«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
عنوان عرایض ما «سیر تکوّن عقاید شیعه» است.
نه اینکه عقاید شیعه بمرور ساخته شده باشد، بلکه در مقام بیان و تببین و تبلیغ، بمرور چگونه به اذهان مردم رسیده است.
یکی از ویژگیهایی که این نوع بحث، برخلاف مباحث کلامی دارد، این است که مباحث کلامی از امّهات اصلی، از هستهی اصلی، از توحید شروع میشود؛ اما در «سیر تکوّن» چون فهم مطالب در ذهن مردم، چالشهایی که به ذهن مردم رسیده است، تفاوتها، چگونگیِ ایجادِ سؤال، پاسخها، موانعی که ایجاد میشود، پرداخته میشود، اولین اختلافی که بوجود آمده است، سال گذشته توضیح دادیم، نوع نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، و بعد از آن مسئلهی «حجّت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم» است، که حجّت اعم از اینکه خلیفه چه کسی است، آیا امام داریم یا نداریم، باید به چه کسی رجوع کرد؟ اولین اختلاف بحث امامت است، مسلمین بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر سر توحید اختلاف پیدا نکردند، زمان خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بتپرستانِ غیرموحد بودند اما مسلمانان میفهمیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه چیزی میفرمایند، پس دعوا بر سرِ توحید اتفاق نمیافتاد.
ما آن گرههای ذهنی که در جامعه بود را با یکدیگر بررسی میکنیم.
از طرفی، درواقع حکومتهای بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بسیاری از این دعواهای کلامی را ایجاد میکردند. حال یا رفتارشان سؤال ایجاد میکرد، یا سؤال ایجاد میشد و کسی برای پاسخ دادن وجود نداشت، از آن طرف جلوی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را میگرفتند، بعضی چیزها را به ضرر خودشان میدیدند، ممکن بود بعضی از امور مانند جبر را دستمایهی توجیه کنند، آنوقت بیشتر تقریباً قرن دوم و سوم، مسائل توحیدی اختلافاتی بین امّت ایجاد کرد.
بنی امیّه اجازه نمیداد که از شرک گفته شود
لذا این روایت از وجود مبارک امام صادق علیه السلام را زیاد شنیدهاید که به «سفیان بن عیینه» فرمودند و مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه در کافی شریف نقل کرده است که «إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ اَلْإِيمَانِ»[4] بنی امیّه اجازه میدادند که راجع به ایمان بحث بشود، «وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ اَلشِّرْكِ» اما اجازه نمیدادند که از شرک گفته بشود، «لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ» برای اینکه اگر مفاهیم را عوض کردند مردم متوجّه نشوند، اگر مردم را به سمت شرک بردند، معنای عزّت و نصرت الهی را تغییر دادند.
یزید ملعون به حضرت زینب کبری سلام الله علیها آن حرف مفت را زد که خدا عزّت را به ما داد و شما را…
وقتی آب از سرچشمه مسموم باشد
بعد به سراغ روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میرویم، بنده میخواهم بصورت مختصر چند نمونه را عرض کنم، که جلسهی گذشته هم گوشهای از آن را خواندیم، که این چیزهایی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا حضرت سجّاد سلام الله علیه یا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از انحرافات گسترده بیان میکنند، چه کسی از آقایان حل کرده است؟ اصلاً آیا حل شده است یا حل نشده است؟
زمانی شما میگویید آبی که به منزلمان میآید را آزمایش کنیم تا ببینیم آیا تصفیه شده است یا نه، اما زمانی میگویند آب از سرچشمه زهرآگین بود. پس مسلّماً چنین آبی وقتی به منزل ما برسد مسموم است.
حال خبر دادهاند که آن سرچشمه مسموم است، الآن که هزار سال گذشته است، چه کسی این موضوع را اصلاح کرده است؟ آیا کسی این موضوع را اصلاح کرده است یا نه؟ اگر اصلاح نکرده است پس این نقد لازم است، اگر اصلاح شده است هم کجا اصلاح شده است؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همهی خطاهای جامعه را با هم اصلاح نکردند
عبارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که فرمودند نفرات قبل از من عمداً با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مخالفت کردند، عمداً عهد او را نقض کردند، «مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ»[5] سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نقض کردند و تغییر دادند، «وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا» اگر من بخواهم مردم را از اینها نجات بدهم، چون اینها در ذهن مردم به دین تبدیل شده است، باور عمومی شده است، «وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا» اگر به آن چیزی که بود برگردانم «وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» اگر به همان چیزهایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند برگردانم، «لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي» لشگر من از هم میپاشد، «حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي» من تنها میشوم، «أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ» فقط تعداد اندکی شیعه اطراف من میماند.
حکومت میپاشد و وضع حکومت خراب میشود، برای اینکه حکومت نپاشد باید فعلاً صبر کنم تا فرصت فراهم شود.
بارها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند که اگر حکومت من درست مستقر بشود، چیزهایی را تغییر میدهم. یعنی روز اول همهی اصلاحات را انجام نمیدهم.
بعد حضرت مثال میزنند و میفرمایند که فقط آن کسانی که شیعهی من هستند و وجوب امامت من را از کتاب خدا و سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میشناسند میمانند، «أَ رَأَيْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ» اگر من بخواهم مقام ابراهیم علیه السلام را به سر جای خود برگردانم خیال میکنند که من میخواهم حج اینها را خراب کنم، «فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» اگر به موضعی ببرم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وضع کرد و آنجا قرار داد «وَ رَدَدْتُ فَدَكاً إِلَى وَرَثَةِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ» و اگر من الآن فدک را به فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برگردانم، لشگر میپاشد و کشتههای زیادی هم میدهیم.
درست این است که اینها برگردد، فدک هم حق النّاس است که برای کسانی است، هم علامتِ حقانیتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، یعنی برای هدایت مهم است. مقام ابراهیم هم برای احکام و حقوق الهی است…
«وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیمانه میکرد، پیمانهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بهم زدند.
مثلاً میگویند باید برای کفاره فلان اندازه طعام بدهید، اینها وزنِ این پیمانهها را بهم زدند، در اینصورت هم مردم احکامشان را ناقص انجام میدهند. مثلاً الآن میگویند کفارهی روزه چقدر است، اگر عدد را بهم بزنند کفارهی روزهی مردم بهم خورده است، امر مولا اتیان نشده است.
«وَ أَمْضَيْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیزهایی به کسانی بخشیده بودند، اینها را از آنها گرفتهاند! «رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ» خانهی جعفر را غصب کردهاند و بخشی از مسجد شده است؛ این حق النّاس است، «رَدَدْتُ قَضَايَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِيَ بِهَا» قضاوتهایی کردهاند و حکم صادر کردهاند و حقوقی را ضایع کردهاند، باید اینها را برگرداند، آیا مردم این موضوع را قبول میکنند یا مردم خیال میکنند یک نفر آمده است که بر خلاف اسلام عمل میکند؟
«نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَيْرِ حَقٍّ» ناموس کسی را گرفتهاند و غصب کردهاند، مثلاً زنِ شوهردارِ فرزنددار را به یک نفر دیگر دادهاند، اگر الآن من بخواهم او را برگردانم، خیال میکنند که من ناموس آنها را غصب میکنم. اصلاً این ناموسِ او نبوده است و کارِ او غصب بوده است، ولی چون به دین تبدیل شد، اینها خیال میکنند که من در حال غصب کردن هستم، و چون الآن فرصت و شرایط بیان ندارم، مجبور هستم صبر کنم.
ما در طی جلساتی مفصل عرض کردهایم که دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دوران حکومت خود هم باز نبود، چه برسد به آن بیست و پنج سال!
این یک نمونه.
تا بعد این سؤال را با یکدیگر مطرح کنیم که چرا ما اینجا هستیم.
شقشقیهی امام سجّاد سلام الله علیه
دعای چهل و هشتم صحیفه سجّادیه را ببینید، قسمتی از دعای چهل و هشتم این است…
البته صحیفه سجّادیه بعداً به دست شیعیان رسیده است، خیال نکنید که وقتی امام سجّاد علیه السلام میفرمودند، همان زمان مردم ثبت و استفاده میکردند، آنقدر شرایط سخت و تقیّه سنگین بود، اینها بعدها به دست مردم رسیده است، حتّی زمان امام صادق صلوات الله علیه هم به این راحتی به دست مردم نمیرسید، مخفیانه به یکدیگر نشان میدادند، یعنی در زمان امام صادق علیه السلام در دسترس شیعیان نبوده است، اما بالاخره این فرمایش امام سجّاد علیه السلام ثبت شده است و برای دوران قرن یک است.
امام سجّاد علیه السلام اینطور به محضر خدای متعال عرض میکنند: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ» خدایا! این مقام خلافت برای بندگان خاص تو است، برای آن کسانی است که تو آنها را گلچین کردهای، «وَ مَوَاضِعَ أُمَنَائِكَ» برای کسانی است که امین تو هستند، «فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِي اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا» که تو آنها را بصورت ویژه جدا کردهای، «قَدِ ابْتَزُّوهَا»…
به قول آیت الله شیخ جواد مروی که از فقهای جامع هستند میفرمایند که هر امامی یک شقشقیهای دارد، یعنی ناگهان بعضی اوقات بعضی مطالب را فرموده است…
«قَدِ ابْتَزُّوهَا» این مقام را غصب کردند…
تا کار به جایی رسید که «حَتَّى عَادَ صِفْوَتُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ» بندگان خوب تو، مؤمنان، اولیاء، ائمه، «مَغْلُوبِينَ»، اینها را کنار زدند، مغلوب کردند، «مَقْهُورِينَ» با قهر و غلبه با اینها برخورد کردند، «مُبْتَزِّينَ»، غصب شده، «يَرَوْنَ حُكْمَكَ مُبَدَّلًا» اولیای تو میدیدند که همهی احکام تو تبدیل شد، یعنی درواقع جابجا شد، «وَ كِتَابَكَ مَنْبُوذاً» کتاب تو را دور انداختند…
قرآن هست اما همانطور که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض میکنیم، «أَصْبَحَ كِتَابُ اَللَّهِ بِفَقدِکَ وَ بِقَتلِکَ مَهْجُوراً».
قرآن میخواندند، اما اگر این قرآن را نمیخواندند بهتر بود، چون وقتی قرآن میخواندند فکر میکردند به حبل الله و عروة الوثقی چنگ میزنند، در حالی که چیزی که اینها از قرآن میفهمیدند برعکس بود، هک شده بودند.
«كِتَابَكَ مَنْبُوذاً، وَ فَرَائِضَكَ مُحَرَّفَةً» واجبات تو را تحریف کردند، «عَنْ جِهَاتِ أَشْرَاعِكَ» شریعت را جابجا کردند، «وَ سُنَنَ نَبِيِّكَ مَتْرُوكَةً» سنّت پیغمبر تو را ترک کردند.
حال سؤال!
بعداً در آن منجیِ مسلمانان پیروِ دستگاه خلافت، چه کسی آمد و کتاب را از دور انداختگی، به متن جامعه آورد و احکام تحریف شده را برگرداند و سنّتِ گُم شده را پیدا کرد؟
این هم از ادعیهی حضرت سجّاد صلوات الله علیه است که در «إقبال الأعمال» سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه آمده است و در جاهای دیگر هم هست.
البته نمیدانم که آیا این دعاها زمان امام سجّاد علیه السلام به دست مردم رسیده است یا اینکه این گنجینههایی است که مجموعههای دعاهای حضرت زین العابدین علیه السلام است، گنجهای ائمه علیهم السلام است که بعداً یک به یک از اینها سر باز کردهاند، ولی شرایط دورهی حضرت سجّاد علیه السلام طوری است که شرایط تقیّه خیلی سنگین است.
حضرت سجّاد علیه السلام اینطور به محضر خدای متعال عرض میکنند:
«اللَّهُمَّ إِنَّ الظَّلَمَةَ جَحَدُوا آيَاتِكَ»[6] خدایا این ظالمان آیات تو را انکار کردند…
حال شما بروید و ببینید آیا بنی امیّه گفتهاند که ما قرآن را قبول نداریم؟ نه! یعنی کاری کردند که اگر آیات را انکار کنند، بهتر از این نمیتوانستند انجام بدهند. یعنی چکار میکردند؟ همان کاری که در روایت امام صادق علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند بنی امیّه میگفتند از ایمان بگویید اما از شرک نگویید که معلوم نشود اینها چکار کردهاند.
اینها کشف سِرّ میکند، «إِنَّ الظَّلَمَةَ جَحَدُوا آيَاتِكَ وَ كَفَرُوا بِكِتَابِكَ» اینها به کتاب تو کافر شدند، یعنی حقایق کتاب تو را پوشاندند.
شما جایی نمیبینید که اینها مستقیم بگویند ما به کتاب خدا کافر شدهایم.
امام آن خبرهی طبیب نفوس است، برای همین فرمود که «كَفَرُوا بِكِتَابِكَ»، یعنی اینها بزکِ دین داشتند، «وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ» تمام انبیاء را تکذیب میکردند، «وَ اسْتَنْكَفُوا عَنْ عِبَادَتِكَ» اینها تو را عبادت نمیکنند…
این همان فضایی است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیّه فرمودند: «سَمَلَ جِلْبابُ الدِّینِ» لباس دین را پوساندند. در حالی که اینها ظاهراً نماز میخواندند و عبادت میکردند.
«وَ اسْتَنْكَفُوا عَنْ عِبَادَتِكَ» اینها از عبادت کردن استنکاف میکردند…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي»[7] همانطور که میبینید من نماز خواندم نماز بخوانید.
وگرنه اگر ظاهر و زمان و شیوهی نماز را عوض کنید که دیگر نماز خواندن نیست.
«بَدَّلُوا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُكَ» اینها آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آورده بود را جابجا کردند، «شَرَّعُوا غَيْرَ دِينِكَ» تشریع کردند، واجبی را حرام کردند، حرامی را واجب کردند، مستحبی را مکروه کردند، مکروهی را واجب کردند، واجب اعتقادی را قبیح کردند، قبیحی را به اعتقاد تبدیل کردند. «وَ اقْتَدَوْا بِغَيْرِ هُدَاكَ» به غیر از هدایتِ تو اقتدا کردند، از کسانی که هادی نبودند، «وَ اسْتَنُّوا بِغَيْرِ سُنَّتِكَ» چیزهایی را سنّت کردند… یکی از واضحترینها لعنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، سنّتی را سنّت کردند که بدعت بود، بدعتی را سنّت و سنّتی را بدعت کردند، حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به بدعت تبدیل کردند و لعن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را سنّت کردند…
«وَ تَعَدَّوْا حُدُودَكَ وَ سَعَوْا مُعَاجِزِينَ فِي آيَاتِكَ» سعی میکردند آیات تو را از بین ببرند، «وَ تَعَاوَنُوا عَلَى إِطْفَاءِ نُورِكَ» تلاش میکردند نور تو را خاموش کنند، «وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِكَ وَ كَفَرُوا نَعْمَاءَكَ وَ شَاقُّوا وُلَاةَ أَمْرِكَ وَ وَالَوْا أَعْدَاءَكَ» با دشمنان تو رفیق شدند «وَ عَادَوْا أَوْلِيَاءَكَ» و با دوستان تو دشمنی کردند!
با تکبیر ولیّ تو را کشتند. کشتن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا جنگیدن با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، دقیقاً یعنی انگار با الله اکبر گفتن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تیر بیندازند، منتها آنجا مشخص میشود که نامسلمان است، اما اگر مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بایستند به نام نامسلمان نمیایستند، وگرنه این همان است.
«وَ عَرَفُوا ثُمَّ أَنْكَرُوا نِعْمَتَكَ» جهلی نبود، فهمیدند، شناختند و بعد انکار کردند، «وَ اسْتَحَلُّوا حَرَامَكَ»…
این دعا را در «إقبال الأعمال» ملاحظه خواهید کرد.
امام سجّاد صلوات الله علیه در جای دیگری اینطور به محضر خدای متعال عرض میکنند: خدایا! به من توفیق بده که من هم در روزگار حکومت ائمه بیایم، «تَجْعَلَنِي مِمَّنْ تَقْتُلُ بِهِ أَعْدَاءَكَ»،[8] من را جزو کسانی قرار بده که اینها را میکشند، «وَ أَعْدَاءَ آلِ رَسُولِكَ عليه [عَلَيْهِمُ] السَّلَامُ»، من را جزو قاتلان اینها قرار بده.
«دشمنشناسی» در ریشهی تشیّع است
این انحرافات که نمونهای از آنها را عرض کردم، مثلاً «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ»،[9] اینها چه شد؟ آیا اصلاح شد؟ کدامیک از اینها اصلاح شد؟ کدامیک از این انحرافات برگشت؟
مثلاً در یکی از این شبکههای مجازی به ما خبر میدهند که دو روز آب مصرف نکنید، چون حمله شده است و یک جریان تروریستی هک کرده است و سم خطرناکی وارد آب شرب شهر کرده است.
شما چکار میکنید؟ تا زمانی که مطمئن نشوید آب معدنی میخرید و استفاده میکنید و از آب شیر منزلتان استفاده نمیکنید.
تازه اگر کسی آب مسموم استفاده کند و مظلوم کشته شود، در آخرت طلبکار هم هست.
انحراف بیّن و فاحش ایجاد کردند، دین را تغییر دادند، سنّت را از بین بردند، کفر ورزیدند، اینها چه زمانی اصلاح شد؟ چطور درست شد؟
بحث ما «سیر تکوّن» است، بحث ما این است که با توجّه به اینکه ائمه علیهم صلوات الله راجع به این ضلمها و کفرها و نفاقها و تشریعهای حرام، اعلام موضع کردند و خبر دادند و روشن کردند و بیان فرمودند، از همان قرن اول، شیعیان نسبت به این ظالمان موضع داشتند.
وقتی معصومین به شیعیان خود خبر دادهاند که جریانی چنین کاری با دین کردهاند، طبعاً موضعگیری داشتند. این که حدس و اجتهاد شخصیِ ظنّیِ گمانی نبود، معصوم بیان کرده است.
لذا از روز اول، دشمنشناسی در ریشهی تشیّع بود، قبل از اینکه بخواهد بحثهای توحیدی مطرح بشود و قرون بعدی ببینیم که معتزله و اشاعره و ماتریدیه و… چه میگویند، اینها بعداً مطرح شد، روز اول مسئله بر سر «حجّت» بود، اول خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بعد هم ادامهی راهِ پیامبر.
بزرگترین خیانت این است که کسی بخواهد شیعیان را هک کند و این علمشان را به جهل تبدیل کند، بگوید این مسائل تمام شده است.
چه زمانی تمام شد؟ یعنی دقیقاً چه زمانی و در چه مکانی این انحرافات اصلاح شد؟
قاعده این است که وقتی سرچشمه آلوده باشد، آب هرچه بیاید آلودهتر بشود.
سال 27 اصحاب پیامبر که حتّی برخی از آنها با شیعیان هم خوب نبودند گریه میکردند و میگفتند نماز و احکام از بین رفت.
چه زمانی اصلاح شد؟ چه کسی اصلاح کرد؟ وقتی زمان صحابه خراب شد، چه کسی زمان تابعین اصلاح کرد؟ زمان شاگردانِ شاگردانِ صحابه چه کسی اصلاح کرد؟
لذا در ذات تشیّعِ شیعیان «دشمنشناسی» است، اگر شما این دشمنشناسی را بگیرید هیچ چیزی از تشیّع باقی نمیماند.
اگر بحث جلوتر رفت و به آنجایی رسیدیم که بحث فقط روی جریانهای شیعی بود، در آنجا عرض خواهیم کرد که شما ببینید وقتی این دشمنشناسی را از بعضی از شیعیان (مانند بعضی از گروههای زیدیه) گرفتند، به چه خزعبلاتی افتادند.
در بین شیعیان، هم علمای فراوانی و هم شعرای فراوانی در عصر ائمه علیهم السلام، پرچم را به دست خود گرفته بودند که این پرچم و علامتِ خطر و آلودگی و ناخالصی روی زمین نیفتد.
ناگهان کسی زیادتر از حد تقیّه میکرد…
«مرزبانی» که مورخ شعرا و ادباء است سال 385 از دنیا رفته است، هم شیعیان به او خوشبین هستند و به او اعتماد دارند و هم اهل سنّت. او کتابی به نام «اخبار سیّد حِمیَری» دارد، که پسر علامه امینی رضوان الله تعالی علیه روی نسخهای که پیدا کرده است، تحقیق کرده است و خلاصهی آن را چاپ کرده است. خیلی از این نقلها را سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه از او گرفته است، چون عصر او عصرِ سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه است، سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه هم ادیب برجستهای است و با او در ارتباط بوده است.
این «مرزبانی» نقلی دارد، البته گیرهایی در نقل روایت هست که آیا میشده است که سیّد و کُمِیت یکدیگر را ببینند یا نه، فی الجمله این است که میشده است.
بنده در یاد دارم که حوالی بیست سال قبل رفتم و به آیت الله واعظزاده که پنجاه و شش سال بزرگتر از بنده هستند نقدی کردم و گفتگویی بین ما صورت گرفت، بنده در آن موضوع خیلی مخالف ایشان بودم ولی ایشان خیلی با اخلاق با من گفتگو کرد. حرف ایشان را قبول نداشتم ولی ادب گفتگوی ایشان ویژه بود. ان شاء الله خدای متعال همهی ما را بیامرزد. ایشان پنجاه و شش سال از بنده بزرگتر بودند اما بنده رفتم و اشکال کردم.
سیّد حمیری سال 105 به دنیا آمده است، کُمیت سال 60 به دنیا آمده است، کُمیت سال 126 از دنیا رفته است و سیّد حمیری سال 179 از دنیا رفته است.
در ایّام هشام پسرِ عبدالملک که تا سال 125 بوده است، اگر آن سالهای آخر باشد میشود که سیّد یک شاعرِ حوالی بیست ساله باشد، ما شعرایی داریم که حوالی بیست یا سی سال سن دارند و شاعر اول جهان اسلام هستند…
مرزبانی در «اخبار سیّد حمیری» نقل میکند که یکدیگر را در ایام حج دیدهاند.
شما توجّه کنید که سیّد حمیری کیست که کسی کتابی در مورد «اخبار راجع به سیّد حمیری» کتاب نوشته است.
کُمیت در یک دو بیتی گفته بود:
ولا أقول إذا لم یعطیا فدکا بنت الرسول ولا میراثه کفرا
من نمیگویم آن زمانی که آن دو نفر فدک و میراث را به دختر پیامبر ندادند کافر شدند.
الله یعلم ماذا یأتیان به یوم القیامة من عذر إذا حضرا
خدا میداند اینها روز قیامت میخواهند چه عذری ببرند، من نمیدانم میخواهند چه عذری ببرند.
سیّد حِمیری به او گفت: آیا تو این حرف را زدهای؟
کُمیت گفت: بله! من گفتهام، برای تقیّه جوار بنی امیّه.
سیّد حِمیری میخواهد بگوید که جای چنین تقیّهای نیست، اصلاً حرف نمیزدی.
گفت در مضمون شعر من «شهادة علیهما انهما اخذا ما کان فی یدها»، من شهادت دادهام که اینها گرفتهاند، گفتم نمیدانم روز قیامت چه جوابی دارند، من هم فعلاً به آنها کافر نمیگویم.
سیّد حمیری به او گفت: اگر اقامهی حجّت و اتمام حجّت و محبّت به تو نبود، سکوت میکردم. حق را تضعیف کردی، مگر نشنیدی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»،[10] «إِنَّ اَللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ ، وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»،[11] با پیامبر مخالفت کردی، پیغمبر فدک را بخشید، از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شاهد خواستند، حسنین علیهما السلام شهادت دادند، آنها نپذیرفتند.
بعد توضیحات دیگری هم داد، یعنی اشتباه کردی که تقیّه کردی، اصلاً نمیگفتی.
گفت: «انا تائب الی الله».
یعنی اینکه شیعیان حساس بودند که نکند…
شعر کُمیت را هم همه میخواندند و دوست داشتند، زمان ائمه علیهم السلام بارها محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب میشدند و شعر کُمیت را میخواندند.
«دشمنشنای» در حاقِ خونِ شیعه است.
جنگ خندق از نگاهی دیگر
معمول اوقات این است که وقتی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میخواستند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کنند، بخاطر این خطاهای شناختی و معرفتی، اشاره میکردند که دیگران چنین نبودند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که قابل قیاس با کسی نیست، پس برای چه میگویند که دیگران چنان بودند یا نبودند؟
لازم نبود بگویند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از فلانی شجاعتر است یا از فلانی عالِمتر است، اصلاً این بیادبی به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اما چکار کنند وقتی جامعه به سمتی رفته است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند اگر من بخواهم اصلاح کنم نمیپذیرند، پس بایستی مردم بفهمند.
لذا در اینجا با این قیاس، قصد بیادبی ندارد، چون در ذهن کسانی قابل قیاس است، میخواهند آن قیاس را بشکنند، لذا این نمونه را عرض میکنم که ان شاء الله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ما نظر کنند. این مطلب در «الخصال» است.
حضرت در حال بیان بودند که روزی قریش و عرب «تَجَمَّعَتْ وَ عَقَدَتْ بَيْنَهَا عَقْداً وَ مِيثَاقاً لَا تَرْجِعُ مِنْ وَجْهِهَا»[12] با یکدیگر عهد و پیمان بستند «حَتَّى تَقْتُلَ رَسُولَ اللَّهِ» تا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بکشند، «وَ تَقْتُلَنَا مَعَهُ مَعَاشِرَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ» و ما فرزندان عبدالمطلب را هم با پیامبر بکشند، «ثُمَّ أَقْبَلَتْ بِحَدِّهَا وَ حَدِيدِهَا» با شمشیرها و آهنهایشان حمله کردند، «حَتَّى أَنَاخَتْ عَلَيْنَا بِالْمَدِينَةِ» ما را محاصره کردند، «وَاثِقَةً بِأَنْفُسِهَا» گفتند کار تمام است، خدای متعال به پیامبر خود خبر داد «فَخَنْدَقَ» و خندق حفر کرد، «وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور خندق کندند؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از داخل شهر به بیرون شهر آمدند و تکهای نان به پیامبر دادند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این چیست؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کردند: یک قرص نان داشتیم، تکهای از آن را به حسن و حسین [علیهما السلام] دادیم و این قسمت را هم برای شما آوردم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: در این سه روز گذشته، این اولین لقمهای است که میخورم.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جنگ خندق برگشتند، مردم دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه میکنند، مردم گفتند: علی که پیروز شد! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی از صبح گرسنه است.
… ما را محاصره کردند، «تَرَى فِي أَنْفُسِهَا الْقُوَّةَ وَ فِينَا الضَّعْفَ» خودشان را قوی میدیدند و ما را ضعیف، «تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ» مانند رعد و برق مدام ما را تهدید میکردند، «رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم يَدْعُوهَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُنَاشِدُهَا بِالْقَرَابَةِ وَ الرَّحِمِ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینها را دعوت کرد و فرمود که من هم از قریش هستم، ما با هم هستیم، برای چه میخواهید با یکدیگر بجنگیم؟
آنها هم این دعوتها را به ضعف تلقّی کردند، «فَتَأْبَى» نپذیرفتند، «وَ لَا يَزِيدُهَا ذَلِكَ إِلَّا عُتُوّاً» بلکه گفتند ببین که التماس میکند! «فَارِسُهَا وَ فَارِسُ الْعَرَبِ يَوْمَئِذٍ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ» فارِس و پهلوانها اینها و عرب تا آن روز عمرو بن عبدود بود که «يَهْدِرُ كَالْبَعِيرِ الْمُغْتَلِمِ» نعره میکشید، «يَدْعُو إِلَى الْبِرَازِ» به مبارزه دعوت میکرد و رجز میخواند و مبارز میطلبید، همهی سرها پایین بود، «يَخْطُرُ بِرُمْحِهِ» یک مرتبه نیزهی خود را میچرخاند، «مَرَّةً وَ بِسَيْفِهِ مَرَّةً». «لَا يُقْدِمُ عَلَيْهِ مُقْدِمٌ» کسی جرأت نمیکرد تکان بخورد، «وَ لَا يَطْمَعُ فِيهِ طَامِعٌ» اگر کسی پیروز میشد خیلی مهم بود، در این صورت نام تو در تاریخ جاودانه میشد، ولی هیچ کسی جرأت نکرد طمع کند، «وَ لَا حَمِيَّةٌ تُهَيِّجُهُ» هرچه آبرویشان را برد، غیرتی نبود که به جوش بیاید و مقابل او بایستد، «وَ لَا بَصِيرَةٌ تُشَجِّعُهُ» نه کسی بصیرت دینی داشت که بگوید بد است اینها اینطور در مقابل پیامبر رفتار میکنند، تا اینکه «فَأَنْهَضَنِي إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! بلند شو. «وَ عَمَّمَنِي بِيَدِهِ» با دست مبارک خود برای من عمامه پیچید، «وَ أَعْطَانِي سَيْفَهُ هَذَا» ذوالفقار را به دست من داد، «فَخَرَجْتُ إِلَيْهِ» من به سمت عمرو بن عبدود رفتم، «وَ نِسَاءُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ بَوَاكٍ» زنانی که از مدینه آمده بودند شروع کردند به گریه کردن.
چون در آن زمان، پیروزِ جنگهای تن به تن کسی بود که مثلاً پنجاه میدان دیده بود، عمّار نود و دو ساله مردِ میدان بود، آدمِ شصت سالهی قوی، خطرناکتر از جوان سی ساله بود، چون تجربه داشت. با امروزِ خودتان قیاس نکنید، وقتی تاریخ را نگاه میکنیم، وقتی میخواهند بگویند کسی خیلی قَدَر بود، میگویند پهلوانِ شصت ساله بود، یعنی میداندیده بود.
«نِسَاءُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ بَوَاكٍ إِشْفَاقاً عَلَيَّ» زنانی که از مدینه آمده بودند شروع کردند به گریه کردن «مِنِ ابْنِ عَبْدِ وُدٍّ».
ادبِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببینید، حضرت فرمودند: «فَقَتَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِيَدِي» خدای عزّ و جل به دست من او را کشت. یعنی حضرت نفرمودند که من او را کشتم.
اینجا دارد که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال رفتن به میدان بودند، دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رو به آسمان محاسن خود را به دست گرفتند، یا به سوی آسمان دست بلند کردند و عرض کردند: عُبیده را در بدر، در راه تو دادم، حمزه در اُحُد شهید شد، «اَللَّهُمَّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْوارِثِينَ»،[13] خدایا! مرا تنها نگذار.
اصلاً وقتی شما اوضاع را نگاه کنید میگویید که باید روحیه را ببازد، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رجز خواندهاند.
راوی میگوید من به از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسیدم که شما چطور پیروز میشدید؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: وقتی چشم در چشم میشدیم من یقین داشتم که من پیروز هستم و وقتی او هم مرا میدید یقین داشت که شکست خورده است. درواقع اینها پیش از جنگ شکست خورده بودند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شروع کردند به رجز خواندن، در نقلی هست که حضرت فرمودند وقتی من به میدان رفتم، کار او با همین رجز تمام شد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
ضَرَبْتُهُ بِالسَّيْفِ فَوْقَ اَلْهَامَةِ بِضَرْبَةٍ صَارِمَةٍ هَدَّامَةٍ[14]
وارد میدان شدم و از روی سرها شمشیر زدم، با ضربهی سنگینی که مهدم میکند.
فَبَكَّتَتْ مِنْ جِسْمِهِ عِظامَهْ وَبَيَّنَتْ مِنْ أَنفِهِ إرْغامَهْ
استخوانها از بدن بیرون زد، مغز او از بینی او بیرون زد.
أَنَا عَلِيٌّ صَاحِبُ اَلصَّمْصَامَةِ وَ صَاحِبُ اَلْحَوْضِ لَدَى اَلْقِيَامَةِ
من آن علیِ شمشیرزن هستم…
أَخُو رَسُولِ اَللَّهِ ذِي اَلْعَلاَمَةِ قَدْ قَالَ إِذْ عَمَّمَنِي عِمَامَةً
أَنْتَ أَخي وَمَعْدَنُ الكَرامَهْ وَمَنْ لَهُ مِنْ بَعديَ الإِمَامَهْ
تو برادر من هستی، تو معدن کرامت هستی، تو آن کسی هستی که بعد از من امامت به دست تو است. اگر بخواهند روزی کسی را هم انتخاب کنند، کسی که سابقهی قتل و تجاوز به عنف و زندان و دزدی کلان و فرار از جنگ و شکست لشگر دارد که اصلاً کاندیدا نمیشود.
لذا وقتی رجز هم میخواند، در رجز هم…
قبلاً هم عرض کردهام که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: من شمشیری میزدم که ملائکه تعجّب کرده بودند، پیغمبر هم پشت سر من برای من رجز میخواند. من شمشیر میزدم و پیامبر از پشت سر بیان میکرد که «لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی، دَمُکَ مِنْ دَمِی، مَوْتُکَ مَوْتِی»، اگر تو را بکشند من را کشتهاند «وَ حَیَاتُکَ حَیَاتِی» تا زمانی که تو زنده هستی، من و اسلام زنده هستیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمرو بن عبدود را زمین زد، ابن ابی الحدید میگوید که نه تنها پهلوانان عرب فراموش شدند، که هر کسی که میخواست افتخار کند میگفت من سابقه دارم در برابر علی مثلاً یک شمشیر به شمشیر او زدهام و فرار کردهام، من در مقابل او قرار گرفتهام و الآن زنده هستم. اما بالاتر از این، اقوام مقتولها بودند، میگفتند مقتولِ ما که پهلوان قوم ما بود را علی کشته است، زور کس دیگری به او نمیرسید.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برگشتند و به لباس عمرو بن عبدود دست نزدند، با اینکه همانطور که عرض کردم سه روز بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرسنه بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کردند به گریه کردن و فرمودند که علی از صبح چیزی نخورده است. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مدینه از گرسنگی میلرزید. فقط زرهی رویین عمر بن عبدود هزار سکه میارزید که میتوانستند ده سال با آن زندگی کنند.
عمر گفت: همهی آن غنیمتها برای تو بود، چرا به آنها دست نزدی؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جواب ندادند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! بگو، باید معلوم بشود که تو با اینها فرق داری.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: یا رسول الله! وقتی روی سینهی او نشستم گفت که من آبروی این سپاه هستم، مرا برهنه نکن. من هم به او دست نزدم.
وقتی خواهر عمرو بن عبدود آمد و دید که بدن برادرش دست نخورده است، شعر در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفت، رو به عمرو بن عبدود گفت که من برای تو گریه نمیکنم، بالاخره مرگ برای همه پیش میآید، مرد تو را کشته است، تو سرشکسته نیستی، تو از کسی شکست خوردهای که همه در برابر او شکست خوردهاند.
روضهی اسراء
آنهایی که بقیة الأحزاب هستند… به زبان یزید ملعون در شام آمد که «لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا»، آنهایی که بقیّة الأحزاب بودند، منتظر انتقام بودند، وقتی اسرا را به کوفه آوردند، گفتند اینها را کنار همان مسجدی میبریم که علی خطبه میخواند…
وضع لباس اسرا دون شأنشان بود…
همینقدر به شما بگویم که وقتی بر ابن زیاد ملعون وارد شدند، باقی بانوان طوری چند حلقه دور حضرت زینب کبری سلام الله علیها قرار گرفتند…
شیخ مفید اینطور میگوید: «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِ زِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها»… با لباسهای دون شأن…
وقتی وارد شدند آن ملعون نگاه کرد و دید چند حلقه از بانوان اسیر دور حضرت زینب کبری سلام الله علیها قرار گرفته بودند و خودشان را سپر و حجاب حضرت زینب کبری سلام الله علیها کرده بودند، ملعون گفت: «مَن هَذِهِ المُتَنَکِّرَة؟» آن کسی که میخواهید بپوشانید کیست؟ گفتند: «هَذِهِ زَيْنَبُ بِنتَ عَلِی»…
همینکه ملعون شنید گفت: الحمدلله که خدا شما را ذلیل کرد، «کَيْفَ رَأَيتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخيکِ وَ اَهْلِ بَيْتِکِ؟»، دیدید خدا با شما چه کرد؟
…انسان باید به این موضوع فکر کند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نهایت حسن است و چیزی کم و کاست ندارد، حال زینتِ او چیست؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زیاد خطبه خواندهاند…
خوارزمی میگوید: قاعده این است، کسی که زن عفیفه است، بین مردان حرف نمیزند که توجّهها جلب نشود، مخصوصاً در این شرایط. من هیچ زن عفیفهای را ندیدم که بین مردان مبتلا بشود و صحبت کند…
ملعون گفت: «کَيْفَ رَأَيتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخيکِ وَ اَهْلِ بَيْتِکِ؟»، دیدید خدا با شما چه کرد؟
حضرت زینب کبری سلام الله علیها چیزی فرمودند که حتّی در خطبههای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم دیده نشد، یزید ملعون هم در جواب دادن بیچاره شد، حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: «ما رَأَيتُ اِلاّ جَميلاً»…
یزید ملعون چنان کم آورد که چوبدستی به دست گرفت…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] الکافي ، جلد ۲ ، صفحه ۴۱۵ (عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ اَلْإِيمَانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ اَلشِّرْكِ لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ .)
[5] الکافي ، جلد ۸ ، صفحه ۵۸ (عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ اَلْهِلاَلِيِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلاَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَيُنْسِي اَلْآخِرَةَ أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْيَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَةً وَ إِنَّ اَلْآخِرَةَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَةِ وَ لاَ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْيَا فَإِنَّ اَلْيَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٍ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا حُكْمُ اَللَّهِ يَتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالاً أَلاَ إِنَّ اَلْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنِ اِخْتِلاَفٌ وَ لَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى لَكِنَّهُ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُجَلَّلاَنِ مَعاً فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي اَلشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ نَجَا اَلَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْكُمْ فِتْنَةٌ يَرْبُو فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا اَلْكَبِيرُ يَجْرِي اَلنَّاسُ عَلَيْهَا وَ يَتَّخِذُونَهَا سُنَّةً فَإِذَا غُيِّرَ مِنْهَا شَيْءٌ قِيلَ قَدْ غُيِّرَتِ اَلسُّنَّةُ وَ قَدْ أَتَى اَلنَّاسُ مُنْكَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ اَلْبَلِيَّةُ وَ تُسْبَى اَلذُّرِّيَّةُ وَ تَدُقُّهُمُ اَلْفِتْنَةُ كَمَا تَدُقُّ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ كَمَا تَدُقُّ اَلرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيْرِ اَللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ لِغَيْرِ اَلْعَمَلِ وَ يَطْلُبُونَ اَلدُّنْيَا بِأَعْمَالِ اَلْآخِرَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَةُ قَبْلِي أَعْمَالاً خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِينَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ اَلَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ رَأَيْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَدَدْتُ فَدَكاً إِلَى وَرَثَةِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَمَا كَانَ وَ أَمْضَيْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَايَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِيَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَيْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اِسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ اَلْحُكْمَ فِي اَلْفُرُوجِ وَ اَلْأَحْكَامِ وَ سَبَيْتُ ذَرَارِيَّ بَنِي تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَيْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ اَلْعَطَايَا وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ اَلْأَغْنِيَاءِ وَ أَلْقَيْتُ اَلْمِسَاحَةَ وَ سَوَّيْتُ بَيْنَ اَلْمَنَاكِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ اَلرَّسُولِ كَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا كَانَ عَلَيْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِيهِ مِنَ اَلْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ اَلْمَسْحَ عَلَى اَلْخُفَّيْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى اَلنَّبِيذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلاَلِ اَلْمُتْعَتَيْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّكْبِيرِ عَلَى اَلْجَنَائِزِ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ اَلنَّاسَ اَلْجَهْرَ بِ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ » وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَسْجِدِهِ مِمَّنْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى حُكْمِ اَلْقُرْآنِ وَ عَلَى اَلطَّلاَقِ عَلَى اَلسُّنَّةِ وَ أَخَذْتُ اَلصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ اَلْوُضُوءَ وَ اَلْغُسْلَ وَ اَلصَّلاَةَ إِلَى مَوَاقِيتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَايَا فَارِسَ وَ سَائِرِ اَلْأُمَمِ إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِي فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِي اَلنَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْكَرِي مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي يَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ يَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي مَا لَقِيتُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِنَ اَلْفُرْقَةِ وَ طَاعَةِ أَئِمَّةِ اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلدُّعَاةِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أَعْطَيْتُ مِنْ ذَلِكَ سَهْمَ ذِي اَلْقُرْبَى اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا يَوْمَ اَلْفُرْقٰانِ يَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعٰانِ » فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ عَنَى بِذِي اَلْقُرْبَى اَلَّذِي قَرَنَنَا اَللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ تَعَالَى «فَلِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْيَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاكِينِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِيلِ» فِينَا خَاصَّةً: «كَيْ لاٰ يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ اَلْأَغْنِيٰاءِ مِنْكُمْ وَ مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ» فِي ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ : «إِنَّ اَللّٰهَ شَدِيدُ اَلْعِقٰابِ » لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اَللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي سَهْمِ اَلصَّدَقَةِ نَصِيباً أَكْرَمَ اَللَّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ أَكْرَمَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ أَنْ يُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ اَلنَّاسِ فَكَذَّبُوا اَللَّهَ وَ كَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا كِتَابَ اَللَّهِ اَلنَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اَللَّهُ لَنَا مَا لَقِيَ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِينَا بَعْدَ نَبِيِّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ» عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ .)
[6] إقبال الأعمال – ط القديمة ، جلد 1 ، صفحه 145 (اللَّهُمَّ إِنَّ الظَّلَمَةَ جَحَدُوا آيَاتِكَ وَ كَفَرُوا بِكِتَابِكَ وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ وَ اسْتَنْكَفُوا عَنْ عِبَادَتِكَ وَ رَغِبُوا عَنْ مِلَّةِ خَلِيلِكَ وَ بَدَّلُوا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُكَ وَ شَرَّعُوا غَيْرَ دِينِكَ وَ اقْتَدَوْا بِغَيْرِ هُدَاكَ وَ اسْتَنُّوا بِغَيْرِ سُنَّتِكَ وَ تَعَدَّوْا حُدُودَكَ وَ سَعَوْا مُعَاجِزِينَ فِي آيَاتِكَ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى إِطْفَاءِ نُورِكَ وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِكَ وَ كَفَرُوا نَعْمَاءَكَ وَ شَاقُّوا وُلَاةَ أَمْرِكَ وَ وَالَوْا أَعْدَاءَكَ وَ عَادَوْا أَوْلِيَاءَكَ وَ عَرَفُوا ثُمَّ أَنْكَرُوا نِعْمَتَكَ وَ لَمْ يَذْكُرُوا آلَاءَكَ وَ أَمِنُوا مَكْرَكَ وَ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ عَنْ ذِكْرِكَ وَ اسْتَحَلُّوا حَرَامَكَ وَ حَرَّمُوا حَلَالَكَ وَ اجْتَرَءُوا عَلَى مَعْصِيَتِكَ وَ لَمْ يَخَافُوا مَقْتَكَ وَ نَسُوا نَقِمَتَكَ وَ لَمْ يَحْذَرُوا بَأْسَكَ وَ اغْتَرُّوا بِنِعْمَتِكَ اللَّهُمَّ فَاصْبُبْ [فَانْتَقِمْ] مِنْهُمْ وَ اصْبُبْ عَلَيْهِمْ عَذَابَكَ وَ اسْتَأْصِلْ شَأْفَتَهُمْ وَ اقْطَعْ دَابِرَهُمْ وَ ضَعْ عِزَّهُمْ وَ جَبَرُوتَهُمْ وَ انْزِعْ أَوْتَارَهُمْ وَ زَلْزِلْ أَقْدَامَهُمْ وَ أَرْعِبْ قُلُوبَهُمْ اللَّهُمَّ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا دِينَكَ دَغَلًا وَ مَالَكَ دُوَلًا وَ عِبَادَكَ خَوَلًا اللَّهُمَّ اكْفُفْهُمْ بَأْسَهُمْ وَ افْلُلْ حَدَّهُمْ وَ أَوْهِنْ كَيْدَهُمْ وَ أَشْمِتْ عَدُوَّهُمْ وَ اشْفِ صُدُورَ الْمُؤْمِنِينَ اللَّهُمَّ افْتُتْ أَعْضَادَهُمْ وَ اقْهَرْ جَبَابِرَتَهُمْ وَ اجْعَلِ الدَّائِرَةَ عَلَيْهِمْ وَ اقْضُضْ بُنْيَانَهُمْ وَ خَالِفْ بَيْنَ كَلِمَتِهِمْ وَ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ وَ شَتِّتْ أَمْرَهُمْ وَ اجْعَلْ بَأْسَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ اسْفِكْ بِأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ دِمَاءَهُمْ وَ أَوْرِثِ الْمُؤْمِنِينَ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ اللَّهُمَّ أَضِلَّ أَعْمَالَهُمْ وَ اقْطَعْ رَجَاءَهُمْ وَ أَدْحِضْ حُجَّتَهُمْ وَ اسْتَدْرِجْهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ ائْتِهِمْ بِالْعَذَابِ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ وَ أَنْزِلْ بِسَاحَتِهِمْ مَا يَحْذَرُونَ وَ حَاسِبْهُمْ حِساباً شَدِيداً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً نُكْراً وَ اجْعَلْ عَاقِبَةَ أَمْرِهِمْ خُسْراً اللَّهُمَّ إِنَّهُمُ اشْتَرَوْا بِآيَاتِكَ ثَمَناً قَلِيلًا وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً اللَّهُمَّ فَخُذْهُمْ أَخْذاً وَبِيلًا وَ دَمِّرْهُمْ تَدْمِيراً وَ تَبِّرْهُمْ تَتْبِيراً وَ لَا تَجْعَلْ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ نَاصِراً وَ لَا فِي السَّمَاءِ عَاذِراً وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً اللَّهُمَّ فَخُذْهُمْ أَخْذاً وَبِيلًا اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ وَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ اللَّهُمَّ فَخُذْهُمْ بِالْبَلِيَّاتِ وَ احْلُلْ بِهِمُ الْوَيْلَاتِ وَ أَرِهِمُ الْحَسَرَاتِ يَا اللَّهُ إِلَهَ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ)
[7] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۸۲ ، صفحه ۲۷۹
[8] دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان از مجموعه امام سجّاد علیه السلام
[9] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۳۲۵ (قَالَ اَلسَّيِّدُ : فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يَسْتَمِعُ اَلْأَخْبَارَ فَلَقِيَهُ مَرْوَانُ بْنُ اَلْحَكَمِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ إِنِّي لَكَ نَاصِحٌ فَأَطِعْنِي تُرْشَدْ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَا ذَاكَ قُلْ حَتَّى أَسْمَعَ فَقَالَ مَرْوَانُ إِنِّي آمُرُكَ بِبَيْعَةِ يَزِيدَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ فِي دِينِكَ وَ دُنْيَاكَ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ وَ طَالَ اَلْحَدِيثُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَرْوَانَ حَتَّى اِنْصَرَفَ مَرْوَانُ وَ هُوَ غَضْبَانُ. فَلَمَّا كَانَ اَلْغَدَاةُ تَوَجَّهَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَكَّةَ لِثَلاَثٍ مَضَيْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سِتِّينَ فَأَقَامَ بِهَا بَاقِيَ شَعْبَانَ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ شَوَّالاً وَ ذَا اَلْقَعْدَةِ .)
[10] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۰ ، صفحه ۳۵۳ (وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اَللَّهَ)
[11] عيون أخبار الرضا عليه السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۴۶
[12] الخصال ، جلد 2 ، صفحه 368 (فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع عَلَى النَّبِيِّ ص فَأَنْبَأَهُ بِذَلِكَ فَذَهَبَ النَّبِيُّ ص وَ عَسْكَرَ بِأَصْحَابِهِ فِي سَدِّ أُحُدٍ وَ أَقْبَلَ الْمُشْرِكُونَ إِلَيْنَا فَحَمَلُوا إِلَيْنَا حَمْلَةَ رَجُلٍ وَاحِدٍ وَ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ كَانَ مِمَّنْ بَقِيَ مِنَ الْهَزِيمَةِ وَ بَقِيتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَضَى الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ إِلَى مَنَازِلِهِمْ مِنَ الْمَدِينَةِ كُلٌّ يَقُولُ قُتِلَ النَّبِيُّ ص وَ قُتِلَ أَصْحَابُهُ ثُمَّ ضَرَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وُجُوهَ الْمُشْرِكِينَ وَ قَدْ جُرِحْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص نَيِّفاً وَ سَبْعِينَ جَرْحَةً مِنْهَا هَذِهِ وَ هَذِهِ ثُمَّ أَلْقَى ع رِدَاءَهُ وَ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى جِرَاحَاتِهِ وَ كَانَ مِنِّي فِي ذَلِكَ مَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَوَابُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ الْتَفَتَ ع إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَ لَيْسَ كَذَلِكَ قَالُوا بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ يَا أَخَا الْيَهُودِ فَإِنَّ قُرَيْشاً وَ الْعَرَبَ تَجَمَّعَتْ وَ عَقَدَتْ بَيْنَهَا عَقْداً وَ مِيثَاقاً لَا تَرْجِعُ مِنْ وَجْهِهَا حَتَّى تَقْتُلَ رَسُولَ اللَّهِ وَ تَقْتُلَنَا مَعَهُ مَعَاشِرَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ أَقْبَلَتْ بِحَدِّهَا وَ حَدِيدِهَا حَتَّى أَنَاخَتْ عَلَيْنَا بِالْمَدِينَةِ وَاثِقَةً بِأَنْفُسِهَا فِيمَا تَوَجَّهَتْ لَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع عَلَى النَّبِيِّ ص فَأَنْبَأَهُ بِذَلِكَ فَخَنْدَقَ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَقَدِمَتْ قُرَيْشٌ فَأَقَامَتْ عَلَى الْخَنْدَقِ مُحَاصِرَةً لَنَا تَرَى فِي أَنْفُسِهَا الْقُوَّةَ وَ فِينَا الضَّعْفَ تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَدْعُوهَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُنَاشِدُهَا بِالْقَرَابَةِ وَ الرَّحِمِ فَتَأْبَى وَ لَا يَزِيدُهَا ذَلِكَ إِلَّا عُتُوّاً وَ فَارِسُهَا وَ فَارِسُ الْعَرَبِ يَوْمَئِذٍ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ يَهْدِرُ كَالْبَعِيرِ الْمُغْتَلِمِ يَدْعُو إِلَى الْبِرَازِ وَ يَرْتَجِزُ وَ يَخْطُرُ بِرُمْحِهِ مَرَّةً وَ بِسَيْفِهِ مَرَّةً لَا يُقْدِمُ عَلَيْهِ مُقْدِمٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِيهِ طَامِعٌ وَ لَا حَمِيَّةٌ تُهَيِّجُهُ وَ لَا بَصِيرَةٌ تُشَجِّعُهُ فَأَنْهَضَنِي إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَمَّمَنِي بِيَدِهِ وَ أَعْطَانِي سَيْفَهُ هَذَا وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى ذِي الْفَقَارِ فَخَرَجْتُ إِلَيْهِ وَ نِسَاءُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ بَوَاكٍ إِشْفَاقاً عَلَيَّ مِنِ ابْنِ عَبْدِ وُدٍّ فَقَتَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِيَدِي وَ الْعَرَبُ لَا تَعْدِلُهَا فَارِساً غَيْرَهُ وَ ضَرَبَنِي هَذِهِ الضَّرْبَةَ)
[13] کنز الفوائد ، جلد ۱ ، صفحه ۲۹۶ (وَ بِإِسْنَادِهِ أَيْضاً عَنِ اَلْعَتَكِيِّ قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ صَفْوَةَ قَالَ حَدَّثَنِي اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ اَلْعَلاَءِ قَالَ حَدَّثَنَا صَبَّاحُ بْنُ يَحْيَى اَلْمُرِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْمَ اَلْأَحْزَابِ اَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَخَذْتَ مِنِّي عُبَيْدَةَ بْنَ اَلْحَرْثِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ يَوْمَ أُحُدٍ وَ هَذَا أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَبِّ لاٰ تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْوٰارِثِينَ)
[14] دیوان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام علی الروایة الصحیحة، علامه سید محسن امین، صفحات 240 و 241