ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام؛ جلسه نهم

3

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ 8 دی ماه 1401 در هیئت بضعة الرسول سلام الله علیها به ادامه سخنرانی با موضوع «ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به ساحتِ مقدّس و مبارک حضرت بقیّة‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات قبل

به محضر شما عرض کردیم که بین علمای شیعه یک اتفاق نظرِ کم‌نظیری هست، شعرای متعدد که بعضی از آن‌ها علمای تراز اول هستند، نظرشان را در قالب شعر گفته‌اند و یا در آثارشان گفته‌اند، روایاتی هم در این زمینه هست، اتفاق نظری که بین علما هست بیش از آن چند روایتی است که هست، یعنی با آن چند روایت اینطور اتفاق نظر پیدا نمی‌شود، چون مشارب علما تفاوت دارد، در دقّت روایات تفاوت نظر دارند. چون اصل موضوع برایشان یک حقیقت قابل فهم و شناخت بوده است اینطور گفته‌اند که هیچ خونی ریخته نشد الا اینکه سقیفه ریشه‌ی آن بود، هیچ حرمتی هتک نشد الا اینکه سقیفه باعث آن امر بود. علمایی مانند شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه به جمل و صفین و نهروان و قتل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و شهادت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و قتل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تصریح می‌کنند و عامل را بصورت مستقیم بانیان سقیفه می‌دانند.

همانطور که یزید در کربلا حاضر نشد و اصلاً در شام بود، ولی شما عامل اصلی شهادت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را یزید ملعون می‌دانید. آنقدر که شما عبیدالله ملعون و یزید ملعون را مقصر می‌دانید، شمر ملعون و عمر سعد ملعون را مقصر نمی‌دانید، شمر ملعون و عمر سعد ملعون آلت دست و ابزار و مزدور و نوکر هستند.

کمااینکه در موضوع آن عربستانی که در سفارت عربستان در ترکیه کشته شد، کسی به سفارتِ عربستان در ترکیه گیر نمی‌دهد، بلکه می‌گویند بن سلمان مقصر است. یعنی در دنیا بحث از بن سلمان است. همه جا همینطور است و خیلی هم روشن است.

این‌ها چکار کردند که بانی این همه جنایتِ بعد از خودشان شدند؟

ما در جلسات گذشته مطالبی عرض کردیم، به یکی از آن‌ها اشاره‌ای می‌کنم، آن هم این است که این‌ها با غصب حکومت، رویه را تغییر دادند. با تغییر رویه، آداب و سنّت و روش و عادت و شیوه و سبک زندگی را تغییر دادند، قوام انحراف به این افراد نبود.

تفاوت انحرافی که قوام آن وابسته به فرد است و انحرافی که سنّت شده است

قوام بعضی از انحرافات به افراد است، اگر یزید ملعون کشته می‌شد قطعاً کربلا رخ نمی‌داد. کمااینکه سال بعد از کربلا، مکه را محاصره کردند، بعضی از همان کسانی که در کربلا بودند به مدینه رفتند و مدینه را به خاک و خون کشیدند، عده‌ای هم از شام آمدند و به این‌ها ملحق شدند، فرمانده‌ی اول که «مسلم بن عقبه لعنت الله علیه» بود از شام آمد، که بعد از مدینه در راه مُرد، فرمانده‌ی دوم «حُصَین بن نُمَیر» است که در کربلا حاضر بود، این ملعون فرمانده‌ای شد که سال بعد به مکه حمله کردند، خانه‌ی خدا را با منجنیق آتش زدند. خبر مرگ یزید رسید، شهر را تصرّف نکردند، بعضی از آن‌ها برگشتند، بعضی دیگر با عبدالله بن زبیر بیعت کردند!

بخش زیادی از همان لشگری که آمده بود مکه را منهدم کند با عبدالله بن زبیر بیعت کردند! بخشی دیگر هم برگشتند.

یعنی خانه‌ی خدا را رها کردند. چرا؟ چون یزید ملعون مُرد. یعنی مسئله یزید بود، یزید ملعون فرصت نکرده بود که شیوه‌ی خودش را سنّت و منش و عادت و روش کند، اما آن افراد اصلی این کار را کردند.

لذا همین الآن هم در جهان اسلام، بسیاری از انحرافات هست که از جانب آن‌هاست، ولی عده‌ای آن انحراف را بعنوان دین می‌دانند، و چون بعنوان دین می‌دانند اصلاً کاری ندارند که آیا الآن یزید ملعون هست یا نه، یا آن دیگری هست یا نه. این آن انحراف پایدار است. یعنی بدعتی که دیگر معلوم نیست چه کسی بانیِ آن بدعت است. مردم بخاطرِ شخص خاصی این کار را نمی‌کنند، بلکه چون از نظرشان دین است این کار را می‌کنند.

اصلاح انحرافی که به باور عمومی تبدیل شده است

وقتی که یک انحراف از وابستگی خودش به یک فرد خارج بشود و به باور عمومی تبدیل بشود، اصلاح آن کار خیلی سختی است.

شاید از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بزرگتر این کار بود که کردند، و البته شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم برای این بود که بتوانند این کار را کنند، که این را به یک باور عمومی و فکر مردمی تبدیل کنند.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت رسیدند هر سه خلیفه مرده بودند ولی روزی نبود که حضرت با مانع مواجه نباشند. مانع چه کسانی بودند؟ مردمی که بخاطر عقایدی که آن‌ها به این‌ها تحمیل کرده بودند، اجازه‌ی تغییر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌دادند؛ و مردم آن خلفای قبلی را بعنوان یاران صدیق رسول خدا می‌شناختند، بعنوان مهاجرین اولین و سابقین در اسلام می‌شناختند، بعنوان کسانی که روزِ تنهایی پیامبر او را یاری کرده بودند می‌شناختند، بعنوان دلسوزانی که جانشان را فدای پیامبر کرده بودند می‌شناختند. می‌گفتند این‌ها اینطور تصمیم گرفتند، بنابراین حتماً نظر رسول خدا هم همین بوده است!

و اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواستند با این افکار مقابله کنند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بعنوان معاذالله بدعتگر می‌شناسند! چون بدعت را سنّت می‌دیدند.

إن قُلتی که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌کردند این بود که می‌گفتند او می‌خواهد نماز را تعطیل کند، در صورتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمودند این صلاة تراویح اصلِ بدعت است و دین نیست. اما نگاه جامعه این بود که انگار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواستند معاذالله دین را تعطیل کند.

در اینصورت کار خیلی سخت است، یعنی وقتی با مردم طرف هستی دیگر کار خیلی سخت است. قوام این موضوع دیگر به یک فرد و دو فرد نبود، بلکه به باور عمومی تبدیل شده بود.

وقتی سیستم معرفتی هک شود

اینجا همان جایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مشخصه‌ها و ممیزه‌ها و شاهین ترازو و معیار و سنگ محک داده بود که مردم بفهمند کجا سنّت است و کجا بدعت است، کجا به راست بروند و کجا به چپ بروند. این را دستکاری کردند. وقتی این را دستکاری کردند، تعبیر بنده این است که سیستم معرفتی مردم هک شد، دیگر نمی‌توانستند تشخیص بدهند.

شما تصوّر کنید که دماسنجی خراب است، وقتی برف می‌آید می‌گوید هوا چهل و هشت درجه‌ی سانتی گراد است! اگر شما در آن مکان نباشید و دما را از دور کنترل کنید، دیگر برعکس عمل می‌کنید. جایی که سیستم برعکس عمل می‌کند اصلاً فعالیت خطرناک است، در این سیستم آن کسی که دیندارتر است بی‌دین‌تر است، چون در حال برعکس رفتن است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به معاویه فرمودند: «رَوَّاغٌ عَنِ اَلْقَصْدِ»[4] تو بسرعت در حال دور شدن از حق هستی، یعنی هرچه فعالیت کنی بیشتر دور می‌شوی.

مانند ماهی که در قلاب گیر کرده است، با هر تلاشی که می‌کند فکِ آن بیشتر درگیرِ این چنگال می‌شود و مُردنی‌تر می‌شود، گاهی اگر هیچ فعالیتی نکند و سعی کند آن چیزی که می‌خورد را از دهان خود بیرون بیاورد، قلاب آزاد می‌شود و فرار می‌کند و می‌رود، ولی دست و پا می‌زند، آنجا نباید دست و پا زد.

طرف فکر می‌کند در حال انجام کار فرهنگی است، ولی در حال دور شدن از دین است، «وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»،[5] خیال می‌کند در حال انجام دادن کار خوب است. اگر شما ماجرای خوارج را ببینید، بعضی از آن‌ها اینطور هستند، در جمل و صفین هیچ کسی جرأت نکرد در مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بایستد، حتّی عبیدالله بن عمر به میدان آمد و گفت: «أینَ مُحَمَّدُ بنُ حَنَفیَّة؟»، بیا که می‌خواهیم با هم بجنگیم. نمی‌دانم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جان محمد ترسید یا می‌خواست عبیدالله بن عمر را رسوا کند، فرمود: تو کنار برو، من خودم می‌روم. عبیدالله بن عمر فرار کرد!  فرار کردن در مقابل دو لشگر هم حرکتِ خیلی زشتی محسوب می‌شد.

در صفین و جمل چندان کسی را نداریم که صدا زده باشد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دعوت کرده باشد، ولی در خوارج بسیار زیاد بودند. چون در صفین افراد بخاطر پول آمده بودند، دنیاپرست بودند، می‌دانستند اگر مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بایستند دیگر برنمی‌گردند، اما خوارج یک سلحشوری در گیجی داشتند و خیال می‌کردند این کارشان جهاد است، این خطر است. چون فکر می‌کند جهاد است با تمام توان هم حرکت می‌کند، در حالی که عینِ کفر است.

اهمیّت برائت

اینجا ممیزاتی داشت که مردم بفهمند و جاده را برعکس نروند.

چیزی که خدای متعال در اینجا قرار داده است، یک مسئله‌ی دو طرفه است. برای این هم دوطرفه کرده است که اگر شما به ابهام افتادید، ممکن است یک طرفِ قضیه مشکل شما را حل نکند. یک طرف آن امام و ولی و حق، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است…

اما شما نگاه کنید، در میان خونخواهان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، «سلیمان صرد خزاعی» خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، مختار هم خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، «مُصَیّب بن نَجَبه» هم خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، «رُفَاعَة بن شَدَّاد» هم خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه را قبول دارند، ولی به دو مسیر می‌روند. یک طرف فایده‌ای ندارد، ولایتِ تنها فایده‌ای ندارد، ولایتِ مفهوم‌دار فایده دارد، یعنی آن چیزی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را قبول داشته باشد و ضدّ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را قبول نداشته باشد.

اگر کسی برائت نداشته باشد مانند آن کسی است که نرم افزارِ مسیریابی او راه را نشان می‌دهد اما نمی‌گوید اشتباه می‌روید یا نه و ممکن است برعکس حرکت کنید.

پسرِ مالک اشتر، یعنی ابراهیم بن مالک با مختار به اختلاف خوردند، هر دو خونخواه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، ابراهیم بن مالک چند هزار نفر از بنی امیه را کشت، او عبیدالله بن زیاد را کشته است، اما وقتی با مختار به اختلاف خورد به «مُصعَب بن زُبیر» پیوست!

اگر برائت او قوی بود، به پسرِ جمل‌آفرین که بعداً هم کوفه را به خاک و خون کشید، نمی‌پیوست.

این خیلی مسئله‌ی روز است.

در جنگ بین یزید و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، بی‌طرفی معنا ندارد. بی‌طرفی کمک به یزید است. اگر کسی بالای کوه بایستد و امام حسین علیه السلام را دعا کند هم کمک به یزید است. چون وقتی صاحب دعا وسط میدان است، در آنجا دعا به درد نمی‌خورد. در آنجا عبادت و نماز شب معنا ندارد. آنجا باید بیایی و از حق دفاع کنی.

فکر نکنید که امروز سخت‌تر از آن روز است، ابداً اینطور نیست. چون من و شما در آن روزگاران زندگی نکرده‌ایم اینطور فکر می‌کنیم. فضا را چنان غبارآلود کرده بودند که امام حسین علیه السلام آن چیزی که امروز در ذهن شما روشن است نبودند، آنقدر امام حسین علیه السلام در ذهن مردم روشن نبود که سالِ بعد از کربلا وقتی پسرِ یک صحابی دیگری به نام «عبدالله بن حنظلة غسيل الملائكة»  قیام کرد، ده هزار نفر به او پیوستند، ولی به امام حسین علیه السلام نپیوستند. فضا را غبارآلود می‌کنند.

چند هزار قاری آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفتند که ما نمی‌دانیم آیا حق با توست یا با معاویه. اگر این‌ها آدم‌هایی بودند که می‌خواستند بی‌خیال باشند که به جنگ نمی‌آمدند، اصلاً می‌رفتند و به معاویه می‌پیوستند و پول خوب هم می‌گرفتند، این‌ها اینطور نبودند، نمی‌توانستند حق را تشخیص بدهند.

اگر دشمن برائتِ این‌ها را از این‌ها نگرفته بود، اصلاً شک نمی‌کردند.

اینکه بگویند معاویه از حق حرف می‌زند مانند این است که بگویند ترامپ از حق حرف می‌زند.

امروز عده‌ای از حق حرف می‌زنند و باور می‌شوند، چون برائت جامعه ضعیف است. ریشه‌ی برائت هم همانجاست، تا آنجا تقویت نشود امتداد اجتماعی پیدا نمی‌کند. نمی‌توانستند تشخیص بدهند.

چند هزار قاری قرآن به صفین آمدند و دست به شمشیر ایستادند و گفتند هر وقت حق را تشخیص دادیم به جنگ ورود می‌کنیم.

یکی از کسانی که اگر من نام او را ببرم همه‌ی شما بلند می‌شوید و برای او صلوات می‌فرستید و شهید صفین است، در جمل محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حاضر شد ولی در میدان شرکت نکرد، چون نتوانست موضوع را حل کند.

امروز برای ما امام حسین علیه السلام روشن است و معصوم است، بعد می‌گوییم عجب مردم گیجی بودند که بینِ امام حسین علیه السلام که معصوم بود و یزید حرامزاده گیر کردند. آن روز که فضا اینطور نبود، آن روز فضا غبارآلود بود. وقتی فضا غبارآلود است اگر در جاده بایستید متوجه نمی‌شوید که آن چیزی که از راه دور می‌آید گرگ است یا آدم.

یکی از چیزهایی که فضا را غبارآلود می‌کند، ندیدنِ جهتِ دشمن است.

این مشکل در کشورهای اسلامی هست، امروز شما به سوریه بروید، چقدر عربستان این سوریه را تخریب کرده است، اما محصولات عربستان در سوریه فراوان است. برای این است که برائت نیست.

در کشور خود ما برای رونمایی محصولی که علامت اقتدار دشمن رسمی ماست که ما را تحریم کرده است صف می‌ایستند. برای این است که برائت نیست. جامعه نمی‌گوید طرفداران یزید در صف ایستاده‌اند. البته یزید و پدرجدهای یزید و پس و پیش‌های آن‌ها، پدرجدهای این جریان هستند، این‌ها ادامه‌ی آن‌ها هستند، اصل آن‌ها هستند، این‌ها امتداد آن‌ها هستند.

جامعه برائت ندارد که انسجام ندارد، اگر جامعه برائت داشته باشد انسجام پیدا می‌کند.

این موضوع را فهمیده بودند و برائت را از مردم گرفتند، یک مطلب اخلاقی هم مطرح می‌شد که می‌گفتند خیلی دعوا نکنید و همه خوب هستند!

جلسه‌ی گذشته عرض کردم که استاد حکمت که عطار نیشابوری است، وقتی خواسته است بین ابوبکر و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جمع کند، در نهایت ضربه را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زده است، چون طور دیگری نمی‌تواند جمع کند، چه چیزی بگوید؟ در نهایت مجبور است این کار را کند، چون جمعِ ضدّین محال است، یا شب است و یا روز است.

این موضوع را از مردم گرفتند، وقتی این موضوع را از مردم بگیری، اشتباهات فاحش می‌شود، تشتت از بین می‌رود، وحدت از بین می‌رود. وحدت هم نیست، اتفاق نظر هم نیست.

وقتی انسان دشمن ندارد، احساس ترس از تفرقه نمی‌کند. اگر این حسِ دشمن را از کسی بگیرند، عملاً او را هک کرده‌اند.

دیدبانی که در حال دیدبانی است، اگر خیال کند تا پنج روز دیگر از اینجا حمله نمی‌شود، در برجک مراقبت استراحت می‌کند، اما اگر به او بگویند دشمن در حال حمله کردن است و اول هم برج مراقبت را می‌زنند، دیگر همه جای او چشم می‌شود. برائت برای این است که بگوید مراقب باشید، روی خط حمله هستید. دشمن را دوست مپندار.

می‌گوید چون این‌ها دروغ می‌گویند (متأسفانه راست می‌گوید که زیاد دروغ می‌گویند) رسانه‌ی دشمن را باور می‌کنم!

حداقل بگو هر دو طرف دروغ می‌گویند، او که مشخص است دروغ می‌گوید. البته متأسفانه این هم آنقدر دروغ می‌گوید که به اندازه‌ی کافی سند بدهد که اگر کسی خواست بهانه بیاورد بگوید این هم دروغ می‌گوید، متأسفانه درست است و این هم زیاد دروغ می‌گوید.

اینجاهاست که انسان باید بترسد، البته هنوز به آنجا نرسیده‌ایم که دینداری در آخرالزمان مانند نگه داشتنِ زغالِ افروخته در مشت باشد، ولی سخت است.

اگر ما فکر کرده‌ایم که به ما می‌گویند اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست و آن طرف هم قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هست و تو باید یک طرف را انتخاب کنی، محال است. به این سادگی نیست. آن زمانی هم که بین این دو جریان درگیری شد، نگاه مردم که مانند امروز نبود که هزار و چهارصد سال تبیین شده باشد. حتّی برای کُمِیت تبیین نبود، وقتی کُمِیت خواست از امام باقر صلوات الله علیه صله بگیرد عرض کرد: بجای صله به من بفرمایید آن دو نفر چه کسانی هستند؟ طرف از امام کاظم علیه السلام استفتاء کرد که من باید راجع به آن دو نفر چکار کنم؟ حبّ یا بغض؟ یعنی هنوز مسئله تبیین نشده بود.

این روایت از امام باقر صلوات الله علیه است که در «ثواب الأعمال» آمده است…

در یاد دارید که حتّی اگر دنیادوست هم هستید، تبرّیِ علمی‌تان را تقویت کنید، این مجرّب است. بنده از این حرف‌ها نمی‌زنم، جایی ذکر مجرّب و… نمی‌گویم، ولی دوست دارم وقتی از دنیا رفتم عدّه‌ای بگویند این شخص بیشتر از اینکه اهل ولایت باشد، اهل برائت بود. چون اصلاً بدون برائت، ولایتی در کار نیست.

شیخ صدوق از امام باقر صلوات الله علیه نقل کرده است: «مَنْ لَمْ يَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِيَ إِلَيْنَا مِنْ ظُلْمِنَا»[6] اگر کسی نداند که این‌ها چه ظلمی کرده‌اند، «وَ ذَهَابِ حَقِّنَا» و چه حقّی از ما بردند «وَ مَا نُكِبْنَا بِهِ» و چه بلاها و مصیبت‌هایی بر سر ما آوردند، «فَهُوَ شَرِيكُ مَنْ أَبَى إِلَيْنَا فِيمَا وَلَّيْنَاهُ» شریکِ همان ظلمه است.

یعنی می‌فرماید اینطور نیست که کسی بگوید نمی‌دانم، بیخود نمی‌داند، برای چه شبانه دفن شد؟ آیا نباید سؤال می‌کردی؟ مسلمان بودی، پسرِ پیامبر را تکه تکه کردند، طوری که قابل شناسایی نبود، بعد تو نرفتی ببینی چرا اینطور شد و بی‌خیال بودی؟

آن کسانی که در کوفه و شام و بصره می‌دانند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرموده است… چون حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیغام دادند، «مَنْ لَحِقَ بِي اُسْتُشْهِدَ»،[7] اگر به من ملحق بشوی باید خون بدهی…

جلسه‌ی گذشته آیه را خواندم که فرمود اگر پدر و مادر و زن و بچه و اموال و «أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها»[8] برای شما محبوب‌تر از خدا و رسول و جهاد فی سبیل خدا و رسول محبوب‌تر است، خدا فاسق را هدایت نمی‌کند. باید او را ترجیح بدهی.

طرف در بصره بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نامه نوشتند، بی‌خیال شدند و جواب ندادند، سه نفر از بصره آمدند که بگویند حجّت تمام است، مردی دَه بچه داشت، جمع کرد و گفت: شنیده‌ام که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به اهل بصره نامه داده‌اند و کمک خواسته‌اند، من می‌روم. فقط دو پسر از ده پسرِ او آمدند، کربلا هم سه شهید بصری دارد که این خانواده هستند، آمدند که بعداً بصری‌ها نگویند ما خبر نداشتیم. خبر داشتید، فرصت داشتید، آمد، رسید، شهید شد، «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»، هزار و چهارصد سال است که همه به آن‌ها می‌گویند: «بِأَبِي‏ أَنْتُمْ‏ وَ أُمِّي، طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِيهَا دُفِنْتُمْ».

مردم مدینه هم که همشهریِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، مردم مکه و حجاج هم که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در آنجا دیدند.

یقیناً اگر جامعه‌ی اسلامیِ مدینه و مکه و امثال این‌ها، در آن ایام حج که می‌دید حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سخنرانی می‌کنند و می‌فرمایند اگر من اینجا بمانم مرا می‌کشند؛ طوری انکار و تغیّر می‌کردند و نفرت عمومی ابراز می‌شد، قطعاً یزید ملعون چنین غلطی نمی‌کرد. برآوردشان این بود که این کار هزینه‌ی زیادی ندارد. همانطور که بعد از مدّتی برآوردشان این شد که حمله به خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هزینه‌ی زیادی ندارد. اگر هزینه داشت، باید مدینه شلوغ می‌شد.

بلاتشبیه اگر شاه از هزینه نمی‌ترسید که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را کشته بود و ایشان را تبعید نمی‌کرد. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که یک سربازِ یکی از سربازان است، اینطور نسبت به او علاقه و غیرت داشتند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از این خانه به آن خانه رفتند، اما مردم بی‌توجهی کردند.

امام باقر صلوات الله علیه می‌فرمایند که همه‌ی آن‌ها شریک هستند. در آن روایتِ امام کاظم علیه السلام فرمودند: همه‌شان از دین خارج هستند.

خط آنطرف دیگر معلوم بود.

باید بر اساس مبانی دینی فکر و عمل کنیم

ما در مبانی دینی‌مان داریم که اگر یک حکومت اهل سنّت آمد و ایران را گرفت، مثلاً حنفی هستند، مثلاً روسیه حمله کرد، فقها فتوا به دفاع می‌دهند.

فکر کرده‌اید آن زمانی که فقها فتوا به دفاع از شاه قاجار یا عثمانی دادند، آیا این عثمانی کم شیعه کشته بود؟ این را برای این موضوع می‌گویم که کسی اشکالات متعدد که در جمهوری اسلامی هست را بهانه نکند که از اصلِ حق دفاع نکند، من منکرِ اشتباهاتِ فاحش نیستم، اصلاً احتمالاً بعضی از این اشتباهات هم عمدی است، اصلاً انگار می‌خواهند عدّه‌ای را ناامید کنند، احتمالاً نفوذی هست، اما دیگر به اندازه‌ی حکومت عثمانی نیست، تاریخ حکومت عثمانی را بخوانید، شیعه‌هایی که تکه تکه کردند، وقتی با امپراطوری فرانسه درگیر شد، علمای شیعه فتوا به جهاد دادند.

ما از نظر اعتقادی مکتب غیرتشیع را در قیامت، هر چیزی که باشد (برای کسی که حق برای او روشن شده است) تفاوتی با بت پرست نمی‌دانیم، اگر حق به کسی نرسیده است ان شاء الله اهل نجات است. در دنیا اینطور نیست، آن دینی که گفته است امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ولیّ مطلق خداست، همان دین گفته است واجب است جان کسی که شهادتین گفته است را حفظ کنید، اگر حکومت او مقابل حکومت مشرکین ایستاد باید بروید و دفاع کنید، مگر جایی که دلیل خاص باشد.

این طرف معالِمی هست، دو روز قبل مراسم تشییع پیکر مادری بود که سه شهید داده است؛ این طرف نشانه‌هایی هست. در محل ما هنوز چهلم مادری که همسر و یک پسر او شهید شده‌اند و می‌گفت که من دیگر کسی را مانند پسر خودم ندیده‌ام، او نورانی بود نشده است.

این طرف نشانه‌هایی هست که اگر کسی خرابکاری کرد به شما اجازه نمی‌دهد شما بخواهید به این مادر خیانت کنید. متأسفانه خرابکار هم زیاد است.

آن طرف هم دشمنانی هستند که هر چه شما بخواهید خودتان را بی‌خیال کنید، دشمنی‌شان با دین خیلی واضح و روشن است. آن هم قابل انکار نیست. برائت را برای همینجا گذاشته‌اند که جبهه‌ی شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پاره‌تر و پخش‌تر از این نشود.

ان شاء الله زمانی فرصت بشود که روایات بخش تولّی کتاب شریف کافی را بخوانیم، اصلاً شما احساس می‌کنید که چقدر مؤمن کم است، بیش از نود درصد در موضوع تولّی خیلی عقب هستیم، این از آن جاهایی است که لُخت است و به آن عمل نمی‌شود. علّت این است که کنارِ این تولّی «تبرّی» است و امتدادی است، دو قطبِ مثبت و منفی است، برای زندگیِ همه‌ی قرون و اعصار است، قطعاً ریشه‌ی تبرّی از آن دو قطبِ اصلی است، اما اگر روایات را ببینید او امتداد دارد.

طرف آمد و در صفین از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسید که سقیفه چه شد؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: الان دشمن اصلی این معاویه است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمودند آن‌ها دشمن نیستند، فرمودند وسطِ جنگی که یاران من نسبت به آن قبلی‌ها طرفدار هستند، تو این حرف را می‌زنی که من یک جمله بگویم و لشگر بهم بریزد. اینطور معاویه تقویت می‌شود. فعلاً برو و یقه‌ی معاویه را بگیر.

وقتی جنگ‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تمام شد، محمد بن ابی‌بکر سال 38 شهید شد و مصر توسط معاویه ملعون فتح شد و نهروان هم تمام شد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نتوانستند لشگر منسجمِ صد هزار نفری آماده کنند که مقابل معاویه بایستند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند که دیگر نمی‌توانند جنگ کنند، از حضرت درخواست کردند و حضرت نامه نوشتند و هر هفته قبل از خطبه نماز جمعه، نامه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را که چند نفر هم شاهد بودند و راجع به سقیفه بود را می‌خواندند. «لَوْ كَانَ بِهِمْ حَمْزَةُ أَوْ أَخِي جَعْفَرٌ ، مَا بَايَعْتُ كُرْهاً»،[9] اگر عمویم حمزه و برادرم جعفر بودند، من با این‌ها بیعت نمی‌کردم.

این موضوع یعنی امتداد دارد، ببین که معاویه فعلاً نسخه‌ای از سقیفه است، اول این را حل کن، وقتی فرصت پیدا شد من به تو می‌گویم که ریشه کجاست، ریشه آنجاست.

لذا معاویه‌ی ملعون به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت کرد و گفت: تو از اول حسود بودی و نمی‌توانستی قدرت آن‌ها را تحمّل کنی و مجبور شدند تو را به زمین بکشند و ببرند تا بیعت بگیرند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ»[10] خواستی مرا ضایع کنی اما مرا مدح کردی. من دست در دست طاغوت نگذاشتم، بعد از اینکه همسرم را مجروح کردند مرا با طناب کشیدند و بردند، معلوم است که من نمی‌خواستم بیعت کنم. تو مرا مدح کردی، من این‌ها را تقویت نکردم.

اما همین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وقتی حمله‌ی روم به جهان اسلام قطعی شد، زمانی هم بخشی از ایران… خودِ حضرت فرموده‌اند که «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ»[11] ابوبکر لباس خلافت را به تن خود کرد «وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى» و می‌دانست قطب من هستم و همه باید دورِ من باشند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد به خلیفه دوم فرمود: «کُنْ قُطْباً وَ اسْتَدرِ الرَّحَی»[12] تو قطب باش که امّت دور تو باشند.

مسلّما عمر که حکومت را تحویل نمی‌داد، به ناحق سرنوشت آینده‌ی اسلام به سرنوشت او گره خورد، اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمودند که این شخص قاتل همسر من است، این شخص رأس الطاغوت است، این شخص اصلِ بُت است، این شخص خودِ هُبَل است.

نه اینکه او طاغوت نیست، اما چه کنیم که الآن سرنوشت و آینده‌ی نظام اسلام به این شخص گره خورده است؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشورت دادند و فرمودند به جنگ نرو و این کارها را انجام بده، که شکست نخورند، که اسلام شکست نخورد.

تا زمانی که حبّ و بغض انسان تنظیم نباشد این اتفاق نمی‌افتد.

یعنی اگر به من بگویند اوج تقوای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کجاست؟ من که چیزی نمی‌فهمم، آن چیزی که به ظاهر می‌فهمم این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این جهت به قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کمک کرده‌اند.

ما وقتی کمی اختلاف پیدا می‌کنیم دلسوزی را کنار می‌گذاریم.

تفاوت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با سایرین این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آن پدری است که اگر بچه خرابکاری هم کند، پدر دلسوزی خودش را کنار نمی‌گذارد.

حکایتِ آن کاری است که خود حضرت کردند. دو نفر ادعای مادریِ طفلی را کردند، حضرت شمشیر گرفتند و فرمودند که می‌خواهند این بچه را نصف کنند. مادرِ طفل گفت که من دروغ گفته‌ام و بچه را به آن دیگری بدهید.

برای آن کسی که دروغ گفته بود که مهم نبود، فقط می‌خواست ضایع نشود و دروغگو خطاب نشود و مجازات نشود.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این ایام از دفن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فارغ شدند و شروع کردند به چاه کندن برای عابرین و تشنگان مدینه که همین چند روز قبل می‌گفتند بگو فاطمه یا شب گریه کند یا روز.

واقعاً عجیب است، جلّ الخالق که یک نفر اینقدر مهربان است.

می‌گوید رفتم و دیدم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چاه عمیق کَنده بودند، بسرعت از چاه بالا آمدند، طوری نفس نفس می‌زدند که نمی‌توانستند صحبت کنند، به قنبر اشاره کردند که کاغذ بیاورد، همان هنگام نوشتند که وقف در راه خدا برای حجاج بیت الله الحرام، برای زوّار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله، برای در راه ماندگان.

هنوز آن چاه‌ها به برکتِ وجود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه…

شبی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کرد، نگاهی به آسمان کرد و فرمود: چقدر آسمان زشت شده است، دیگر این عالم زیبایی ندارد…

می‌گوید «وَ خَلَا بَیتُهَا فَأضلَمَ لَولَا» خانه بعد از فاطمه تاریک شد، برای اینکه خانه را روشن کنند «أنَّ مِن ذِکرَیَاتِهَا فِیهِ وَامضُوا» گاهی می‌نشستند و با هم خاطره‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گفتند…

اگر این را دیده باشید در خانواده‌ها هست، مادری از دنیا می‌رود، چند روز مردم اطراف خانه‌ی عزادار را می‌گیرند، وقتی که می‌روند غربتی می‌آید، بعد بچه‌ها می‌نشینند و خاطره تعریف می‌کنند…

هم از کارهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خاطره زیاد بود، هم در و دیوار خاطره بود… دیوار خانه کاهگلی بود، وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌خواست بایستد تَنِ خود را تکیه می‌داد، جای جای دیوار جای مادر بود و به یادِ دردهای مادر می‌افتادند…

در نقل هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر شب به زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رفت…

شما فرض کنید که اگر ما به علّتی پنج سال پدر خود را نبینیم، وقتی از سفر بیاید چطور او را در آغوش می‌گیریم؟ لازمه‌ی این امر یک فراقِ متراکم است. اگر عشق خیلی زیاد باشد کسی نمی‌تواند پنج ثانیه هم تحمّل کند، آن کسی که لطیف است، مانند شهید چمران، می‌گویند روزی در حال نگاه کردن به درختی بود که دیدند اشک ایشان جاری است، از ایشان پرسیدند: چه شده است؟ فرمود: این برگ تلاش خود را کرد که از درخت جدا نشود ولی بمرور خشک شد و افتاد. برای فراق یک برگ از شاخه گریه می‌کرد…

ما درک نمی‌کنیم، چه بلایی بر سر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد که سی سال بعد می‌فرمودند من هنوز عزادار هستم.

شب‌ها برای زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رفتند، بخاطر اینکه قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مخفی بود روزها نمی‌شد بروند، اما بعضی از روزها طاقتِ حضرت کم می‌شد، در نقلی می‌گوید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بین بقیع حرکت می‌کردند، نقل دیگری هم می‌گوید هر شب قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را زیارت می‌کرد، روزی دل حضرت طاقت نیاورد و خود را روی قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انداختند و گفتند: «مَا لِي وَقَفْتُ عَلَى اَلْقُبُورِ مُسَلِّماً»[13] آمده‌ام که به تو سلام عرض کنم، «قَبْرَ اَلْحَبِيبِ فَلَمْ يَرُدَّ جَوَابِي» مدّتی است که صدای تو را نشنیده‌ام…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند وقتی با بدن پاره پاره با همه‌ی غصه‌هایم از جنگ به خانه برمی‌گشتم و او را نگاه می‌کردم، غم‌هایم را فراموش می‌کردم، اما فاطمه جان! الآن باید به مدینه‌ای بروم که مغیره و قنفذ را می‌بینم…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] الاحتجاج ، جلد ۱ ، صفحه ۱۷۶ (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي كِتَابُكَ تَذْكُرُ فِيهِ اِصْطِفَاءَ اَللَّهِ تَعَالَى مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِدِينِهِ وَ تَأْيِيدَهُ إِيَّاهُ بِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا اَلدَّهْرُ مِنْكَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلاَءِ اَللَّهِ عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِيِّنَا فَكُنْتَ فِي ذَلِكَ كَنَاقِلِ اَلتَّمْرِ إِلَى هَجَرَ أَوْ دَاعِي مُسَدِّدِهِ إِلَى اَلنِّضَالِ وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ اَلنَّاسِ فِي اَلْإِسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ فَذَكَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اِعْتَزَلَكَ كُلُّهُ وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ يَلْحَقْكَ ثَلْمُهُ وَ مَا أَنْتَ وَ اَلْفَاضِلَ وَ اَلْمَفْضُولَ وَ اَلسَّائِسَ وَ اَلْمَسُوسَ وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلطُّلَقَاءِ وَ اَلتَّمْيِيزَ بَيْنَ اَلْمُهَاجِرِينَ اَلْأَوَّلِينَ وَ تَرْتِيبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِيفَ طَبَقَاتِهِمْ هَيْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا – وَ طَفِقَ يَحْكُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ اَلْحُكْمُ لَهَا أَ لاَ تَرْبَعُ أَيُّهَا اَلْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِكَ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِكَ وَ تَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَكَ اَلْقَدَرُ فَمَا عَلَيْكَ غَلَبَةُ اَلْمَغْلُوبِ وَ لاَ لَكَ ظَفَرُ اَلظَّافِرِ فَإِنَّكَ لَذَاهِبٌ فِي اَلتِّيهِ رَوَّاغٌ عَنِ اَلْقَصْدِ أَ لاَ تَرَى غَيْرَ مُخْبِرٍ لَكَ لَكِنْ بِنِعْمَةِ اَللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اُسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اَللَّهِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا اُسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ سَيِّدُ اَلشُّهَدَاءِ وَ خَصَّهُ رَسُولُ اَللَّهِ بِسَبْعِينَ تَكْبِيرَةً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَيْهِ أَ وَ لاَ تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا كَمَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِيلَ اَلطَّيَّارُ فِي اَلْجَنَّةِ وَ ذُو اَلْجَنَاحَيْنِ وَ لَوْ لاَ مَا نَهَى اَللَّهُ عَنْ تَزْكِيَةِ اَلْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ لاَ تَمُجُّهَا آذَانُ اَلسَّامِعِينَ – فَدَعْ عَنْكَ مَنْ مَالَتْ بِهِ اَلرَّمِيَّةُ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ اَلنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَ لاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِكَ أَنْ خَلَطْنَاكُمْ بِأَنْفُسِنَا فَنَكَحْنَا وَ أَنْكَحْنَا فِعْلَ اَلْأَكْفَاءِ وَ لَسْتُمْ هُنَاكَ وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ كَذَلِكَ وَ مِنَّا اَلنَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ اَلْمُكَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اَللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ اَلْأَحْلاَفِ وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ اَلنَّارِ وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ اَلْحَطَبِ فِي كَثِيرٍ مِمَّا لَنَا عَلَيْكُمْ فَإِسْلاَمُنَا مَا قَدْ سُمِعَ وَ جَاهِلِيَّتُكُمْ لاَ تُدْفَعُ وَ كِتَابُ اَللَّهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى – وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتٰابِ اَللّٰهِ  وَ قَوْلُهُ تَعَالَى إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِيمَ لَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا اَلنَّبِيُّ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَللّٰهُ وَلِيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ  – فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ وَ تَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ وَ لَمَّا اِحْتَجَّ اَلْمُهَاجِرُونَ عَلَى اَلْأَنْصَارِ يَوْمَ اَلسَّقِيفَةِ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَجُوا عَلَيْهِمْ فَإِنْ يَكُنِ اَلْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَكُمْ وَ إِنْ يَكُنْ بِغَيْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ وَ زَعَمْتَ أَنِّي لِكُلِّ اَلْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتُ فَإِنْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَلَيْسَ اَلْجِنَايَةُ عَلَيْكَ فَيَكُونَ اَلْعُذْرُ إِلَيْكَ وَ تِلْكَ شَكَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْكَ عَارُهَا وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ اَلْجَمَلُ اَلْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى اَلْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ – فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لاَ مُرْتَاباً فِي يَقِينِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا وَ لَكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِكْرِهَا ثُمَّ ذَكَرْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِي وَ أَمْرِ عُثْمَانَ فَلَكَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِكَ مِنْهُ فَأَيُّنَا كَانَ أَعْدَى لَهُ وَ أَهْدَى إِلَى مُقَاتَلَتِهِ أم [أَ] مَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اِسْتَكَفَّهُ أَمْ مَنِ اِسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَى عَنْهُ وَ بَثَّ اَلْمَنُونَ إِلَيْهِ حَتَّى أَتَى عَلَيْهِ قَدَرُهُ كَلاَّ وَ اَللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ اَللّٰهُ اَلْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ اَلْقٰائِلِينَ لِإِخْوٰانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنٰا وَ لاٰ يَأْتُونَ اَلْبَأْسَ إِلاّٰ قَلِيلاً  وَ مَا كُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّي كُنْتُ أَنْقِمُ عَلَيْهِ أَحْدَاثاً فَإِنْ كَانَ اَلذَّنْبُ إِلَيْهِ إِرْشَادِي وَ هِدَايَتِي لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لاَ ذَنْبَ لَهُ وَ قَدْ يَسْتَفِيدُ اَلظِّنَّةَ اَلْمُتَنَصِّحُ وَ مَا أَرَدْتُ إِلاَّ اَلْإِصْلاٰحَ مَا اِسْتَطَعْتُ وَ مٰا تَوْفِيقِي إِلاّٰ بِاللّٰهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ  – وَ ذَكَرْتَ أَنَّهُ لَيْسَ لِي وَ لاَ لِأَصْحَابِي عِنْدَكَ إِلاَّ اَلسَّيْفُ وَ لَقَدْ أَضْحَكْتَ بَعْدَ اِسْتِعْبَارٍ مَتَى أَلْفَيْتَ بَنِي عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ عَنِ اَلْأَعْدَاءِ نَاكِلِينَ وَ بِالسُّيُوفِ مُخَوَّفِينَ فَالْبَثْ قَلِيلاً يَلْحَقِ اَلْهَيْجَا حَمَلٌ فَسَيَطْلُبُكَ مَنْ تَطْلُبُ وَ يَقْرُبُ مِنْكَ مَا تَسْتَبْعِدُ وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَكَ فِي جَحْفَلٍ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلتَّابِعِينَ بِإِحْسَانٍ شَدِيدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ مُتَسَرْبِلِينَ سَرَابِيلَ اَلْمَوْتِ أَحَبُّ اَللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّيَّةٌ بَدْرِيَّةٌ وَ سُيُوفٌ هَاشِمِيَّةٌ قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِي أَخِيكَ وَ خَالِكَ وَ جَدِّكَ وَ أَهْلِكَ وَ مٰا هِيَ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ بِبَعِيدٍ  .)

[5] سوره مبارکه کهف، آیه 104 (الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا)

[6] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، جلد ۱ ، صفحه ۲۰۸ (وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنْ لَمْ يَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِيَ إِلَيْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا نُكِبْنَا بِهِ فَهُوَ شَرِيكُ مَنْ أَبَى إِلَيْنَا فِيمَا وَلَّيْنَاهُ.)

[7] الخرائج و الجرائح ، جلد ۲ ، صفحه ۷۷۱ (أَنَّ عَلِيّاً دَخَلَ اَلْحَمَّامَ فَسَمِعَ صَوْتَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ فَخَرَجَ إِلَيْهِمَا فَقَالَ مَا لَكُمَا. قَالاَ اِتَّبَعَكَ هَذَا اَلْفَاجِرُ اِبْنُ مُلْجَمٍ فَظَنَنَّا أَنَّهُ يَغْتَالُكَ . فَقَالَ لَهُمَا دَعَاهُ لاَ بَأْسَ. وَ أَنَّ اَلْحُسَيْنَ لَمَّا تَوَجَّهَ إِلَى اَلْكُوفَةِ دَعَا بِقِرْطَاسٍ فَكَتَبَ فِيهِ مِنَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى بَنِي هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بِي اُسْتُشْهِدَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنِّي لَمْ يَبْلُغِ اَلْفَتْحَ وَ اَلسَّلاَمُ .)

[8] سوره مبارکه توبه، آیه 24 (قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ)

[9] المسترشد في إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۴۰۸ (وَ رَوَى اَلشَّعْبِيُّ ، عَنْ شُرَيْحِ بْنِ هَانِي قَالَ: خَطَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ مَا اُفْتُتِحَتْ مِصْرُ ، ثُمَّ قَالَ: وَ إِنِّي مُخْرِجٌ إِلَيْكُمْ كِتَاباً، وَ كَتَبَ: « بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ  » مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ قَرَأَ كِتَابِي مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُسْلِمِينَ : أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بَشِيراً وَ نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى اَلتَّنْزِيلِ، وَ شَهِيداً عَلَى اَلْأُمَّةِ، وَ كُنْتُمْ يَا مَعْشَرَ اَلْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ تَنْحِتُون فِي حِجَارَةٍ خَشِنٍ مِنْ صَفَاةٍ صُمٍّ، وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ، وَ تَقْتُلُونَ أَوْلاَدَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، وَ تَأْكُلُونَ « أَمْوٰالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبٰاطِلِ  »، سُبُلُكُمْ خَائِفَةٌ، وَ اَلْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ ؛ فَمَنَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكُمْ بِمُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ بَعَثَهُ إِلَيْكُمْ رَسُولاً، فَقَالَ: « هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ  » . فَكَانَ اَلرَّسُولُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) إِلَيْكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ بِلِسَانِكُمْ، فَعَلَّمَكُمُ اَلْكِتَابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ اَلْفَرَائِضَ، وَ أَمَرَكُمْ بِصِلَةِ أَرْحَامِكُمْ، وَ حِصْنِ دِمَائِكُمْ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى أَهْلِهَا، وَ نَهَاكُمْ عَنِ اَلنَّجَاسَةِ، وَ أَمَرَكُمْ بِكُلِّ خَيْرٍ يُدْنِي إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُ مِنَ اَلنَّارِ ، فَلَمَّا اِسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ مِنَ اَلدُّنْيَا تَوَفَّاهُ اَللَّهُ حَمِيداً سَعِيداً مَرْضِيّاً عِلْمُهُ ، مَشْكُوراً سَعْيُهُ، فَيَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ، خُصَّتِ اَلْأَقْرَبِينَ، وَ عَمَّتْ جَمِيعَ اَلْمُسْلِمِينَ ؛ فَلَمَّا مَضَى لِسَبِيلِهِ، تَرَكَ كِتَابَ اَللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ إِمَامَيْنِ لاَ يَخْتَلِفَانِ، وَ أَخَوَيْنِ لاَ يَتَخَاذَلاَنِ، وَ مُجْتَمِعَيْنِ لاَ يَفْتَرِقَانِ، قَدْ كُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنِّي بِقَمِيصِي، فَسَارَعَ اَلْمُسْلِمُونَ بَعْدَهُ، فَوَ اَللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي، وَ لاَ يَخْطُرُ عَلَى بَالِي!! أَنَّ اَلْعَرَبَ تَعْدِلُ هَذَا اَلْأَمْرَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَنِّي، فَلَمَّا أَبْطَئُوا بِالْوِلاَيَةِ عَلَيَّ، وَ هَمُّوا بِإِزَالَتِهَا عَنِّي، وَ ثَبَتَ اَلْأَنْصَارُ وَ هُمْ كَتِيبَةُ اَلْإِسْلاَمِ ، فَقَالَتْ: إِذَا لَمْ تُسْلِمُوهَا لِعَلِيٍّ فَصَاحِبُنَا سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَيْرِهِ!. فَوَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي إِلَى مَنْ أَشْكُو؟ إِمَّا أَنْ تَكُونَ اَلْأَنْصَارُ ظُلِمَتْ حَقَّهَا، وَ إِمَّا أَنْ يَكُونُوا ظَلَمُونِي بَلْ حَقِّي اَلْمَأْخُوذُ، وَ أَنَا اَلْمَظْلُومُ.!. وَ قَالَ قَائِلٌ مِنَ اَلْقَوْمِ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَ أَبَا بَكْرٍ فِي حَيَاتِهِ، لِأَنَّهُ أَمَرَهُ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ وَ اَلصَّلاَةُ هِيَ اَلْإِمَامَةُ؛ فَعَلاَمَ اَلْمَشُورَةُ فِيهِ إِنْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَهُ؟! فَأَتَى رَهْطٌ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] يَعْرِضُونَ عَلَيَّ اَلنُّصْرَةَ. مِنْهُمْ خَالِدٌ، وَ أَبَانٌ اِبْنَا سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ ، وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ اَلْكِنْدِيُّ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ ، وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ ، وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ، وَ اَلزُّبَيْرُ بْنُ اَلْعَوَّامِ ، وَ أَبُو سُفْيَانَ بْنُ حَرْبٍ، وَ اَلْبَرَاءُ بْنُ مَالِكٍ اَلْأَنْصَارِيُّ، فَقُلْتُ لَهُمْ: إِنَّ عِنْدِي مِنْ نَبِيِّ اَللَّهِ اَلْعَهْدَ وَ لَهُ اَلْوَصِيَّةُ، وَ لَيْسَ لِي أَنْ أُخَالِفَهُ، وَ لَسْتُ أُجَاوِزُ أَمْرَهُ، وَ مَا أَخَذَهُ عَلَيَّ اَللَّهُ، لَوْ خَزَمُوا أَنْفِي لَأَقْرَرْتُ سَمْعاً وَ طَاعَةً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَبَيْنَا أَنَا عَلَى ذَلِكَ، إِذْ قِيلَ: قَدِ اِنْثَالَ اَلنَّاسُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ أَجْفَلُوا عَلَيْهِ لِيُبَايِعُوهُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّهُ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامَةَ ، إِذْ كَانَ اَلنَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَدْ أَمَّرَهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى صَاحِبِهِ، وَ قَدْ كَانَ أَمَرَ أَنْ يُجَهِّزَ جَيْشَ أُسَامَةَ ، فَلَمَّا رَأَيْتُهُ قَدْ تَخَلَّفَ وَ طَمِعَ فِي اَلْإِمَارَةِ، وَ رَأَيْتُ اِنْثِيَالَ اَلنَّاسِ عَلَيْهِ أَمْسَكْتُ يَدِي، وَ رَأَيْتُ أَنِّي أَحَقُّ بِمَقَامِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي اَلنَّاسِ مِمَّنْ قَدْ رَفَضَ نَفْسَهُ، فَلَبِثْتُ مَا شَاءَ اَللَّهُ حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةً مِنَ اَلنَّاسِ رَجَعَتْ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ أَظْهَرَتْ ذَلِكَ يَدْعُونَ إِلَى مَحْوِ دِينِ اَللَّهِ، وَ تَغْيِيرِ مِلَّةِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ اَلْإِسْلاَمَ وَ قَعَدْتُ، أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً وَ هَدْماً، تَكُونُ مُصِيبَتُهُ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلاَيَةِ أُمُورِكُمُ اَلَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلاَئِلَ، ثُمَّ يَزُولُ مَا كَانَ مِنْهَا كَمَا يَزُولُ اَلسَّرَابُ، وَ يَنْقَشِعُ كَمَا يَنْقَشِعُ اَلسَّحَابُ؛ وَ رَأَيْتُ اَلنَّاسَ قَدِ اِمْتَنَعُوا بِقُعُودِي عَنِ اَلْخُرُوجِ إِلَيْهِمْ، فَمَشَيْتُ عِنْدَ ذَلِكَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَتَأَلَّفْتُهُ، وَ لَوْ لاَ أَنِّي فَعَلْتُ ذَلِكَ لَبَادَ اَلْإِسْلاَمُ، ثُمَّ نَهَضْتُ فِي تِلْكَ اَلْأَحْدَاثِ حَتَّى أَنَاخَ اَلْبَاطِلُ، وَ كَانَتْ « كَلِمَةُ اَللّٰهِ هِيَ اَلْعُلْيٰا  » … « وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَ  » ثُمَّ إِنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ ، لَمَّا رَأَى اَلنَّاسَ يُبَايِعُونَ أَبَا بَكْرٍ ، نَادَى: وَ اَللَّهِ مَا أَرَدْتُهَا حَتَّى صَرَفْتُ عَنْ عَلِيٍّ، وَ لاَ أُبَايِعُكُمْ أَبَداً حَتَّى يُبَايِعَكُمْ عَلِيٌّ، وَ لَعَلِّي لاَ أَفْعَلُ وَ إِنْ بَايَعَ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ أَقْطَعَ قَوْلَ سَعْدٍ فَرَكِبَ فَرَسَهُ وَ أَتَى حَوْرَانَ ، وَ أَقَامَ فِي غَسَّانَ حَتَّى هَلَكَ، وَ أَبَى أَنْ يُبَايِعَ. وَ قَامَ فَرْوَةُ بْنُ عُمَرَ اَلْأَنْصَارِيُّ ، فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ هَلْ فِيكُمْ رَجُلٌ تَحِلُّ لَهُ اَلْخِلاَفَةُ، أَوْ يُقْبَلَ فِي اَلشُّورَى فِيهِ مَا فِي عَلِيٍّ ؟ قَالُوا: لاَ، قَالَ: فَهَلْ فى عَلِيٍّ مَا لَيْسَ فى أَحَدٍ مِنْكُمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ!، قَالَ: فَمَا صَدَّكُمْ عَنْهُ؟! قَالُوا: اِجْتِمَاعُ اَلنَّاسِ عَلَى أَبِي بَكْرٍ ؟! قَالَ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَئِنْ كُنْتُمْ أَصَبْتُمْ أَسِنَّتَكُمْ لَقَدْ أَخْطَأْتُمْ سُنَنَكُمْ، فَلَوْ جَعَلْتُمُوهَا فِي عَلِيٍّ لَأَكَلْتُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ؛ فَتَوَلَّى أَبُو بَكْرٍ فَصَحِبْتُهُ وَ اَللَّهِ مُنَاصِحاً، وَ أَطَعْتُهُ فِيمَا أَطَاعَ اَللَّهَ، جَاهَدَ وَ مَا طَمِعْتُ أَنْ لَوْ حَدَثَ بِهِ حَادِثٌ وَ أَنَا حَيٌّ أَنْ يَرُدَّ اَلْأَمْرَ اَلَّذِي نَازَعْتُهُ فِيهِ إِلَى طَمَعٍ مُسْتَيْقِنٍ، وَ لاَ يَئِسْتُ مِنْهُ يَأْسَ مَنْ لاَ يَرْجُوهُ، وَ لَوْ لاَ خَاصَّةُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عُمَرَ ، وَ أَمْرٌ قَدْ عَقَدَاهُ بَيْنَهُمَا، لَظَنَنْتُ أَنَّهُ لاَ يَدْفَعُهَا عَنِّي هَذَا، وَ قَدْ سَمِعَ قَوْلَ اَلنَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) لِبُرَيْدَةَ اَلْأَسْلَمِيِّ ، وَ ذَلِكَ : أَنَّ اَلنَّبِيَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بَعَثَنِي وَ خَالِدَ بْنَ اَلْوَلِيدِ إِلَى اَلْيَمَنِ فَقَالَ: إِذَا تَفَرَّقْتُمَا فَكُلُّ وَاحِدٍ مِنْكُمَا أَمِيرٌ عَلَى حِيَالِهِ، وَ إِذَا اِجْتَمَعْتُمَا فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَمِيرٌ عَلَى خَالِدٍ ، فَأَغَرْنَا عَلَى أَبْيَاتٍ، وَ سَبَيْنَا فِيهِمْ خَوْلَةَ بِنْتَ جَعْفَرٍ جَانَّ اَلصَّفَا ، وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ جَانَّ اَلصَّفَا لِحُسْنِهَا، فَأَخَذْتُ خَوْلَةَ وَ اِغْتَنَمَهَا خَالِدٌ مِنِّي! وَ بَعَثَ بُرَيْدَةَ اَلْأَسْلَمِيَّ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، فَأَخْبَرَهُ بِمَا كَانَ مِنِّي وَ مِنْ أَخْذِي خَوْلَةَ ، فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) : حَظُّهُ فِي اَلْخُمُسِ أَكْثَرُ مِمَّا أَخَذَ، إِنَّهُ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي، وَ يَسْمَعُهَا أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ !. وَ هَذَا بُرَيْدَةُ لَمْ يَمُتْ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا مَقَالٌ لِقَائِلٍ؟!، فَلَمَّا اُحْتُضِرَ بَعَثَ إِلَى عُمَرَ فَوَلاَّهُ، فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ، وَ نَاصَحْتُ لِلدِّينِ، وَ تَوَلَّى عُمَرُ تِلْكَ اَلْأُمُورَ، وَ كَانَ مَرَضِيَّ اَلسِّيرَةِ، مَيْمُونَ اَلنَّقِيبَةِ عِنْدَهُمْ، حَتَّى إِذَا اُحْتُضِرَ، قُلْتُ فِي نَفْسِي: لَنْ يَعْدِلَهَا عَنِّي، فَجَعَلَنِي سَادِسَ سِتَّةٍ ، وَ أَمَرَ صُهَيْباً أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ! وَ دَعَا أَبَا طَلْحَةَ زَيْدَ بْنَ سَهْلٍ اَلْأَنْصَارِيَّ ، فَقَالَ: كُنْ فِي خَمْسِينَ رَجُلاً مِنْ قَوْمِكَ فَاقْتُلْ مَنْ أَبَى أَنْ يَرْضَى مِنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّةِ،! فَكَيْفَ قَالَ: قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ عَنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّةِ رَاضٍ، وَ قَالَ: فِي حَالَةٍ: اُقْتُلْ مَنْ أَبَى مِنْهُمْ وَ هُمْ عِنْدَهُ مِمَّنْ قَدْ رَضِيَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ عَنْهُمْ، إِنَّ ذَلِكَ لَمِنَ اَلْعَجَبِ!! ثُمَّ اِجْتَمَعُوا فَمَا كَانُوا لِوِلاَيَةِ أَحَدٍ أَشَدَّ كَرَاهِيَةٍ مِنْهُمْ لِوِلاَيَتِي عَلَيْهِمْ، فَكَانُوا يَسْمَعُونِّي أُحَاجُّ أَبَا بَكْرٍ فَأَقُولُ: يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ إِنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ أَحَقُّ بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ مَا كَانَ فِينَا مَنْ يَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ، وَ يَعْرِفُ اَلسُّنَّةَ وَ يَدِينُ بِدِينِ اَلْحَقِّ، فَخَشِيَ اَلْقَوْمُ إِنْ أَنَا وُلِّيتُ عَلَيْهِمْ أَنْ لاَ يَكُونَ لَهُمْ فِي اَلْأَمْرِ نَصِيبٌ مَا بَقُوا، وَ أَخَذُوا بِأَنْفَاسِهِمْ، وَ اِعْتَرَضَ فِي حُلُوقِهِمْ، فَأَجْمَعُوا إِجْمَاعاً وَاحِداً، فَصَرَفُوا اَلْوِلاَيَةَ عَنِّي إِلَى عُثْمَانَ وَ أَخْرَجُونِي مِنَ اَلْإِمْرَةِ عَلَيْهِمْ! رَجَاءَ أَنْ يَنَالُوهَا وَ يَتَدَاوَلُوهَا، ثُمَّ قَالُوا هَلُمَّ فَبَايِعْ وَ إِلاَّ جَاهَدْنَاكَ!!. فَبَايَعْتُ مُسْتَكْرَهاً، وَ صَبَرْتُ مُحْتَسِباً، فَقَالَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ : يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ إِنَّكَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ لَحَرِيصٌ، قُلْتُ: حِرْصِي عَلَى أَنْ يَرْجِعَ حَقِّي فِي عَافِيَةٍ، وَ لاَ يَجُوزُ لِي عَنْهُ اَلسُّكُوتُ لِإِثْبَاتِ اَلْحُجَّةِ عَلَيْكُمْ، وَ أَنْتُمْ حَرَصْتُمْ عَلَى دُنْيَا تَبِيدُ، فَإِنِّي قَدْ جَعَلَنِيَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَوْلَى بِهِ مِنْكُمْ، وَ أَنْتُمْ تَصْرِفُونَ وَجْهِي دُونَهُ، وَ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ، فَبُهِتُوا، « وَ اَللّٰهُ لاٰ يَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِينَ  » اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي، أَضَاعُوا سُنَّتِي، وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِي، وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي، أَمْراً كُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنْهُمْ فَسَلَبُونِيهِ، ثُمَّ قَالُوا: أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ، وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ كَمَداً أَوْ مِتْ مُتَأَسِّفاً حَنَقاً، وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَوْ اِسْتَطَاعُوا أَنْ يَدْفَعُوا قَرَابَتِي كَمَا قَطَعُوا سُنَّتِي لَفَعَلُوا ، وَ لَكِنْ لَمْ يَجِدُوا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلاً، وَ كَانَ نَبِيُّ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَهِدَ إِلَيَّ فَقَالَ: يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ لَكَ وَلاَيَةُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَإِنْ وَلَّوْكَ فِي عَافِيَةٍ وَ اِجْتَمَعُوا عَلَيْكَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اِخْتَلَفُوا عَلَيْكَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِيهِ، فَإِنَّ اَللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ مَخْرَجاً. فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ مَعِي رَافِدٌ وَ لاَ ذَابٌّ، وَ لاَ مُسَاعِدٌ إِلاَّ أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَلَى اَلْمَوْتِ وَ اَلْهَلاَكِ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ حَمْزَةُ أَوْ أَخِي جَعْفَرٌ ، مَا بَايَعْتُ كُرْهاً، فَأَغْضَيْتُ عَلَى اَلْقَذَى وَ تَجَرَّعْتُ اَلشَّجَى، وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ اَلْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ اَلْعَلْقَمِ وَ آلَمَ القلوب [لِلْقُلُوبِ] مِنْ حَزِّ اَلشِّفَارِ، . ثُمَّ تَفَاقَمَتِ اَلْأُمُورُ، فَمَا زَالَتْ تَجْرِي عَلَى غَيْرِ جِهَتِهَا، فَصَبَرْتُ عَلَيْكُمْ حَتَّى إِذَا نَقَمْتُمْ عَلَى عُثْمَانَ أَنَّبْتُمُوهُ فَقَتَلْتُمُوهُ، خَذَلَهُ أَهْلُ بَدْرٍ ، وَ قَتَلَهُ أَهْلُ مِصْرَ ، مَا أَمَرْتُ وَ لاَ نَهَيْتُ عَنْهُ، وَ لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلاً، وَ لَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَصِرْتُ نَاصِراً. ثُمَّ جِئْتُمُونِي لِتُبَايِعُونِي فَأَبَيْتُ عَلَيْكُمْ فَأَمْسَكْتُ يَدِي فَنَازَعْتُمُونِي وَ رَافَعْتُمُونِي، وَ بَسَطْتُمْ يَدِي فَكَفَفْتُهَا، وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا، ثُمَّ تَدَاكَكْتُمْ عَلَيَّ تَدَاكُكَ اَلْهِيمِ عَلَى حِيَاضِهَا يَوْمَ وُرُودِهَا، وَ اِزْدَحَمْتُمْ عَلَيَّ [حَتَّى] ظَنَنْتُ أَنَّ بَعْضَكُمْ قَاتِلٌ بَعْضاً، وَ أَنَّكُمْ قَاتِلِيَّ حَتَّى اِنْقَطَعَ اَلنَّعْلُ وَ سَقَطَ اَلرِّدَاءُ، وَ وُطِئَ اَلضَّعِيفُ، وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ اَلنَّاسِ بَيْعَتَهُمْ إِيَّايَ أَنْ حُمِلَ إِلَيْهَا اَلصَّغِيرُ وَ خَرَجَ إِلَيْهَا اَلْكَبِيرُ، وَ تَحَامَلَ إِلَيْهَا اَلْعَلِيلُ وَ حَسِرَتْ إِلَيْهَا اَلْكُفَّارُ ، فَقُلْتُمْ بَايِعْنَا لاَ نَجِدُ غَيْرَكَ وَ لاَ نَرْضَى إِلاَّ بِكَ، فَبَايِعْنَا لاَ نَتَفَرَّقُ وَ (لاَ) نَخْتَلِفُ، فَبَايَعْتُكُمْ عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ دَعَوْتُ اَلنَّاسَ إِلَى بَيْعَتِي، فَمَنْ بَايَعَنِي طَائِعاً قَبِلْتُ مِنْهُ وَ مَنْ أَبَى تَرَكْتُهُ، فَبَايَعَنِي فِيمَنْ بَايَعَنِي طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ ، وَ لَوْ أَبَيَا مَا أَكْرَهْتُهُمَا كَمَا لَمْ أُكْرِهْ غَيْرَهُمَا، وَ كَانَ طَلْحَةُ يَرْجُو اَلْيَمَنَ، وَ اَلزُّبَيْرُ يَرْجُو اَلْعِرَاقَ ، فَلَمَّا عَلِمَا أَنِّي غَيْرُ مُوَلِّيهِمَا، اِسْتَأْذَنَا فِي اَلْعُمْرَةِ، يُرِيدَانِ اَلْغَدْرَةَ، فَأَتَيَا عَائِشَةَ فَاسْتَخَفَّاهَا مَعَ شَيْءٍ كَانَ فِي نَفْسِهَا عَلَيَّ؛ وَ اَلنِّسَاءُ نَوَاقِصُ اَلْعُقُولِ، نَوَاقِصُ اَلْإِيمَانِ، نَوَاقِصُ اَلْحُظُوظِ، فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَلاَ شَهَادَةَ لَهُنَّ إِلاَّ فِي اَلدَّيْنِ وَ شَهَادَةُ اِمْرَأَتَيْنِ بِرَجُلٍ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى اَلْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ اَلرِّجَالِ. وَ قَادَهُمَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَامِرٍ إِلَى اَلْبَصْرَةِ، وَ ضَمِنَ لَهُمَا اَلْأَمْوَالَ وَ اَلرِّجَالَ، فَبَيْنَا هُمَا يَقُودَانِهَا إِذَا هِيَ تَقُودُهُمَا، فَاتَّخَذَاهَا دَرِيئَةً يُقَاتِلاَنِ بِهَا وَ إِلَى خَطِيئَةٍ أَعْظَمَ مِمَّا أَتَيَا أَخْرَجَا أُمَّهُمَا زَوْجَةَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ كَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اَللَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ عَلَيْهَا، وَ صَانَا حَلاَئِلَهُمَا مَا أَنْصَفَا اَللَّهَ وَ لاَ رَسُولَهُ فَأَصَابُوا ثَلاَثَ خِصَالٍ مِنْ حَقِّهَا عَلَى مَنْ فَعَلَهَا مِنَ اَلنَّاسِ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، اَلْبَغْيَ وَ اَلنَّكْثَ وَ اَلْمَكْرَ، قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: « يٰا أَيُّهَا اَلنّٰاسُ إِنَّمٰا بَغْيُكُمْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ  » وَ قَالَ تَعَالَى: « فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمٰا يَنْكُثُ عَلىٰ نَفْسِهِ  » وَ قَالَ تَعَالَى: « وَ لاٰ يَحِيقُ اَلْمَكْرُ اَلسَّيِّئُ إِلاّٰ بِأَهْلِهِ  » . فَقَدْ وَ اَللَّهِ بَغَيَا عَلَيَّ وَ نَكَثَا بَيْعَتِي، وَ غَدَرَا بِي، إِنِّي مُنِيتُ بِأَرْبَعَةٍ مَا مُنِيَ أَحَدٌ بِمِثْلِهِنَّ، مُنِيتُ بِأَطْوَعِ اَلنَّاسِ فِي اَلنَّاسِ، عَائِشَةَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ وَ بِأَشْجَعِ اَلنَّاسِ اَلزُّبَيْرِ بْنِ اَلْعَوَّامِ، وَ بِأَخْصَمِ اَلنَّاسِ طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ، وَ بِأَكْثَرِ اَلنَّاسِ مَالاً يَعْلَى بْنِ مُنْيَةَ اَلتَّمِيمِيِّ ، أَعَانَ عَلَيَّ بِأَصْوَاعِ اَلدَّنَانِيرِ، وَ اَللَّهِ لَئِنِ اِسْتَقَامَ هَذَا اَلْأَمْرُ لَأَجْعَلَنَّ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ فَيْئاً لِلْمُسْلِمِينَ ، فَأَتَيَا اَلْبَصْرَةَ وَ أَهْلُهَا مُجْتَمِعُونَ عَلَى طَاعَتِي وَ بَيْعَتِي، وَ بِهَا شِيعَتِي وَ خُزَّانُ بَيْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِينَ ، فَدَعَوُا اَلنَّاسَ إِلَى مَعْصِيَتِي، وَ إِلَى نَقْضِ بَيْعَتِي فَمَنْ أَطَاعَهُمْ أَكْفَرُوهُ وَ مَنْ عَصَاهُمْ قَتَلُوهُ، فَثَارَ بِهِمْ حَكِيمُ بْنُ جَبَلَةَ اَلْعَبْدِيُّ فِي سَبْعِينَ رَجُلاً مِنْ عُبَّادِ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ كَانُوا يُسَمَّوْنَ أَصْحَابَ اَلثَّفِنَاتِ كَأَنَّ جَبَهَاتِهِمْ مِثْلُ ثَفِنَاتِ اَلْإِبِلِ، وَ أَبَى أَنْ يُبَايِعَهُمَا يَزِيدُ بْنُ اَلْحَرْثِ اَلْيَشْكُرِيُّ وَ هُوَ شَيْخُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ يَوْمَئِذٍ وَ قَالَ: اِتَّقِيَا اَللَّهَ، إِنَّ أَوَّلَكُمَا قَادَنَا إِلَى اَلْجَنَّةِ فَلاَ يَقُودُنَا آخِرُكُمَا إِلَى اَلنَّارِ ؛ أَمَّا يَمِينِي فَشَغَلَهَا عَنِّي عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ] (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بِبَيْعَتِي إِيَّاهُ وَ أَمَّا شِمَالِي فَهَذِهِ خُذَاهَا فَارِغَةً إِنْ شِئْتُمَا!، فَخُنِقَ حَتَّى مَاتَ. وَ قَامَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ حَكِيمٍ اَلتَّمِيمِيُّ ، فَقَالَ: يَا طَلْحَةُ تَعْرِفُ هَذَا اَلْكِتَابَ؟ قَالَ: نَعَمْ هَذَا كِتَابِي إِلَيْكَ، قَالَ: هَلْ تَدْرِي مَا فِيهِ؟ قَالَ: اِقْرَأْهُ عَلَيَّ، فَقَرَأَهُ، فَإِذَا فِيهِ عَيْبُ عُثْمَانَ وَ دُعَاؤُهُ إِلَى قَتْلِهِ، ثُمَّ أَخَذَا عَامِلِي عُثْمَانَ بْنَ حُنَيْفٍ أَمِيرَ اَلْأَنْصَارِ فَمَثَّلاَ بِهِ، وَ نَتَفَا كُلَّ شَعْرَةٍ فِي رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ، وَ قَتَلاَ شِيعَتِي ، طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً، جَالَدُوا بِالسُّيُوفِ حَتَّى لَقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ صَادِقِينَ، فَوَ اَللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنْهُمْ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُتَعَمِّدِينَ بِقَتْلِهِ لَحَلَّ لِي قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُ ذَلِكَ اَلْجَيْشِ كُلِّهِ؛ أَمَا طَلْحَةُ فَرَمَاهُ مَرْوَانُ بِسَهْمٍ فَقَتَلَهُ، وَ أَمَّا اَلزُّبَيْرُ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لَهُ: تُقَاتِلُ عَلِيّاً وَ أَنْتَ لَهُ ظَالِمٌ فَرَجَعَ مِنَ اَلْحَرْبِ عَلَى عَقِبِهِ؛ وَ أَمَّا عَائِشَةُ ، فَإِنَّ نَبِيَّ اَللَّهِ نَهَاهَا عَنْ مَسِيرِهَا، فَعَضَّتْ يَدَهَا نَدَامَةً عَلَى مَا كَانَ مِنْهَا ؛ وَ كَانَ طَلْحَةُ لَمَّا نَزَلَ بِذِي قَارٍ ، قَامَ خَطِيباً فَقَالَ: يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ، إِنَّا أَخْطَئْنَا فِي أَمْرِ عُثْمَانَ خَطِيئَةً لاَ يُخْرِجُنَا مِنْهَا إِلاَّ اَلطَّلَبُ بِدَمِهِ!! وَ عَلِيٌّ قَاتِلُهُ وَ عَلَيْهِ اَلْقَوَدُ، وَ قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ مَعَ نَسَّاجِي اَلْيَمَنِ وَ قَصَّابِي وَ مُنَافِقِي مِصْرَ ؛ فَلَمَّا بَلَغَنِي ذَلِكَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ أُنَاشِدُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أَ لَسْتَ أَتَيْتَنِي فِي أَهْلِ مِصْرَ ؟ وَ قَدْ حَصَرُوا عُثْمَانَ !؟ فَقُلْتَ: اِنْهَضْ بِنَا إِلَى هَذَا اَلرَّجُلِ، فَإِنَّا لاَ نَسْتَطِيعُ قَتْلَهُ إِلاَّ بِكَ، أَ لاَ تَعْلَمُ أَنَّهُ سَيَّرَ أَبَا ذَرٍّ ، وَ فَتَقَ بَطْنَ عَمَّارٍ وَ آوَى اَلْحَكَمَ بْنَ اَلْعَاصِ طَرِيدَ رَسُولِ اَللَّهِ، وَ اِسْتَعْمَلَ اَلْفَاسِقَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ اَلْوَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ وَ قَدْ ضُرِبَ فِي اَلْخَمْرِ وَ سَلَّطَ خَالِدَ بْنَ عُرْفُطَةَ اَلْعُذْرِيِّ وَ أَنْحَى عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ يُحَرِّفُهُ وَ يُحْرِقُهُ!! فَقُلْتُ: لاَ أَرَى قَتْلَهُ اَلْيَوْمَ، وَ أَنْتَ اَلْيَوْمَ تَطْلُبُ بِدَمِهِ!؟ فأتياه [فَابْنَاهُ] مَعَكُمَا عَمْرٌو وَ سَعِيدٌ، ، فخلياه [فَخَلُّوا] عَنْهُمَا يَطْلُبَانِ بِدَمِ أَبِيهِمَا، مَتَى كَانَتْ أَسَدٌ وَ تَيْمٌ أَوْلِيَاءَ دَمِ بَنِي أُمَيَّةَ !؟ فَانْقَطَعَا عِنْدَ ذَلِكَ؛ وَ قَامَ عِمْرَانُ بْنُ اَلْحُصَيْنِ اَلْخُزَاعِيُّ صَاحِبُ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: يَا هَذَانِ لاَ تُخْرِجَانَا مِنْ طَاعَةِ اَللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمَا، وَ لاَ تَحْمِلاَنَا عَلَى نَقْضِ بَيْعَتِهِ، فَإِنَّهَا لِلَّهِ رِضًى، أَ مَا وَسِعَتْكُمَا بُيُوتُكُمَا حَتَّى جِئْتُمَا بِأُمِّ اَلْمُؤْمِنِينَ لِطَاعَتِهَا إِيَّاكُمَا مِنْ مَسِيرِهَا مَعَكُمَا، وَ كُفَّا عَنَّا أَنْفُسَكُمَا، وَ اِرْجِعَا، [مِنْ حَيْثُ جِئْتُمَا] فَأَبَيَا عَلَيْهِ؛ ثُمَّ نَظَرْتُ فِي أَهْلِ اَلشَّامِ فَإِذَا هُمْ بَقِيَّةُ اَلْأَحْزَابِ وَ حُثَالَةُ اَلْأَعْرَابِ فَرَاشُ نَارٍ، وَ ذِبَّانُ طَمَعٍ، تَجَمَّعُوا مِنْ كُلِّ أَوْبٍ وَ مَنْزِلٍ مِمَّنْ كَانَ يَنْبَغِي أَنْ يُؤَدَّبَ وَ يُدَرَّبَ وَ يُوَلَّى عَلَيْهِ، لَيْسُوا مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لاَ اَلتَّابِعِينَ بِإِحْسَانٍ، فَسِرْتُ إِلَيْهِمْ وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى اَلطَّاعَةِ وَ اَلْجَمَاعَةِ فَأَبَوْا إِلاَّ شِقَاقِي وَ عِنَادِي وَ فِرَاقِي، وَ قَامُوا فِي وُجُوهِ اَلْمُسْلِمِينَ يَنْضَحُونَهُمْ بِالنَّبْلِ، فَهُنَاكَ نَهَدْتُ إِلَيْهِمْ بِالْمُسْلِمِينَ فَقَاتَلُوهُمْ، فَلَمَّا عَضَّهُمُ اَلسِّلاحُ وَ وَجَدُوا أَلَمَ اَلْجِرَاحِ رَفَعُوا اَلْمَصَاحِفَ يَدْعُونَ إِلَى مَا فِيهَا! فَأَنْبَأْتُهُمْ أَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَصْحَابِ دِينٍ وَ لاَ قُرْآنٍ ، وَ أَنَّهُمْ رَفَعُوهَا خَدِيعَةً وَ مَكْراً وَ مَكِيدَةً وَ غَدْراً، فَامْضُوا عَلَى حَقِّكُمْ وَ قِتَالِكُمْ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ وَ قُلْتُمْ : اِقْبَلْ مِنْهُمْ فَإِنْ أَجَابُونَا إِلَى مَا فِي اَلْكِتَابِ جَامَعُونَا عَلَى مَا نَحْنُ عَلَيْهِ مِنَ اَلْحَقِّ، وَ إِنْ أَبَوْا، كَانَ أَعْظَمَ لِحُجَّتِنَا عَلَيْهِمْ فَقَبِلْتُ مِنْهُمْ، وَ كَفَفْتُ عَنْهُمْ وَ كَانَ اَلصُّلْحُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ عَلَى رَجُلَيْنِ حَكَمَيْنِ يُحْيِيَانِ مَا أَحْيَى اَلْقُرْآنُ، وَ يُمِيتَانِ مَا أَمَاتَ اَلْقُرْآنُ، فَاخْتَلَفَ رَأْيُهُمَا وَ تَفَرَّقَ حُكْمُهُمَا وَ نَبَذَا حُكْمَ اَلْقُرْآنِ وَ خَالَفَا مَا فِي اَلْكِتَابِ وَ اِتَّبَعَا أَهْوَاءَهُمَا « بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اَللّٰهِ  » فَجَنَّبَهُمَا اَللَّهُ اَلسَّدَادَ، وَ رَكَسَهُمَا فِي اَلضَّلاَلِ ؛ وَ اِنْحَازَتْ فِرْقَةٌ عَنَّا فَتَرَكْنَاهُمْ وَ مَا تَرَكُونَا، فَقُلْنَا اِدْفَعُوا إِلَيْنَا قَتَلَةَ إِخْوَانِنَا، ثُمَّ كِتَابُ اَللَّهِ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ، فَقَالُوا: كُلُّنَا قَتَلَتُهُمْ وَ كُلُّنَا اِسْتَحَلَّ دِمَاءَهُمْ وَ دِمَاءَكُمْ، فَشَدَّتْ عَلَيْهِمْ خَيْلُنَا فَصَرَعَهُمُ اَللَّهُ مَصَارِعَ اَلظَّالِمِينَ. .)

[10] نهج البلاغه، نامه 28 (وَ زَعَمْتَ أَنِّي لِكُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتُ، فَإِنْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَلَيْسَتِ الْجِنَايَةُ عَلَيْكَ فَيَكُونَ الْعُذْرُ إِلَيْكَ: “وَ تِلْكَ شَكَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْكَ عَارُهَا”. وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا، وَ لَكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِكْرِهَا.)

[11] خطبه شقشقیه

[12] نهج البلاغه، خطبه 146 (وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ بالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَز یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ، فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بحَذَافِیرِهِ أَبَداً، وَ الْعَرَبُ الْیَوْمَ وَ إِنْ کَانُوا قَلِیلًا فَهُمْ کَثِیرُونَ بالْإِسْلَامِ عَزیزُونَ بالاجْتِمَاعِ، فَکُنْ قُطْباً وَ اسْتَدرِ الرَّحَی بالْعَرَب وَ أَصْلِهِمْ دُونَکَ نَارَ الْحَرْب، فَإِنَّکَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هَذهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَیْکَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا، حَتَّی یَکُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَکَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَیْکَ مِمَّا بَیْنَ یَدَیْکَ. إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ یَنْظُرُوا إِلَیْکَ غَداً یَقُولُوا هَذَا أَصْلُ الْعَرَب فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ، فَیَکُونُ ذَلِکَ أَشَدَّ لِکَلَبهِمْ عَلَیْکَ وَ طَمَعِهِمْ فِیکَ. فَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ مَسیرِ الْقَوْمِ إِلَی قِتَالِ الْمُسْلِمِینَ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَکْرَهُ لِمَسیرِهِمْ مِنْکَ وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَی تَغْیِیرِ مَا یَکْرَهُ؛ وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ عَدَدهِمْ، فَإِنَّا لَمْ نَکُنْ نُقَاتِلُ فِیمَا مَضَی بالْکَثْرَةِ وَ إِنَّمَا کُنَّا نُقَاتِلُ بالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَةِ.)

[13] دیوان امام علی علیه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۸۹