در شرایط شبه جنگ و سختی روزگار ما، چه باید کرد؟

15

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز دوشنبه مورخ 7 آبان 1403 در هیئت محترم بضعة الرسول سلام الله علیهما به سخنرانی با موضوع “در شرایط شبه جنگ و سختی روزگار ما، چه باید کرد؟” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختم المرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، بویژه امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین و وجود بابرکت صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء و استغاثه به محضر پر خیر و برکت حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

«دینداری» باید اثر داشته باشد

«فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا».[4]

ما مسلمان نشدیم که ورد یا ذکری بگوییم و تمایز ما با سایر ملل و نحل و افکار مختلف در این باشد که ما به یک شکلی نماز می‌خوانیم و مذهب دیگر به شکل دیگری، ما امامی داریم و مذهب دیگر امام دیگری، ما نبی داریم و دین دیگر نبی متفاوتی.

ما دین را اصلاح‌کننده‌ی نگاهمان، شفاف‌کننده‌ی دیدنِ خودمان، پیش‌برنده‌ی اهدافمان، برانگیزاننده‌ی حرکتمان می‌دانیم، اگر اینطور نباشد که چرا دیندار هستیم؟

آن مفاهیمی هم که در دین به ما القاء شده است اینطور نیست که ما یک زمانی داریم، مثلاً دقایقی در روز، یا جلسات هفتگی و غیرهفتگی و مناسبتی، آنجا در یک جلسه‌ای، در یک حفله‌ای، در یک محفلی بنشینیم و ذکری بگوییم و گریه‌ای کنیم و سینه بزنیم یا جملاتی بشنویم و تحت تأثیر قرار بگیریم یا تحت تأثیر هم قرار نگیریم، بعد که زندگی می‌کنیم با بت‌پرست و مسیحی و یهودی و سنّی و بهائی خیلی تفاوتی نداشته باشیم. این اصلاً دینداری نیست. یعنی اساساً دینداری از زندگی ما جدا نیست که ما ساعاتی جلساتِ دینی داشته باشیم و مابقی امر تفاوتی نداشته باشد.

حتّی شب زفاف شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با همه تفاوت دارد، لحظه‌ای از لحظات عمر او نیست الا اینکه او موحد و متولّی به ولایت است.

نه اینکه در هیئت باولایت باشد، هنگام نماز هم «الله اکبر» بگوید ولی مابقی زندگی او با بقیه تفاوتی نداشته باشد.

اگر از این منظر نگاه کنید، اگر کسی ترقّه‌ای هم در کند، ما را سرِ خط می‌کند. از این جهت در آن دستگاه عظیم الهی، شرّ وجود ندارد، «وَمَا رَأیتُ إلَّا جَمِیلَا».

حضرت زینب کبری سلام الله علیها نمی‌خواست بگوید برادرم را مقابل من کشتند و زیبا بود، می‌خواست بفرماید شما می‌خواستید او را ذلیل کنید ولی و مایه‌ی عزّت عالم وجود شد، چون خدا داشت و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در طرح خدا حرکت می‌کرد؛ و آن بدبختِ أزل و ابد هم ناخواسته به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمک کرد.

به کارگردانی خدا ایمان داشته باشیم

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ»،[5] کسی نمی‌تواند با خدا بجنگد، چطور می‌خواهی با خدا بجنگی؟

دست و پای هیتلر و صدام هم جنود خداست، اگر بفهمد، که نمی‌فهمد. دست و پای فرعون هم سرباز خداست، اگر بفهمد، که نمی‌فهمد. اینطور نیست که بشود طرح خدا را بهم ریخت و کارگردانی خدای متعال را دچار خدشه کرد.

همانطور که سکانس به سکانسی که برای فیلم ضبط می‌کنند طبق نظر یک کارگردان قَدَر است، او می‌گوید دوربین از چه زاویه‌ای ضبط کند. وقتی شما نگاه می‌کنید ممکن است حادثه ببینید، چون تصاویر و تغییرات مختلف هستند، ولی او برنامه‌ریزی کرده است که شما چه ببینید.

در این عالم اتفاقی نمی‌افتد که از ربوبیت خدا بیرون باشد، منتها چون من نمی‌فهمم، مثلاً یک مریضی کرونا می‌آید (نمی‌خواهم بگویم برای این می‌آید) اما این حسن را دارد که به من می‌گوید باید برگردی و ببینی که اگر زمانی نفس خبیث من یا هر شخص دیگری یا آن مستکبر طاغوت غرب هم گفت «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى»، درواقع هیچ کسی نمی‌تواند هیچ غلطی کند و اینطور نیست که کار از دست خدا در برود. این لطف خداست.

حکمتِ بعضی از گرفتاری‌ها

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین همیشه به محضر خدای متعال تضرّع می‌کردند و عجز و لابه داشتند و اظهار ناچیز بودن می‌کردند، اما سیّدالشّهداء صلوات الله علیه لحظه‌ی شهادت خود هم دوباره سر به خاک گذاشت، آن لحظه‌ای که اصلاً نمی‌توانست صورت مبارک خود را برگرداند، آنجا هم عرض کرد که «أدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أرْغَبُ إلَیْکَ فَقِیراً، وَ أفْزَعُ إلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکِی إلَیْکَ مَکْرُوباً».[6]

اینطور نیست که حال آن‌ها زده‌اند و ما هم می‌رویم و می‌زنیم. مسلماً اگر شرایط این امر پیش بیاید می‌رویم و می‌زنیم، کمااینکه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، حضرت علی اکبر علیه السلام، قمر بنی هاشم علیه السلام در کربلا جنگ عجیب و غریبی کردند؛ اما این‌ها در زمین دشمن بازی نمی‌کردند.

اصلاً اساساً کسی نمی‌تواند طرح خدا را تکان بدهد و بهم بزند، اگر مشکلی هم بیاید و گاهی سختی برسد، خدای متعال این‌ها را به خودش نسبت می‌دهد. گاهی آن سختی «فقر» است، کاسبی من بهم می‌ریزد، گاهی من با همسر خود دعوا می‌کنم، گاهی با پدر و مادرم به مشکل می‌خورم، گاهی با همسایه، گاهی با همکار؛ گاهی مشکل سیاسی پیش می‌آید، گاهی گرفتاری یک گرانی است، گاهی شرایط خوف جنگ است، یا هر چیز دیگری.

از این جهت همه‌ی این‌ها لطف خداست، اگر نگاه کنید می‌بینید خدا هر وقت یک سختی سنگینی هست و یا شدّتی در یک شرایط جنگی هست، فرصت را غنیمت شمرده است و تازه راجع به توحید صحبت کرده است.

چون وقتی در حالت عادی می‌گفت هیچ چیزی در اختیار کسی نیست، این شخص در توهّم خودش بوده است، اما وقتی به یک تنگنا برخورد می‌کند، دیگر خواب از سر او می‌پرد و از هپروت بیرون می‌آید و متوجّه ضعف خود می‌شود.

لذا خدای متعال از آن کسانی که دچار قساوت قلب هستند گله می‌کند و می‌فرماید که «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»، چرا وقتی سختی ما رسید این‌ها تضرّع نکردند؟

یعنی آن روزی که دیدی جیب تو خالی است، آن روز روزِ گله از خدا نبود، آن روز روزِ این بود که متوجّه شوی خدای متعال می‌خواهد تو را متوجّه کند که چه کسی رَبّ است و چه کسی عبد است؛ انگار من کسان دیگری را هم رَبّ می‌دیدم، وقتی دیدم جیب من خالی است به آن حاجی بازاری یک سلام اضافه بر سازمانی عرض کردم. شرک که شاخ و دم ندارد! یا یک صاحب منسبی را دیدم و یک تحویل اضافه بر سازمانی گرفتم.

«فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»، چرا وقتی بأس ما رسید تو به خودت نگرفتی؟ من می‌خواستم تو را صدا بزنم.

احساس تکلیف یا توهّم تکلیف؟!

یکی از چیزهایی که بنده تابحال چند مرتبه عرض کردم این است که وقتی در کشور شرایطی مانند شرایط حال پیش می‌آید، شاید اگر بگویم دیروز و امروز برای من دویست پیامک آمده است اغراق نکرده باشم، که نوشته‌اند «باید بزنیم»!

اولاً بنده نه رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح هستم، نه دبیر شورای عالی امنیت ملی هستم، نه به گردش چشم من می‌زنند یا نمی‌زنند.

اینکه احساس تکلیف می‌کنی این پیام را به من بدهی، انسان از این می‌ترسد که تو در عالم گیجی باشی.

آن لحظه‌ای که ما می‌زنیم یا می‌خوریم، اول باید تضرّع کنیم. ما اهل تشفّی نیستیم. ممکن است زمانی هم شرایطی پیش بیاید که برویم و بجنگیم و بزنیم و کربلا را قبله‌ی خودمان قرار بدهیم و از دَم هم کشته شویم؛ اگر تکلیف باشد عشق است! اما قبل از آن باید تضرّع کرد.

حال اگر بروید و عزیزانی که پیام می‌دهند را نگاه کنید، می‌بینید طرف سربازی هم نرفته است چه برسد به…

این چه توهّمی است که برویم و بزنیم؟!

عرض کردم «بزنیم یا نزنیم» نیست، این امر مسئول دارد، بار روی دوش کسان دیگری است، روز قیامت هم آن‌ها باید جواب بدهند، قانونی و شرعی هم آن‌ها باید تصمیم بگیرند. اگر تصمیم گرفتند و قرار بود در راه خدا کشته شویم عشق است، اگر قرار بود به جهات دیگری صبر کنیم هم عشق است.

نمی‌شود ما چهل سال به درِ خانه‌ی امام حسین علیه الصلاة والسلام بیاییم، هر وقتی که گفتند حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمود: «وَمَا رَأیتُ إلَّا جَمِیلَا»؛ ما لذّت ببریم، اما زمانی که نوبت خودمان بشود متوجّه نباشیم. این خیلی بیچارگی است.

ما دیندار شدیم که اتفاقاً وقتی به ماجرایی برمی‌خوریم، به یک حادثه‌ای، به یک درگیری، حال می‌خواهد نزاع خانوادگی یا زن و شوهر یا همسایگی یا کاری یا نظامی باشد یا هر چیز دیگری، باید آنجا ببینیم ما چطور به دین عمل کنیم. اگر این دین «دین» است، اگر قرار است این دین سعادت ما را تأمین کند، اگر قرار است قیامت ما را تأمین کند، اگر اینطور نیست هم رها کنیم.

ما باید برگردیم و ببینیم دین به ما چه می‌فرماید.

این طرح دشمن است که ما را در یک فضایی بیندازد که ما فراموش کنیم مسلمان شیعه هستیم، همینکه ما وارد در چیزی بشویم که از آن خبر نداریم، وارد در گودی بشویم که در آن موضوع متخصص نیستیم، این خروج از مبنای تشیّع است.

دعوای شیعه با دیگران این است که کسانی کار امّت را بعهده گرفتند که اهل نبودند، و افضل از آن‌ها هم بود. فارغ از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نصّ حقیقی شرعی بیان فرموده بود، افضل امّت هم بود؛ اما عدّه‌ای فضولی کردند و خودشان را جلو انداختند، بیخود کردند، کار بدی کردند.

امروز هم همین است، امروز هم در این امور باید برگردیم و به سراغ آن کسانی برویم که در این موضوع می‌دانند، اینجا قبل از احساس تکلیف به «علم» نیاز دارد، با جهل که نمی‌شود احساس تکلیف کرد، آن احساس تکلیف نیست، آن توهّم تکلیف است، که اکثراً پیدا می‌کنند.

این همان مشکلی است که ما بخواهیم یا نخواهیم وقتی با هم حرف می‌زنیم، مراجع را نعوذبالله آدم‌های پرتی می‌بینند، چرا؟ چون مانند آن‌ها فکر نمی‌کنند! وقتی خصوصی حرف بزند می‌گوید این‌ها که خواب هستند! چرا؟ چون آن بزرگواران مانند این شخص فکر نمی‌کنند!

اگر آن کسانی که هفتاد سال با قالَ الباقر و قالَ الصّادق علیهما السلام مأنوس بوده‌اند پرت هستند، من و تو چه چیزی یاد گرفته‌ایم که مطمئن نیستیم که پرت هستیم یا مطمئن هستیم پرت نیستیم؟ ما چه چیزی فهمیده‌ایم که آن‌ها نفهمیده‌اند؟

عبادتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در خوشی و ناخوشی

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به موضوعات چه نگاهی داشته‌اند؟ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اگر بشارتی و نعمت ظاهری مطابق میلی یا خبر ناگواری یا خبر سوء یا اتفاق و رخداد ظاهراً مخالف میلشان رخ می‌داد، در هر دو صورت عبادتشان را افزایش می‌دادند.

در برابرِ ناملایمتی‌ها چه کنیم؟

بعد از چهل سال به حریم هوایی ایران صورت گرفته است و موشک‌هایی به زمین ما اصابت کرده است، آیا نماز من و شما تغییر پیدا کرده است؟ اگر تغییری پیدا نکرده است، بیخود می‌کند کسی راجع به انتقام حرف بزند. «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»، آیا ما که اهل نماز شب نبودیم الآن نماز شب‌خوان شده‌ایم؟ اگر اینطور نیست که بیخود می‌کنی راجع به انتقام حرف می‌زنی. تو چه می‌گویی؟ جزو کدام دین هستی؟

بحث من این نیست که در مورد انتقام یا عدم انتقام حرف بزنم، موضوع این امر من نیستم، تشخیص این امر هم با من نیست. چون بنده مانند اکثر شما نیروی نظامی نیستم حلقه‌ی اول در این خطرها نیستم، اما اگر روزی تکلیف این بود که کار به آنجا رسید که باید استقامت کنیم و همه‌ی ما کشته شویم و زن و بچه‌مان اسیر شوند، این همه روضه خوانده‌ایم، عشق است! ان شاء الله نگاه من هم این است که عشق است. اما قبل از آن «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا».

این منطق دین است. حزب اللهی‌گری یعنی این. فارغ از اینکه قرار است به لشکری برویم یا برای نظامیانمان دعا کنیم، چه بزنند و چه نزنند، باید قبل از آن کارهای دیگری کرد، تدیّن ما به ما چیز دیگری می‌گوید. شانتاژ و جَوسازی و هواپرستی و…

یا همیشه عدّه‌ای دیوانه هستند که در موردی می‌پرسند چرا موضع نمی‌گیرید؟ این حرف یعنی چه؟ تو چه کسی هستی که می‌خواهی از من موضع بگیری؟

من فکر می‌کردم این‌ها به ما گیر می‌دهند، بعد با یکی از بالاترین ارکان امنیتی جلسه‌ای داشتیم، که شلیک بدستور آن‌ها صورت گرفته بود، گفت: عجیب این است که صبح به من هم پیغام داده بودند که چرا موضع نمی‌گیری؟! ما زده‌ایم! در مورد چه چیزی موضع بگیرم؟

اگر این موضوع یک مورد یا دو مورد بود می‌گفتیم مردم به طنز هم نیاز دارند، اما وقتی می‌دیدیم تعداد آن از دو مورد بیشتر است، مثلاً صد مورد یا دویست مورد است، به فراخور آدم‌ها هم بیشتر می‌شود، این یعنی اینکه ما اصلاً بویی از تدیّن نبرده‌ایم، اصلاً نمی‌دانیم الآن باید موضع ما چه چیزی باشد.

ما باید ببینیم تکلیف ما چیست، و اگر قرار باشد تکلیفمان را بدانیم، اینجا اول باید نگاهمان را درست کنیم، ما اول باید مسلمان باشیم و بعد مابقی کارهایمان را کنیم. اینجا مسلمانِ اهل بیتیِ حزب اللهیِ هیئتی آن کسی است که بیش از بقیه به آن چیزی که قرآن کریم دستور داده است عمل می‌کند.

اینکه یک کشور نود میلیون نفری آسایش هست، اما اگر شرایطی پیش بیاید که احتمال بدهیم در کشور جنگ رخ دهد، اولین کاری که باید انجام دهیم، فارغ از اینکه این نظام را قبول داریم یا نه، چون اگر جنگ شود برای آن کسانی انقلابی هستند یا غیرانقلابی هستند خیلی تفاوت ندارد، اگر اقتصاد و امنیت کشور آسیب ببیند، این آسیب برای همه است. اینجا یک مسلمان باید چکار کند؟ اینجا مسلمان انقلابی یا مسلمان ضدانقلاب خیلی تفاوت ندارد؛ اول «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»! اول باید عبادتمان تغییر کند، برویم و به خدای متعال عرض کنیم که ما غلط کردیم، ما کسی نیستیم، ما ضعیف هستیم، کار بدست توست، ما معترف هستیم، ما مقرّ هستیم، ما را هوا برداشت و فکر کردیم ما کاره‌ای هستیم. این بدین معنا نیست که از بعضی از کارهای قبلی پشیمان هستیم یا نیستیم، ما در برابر خدای متعال کلاً مقصّر و کم‌کار هستیم.

عالمی هشتاد کتاب داشت، زمانی من به ایشان گفتم شما چقدر کار کرده‌اید! گفت: اگر من وقت‌هایی را که تلف کرده‌ام را کار می‌کردم، و وقت‌هایی که کار کردم را تلف می‌کردم، دو برابرِ این کتاب داشتم!

او خودش را مقصّر می‌دید، وای بحال ما!

هفته‌ی گذشته نزد عالمی بودم که ایشان به پُرکاری مشهور است، ایشان می‌گفتند: ما با این تنبلی‌مان به جایی نمی‌رسیم!

اولین قدم این است که من بفهمم به این دنیا آمده‌ام و باید بفهمم که لا اله الا الله و لا نَعبُدُ الاّ ایّاک، یعنی به غیر او امید هم ندارم، کسی را نجات‌بخش نمی‌دانم، کسی نمی‌تواند کاری کند، کسی عرضه‌ای ندارد که کاری کند، کسی توان ندارد که کاری کند، به ذهن کسی خیری نمی‌رسد، خیلی از کارهایی که فکر می‌کنند خیر است، در واقع شرّ است، چقدر ما تصمیم می‌گیریم و پشیمان می‌شویم؟ چقدر انتخاب می‌کنیم و بعداً پشیمان می‌شویم؟

دنیا مسیرِ خیر و شرّ است

حال ما باید دائماً اینطور باشد، اگر مشکل یا حادثه‌ای پیش می‌آید لطفی از جانب خدای متعال است، می‌بیند من گیج هستم، مشکلی می‌رساند… البته این یک جهت است و من به باقی جهات کاری ندارم، «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»، به خودش هم نسبت می‌دهد!

خدای متعال می‌فرماید «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا»،[7] خودم دشمنان را قرار داده‌ام، چون اگر او در این مسیر نباشد شما متوجّه نمی‌شوید باید به کجا بروید، هم این طرف باید عَلَمِ حق باشد، هم بدبختی باید عَلَمِ شرّ را بدست بگیرد، درواقع خودش انتخاب می‌کند ولی خدای متعال به خودش نسبت می‌‌دهد، خدای متعال دو مرتبه در قرآن کریم می‌فرماید، «جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»، انس را بر جن مقدّم می‌کند، یک عدّه انسان و یک عدّه اجنّه، یعنی عدّه‌ای انسان و عدّه‌ای هم کارهای ماورائی، خودم این‌ها را قرار داده‌ام و خواستم مقابل پیامبر قرار بگیرند، یعنی اگر من نمی‌خواستم که لال می‌شدند، یا آن لندهوری که می‌خواست به خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه لگد بزند همانجا چوب می‌شد، درست است که غلط کرد ولی من اذن دادم که او بزند، می‌توانستم اذن ندهم. آن ملعون ازل و ابد و ناپاکزاده‌ای که روی سینه‌ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نشست، من می‌توانستم به او اذن ندهم…

البته این بدین معنا نیست که خدای متعال راضی باشد، بدین معنا نیست که آن ملعون فعل قبیح نکرد، اما خدای متعال می‌توانست او را چوب کند، ولی فرصت داد تا او هم این غلط را کند. آن لحظه‌ای که او این غلط را می‌کرد، آن سی هزار نفری که ایستاده بودند و نگاه می‌کردند، بعضی از نقل‌ها می‌گویند کسی اعتراض کرد و کشته شد.

وقتی به خیمه‌های سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حمله کردند، زنی هم فریاد زد «لَا حُکم إلّا لِلّه»، یک نفر اعتراض کرد.

خوبانی مانند حبیب که رفته بودند و به دنبال امام حسین علیه السلام بودند، اما اگر آن سی هزار نفر روز قیامت بگویند ما حق را نفهمیدیم… باید حجّت بر این‌ها هم تمام بشود، دیدند که یک نفر روی سینه‌ی نوه‌ی پیغمبر می‌رود، اما نگاه کردند. یک نفر اعتراض کرد، او را کشتند.

ان شاء الله خدای متعال «عبدالله بن عَفیف أزدی» را رحمت کند، که باید در شهر ما میدانی به نام او باشد، او شهید غیرت است، چون یک چشم او در جمل و چشم دیگرش در صفین نابینا شد نتوانست به کربلا برود. وقتی عبیدالله زیاد روی منبر به امام حسین علیه السلام جسارت کرد… آن همه آدم که همگی یا صحابی پیغمبر بودند و یا از سرداران لشکر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند یا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دیده بودند، این‌ بیناها لال بودند، آن کسی که نابینا بود بلند شد و گفت: خدا دهان تو را بشکند، کذاب بن کذاب تو هستی و پدرت، ناپاکزاده.

او را کشتند، ولی لااقل قیامت می‌گوید در حضور من نشد به امام حسین علیه السلام فحش بدهند، من تحمّل نکردم.

اینکه می‌گویم «خدا اذن داد» بدین معنا نیست که خدای متعال به این فعل راضی بود، ولی خودش می‌فرماید که من این مسیر را اینطور قرار دادم که دنیا مسیر خیر و شرّ است.

جبهه‌ی حق و باطل

فکر هم نکنیم که ما اینطور نیستیم و عدّه‌ای گیج بودند که نمی‌فهمیدند باید بین امام حسین علیه السلام و یزید چکار کنند.

امروز خود امام حسین علیه السلام و خود یزید نیستند، کسی هم با امام حسین علیه السلام قابل قیاس نیست، اما باطل بودنِ باطل آنقدر روشن است، که کسانی که رکون به سمت باطل و کفر دارند، آنقدری که معلوم است این است که VOA و BBC و امثال این‌ها کفر محض هستند، مقابلشان هم روشن و واضح و معلوم است، أقل این است که انسان اگر نمی‌فهمد حق با چه کسی است با اهل کفر کمفکر نباشد. اینکه امروز در دنیا پنجاه هزار آدم کشته شده‌اند، این همه بچه کشته شده‌اند، این شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، بیش از یک میلیون نفر در خیابان‌ها آواره شده‌اند، این شیعیان لبنان آدم‌هایی بودند عمری به ما عشق ورزیدند و پای کار ما بودند، و آدم‌های کریم الطبعی هم هستند، اگر زمانی میهمانشان شوید می‌بینید که می‌خواهند جانشان را هم فدای شما کنند، چون شما شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستید.

زمانی ما در کتب می‌خوانیم که عدّه‌ای بودند که به اولیای خدا و یاران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خدمت کردند، بسم الله! امروز وقت این امر است، امروز فرصت است.

قبل از انتقام چه کنیم؟

مرحله‌ی اول «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»، اول اینکه اگر نماز می‌خواندیم باید بیشتر نماز بخوانیم، در نماز شبتان ضجّه هم بزنید، اگر اینطور نیست نمازتان را تقویت کنید. این صریح آیه قرآن کریم است، جنگ قطعاً بأس است، خدای متعال می‌فرماید تضرّع کنید. از این نمد، نمدِ بأس، نمدِ جنگ، برای قیامتتان یک کلاه درست کنید، به امام زمان ارواحنا فداه توسّل کنید.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که امیرالمؤمنین بود، شروع جمل و صفین رو به قبله به خدای متعال عرض می‌کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا»، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چون خودش ولی بود جمله‌ی بعدی را نمی‌گفت، الآن ما امام را هم نمی‌بینیم، ما باید بگوییم «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ کثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا».

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که أشجع عالم وجود است، ما که هیچ نیستیم شعار انتقام می‌دهیم، این شعار انتقام پشتوانه‌ای می‌خواهد، پشتوانه‌ی آن این است که اول عبادت خودت را تقویت کن، دوم اینکه اگر واقعاً اهل آن هستی فکر و بدن خودت را تقویت کن، سوم اینکه جبهه‌ی حق را تقویت کن، چهارم اینکه زن و بچه‌شان را زن و بچه‌ی خودت بدان، لقمه‌ی خودت را با آن‌ها تقسیم کن، مواسات کن، تا معلوم شود این «انتقام» را راست می‌گویی. وگرنه این وسیله‌ای است که یکدیگر را بزنیم، باید از خودمان شروع کنیم.

بعضی اوقات حق و باطل خیلی واضح است

روزگار ما جهاتی دارد که به روزگار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شباهت دارد، مثلِ روزگار بعد از سقیفه، باید برویم و آن روزها را نگاه کنیم که ما این روزها از خطاهای مردم آن زمان انجام ندهیم، یعنی آنجایی که حق واضح است و باطل واضح است، اگر اینجا اشتباه کنیم اصلاً جای غلط کردم و عذرخواهی و توبه ندارد.

اگر جایی قابل تشخیص نبود و ابهام داشت، مانند آدمی که در یک غبار یا دود یا مه غلیظ و کورکننده‌ای، وقتی می‌خواهد ماشین را نگه دارد، تصادف می‌کند. به او حق می‌دهد که او خطئی این کار را کرده است، اما اگر کسی در جایی که نوشته است جاده لغزنده است، مه هم وجود ندارد، مدام به ماشین گاز می‌دهد، دیگر عذرخواهی معنا ندارد و مانند قتل عمد است.

بعضی اوقات حق و باطل خیلی واضح است، ما با آن باطل‌هایی که واضح است باطل هستند همراهی نکنیم و آن‌ها را تقویت نکنیم، و آنجاهایی که واضح واضح واضح است حق است را یاری کنیم، بقیه که در این میان است، دیگر موضوع بیرون از منبر است، باید بصورت موردی ببینیم در ذهن هر کسی چه چیزی است.

روز قیامت آنجایی یقه‌ی ما را می‌گیرند که حق واضح را زیر پا گذاشتیم یا باطل واضح را یاری کردیم، آنجایی که مبهم بود قدری تخفیف دارد.

انصاف این است که خیلی جاها واضح است، اگر شیعیان لبنان الآن در فشار باشند، چه کسانی در دنیا خوشحال می‌شوند؟ سری به رسانه‌ها بزنید، معلوم است. اینجا جای ابهام نیست، ولو ما با آن‌ها اختلاف نظر هم داشته باشیم، اینجا جای ابهام نیست، با این ابهام دشمن خدا خوشحال می‌شود.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

هرچه به ماه جمادی و ایام منسوب به شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها نزدیک می‌شویم، قلب ما بیشتر تکان می‌خورد.

مخصوصاً که به نظر می‌آید این ایام، ایامی است که صدیقه طاهره سلام الله علیها در خانه بستری است. اگر همه‌ی عالم جان می‌دادند اینقدر مصیبت بزرگ نبود که این حادثه رخ بدهد، گرچه جان یک انسان هم مهم است.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برای اینکه هدایت ما را، بشریت را، شیعیان را برعهده بگیرند، برخلاف همه…

این خانواده برعکس بقیه هستند، همه جا بادیگاردها و محافظین، خودشان را فدای آن شخص اصلی می‌کنند، این خانواده بعکس هستند، هرجایی که سختی بیاید خودشان را سپر می‌کنند.

زهرای مرضیه سلام الله علیها فرمود هر جایی که آتش جنگ گرم می‌شد و خطر زیاد می‌شد و بوی خون می‌آمد، «قَذَفَ اَخاهُ فى لَهَواتِها»،[8] علی را سپر شما می‌کرد، هیچوقت شما سپر علی نشدید، علی سپر شما می‌شد. در اُحُد که شما در کوه می‌دویدید علی شصت ضربه‌ی شمشیر خورد تا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اسلام دفاع کند.

این‌ها چون پدر و مادر امّت هستند، البته چون لفظ ندارم از «پدر و مادر» استفاده می‌کنم… اگر بخواهد به شیعیانشان سختی برسد، تن خود را سپر می‌کنند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یتیمی فرزندان خود را در خردسالی‌شان انتخاب کرد که امّت را بیچاره‌تر نکند و فرصت را به امّت برگرداند.

آنوقتی هم که گریه می‌کرد و «محمود بن لُبِید» گفت: بی‌بی! چرا اینطور گریه می‌کنید که بند دل مرا پاره کردید؟ یکی از دلایلی که فرمود این بود که می‌بینم این‌ها به فقر می‌افتند، گردن‌هایی که بریده می‌شود را می‌بینم، این‌ها الآن خیانت کردند و خیال کردند که دنیایشان آباد می‌شود، اما دنیایشان هم آباد نشد.

کمااینکه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه قبل از اینکه با معاویه آتش‌بس امضاء کند، به این‌ها فرمود: می‌بینم فرزندانتان گدای خانه‌ی فرزندان این‌ها می‌شوند، با خودتان این کار را نکنید.

اما وقتی می‌بینند نمی‌شود، باز خودشان را سپر می‌کنند…

گاهی ممکن است پدر و مادر خوب تربیت نشده باشند و فرزند خود را ملامت کنند، مثلاً بگویند دیدی از اول گفتم فلان کار را نکن؟!

اما همین پدر و مادر، فرزند خود را به گردن می‌گیرند.

مدام به فرزند خود می‌گویند دعوا نکن، اما اگر دعوا کند از فرزند خود دفاع می‌کنند.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که اهل ملامت هم نیستند، مگر اینکه بخواهند جمله‌ای بگویند که او برگردد و توبه کند. من در یاد ندارم بیچاره یا گنهکاری که فهمیده است گناه کرده است به سمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیاید و اهل بیت او را ملامت کنند، بلکه خطاب به او این است که «إرفَع رَأسَک»… اصلاً به این موضوع کاری ندارند که تابحال چکار کردی و کجا بودی و چه بلایی بر سر ما آوردی، «إرفَع رَأسَکَ یَا شیخ»

پدر و مادر خودشان را سپر می‌کنند، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم پدر و مادری نیستند که بخواهند ملامت کنند.

حتّی زمانی آمدند و به امام صادق علیه السلام عرض کردند: فلان کس فلان خطا را می‌کند، حضرت فرمودند: چرا نمی‌گویید حبّ ما را دارد؟ چرا نمی‌گویید عشق ما را دارد؟ چرا فقط گناه او را می‌بینید؟ برای او دعا کنید.

یعنی نه اینکه آن گناه «گناه» نیست، ولی خوبی‌هایی هم دارد، او را دعا کنید که خوب شود.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین پای ما ایستاده‌اند، پای بیچاره‌ها و گنهکارها ایستاده‌اند.

انسان فقط به این موضوع فکر کند آن کسی که در جنگ‌ها فرمانده‌ها از او فرار می‌کردند، ترسوها آمدند تا به سمت خانه‌ی او حمله کنند، چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست به شمشیر نبرد؟

اینجا عبارت و توضیحات فراوانی وجود دارد که به آن‌ها کاری ندارم، حضرت نخواست دین ما بهم بخورد، نخواست قیامت اتفاق بیفتد، و چیزهای دیگر…

یعنی آن لحظه‌ای هم که به بی‌بی حمله کردند، حواس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ما بود، حواس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شیعیان بود، خواست ما محروم نشویم…

این ایام ایامی است که جگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پاره پاره است، از یک طرف مقابل چشم ایشان به خانه حمله کردند…

شاعری شعری گفته است که دلم نمی‌آید بیت او را بگویم، هم اذیت می‌شوم و هم نمی‌خواهم شما را اذیت کنم، می‌گوید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کسی است که به عمق لشکر دشمن می‌زد و ترسو نبود، اما وقتی دید به فاطمه حمله می‌کنند روی خود را برگردند… بعد شاعر می‌گوید: گرچه صدای ناله‌ی فاطمه را می‌شنید… اما بستن چشم فایده نداشت، او صدای ناله‌ی فاطمه را می‌شنید و از صدای ناله متوجّه می‌شد چه اتفاقی در حال رخ دادن است… این غیر از علم امامت است، صدیقه طاهره سلام الله علیها طوری ناله زد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه متوجّه شد چه اتفاقی رخ داده است…

آن‌ها لحظه‌ای از بندگی خدا فاصله نگرفتند، خواستند ما را هم به خط بیاورند… خدا نکند این فاطمیه بیاید و من باز هم بنده‌ی فراری باشم… ان شاء الله خدای متعال به برکتِ صدیقه طاهره سلام الله علیها کمک کند که ما در این فاطمیه بگوییم «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ، يا مُحْسِنُ قَدْ أَتاكَ المُسِيءُ»… خدایا! به حرمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ما هم آمده‌ایم، ما هم دوست داشتیم بیاییم و در جبهه‌ی دوستان تو قرار بگیریم…

این ایام ایامِ بستری صدیقه طاهره سلام الله علیها است، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سخت بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کلاً خیلی به زن‌ها حساس بود، اگر کنیزی گریه می‌کرد حضرت تحمّل نمی‌کرد، کنیزِ مطبخی گوشه‌ای نشسته بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال رد شدن بود و دید این کنیز گریه می‌کند، حضرت ایستاد…

اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حاکم یک سلطنت بزرگ است با هزاران هزار مشکل، اگر به ادبیات بحران نگاه کنید، طلحه و معاویه و زبیر و آن زن و خوارج و… بهانه برای اینکه برود بود، اما دید این کنیز گریه می‌کند، برای همین ایستاد و پرسید: چه اتفاقی رخ داده است؟

آن کنیز عرض کرد: صاحب من به من گفت چیزی بخرم، رفتم و خریدم و برگشتم، صاحبم گفت این جنس خوب نیست و برو آن را پس بده، فروشنده هم پس نمی‌گیرد، اگر بخواهم برگردم صاحبم قبول نمی‌کند، این فروشنده هم پس نمی‌گیرد.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: بیا من شفاعت می‌کنم.

یا امیرالمؤمنین! مشکلات من بزرگتر از این حرف‌هاست… دلِ امام زمان ارواحنا فداه از من خون است… «صِلِ اللّهُمَّ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ وُصْلَةً»، بیا و بین ما پسرت شفاعتی کن…

از کجا می‌فهمم دلِ امام زمان ارواحنا فداه از من خون است؟ از اینجا که یاد او برای من کمیاب شده است، اینطور نیست که دائم او را یاد کنم، از اینکه دائم او را یاد نمی‌کنم می‌فهمم که او نمی‌خواهد من او را یاد کنم، من می‌دانم شأن ایشان أجلّ است، اما اینکه من صبح بیدار می‌شوم و فراموش می‌کنم سلام کنم، شب هنگام خواب فراموش می‌کنم عرض ادب می‌کنم، می‌فهمم که دامان یاد خودش را از ذهن من جمع کرده است… بین ما و او شفاعتی کن…

خدایا! ما را جزو کسانی قرار بده که قبل از مردن امام زمانشان را زیارت می‌کنند، رضایت او را بر ما منّت بگذار و عرض سلام و ادب ما را به محضر امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

خدایا! شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هر جای عالم که هستند موفق بفرما و بر دشمنان پیروز بگردان.

خدایا! سایه رهبر معظم انقلاب، رزمندگان جبهه مسلمین را بر سر ما محفوظ و مستدام بفرما و ما را با آن‌ها در یک جبهه قرار بده.

خدایا! ما را در بین دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قرار نده.

خدایا! نسل و ذریّه‌ی ما را بهترین باقیات صالحات عمر ما قرار بده.

خدایا! زن و بچه‌ی ما را ائمه‌ی اهل تقوا قرار بده.

خدایا! ما را جزو حسرت‌خورهای روز قیامت قرار نده.

این ایام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری است و وضع ایشان وخیم است، اگر کسی به همین جمله فکر کند می‌خواهد خودش را بکشد…

اخیراً مادر یکی از دوستان ما مریض‌احوال شد و مریضی او کمی شدّت گرفت، به او گفتم خانواده‌ی ما می‌خواهد به عیادت او بیاید، گفت: نه! حال او طوری است که نمی‌خواهم کسی او را ببیند…

ناگهان من یاد این افتادم که عباس عموی پیامبر خواست به عیادت بیاید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: وضع او وخیم است و دوست ندارم او را در این حال ببینید…

«ذَابَ لَحْمُهَا»[9] گوشت بدن آب شد، «نَحِلَ جِسْمُهَا» جسم از بین رفت، «حَتَّی صَارَتْ كَالْخَيَالِ» انگار پارچه روی زمین افتاده است نه روی فاطمه…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه انعام، آیه 43 (فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ)

[5] نهج البلاغه، خطبه 99 (إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً؛ أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُه.)

[6] إقبال الأعمال، جلد ۲، صفحه ۶۸۹ (خَرَجَ إِلَى اَلْقَاسِمِ بْنِ اَلْعَلاَءِ اَلْهَمَدَانِيِّ وَكِيلِ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ مَوْلاَنَا اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وُلِدَ يَوْمَ اَلْخَمِيسِ لِثَلاَثٍ خَلَوْنَ مِنْ شَعْبَانَ فَصُمْهُ وَ اُدْعُ فِيهِ بِهَذَا اَلدُّعَاءِ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ اَلْمَوْلُودِ فِي هَذَا اَلْيَوْمِ اَلْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اِسْتِهْلاَلِهِ وَ وِلاَدَتِهِ بَكَتْهُ اَلسَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ اَلْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ لَمَّا يَطَأْ لاَبَتَيْهَا قَتِيلِ اَلْعَبْرَةِ وَ سَيِّدِ اَلْأُسْرَةِ اَلْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ يَوْمَ اَلْكَرَّةِ اَلْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ اَلشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ اَلْفَوْزَ مَعَهُ فِي أَوْبَتِهِ وَ اَلْأَوْصِيَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَيْبَتِهِ حَتَّى يُدْرِكُوا اَلْأَوْتَارَ وَ يَثْأَرُوا اَلثَّأْرَ وَ يُرْضُوا اَلْجَبَّارَ وَ يَكُونُوا خَيْرَ أَنْصَارٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ مَعَ اِخْتِلاَفِ اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ اَللَّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ إِلَيْكَ أَتَوَسَّلُ وَ أَسْأَلُ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ وَ مُعْتَرِفٍ مُسِيءٍ إِلَى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فِي يَوْمِهِ وَ أَمْسِهِ يَسْأَلُكَ اَلْعِصْمَةَ إِلَى مَحَلِّ رَمْسِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ اُحْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنَا مَعَهُ دَارَ اَلْكَرَامَةِ وَ مَحَلَّ اَلْإِقَامَةِ اَللَّهُمَّ وَ كَمَا أَكْرَمْتَنَا بِمَعْرِفَتِهِ فَأَكْرِمْنَا بِزُلْفَتِهِ وَ اُرْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُ وَ سَابِقَتَهُ وَ اِجْعَلْنَا مِمَّنْ يُسَلِّمُ لِأَمْرِهِ وَ يُكْثِرُ اَلصَّلاَةَ عَلَيْهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ عَلَى جَمِيعِ أَوْصِيَائِهِ وَ أَهْلِ أَصْفِيَائِهِ اَلْمَمْدُودِينَ مِنْكَ بِالْعَدَدِ اَلاِثْنَيْ عَشَرَ اَلنُّجُومِ اَلزُّهَرِ وَ اَلْحُجَجِ عَلَى جَمِيعِ اَلْبَشَرِ اَللَّهُمَّ وَ هَبْ لَنَا فِي هَذَا اَلْيَوْمِ خَيْرَ مَوْهِبَةٍ وَ أَنْجِحْ لَنَا فِيهِ كُلَّ طَلِبَةٍ كَمَا وَهَبْتَ اَلْحُسَيْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ آمِينَ رَبَّ اَلْعَالَمِينَ ثُمَّ تَدْعُو بَعْدَ ذَلِكَ بِدُعَاءِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ آخِرُ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَوْمَ كُوثِرَ اَللَّهُمَّ مُتَعَالِيَ اَلْمَكَانِ عَظِيمَ اَلْجَبَرُوتِ شَدِيدَ اَلْمِحَالِ غَنِيّاً عَنِ اَلْخَلاَئِقِ عَرِيضَ اَلْكِبْرِيَاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِيبُ اَلرَّحْمَةِ صَادِقُ اَلْوَعْدِ سَابِقُ اَلنِّعْمَةِ حَسَنُ اَلْبَلاَءِ قَرِيبٌ إِذَا دُعِيتَ مُحِيطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ اَلتَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَيْكَ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ إِذَا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ إِذَا ذُكِرْتَ أَدْعُوكَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيراً وَ أَفْزَعُ إِلَيْكَ خَائِفاً وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً وَ أَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كَافِياً اُحْكُمْ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَ قَوْمِنٰا بِالْحَقِّ  فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وُلْدُ حَبِيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلَّذِي اِصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ اِئْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْيِكَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ .)

[7] سوره مبارکه انعام، آیه 112 (وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ)

[8] دلائل الإمامة، جلد ۱، صفحه ۱۰۹

[9] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۸، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ يَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا سَبْعِينَ يَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ كَيْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَكْشُوفَةً وَ قَدْ صِرْتُ كَالْخَيَالِ وَ جَفَّ جِلْدِي عَلَى عَظْمِي قَالَتْ أَسْمَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَيْكِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ فِي بَلَدِ اَلْحَبَشَةِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ يَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِيرِ عَلَى اَلْمَيِّتِ يَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِي فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَكَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِي اَلْإِسْلاَمِ .)