«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
غفلت چیست؟
اگر به من بگویند که یک هدف برای دین و دینداری و آمدنِ انبیاء علیهم السلام به این دنیا بیان کنم و هدفِ تمام تلاش دستگاه ابلیس و طواغیت و تمدّنهای الحادی چیست، برداشت من این است که همهی تمدّنِ الحادی، ایجادِ غفلت است؛ و همهی رسالتِ انبیاء، که موارد خیلی زیاد دیگری هم دارد، «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»،[4] برای اینکه دین را اظهار کنند، برای اینکه مردم را متعبّد کنند… اگر بخواهم یک کلمه برای همهای اینها بگویم، میگویم «ذکر» است، دین به دنبالِ متذکّر شدنِ ماست، تمدّنهای الحادی به دنبال غفلتِ ما هستند.
غفلت هم یک چیزِ بسیار حساس است.
خدای متعال در سوره مبارکه یاسین به پیامبر ما میفرماید: قبل از تو اینها پندِ کسی را نپذیرفته بودند، اینها غافل بودند. یعنی خدای متعال همهی جاهلیتِ دورهی جاهلیت را جمعبندی کرده است و گفته است که «غافل بودند».
غافل یعنی چه کسی؟ غفلت یعنی چه؟
غفلت یعنی این کاری که این دوربینها انجام میدهند، البته برای اینها خوب است. این دوربینها یک نقطهای را بعنوان مرکز درنظر میگیرند و قابِ یک تصویر را از یک بخشی درنظر میگیرند و بقیهی فضا را ضبط نمیکنند. اصلاً زوم میکند که یک جا را بهتر ضبط کند، هرچه بیشتر زوم کند، جاهای بیشتری را نمیبیند. این موضوع برای این دوربین ضعف محسوب نمیشود.
این موضوع برای انسان ضعف است که یک جا را ببیند و چند جا را نبیند، به یک جا دقّت کند و نسبت به چند جا بیتوجّه باشد. این موضوع نقطهی ضعف محسوب میشود.
به همین موضوع «غفلت» میگویند، غفلت به همین سادگی رخ میدهد، غافل دیوانه نیست، گیج نیست، سندرومی نیست، هوش و استعداد کمی ندارد، بیدین نیست، غافل ملتفت و متذکّر نیست.
شب ولادت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بود، راجع به موضوعی فکر میکردم، ناگهان راه حل آن بحث به ذهن بنده رسید، خواستم کاغذی از داشبورد بردارم که بنویسم، وقتی به خودم آمدم دیدم تصادف رخ داده است.
غفلت به همین سادگی رخ میدهد، یعنی به یک جا توجّه میکند، اما به یک جا توجّه نمیکند.
امّ المصائب هم همین غفلت است. اتفاقاً غفلت چیزِ خیلی سادهای است که خیلی زود و راحت رخ میدهد، دین هم آمده است که ما را از غفلت نجات بدهد.
در بازی فوتبال تفاوت مربّی و بازیکن در چیست؟ این است که مربّی بخاطر اقتضای جای خود، مانند فوتبالیست غافل نیست. فوروارد فوروارد است، دفاع هم دفاع است، اما وقتی مربّی بیرون ایستاده است، ناگهان میگوید تو عقب بیا و دیگری جلو برود. حواس مربّی به همه است. آن کسی که حواس او به همه چیز است متذکّر است، آن کسی که حواس او به همه جا نیست غافل است.
غفلتِ معاویه
غافل قیامت را نمیبیند و دنیا را میبیند، تلاش غافل برای یک عرصه است و عرصهی دیگر را درنظر نمیگیرد.
اگر غفلت رخ بدهد به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض میکنند: چرا شما مانند معاویه حیلهگری نمیکنید؟ ببینید او چقدر خوب میتواند این کار را کند!
این اوج غفلت است، معاویه هم امام الغافلین است، با اینکه انسان خیلی زیرکی در فریبکاری بود و کیاست داشت، اما بشدّت شکستخورده هم بود.
امروز که من و شما در اینجا نشستهایم، من هیچ قومی را نمیشناسم که به معاویه متمسّک باشد، ممکن است بعضی از مذاهب اسلامی بگویند که معاویه از اصحاب پیغمبر است و برای ما محترم است، اما اینکه بگویند ما زندگی خود را بر اساس فکر معاویه تنظیم کردهایم… من کسی را نمیشناسم.
اصلاً اگر به کسی بگویید که چرا اوصاف تو شبیه معاویه است، ناراحت میشود.
به همان کسانی هم که میگویند ما معاویه را محترم میشماریم بگویید که پدر شما مانند معاویه است، با اینکه میگوید محترم میشماریم، اما ناراحت میشود.
اگر به ما میگویند مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باش، یا نباش، شما چه میگویید؟ میگویید: چرا نباشم؟ جان من فدای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، ای کاش من قدری شبیهِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودم.
امروز معاویه شکستخوردهی محض است، حتّی یک طرفدار هم ندارد.
گاهی ما نعوذبالله مظلومیتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را با بیدست و پا بودن، یکطور میپنداریم. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیدست و پا نبود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه غافل نبود. حضرت میدید که دنیا داریم و آخرت.
الآن اگر ما سر به آخرت ببریم، چه کسی «زَقّوم» میخورد؟ معلوم است. اینکه بخواهند به بهشتیها جزا بدهند هم معلوم است.
امروز کسی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت نمیکند که بگوید شما نمیتوانید مانند معاویه باشید.
نیاز نیست اینقدر عقب هم بیاییم.
چه چیزی ما را غافل میکند؟ اینکه وقتی ما به چیزی علاقه داریم، به آن خیلی توجّه میکنیم و مابقی چیزها را فراموش میکنیم و از دست میدهیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همزمان هم دنیا را میدید و هم آخرت را.
اتفاقاً اگر به دنبالِ فریبخورده باشیم و آدمِ حواسپرت، آن شخص معاویه بود که قیامت خود را فروخت. کسی که قیامت خود را برای دنیای فانی میدهد، خدای متعال نام او را «سَفیه» میگذارد، یعنی در معاملات او ضرر است، یعنی معاملهی سَفَهی کرده است.
مثلاً به کسی میگویند آیا خانهی خود را با پنج عدد پفک تعویض میکنی؟ میگوید: نه! با هفت پفک عوض میکنم! این معاملهی سفهی است.
کسی که برای بدست آوردن دنیا، آخرت را میدهد همینطور است، بلکه بدتر.
معاویه سال 37 در برابر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستاد و سال 60 مُرد، یعنی برای 23 سال دنیا، الآن 985 سال است که در عذاب است!
حال چه کسی کَیِّس است؟
اگر روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را نگاه کنید میفرمایند: «أَكْيَسَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ»[5] زیرکترین مردم کسی است که بیشتر به یاد مرگ است.
کسی که به یاد مرگ است، آخرت خود را به دنیا نمیفروشد.
اگر مردمِ عصرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه غافل نبودند، در عصرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حضرت عرض نمیکردند که آیا سواد و شجاعت و عبادت و مهربانی شما کمتر از معاویه است که مانند او با فریبکاری افراد را دور خود جمع نمیکنید؟
برای چقدر؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نگاه مسیحیان
این ایام ما برای برنامهای راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شروع به فیشبرداری کردهایم، بخشی از اینها مختص مسیحیانی است که بیچارهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند!
میگوید: ای روزگار! ای کاش همهی استعدادهای خودت را جمع میکردی و در هر عصری یک علی به این دنیا میآوردی که ما اینقدر یتیم نباشیم.
باید چه اتفاقی رخ بدهد که دلِ شما برای امامِ یک دینِ دیگری بتپد؟ باید او را امام خودتان بدانید، باید بیچارهی او بشوید.
دیگری میگوید: چرا شما مسلمین فکر میکنید که علی امام شماست؟ چرا نمیخواهید امام ما هم باشد؟
دیگری میگوید: آنچه ما در مسیح خوانده بودیم، در علی به کمال دیدیم. علی امام ما مسیحیها هم هست.
برای ما زهد مهم است، علی امام الزاهدین است، عدل برای ما مهم است… برای مسیحیها بعضی از اوصاف مهمتر از اوصاف دیگر است… میگوید: عدل برای ما مهم است، علی اعدل العادلین است، گذشت برای ما خیلی جذاب است، میبینیم علی اصلاً آیتِ بخشش است! علی آن کسی است که همهی دشمنان خود را بعد از جمل آزاد کرد، در صورتی که میدانست در همان لحظه هم اگر فرصت داشته باشند او را میکشند و از او نفرت دارند، علی قدرت پیدا کرده بود و آنها هم ظلم کرده بودند و آدم کشته بودند، ولی همانطور که مسیح گفت وقتی قدرت پیدا کردی ببخش، علی آیتِ عمل به کلماتِ مسیح است، ضمن اینکه یک تفاوت هم دارند، مسیح به چنین قدرتی نرسید که ما بخشش او را ببینیم.
حضرت مسیح سلام الله علیه بزرگوار است و سرلشگرِ امام زمان ارواحنا فداه است، سلام خدا بر امام زمان و مادرش، و عیسی بن مریم و مادرش.
میگوید: مسیح که اینقدر از گذشت و عفو حرف میزند، به قدرت نرسید. علی نسخهی دوم مسیح است که به قدرت رسید و همان کمالاتِ مسیح را داشت. برای همین ما برای او میمیریم.
یک نفر گفت وقتی به قدرت رسیدی ببخش، او گفت، ولی علی به قدرت رسید و بخشید، یعنی عمل کرد. نسخهی کپی برابرِ اصلِ عیسی است.
در حال صحبت راجع به مسیحی هستم که آرمان او حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام است. الحمدلله ما هم حضرت عیسی علیه السلام را دوست داریم.
شکستِ فرزندانِ ابوسفیان
امروز کسی سراغی از معاویه نمیگیرد، یا کسی نمیگوید چرا علی به اندازهی معاویه زیرک نیست، بلکه شما به قرن دوم بروید، چه چیزی از معاویه مانده است؟
بنی عباس به شام رفتند و حکومت بنی امیه را گرفتند، قبر معاویه و یزید را هم آتش زدند!
یعنی آن همه زحمت، در قرن بعد، حتّی قبر هم برایشان نماند. کمااینکه امروز قبر او محل تجمع مگسهاست.
بلکه به قرن یک برویم، این همه فریبکاری برای چه بود؟ برای اینکه قدرتی بماند.
حوالی سال 64 حکومت از دست بنی امیه، از شاخهی فرزندان ابوسفیان که معاویه و یزید بودند درآمد!
چه پیروزیای؟ نه فکری باقی مانده است… چون آن فریبکاری آن روز کاری کرد، امروز صاحب آن فریبکاریها قهرمانِ کیست؟
تمدّن غرب به دنبال ایجاد غفلت است
انسان غافل سفیه است و به یک جا توجّه میکند.
دین آمده است که ما را متذکّر کند. اگر ما متذکّر بشویم عاقل میشویم. ابلیس هم آمده است که ما را غافل کند، حواس ما را پرت کند.
در آن باغی که حضرت آدم بود آن همه نعمت بود، ابلیس حواس ایها را به درخت جاودانگی پرت کرد. کار ابلیس، کار تمدّن غرب، ایجادِ غفلت است.
حال یک مثال عینی بزنم، یعنی شما فکر نکن، من اوقات فراغت شما را پُر میکنم.
الآن اگر یک نفر بخواهد انیمیشن ببیند، آنقدر زیاد است که تمام نمیشود. در فیلم که اوضاع بهتر هم هست، حتّی میتوانید ژانر آن را هم انتخاب کنید.
میگوید تو چه چیزی میخواهی که فکر نکنی.
زمانی شما انتخابگر هستید، اما او این کار را نمیکند، او سعی میکند کاری کند که شما را غرق کند.
در اینستاگرام شما ساعت فعالیت دارد، مثلاً میبیند کسی روزانه شانزده ساعت در اینستاگرام فعال است. اصلاً به دنبال این است که غفلت ایجاد کند، یعنی شما اصلاً فکر نکن.
حتّی برای کتابخوانها!
استادی داشتیم که به ایرلند رفته بود، میگفت ما را به ساختمانی پنج طبقه بردند که هر طبقه بیش از دویست متر بود که در آن فقط کتب فلسفه اخلاق بود. من حساب کردم و دیدم اگر از همین الآن تا آخر عمر خود شبانهروز بخوانم و نخوابم، این کتب تمام نمیشود. من دیدم حتّی فلسفهی اینها هم غفلت است! یعنی کاری میکند که شبانهروز بخوانید. پس چه زمانی به مابقی امر برسم؟
این مانند همان فلیم است، پس چه زمانی فکر کنم؟ من انسان هستم! آیا به عبادت نیاز ندارم؟ آیا چیز دیگری نیاز ندارم؟
تمدّن غرب به دنبال ایجاد غفلت است، هر چیزی بخواهید، کاری میکند که شبانهروز شما را با آن پُر کند.
از طاعتی به طاعتِ دیگر
یکی از چیزهایی که ما در این زمانه گرفتار آن هستیم و شبه اعتیاد است، این است که ممکن است گاهی ما حتّی با مداحی هم اینطور بشویم.
استاد ما میفرمود هر وقت خواستید مداحی گوش بدهید وضو بگیرید و بنشینید و مثلاً بیست دقیقه گوش بدهید و گریه کنید و بلند شوید. مدام گوش ندهید، وقتی مدام گوش میدهید دیگر فکر نمیکنید، مانند زیرصدا میشود، هر کاری که میخواهید انجام بدهید باید یک زیرصدا با آن باشد. در اینصورت اصلاً حساسیت خود را از دست میدهید.
آن مداح در حال خواندنِ مقتل است، ما هم در ماشین تخمه میخوریم و حرف میزنیم!
هر چیزی ما را غافل کند بد است، حتّی چیزهای خوب، که اگر در حالت عادی بشنوید ثواب هم دارد.
حال چون ما توان نداریم، نمیتوانیم مثلاً روزانه شانزده وعده غذا بخوریم، وگرنه شنیدنیها و دیدنیهای ما اینطور است که مثلاً روزانه بیست و سه وعده غذا بخوریم، یعنی اینقدر زیاد است. الحمدلله معدهی ما طوری است که خیلی توسعه پیدا نمیکند، مثلاً نمیتوانیم یازده وعده حسابی غذا بخوریم.
در این موضوع هم مانند معاویه نیستیم که مثلاً هفت وعده غذای گوشتی بخوریم، پیامبر او را نفرین کرده بود و او مدام میخورد.
تمدّن غرب به دنبال این است که ما را غافل و مشغول کند، حتّی به کار خوب، که به بقیهی کارهای خوب نرسیم.
یعنی همینکه توجّه شما را جلب کند که توجّه شما به بعضی چیزهای لازمِ دیگر هم جلب نشود، او کارِ خود را کرده است.
ان شاء الله خدای متعال آقای فاطمینیا را رحمت کند که این داستان را زیاد میگفت، میگفت: ابلیس شروع کرد با بحث کردن با کسی… او آدم ویژهای بود و ابلیس هم تمثّل پیدا کرده بود… با یکدیگر بحث کردند، وقتی ساعاتی گذشت، آن عالم ابلیس را مغلوب کرد. ابلیس گفت: چند ساعت است که من تو را از کار خودت انداختهام که با من بحث کنی! بحث کردن با من چه سودی داشت؟ «کَفی لِلشَّیطانِ نَصِیباً فیِکَ»، برای شیطان این موضوع کافی است که «ان ینقِلُکَ مِن طاعَةٍ إلی طاعَة» شما را از طاعتی به طاعت دیگر مشغول کند! همینکه مرا غافل کند برده است.
حال ما باید نگاه کنیم که کدام کار ما از صبح تا شب بر اساس غفلت است و کدام کار ما بر اساس ذکر است.
ذکر یعنی یاد، یعنی من فراموش نکردهام که الآن قیامت هست، من فراموش نکردهام که الآن زن و بچه هم دارم، من فراموش نکردهام که عدّهای فقیر هستند و من باید به آنها کمک کنم، من فراموش نکردهام که پدر و مادری هم دارم، فراموش نکردهام که خواهر و برادری هم دارم، صلهی رحم هم دارم، زندگی هم دارم، عبادت هم دارم، باید نماز هم بخوانم، کارهای دیگری هم دارم. انسانی که متذکّر است… «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً»،[6] روایات زیادی ذیلِ این ذکرِ کثیر است، منظور آیه این نیست که فقط تسبیح بدست بگیریم و از صبح تا شب ذکر بگوییم. «سبحه بر کف، توبه بر لب، دل پر از ذوق گناه *** معصیت را خنده میآید ز استغفار ما». ذکر کثیر یعنی توجّه کن که این کاری که میکنی بخاطر خدا باشد، یعنی ذکر عملی است. همهی دین آمده است که ما را متذکّر کند، میگوید خودت انتخاب کن، درست انتخاب کن.
دین میگوید متذکّر باش که وقتی به تو خبر دادند، پشیمان نشوی. بفهمی چکار کردی.
همهی دین همین است!
دین میخواهد ما را متذکّر کند
اگر کسی متذکّر باشد، کاری نمیکند که پشیمان بشود، چون بادقت انتخاب میکند. میگوید انتخابکنند باشد، تو را با شهوت و غضب و هیجان و جَو جلو نیندازند، میزنی بزن، ولی با انتخاب بزن. اگر نمیزنی هم از روی ترس نباشد، با انتخاب نزن.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر میروید بجنگید بروید، ولی در مسیر به مسلمان و مسیحی فحش ندهید، اگر میخواهی با کسی بجنگی به او ظلم نکن.
یعنی وقتی میزنی بزن، اما بفهم چرا میزنی، با انتخاب و چشم باز بزن. اگر در جایی هم نمیخواهی بزنی بفهم که چرا نمیخواهی بزنی، کار تو با انتخاب و چشم باز باشد.
انسان متذکّر پشیمان نمیشود، انسانِ خشمگین غافل و پشیمان میشود.
در بیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست که رئیس الغافلین قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، فرمود: «یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا»،[7] مدام عصبانی میشد و کاری میکرد، بعد باید عذرخواهی میکرد. چرا؟ چون جامعه از این کار بیزار بود، او هم برای اینکه شأن خود را از دست ندهد مجبور بود که عذرخواهی کند.
دین آمده است که ما را متذکّر کند.
اگر انسان متذکّر باشد میگوید من امشب به جلسه آمدم، من شب گذشته در جای دیگری بودم و امشب به اینجا آمدهام، چه کسی مرا به اینجا آورده است؟ قبل از جلسه از امام زمان ارواحنا فداه تشکّر میکند.
واضح است که منظور بنده این جلسهی خاص نیست، منظور مجلسِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است.
انسان بفهمد که مجلسِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، جلسهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین صاحب دارد، اصلاً نوع نشستنِ انسان تفاوت پیدا میکند.
همین الآن اگر این در باز شود و امام زمان ارواحنا فداه به جلسه تشریف بیاورند. انسان در ابتدا بلند میشود و احترام میکند، اما وقتی مینشیند هم حالتِ نشستن او تفاوت پیدا میکند، چون خودش را در محضر حضرت میبیند.
آدمی که اهل ذکر است، همیشه خود را در محضر حضرت میبیند. حواسِ آدمِ غافل نیست.
این موضوع آنقدر مهم است که خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: قبل از تو اینها (اعراب جاهلیت) پند نپذیرفته بودند، اینها غافل بودند.
«غافل بودند» یعنی یک نفر مستِ شترِ خود بود، یک نفر مستِ شمشیرِ خود بود، یک نفر مستِ داراییِ خود بود. خدای متعال میفرماید: «أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»،[8] انسان به هر چیزی توجّه بیش از حد کند، از مابقی امور غافل میشود. میگوید «حُبُّ الشَّیءِ یُعمِی وَ یُصِمُّ»، چرا اینطور است؟ چون وقتی انسان به چیزی بیش از حد توجّه کند، طبعاً از بقیه غافل میشود. دین هم آمده است و میگوید که به اندازهی استحقاق توجّه کن.
خدای متعال میداند اگر من وقتی در جلسات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شرکت میکنم باور داشته باشم که اگر به اینجا بیایم… اگر به ما بگویند فردا با یک شخصیت مهم دیدار دارید، انسان نمیتواند شب بخوابد!
اگر باور کنم وقتی در جلسهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شرکت میکنم، یا در جایی که پدرم میفرماید که یک نان بخر…
غفلت نسبت به خانواده
ان شاء الله خدای متعال اگر پدر و مادرتان رفتهاند رحمت کند و اگر هستند هم حفظ کند، من خیلی با مادر خود رفیق بودم، کمتر کسی را دیدهام که اینقدر با مادر خود رفیق باشد، اصلاً هممباحثهای بودیم و با یکدیگر تفسیر بحث میکردیم. ولی من خیلی مشغول بودم و چشم ایشان هم خوب نمیدید، این اواخر گاهی که به محضر ایشان میرفتم و ایشان با من صحبت میکردند، گاهی مشغولِ کتاب میشدم، ممکن بود گاهی حواس من نباشد و مشغولِ کتاب خواندن باشم. الآن چند سال است که گذشته است، من حسرت میخورم که ای کاش او بود و من کنار او مینشستم و صد در صد به او توجّه میکردم، اما فرصت گذشت و رفت. شاید من توانسته باشم کارهایی برای او کنم، ولی این حسرت هست، چون من در آن لحظه غافل شدم.
پدر و مادری که خدا به شما داده است، خیلی خیلی خیلی خوب و ویژه هستند، در این حد که استثنایی هستند و بقیهی عالم هم باید بیایند و دست و پایشان را ببوسند، یا پدر و مادرِ معمولی هستند، اما بهرحال پدر و مادر من و شما هستند.
برای ما خزانهی بانک مرکزی به اندازهی یک ناخنِ پای اینها نیستند، غفلت یعنی تا زمانی که اینها زنده هستند انسان به این موضوع توجّه نکند.
گاهی پدر و مادر دوست دارند این بچه بنشیند و ده دقیقه با اینها صحبت کند، ولی این بچه مشغولِ فضای مجازی است، این کار پدرجدّ غفلت است، برکت هم ندارد.
اگر انسان به پدر و مادر خود توجّه کند هزاران هزار گره باز میشود.
آنقدر در این هیئتها هست که دختر یا پسر با یکدیگر ازدواج کردهاند ولی نسبت به یکدیگر کمتوجّه هستند، بعد هم به هیئت میآیند!
تو بخاطر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یک ساعت بامحبّت به همسر خود توجّه کن، لعنت خدا به من اگر خدا برکات آسمان و زمین را بر شما نازل نکرد. راه باز میشود.
«غافل» دنیا هم ندارد
انسان غافل بیچاره است، و متأسفانه همهی ما حدّی از غفلت را داریم. بعد میگوید نمیدانم از کجا ضربه میخورم! از غفلتِ خودت ضربه میخوری! فرصتها هم میگذرد و تمام میشود. عمر ماست که به این راحتی رایگان میدهیم و میرود.
ان شاء الله خدای متعال بعضی از مسئولین عاقل را، مسئولین دستگاههای سیستم آموزشی ما کند، کاری هم به این وزیر و آن وزیر ندارم، به آموزش عالی و آموزش و پرورش کاری ندارم… که این جوان اینقدر عمر خود را برای یک کاغذ تلف نکند، تقلّب نکند. ایام کرونا هیچ کسی درس نمیخواند و معدلها بالا میرود، چون خیلیها تقلّب میکنند. آن جوان تا بیست و پنج سالگی مشغول است و فکر میکند در حال درس خواندن است، ما هم میدانیم که از هر صد نفر یک نفر یا دو نفر یا در همین حدود درس میخوانند، عمر را میدهد و میرود، بعد میگوید من یک کاغذ دارم و بیکار هم هستم!
«غافل» دنیا هم ندارد، نه اینکه آخرت ندارد. غافل عمر خود را برای هیچ چیز میدهد.
موعظهای که مرا بیدار کرد
من هیچوقت تلویزیون نمیدیدم، همیشه کم تلویزیون میدیدم، اما برنامه نود را نگاه میکردم، بعضی از کارهای مجری آن برنامه را هم نمیپسندیدم، ولی این برنامه را میدیدم. اوایل ازدواج خود شبانهروز مشغول درس و بحث بودم، همسر من هم مدام در خانه تنها بود، مثلاً در دفتر من مینوشت که روز دوشنبه از ساعت 7:30 تا ساعت 8 میخواهیم حرف بزنیم! خیلی هم با من همراه بودند، ایشان میدیدند که من در حال درس خواندن هستم. گاهی ساعت 2 بامداد برای من چای میآوردند، ساعت 2:30 میآمدند و میدیدند که چای سرد شده است، مجدداً ساعت 3 بامداد چای میآوردند.
دوشنبهای ساعت 1:30 از خواب بلند شدند و دیدند من بجای اینکه مشغول کتاب باشم، در حال دیدن برنامه نود هستم…
همیشه به ایشان عرض میکنم که شما مرا موعظهای کردهاید که من در همهی عمر خود اینطور موعظه نکردهام…
فرمودند: اگر الآن بمیری و از تو بپرسند که تو در چه حالی مُردی، چه میگویی؟
این امر آنقدر برای من تلخ شد که من چند سال بعد دیگر نتوانستم این برنامه را ببینم!
نه اینکه بگویم این برنامه غفلتزا است.
فرض کنید یک نفر مدام برنامه «راز بقا» میبیند، از او میپرسند عمر خودت را صرف چه امری میکنی؟ یا کسی کارِ دیگری میکند. شما هر مثالی که خواستید بزنید.
من حیرتزده شدم و دیدم هیچ جوابی ندارم، راست میگفتند. گفتند: تو مدام مشغول مطالعه هستی و وقتی من میخواهم با تو حرف بزنم وقت نداری، بعد هر دو شنبه سه ساعت مشغولِ این برنامه هستی، حال این توپ از روی خط رد شد یا نشد!
اشتباه نکنید، نمیخواهم بگویم فوتبال نبینید، هر کسی گیرِ هر چیزی هست، همین است؛ غفلت است.
زمانی ممکن است کسی به این نتیجه برسد که من یک هفتهی سنگینی داشتم، برای اینکه ذهن من استراحت کند باید الآن دو ساعت به یک چیزِ مهمِ جدّی فکر نکنم و ریکاوری کنم که بتوانم کار کنم. واضح است که نمیخواهم بگویم یعنی این کار برای همه بد است، ولی او متوجّه شد که برای من بد است، درست هم میفرمود.
گفتند: اگر از تو بپرسند در چه حالی مُردی، چه میگویی؟ تو یک ساعت وقت نداری که با همسرِ خودت حرف بزنی، در این حالت چه میکنی؟
غفلت از رگ گردن به ما نزدیکتر است.
باید اهل ذکر شویم
بلکه دور از جان شما، همهی ما غافل هستیم، ان شاء الله خدای متعال لطف کند که این غفلت کم باشد، و ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما اهلِ ذکر بشویم، اهلِ یاد بشویم.
حال نگاه کنید که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نام این مجالس را چه چیزی گذاشتهاند؟ مجالسِ ذکر!
اصلاً همینکه نام امام را هم ببرید که ذکر است، برای اینکه انسان وقتی نامِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میشنود…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حاکمِ مسلمین بود، حضرت رفت تا لباس بخرد… حضرت خیلی قدبلند نبودند، لباس خرید، لباس برای حضرت بزرگ بود، حضرت آستین خود را با خنجر مبارک خود کوتاه کردند، طرف عرض کرد: آقا! اجازه بدهید تا پسدوزی کنم…
واضح است که نمیخواهم بگویم ذکر یعنی لباسِ شما ریشریش باشد، روح مثال را نگاه کنید.
حضرت فرمودند: وقت کم است. آنقدر فقیر و گرفتار هست… حضرت مسئول جامعه بودند.
وقتی نام ائمه علیهم السلام در ذهن انسان بیاید، انسان از اینکه وقت خود را تلف کند خجالت میکشد، در حالی که میشود انسان یک قدم برای شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بردارد.
وقت زیادی از ما تلف میشود و این موضوع افتضاح است، کار به اعتیاد کشیده شده است، اصلاً دیگر نمیتواند هر چند دقیقه یک مرتبه تلفن همراه خود را نگاه کند، پیام مهمی هم ندارد، اگر این لطیفه را دقایقی دیگر ببیند هم اتفاق خاصی رخ نمیدهد، اما دیگر رفته است و غرق شده است.
اگر ما غرق بشویم، در تیررس قرار میگیریم و ابلیس ما را میزند، کم کم بیتوجه میشویم، عادت میکنم و بعد در این زمینه خودم به خودم کمک میکنم! میگویم هیچ کسی درس نمیخواند!
بهترین و طلاییترین دوران جوانها، از هجده تا بیست و چهار سالگی است، که در دانشگاهها تلف میشود! البته واضح است کسی که درس میخواند و کار میکند را عرض نمیکنم. مسیرِ هزار نوع فرصتِ فساد در بیکاری ایجاد میشود، در صورتی که اگر این شخص در هجده سالگی وارد هر مهارتی بشود، در بیست و چهار سالگی خبرهی این مهارت است و دیگر بیکار نیست. حال اگر به این نتیجه رسید که باید این خبرویت را با تحصیل یک رشتهی علمی بدست بیاورد، این امر را جدّی درنظر میگیرد، یا هر کارِ دیگری.
من معلم دیفرانسیل بودم، شخصی یک ترم از من 0.75 گرفت و یک ترم هم 1، یعنی از 40 نمره، نمرهی 1.75 را کسب کرد! در ایام تابستان من سفر بودم و وقتی برگشتم دیدم نمرهی او در هر دو ترم 16 ثبت شده است! بعد هم در دانشگاهی یک رشتهی مهندسی قبول شد. روزی او را در جایی دیدم و از او پرسیدم که نمرهی ریاضی عمومی دانشگاه تو چند شده است؟ گفت: 20 ! به او گفتم: مانند همان 16 ؟
عمری که تلف میشود خیلی زیاد است، آدمی که عادت کند عمر خود را تلف کند، آدمی که دلِ او برای عمر خودش نسوزد، دل او تقریباً برای هیچ چیزی نمیسوزد. کسی که خودش را دوست نداشته باشد تقریباً مسلّم است که هیچ چیزی را دوست ندارد. ما همه را فدای خودمان میکنیم، آدمی که عمر خود را رایگان تلف میکند، معلوم است که همه چیز را رایگان تلف میکند.
اگر انسان اهل ذکر باشد میفهمد که یک قیامتی هست، یک فرصتِ دیگری هست، خبرهایی هست، همنشینی با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هست.
خدا میداند بعضی از اولیای خدا در همین تهران هستند که وقتی انسان گاهی اوقات نزد آنها میرود میبیند که اصلاً آنها در چه فضایی هستند. میفرمود: اخیراً مبشّرات چه چیزی دارید؟ منظور او این بود که مثلاً آیا اخیراً خواب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دیدهای یا نه؟ توسّل شما به امام زمان ارواحنا فداه چطور است؟ آیا امام زمان ارواحنا فداه را دیدهاید یا نه؟
وقتی اهل ذکر گاهی اوقات ما را میبینند، خیلی دلشان برای ما میسوزد، میگویند عمر خودتان را که میتوانستید در آغوش اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشید را چگونه تلف میکنید؟
راههایی برای «اهل ذکر» شدن
یکی از آن جاهایی که ذکر را برای ما تقویت میکند یاد مرگ است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با این موضوع درمان میکردند.
انسان باید به گلزار شهدا برود، اینها هم سن و سالهای ما بودند، باید اینها را دید. انسان باید به قبرستان برود.
در دنیا شاید ما به هیچ چیزی به اندازهی مرگ، یقین نداشته باشیم. ممکن است کسی منکر خدا باشد ولی همان شخص منکرِ مردنِ خودش نیست.
یک مورد زیارت است.
وقتی انسان کنار ضریح میرود حواس خود را جمع میکند.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که امام زمان ارواحنا فداه را ببینیم، ولی دیدنِ ضریحِ ائمه علیهم السلام… این اشتباه است که خیال کنیم در آنجا به امام نزدیک هستیم، امام رضا علیه السلام در همه جا به ما اشراف دارد، ولی حال بالاخره من که گیج هستم وقتی به کنارِ ضریحِ امام رضا علیه السلام بروم، میفهمم به من توجّه دارد. اینکه در آنجا به ما توجّه دارد که درست است، اما این موضوع غلط است که فکر کنیم فقط در آنجا به ما توجّه میکند، امام همه جا به ما توجّه دارد.
خدای متعال شاهد است که اگر کسی حبّاً و شوقاً و به احترام امام رضا علیه السلام… یعنی امام رضا سلام الله علیه بنحوی خواهر خود را به ما سپرده است، البته واضح است که خواهرِ امام رضا علیه السلام نگه دارندهی عالم وجود است، اشتباه برداشت نشود… اما امام رضا علیه السلام فرمود که بروید و خواهرم را زیارت کنید. اگر امام رضا علیه السلام را مهربان میدانید، حضرت این آدرس را به ما داده است، اگر فکر میکنیم امام رضا علیه السلام برای ما خیلی آقایی کرده است، فرموده است که این خواهر ما را غریب نگذارید. او به ما نیاز ندارد…
یکی از آن نقاطِ گنجِ عالم که در آن معنویت بیداد میکند، دستگیری میکند، ما را متوجّه میکند… البته اگر بفهمیم، یعنی حبّاً و شوقاً برویم، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها است.
مرحوم آقای مرعشی رضوان الله تعالی علیه میگوید: پدر من در نجف مدام التماس میکرد که یا امیرالمؤمنین! ما بچه سیّد هستیم و مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، دوست دارم قبر مادرم را زیارت کنم، ما که غریبه نیستیم، از ما مخفی نکن.
شبی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در خواب دید، حضرت فرمود: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دستور داده است. میگوید: عرض کردم: ما چکار کنیم؟ حضرت فرمودند: به قم برو!
اگر کسی به من بگوید که این حرف یک درصد درست است، چون محتمل خیلی بزرگ است… بنده که خودم خیلی تجربه کردهام، من حضرت معصومه سلام الله علیها را هم امتحان کردهام و هم تجربه کردهام، برای من مسلّم و مسجّل است، کسی که سالهای سال بارِ معارفِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را… نه فقط الآن، قرون 2 و 3 و 4… شیعیان در کنار قبر مبارک او تغذیه شدهاند تا چیزی برای ما بماند، در حالی که ائمه علیهم السلام بودند.
این یک فرصت است که انسان برای غفلت زدایی برود و مشاهد مشرّفه را زیارت کند، سی دقیقه تلفن همراه خود را خاموش کند و از این فضا فاصله بگیرد.
روضه و توسّل
راجع به حضرت معصومه سلام الله علیها گزارشِ معتبرِ روشنی از شیوهی ورود حضرت به قم، نحوهی وفات یا شهادت حضرت، و کیفیت این امر نیست که من بخواهم بعنوان تاریخ به شما بگویم، اما امام رضا علیه الصلاة و السلام آنقدر نسبت به خواهد خود حساس بوده است که هم به ما آدرس بدهد که دست ما خالی نماند، هم اینکه آن خواهر غریب نباشد، برای همین به ما توصیه کرده است، فرموده است که «مَنْ زارَ قَبْرَ مَعْصُومهْ بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ»، این فرمایش بزرگی است، اینکه بهشت بر او واجب میشود… نه اینکه شخصی که ناپاک است را به بهشت ببرند، بهشت که جای ناپاکان نیست، یعنی اگر شما باتوجه به آنجا بروید پاک میشوید، همانطور که حمام جای تمیز شدن است، وگرنه اگر کسی به حمام برود و بخوابد، تمیز بیرون نمیآید، وگرنه اقتضای حمام تطهیر و نظافت است، اقتضای حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هم وجوبِ بهشت است، یعنی مطهّر است. ان شاء الله خدای متعال روزی کند که مکرر برویم، ان شاء الله خدای متعال در آنجا توفیق زیارت صدیقه طاهره سلام الله علیها را روزی ما کند؛ انسان کنارِ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها از خدای متعال فرج امام زمان ارواحنا فداه را بخواهد، ان شاء الله خدای متعال هر کسی که دشمن دین است، همینطور که بدبختهای صهیونیست ضایع شدند، اینها را روز به روز خارتر و ذلیلتر و منکوبتر کند. ان شاء الله خدای متعال شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و موحدان حقیقی عالم را آمادهی نصرتِ امام زمان ارواحنا فداه کند. ان شاء الله خدای متعال توفیق بدهد که ما در لشگرِ امام زمان ارواحنا فداه شمشیر بزنیم.
من به امام رضا علیه السلام عرض میکنم: خواهر شما از روز اولی که به قم آمد، من نمیدانم که چطور آمد و چه شد، ولی از همان روز اول آنقدر محترم بود که یک قبرِ محترمی داشت که شما و پسرتان حضرت جواد علیه السلام به زیارت توصیه کردید، اما عمهی شما از روز اول اینطور نشد، دخترِ صدیقه طاهره سلام الله علیها بود، وقتی وارد کوفه شد، در شهری که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی به آبرو و حرمتِ زنها حساس بود… دخترِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به شهری وارد کردند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آنجا برای اینکه زنی از شوهر خود ترسیده بود شمشیر کشید… ولی حضرت زینب کبری سلام الله علیها را با لباسی وارد کردند که مناسبِ شأن ایشان نبود…
بانوان دیگر که اینها ظاهراً دست بسته بودند و اسیر شده بودند دیدند اگر حضرت زینب کبری سلام الله علیها بخواهد اینطور وارد مجلس عبیدالله ملعون بشود… دلِ اینها طاقت نیاورد، رفتند و دورِ او را چند حلقه پُر کردند، برای اینکه وقتی کسی برگشت و اینطرف را نگاه کرد قامتِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها را نبیند. آنقدری که وقتی وارد شد، نوشتهاند «دَخَلَت»…
واقعاً اگر کسی برای این یک جمله یک عمر گریه کند و بمیرد کم است، که آن کسی که انبیاء و اولیاء و ملائکه برای دستگیریِ درِ خانه بر او وارد میشوند، او را بر ابن زیاد وارد کردند…
چیزی که عجیب است این است که شیخ مفید نوشته است «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی ابْنُ زِیَادْ فِی أَرْذَلُ ثِيَابِهَا»… لباس دونِ شأن او بود…
ما که مرد هستیم، اگر لباسمان مناسب مجلسی نباشد، دوست نداریم کسی ما را ببیند، شیخ مفید نوشته است «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی ابْنُ زِیَادْ فِی أَرْذَلُ ثِيَابِهَا»… وقتی او را کشان کشان واردِ این مجلس کردند، لباسِ او مناسبِ آن جلسه نبود، اما بانوان دورِ او را گرفته بودند، برای همین آن ملعونِ ازل و ابد، آن ناپاکزاده گفت: «مَنْ هَذِهِ الْمُتَنَکِّرَة؟» این کسی که سعی میکنید او را بپوشانید کیست؟ گفتند: «هَذِهِ زَيْنَبُ بِنْتُ أمِیرالمُؤْمِنِین»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه حدید، آیه 25 (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ)
[5] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۲ ، صفحه ۱۰۰ (وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ هَادِمِ اَللَّذَّاتِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا هَادِمُ اَللَّذَّاتِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمَوْتُ فَإِنَّ أَكْيَسَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَحْسَنُهُمْ لِلْمَوْتِ اِسْتِعْدَاداً)
[6] سوره مبارکه احزاب، آیه 41
[7] نهج البلاغه، خطبه شقشقیه
[8] سوره مبارکه بقره، آیه 93 (وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا ۖ قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ ۚ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)