درنگی در سیره امام کاظم علیه السلام؛ جلسه دهم از ده جلسه (جلسه آخر) – جایگاه حضرت خدیجه سلام الله علیها

24

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز چهارشنبه مورخ اول فروردین ماه 1403 به مناسبت شب دهم ماه مبارک رمضان در مسجد ارک تهران به سخنرانی با موضوع “جایگاه حضرت خدیجه سلام الله علیها” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

هدیه به پیشگاه مادر عالم وجود، پشت و پناه ما، حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

با توجّه به شدّت محبّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت خدیجه سلام الله علیها، برای اینکه عرض ادبی به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کرده باشم، می‌خواهم شب آخر زحمت خود بر شما، چند جمله راجع به حضرت خدیجه سلام الله علیها به محضر شما عرض کنم.

عظمتِ حضرت خدیجه سلام الله علیها

وجود مبارک حضرت خدیجه سلام الله علیها از جهاتی خیلی اعجاب‌انگیز و عجیب است، و این از محرومیت‌های ماست که شاید کم به این بانو متوسّل هستیم. مسلّماً او نیازی به ما ندارد. ثروتمندی که صدها هزار میلیارد تومان پول دارد که نیاز ندارد، اما کسی که پول ندارد نیاز دارد که به او رو بزند. البته ان شاء الله خدای متعال ما را جز درِ خانه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به جای دیگری حواله نکند. او که گنجینه‌دار عالم است، در قرب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، در لقاء رسول خداست، نیازی به ما ندارد.

وقتی در بعضی از روایات می‌خواهند امام زمان ارواحنا فداه را معرّفی کنند، می‌گویند از نسلِ حضرت خدیجه سلام الله علیها است.

امام عسکری صلوات الله علیه در صلوات حجج طاهره وقتی می‌خواهد به حضرت فاطمه زهرا، صلوات و درود بفرستد، مادرش را عطف می‌کند، قرین به صدیقه طاهره سلام الله علیها قرار می‌دهد، «فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلَى أُمِّها».[4]

امام معصوم حکیم است، هیچوقت نمی‌گویند به کاشانی و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه علم بده، این حرف جسارت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر بگوید خدایا به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیر بده، به این شخص هم چیزی بده؛ باز هم خیلی مؤدّبانه نیست، اما تفکیک صورت گرفته است.

اینکه «خدایا بر فاطمه زهرا و مادرش درود فرست»، یعنی به یکدیگر عطف می‌کند، یعنی این‌ها از یک سنخ هستند، وگرنه اهانت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. اگر شما بجای حضرت خدیجه سلام الله علیها هر کس دیگری را قرار دهی، مؤدّبانه نیست.

خود همین موضوع نشان می‌دهد که حضرت خدیجه سلام الله علیها چه جایگاهی داشته است.

در روزگاری که بی‌بند و باری و بی‌ادبی و بی‌غیرتی و عدم پاکدامنی راحت اتفاق می‌افتاد، راحت راجع به نوامیس یکدیگر شوخی می‌کردند و غلط زیادی به وفور انجام می‌شد، بلکه با افتخار از غلط‌هایشان نقل می‌کردند، خاطراتشان را از یکدیگر بیان می‌کردند، به نوامیس یکدیگر اهانت می‌کردند، به فرزند یکدیگر اهانت می‌کردند، در آن دوران…

انگار که شما به بند جیب‌بُرها بروید، که هر کسی که دزدتر باشد زرنگ‌تر محسوب می‌شود، ناگهان ببینید به یک نفر…

در روایات دارد که به حضرت خدیجه سلام الله علیها «طاهره» می‌گفتند.

شما در فضای مدرسه نگاه کنید، آن کسی که تقلّب می‌کند، ممکن است از اینطرف و آن طرف می‌زند، ممکن است خدای نکرده زرنگ تلقّی شود، اما آن کسی که درس‌خوان است ممکن است برعکس تلقّی شود. یعنی مدح نیست.

گاهی در بعضی از جمع‌ها بعضی فضائل «مدح» نیست، بلکه تحدّی و تجاوز و چشم‌ناپاکی «زرنگی» تلقّی می‌شود.

در آن جامعه به وجود مبارک حضرت خدیجه سلام الله علیها «طاهره» می‌گفتند، یعنی پاک است.

روایات درباره‌ی ایشان عجیب است.

حضرت خدیجه سلام الله علیها در بیان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

از جبرئیل نقل است که به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است و پرسیده است: این شخص کیست؟…

جبرئیل علم دارد، اینجا می‌خواهد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را معرّفی کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: او صدّیقه‌ی امّت من است.

صدّیقه کسی است که ظاهر و باطن او در صدق، کاملاً بر هم منطبق است، به طهارت رسیده است. گناه نمی‌کند، خطا نمی‌کند، خلاف نمی‌گوید. این وصف وصفی است که می‌خواهند با آن صدیقه طاهره سلام الله علیها و صدیق اکبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با آن معرّفی کنند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیده است که حضرت خدیجه سلام الله علیها سرور زنان عصر بود.

اشتباه نکنید، این وصف بخاطر این نیست که چون همسرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، اصلاً کلاً اینطور نیست که ما خیال کنیم اگر کسی همسر پیامبر می‌شود، دیگر زندگی او خوش و خُرّم می‌شود و آخر امر او عاقبت به خیری است.

خدای متعال همسرانی از انبیاء قبلی را ضرب المثلِ سقوط قرار داده است، بعضی از همسران پیغمبر ما هم از آن‌ها بیشتر به درک رفته‌اند و بیشتر سقوط کرده‌اند.

امام سجّاد سلام الله علیه، موسی بن جعفر سلام الله علیه تجربه‌ی طلاق دادنِ همسر دارند، چون همسرِ ناصبی داشته‌اند. یعنی این زندگی، زندگی نشد؛ ولو اینکه امام سجّاد علیه السلام و موسی بن جعفر علیه السلام باشند.

زندگی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با همسرشان «جَعده»، یا زندگی حضرت جواد علیه السلام با «امّ فضل»، یا یک همسرِ امام رضا علیه السلام که دختر مأمون است، زندگی نشد.

اینطور نیست که خیال کنیم اگر یک طرف امام معصوم است، کار درست می‌شود.

اگر زندگی بخواهد زندگی شود باید دو طرف بخواهند، وگرنه نمی‌شود.

فراوان نقل شده است که از جلوی خانه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رد می‌شدند، صدای جیغ و داد جمل‌سوار بلند بود و فریاد می‌زد. حتّی نقلی دارد که آنقدر جیغ زد که پدرش بی‌اجازه به خانه وارد شد و یک سیلی به او زد و گفت: اینطور با پیغمبر حرف نزن.

اینطور نیست خیال کنیم اگر کسی همسر پیغمبر یا امام شد، دیگر کار تمام است، اصلاً اینطور نیست.

این روایت از عجایب روایات است، شیعه و سنّی هم نقل کرده‌اند که «كَمُلَ مِن الرِّجالِ كثيرٌ»[5] از مردها خیلی‌ها کامل شدند و نبی شدند، «و لم يَكمُلْ مِن النِّساءِ» تا زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «لم يَكمُلْ مِن النِّساءِ إلاّ أربَعٌ» جز چهار زن، اینقدر اوج نگرفتند که به طهارت برسند، یکی آن دو زنی که در سوره‌ی تحریم ضرب المثل اهل تقوا هستند، حضرت آسیه سلام الله علیها و حضرت مریم سلام الله علیها، و خدیجه غرّاء سلام الله علیها و فاطمه کبری سلام الله علیها. این آن جایگاه عجیب است.

ایمانِ حضرت خدیجه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

گفته شده است که وضع مالی حضرت ابوطالب علیه السلام خوب نبود، هر کسی رفت و یک فرزند او را به فرزندی قبول کرد که هزینه‌های او را بدهد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به خانه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد.

در روایت دقّت نکرده‌اند.

اگر وضع مالی خانواده‌ای خوب نباشد که بچه را از پدر و مادر جدا نمی‌کنند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌توانست به حضرت ابوطالب علیه السلام کمک مالی کند.

این‌ها نفهمیده‌اند چه اتفاقی رخ داده است، خدای متعال می‌خواست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آغوش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بزرگ شود. باید کسی می‌شد که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بار عالم را تا قیامت به دوش بکشد. باید در آغوش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بزرگ می‌شد.

اگر صرفاً موضوع مال بود، کافی بود کمک مالی صورت بگیرد.

اینجا پدر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بجای حضرت ابوطالب علیه السلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از مادر محروم کردند؟

حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها کسی است که جای مادر را بهتر از مادر برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پُر کند.

حضرت خدیجه سلام الله علیها طوری رفتار کرده است که از روایات برمی‌آید، آن کسی که شوق بیشتری دارد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آن خانه بزرگ شود، حضرت خدیجه سلام الله علیها است.

مرحوم کَراجَکی که شاگرد شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه است می‌گوید که شما چقدر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محبّت دارید؟ اصلاً قابل قیاس با محبّت اولین مؤمن عالم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست.

حضرت خدیجه سلام الله علیها که فقط اولین مؤمن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست، اولین مؤمن به امامت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم هست.

اگر شما بدانید امامتان در یک شهر است، چقدر شوق دارید؟

ایمان ما نسبت به ایمانِ حضرت خدیجه سلام الله علیها چقدر است؟ حال شما شوق حضرت خدیجه سلام الله علیها را ببینید.

لذا وقتی تاریخ را نگاه کنید می‌بینید که اینطور نوشته‌اند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از خیابان رد می‌شد و می‌خواستند او را معرّفی کنند می‌گفتند: «هَذَا أخُو مُحَمَّد وَاَحَبُّ الخَلقِ إلَيه»[6] او برادر پیامبر است و پیامبر هیچ کسی را مانند او دوست ندارد، «وَقُرَّةُ عَينِ خَدِيجَة» او چشم‌روشنیِ خدیجه است، او مایه‌ی آرامشِ خدیجه است.

حضرت خدیجه سلام الله علیها برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مادر بود، حتّی مادرتر از حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها که البته او هم خیلی بافضیلت است. قرار بود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این خانه رشد کند.

لذا نگاه کنید «عبدالمسیح أنطاکی» که شاعر مسیحی است، تاریخ خوانده است و برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شعر گفته است، فهم او از تاریخ چقدر دقیق است، می‌گوید: «هُوَ العَليُّ بِهِ وَافَى خَدِيجَتَهُ»[7] خدیجه این علی که آمد با آن‌ها زندگی کند را هدیه‌ی خدا و رسول خدا می‌دانست، «هَديَّةً قَالَ بُشرَى جِئتُ أُهدِيهَا» پیامبر به خدیجه گفت و بشارت داد که ببین چه هدیه‌ای برایت آورده‌ام!

اولین مؤمن به پیغمبر، غیر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است…

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند: بهترین صحابه چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کسانی را نام بردند، پرسیدند: علی چطور؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: شما از مردم پرسیدید، علی نفس من است.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کنار بگذارید، اولین مؤمن به رسالت و اولین مؤمن به ولایت، حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها است، آن هم در این اوج و شوق.

سختیِ فراغِ حضرت خدیجه سلام الله علیها برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی عظیم الشأن است و به عالم وجود اشراف دارد، عالم وجود برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند یک انگشتری است که در دست یک نفر است و آن شخص به این انگشتر از همه جهت احاطه دارد.

جایی هست که جبرئیل به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد… چون از طرف خدا می‌آمد از اسم راحتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم استفاده می‌کرد، مفسران در اینباره بحث کرده‌اند… جبرئیل عرض کرد: «يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْكَ»[8] این یک سیبی است که خدا به تو هدیه کرده است، «كُلْهَا» این سیب را نوش جان بفرمایید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: من این سیب را باز کردم، نوری از این سیب ساطع شد، «فَفَزِعْتُ»… اگر من بخواهم خیلی مؤدّبانه ترجمه کنم می‌گویم: جا خوردم!

این سیب مقدّمه و پیش‌درآمدِ نورِ صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است.

نور صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها برای اولیای خدا، برای ملکوتی‌ها، قابل رؤیت بود. در روایت هست وقتی به سجده می‌رفت، عرشیان نور او را می‌دیدند. در روایت از حضرت عسکری سلام الله علیه هست که چشم و دل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از نور پُر می‌کرد.

همانطور که جلسه‌ی قبل عرض کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «عَلِیٌ نُورُ مِنْ عَطائَنِی»[9] هر کسی در راه خدا قدم برداشته است، با نور علی حرکت کرده است.

ولی این بانوی عظیم الشأن چشمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را روشن می‌کرد.

کسی یک بیت گفته است که من این یک بیت را با صد هزار جلد کتاب عوض می‌کنم. مرحوم آیت الله العظمی جمال الدّین گلپایگانی که رئیسِ گریه‌کنندگان صده‌ی اخیر است، مراجع به محضر ایشان می‌رفتند و التماس دعا می‌گفتند، آدم بسیار بزرگ و عظیم الشأنی است، فقیه و مرجع تقلید، بکّاء عصر… آقازاده‌ای دارد که یک قصیده برای زهرای اطهر سلام الله علیها دارد، یک بیت آن به عالم می‌ارزد، اصلاً می‌خواهم این بیت را برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخوانم. می‌گوید: آن لحظه‌ای که این سیب را باز کرد و نور زد، «شَعَّت فَلاَ الشَّمسُ تَحكِيهَا وَلَا القَمَرُ» برقی زد که خورشید نمی‌تواند بگوید چه نوری است و نه ماه، « َهراءُ مِن نورِها الأَكوانُ تَزدَهِرُ» وقتی زهرا آمد عالم را روشن کرد.

یا رسول الله! قرار است فاطمه به این دنیا بیاید، تو هنوز اینقدر علوّ پیدا نکرده‌ای که «ابوفاطمه» شوی، و آن خدیجه غرّاء سلام الله علیها هنوز اینقدر علوّ پیدا نکرده است که «امّ فاطمه» بشود. باید بروی و چهل روز عبادت کنی، علوّ روی علوّ، طهارت روی طهارت، نور روی نور، چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌خواهد بیاید.

لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستور گرفت که جدا شود.

شوق آمدنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باید خیلی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جذّاب باشد، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمایشی فرمود که نشان می‌دهد چه محبّت عجیبی وجود دارد.

زهد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مایه می‌گیرد، عبادت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتبار می‌گیرد…

همینکه خطاب آمد باید چهل روز از خدیجه فاصله بگیری، «فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَى اَلنَّبِيِّ» برای پیغمبر سخت شد!

کدام عبادت برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت آمد؟ کدام جهاد برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت آمد؟ کدام کار سخت برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت آمد؟ اما همینکه خطاب آمد باید چهل روز از خدیجه فاصله بگیری، «فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَى اَلنَّبِيِّ» برای پیغمبر سخت شد، «وَ کَانَ لَها مُحِبّاً» از بس که حضرت خدیجه سلام الله علیها را دوست داشت، «وَبِهَا وَامِقاً» یعنی عاشقِ حضرت خدیجه سلام الله علیها بود.

همین موضوع نشان می‌دهد که در دنیا و آخرت کسی نمی‌تواند مقام حضرت خدیجه سلام الله علیها را درک کند.

ظاهر امر اینطور است که از معراج برگشت و مستقیم چهل روز به عبادت پرداخت و حضرت خدیجه سلام الله علیها هم با عبادت در حال انتظار بود، وقتی روز چهلم شد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواست برگردد، آنقدر به حضرت خدیجه سلام الله علیها شوق داشت که عمّار را فرستاد تا زودتر برود و این پیام را بدهد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به عمّار فرمود که برو و به خدیجه بگو «يَا خَدِيجَةُ لاَ تَظُنِّي أَنَّ اِنْقِطَاعِي عَنْكِ هِجْرَةٌ»[10] فکر نکنی که من دوست داشتم از تو جدا باشم، «وَ لاَ قِلًى» و یا از تو ناراحت بودم، «وَ لَكِنْ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي بِذَلِكَ أَمْرَهُ» این امر خدا بوده است، «فَلاَ تَظُنِّي يَا خَدِيجَةُ إِلاَّ خَيْراً» در مورد من چیزی جز خیر و نیکی نباشد که دل تو بشکند و بگویی چهل روز ما را رها کردی، «فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبَاهِي بِكِ كِرَامَ مَلاَئِكَتِهِ كُلَّ يَوْمٍ مِرَاراً» خدا هر روز بارها با اولیای ملائکه راجع به تو صحبت می‌کند و به تو مباهات می‌کند!

احترام به اطرافیان همسر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اخلاقی داشت، این موضوع برای ما خیلی درس دارد، خیلی از مشکلات ما برای توجّه نکردن به همین موضوعات است.

وقتی هر کسی را دوست داری، باید متعلّقات او را دوست بداری.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «اَلْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ»،[11] وقتی می‌خواهند کسی را تکریم کنند، باید فرزندان او را تکریم کنند.

خیلی از مشکلات زن و شوهرها این است که مرد یا زن، با اطرافیان دیگری بدرفتاری می‌کند.

اگر تو همسر خودت را دوست داری، باید پدر و مادر او را دوست بداری، باید خواهر و برادر او را دوست بداری، باید دوستان او را دوست بداری، وگرنه دوستی نیست.

ممکن است مثلاً تو برادر همسرت را نپسندی، ولی اگر تو همسرت را دوست داری باید بخاطر او، متعلّقات و محبوبات او را دوست بداری.

شما این کار را کنید و بعد ببینید آیا زندگی شیرین می‌شود یا نه.

هر کسی از بستگان حضرت خدیجه سلام الله علیها که می‌آمد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به جنب و جوش می‌افتاد، عبای مبارک خود را درمی‌آورد و زیر پای او می‌انداخت.

تا سال‌ها بعد از حضرت خدیجه سلام الله علیها اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جایی قربانی می‌کرد و باخبر می‌شد کسی از بستگان یا دوستان حضرت خدیجه سلام الله علیها آنجا هست، می‌فرمود اول به درِ خانه‌ی او ببرید.

در روایت هم نفرموده است که آن‌ها لزوماً مؤمن و باتقوا بودند، بلکه منسوبین حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند.

حضرت خدیجه سلام الله علیها گوهرشناس بود

برای همین آن همسر دیگر حسادت می‌کرد، حتّی زمانی گفت که خدا بهتر از خدیجه را به شما داده است!

بلافاصله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: اصلاً اینطور نیست. آن زمانی که همه مرا تکذیب کردند… حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تنها مؤمنین صدر اسلام هستند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معجزه نخواستند، لذا قبل از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواهد به نبوّت برسد…

حضرت خدیجه سلام الله علیها عبارتی دارند که فوق العاده است، اول پیغام فرستاد که با یکدیگر ازدواج کنیم.

کسی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نمی‌شناخت، حضرت خدیجه سلام الله علیها هم یک بانوی پولدار بود، اگر می‌خواست به ظاهر نگاه کند، به ظاهر آدم زیاد بود، اما او به دنبال این حرف‌ها نبود.

وقتی جناب ابوطالب علیه السلام آمد، حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمود که خودم مهریه را می‌دهم، من خودم را بنده‌ی او می‌دانم نه همسر او!

اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هنوز نبوّت خود را ابراز نکرده بود، منتها اگر کسی گوهرشناس باشد تشخیص می‌دهد.

حضرت خدیجه سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیاز نداشتند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معجزه بخواهند، اگر کسی چشم باز داشت، معجزه خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود!

مهربانی عجیبی بین حضرت خدیجه سلام الله علیها و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، و اگر کسی می‌خواست قفل دل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را باز کند و موافقت پیامبر را در موضوعی جلب کند، اگر اسم حضرت خدیجه سلام الله علیها را می‌آوردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع می‌کرد به گریه کردن.

جایگاه گدای کوی حضرت خدیجه سلام الله علیها

روزی پیرزنی آمد و لباس خیلی آنچنانی هم نداشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی او را تکریم کرد و تا جلوی در رفت و به او هدیه داد.

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برگشت، از او پرسیدند: این شخص کیست؟ ما او را نشناختیم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: او گدای کوی خدیجه است، خدیجه به او کمک می‌کرد.

یعنی آن کسی که گدای کوی حضرت خدیجه سلام الله علیها است برای من محترم است، هر کسی که نسبتی با حضرت خدیجه سلام الله علیها داشته باشد مورد اکرام من است.

من نگاه کردم و دیدم این موضوع برای ما بشارت است.

یا رسول الله! ما هم گدای کوی حضرت خدیجه سلام الله علیها هستیم، ما هم امشب باامید آمده‌ایم.

روضه و توسّل

وقتی حضرت خدیجه سلام الله علیها از دنیا رفت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مدّتی از خانه بیرون نمی‌‌آمد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بی‌کس و کار شد، رسول خدا شکسته شد، گفتند آن سال عام الحزن شد، چون لبخند بر لب مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌آمد.

یکی از مظلومیت‌هایی که حضرت خدیجه سلام الله علیها داشت این بود که خیلی در راه اسلام صدمه خورد، در اوج شکنجه‌ها و دردسرها و سختی‌ها، در بعضی از نقل‌ها شعب ابی طالب‌ها، از دنیا رفت. پیروزی و موفقیت و حکومت اسلامی را نچشید.

ان شاء الله خدای متعال آن شهدایی که در مراکز شکنجه‌ی ساواک شهید شدند را رحمت کند، آن‌ها بعضی چیزها را ندیدند، و به خدا پناه می‌بریم اگر کسی قدر آن‌ها را نداند و متوجّه آبروی آن‌ها نباشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از خانه بیرون نیامد، بر چهره‌ی مبارک رسول خدا غم نشسته بود، صدیقه طاهره سلام الله علیها بی‌تابی می‌کرد.

اشتباه نشود، نمی‌خواهم بگویم چون صدیقه طاهره سلام الله علیها خردسال بود، این بزرگواران کوچکشان مانند بزرگسال است، اما وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور غمگین است، ببینید صدیقه طاهره سلام الله علیها هم که همه‌ی وجودش رأفت و محبّت است، با فقدان این مادر عظیم‌الشأن چه حالی پیدا کرد.

به درِ خانه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌آمدند…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تا آخر عمر، وقتی نام حضرت خدیجه سلام الله علیها را می‌شنید اشک می‌ریخت.

من به حضرت خدیجه سلام الله علیها عرض می‌کنم: بی‌بی جان! می‌خواهم ماجرایی را نقل کنم که هر دو طرف فرزند شما هستند، هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پسر شماست و هم صدیقه طاهره سلام الله علیها دختر شماست.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیست و پنج سالگی با حضرت خدیجه سلام الله علیها ازدواج کرد، تا قریب به پنجاه سالگی با هم زندگی کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم در این بیست و پنج سال ازدواج دیگری نکرد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعد از این بیست و پنج سال، با اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، شکسته شد؛ به آن سال «عام الحزن» گفتند.

دیگر برای خود حضرت خدیجه سلام الله علیها روضه می‌خوانم، روح شما شاهد بود ولی ظاهراً نبودید، وقتی زهرای اطهر سلام الله علیها از دنیا رفت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از خانه بیرون نمی‌آمد، علی هم در یک شب پیر شد.

گاهی عمّار و دیگران تلاش می‌کردند که بیایند و حضرت را از خانه بیرون بیاورند، شدّت محبّت طوری بود که…

بی‌بی جان! آن مدّت اندکی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مکّه بود، می‌توانست راحت به مزار شما بیاید، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید شب‌ها بر سر مزار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رفت، اما روزها هم دچار دلتنگی می‌شد، شدّت شوق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه طوری بود که نمی‌توانست تا شب تحمّل کند، بین قبور بقیع راه می‌رفت… «مَرَرتُ عَلَی القُبُورِ مُسلِّماً» بین قبرها راه می‌روم و با تو حرف می‌زنم، «قَبْرَ الحَبِیْبِ فَلَمْ یَرُدَّ جَوَابِی»… اما می‌دانی چند روز است که صدای تو را نشنیده‌ام؟… فاطمه جان! تو هم دیگر نمی‌خواهی جواب مرا بدهی؟!…

بعد خود حضرت جواب می‌داد، می‌گفت: برای تو بمیرم! می‌دانم زیر خروارها خاک هستی… آن تنِ مبارک تو چطور میان خاک‌‌ها قرار گرفته است…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم تا زنده بود عزادار بود، اواخر عمر حضرت، موها و محاسن حضرت سپید شده بود، یک نفر گفت: آقا جان! شما دائم در حال جنگ هستید، فرمانده‌ی میدان هستید، نباید آثار ضعف داشته باشید، خضاب کنید.

حضرت فرمود: من عزادار هستم…

آن شخص تعجّب کرد و گفت: اخیراً که کسی از بنی هاشم از دنیا نرفته است…

اخیراً کسی از بنی هاشم از دنیا نرفته بود، ولی وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشسته بود، وقتی به قبر او نگاه کرد فرمود: «أمّا حُزني فَسَرمَدٌ»[12] دیگر این جگر خنک نخواهد شد، «وَ أمّا لَيلي فَمُسَهَّدٌ» تو که نور عالمتاب عالم هستی، من از همه بیشتر این نور را درک کرده‌ام، امشب تازه تاریکی را فهمیدم… وقتی شب شود من به یاد این موضوع می‌افتم که تو را در شب دفن کردم، دیگر شب‌ها خواب به چشم من نمی‌آید…

نگاهی به قبر صدیقه طاهره سلام الله علیها کرد، به چند جمله اشاره می‌کنم…

ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد، نستجیربالله، کسی کودکی را به انسان بسپرد و به سفر برود و برگردد، خراشی به صورت این بچه افتاده باشد…

برای کسی که امین الله فی أرضه است… وقتی در حال دفن کردن بدن بود حال خیلی بدی داشت… با خجالت زیادی عرض کرد: «السَّلامُ عَلَيكَ يا رسولَ اللّه عَنّي وَ عَن اِبنَتِكَ»،[13] از طرف خودم و دخترت به شما سلام عرض می‌کنم… دخترت را نزدیک خودت دفن می‌کنم…

بعد اول از حال خود گفت، یا رسول الله! اگر از حال من می‌پرسی، «عَن صَفيَّتِكَ صَبري، وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي» دیگر نمی‌توانم روی پای خود بایستم، کمرم شکست… «لَقَد استُرجِعَتِ الوَديعَةُ» آن ودیعه‌ای که به من سپرده بودی را… من نخواستم اینطور بیاورم، او را از من گرفتند…

به قول یک شاعر فحلِ مجتهد، می‌گوید به پیغمبر عرض کرد: یا رسول الله! همانطور که می‌بینید امانت شما برگشته، اما این دیگر آن فاطمه نیست… نمی‌شود او را شناخت، بدن آب شده است، «ذَابَ لَحْمُهَا… نَحَلَ جِسْمُهَا»،[14] جسم از بین رفت… «حَتَّی صَارَتْ كَالْخَيَالِ» مانند یک شبه شده بود… این اواخر انگار که پارچه روی زمین افتاده است…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی اهل فتوّت است، خیلی آقاست، اهل گله نیست، اینجا یک گله هم کرد، قبل از اینکه از جای خود بلند شود نگاهی به قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کرد و فرمود: «سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا»[15] خیلی زود تو را از من گرفتند…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَأُمِّ أَحِبَّائِكَ وَأَصْفِيائِكَ، الَّتِي انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلَىٰ نِساءِ الْعالَمِينَ . اللّٰهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثَّائِرَ اللّٰهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِها . اللّٰهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدىٰ، وَحَلِيلَةَ صاحِبِ اللَِّواءِ، وَالْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإِ الْأَعْلىٰ، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلَىٰ أُمِّها صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أَبِيها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّبِها أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ.

[5] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۱۱۸ (كَمُلَ مِن الرِّجالِ كثيرٌ ، و لم يَكمُلْ مِن النِّساءِ إلاّ أربَعٌ : آسِيَةُ بِنتُ مُزاحِمٍ امرأةُ فِرعَونَ ، و مَريمُ بِنتُ عِمرانَ ، و خَديجَةُ بِنتُ خُوَيلِدٍ ، و فاطِمَةُ بِنتُ مُحمّدٍ صلى الله عليه و آله)

[6] کنز الفوائد للکراجکی، صفحه 117 (فلما تزوج النبي صلى الله عليه واله خديجة عليه السلام اخبرها بوجده بعلي ومحبته فكانت تستزيده فتزينه وتحليه وتلبسه وترسله مع ولائدها ويحمله خدمها فيقول الناس هذا اخو محمد واحب الخلق إليه وقرة عين خديجة ومن اشتملت السعادة عليه وكانت الطاف خديجة تطرق منزل أبي طالب ليلا ونهارا وصباحا ومساء)

[7] عبد المسيح انطاكي، صفحه ٥٥

[8] معاني الأخبار، جلد ۱، صفحه ۳۹۶ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ عَنْ سَدِيرٍ اَلصَّيْرَفِيِّ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ اَلْأَرْضُ وَ اَلسَّمَاءُ فَقَالَ بَعْضُ اَلنَّاسِ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةً فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ وَ كَيْفَ هِيَ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ إِذْ كَانَتِ اَلْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَى آدَمَ قِيلَ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ وَ أَيْنَ كَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ كَانَتْ فِي حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ اَلْعَرْشِ قَالُوا يَا نَبِيَّ اَللَّهِ فَمَا كَانَ طَعَامُهَا قَالَ اَلتَّسْبِيحُ وَ اَلتَّهْلِيلُ وَ اَلتَّحْمِيدُ فَلَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ أَخْرَجَنِي مِنْ صُلْبِهِ أَحَبَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِي جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِي اَلْجَنَّةِ وَ أَتَانِي بِهَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِي اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ يَا مُحَمَّدُ قُلْتُ وَ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اَللَّهُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ قُلْتُ مِنْهُ اَلسَّلاَمُ وَ إِلَيْهِ يَعُودُ اَلسَّلاَمُ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْكَ مِنَ اَلْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي قَالَ يَا مُحَمَّدُ يَقُولُ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ كُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَيْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ مَا لَكَ لاَ تَأْكُلُ، كُلْهَا وَ لاَ تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِكَ اَلنُّورَ اَلْمَنْصُورَةُ فِي اَلسَّمَاءِ وَ هِيَ فِي اَلْأَرْضِ فَاطِمَةُ قُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي اَلسَّمَاءِ اَلْمَنْصُورَةَ وَ فِي اَلْأَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّيَتْ فِي اَلْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ اَلنَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِيَ فِي اَلسَّمَاءِ اَلْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ – يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ اَلْمُؤْمِنُونَ. `بِنَصْرِ اَللّٰهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشٰاءُ  يَعْنِي نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّيهَا .)

[9] موسوعة شعراء الغدير، جلد ٣، صفحه ٤٣٩

[10] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۱۶، صفحه ۷۸ (وَ رُوِيَ: أَنَّهَا وُلِدَتْ خَمْسَ سِنِينَ قَبْلَ ظُهُورِ اَلرِّسَالَةِ وَ نُزُولِ اَلْوَحْيِ وَ قِيلَ بَيْنَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ اَلْمُنْذِرُ بْنُ اَلضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي صُورَتِهِ اَلْعُظْمَى قَدْ نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّى أَخَذَتْ مِنَ اَلْمَشْرِقِ إِلَى اَلْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ يَا مُحَمَّدُ اَلْعَلِيُّ اَلْأَعْلَى يَقْرَأُ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِيجَةَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً قَالَ فَأَقَامَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً يَصُومُ اَلنَّهَارَ وَ يَقُومُ اَللَّيْلَ حَتَّى إِذَا كَانَ فِي آخِرِ أَيَّامِهِ تِلْكَ بَعَثَ إِلَى خَدِيجَةَ بِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ وَ قَالَ قُلْ لَهَا يَا خَدِيجَةُ لاَ تَظُنِّي أَنَّ اِنْقِطَاعِي عَنْكِ [هِجْرَةٌ] وَ لاَ قِلًى وَ لَكِنْ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي بِذَلِكَ لتنفذ [لِيُنْفِذَ] أَمْرَهُ فَلاَ تَظُنِّي يَا خَدِيجَةُ إِلاَّ خَيْراً فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبَاهِي بِكِ كِرَامَ مَلاَئِكَتِهِ كُلَّ يَوْمٍ مِرَاراً فَإِذَا جَنَّكِ اَللَّيْلُ فَأَجِيفِي اَلْبَابَ وَ خُذِي مَضْجَعَكِ مِنْ فِرَاشِكِ فَإِنِّي فِي مَنْزِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ فَجَعَلَتْ خَدِيجَةُ تَحْزَنُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِرَاراً لِفَقْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي كَمَالِ اَلْأَرْبَعِينَ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ اَلْعَلِيُّ اَلْأَعْلَى يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَتَأَهَّبَ لِتَحِيَّتِهِ وَ تُحْفَتِهِ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا تُحْفَةُ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَ مَا تَحِيَّتُهُ قَالَ لاَ عِلْمَ لِي قَالَ فَبَيْنَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَذَلِكَ إِذْ هَبَطَ مِيكَائِيلُ وَ مَعَهُ طَبَقٌ مُغَطًّى بِمِنْدِيلِ سُنْدُسٍ أَوْ قَالَ إِسْتَبْرَقٍ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَقْبَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ يَأْمُرُكَ رَبُّكَ أَنْ تَجْعَلَ اَللَّيْلَةَ إِفْطَارَكَ عَلَى هَذَا اَلطَّعَامِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُفْطِرَ أَمَرَنِي أَنْ أَفْتَحَ اَلْبَابَ لِمَنْ يَرِدُ إِلَى اَلْإِفْطَارِ فَلَمَّا كَانَ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ أَقْعَدَنِي اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى بَابِ اَلْمَنْزِلِ وَ قَالَ يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ إِنَّهُ طَعَامٌ مُحَرَّمٌ إِلاَّ عَلَيَّ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَجَلَسْتُ عَلَى اَلْبَابِ وَ خَلاَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالطَّعَامِ وَ كَشَفَ اَلطَّبَقَ فَإِذَا عِذْقٌ مِنْ رُطَبٍ وَ عُنْقُودٌ مِنْ عِنَبٍ فَأَكَلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْهُ شِبَعاً وَ شَرِبَ مِنَ اَلْمَاءِ رِيّاً وَ مَدَّ يَدَهُ لِلْغَسْلِ فَأَفَاضَ اَلْمَاءَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ وَ غَسَلَ يَدَهُ مِيكَائِيلُ وَ تَمَنْدَلَهُ إِسْرَافِيلُ وَ اِرْتَفَعَ فَاضِلُ اَلطَّعَامِ مَعَ اَلْإِنَاءِ إِلَى اَلسَّمَاءِ ثُمَّ قَامَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِيُصَلِّيَ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ اَلصَّلاَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَيْكَ فِي وَقْتِكَ حَتَّى تَأْتِيَ إِلَى مَنْزِلِ خَدِيجَةَ فَتُوَاقِعَهَا فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ آلَى عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَخْلُقَ مِنْ صُلْبِكَ فِي هَذِهِ اَللَّيْلَةِ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً فَوَثَبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَنْزِلِ خَدِيجَةَ قَالَتْ خَدِيجَةُ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَيْهَا وَ كُنْتُ قَدْ أَلِفْتُ اَلْوَحْدَةَ فَكَانَ إِذَا جَنَّتْنِي اَللَّيْلُ غَطَّيْتُ رَأْسِي وَ أَسْجَفْتُ سِتْرِي وَ غَلَّقْتُ بَابِي وَ صَلَّيْتُ وِرْدِي وَ أَطْفَأْتُ مِصْبَاحِي وَ أَوَيْتُ إِلَى فِرَاشِي فَلَمَّا كَانَ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ لَمْ أَكُنْ بِالنَّائِمَةِ وَ لاَ بِالْمُنْتَبِهَةِ إِذْ جَاءَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَرَعَ اَلْبَابَ فَنَادَيْتُ مَنْ هَذَا اَلَّذِي يَقْرَعُ حَلْقَةً لاَ يَقْرَعُهَا إِلاَّ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَتْ خَدِيجَةُ فَنَادَى اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِعُذُوبَةِ كَلاَمِهِ وَ حَلاَوَةِ مَنْطِقِهِ اِفْتَحِي يَا خَدِيجَةُ فَإِنِّي مُحَمَّدٌ قَالَتْ خَدِيجَةُ فَقُمْتُ فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ فَتَحْتُ اَلْبَابَ وَ دَخَلَ اَلنَّبِيُّ اَلْمَنْزِلَ وَ كَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا دَخَلَ اَلْمَنْزِلَ دَعَا بِالْإِنَاءِ فَتَطَهَّرَ لِلصَّلاَةِ ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ يُوجِزُ فِيهِمَا ثُمَّ يَأْوِي إِلَى فِرَاشِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ لَمْ يَدْعُ بِالْإِنَاءِ وَ لَمْ يَتَأَهَّبْ بِالصَّلاَةِ غَيْرَ أَنَّهُ أَخَذَ بِعَضُدِي وَ أَقْعَدَنِي عَلَى فِرَاشِهِ وَ دَاعَبَنِي وَ مَازَحَنِي وَ كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ مَا يَكُونُ بَيْنَ اَلْمَرْأَةِ وَ بَعْلِهَا فَلاَ وَ اَلَّذِي سَمَكَ اَلسَّمَاءَ وَ أَنْبَعَ اَلْمَاءَ مَا تَبَاعَدَ عَنِّي اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى حَسِسْتُ بِثِقْلِ فَاطِمَةَ فِي بَطْنِي .)

[11] کتاب سُليم بن قيس الهلالي، جلد ۲، صفحه ۸۶۲

[12] کشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد ۱، صفحه ۵۰۶ (وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى زِيَادَةٌ عَلَى قَوْلِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ مَوْتِهَا -: أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ لاَ نَبْرَحُ أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ تَعَالَى لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ سَرْعَانَ مَا فُرِّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً فَسَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أَقُمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَهُ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ فَالصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ صَبْراً وَ تَهْتَضِمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَبْعُدِ اَلْعَهْدُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنُ اَلْعَزَاءِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا مَعَكَ .)

[13] نهج البلاغه، خطبه 202

[14] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۸ ، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ يَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا سَبْعِينَ يَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ كَيْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَكْشُوفَةً وَ قَدْ صِرْتُ كَالْخَيَالِ وَ جَفَّ جِلْدِي عَلَى عَظْمِي قَالَتْ أَسْمَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَيْكِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ فِي بَلَدِ اَلْحَبَشَةِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ يَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِيرِ عَلَى اَلْمَيِّتِ يَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِي فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَكَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِي اَلْإِسْلاَمِ .)

[15] الکافي، جلد ۱، صفحه ۴۵۸ (أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اَللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ اَلشَّيْبَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي اَلْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ دَفَنَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ عَنِ اِبْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ اَللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ لِي أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»  قَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لاَ يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ «وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ»  سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَاهَ وَاهاً وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ وَ اَللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ اَلذِّكْرُ وَ إِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنُ اَلْعَزَاءِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ وَ اَلرِّضْوَانُ .)