«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، خاصّه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تبیین بحث
سالهای قبل بحثی را داشتیم که اگر زنده باشیم و خدا کمک کند، با مقدّماتی از فردا ادامه خواهیم داد، و ان شاء الله فردا عرض خواهم کرد که جهاتِ اهمیّتِ موضوع چیست و چرا به این شیوه گفتگو میکنیم و کجای بحث هستیم، و ان شاء الله ببینیم که خدای متعال چه چیزی در سفرهی ماه مبارک ما مقدّر میکند.
اما امشب که ورودیهی ماه مبارک رمضان است، توجّهی به اینکه خودِ این ماه چه فرصتی برای ماست و چه ویژگیهایی دارد، برای تذکّر به خودم و حدیث نفس کردن و اعتذار از آنچه گذشته است و امیدِ به مغفرت الهی، چند جملهای عرض میکنم.
ما با أکرم الأکرمین طرف هستیم
اگر کسی ملتفتِ خطاب حضرت حق بشود که در بین خوبان و مؤمنین و اولیای خدا، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، صدیقه طاهره سلام الله علیها، یعنی در چه جایگاهی مورد خطاب قرار گرفته است، جا دارد که از شوق بمیرد.
مثلاً در جشنوارهی فیلم فجر معلوم است که چه کسانی در مظان دریافت جایزهی هستند، اگر ناگهان نام من برده شود مسلّماً خیلی تعجّب میکنم، چون من در آن موضوع که در بین آنها نبودم، مسلّماً این اتفاق خیلی شگفتانه است.
در خطاب ماه رمضان، خدای متعال برنامهی مفصلی قرار داده است، دو ماه پایانی سالِ معنوی، ماه رجب و شعبان بوده است، بعد در ماه رجب و شعبان آنقدر تبلیغات معنوی و تشویق کرده است که هر کسی استعداد اندکی داشت راه افتاده است، بعد انسان در مرحلهی سوم میگوید قاعدتاً باید منتخبین دو مرحلهی قبل را صدا بزند.
یکی از آن جاهایی که انسان با همهی وجود خود باور میکند که او أکرم الأکرمین است، که او أرحم الرّاحمین است، او همان کسی است که در ماه رجب میخواندیم «عادَتُکَ الْإِحْسانُ اِلَى الْمُسیئینَ» است.
انسان خیال میکند الآن نباید مرا صدا کند، چون در ماه رجب که صدا کردی من اصلاً نیامدم.
وقتی موسم حج میشود، قبل از آن عدّهای ثبتنام میکنند، وقتی قرعهکشی فلان بانک میشود، عدّهای قبل از آن حساب باز میکنند، من که حسابی باز نکرده بودم. من در ماه رجب کجا بودم؟ همان که در ماه رجب عدّهای اهل عبادت بودند و سحرها ضجّه میزدند، من کجا بودم؟ مدام هم تعریف کرده بود که رفقای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ماه رجب معلوم میشوند، اینها روز قیامت نشان دارند، «سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ مُحَبَّة أمیرالمؤمِنین»، از چهرههای اینها معلوم است که اینها اهل ماه رجب هستند، طرفدار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند. اینها برای اینکه در لشکر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ثبت نام کنند، ماه رجب خودشان را استفاده کردهاند.
بعد ماه رجب گذشت… از نظر معنوی، دو ماه آخر سال رجب و شعبان است، کاری به تقویم نجومی ندارم، سیّد میگوید، روایات دارد و…
خدا غنیِ بالذّات است، اگر همهی عالم خالصاً و مخلصاً و با همهی توجّه و التفات شبانهروز عبادت کنند، یا اینکه همهی عالم را کفر و بتپرستی فرا بگیرد، برای خدا هیچ فرقی نمیکند.
ولی دوباره برای ماه شعبان شروع کرد به دعوت کردن!
پیغمبر خود را تابلو کرد و گفت که ماه شعبان ماه پیغمبر است، بیایید تا در این ماه میهمانِ پیغمبر شویم که بعداً میخواهیم به جاهای مهم برویم، خبرهای دیگری هم در این عالم هست.
آنهایی که سیرهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نگاه کردند که اصلاً آن پیغمبرِ ختمیمرتبت با آن همه عظمتی که داشت، همهی برنامههایش در ماه شعبان تغییر میکرد، «هَذَا شَهْرُ نَبِیک»،[4] بعد هم میگوید: «الَّذِی کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ (سَلَّمَ) یدْأَبُ فِی صِیامِهِ وَ قِیامِهِ»! پیغمبری که در روزهای دیگر هم مدام در صیام و قیام بود! اما ماهِ شعبانِ او تغییر میکرد و همه میفهمیدند که خبری هست.
اربعین که اینطور اربعین شد، درست است که در روایات بود، اما خیلی از مستحبات در روایات هست، چرا آن مستحبات بین ما جا نیفتاده است؟ مثلاً زیارت عاشورای صد لعن و صد سلام هم خیلی تأکید شده است، ما هم میدانیم که مجرّب است، ایمان هم داریم، ولی برای ما مانند پیادهروی اربعین نیست. چرا؟ یک جهت این است که زمانی شبهای جمعه علما پیاده به کربلا میرفتند، آن زمان مرکب بود اما اینها میخواستند پیاده حرکت کنند. پیاده رفتنِ آنها هم مانند امروز مشوّقی نداشت.
شما همینطور از تهران به سمت کرج پیاده بروید، چه جذابیتی دارد؟ آنها به دنبال جذابیت نبودند، ربّانییّن و مجتهدین… مرحوم آقابزرگ میگوید در روزگار ما تا صد هزار نفر در سال پیاده از نجف به کربلا میروند. هیچ خبر خاصّی هم نبود.
مردم وقتی نگاه میکنند و میبینند مرجع تقلیدشان با سختی راه میافتد، همان آدمی که عصازنان و باسختی به سوی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیادهروی میکرد، زیارت عاشورای صد لعن و صد سلام هم میخواندند، ولی مردم این پیادهروی را میدیدند، برای همین هم راه میافتادند.
این موضوع را برای این گفتم که در دورهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و زمان پیغمبر وقتی میدیدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که همهی ایام سال او ایامِ عبادت اوست، حال او در ماه شعبان تغییر میکرد، مردم میفهمیدند که خبری هست و حالِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تغییر کرده است، «الَّذِی کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ (سَلَّمَ) یدْأَبُ فِی صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فِی لَیالِیهِ وَ أَیامِهِ»!
حضرت سجّاد سلام الله علیه هم شب و هم روز را خیلی مبسوط توضیح داده است، «بُخُوعاً لَک فِی إِکرَامِهِ»، میگوید میهمانیِ بزرگِ پیغمبر بود، آمادهسازی برای آن میهمانیِ بزرگ!
تا اینکه پیامبر از دنیا رفت.
آدمی که خبر ندارد عبادت یعنی چه، خیال میکند که با هر رکوع و سجود او چیزی به حساب خدا واریز میشود، لذا هر از چندگاهی هم به خود میبالد.
حالِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میدیدند که در اوجِ خضوع و تواضع و خشوع عبادت میکرد.
وقتی یک نفر مانند من این ماجرا را نگاه کند، میگوید در مرحلهی سوم اصلاً نباید با من کار داشته باشد. قاعدتاً اگر قرار باشد مرا صدا بزند میگوید برو از مرحلهی یک شروع کند و از ماه رجب بیا، این کلاس درجهبندی دارد و پیشنیاز میخواهد و برای رفتن به این مرحله، آن دو مرحلهی قبلی لازم است.
اما ما با یک أکرم الأکرمین طرف هستیم.
چه بسا اگر ما دو مرحله یک میهمانی گستردهای بدهیم و کسی مانند من هم نرود، مرحلهی بعد اصلاً او را دعوت نمیکنیم، اما اینجا همه را مورد خطاب قرار داد، گرچه خوشا به حال کسانی که مقدّمات را طی کردهاند و امشب سرِ جای درست قرار گرفتهاند. «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ»،[5] خدا میداند که روز قیامت وقتی پرده از روی اعمال ما و حقایق کنار برود، خدا میگوید شما را به اینجا دعوت کرده بودم، بعد تو را هم دعوت کردم.
خدای متعال دید اگر مانند ماه رجب و شعبان مرا دعوت کند و بفرماید که ثواب دارد و کار خیلی خوبی است، من دوباره غافل هستم، برای همین فرمود که هم دعوت هستید و هم اگر به این میهمانی تشریف نیاورید شما را مؤاخذه میکنم.
من هم که بیچاره هستم، اکرام نمیفهمم، قبلاً مرا دعوت کرده بود، اما دید من نمیپذیرم و نمیخواهم بین خوبان باشم، او میتوانست مرا رها کند ولی این کار را نکرد، فرمود: «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ»، شما نمیآیید، من دعوت کردهام، و اگر با من همراه نشوید و به این میهمانی نیایید، شما را جریمه میکنم.
لذا من همان آدمِ فراریِ رجب و شعبان هستم، ماه رمضان از ترسِ عقوبت روزه میگیرم، چون زبانی جز این نفهمیدم، او هم خواست مرا حفظ کند.
اگر میخواست بگوید بیا که ماه رمضان خیلی خیرات و برکات دارد، من مانند ماه رجب و ماه شعبان فرار میکردم. و چون او أرحم الرّاحمین است نخواست که من از دست بروم.
ماه رمضان از این جهت…
برای اولیای خدا، برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، لازم نبود که خدای متعال بفرماید واجب است و اگر نیایید مجازات میشوید.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایامی که حکومت نداشت روزانه هزار رکعت نماز میخواند، فرمود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سه روز غذا از نان جو سیر میل نکرد! برای امیرالمؤمنینی که هر روز گرسنه بود، وجوبِ روزه معنا نداشت، نیازی نبود، « یدْأَبُ فِی صِیامِهِ وَ قِیامِهِ»! اصلاً شیوهی او این است که از صبح تا شب روزه بود و از شب تا صبح عبادت میکرد، آن هم آن عبادتِ پیغمبر که خواب را به خودش زهر میکرد، دو رکعت و دو رکعت و چهار رکعت و چهار رکعت نماز میخواند، دقایقی میآرمید و دوباره بلند میشد و نماز میخواند، این نفس را بیچاره کرده بود و فرمود که من شیطان خود را کشتهام.
برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و صدیقه طاهره سلام الله علیها که…
ما آقای بهجتِ نود ساله را دیدهایم، ندیدهایم آنقدر به رکوع ایستاده باشد که پاهای ایشان ورم کرده باشد، ولی برای صدیقه طاهرهی هجده ساله نوشتهاند آنقدر به رکوع ایستاد که «حَتَّى تَوَرَّمَت قَدَمَاهَا»!
برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که وجوب رمضان لازم نبود، وجوبِ رمضان برای فراریهاست، برای آن کسانی است که دلخواه نمیآیند و خدا هم نمیخواهد اینها را مجبور کند، به اینها تَشَر میزند و میفرماید اجازه نمیدهم به این میهمانی نیایی.
اگر ما ملتفت باشیم، کسانی که مانند من فراری هستند، میبینند ماه رمضان ماهِ التفاتِ خدا به من هم هست، آن هم بصورتِ خاص! چون با وجوب من را هم بر سرِ این سفره نشانده است، من ماه رجب و شعبان جا میمانم، ماه رمضان از ترسِ عقوبت هم که شده است مرا همراه میکند. از سرِ محبّت من را هم به زور به این میهمانی آورده است.
الحَمدُلله الَّذِی وَجَبَ الصَّومَ عَلَینَا لِشِدّةِ رَحمَتِهِ
اگر من خودم را جای خدا بگذارم، میگفتم این شخص را اصلاً راه ندهید، ولی او أرحم الرّاحمین است، خالقِ من هم هست، نمیخواهد من از دست بروم، لذا فرصتهای سوخته را… درست است که اگر ملتفت شوم دلم میسوزد، اما اجازه نمیدهد که ماه رمضان را از دست بدهم، حداقل به اندازهی همین نخوردن و نیاشامیدن.
در ماه رمضان تنازعها را کنار بگذاریم
ماه رمضان ماه خیلی عجیبی است، همه چیزِ ماه رمضان عجیب است. میهمانیِ حضرت حق است. در میهمانی خوردن و آشامیدن جزو لوازمِ میهمانی است، این میهمانی خوردن و آشامیدن ندارد، چون میهمانیِ دل است، دلها میهمان هستند، و برای اینکه دل متوجّه شود باید قطع عُلقه کرد تا احساس حضور رخ دهد.
ما بعضی اساتید را داشتیم که در ماه مبارک رمضان وقتی سؤال علمی میپرسیدیم، میفرمود که اگر ضروری است عرض میکنم! چرا؟ چون نمیخواست پاسخِ یک مؤمن را ندهد. اما میفرمود اگر فرصت هست و ضروری نیست، ان شاء الله بعد از ماه رمضان. که ما میفهمیدیم که ماه رمضان ماهِ بحثِ هر علمی هم نیست.
فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست.
یکی از مهمترین چیزهای این ماه قطعِ تنازعها و مجادلههاست. یک ماه دعواهای سیاسی و سر و کله زدن را به فضل الهی کنار بگذاریم. نمیگویم یعنی انجام وظیفه نکنیم، چون عمدتاً این کار انجام وظیفه نیست، ما اوقات فراغت خود را با غیبت پُر میکنیم، یا با تنازع، به نام دفاع از دین!
ما بعضی از مفاهیم دینی را به لجن میکشیم، امر به معروف و نهی از منکر را به یک شکل، دفاع از دین را به یک شکل، توسعه و تبلیغ دین را به یک شکل.
آنقدری که ما دیدیم اولیای خدا ماه مبارک رمضان حرف اضافه نمیزنند، ما استادی داریم که هر وقت به او رجوع میکنیم میفرماید: «مبشّرات چه داری؟»، یعنی از امام زمان ارواحنا فداه چه خبر؟ خوابی ندیدهای؟ یک ولی خدا را ندیدهای که یک پیغامی بدهد؟ پیغامی نشنیدهای؟ انسان میبیند که ما کجاییم و اینها کجا هستند!
اینها در طول سال اینطور هستند، کسانی هستند که در طول سال نمیتوانید کنارشان حرف بیخود بزنید، بالاخره معلوم است که بهرهی او در ماه رمضان، چیزهای دیگری است.
خلاصه اینکه ماه رمضان برای همهی ما غیر از نخوردن و نیاشامیدن، خوب است که کفّ نفس باشد، تا ان شاء الله چشم دل باز شود. وگرنه نستجیربالله بعد از ماه مبارک رمضان، بهرهی ما همین نخوردن و نیاشامیدن و یک شبه رژیم غذایی است.
ماه رمضان، ماهِ حقیقتِ قرآن
ماه مبارک رمضان ماه حقیقتِ قرآن است، ماه امام زمان ارواحنا فداه است، شهر الله است، و أقل این است که اگر من خبر ندارم هر روز یک مرتبه با یک توجّهی که توجّه دارم، بگویم «اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها» خدایا! از طرف همهی مؤمنین و مؤمنات در شرق و غربِ عالم، «سَهْلِها وَجَبَلِها» آن کسی که در کوه است، آن کسی که در بیابان است، آن کسی که در شهر است، آن کسی که در روستاست، «وَبَرِّها وَبَحْرِها» آن کسی که در دریاست، آن کسی که در خشکی است، مُرده یا زنده، به مولای ما «مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّهِ» یک سلامی از طرف ما برسان. او که هر لحظه ما را دعا میکند، هر مرتبه که پروندهی اعمال ما به دست او میرسد برای ما گریه میکند…
اگر انسان قدری متوجّه شود و قدری تعلّقات ما کم شود، انسان یادِ این موضوع میافتد که اگر در این جمع یک پیامکی یا یک تصویری در خصوصیِ گوشیِ شما برایتان بیاید و بگویند این شیخ که اینجا حرف میزند در فلان جا غلطِ اضافه کرده است، چه حالی به من دست میدهد؟
ان شاء الله خدای متعال به برکتِ امام زمان ارواحنا فداه آبروی دوستان امام زمان ارواحنا فداه را در دنیا و آخرت حفظ کند.
از همه بالاتر این است که امام زمان ارواحنا فداه همه چیزِ مرا میداند و او بارها برای من وساطت کرده است.
فریبِ زرق و برقِ دنیا
اینکه من میل ندارم با او سخن بگویم، برای این است که ذهن و دل و چشم من به دنبال چیزهایی است که در طول سال هست.
خدای متعال دید در طول سال زرق و برق این دنیای دروغ مرا فریب داده است، خدای متعال میخواست ما را بر سرِ یک میهمانی ببرد که تجربه کنیم یک میهمانی هم هست که اگر نخوری و نیاشامی و قدری چشم من به دنبال خوردنیها و نوشیدنیها ندود، شاید تمرکزی پیدا شود و توجّهی ایجاد شود، حتّی برای آدمهای کورباطنی مثل من که فقط نخوردن و نیاشامیدن، در ماه رمضان، آن لحظهای که تشنه هستم…
میگوید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند دستور به ما داده است، یکی اینکه هنگام افطار که تشنه و گرسنه شدی، به یادِ گرسنگیِ قیامت خودت بیفت.
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود که روز قیامت همه برهنه هستند، مادرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها با حالتِ از حال رفتن در آمد، از شدّتِ حیاء نتوانست تحمّل کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من ضمانت میکنم که تو پوشیده هستی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود در ماه مبارک رمضان که گرسنه و تشنه هستی، به یادِ گرسنگی و تشنگی روز قیامت بیفت.
امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام فرمودند: وقتی جدّ ما را کشتند گرسنه و تشنه بود.
اگر کسی حولِ قیامت را نفهمد، این را میفهمد که بچههای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تشنه بودند، آن لحظهای که میخواست به میدان برود، اینها از شدّت تشنگی مشرف به موت بودند و میخواستند به دنبال حضرت بدوند.
این برای این بود که ما را برگرداند.
میهمانیِ این ماه میهمانیِ حضورِ دل است، دلی که هرجایی نباشد و هر کسی را راه نداده باشد، خیلی زود میفهمد باید چه کسی را به خانهی دل راه بدهد.
قرآن کریم هم فرموده است که آدمیزاد دو دل ندارد که دو محبوب داشته باشد، طرف پهلوانِ زهد بود چشم به دنیا باز نمیکرد. ما با این گوشیهایمان مدام دنیای بزک شده را تماشا میکنیم، چیزی که چشم میبیند دل میخواهد، دلها مملو است، وقتی دل مملو است به آن چیزی که باید میل پیدا کند میل پیدا نمیکند.
یکی از جهاتی که در این ماه میگویند نخور، آشامیدنیها و شهوات و امیال را محدود و کمرنگ میکند، علّت این امر این است که میخواهد چشم من به حقیقت باز شود.
پزشکی که به بیمار خود، قبل از عمل جراحی بعضی از پرهیزها را میدهد، بیرحم نیست، میخواهد او را درمان کند.
ما برای این دنیا نیستیم، قرار هم نیست که در این دنیا زندگی کنیم، ما بخواهیم یا نخواهیم، ما را برای اینجا خلق نکرده است، ولی من در این دنیا گیر کردهام.
برای همین هم اگر از آرزوها سؤال کنند، بیشتر آرزوها امیال است، حتّی آنهایی که ظاهرِمعنوی دارد، ما در بعضی از شبه عباداتی هم که انجام میدهیم، آنقدر لذّت میبریم، که باز هم معلوم نیست چقدر انجام وظیفه است.
این ماه خواسته است ما را به این موضوع متوجّه کند که ما داراییهایی داریم، ما برای جای دیگری خلق شدهایم.
دیدهاید وقتی کسی به میهمانی میرود و مدام سالاد میخورد، میگویند غذا هم میدهند، شکم خودتان را با کاهو پُر نکنید!
ما به این دنیا آمده بودیم که با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همگام بشویم، در مدارِ فکرِ صدیقه طاهره سلام الله علیها فکر کنیم، آماده بشویم که قیامت و ملکوت ما با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام زمان ارواحنا فداه و زهرای مرضیه سلام الله علیها همگام بشود، اما وقتی به مطاع دنیا رسیدم خودم را خفه کردم.
برای همین میگویند با چه کسانی نشست و برخواست کنید، مثلاً میپرسند با چه کسی بنشینیم؟ فرمود: با کسی که وقتی او را میبینی تو را به یاد خدا بیندازد.
حضرت حق جلّ و اعلی ما را به ماه رمضان آورد که کمی هم نخوریم، قدری قرآن بخوانیم…
دیدهاید بعضی اوقات طرف میگوید چرا به پیغمبر وحی شد و به ما وحی نشد؟ آیا خیلی دوست داری به تو وحی شود؟ قرآن را بخوان! این قرآن همان وحی است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیده است. نمیخواهم بگویم فهم من و شما همان فهمِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، ولی همین کتاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وحی شده است، برای همین پیغمبر اکرم به ملکوت میرفت. اگر غیر از این بود که ما سرِ کار بودیم!
آنقدر که گوش و چشم و دهان من پُر است که اصلاً جا ندارد بخواهم به چیزی نگاه کنم، وقتی انسان بیمار میشود، وقتی بچهای را بد تربیت کنند و مدام به او فست فود بدهند، دیگر ذائقهی او خراب میشود و فقط نسبت به فست فود میل دارد. پزشک هم قدری پرهیز میدهد.
ماه مبارک رمضان ماه بازگشت به خود است، خودِ ما و اصلِ ما که این چیزها نبود، کسانی در این دنیا هستند که همان زمانی که من به کارهای بیهوده میپردازم… عدّهای به دنبال تقویت قدرت هستند، عدّهای به دنبال تقویت ثروت هستند، عدّهای هم در این عالم هستند که نگاه میکنند امام زمان ارواحنا فداه در حال چه کاری است.
من که اینقدر خوردم و بردم و شنیدم و دیدم که اصلاً جا ندارم و سیریِ کاذب پیدا کردهام.
استادی داشتیم که کسی به او گفت: آقا! چرا من نمیتوانم نماز شب بخوانم؟ فرمود: چون چشم خودت را در روز کنترل نمیکنی. وقتی چشم خودت را در روز کنترل نمیکنی، سیریِ کاذب داری و تشنهی آن معنویت نیستی.
آدمی که یک بشکه آب خورده است، اگر به او بهترین نوشیدنی را هم تعارف کنید، دیگر او جایی ندارد.
امروز آنقدر همه چیز قاطی شده است دیگر نمیشود این حرفها را هم زد، میگوید اگر موسیقی گوش بدهی، مخصوصاً موسیقی حرام یا شبههناک، که حلال و غیرشبههناک آن کم پیدا میشود، شنیدن آوای ملکوتی به گوش شما حرام میشود. گوش شما پُر شده است، گوش پُر هم که توبه ندارد، مانند آدمی که غذا خورده است، اگر توبه کند، فعلاً تا این شکم خالی شود، توبه هم قبول شود شما را عذاب نمیکنند، ولی برای خوردنِ بعدی دیگر جایی نداری.
چشمی که پُر شود، اگر توبه هم کند، طول میکشد تا ولعِ دیدن پیدا کند، گوشی هم که پُر شود، طول میکشد تا برای شنیدن ولع پیدا کند. لذا ذائقهی او به مرور تغییر پیدا میکند.
مهمترین دعوا دعوای من است در کش و قوس من بین حضرت حق و ابلیس است، من در آنجا گیر هستم. آدمی که او را از دو طرف میکشند، یک طرفِ آن سقوط است و یک طرفِ دیگر سعادت است، و اگر لحظهای حواس او را پرت کند سُر میخورد و سقوط میکند، این آدم به این راحتی فرصت پیدا نمیکند راجع به هر موضوعی ورود کند و اظهار نظر کند، خیلی کم پیش میآید که انسان بخاطر خدا در یک نزاعی وارد شود. یا دعوای حزبی و باندی است، یا رو کم کردن است یا…
لذا اساتید ما وقتی به ماه مبارک رمضان میرسیدند، اگر سؤال دینی و شرعی هم میپرسیدیم، اگر خیلی مبتلابه نبود، میگفت بعد از ماه رمضان جواب میدهم، اما اگر ضروری است عرض کنم. بقیهی کارهای خود را هم کنار میگذاشتند.
اهمیّتِ انس با قرآن کریم
امام در رهبریِ جمهوری اسلامی، قریب به ده جزء قرآن میخواند!
من کسی را میشناختم که مشکل بینایی داشت، باید همزمان با سه ذرّهبین قرآن میخواند، هر روز پنج جزء قرآن میخواند. قرآن خواندن یعنی پای وحی الهی نشستن. اگر من واقعاً دلسوز دین هستم، اگر راست بگویم باید اول برای خودم دلسوزی کنم، اگر دل من برای خودم نمیسوزد قطعاً روی منبر هم دل من برای شما نمیسوزد. اگر من برای خودم وقت نمیگذارم، قطعاً دلم برای شما نمیسوزد که این یک ساعتی که وقت شما را گرفتم، آیا میارزید این حرفها را بزنم یا نه؟
آدمی که در اولویت بندی او در این ماه انس با قرآن نیست، معلوم است که در گیجی به سر میبرد.
اساتید ما میگفتند که تو دائماً قرآن بخوان، بعد خدا بابِ فهم باز میکند. اول باید یک انسی پیدا کنید. آن کسانی که به سرِ درس رفتهاند میدانند، یا اگر شما به منبر جدیدی بروید میخواهید بدانید که چه چیزی میگوید، تا یک انسی پیدا کنید و ادبیات او برای شما روشن شود.
قرآن حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، حقیقتِ امام زمان ارواحنا فداه است، اگر من واقعاً خیلی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارم، قرآن متنِ مکتوبِ حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. اگر من امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خیلی دوست دارم، باید برای او وقت بگذارم.
بزرگیِ شکستن دل را جدّی بگیریم
ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که این ماه مبارک رمضان روزهی ما از نخوردن و نیاشامیدن توسعه پیدا کند به ندیدنِ چیزهایی که ضروری نیست، بلکه شبهه دارد یا حرام است. همین گوشیهایی که در دست ماست و در حالِ کشاندنِ خانوادهها به نابودی است، آنقدر جوانِ هیئتی هست که دل شکسته است و به هیئت رفته است! ماه رمضان ماهِ روزه است، یعنی ترکِ دل شکستن.
زهرای مرضیه سلام الله علیها نسبت به شیعیان خود غیور است، اگر مردی به همسر خود یا زنی به شوهر خود ظلم کند، نخوردن و نیاشامیدن چه فایدهای دارد؟
خیلی اوقات در هیئت فکر میکنند من خوب هستم، اما من در خانه مانند شمر هستم، نعوذبالله نمایندهی غضبِ الهی هستم! میآیم و میروم، بعد هم میگویم بیست سال به هیئت آمدم و هیچ اتفاقی رخ نداد!
اگر کسی در ماه مبارک رمضان جلوی مردم روزه بگیرد و بصورت پنهانی روزهخواری کند، آیا بهرهای از آن روزه برده است؟ لا والله! لا والله! لا والله!
اگر دل بشکند همین است، اگر دلی از من شکسته شده است، یعنی من وارد ماه رمضان نشدهام. این ماهی که «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ»، همه را دعوت کرده است، من خودم با دل شکستن، مانعِ ورودِ خود میشوم.
نخوردن و نیاشامیدن، استعاره از این است که غضبِ خود را کنترل کنم، دل نشکنم، بلکه دل بدست بیاورم.
در خانهای که بین زن و شوهر رفق و مدارا و مهر و محبّت نیست، خدا هم نیست!
فرمود: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا»،[6] از آیات خدا این است که برای شما همسرانی قرار داد، «لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» تا آرامش پیدا کنید، «وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»، بین شما مودّت و رحمت قرار داده است، خدا خواسته است که مودّت و رحمت باشد. بعد فرمود شیاطین اینطور هستند که بین زن مرد اختلاف ایجاد میکنند.
حال شما ببینید که من آب به آسیابِ کدامیک میریزم. آیا من در خانهی خود به مودّت و رحمت دامن میزنم یا به شقاق و نفرت و درگیری و بیمحبّتی.
خدای متعال مرا بین خوبان دعوت کرده است، «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ»، ولی میفرماید اگر میخواهی به این میهمانی بیایی، باید نخوری و نیاشامی و جلوی شهوات خودت را بگیری. یکی از مهمترین شهوات همین غضب است.
شما جلوی غضب را بگیر، بعد ببین امام زمان ارواحنا فداه شما را در آغوش میکشد یا نه.
علامتِ مادّیِ ظاهری این امر این است که آیا در این زندگی خوش و خُرّم هستی یا نه؟ ممکن است هر کدام از زن و شوهرها عیبهایی داشته باشند، اما اولیای خدا وظیفهی خود را کامل انجام میدهند. حتّی کسی را داشتهایم که زن یا شوهری داشته است که بد اخلاق هم بوده است، با اینکه او بیچاره میشود، اما این شخص کارهای خود را انجام داده است و وظایف خود را انجام داده است و خوش و خُرّم هم هست.
یکی از علائمِ اهلِ ایمان
یکی از علائمی که شما متوجّه شوید یک نفر اهل ایمان است یا نه، ببینید آیا در خصوصی خودش افسرده و غمگین و ناراحت است، یا خوش و خرّم است و خودش را در آغوش خدا میبیند.
این موضوع نقش بازی کردنی نیست، هر وقتی دیدید که کسی در خصوصیِ خودش یک انسانِ غمگین است، بدانید که با خدا فاصله دارد.
در این دنیا هیچ کسی به اندازهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین غم ندیده است، اما هم در مورد سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شنیدهاید که نوشتهاند هر چه داغ میدید چهره برافروختهتر میشد.
خودمان مانعِ دعوتِ الهی نشویم
خدایا! تو چه کسی هستی که این سفره را برای من پهن کردهای؟
آن خدای غنی بالذات که در این ماه رمضان، همین ماه رمضانی که الآن به آن وارد شدهایم، امام زمان ارواحنا فداه میهمانِ حضرت حق است که خودش میزبان عالم است!
دیدهاید وقتی میهمان اصلی به یک میهمانی میآید، حواسِ میزبان از بقیه پرت است. خدای متعال خیلی ارحم الرّاحمین است که به من هم مانند شما خطاب کرده است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»،[7] چه مدالی داده است! برای من هم درنظر گرفته است! «كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ».
خیلی به سرِ ما منّت گذاشته است که ما را مورد خطاب قرار داده است.
امام زمان ارواحنا فداه میهمانِ حضرت حق است، کَرَم را ببینید که در کنارِ امام زمان ارواحنا فداه به من هم نگاه میکند! من هم مخاطبِ «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ» هستم، منتها میفرماید که مانع درست نکن، او که تو را راه داده است، تو خودت مانع ایجاد نکن.
دعای امام کاظم علیه السلام برای ورود به ماه مبارک رمضان
حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه یک دعایی برای ورودی به ماه مبارک رمضان دارد، این دعا هم در کتاب شریف «کافی»، هم در کتاب شریف «من لا یحضر»، هم در کتاب شریف «تهذیب»، در کتب اصلی شیعه آمده است. سند این دعا در کتاب شریف کافی صحیح هم هست.
با این عنوان که ماه مبارک رمضان اولِ ماهِ معنوی است، خدای متعال میفرماید هر چیزی که بودی، هر چیزی که هستی، من در این ماه تو را محترم، مانند بندگان محترم خودم دعوت کردم، هر چیزی که بود ندید گرفتم، «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ»، اینجا در ورودی نمیگوید حساب و کتاب کنید ببینید آیا ارزش دارد یا نه، همه را دعوت کرده است.
بعضی از بزرگان ما میگویند از این جهت، و طبق این روایت، شروع سالِ معنوی است. میگوید هرچه بود گذشت، آن قرارهای قبلی گذشت، رفوزه شدی یا هر چیزی که بود، این یک سالِ جدید است.
اول این دعا را میخوانم، خودتان بقیهی دعا را ملاحظه کنید.
میگوید موسی بن جعفر سلام الله علیه میفرمود: «اُدْعُ بِهَذَا اَلدُّعَاءِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مُسْتَقْبِلَ دُخُولِ اَلسَّنَةِ»…[8] آغازِ سال معنوی این دعا را میخواندند.
اینطور شروع میشود: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ اَلَّذِي دَانَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ» هر چیزی نسبت به او منقاد و مطیع است، «وَ بِرَحْمَتِكَ اَلَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ»… از اینجا شروع میشود، تا دعاهایی دارد که خیلی زیباست. ان شاء الله خودتان زمانی ملاحظه میفرمایید. دعای مختصری است، عبارات زیادی از آن شبیه دعای کمیل است، ولی تفاوتهایی هم دارد. دائم میگوید خدایا! در این اول سال… خدایا! کأنّه هنوز از من ناامید نشدهای، آیا ندیدی من شعبان چه کردم؟ آیا ندیدی من ندید گرفتم؟ بلکه نمیتوانم بگویم، آیا ندیدی من چه غلطهایی کردم؟ باز دوباره مرا دعوت کردی.
ان شاء الله خدای متعال جمع ما را جزو آن کسانی قرار دهد که از این ماه رمضان بهرهمند هستند.
خدایا! این ماه رمضان را مایهی نزدیک شدن ما به امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! این ماه رمضان دغدغههای امام زمان ارواحنا فداه را برای توبهی ما کم کن.
خدایا! دست ما را به صاحبمان برسان.
خدایا! بَلِّغْهُ مِنّا تَحِیةً وَ سَلامًا، عرض سلام ما را به محضر امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.
روضه و توسّل به صدیقه طاهره سلام الله علیها
در این ادعیهی ماه مبارک رمضان، بالاخره فاتح و خاتم صدیقه طاهره سلام الله علیها است، در این ادعیهی ماه مبارک رمضان هم هست که «یَا مَنْ فَطَمَ بِفَاطِمَةَ عَلَیهَا اَلسَّلاَمُ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ» ای خدایی که به حقِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دوستان او را از آتش نجات دادی.
مادر عالم وجود اگر بنا بر این بود که دلش فقط برای فرزندانی که به دنیا آورده است، یعنی حسنین و زینبین علیهم السلام بسوزد، باید دستِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میگرفت و میفرمود این مردمی که لیاقت ندارند و علی را کنار گذاشتند و به سراغ دیگری رفتند، بگذار در همین آتشِ غضبِ خودشان گرفتار شوند، و بعد هم از شهر مدینه میرفتند. اما مادری کرد.
شبها استر سوار شد، شأن او این نبود، وضع ایشان هم مناسب سوار شدن بر مرکب نبود، اهلِ رو زدن هم نبود، حق هم برای مردمِ مدینه روشنِ روشن بود، «وَ یَومَ الغَدِیرَ استَوضِحَ الحَقَّ اَهلَهُ»،[9] حق روشن بود، اما خواست مادری کند، شبها به درِ خانهی مهاجرین و انصار رفت، عمدتاً هم انصار، شبانه و مخفیانه…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همراهی میکرد، خدا میداند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه کشیده است… امیرالمؤمنین که نمیتوانست یک کنیز مطبخی را در خیابان تحمّل کند، شبها به دنبال صدیقهی طاهره سرزده به درِ خانهی انصار رفتند…
امام زمان ارواحنا فداه پسرِ این مادر است، صدمه میخورد، در روایت هم هست صبر ایّوب دارد، خیلی داغ دیده است و سختی کشیده است و ما را دعا کرده است…
خلاصه کار به جایی رسید که حکومت دید اگر بخواهد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تحمّل کند، ممکن است وضع مدینه بهم بخورد، لذا حمله کردند و چه کردند که نمیتوانم بگویم، اتفاقاتی که افتاد، منسوب به امام صادق علیه السلام است که حال مادر خود را اینطور توصیف کرده است…
ما امشب به نخِ چادرِ شما متوسّل هستیم، به نخِ چادری که زین العابدین صلوات الله علیه هم پناه برده بود…
امام سجّاد علیه السلام به یزید فرمود باید همهی اموال غارتی را به ما پس بدهید، یزید گفت: آنها در کوفه و کربلا غارت شده است، اینجا شام است، پول آنها را میدهیم. حضرت فرمود: پول آنها به درد ما نمیخورد. یزید گفت: مگر چه چیزی در آنها بوده است؟ حضرت فرمود: گردنبند و چادر مادرمان در آنها بوده است، وقتی ما گرفتار میشویم به آنها پناه میبریم…
بیبی جان! ما هم امشب میگوییم: ضَیْفُکَ بِبَابِک… گنهکار و روسیاه هستم ولی برای اینکه پسرِ شما یعنی امام زمان ارواحنا فداه کمتر دردسر بکشد، امشب به درِ خانهی شما آمدهایم، «ضَیْفُکَ بِبَابِک، مِسْکِینُکَ بِبَابِک، عُبَيْدُكَ بِفِنَآئِك»، بالاخره روسیاه هستیم، ولی دوست داریم جزو کسانی باشیم که دردسرمان برای پسر شما کم باشد…
من هم به این جمله پناه میبرم، امام صادق علیه السلام فرمود: دیگر بعد از این حوادث، اتفاقاتی و ضرباتی، «ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها صلي الله عليه و آله مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ»[10] سر دائم درد شدید داشت، دستمال به سر بسته بود، «ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها صلي الله عليه و آله مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ» بدن از بین رفت، «مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ» دل سوخت، «مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ» دیگر نمیتوانست قد راست کند، هجده ساله بود ولی خمیده شده بود، «يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ» دائماً خَم بود…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد خانه شد، ما نمیتوانیم این صحنه را تصوّر کنیم، انسان قبض روح میشود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که خودش فرمود «أَنَا مَلْجَأُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَأْمَنُ كُلِّ خَائِفٍ»[11] هر کسی ضعیف است به من پناه ببرد، هر کسی ترسیده است من به او امنیت میدهم؛ کار به جایی رسید برای اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کشته نشود، آن بیبی آسیب دید… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد خانه شد و دید صدیقه طاهره سلام الله علیها بیصدا گریه میکند، دیگر توانِ بلند گریه کردن نداشت، بلکه توانِ درست نفس کشیدن نداشت، دنیا روی سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خراب شد، شما در دعای توسّل به صدیقه طاهره سلام الله علیها عرض میکنید «يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا»، اگر ما بگوییم، ما عبد هستیم و او هم مولات ماست…
همینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد خانه شد و دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیصدا گریه میکند، دوید و سرِ او را به دامان گرفت و عرض کرد: «يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ»،[12] چرا اینطور گریه میکنی؟ آیا دست تو درد میکند؟ آیا پهلوی تو درد میکند؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلافاصله فرمود: «أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي» برای غربتِ تو گریه میکنم…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] صلوات شعبانیه
[5] بحار الانوار، جلد 96، صفحه 157
[6] سوره مبارکه روم، آیه 21 (وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)
[7] سوره مبارکه بقره، آیه 183 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
[8] الکافي، جلد ۴، صفحه ۷۲ (عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اُدْعُ بِهَذَا اَلدُّعَاءِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مُسْتَقْبِلَ دُخُولِ اَلسَّنَةِ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ مَنْ دَعَا بِهِ مُحْتَسِباً مُخْلِصاً لَمْ تُصِبْهُ فِي تِلْكَ اَلسَّنَةِ فِتْنَةٌ وَ لاَ آفَةٌ يُضَرُّ بِهَا دِينُهُ وَ بَدَنُهُ وَ وَقَاهُ اَللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ شَرَّ مَا يَأْتِي بِهِ تِلْكَ اَلسَّنَةَ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ اَلَّذِي دَانَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَ بِرَحْمَتِكَ اَلَّتِي «وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» وَ بِعِزَّتِكَ اَلَّتِي قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَيْءٍ وَ بِعَظَمَتِكَ اَلَّتِي تَوَاضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْءٍ وَ بِقُوَّتِكَ اَلَّتِي خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ اَلَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْءٍ وَ بِعِلْمِكَ اَلَّذِي «أَحٰاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ» يَا نُورُ يَا قُدُّوسُ يَا أَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ يَا بَاقِي بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ يَا اَللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا اَللَّهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تُغَيِّرُ اَلنِّعَمَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تُنْزِلُ اَلنِّقَمَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تَقْطَعُ اَلرَّجَاءَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تُدِيلُ اَلْأَعْدَاءَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تَرُدُّ اَلدُّعَاءَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي يُسْتَحَقُّ بِهَا نُزُولُ اَلْبَلاَءِ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تَحْبِسُ غَيْثَ اَلسَّمَاءِ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تَكْشِفُ اَلْغِطَاءَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تُعَجِّلُ اَلْفَنَاءَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تُورِثُ اَلنَّدَمَ وَ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تَهْتِكُ اَلْعِصَمَ وَ أَلْبِسْنِي دِرْعَكَ اَلْحَصِينَةَ اَلَّتِي لاَ تُرَامُ وَ عَافِنِي مِنْ شَرِّ مَا أُحَاذِرُ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ فِي مُسْتَقْبِلِ سَنَتِي هَذِهِ اَللَّهُمَّ رَبَّ اَلسَّمَاوَاتِ اَلسَّبْعِ وَ اَلْأَرَضِينَ اَلسَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ رَبَّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِيمِ وَ رَبَّ اَلسَّبْعِ اَلْمَثَانِي وَ اَلْقُرْآنِ اَلْعَظِيمِ وَ رَبَّ إِسْرَافِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ جَبْرَئِيلَ وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ سَيِّدِ اَلْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ اَلنَّبِيِّينَ أَسْأَلُكَ بِكَ وَ بِمَا سَمَّيْتَ يَا عَظِيمُ أَنْتَ اَلَّذِي تَمُنُّ بِالْعَظِيمِ وَ تَدْفَعُ كُلَّ مَحْذُورٍ وَ تُعْطِي كُلَّ جَزِيلٍ وَ تُضَاعِفُ مِنَ اَلْحَسَنَاتِ بِالْقَلِيلِ وَ اَلْكَثِيرِ وَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ يَا قَدِيرُ يَا اَللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَلْبِسْنِي فِي مُسْتَقْبِلِ هَذِهِ اَلسَّنَةِ سِتْرَكَ وَ نَضِّرْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ أَحِبَّنِي بِمَحَبَّتِكَ وَ بَلِّغْنِي رِضْوَانَكَ وَ شَرِيفَ كَرَامَتِكَ وَ جَزِيلَ عَطَائِكَ مِنْ خَيْرِ مَا عِنْدَكَ وَ مِنْ خَيْرِ مَا أَنْتَ مُعْطٍ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ وَ أَلْبِسْنِي مَعَ ذَلِكَ عَافِيَتَكَ يَا مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوَى وَ يَا شَاهِدَ كُلِّ نَجْوَى وَ يَا عَالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ يَا دَافِعَ كُلِّ مَا تَشَاءُ مِنْ بَلِيَّةٍ يَا كَرِيمَ اَلْعَفْوِ يَا حَسَنَ اَلتَّجَاوُزِ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ فِطْرَتِهِ وَ عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَى خَيْرِ وَفَاةٍ فَتَوَفَّنِي مُوَالِياً لِأَوْلِيَائِكَ مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ اَللَّهُمَّ وَ جَنِّبْنِي فِي هَذِهِ اَلسَّنَةِ كُلَّ عَمَلٍ أَوْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ يُبَاعِدُنِي مِنْكَ وَ اِجْلِبْنِي إِلَى كُلِّ عَمَلٍ أَوْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ يُقَرِّبُنِي مِنْكَ فِي هَذِهِ اَلسَّنَةِ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ وَ اِمْنَعْنِي مِنْ كُلِّ عَمَلٍ أَوْ فِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ يَكُونُ مِنِّي أَخَافُ ضَرَرَ عَاقِبَتِهِ وَ أَخَافُ مَقْتَكَ إِيَّايَ عَلَيْهِ حَذَراً أَنْ تَصْرِفَ وَجْهَكَ اَلْكَرِيمَ عَنِّي فَأَسْتَوْجِبَ بِهِ نَقْصاً مِنْ حَظٍّ لِي عِنْدَكَ يَا رَءُوفُ يَا رَحِيمُ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِي فِي مُسْتَقْبِلِ هَذِهِ اَلسَّنَةِ فِي حِفْظِكَ وَ جِوَارِكَ وَ كَنَفِكَ وَ جَلِّلْنِي سِتْرَ عَافِيَتِكَ وَ هَبْ لِي كَرَامَتَكَ عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاءُ وَجْهِكَ وَ لاَ إِلَهَ غَيْرُكَ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِي تَابِعاً لِصَالِحِ مَنْ مَضَى مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ أَلْحِقْنِي بِهِمْ وَ اِجْعَلْنِي مُسْلِماً لِمَنْ قَالَ بِالصِّدْقِ عَلَيْكَ مِنْهُمْ وَ أَعُوذُ بِكَ يَا إِلَهِي أَنْ تُحِيطَ بِهِ خَطِيئَتِي وَ ظُلْمِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي وَ اِتِّبَاعِي لِهَوَايَ وَ اِشْتِغَالِي بِشَهَوَاتِي فَيَحُولَ ذَلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَ رَحْمَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ فَأَكُونَ مَنْسِيّاً عِنْدَكَ مُتَعَرِّضاً لِسَخَطِكَ وَ نَقِمَتِكَ اَللَّهُمَّ وَفِّقْنِي لِكُلِّ عَمَلٍ صَالِحٍ تَرْضَى بِهِ عَنِّي وَ قَرِّبْنِي بِهِ إِلَيْكَ زُلْفَى اَللَّهُمَّ كَمَا كَفَيْتَ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَوْلَ عَدُوِّهِ وَ فَرَّجْتَ هَمَّهُ وَ كَشَفْتَ غَمَّهُ وَ صَدَقْتَهُ وَعْدَكَ وَ أَنْجَزْتَ لَهُ مَوْعِدَكَ بِعَهْدِكَ اَللَّهُمَّ بِذَلِكَ فَاكْفِنِي هَوْلَ هَذِهِ اَلسَّنَةِ وَ آفَاتِهَا وَ أَسْقَامَهَا وَ فِتْنَتَهَا وَ شُرُورَهَا وَ أَحْزَانَهَا وَ ضِيقَ اَلْمَعَاشِ فِيهَا وَ بَلِّغْنِي بِرَحْمَتِكَ كَمَالَ اَلْعَافِيَةِ بِتَمَامِ دَوَامِ اَلْعَافِيَةِ وَ اَلنِّعْمَةِ عِنْدِي إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنْ أَسَاءَ وَ ظَلَمَ وَ اِعْتَرَفَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَغْفِرَ لِي مَا مَضَى مِنَ اَلذُّنُوبِ اَلَّتِي حَصَرَتْهَا حَفَظَتُكَ وَ أَحْصَتْهَا كِرَامُ مَلاَئِكَتِكَ عَلَيَّ وَ أَنْ تَعْصِمَنِي إِلَهِي مِنَ اَلذُّنُوبِ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِي إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي يَا اَللَّهُ يَا رَحْمَانُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ آتِنِي كُلَّ مَا سَأَلْتُكَ وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ فَإِنَّكَ أَمَرْتَنِي بِالدُّعَاءِ وَ تَكَفَّلْتَ لِي بِالْإِجَابَةِ .)
[9] غدیریه ابو تمام
[10] مناقب، جلد 3، صفحه 362 (رُوِىَ اَنَّها عليهاالسلام ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها صلي الله عليه و آله مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ)
[11] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۹، صفحه ۳۳۹ (اِبْنُ اَلْوَلِيدِ عَنِ اِبْنِ أَبَانٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي خُطْبَتِهِ: أَنَا اَلْهَادِي أَنَا اَلْمُهْتَدِي وَ أَنَا أَبُو اَلْيَتَامَى وَ اَلْمَسَاكِينِ وَ زَوْجُ اَلْأَرَامِلِ وَ أَنَا مَلْجَأُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَأْمَنُ كُلِّ خَائِفٍ وَ أَنَا قَائِدُ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ أَنَا حَبْلُ اَللَّهِ اَلْمَتِينُ وَ أَنَا عُرْوَةُ اَللَّهِ اَلْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ اَلتَّقْوَى وَ أَنَا عَيْنُ اَللَّهِ وَ لِسَانُهُ اَلصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اَللَّهِ اَلَّذِي يَقُولُ أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يٰا حَسْرَتىٰ عَلىٰ مٰا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اَللّٰهِ وَ أَنَا يَدُ اَللَّهِ اَلْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا بَابُ حِطَّةٍ مَنْ عَرَفَنِي وَ عَرَفَ حَقِّي فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ لِأَنِّي وَصِيُّ نَبِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ لاَ يُنْكِرُ هَذَا إِلاَّ رَادٌّ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ .)
[12] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۸ (وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ اَلْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لاَ تَبْكِي فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اَللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لاَ يُؤْذِنَ بِهَا اَلشَّيْخَيْنِ فَفَعَلَ .)