چگونه شیعه شدیم؟ (سری سوم) – جلسه سوم از سه جلسه

10

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز شنبه مورخ 6  اسفندماه ۱۴۰۱ به ادامه سخنرانی با موضوع «چگونه شیعه شدیم؟» ویژه نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ سال پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

جلسه‌ی گذشته سؤالی مطرح کردم و آن این بود که بین مسلمین یک نفر غیر از ائمه علیهم السلام در قیامت حسرت نمی‌خورد، برای پاسخ هم عرض کردم که زیارتنامه‌ای در مفاتیح برای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است که این زیارتنامه از امام صادق علیه السلام روایت شده است و سند این زیارتنامه هم معتبر است، آنجا عبارتی هست که معلوم می‌شود حضرت اباالفضل العباس علیه السلام روز قیامت حسرتی ندارند.

حضرت اباالفضل العباس علیه السلام در قیامت

اواخر زیارتنامه‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام این عبارت است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَعْطَيْتَ غايَةَ الْمَجْهُودِ»، یعنی امام صادق علیه السلام می‌فرمایند که من شهادت می‌دهم تو نهایت تلاش خودت را کردی.

عرض کرده بودیم آن کسی که همه‌ی تلاش خودش را کند روز قیامت حسرت نمی‌خورد؛ امام صادق علیه السلام خطاب به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام عرض می‌کنند: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَعْطَيْتَ غايَةَ الْمَجْهُودِ» من شهادت می‌دهم تو نهایت تلاش خودت را کردی، تو نهایت آرزویی که ممکن بود کسی داشته باشد هم انجام دادی.

بنابراین حضرت اباالفضل العباس علیه السلام روز قیامت حسرت نمی‌خورند.

اینکه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام در کربلا شرمنده شدند برای کم‌کاری نبود، برای وجدانِ کاریِ بی‌نظیرِ حضرت بود.

«عبادت» از علامت‌های شیعه است

چند علامت شیعه را عرض کردیم، یک علامت که به بحث امشب ربط دارد این است که شیعیان اهل عبادت هستند. یعنی اگر به مسجدی می‌رفتند و نگاه می‌کردند، تشخیص می‌دادند شیعیان چه کسانی هستند، یعنی شیعیان با عبادتشان مشخص می‌شدند.

مسلم به کوفه آمده بود و در خانه‌ای پنهان شده بود، عبیدالله زیاد به کوفه آمد و نوکر خودش را فرستاد و به او گفت راهی پیدا کن تا مسلم را پیدا کنیم. نوکر به مسجد کوفه رفت، مسجد کوفه خیلی بزرگ بود، این مسجد صد هزار نفر ظرفیت داشت، چون لشگرها در این مسجد نماز می‌خواندند، در این مسجد را برای چهل هزار نفر ساخته بودند اما جا کم آمد و توسعه دادند و به یک مسجد صد هزار نفری تبدیل شد. حال او می‌خواهد یک شیعه را بین صد هزار نفر پیدا کند، آن شیعه هم نمی‌خواهد لو برود، چون اگر لو برود و مسلم دستگیر بشود، جان مسلم به خطر می‌افتد و در نتیجه جان امام حسین علیه السلام به خطر می‌افتد، برای همین هیچ کسی لو نمی‌دهد.

نوکر عبیدالله زیاد هم اهل شام بود و کوفیان را نمی‌شناخت، به داخل مسجد رفت و همینطور مشغول تماشا کردن بود، همینطور که نگاه می‌کرد دید پیرمردی در حال نماز خواندن است، چون مسجد بزرگ بود به عقب و جلو رفت و مردم را یک به یک دید، برگشت و دید این پیرمرد در حال نماز خواندن است، جلوی محراب مسجد رفت و دید این پیرمرد هنوز در آن طرف مسجد در حال نماز خواندن است، به عقب مسجد آمد و دید این پیرمرد هنوز در حال عبادت است، گفت: حتماً این شخص شیعه است که اینقدر نماز می‌خواند!

نماز جزو علامت‌های خاصِ شیعیان بود، شیعیان با نماز خواندن لو می‌رفتند.

آن پیرمرد که بخاطر خوب بودن و نماز خواندن، اینطور ناخواسته لو رفت شهیدِ کربلا، مردِ مردان «حضرت مسلم بن عوسجه سلام الله علیه» بود.

ان شاء الله حضرت مسلم بن عوسجه سلام الله علیه شفیع ما باشند.

عبادت از علامت‌های شیعه است.

چگونه متوجه مریضی معنوی خود شویم؟

بعضی اوقات انسان می‌شنود که می‌گویند فلانی جوان خیلی خوبی است، فقط نماز نمی‌خواند!

این جمله مانند این می‌ماند که بگویند یک ماشینی خیلی خوب است، فقط سقف و موتور ندارد!

اگر کسی مثلاً سه روز است که غذا نخورده است، او را به رستورانی ببرند که همه نوع غذا دارد، این شخص غذاها را نگاه کند و بگوید میل ندارم؛ اگر این شخص را نزد دکتر ببرند، دکتر می‌گوید او بیماری دارد.

کسی که سه روز است غذا نخورده است و میل به هیچ غذایی ندارد، بیمار است.

یکی از دوستان ما که سرطان گوارش دارد و امشب هم دعا می‌کنیم که خدا همه‌ی بیماران را شفاء بدهد، ان شاء الله دعای شما باعث بشود که خدای متعال به برکتِ حضرت زین العابدین صلوات الله علیه همه‌ی بیماران را شفاء بدهد… این شخص از کجا فهمید که سرطان گوارش دارد؟ گفت چند روز بهترین غذاها را مقابل من قرار می‌دادند اما من میل نداشتم!

اگر الآن در این جلسه بگویند که رهبر انقلاب در حیاط است و هر کسی بخواهد می‌تواند با او حرف بزند، اگر یک بسیجی بگوید من میل ندارم، می‌گویند انگار مغز تو ایراد پیدا کرده است!

اگر الآن بگویند امام زمان ارواحنا فداه در حیاط تشریف دارند، اصلاً دیگر کسی اینجا نمی‌نشیند که گوش بدهد و ببیند که من چه می‌گویم!

نماز خواندن اینطور است که خدای متعال با آن عظمت به ما اجازه داده است که ما برویم و با او حرف بزنیم، و اگر منِ بیچاره میل ندارم، یعنی سرطانِ معنویت دارم.

خدایا! به برکت امام سجّاد صلوات الله علیه نشاط و شوق عبادت را در دل ما زیادتر بفرما.

خدایا! ما را قدردان این موضوع قرار بده که اجازه داده‌ای با تو حرف بزنیم.

عبادت عجیبِ امام سجّاد صلوات الله علیه

گُلِ سرسبدِ عابدان، حضرت زین العابدین علیه السلام هستند، انتهای علامتِ تشیّعِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این زمینه، برای حضرت زین العابدین صلوات الله علیه است.

همه‌ی ائمه‌ی ما علیهم السلام اهل عبادت بودند اما امام سجّاد علیه الصلاة و السلام طوری عبادت می‌کردند که دو نفر، دو امامزاده، که یکی از آن‌ها امام است و دیگری امام نیست، نگران جانِ امام سجّاد علیه السلام می‌شدند، آن دو بزرگوار امام باقر علیه السلام و حضرت فاطمه بنت الحسین سلام الله علیها بودند.

خواهرِ امام سجّاد علیه السلام یعنی حضرت فاطمه بنت الحسین سلام الله علیها به جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود مراجعه می‌کردند و می‌فرمودند بروید و به برادرم بگوییم که در حال کشتنِ خود است!

بعضی از بزرگان گفته‌اند که علّتِ این عبادتِ عجیبِ امام سجّاد علیه الصلاة و السلام، غیر از اینکه عبادت عجیب بود این بود که می‌خواستند در این فضایی که اثرِ وضعی ایجاد شده است، یک کانال هدایت برای خوبان باز کنند.

اگر الآن اینجا دود بیاید، مثلاً اگر من لاستیکی را آتش بزنم، با اینکه من لاستیک را آتش زده‌ام، دود آن در چشم همه‌ی شما می‌رود. هر یک از اعمال ما روی دیگران اثر می‌گذارد، یا کمک می‌کند و یا مانع می‌شود.

حضرت سجّاد صلوات الله علیه بعد از قتل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیدند اگر آدم خوبی هم پیدا بشود و بخواهد عبادت کند، دودِ غلیظِ ظلمت، همه را خفه می‌کند، چون گناه اثرِ وضعی دارد. بزرگی حدس می‌زند که امام سجّاد صلوات الله علیه طوری عبادت می‌کردند که انگار این اثر وضعی را کنار بزنند که اگر کسی خواست قدمی بردارد، بتواند.

امام سجّاد علیه السلام یک ارتباط اختصاصی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارند. یکی از مداحان اصلیِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام سجّاد صلوات الله علیه هستند، امام سجّاد علیه السلام در خیلی از جاها خودشان را خرج کرده‌اند که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حرف بزنند.

امام باقر علیه السلام به امام سجّاد علیه السلام عرض کردند: بابا! اینطور که شما عبادت می‌کنید، من می‌ترسم که جان خودتان را از دست بدهید.

فقط خدا می‌داند که امام سجّاد صلوات الله علیه چطور عبادت می‌کردند. بدن مبارک ایشان لاغر شده بود، حداقل هر سال دو مرتبه می‌آمدند و زخم‌ها و پینه‌هایی که روی پیشانی مبارک و زانوی مبارک حضرت بود را ترمیم می‌کردند که حضرت اذیت نشوند، از بس که حضرت سجّاد صلوات الله علیه عبادت می‌کردند. مسلمین دیگر چنین چیزی را در عمر خود ندیده‌اند.

امام باقر علیه السلام آمدند و عرض کردند: بابا! می‌ترسم جان خود را از دست بدهید.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از هر فرصتی استفاده می‌کردند که مردم و بزرگان و خواص و عوام را به سمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببرند، امام سجّاد فرمودند: پسرم! دفترچه‌ای روی آن طاقچه است، آن را بیاور.

امام باقر علیه السلام هم رفتند و آن دفترچه را آوردند و به دست امام سجّاد علیه السلام دادند، امام سجّاد علیه السلام فرمودند: این دفترچه‌ای است که پسران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه (یعنی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین علیه السلام) مدلِ عبادتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نوشته‌اند، بیا تا با یکدیگر این متن را بخوانیم.

یعنی درواقع امام سجّاد صلوات الله علیه می‌خواستند کمی امام باقر علیه السلام را دلداری بدهند. صفحاتی را خواندند و دفترچه را بستند و فرمودند این کتابچه را سر جای خود بگذار، چه کسی می‌تواند مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عبادت کند؟

یعنی درواقع امام سجّاد علیه السلام می‌خواستند بفرمایند که از من عابدتر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده‌اند و مشکلی برایشان پیش نیامده است. در حین این دلداری عظمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هم فرمودند.

در بین امامان ما در مورد دو امام بصورت خاص روایت داریم که می‌گفتند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شبیه هستند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام باقر صلوات الله علیه. همچنین امام زمان ارواحنا فداه هم که امام حیّ ما هستند، در نهایت شباهت، شبیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند.

آنجایی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا فرمودند این کسی که به میدان رفت «أشبَهُ النّاس خَلقاً وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسُول الله» است، چه عظمتی داشتند. اگر حضرت علی اکبر علیه السلام بعد از کربلا زنده می‌ماندند، مردم خیال می‌کردند که ایشان امام هستند، چون این وصف، وصفی است که برای امام به کار می‌رفت.

سه اما به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شباهت خاص دارند، البته همه‌ی ائمه علیهم السلام شبیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند اما در مورد این سه امام روایت داریم.

در کتاب «الخصال» شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه روایت است که روزی کسی نزد امام صادق علیه الصلاة و السلام آمد و عرض کرد: آقا جان! شما خیلی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صحبت می‌کنید، آیا شما هم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیه هستید؟

امام صادق علیه الصلاة و السلام در اینجا تواضع فرمودند و فرمودند که من شبیه نیستم، جدّی به نام علی بن الحسین صلوات الله علیه داشتم که او به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیه بود.

امام سجّاد علیه الصلاة و السلام شباهت‌های زیادی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارند که ان شاء الله در جلساتی مابقیِ آن‌ها را عرض می‌کنم.


 

[1]– سوره‌ی غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.