«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
عرض ادب و ارادت و تهنیت به محضر پُر خیر و برکتِ حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
انتخاب موضوع بحث
بنا شد چند جلسه در خدمت شما باشیم، راجع به موضوع جلسه خیلی رفت و برگشت صورت گرفت، هم من خیلی فکر کردم و هم عزیزان، ولی به جهاتی بعضی از موضوعاتی که شاید عرفاً و بدو امر مناسب به نظر میرسید را بنده موافق نبودم، جهتِ این امر هم این بود که شاید نمیخواستم الآن تفاوت نگاه خود را مطرح کنم. تقریباً دو سال هست که بنده سعی میکنم خیلی مسائل کنشگرانه نداشته باشم. از نظر من انسدادی هست که آن انسداد خطرناک است، شاید اگر اصلاً راجع به آن حرف نزنیم بدتر هم بشود، و از نظر من بزرگترین دشمن انقلاب هم این انسداد است، که به توهّمِ خفقانِ دیگران، فکت میدهد.
سعی کردم کلمات را با دقّت استفاده کنم.
یعنی با محدود کردنِ بعضی از آزادیها سعی میکند توهّم عدم آزادی را مستند کند، او واقعاً در جاهایی محدودیت ایجاد میکند، دشمن هم این موضوع را توسعه میدهد، گویی که نفوذیِ دشمن در حال این کار است، البته ممکن است کسی این کار را با قصد قربت انجام دهد؛ لذا انتخاب موضوع سخت است، من این چالش را دارم.
الآن سعی میکنم در چند دانشگاه کمتر حضور پیدا کنم، چون نمیخواهم راجع به این موضوعات حرف بزنم.
در این جلسه گوشهای را عرض میکنم که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ربط دارد.
تبیین بحث
ما در نگاه به مسائل دینی دو خطر داریم که در این جلسه به بهانهی ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت صادق علیه السلام خیلی به آن ورود نمیکنم و از آن میگریزم.
ما در نگاه دینی دو خطر یا یک افراط و تفریط داریم، یک افراط این است که این دینِ ختمی، دینی که باید هزار سال در دورهی غیبتِ امام، دنیای مردم را اصلاح کند، که بتواند آخرتِ مردم را بسازد، لاجرم باید نگاه سیاسی و اجتماعی داشته باشد.
چون اینجا در این موضوع موافق هستیم، به این موضوع نمیپردازم، ولی بعضی این موضوع را قبول ندارند.
یعنی دینداری صرفاً یک دینداری فردی برای بعضی از شئون زندگی ما نیست، دینداری همه چیز ماست، همهی زندگی ما باید از دین سرچشمه بگیرد.
چون قاعدتاً در این جمع همه موافقِ این موضوع هستند، معلوم است که اگر کسی این نگاه را نداشته باشد، از نظر ما یا یک سبک بودن در اندیشه دارد، یا انحرافی وجود دارد. به این موضوع نمیپردازم.
شاید اگر جای دیگری بود زمان زیادی این موضوع را توضیح میدادم، ولی ظاهراً نیاز نیست که این موضوع را در این جلسه توضیح دهم.
یک تفریط هم وجود دارد، یعنی دین را فقط به عرصههای خاصّی محدود کند، دین را به بخشهایی از اخلاقیات فردی محدود کند، به یک لبخند بر لب با تِمِ صورتی. یعنی دین را به این اندازه تقلیل بدهد.
از نظر ما این تفریط است، حداقل در این جمع مشخص است که اینطور است، نظر بنده هم همین است.
یک نگاه دیگری هست که آن نگاه در این زمینه افراط دارد، آن هم این است که علی رغم اینکه ابعاد اجتماعی دین خیلی مهم است، این ابعاد اجتماعی دین را به همه چیز تبدیل کند، و توجّه نمیکند که در حال جدا کردنِ جامعه از دین است.
زمانی هست که میگوید معلم تاریخ ما در دانشگاه خیلی بد است؛ الحمدلله آنقدر اساتید خوب هستند که مهم نیست. اما زمانی هست که میگوید این دین «دین» نیست، چون کاشانی یک آخوند است و او نماد دین است؛ وای اگر دین این چیزی باشد که کاشانی است!
این موضوع با مثال قبلی تفاوت دارد، در مثال قبلی یا از من بیزار میشود یا در نهایت از درس تاریخ بیزار میشود، در مثال دوم از دین جدا میشود. بعد وقتی با من درگیر میشود برای اینکه جگر مرا بسوزاند، بعضی از خطوط قرمز دین را کنار میگذارد که مرا ناراحت کند. در حالی که در آن حالت قبل نهایتاً در کلاس خمیازه میکشد و میگوید که این بحثها به چه کار ما میآید؟ یعنی تاریخ را میزند. اما اگر من را نماد دین ببیند، کنشِ من را نمادِ دین ببیند، وقتی بخواهد با من مقابله کند، از دین خود میزند.
حیا و صداقت در بین ملاکهای دینداری
بنده جزو آن کسانی نیستم که بگویم آمار گرفتهایم و میگوییم که دینگریزی مثلاً شصت درصت است یا هشتاد درصد است یا بیست درصد است. چون خود این موضوع یک بحث مهمّی دارد که به درد هیئت هم نمیخورد، اصلاً شاخصهای چیست؟ پایش چگونه است؟ چطور باید آمار گرفت؟ مسلّماً اینها آمارسازی است و همه هم این کار را بخوبی میشناسند، همیشه آمار دولتی که بر مسندِ کار هست از زمانی که از مسند برمینشیند بهتر است، معمولاً آمارهای دولتِ بعدی راجع به دولت قبل، بدتر از آمارهای زمانِ خودِ آن دولت است. لذا خیلی کسی به این آمارها توجّه نمیکند.
نمیخواهم بگویم الان وضع شاخص دینگریزی و دینداری خوب است یا بد است، در این زمینه اعلامِ جهل میکنم. اما همینکه در جامعه هستیم، بالاخره انسان چیزهایی را میبیند. مثلاً فرض بفرمایید که وضع حیا بهتر نشده است، این موضوع خیلی روشن است. ابراز شخصیت و هویت با جسارت به بعضی از ساحتهای دین به چشم میآید.
یعنی بدون اینکه بخواهم بگویم وضع دینداری بهتر است یا بدتر است، میگویم ما الآن نقاط ضعف واضحی داریم، این موضوع غیر قابل انکار است. نسبت به قبل هم نمیگویم بهتر شده است یا بدتر شده است، اما بالاخره عیوبی میبینیم. ابراز بعضی از گناهان واضح به چشم میآید.
همینجا بفرمایید که تبادر ذهنی شما از جمله «ابراز بعضی از گناهان واضح به چشم میآید» چه بود؟ ربا بود؟ دروغِ فلان مسئول بود؟ یا حجاب بود؟
چون من معتقد هستم که همین موضوع را هم رسانهها مدیریت میکنند!
اینکه من عرض میکنم بعضی از احکام الهی زیر پا گذاشته میشود، چه چیزی به ذهن شما تبادر کرد؟ احتمالاً حجاب. البته حتماً حجاب هم حکم خداست، قطعاً حیا نماد دین است، قطعاً صداقت نماد دین است.
باید فکری کرد که ما چکار کنیم که شاخصهای دینداری که از نظر من قطعاً دو مورد آن حیا و صداقت است، و در هر دو هم ضعفهایی وجود دارد…
اجازه بدهید که فضای دانشجویی این موضوع را مثال بزنم، مثلاً ببینید چقدر به صداقت آسیب زده شده است.
کذب ساختاری در فضای تحصیل
نحوهی درس خواندن دانشجویان چیزی شبیه کذب ساختاری است، شاخصِ شرکت در کلاس، تأییدِ دفترِ معلم است. چون من خودم حضور و غیاب نمیکنم، بعد از کرونا، حضور در کلاس من در دانشگاه شما آسیب خورده است، و مرگ بر آن کلاسی که بچهها بخاطر تأیید حضور و غیاب شرکت کنند، لذا در این ترم اصلاً قصدِ حضور نداشتم، بعد استخاره کردم و آمدم. چون ترم گذشته از کلاس لذّت نبردم. قاعدتاً ضعف بیان من در این ترم نسبت به ترمهای قبل بدتر نشده است، ولی نشاط کلاس بنده بشدّت بدتر شده بود، چون در جایی که تأیید کردن برای حضور کفایت است و نمرهی پایان ترم هم علامتِ دانش است، ما هم به خودمان دروغ میگوییم، هم به پدر و مادرمان، هم به جامعه. بعداً هم وقتی بپرسند که آیا دانش این کار را دارید یا نه؟ میگوییم که من تازه از پایاننامهی ارشد خود دفاع کردهام! در حالی که این علامتِ دانش نیست.
در همین امتحان اخیر من یک عبارت اجمالی گفته بودم، جزوهنویس کلاس هم اشتباه نوشته بود، هشتاد درصد کلاس که جزوه را خوانده بودند غلطِ او را تکرار کرده بودند.
این مدل تحصیل که مشابه آن احتمالاً در کلاسهای دیگری هم هست، بعد پنج سال میگذرد، بعد از پنج سال میگوییم به سربازی میرویم و میآییم، بعد کجا کاری برای ما پیدا میشود؟ اگر کاری در جایی برای ما پیدا بشود رزومه میدهیم و میگوییم که ارشدِ فلان جا دارم، اما آیا دانش هم دارم؟ آیا خبرویت هم هست؟
آیا اوضاع دینداری از قبل بدتر شده است؟
یا این گزارش کارهایی که عزیزان به یکدیگر میدهند، نگاه کنید. یکی از شاخصها دینداری قطعاً و بیشک «صداقت» است، و اینها ضعف در صداقت است و باید اینها را اصلاح کرد. یکی از شاخصهای دینداری حیا است.
حال فرض بفرمایید که ما بخواهیم اینها را بهتر کنیم، بدون اینکه من بگویم قبلاً بدتر بودهایم یا قبلاً بهتر بودهایم. یکی از دلایلی که بنده الآن معتقد نیستم که الآن خیلی از قبل بدتر شدهایم این است که بعضی اوقات ترسهایی وجود داشته است، عدّهای مخفیکاری میکردند، الآن آن ترسها نیست و آن عدّه مخفیکاری نمیکنند!
اینکه شما در فضای مجازی بیادبی میبینید، اما در فضای حقیقی ادب بیشتری میبینید، اینطور نیست که آدمها دو شخصیت دارند. در فضای مجازی نمیدانند فلان آیدی برای کیست، لذا ممکن است من نسبت به طرف روبرو بیادبی کنم، اما اینجا من را میشناسند، لذا من مراعات میکنم. در فضای حقیقی خوفی از برملا شدن هست، اما در فضای مجازی ناشناخته است و این خوف وجود ندارد. حتّی اگر آن آدم شناخته شده هستند، وقتی اینجا بخواهند از در داخل بیایند به یکدیگر تعارف میزنند، اما وقتی حضور ندارند اینطور نیست. معمولاً ادبِ گفتگوهای حضوری بیشتر از گفتگوهای مجازی است. این آدم همان آدم است، منتها در مجازی موانعی برای او برطرف شده است، حال اگر این شخص خوب تربیت نشده باشد، آنجا خودش را بیشتر نشان میدهد.
یکی از نقدهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به خلیفه دوم
یکی از نقدهایی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت خلیفه دوم دارد این است که مردم را به تَلَوُّن انداخت، بگیر و ببند سختی داشت… خطبه شقشقیه را ببینید، «فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا»،[4] ضربتی عمل میکرد.
ضربتی عمل کردن بدونِ رویّه و فکر و مبنا و ایده، پُرخطا میشود.
بعد فرمود: «يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا» برای همین خیلی خطا میکرد، مجبور میشد «وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا» مدام تغییر بدهد، مدام قانون بدهد و قانون را عوض کند.
بعد فرمود: اینجا مردم به تلوّن و شِماس افتادند، مردم دورویی کردند.
دیدهاید که برخی میگویند «مردم یک رضاشاه (معلون) لازم دارند»، زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم میگفتند که چرا تو مانند خلیفه دوم نیستی؟ یعنی با ضرب و زور.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: من نمیخواهم شما را به مسیری ببرم… ضمن اینکه آن چیزی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواست درست هم هست و صلاح دنیا هم هست… ولی نمیخواهم این کار را به قیمت فساد نفس خود انجام دهم. من نمیخواهم با ظلم شما را اصلاح کنم، یعنی من ظلم کنم که شما اصلاح شوید، من صلاح شما را به قیمت فساد نفس خود نمیخواهم!
اما در جامعهای که مدلِ فلانی، با ضرب و زور برخورد شده است، اگر یک نفر فرصت بدهد و بگوید بیایید و حرف بزنید، معلوم است که خیلی چیزها بهم میریزد.
مثلاً بگوید اگر کسی سه جلسه در کلاس من حضور نداشته باشد به او صفر میدهم، بعد از مدّتی بگوید حضور و غیاب تأثیری در نمره ندارد، همه چیز بهم میریزد.
یکی از مشکلات جوانان این است که تا دبیرستان پدر و مادر و مشاور و… مواظب او هستند، اما ناگهان او از این بند رها میشود. مسلّم است که انسان به سمت خطر میرود. این خاصیت انسان است.
به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض میکردند: گردن چند نفر را بزن، همه چیز درست میشود!
حضرت میفرمودند: من ظلم نمیکنم. صلاح شما را به قیمت فسادِ خودم نمیخواهم، چون خودم را بیشتر از شما دوست دارم.
واقعاً کسی که هدایت خودش برایش مهم نباشد، چطور میخواهد هدایت دیگران برای او مهم باشد؟ حبّ ذات اجازه نمیدهد که انسان خودش را فدای دیگران کند.
انسان جان خود را فدا میکند، چون جان خود در این دنیا را فدا میکند و به یک زندگی ابدی در آخرت دست پیدا میکند، اما اگر کسی قیامت خود را فدای دیگری کند، مسلّماً ابله است.
ایثار برای دنیاست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم که رئیسِ ایثارگران است، قیامت خود را ایثار نمیکند.
افراط و تفریط در فردیت دین
تفریط این بود که ما دین را فقط فردی ببینیم، چون در این زمینه اتفاق نظر وجود دارد، وارد این بحث نمیشوم.
افراط این است که فردیت را در دین خدشهدار کنی، به نظر من این موضوع خیلی پُررنگ است. مثلاً پنج نفر بجای همه تصمیم بگیرند، این خطر خیلی بزرگی است. مثل اینکه تشخیص خودم را بجای تشخیص شما هم قرار بدهم، تفاوت نگاه شما با خودم را تفاوت و انکار قرآن و توحید و خطوط اصلی و معالم دین حساب کنم. یعنی انکار فردیت رخ بدهد، همه چیز را سیاسی و اجتماعی ببینیم، مثل اینکه حجاب را بیشتر از اینکه دینی ببینم، سیاسی ببینم. برو تشریع را هم نگاه کن، شکّی نیست که این مسائل جنبههای مختلف دارد، واضح است و ما یک سال است که در اجتماع میبینیم بعضی چیزها اثر دارد، اما دین فردیت هم دارد، و اتفاقاً آنجاها آنقدر دستور دینی و سیرهی واضح داریم که میشود به آن نگاه کرد و برای مسائل سیاسی و اجتماعی… چون ائمهی ما در مسائل سیاسی و اجتماعی کم بصورت رسمی مسئول بودند، از شش ماه بعد از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، ائمه ما علیهم صلوات الله دیگر حاکمیت رسمی نداشتد، اتفاقاً اینجا دستِ ما پُر است که فردیت را خوب ببینیم، شاید بتوانیم برای دیگریها هم الگو پیدا کنیم.
مثلاً در تربیت فردی چقدر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اجبار میکردند؟
این موضوع به این ربطی ندارد که مثلاً دین جاهایی خطوط قرمزی دارد و احکامی صادر میکند و قوه قضائیه دارد و تعزیر میکند، آنها بر سرِ جای خود است و کاری به آنها نداریم، الآن من بین دینداران صحبت میکنم، اما در تربیت، بچههای ائمه، چقدر شبیه ائمه میشدند؟ چقدر از آنها از صبح تا شب اهل نماز و قرآن بودند؟ بعضی از آنها بودند، برادر امام عسکری علیه السلام که سیّد محمد (سلام الله علیه) معروف است، بعضی از آنها خیلی ویژه بودند، اما قطعاً همه یکطور نبودند. ائمه علیهم السلام چطور رفتار میکردند؟
اگر برویم و این موضوع را ببینیم، آنوقت ما مینشینیم و برای موضوعات اجتماعی خودمان هم از آن الگو میگیریم، برای موضوعات فردی هم همینطور.
چون موضوعات فردی مهم است میگویم آیا انقلابیها و هیئتیها، مشکلات زناشویی و دادگاه خانوادهشان بصورت معنادار از بقیه فاصله دارد؟ اگر ندارد یعنی این اشکال وجود دارد!
اینطور نیست که بگویند کسانی که خیلی شُلدین هستند مثلاً شصت درصد مشکل دارند، اما انقلابیها و هیئتیها دو درصد مشکل دارند. اینطور نیست، فاصله اینقدر معنادار نیست.
بیتوجّهی به دین و فردیت در دین، بدون انکار آن وجوه، دلزدگی از دین بهمراه دارد. چون در مسائل سیاسی و اجتماعی، حبّ و بغض جبههای وجود دارد، تصویر آن در نگاه دیگران، معاملهگرانه و حزبی است. واضح است که تصویر آن را عرض کردم و کاری به واقعیت موضوع ندارم. اگر فردیت در دین درست نباشد آسیبزننده است.
اصلاً روز اولی که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آمد اگر آن ایمان به عبادت و شخصیت فردی امام نبود، اصلاً آن مسائل سیاسی و اجتماعی شکل نمیگرفت، میتوانستی به زندگی شخصی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه تکیه کنی که بگویی حال اجتماع را هم به دست او میدهیم.
همهی این مطالب را عرض کردم که دوستان روی این موضوع فکر کنند، من هم فکر کنم تا ببینم آیا بعداً راجع به این موضوع حرف بزنیم یا نه.
الآن که شام ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است میخواهم دقایقی راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حرف بزنم و به موضوعی که عرض کردم ربط بدهم.
پناه بردنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
ما با نشناختنِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خودمان جفا کردهایم، چون در جاهایی جبهههایی بوده است که مجبور بودیم ورود کنیم، مثلاً در جهان اسلام حقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه غصب شده است، عدّهای بحق به دنبال معرّفیِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، فکر کردهایم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محل اختلاف است.
چند سال است که بنده سعی میکنم توضیح بدهم که اگر با یکدیگر اختلاف داریم درواقع برای این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را خوب نشناختهایم، اختلاف بر سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرع است.
چون آنجا همّت ما زیاد بوده است، بحث امامت خیلی مهم بوده است و فکر کردهایم این یک مسئلهی اختلافی هم هست، عدّهای بحق در آنجا خیلی فعالیت کردهاند، مثل اینکه پرچم غدیر را بلند کنیم و راهپیمایی خیابانی برپا کنیم… البته همهی اینها خوب است و جزو آرزوهای من است، این آرزوی من است که روزی ایستگاه صلواتی عید غدیر همهی خاورمیانه را پُر کند و آن روز دو میلیارد نفر غذا درست نکنند، اما انگار همّت ما کم بوده است، آنجا همّت کردهایم اما وقتی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیده است خالی شده است! روز ولادتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیبخار است، صدا و سیما از کردهای عزیز موسیقی پخش میکند، این هم معرّفیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است!
نمیخواهم بگویم آنها اصلاً نباشد، اما پیامبر کجاست؟ در هیئتها بیبخار… پیامبر کجاست؟
یعنی نخواستم بگویم در آنجاهایی که کمی پُررنگ هستیم، کمرنگ شویم، اینها با یکدیگر تعارضی ندارد، ولی این اصلاً پُررنگ نیست. اصلاً بین مردم یک شادیِ فوق العاده نیست، چرا؟ چون شناخت نداریم، چون ما کمتر دین را از مأخذ آن دریافت میکنیم، خیلی اوقات به دین هم اینطور نگاه میکنیم که در کجا کارکردِ اجتماعی دارد، که شک نیست آنها سرِ جای خود مهم هستند، اما باید دین را از مأخذ آن گرفت.
اگر به یکی از دوستانی که الآن در این جلسه هستند پیامکی ارسال شود، مثلاً پدرِ کسی مفقودالأثرِ جنگ یا مدافعان حرم بوده است، حال پیام بیاید که پدرِ شما پیدا شده است و الآن در خانهی شماست. لازم نیست که هیچ کسی به او بگوید: لبخند بزن و ابراز شادی کن.
چون اصلاً شادی همهی وجود او فرا را میگیرد.
اگر برای کسی پیامک ارسال شود که مبلغ صد هزار میلیارد تومان برای شما واریز شده است، دیگر به او نمیگویند: لبخند بزن!
چرا ما روز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شاد نیستیم؟ چون پیغمبرِ ذهنِ ما صد هزار میلیارد تومان نمیارزد، به اندازهی شفای مریضمان نمیارزد.
در حالی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که در شجاعت او در جنگها همه را به حیرت وامیداشت، میفرماید: من در جنگها به پیغمبر پناه میبردم!
میدانید که بُتپرستها صدها بیت شعر در مدح یا نعوذبالله مذمّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سرودهاند، مثل اینکه: خاک بر سرِ شما که یک جوان هاشمی آمد و سی نفر از پهلوانهای شما را کشت، در ادامه گفتهاند او کیست. یعنی برای اینکه نیروهای خود را تحریک کنند که در جنگ بعدی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بکشند شعر سرودهاند، و این اشعار موجود است.
این امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرماید که ما در جنگها به پیامبر پناه میبردیم!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که پناهِ عالمِ وجود است، بالای سرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض میکند که وقتی من در غم شما نمردهام یعنی میتوانم غمِ فاطمه را هم تحمّل کنم. بعد برای اینکه غمِ او کم بشود به پیامبر پناه میبرد، «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»،[5] بعد برای اینکه خودش را درمان کند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم متوسّل میشود و عرض میکند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ».
چه کلیدی بالاتر از این؟
میگوید وقتی غمی تمام وجود تو را گرفته است که دیگر هیچ راهی نداری و دردِ بیدرمان است، راهِ آن سلام به پیامبر است.
انسان باید شناختی پیدا کند.
وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها به قتلگاه رفت، آن بدن قابلِ شناسایی نبود، عرض کرد: «صَلّی عَلَیکَ يَا رَسُولَ اللَّه»، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه برد.
ما اگر ببینیم که نگاه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیست، باید میگفتند امروز روزِ ولادتِ این پیغمبر است؛ آنوقت میدیدیم که آیا ما شادتر هستیم یا آن جوانی که پدرِ مفقودالأثرِ او پیدا شده است.
پیدا شدنِ پدر خیلی شیرین است، چون ما از پدر خود شناختی داریم، ولی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شناخت زیادی عملاً نداریم.
درنگی بر صلوات امام عسکری علیه السلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
از ائمهی ما علیهم صلوات الله یادگارهایی مانده است، مثلاً از امام هادی سلام الله علیه زیارت جامعه در امامت عامّه، زیارت غدیریه در امامت خاصّه… از هر امامی چیزهایی مانده است. از امام عسکری علیه السلام یک گنجِ چهاردهگانه مانده است، بزرگان میگفتند این گنج است. آقای فاطمینیا رضوان الله تعالی علیه خیلی به این موضوع اعتقاد داشت و میگفت اگر کسی با طهارتِ باطنی به این گنجِ چهاردهگانه مراجعه کند، چیزهای خیلی زیادی میفهمد.
اول اینطور بگویم که ببینیم گاهی مُردهها زنده هستند و زندهها مُرده.
شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه این صلواتها را نقل کرده است، شیخ طوسی حدود نهصد و هشتاد و پنج سال قبل از دنیا رفته است، از زندهترین انسانهای روی زمین است، تقریباً در همهی علوم اسلامی کتاب دارد که رایج است! اینکه کسی بتواند کتابی بنویسد که هزار سال رایج باشد که شوخی نیست! چهار کتاب رجال داریم که اصلی است، اصول چهارگانه است، سه کتاب آن برای شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه است! فهرست و رجال و اختیارِ کتابِ کشّی. در تفسیر «تبیان» دارد که مختصر آن «مجمع البیان» است. در اصول «عُدّه» دارد، در فقه «مبسوط» دارد، «خلاف» دارد، «نهایة» دارد، همهی اینها رایج است. در دعا «مصباح متهجّد» و «خلاصه مصباح» دارد. آن زیارت عاشورایی که میخوانید، یکی از مصادر اصلی آن این است، آن قسمتِ محل بحث که «اللهُمَّ خُصَّ أنتَ…» دارد، در این «خلاصه مصباح» نقل شده است. میخواهم ببینید که یک آدم چقدر زنده است. در عقاید چند کتاب مهم دارد، یکی از آنها «تلخیص شافی» است که اصلاً کتبی مستقل از شافی است، او خیلی کار کرده است، انسان عجیبی است، سلام الله علیه.
یکی از یادگاریهای شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه این میراث چهاردهگانه از امام عسکری علیه السلام است.
راوی نزد امام عسکری علیه السلام میرود و عرض میکند: آقا جان! من میخواهم به هر کدام از شما بزرگواران عرض ادبی کنم و صلواتی بر شما بفرستم، حضرت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شروع میکنند، وقتی به خودشان میرسد سکوت میکنند، راوی که خدا او را رحمت کند پیگیر بود و عرض میکند: آقا جان! لطفاً چیزی هم در مورد خودتان بفرمایید. حضرت چند خط هم راجع به خودشان میفرمایند، و بعد یک صلواتی که مفصلترین اینهاست راجع به امام زمان ارواحنا فداه بیان میفرمایند. اینها چهارده صلوات هستند.
بعضی اوقات وقتی به زیارت ائمه علیهم السلام میروید احساس میکنید که کلمات تکراری است، اینجا کلمات تکراری نیست، برای هر امام اوصافی ذکر شده است.
اولین صلوات راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، چند جمله از آن را میخوانم که شما ببینید نگاه امام عسکری علیه السلام به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیست، و اگر ما این نگاه را داشتیم، امروز باید ما را میگرفتند که به رقص درنیاییم، ولی ما چنین احساسی نداشتیم.
عرب برای ایجاد انحصار یا تأکید ویژه چند روش دارد، یکی از آنها این است که «ما حقّه التأخیر» را «مقدّم» کند. مثلاً جار و مجرور را. مثلاً بجای اینکه بگوید «الا تطمئن القلوب بذکر الله» که دل با یاد خدا آرام میشود و با چیزهای دیگر… الآن عدّهای معتقد هستند که با سگ خانگی هم دل آرام میشود، الآن عدّهای قائل هستند که با موسیقی هم دل آرام میشود، و با چیزهای دیگر، قرآن کریم «بذکرالله» را به ابتدای جمله میبرد و میفرماید: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»،[6] یعنی انحصاراً یاد خدا دل را آرام میکند، بقیه یا آرام نمیکنند یا مخدّر هستند، یعنی حقیقی نیست، شما را تخدیر میکند.
زیارت جامعه خیلی از این تکنیک استفاده کرده است، «بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا»، نمیفرماید «عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا بِمُوَالاتِكُمْ»، یعنی فقط و فقط موالات شماست که شاخصهای دین را به ما یاد داده است. درواقع آدرس میدهد، اگر میخواهی شاخصهای دین را یاد بگیری، راه آن تقویت محبّت است.
امام عسکری صلوات الله علیه در این زیارت هم این کار را کردهاند، شروع اینطور است: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ» خدایا! درود و صلوات خودت را بر پیغمبرت بفرست، «كَما حَمَلَ وَحْيَك»… برای خدای متعال که علم نوپدید پیدا نمیشود… این حقایق بود، اما قبلاً کسی مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبود که دریافت کند… خدای متعال که کمبود و مشکل و جهل نداشت، غنی بالذات است، فرقِ قرآن و انجیل و تورات که همهی اینها حق هستند، در خدا نیست، در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام و حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام است. آنها هم حق هستند، ولی اگر تفاوتی هست برای پیغمبر است که توانسته است این را بگیرد. بلاتشبیه مانند کسی که به ماهیگیری میرود و شکارِ بهتری صید میکند، وگرنه آن ماهیها در دریا هستند. «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَما حَمَلَ وَحْيَكَ وَبَلَّغَ رِسالاتِكَ، وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَما أَحَلَّ حَلالَكَ وَحَرَّمَ حَرَامَكَ وَعَلَّمَ كِتابَكَ»…
«وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَما أَقامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ»… در قرآن کریم چند آیه راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی عجیب است، یکی از آنها راجع به زکات است، خدای متعال میفرماید: زکات را از اینها بگیر که اینها را تطهیر و تزکیه کنی و اینها را دعا کنی!
خب خدایا! باید به درگاه چه کسی دعا کند؟ به درگاه خودت! خب وقتی اینها زکات دادند، خودت به آنها بده. نه! دعای پیغمبر موضوعیت دارد. اینکه نام من را در خاطر مبارک خود بیاورد، که من را یاد کند و مرا دعا کند. ممکن است ارزش آن از استجابت دعا بیشتر باشد، کمااینکه ما در مورد امام زمان ارواحنا فداه میگوییم: «وَهَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ»،[7] نمیگوییم خدایا فلان چیز را بده، میگوییم: خدایا! امام زمان ارواحنا فداه ما را دعا کند.
اگر ما را دعا کند، ما را در ذُکر مبارک و خاطر شریف خود دارد.
اصلاً چه چیزی شیرینتر از این است که به شما بگویند که سحر گذشته یک ربّانی شما را دعا کرده است… حال بگویند امام زمان ارواحنا فداه در نماز شب خود، شما را دعا کرده است!
امام جواد علیه السلام که علی بن مهزیار را دعا کرده بود فرمود: با دستخط خودم نوشتم که هر وقت دل تو از سختیهای روزگار گرفت، این کاغذ را بگیری و ببینی که امام جواد تو را دعا کرده است و با دستخط خودش هم نوشته است!
یکی از عجایب قرآن کریم راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینجاست که میفرماید: ای پیغمبر! اینها را دعا کن. «صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»،[8] آرامش در دعای تو است، اگر تو دعا کنی، یکی از برکات آن این است که اینها آرامش پیدا میکنند، اینها اطمینان نفس پیدا میکنند، نفسشان مطمئنّه میشود.
بعد «وَدَعا إِلى دِينِكَ، وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَأَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ»، «وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ» اگر گناهی در این عالم مورد مغفرت قرار گرفت، به برکتِ پیغمبر بود. هر کس دیگری هم که هر کاری کرد، ظلّ مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روی سرِ او بود، «كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ»، اگر در این عالم مغفرت هست، به برکتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، «وَسَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ»، اگر آبروی کسی حفظ شد، اگر روی کسی پرده کشیده شد، اگر کسی برملا نشد، فقط و فقط و فقط به برکت این پیغمبر بود، هر کس دیگری هم که این کار را کرده است درواقع کارگرِ خانهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است، گنجِ ستّاریت برای خانهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، لذا اگر کسی رسوایی روز قیامت میترسد باید به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه ببرد؛ «وَفَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ» هر غمی، هر دلسنگینیای، هر حال گرفتهای که بخواهد در این عالم برطرف بشود، به برکتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برطرف میشود.
امروز روزی است که هر کسی هر عیبی دارد که میترسد برملا بشود، ستّار آمده است، هر گنهکاری گناهی دارد، عاملِ غفّاریت آمده است، هر کسی هر دردی دارد، عاملِ برطرف شدنِ آن آمده است.
«وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقاءَ» اگر کسی از شقاوت و بدعاقبتی و بدبختی میترسد، به برکتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برطرف میشود، «وَكَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ» انحصاراً او غمها را برطرف میکند، اگر از معصوم دیگری هم شنیدهاید، زیرِ سایهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، او کارگزار و کارفرماست، «وَأَجَبْتَ بِهِ الدُّعاءَ» اگر خدای متعال دعای ما را نگاه میکند به برکتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اگر خدای متعال دعای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هم نگاه میکند به برکتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اگر خدای متعال دعای صدیقه طاهره سلام الله علیها را هم نگاه میکند به برکتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.
اشتباه نشود، این بزرگواران یک حقیقت هستند، اما اگر بخواهم در مفهوم تفاوت قائل بشوم، وگرنه در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید «وَكَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ» انحصاراً او غمها را برطرف میکند، در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم میفرماید: «وَ کَاشِفُ الکَرْبَ عَنْ وَجهِ النَّبِی»، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نَفْسِ پیامبر است، در ادعیهی ما امروز زیارتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد شده است، اما هر عظمتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارد، زیرِ سایهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارد.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با افتخار خودشان را عبدِ پیغمبر میدانستند.
زیارت امین الله را ببینید، میگوید امام زین العابدین سلام الله علیه به زیارتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد و زیارتِ امین الله خواند…
من دعا میکنم که ان شاء الله امروز عیدی شما این باشد که یا در خواب یا در بیداری، حقیقتِ این زیارت را ببینید. بعضیها خوابِ این صحنه را دیدهاند، بعضیها هم در بیداری دیدهاند، راضی نیستند که شرح بدهم.
قسمت اندکی از آن در گزارشِ خبر هست، در ابتدا میگوید: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّهِ فِي أَرْضِهِ»، یک عبارتِ سلام دارد، بعد «اللّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ والِهَةٌ»، نگاه کنید، بین این دو میگوید صورتِ خود را به خاک قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مالید و بعد گفت: «اللّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ والِهَةٌ».
آن عظمتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارد، زیرِ سایهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارد، زیر سایهی بندگی دارد.
نمیشود کسی بیچارهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد و بیچارهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نباشد، همهی عالم در برابرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ذلیل است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودش را با افتخار عبدِ پیغمبر میدانست.
الآن موضوع من این نیست که مقام چه کسی بالاتر است، اصلاً مرا چه به این حرفها؟
موضوع من این است که ما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نشناختهایم، اگر پیامبر را میشناختیم، امروزمان تفاوت داشت.
در دستورات هست که وقتی میخواهید بر پیامبر اکرم صلوات بفرستید، با شوق و محبّت بفرستید.
در ادامهی صلوات امام عسکری علیه السلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور است که «وَأَجَبْتَ بِهِ الدُّعاءَ» اگر دعا اجابت شد فقط به برکتِ او بوده است، «وَنَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلاءِ» اگر کسی از بلایی نجات پیدا کرد، فقط به برکتِ او بوده است.
«كَما رَحِمْتَ بِهِ الْعِبادَ» اگر رحمتی بر بندگانت نازل شد فقط به برکت او بوده است، و چون رحمة للعالمین است، جلوتر میفرماید: «وَرَحِمْتَ بِهِ الْأَنامَ»… اگر رحمتت بر انسانها هم نازل شد فقط به برکت اوست…
«وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ»،[9] تا زمانی که تو باشی حتّی به ابولهب هم عذاب نازل نمیشود، تا زمانی که تو باشی حتّی بر بتپرستها هم عذاب نازل نمیشود.
امروز روز ولادت کسی است که کلیدِ همهی گنجهای عالم به دستِ اوست، مهدیِ فاطمه سلام الله علیها رشحهای از رشحاتِ اوست، فیضی از فیوضاتِ اوست، صدیقه طاهره سلام الله علیها نوری از اوست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محصولِ اوست.
اگر من باور میکردم که امروز گنجِ اولین و آخرین به دنیا آمده است و با یک عرض ادبی که… اصلاً من چه کسی هستم که اجازه پیدا کنم نام او را ببرم…
من حالِ آن کنیز را دارم که دید در باغِ امام حسین علیه السلام است، دید خودش برای امام حسین علیه السلام است و باغ هم برای امام حسین علیه السلام است، گل هم برای امام حسین علیه السلام است، گفت من هیچ چیزی ندارم که برای تو کاری کنم، فقط این گل را جدا میکنم و به تو میدهم که بگویم دوست دارم جزو دوستداران تو باشم.
دعا
خدایا! محبّت و مودّت و معرفت و خضوع و خشوع و تعظیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در دل و عمل و مناسک ما روز به روز بیشتر بفرما.
خدایا! آنچه خیر و برکت از ناحیهی حضرت ختمیمرتبت به اولیای خودت عطا کردی، به برکت گنجینهدارِ حقایق و فیوضات عالم یعنی رسول خدا به ما هم عنایت بفرما.
خدایا! به برکت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ما را هم از آفات و شرور در امان بدار.
خدایا! در فرج امام زمان ارواحنا فداه تعجیل بفرما.
خدایا! قلب نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه را از ما راضی و خشنود بگردان.
خدایا! این مجموعهای که اینجا دور یکدیگر نشستهاند را جزو لشگرهای نصرتِ امام زمان ارواحنا فداه، لشگرِ محمّدیِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! امام امّت، شهدای عظیم الشأن را از جلسهی ما بهرهمند بفرما.
خدایا! سایهی رهبر معظم انقلاب را بر سر ما مستدام بدار.
خدایا! ما را پرچمِ معرّفی صحیحِ پیامبر و دینِ پیامبر قرار بده.
خدایا! ما را مایهی شرمندگیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگردان، به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] نهج البلاغه، خطبه شقشقیه
[5] أمالي شیخ طوسي، صفحات 109 و 110 (فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِرَاقِكَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّي، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي، وَ غَمَضْتُكَ بِيَدِي، وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي، نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، لَا يَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي فِيهَا أَنْتَ مُقِيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو، وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ. سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ، الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ، فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ سِرّاً، وَ يُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ يُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ، فَإِلَى اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَى، وَ فِيكَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.)
[6] سوره مبارکه رعد، آیه 28 (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)
[7] دعای ندبه
[8] سوره مبارکه توبه، آیه 103 (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)
[9] سوره مبارکه انفال، آیه 33 (وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ)