیدهاید ما به بهشت زهرا سلام الله علیها میرویم، چند کارگر حرفهای هستند، آنها کارها را انجام میدهند، باز هم زیر بغل صاحب عزا را میگیرند و نمیتواند راه برود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیشب به تنهایی تا صبح فقط چهل صورت قبر درست کرده است…
از یک طرف باید دستورات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را اطاعت کند، از یک طرف فرزندان را چه کند؟ برداشت حقیر این است که در لحظهی دفن کسی بجز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و فرزندان ایشان نبودند، فعلاً فهم من از مجموعهی روایات این است، جزمی ندارم که قسم بخورم، اما برداشت من این است که آن چند نفر را بعد از تجهیز دعوت کرد، وقتی نماز خواندند رفتند، البته همان هم مهم بود.
این هم از بزرگیِ آن بیبی بود، با آن دل شکسته، به آن چند نفر پیغام دادند که شما اجازه دارید نماز بخوانید، بعد امام باقر علیه السلام فرمود: «خُلِقَتِ اَلْأَرْضُ لِسَبْعَةٍ»،[13] خدا زمین را به حرمت هفت نفر خلق کرده است، سلمان و مقداد و ابوذر و عمار و حذیفه و… پرسیدند: اینها چکار کردند؟ فرمودند: «هُمُ اَلَّذِينَ شَهِدُوا اَلصَّلاَةَ عَلَى اُمِّنَا فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ»، اینها توفیق پیدا کردند که به مادر ما نماز بخوانند.
اینها نماز را خواندند و رفتند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه کشیده است…
عالم لطیفتر از علی بن ابیطالب به خودش ندیده است، عالم عاشقتر از علی بن ابیطالب به خودش ندیده است، عالم معشوقی بزرگتر از صدیقه طاهره سلام الله علیها به خودش ندیده است، آن هم این مدل فراق…
وقتی اینها رفتند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تنها شد، با دست خودش شروع کرد به کندن قبر، همهی دار و ندار و آرزوهای خود را در خاک دفن کرد…
دو جمله منسوب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که «یقولونَ اِنَّ الْمَوْتَ صَعْبٌ عَلَی الْفَتی» میگویند مرگِ جوان سخت است، «مُفارَقَةُ الاَْحْبابِ وَ اللهِ اَصْعَبُ» بخدا اگر حبیبت را از دست بدهی، سختتر است… حال که حبیب تو جوان هم هست…
هنگام کندن قبر با خودش حرف میزد، میترسم عمرم بعد از تو طولانی شود…
گزارش این را نگفته است، ولی قاعده این است، وقتی ما هم میخواهیم کسی را دفن کنیم، یکی از عزیزان او میرود و قبر را صاف میکند که زبر نباشد… هم دیوارههای تابوت را صاف میکرد… میگوید گفت: «یَا نَعشُ رِفقاً بِالعَزِیزَة» ای تابوت! ای قبر! با تن او مدارا کنید، تن او مجروح است… «یَا نَعشُ رِفقاً بِالعَزِیزَة إنَّهَا مُجَرَّحَةٌ *** لَا تَخدِشِی الجُرحَ ثَانِیَا»، شما دوباره تنِ او را زخم نکنید…
حتماً آداب دفن را انجام داد، بعد از مدّتی دوباره صورت را باز کرد…
مرحوم آیت الله غروی اصفهانی اینجا را میگوید، میگوید وقتی رو را باز کرد، «وَ مِن سَوَادِ مَتنِ حَسوَدَّ الفَضَا» از کبودی صورت او آسمان سیاه شد… «یَا سَاعَدَ اللهَ العَلِیِّ المُرتَضَی» خدا به دلِ علی رحم کند…
تنِ سبکِ فاطمه را در قبر گذاشت، آماده کرد، خودش را کنترل کرده بود، بچهها هم در حال نگاه کردن بودند، میخواهد مدارا کند، دیگر فرصت زیاد نیست، وقت کم است، حبّ شدید و تلخیِ جدا شدن و وقتِ کم… مجبور شد لحد بگذارد، با هر لحدی که میگذارد فاصله زیاد میشود، خاک برداشت و روی این لحد ریخت و صاف کرد… اینجا دیگر وقتی کار تمام شد و با خاک، بین آنها فاصله افتاد، «فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ»،[14] وقتی دست خود را از قبر برداشت و بهم زد، «هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ» غم به او حمله کرد، از چشمان حضرت مانند ناودان اشک میجوشید و میچکید…
دخترش اینجا ایستاده بود و یاد گرفت که وقتی خیلی بیپشت و پناه شدی چکار کنی، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رو کرد و عرض کرد: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ» از طرف خودم و از طرف این دخترت که نزدیک خودت دفن کردم به شما به شما سلام میکنم…
جملهی بعدی را ترجمه نمیکنم، هر طوری که بخواهم ترجمه کنم، میترسم اهانت تقلّی شود، عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»… «وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي»، یا رسول الله! دیگر نمیتوانم روی پای خود بایستم…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کمکار نبود، بعضی اوقات بعضیها عزیز و بزرگوار هستند و از روی لطف خود هم میگویند، ولی بیت شعر یا گوینده یا ذاکر یا سخنران و هیجان غم باعث میشود که دقیق حرف نزند، مانند اینکه او میگوید «شرمندهام که شوهر خوبی نبودهام»… نستجیربالله! البته کسی که چنین بیتی را میگوید، بر حسب محبّت میگوید، بر حسب زبان حال میگوید… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کمکاری نکرده بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به دستورِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عمل کرد، آنقدری که فرمود روزی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرفتیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برگشت و پشت سر خود را نگاه کرد، تا کوچه خلوت شد، وقتی به من فرمود چه اتفاقی رخ میدهد، من با صورت به زمین خوردم… این تنها مرتبهای است که من در سیرهی معصومین علیهم السلام دیدهام امام تقاضا کرده است که امتحان او عوض شود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردم آیا نمیشود من قبل از شما از دنیا بروم؟ چطور بایستم که فاطمه را بزنند؟…
اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد درگیری میشد، خودش و حسنین علیهما السلام کشته میشدند، هدایت مختل میشد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستور داد که تو حق نداری دست به شمشیر ببری… برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سخت بود، اما با این حال وقتی فاطمهی خود را دفن کرد، شاید آن تصویری جلوی چشمان مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا میرفت، دست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار داد و فرمود: «يَا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِي فِيهَا»،[15] مراقبت کن…
اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد که «لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ»، من نمیخواستم امانت را اینطور پس بدهم، امانت پس گرفته شد…
باز آن شاعر اینطور میگوید: «وَ وَدِیعَتُکَ الزَّهراءُ عَادَت کَمَا تَرَی»، یا رسول الله! ودیعهی شما به سمت شما برگشته است، «وَلَکِن إنَّهَا عَادَت وَ لَیسَت کَمَا هِیَ» اما به شما عرض میکنم، اینکه آوردم آن نیست… خیلی تفاوت پیدا کرده است…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد «لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ»، یا رسول الله! زهرا را از چنگ من درآوردند…
امشب از امام رضا علیه السلام اسم بردیم، یا امام رضا! دل ما برای حرم شما تنگ است… ان شاء الله خدای متعال روزی کند که در حرم امام رضا علیه السلام روضهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخوانیم… صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا مَولایَ یَا عَلِی بنِ مُوسَی الرِّضَا…
به حرم امام رضا علیه السلام میروی و چند روز آنجا هستی، روز آخر دل انسان در حرم است و مدام نگاه میکند که بلیط دارد و فرصت میرود و دیگر مجبور هستیم بیرون بیاییم، دیدهاید گاهی انسان مدام میرود و برمیگردد، دوباره برمیگردد و به گنبد سلام میدهد، آنجا آداب دارد، میگوید بگو «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ سَلامَ مُوَدِّعٍ» سلام میکنم، مانند آن کسی که مجبور است برود و وداع کند، اما «لا سَئْمٍ وَلا قالٍ» خسته و دلزده نشدهام، دلم اینجاست، اما مجبور هستم…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کرد و فرمود: «اَلسَّلامُ عَلَيْكِ سَلامَ مُوَدِّعٍ لا سَئْمٍ وَلا قالٍ» مجبور هستم و باید بلند شوم…
«لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا» اگر اینها به ما مستولی نشده بودند، «لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً» آنقدر سرم را روی قبر تو میگذاشتم و گریه میکردم تا به تو بپیوندم، اما خودت دستور دادهای که این امر مخفی باشد و باید تا صبح چهل صورت قبر درست کنم، ناچار و مجبور هستم…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مردِ مردهاست، بطل الابطال است، اهل گله نبود، اما اینجا یک گله کرد و بلند شد، نگاهی به قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کرد و فرمود: «سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا» خیلی زود تو را از من گرفتند…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه ص، آیه 50
[5] نهج البلاغه، حکمت 324
[6] سوره مبارکه اسراء، آیه 14 (اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا)
[7] سوره مبارکه یس، آیه 65 (الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ)
[8] سوره مبارکه عبس، آیه 34
[9] سوره مبارکه عبس،آیات 34 تا 36
[10] سوره مبارکه حج، آیه 2 (يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَىٰ وَمَا هُمْ بِسُكَارَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ)
[11] عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد ۲، صفحه ۲۵۹ (حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ تَاتَانَةَ وَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ اَلْمُكَتِّبُ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَكِّلِ وَ عَلِيُّ بْنُ هِبَةِ اَللَّهِ اَلْوَرَّاقُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَأَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْكَبَائِرِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ شَهِيدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ تَعَالَى لَهُ أَجْرَ سَبْعِينَ أَلْفَ شَهِيدٍ مِمَّنِ اُسْتُشْهِدَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى حَقِيقَةٍ .)
[12] خطبه فدکیه
[13] الخصال، جلد۲، صفحه ۳۶۰ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ اَلْبَغْدَادِيُّ اَلْحَافِظُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اَلْكَرِيمِ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَتَّابٌ يَعْنِي اِبْنَ صُهَيْبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْعُمَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خُلِقَتِ اَلْأَرْضُ لِسَبْعَةٍ بِهِمْ يُرْزَقُونَ وَ بِهِمْ يُمْطَرُونَ وَ بِهِمْ يُنْصَرُونَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ اَلْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ حُذَيْفَةُ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَا إِمَامُهُمْ وَ هُمُ اَلَّذِينَ شَهِدُوا اَلصَّلاَةَ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ .)
[14] الأمالي (للمفید) ، جلد ۱ ، صفحه ۲۸۱ (قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ – فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ – وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي- إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّي – فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ – إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ – لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ – لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو – وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ اَلذِّكْرُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ – وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .)
[15] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۲ ، صفحه ۴۸۴ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُتَقَدِّمِ عَنْ عِيسَى اَلضَّرِيرِ عَنِ اَلْكَاظِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ خُرُوجِ اَلْمَلاَئِكَةِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَقَالَ ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِمَنْ فِي بَيْتِهِ اُخْرُجُوا عَنِّي وَ قَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ كُونِي عَلَى اَلْبَابِ فَلاَ يَقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ اُدْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِيَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ طَوِيلاً وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ بِيَدِهِ اَلْأُخْرَى فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْكَلاَمَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَى اَلْكَلاَمِ فَبَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ لِبُكَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِي وَ أَحْرَقْتَ كَبِدِي لِبُكَائِكَ يَا سَيِّدَ اَلنَّبِيِّينَ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ يَا أَمِينَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ يَا حَبِيبَهُ وَ نَبِيَّهُ مَنْ لِوُلْدِي بَعْدَكَ وَ لِذُلٍّ يَنْزِلُ بِي بَعْدَكَ مَنْ لِعَلِيٍّ أَخِيكَ وَ نَاصِرِ اَلدِّينِ مَنْ لِوَحْيِ اَللَّهِ وَ أَمْرِهِ ثُمَّ بَكَتْ وَ أَكَبَّتْ عَلَى وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَيْهِمْ وَ يَدُهَا فِي يَدِهِ فَوَضَعَهَا فِي يَدِ عَلِيٍّ وَ قَالَ لَهُ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِي فِيهَا وَ إِنَّكَ لِفَاعِلُهُ يَا عَلِيُّ هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ هَذِهِ وَ اَللَّهِ مَرْيَمُ اَلْكُبْرَى أَمَا وَ اَللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِي هَذَا اَلْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اَللَّهَ لَهَا وَ لَكُمْ فَأَعْطَانِي مَا سَأَلْتُهُ يَا عَلِيُّ اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اِعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ وَ كَذَلِكَ رَبِّي وَ مَلاَئِكَتُهُ يَا عَلِيُّ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنِ اِبْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ هَتَكَ حُرْمَتَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ آذَى خَلِيلَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اَللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ ضَمَّ فَاطِمَةَ إِلَيْهِ وَ عَلِيّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّي لَهُمْ وَ لِمَنْ شَايَعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ وَ عَدُوٌّ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ وَ تَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَ عَنْ شِيعَتِهِمْ زَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ اَلنَّارَ ثُمَّ وَ اَللَّهِ يَا فَاطِمَةُ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى قَالَ عِيسَى فَسَأَلْتُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قُلْتُ إِنَّ اَلنَّاسَ قَدْ أَكْثَرُوا فِي أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمَرَ أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ ثُمَّ عُمَرَ فَأَطْرَقَ عَنِّي طَوِيلاً ثُمَّ قَالَ لَيْسَ كَمَا ذَكَرُوا وَ لَكِنَّكَ يَا عِيسَى كَثِيرُ اَلْبَحْثِ عَنِ اَلْأُمُورِ وَ لاَ تَرْضَى عَنْهَا إِلاَّ بِكَشْفِهَا فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّمَا أَسْأَلُ عَمَّا أَنْتَفِعُ بِهِ فِي دِينِي وَ أَتَفَقَّهُ مَخَافَةَ أَنْ أَضَلَّ وَ أَنَا لاَ أَدْرِي وَ لَكِنْ مَتَى أَجِدُ مِثْلَكَ يَكْشِفُهَا لِي فَقَالَ إِنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا ثَقُلَ فِي مَرَضِهِ دَعَا عَلِيّاً فَوَضَعَ رَأْسَهُ فِي حَجْرِهِ وَ أُغْمِيَ عَلَيْهِ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَةُ فَأُؤْذِنَ بِهَا فَخَرَجَتْ عَائِشَةُ فَقَالَتْ يَا عُمَرُ اُخْرُجْ فَصَلِّ بِالنَّاسِ فَقَالَ أَبُوكِ أَوْلَى بِهَا فَقَالَتْ صَدَقْتَ وَ لَكِنَّهُ رَجُلٌ لَيِّنٌ وَ أَكْرَهُ أَنْ يُوَاثِبَهُ اَلْقَوْمُ فَصَلِّ أَنْتَ فَقَالَ لَهَا عُمَرُ بَلْ يُصَلِّي هُوَ وَ أَنَا أَكْفِيهِ إِنْ وَثَبَ وَاثِبٌ أَوْ تَحَرَّكَ مُتَحَرِّكٌ مَعَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُغْمًى عَلَيْهِ لاَ أَرَاهُ يُفِيقُ مِنْهَا وَ اَلرَّجُلُ مَشْغُولٌ بِهِ لاَ يَقْدِرُ أَنْ يُفَارِقَهُ يُرِيدُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَبَادِرْهُ بِالصَّلاَةِ قَبْلَ أَنْ يُفِيقَ فَإِنَّهُ إِنْ أَفَاقَ خِفْتُ أَنْ يَأْمُرَ عَلِيّاً بِالصَّلاَةِ فَقَدْ سَمِعْتُ مُنَاجَاتِهِ مُنْذُ اَللَّيْلَةِ وَ فِي آخِرِ كَلاَمِهِ اَلصَّلاَةَ اَلصَّلاَةَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو بَكْرٍ لِيُصَلِّيَ بِالنَّاسِ فَأَنْكَرَ اَلْقَوْمُ ذَلِكَ ثُمَّ ظَنُّوا أَنَّهُ بِأَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ يُكَبِّرْ حَتَّى أَفَاقَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ اُدْعُوا لِيَ اَلْعَبَّاسَ فَدُعِيَ فَحَمَلَهُ هُوَ وَ عَلِيٌّ فَأَخْرَجَاهُ حَتَّى صَلَّى بِالنَّاسِ وَ إِنَّهُ لَقَاعِدٌ ثُمَّ حُمِلَ فَوُضِعَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَلَمْ يَجْلِسْ بَعْدَ ذَلِكَ عَلَى اَلْمِنْبَرِ وَ اِجْتَمَعَ لَهُ جَمِيعُ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ حَتَّى بَرَزَتِ اَلْعَوَاتِقُ مِنْ خُدُورِهِنَّ فَبَيْنَ بَاكٍ وَ صَائِحٍ وَ صَارِخٍ وَ مُسْتَرْجِعٍ وَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَخْطُبُ سَاعَةً وَ يَسْكُتُ سَاعَةً وَ كَانَ مِمَّا ذَكَرَ فِي خُطْبَتِهِ أَنْ قَالَ يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ مَنْ حَضَرَنِي فِي يَوْمِي هَذَا وَ فِي سَاعَتِي هَذِهِ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمُ اَلْغَائِبَ أَلاَ قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُمْ كِتَابَ اَللَّهِ فِيهِ اَلنُّورُ وَ اَلْهُدَى وَ اَلْبَيَانُ مَا فَرَّطَ اَللَّهُ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ حُجَّةُ اَللَّهِ لِي عَلَيْكُمْ وَ خَلَّفْتُ فِيكُمُ اَلْعَلَمَ اَلْأَكْبَرَ عَلَمَ اَلدِّينِ وَ نُورَ اَلْهُدَى وَصِيِّي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَلاَ هُوَ حَبْلُ اَللَّهِ فَاعْتَصِمُوا بِهِ جَمِيعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا عَنْهُ وَ اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدٰاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوٰاناً أَيُّهَا اَلنَّاسُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ كَنْزُ اَللَّهِ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلاَّهُ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ فَقَدْ أَوْفىٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَيْهُ اَللّٰهَ وَ أَدَّى مَا وَجَبَ عَلَيْهِ وَ مَنْ عَادَاهُ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ جَاءَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَعْمَى وَ أَصَمَّ لاَ حُجَّةَ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَأْتُونِي غَداً بِالدُّنْيَا تَزِفُّونَهَا زَفّاً وَ يَأْتِي أَهْلُ بَيْتِي شُعْثاً غُبْراً مَقْهُورِينَ مَظْلُومِينَ تَسِيلُ دِمَاؤُهُمْ أَمَامَكُمْ وَ بِيعَاتِ اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلشُّورَى لِلْجَهَالَةِ أَلاَ وَ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ آيَاتٌ قَدْ سَمَّاهُمُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ عَرَّفْتُكُمْ وَ بَلَّغَتْكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ لٰكِنِّي أَرٰاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ لاَ تَرْجِعُنَّ بَعْدِي كُفَّاراً مُرْتَدِّينَ مُتَأَوِّلِينَ لِلْكِتَابِ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ وَ تَبْتَدِعُونَ اَلسُّنَّةَ بِالْهَوَى لِأَنَّ كُلَّ سُنَّةٍ وَ حَدَثٍ وَ كَلاَمٍ خَالَفَ اَلْقُرْآنَ فَهُوَ رَدٌّ وَ بَاطِلٌ اَلْقُرْآنُ إِمَامٌ هُدًى وَ لَهُ قَائِدٌ يَهْدِي إِلَيْهِ وَ يَدْعُو إِلَيْهِ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَلِيُّ اَلْأَمْرِ بَعْدِي وَلِيُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِي وَ حِكْمَتِي وَ سِرِّي وَ عَلاَنِيَتِي وَ مَا وَرِثَهُ اَلنَّبِيُّونَ مِنْ قَبْلِي وَ أَنَا وَارِثٌ وَ مُوَرِّثٌ فَلاَ تَكْذِبَنَّكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَيُّهَا اَلنَّاسُ اَللَّهَ اَللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي فَإِنَّهُمْ أَرْكَانُ اَلدِّينِ وَ مَصَابِيحُ اَلظُّلَمِ وَ مَعْدِنُ اَلْعِلْمِ عَلِيٌّ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَزِيرِي وَ أَمِينِي وَ اَلْقَائِمُ بِأَمْرِي وَ اَلْمُوفِي بِعَهْدِي عَلَى سُنَّتِي – أَوَّلُ اَلنَّاسِ بِي إِيمَاناً وَ آخِرُهُمْ عَهْداً عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ أَوْسَطُهُمْ لِي لِقَاءً يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمْ غَائِبَكُمْ أَلاَ وَ مَنْ أَمَّ قَوْماً إِمَامَةً عَمْيَاءَ وَ فِي اَلْأُمَّةِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَقَدْ كَفَرَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي تَبِعَةٌ فَهَا أَنَا وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ عُدَّةٌ فَلْيَأْتِ فِيهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ ضَامِنٌ لِذَلِكَ كُلِّهِ حَتَّى لاَ يَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَيَّ تِبَاعَةٌ .)