«متأسفانه دقایق ابتدایی جلسه ضبط نشده است»
زیارت جامعه نیازی به بررسی سندی ندارد
… از آنجایی که فرازهای زیارت جامعه کبیره در کتب روایی ما فراوان وجود دارد، این زیارتنامه بررسی سندی نیاز ندارد.
اگر این زیارتنامه از امام هادی علیه الصلاة والسلام هم نبود، انگار یک نفر حدود پانصد روایتِ معصومین علیهم السلام را پشت سر هم نقل کرده است.
اما متن زیارت یک فصاحت عجیبی دارد، و متن زیارت جامعه اینطور است که خیلی در القای معنا دقّت شده است و این امر مشخص است، هر زیارتنامهای هم اینطور نیست، زیارتنامهها هم سطحبندی دارند.
یکی از چیزهایی که در این زیارتنامه فراوان وجود دارد، این است که فقط مفهوم گفته نشده است، بلکه مفاهیم با حدود و ثغور بیان شده است.
موضوع «حصرسازی» در زیارت جامعه
مثلاً یکی از پرکاربردترین عباراتی که در شیوهی بیان مطلب در زیارت جامعه کبیره هست، «حصرسازی» است.
اگر ما بشنویم «أَلَا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبَ بِذِكْرِ اللَّهِ» یعنی دل با یاد خدا آرام میشود، شاید به روشهای دیگری هم آرام شود.
اما وقتی «بِذِكْرِ اللَّهِ» که یک جار و مجرور است از جای خودش برگردد و ابتدای جمله قرار بگیرد و به بعضی از عبارات جمله مقدّم شود، مانند عبارت قرآنی که «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[1] است، یعنی این است و این است و این است، فقط و فقط و فقط، و غیر از این هم نیست. این موضوع مفهوم ایجاد میکند. فقط و فقط و فقط با یاد خدا دل آرام میگیرد؛ با هر چیز دیگری که احساس کردیم دلمان آرام گرفته است، آن چیز مخدّر است و درواقع آرام نگرفته است و حساسیت ما را بهم زدهاند و ما حساسیت خود را از دست دادهایم.
اگر عبارات زیارت جامعه را در این فضا نگاه کنید، میبینید خیلی مفهومسازی کرده است.
نمیفرماید ائمهی ما «يَعْمَلُونَ بأَمْرِهِ»، یعنی به امر خدا عمل میکنند، چون این ما هستیم که به امر خدا عمل میکنیم، ما همین امشب نماز مغرب خواندهایم و به امر خدا عمل کردهایم، اما نفس من در جایی هم مرا فریب داده است و در جایی هم خطایی انجام دادهام، بالاخره خیلی از اوقات هم امر خدا را انجام میدهیم ولی ممکن است کارهای دیگری هم انجام دهم؛ اما وقتی میفرماید «بأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»، یعنی «بأَمْرِهِ» را قبل از فعل قرار میدهد، این یعنی این است و این است و این است و غیر از این هم نیست، فقط این است، یعنی فقط به امر خدا عمل میکنند، یعنی شما اهل بیت هر کاری که میکنید، در آن فقط امر خداست. یعنی شما با عملتان امر خدا را لو میدهید، هر کاری که میکنید امر خدا در آن بوده است.
ما اینطور نیستیم، ما خیلی از اوقات کاری میکنیم، دوست داشتیم آن کار را کنیم، بعد هم آن کار اشتباه بوده است و عذرخواهی میکنیم، گاهی هم به امر خدا عمل میکنیم.
در همان «عمل کردن به امر خدا» هم، چقدر به امر خدا عمل میکنیم هم معلوم نیست.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین «بأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»، یعنی فقط به امر خدا عمل میکنند و در آن مورد هم کاملاً فقط به امر خدا عمل میکنند.
یعنی اگر مردم فقط همین یک گزارهی زیارت جامعه را میدانستند، نباید به امام حسین علیه السلام میگفتند که چرا به کربلا یا کوفه میروی؟ نباید به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میگفتند چرا آتشبس میکنی؟ چون «بأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»! چون به امر خدا عمل میکند و نمیشود به امر خدا اعتراض کرد. اصلاً با وجود این بزرگواران امر خدا لو میرود.
مانند آن ماجرایی که امام صادق علیه الصلاة والسلام به کسی (شاید ابن ابی لیلا) فرمود: فلانی! آیا تو فقیه هستی؟ عرض کرد: بله، درس خواندهام. فرمود: اگر زمانی خواستی فتوایی بدهی که برخلافِ عملِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، چکار میکنی؟ گفت: به علم خود عمل میکنم.
اینجا امام صادق علیه السلام میتوانست بفرماید «پس تو با عمل علی مخالفت میکنی»، اما اینطور نفرمود، بلکه فرمود: «إِذَا خَالَفْتَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ»،[2] پس تو با قول پیغمبر مخالف هستی.
یعنی این رفتاری که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرده است، در آن یک امر نبوی و امر الهی بوده است.
اوج عظمت بنده این است که اختیاراً مجبور است، انگار رباتِ خداست و کنترلِ او بدست خداست. فرمودند: «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اَللَّهِ»،[3] اگر او مشیّت کند، در صفحهی نفسِ ماست و ما میبینیم باید چکار کنیم و ما هم انجام میدهیم؛ پس «بأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»!
اگر فرموده بود «يَعْمَلُونَ بأَمْرِهِ» اصلاً معنا این نبود، اما «بأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» یعنی فقط به امر خدا عمل میکنند، در موردی هم که عمل میکنند ناخالصی ندارند و فقط به امر خدا عمل میکنند و غیر از امر خدا عمل نمیکنند. این هنرِ ادبیات عرب است.
لذا به کسی مانند من نمیشود گفت «بِأمرِاللهِ یَعمَل»، به من میشود گفت «یَعمَلُ بِأمرِالله»، یعنی من در مواردی به امر خدا عمل میکنم، مثلاً نماز مغرب خواندهام؛ اما خیلی از کارهای من به امر خدا نیست.
شاخصهای دین الهی فقط با محبّت و پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام بدست میآید
حال بر سر آن جملهای بیاییم که در این جلسات محل بحث ماست.
نمیگوییم «عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دِينِنا بِمُوالاتِكُمْ»، بلکه عرض میکنیم «بِمُوالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دِينِنا»، یعنی ما شاخصهای دین الهی را فقط با محبّت و پذیرش ولایت شما فهمیدیم و یاد گرفتیم، نسبت به هیچ چیزی دیگری اینطور نیست، یعنی شریک نداشت.
مسیرِ هدایتِ ما برای معرفت به معالم دین… «معالم دین» مانند ستون ساختمان است… ما اصل دین را فقط و فقط و فقط با محبّت به شما و پذیرش ولایت شما یاد گرفتیم، و باید یاد بگیریم.
این گزارهی خیلی مهمّی است.
دین به دست اشرار اسیر شد
اینجا بحثهای مفصلی هست که قبل از این بحثها چه بلاهایی بر سرِ دین آمده بود، چون این موضوع را در جلساتی گفتهایم و اینجا هم فرصت محدود است، من این مقدّمهها را رها میکنم، که چه بلایی بر سر اسلام آمد، فقط به دو جمله اشاره میکنم.
یکی این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به مالک فرمود: این دین قبل از من (یعنی در آن 25 سال) در دست اشرار اسیر شده بود.
توجّه کنید، «دین» اسیر شده بود، نه مردم.
«دین اسیر شد» یعنی چه؟ یعنی به اسم دین، چیزهای دیگری میگفتند، این اختیار و فعالیت دین را گرفته بودند و دین چیز دیگری شده بود. جلوی آن چیزی که دین بود را گرفته بودند، آن چیزی که دین نبود حضور داشت. دین اسیر شد نه مردم. وقتی دین اسیر شود، طبعاً مردم هم اسیر میشوند.
وقتی یک فکر غلط بیاید، هزاران هزار آدم داعشی میشوند. اگر یک آدم گمراه شود، یک آدم است، اما اگر یک دینی بهم بریزد، طیف و لشکر و امّتی بهم میریزد.
در کافی شریف نقل شده است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کسانی بر سر کار آمدند که «خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»،[4] با پیغمبر مخالفت میکردند.
توجّه کنید که این جمله بدین معنا نیست که نمیدانستند و اشتباهی مخالفت میکردند، بلکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «مُتَعَمِّدِينَ لِخِلاَفِهِ» عمداً مخالفت میکردند…
یعنی نگاه میکردند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چکار میکرد، اینها با آن عمل مخالفت کنند، یعنی دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را عمداً جابجا کردند.
«نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ» عمداً عهد پیغمبر را نقض میکردند، «مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ» سنّت پیغمبر را تغییر میدادند.
بلاهایی بر سر دین آوردهاند که وقتی یک مرتبهی دیگر هم که دوباره دین از دست رفت، با همین موالات به سرِ سفرهی دین برگشتیم، که جلوتر عرض خواهم کرد. «بِمُوالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دِينِنا».
بازی با دین خدا و سیره اهل بیت علیهم السلام
عزیزان! آن کسانی که نسبت به ائمه علیهم السلام دچار شک و شبهه شدند… من اینجا طلبی عرض کنم، بالاخره بنا ندارم خیلی از حرفها را روی منبر بزنم، مدّتهاست که ما بنا نداریم حرف خیلی جنجالی بزنیم، چون جنجال باعث هیجان میشود و دقّت را کم میکند؛ اجالتاً عرض میکنم که زیاد با دین خدا و سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بازی میشود، یعنی هر گروهی، هر قومی، هر جریانی، هر کاری که بخواهد انجام دهد، به اسم سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین انجام میدهد.
آن کسی که بخواهد صلح کند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را بر سرِ دست میگیرد، آن کسی که میخواهد جنگ کند، امام حسین علیه السلام را سرِ دست میگیرد.
عزیزم! ما باید متوجه شویم که همهی این عزیزان امام هستند، چه قیام کنند و چه قعود کنند امام هستند، ما هستیم که باید ببینیم چه کنیم، نه اینکه ما اول تکلیفمان را با خودمان معلوم کنیم که میخواهیم قیام کنیم یا قعود کنیم، میخواهیم تقیّه کنیم یا عدمِ تقیّه، بعد برای این موضوع مثال پیدا کنیم.
این موضوع خطر خیلی بزرگی است که متأسفانه خیلی هم تکرار میشود.
خیلی از مفاهیمی که در ذهن ما هست، کسانی بیخود به چیزی ضریب دادهاند و از طرف دیگر هم ضریب چیز دیگری را هم گرفتهاند، این موضوع دقّت زیادی لازم دارد، برای همین هم ما موضوع بحثمان را «اخذ» قرار دادیم، ما فقط با موالات شما دین یاد گرفتیم.
خیلی از اوقات دینداران میخواهند دینداری کنند و کار دیگری میکنند.
مثلاً طرف در حرم امام رضا علیه السلام پرسید: مگر الآن عصر ظهور نیست؟…
گفتم: منظور تو از اینکه الآن عصر ظهور است، چیست؟ به این معنا که «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا»[5] همیشه عصر ظهور است، اگر خدا اراده کند هر لحظه حضرت تشریف میآورد، و حضرت هم «بَغْتَةً» تشریف میآورند، یعنی همه جا میخورند. اگر منظور تو از این جهت است، همیشه اینطور است، ولی این موضوع را هم درنظر بگیر که هزار سال است که عصر ظهور است.
همین حالی که شما دارید و میگویید خیلی نزدیک است، هزار سال قبل هم همین حال را داشتهاند، درست هم همین بوده است، ما باید وظایف خود را انجام بدهیم که اگر حضرت تشریف آورد، عقب نمانیم. اما اینکه خیال کنیم که الآن دورهای است که صد سال پیش نبود و پنجاه سال بعد نیست، این مانند همان مواردی است که عرض کردم، که برداشتهای شخصی خیلی در این امر وارد شده است؛ و مثالهای فراوانِ دیگر.
کمااینکه دهه اول محرم در جلساتی توضیح دادیم که اگر شما «هیهات منّا الذلّة» را فقط جنگ درنظر بگیرید، در مورد ائمهای که جنگ نکردهاند چه خواهید گفت؟ در صورتی که همهی ائمه جهاد کردند و ما عرض میکنیم «جاهَدْتُمْ فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ»، عرصههای جهاد متفاوت بود. حال که عرصههای جهاد متفاوت است، از کجا معلوم که امروز عرصهی جهاد ما عرصهی جهاد امام اول است یا امام دوم یا امام هفتم یا امام نهم؟ موضوع به این سادگی نیست.
بعنوان یک طلبهی روسیاه که حداقل بیش از بیست سال است که در سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کار میکند عرض میکنم عمدهی اوقات با سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بازی میشود، ما سیره را اخذ نمیکنیم که ببینیم وظیفهی ما چیست که انجام دهیم، قبل از آن تصمیم میگیریم که چکار کنیم، بعد برای کار خودمان سند پیدا میکنیم.
زن و شوهری با یکدیگر اختلاف داشتند که مرد این خانواده از دوستان ما بود، هر وقت که با یکدیگر بحث میکردند دوست من میگفت: من این حرف را زدهام، لطفاً یک روایت در این مورد برای من ارسال کن!
یعنی من در دعوا حرف را زدهام، حال تو یک روایت پیدا کن که این حرف درست است!
یعنی زمانی میپرسیم اینجا دین چه میفرماید، اما زمانی میگوییم من این حرف را زدهام، ببین در روایات چیزی نداریم؟!
این اخذ نیست، این کار ناخواسته سوءاستفاده است، این کار خطرناک است، این کار تبعیّت نیست، این کار التقاط است، تبعیّت یعنی کلام و سیرهی معصوم را فهم کنیم، و فهم کنیم کجاها قابل تأسّی است و فهم کنیم کجا قابل تأسّی برای الآن است و فهم کنیم کدام اولویت الآن است، بعد عمل کنیم؛ یا اینکه یک نفر این کارها را برای ما کند و ما عمل کنیم. نمیشود همینطور نسبت داد، این کار دقّت زیادی لازم دارد.
سختیِ کار بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله
یک تفاوتِ سختیِ کار بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با زمانِ پیامبر این بود که زمانِ پیامبر اکرم درست است که جریان نفاق بود، ولی خط حق و باطل با یکدیگر متمایز بودند، کسی مقابل پیغمبر نمیگفت قرآن چیز دیگری گفته است، دیگر مجبور بودند مقابل پیامبر سکوت کنند. یا بتپرست بودند و یا مسلمان. معلوم بود اسلام چه بیان میکند و از آن طرف هم معلوم بود کفر چه میگوید. منافق هم باید به ظاهر حرف همانها را تکرار میکرد، یا اگر میخواست دو بهم زنی کند، دیگر نمیتوانست آیه و روایت بخواند، چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود. اگر منافقی آیهای را طوری معنا میکرد، بقیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میپرسیدند و پیامبر هم معنای درست را میفرمود.
ولی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، مانند دورهی ما، اتفاقی که افتاد این بود که دیگر کسی حرف از بُت و طاغوت نمیزد، همه میگفتند «قرآن».
تمام مذاهب اسلامی به قرآن تمسّک میکنند، آنهایی که اهل تجسیم هستند، یعنی برای خدا نعوذبالله قائل به جسم هستند، آیاتی از قرآن کریم را بیان میکنند، مثلاً میگویند «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»،[6] اگر یهودیها میگویند دست خدا بسته است، بگو دست خدا باز است… خُب خدا چند دست دارد؟ میگویند دو دست، چون آیه میگوید «بَلْ يَدَاهُ»، «يَدَاهُ» یعنی بلکه دو دست او باز است، پس خدا دو دست دارد!
آیه را اینطور معنی کرده است.
دیگری که اهل تفکّر است میگوید خدایی که جسم دارد، مکان دارد، خاک بر سر است، نیازمند است، وقتی فضا اشغال میکند یعنی در جایی هست و در جاهای دیگری نیست…
مانند آن اعتقاد وهابیت که میگویند چه چیزی از خدا بزرگتر است؟ کرسیِ خدا! چون صندلی که خدا میخواهد روی آن بنشیند باید بزرگتر از خدا باشد! میگویند کرسی خدا چهار انگشت از خدا بزرگتر است!
وقتی بروید و انتهای این خزعبلات را ببینید، خواهید یافت که اصلاً کتاب به نام «اثباةُ حَدِّ لِلّه» نوشته است و در نمایشگاههای بین المللی امروز جهان اسلام با طَمطراق چاپ میشود و به آیاتی استناد میکند و البته آیاتی را هم درنظر نمیگیرد.
همهی اینها با فهم غلط از آیات رخ میدهد.
تهمتِ خوارج به شاخصِ ایمان!
در این عالم یک نفر هست که علامتِ ایمان است، شاخص ایمان است، محکِ ایمان است، ترازِ ایمان است، خودِ ایمان است، «یا عَلِىُّ بِکَ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى» مؤمنین به تو شناخته میشوند… حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایمان است، داشتنِ بغضِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفاق است، خوارج به این امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «کافر» گفتند!
چطور این کار را کردند؟ با تمسّک به آیاتی، گفتند «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»،[7] خوارج با آیاتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تکفیر کردند!
مسخره کردنِ مفاهیم قرآن کریم
زمانی ابوسفیان یک طرف بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم یک طرف، اینجا اگر کسی میخواست به دنبال حق و باطل برود دعوا آسان بود، اما بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه دَم از قرآن میزدند، همه آیه میخواندند.
بعضی از آنها مانند همین اهل تجسیم به خزعبل رسیده است. خوارج هم آیه میخواندند.
بعضی از جاها عمداً یا سهواً آنقدر برعکس معنا شده است که انگار دیگر قصد مسخره کردن داشتند، مانند آن موردی که وقتی زبیر و عایشه و طلحه بیت المال بصره را غصب کردند، دیدند یک کوه سکه است، گفت: «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً»![8] خدا گفته بود غنیمت میبرید!
مانند دزدی که مسلحانه به بانک دستبرد زده است و میگوید خدا مادرم را حفظ کند، او میگفت اگر بین الطلوعین بیدار باشی برکت زیادی دارد!!!
همینطور که شما میبینید، همگی میخندید، یعنی میگویید این فهم تمسخر است و دیگر فهمی در کار نیست.
حال نگاه کنید، آیت الله جوادی این جمله را اینطور معنا میکند که ما به امام حسین علیه السلام عرض میکنیم «أَصْبَحَ كِتَابُ اللَّهِ بِفَقْدِكَ مَهْجُوراً»،[9] با کشتنِ تو کتاب را مسخره کردند. چون گفتند کتاب گفته است که او را بکشیم.
انصافاً تمسخرِ «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً» کمتر است، تا پسرِ پیغمبرِ مطهرِ به آیهی تطهیر، «أبنَاءنَا» آیه مباهله، مصداق بارزِ آیه مودّت را به نام خروج از دین بکشند!
فرمود «أَصْبَحَ كِتَابُ اللَّهِ بِفَقْدِكَ مَهْجُوراً»، یک معنای این جمله این است که با قتل تو قرآن از رونق افتاد؛ اما باید توجّه کرد که رونق ظاهری قرآن که نیفتاد، این معنای قرآن بود که از رونق افتاد، ولی یک معنا هم این است که قرآن را مسخره کردند، همانطور که شما با این فهم از «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً» لبخند به لبتان آمد.
میگفتند مسلمان هستیم، آیه هم میخواندند، این همه تفاوت هم وجود داشت.
آن کسانی که اهل جبر هستند (مانند اشاعره) با آیات قرآن کریم میگویند جبر هست و اختیار نیست، آن کسانی که اهل اختیار هستند (مانند معتزله) با آیات قرآن کریم میگویند اختیار هست و جبر نیست، همه با استناد به آیات حرف میزنند.
برای همین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَی التَّأْوِیلِ القُرآن کَمَا قَاتَلةُ عَلَی تَنْزِیلِهِ»… اگر فهمیده بودند این روایت را هم مانند خیلی روایات دیگر، سعی میکردند کمتر نقل کنند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من جنگیدم که معلوم شود کدام کتاب، کتابِ خداست و نازل شده است، بعد از من یک نفر میجنگد که کدام معنا درست است.
همه ادعای قرآن میکنند، هم خوارج و هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، هم زبیر و هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.
ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به کاخ یزید آوردند، گفت: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»،[10] یزید هم آیه خواند! ذلیلترین انسان هستی از قرآن کریم عزّت خودش و (نعوذبالله) ذلّتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را خواند!
اینجا باید چکار کرد؟ اینجا که فهمها اینقدر مختلف است باید چکار کرد؟ شاخص این فهم مختلف که ما زمین نخوریم چیست؟
خیلی از اوقات غیردقیق با ما صحبت کردهاند، گیر شمر و عمرسعد چه چیزی بود که اینها زمین خوردند؟ آیا صرفاً دوست داشتنِ پول؟ البته پولدوستی خیلی خطرناک است، اما آیا مشکل آنها فقط این بود؟
مشکلِ «سلیمان صُرَد خُزاعی» که نیامد چه بود؟ تا جلسهی بعد به این موضوع فکر کنید. اینجا که همه آیه میخوانند باید چکار کرد؟ موضوع به این سادگی نیست.
روضه و توسّل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه
شب اول جلسه است، و چون بنده خودم نذر دارم، شب اول جلسه به جایی میروم که خودم گرفتار هستم.
بزرگان ما وقتی گرفتار میشدند، از بین همهی این عظمتِ کربلا، به یک جایی خیلی امید داشتند.
در کربلا خیلیها مثلاً با دویست نفر جنگیدهاند… این کار خیلی عجیبی است، یک نفر در مقابل سی هزار نفر قرار بگیرد و با دویست نفر مباشرتاً بجنگد تا کشته شود!
بعضیها هنگام نماز خواندنی امام حسین علیه السلام خودشان را سپر حضرت کردند و تیر خوردند.
برخی شمشیر زدند، نافع بن هلال دوازده تیر انداخت، خبرنگار دشمن میگوید: من نگاه کردم، یازده تیر را که چشم من ردیابی کرد به فرماندهها و بزرگان ما اصابت کرد، یک تیر هم نتوانستم ردیابی کنم.
اما در کربلا یک شهید هست که کاری کرد که مابقی شهدا درمجموع نتوانستند نسبت به امام حسین علیه السلام انجام دهند.
دشمنانی که در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند خیلی ادّعا کردند، آنها هم نماز اول وقت خواندند، آنها هم به لشگرشان «لشگریان خدا» میگفتند، عمر سعد افتخار کرد و گفت: اولین کسی که در لشگر خدا تیر میاندازد من هستم، بگذارید من اولین تیر را پرت کنم. قاری قرآن داشتند، نماز خواندند، به نماز امام حسین علیه السلام تیر انداختند و گفتند: تو نباید نماز بخوانی که با نماز خواندن تو به نماز بیحرمتی میشود. خیلی ادا درآوردند، تظاهرشان این بود که قربة الی الله آمدهایم.
اما اتفاقی رخ داد که با هیچ فقه و منطق و آیهای سازگار نیست، در هیچ جای عالم کسی طفل شیرخوار را مقصر نمیداند. این طفل یک تیر خورد و (برای آن کسانی که شک داشتند) پرده از مظلومیت امام حسین علیه السلام برداشت. اگر کسی تا آن لحظه هر شکی هم داشت… دو یا سه صحنه در کربلا هست که اینطور است، یکی اینکه اگر امام حسین علیه السلام نعوذبالله نستجیربالله هر اشتباهی کرده باشد، معنا ندارد دخترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ناموسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اسیر گرفته شود، این موضوع با هیچ فقهی سازگار نبود، چون جنگ با امام حسین علیه السلام بود، نه با دخترِ پیغمبر. یک مورد هم ماجرای این آقازاده بود. این آقازاده یک تیر خورد، ولی انگار صدهزار تیر زد.
آقای دو عالم به میدان آمده بود، وقتی وسط میدان بود، دید پشت سر صدای گریه میآید، به سمت خیمهها برگشت… سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خیلی حساس بود که صدای این بانوان بلند نشود، امام حسین علیه السلام خیلی غیور بود، نمیخواست صدای این بانوان بین این نامحرمان بلند شود…
امام حسین علیه السلام سریع برگشت، وقتی برگشت دید این مخدّرات طفلی را دست به دست میکنند و دیگر نمیدانند باید چکار کنند…
ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد، گاهی انسان در یک سفری، بچهی کوچک در ماشین دارد و بچه تشنه میشود، تا شما به جایی برسید که آب تهیه کنید… اگر کسی این تجربه را داشته باشد میداند که پدر چقدر مضطر میشود…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دید دیگر سر افتاده است و چشمها رفته است، گاهی لبهای خود را آرام آرام باز و بسته میکند، دیگر نای گریه کردن هم ندارد، رنگ او پریده است…
طبق نقل بچه را گرفت تا با او وداع کند، فرمود: یا زینب! «نَاوِلِينِي وَلَدِيَ اَلصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ»،[11] بچه را به من بده تا با او وداع کنم…
حال نمیدانم «وداع کنم» به این معناست که وداع کنم که من میخواهم به میدان بروم، یا «وداع کنم» بدین معناست که دیگر این بچه محتضر است…
اینجا توضیح برای من است، اگر در جایی بچهای اینطور محتضر باشد، به هیچ طریقی نمیتوان مادر طفل را آرام کرد، هیچ کسی نمیتواند جلوی مادر را بگیرد.
وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه طفل را از دست خواهر خود گرفت، دید عجیب است، اصلاً مادر این بچه نیست! مادر بچه در خیمه نشسته بود…
ان شاء الله خدای متعال روزی کند ما باور کنیم که امام حسین علیه السلام بدهکارِ کسی نمیشود…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دید مادرِ این طفل ادب کرده است و برای اینکه امام حسین علیه السلام خجالت نکشد، از خیمه بیرون نیامده است… این خانواده بدهکار کسی نمیشوند…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این طفل را زیر عبا گرفت که تیغ آفتاب او را اذیت نکند، بچه را به میدان برد و سرِدست گرفت، «یا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ»،[12] اگر به من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید، لبهای او را ببینید…
هنوز فرمایش حضرت تمام نشده بود که خون به صورت حضرت پاشید… حضرت دیگر سخن خود را ادامه نداد…
برگشت و به گلوی این طفل نگاه کرد، دست زیر گلو گرفت و به آسمان پاشید… به محضر خدای متعال ادب کرد، وقتی جگر حضرت خیلی آتش گرفت به محضر خدای متعال اینطور عرض کرد: خدایا! چون تو میبینی، تحمّل کردن برای ما آسان است…
اواخر عمر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک نفر آمد و به حضرت عرض کرد: چرا محاسن خودتان را خضاب نمیکنید؟ حضرت فرمود: ما عزادار هستیم، اما بالای سرِ قبرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ادب کرد، از بس قلبِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آتش گرفته بود، به خدای متعال عرض کرد: خدایا! چون تو نگاه میکنی، ما تحمّل میکنیم و برای ما آسان است…
اینجا هم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض کرد: خدایا! چون تو دیدی برای من آسان است… اما در ملأ أعلی دیدند امام حسین علیه السلام چشم از گلوی بچه برنمیدارد، هاتفی از غیبت صدا زد: «دَعهُ يا حُسَينُ» حسین جان! روی برگردان و دل بِکَن… «فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ» الآن او را در بهشت سیراب می کنند…
[1] سوره مبارکه رعد، آیه 28 (الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)
[2] مناقب آل أبي طالب – ط علامه، جلد 2 ، صفحه 33 (وَ رُوِّينَا عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي الْخَضِيبِ وَ غَيْرِهِ أَنَّهُ قَالَ الصَّادِقُ ع لِابْنِ أَبِي لَيْلَى أَ تَقْضِي بَيْنَ النَّاسِ يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ قَالَ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ بِأَيِّ شَيْءٍ تَقْضِي قَالَ بِكِتَابِ اللَّهِ قَالَ فَمَا لَمْ تَجِدْ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَالَ مِنْ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا لَمْ أَجِدْهُ فِيهِمَا أَخَذْتُهُ عَنِ الصَّحَابَةِ بِمَا اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ قَالَ فَإِذَا اخْتَلَفُوا فَبِقَوْل مَنْ تَأْخُذُ مِنْهُمْ قَالَ بِقَوْلِ مَنْ أَرَدْتُ وَ أُخَالِفُ الْبَاقِينَ قَالَ فَهَلْ تُخَالِفُ عَلِيّاً فِيمَا بَلَغَكَ أَنَّهُ قَضَى بِهِ قَالَ رُبَّمَا خَالَفْتُهُ إِلَى غَيْرِهِ مِنْهُمْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِذَا رَسُولُ اللَّهِ قَالَ أَيْ رَبِّ إِنَّ هَذَا بَلَغَهُ عَنِّي قَوْلٌ فَخَالَفَهُ قَالَ وَ أَيْنَ خَالَفْتُ قَوْلَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَبَلَغَكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِذَا خَالَفْتَ قَوْلَهُ أَ لَمْ تُخَالِفْ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ فَاصْفَرَّ وَجْهُ ابْنِ أَبِي لَيْلَى وَ سَكَتَ.)
[3] الغيبة (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۲۴۶ (جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِي نُعَيْمٍ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ اَلْأَنْصَارِيِّ قَالَ: وَجَّهَ قَوْمٌ مِنَ اَلْمُفَوِّضَةِ وَ اَلْمُقَصِّرَةِ كَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ اَلْمَدَنِيَّ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ كَامِلٌ – فَقُلْتُ فِي نَفْسِي – أَسْأَلُهُ لاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِي وَ قَالَ بِمَقَالَتِي قَالَ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَظَرْتُ إِلَى ثِيَابٍ بَيَاضٍ نَاعِمَةٍ عَلَيْهِ فَقُلْتُ فِي نفْسِي وَلِيُّ اَللَّهِ وَ حُجَّتُهُ يَلْبَسُ اَلنَّاعِمَ مِنَ اَلثِّيَابِ وَ يَأْمُرُنَا نَحْنُ بِمُوَاسَاةِ اَلْإِخْوَانِ وَ يَنْهَانَا عَنْ لُبْسِ مِثْلِهِ فَقَالَ مُتَبَسِّماً يَا كَامِلُ وَ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَيْهِ فَإِذَا مِسْحٌ أَسْوَدُ خَشِنٌ عَلَى جِلْدِهِ فَقَالَ هَذَا لِلَّهِ وَ هَذَا لَكُمْ فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ إِلَى بَابٍ عَلَيْهِ سِتْرٌ مُرْخًى فَجَاءَتِ اَلرِّيحُ فَكَشَفَتْ طَرَفَهُ فَإِذَا أَنَا بِفَتًى كَأَنَّهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَرْبَعِ سِنِينَ أَوْ مِثْلِهَا. فَقَالَ لِي يَا كَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ فَاقْشَعْرَرْتُ مِنْ ذَلِكَ وَ أُلْهِمْتُ أَنْ قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا سَيِّدِي فَقَالَ جِئْتَ إِلَى وَلِيِّ اَللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ بَابِهِ تَسْأَلُهُ هَلْ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتَكَ وَ قَالَ بِمَقَالَتِكَ فَقُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ قَالَ إِذَنْ وَ اَللَّهِ يَقِلُّ دَاخِلُهَا وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَيَدْخُلُهَا قَوْمٌ يُقَالُ لَهُمُ اَلْحَقِّيَّةُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَنْ هُمْ قَالَ قَوْمٌ مِنْ حُبِّهِمْ لِعَلِيٍّ يَحْلِفُونَ بِحَقِّهِ وَ لاَ يَدْرُونَ مَا حَقُّهُ وَ فَضْلُهُ. ثُمَّ سَكَتَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ عَنِّي سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ جِئْتَ تَسْأَلُهُ عَنْ مَقَالَةِ اَلْمُفَوِّضَةِ كَذَبُوا بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اَللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَ اَللَّهُ يَقُولُ وَ مٰا تَشٰاؤُنَ إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ اَللّٰهُ ثُمَّ رَجَعَ اَلسِّتْرُ إِلَى حَالَتِهِ فَلَمْ أَسْتَطِعْ كَشْفَهُ فَنَظَرَ إِلَيَّ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مُتَبَسِّماً فَقَالَ يَا كَامِلُ مَا جُلُوسُكَ وَ قَدْ أَنْبَأَكَ بِحَاجَتِكَ اَلْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِي فَقُمْتُ وَ خَرَجْتُ وَ لَمْ أُعَايِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ. قَالَ أَبُو نُعَيْمٍ فَلَقِيتُ كَامِلاً فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذَا اَلْحَدِيثِ فَحَدَّثَنِي بِهِ .)
[4] الکافي، جلد ۸، صفحه ۵۸ (عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ اَلْهِلاَلِيِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلاَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَيُنْسِي اَلْآخِرَةَ أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْيَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَةً وَ إِنَّ اَلْآخِرَةَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَةِ وَ لاَ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْيَا فَإِنَّ اَلْيَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٍ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا حُكْمُ اَللَّهِ يَتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالاً أَلاَ إِنَّ اَلْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنِ اِخْتِلاَفٌ وَ لَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى لَكِنَّهُ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُجَلَّلاَنِ مَعاً فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي اَلشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ نَجَا اَلَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْكُمْ فِتْنَةٌ يَرْبُو فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا اَلْكَبِيرُ يَجْرِي اَلنَّاسُ عَلَيْهَا وَ يَتَّخِذُونَهَا سُنَّةً فَإِذَا غُيِّرَ مِنْهَا شَيْءٌ قِيلَ قَدْ غُيِّرَتِ اَلسُّنَّةُ وَ قَدْ أَتَى اَلنَّاسُ مُنْكَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ اَلْبَلِيَّةُ وَ تُسْبَى اَلذُّرِّيَّةُ وَ تَدُقُّهُمُ اَلْفِتْنَةُ كَمَا تَدُقُّ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ كَمَا تَدُقُّ اَلرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيْرِ اَللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ لِغَيْرِ اَلْعَمَلِ وَ يَطْلُبُونَ اَلدُّنْيَا بِأَعْمَالِ اَلْآخِرَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَةُ قَبْلِي أَعْمَالاً خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِينَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ اَلَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ رَأَيْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَدَدْتُ فَدَكاً إِلَى وَرَثَةِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمَا كَانَ وَ أَمْضَيْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَايَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِيَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَيْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اِسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ اَلْحُكْمَ فِي اَلْفُرُوجِ وَ اَلْأَحْكَامِ وَ سَبَيْتُ ذَرَارِيَّ بَنِي تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَيْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ اَلْعَطَايَا وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ اَلْأَغْنِيَاءِ وَ أَلْقَيْتُ اَلْمِسَاحَةَ وَ سَوَّيْتُ بَيْنَ اَلْمَنَاكِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ اَلرَّسُولِ كَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا كَانَ عَلَيْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِيهِ مِنَ اَلْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ اَلْمَسْحَ عَلَى اَلْخُفَّيْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى اَلنَّبِيذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلاَلِ اَلْمُتْعَتَيْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّكْبِيرِ عَلَى اَلْجَنَائِزِ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ اَلنَّاسَ اَلْجَهْرَ بِ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ » وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَسْجِدِهِ مِمَّنْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى حُكْمِ اَلْقُرْآنِ وَ عَلَى اَلطَّلاَقِ عَلَى اَلسُّنَّةِ وَ أَخَذْتُ اَلصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ اَلْوُضُوءَ وَ اَلْغُسْلَ وَ اَلصَّلاَةَ إِلَى مَوَاقِيتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَايَا فَارِسَ وَ سَائِرِ اَلْأُمَمِ إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِي فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِي اَلنَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْكَرِي مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي يَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ يَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي مَا لَقِيتُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِنَ اَلْفُرْقَةِ وَ طَاعَةِ أَئِمَّةِ اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلدُّعَاةِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أَعْطَيْتُ مِنْ ذَلِكَ سَهْمَ ذِي اَلْقُرْبَى اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا يَوْمَ اَلْفُرْقٰانِ يَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعٰانِ » فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ عَنَى بِذِي اَلْقُرْبَى اَلَّذِي قَرَنَنَا اَللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ تَعَالَى «فَلِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْيَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاكِينِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِيلِ» فِينَا خَاصَّةً: «كَيْ لاٰ يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ اَلْأَغْنِيٰاءِ مِنْكُمْ وَ مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ» فِي ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ : «إِنَّ اَللّٰهَ شَدِيدُ اَلْعِقٰابِ » لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اَللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي سَهْمِ اَلصَّدَقَةِ نَصِيباً أَكْرَمَ اَللَّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ أَكْرَمَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ أَنْ يُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ اَلنَّاسِ فَكَذَّبُوا اَللَّهَ وَ كَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا كِتَابَ اَللَّهِ اَلنَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اَللَّهُ لَنَا مَا لَقِيَ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِينَا بَعْدَ نَبِيِّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ» عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ .)
[5] دعای ندبه
[6] سوره مبارکه مائده، آیه 64 (وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۚ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ)
[7] سوره مبارکه انعام، آیه 57 (قُلْ إِنِّي عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ ۚ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ ۚ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ يَقُصُّ الْحَقَّ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ)
[8] سوره مبارکه فتح، آیه 20 (وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَٰذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا)
[9] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۹۸ ، صفحه ۳۵۹ (قَالَ اَلشَّيْخُ اَلْمُفِيدُ وَ اَلسَّيِّدُ وَ اَلشَّهِيدُ قَدَّسَ اَللَّهُ أَرْوَاحَهُمْ: إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَتَهُ فِي هَذَا اَلْيَوْمِ فَاغْتَسِلْ مِنَ اَلْفُرَاتِ إِنْ أَمْكَنَكَ وَ إِلاَّ فَمِنْ حَيْثُ أَمْكَنَكَ وَ اِلْبَسْ أَطْهَرَ ثِيَابِكَ وَ اِقْصِدْ حَضْرَتَهُ اَلشَّرِيفَةَ وَ أَنْتَ عَلَى سَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ فَإِذَا بَلَغْتَ بَابَ اَلْحَائِرِ فَكَبِّرِ اَللَّهَ تَعَالَى وَ قُلِ اَللَّهُ أَكْبَرُ كَبِيراً وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيراً وَ سُبْحَانَ اَللَّهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً وَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِي هَدٰانٰا لِهٰذٰا وَ مٰا كُنّٰا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لاٰ أَنْ هَدٰانَا اَللّٰهُ لَقَدْ جٰاءَتْ رُسُلُ رَبِّنٰا بِالْحَقِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَى فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلسَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْخَلَفِ اَلصَّالِحِ اَلْمُنْتَظَرِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ عَبْدُكَ وَ اِبْنُ عَبْدِكَ وَ اِبْنُ أَمَتِكَ اَلْمُوَالِي لِوَلِيِّكَ اَلْمُعَادِي لِعَدُوِّكَ اِسْتَجَارَ بِمَشْهَدِكَ وَ تَقَرَّبَ إِلَى اَللَّهِ بِقَصْدِكَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي هَدَانَا لِوَلاَيَتِكَ وَ خَصَّنِي بِزِيَارَتِكَ وَ سَهَّلَ لِي قَصْدَكَ ثُمَّ اُدْخُلْ فَقِفْ مِمَّا يَلِي اَلرَّأْسَ وَ قُلِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى رُوحِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ خَدِيجَةَ اَلْكُبْرَى اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اَللَّهِ وَ اِبْنَ ثَارِهِ وَ اَلْوِتْرَ اَلْمَوْتُورَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ اَلصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ اَلزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اَللَّهَ حَتَّى أَتَاكَ اَلْيَقِينُ فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ مَلاَئِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ مُنْقَلَبِي إِلَى رَبِّي فَصَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ عَلَى أَجْسَادِكُمْ وَ عَلَى شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ خَاتِمِ اَلنَّبِيِّينَ وَ اِبْنَ سَيِّدِ اَلْوَصِيِّينَ وَ اِبْنَ إِمَامِ اَلْمُتَّقِينَ وَ اِبْنَ قَائِدِ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ اَلنَّعِيمِ وَ كَيْفَ لاَ تَكُونُ كَذَلِكَ وَ أَنْتَ بَابُ اَلْهُدَى وَ إِمَامُ اَلْتُّقَى وَ اَلْعُرْوَةُ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ اَلدُّنْيَا وَ خَامِسُ أَهْلِ اَلْكِسَاءِ غَذَّتْكَ يَدُ اَلرَّحْمَةِ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْيِ اَلْإِيمَانِ وَ رُبِّيتَ فِي حَجْرِ اَلْإِسْلاَمِ فَالنَّفْسُ غَيْرُ رَاضِيَةٍ بِفِرَاقِكَ وَ لاَ شَاكَّةٍ فِي حَيَاتِكَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَبْنَائِكَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَرِيعَ اَلْعَبْرَةِ اَلسَّاكِبَةِ وَ قَرِينَ اَلْمُصِيبَةِ اَلرَّاتِبَةِ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً اِسْتَحَلَّتْ مِنْكَ اَلْمَحَارِمَ فَقُتِلْتَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ مَقْهُوراً وَ أَصْبَحَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِكَ مَوْتُوراً وَ أَصْبَحَ كِتَابُ اَللَّهِ بِفَقْدِكَ مَهْجُوراً اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ أَخِيكَ وَ عَلَى اَلْأَئِمَّةِ مِنْ بَنِيكَ وَ عَلَى اَلْمُسْتَشْهَدِينَ مَعَكَ وَ عَلَى اَلْمَلاَئِكَةِ اَلْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ وَ اَلشَّاهِدِينَ لِزُوَّارِكَ اَلْمُؤَمِّنِينَ بِالْقَبُولِ عَلَى دُعَاءِ شِيعَتِكَ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ اَلرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ اَلْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَهَيَّأَتْ لِقِتَالِكَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ قَصَدْتُ حَرَمَكَ وَ أَتَيْتُ مَشْهَدَكَ أَسْأَلُ اَللَّهَ بِالشَّأْنِ اَلَّذِي لَكَ عِنْدَهُ وَ بِالْمَحَلِّ اَلَّذِي لَكَ لَدَيْهِ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ بِمَنِّهِ وَ جُودِهِ وَ كَرَمِهِ ثُمَّ قَبِّلِ اَلضَّرِيحَ وَ صَلِّ عِنْدَ اَلرَّأْسِ رَكْعَتَيْنِ تَقْرَأُ فِيهِمَا مَا أَحْبَبْتَ فَإِذَا فَرَغْتَ فَقُلِ اَللَّهُمَّ إِنِّي صَلَّيْتُ وَ رَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ لَكَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ لِأَنَّ اَلصَّلاَةَ وَ اَلرُّكُوعَ وَ اَلسُّجُودَ لاَ تَكُونُ إِلاَّ لَكَ لِأَنَّكَ أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي أَفْضَلَ اَلتَّحِيَّةِ وَ اَلسَّلاَمِ وَ اُرْدُدْ عَلَيَّ مِنْهُمُ اَلتَّحِيَّةَ وَ اَلسَّلاَمَ اَللَّهُمَّ وَ هَاتَانِ اَلرَّكْعَتَانِ هَدِيَّةٌ مِنِّي إِلَى مَوْلاَيَ وَ سَيِّدِي وَ إِمَامِيَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ ذَلِكَ مِنِّي وَ أْجُرْنِي عَلَى ذَلِكَ أَفْضَلَ أَمَلِي وَ رَجَائِي فِيكَ وَ فِي وَلِيِّكَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ ثُمَّ صِرْ إِلَى عِنْدِ رِجْلَيِ اَلْحُسَيْنِ وَ زُرْ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَ قُلِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ نَبِيِّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ اَلْحُسَيْنِ اَلشَّهِيدَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلشَّهِيدُ بْنَ اَلشَّهِيدِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْمَظْلُومُ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اَللَّهِ وَ اِبْنَ وَلِيِّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ اَلْمُصِيبَةُ وَ جَلَّتِ اَلرَّزِيَّةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ اَلْمُؤْمِنِينَ فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ أَبْرَأُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَيْكَ مِنْهُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ ثُمَّ اُخْرُجْ مِنَ اَلْبَابِ اَلَّذِي عِنْدَ رِجْلِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَتَوَجَّهْ هُنَاكَ إِلَى اَلشُّهَدَاءِ وَ زُرْهُمْ فَقُلْ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْفِيَاءَ اَللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِينِ اَللَّهِ وَ أَنْصَارَ نَبِيِّهِ وَ أَنْصَارَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْصَارَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ اَلْوَلِيِّ اَلنَّاصِحِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ اَلشَّهِيدِ اَلْمَظْلُومِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي طِبْتُمْ وَ طَابَتِ اَلْأَرْضُ اَلَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ وَ اَللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً فَيَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ مَعَكُمْ فِي اَلْجِنَانِ مَعَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ عُدْ إِلَى عِنْدِ رَأْسِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَكْثِرْ مِنَ اَلدُّعَاءِ لِنَفْسِكَ وَ لِأَهْلِكَ وَ لِإِخْوَانِكَ اَلْمُؤْمِنِينَ .)
[10] سوره مبارکه آل عمران، آیه 26 (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)
[11] اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه ۱۰۲
[12] تذكرة الخواص، سبط این جوزی، صفحه ٢٥٢ (لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللّه، وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله، يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي؟!… فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ، وقالَ: يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَبكي ويَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِيَ مِنَ الهَوا: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ.)