روضه حضرت رقیّه سلام الله علیها (قصیده رائیّه «ابن عرندس حلّی»)

40

نویسنده

ادمین سایت

برگرفته از جلسه سوم «سیر تکوّن عقاید شیعه» ماه مبارک رمضان 1401 هجری شمسی

مرحوم علامه امینی سلام الله علیه ادّعایی کرده‌اند، می‌فرمایند اگر کسی این قصیده راعیه «ابن عرندس حلی» را در مجلسی بخواند امام زمان ارواحنا فداه تشریف می‌آورند.

آرزو که ایراد ندارد، یا صاحب الزّمان! ما شنیده‌ایم علامه امینی به جدّتان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تکیه کرد، مریض آوردند و گفتند: تو که ادّعا می‌کنی عمر خودت را برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گذاشته‌ای، این شخص مریض است. علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در کاغذ نوشتند: باذن الله این مریض شفاء یافت. کاغذ را به دست این‌ها داد و گفت: بروید که او خوب می‌شود.

آقا جان! ما که توقع نداریم ولی علامه امینی رضوان الله تعالی علیه چنین ادّعایی کرده‌اند.

من چند بیت از این قصیده «ابن عرندس حلّی» را می‌خوانم، جابجا هم می‌خوانم. امیدوارم که ان شاء الله ادّعای علامه امینی رضوان الله تعالی علیه درست باشد.

«يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ».[1]

خود شما از همه بیشتر می‌دانید که ما حقیقتاً فقیر هستیم، عَبدُک بِبابِک…

مسیحی‌ها، ابن ابی الحدید معتزلی، همه می‌دانند اگر می‌خواهید اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شما را نگاه کنند از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شروع کنید…

بولس سلامه گفت: آقا جان! این کتابی که من برای شما نوشتم در شأن شما نیست، مانند سنگ‌ریزه‌هایی در برابر کوه اورست است، شن‌ریزه است. شأن این را ندارد که بگویم از من قبول کنید، اما من پای این ابیات برای حسین تو اشک ریخته‌ام…

ابن ابی الحدید هم در انتهای قصیده‌ی عینیّه که الآن روی ضریح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است می‌گوید: مرا قبول کن، «و لقد بکیت لقتل آل محمد»، من گریه‌کنِ پسرِ شما هستم…

ما هم ابتدا از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌خوانیم، آن‌هایی که مانند من دلشان برای حرم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تنگ است، می‌گوید:

فَیَا ساکنی أَرْضِ الطُّفُوفِ عَلَیْکُمْ      سَلامُ مُحِبُّ مَا لَهُ عَنْکُمْ صَبْرٍ

ای کسانی که ساکن کربلا هستید، بر شما باد محبّی که بر شما سلام می‌کند، دیگر هم فراق او را اذیت می‌کند و هم نمی‌تواند داغ شما را تحمّل کند.

إِمَامُ الْهُدَى سِبْطِ النُّبُوَّةِ وَالِدُ الْأَئِمَّةِ   رَبُّ النَّهْیِ مَوْلًى لَهُ الْأَمْرِ

به امام حسین علیه السلام عرضه می‌دارد: امام هدایت! سبط نبوّت! پدرِ امامان! ولی امر و نهی!

إِمَامُ أَبُوهُ الْمُرْتَضَى عَلَمُ الْهُدَى         وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ الصِّنْوِ وَ الصِّهْرِ

هم وصی پیغمبر بود، هم پسر پیغمبر بود، هم داماد پیغمبر بود…

إِمَامُ بَکَتْهُ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ والسما      وَ وَحْشَ الفلا وَ الطَّیْرِ وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ

جن و انس و آسمان و زمین و خشکی و دریاها و پرنده‌ها بر تو گریه کردند

لَهُ الْقُبَّةِ الْبَیْضَاءِ بالطف لَمْ تَزُلْ         تَطُوفَ بِهَا طَوْعاً مَلَائِکَةُ غَرَّ

آن قبّه‌ی نورانی تو که همواره ملائکه دور آن طواف می‌کنند…

وقتی حضرت زین العابدین صلوات الله علیه دیدند با اسب به سمت قتلگاه رفتند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: چرا در حال جان دادن هستی؟ حضرت فرمودند: ببین با بدن حجّت خدا چکار می‌کنند… حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: نگاه نکن که ما اینجا غریب هستیم، اهل آسمان به او سلام می‌کنند…

لَهُ تُرْبَةُ فِیهَا الشِّفَاءِ وَ قُبَّةٍ                یُجَابُ بِهَا الدَّاعِی إِذَا مَسَّهُ الضُّرَّ

تربت او شفاء است و قبّه‌ی او جایی است که هر بیچاره‌ای تحت آن قرار بگیرد خدای متعال به او جواب می‌دهد…

أَ یُقْتَلُ ظَمْآناً حُسَیْنِ بکربلا            وَفِی کُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَنَامِلِهِ بَحْرٍ؟

من باور نمی‌کنم! آیا تو را تشنه کشتند؟ با هر حرکت انگشتان تو دریا دریا آب بود، چطور می‌شود تو را تشنه کشت؟

وَ وَالِدُهُ الساقی عَلَى الْحَوْضِ فِی غَدٍ                        وَ فَاطِمَةَ مَاءِ الْفُرَاتِ لَهَا مَهْرٍ

پسرِ ساقی کوثر را کشتند، فراتی که برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود بر او بستند…

بعد از اینکه مصیبت را می‌خواند می‌گوید: ما از کربلا داغ دیدیم…

فَلَیْسَ لِأَخْذِ الثار إِلَّا خَلِیفَةَ             یَکُونُ لکسر الدِّینِ مِنْ عَدْلِهِ جُبِرَ

طالب خون تو کسی نیست بجز آن خلیفه‌ای که می‌آید و تمام ظلم‌ها را جبران می‌کند.

ای کسانی که مظلوم هستید و سینه‌ی شما سنگین شده است و در فشار هستید و بیچاره هستید، از دست نفستان، ظلم به نفس کرده‌اید، از دست دیگران، از دست دشمنان…

تَحُفُّ بِهِ الْأَمْلَاکِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ       وَ یُقَدِّمَهُ الاقبال وَ الْعِزِّ وَ النَّصْرُ

ان شاء الله وقتی تشریف بیاورند نوکران ایشان ملائکه هستند، نیک‌بختی و عزّت و نصرت الهی با او همراه است.

عوامله فِی الدَّارِ عَیْنٍ شوارع          وَ حَاجِبَهُ عِیسَى وَ نَاظَرَهُ الْخُضْرِ

پرده‌دار او حضرت عیسی علیه السلام است…

وقتی می‌خواهند یک نفر را خیلی بالا ببرند می‌گویند او خیلی علم دارد، یعنی وقتی می‌خواند من را بالا ببرند می‌گویند مثلاً فلانی عالم است، می‌گوید:

مُحِیطُ عَلى عِلْمِ النُّبُوَّةِ صَدْرِهِ          فَطُوبَى لَعِلْمُ ضَمَّهُ ذَلِکَ الصَّدْرِ

این سینه علم نبوّت را در داخل خود دارد، خوشا بحال آن علم نبوّتی که منسوب شد بقیّة الله او را دارد و در سینه‌ی بقیّة الله سلام الله علیه است…

می‌گوید: آن کسانی که همه‌ی عالم مُلک و ملکوت در دستشان بود…

أَ یُقْتَلُ ظَمْآناً حُسَیْنِ بکربلا            وَفِی کُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَنَامِلِهِ بَحْرٍ؟

در میان دریای آب گوارا چطور تشنه بودند؟

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عبد بودند، نصر نازل شد… چه می‌گویی؟ آمده‌ای که مرا کمک کنی؟ ای جبرئیل! تو برای هر حرکتت باید از من کمک بگیری، به نصر من حرکت می‌کنی، آیا تو می‌خواهی نصر کنی؟

رخت بر کش دور شو ای محتشم               تا نسوزد شه‌پرت را آتشم

تو با چه قوّتی می‌خواهی مرا یاری کنی؟

امشب می‌خواهند به دختر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه توسّل کنند…

حضرت زین العابدین صلوات الله علیه فرمودند: «كَانَ يَزِيدُ يَتَّخِذُ مَجَالِسَ اَلشَّرَابِ»،[2] ما را یک مرتبه به مجلس شراب نبردند… هر میهمانی که می‌رسید بساط به پا می‌کردند… زنجیر به گردن… در سلسله… مردم به نظاره…

آن چیزی که باعث شد آن بی‌بی دو عالم که امیدوارم امشب به ما نظر کند از کوره در رفت، غرور ایشان شکست، بی‌تابی کرد و کاری کرد که شام سیاه را به یک قبّه‌ی نورانی تبدیل کرد، آنجا به مرکز مدافعان حرم تبدیل شد…

من یقین دارم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خیلی نسبت به این دختر تعصّب دارند…

تصویرسازی ابن عرندس که شعر او را خواندم این است: می‌گوید بیا و مجلس را نگاه کن…

وَ رَمْلَةِ فِی ظِلِّ الْقُصُورِ مصونة        یناط عَلَى أقراطها الدُّرُّ وَ التِّبْرِ

خواهر یزید و معاویه در پرده نشسته است، در مقابل او هم سربازها چند ردیف ایستاده‌اند که کسی حتّی سایه‌ی این‌ها را هم نبیند، هم گوشواره به گوش دارد و هم گردنبند به گردن…

حال این طرف را ببین…

وَ آلِ رَسُولِ اللَّهِ تُسْبَى نِسَائِهِمْ        وَ مَنْ حولهن السِّتْرَ یَهْتِکُ والخدر

این‌ها را مانند….


[1] سوره مبارکه یوسف، آیه 88 (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ)

[2] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۳ (وَ كَانَ يَزِيدُ يَتَّخِذُ مَجَالِسَ اَلشَّرَابِ وَ اَللَّهْوِ وَ اَلْقِيَانِ وَ اَلطَّرَبِ وَ يُحْضِرُ رَأْسَ اَلْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ. فَحَضَرَ مَجْلِسَهُ رَسُولُ مَلِكِ اَلرُّومِ وَ كَانَ مِنْ أَشْرَافِهِمْ فَقَالَ يَا مَلِكَ اَلْعَرَبِ هَذَا رَأْسُ مَنْ قَالَ مَا لَكَ وَ لِهَذَا اَلرَّأْسِ قَالَ إِنِّي إِذَا رَجَعْتُ إِلَى مَلِكِنَا يَسْأَلُنِي عَنْ كُلِّ شَيْءٍ شَاهَدْتُهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُخْبِرَهُ بِقَضِيَّةِ هَذَا اَلرَّأْسِ وَ صَاحِبِهِ لِيُشَارِكَكَ فِي اَلْفَرَحِ وَ اَلسُّرُورِ قَالَ هَذَا رَأْسُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ وَ مَنْ أُمُّهُ قَالَ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ اَلنَّصْرَانِيُّ أُفٍّ لَكَ وَ لِدِينِكَ لِي دِينٌ أَحْسَنُ مِنْ دِينِكُمْ إِنَّ أَبِي مِنْ حَفَدَةِ دَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ آبَاءٌ كَثِيرَةٌ وَ اَلنَّصَارَى يُعَظِّمُونَ قَدْرِي وَ يَأْخُذُونَ مِنْ تُرَابِ قَدَمَيَّ تَبَرُّكاً بِأَنِّي مِنَ اَلْحَوَافِدِ وَ قَدْ قَتَلْتُمُ اِبْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ إِلاَّ أُمٌّ وَاحِدَةٌ فَقَبَّحَ اَللَّهُ دِينَكُمْ. ثُمَّ قَالَ لِيَزِيدَ مَا اِتَّصَلَ إِلَيْكَ حَدِيثُ كَنِيسَةَ اَلْحَافِرِ قَالَ قُلْ قَالَ بَيْنَ عُمَانَ وَ اَلصِّينِ بَحْرٌ مَسِيرَةَ سَنَةٍ فِيهِ جَزِيرَةٌ لَيْسَ بِهَا عُمْرَانٌ إِلاَّ بَلْدَةٌ وَاحِدَةٌ فِي اَلْمَاءِ طُولُهَا ثَمَانُونَ فَرْسَخاً فِي ثَمَانِينَ مَا عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ مَدِينَةٌ مِثْلُهَا مِنْهَا يُحْمَلُ اَلْكَافُورُ وَ اَلْعَنْبَرُ وَ اَلْيَاقُوتُ أَشْجَارُهَا اَلْعُودُ وَ هِيَ فِي أَكُفِّ اَلنَّصَارَى فِيهَا كَنَائِسُ كَثِيرَةٌ أَعْظَمُهَا كَنِيسَةُ اَلْحَافِرِ فِي مِحْرَابِهَا حُقَّةُ ذَهَبٍ مُعَلَّقَةٌ فِيهَا حَافِرُ حِمَارٍ يَقُولُونَ كَانَ يَرْكَبُهُ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حَوْلُ اَلْحُقَّةِ مُزَيَّنٌ بِأَنْوَاعِ اَلْجَوَاهِرِ وَ اَلدِّيبَاجِ يَقْصُدُهَا فِي كُلِّ عَامٍ عَالِمٌ مِنَ اَلنَّصَارَى وَ أَنْتُمْ تَقْتُلُونَ اِبْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ لاَ بَارَكَ اَللَّهُ فِيكُمْ وَ لاَ فِي دِينِكُمْ. فَقَالَ يَزِيدُ اُقْتُلُوهُ لِئَلاَّ يَفْضَحَنِي فِي بِلاَدِهِ فَلَمَّا أَحَسَّ بِالْقَتْلِ قَالَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي قَالَ نَعَمْ قَالَ اِعْلَمْ أَنِّي رَأَيْتُ اَلْبَارِحَةَ نَبِيَّكُمْ فِي اَلْمَنَامِ يَقُولُ يَا نَصْرَانِيُّ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ كَلاَمِهِ وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُهُ ثُمَّ نَهَضَ إِلَى اَلرَّأْسِ فَضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَهُ وَ بَكَى فَقُتِلَ)