تدابیر نبوی برای حفظ رسالت الهی؛ جلسه سوم

13

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز چهارشنبه مورخ 16 آذرماه 1401 در هیئت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام به ادامه سخنرانی با موضوع “تدابیر نبوی برای حفظ رسالت الهی” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و تسلیت به پیشگاه مقدّس و منوّر حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و رزقنا الله رؤیته و زیارته و الشّهادة بین الیَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات گذشته

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که «رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»[4] هستند و پدر مؤمنین هستند و «بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»[5] هستند، خیلی تدبیر کردند که بتوانند مسئله‌ی بحران‌های اجتماعی زمان خودشان و بعد از خودشان را مدیریت کنند.

اگر کسی بررسی دقیق کند، می‌بیند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شبه‌معجزه موفق هم بوده‌اند.

ممکن است کسی بگوید اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم موفق بودند پس کربلا و هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چیست؟

این برای کسی است که نداند. مثلاً فرض بفرمایید که اینجا یک وزنه‌ی چهل تُنی باشد و من هم تنها باشم. شما می‌دانید که تکان دادن این وزنه نشدنی است، اگر بروید و ده دقیقه‌ی بعد برگردید و ببینید من بیست تُن از آن را جابجا کرده‌ام، هنوز موفق نبوده‌ام، ولی نمی‌توانید باور کنید که همینقدر هم اتفاق افتاده باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانستند و میدان را می‌شناختند، می‌دانستند که تمام آن حقایق با آن فرصت اندک، به آن شکلی که ایده‌آل است رخ نخواهد داد، اما واقع این است که اصلاً باید هیچ چیزی از حقیقت باقی نمی‌ماند. برآورد طرف مقابل که دست به یک انتحار زد و فدک را غصب کرد…

«منافقین» برداشت صحیحی از وضع موضوع نداشتند

تعجّب من از غصب فدک بیش از قتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، برآورد قتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که می‌گفتند باید ما کار را یکسره کنیم تا ببینیم چه اتفاقی پیش خواهد آمد. اما غصب فدک هیچ آورده‌ای برای این‌ها نداشت. برداشت من این است که این‌ها فکر می‌کردند که کار تمام است. یعنی فکر نمی‌کردند که اسلام می‌ماند، وگرنه غصب فدک یک کار احمقانه بود. هزار و چهارصد سال است که گیر کرده‌اند و نمی‌دانند باید چکار کنند.

فشار بیهوده آوردند و گفتند این بیت المال است و من به ذره‌ای از بیت المال خیانت نمی‌کنم، بعد عثمان همین بیت المال را به داماد خود بخشید!

اگر می‌شد عثمان این بیت المال را به داماد خود بدهد…

قاضی عبدالجبّار معتزلی که کتاب در ردّ تشیّع نوشته است می‌گوید: این‌ها با کرامت با فاطمه برخورد نکردند.

هیچطور نمی‌شود این کار را توجیه کرد که این چه کاری بود که کردند. در مورد قتل می‌گویند جنگ شد، اما هنوز هم نمی‌دانند باید با موضوع فدک چطور برخورد کنند. درست است که فدک بزرگ بود و حاصلخیز بود و نخل داشت و… نمی‌خواهم بگویم که فدک از نظر مالی ارزش نداشت، اما این ارزش را نداشت که یک حکومت بخواهد هزار سال جواب پس بدهد.

این حماقت آن‌ها برای این بود که آن‌ها میدان را درست می‌شناختند، آن‌ها خیال می‌کردند که کار تمام است. برداشت ما این است که آن‌ها فکر می‌کردند که بعد از ده سال حکومت را به بنی امیه می‌سپاریم… که البته این کار را کردند، دوازده سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حکومت را به بنی امیه واگذار کردند، قبل از آن هم شام به بنی امیه واگذار شده بود، یعنی حوالی هفت سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شام را به بنی امیه دادند، بعد هم گفتند حاکمیت را هم به بنی امیه می‌دهیم، که این کار را هم کردند، دوازده سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حکومت به عثمان رسید که از بنی امیه است.

برآورد آن‌ها این بود که کار تمام شد، زدیم و بردیم.

این میزان از ذوق‌زدگی ابوسفیان ملعون که رفت و پای خود را روی قبر حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام کوبید و گفت: چند سال گذشته است؟ تمام شد!… بعد به داخل کاخ رفت و چون نابینا شده بود پرسید: آیا همه خودی هستند یا غیرخودی هم هست؟ گفتند: همه خودی هستند. گفت: تمام شد! حکومت همین دنیاست! ثروت و قدرت را یک توپ کنید و بین خودتان پاس بدهید و کسی را راه ندهید.

تمحیصِ خوب و تمحیصِ بد

بنی امیه از لحاظ خودشان فکر می‌کردند درست پیش می‌روند، منتها بقیه آن ساختاری که پیش می‌رفتند را تحمّل نکردند. وگرنه مسیر ظاهراً خوبی داشت، فتوحات داشت، درآمد داشت، منتها همان مسیرِ تمحیصِ قلابی بود.

ما در جبهه حق هم تمحیص داریم، یعنی مسیر غربال، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به حکومت رسیدند، در همان خطبه اول فرمودند: «لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»[6] غربال می‌کنیم.

خدای متعال دائماً به دنبال غربال و خالص‌سازی است. بنی امیه هم به دنبال خالص‌سازی بود، یعنی هر دو نام مشترک دارند، اما روش و منطق این دو با هم تفاوت دارد. خالص‌سازی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یعنی خوبان و نیکان و اهل حق و اهل یقین و راستگویان بمانند، اما خالص‌سازی بنی امیه این است که هرچه امویِ فامیل‌تر است بماند. یعنی اول همه را اخراج کردند و فقط بنی امیه مسئولیت داشتند، چند سال گذشت، بنی امیه‌ای ها هم اخراج کردند و فقط اقوام درجه یک خود را نگه داشتند.

پسرداییِ عثمان شانزده سال داشت که بصره را به او دادند!

استدلال عثمان هم این بود که وقتی از او می‌پرسیدند چرا این کار را می‌کنی و بیت المال سنگین مسلمین را به این‌ها می‌دهی؟ می‌گفت: این صله رحم است و دستور پیامبر است!

در نهایت هم یکی از برادران شیری عثمان که در مصر مسئولیت داشت، آنقدر به مردم فشار آورد که در آنجا طغیان شد و او را کشتند.

بعد هم همین مسیر ادامه پیدا کرد تا بالاخره یک قوم دیگری با بهانه‌ای آمد و این‌ها را کشت و بنی عباس بر سر کار آمد. مسیر بنی عباس هم تمحیص بود، تمحیص این‌ها هم یعنی «هرچه اموی‌تر»!

تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای زمان‌های مختلف

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای تمام اتفاقات زمان خودش و بعد از خودش تدبیر کرده است.

مثال سگ‌های حوأب و روایاتی که فرمودند «لَيَرِدَنَّ عَلَيَّ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِي الحَوْضَ»،[7] این‌ها صحابی من بودند، چرا نمی‌گذارید این‌ها به سمت بهشت بیایند، می‌گویند: «فَيَقُولُ: لاَ تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ» می‌گویند: نمی‌دانی بعد از تو چه احداث‌هایی و بدعت‌هایی کردند و حادثه‌هایی آفریدند.

شارحان بزرگوار در اینجا به سختی افتاده‌اند.

جلسه گذشته عرض کردیم که بانویی عرض کرد «قَالَتْ عَائِشَةُ، وَكَانَتْ تُحَدِّثُ نَفْسَهَا أَنْ تُدْفَنَ فِي بَيْتِهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ … إِنِّي أَحْدَثْتُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَدَثًا»،[8] که من جزو آن حادثه‌آفرینان هستم.

یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم غیر از اینکه مسیر را مشخص می‌کردند، روی بزنگاه‌ها هم کدگذاری می‌کردند که لو برود و حق آشکار بشود.

بعد به زاویه‌ی دیگری آمدیم و عرض کردیم: در تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این بود که بعد از خودشان، کاری که خودشان می‌توانند بعنوان خاتم الأنبیاء انجام بدهند را امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌توانند انجام بدهنند، چون مقام اثبات و شرایط‌شان متفاوت بود. این کار را بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تقسیم کردند.

بلاتشبیه حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت سجّاد علیه السلام در خطبه‌ها تقسیم کار کردند، معمولاً همه‌ی حرف‌های خطرناک و حرف‌های تند را حضرت زینب کبری سلام الله علیها می‌زنند، تبیین‌هایی که به آن تندی نیست ولی مبنا هست، در بیان حضرت سجّاد سلام الله علیه است. حضرت سجّاد علیه السلام معارضه نمی‌کنند. تقسیم کردند.

علّت این امر چه بود؟ علّت این بود که ماجرای نفاق، مهم‌تر از بیان علم، پرده‌برداری و پذیرش اجتماعی از اینکه طرف روبرو منافق است، مهم است. باید معلوم بشود که منافق «منافق» است. باید وجدان‌ها را جذب کرد. مسئله علمی نبود.

برای همین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کردند به معرّفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، علی‌رغم اینکه معمولاً کسی را معرّفی نمی‌کنند. بنا بر این نیست که اولیای خدا را فاش کنند. اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فاش شدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باید شناخته بشوند، چون ایشان مقامی دارند که قرار است صحبت کنند، قرار است ادّعاهایی کنند که جامعه باید ایشان را بشناسد.

خیلی از جملاتی که شما از امام صادق علیه السلام می‌شنوید و روی چشم خودتان می‌گذارید، اگر بگویند کاشانی گفته است، می‌گویید کاشانی برای خودش گفته است.

زمانی هست که می‌گویند کاشانی از یک روایت قطعی از امام صادق علیه السلام گفته است، دوباره شما آن روایت را روی چشم خودتان می‌گذارید.

یعنی کاشانی کاره‌ای نیست.

طرف نزد زراره رسید و سؤال کرد، ایشان هم پاسخ داد، طرف روبرو پرسید: آیا این حرف توست یا حرف امام صادق علیه السلام است؟ تو محترم هستی، فقیه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستی، اما قولِ حجّت، قولِ امام صادق علیه السلام است.

یعنی زراره هرچقدر هم آدم ویژه‌ای باشد، زراره سلام الله علیه خیلی هم ویژه است، امام امام صادق علیه السلام نیست.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کاری کردند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن جایگاه را در ذهن‌ها داشته باشند. خودِ این موضوع جزو تدابیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرّفی کنند.

مگر می‌شود؟

بنای ما بر پاسخ به شبهات نیست، ما متّهم نیستیم که بخواهیم گوشه‌ای بایستیم و مدام از خودمان دفاع کنیم، وقتی حرف خودمان را می‌زنیم، درواقع به شبهه هم پاسخ می‌دهیم.

آقایان چیزی در ذهن خودشان دارند که خیلی بسیط است، مدام می‌گوید «مگر می‌شود؟».

مثلاً می‌گویند: مگر می‌شود که مردم بعد از هفتاد روز فراموش کنند؟ مگر می‌شود یاران پیامبر که در جنگ‌ها پیامبر را یاری می‌کردند، ناگهان خانواده پیامبر را رها کنند که به خانه دختر ایشان حمله بشود؟ مگر می‌شود؟

اول باید این موضوع تبیین بشود که «بله! می‌شود». استبعاد ندارد.

کسانی که در جنگ‌ها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رها می‌کردند که دشمن درگیر پیامبر بشود که این‌ها جان خودشان را نجات بدهند، مسلّماً چیزهای دیگر را بر پیامبر مقدّم می‌دانند. قبیله‌ی خود را بر پیامبر مقدّم می‌دانستند، جان خود را بر پیامبر مقدّم می‌دانستند، پول خودشان را بر پیامبر مقدّم می‌دانستند.

شرح زمینه صدور خطبه فدکیه

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حداقل روزانه دو مرتبه دیدار خصوصی داشتند. این بزرگواران تا قیام قیامت با هم حرف دارند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نُه همسر داشتند و بطور نوبتی هر شب در خانه‌ی یکی از این همسران استراحت می‌کردند، یعنی روز دهم به خانه‌ی نفر اول می‌رفتند. صبح هم مشغول کارهای زیادی مانند وحی و حکومتداری و… بودند.

هر روز صبح یک دیدار خصوصی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داشتند، شب‌ها هم یک مرتبه دیدار خصوصی داشتند.

اگر حضرت صفیّه سلام الله علیها بودند، اگر حضرت مَیمونه سلام الله علیها بودند، می‌گفتند ما در بین اصحاب شما علی علیه السلام را خیلی دوست داریم. چرا اصحاب شما علی را کم دوست دارند؟

یعنی اعتراض نمی‌کردند.

ولی آن همسر شروع می‌کرد به اعتراض کردن.

علم مانع اعتراض نیست. این شخص می‌دانست طرف روبروی او پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، ولی باز هم اعتراض می‌کرد!

چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی باسواد و عجیب بودند، آن‌ها می‌گفتند اگر ما هم با پیامبر دیدار خصوصی داشته باشیم همینطور می‌شویم.

تاریخ می‌داند که اکثریت اصحاب حال این موضوع را نداشتند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سؤال کنند!

البته این چیز خیلی عجیبی نیست، اگر ما آدم‌هایی هستیم که خیلی کنجکاو نیستیم و اهل کتاب خواندن نیستیم، نباید از آن‌ها تعجّب کنیم.

رابطه‌ی خصوصی خدای متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این قرآن کریم است.

ان شاء الله خدای متعال حاج آقا مجتبی را رحمت کند، ایشان می‌فرمودند: حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «قرآن» است. قرآن تصویرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، «عَلِیٌ مَعَ القُرْآنُ وَالقَرْآنُ مَعَ عَلِی، ‏‏لَنْ یَفْتَرِقا حتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوض».

حاج آقا مجتبی می‌فرمودند: اگر کسی فکر می‌کند عاشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است و با قرآن انس ندارد، معلوم است که عاشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم نیست.

همانطور که ما حال نداریم، آن‌ها هم حال نداشتند. یعنی فکر نکنید که ما با آدم‌های عجیبِ یک سر و دو گوشِ عجیب و غریب طرف هستیم.

شب گذشته وقتی من به منزل رسیدم، گزارشگر صدا و سیما جمله‌ای گفت که همه‌ی وجود بنده آتش گرفت. گفت: ما خیلی شانس آوردیم که در روزگاری به دنیا آمدیم که لیونل مسی و کریس رونالدو… خدا شاهد است که صدا و سیما باید بیانیه بدهد و عذرخواهی کند.

ما در روزگاری به دنیا آمده‌ایم که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف و علامه امینی رضوان الله تعالی علیه و عبقات الأنوار دیده‌ایم!

این صدا و سیمای جمهوری اسلامی است؟ یعنی ما هم از این گیج بودن‌ها داریم.

این مردم حال این را نداشتند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سؤال کنند، بعد می‌گفتند اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با هم جلسه‌ی خصوصی داشتند، ما هم مانند علی می‌شدیم!

هیچ کسی نمی‌تواند با خدای متعال دربیفتد، «وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ».[9]

جمعیت زیاد است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که نمی‌توانند همه‌ی زمان خود را برای این امر اختصاص بدهد. خدای متعال فرمود صدقه بدهید (به هر میزانی که دوست دارید) و بصورت خصوصی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کنید.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک دینار داشتند و آن را به ده درهم تبدیل کردند. وقتی جلسه‌ی اول برگزار شد، آیه‌ی بعدی آمد و این امر را متوقف کرد.

مفسّران در تفسیر این آیه بیچاره شده‌اند. گفتند لابد فلانی و فلانی در مدینه نبودند، شاید هم کار واجبی نداشتند!

اما آیه چه می‌گوید؟ «أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ»،[10] ای بدبخت‌ها! ترسیدید در راه خدا به فقرا پول بدهید که ثواب هم دارد؟

در بین اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آدم‌هایی که عاشق پیغمبر وجود داشتند، اما آدم‌های اینقدر سخیف هم بودند.

یک درهم صدقه چیست؟ ندادند! این دیگر آیه است، تاریخ نیست که بگویند قبول داریم یا نداریم، خود قرآن نشان می‌دهد که کسانی که علم داشتند و یقین داشتند، به علم و یقین خود عمل نکردند.

این آن چیزی است که محل بحث ماست و می‌خواهیم ان شاء الله بر حسب آن چند جلسه در مورد خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتگو کنیم. اگر آن بستر معلوم نشود، به نظر بنده کلمات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درست فهم نمی‌شود. یعنی بنده الآن شرح زمینه‌ی صدور خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را عرض می‌کنم. چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور صحبت کردند؟ چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها استدلالی صحبت نکردند؟

کفر چیست؟ کافر کیست؟

ان شاء الله خدای متعال علامه طباطبایی را رحمت کند، ایشان می‌فرمایند: ایمان فقط علم نیست، لازمه‌ی ایمان «عمل» هم هست، اگر عمل نباشد، علم هست، ولی ایمان نیست. آن کسی که می‌گوید «من مؤمن هستم» ویژگی‌هایی دارد.

اقرار به پیامبریِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کافی نیست، منافقان می‌دانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیامبر هستند و اقرار هم کرده‌اند، ولی دروغ می‌گویند و قبول هم ندارند. حداقل بعضی از منافقین این را می‌دانند.

مسئله‌ی کفر مطرح است. در مسئله‌ی کفر اینطور نیست که شما علم نداشته باشید، آدمی که علم نداشته باشد و خود او هم در علم نداشتن مقصر نباشد به جهنّم نمی‌رود. کسی به جهنّم می‌رود که علم دارد ولی زیر بار نمی‌رود. یعنی عامل بیرونی مانع فهم و اقرار و بیان می‌شود.

خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید که از قوم موسی، بجز عده‌ای از نزدیکان او، ایمان نیاوردند.

چرا؟ مگر آیات حضرت موسی علیه السلام ایراد داشت؟ نخیر! در صفحه 218 قرآن کریم فرموده است: «فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ»،[11] چرا؟ حضرت موسی علیه السلام که با عصای خود معجزه کردند، این‌ها دیگر چه چیزی می‌خواستند؟ می‌گوید مسئله این نیست که علم نداشته باشند «عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ» از فرعون می‌ترسیدند که این‌ها را دچار فتنه و عذاب و شکنجه و غارت و تهدید کند. می‌ترسیدند.

مسئله‌ی ایمان و اقرار فقط به علم نیست، نبایستی عامل بیرونی باشد. عامل بیرونی مهم است. در «کفر» عامل بیرونی هست. در کفر یک مسئله‌ی روانشناختی هم هست، کفر به معنای نپذیرفتن خدا نیست. کفر این است که بدانی خدا هست و بعد انکار کنی.

«مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا»،[12] تا زمانی که علم نباشد و حجّت نباشد که عذابی نمی‌کند، یعنی تا وقتی کسی نمی‌داند که نمی‌داند. به اندازه‌ای که فهمیده است اگر عمل کند که عمل کرده است و مؤمن است و اگر عمل نکند کافر است. کافر منکر خدای متعال نیست. کافر کسی است که «فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ»،[13] وقتی شناخت انکار کرد. یعنی اگر بفهمد و انکار کند کافر است. «جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُم».[14] یقین دارد ولی نمی‌پذیرد. به هر دلیلی نمی‌‌خواهد بپذیرد.

این موضوع برای ما هم هست. خیلی از کسانی که در این ماجراهای اخیر دشنام می‌دادند…

سه سر در ماجرای اخیر

ما در این ماجرای اخیر سه سر داریم.

یک سر مردمِ معترض به بعضی از وضع موجود، که نمی‌دانم چند درصد هستند، نمی‌گویم هشتاد درصد هستند، نمی‌گویم سی درصد هستند، نمی‌گویم نود درصد هستند، ولی زیاد هستند، این‌ها به وضع موجود اعتراض دارند.

جمعی هم مسئولین و حکمرانان هستند و طرفداران صبور آن‌ها. یعنی پول و امتیازی دریافت نکرده‌اند ولی پای کار ایستاده‌اند. بعضی چیزها را هم با کرامت ندید می‌گیرند، با اینکه حق دارند و می‌توانند اعتراض کنند.

اقلیتی هم داریم که مثلاً وحشیگری می‌کنند، آدم می‌کشند، به زور می‌گوید اگر با من همراه نشوی شیشه‌ی تو را می‌شکنم. رعب ایجاد می‌کند. به قرآن کریم اهانت می‌کند. غلط‌های اضافه می‌کند.

آن بدنه‌ی اول اعتراض دارند، آنجایی که شما می‌بینید که همه‌ی حقایق در خطر است، آنجا سخت است که شما اعتراض خودتان را که شاید حق هم هست ندید بگیرید و بگویید دیگر بین این دو طرف، حق معلوم است. در این هنگام هم به نفع کسی که واضح است حق است اعلام موضع کنید، علی رغم اینکه اعتراض هم هست. آن اعتراض، آن بغض، آن کینه، آن نفرت که شاید حق باشد، عاملِ مانع است. این خطرناک است.

اگر کسی به حق (هر چیزی که دید حق است) عمل کند عذر دارد، اگر در مقدّمات آن خطای فاحش نکرده باشد. اما اگر حق را فهمید…

تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در ماجرای حدیث عمّار

ما در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک جامعه‌ای بودیم که این عامل بیرونی خیلی پُررنگ بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم برای اینکه به این‌ها بفهمانند، واضح عمل می‌کردند، که حجّت تمام بشود، که بشود وجدان‌های مردم را سرِ خط کرد، که فصل الخطاب باشد.

مثلاً ببینید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد صفّین چه کرده‌اند و این‌ها باز هم گوش نکردند. فقط آیات مربوط به این موضوع را می‌خوانم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای اینکه اگر مردم در جایی گیر کردند، بتوانند به مسیر حق برگردند، تدبیر دارند.

آیه 221 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ»،[15] با زنان مشرک ازدواج نکنید، اگر با کنیزِ مؤمن ازدواج کنید بهتر است، ولو اینکه پول و اصل و نَسَب نداشته باشد. به بانوان می‌فرماید: با مرد مشرک ازدواج نکنید، اگر با برده‌ی مؤمن ازدواج کنید، ولو بعضی از جایگاه‌های اجتماعی و ثروت و… را نداشته باشد، بهتر است. بعد می‌فرماید: «أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» مشرکان به آتش دعوت می‌کنند. یعنی به هر چیزی که دعوت می‌کنند، نهایتِ آن «آتش و دروغ و سراب» است. مدرنیته شما را به سمت هر چیزی که دعوت کند، که مانند یک کیک تولّدی که ظاهر آن بزک شده است اما داخل آن پر از کثیفی است، به هر چیزی دعوت کنند ناپاکی و آتش است، عدم است. «وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ» خدا به حق دعوت می‌کند، به بهشت، به راستی، به درستی، به وجود.

همه‌ی آن عدم است و همه‌ی این وجود، همه‌ی آن شرّ است و همه‌ی این خیر. تفاوت مشرک و موحد در این است که موحد به بهشت دعوت می‌کند و مشرک به بهشت.

در صفحه 390 قرآن کریم، سوره مبارکه قصص در مورد حضرت موسی علیه السلام و فرعون می‌فرماید: موسی آمد و چه کرد و آیات را نشان داد و بیّنات را معرّفی کرد، «وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ»،[16] این‌ها استکبار کردند. با اینکه می‌دانستند چه چیزی درست است استکبار کردند.

بعد خدای متعال در آیات پایانی صفحه 390 قرآن کریم می‌فرماید: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»،[17] من فرعون را جزو امامان دعوت کننده به آتش قرار دادم.

این «جَعَلْنَا» تکوینی است، جزو سنّت است. در جاهای دیگر هم فرموده است که «كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»،[18] خودم برای هر پیامبری دشمن قرار دادم.

اصلاً باید جبهه‌ی حق و باطل معلوم باشد، هر دو پرچم دارند. یا بگو خودم اذن داده‌ام که اینطور بشود.

دشمن بزرگ پیامبر که از شیطان‌های انس و جن هستند، چه کسانی هستند؟

در رمزهای ائمه علیهم السلام به یک نفر «فرعون» گفته‌اند، که به همان شخص «شیطان» هم گفته‌اند.

کسی گفته بود که من شیطانی دارم که مرا احاطه کرده است، اگر من غضبناک شدم از من فرار کنید. یک شاعر شیعه در شعر خود می‌گوید: آن دوست او شیطان او بود!

«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»، ائمه‌ای داریم که به آتش دعوت می‌کنند، «وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ» روز قیامت هم کس و کار و کمک‌کار ندارند، «وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً»[19] در این دنیا ملعون هستند. یعنی از رحمت من دور هستند. «وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ» روز قیامت هم بیچاره‌ی بی‌آبرو هستند.

در جای دیگری هم می‌فرماید: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ»،[20] موسی [علیه السلام] را با معجزات زیادی به سراغ این‌ها فرستادیم، «إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ»[21] به سمت فرعون و دوستان و لشگر او، «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ» ولی این‌ها حرف فرعون را گوش کردند! چون مسئله‌ی آن‌ها علم نیست! «وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ» فرعون که حرف حساب نمی‌زد.

«يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[22] این فرعون روز قیامت یاران خود را می‌گیرد و «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ». فرعون که آن‌ها را به آتش نمی‌اندازد، یعنی اینجا این‌ها را به آتش دعوت می‌کند، «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» هستند، در نتیجه، درواقع روز قیامت طرفداران فرعون می‌گویند این فرعون ما را به آتش دعوت کرد و ما اطاعت کردیم. دوباره تکرار می‌کند که فرعون یاران خود را می‌گیرد و به آتش می‌اندازد، «وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» که این چه بد ورودی است. پناه بر خدا.

«وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ لَعْنَةً»[23] در این دنیا از رحمت حضرت حق محروم هستند، «وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ» روز قیامت هم بدبخت هستند.

پس روشن است که فرعون نماد چه چیزهایی است، حضرت موسی علیه السلام نماد چه چیزهایی هستند.

من یک نفر از شیعه و غیرشیعه را نمی‌شناسم که بگوید این روایت درست نیست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سی سال قبل، درست‌تر بگویم، سال یکم هجری، (یعنی سی و هفت سال قبل از رخداد) در ساخت مسجد پیامبر در مدینه، وقتی عمّار در حال کمک به ساخت مسجد بود و بلوک‌ها را دو عدد دو عدد جابجا می‌کرد، فرمودند: «وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلنَّارِ»،[24] عمّار مرا گروه ظالم می‌کشند، عمّار آن‌ها را به بهشت دعوت می‌کند و آن‌ها عمّار را به جهنّم دعوت می‌کنند.

معنا روشن است.

برای همین بعضی‌ها گیر کرده‌اند، بعضی‌ها گفته‌اند شاید در مورد مشرکین است، بعد به یکدیگر خندیده‌اند و گفتنه‌اند که قاتل عمّار که مشرکین نبودند! گفته‌اند که شاید منظور خوارج بوده‌اند، جواب این است که وقتی عمّار شهید شد هنوز خوارج نبودند و خوارج بعد از آن ظهور کردند!

آیا کسی هست که شک داشته باشد که این کلامِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است؟ نه!

ابن حجر عسقلانی می‌گوید این حدیث بیش از اینکه فضیلتِ عمّار باشد، فضیلتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، چون عمّار که امام نبود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امامِ دعوت‌کنندگان به بهشت هستند!

امام گروه ظالم در آن طرف هم «معاویه» بود! معاویه هم امام دعوت به آتش است. «وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ لَعْنَةً» در این دنیا ملعون هستند! این هم وابسته به گفتنِ من و شما نیست. در آخرت هم «لَا يُنْصَرُونَ» و «مِنَ الْمَقْبُوحِينَ» هستند.

آدم توقع دارد که مسئله حل شده باشد.

بعد از قتل عمّار هم در افکار عمومی زلزله‌ای هم شد، ولی اتفاقی رخ نداد! در حکمیت گفتند که ببینیم که حق با علی است یا معاویه؟!!!

می‌خواهید بروید و کجا را بگردید؟

مسئله حق و باطل نبود، مسئله آن عوامل بیرونی بود.

باید فکر کنیم که ببینیم چکار کنیم کسی را که دل در گروی منافقان داده است و همراه شده است و رسانه‌ی دشمن را دنبال و پیروی و ترویج می‌کند، برگردد. یعنی آن کسی را عرض می‌کنم که علم دارد.

واقعاً دیگر بعد از قتل عمّار…

ماجرای عمّار سلام الله علیه در فهم سقیفه مؤثّر است. چون دیگر کسی نباید بگوید «مگر می‌شود؟»، چون حالا شده است. هیچ کسی هم در این موضوع هیچ جوابی ندارد.

معاویه بیشتر عامل بیرونیِ کتمان حق است یا قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؟ انگیزه برای حمایت چه کسی بیشتر است؟ چه کسی در کتمان و انکار بیشتر اثر دارد؟ چرا ائمه‌ی ما به او «فرعون» فرموده‌اند؟ روی مبانی دین فرموده‌اند.

چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حادثه هجوم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دفاع نکردند؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تدبیر کردند، یکی از تدبیرها این بود که فرمودند، بخاطر نفاق غلیظ جامعه، وقتی من از دنیا رفتم فاطمه [سلام الله علیها] میداندار است. فرمودند: «يَا عَلِيُّ اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ»[25] دستورات فاطمه [سلام الله علیها] را اطاعت کن.

اگر کسی فضا را درک کرده باشد و به اندازه‌ی خیلی کمی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بشناسد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که وقتی می‌دیدند کنیز مطبخی کنار خیابان گریه می‌کند، انگار که میخکوب شده‌اند، نمی‌توانند بی‌خیال بروند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که وقتی دیدند زنی از همسر خود ترسیده است و بیرون آمده است، می‌روند و به روی همسر این زن شمشیر می‌کشند.

برنامه‌ریزی کرده بودند، یقین داشتند که اگر حمله کنند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قطعاً دفاع می‌کنند، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را می‌کشند و کار تمام می‌شود.

اگر همه‌ی عرایض این پنج جلسه بی‌اثر باشد، ان شاء الله این مطلبی که عرض می‌کنم برای شما یادگاری بماند.

ما برای ثواب عزاداری به عزای فاطمیّه نمی‌آییم، گرچه ثواب هم دارد. ما در فاطمیّه برای تسلیت گفتن به امام زمان ارواحنا فداه نمی‌آییم، گرچه این کار را هم می‌کنیم. تفاوت ما در فاطمیّه با بقیه‌ی جاها در این است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سه جهت برای دفاع نکردن از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرموده‌اند.

یک جهت آن آیه قرآن کریم است، یک جهت آن حکم عقل است، یک جهت هم دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

زمانی هست که همسایه‌ی ما از دنیا می‌رود، من هم در مجلس ختم او شرکت می‌کنم، دقایقی می‌روم که تسلیت عرض کنم. اما زمانی هست که عده‌ای می‌خواهند مرا در خیابان بکشند، پسر همسایه می‌آید تا مرا نجات بدهد، او کشته می‌شود و من سالم می‌مانم. شما چطور در این مجلس شرکت می‌کنید؟ آیا برای تسلیت گفتن می‌روید؟ نه! شما صاحب عزا هستید. می‌گویید این پسر ایثار کرد و من را نجات داد و خودش کشته شد.

روایات فراوانی وجود دارد و طُرُقِ متعدده‌ای دارد، از اغراض غیبتِ امام زمان ارواحنا فداه است، از آن چیزهایی است که همه‌ی موضوع غیبت امام زمان ارواحنا فداه به اراده‌ی ما وابسته نیست، یکی از آن‌ها این است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که «أَ لَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَوِيّاً فِي دِينِ اَللَّهِ؟»[26] مگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قوی و شجاع نبودند؟ چطور ایستادند تا به خانه‌ی ایشان حمله کردند؟

امام صادق علیه السلام فرمودند: «آيَةٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَعَتْهُ» آیه‌ای از کتاب خدا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگه داشت.

یعنی شما ببینید با چه کسی طرف هستید؟ وقتی کمی شرایط ما جابجا می‌شود سریع شکایت می‌کنیم…

آن لحظه‌ای که آن ملعون‌ها در حال حمله به خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند اگر ورود کنند کشته می‌شوند.

کشته شدن که برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چیزی نیست، اگر دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقدّم نبود که صد مرتبه دعای شهادتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اجابت شده بود.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعا کرده بودند «أَنْ لاَ يَقْبِضَهُ قَبْلِي»[27] علی قبل از من از دنیا نرود، من نمی‌توانم تحمّل کنم.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال رفتن برای مبارزه با عمرو بن عبدود بودند، مانند ماجرای رفتنِ حضرت علی اکبر علیه السلام به میدان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست به آسمان گرفتند و عرض کردند: «اَللَّهُمَّ لا تَذَرْنی‏ فَرْداً» خدایا مرا تنها نگذار «وَ أنْتَ خَیْرُ الوَارِثِین»… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شوق شهادت داشت، چون دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقدّم بود مانع می‌شد، وگرنه اجابت شده بود و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شهادت رسیده بودند.

ولی در اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند اگر به میدان بروند و درگیری بشود، خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن درگیری به شهادت می‌رسند. زمین بدون حجّت اقامه پیدا نمی‌کند. قیامت می‌شد. فرصتِ اینکه عدّه‌ای قرار است به دنیا بیایند، تعبیر روایات از آن‌ها «ودایع» است، ان شاء الله اگر عاقبت به خیر از دنیا بروید شما هم جزو آن ودایع هستید… عدّه‌ای باید به این دنیا بیایند، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً بِوِلَایَةِ أمِیرالمُؤمِنِین وَ إِمَّا كَفُوراً بِجَحدِ وِلَایَةِ أمِیرالمُؤمِنِین». امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند هنوز این ودایع به دنیا نیامده‌اند.

در بحث مهدویت هم می‌گوید که امام زمان ارواحنا فداه زمانی تشریف می‌آورند که همه‌ی ودایع آمده باشند.

ساده‌ی این موضوع یعنی اینکه برای اینکه حقیقت به من و شما و صد سال قبل از ما و بعد از ما عرضه بشود، این آیه «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا اَلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»[28] جلوی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند باید عدّه‌ای بیایند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند وظیفه این است که الان نباید اقدام کند.

نسبت ما در موضوع فاطمیّه با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، نسبتِ آن کسی است که همسر او برای نجات ما، برای شناخت ما، جان خود را از دست داده است.

فاطمیّه چیزی نیست که ما برای ثواب شرکت کنیم، فاطمیّه همه‌ی وجود و هویّت ماست، ما بدهکار هستیم.

می‌دانستند کار تمام است و می‌گفتند حتماً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اقدام می‌کند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اقدام نکردند.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

چون شب شهادت است، من همیشه شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک روضه می‌خوانم.

اگر هفتادمین روز روزِ شهادت باشد یا نود و پنجمین روز، در هر صورت، سی چهل روز است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بستری هستند، به مرور دیگر «ذَابَ لَحْمُهَا»[29] دیگر گوشت تن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آب شده بود، «نَحَلَ جِسْمُهَا» جسم از بین رفت، «وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ» گویی ملحفه را روی زمین انداخته‌اند نه روی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها…

وضع معلوم است، این روزهای آخر دیگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حیاط در حال ساختن تابوت هم هستند…

ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد که مریض بدحال داشته باشید، هر تماسی گرفته شود ذهن شما بهم می‌ریزد… همه منتظر خبر هستند، دیگر صدا جوهر ندارد، حتّی نمی‌تواند بنشیند، بچه‌ها هم دور حضرت نشسته‌اند…

ان شاء الله خدای متعال نیاورد که در هیچ خانه‌ای مادرِ جوان مریض شود… اگر بچه‌های خردسال دور او بنشینند، هیچ چیزی دلشان را خوش نمی‌کند، هیچ چیزی حواسشان را پرت نمی‌کند، نگران هستند، مدام مادر را نگاه می‌کنند…

مانند فردا روزی، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌دانستند که شب خیلی سختی دارند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دستوراتی داده بودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دستور این بود که بخاطر آن دو نفر مرا شبانه غسل بده و شبانه دفن کن، معلوم است که این‌ها جهتِ اعتراضی دارد، اما اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی! از روی لباس غسل بده، این برای مراعات حالِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود. برای اینکه مراعات کنند، خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با کمک خادمه‌ی خود سَلمَی… در بعضی از نقل‌ها أسماء است، أسماء و سَلمَی دو خواهرِ ولایتمدارِ عظیم الشّأن هستند، احتمالاً سَلمَی است… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با کمکِ سَلمَی به حالت نیمه‌نشسته درآمد… لباس‌ها را عوض کرد و خون‌ها را شست که شب نیاز نباشد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مجبور بشوند چند مرتبه دست مبارک خود را بکشند… آخرین کارهایی که از دستشان برمی‌آمد که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کمک کند را کردند… لباس‌ها را عوض کردند، لباس‌های بچه‌ها را هم عوض کردند، مجمل گفته‌اند، نگفته‌اند چه کرد، نگفته‌اند که آیا دست به سرِ بچه‌ها کشیدند یا نه… در روایتی هست که وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بچه‌ها را نگاه می‌کردند، یتیمی‌شان را می‌دیدند…

بچه‌ها نشسته بودند و دیدند مادر بعد از حدود چهل روز، امروز به سختی توانسته است بنشیند، گفتند به مسجد برویم و نماز شکر بخوانیم، ان شاء الله خدای متعال مادرمان را شفاء بدهد…

همینکه بچه‌ها رفتند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با همان صدای بی‌جوهر به سَلمَی فرمودند: پاهای مرا رو به قبله کن، پارچه‌ای روی صورت من بکش و عقب بایست، لحظه‌ای که گذشت جلو بیا و مرا صدا بزن، اگر جواب ندادم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خبر کن، به او گفته‌ام که باید چکار کند…

سَلمَی عقب ایستاد و مضطرب بود، لحظاتی گذشت، آمد و روبند را کنار زد، در نقل متأخری می‌گوید دید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دست راست خود را روی صورت خویش گذاشته‌اند، می‌دانند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم این پارچه را کنار خواهند زد…

«كَلِّمِينِي یَا بِنْتَ رَسُولَ الله… كَلِّمِينِي یَا فَاطمةُ الزَّهرا»… صدا زد، پارچه را سر جای خود گذاشت و عقب عقب رفت، همینطور که حیرت‌زده بود که باید چکار کند… ان شاء الله خدای متعال هیچ وقت شما را ناامید نکند… ناگهان این دو آقازاده وارد شدند…

اگر فضا را دیده باشیم، وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه وارد شدند اول مادر را نگاه کردند، توقع داشتند که مادر تکیه داده باشد، ولی دیدند خوابیده است و پارچه روی صورت ایشان است، فرمودند: «مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ»[30] آیا مادرمان خوابیده است، چرا روی صورتشان پارچه انداخته‌ای؟

سَلمَی نتوانست مقاومت کند، زمینه‌سازی نکرد، گفت: «مَاتَت اُمُّکُمَا فَاطِمَة»… مادرتان راحت شد…

نگاهی به این دو آقازاده کرد و دید پشت هم حرکت کردند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جلو بودند و امام حسین علیه السلام پشت سر. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کنار مادر نشست و پارچه را برداشت، یک مرتبه آرام بوسید، دوست ندارد باور کند، آرام بوسید، «كَلِّمِينِي يَا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُكِ اَلْحَسَنُ»… مجدد تکرار کرد… بعد عرض کرد: مادر! بند دلم در حال پاره شدن است…

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه همیشه خود را برای امام حسین علیه السلام سپر کردند، همیشه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه دردسرها را به جان خود خریدند، ولی وقتی اینجا از پاسخ دادن ناامید شدند، برگشتند و به امام حسین علیه السلام اشاره کردند، حسین جان! تو بیا! شاید جواب تو را بدهند… «فَجَاءَ الحُسَیْن، فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحْتَ قَدَمَیْهَا» صورت را کفِ پای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذاشتند، «كَلِّمِينِي يَا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُكِ اَلْحُسَيْنُ»

سَلمَی می‌گوید: من نمی‌دانستم باید چکار کنم، عرض کردم که بروید و پدرتان را خبر کنید، من نمی‌توانستم این بزرگواران را آرام کن، این بزرگواران الآن با آرامش و شوقی از مسجد آمده بودند، دو آقازاده دوباره به مسجد برگشتند… همینکه به منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه کردند، شروع کردند به گریه کردن…

بعضی از اصحاب تعجّب کردند، جلو دویدند و گفتند: چه شده است؟ آیا به یاد جدّتان افتاده‌اید؟ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «مَاتَتْ اُمُّکُمَا فَاطِمَة»

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو به قبله در حال عبادت کردن بودند، چهارزانو نشسته بودند، نایستاده بودند، سطح اتّکاء داشتند، راوی می‌گوید: همینکه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه این جمله را فرمودند، من برگشتم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگاه کردم، دیدم «فَوَقَعَ عَلِیٌ عَلَی وَجْهِه» انگار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با صورت به زمین خوردند… صورت ایشان به زمین نزدیک بود که فرمودند: «بَمَنِ العَزَاء یَا بِنْتَ رَسُولِ الله» دردم را به چه کسی بگویم؟…


 

[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه انبیاء، آیه 107 (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ)

[5] سوره مبارکه توبه، آیه 128 (لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ)

[6] نهج البلاغه، خطبه 16 (و من كلام له (علیه السلام) لما بُويِعَ في المدينة و فيها يخبر الناس بعلمه بما تئول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلى أقسام‏: ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ، إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ، أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه وآله)، وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا، وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ.)

[7] صحیح بخاری، جلد 8، صفحه 120 (حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا وُهَيْبٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ، عَنْ أَنَسٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: ” لَيَرِدَنَّ عَلَيَّ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِي الحَوْضَ، حَتَّى عَرَفْتُهُمْ اخْتُلِجُوا دُونِي، فَأَقُولُ: أَصْحَابِي، فَيَقُولُ: لاَ تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ “)

[8] المستدرك على الصحيحين ، جلد 4 ، صفحه 7 (حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا أَبُو الْبَخْتَرِيِّ عَبْدُ اللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ الْعَبْدِيِّ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا وَكَانَتْ تُحَدِّثُ نَفْسَهَا أَنْ تُدْفَنَ فِي بَيْتِهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ، فَقَالَتْ: «إِنِّي أَحْدَثْتُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَدَثًا ادْفُنُونِي مَعَ أَزْوَاجِهِ» فَدُفِنَتْ بِالْبَقِيعِ «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ» (على شرط البخاري ومسلم)

[9]

[10] سوره مبارکه مجادله، آیه 13 (أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)

[11] سوره مبارکه یونس، آیه 83 (فَمَا آمَنَ لِمُوسَىٰ إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَىٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ ۚ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ)

[12] سوره مبارکه اسراء، آیه 15 (مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا)

[13] سوره مبارکه بقره، آیه 89 (وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ)

[14] سوره مبارکه نمل، آیه 14 (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ)

[15] سوره مبارکه بقره، آیه 221 (وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ ۗ أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ)

[16] سوره مبارکه قصص، آیه 39 (وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ)

[17] سوره مبارکه قصص، آیه 41 (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ)

[18] سوره مبارکه انعام، آیه 112 (وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ)

[19] سوره مبارکه قصص، آیه 42 (وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ)

[20] سوره مبارکه غافر، آیه 23

[21] سوره مبارکه هود، آیه 97 (إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ ۖ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ)

[22] سوره مبارکه هود، آیه 98 (يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ ۖ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ)

[23] سوره مبارکه هود، آیه 99 (وَأُتْبِعُوا فِي هَٰذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ)

[24] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ، جلد ۱ ، صفحه ۳۲۴ (أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : قَالَ وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلنَّارِ .)

[25] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۲ ، صفحه ۴۸۴ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُتَقَدِّمِ عَنْ عِيسَى اَلضَّرِيرِ عَنِ اَلْكَاظِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ خُرُوجِ اَلْمَلاَئِكَةِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَقَالَ ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِمَنْ فِي بَيْتِهِ اُخْرُجُوا عَنِّي وَ قَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ كُونِي عَلَى اَلْبَابِ فَلاَ يَقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ اُدْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِيَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ طَوِيلاً وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ بِيَدِهِ اَلْأُخْرَى فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْكَلاَمَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَى اَلْكَلاَمِ فَبَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ لِبُكَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِي وَ أَحْرَقْتَ كَبِدِي لِبُكَائِكَ يَا سَيِّدَ اَلنَّبِيِّينَ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ يَا أَمِينَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ يَا حَبِيبَهُ وَ نَبِيَّهُ مَنْ لِوُلْدِي بَعْدَكَ وَ لِذُلٍّ يَنْزِلُ بِي بَعْدَكَ مَنْ لِعَلِيٍّ أَخِيكَ وَ نَاصِرِ اَلدِّينِ مَنْ لِوَحْيِ اَللَّهِ وَ أَمْرِهِ ثُمَّ بَكَتْ وَ أَكَبَّتْ عَلَى وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَيْهِمْ وَ يَدُهَا فِي يَدِهِ فَوَضَعَهَا فِي يَدِ عَلِيٍّ وَ قَالَ لَهُ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِي فِيهَا وَ إِنَّكَ لِفَاعِلُهُ يَا عَلِيُّ هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ هَذِهِ وَ اَللَّهِ مَرْيَمُ اَلْكُبْرَى أَمَا وَ اَللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِي هَذَا اَلْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اَللَّهَ لَهَا وَ لَكُمْ فَأَعْطَانِي مَا سَأَلْتُهُ يَا عَلِيُّ اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اِعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ وَ كَذَلِكَ رَبِّي وَ مَلاَئِكَتُهُ يَا عَلِيُّ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنِ اِبْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ هَتَكَ حُرْمَتَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ آذَى خَلِيلَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اَللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ ضَمَّ فَاطِمَةَ إِلَيْهِ وَ عَلِيّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّي لَهُمْ وَ لِمَنْ شَايَعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ وَ عَدُوٌّ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ وَ تَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَ عَنْ شِيعَتِهِمْ زَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ اَلنَّارَ ثُمَّ وَ اَللَّهِ يَا فَاطِمَةُ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى قَالَ عِيسَى فَسَأَلْتُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قُلْتُ إِنَّ اَلنَّاسَ قَدْ أَكْثَرُوا فِي أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمَرَ أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ ثُمَّ عُمَرَ فَأَطْرَقَ عَنِّي طَوِيلاً ثُمَّ قَالَ لَيْسَ كَمَا ذَكَرُوا وَ لَكِنَّكَ يَا عِيسَى كَثِيرُ اَلْبَحْثِ عَنِ اَلْأُمُورِ وَ لاَ تَرْضَى عَنْهَا إِلاَّ بِكَشْفِهَا فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّمَا أَسْأَلُ عَمَّا أَنْتَفِعُ بِهِ فِي دِينِي وَ أَتَفَقَّهُ مَخَافَةَ أَنْ أَضَلَّ وَ أَنَا لاَ أَدْرِي وَ لَكِنْ مَتَى أَجِدُ مِثْلَكَ يَكْشِفُهَا لِي فَقَالَ إِنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا ثَقُلَ فِي مَرَضِهِ دَعَا عَلِيّاً فَوَضَعَ رَأْسَهُ فِي حَجْرِهِ وَ أُغْمِيَ عَلَيْهِ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَةُ فَأُؤْذِنَ بِهَا فَخَرَجَتْ عَائِشَةُ فَقَالَتْ يَا عُمَرُ اُخْرُجْ فَصَلِّ بِالنَّاسِ فَقَالَ أَبُوكِ أَوْلَى بِهَا فَقَالَتْ صَدَقْتَ وَ لَكِنَّهُ رَجُلٌ لَيِّنٌ وَ أَكْرَهُ أَنْ يُوَاثِبَهُ اَلْقَوْمُ فَصَلِّ أَنْتَ فَقَالَ لَهَا عُمَرُ بَلْ يُصَلِّي هُوَ وَ أَنَا أَكْفِيهِ إِنْ وَثَبَ وَاثِبٌ أَوْ تَحَرَّكَ مُتَحَرِّكٌ مَعَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُغْمًى عَلَيْهِ لاَ أَرَاهُ يُفِيقُ مِنْهَا وَ اَلرَّجُلُ مَشْغُولٌ بِهِ لاَ يَقْدِرُ أَنْ يُفَارِقَهُ يُرِيدُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَبَادِرْهُ بِالصَّلاَةِ قَبْلَ أَنْ يُفِيقَ فَإِنَّهُ إِنْ أَفَاقَ خِفْتُ أَنْ يَأْمُرَ عَلِيّاً بِالصَّلاَةِ فَقَدْ سَمِعْتُ مُنَاجَاتِهِ مُنْذُ اَللَّيْلَةِ وَ فِي آخِرِ كَلاَمِهِ اَلصَّلاَةَ اَلصَّلاَةَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو بَكْرٍ لِيُصَلِّيَ بِالنَّاسِ فَأَنْكَرَ اَلْقَوْمُ ذَلِكَ ثُمَّ ظَنُّوا أَنَّهُ بِأَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ يُكَبِّرْ حَتَّى أَفَاقَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ اُدْعُوا لِيَ اَلْعَبَّاسَ فَدُعِيَ فَحَمَلَهُ هُوَ وَ عَلِيٌّ فَأَخْرَجَاهُ حَتَّى صَلَّى بِالنَّاسِ وَ إِنَّهُ لَقَاعِدٌ ثُمَّ حُمِلَ فَوُضِعَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَلَمْ يَجْلِسْ بَعْدَ ذَلِكَ عَلَى اَلْمِنْبَرِ وَ اِجْتَمَعَ لَهُ جَمِيعُ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ حَتَّى بَرَزَتِ اَلْعَوَاتِقُ مِنْ خُدُورِهِنَّ فَبَيْنَ بَاكٍ وَ صَائِحٍ وَ صَارِخٍ وَ مُسْتَرْجِعٍ وَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَخْطُبُ سَاعَةً وَ يَسْكُتُ سَاعَةً وَ كَانَ مِمَّا ذَكَرَ فِي خُطْبَتِهِ أَنْ قَالَ يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ مَنْ حَضَرَنِي فِي يَوْمِي هَذَا وَ فِي سَاعَتِي هَذِهِ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمُ اَلْغَائِبَ أَلاَ قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُمْ كِتَابَ اَللَّهِ فِيهِ اَلنُّورُ وَ اَلْهُدَى وَ اَلْبَيَانُ مَا فَرَّطَ اَللَّهُ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ حُجَّةُ اَللَّهِ لِي عَلَيْكُمْ وَ خَلَّفْتُ فِيكُمُ اَلْعَلَمَ اَلْأَكْبَرَ عَلَمَ اَلدِّينِ وَ نُورَ اَلْهُدَى وَصِيِّي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَلاَ هُوَ حَبْلُ اَللَّهِ فَاعْتَصِمُوا بِهِ جَمِيعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا  عَنْهُ وَ اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدٰاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوٰاناً  أَيُّهَا اَلنَّاسُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ كَنْزُ اَللَّهِ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلاَّهُ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ فَقَدْ أَوْفىٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَيْهُ اَللّٰهَ  وَ أَدَّى مَا وَجَبَ عَلَيْهِ وَ مَنْ عَادَاهُ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ جَاءَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَعْمَى وَ أَصَمَّ لاَ حُجَّةَ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَأْتُونِي غَداً بِالدُّنْيَا تَزِفُّونَهَا زَفّاً وَ يَأْتِي أَهْلُ بَيْتِي شُعْثاً غُبْراً مَقْهُورِينَ مَظْلُومِينَ تَسِيلُ دِمَاؤُهُمْ أَمَامَكُمْ وَ بِيعَاتِ اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلشُّورَى لِلْجَهَالَةِ أَلاَ وَ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ آيَاتٌ قَدْ سَمَّاهُمُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ عَرَّفْتُكُمْ وَ بَلَّغَتْكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ لٰكِنِّي أَرٰاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ  لاَ تَرْجِعُنَّ بَعْدِي كُفَّاراً مُرْتَدِّينَ مُتَأَوِّلِينَ لِلْكِتَابِ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ وَ تَبْتَدِعُونَ اَلسُّنَّةَ بِالْهَوَى لِأَنَّ كُلَّ سُنَّةٍ وَ حَدَثٍ وَ كَلاَمٍ خَالَفَ اَلْقُرْآنَ فَهُوَ رَدٌّ وَ بَاطِلٌ اَلْقُرْآنُ إِمَامٌ هُدًى وَ لَهُ قَائِدٌ يَهْدِي إِلَيْهِ وَ يَدْعُو إِلَيْهِ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ  وَلِيُّ اَلْأَمْرِ بَعْدِي وَلِيُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِي وَ حِكْمَتِي وَ سِرِّي وَ عَلاَنِيَتِي وَ مَا وَرِثَهُ اَلنَّبِيُّونَ مِنْ قَبْلِي وَ أَنَا وَارِثٌ وَ مُوَرِّثٌ فَلاَ تَكْذِبَنَّكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَيُّهَا اَلنَّاسُ اَللَّهَ اَللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي فَإِنَّهُمْ أَرْكَانُ اَلدِّينِ وَ مَصَابِيحُ اَلظُّلَمِ وَ مَعْدِنُ اَلْعِلْمِ عَلِيٌّ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَزِيرِي وَ أَمِينِي وَ اَلْقَائِمُ بِأَمْرِي وَ اَلْمُوفِي بِعَهْدِي عَلَى سُنَّتِي – أَوَّلُ اَلنَّاسِ بِي إِيمَاناً وَ آخِرُهُمْ عَهْداً عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ أَوْسَطُهُمْ لِي لِقَاءً يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمْ غَائِبَكُمْ أَلاَ وَ مَنْ أَمَّ قَوْماً إِمَامَةً عَمْيَاءَ وَ فِي اَلْأُمَّةِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَقَدْ كَفَرَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي تَبِعَةٌ فَهَا أَنَا وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ عُدَّةٌ فَلْيَأْتِ فِيهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ ضَامِنٌ لِذَلِكَ كُلِّهِ حَتَّى لاَ يَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَيَّ تِبَاعَةٌ .)

[26] علل الشرایع ، جلد ۱ ، صفحه ۱۴۷ (حَدَّثَنَا اَلْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ اَلْمُظَفَّرِ اَلْعَلَوِيُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ اَلْكَرْخِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ أَ لَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَوِيّاً فِي دِينِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ بَلَى قَالَ فَكَيْفَ ظَهَرَ عَلَيْهِ اَلْقَوْمُ وَ كَيْفَ لَمْ يَدْفَعْهُمْ وَ مَا مَنَعَهُ مِنْ ذَلِكَ قَالَ آيَةٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَعَتْهُ قَالَ قُلْتُ وَ أَيُّ آيَةٍ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا اَلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰاباً أَلِيماً  إِنَّهُ كَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَدَائِعُ مُؤْمِنِينَ فِي أَصْلاَبِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ مُنَافِقِينَ فَلَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِيَقْتُلَ اَلْآبَاءَ حَتَّى تَخْرُجَ اَلْوَدَائِعُ فَلَمَّا خَرَجَ اَلْوَدَائِعُ ظَهَرَ عَلِيٌّ عَلَى مَنْ ظَهَرَ فَقَاتَلَهُ وَ كَذَلِكَ قَائِمُنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَظْهَرَ وَدَائِعُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا ظَهَرَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ فَقَتَلَهُ .)

[27] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۸ (حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُمْرُوسٍ اَلْهَمَدَانِيُّ بِهَمَدَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ اَلْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ اَلْقَحْطَبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ اَلْحَكَمِ بْنِ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْأَوْزَاعِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَةِ كَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِي اَلْأَرْضِ وَ فِي اَلسَّمَاءِ اَلدُّنْيَا كَالْقَمَرِ بِاللَّيْلِ فِي اَلْأَرْضِ أَعْطَى اَللَّهُ عَلِيّاً مِنَ اَلْفَضْلِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ وَ أَعْطَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْفَهْمِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ شَبَّهْتُ لِينَهُ بِلِينِ لُوطٍ وَ خُلُقَهُ بِخُلُقِ يَحْيَى وَ زُهْدَهُ بِزُهْدِ أَيُّوبَ وَ سَخَاهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِيمَ وَ بَهْجَتَهُ بِبَهْجَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ قُوَّتَهُ بِقُوَّةِ دَاوُدَ لَهُ اِسْمٌ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ فِي اَلْجَنَّةِ بَشَّرَنِي بِهِ رَبِّي وَ كَانَتْ لَهُ اَلْبِشَارَةُ عِنْدِي عَلِيٌّ مَحْمُودٌ عِنْدَ اَلْحَقِّ مُزَكًّى عِنْدَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي وَ ظَاهِرَتِي وَ مِصْبَاحِي وَ جَنَّتِي وَ رَفِيقِي آنَسَنِي بِهِ رَبِّي فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لاَ يَقْبِضَهُ قَبْلِي وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَقْبِضَهُ شَهِيداً بَعْدِي أُدْخِلْتُ اَلْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ حُورَ عَلِيٍّ أَكْثَرَ مِنْ وَرَقِ اَلشَّجَرِ وَ قُصُورَ عَلِيٍّ كَعَدَدِ اَلْبَشَرِ – عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً فَقَدْ تَوَلاَّنِي حُبُّ عَلِيٍّ نِعْمَةٌ وَ اِتِّبَاعُهُ فَضِيلَةٌ دَانَ بِهِ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ حَفَّتْ بِهِ اَلْجِنُّ اَلصَّالِحُونَ لَمْ يَمْشِ عَلَى اَلْأَرْضِ مَاشٍ بَعْدِي إِلاَّ كَانَ هُوَ أَكْرَمَ مِنْهُ عِزّاً وَ فَخْراً وَ مِنْهَاجاً لَمْ يَكُ فَظّاً عَجُولاً وَ لاَ مُسْتَرْسِلاً لِفَسَادٍ وَ لاَ مُتَعَنِّداً حَمَلَتْهُ اَلْأَرْضُ فَأَكْرَمَتْهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ بَطْنِ أُنْثَى بَعْدِي أَحَدٌ كَانَ أَكْرَمَ خُرُوجاً مِنْهُ وَ لَمْ يَنْزِلْ مَنْزِلاً إِلاَّ كَانَ مَيْمُوناً أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَيْهِ اَلْحِكْمَةَ وَ رَدَّاهُ بِالْفَهْمِ تُجَالِسُهُ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ لاَ يَرَاهَا وَ لَوْ أُوحِيَ إِلَى أَحَدٍ بَعْدِي لَأُوحِيَ إِلَيْهِ فَزَيَّنَ اَللَّهُ بِهِ اَلْمَحَافِلَ وَ أَكْرَمَ بِهِ اَلْعَسَاكِرَ وَ أَخْصَبَ بِهِ اَلْبِلاَدَ وَ أَعَزَّ بِهِ اَلْأَجْنَادَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ يُزَارُ وَ لاَ يَزُورُ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلْقَمَرِ إِذَا طَلَعَ أَضَاءَ اَلظُّلْمَةَ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ أَنَارَتْ وَصَفَهُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ مَدَحَهُ بِآيَاتِهِ وَ وَصَفَ فِيهِ آثَارَهُ وَ أَجْرَى مَنَازِلَهُ فَهُوَ اَلْكَرِيمُ حَيّاً وَ اَلشَّهِيدُ مَيِّتاً.)

[28] سوره مبارکه فتح، آیه 25

[29] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۸ ، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ يَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا سَبْعِينَ يَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ كَيْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَكْشُوفَةً وَ قَدْ صِرْتُ كَالْخَيَالِ وَ جَفَّ جِلْدِي عَلَى عَظْمِي قَالَتْ أَسْمَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَيْكِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ فِي بَلَدِ اَلْحَبَشَةِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ يَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِيرِ عَلَى اَلْمَيِّتِ يَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِي فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَكَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِي اَلْإِسْلاَمِ .)

[30] کشف الغمة في معرفة الأئمة ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۰ (وَ رُوِيَ: أَنَّهَا بَقِيَتْ بَعْدَ أَبِيهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ لَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ بِكَافُورٍ مِنَ اَلْجَنَّةِ فَقَسَمَهُ أَثْلاَثاً ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ ثُلُثٌ لِعَلِيٍّ وَ ثُلُثٌ لِي وَ كَانَ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً فَقَالَتْ يَا أَسْمَاءُ اِئْتِنِي بِبَقِيَّةِ حَنُوطِ وَالِدِي مِنْ مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَضَعِيهِ عِنْدَ رَأْسِي فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتْ اِنْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً ثُمَّ اُدْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي فَانْتَظَرَتْهَا هُنَيْهَةً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمَ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَى يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ  قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَكَشَفَتِ اَلثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْيَا فَوَقَعَتْ عَلَيْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِيَ تَقُولُ فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِيكِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَقْرِئِيهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ اَلسَّلاَمَ فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكِ دَخَلَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ فَقَالاَ يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ اَلسَّاعَةِ قَالَتْ يَا اِبْنَيْ رَسُولِ اَللَّهِ لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْيَا فَوَقَعَ عَلَيْهَا اَلْحَسَنُ يُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي قَالَ وَ أَقْبَلَ اَلْحُسَيْنُ يُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ أَنَا اِبْنُكِ اَلْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَنْصَدِعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ يَا اِبْنَيْ رَسُولِ اَللَّهِ اِنْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا كَانَا قُرْبَ اَلْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ فَابْتَدَرَهُمْ جَمِيعُ اَلصَّحَابَةِ فَقَالُوا مَا يُبْكِيكُمَا يَا اِبْنَيْ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَبْكَى اَللَّهُ أَعْيُنَكُمَا لَعَلَّكُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّكُمَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَبَكَيْتُمَا شَوْقاً إِلَيْهِ فَقَالاَ لاَ أَ وَ لَيْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ يَقُولُ بِمَنِ اَلْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى فَفِيمَ اَلْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِكِ ثُمَّ قَالَ لِكُلِّ اِجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فُرْقَةٌ وَ كُلٌّ اَلَّذِي دُونَ اَلْفِرَاقِ قَلِيلٌ وَ إِنَّ اِفْتِقَادِي فَاطِمَا بَعْدَ أَحْمَدَ دَلِيلٌ عَلَى أَنْ لاَ يَدُومَ خَلِيلٌ ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ يَا أَسْمَاءُ غَسِّلِيهَا وَ حَنِّطِيهَا وَ كَفِّنِيها قَالَ فَغَسَّلُوهَا وَ كَفَّنُوهَا وَ حَنَّطُوهَا وَ صَلَّوْا عَلَيْهَا لَيْلاً وَ دَفَنُوهَا بِالْبَقِيعِ وَ مَاتَتْ بَعْدَ اَلْعَصْرِ .)