سخنرانی فاطمیه – اسفند 1393 – شب دوم

6

نویسنده

ادمین سایت

پانزدهم اسفندماه 1393 در ادامه ی بحث شب گذشته، حجت الاسلام کاشانی به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در محضر آیت الله باقری کنی به سخنرانی پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.

برای دانلود صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْريَ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

سال گذشته که محضر شما رسیدیم بحثی ارائه کردیم که تتمّه‌ا‌ی از آن ماند، همان تتمّه را یادآوری می‌کنیم، تکمیل می‌کنیم.

حجّت الله علی الحجج بودن حضرت زهرا (سلام الله علیه)

 یکی از شئون زهرای مرضیه (صلوات الله علیها) حجّت الله علی الحجج بودن آن بزرگوار است. عرض کردیم که خیلی این حجّت خدا و حجج بودن شگفت‌‌آور است. مایه‌ی تعجّب است، شگفت‌انگیز است که امامان ما که حجّت هستند «مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ»[4] از حضرت حق بی‌واسطه علم و عمل می‌گیرند چطور حجّت نیاز دارند، اگر فقط ما بودیم آن روایت ضعیف السّندی که از حضرت عسگری (سلام الله علیه) رسیده به همین ضعف سند اکتفا می‌کردیم که «01:45وَ هم ؟؟ حجّة الله علیه» ما می‌گفتیم سند را چه کار دارد؟ امّا دلیل فقط این نیست. وقتی تعدد دلایل زیاد شود اتفاقاً آدم وسوق به صدوق پیدا می‌کند که نخیر چنین روایتی رسیده است. با زبان مختلف و تعابیر گوناگون این عبارت بیان شده است. مثلاً در مورد امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) که رکن اولیاء است، رکن العارفین است، ستون فقرات عالم وجود است، قوام عالم وجود است و بلکه ما به اهل بیت (علیهم السّلام)، امامان معصوم خود در زیارت جامعه و در روایات متعددی که همین معنا دارند و همین را تأکید کردند، گفتند: «أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ»[5].

شکستن دو رُکن اصلی حضرت علی (علیه السّلام)

رسول خدا می‌فرماید: به زودی تو دو رکن داری ای علی جان که هر دو درهم خواهد شکست. بعد از شهادت رسول خدا فرمود: «هذا رُکُنُ أَلاوّل» «هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ»[6] و بعد از شهادت صدیقه‌ی طاهره فرمود: «هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي» رُکن علی شکست و رکن معنای آن معلوم است.

حضرت زهرا (سلام الله علیه) مصحّح بر امامت حضرت علی (علیه السّلام)

عرض کردیم سال گذشت که خداوند برای حضرت مریم (صلوات الله علیها) تعابیر متعددی آورده است، اهمّیّت برای او قائل شده است به چه دلیل؟ -دیگر آن‌ها را اشاره می‌کنم و می‌گذرم- به این دلیل که ایشان مصحّح نبوّت حضرت عیسی بود، مفصّل عرض کردیم. بعد یک مقایسه‌‌ای کردیم عرض کردیم مصحّح امامت امیر المؤمنین هم زهرای مرضیه است.

تحریف شدن فضایل حضرت علی (علیه السّلام)

اگر شما سری به تاریخ بزنید آن‌قدر تاریخ دست خوش تحریف تحریف‌گران شده است چیزی از آن باقی نمانده است. من یک خاطره از یک صحابه نقل می‌کنم شما ببینید چقدر جانسوز است.

می‌گوید: روزی در مجلسی حاضر شدم، دیدیم به علیّ ابن ابی‌طالب (صلوات الله علیه) فحش می‌دهند، خوب این‌ها مردم شام هم هستند، خوب دیدیم چه بگویم؟ بگویم علیّ ابن ابی‌طالب صحابه است، صحابه را فحش ندهید. دیدیم آن‌ها می‌گویند: معاذ الله امیر المؤمنین منافق بوده است لذا صحابه بودن او فایده‌ی ندارد. خواستم بگویم: داماد رسول خدا بوده است، دیدیم آن‌ها می‌گویند که فتنه کرده و مسلمان کشی کرده است، هر چه فکر کردم چه چیزی می‌توانم بگویم این‌ها به امیر المؤمنین فحش ندهند، دشنام ندهند، دیدیم دلیل موجّهی که بتوانم بگویم و این‌ها قبول کنند نیست. حالا آن امیر المؤمنینی که وقتی راجع به فضایل او می‌خواهی حرف بزنی بعضی او را با خدا اشتباه می‌گیرند، چنان دچار هجمه تبلیغاتی شده است که من نمی‌دانم، ابو سعید خدری می‌گوید من نمی‌دانم بروم بگویم علی چه کاری انجام داده است که اقلاً دشنام به او ندهید. هر چه فکر کردم چه فضیلتی بگویم، دیدیم هیچ کدام مورد قبول نیست. آخر به ذهن من رسید گفتم: «أ لَیسَ نَهانا رَسُولُ الله عَن سَبِ الأَموات». ذهبی عالم برجسته‌ این روایت را تصحیح کرده است، گفته است این خاطره درست است. گفتم: مگر پیامبر نفرمود به مرده‌ها دشنام ندهید؟ یعنی در بین فضایل امیر المؤمنین ببینید به چه اکتفا کرده است، چیزی که آن‌ها قبول کنند، همین است. گفتند: چرا، رسول خدا فرموده است به آن‌هایی که از دنیا رفتند دشنام ندهید. گفتم: علی مرده است یا زنده است؟ گفتند: نه، علی مثلاً 15 سال پیش از دنیا رفته است. گفتم: پس دشنام ندهید، گفتند: باشد.

یعنی دست تحریف‌گر نظامند آن زمان کاری کرده بود که از امیر المؤمنین (صلوات الله علیه)… موجه‌ترین چیزی که به ایشان دشنام ندهید این بود که از دنیا رفته است. نه صحابه بودن او، نه أشجع عرب بودن او، نه سیّد العرب بودن، نه وصی پیغمبر بودن او، نه داماد پیامبر بودن او، حقّانیّت امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) را نمی‌شد ثابت کرد.

حجیّت داشتن حضرت مریم (سلام الله علیها) بر حضرت عیسی (علیه السّلام)

عرض کردیم یکی از مهم‌ترین معانی حجت الله علی الحجج بودن این است که اگر زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نبود هیچ دلیلی بر حقّانیّت امیر المؤمنین که همه‌ی مسلمین قبول کنند، نه واقعیّت نفس الحق، وجود نداشت؛ هیچ چیز.

همان‌طور که اگر جز مریم (سلام الله علیها) کسی، دیگری مادر حضرت عیسی بود، می‌فرمود، خدا اراده کرده بود که حضرت عیسی بدون پدر به دنیا بیاید، می‌آمد می‌گفت: این بچّه را خدا داده است، کسی باور نمی‌کرد. سال گذشته هم عرض کردم شما هم که چنین تجربه‌‌ای دارید اگر بعد از چند سال به منزل خود بروید بگویند، این فرزند جدید من را مثلاً دو سال پیش جبرئیل آورده است، باور نمی‌کنید، تازه چنین تجربه‌ا‌ی دارید. لذا حجیّت حضرت مریم (سلام الله علیها) بر عیسی تقدّم دارد، لذا حجّت بر عیسی است، لذا محور است.

تأکید قرآن بر عظمت حضرت مریم (سلام الله علیها)

قرآن کریم هم که بنا ندارد بر جزئیات گفتن، به عنوان مثال، مثلاً فرض کنید نسب کسی را یاد نمی‌کند، چند مورد در قرآن یاد دارید که وقتی می‌خواهد اسم ببرد بگوید فلانی پسر فلانی، نمی‌گویم نیست، قطعاً پنج مورد نیست. ولی پیش از 24، 25 بار به حضرت عیسی که می‌رسد می‌فرماید: عیسی بن مریم، علّت این تأکید چیست؟ عظمت حضرت مریم است. «وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً».[7] و اگر کسی مریم (سلام الله علیها) را در این موضوع بخواهد تصدیق نکند، بهتان بزند، کافر شده است.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) رکن وجود امام علی (علیه السّلام) است

نفس زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در ماجرای فاطمیه همین است، حجیّت ولایت امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) است، حجیّت است و اگر نبود امروز راهی برای اثبات نبود.

 خوب این فضایل عجیب، شگفت‌آور از آن بانو ذکر شده است، حجّت خدا و امیر المؤمنین شده است، لذا اطاعت او در روایات شیعه و سنّی بر امیر المؤمنین واجب شده است، این‌ها همه عجیب است. امام مطاع است، مطیع نیست. امام باید تبعیّت بشود، نه تبعیّت کند. زهرای مرضیه چنین جایگاهی را دارد. رکن وجود امیر المؤمنین است و همین امر هم باعث شد که بعضی از اعتراف‌ها رخ دهد.

اثبات شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در روایات غیر شیعه وجود ندارد

 شما الآن اگر  بروید منابع غیر شیعه را خوب بگردید دالّ بر شهادت زهرای مرضیه سند غیر شیعی امروز پیدا نمی‌کنید. قبلاً جلساتی که محضر شما رسیدیم ادلّه‌ی تحریف را مفصّل بحث کردیم. امروز شما نمی‌توانید اثبات شهادت در روایات غیر شیعه کنید، از بین رفته است. چه چیزی باقی مانده است؟ تهدید هست، تهدید به سوزاندن هست، غضب زهرای مرضیه هست، اعتراف به هجوم هست، ولی شهادت نیست. این طبیعی است که آن حکومت نیاید این حرف‌ها را بزند و بعد از آن‌ها هم تلاش گسترده کنند آن را بین ببرند و اگر شخصیّت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نبود، همین اعتراف هم نبود.

یک روزی چشم همه به حقایق بعد از مرگ باز می‌شود

بالاخره انسان، آن‌که مانده است این‌طور مانده است، آن بنده‌ی خدا لحظات آخر عمر خود، خوب جان به ترقوه که برسد چشم باز می‌شود، آدم فرعون هم که باشد می‌گوید به خدای موسی ایمان آوردم. پیغام می‌آید الآن؟ حالا که حجّت تمام شد؟ اثری ندارد، فایده‌‌ای ندارد. چشم بعضی در این دنیا به حقایق باز است، بعضی مثل من در دنیا گیر هستند ولی بالاخره چشم همه یک روزی باز می‌شود. آن‌جایی که فریاد می‌زند «وَ قيلَ مَنْ راقٍ»[8] چه کسی به فریاد من می‌رسد؟ آن‌جا دیگر نمی‌تواند کتمان کند، آن‌جا حقیقت را می‌گوید، ولو آدم فرعون باشد.

اعتراف ابوبکر یکی از دلایل عظمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

آن آقا هم آن لحظه‌ی آخر عمر خود چند اعتراف کرد، یکی این‌که ای کاش فجائه سلمی را نمی‌سوزاندم، بله آقا این‌طور است، داعش یک غده‌ی سرطانی است که سابقه داشته است، زنده‌ آدم سوزاندن برای الآن نیست، مسلمان کشی برای الآن نیست، ریشه‌ی آن همه در یک‌جا است.

 از بین اعترافات او دو اعتراف خیلی به چشم خیلی‌ها آمد، یکی این‌که کاش زنده زنده فجائه را نمی‌سوزاندم، یکی این‌که «یا لَیتَنی لَمْ أکشف بَیتِ فاطمة» ای کاش در خانه‌ی فاطمه را با زور، با تهدید، با قهر نمی‌گشودیم «و إن غلّقوه على الحرب».[9] همین خود عظمت زهرای مرضیه را نشان می‌دهد، چون خانه، خانه‌ی امیر المؤمنین است ولی در آخر لحظه‌ی عمر خود آن آقا می‌گوید: «یا لَیتَنی لَمْ أکشف بَیتِ فاطمة»، حالا که دارد می‌بیند و بعد از این هم چند جمله گفت، گفت ای کاش برگ درخت بودم، ای کاش فضله‌ی کبوتر بودم، «يا لَيْتَني‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا»[10] این را هم گفت. ای کاش اصلاً به دنیا نمی‌آمدم، لحظه‌ی آخر به همین صورت است.

 لحظات آخر چشم آدم باز می‌شود، نیازی نیست خیلی آدم خوبی باشد، هر کسی باشد چشم او باز می‌شود و می‌بیند آن طرف برای خود چه سفره‌‌ای پهن کرده است. ولی عجیب این است که آن‌جا هم با این‌که آن همه‌ بی‌حرمتی به امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) شده است، می‌گوید «یا لَیتَنی لَمْ أکشف بَیتِ فاطمة» یعنی ای کاش در خانه‌ی فاطمه را باز نمی‌کردم.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حجّت خدا بر حجج است

این جایگاه زهرای مرضیه (صلوات الله علیها) است، حجّت خدا بر حجج، حجّت سابق. امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) نسبت به او مطیع محض. رسول خدا نسبت به او رفتارهای عجیب و غریب. از جمله این‌که هر وقت وارد می‌شود به سمت او بایستد، برود دست او را ببوسد و در جای خود بنشاند. خداوند نسبت به او، نسبت به فرمان‌ها و خواهش‌های او همه‌ی عالم را بسیج کرده است. دو عبارت عرض می‌کنم شما نگاه کنید، تا من ادامه‌ی آن بحثی که می‌خواستم عرض کنم را عرض کنم.

عظمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از نظر حضرت رسول

می‌خواهم از زندگی زهرای مرضیه یک استفاده‌ی اخلاقی کنم، اگر گبر، کافر و ملحد هم زندگی خود را سعی کند به همان ظاهر شبیه زندگی حضرت زهرای مرضیه کند شیرین می‌شود. آن قسمت عقایدی تمام شود از آن استفاده کند. زهرای مرضیه همان کسی که اگر ذره‌ا‌ی از این صفات را کسی داشته باشد، تکبّر او را می‌گیرد می‌خواهد روی زمین راه برود آسمان را فقط نگاه می‌کند.

آن کسی که پیغمبر اکرم که هیچ ‌چیزی در این عالم وجود او را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد فرمود: «يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا»[11] قبض و بسط من. آن پیغمبری که «نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ»[12] قرآن به قلب مبارک او نازل شد که اگر به کوه نازل می‌شود خاشع و متصدّع می‌شد، نهایتاً لرزه‌ی به اندام او افتاد، آن پیغمبری که او را به معراج بردند، همه‌ی ملکوت و آسمان‌ها و زمین را نگاه کرد «ما زاغَ الْبَصَرُ»[13] هیچ چیزی به چشم او نیامد. آن پیغمبر فرموده است: «يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا وَ يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا»[14] قبض و بسط من دست او است؛ در حالی که پیامبر ولایت تکوینی بر همه‌‌ی عالم وجود دارد. یعنی رسول خدا نسبت به زهرای مرضیه منفعل است. این جایگاه را اگر یک نفر داشته باشد، خدا را دیگر بنده نمی‌شود. منتها فاطمه (سلام الله علیها) از اوج عبودیت به این مقام رسیده است.

زندگی‌های امروز ما را نگاه کنید. می‌خواهد برود ازدواج کند می‌گوید آقا همسر من دکتری دارد می‌گوید او را رها کند دنبال یک نفر دیگر برو، این در زندگی بخواهی حرف بزنی می‌خواهد PHD خود را در سر تو بکوبد، این خانم نمی‌تواند شوهرداری کند. البتّه نه این‌که بگویم هر کسی این‌طور است، ولی این یک مشکلی است که امروز وجود دارد، ذره‌ا‌ی فضیلت در کسی باشد، قاعده‌ی آن این‌طور که تواضع او کم می‌شود، زهرای مرضیه کسی است که پیامبر خاتم نسبت به او منفعل است، «يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا» همین‌طور همه‌ی مردان مدینه. همّ و غم او مردان مدینه را بیچاره کرده بود، که می‌آمدند اعتراض می‌کردند، تو را خدا یا شب گریه کن یا روز. جیغ نمی‌زد که صدای او همه‌ی شهر را بگیرد. عالم تکوین تحت تأثیر زهرای مرضیه بود، وقتی محموم بود، عالم محموم بود این‌ها داشتند منفجر می‌شدند. این زهرای مرضیه نسبت به پیامبر.

عظمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نسبت به حضرت حق

 نسبت به حضرت حق هم این‌طور است «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِك‏»[15] غضب کنی، خدا غضب می‌کند، «يَرْضَى لِرِضَاكِ» اگر خشنود باشد آثار رحمت الهی می‌آید. من این‌جا ادب می‌کنم، نمی‌گویم منفعل است ولی همه‌ی عالم وجود یعنی تحت فرمان او است.

ورود حضرت فاطمه (صلوات الله علیها) به محشر

 هشت، نُه روایت هم داریم وقتی آن بزرگوار وارد محشر که می‌خواهد بشود، خوب خطاب می‌آید سرها بیفتد «نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ»[16] چشم‌ها را محدود کنید، سر بلند نکنید. وقتی می‌آید نزدیک بهشت که می‌شود، توقف می‌کند. این خطابی که از طرف حضرت حق آمده است، خیلی خطاب عجیبی است. چون هشت، نُه روایت هم است از نظر علم الحدیث ولو هر هشت، نُه ضعیف هم اگر باشد وثوق را به صدور می‌آورد. اطمینان آور است. یک تعبیر آن این است وقتی وارد محشر می‌شود، سرها پایین است آن بزرگوار با مرکب وارد می‌شود «عَلَى نَجِيبٍ مِنْ نُجُبِ الْجَنَّةِ» گفتند، بر مرکبی بهشتی سوار است. تا مقابل درب بهشت می‌آید و می‌ایستد این‌جا خطاب می‌آید: «يَا فَاطِمَةُ لَكِ عِنْدِيَ الرِّضَا» مطلق، هر چه می‌خواهی انجام بده، این مقام را دارد. نه فقط «يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا» رسول خدا، این حضرت حق است که این‌طور می‌فرماید: «يَا فَاطِمَةُ لَكِ عِنْدِيَ الرِّضَا».

یعنی «الرِّضَا» هر چه کاری که دوست داری، به هر چه راضی هستی، «لَكِ»، نزد من قبول است، هر کاری می‌خواهی انجام بدهی، خوب واضح است که زهرای مرضیه از عبودیّت به این‌جا رسیده است، لذا قطعاً نافرمانی نمی‌کند. خطاب مطلق است «لَكِ عِنْدِيَ الرِّضَا». در روایت دیگر: «سَلی مَا شِئت»، روایت دیگر: «سَلی حاجَتَک»، هر کاری که می‌خواهی انجام بده. این جایگاه را به هر کسی اگر بدهند، ذره‌ای از این مقام را به هر کس اگر بدهند، دیگر خدا را بنده نیست، او می‌خواهد به ما یاد بدهد. حالا آن‌جا چه می‌فرماید را حالا بعداً اگر روزی ما شد عرض می‌کنم.

نکته‌ی اخلاقی از زندگی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

این بزرگوار در خانه‌ی امیر المؤمنین دارد زندگی می‌کند، رکن امیر المؤمنین، امّ ابیها، این جایگاه نسبت به خداوند، در خانه‌ی امیر المؤمنین دارد زندگی می‌کند، رسول خدا وارد می‌شود می‌بیند چهره‌ی زهرای مرضیه زرد رنگ است، بدن مبارک او می‌لرزد، ظاهراً از غزوه‌ی و جنگی، جایی آمدند می‌فرماید: فاطمه جان چرا این‌طور هستی؟ فرمود: چند روز است بچّه‌های من غذا نخوردند. آن‌که من می‌خواستم عرض کنم این قسمت اخلاقی زندگی زهرای مرضیه است، این مقام را دارد. بعد فرمود: علی می‌داند؟ فرمود: نخیر، من نگفتم. این مقام را دارد و این‌طور رفتار می‌کند. آخرین وصیّت او در این دنیا چیست؟ دیده‌اید؟ لحظات آخر، آن چیزی که برای من از زندگی اخلاقی حضرت جذاب است این نکته است که در جایگاهی که همه‌ی عالم وجود نسبت به او مطیع هستند، همه دست‌ها بالا است، خطاب مطلق از حضرت حق رسیده است: «يَغْضَبُ لِغَضَبِك يَرْضَى لِرِضَاكِ»[17]، «لَكِ عِنْدِيَ الرِّضَا»، «سَلی حَاجَـتَک» هر کاری تو بخواهی.

اصلاً رسول خدا به امیر المؤمنین فرموده است: «أَنْفِذْ مَا أَمَرْتُكَ بِهِ فَاطِمَةَ»[18] به دستورات فاطمه اطاعت کن.

جایگاه علمی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

جایگاه او جایگاهی است که آخرین چیزی که رسول خدا به امیر المؤمنین داده است، آن هزار باب علم معروف است، امام صادق فرمود: به مراتب مصحف فاطمه (سلام الله علیها) از آن قوی‌تر است. این جایگاه علمی آن بانو نسبت به امیر المؤمنین است. خطاب امیر المؤمنین (ص) نسبت به او این است «يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ»[19] ای سیّده‌ی من.

معنای سیّد از نظر شیعه و سنّی

شیعه و سنّی سیّد را در افضلیت و امامت شک ندارند، لذا وقتی به ذهبی می‌گویند: «عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ» می‌گوید: سند روایت صحیح است، ولی اگر درست باشد خلافت خلیفه‌ی اوّل باطل می‌شود لذا لابد یک جایی آن ایراد دارد، یعنی کلمه‌ی سیّد را می‌فهمد یعنی چه. این هم خطاب امیر المؤمنین نسبت به او «سَيِّدَتِي» به او می‌گوید. مصحّح امامت او است، واسطه‌ی علم امیر المؤمنین است.

آخرین وصیّت حضرت فاطمه (س)

آخرین وصیّت او در این دنیا چیست؟ قبل از آن ساعاتی که امیر المؤمنین به مسجد رفت و کار تمام شد، فرمود: همه بیرون بروند. اگر اشتباه نکنم فقط اسماء به خاطر وخامت حال زهرای مرضیه ایستاده و او نقل کرده است. امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) سر مبارک او را به دامن گرفت، این‌جا فرمود: «يَا ابْنَ الْعَمِّ»[20] یعنی ای پسر عمو، من در طول عمر خود به تو خیانت نکردم، ادب زهرای مرضیه این است. به تو دروغ نگفتم و نافرمانی نکردم «؟؟24:30» علی جان هرگز نافرمانی نکردم، امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) این‌جا به شدّت گریه کرد، زهرا جان اصلاً شأن تو أَجل از نافرمانی است. این ادب زهرای مرضیه اعتذار بود، اعتذار بود چون می‌خواست علی تنها بگذارد.

«وَكَانَ لِعَلِيٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ»[21] اگر حرمتی هم می‌گذاشتند زمان زهرای مرضیه حرمت می‌گذاشتند، «فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ النَّاسِ» دیگر به روی علی هم نگاه نمی‌کردند. حالا که می‌خواهد او را تنها بگذارد با این ادب که علی جان من در طول عمر خود به تو خیانت نکردم، دروغ نگفتم، نافرمانی نکردم. یک نکته‌ی دیگر عرض کنم شما ببینید اگر زندگی ما به سمت این نوع محبّت برود، خدا شاهد اگر کسی بت پرست باشد زندگی او زندگی شیرینی می‌شود.

ماجرای تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

آن فضائل داشت و این‌گونه رفتار کرد نه این‌که بی مقدار بود و مطیع بود. این‌که هنر نیست. برده که مطیع باشد که برده است، کار او همین است. امیر المؤمنین این را نقل کرده است کتاب کافی شریف آورده است، چند کتاب دیگر هم آورده است به یکی از اصحاب فرمود: می‌دانی ماجرای تسبیح فاطمه چیست؟ نگاه کنید رفتار متقابل به چه صورت است.

من وارد می‌شدم می‌دیدیم فاطمه دارد دستاس می‌گرداند می‌دیدیم دست او تاول می‌زند، نمی‌توانستم تحمّل کنم یا گاهی آب می‌آورد ظرف آب را با یک نخی، طنابی می‌بستند روی شانه‌ی مبارک فاطمه جا می‌اندازد، من نمی‌توانستم این را تحمّل کنم. لذا خواهش کردم که فاطمه جان برو به پیامبر بگو اگر می‌شود به شما یک خادمی بدهد. حالا چه کسی؟ فاطمه‌ی زهرا «سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» از خاتم انبیاء که حکومت دست او است و همه‌ی عالم باید به فدای فاطمه باید شود. زهرای مرضیه (صلوات الله علیها) وارد مسجد شدند، دید مسجد شلوغ است، این ادب را ببینید، چون پیامبر یک عادتی داشت «کُلَما دَخَلَت فاطِمَةَ (علیه السّلام)» هر بار که فاطمه وارد مسجد می‌شد، این را شیعه و سنّی نوشتند هر دو هم سندهای صحیح دارند، یعنی این تواتر دارد، تواتر دارد یعنی به مضمون این قسم می‌خورند.

این مجلس شأن آن اجل است که آدم هم همین‌طور حشمی‌بازی در بیاورد، یک روایتی از یک جایی بگوید.

 بزرگان و عامّه تصحیح کردند، و بزرگان شیعه هم نقل کردند «کُلَما دَخَلَت فاطِمَةَ (علیها السّلام)» هر بار که وارد بر پیامبر می‌شد، می‌ایستاد، به سمت او می‌رفت «رَحَّبَ بِها»[22] خوش آمد، می‌گفت: «قَبَّلَ يَدَها» یا «وَ أَخَذَ بِيَدِهَا وَ قَبَّلَهَا» دست او را می‌گرفت می‌بوسید «أَجلَسِها مَجلسه».

(این دقیق روایتی است که در منابع یافت شده است)

«عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ كَانَ أَشْبَهَ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَلَامًا وَلَا حَدِيثًا وَلَا جِلْسَةً مِنْ فَاطِمَةَ قَالَتْ: وَكَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا رَآهَا قَدْ أَقْبَلَتْ رَحَّبَ بِهَا، ثُمَّ قَامَ إِلَيْهَا فَقَبَّلَهَا، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِهَا، فَجَاءَ بِهَا حَتَّى يُجْلِسَهَا فِي مَكَانه….»[23]

«ما رأيت أحدا كان أشبه كلاما و حديثا برسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم من فاطمة و كانت إذا دخلت عليه قام إليها فقبّلها و رحّب بها، و أخذ بيدها فأجلسها في مجلسه»[24]

در جای خود می‌نشاند و خود مقابل فاطمه می‌نشست، هر بار نه یک بار. خوب زهرای مرضیه این فضا را می‌داند وارد شد امیر المؤمین فرمود: زهرای من وارد مسجد شد که… حالا چون علی (علیه السّلام) به او گفته است، فاطمه کسی نبود از پدر خود حاجت بخواهد. چون امیر المؤمنین فرمود: زهرا جان من می‌بینم تو کار منزل می‌کنی… زهرای مرضیه (سلام الله علیها) خیلی بدن لطیفی داشته است، چون جاهای دیگر هم داریم حالا فرصت شد عرض می‌کنم، به همین دستاس گرداندن پیغمبر گریه است در این حد، که آسیاب می‌کرده است این کار برای زن عرب آن روز کار ساده‌ای بوده است. چون امیر المؤمنین دستور داد زهرای مرضیه رفتند. امیر المؤمنین برای یکی از دوستان خود نقل می‌کند.

 می‌فرمود: فاطمه وارد مسجد شد دید دور پیامبر شلوغ است، دید اگر بخواهد وارد مسجد شود، جلو برود، رسول خدا مجلس را به هم می‌زند، پیرمرد شده است، سن پدر او زیاد شده است. خدا کند ما یاد بگیریم، امروز نیّت کنیم به برکت زهرای مرضیه نسبت به پدر و مادرهای خود خاکسار باشیم، امام سجّاد فرمود: نسبت من با پدر و مادر خود نسبت یک برده در برابر سلطان عسوف بشود.

برگشت، فرمود: سن پدر من زیاد است، تا بخواهد بلند شود به سمت من بیاید اذیّت می‌شود، برگشت. رسول خدا متوجّه شدند زهرای مرضیه آمدند و سریع رفتند، مجلس که تمام شد، امیر المؤمنین فرمود: به منزل ما آمد.

نقل این‌جا است که توان مالی ما به گونه‌ای بود که لباس متناسبی که جلوی کسی ظاهر شود، حضرت زهرای مرضیه نداشت. همان ملحفه‌ی که شب روی خود می‌انداخت را دور خود پیچیده بود. رسول خدا وارد شدند بعد از سه بار اذن گرفتن. آن‌ها که اهل نکته هستند، می‌دانند من دارم چه کاری انجام می‌دهم.

بعد فرمود: زهرا جان کاری با من داشتی وارد مسجد شدی؟ می‌گوید: فاطمه‌ی من این ملحفه را از حیاء روی سر خود کشید که کاری از پیغمبر خواسته است. خدا نکند ما نسبت به پدر و مادرهای خود متوقع باشیم. اصلاً پارچه را روی سر خود کشید. امیر المؤمنین فرمود: ولی چون سخت من بود این تاول دست فاطمه را تحمّل کنم، این ردّ روی شانه‌ی زهرای مرضیه را تحمّل کنم، من پیش دستی کردم، گفتم: یا رسول الله فاطمه کار می‌کند، خسته می‌شود، می‌شود یک خادم به او بدهید؟ ببینید رابطه چقدر عاطفی است. بعد رسول خدا فرمود: می‌خواهید بهتر به شما بدهم که در دنیا و آخرت برای شما خیر باشد؟

اهمیّت تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

این هم از عجایب زندگی زهرای مرضیه است. تنها تسبیح مأثور بین شیعه و سنّی که هر دو طرف هم قبول دارند، همین تسبیح فاطمه است. آن‌هایی که می‌خواهند با زهرای مرضیه نسبت برقرار کنند، این‌جاها وارد شده است بعد از نماز واجب، رجائاً می‌گویم که نخواهم توضیح بدهم، بعد از نماز مستحب، بعد از زیارت معصومین، در نقائب، یعنی سختی‌ها و مشکلات، قبل از خواب، و عجیب این‌جا است که به رسول خدا قبلاً گفتند: یا رسول الله فاطمه وقتی قبل از خلقت مخلوقات نور بود غذای او چه بود؟ فرمود: تحلیل، تسبیح، تحمیل بود. الآن که به دنیا آمده است، می‌خواهند خادم بیاورند، کمک حال برای او بیاورند، رسول خدا گفت: بهتر آن را بدهم؟ گفتند: هر چه شما صلاح می‌دانید. فرمود: این تسبیحات را. این‌ها درس است، یعنی این‌ها رزق معنوی است. قوّت روح است، کمک زندگی است، ارتباط توحیدی.

ساده زیستی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)    

این رابطه‌ی پدر و پسری، پدر و دختری، شوهری، حالا فرزند و مادری را عرض خواهم کرد. نگاه کنید آن جایگاهی که او دارد حجت الله علی الحجج است، ببینید چقدر خاکسار است.

سلمان می‌گوید: یک روز در زدم به خانه‌ی زهرای مرضیه رفتم، دیدم حضرت با یک دست دارد، دستاس می‌گرداند با یک دست حسین بن علی (صلوات الله علیه) را نگه می‌دارد. گفتم: بانو هر کدام دستور بدهی من انجام بدهم، فرمود: من دوست دارم حسین خود را نگه دارم. سلمان می‌فرمود: من آسیاب کردم، یک کم به مسجد دیر رسیدم. رسول خدا فرمود: سلمان امروز تو اذان نگفتی. گفتم: خانه‌ی دختر شما بودم. می‌خواهم بگویم او که امیر المؤمنین بود، خیلی ظرافت می‌فهمید، این‌جا سلمان هم که پایین‌تر است، همین را می‌گوید. می‌گوید: یا رسول الله فاطمه باید آسیاب کند؟ رسول خدا فرمود: خوب بر می‌گردم به او یک سر بزنم. وارد شدند، دیدند دارد، حالا آن روز یا فردا بالاخره قوّت غالب مردم نان بود، یعنی کار دائمی بود. تا چشم او به دست زهرای مرضیه افتاد دید حالا این سنگ آسیاب و این چوب را می‌گرداند، شروع به گریه کردن کرد. بعد فرمود «(تعجلی یا فاطمه) يا بِنتاه تَعَجَّلِي مَرَارَةُ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الاخرة»[25] در این حد نمی‌توانستند تحمّل کنند، فاطمه خسته شود. فرمود: سختی‌های دنیا زود تمام می‌شود، إن‌شاء‌الله حلوات‌های آخرت. امّا زهرای مرضیه را نگاه کنید، شکوه نکرد، گلّه نکرد.

آن کسی که همه‌ی عالم وجود، نه یکی مثل من که نمی‌فهمد، آن کسی که انبیاء، ملائکه، روایت می‌گوید وقتی از این دنیا رفت انبیاء‌‌ی عالم صف کشیدن برای این‌که به زیارت او بروند. آن کسی که «وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»[26] اصلاً بر مبنای معرفت او به انبیاء درجه دادند. مرحوم عرب اصفهانی راجع به این یک بیت شعر گفته است:

«وَ حُبُّهَا مِنَ الصِّفَاتِ العَالِیَة                  عَلَیهِ دَارَتِ القُرُونُ الخالِیَة»

آن آدم تا دید رسول خدا دارد گریه می‌کند، عرض کرد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ لِلَّهِ عَلَى آلَائِهِ»[27] پدر جان کاری نمی‌کنم، نکند ناراحت بشود.

محبّت حضرت علی نسبت به زهرای مرضیه

باز یک قدم می‌خواهم شما را جلوتر ببرم. این زندگی امیر المؤمنین و زهرای مرضیه خیلی فراق را بر امیر المؤمنین سخت کرد. امیر المؤمنین در جنگ‌ها اگر ضربه‌ای به او اثبات می‌کرد مانند اُحد، حضرت در اُحد شصت ضربه شمشیر خورد. عرب نوشته است فتیله، یعنی پارچه را لوله می‌کردند این‌قدر این زخم‌ها عمیق بود، چون تنهایی داشت از پیامبر دفاع می‌کرد. آن‌که شماره‌ی دو بود می‌گفت: ما مثل بُز کوهی از کوه فرار می‌کردیم، همه فرار کردند. آن‌که که شماره سه شد سه روز بعد به مدینه رسید این‌قدر دویده بود. فرار کردند یک عدّه کمی اطراف پیامبر ماندند و شهید شدند. امیر المؤمنین شصت ضربه‌ی شمشیر خورد، صبر کرد پیشانی مبارک رسول خدا را با زهرای مرضیه پاک کردند بعد بیهوش شد، منتها شرط کرد یا رسول الله به شرطی من را بستری کنید که در خانه‌ی خود من نباشم، نمی‌خواهم زخم من را فاطمه ببیند. خانه‌ی امیر المؤمنین محل پرستاری ایشان نشد، در مسجد یک چادری زدند دو تا زن هم که مورخین اسم آن‌ها را ام سلیم و ام اسحاق نوشتند. آن‌ها مسئول شدند تا از امیر المؤمنین (ع) پرستاری کنند. آمدند به رسول خدا گلّه کردند، گفتند: آقا زخم شمشیر، زخم، بریدگی، عفونت می‌کند درد می‌گیرد، ما می‌پرسیم کجا درد می‌کند اگر به ما بگوید ما می‌فهمیم پادزهر می‌زنیم، ولی چون ممکن است فاطمه احوال علی را از ما بپرسد و ما به او بگویم علی درد دارد، هر چه می‌گفتیم علی جان کجای تو درد می‌کند؟ حضرت چیزی نمی‌گفت. این از آن طرف بود؛ از این طرف همه‌ی بیچاره‌های عالم وقتی زمین می‌خورند یا علی می‌گویند، نه؟ هر که گرفتار است یا علی می‌گوید، ولی فاطمه‌ی او وقتی پشت در به زمین افتاد، امیر المؤمنین را صدا نکرد، می‌داند تحمّل او برای او سخت است. آن‌جا فرمود: «يَا فِضَّة» این خانواده‌‌ی الهی به بچّه‌های خود هم یاد دادند. لذا این تعبیر جگر من را خیلی می‌سوزاند که نقل کردند که وقتی امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) مشغول به تغسیل آن بانو شدند و بعد شروع به کفن کردن شدند، آن‌هایی که این تجربه را ندارند إن‌شاء‌الله به این زودی هم تجربه نکند، مرگ مادر خیلی سخت است. انسان ممکن است رفتاری کند که دست خود او نیست. حسنین 6، 7 سال بیشتر نداشتند ولی به احترام امیر المؤمنین آن‌ها عقب ایستاده بودند این خانواده حیرت انگیز هستند.

(روضه‌خوانی)

پایان

[1]ـ سوره‌ی غافر، آیه‌ی 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیه 25 تا 28.

[3]– صحیفه‌ی سجادیه، ص 98.

[4]ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی 1.

[5]ـ بحار الأنوار، ج ‏99، ص 129.

[6]ـ الأمالي( للصدوق)، النص، ص 135.

[7]ـ سوره‌ی نساء، آیه‌ی 156.

[8]ـ سوره‌ی قیامت، آیه‌ 27.

[9]ـ دلائل الصدق لنهج الحق، المقدمة، ص 73.

[10]ـ سوره‌ی مریم، آیه 23.

[11]ـ بحار الأنوار، ج ‏43، ص 39.

[12]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 97.

[13]ـ سوره‌ی نجم، آیه 17.

[14]ـ بحار الأنوار، ج ‏43، ص 39.

[15]ـ بحار الأنوار، ج ‏30، ص 353.

[16]ـ بحار الأنوار، ج‏ 43، ص 224.

[17]ـ بحار الأنوار، ج ‏30، ص 353.

[18]ـ الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج ‏2، ص 93.

[19]ـ بحار الأنوار، ج ‏43، ص 218.

[20]ـ بحار الأنوار، ج ‏43، ص 204.

[21]ـ صحیح بخاری، ج 5، ص 139.

[22]ـ دلائل الصدق لنهج الحق، ج ‏6، ص 448.

[23]ـ صحیح الادب المفرد، ج 1، ص 355.

[24]ـ دلائل الصدق لنهج الحق، ج ‏6، ص 448.

[25]ـ تفسير نور الثقلين، ج ‏5، ص 594.

[26]ـ بحار الأنوار، ج ‏43، ص 105.

[27]– بحار الأنوار، ج‏ 43، ص 86.