بزرگداشت شهید سید حسن نصرالله رحمة الله علیه

32

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز دوشنبه مورخ 9 مهرماه 1403 در جلسه ی بزرگداشت شهید سید حسن نصرالله رحمة الله علیه به سخنرانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختم المرسلین صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی مرحمت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه، عرض تسلیت به محضر باعظمتِ حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

هدیه به پیشگاه سرباز حضرت حجّت ارواحنا فداه، افتخار تشیّع، افتخار حوزه‌های علمیّه، مجاهد فی سبیل الله شهید نصرالله هم صلواتی محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

چند نکته عرض می‌کنم، دیدم بیان این چند نکته بهتر از یک بحث منسجم است، ان شاء الله که آن شهید عزیز شفیع همه‌ی ما باشد.

عطوفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نسبت به ما

اولین نکته این است که از طریقی به این عبارت و جمله متفطن شدم که عرض خواهم کرد، این اعتقاد من و شماست، ولی به ذهن بنده خطور کرد با این شروع کنم که اگر ما بیچاره نبودیم و ندیده نبودیم و امام معصوم را از نزدیک دیده بودیم و روحیه‌ی امام معصوم را از نزدیک دیده بودیم و تعاطف و مهربانی امام معصوم را دیده بودیم که به عظمت خودش سوگند، اگر ما سرما بخوریم او نمی‌تواند تحمّل کند؛ و این هم یک حرف سلیقه‌ای نیست، برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صریح قرآن کریم است که «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»،[4] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌تواند تحمّل کند که به شما سختی برسد، اگر دردی به شما عارض شوم او هم احساس درد می‌کند، اگر شما به فشاری مبتلا شوید او بیشتر از شما اذیت می‌شود، «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»،… بلکه در روایات بصورت صریح هست که فرمود «نَحْنُ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ»،[5] اگر شما بیمار شوید انگار ما بیمار شده‌ایم، آنطور درد می‌کشیم، اگر سر شما درد بگیرد سرِ ما هم درد می‌گیرد؛ این صریح روایت است، ضمن اینکه این مضمون در چند روایت است.

بعضی از اهل تشرّف هم قریب این مضمون که در روایات هست را از حضرت می‌گویند، که اگر به کسی سختی یا داغی یا تلخی یا فشاری یا فقری برسد… اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خودشان زیاد سختی می‌کشند، خودشان راحت تحمّل می‌کنند، اما سختی ما برایشان سخت است، لذا در روایت در مورد امام زمان ارواحنا فداه هست که «عَلَيْهِ صَبْرُ أَيُّوبَ»،[6] البته صبر امام زمان ارواحنا فداه بیشتر از صبر حضرت ایّوب علیه السلام است، صبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیشتر از صبر حضرت ایّوب علیه السلام است، اما «صبر ایّوب» ضرب المثل صبر است.

«عَلَيْهِ صَبْرُ أَيُّوبَ» از این جهت است که انگار پدری به سفر رفته است و خبر داغ فرزندش را به او می‌دهند.

حال پدری که همه‌ی زندگی ما تحت اشراف اوست، هر سختی که به ما برسد او را اذیت می‌کند، او سختی‌های خودش را راحت تحمّل می‌کند، اما برای ما «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ».

لذا باید ابتدا به امام زمان ارواحنا فداه تسلیت گفت.

اگر برای شیعه‌ی بیچاره‌ای مثل من… چون آن روایات عام است، برای ویژه‌ها نیست که فرمودند ما با بیماری شما بیمار می‌شویم، یعنی نفرموده‌اند با بیماری سلمان و ابوذر و مقداد اینطور است، بلکه برای عام است، یعنی دل حضرت برای من هم می‌سوزد، چه برسد برای شما، چه برسد برای نصرالله.

لذا اول باید به امام زمان ارواحنا فداه تسلیت گفت، آن هم تسلیت واقعی.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پسربچه‌ای داشت که به رحمت خدا رفت، حضرت مظلومانه و بی‌صدا گریه می‌کرد و اشک حضرت جاری بود. شخصی آمد و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: شما پیغمبر هستید!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: بله! من پیامبر هستم و حرفی نمی‌زنم که نعوذبالله موجب نارضایتی پروردگار شود، ولی دل من می‌سوزد.

ما چقدر احساسات داریم؟ ما چقدر تعاطف داریم؟ تعاطف این‌ها نسبت به برگ درخت بیشتر از تعاطف ما نسبت به فرزندمان است. ما اصلاً خبر نداریم، باید روزی اگر خدا روزیمان کرد امام زمان ارواحنا فداه را از نزدیک ببینیم که این بزرگواران چقدر عاطفی هستند.

چون عبد خداست تحمّل می‌کند، هم صبر می‌کند، هم راضی است، راضی به رضای خداست، راضی مرضی است، اما جگر او آتش می‌گیرد، بلکه تعاطف او با ما قابل قیاس نیست.

لذا اولین نکته این است که این ایام بلاتشبیه، نعوذبالله که کسی بخواهد تشبیه کند، ولی به همان منهاج و مسیر و سبیل، یعنی شما آنجا را قلّه درنظر بگیرید، که شب عاشورا می‌گویند برای قلب نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه صدقه بگذارید، این ایام برای تسلّی حضرت… ما که نمی‌توانیم برای حضرت کاری کنیم که به حضرت تسلّی بدهیم… از باب همان کنیزی که از باغ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گلی چید، خود کنیز برای حضرت بود، گل هم برای حضرت بود، باغ هم برای حضرت بود، این کنیز گلی به حضرت داد، ما هم همینکه به حضرت بگوییم ما دوست داریم جزو آن کسانی باشیم که «يَفْرَحُونَ لِفَرَحِکُم وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِکُم»؛ و تقریباً یقین داریم که حضرت محزون هستند.

مسلّم است که حضرت راضی و صبور است، بلکه صبّار است، ولی ایام ایامِ غم امام زمان ارواحنا فداه است.

خوشا به سعادت آن شهیدی که می‌شود تقریباً برای انسان مسجّل باشد که شهادت او دل حضرت را به درد آورده است. ما در مورد چند نفر می‌توانیم اینطور بگوییم؟ ما از قیامت خبر نداریم ولی اینطور که نگاه می‌کنیم فکر می‌کنیم خیلی محکم می‌گوییم.

حضرت صادق سلام الله علیه در مورد «أبان بن تَغلِب» فرمود: «وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ قَلْبِي مَوْتُ أَبَانٍ»،[7] وقتی أبان از دنیا رفت جگر من آتش گرفته است.

به نظر می‌آید این ایّام ایّامی است که شاید اگر دست کسی به امام زمان ارواحنا فداه می‌رسید، شاید در مورد این شهید عظیم الشأن هم می‌فرمود «وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ قَلْبِي مَوْتُ سیّد حسن».

لذا باید بیشتر برای امام زمان ارواحنا فداه دعا کرد.

آقا جان! آجرک الله…

عظمت شهدای جبهه مقاومت

همه‌ی شهادت مقاومت عزیز هستند، ولی چند هزار شهید مجاهد مقاومت شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اخیراً به شهادت رسیده‌اند. بقیه‌ی شهدا هم مهم و عظیم الشأن هستند.

ما در جایی در دنیا نشسته‌ایم، شاید به ظاهر از دست ما کاری هم در بعضی جهات فیزیکی بر نیاید، که البته در خیلی از جاها کاری از دستمان بر می‌آید… در گوشه‌ای بهترین انسان‌ها، مجاهدان راه خدا، کسانی که عبادتشان و ولایتشان و برائتشان از من برتر است با بدترین خلق خدا می‌جنگند. این یک جهت ماجراست.

رویکرد ما در مورد حوادث جبهه مقاومت

ما با یک حادثه‌ای طرف هستیم، باید بدانیم رویکرد ما در این حادثه بایستی چه چیزی باشد.

قبل از این، یعنی اواخر ماه صفر در مشهد مقدّس، دهه سوم محرّم در تهران، بنده مباحثی راجع به حضرت حجّت ارواحنا فداه داشتم، آنجا اشاره‌ای کردم، قبلاً هم عرض کرده بودم، ما بر حسب گیج بودن و توهّمو ندانستن، همینکه می‌خواهد اتفاقی رخ بدهد، فکر می‌کنیم کاری از دست ما برمی‌آید.

اینکه ما باید از صبح تا شب و از شب تا صبح تلاش و کار و جهاد کنیم سر جای خود، اما ما روی خودمان حساب می‌کنیم.

وقتی یک فاجعه‌ی عظیم رخ می‌دهد…

ائمه‌ی ما که امام هستند، وقتی مثلاً در روایت دارد که در ماجرای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یا در جاهای دیگر، هنگام مصیبت‌هایشان به یاد امام زمان ارواحنا فداه می‌افتادند، آن‌ها که امام بودند!

وقتی ما دچار یک فاجعه می‌شویم، باید اولین توجّه ما به سمت حضرت حجّت ارواحنا فداه برود، همانطور که اگر در خیابان به یک بچه‌ی یتیمِ بی کس و کار سیلی بزنند، اولین چیزی که به ذهن او می‌رسد این است که اگر پدرم بود من را نمی‌زدند.

شیعه‌ی امام زمان ارواحنا فداه باید همینکه در یک فشار و سختی قرار می‌گیرد بگوید ما به صاحب خود دسترسی نداریم.

روایات جمع ما را «ایتام آل رسول» حساب می‌کند.

توجّه ما باید اول به سمت امام زمان ارواحنا فداه برود، هم تسلیت عرض کنیم، هم سلام عرض کنیم، هم ابراز آمادگی کنیم. باید اول متوجّه خودمان و حضرت شویم.

اگر درست بخواهید وقتی اتفاقات خوب هم رخ می‌دهد باید همینطور باشیم، ولی در اتفاقات خوب مرد میدان می‌خواهد، باید یک متّقیِ برجسته‌ای باشد، باید یک ربّانی‌ای باشد، باید یک آقای بهجتی باشد، باید یک علامه طباطبایی باشد که در شادی‌های خود هم برای امام زمان ارواحنا فداه گریه کند و متوجّه اضطرار خود به حضرت حجّت ارواحنا فداه باشد.

این برای کسانی است که کلاس خیلی بالایی دارند، اما آنطرف آسان‌تر است، که وقتی در جایی به یک فشار یا فاجعه یا مظلومیتی برخورد می‌کنیم…

امروز بین جبهه‌ی حق، این‌ها شیعیانِ اهل بیت پیغمبر هستند، این‌ها مجاهدان راه خدا هستند، آن طرف هم بدترین کفار هستند. در اینطور مظلوم شدن، اولین توجّه ما باید به سمت امام زمان ارواحنا فداه برگردد.

انتقام ما به قصد تشفّی نیست

مثلاً یکی از تیترهایی که این ایّام زیاد است «تشفّی» است.

ابتدا دعا کنیم:

خدایا! با دست و قلم و قدم و نیّت و دارایی و فکر و زن و بچه‌ی ما اسرائیل را نابود بفرما.

خدایا! ما را در انتقام از خون این شهید شریک بگردان.

این‌ها آرزوهای ماست، ان شاء الله خدای متعال همه‌ی ما را در لشکر امام زمان ارواحنا فداه قرار بدهد. از همه‌ی ظالمان طول تاریخ، از آن رأس و اساس تا این پیامدها، ان شاء الله خدای متعال در همه‌ی آن انتقام‌ها شریک کند.

اما ادبیات تشفّی، ادبیات موحّد و شیعه نیست، که بگوییم چون زدند بزنیم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: برای این اسیرتان جای نرم درنظر بگیرید و به او غذای خوب بدهید، اگر لازم بود هم او را قصاص کنید.

قاتل را قصاص کردند اما تشفّی نبود، قصاص بود.

شأن شیعه از تشفّی أجل است، اینطور نیست که بگوییم چون زده است می‌زنیم. بله! ان شاء الله خدای متعال به دست ما او را نابود کند، او باید نابود شود، برای اینکه به نفع انسانیت است، به نفع جهان است، مانند یک گاز سمّی که عالم را آلوده کرده است، این به نفع بشریت است که خدای متعال نتانیاهو را حذف کند و او را الساعه بدست ما نابود کند، اما نه به قصدِ تشفّی.

روح قصد تشفّی همان روح ناپاکزاده‌های صهیونیستی است، ما الحمدلله حلالزاده‌های شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستیم، ان شاء الله در آن جهاد باشیم، اما نه به قصد تشفّی.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از همه‌ی سرداران اسلام بیشتر در راه خدا، دشمنان خدا را کشته است، اما نه به قصدِ تشفّی.

لذا اول همان عمرو بن عبدود را به اسلام دعوت کرد، وقتی نپذیرفت و جنگید، او را کشت، وقتی هم او را کشت، لباس او را درنیاورد. چون قصد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تشفّی نیست، برای خدا کشت نه به قصدِ تشفّی.

قصدِ تشفّی ما را ناامید می‌کند، چون گاهی ما نمی‌توانیم تشفّی ایجاد کنیم، گاهی زور ما نمی‌رسد.

تشفّی یعنی چه؟ یعنی چون عصبانی هستم می‌زنم، نه برای خدا.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مظهرِ غضبِ خدای متعال است ولی برای خدا. لذا اگر عمرو بن عبدود همان لحظه توبه می‌کرد…

البته این عرض بنده بدین معنا نیست که بگویم این نتانیاهوی معلون می‌خواهد توبه کند، این قسمتِ بحث من به او ربط ندارد…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در میان جنگ با عمرو بن عبدود، اگر عمرو بن عبدود آن لحظه شهادتین می‌گفت و بعد مسلمان می‌شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شمشیر نمی‌زد، غضبِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای خدای متعال است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای خدا می‌زند، چون خدا دستور داده است.

مؤمن به قصد تشفّی نمی‌زند، اگر بخواهیم به قصد تشفّی برویم که خنک شویم، بعد ممکن است زمانی نتوانیم کاری را انجام دهیم، آنوقت افسردگی می‌گیریم، درحالی که مؤمن افسرده نیست.

ما ظاهر این دنیا را می‌بینیم که نصرالله را زدند، اگر روز قیامت باطن عالم را ببینیم که وقتی روح او به ملکوت رسید، چه کسانی برای او آغوش باز کرده بودند… خواهیم دید که در ملأ اعلی جشن بود.

مؤمن ناامید نمی‌شود، از چه چیزی ناامید شویم؟ مگر خدا مُرده است که ما ناامید شویم؟

مسئله ی عزاداری برای شهدا

نکته‌ی بعدی این است که یک ادبیاتی راه افتاده است که به نظر بنده از روی ندانستن است که می‌گویند «ما عزاداری نمی‌کنیم، ما می‌خواهیم سلحشور باشیم»!

باید هر دو مورد باهم باشد.

وقتی محمد بن ابی‌بکر در مصر شهید شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زار می‌زد.

یعنی چه «ما عزاداری نمی‌کنیم»؟

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بالای سر همه‌ی شهدای کربلا عزاداری کرده است، کنار علقمه گریه کرده است.

بله! فقط عزاداری نمی‌کنیم، از کار کم نمی‌گذاریم، از جهاد کم نمی‌گذاریم، اما نه اینکه بگوییم ما عزاداری نمی‌کنیم.

مگر ما چند نفر را مثل سید حسن نصرالله داریم که شهید شده‌اند؟

بلاتشبیه، قمر بنی هاشم سلام الله علیه با کسی قابل قیاس نیست، از این جهت که می‌خواهم رفتار حضرت را عرض کنم بیان می‌کنم؛ آیا سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمی‌دیدند که دشمنان هلهله می‌کنند؟ چرا «اَلْآنَ اِنْكَسَرَ ظَهْرِي» را فرمودند؟ ستون خیمه‌های سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کنار علقمه روی زمین افتاده بود، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این موضوع را می‌فرمایند و گریه هم می‌کنند و عزاداری هم می‌کنند، بعد از آن جهاد هم می‌کند.

ما باید از آن‌ها یاد بگیریم و مسیر آن‌ها را برویم.

این چه حرفی است که «ما عزاداری نمی‌کنیم»؟ آن چیزی که ما از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دیدیم این است که باید قدردانی کرد.

سید حسن نصرالله که به ما نیازی ندارد، حالا که اصلاً به ما نیاز ندارد، اگر توهّم نیاز نسبت به ما بود، تا زنده بودن ایشان بود، حال که دیگر مسئولیت‌های دنیایی او ساقط شده است و نیازی به ما ندارد، چه ما گوش بدهیم و چه ما گوش ندهیم، چه ما توجّه کنیم و چه ما توجّه نکنیم، چه ما نصرت کنیم و چه ما نصرت نکنیم، حال که آزاد است و در حال پرواز کردن است.

اگر ما غمگین هم هستیم برای بیچارگی خودمان غمگین هستیم، روز قیامت معلوم خواهد شد که قیمت او چیست.

نایب امام زمان ارواحنا فداه به او «پرچمدار جبهه‌ی مقاومت» می‌گوید، آیا این حرف شوخی است؟ کسی که اگر به نامه‌های ایشان نگاه کنید می‌بینید که برای خیلی‌ها که همه آن‌ها را «آیت الله» صدا می‌زنند، ایشان «حجّت الاسلام» خطاب می‌کنند، یعنی حواس ایشان به القاب هست. مگر این عبارات مانند «رهبر کم‌نظیر» شوخی است؟ اگر می‌خواست همینطور بگوید که «رهبر بی‌نظیر» می‌گفت!

ما عزاداری می‌کنیم، اتفاقاً به نظر من ما کم عزاداری کردیم، و ما محروم هستیم، من فکر می‌کردم که تهران یکپارچه عزا می‌شود و همه درِ خانه‌های خود پرچم سیاه می‌زنند. یک اسوه‌ی تشیّع مظلومانه شهید شد.

آیا او به عزاداری ما نیاز دارد؟ نه!

مگر امام حسین علیه السلام به عزاداری ما نیاز دارد؟

ما تلاش می‌کنیم که خودی نشان دهیم بلکه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ما را جزو خودشان حساب کنند. ایشان هم به منهاج نوکران سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفت و به آن سمت حرکت می‌کند، او نیاز ندارد.

لذا چرا عزاداری نکنیم؟ مگر شب‌های عملیات عزاداری نمی‌کردند و بعد به میدان می‌رفتند؟ من کودک بودم ولی در یاد دارم که وقتی می‌خواست نیرو اعزام شود، اول در مسجد گریه می‌کردند و حلقه‌ای درست می‌کردند و سینه می‌زدند و بعد به میدان می‌رفتند.

عزاداری شیعه که انفعال نیست، مگر ما امشب می‌خواهیم به اسم نصرالله سینه بزنیم و گریه کنیم؟ ما برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین گریه می‌کنیم، پرچم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بالای سر من است، بهانه اوست.

چرا برای یک شیعه عزاداری نکنیم؟ روایات را نگاه کنید، فرمود اگر کسی برای ما یا یکی از شیعیان ما که مظلوم واقع شده است گریه کند… امام صادق علیه السلام عطف به گریه بر خودش و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمود، اینجا هم نفرمود چه شیعه‌ای، همینکه فقط یک شیعه مظلوم شود.

حال یک اسوه بدست اشقی الأشقیا کشته شده است، چرا عزاداری نکنیم؟ حتماً عزاداری می‌کنیم، منتها فقط عزاداری نمی‌کنیم.

اتّهام زدن، بهانه ای برای انجام ندادنِ وظیفه است

نکته‌ی بعدی این است که من در فضای رسانه‌ای کشور رصد می‌کنم و می‌بینم، همیشه آسانترین کار این است که مثلاً حال که یک فاجعه‌ی بزرگی رخ داده است… من باید بگردم و ببینم نکند من نقش داشته‌ام؟ یا نکند من در این مسیر بعدی نقش داشته باشم؟ آسانترین کار برای شانه خالی کردن این است که انگشت اتهام را به سمت یکدیگر بگیریم، یک نفر می‌گوید سپاه فلان است، دیگری می‌گوید این فرمانده‌ها پیر شده‌اند، دیگری…

من کجا شجاعت خود را نشان داده‌ام که به کسانی که چهل سال سابقه‌ی جهاد دارند همینطور حرف بزنم؟

تقصیر این بوده است، تقصیر او بوده است… گفتن این حرف‌ها برای این خوب است که من در خاطر نداشته باشم که من چه وظیفه‌ای دارم.

این هم یک مشکل ماست که به گردن یکدیگر بیندازیم، یا از یکدیگر انتقام می‌گیرند، یا بر سر یکدیگر می‌زنند.

آیا اولاً الآن زمان این کارهاست؟ ثانیاً این حرف‌ها بی‌دقت و همینطور است.

من در یک گروه رسانه‌ای دیدم که یک شخص رسانه‌ای می‌گفت: این سپاهی‌ها دیگر پیر شده‌اند!

تو کجا خودت را ثابت کرده‌ای؟ زمانی راجع به یک فرد خاص حرف می‌زنی و سندی داری… اما همینطور راجع به چند هزار مجاهد حرف می‌زند!

من کجا جهاد خود را ثابت کرده‌ام که حال راجع به آن‌ها حرف بزنم؟ آن هم در این شرایط.

این کار بهترین حالت است که من به وظایف خود نرسم و مدام بگویم تقصیر فلانی و فلانی و فلانی بوده است.

من باید چقدر کار می‌کردم و باید چقدر کار کنم؟

الآن می‌گویند آن‌ها از نظر مالی در مضیقه هستند، آیا کاری از دست کسی برمی‌آید؟ بسم الله!

دعا که می‌توانیم کنیم!

از آن روزی که ایشان شهید شده است تا الآن، من چند سحر بلند شده‌ام که برای این‌ها دعا کنم؟ این کار را که می‌توانستم انجام دهم.

شخصی آمد و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: برادر من در جمل نبود… حضرت فرمود: آیا دل او با ما بود؟

بسم الله! الآن آن‌ها در آنجا مشغول جهاد هستند، آیا الآن دل من با آن‌ها هست؟ در روز یک رکعت بیشتر نماز بخوانم و برای آن‌ها دعا کنم، این کار را که می‌توانم انجام دهم!

فکر کنم و ببینم چه کاری از دست من برمی‌آید.

باید به دنبال تکلیف باشیم

مورد بعدی این است که ما باید به تکالیف خود توجّه کنیم.

یکی از مشکلاتی که من در این ایام دیدم، که اتفاقاً بخش‌های زیادی از سیره‌ی معصومین را تبیین می‌کند، اگر فرصت داشتیم تشریح می‌کردم، این است که من بجای اینکه تکلیف خود را انجام دهم، برای دیگری تعیین تکلیف می‌کنم.

الآن فلان مطالبه را راه بیندازیم!…

آقا! الآن قرار نیست شما راهبرد بدهید و خط تعیین کنید، هر کسی از والده‌ی خود قهر کرده است نباید راهبرد بدهد. تو چه می‌دانی؟ چقدر از اوضاع خبر داری؟ اصلاً چقدر اطلاعات دقیق داری؟

آن کسی که مسئول راهبرد دادن است، قطعاً از تو شجاع‌تر است و قطعاً غیرت او از تو بیشتر است، قطعاً از تو داناتر است و اطلاعات بیشتری هم دارد. اینجا وقت اطاعت است، چرا راهبرد می‌دهی؟

خدا شاهد است که آرزوی من این است که اگر کاری هم از دست من برنیاید، به اندازه‌ی یک کیسه‌ی شن کار کنم و یک ترکش به من اصابت کند و به آن‌ها نخورد، اگر به آرزو باشد که من هم دوست دارم با آن‌ها باشم، اما باید ببینیم دستور چیست، وگرنه به سمت همان گیجی می‌رویم که زمانی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه انجام می‌دادند، می‌گفتند مگر علی شجاع نبود که به خانه‌ی او حمله کردند؟ او اشجع عرب بود، ولی همین شخص که اشجع عرب بود، امام المتقین هم بود!

در یک نقلی فرمود دیدم به خانه حمله کردند، اما دیدم اگر وارد دفاع شوم حسنین علیهما السلام کشته می‌شوند و هدایت منقطع می‌شود، «طَفِقْتُ أَرْتَئِي»[8] بررسی کردم… غیر از اینکه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه الهام می‌شد، غیر از اینکه حضرت عالم به قرآن بود و از قرآن هم برداشت کرده بود، غیر از اینکه دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسیده بود، فرمود فکرم هم همین بود، «طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ» با دست شکسته، یعنی بدون یار و یاور بجنگم… اگر می‌جنگیدم حسنین علیهما السلام کشته می‌شدند، «أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ» یا در یک ظلمتِ بی‌حد و حصری صبر کنم.

من الآن نمی‌دانم راهبرد چیست، اگر راهبرد جهاد است که وظیفه‌ی ما هم جهاد است، اگر راهبرد صبر است، این صبر.

فرمود بررسی کردم باید صبر کنم یا باید بجنگم.

صبر آسان نبود، اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای ما مطلبی فرمود، فکر نکنید برای من آسان گذشت، چه صبری؟ «يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ» اگر به بزرگترهای شما بگویند من چه کشیده‌ام کمرشان می‌شکند، «يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ» بچه‌ها پیر می‌شوند… همانطور که موهای حسنین علیهما السلام زود سفید شد… «يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ» مؤمن تا زمانی که زنده است جگرش می‌سوزد، «فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى» ولی دیدم باید صبر کنم، «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى»… خودم دیدم چطور دور او ریختند… «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى» با اینکه خار در چشم من بود و سخت بود، ولی صبر کردم، «وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا» استخوان شکسته در حلقوم من بود و صبر کردم، «أَرَى تُرَاثِي نَهْباً» دیدم دار و ندار مرا، زهرای مرا می‌برند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم در جهاد خود أصبرالصابرین و نورالمجاهدین بود، هم در صبر خود أصبرالصابرین و نورالمجاهدین بود؛ شیعه‌ی امیرالمؤمنین هم باید همان مسیر را برود.

قرار نیست ده نوع راهبرد بدهند، فعلاً ما حجّت داریم در این موضوع از یک نفر اطاعت کنیم، نباید جلو زد و عقب هم نباید رفت، بیخود هم نباید یکدیگر را متّهم کرد، ضمن اینکه ایشان را هم تحقیر نکنید، طرف می‌گوید: اگر فلان کس آمده بود این‌ها می‌ترسیدند… اگر قرار باشد آن‌ها از کسی بترسند، از همان کسی است که امروز نایب امام زمان ارواحنا فداه است، بیهوده تحقیر نکنید و بیخود بر سر خودمان نزنید.

روزی دشمن قوی است و شاید قرار است ما جان بدهیم و کشته شویم تا حق با مظلومیت و خون ما پیروز شود، همانطور که عبدالملک مروان به حجاج گفت: بنی امیه زمانی حکومت خود را از دست داد که خون حسین را ریخت.

خدایا! بر همان سبیل و منهاج، بلاتشبیه، خون این شهید را مایه‌ی پیروزی جبهه‌ی حق قرار بده.

خدایا! اگر با ریخته شدنِ خونِ ما حق پیروز می‌شود، توفیق شهادت را روزی ما هم بفرما.

برای کسی که أصبرالصابرین و نورالمجاهدین است، میدان رفتن و جنگیدن، اصلاً سخت نیست، صبر کردن و نگاه کردن اینکه ببیند با فاطمه‌اش چه می‌کنند سخت است، ولی تحمّل می‌کند.

ما اینطور هستیم که اگر داغی ببینیم هفته‌ی بعد فراموش می‌کنیم، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور نیست، اواخر عمر شریف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کسی به محضر ایشان رسید و عرض کرد: چرا شما محاسن خودتان را خضاب نمی‌کنید؟ حضرت فرمودند: چون ما عزادار هستیم.

همین آقایی که عزادار است در شب لیلة الهریر صفین بیش از پانصد نفر را به درک واصل کرد، اما عزادار هم هستند.

ما شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستیم، اگر شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مظلوم نباشد، چه کسی باید مظلوم باشد؟

لذا برای خودمان تکلیف حدسی پیدا نکنیم، نگاه کنیم و ببینیم چه می‌فرمایند، فعلاً یک دستور داده‌اند و فرموده‌اند هر کسی هر طور که می‌تواند کمک کند. این جمله را که فرموده‌اند! بسم الله!

آن کسانی که مطالبه‌ی انتقام و نبرد دارند، اینجا خودشان را نشان بدهند و دست او را هم باز کنند، بسم الله! اگر چند هزار میلیارد تومان برای کمک به آن‌ها جمع کردید، معلوم می‌شود که ما آماده‌ایم. الآن چه کمک‌هایی از دست من برمی‌آید؟ دعا و کمک مالی یا موارد دیگری که ممکن است من خبر نداشته باشم.

آن کسی که می‌خواهد تصمیم بگیرد، خیلی از اوقات من مانع او هستم، می‌بیند این شخص وازده است، اگر در فشار بیفتیم و مثلاً پنج ساعت در ترافیک پمپ بنزین بایستد، می‌خواهد به زمین و زمان بد و بیراه بگوید. امثال من مانع او می‌شوند، وگرنه مگر او می‌ترسد؟

مگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌ترسید؟ مگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه می‌ترسید؟ که شاگردانشان که این‌ها هستند بخواهند بترسند؟ نمی‌ترسیدند، اما برخی مانع بودند.

اگر نیروهای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه پای کار بودند، مگر حضرت آتش‌بس امضاء می‌کرد؟ به احتمال زیاد نه.

آیا خیلی دوست دارم که انتقام بگیریم؟ بسم الله! اینجا حرکتی کنم.

هنوز کشور ما از این فاجعه ولوله نشده است، او مرا نگاه می‌کند و می‌گوید تو آماده نیستی.

خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید که عدّه‌ای نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند و هیچگونه آمادگی ظاهری هم نداشتند و گفتند: یا رسول الله! اگر می‌خواهی الآن برویم و بعداً بیاییم؟! فرمود: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً»،[9] این‌ها لباس نظامی به تن نداشتند، بعد می‌گفتند ما آماده‌ایم، هر وقت خواستی بگو بیاییم!

بسم الله! تحرّکی داشته باش.

تکلیف ما روشن است، نباید تکلیف بسازیم.

در این موضوع بجز یک نفر احدی هم شایستگی قیادت و رهبری و راهبردنویسی ندارد، او هم با کسی رودربایسی ندارد، کسی که از امریکا نمی‌ترسد از فلان مسئول اجرایی نمی‌ترسد که بگوید بخاطر او ترسیده است و چیزی نمی‌گوید.

او تعارف ندارد، ولی یا قدرت دشمن زیاد است، یا نمی‌تواند روی ما حساب کند؛ باید دست او را پُر کرد.

روزی اصحاب صُفّه به مدینه آمدند و اهل مدینه‌ی باتقوا اموال خودشان را با این‌ها تقسیم می‌کردند.

ما الآن باید ببینیم که چقدر خودمان را خرج می‌کنیم؟ دارایی و توان و استعداد خود را چطور خرج می‌کنم که به او بفهمانم که من در مرحله‌ی بعد هم پای کار هستم؟

وگرنه این لُغُز خواندن و بیخود فشار آوردن است، الحمدلله که آن‌ها مانند من نیستند که جَوزده شوند، آن‌ها عاقل هستند.

یکی از نقاط قوّت شهید سید حسن نصرالله

حداقل در عزاداری برای سیدحسن مانند خود او باشیم، با اینکه رهبری بود که صد هزار نفر فدایی داشت، ولی خودش را خاک پا می‌دید.

عجیب است که ایام شهادت او، عدّه‌ای مانند من بخواهند افسارپاره باشند؛ این خیلی بد است شهادت کسی را بهانه کنیم که مقتدای تبعیّت است! اصلاً نقطه‌ی قوّت او این بود. نقطه‌ی قوّت سیدحسن نصرالله این است که خودش نبود؛ بعد ما با یکدیگر درگیر شویم و حرف خودمان را بزنیم؟ این ظلم بزرگی است، او از ما گله خواهد کرد، اصلاً برای چه برای من عزاداری کردی؟ برای چه داغ شدی؟ داغ شدی که برخلاف منویات شهید عمل کنی؟

ان شاء الله خدای متعال این احساس عجز ما را، این ناکامی ما را، این دل شکسته‌ی ما را، این حس بیچارگی ما را… کمک کند و ما را به حضرت حجّت ارواحنا فداه متوجّه کند.

دعا

خدایا! من نمی‌خواهم حرف سلیقه‌ای بزنم، اما روایت دارد که در مقدّمه‌ی ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه خون‌های مظلوم ریخته می‌شود، خون مظلومانه‌ی این شهید را جزو مقدّمه‌ی ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! ما را از دیدار امام زمان ارواحنا فداه و جنگیدن در راه ایشان و اطاعت از اوامر ایشان ناامید نفرما.

خدایا! سلام و عرض ادب ما را به محضر امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

خدایا! قلب نازنین امام زمان ارواحنا فداه را از ما راضی بگردان.

خدایا! سایه‌ی پُربرکت رهبر معظم انقلاب را بر سر ما مستدام بفرما.

خدایا! او را در حصن حصین خودت محفوظ بدار.

خدایا! عمر فدائیان او را سپر عمر او بگردان.

خدایا! او را در پناه و حفظ و حصن حصین خودت، در عنایتِ تامّه‌ی امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! ما را بیش از این دشمن‌شاد نفرما.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قبل از شروع جنگ جمل اینطور می‌خواند: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ کثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا».

خدایا! ما را جزو کسانی قرار بده که با اطاعت، دلِ امام زمان ارواحنا فداه را بیش از این خون نمی‌کنند.

خدایا! این حوادث را مایه‌ی عبرت ما، مایه‌ی بیداری ما و برگشت به ربوبیت خودت قرار بده.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

این روضه‌ی خود را هم برای این سیّد مظلوم می‌خوانم.

وقتی که خبر شهادت سید حسن نصرالله رسید، من به یاد این ماجرا افتادم که بعضی‌ها بعد از مصیبت، خواب از چشمشان می‌رود، آن شاعر می‌گوید امام حسین علیه السلام بالای سر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام فرمود:‌ «الیَوم نَامَت أَعیُنٌ بِکَ لَم تَنَم» آن کسانی که تا دیروز خواب به چشمشان نمی‌آمد آسوده شدند، «وَ تَسَهَّدَت أُخرَی فَعَزَّ مَنَامُهَا» این زینب من است که دیگر خواب به چشم او نمی‌رود.

بعضی اوقات اینطور است که مصیبت خواب را از چشم انسان می‌گیرد، اما بعضی اوقات برعکس است.

آنقدر که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آن ایّامی که صدیقه طاهره سلام الله علیها بستری بود نگران ایشان بود، آنقدر که صدیقه طاهره سلام الله علیها درد می‌کشید، هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و هم فرزندان ایشان دیگر راضی به موت او شدند، می‌گفتند بگذار نفسی بکشد…

بلاتشبیه من اینطور عرض می‌کنم، سی سال فرزندان و همسر سید حسن نصرالله نگران او بودند، وقتی خبر رسید او شهید شده است، گفتند دیگر راحت شد، دیگر قدری استراحت کن…

من هم از همینجا برای آن مظلوم نیّت می‌کنم و اینطور روضه می‌خوانم که وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها بعد از هجوم بستری شد، اظهار نمی‌کرد، شاید از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مخفی هم می‌کرد، اگر مخفی نمی‌کرد هم در ظاهر او هویدا بود که «مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ اَلرَّأْسِ نَاحِلَةَ اَلْجِسْمِ»[10] بدن آب شد، «يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ» مدام از حال می‌رفت، بچه‌ها نمی‌دانستند که آیا این مرتبه‌ی آخر است که مادر را می‌بینند یا نه؛ «ذَابَ لَحْمُهَا»[11] گوشت بدن آب شد، «نَحَلَ جِسْمُهَا» جسمی برای او باقی نماند، «حَتَّی صَارَتْ كَالْخَيَالِ» انگار ملحفه روی زمین افتاده است، با اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جوان بود…

لازم نبود اظهار درد کند، همینکه از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو می‌گرفت برای حضرت سخت بود، هرچه گذشت وضع وخیم‌تر شد، دیگر توان نشستن هم نداشت.

عباس عموی پیامبر خواست برای عیادت بیاید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: وضع او وخیم است و دوست ندارم او را در این شرایط ببینند…

هرچه گذشت صدا از جوهر افتاد، دیگر حتّی نمی‌توانست بنشیند، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدن این حال سخت بود، مدام از خانه بیرون می‌رفت، به مسجد می‌رفت…

ان شاء الله خدای متعال برای کسی نیاورد که مدام اینطور مضطرب باشد…

فرزندان شهید سید حسن نصرالله رضوان الله تعالی علیه این اضطراب را زیاد درک کرده‌اند، مدام شایعه می‌شد و منتظر بودند ببینند چه اتفاقی رخ داده است…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مسجد نشسته بود، دید دو خادم خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌دوند، فرمود: «مَا اَلْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ اَلْوُجُوهِ وَ اَلصُّوَرِ»[12] چرا اینطور بهم ریخته‌اید؟ چه اتفاقی رخ داده است؟

گفتند: یا علی! اگر می‌خواهی یک مرتبه‌ی دیگر فاطمه را ببینی، باید بدوی…

قدیمی‌ها می‌گویند فاصله چند قدم بود ولی حضرت چند مرتبه به زمین افتاد… به بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسید، وقتی ملحفه را کنار زد… در یک نقل دیگر می‌گوید دست خود را روی صورت خویش گذاشته بود… تا آنجا که توانست دردهای خود را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مخفی کرد…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چند مرتبه صدا زد، وقتی کوه غیرت ناامید شد، شانه‌های او شروع کرد به لرزیدن، وقتی اشک او جاری شد با مظلومیت فرمود:‌ «يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا اِبْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ»… لااقل تو جواب مرا بده…

وقتی اشک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به صورت صدیقه طاهره سلام الله علیها چکید، «فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا» چشم‌های خود را باز کرد…

وقتی چشم خود را بر صورت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باز کرد، نقل اینطور است: «فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ»

قبل از این فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بالای سر ایشان رفته بودند اما چشم باز نکرده بود، ولی اینجا دید حال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وخیم‌تر از فرزندان خود است، «فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى» با یکدیگر گریه کردند…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه توبه، آیه 128 (لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ)

[5] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۶۰ (حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اَلْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِي اَلرَّبِيعِ اَلشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِيثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ اَلصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا اَلْبَادِي وَ اَلْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ صَدَقَ عَمْرٌو .)

[6] عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد ۱، صفحه ۴۱ (حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِيدِ قَالاَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ أَبِي اَلْخَيْرِ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ جَمِيعاً عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ وَ حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَكِّلِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ تَاتَانَةَ وَ أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيِّ إِنَّ لِي إِلَيْكَ حَاجَةً فَمَتَى يَخِفُّ عَلَيْكَ أَنْ أَخْلُوَ بِكَ فَأَسْأَلَكَ عَنْهَا قَالَ لَهُ جَابِرٌ فِي أَيِّ اَلْأَوْقَاتِ شِئْتَ فَخَلاَ بِهِ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ يَا جَابِرُ أَخْبِرْنِي عَنِ اَللَّوْحِ اَلَّذِي رَأَيْتَهُ فِي يَدِ أُمِّي فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَا أَخْبَرَتْكَ بِهِ أُمِّي أَنَّ فِي ذَلِكَ اَللَّوْحِ مَكْتُوباً قَالَ جَابِرٌ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّي دَخَلْتُ عَلَى أُمِّكَ فَاطِمَةَ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأُهَنِّئَهَا بِوِلاَدَةِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَأَيْتُ فِي يَدِهَا لَوْحاً أَخْضَرَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ زُمُرُّدٌ وَ رَأَيْتُ فِيهِ كِتَاباً أَبْيَضَ شِبْهَ نُورِ اَلشَّمْسِ فَقُلْتُ لَهَا بِأَبِي أَنْتِ وَ أُمِّي يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا هَذَا اَللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا اَللَّوْحُ أَهْدَاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِيهِ اِسْمُ أَبِي وَ اِسْمُ بَعْلِي وَ اِسْمُ اِبْنَيَّ وَ أَسْمَاءُ اَلْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي فَأَعْطَانِيهِ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِيَسُرَّنِي بِذَلِكَ قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِيهِ أُمُّكَ فَاطِمَةُ فَقَرَأْتُهُ وَ اِنْتَسَخْتُهُ فَقَالَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَهَلْ لَكَ يَا جَابِرُ أَنْ تَعْرِضَهُ عَلَيَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَى مَعَهُ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى مَنْزِلِ جَابِرٍ فَأَخْرَجَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَحِيفَةً مِنْ رَقٍّ قَالَ جَابِرٌ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّي هَكَذَا رَأَيْتُهُ فِي اَللَّوْحِ مَكْتُوباً بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ  هَذَا كِتَابٌ مِنَ اَللّٰهِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَكِيمِ  لِمُحَمَّدٍ نُورِهِ وَ سَفِيرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِيلِهِ نَزَلَ بِهِ اَلرُّوحُ اَلْأَمِينُ  مِنْ عِنْدِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ عَظِّمْ يَا مُحَمَّدُ أَسْمَائِي وَ اُشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لاَ تَجْحَدْ آلاَئِي إِنِّي أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا  قَاصِمُ اَلْجَبَّارِينَ وَ مُذِلُّ اَلظَّالِمِينَ وَ دَيَّانُ اَلدِّينِ إِنِّي أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا  فَمَنْ رَجَا غَيْرَ فَضْلِي أَوْ خَافَ غَيْرَ عَذَابِي عَذَّبْتُهُ عَذَاباً لاَ أُعَذِّبُ أَحَداً مِنَ اَلْعٰالَمِينَ  فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً فَأَكْمَلْتُ أَيَّاماً وَ اِنْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلاَّ جَعَلْتُ لَهُ وَصِيّاً وَ إِنِّي فَضَّلْتُكَ عَلَى اَلْأَنْبِيَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِيَّكَ عَلَى اَلْأَوْصِيَاءِ وَ أَكْرَمْتُكَ بِشِبْلَيْكَ بَعْدَهُ وَ بِسِبْطَيْكَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِي بَعْدَ اِنْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِيهِ وَ جَعَلْتُ حُسَيْناً خَازِنَ وَحْيِي وَ أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اُسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ اَلشُّهَدَاءِ دَرَجَةً عِنْدِي وَ جَعَلْتُ كَلِمَتِيَ اَلتَّامَّةَ مَعَهُ وَ اَلْحُجَّةَ اَلْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِيبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ سَيِّدُ اَلْعَابِدِينَ وَ زَيْنُ أَوْلِيَائِيَ اَلْمَاضِينَ وَ اِبْنُهُ شَبِيهُ جَدِّهِ اَلْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ اَلْبَاقِرُ لِعِلْمِي وَ اَلْمَعْدِنُ لِحُكْمِي سَيَهْلِكُ اَلْمُرْتَابُونَ فِي جَعْفَرٍ اَلرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ حَقَّ اَلْقَوْلُ مِنِّي لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِي أَشْيَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ اِنْتَجَبْتُ بَعْدَهُ مُوسَى وَ اِنْتَحَبَتْ بَعْدَهُ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ حِنْدِسٌ لِأَنَّ خَيْطَ فَرْضِي لاَ يَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِي لاَ تَخْفَى وَ إِنَّ أَوْلِيَائِي لاَ يَشْقَوْنَ أَلاَ وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ مَنْ غَيَّرَ آيَةً مِنْ كِتَابِي فَقَدِ اِفْتَرَى عَلَيَّ وَ وَيْلٌ لِلْمُفْتَرِينَ اَلْجَاحِدِينَ عِنْدَ اِنْقِضَاءِ مُدَّةِ عَبْدِي مُوسَى وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي إِنَّ اَلْمُكَذِّبَ بِالثَّامِنِ مُكَذِّبٌ بِكُلِّ أَوْلِيَائِي وَ عَلِيٌّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَصْنَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ اَلْنُّبُوَّةِ وَ أَمْنَحُهُ بِالاِضْطِلاَعِ يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ بِالْمَدِينَةِ اَلَّتِي بَنَاهَا اَلْعَبْدُ اَلصَّالِحُ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ اَلْقَوْلُ مِنِّي لَأُقِرَّنَّ عَيْنَيْهِ بِمُحَمَّدٍ اِبْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَهُوَ وَارِثُ عِلْمِي وَ مَعْدِنُ حُكْمِي وَ مَوْضِعُ سِرِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي جَعَلْتُ اَلْجَنَّةَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كُلُّهُمْ قَدِ اِسْتَوْجَبُوا اَلنَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لاِبْنِهِ عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ اَلشَّاهِدِ فِي خَلْقِي وَ أَمِينِي عَلَى وَحْيِي أُخْرِجُ مِنْهُ اَلدَّاعِيَ إِلَى سَبِيلِي وَ اَلْخَازِنَ لِعِلْمِي اَلْحَسَنَ ثُمَّ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عَلَيْهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِيسَى وَ صَبْرُ أَيُّوبَ سَيَذِلُّ فِي زَمَانِهِ أَوْلِيَائِي وَ تَتَهَادَوْنَ رُءُوسَهُمْ كَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ اَلتُّرْكِ وَ اَلدَّيْلَمِ فَيُقْتَلُونَ وَ يُحْرَقُونَ وَ يَكُونُونَ خَائِفِينَ مَرْعُوبِينَ وَجِلِينَ تُصْبَغُ اَلْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ يَفْشُو اَلْوَيْلُ وَ اَلرَّنِينُ فِي نِسَائِهِمْ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ كُلَّ فِتْنَةٍ عَمْيَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَكْشِفُ اَلزَّلاَزِلَ وَ أَرْفَعُ اَلْآصَارَ وَ اَلْأَغْلاَلَ أُولٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوٰاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُهْتَدُونَ  قَالَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِي دَهْرِكَ إِلاَّ هَذَا اَلْحَدِيثَ لَكَفَاكَ فَصُنْهُ إِلاَّ عَنْ أَهْلِهِ .)

[7] اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، جلد ۱، صفحه ۳۳۰ (حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ ، قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقُمِّيُّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ ، عَنْ جَمِيلٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) قَالَ: ذَكَرْنَا أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) ، فَقَالَ: رَحِمَهُ اَللَّهُ أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ قَلْبِي مَوْتُ أَبَانٍ .)

[8] خطبه شقشقیه

[9] سوره مبارکه توبه، آیه 46 (وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَٰكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ)

[10] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (وَ رُوِيَ: أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ اَلرَّأْسِ نَاحِلَةَ اَلْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ اَلرُّكْنِ بَاكِيَةَ اَلْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ اَلْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَيْهَا أَيْنَ أَبُوكُمَا اَلَّذِي كَانَ يُكْرِمُكُمَا وَ يَحْمِلُكُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَيْنَ أَبُوكُمَا اَلَّذِي كَانَ أَشَدَّ اَلنَّاسِ شَفَقَةً عَلَيْكُمَا فَلاَ يَدَعُكُمَا تَمْشِيَانِ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ لاَ أَرَاهُ يَفْتَحُ هَذَا اَلْبَابَ أَبَداً وَ لاَ يَحْمِلُكُمَا عَلَى عَاتِقِهِ كَمَا لَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ بِكُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَكَثَتْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَيْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ وَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِيٍّ بِثَلاَثٍ أَنْ يَتَزَوَّجَ بِابْنَةِ أُخْتِهَا أُمَامَةَ لِحُبِّهَا أَوْلاَدَهَا وَ أَنْ يَتَّخِذَ نَعْشاً كَأَنَّهَا كَانَتْ رَأَتِ اَلْمَلاَئِكَةَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لاَ يَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لاَ يَتْرُكَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ .)

[11] حار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۸، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ يَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا سَبْعِينَ يَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ كَيْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَكْشُوفَةً وَ قَدْ صِرْتُ كَالْخَيَالِ وَ جَفَّ جِلْدِي عَلَى عَظْمِي قَالَتْ أَسْمَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَيْكِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ فِي بَلَدِ اَلْحَبَشَةِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ يَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِيرِ عَلَى اَلْمَيِّتِ يَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِي فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَكَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِي اَلْإِسْلاَمِ .)

[12] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۱۰۶۸ (قَالَتْ ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ أَخَذَتْ بِالْبُكَاءِ وَ اَلْعَوِيلِ لَيْلَهَا وَ نَهَارَهَا وَ هِيَ لاَ تَرْقَأُ دَمْعَتُهَا وَ لاَ تَهْدَأُ زَفْرَتُهَا وَ اِجْتَمَعَ شُيُوخُ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ وَ أَقْبَلُوا إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالُوا لَهُ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ تَبْكِي اَللَّيْلَ وَ اَلنَّهَارَ فَلاَ أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اَللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لاَ بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلاً أَوْ نَهَاراً فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حُبّاً وَ كَرَامَةً فَأَقْبَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ وَ هِيَ لاَ تُفِيقُ مِنَ اَلْبُكَاءِ وَ لاَ يَنْفَعُ فِيهَا اَلْعَزَاءُ فَلَمَّا رَأَتْهُ سَكَنَتْ هُنَيْئَةً لَهُ فَقَالَ لَهَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ شُيُوخَ اَلْمَدِينَةِ يَسْأَلُونِّي أَنْ أَسْأَلَكِ إِمَّا أَنْ تَبْكِينَ أَبَاكِ لَيْلاً وَ إِمَّا نَهَاراً فَقَالَتْ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اَللَّهِ لاَ أَسْكُتُ لَيْلاً وَ لاَ نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اِفْعَلِي يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ مَا بَدَا لَكِ ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَيْتاً فِي اَلْبَقِيعِ نَازِحاً عَنِ اَلْمَدِينَةِ يُسَمَّى بَيْتَ اَلْأَحْزَانِ وَ كَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ أَمَامَهَا وَ خَرَجَتْ إِلَى اَلْبَقِيعِ بَاكِيَةً فَلاَ تَزَالُ بَيْنَ اَلْقُبُورِ بَاكِيَةً فَإِذَا جَاءَ اَللَّيْلُ أَقْبَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهَا وَ سَاقَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ لَمْ تَزَلْ عَلَى ذَلِكَ إِلَى أَنْ مَضَى لَهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِيهَا سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ يَوْماً وَ اِعْتَلَّتِ اَلْعِلَّةَ اَلَّتِي تُوُفِّيَتْ فِيهَا فَبَقِيَتْ إِلَى يَوْمِ اَلْأَرْبَعِينَ وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَلاَةَ اَلظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ اَلْمَنْزِلَ إِذَا اِسْتَقْبَلَتْهُ اَلْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ فَقَالَ لَهُنَّ مَا اَلْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ اَلْوُجُوهِ وَ اَلصُّوَرِ فَقُلْنَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ اِبْنَةَ عَمِّكَ اَلزَّهْرَاءَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا فَأَقْبَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِيِّ مِصْرَ وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالاً فَأَلْقَى اَلرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ اَلْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ اَلزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى اَلْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا اِبْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلاَئِكَةِ فِي اَلسَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا اِبْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى وَ قَالَ مَا اَلَّذِي تَجِدِينَهُ فَأَنَا اِبْنُ عَمِّكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَتْ يَا اِبْنَ اَلْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ اَلْمَوْتَ اَلَّذِي لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ مَحِيصَ عَنْهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّكَ بَعْدِي لاَ تَصْبِرُ عَلَى قِلَّةِ اَلتَّزْوِيجِ فَإِنْ أَنْتَ تَزَوَّجْتَ اِمْرَأَةً اِجْعَلْ لَهَا يَوْماً وَ لَيْلَةً وَ اِجْعَلْ لِأَوْلاَدِي يَوْماً وَ لَيْلَةً يَا أَبَا اَلْحَسَنِ وَ لاَ تَصِحْ فِي وُجُوهِهِمَا فَيُصْبِحَانِ يَتِيمَيْنِ غَرِيبَيْنِ مُنْكَسِرَيْنِ فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ اَلْيَوْمَ يَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا)