«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت رسول مکرّم و اهل بیت ایشان صلی الله علیه و آله و سلّم، خاصّه روح مطهّر سیّدالأوصیا و عمادالأصفیا و رکن الأولیا و خاتم الأوصیا امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و استعانت و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مقدّمهی بحث
(تا دقیقه 13 بحث متفرّقه میباشد)
الحمدلله ان شاء الله ما امشب هر سرِ سفرهی سیّدالسّاجدین، أشبه الناس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، حضرت علی بن الحسین علیه السلام هستیم.
اگر ما امشب آمدهایم و شرمندگی ما از دو شبِ قبل کمتر است، یعنی باید برگردیم و در توحیدمان تجدید نظر کنیم، ما امشب باید بیچارهتر از دو شبِ قبل باشیم، چون همهی آن بیچارگیها را دارم، دو مرتبه هم به من فرصت داده است، باز هم معلوم نیست که من چکار کردهام، این مرتبهی سوم است.
ما میدانیم که خدای متعال به دنبال شکار ماست، این حجم از وعدهی بخشش هم برای ما گنهکاران است، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که نمیگویند اگر شب اول نبخشیدند شب دوم، شب عید فطر هم به اندازهی همهی ماه مبارک رمضان میبخشند.
فدای خدایی بشوم که از کرم خودش در این میهمانی عظیم، وقتی دید منِ بدبخت…
بابتِ واجب شدنِ روزه، خدا را شکر کنیم
طول سال خوبها اینطور است، این من هستم که خبر ندارم و دو شب هم بیدار میمانم، عدّهای سحرهای آبادی دارند، شب جمعههای آباد از عبادت دارند، مدل من اینطور بود که هرچه با تشویق گفت که «نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[4] به بندگانم بگو من غفور و رحیم هستم؛ من سحرها و روزهای خود را از دست دادهام.
«هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ»،[5] فرمود که اگر توبهی ناقص هم کنید من قبول میکنم. انگار که منّت ما را میکشد، این خیلی عجیب است.
دیدهاید که وقتی کودک مدام قهر میکند، مادر به او میگوید بیا و غذا بخور؛ این حتّی ذرّهای از محبّت خدای متعال نیست. خدای متعال دید که ماه رجب و ماه شعبان گذشت و من نفهمیدم که «اَلَّذِي كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ»،[6] وقتی به ماه مبارک رمضان رسید فرمود که اگر به این میهمانی انسانهای درست نیایی، تو را جریمه میکنم. منِ بدبخت هم بخاطرِ جریمه… وگرنه من همان کسی هستم که ماه رجب را گذراندهام و روزه نگرفتهام، ما را با زور واردِ این میهمانی کرد.
روزی اسیرهای جنگ بدر را میبردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم لبخند زدند، آن بتپرست با بیادبی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: با این ادّعای اخلاق به ریش ما میخندی که دست ما را بستهاید؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: خندهی من از این است که میخواهیم شما را با زور به سمت بهشت ببریم، اما شما به روی ما شمشیر میکشید.
اگر خدای متعال ما را به خودمان واگذار میکرد، ما این میهمانی را از دست داده بودیم، خدای متعال یک کارت دعوت برای امام زمان ارواحنا فداه فرستاده است و یک کارت دعوت هم برای من! و اگر خدای متعال این امر را واجب نکرده بود، من میدانم که مانند ماه رجب و ماه شعبان غافل بودم، چون همین خبرها در ماه رجب و ماه شعبان هست، در طول سال از این خبرها هست.
زمانی به استادمان عرض کردم که شما گاهی ساعت دوازده شب بعد از دو روز نخوابیدن میخوابید، چطور سحر بیدار میشوید؟ فرمودند: روح انسان را بیدار میکند.
منِ بیچارهی خواب ماندهی جاماندهی…
الحمدلله که چنین ربّ کریمی است که منّت هم میکشد که ما را بر سرِ سفره بیاورد.
پذیرفتنِ توبه هم از کَرَمِ خدای متعال است
اگر خدای نکرده انسان از کسی سرقت کند و مالِ کسی را ببرد، اگر خدای نکرده تصادفی بشود و انسان به ماشین کسی آسیب بزند، میگوید عذرخواهی میکنم و جبران میکنم؛ اما ما چطور میخواهیم بیادبی که ما در عصیان خدای متعال کردهایم را جبران کنیم؟ توبه که جبران نیست. پذیرفتنِ توبه هم از کَرَمِ طلبکار است، وگرنه توبهی من به چه دردِ خدای متعال میخورد؟ چه چیزی را جبران میکنم؟ چه چیزی این بیادبی که در محضر او صورت گرفته است را جبران میکند؟
این است که امام سجّاد علیه السلام اینطور به محضر خدای متعال عرض میکند: خدایا! با اولین گناهی که از من صادر شد باید مرا به جهنّم میانداختی. ولی تحمّل میکنی، بعد هم میگویی توبه کنید که من تائب را دوست دارم، گناهان شما را به ثواب تبدیل میکنم.
اگر حبّ حضرت حق به ما نبود، ما میخواستیم چه چیزی را جبران کنیم؟ اصلاً چه چیزی را میشود جبران کرد؟ جبرانی در کار نیست، ما یکسره در رحمت او غوطهور هستیم.
لذا اگر دو مرتبه و سه مرتبه اجازه بدهد، بایستی شرمندهتر از قبل باشیم.
ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که باور کنیم امشب امام زمان ارواحنا فداه از ما به خودِ ما پرتلاشتر است، و هم ان شاء الله خدای متعال عنایت کند که «وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ وُصْلَةً»[7] بین ما و امام زمان ارواحنا فداه ارتباطی برقرار شود.
امام زمان ارواحنا فداه آنقدر برای ما کار کردهاند و ضجّه زدهاند، اینکه در ادعیهی ما هست که میگوییم «يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ»[8] برای زحمتی است که برای ما کشیده است، اگر خدای متعال هم ببخشد ما شرمندهی امام زمان ارواحنا فداه هستیم. این صریح کلام است و روایت دارد که امام زمان ارواحنا فداه برای گناهان ما گریه کردهاند.
الحمدلله که امشب ما را راه دادهای و از ما ناامید نشدهای. خدایا! ما را تحمّل کن. «اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ»،[9] به عظمت تو قسم یاد میکنم که ما تلاش خودمان را کردهایم ولی نشده است، «إِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ»، روزی هم ما را بیدار کن…
پای سفرهی امام زین العابدین صلوات الله علیه
چند جمله از مناجات ابوحمزه حضرت سجّاد علیه السلام میخوانم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم».
ان شاء الله فدای امام سجّاد علیه السلام بشوم، اگر شما نبودید که ما اصلاً نمیدانستیم باید چه چیزی بگوییم.
«إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ» خدایا! مرا با عذاب کردن ادب نکن، «وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ» آنقدر وضع من خراب نشود که مانند بیچارهها و دشمنانی که صد عن سبیل الله میکنند، مشمول مکر تو بشوم، «مِنْ أَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ» خیرات و برکات باید از کجا به من برسد؟ «يَا رَبِّ وَ لا يُوجَدُ إِلا مِنْ عِنْدِكَ».
چون دعا طولانی است قدری جلوتر میآیم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي تَحَبَّبَ إِلَيَّ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي»، چقدر پیغام محبّت فرستادی تا مرا صید کنی، در صورتی که تو هیچ نیازی به من نداشتی. اصلاً بود و نبودِ بندهای مانند من چه تفاوتی در سلطنتِ تو دارد؟ تو بقیّة الله روحی له الفداه داری، تو که نیاز نداری، اگر نستجیربالله کسی میخواست توهّم کند هم تو نیاز داری، تو حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داری.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي تَحَبَّبَ إِلَيَّ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي»، چقدر محبّت کردی و مدام پیغام محبّت فرستادی و سراغ مرا گرفتی و مرا دعوت کردی، در صورتی که نیازی به من نداشتی.
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَحْلُمُ عَنِّي حَتَّى كَأَنِّي لا ذَنْبَ لِي» حمد برای توست که اینقدر ندید گرفتی و بردباری کردی، انگار که من گناهکار نیستم!
«فَرَبِّي أَحْمَدُ شَيْءٍ عِنْدِي وَ أَحَقُّ بِحَمْدِي» خدایا! من بد هستم ولی وقتی فکر میکنم میبینم که هیچ کسی را مانند تو شایستهی حمد نمیبینم.
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إِلَيْكَ مُشْرَعَةً» بابِ حاجت خواستن را باز کردی، «وَ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ إِلَيْكَ مُتْرَعَةً» درهای امید را باز کردی، «وَ الاسْتِعَانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ أَمَّلَكَ مُبَاحَةً» گفتی امشب هر کسی هر ظن و گمان و آرزویی به من دارد، من همه را عطا میکنم، «وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ إِلَيْكَ لِلصَّارِخِينَ مَفْتُوحَةً»، امشب هر کسی ناله و فریاد بزند، تو باب را باز کردهای و میشنوی. وقتی مجرم به دادگاه میرود قاضی حوصلهی گوش دادن به حرف او را ندارد، ما آن محکومانی هستیم که طلبکارشان ایستاده است و نگاه میکند و میشنود، بلکه میفرماید به اندازهی امیدی که به من داری میبخشم، بلکه تهدید کرده است که اگر از من ناامید باشید شما را نمیبخشم.
«وَ أَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِينَ بِمَوْضِعِ إِجَابَةٍ» یقین دارم هر کسی امید داشته باشد، تو امشب به او توجّه میکنی و جواب او را میدهی، «وَ لِلْمَلْهُوفِينَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ» هر کسی که غم و گرفتاری و هَمّی دارد، امشب دست خودت را به سمت ما دراز کردهای که ما را نجات بدهی…
«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»، تو اینطور نیستی که من بخاطر بدی و دوری و حقارت و بیچارگی خودم، خیلی حرکت کنم، قرار است تو کار را انجام بدهی، اگر من یک قدم به سمت تو بیایم، تو مابقی امر را پیش میبری، «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»…
یکی از آموزههای عجیبِ ادعیه این است که در ابتدای دعا نشان میدهد منِ بیچاره در چه قعرِ سقری هستم، وقتی هنوز به پایان دعا نرسیده، به من هم میگوید که بگو «اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ».[10]
اگر کَرَمِ خدای متعال نباید که اصلاً انسان جرأت نمیکند چنین بیان کند، نهایتِ درخواستِ یک محکوم به اعدام این است که مرا اعدام نکنید، دیگر به خودش اجازه نمیدهد که بگوید مرا همسایهی کسی قرار بدهید که فرزند او را کشتهام و او روزی مرا تا روزی که زنده هستم بدهد. «اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ»! از همه بِبُرّم به سمتِ تو! «وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیآءِ نَظَرِها اِلَیک»… اصلاً چه کسی جرأت میکرد چنین حرفهایی بزند؟
دعای کمیل را نگاه کنید، در ابتدا میگوید «كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا»،[11] آیا تو واقعاً میخواهی مرا بین طبقات جهنّم، در آن آب جوش و حرارتِ آتش به قُلقُل بیندازی؟ اما در اواخر دعا میگوید: «فی هذِهِ اللَّیْلَةِ وَفی هذِهِ السّاعَةِ کُلَّ جُرْم اَجْرَمْتُهُ، وَکُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ»؛ میخواهد بگوید بدان با چه کسی طرف هستی، با أرحم الرّاحمین و أکرم الأکرمین طرف هستی، یک حاجت نخواه.
اواخر دعای کمیل بعد از آن جنایاتی که ذکر میکنیم میگوییم «وَاجْعَلْنی مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ» من را کنار یاران امام حسین علیه السلام ببر!
اگر امکانِ این امر نبود که نمیگفت. اصلاً قرار نیست ما کاری کنیم، اولِ توحید همین است.
ان شاء الله خدای متعال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند که میفرمود «آمریکا نمیتواند هیچ غلطی کند». هیچ کسی نمیتواند هیچ غلطی کند، منتها آن پُررو فکر میکرد میتواند، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هم بر دهان او زدند.
در این عالم کسی نمیتواند کاری کند، همه کار به دست اوست…
خدایا! اول نگاه ما را به خودت اصلاح بفرما.
اگر ما به اندازهی فهم ناقص خودمان بدانیم با چه کسی طرف هستیم، خدای متعال شاهد است که بجای بخشش گناهانمان، از خجالتِ بیادبیمان میسوزیم، از گستاخیمان در محضر او آتش میگیریم.
همین الآن به شما عرض میکنم، خدایا! من که نمیفهمم عذاب تو، آتش جهنّم تو، چقدر میسوزاند، ولی اگر به من بگویند نامهی اعمال مرا در مقابل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پخش کنند، سختیِ بیشتری دارد؛ بلکه اگر از غفلت بیدار بشوم و بفهمم که همهی رفتار من در برابر چشم امام زمان ارواحنا فداه بوده است…
گاهی ما از کسی اشکال پیدا میکنیم، تا زمانی که آبروی او را نبریم رها نمیکنیم، اما این بزرگواران آنقدر پردهپوشی کردهاند که ما راحت زندگی میکنیم.
اگر انسان بفهمد پرده از روی اعمال او کنار رفته است، دیگر حتّی نمیتواند با نزدیکترینِ نزدیکانِ خود حرف بزند…
«إلَهِی قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِي» امشب هم که آمدهام آنقدر حاجت دارم، هم گنهکار هستم… «وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِي وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغَاثَتِي» میدانم کسی نمیتواند به فریاد من برسد، اینها را میگوییم که زمینهی بخشش و پذیرش فراهم شود، «وَ بِدُعَائِكَ تَوَسُّلِي مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لاسْتِمَاعِكَ مِنِّي» اصلاً من استحقاق ندارم که تو اجازه بدهی من حرف بزنم، ولی من به تو متوسّل میشوم که خودت گوش بدهی، من از عذاب تو به رحمت و کَرَمِ تو فرار میکنم، «هَارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ» اگر بخواهم از تو فرار کنم جایی ندارم که بروم…
بچه را دیدهاید، ان شاء الله خدای متعال اموات شما را رحمت کند، شاید سی سال قبل مادر من با گریه میگفت من این موضوع را فهمیدم، وقتی خودت کوچک بودی اگر کار بدی میکردی و فرار میکردی، وقتی ناامید میشدی به سمت من برمیگشتی…
«هَارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ» من به کجا فرار کنم؟…
«بِدُعَائِكَ تَوَسُّلِي مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لاسْتِمَاعِكَ مِنِّي» با اینکه لایق نیستم تو بشنوی، ولی به همین دعایی که تو را صدا میزنم متوسّل میشوم، «وَ لا اسْتِيجَابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّي» لازم نیست تو مرا ببخشی، منتها «بَلْ لِثِقَتِي بِكَرَمِكَ» پشتگرمی من کَرَمِ تو است، «وَ سُكُونِي إِلَى صِدْقِ وَعْدِكَ» آرامشِ من این است که تو وعده دادهای… ای پیامبر! «نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[12] به بندگانم بگو من غفور و رحیم هستم.
بنده در سالی بصورت مفصل این آیه را توضیح دادم که این عبارت «بندگان من» خطاب اختصاصیِ ختمیمرتبت است، ما که بندهی او نیستیم، من بندهی نفس و شهوت و غضب و حرف مردم و ریا و… هستم، عبدِ خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر تخفیف بدهم میگویم حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام عبد خدا هستند. فرمود: «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا»،[13] اگر کسی بندهی من باشد که اصلاً شیطان به او تسلّط ندارد که بخواهند گناه کنند.
شیطان در میان دعوا گفت: «بِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»،[14] البته در مورد بندگان مخلص نمیتوانم! یعنی شیطان در وسطِ آن لافزنیِ بیادبانه، بندگان مخلص را کنار گذاشت،[15] خود شیطان گفت که من در مورد بندگان مخلص نمیتوانم غلطی کنم.
وقتی خدای متعال میخواهد با مجرم صحبت کند، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود به بندگان من بگو «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا»،[16] به بندگان من بگو ای بندگان من که در گناه اصراف کردید، از رحمت خدا ناامید نشوید، خدا همهی گناهان شما را میبخشد.
خدایا! بالاخره این ما هستیم که بعضی از صفات تو را محقق میکنیم نه پیغمبر، «أَنْتَ السَّاتِرُ عَوْرَتِی» تو هستی که زشتیهای مرا میپوشانی؛ بالاخره باید بدبختی باشد که این صفتِ تو معلوم بشود، «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ»، بالاخره ما هم در بروز اسماء و صفات تو نقش داریم…
«وَ سُكُونِي إِلَى صِدْقِ وَعْدِكَ وَ لَجَئِي إِلَى الْإِيمَانِ بِتَوْحِيدِكَ» من غلط کردهام ولی خودت میدانی که دوست دارم موحد باشم، خودت میدانی که امشب هر طور که شد مرا کمک کردی و خودم را رساندم، «وَ يَقِينِي بِمَعْرِفَتِكَ مِنِّي» تو خبر داری که وقتی من به خودم رجوع میکنم میدانم که «أَنْ لا رَبَّ لِي غَيْرُكَ» خدایی غیر از تو ندارم.
«وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتِكَ يَا سَيِّدِي» آقای من! این از اخلاق تو نیست که شبانه ما را صدا بزنی، «أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ» بگویی از من بخواهید «وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ»… میخواستی ببخشی که ما را صدا زدی…
«مَا أَنَا يَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِي» وقتی من به خودم نگاه میکنم، من ارزشی نداشتم که تو مرا مورد خطاب خودت قرار بدهی، «فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَى ذَنْبِي»… دنیا را نگاه کنید، وقتی کسی حرفی میزند، انسانهای زیادی به او حمله میکنند، کأنّه همه معصوم هستند، انگار همه به دنبال این هستند که اشکالات یکدیگر را پیدا کنند، راست یا دروغ یا با تهمت آبرو ببرند، اگر روزگار گذشته اینطور نبود، الان که این امر خیلی راحت است، ایام ماه مبارک رمضان و شبهای قدر و…
میگویند اگر کسی حرف خطا هم زد تأویل خیر کنید، اما قربة الی الله دروغ میگویند و بهتان میزنند…
اینها اوصاف خدای متعال را به ما یادآوری میکند…
«فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَى ذَنْبِي غَيْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ» اگر همین بزرگوارانی که امشب آمدهاند و «التماس دعا» میگویند بدانند که من چه خبیثی هستم و چه کارهایی کردهام، «وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ لاجْتَنَبْتُهُ»… از آن طرف میگوید اگر من باور میکردم و احتمال میدادم که آن زمانی که میخواستم خطا کنم، یک نفر از این آدمها مرا نگاه میکند، از حرمت او یا حفظ خودم این کارها را نمیکردم و اجتناب میکردم.
«لا لِأَنَّكَ أَهْوَنُ النَّاظِرِينَ إِلَيَ» نمیخواستم تو را خفیف کنم، «وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِينَ عَلَيَ» من میدانم که اطلاع و علم تو با بقیه تفاوت دارد، «بَلْ لِأَنَّكَ يَا رَبِّ خَيْرُ السَّاتِرِينَ» چون یقین داشتم تو آبروی مرا نگه میداری، «وَ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ» هیچ کسی مانند تو اینقدر اهلِ کَرَم نیست، «سَتَّارُ الْعُيُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ عَلامُ الْغُيُوبِ» هم باطن را میداند، «تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ» از کَرَمَت مدام پرده انداختی، بلکه گفتی اگر کسی عیبهای این بنده را برملا کند، او را مجازات میکنم، مدام سعی کردی پشتیبان من باشی، «وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِكَ» مدام عقب انداختی، منتظر هستی که ببینی عبدِ فراریِ بدبخت برمیگردد یا نه، «فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ وَ عَلَى عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكَ» تو توان داری و عفو کردی و بخشیدی، «وَ يَحْمِلُنِي وَ يُجَرِّئُنِي عَلَى مَعْصِيَتِكَ حِلْمُكَ عَنِّي» آن چیزی که مرا واداشت و بر معصیت تو گستاخ کرد این بود که مطمئن بودم تو حلم داری…
امام سجّاد علیه السلام به ما میآموزد که ما با خدایی طرف هستیم که وقتی در این دادگاه دفاعی نداریم، جرم خود را به گردن قاضی میاندازیم!
حلم تو زیاد است، من بخاطر حلم و بردباری و کَرَم تو خطا کردم!
«وَ يَدْعُونِي إِلَى قِلَّةِ الْحَيَاءِ سَتْرُكَ عَلَيَّ» بیحیایی من بخاطر حیا و بردباری و پوشش تو بود، «وَ يُسْرِعُنِي إِلَى التَّوَثُّبِ عَلَى مَحَارِمِكَ مَعْرِفَتِي بِسَعَةِ رَحْمَتِكَ وَ عَظِيمِ عَفْوِكَ يَا حَلِيمُ يَا كَرِيمُ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ» آن چیزی که مرا تشجیع کرد که باسرعت به کارهای زشت بیفتم این بود که من به رحمت وسیع تو ایمان داشتم. خدایا همین علم را به تو داشتم که غلط کردم، من اسماء و صفات تو را قبول دارم، «يَا غَافِرَ الذَّنْبِ يَا قَابِلَ التَّوْبِ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ»…
«أَيُّ زَمَانٍ أَطْوَلُ مِنْ أَنَاتِكَ» طولانیترین زمان در این عالم، زمانِ أنات و بردباری تو بر مجازات من است…
اگر خود ما کسی را به زندگی خودمان بیاوریم و برای او خانه و ماشین بخریم و برای او همسری بگیریم، صد مرتبه به روی او میآوریم که من این کار را کردهام…
«وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِي جَنْبِ نِعَمِكَ» ما اصلاً عملی در برابر این نعمتهای تو نداریم، چیزی هم ما به ازاء نداریم که به تو بدهیم، «وَ كَيْفَ نَسْتَكْثِرُ أَعْمَالا نُقَابِلُ بِهَا كَرَمَكَ» من هرچه فکر میکنم در برابر کَرَمِ تو…
ان شاء الله خدای متعال علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، میگویند این اواخر به ایشان گفتند که پدر و مادر شما از شما گله دارند، تو تفسیر المیزان نوشتهای و پدر و مادر خودت را در ثواب آن شریک نکردهای. ایشان فرموده بودند وقتی من این تفسیر را نوشتم به ذهنم خطور نکرد که این کار اجر دارد که بخواهم کسی را در این اجر شریک کنم، الآن آنها را شریک میکنم. بعد به ایشان گفتند که پدر و مادر شما از شما راضی شدند.
میگویند علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه اواخر عمر شریف خود قدری حافظهی خود را از دست داده بودند، بعضی از ادعیه را حفظ بودند ولی بعضی از دوستان را نمیشناختند. مثلاً لاطائلات را کنار گذاشته بودند. مدام به ایشان میگفتند که در لحظات احتضار بگو «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ، وَيَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ» ای کسی که ذره را میپذیری و از گناهان زیاد میگذری. ایشان جملهی اول را نمیگفتند، اول فکر میکردند که نمیتواند بگویند، فقط میگفتند «يَا مَنْ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ» ای کسی که گناهان زیان را میبخشی. من یَسیر هم ندارم، من اصلاً هیچ چیزی ندارم…
من اعمال خود را در برابرِ کَرَمِ تو زیاد میدانم، «بَلْ كَيْفَ يَضِيقُ عَلَى الْمُذْنِبِينَ مَا وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِكَ» همهی سرمایهی مذنبین رحمتِ تو است، «يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ»…
«يَا سَيِّدِي» آقای من! «لَوْ نَهَرْتَنِي مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِكَ» به تو بگویم، اگر امشب مرا نبخشی من از اینجا نمیروم، «وَ لا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِمَا انْتَهَى إِلَيَّ» من آنقدر این اسماء را میگویم تا بگویی من قبول کردم، «مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ» من قبول دارم که تو کریم هستی، همین موضوع کافی است، از اول هم قرار نبود ما کاری کنیم، کارها به دست توست، «وَ أَنْتَ الْفَاعِلُ لِمَا تَشَاءُ تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ» کار به دست تو است…
«أَ فَتَرَاكَ يَا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونَنَا» واقعاً یعنی اگر ما امشب از اینجا برویم، تو دوست داری که من مشکوک باشم و بگویم که آیا مرا بخشید یا نه؟ «أَوْ تُخَيِّبُ آمَالَنَا» آیا یعنی بگویم ما با امیدی به درِ خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدیم و خدای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ما را ناامید برگرداند؟ «كَلا يَا كَرِيمُ» ابداً اینطور نیست! من این موضوع را از زشتیهای قبلیِ خودم بدتر میدانم، من با امید آمدهام و یقین هم دارم، «هَذَا ظَنَّنَا بِكَ» این معرفت ما به تو است، ما در مورد تو اینطور فکر میکنیم.
«يَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِيكَ أَمَلا طَوِيلا كَثِيرا» خدایا! امشب من فقط بخشش نمیخواهم، من امشب آمدهام و میگویم دوست دارم امام زمان ارواحنا فداه را ببینم و جزو یاران ایشان باشم و شهید بشوم، من میخواهم در بهشت کنارِ خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشم. درست است که نعمتهای بهشت تو را نمیفهمم، ولی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قسم یاد میکنم که اگر قرار باشد ما را کنار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نبری، نعمتهای بهشتی برای ما جذّابیت ندارد…
«يَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِيكَ أَمَلا طَوِيلا كَثِيرا إِنَّ لَنَا فِيكَ رَجَاءً عَظِيما» امید من خیلی بیشتر از این حرفهاست، من تو را میشناسم، «عَصَيْنَاكَ» درست است که غلط کردهام و گناه کردهام ولی «وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنَا» تو خدا هستی و باید ببخشی و بپوشانی. توقع دارم که مرا هم ببخشی و هم آبروی مرا نبری، «وَ دَعَوْنَاكَ» آمدهام و حاجات خودم را میخواهم، «وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِيبَ لَنَا» میدانم حاجات مرا میدهی، «فَحَقِّقْ رَجَاءَنَا مَوْلانَا» امشب این امید ما را محقق کن، «فَقَدْ عَلِمْنَا مَا نَسْتَوْجِبُ بِأَعْمَالِنَا» ما میدانیم چه کسی هستیم…
«إِنْ كُنَّا غَيْرَ مُسْتَوْجِبِينَ لِرَحْمَتِكَ» اگر من کلاه خود را قاضی کنم میدانم که من امشب شایستگی رحمت تو را ندارم، اگر فقط به سمت من بود، من میدانم که شایسته نیستم ولی «فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيْنَا» چرا تو نام خودت را جواد گذاشتهای؟ تو جواد هستی که به بدبختها برسی…
«فَإِنَّا مُحْتَاجُونَ إِلَى نَيْلِكَ» من امشب هم که آمدهام، گرفتار هستم که آمدهام، مرا آنطور تربیت نکردهای که هر شب به درِ خانهی تو بیایم، من کمصبر هستم، همین چند جلسه که آمدهام توقع دارم دست مرا پُر کنی، مابقی امور هم باید تو درست کنی، اصلاً چرا تو کاری نکردی که من سحرهای دیگر هم بیایم؟
«تَتَحَبَّبُ إِلَيْنَا بِالنِّعَمِ» مدام تو شروع کردی، با نعمتهای خودت پیام محبّت دادی، مادر و پدر مهربان به من عطا کردی، حبّ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به من عطا کردی…
«وَ نُعَارِضُكَ بِالذُّنُوبِ» من هم در جواب این خوبیها مدام گناه کردم، «خَيْرُكَ إِلَيْنَا نَازِلٌ» مدام از تو به ما خیر رسید «وَ شَرُّنَا إِلَيْكَ صَاعِدٌ» و من مدام نافرمانی کردم، «وَ لَمْ يَزَلْ وَ لا يَزَالُ مَلَكٌ كَرِيمٌ يَأْتِيكَ [عَنَّا] بِعَمَلٍ قَبِيحٍ» مأمور گناهان من دائم و لحظه به لحظه از طرف من قبائح به سمت تو فرستاد، «فَلا يَمْنَعُكَ ذَلِكَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِكَ وَ تَتَفَضَّلَ عَلَيْنَا بِآلائِكَ» اما تو کوتاهی نکردی، «فَسُبْحَانَكَ مَا أَحْلَمَكَ وَ أَعْظَمَكَ وَ أَكْرَمَكَ مُبْدِئاً وَ مُعِیداً» چقدر بردبار هستی…
خدایا! ما همان بیچارههایی هستیم که حتّی الآن هم که محتاج هستیم نمیتوانیم خوب ادای بیچارهها را دربیاوریم.
روضه و توسّل به امام حسین علیه السلام
امشب فکر کردم و دیدم که شبِ آخرِ این بحثهاست، کاری با ما کردهای که، آنقدر غرق هستیم… نمیتوانم حرف بزنم، انسان باید برای یک جمله از این دعاها بیهوش شود…
برای اینکه هیچ راه چارهای نداشتم، دیدم خودت کاری کردهای که ما هرجا کمی و کاستی داریم، امام حسین علیه السلام را به میان میآوریم، ان شاء الله او دست ما را بگیرد و شفاعت کند…
حسین جان! وقتی ما قصهی حرّ را میخوانیم خیلی به تو امیدوار میشویم…
امام حسین علیه السلام شخصی را به خیمهی عبیدالله حرّ جُعفی فرستاد و او بیادبی کرد، سپس خود حضرت با حضرت علی اکبر علیه السلام رفتند، مجدداً او بیادبی کرد…
اگر کسی نداند فکر میکند امام حسین علیه السلام لحظهای که شکست ظاهری خورد با خدای متعال اینطور صحبت کرد، اما ائمهی ما در خیلی از سحرها این دعا را میخواندند، این من هستم که وقتی گیر کنم به درِ خانهی خدا میروم، آن بزرگواران در اوج نعمت مانند اوج بلا هستند، برای همین دعای حضرت زین العابدین صلوات الله علیه را میخوانم که با دعای امام حسین علیه الصلاة والسلام روز عاشورا در قتلگاه خواندهاند مقایسه کنید، خواهید دید که بیش از نود درصد مشترک است.
انسان فکر میکند تا زمانی که جمعیتی دور او هستند، پول دارد، لشگر دارد، عزیزهای او سالم هستند، خدا او را اکرام کرده است، «وَأَمَّا إِذَا مَا ابتَلَیهُ فَقَدَرَ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَنَ»،[17] وقتی زندگی او بهم بخورد میگوید خدا به من اهانت کرد…
راوی میگوید دیگر بدترین حالت ممکن این بود که فرزندان او را یک به یک کشتند، خود حضرت هم آنها را به خیمهی دارالحرب بردند، اصلاً نتوانست حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را برگرداند، بعد به وسط میدان رفت، بعد افتاد، در قتلگاه قرار گرفت، چند مرتبه سعی کرد صورت مبارک خود را از روی خاک بلند کند، دوباره برگشت… راوی میگوید فکر کردم که الآن میخواهد گله کند، رفتم تا ببینم چه میگوید…
راوی میگوید جلو رفتم و دیدم این دعا را میخواند…
حضرت زین العابدین صلوات الله علیه هم این دعا را میخواندند، این دعای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، این دعا مهم هست، رفتار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه در اوج بلا و چه در اوج نعمت با خدای متعال بدهکارانه است.
من دعای امام سجّاد علیه السلام را میخوانم، این دعا از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم هست.
برای این بود که این دعا را انتخاب کردم که من عرضهی مناجات کردن ندارم، شاید با یادِ مصیبت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نگاهی به ما کنند…
راوی میگوید جلو رفتم و دیدم صورت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی خاک است و حضرت نمیتواند صورت خود را بلند کند، در حال زمزمه کردن بود، فکر کردم در حال نفرین کردن است، اما دیدم میگوید: «اللّهُمَّ أَنْتَ مُتَعالِي المَكانِ عَظِيمُ الجَبَروتِ»،[18] چه کسی میتواند به الوهیت تو خدشه کند؟ «شَدِيدُ المِحال» قدرت به دست تو است، «عَظِيمُ الْكِبْرِيَاءِ» کبریایی تو عظمت دارد، «قَادِرٌ قَاهِرٌ» تو قادر هستی، «قَرِيبُ الرَّحْمَةِ» من خودم را به رحمت تو نزدیک میبینم، «صَادِقُ الْوَعْدِ» هرچه وعده دادی عمل کردی، «وَفِيُّ الْعَهْدِ» به هر عهدی که بستی وفا کردی، «قَرِيبٌ مُجِيبٌ» هم نزدیک هستی و هم جواب میدهی، «سَامِعُ الدُّعَاءِ» میشنوی من چه میگویم، شأن تو أجل است که با من حرف بزنی، «قَابِلُ التَّوْبَةِ مُحْصٍ لِمَا خَلَقْتَ» اینطور نیست که مرا بخاطر بندگان زیاد دیگری که داری فراموش کنی، (همانقدر که خدای حسین بن علی با همهی التفات هستی، خدای من هم هستی)، «قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ» اگر بخواهی کاری کنی نیازی به کمک نداری، «مُدْرِكٌ مَنْ طَلَبْتَ» میتوانی هر کسی را در هر جایی که بخواهی طلب کنی، «رَازِقٌ مَنْ خَلَقْتَ» روزی به دست تو است، «شَكُورٌ إِنْ شُكِرْتَ» اگر تشکر کنند تو بیشتر میبخشی، «ذَاكِرٌ إِنْ ذُكِرْتَ» تو کسی را فراموش نمیکنی، «فَأَسْأَلُكَ يَا إِلَهِي مُحْتَاجاً» الآن خیلی به تو نیاز دارم، «وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيراً» با همهی فقر خود به تو رو کردهام، «وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً» با دلِ شکسته صدایت میزنم…
اینجا در متن منسوب به امام زمان ارواحنا فداه دارد که «تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِکَ وَ بَیْتِک» با گوشهی چشم…
«أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ خَائِفاً» فقط از تو میترسم، «وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً» دلم را شکستهاند ولی من به تو گریه میکنم، «وَ أَرْجُوكَ نَاصِراً» نصرت خودت را از من برندار، «وَ أَسْتَغْفِرُكَ ضَعِيفاً» من ناتوان هستم، «وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ مُحْتَسِباً» تمام توجّه من به تو است…
«إِلَهِي ضَعُفْتُ فَلَا قُوَّةَ لِي» دیگر توان ندارم… «وَ عَجَزْتُ فَلَا حَوْلَ لِي»…
روضهی خودم را هم همینجا قرار میدهم، انسان غریق به هر جایی که بتواند چنگ میکشد، یا رحمة الله الواسعه…
وقتی تنهای تنها شد، فقط یک دغدغه داشت، وظیفهی حضرت دفاع از ناموسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، حتّی آنجایی هم که اعتراض کرد که «تا زمانی که من زنده هستم به خیمهها حمله نکنید»، برای این بود که تا جایی که میتواند از ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع کند…
وقتی تنهای تنها شد، دغدغهی خود را در وسط میدان به زبان آورد، «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»…
بالاخره حضرت یک مرتبه تجربهی تلخِ کوچه را داشتند… با برادر خود امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در شرایطی قرار گرفته بودند که نمیدانستند باید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کمک کنند یا حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صدا زد: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»… «هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّه» آیا یک موحد نیست که بداند ما چه کسانی هستیم؟ اینها ناموسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند…
دشمن هلهله کرد… گفتند بالاخره او را نگران کردیم…
«ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ وَالبُکَاء» صدای گریهی بانوان بلند شد…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برگشت…
یا اباعبدالله! شب جمعه است، مادرتان را به فریاد ما برسانید…
حضرت برگشتند و دیدند بانوان گریه میکنند، این بانوان را آرام کردند… حضرت بارها رفته بودند و برگشته بودند، این مرتبهی آخر از خیلی از نقاط بدن مبارک حضرت خون میجوشید، ولی بچهها و حضرت زینب کبری سلام الله علیها هنوز امید داشتند، چون علامت داشتند و میدانستند که هنوز میشود آقا را دید، تا اینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: «اِيتيني بِثَوْبٍ عَتيقٍ لا يَرْغَبُ اَحَدٌ فيهِ مِنَ القَوْمِ اَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِيابي لِئَلاَّ اُجَرَّدَ مِنْهُ بَعْدَ قَتلي»… لباس کهنهای به من بده که کسی به آن طمع نکند، دوست ندارم مرا برهنه کنند…
این اسم رمز بود، همه آمدند و دور حضرت را گرفتند، سکینه خاتون شروع کرد به جیغ زدن، حضرت او را به سینهی مبارک خود چسباند و فرمود: «لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی» دخترم! اینطور مانند یتیمها مقابل چشم من گریه نکن، تا من زده هستم اینطور گریه نکن…
اما وصیت میکنم که بعد از من اجازه نده عمّه تنها به قتلگاه بیاید… «وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَان»…
دخترها را جمع کرد، آنها را یک به یک نگاه کرد، تا آخرِ عمرِ همهی بانوان را دید، بعد فرمودند: ای دختران پیامبر! خودتان را برای بلا آماده کنید، خدا نگهدار شما باشد…
بانوان شروع کردند به گریه کردن، حضرت فرمودند: یک تقاضا هم دارم، نمیخواهم دشمنان گریهی شما را ببینند، حداقل تا زمانی که من زنده هستم به داخل خیمهها بروید… این بانوان اعتراض نکردند و یک به یک به خیمهها رفتند و از شکافِ پردهی خیمهها نگاه میکردند… خدا میداند که به اینها چه گذشت…
از اینجا منسوب به امام زمان ارواحنا فداه است که حضرت اینطور روضه خواندهاند، تا دیدند اسب همهمهکنان میآید، «فَلَمّا رَأینَ النِّّساءَ جَوادَکَ مَخزِیاً» دیدند اسب در حال آمدن است ولی همه چیز این اسب بهم ریخته است، «وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَیهِ مَلوِیّاً» دیدند زین واژگون شده است، فهمیدند چه شده است، «خَرجنَ مِن الخُدُورِ» همه از خیمهها بیرون دویدند، «لِلوُجُوهِ لَاطِمَات» به صورت میزدند، با سرعت به سمت قتلگاه میدویدند، همینکه میدویدند دیدند «وَالشّمرُ جَالِسٌ»…
مراسم قرآن به سر
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ ظُلْمِی وَ جُرْمِی وَ إسْرَافِی عَلَی نََفْسِی وَ أتُوبُ إلَیْه، إلَهِی ألْعَفْو… یَا کَرِیمُ یَا رَبّ… یَا أرْحَمَ الرَّاحِمِینْ… یَا إلَهَ الْعَاصِینْ… یَا صَاحِبَ الزَّمَان…
قرآنها را مقابل صورت قرار میگیریم، «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِيهِ وَفِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَأَسْماؤُكَ الْحُسْنى وَمَا يُخافُ وَيُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِكَ مِنَ النّارِ».
اگر حاجتی دارید با حضرت درمیان بگذارید.
قرآنها را روی سرمان میگذاریم.
«اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَبِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ». ده مرتبه «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَةَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّةِ».
امشب یکی از افضلِ قُرُبات سلام بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ».
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه حجر، آیه 49
[5] سوره مبارکه شوری، آیه 25 (وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ)
[6] صلوات شعبانیه
[7] دعای ندبه
[8] زیارت جامعه کبیره
[9] مناجات شعبانیه
[10] مناجات شعبانیه
[11] دعای کمیل
[12] سوره مبارکه حجر، آیه 49
[13] سوره مبارکه اسراء، آیه 65
[14] سوره مبارکه ص، آیه 82 (قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ)
[15] سوره مبارکه ص، آیه 83 «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»
[16] سوره مبارکه زمر، آیه 53 (قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)
[17] سوره مبارکه فجر، آیه 16
[18] إقبال الأعمال – ط القديمة ، جلد 1 ، صفحات 167 تا 169 (و إن قويت على ذلك فاعمل عليه و اغتنم أيها العبد الميت الفاني ما يبلغ اجتهادك إليه فإن سم الفناء يسري في الأعضاء مذ خرجت إلى دار الفناء و آخره هجوم الممات و انقطاع الأعمال الصالحات و أن تصير من جملة القبور الدارسات المهجورات فبادر إلى السعادات الدائمات فصل ما تقدم ذكره من العشرين ركعة و أدعيتها [بأدعيتها] و سبح تسبيح الزهراء ع بين كل ركعتين من جميع الركعات ثم قم فصل الثمانين ركعة الباقيات فتصلي ركعتين و تقول. يَا حَسَنَ الْبَلَاءِ عِنْدِي يَا قَدِيمَ الْعَفْوِ عَنِّي يَا مَنْ لَا غِنَى بِشَيْءٍ [لِشَيْءٍ] عَنْهُ يَا مَنْ لَا بُدَّ لِشَيْءٍ مِنْهُ يَا مَنْ مَرَدُّ كُلِّ شَيْءٍ إِلَيْهِ يَا مَنْ مَصِيرُ كُلِّ شَيْءٍ إِلَيْهِ تَوَلَّنِي سَيِّدِي وَ لَا تُوَلِّ أَمْرِي شِرَارَ خَلْقِكَ أَنْتَ خَالِقِي وَ رَازِقِي يَا مَوْلَايَ فَلَا تُضَيِّعْنِي ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَوْفَرِ عِبَادِكَ نَصِيباً مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَنْزَلْتَهُ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ أَوْ أَنْتَ مُنْزِلُهُ مِنْ نُورٍ تَهْدِي بِهِ أَوْ رَحْمَةٍ تَنْشُرُهَا وَ مِنْ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ وَ مِنْ ضُرٍّ تَكْشِفُهُ وَ مِنْ بَلَاءٍ تَرْفَعُهُ وَ مِنْ سُوءٍ تَدْفَعُهُ وَ مِنْ فِتْنَةٍ تَصْرِفُهَا وَ اكْتُبْ لِي مَا كَتَبْتَ لِأَوْلِيَائِكَ الصَّالِحِينَ الَّذِينَ اسْتَوْجَبُوا مِنْكَ الثَّوَابَ وَ أَمِنُوا بِرِضَاكَ عَنْهُمْ مِنْكَ الْعَذَابَ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ اغْفِرْ لِي ذَنْبِي وَ بَارِكْ لِي فِي كَسْبِي وَ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا زَوَيْتَ عَنِّي ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ تَقُولُ- اللَّهُمَّ إِلَيْكَ نَصَبْتُ [نُصِبَتْ] يَدِي وَ فِيمَا عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ يَا سَيِّدِي [وَ مَوْلَايَ] تَوْبَتِي [قُرْبَتِي] وَ ارْحَمْ ضَعْفِي وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ اجْعَلْ لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ نَصِيباً وَ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ سَبِيلًا اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكِبْرِ وَ مَوَاقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِي وَ اعْصِمْنِي فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِي وَ أَوْرِدْ [وَ ارْدُدْ] عَلَيَّ أَسْبَابَ طَاعَتِكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِهَا وَ اصْرِفْ عَنِّي أَسْبَابَ مَعْصِيَتِكَ وَ حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا وَ اجْعَلْنِي وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي [وَ وَلَدِي] وَ مَالِي فِي وَدَائِعِكَ الَّتِي لَا تَضِيعُ وَ اعْصِمْنِي مِنَ النَّارِ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ شَرَّ كُلِّ ذِي شَرٍّ وَ شَرَّ كُلِّ ضَعِيفٍ أَوْ شَدِيدٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ شَرَّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِي الشَّأْنِ عَظِيمُ الْجَبَرُوتِ شَدِيدُ الْمِحَالِ عَظِيمُ الْكِبْرِيَاءِ قَادِرٌ قَاهِرٌ قَرِيبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ وَفِيُّ الْعَهْدِ قَرِيبٌ مُجِيبٌ سَامِعُ الدُّعَاءِ قَابِلُ التَّوْبَةِ مُحْصٍ لِمَا خَلَقْتَ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ مُدْرِكٌ مَنْ طَلَبْتَ رَازِقٌ مَنْ خَلَقْتَ شَكُورٌ إِنْ شُكِرْتَ ذَاكِرٌ إِنْ ذُكِرْتَ فَأَسْأَلُكَ يَا إِلَهِي مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيراً وَ أَتَضَرَّعُ [مُتَضَرِّعاً] إِلَيْكَ خَائِفاً وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً وَ أَرْجُوكَ نَاصِراً وَ أَسْتَغْفِرُكَ ضَعِيفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ مُحْتَسِباً وَ أَسْتَرْزِقُكَ مُتَوَسِّعاً وَ أَسْأَلُكَ يَا إِلَهِي أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي وَ تَتَقَبَّلَ عَمَلِي وَ تُيَسِّرَ مُنْقَلَبِي وَ تُفَرِّجَ قَلْبِي إِلَهِي أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَدِّقَ ظَنِّي وَ تَعْفُوَ عَنْ خَطِيئَتِي وَ تَعْصِمَنِي مِنَ الْمَعَاصِي إِلَهِي ضَعُفْتُ فَلَا قُوَّةَ لِي وَ عَجَزْتُ فَلَا حَوْلَ لِي إِلَهِي جِئْتُكَ مُسْرِفاً عَلَى نَفْسِي مُقِرّاً بِسُوءِ عَمَلِي قَدْ ذَكَرْتُ غَفْلَتِي وَ أَشْفَقْتُ مِمَّا كَانَ مِنِّي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْضَ عَنِّي وَ اقْضِ لِي جَمِيعَ حَوَائِجِي مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَافِيَةَ مِنْ جَهْدِ الْبَلَاءِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ وَ سُوءِ الْقَضَاءِ وَ دَرَكِ الشَّقَاءِ وَ مِنَ الضَّرَرِ فِي الْمَعِيشَةِ وَ أَنْ تَبْتَلِيَنِي بِبَلَاءٍ لَا طَاقَةَ لِي بِهِ أَوْ تُسَلِّطَ عَلَيَّ طَاغِياً أَوْ تَهْتِكَ لِي سِتْراً أَوْ تُبْدِيَ لِي عَوْرَةً أَوْ تُحَاسِبَنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُقَاصّاً أَحْوَجَ مَا أَكُونُ إِلَى عَفْوِكَ وَ تَجَاوُزِكَ عَنِّي فَأَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ كَلِمَاتِكَ التَّامَّةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ وَ طُلَقَائِكَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ وَ اجْعَلْنِي مِنْ سُكَّانِهَا وَ عُمَّارِهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنِي الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ الصِّيَامَ وَ الصَّدَقَةَ لِوَجْهِكَ ثُمَّ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ فِي سُجُودِكَ يَا سَامِعَ كُلِّ صَوْتٍ وَ يَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ يَا مَنْ لَا تَغْشَاهُ الظُّلُمَاتُ وَ يَا مَنْ لَا تَتَشَابَهُ عَلَيْهِ الْأَصْوَاتُ وَ يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَيْءٌ عَنْ شَيْءٍ أَعْطِ مُحَمَّداً أَفْضَلَ مَا سَأَلَكَ وَ أَفْضَلَ مَا سَأَلْتُ لَهُ وَ أَفْضَلَ مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ لَهُ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ وَ طُلَقَائِكَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ الْعَافِيَةَ شِعَارِي وَ دِثَارِي وَ نَجَاةً لِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ تَقُولُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مَلِكُ يَوْمِ الدِّينِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مِنْكَ بَدَءَ الْخَلْقُ [بَدْءُ الْخَلْقِ] وَ إِلَيْكَ يَعُودُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَمْ تَزَلْ وَ لَا تَزَالُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ [لَكَ] الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَكَ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَنْتَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ الْكِبْرِيَاءُ رِدَاؤُكَ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ.)