درنگی در مسأله غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ جلسه دوم از پنج جلسه

26

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 11 شهریور 1403 در حسینیه مهدویه مشهد مقدّس به ادامه سخنرانی با موضوع “درنگی در مسأله غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختم المرسلین صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص سیّدالشّهداء و حضرت مجتبی و حضرت رضا سلام الله علیهم أجمعین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و أرواح مَن سِواه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسه‌ی گذشته

از جلسه‌ی گذشته در این جلسه که به نام مبارک امام زمان ارواحنا فداه است، بنا بر این شد که چند جلسه درنگی بر غیبت حضرت داشته باشیم. البته بحث غیبت حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه بحث مفصلی است، قدری از این بحث سوء استفاده شده است اما اصل موضوع از مهم‌ترین مبانی اعتقادی مسلمین و شیعیان است.

بحث جهات مختلفی دارد که از گوشه‌ای از آن شروع کرده‌ایم، که این غیبت حضرت و توجّه به غیبت حضرت، توجّه به اینکه حضرت در دوره‌ی غیبت «امام» است، پس بنابراین باید از جهت باطنی به ما احاطه داشته باشد، وگرنه چون دسترسی فیزیکی به حضرت نداریم… اگر بنا بر این باشد که دسترسی باطنی هم نداشته باشیم، عملاً انقطاع به امام پیدا می‌کنیم و از امام جدا می‌شویم.

اشخاص کمی بوده‌اند که ان شاء الله خدای متعال آن‌ها را رحمت کند، به این خطا افتاده‌اند که خیال کردند دوره‌ی غیبت دوره‌ی معطل بودن و معلق بودنِ امامت است.

بله! اگر کسی نخواهد بپذیرد که امام هدایت باطنی دارد، مجبور است به همین حرف برسد.

چون دسترسی فیزیکی نیست و نمی‌توانیم برویم و سؤال بپرسیم و نمی‌توانیم حضرت را تماشا کنیم، نمی‌توانیم کلام مبارک امام و فعل مبارک امام را استفاده کنیم، از مجموع اخبار از معصومین علیهم السلام اینطور برداشت می‌شود که لاجرم باید حضرت به باطن ما راه داشته باشد.

توجه به خود این موضوع خیلی سازنده است، که جلسه‌ی قبل اندکی به این موضوع پرداختیم.

یکی از مشکلات ما در زیارت‌ها

اینکه من بدانم که من یک امامی دارم که به من توجّه می‌کند، سازندگی دارد، این موضوع از سیر و سلوک بالاتر است. اینکه وقتی من اینجا خدمت شما هستم بدانم قبل از اینکه شما سخن مرا بشنوید، حضرت می‌شوند، حضرت به همه‌ی ما اشراف دارد.

اگر ما بدانیم کسی ما را نگاه می‌کند، مؤدّب می‌شویم، متوجّه می‌شویم، دیگر نیاز نیست خیلی از امر و نهی‌های اخلاقی را گوشزد کنند.

یکی از مشکلاتی که در حرم امام رضا علیه الصلاة والسلام هست این است که بسیاری از زوّار فکر می‌کنند به زیارت ضریح امام رضا علیه السلام می‌روند، نه به زیارتِ امام علیه السلام. حضرت را دوست دارند، شیعه هم هستند، محترم هم هستند، از من هم خیلی بهتر هستند، اما برمی‌گردد و به ضریح پشت می‌کند که از خودش و ضریح عکس بیندازد! انگار که به زیارت یک فلز آمده است!

در حالی که آنجا زیارت «امام» است، زائر باید حداقل احساس کند کأنّه بجای ضریح «امام» نشسته است، اگر امام نشسته باشند انسان چکار می‌کند؟ دیگر نمی‌دود و به بالا و پایین نمی‌پرد و داد نمی‌زند و هُل نمی‌دهد و عکس نمی‌گیرد و حواس او پرت نمی‌شود و مدام با کسی حرف نمی‌زند، انسان در حضور، خیلی موارد را رعایت می‌کند. اگر شما در محضر یک ربّانی حاضر شوید، لازم نیست به شما تذکّر بدهند، اگر کسی مانند من باشد و خیلی هم خوب تربیت نشده باشد، باز هم حواس خود را جمع می‌کند و سر خود را پایین می‌اندازد و صدا را کوتاه می‌کند و خیلی زُل نمی‌زند و آداب حضور و ادب را رعایت می‌کند.

وقتی من به محضر امام می‌رسم، به محضر امام می‌رسم نه به محضر ضریح. البته آن ضریح بجهت انتسابی که به امام دارد بسیار قابل اعتناء است و خواصی برای درمان بعضی از بیماری روحی هم قائل هستند، اما ما به زیارت ضریح نمی‌رویم، نمی‌خواهم بگویم آن ضریح تبرّک نیست، حتماً تبرّک هست، اگر دستمان برسد ما صورت خود را با ضریح متبرّک می‌کنیم، اگر دست ما به ضریح نرسد صورت خود را با هر در و دیوار حرم متبرّک می‌کنیم، اینطور نیست که حرمتِ درِ دورتر کمتر از درِ نزدیک‌تر باشد، هر چیزی که به امام رضا علیه السلام منسوب است تبرّک است، «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ»،[4] هر جایی که برای امام رضا علیه السلام باشد تبرّک است، منتها ما به محضر امام می‌رویم.

یک جهتِ اینکه من باید در موضوع غیبت به آن توجّه کنم این است که امام در حال دیدن من است، همانطور که عرض کردم در روایت طوری می‌فرماید که قدری توجّه ما به خودمان بیشتر شود، این تعبیری که امام فرمود «حضرت می‌آید و از روی فرشی که شما روی آن نشسته‌اید عبور می‌کند»، می‌خواهد به ما بفرماید که امام به ما نزدیک است، درواقع ما از امام دور هستیم، نه او از ما.

او غافل نیست، امام چون عصمت دارد، هیچیک از مراتب غفلت را ندارد.

یک مادر اگر مادر باشد نمی‌شود ناگهان فرزند شیرخوار خود را ده ساعت فراموش کند، بچه‌ی شیرخوار باید هر ساعت شیر بخورد.

آیا می‌شود امام زمان ارواحنا فداه مرا مثلاً یک روز رها کند؟ درحالی که رأفت او قابل قیاس با رأفت یک مادر نیست. نخیر! نمی‌شود. او به ما اشراف دارد، به ما توجّه می‌کند، ما را از نزدیک می‌بیند، در نقل هست که بر سر بازارها می‌آیم و شما را نگاه می‌کنم. یعنی در آن هنگام که من در حال جفا به دیگری هستم، حضرت در حال نگاه کردن به من است.

امام مظلوم ما

یکی از مظلومانه‌ترین جملاتی که سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه برای ما نقل کرده است این است که «السَّلامُ عَلَیْکَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ»… معمولاً چه کسانی می‌ترسند؟ مجرم می‌ترسد، بی‌گناه که نمی‌ترسد، پس چرا «السَّلامُ عَلَیْکَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ»؟

«مُهَذَّب» یعنی پاک، پس چرا امام زمان ارواحنا فداه خائف است؟ تقریباً همه‌ی شارحین این جمله به این موضوع اشاره کرده‌اند که حضرت پاکِ طُهرِ طاهرِ مطهّر است از طُهرِ طاهرِ مطهّر، اما دائم بخاطر پرونده و وضع و عاقبت ما خائف و گریان و مشغول دعاست، خوف حضرت برای بیچارگی و عاقبت به شرّی من و امثال من است، «السَّلامُ عَلَیْکَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ»… با اینکه پاک است خائف است، نه اینکه گنهکار باشد و خائف باشد، دائماً نگران ماست.

خودِ توجّه به وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه طهارت و توجّه و استفاده همراه دارد و غفلت را کم می‌کند.

غیبتِ فردی

نکته‌ی بعدی این است ما یک غیبت عمومی داریم و یک غیبت فردی.

غیبت عمومی همین چیزی است که حضرت از دید عموم غایب هستند، که خود این موضوع یک بحث مفصلی است که اگر زنده باشیم به آن خواهیم پردخت؛ اما یک غیبت فردی هم هست، اینطور نیست که «هر کسی» در روزگار غیبت، در غیبت باشد.

حال کلام حضرت سجّاد سلام الله علیه را خواهم خواند که حضرت فرمودند هستند کسانی که دوران غیبت برایشان مانند دوران حضور است.

این موضوع هم خیلی کام انسان را تلخ می‌کند که در این روزگاری که ما هستیم و بیچاره هستیم، کسانی هستند که به محضر امام شرفیاب می‌شوند.

اما در موضوع غیبت فردی… جلسه‌ی گذشته مطلبی را خواندیم که خدا شاهد است اگر کسی به همین جمله توجّه کند، زندگی او تغییر می‌کند، و آن هم این است که وقتی می‌خواهیم…

در زیارتی که مرحوم سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه در «مصباح الزائر» آورده است و به امام عسکری علیه السلام عرض ادب می‌کنیم، می‌گوییم: «الْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْيُنِ الظَّالِمِينَ» کسی که چشمان گنهکاران و ظالمان، او را نمی‌بیند.

یعنی یک بحث غیبت عمومی است که می‌خواهم به آن بپردازم، ولی به جهت فردی، من هیچ کسی بجز خودم را نباید ملامت کنم. حضرت پاک است و ذخیره‌ی الهی، و ظالم از دیدار امام محروم است. این تفاوتِ امام زمان ارواحنا فداه با بقیه‌ی ائمه علیهم السلام است.

«احمد بن اسحاق قمی» به محضر امام عسکری علیه السلام رسید، حضرت فرمود: احمد! «لَوْ لاَ كَرَامَتُكَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[5] اگر اینقدر برای ما زحمت نکشیده بودی، اینقدر تو را نزد خدا در کرامت نمی‌دیدم، اجازه نمی‌دادم پسرم را ببینی. اما تو زحمتی کشیده‌ای و من هم اجازه می‌دهم که لحظه‌ای چهره‌ی او را زیارت کنی.

حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه که ظاهراً خردسال بود از اتاق دیگری آمد و احمد بن اسحاق قمی وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه را یک نظر نگاه کرد.

خدای متعال امام زمان ارواحنا فداه را از چشم گنهکاران و ظالمان حفظ کرده است.

لذا اگر کسی فکر می‌کند دلش برای امام زمان ارواحنا فداه تنگ است، اول باید برگردد و به خودش بپردازد.

جلسه‌ی قبل هم به این موضوع بعنوان جمله‌ی آخر پرداختم که بحث را پیش ببرم، این هم از الطاف اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است که به ما فرموده‌اند، همانطور که اگر لثه ورم کند متوجّه می‌شویم که عفونت دارد، از اینکه من کلاً بی‌خیالِ امام زمان ارواحنا فداه هستم، چه در دیدنِ حضرت محروم هستم، چه اینکه موضوع غلیظ‌تر شود و به فکر حضرت هم نباشم، این علامتِ این موضوع است که وضع ظلم من خراب است، ظلم به دیگران و ظلم به خودم و ظلم من به حضرت حق؛ «الْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْيُنِ الظَّالِمِينَ»… اول باید خودم را درست کنم.

خود همین موضوع برای اینکه انسان به استغاثه بیفتد کافی است، چون این از آن مشکلاتی است که… زمانی است که من به کسی ظلم می‌کنم و فکر می‌کنم قرار است روز قیامت آثار عمل خود را ببینم، الآن این را هم می‌بینم که اگر ظلم کنم از امام زمان ارواحنا فداه محروم می‌شوم.

مرحله‌ی اول از دیدار حضرت، مرحله‌ی دوم از یاد حضرت…

بعضی‌ها دائم به یاد حضرت هستند، بعضی‌ها هم از یاد حضرت محروم هستند. کسی که از یاد حضرت محروم است، وضع ظلم او وخیم است، «الْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْيُنِ الظَّالِمِينَ»

امام زمان ارواحنا فداه بین سایر ائمه علیهم السلام

وجود مبارک حضرت حجّت ارواحنا فداه اینطور نیست که در یک دنیای موازی، در نعمت و بی‌دردسر در حال زندگی باشد تا نوبه‌ی او برسد و پا به این عرصه بگذارد.

از خیلی از نقل‌ها و آن کسانی که حضرت را مشاهده کرده‌اند اینطور برداشت می‌شود که حضرت در همین دنیاست، و اتفاقاً غیبت حضرت هم غیرطبیعی نیست.

اینکه غیبت حضرت غیرطبیعی نیست خیلی جگر انسان را می‌سوزاند، همانطور که می‌دانید در چند نقل دارد که وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه افضل فرزندان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، حال ما نمی‌خواهیم وارد این بحث‌ها شویم، چون ما از این موضوعات درکی نداریم، اما ائمه‌ی ما وقتی می‌خواستند به او سخن بگویند با کلماتی مانند «سیّدی» و «مولای من» و «آقای من» با او سخن می‌گفتند.

حضرت حجّت ارواحنا فداه در بین فرزندان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه افضل است، حال اینکه افضل است یعنی چه، ما اصلاً نمی‌فهمیم، همینقدر می‌دانیم که شأن خیلی عظیمی دارند.

در نقلی دارد که بین فرزندان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که همه امام هستند، امام زمان ارواحنا فداه «فِي وَسْطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ»[6] مانند ستاره بین امامان می‌درخشند، مانند خورشید که بین مابقی ستارگان می‌رخشد.

خدای متعال چنین امامی را برای هدایت ما قرار داده است، من بواسطه‌ی گناه و ظلم خودم، خودم را از او محروم کرده‌ام، این خیلی بیچارگی است.

زمانی هست که من چیزی ندارم و نشسته‌ام، اما زمانی می‌گویند قرار بوده است که فلان اندازه ثروت به شما برسد، بخاطر این خطایی که کردی به تو نمی‌دهند. اینطور جگر انسان خیلی بیشتر می‌سوزد، چون این برای من مقدّر شده بود و قرار بود من از آن استفاده کنم اما حال خودم را محروم کرده‌ام.

غمِ فراقِ دوران غیبت

اگر فقط ما اذیت می‌شدیم، اگر فقط ما سختی می‌کشیدیم… که البته سختی هم نمی‌کشیم، مشکل ما این است که اصلاً ما به یاد امام زمان ارواحنا فداه نیستیم که بخواهیم سختی بکشیم، بخاطر ظلم غلیظ، اصلاً نسبت به ایشان بی‌تفاوت شده‌ایم، و در این زمینه روایاتی عرض خواهم کرد.

یکی از نکاتی که نشان می‌دهد وضع من چقدر خراب است، میزان عدم توجّه ما به امام زمان ارواحنا فداه است.

لذا ما جزو آن کسانی نیستیم که خیلی بی‌تاب حضرت باشیم و دائم از حضرت سراغ بگیریم.

اگر کسی دوست دارد راهی به امام زمان ارواحنا فداه پیدا کند باید زیاد استغفار کند، باید خیلی نسبت به حق الناس حساس شود.

بعضی از ائمه برای اینکه کسانی مانند من خیلی محروم نشوند، سفره‌ی خود را خیلی پهن کرده‌اند، اما موضوع حضرت حجّت ارواحنا فداه اینطور نیست، اتفاقاً روایات دارد که حضرت وقتی ظهور می‌کنند که اکثر قائلین به امامت حضرت از ایشان عبور می‌کنند.

ما هم باید این موضوع را بدانیم که این چیزها برای خدا مهم نیست که ما بگوییم شیعیان ریزش کرده‌اند، اصلاً خدای متعال یک وجهی از وجوه غیبت امام زمان ارواحنا فداه را همین غربال قرار داده است، بنا بر این بوده است کسانی که مانند من سُست هستند از بین شما که اهل ایمان هستید جدا شوند. برای خدای متعال هم آدمِ به درد نخورِ غیرخالص به درد نمی‌خورد.

اما اگر من توجّه کنم ممکن است برای من سختی داشته باشد، برخی مانند مرحوم آیت الله بهجت می‌گفتند مصیبت غیبت امام زمان ارواحنا فداه برای ما أشدّ از مصیبت کربلاست… چرا اینطور بود؟ برای اینکه او اهل گناه نبود، یاد امام زمان ارواحنا فداه وجود او را پُر کرده بود و در آتش فراق می‌سوخت، برای همین چنین می‌فرمود.

مسلّم است که واقعاً برای من اینطور نیست، چون گناه مرا فرا گرفته است و تاریکی مرا بیچاره کرده است و پرده‌ی غلیظ افتاده است.

صبرِ امام زمان ارواحنا فداه بخاطرِ ما

اما حال نکته‌ای عرض کنم، خودم خجالت می‌کشم اما برای شما بشارت است، اینطور نیست که من گناه کرده باشم و از او دور شده باشم، برای او راحت باشد.

مادر اگر یک فرزند ناخلف هم داشته باشد، دل او برای این فرزندش هم تنگ می‌شود، اتفاقاً برای فرزند ناخلف بیشتر دعا می‌کند، بیشتر نگران است.

لذا در روایات در مورد صبر امام زمان ارواحنا فداه هست که ایشان صبر ایّوب دارند، یعنی خدای متعال از ایشان خواسته است که تو باید صبر ایّوب داشته باشی.

«صبر ایّوب» مثال است، تمثیل است. چون حضرت ایّوب سلام الله علیه بسیار صبر شد، به ضرب المثل تبدیل شده است، وگرنه صبر امام زمان ارواحنا فداه از حضرت ایّوب سلام الله علیه به مراتب بیشتر است، کمااینکه صبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به مراتب از صبر حضرت ایّوب سلام الله علیه بیشتر است. در تعبیر حضرت سجّاد سلام الله علیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «أصبر الصّابرین»‌ هستند؛ منتها «صبر ایّوب» تمثیلی است، یعنی باید یک صبر بی‌نهایت داشته باشند.

بالاخره مگر ما در طول عمر خود چند داغ می‌بینیم؟ هر جا هر شیعه‌ای زمین بیفتد، این داغ به جگر امام زمان ارواحنا فداه است، هر جا کسی به شیعه‌ای ظلم کند یا شیعه‌ای از معنویات عقب بماند، این داغ بر جگر امام زمان ارواحنا فداه است، لذا ایشان صبر ایّوب دارند. این از همان جهت است که «السَّلامُ عَلَیْکَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ»، خوف ایشان به جهت پرونده‌ی ماست، صبر ایشان هم به جهت بیچارگی ماست.

لذا این روایت را نگاه کنید، همانطور که عرض کرده بودم بعضی از روایات طوری بیان می‌کنند که اگر کسی مانند من روایات را دید از وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه خجالت بکشد.

حضرت به علی بن مهزیار اینطور فرمود:… علی بن مهزیار صاحب تشرّف است، اینطور که در یاد دارم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه نقل کرده است… علی بن مهزیار می‌گوید که امام زمان ارواحنا فداه به من فرمود: «إِنَّ أَبِي عَهِدَ إِلَيَّ»[7] پدرم به من اینطور دستور داد، «أَنْ لاَ أُوَطِّنَ مِنَ اَلْأَرْضِ إِلاَّ أَخْفَاهَا»

یعنی ما باید اول بدانیم این امامی که خدای متعال برای هدایت ما قرار داده است در یک دنیای موازی، در یک نعمتِ راحتِ بی‌دردسر، در یک بهشت زندگی نمی‌کند، بلکه در این دنیاست، اگر غیر از این بود که این جملات معنا نداشت.

علی بن مهزیار می‌گوید امام زمان ارواحنا فداه به من فرمود: پدرم به من اینطور فرمود که «عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لاَ أُوَطِّنَ مِنَ اَلْأَرْضِ إِلاَّ أَخْفَاهَا» روی زمین به جایی برو که کسی نتواند تو را پیدا کند، «وَ أَقْصَاهَا» به جای دوری برو که دست کسی به تو نرسد.

یکی از سختی‌های کار این است، و این را هم استبعاد نکنید، من قبلاً عرض کرده‌ام که امام سجّاد علیه السلام سی و چهار سال در مدینه زندگی می‌کرد، مدینه هم یک شهرک کوچک بود، و حضرت سی و چهار سال شب‌ها کمک به درِ خانه‌ی تا صد فقیر می‌برد، اما لو نرفت.

می‌گفتند: آقا! اجازه بدهید تا ما هم کمک کنیم، اما حضرت می‌فرمودند: صدقه‌ی سِرّ… یعنی انفاق مخفیانه غضب خدا را اطفاء می‌کند… من نمی‌خواهم با گفتن به کسی این موضوع را خراب کنم…

سی و چهار سال کسی متوجّه نشد این ناشناسی که به درِ خانه‌ی نیازمندان می‌رود کیست. پس مخفی بودن امکان‌پذیر است، ولی خیلی سخت است.

شما تصوّر کنید باید در جایی زندگی کنید که کسی شما را نشناسد، اینطور دائم در غربت هستید…

«إِسْرَاراً لِأَمْرِي»، شروع غیبت هم از اینجاست، البته بعداً عرض می‌کنیم که همه‌ی غیبت این نیست، «إِسْرَاراً» یعنی امر من مخفی باشد، سِرّ باشد، یعنی من در یک جهان دیگر نیستم، «وَ تَحْصِيناً لِمَحَلِّي» برای اینکه محل زندگی من حفظ شود.

لذا این امر به این راحتی نیست. خیلی از کسانی که فکر می‌کنند به محضر امام زمان ارواحنا فداه رسیده‌اند، اگر تخیّل نباشد، به محضر نوکری از نوکران حضرت رسیده‌اند، اینطور نیست که هر کسی به این راحتی به دربار او راه پیدا کند، خیلی عظمت لازم دارد.

«مِنْ مَكَايِدِ أَهْلِ اَلضَّلاَلِ وَ اَلْمَرَدَةِ مِنْ أَحْدَاثِ اَلْأُمَمِ اَلضَّوَالِّ» برای اینکه مرا پیدا نکنند مخفی هستم.

شروع غیبت از اینجاست، شروع غیبت برای این بود که جان امام زمان ارواحنا فداه حفظ شود، که بعداً عرض خواهیم کرد که همه‌ی موضوع غیبت این نیست.

اینکه من بدانم یک شخصی برای اینکه ما را هدایت کند به این دنیا آمده است، او را به زندان نینداخته‌‌اند ولی به امر الهی طوری زندگی می‌کند که از زندان سخت‌تر است…

اینکه شخصیتی مانند امام زمان ارواحنا فداه با آن همه مکارم و فضائل و کمالات، که بین ائمه‌ی فرزندان امام حسین علیه السلام «فِي وَسْطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ» است…

اگر شما یک عالم برجسته‌ای را به یک ده ببرید، بقیه متوجّه می‌شوند که خیلی با ما تفاوت دارد. برای اینکه شناخته نشود باید خیلی خود را مخفی کند، لذا باید خیلی در غربت باشد.

این غربت برای چیست؟ برای اینکه پیدا نشود.

خود حضرت اینطور فرمود: «فَنَبَذَنِي إِلَى عَالِيَةِ اَلرِّمَالِ» من در ریگ‌زارها زندگی می‌کنم، «وَ جُبْتُ صَرَائِمَ اَلْأَرْضِ» در جاهای دورافتاده زندگی می‌کنم.

موضوع غیبت برای خودِ امام زمان ارواحنا فداه یک ابتلای سنگین است. مادری که به دیدار فرزندان خود شوق دارد ولی از زندگی آسوده کنار آن‌ها محروم است… این امر برای خود حضرت یک ابتلای سنگین است، و من در این ابتلا مقصر هستم، «الْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْيُنِ الظَّالِمِينَ»

فرمود: مرا اینجا نگه می‌دارد، «تُنْظِرُنِي اَلْغَايَةَ اَلَّتِي عِنْدَهَا يَحُلُّ اَلْأَمْرُ» تا اینکه بالاخره زمان خود فرا برسد و بخواهد کار به دست من باز شود.

اینطور نیست که زندگی خود امام زمان ارواحنا فداه الآن یک زندگی آسانی باشد.

زمانی است که به ما می‌گویند فرزند شما مهاجرت کرده است، طرف هم می‌گوید به جای دیگری رفته است و خوش و خرّم است. من می‌گویم دوری او را تحمّل می‌کنم که جای او آسوده است.

فرمود امام زمان ارواحنا فداه اینطور نیست، غیبت اینطور نیست که امام زمان ارواحنا فداه در یک زندگی آسوده‌ای باشد، یعنی شاید احدی در روزگار به سختی او زندگی نمی‌کند. این هم از عظمت‌های حضرت است.

بلاتشبیه زمانی به محضر خاتم المحدثین شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه آمدند، ایشان در بستر بیماری بود، به ایشان گفتند بچه‌ی همسایه مریض است، ایشان فرمود: یک کاسه‌ی آب بیاورید. سپس انگشت مبارک خود را در کاسه‌ی آب برد، فرمود: من با این دست حدیث نوشته‌ام…

این دست برای دیگران کار می‌کند، اما خود ایشان در بستر بیماری بود؛ یعنی بیخود شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه نمی‌شود، اینطور نیست که برای خودش هم این کار را کند، این برای بقیه است.

زندگی امام زمان ارواحنا فداه برای هدایت ما اینطور در عسرت است، و اگر من گناه کنم باید بدانم که من هرچه بخش فردی این غیبت را طولانی کنم، من در حال جفا کردن هستم.

روز گذشته عرض کردم، در روایات هست که اگر بتوانی به زیارت امام بروی و نروی، جفا کرده‌ای.

اینطور نیست که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به دیدار ما شوق داشته باشد و امام زمان ارواحنا فداه شوق نداشته باشد، امام زمان ارواحنا فداه بیشتر شوق دارد، ایشان در این دنیاست، منتها امام زمان ارواحنا فداه طُهرِ طاهرِ مطهّر است، نمی‌تواند با ناپاک دیدار کند، اقتضاء و حکمت الهی بر این قرار گرفته است که نمی‌تواند با ناپاکِ گنهکار دیدار کند، خدای متعال اینطور خواسته است.

لذا من هرچه گناه می‌کنم، درواقع به امام زمان ارواحنا فداه جفا می‌کنم، برای همین وقتی می‌خواهیم توبه کنیم، در آداب توبه این است که به حضرت عرض می‌کنیم «يَا وَلِيَّ اللّهِ إِنَّ بَيْنِي وَبَيْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ ذُنُوباً لَايَأْتِي عَلَيْها إِلّا رِضاكُمْ»،[8] چون وقتی من گناه کردم، شما را اذیّت کردم، خودم که نمی‌فهمم با خودم چه کرده‌ام.

در دعای ندبه عباراتی هست که جگر انسان را آتش می‌زند، «بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا»،[9] دور هستی ولی تو دوری نکردی، ما از تو دور شدیم، قرار نبود اینطور باشد، من با بدی خودم از تو دور شدم، «بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا» غایب هستی ولی تو از احوال ما خالی نیستی و خبر داری، من دوری کرده‌ام، تو نازح نیستی، ما نازح هستیم و دوری کرده‌ایم، من با گناه خود دوری کرده‌ام.

لذا ما محروم هستیم ولی به او ظلم می‌کنیم.

تا ان شاء الله جلسه‌ی بعد عرض کنم که غیبت عمومی چه ویژگی‌هایی دارد، این مطالبی که تا اینجا عرض کردم راجع به غیبت فردی است، یعنی اینکه وقتی دست من به حضرت نمی‌رسد از خود من است، وگرنه اینطور نیست که اگر مثلاً حضرت صادق علیه الصلاة والسلام در این دنیا بود، حضرت هم امام زمان ارواحنا فداه را نمی‌دید، اینطور نیست.

همینقدر به شما عرض می‌کنم که ما اگر بدانیم، اگر ائمه علیهم السلام در شرایط ما قرار می‌گرفتند چطور ضجّه می‌زدند، آنوقت متوجّه می‌شدیم چه اتفاقی رخ داده است.

در روایات معصومین درباره‌ی غیبت امام زمان ارواحنا فداه حالاتی هست که عرض خواهم کرد، طوری اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بر خاک نشسته و گریبان پاره برای دوره‌ی غیبت ما ضجّه می‌زدند، که اگر برویم و ببینیم… «مُفَضَّل» و «سَدِیر» و «أبان بن تَغلِب» و «ابوبصیر» می‌گویند به محضر امام صادق علیه السلام رفتیم، دیدیم حضرت روی خاک نشسته است، آستین‌هایشان بالا بود و یقه‌ی لباسشان باز بود، مانند مادرِ بچه‌مُرده‌ی جگرپاره گریه می‌کند، ناگهان ما حیرت‌زده شدیم…

جلوتر متن این روایت را عرض خواهم کرد.

اگر حواس کسی جمع باشد می‌فهمد که خبرهایی هست، حال چرا من آرام هستم؟

این «غیبت فردی» است که به گناهان ما مربوط است، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما یک لحظه هم نتوانیم فراق امام زمان ارواحنا فداه را تحمّل کنیم، ان شاء الله خدای متعال روزی کند ما هم مانند آقای بهجت… دیروز هم عرض کردم، ایشان ادّعای بزرگی کرده بود، ایشان از ظهور حضرت صحبت کرده بود، بعد با یأسی فرموده بود: اگر حضرت آمدند به ایشان سلام برسانید و بگویید فلانی به یاد شما بود.

من نگاه کردم و دیدم اگر من بخواهم وصیت کنم، رویم نمی‌شود به فرزندانم بگویم اگر حضرت تشریف آوردند به حضرت عرض کنید که فلانی به یاد شما بود، چون نبودم، چون گناهان من مانع شد که به یاد حضرت باشم. این حرف بزرگی است که کسی بخواهد بزند.

بعد از این موارد بایستی به موضوع غیبت عمومی برسیم، این ابتلایی که عالم را فرا گرفته است چیست و چه فراق سنگینی است.

روضه و توسّل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

امشب شب شهادت رسول خداست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر از غیبت حضرت حجّت ارواحنا فداه فرموده است که بین مسلمین (شیعه و سنّی)، آن‌هایی که اهل انصاف هستند، اصل موضوع مهدویت را متواتر می‌دانند و انکار اصل موضوع را کفر می‌دانند.

ما اختلافاتی با بعضی از اهل سنّت داریم، مثلاً آن‌ها نمی‌دانند آیا امام زمان ارواحنا فداه به دنیا آمده است یا نه… در این زمینه جرم آن‌ها از ما کمتر است، کسی که خبر ندارد امام زمان ارواحنا فداه به دنیا آمده است؛ وقتی حضرت تشریف بیاورد، می‌گوید ما از شما خبر نداشتیم. این از آن جاهایی است که وضع ما شیعیان از این جهت بدتر است، وقتی حضرت تشریف بیاورند ما نمی‌توانیم بگوییم که ما از وجود شما خبر نداشتیم، بلکه ما از وجود شما خبر داشتیم و عادی زندگی کردیم و شما را ندید گرفتیم؛ اهل سنّت می‌توانند بگویند ما خبر نداشتیم… اگر تا آن لحظه خدا به آن‌ها توفیق بدهد و طرف صدق داشته باشد که طرف را ببیند، عرض می‌کند: من نمی‌دانستم. ولی اصل موضوع را انکار نمی‌کنند، اهل اطلاع‌شان انکار اصل موضوع مهدویت را کفر می‌دانند.

ان شاء الله خدای متعال یاد حضرت را لحظه به لحظه در دل ما شعله‌ورتر کند.

خدایا! رضایت امام زمان ارواحنا فداه را روزی ما بفرما.

خدایا! اگر دیدار او برای ما، بخاطر گناهانمان میسّر نیست، عرض ادب و سلام ما را به ساحت مقدّت امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

اما حداقل این است که ما از این بیچارگیِ دوری خوشحال نیستیم، وقتی به خودمان فکر می‌کنیم، برای بیچارگی خودمان می‌سوزیم، از اینکه چنین گنجی در عالم هست، نقطه‌ی امید صدیقه طاهره سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست، ولی ما به او توجّه نمی‌کنیم… از این بی‌روزی بودن، از این بی‌توفیق بودن نادم هستیم… من قبل از هر چیزی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم توسّل می‌کنم و عرض می‌کنم: یا رسول الله! «لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ»[10] دل ما می‌خواست آدم حسابی باشیم، دل ما می‌خواست با شما باشیم، به یاد شما باشیم، ترک گناه کنیم، ولی توان نداشتیم، توبه کردم و شکستم، وقتی به یاد این موضوع می‌افتم شرمنده هستم اما نمی‌دانم چه کنم، بعضی اوقات اصلاً از خودم ناامید می‌شوم، «لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ»، تو باید با محبّت خودت مرا نجات دهی.

در بین معصومین علیهم السلام… لحظه‌ی شهادت معصومین ما برایشان مانند عروسی است، لحظه‌ی لقاءالله است، لحظه‌ی دیدار با خداست، لحظه‌ی دیدار با رسول الله است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در لحظات آخر عمر شریف خود به در نگاه می‌کرد، سپس فرمود: خوش آمدی، خوش آمدی.

پرسیدند: آقا جان! با چه کسی صحبت می‌کنید؟ فرمودند: «هَذِهِ فَاطِمَة»

برای بعضی از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، لحظه‌ی مرگ، لحظه‌ی شادی است. در بین ائمه‌ی ما دو امام ما محزون هستند، یکی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، که لحظه‌ای که سر مبارک سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در قتلگاه بود، در روایت هست که با دل شکسته، با قلب سوخته از این دنیا رفت؛ یکی هم وجود مبارک خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی در این دنیا زحمت کشید، خود ایشان فرمود که هیچ پیغمبری به اندازه‌ی من اذیت نشد.

توقع این بود بعد از بیست و سه سال هدایت و خدمت به عالمیان، لحظه‌ی شهادت ایشان، لحظه‌ی شادی ایشان باشد، اما نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اواخر عمر خود گریه می‌کرد، زهرای مرضیه سلام الله علیها بر بالین پدر نشسته بود و گریه می‌کرد، صورت خود را روی سینه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذاشته بود، جمله‌ی بیت معروف حضرت ابوطالب علیه السلام را می‌خواند، «وَ أَبْيَضُ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ‌» هر کسی بخواهد باران ببارد، هر کسی نعمتی بخواهد، به او پناه می‌برد، «رَبِيعُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ‌» امید یتیمان و پناهگاه زنان بیوه…

صدیقه طاهره سلام الله علیها گریه می‌کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چشمان مبارک خود را باز کرد…

خاک بر سرِ دنیایی که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور کرد…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک نگاه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرد و یک نگاه به صدیقه طاهره سلام الله علیها کرد، یک نگاه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کرد و یک نگاه به امام حسین علیه السلام کرد، فرمود: می‌بینم با شما، یک به یک، چکار می‌کنند…

به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگاه کرد و فرمود: علی جان! می‌بینم که محاسن تو را به خون سرت خضاب می‌کنند…

برای کسی که در حال دیدن این صحنه‌هاست، رفتن از این دنیا برای او تلخ بود، دنیا با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بی‌انصافی کرد…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به صدیقه طاهره سلام الله علیها نگاه کرد…

اگر ما به یک انسان امین چیزی بسپاریم بعد به او بگوییم «حواس خودت را جمع کن و از این امانت خیلی مراغبت کن» به او برمی‌خورد و می‌گوید مگر از من چه دیده‌ای؟

ما در زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کنیم: «السَّلامُ عَلَيكَ يا اَمينَ اللهِ في اَرضِهِ» سلام بر تو ای امین خدا بر روی زمین.

یعنی تذکّر لازم نیست، تذکّر برای زمانی است که موضوع امانت خیلی مهم است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست زهرای مرضیه سلام الله علیها را در دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گذاشت و فرمود: یا علی! «هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَكَ فَاحْفَظْنِي فِيهَا»،[11] این ودیعه‌ی خدا و رسول است، همه‌ی دار و ندار من است، علی جان! از او مراقبت کن…

برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بمیرم که قطعاً کم‌کاری نکرد، شرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در اینجا مانند شرم قمر بنی هاشم سلام الله علیه است، قمر بنی هاشم علیه السلام هم کم‌کاری نکرد که شرمنده شد، اما از شدّت غیرت شرمنده شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم همینطور، وقتی فاطمه‌ی خود را در قبر گذاشت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: «لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ»،[12] یا رسول الله! می‌خواستم امانت را اینطور درهم شکسته تحویل بدهم…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه مریم، آیه 31 (وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا)

[5] الوافي، جلد ۲، صفحه ۳۹۵ (وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ اَلْأَشْعَرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ اَلْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخْلِ اَلْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لاَ يُخْلِيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ مِنْ حُجَّةِ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ اَلْبَلاَءَ عَنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ اَلْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ اَلْأَرْضِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَمَنِ اَلْإِمَامُ وَ اَلْخَلِيفَةُ بَعْدَكَ فَنَهَضَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ مُسْرِعاً فَدَخَلَ اَلْبَيْتَ ثُمَّ خَرَجَ وَ عَلَى عَاتِقِهِ غُلاَمٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ اَلْقَمَرُ لَيْلَةَ اَلْبَدْرِ مِنْ أَبْنَاءِ ثَّلاَثِ سِنِينَ فَقَالَ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ لَوْ لاَ كَرَامَتُكَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى حُجَجِهِ مَا عَرَضْتُ عَلَيْكَ اِبْنِي هَذَا إِنَّهُ سَمِيُّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَنِيُّهُ اَلَّذِي يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً – يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ مَثَلُهُ فِي هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مَثَلُ اَلْخَضِرِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي اَلْقَرْنَيْنِ وَ اَللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لاَ يَنْجُو مِنَ اَلْهَلْكَةِ فِيهَا إِلاَّ مَنْ ثَبَّتَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِهِ قَالَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ فَقُلْتُ لَهُ يَا مَوْلاَيَ فَهَلْ مِنْ عَلاَمَةٍ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا قَلْبِي فَنَطَقَ اَلْغُلاَمُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ – بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ فَصِيحٍ فَقَالَ أَنَا بَقِيَّةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ اَلْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ – وَ لاَ تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ قَالَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ فَخَرَجْتُ مَسْرُوراً فَرِحاً فَلَمَّا كَانَ مِنَ اَلْغَدِ عُدْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ لَقَدْ عَظُمَ سُرُورِي بِمَا مَنَنْتَ عَلَيَّ فَمَا اَلسُّنَّةُ اَلْجَارِيَةُ فِيهِ مِنْ اَلْخَضِرِ وَ ذِي اَلْقَرْنَيْنِ قَالَ طُولُ اَلْغَيْبَةِ يَا أَحْمَدُ قُلْتُ يَا بْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَإِنَّ غَيْبَتَهُ لَتَطُولُ قَالَ إِي وَ رَبِّي حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا اَلْأَمْرِ أَكْثَرُ اَلْقَائِلِينَ بِهِ فَلاَ يَبْقَى إِلاَّ مَنْ أَخَذَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَهْدَهُ لِوَلاَيَتِنَا وَ كَتَبَ فِي قَلْبِهِ اَلْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اَللَّهِ فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَ اُكْتُمْهُ وَ كُنْ مِنَ اَلشَّاكِرِينَ تَكُنْ مَعَنَا غَداً فِي عِلِّيِّينَ.)

[6] تفسير فرات الکوفي، جلد ۱، صفحه ۷۴ (فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ اَلْأَحْمَسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى عَنْ إِسْرَائِيلَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ قَالَ لِيَ اَلْعَزِيزُ « آمَنَ اَلرَّسُولُ بِمٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ  » قُلْتُ « وَ اَلْمُؤْمِنُونَ  » قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ مَنْ خَلَّفْتَ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ قُلْتُ خَيْرَهَا لِأَهْلِهَا قَالَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اِطَّلَعْتُ عَلَى [إِلَى] اَلْأَرْضِ اِطِّلاَعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا وَ اِشْتَقَقْتُ لَكَ اِسْماً مِنْ أَسْمَائِي لاَ أُذْكَرُ فِي مَكَانٍ إِلاَّ ذُكِرْتَ مَعِي فَأَنَا مَحْمُودٌ [مَحْمُودٌ أَحْمَدُ] وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اِطَّلَعْتُ اَلثَّانِيَةَ [ثَانِياً اِطِّلاَعَةً] فَاخْتَرْتُ عَلِيّاً وَ اِشْتَقَقْتُ لَهُ اِسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا اَلْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ يَا مُحَمَّدُ [إِنِّي] خَلَقْتُكَ [وَ خَلَقْتُ] عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ [وَ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ] أَشْبَاحَ نُورٍ مِنْ نُورِي وَ عَرَضْتُ وَلاَيَتَكُمْ عَلَى اَلسَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِهَا وَ عَلَى اَلْأَرَضِينَ وَ مَنْ فِيهِنَّ فَمَنْ [مَنْ] قَبِلَ وَلاَيَتَكُمْ كَانَ عِنْدِي مِنَ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ اَلْكُفَّارِ [اَلضَّالِّينَ] يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ أَوْ يَصِيرَ كَالشَّنِّ اَلْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلاَيَتِكُمْ مَا غَفَرْتُ لَهُ حَتَّى يُقِرَّ بِوَلاَيَتِكُمْ يَا مُحَمَّدُ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ اِلْتَفِتْ عَنْ يَمِينِ اَلْعَرْشِ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا أَنَا بِالْأَشْبَاحِ [بِأَشْبَاحِ] عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ اَلْأَئِمَّةِ كُلِّهِمْ حَتَّى بَلَغَ اَلْمَهْدِيَّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ وَ سَلاَمُهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نُورٍ قِيَامٌ يُصَلُّونَ وَ اَلْمَهْدِيُّ [فِي] وَسْطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ هَؤُلاَءِ اَلْحُجَجُ وَ [هَذَا] هُوَ اَلثَّائِرُ مِنْ عِتْرَتِكَ فَوَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي إِنَّهُ لَحُجَّةٌ [حُجَّةٌ] وَاجِبَةٌ لِأَوْلِيَائِي مُنْتَقِمٌ [مِنْ] أَعْدَائِي.)

[7] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۵۲، صفحه ۳۲ (اِبْنُ اَلْمُتَوَكِّلِ عَنِ اَلْحِمْيَرِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ : قَدِمْتُ مَدِينَةَ اَلرَّسُولِ وَ آلِهِ فَبَحَثْتُ عَنْ أَخْبَارِ آلِ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْأَخِيرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمْ أَقَعْ عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا فَرَحَلْتُ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ مُسْتَبْحِثاً عَنْ ذَلِكَ فَبَيْنَا أَنَا فِي اَلطَّوَافِ إِذْ تَرَاءَى لِي فَتًى أَسْمَرُ اَللَّوْنِ رَائِعُ اَلْحُسْنِ جَمِيلُ اَلْمَخِيلَةِ يُطِيلُ اَلتَّوَسُّمَ فِيَّ فَعَدَلْتُ إِلَيْهِ مُؤَمِّلاً مِنْهُ عِرْفَانَ مَا قَصَدْتُ لَهُ فَلَمَّا قَرُبْتُ مِنْهُ سَلَّمْتُ فَأَحْسَنَ اَلْإِجَابَةَ ثُمَّ قَالَ مِنْ أَيِّ اَلْبِلاَدِ أَنْتَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ قَالَ مِنْ أَيِّ اَلْعِرَاقِ قُلْتُ مِنَ اَلْأَهْوَازِ قَالَ مَرْحَباً بِلِقَائِكَ هَلْ تَعْرِفُ بِهَا جَعْفَرَ بْنَ حَمْدَانَ اَلْخَصِيبِيَّ قُلْتُ دُعِيَ فَأَجَابَ قَالَ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ مَا كَانَ أَطْوَلَ لَيْلَهُ وَ أَجْزَلَ نَيْلَهُ فَهَلْ تَعْرِفُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ مَهْزِيَارَ قُلْتُ أَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَهْزِيَارَ فَعَانَقَنِي مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا إِسْحَاقَ مَا فَعَلْتَ اَلْعَلاَمَةَ اَلَّتِي وَشَجَتْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَبِي مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ فَقُلْتُ لَعَلَّكَ تُرِيدُ اَلْخَاتَمَ اَلَّذِي آثَرَنِيَ اَللَّهُ بِهِ مِنَ اَلطَّيِّبِ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ مَا أَرَدْتُ سِوَاهُ فَأَخْرَجْتُهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ اِسْتَعْبَرَ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَرَأَ كِتَابَتَهُ وَ كَانَتْ يَا اَللَّهُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ ثُمَّ قَالَ بِأَبِي يَداً طَالَ مَا جُلْتَ فِيهَا وَ تَرَاخَى بِنَا فُنُونُ اَلْأَحَادِيثِ إِلَى أَنْ قَالَ لِي يَا أَبَا إِسْحَاقَ أَخْبِرْنِي عَنْ عَظِيمِ مَا تَوَخَّيْتَ بَعْدَ اَلْحَجِّ قُلْتُ وَ أَبِيكَ مَا تَوَخَّيْتُ إِلاَّ مَا سَأَسْتَعْلِمُكَ مَكْنُونَهُ قَالَ سَلْ عَمَّا شِئْتَ فَإِنِّي شَارِحٌ لَكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ قُلْتُ هَلْ تَعْرِفُ مِنْ أَخْبَارِ آلِ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ وَ سَلاَمُهُ عَلَيْهِ شَيْئاً قَالَ وَ اَيْمُ اَللَّهِ إِنِّي لَأَعْرِفُ اَلضَّوْءَ فِي جَبِينِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى اِبْنَيِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ إِنِّي لَرَسُولُهُمَا إِلَيْكَ قَاصِداً لِإِنْبَائِكَ أَمْرَهُمَا فَإِنْ أَحْبَبْتَ لِقَاءَهُمَا وَ اَلاِكْتِحَالَ بِالتَّبَرُّكِ بِهِمَا فَارْحَلْ مَعِي إِلَى اَلطَّائِفِ وَ لْيَكُنْ ذَلِكَ فِي خُفْيَةٍ مِنْ رِجَالِكَ وَ اِكْتِتَامٍ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَشَخَصْتُ مَعَهُ إِلَى اَلطَّائِفِ أَتَخَلَّلُ رَمْلَةً فَرَمْلَةً حَتَّى أَخَذَ فِي بَعْضِ مَخَارِجِ اَلْفَلاَةِ فَبَدَتْ لَنَا خَيْمَةُ شَعْرٍ قَدْ أَشْرَفَتْ عَلَى أَكَمَةِ رَمْلٍ يَتَلَأْلَأُ تِلْكَ اَلْبِقَاعُ مِنْهَا تَلَأْلُؤاً فَبَدَرَنِي إِلَى اَلْإِذْنِ وَ دَخَلَ مُسَلِّماً عَلَيْهِمَا وَ أَعْلَمَهُمَا بِمَكَانِي فَخَرَجَ عَلَيَّ أَحَدُهُمَا وَ هُوَ اَلْأَكْبَرُ سِنّاً محمد بْنُ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ هُوَ غُلاَمٌ أَمْرَدُ نَاصِعُ اَللَّوْنِ وَاضِحُ اَلْجَبِينِ أَبْلَجُ اَلْحَاجِبِ مَسْنُونُ اَلْخَدَّيْنِ أَقْنَى اَلْأَنْفِ أَشَمُّ أَرْوَعُ كَأَنَّهُ غُصْنُ بَانٍ وَ كَأَنَّ صَفْحَةَ غُرَّتِهِ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بِخَدِّهِ اَلْأَيْمَنِ خَالٌ كَأَنَّهُ فُتَاتَةُ مِسْكٍ عَلَى بَيَاضِ اَلْفِضَّةِ فَإِذَا بِرَأْسِهِ وَفْرَةٌ سَحْمَاءُ سَبِطَةٌ تُطَالِعُ شَحْمَةَ أُذُنِهِ لَهُ سَمْتٌ مَا رَأَتِ اَلْعُيُونُ أَقْصَدَ مِنْهُ وَ لاَ أَعْرَفَ حُسْناً وَ سَكِينَةً وَ حَيَاءً فَلَمَّا مَثُلَ لِي أَسْرَعْتُ إِلَى تَلَقِّيهِ فَأَكْبَبْتُ عَلَيْهِ أَلْثِمُ كُلَّ جَارِحَةٍ مِنْهُ فَقَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا بَا إِسْحَاقَ لَقَدْ كَانَتِ اَلْأَيَّامُ تَعِدُنِي وَشْكَ لِقَائِكَ وَ اَلْمَعَاتِبُ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَلَى تَشَاحُطِ اَلدَّارِ وَ تَرَاخِي اَلْمَزَارِ تَتَخَيَّلُ لِي صُورَتَكَ حَتَّى كَأَنْ لَمْ نَخْلُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ طِيبِ اَلْمُحَادَثَةِ وَ خَيَالِ اَلْمُشَاهَدَةِ وَ أَنَا أَحْمَدُ اَللَّهَ رَبِّي وَلِيَّ اَلْحَمْدِ عَلَى مَا قَيَّضَ مِنَ اَلتَّلاَقِي وَ رَفَّهَ مِنْ كُرْبَةِ اَلتَّنَازُعِ وَ اَلاِسْتِشْرَافِ ثُمَّ سَأَلَنِي عَنْ إِخْوَانِي مُتَقَدِّمِهَا وَ مُتَأَخِّرِهَا فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا زِلْتُ أَفْحَصُ عَنْ أَمْرِكَ بَلَداً فَبَلَداً مُنْذُ اِسْتَأْثَرَ اَللَّهُ بِسَيِّدِي أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَاسْتَغْلَقَ عَلَيَّ ذَلِكَ حَتَّى مَنَّ اَللَّهُ عَلَيَّ بِمَنْ أَرْشَدَنِي إِلَيْكَ وَ دَلَّنِي عَلَيْكَ وَ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَوْزَعَنِي فِيكَ مِنْ كَرِيمِ اَلْيَدِ وَ اَلطَّوْلِ ثُمَّ نَسَبَ نَفْسَهُ وَ أَخَاهُ مُوسَى وَ اِعْتَزَلَ فِي نَاحِيَةٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبِي صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لاَ أُوَطِّنَ مِنَ اَلْأَرْضِ إِلاَّ أَخْفَاهَا وَ أَقْصَاهَا إِسْرَاراً لِأَمْرِي وَ تَحْصِيناً لِمَحَلِّي مِنْ مَكَايِدِ أَهْلِ اَلضَّلاَلِ وَ اَلْمَرَدَةِ مِنْ أَحْدَاثِ اَلْأُمَمِ اَلضَّوَالِّ فَنَبَذَنِي إِلَى عَالِيَةِ اَلرِّمَالِ وَ جُبْتُ صَرَائِمَ اَلْأَرْضِ تُنْظِرُنِي اَلْغَايَةَ اَلَّتِي عِنْدَهَا يَحُلُّ اَلْأَمْرُ وَ يَنْجَلِي اَلْهَلَعُ وَ كَانَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ أَنْبَطَ لِي مِنْ خَزَائِنِ اَلْحِكَمِ وَ كَوَامِنِ اَلْعُلُومِ مَا إِنْ أَشَعْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ جُزْءاً أَغْنَاكَ عَنِ اَلْجُمْلَةِ اِعْلَمْ يَا بَا إِسْحَاقَ أَنَّهُ قَالَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ يَا بُنَيَّ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْلِيَ أَطْبَاقَ أَرْضِهِ وَ أَهْلَ اَلْجِدِّ فِي طَاعَتِهِ وَ عِبَادَتِهِ بِلاَ حُجَّةٍ يُسْتَعْلَى بِهَا وَ إِمَامٍ يُؤْتَمُّ بِهِ وَ يُقْتَدَى بِسُبُلِ سُنَّتِهِ وَ مِنْهَاجِ قَصْدِهِ وَ أَرْجُو يَا بُنَيَّ أَنْ تَكُونَ أَحَدَ مَنْ أَعَدَّهُ اَللَّهُ لِنَشْرِ اَلْحَقِّ وَ طَيِّ اَلْبَاطِلِ وَ إِعْلاَءِ اَلدِّينِ وَ إِطْفَاءِ اَلضَّلاَلِ فَعَلَيْكَ يَا بُنَيَّ بِلُزُومِ خَوَافِي اَلْأَرْضِ وَ تَتَبُّعِ أَقَاصِيهَا فَإِنَّ لِكُلِّ وَلِيٍّ مِنْ أَوْلِيَاءِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُدُوّاً مُقَارِعاً وَ ضِدّاً مُنَازِعاً اِفْتِرَاضاً لِمُجَاهَدَةِ أَهْلِ نِفَاقِهِ وَ خِلاَفِهِ أُولِي اَلْإِلْحَادِ وَ اَلْعِنَادِ فَلاَ يُوحِشَنَّكَ ذَلِكَ وَ اِعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ اَلطَّاعَةِ وَ اَلْإِخْلاَصِ نُزَّعٌ إِلَيْكَ مِثْلَ اَلطَّيْرِ إِذَا أَمَّتْ أَوْكَارَهَا وَ هُمْ مَعْشَرٌ يَطْلُعُونَ بِمَخَائِلِ اَلذِّلَّةِ وَ اَلاِسْتِكَانَةِ وَ هُمْ عِنْدَ اَللَّهِ بَرَرَةٌ أَعِزَّاءُ يَبْرُزُونَ بِأَنْفُسٍ مُخْتَلَّةٍ مُحْتَاجَةٍ وَ هُمْ أَهْلُ اَلْقَنَاعَةِ وَ اَلاِعْتِصَامِ اِسْتَنْبَطُوا اَلدِّينَ فَوَازَرُوهُ عَلَى مُجَاهَدَةِ اَلْأَضْدَادِ خَصَّهُمُ اَللَّهُ بِاحْتِمَالِ اَلضَّيْمِ لِيَشْمُلَهُمْ بِاتِّسَاعِ اَلْعِزِّ فِي دَارِ اَلْقَرَارِ وَ جَبَلَهُمْ عَلَى خَلاَئِقِ اَلصَّبْرِ لِتَكُونَ لَهُمُ اَلْعَاقِبَةُ اَلْحُسْنَى وَ كَرَامَةُ حُسْنِ اَلْعُقْبَى فَاقْتَبِسْ يَا بُنَيَّ نُورَ اَلصَّبْرِ عَلَى مَوَارِدِ أُمُورِكَ تَفُزْ بِدَرْكِ اَلصُّنْعِ فِي مَصَادِرِهَا وَ اِسْتَشْعِرِ اَلْعِزَّ فِيمَا يَنُوبُكَ تُحْظَ بِمَا تُحْمَدُ عَلَيْهِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ فَكَأَنَّكَ يَا بُنَيَّ بِتَأْيِيدِ نَصْرِ اَللَّهِ قَدْ آنَ وَ تَيْسِيرِ اَلْفَلَحِ وَ عُلُوِّ اَلْكَعْبِ قَدْ حَانَ وَ كَأَنَّكَ بِالرَّايَاتِ اَلصُّفْرِ وَ اَلْأَعْلاَمِ اَلْبِيضِ تَخْفِقُ عَلَى أَثْنَاءِ أَعْطَافِكَ مَا بَيْنَ اَلْحَطِيمِ وَ زَمْزَمَ وَ كَأَنَّكَ بِتَرَادُفِ اَلْبَيْعَةِ وَ تَصَافِي اَلْوَلاَءِ يَتَنَاظَمُ عَلَيْكَ تَنَاظُمَ اَلدُّرِّ فِي مَثَانِي اَلْعُقُودِ وَ تَصَافُقِ اَلْأَكُفِّ عَلَى جَنَبَاتِ اَلْحَجَرِ اَلْأَسْوَدِ تَلُوذُ بِفِنَائِكَ مِنْ مَلَإٍ بَرَأَهُمُ اَللَّهُ مِنْ طَهَارَةِ اَلْوَلاَءِ وَ نَفَاسَةِ اَلتُّرْبَةِ مُقَدَّسَةً قُلُوبُهُمْ مِنْ دَنَسِ اَلنِّفَاقِ مُهَذَّبَةً أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ رِجْسِ اَلشِّقَاقِ لَيِّنَةً عَرَائِكُهُمْ لِلدِّينِ خَشِنَةً ضَرَائِبُهُمْ عَنِ اَلْعُدْوَانِ وَاضِحَةً بِالْقَبُولِ أَوْجُهُهُمْ نَضِرَةً بِالْفَضْلِ عِيدَانُهُمْ يَدِينُونَ بِدِينِ اَلْحَقِّ وَ أَهْلِهِ فَإِذَا اِشْتَدَّتْ أَرْكَانُهُمْ وَ تَقَوَّمَتْ أَعْمَادُهُمْ قُدَّتْ بِمُكَاثَفَتِهِمْ طَبَقَاتُ اَلْأُمَمِ إِذْ تَبِعَتْكَ فِي ظِلاَلِ شَجَرَةِ دَوْحَةٍ بَسَقَتْ أَفْنَانُ غُصُونِهَا عَلَى حَافَاتِ بُحَيْرَةِ اَلطَّبَرِيَّةِ فَعِنْدَهَا يَتَلَأْلَأُ صُبْحُ اَلْحَقِّ وَ يَنْجَلِي ظَلاَمُ اَلْبَاطِلِ وَ يَقْصِمُ اَللَّهُ بِكَ اَلطُّغْيَانَ وَ يُعِيدُ مَعَالِمَ اَلْإِيمَانِ وَ يُظْهِرُ بِكَ أَسْقَامَ اَلْآفَاقِ وَ سَلاَمَ اَلرِّفَاقِ يَوَدُّ اَلطِّفْلُ فِي اَلْمَهْدِ لَوِ اِسْتَطَاعَ إِلَيْكَ نُهُوضاً وَ نواسط [نَوَاشِطُ] اَلْوَحْشِ لَوْ تَجِدُ نَحْوَكَ مَجَازاً تَهْتَزُّ بِكَ أَطْرَافُ اَلدُّنْيَا بَهْجَةً وَ تُهَزُّ بِكَ أَغْصَانُ اَلْعِزِّ نَضْرَةً وَ تَسْتَقِرُّ بَوَانِي اَلْعِزِّ فِي قَرَارِهَا وَ تَئُوبُ شَوَارِدُ اَلدِّينِ إِلَى أَوْكَارِهَا يَتَهَاطَلُ عَلَيْكَ سَحَائِبُ اَلظَّفَرِ فَتَخْنُقُ كُلَّ عَدُوٍّ وَ تَنْصُرُ كُلَّ وَلِيٍّ فَلاَ يَبْقَى عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ جَبَّارٌ قَاسِطٌ وَ لاَ جَاحِدٌ غَامِطٌ وَ لاَ شَانِئٌ مُبْغِضٌ وَ لاَ مُعَانِدٌ كَاشِحٌ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللّٰهَ بٰالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللّٰهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً  ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا إِسْحَاقَ لِيَكُنْ مَجْلِسِي هَذَا عِنْدَكَ مَكْتُوماً إِلاَّ عَنْ أَهْلِ اَلصِّدْقِ وَ اَلْأُخُوَّةِ اَلصَّادِقَةِ فِي اَلدِّينِ إِذَا بَدَتْ لَكَ أَمَارَاتُ اَلظُّهُورِ وَ اَلتَّمْكِينِ فَلاَ تُبْطِئُ بِإِخْوَانِكَ عَنَّا وَ بِأَهْلِ اَلْمُسَارَعَةِ إِلَى مَنَارِ اَلْيَقِينِ وَ ضِيَاءِ مَصَابِيحِ اَلدِّينِ تَلْقَ رُشْداً إِنْ شَاءَ اَللَّهُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَهْزِيَارَ فَمَكَثْتُ عِنْدَهُ حِيناً أَقْتَبِسُ مَا أَوْرَى مِنْ مُوضِحَاتِ اَلْأَعْلاَمِ وَ نَيِّرَاتِ اَلْأَحْكَامِ وَ أُرْوِي بَنَاتِ اَلصُّدُورِ مِنْ نَضَارَةِ مَا ذَخَرَهُ اَللَّهُ فِي طَبَائِعِهِ مِنْ لَطَائِفِ اَلْحِكْمَةِ وَ طَرَائِفِ فَوَاضِلِ اَلْقِسَمِ حَتَّى خِفْتُ إِضَاعَةَ مُخَلَّفِي بِالْأَهْوَازِ لِتَرَاخِي اَللِّقَاءِ عَنْهُمْ فَاسْتَأْذَنْتُهُ فِي اَلْقُفُولِ وَ أَعْلَمْتُهُ عَظِيمَ مَا أَصْدُرُ بِهِ عَنْهُ مِنَ اَلتَّوَحُّشِ لِفُرْقَتِهِ وَ اَلتَّجَزُّعِ لِلظَّعْنِ عَنْ مَحَالِّهِ فَأَذِنَ وَ أَرْدَفَنِي مِنْ صَالِحِ دُعَائِهِ مَا يَكُونُ ذُخْراً عِنْدَ اَللَّهِ لِي وَ لِعَقِبِي وَ قَرَابَتِي إِنْ شَاءَ اَللَّهُ فَلَمَّا أَزِفَ اِرْتِحَالِي وَ تَهَيَّأَ اِعْتِزَامُ نَفْسِي غَدَوْتُ عَلَيْهِ مُوَدِّعاً وَ مُجَدِّداً لِلْعَهْدِ وَ عَرَضْتُ عَلَيْهِ مَالاً كَانَ مَعِي يَزِيدُ عَلَى خَمْسِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَتَفَضَّلَ بِالْأَمْرِ بِقَبُولِهِ مِنِّي فَابْتَسَمَ وَ قَالَ يَا أَبَا إِسْحَاقَ اِسْتَعِنْ بِهِ عَلَى مُنْصَرَفِكَ فَإِنَّ اَلشُّقَّةَ قُذْفَةٌ وَ فَلَوَاتِ اَلْأَرْضِ أَمَامَكَ جُمَّةٌ وَ لاَ تَحْزَنْ لِإِعْرَاضِنَا عَنْهُ فَإِنَّا قَدْ أَحْدَثْنَا لَكَ شُكْرَهُ وَ نَشْرَهُ وَ أَرْبَضْنَاهُ عِنْدَنَا بِالتَّذْكِرَةِ وَ قَبُولِ اَلْمِنَّةِ فَتَبَارَكَ اَللَّهُ لَكَ فِيمَا خَوَّلَكَ وَ أَدَامَ لَكَ مَا نَوَّلَكَ وَ كَتَبَ لَكَ أَحْسَنَ ثَوَابِ اَلْمُحْسِنِينَ وَ أَكْرَمَ آثَارِ اَلطَّائِعِينَ فَإِنَّ اَلْفَضْلَ لَهُ وَ مِنْهُ وَ أَسْأَلُ اَللَّهَ أَنْ يَرُدَّكَ إِلَى أَصْحَابِكَ بِأَوْفَرِ اَلْحَظِّ مِنْ سَلاَمَةِ اَلْأَوْبَةِ وَ أَكْنَافِ اَلْغِبْطَةِ بِلِينِ اَلْمُنْصَرَفِ وَ لاَ أَوْعَثَ اَللَّهُ لَكَ سَبِيلاً وَ لاَ حَيَّرَ لَكَ دَلِيلاً وَ اِسْتَوْدِعْهُ نَفْسَكَ وَدِيعَةً لاَ تَضِيعُ وَ لاَ تَزُولُ بِمَنِّهِ وَ لُطْفِهِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ يَا أَبَا إِسْحَاقَ إِنَّ اَللَّهَ قَنَّعَنَا بِعَوَائِدِ إِحْسَانِهِ وَ فَوَائِدِ اِمْتِنَانِهِ وَ صَانَ أَنْفُسَنَا عَنْ مُعَاوَنَةِ اَلْأَوْلِيَاءِ إِلاَّ عَنِ اَلْإِخْلاَصِ فِي اَلنِّيَّةِ وَ إِمْحَاضِ اَلنَّصِيحَةِ وَ اَلْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا هُوَ أَتْقَى وَ أَبْقَى وَ أَرْفَعُ ذِكْراً قَالَ فَأَقْفَلْتُ عَنْهُ حَامِداً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا هَدَانِي وَ أَرْشَدَنِي عَالِماً بِأَنَّ اَللَّهَ لَمْ يَكُنْ لِيُعَطِّلَ أَرْضَهُ وَ لاَ يُخَلِّيَهَا مِنْ حُجَّةٍ وَاضِحَةٍ وَ إِمَامٍ قَائِمٍ وَ أَلْقَيْتُ هَذَا اَلْخَبَرَ اَلْمَأْثُورَ وَ اَلنَّسَبَ اَلْمَشْهُورَ تَوَخِّياً لِلزِّيَادَةِ فِي بَصَائِرِ أَهْلِ اَلْيَقِينِ وَ تَعْرِيفاً لَهُمْ مَا مَنَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مِنْ إِنْشَاءِ اَلذُّرِّيَّةِ اَلطَّيِّبَةِ وَ اَلتُّرْبَةِ اَلزَّكِيَّةِ وَ قَصَدْتُ أَدَاءَ اَلْأَمَانَةِ وَ اَلتَّسْلِيمَ لِمَا اِسْتَبَانَ لِيُضَاعِفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْمِلَّةَ اَلْهَادِيَةَ وَ اَلطَّرِيقَةَ اَلْمَرْضِيَّةَ قُوَّةَ عَزْمٍ وَ تَأْيِيدَ نِيَّةٍ وَ شَدَّ أُزُرٍ وَ اِعْتِقَادَ عِصْمَةٍ وَ اَللّٰهُ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ  .)

[8] زیارت جامعه کبیره

[9] دعای ندبه

[10] مناجات شعبانیه

[11] الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم، جلد ۲، صفحه ۹۲ (بِالْإِسْنَادِ اَلْمُتَقَدِّمِ: لَمَّا ثَقُلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خِيفَ عَلَيْهِ اَلْمَوْتُ دَعَا بِعَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَيْنِ وَ أَخْرَجَ مَنْ فِي اَلْبَيْتِ وَ اِسْتَدْنَى عَلِيّاً وَ أَخَذَ بِيَدِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ بَعْدَ بُكَاءِ اَلْجَمِيعِ وَ وَضَعَهَا فِي يَدِ عَلِيٍّ وَ قَالَ هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَكَ فَاحْفَظْنِي فِيهَا فَإِنَّكَ اَلْفَاعِلُ هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ هَذِهِ مَرْيَمُ اَلْكُبْرَى وَ اَللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِي هَذَا اَلْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اَللَّهَ لَهَا وَ لَكُمْ فَأَعْطَانِي يَا عَلِيُّ أَنْفِذْ مَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْيَاءَ أَمَرَنِي بِهَا جَبْرَائِيلُ وَ هِيَ اَلصَّادِقَةُ اَلصَّدُوقَةُ وَ اِعْلَمْ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ وَ كَذَلِكَ رَبِّي وَ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ اِبْتَزَّهَا حَقَّهَا اَللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِيءٌ ثُمَّ سَمَّاهُمْ ثُمَّ ضَمَّ اَلْأَرْبَعَةَ إِلَيْهِ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّي لَهُمْ وَ لِمَنْ شَايَعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِيمٌ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ لِمَنْ شَايَعَهُمْ زَعِيمٌ أَنْ يَدْخُلُوا اَلنَّارَ يَا فَاطِمَةُ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَيْ ثُمَّ وَ اَللَّهِ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَيْ ثُمَّ وَ اَللَّهِ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَيْ وَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ بِالْإِسْنَادِ اَلسَّالِفِ: لَمَّا كَانَتِ اَللَّيْلَةُ اَلَّتِي قُبِضَ فِي صَبِيحَتِهَا دَعَا عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَيْنِ وَ أَغْلَقَ عَلَيْهِمُ اَلْبَابِ ثُمَّ خَرَجَ عَلَيٌّ وَ اَلْحَسَنَانِ فَقَالَتْ عَائِشَةُ لِأَمْرِ مَّا أَخْرَجَكَ وَ خَلَى بِابْنَتِهِ دُونَكَ فَقَالَ عَرَفْتُ اَلَّذِي خَلاَ بِهَا لَهُ وَ هُوَ بَعْضُ اَلَّذِي كُنْتِ فِيهِ وَ أَبُوكِ وَ صَاحِبَاهُ فَوَجَمَتْ أَنْ تَرِدَ عَلَيْهِ كَلِمَةٌ فَمَا لَبِثْتُ أَنْ نَادَتْهُ فَاطِمَةُ فَدَخَلَ وَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَبْكِي وَ يَقُولُ بُكَائِي وَ غَمِّي عَلَيْكَ وَ عَلَى هَذِهِ أَنْ تَضِيعَ بَعْدِي فَقَدْ أَجْمَعَ اَلْقَوْمُ عَلَى ظُلْمِكُمْ .)

[12] الأمالي (للمفید)، جلد ۱، صفحه ۲۸۱ (قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ – فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ – وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي- إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّي – فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ – إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ  – لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ – لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو – وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ اَلذِّكْرُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ – وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .)