بیست و چهارم اسفندماه 1392 حجت الاسلام کاشانی به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در محضر آیت الله باقری کنی به سخنرانی پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
تفاوت فاطمیّه با کربلا
عرض کردیم ماجرای فاطمیّهی (سلام الله علیها) ورای امثال کربلا است. چون یک طرف قضیهی سیّد الشّهداء در کربلا حدّاکثر یزید است، صحابه نیست، اینقدر حساسیّت در آن نیست. فتنه شده است، جنگ شده است. خود او هم که در جنگ دخالت نداشته است، حساسیّت این موضوع خیلی با قضیهی فاطمیّه (سلام الله علیها) متفاوت است که دو گروهی که الآن هستند 324 میلیون شیعه، یک میلیارد و چهارصد و سی، چهل میلیون سنی، این یک میلیارد و چهارصد و چند میلیون که الآن در آخرین آمارگیریها هستند، آن کسی که متّهم به قتل سیّدهی نساء اهل جنّه است را چه بسا از انبیاء برتر میدانند. چه برسد به سایر مردم، لذا موضوع بسیار حسّاس است.
انکار شخصیت حضرت زهرا اوّلین کار امویها
لذا دو شب گذشته عرض کردیم که اوّلین اقدامی که بنی امیّه از اهل سنّت انجام دادند – اهل سنّت همه اموی نیستند. بعضی محبّین زهرای مرضیه هستند، بله ما اختلافاتی با آنها داریم ولی نسبت به اهل بیت ابراز حب دارند. امویهایی از اهل سنّت که همین سلفیها و وهابیها و اینها هم با آنها هستند، قربان صدقهی یزید میروند- اوّل آمدند در طول تاریخ چه کار کردند؟ اوّل آمدند شخصیت زهرا مرضیه را انکار کردند. در کنار آن شروع به تحریف روایات کردن، از بین بردن، انکار کردن.آن سر جای خود، امّا آمدند گفتند: آمدیم و یک کسی توانست ماجرا را ثابت بکند. آمدند شخصیت حضرت زهرا را پایین آوردند که روز گذشته عرض کردیم حاکم نیشابوری میگوید: من دیدم جسارت میکنند، اینها فضائل اوّلیهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را انکار میکنند. وقتی در مجلس اعیان و فقها و قضّات اینطور است، وای به حال مجلس عمومی. مردم عادی چه میدانند. پس یک هدف اوّل چه شد اینکه بیایند شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را انکار بکنند.
خدشه کردن بزرگی حضرت زهرا در روایات
مرحلهی دوم این شد که بیایند در اصل بزرگی حضرت زهرا در روایات خدشه بکنند. من بعضی از بازیگری که اینها کردند را امروز خدمت شما عرض میکنم. پیدا کردن هر یک از این اسنادی که محضر شما عرض میکنم ساعتها، برای پیدا کردن بعضی از کتابهای آنها سالها آدم باید بگردد. با مردم بازی کردند. دو سه نمونه از آنها را عرض میکنم تا بعد بتوانیم موضوع را جمعبندی بکنیم.
احادیثی از کتب اهل سنّت در انکار عظمت حضرت زهرا
به ماجرای سیّدة النّساء اهل الجنّه بودن برمیگردیم؛ بخاری، مسلم، دیگران نقل کردند. کیفیت نقل آن را هم اگر إنشاءالله به یاد داشته باشم عرض میکنم. اینها آمدند گفتند: چه کار بکنیم؟ گفتند: «كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ»[4] یک روایت دیگر هم داریم، آن هم این است که از مردها خیلیها کامل شدند، «كَمَلَ مِنَ الرِّجَالِ كَثِيرٌ، وَلَمْ يَكْمُلْ مِنَ النِّسَاءِ: إِلَّا»[5] از زنها کامل نشدند الّا، به این لسان لسان حصر میگویند، مفهوم دارد، حجّت است وقتی یک آدمی مثل رسول الله که فصیح است که معصوم است، حرف میزند، میگوید: کامل نشد الّا، خوب الّا چه کسی؟ اینها کامل هستند، بقیه کامل نیستند. کیفیت نقلها را در هفت، هشت کتاب را با هم مرور بکنیم، من خیلی روی اسمهای آنها تکیه نمیکنم، فقط چون ضبط میشود اشاره میکنم. برای اینکه ذهن شما مخشوش نشود، به اسم کتابها توجّه نکنید، به بازیگری دقّت بکنید.
حذف فضائل خدیجه در کتاب صحیح مسلم
در صحیح مسلم -اینجا جالب است- ذیل فضائل حضرت خدیجه. شما توقّع دارید ذیل فضائل حضرت خدیجه چه بشنوید؟ اتوشویی که میروید توقّع ندارید که به شما پفک بدهد، لباس اتو میکند. فضائل خدیجه باید در این روایاتی باشد که ربطی به فضائل حضرت خدیجه داشته باشد. آمده است «قَالَ رَسُولُ اللهِ )صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ(: كَمَلَ مِنَ الرِّجَالِ كَثِيرٌ، وَلَمْ يَكْمُلْ مِنَ النِّسَاءِ غَيْرُ»[6] از زنها کامل نشدند، الّا آسیه مریم، منتظر خدیجه هستید مثل اینکه روی آن رنگ بمانند، «فَضْلَ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ» عایشه بین زنها مثل آبگوشت در بین غذاها است. که شب گذشته به این روایت پرداختیم، یک بخش دیگر هم میپردازیم.
حذف فضائل حضرت خدیجه در کتاب بخاری و ابن تیمیه
بخاری چطور نقل کرده است؛ بخاری اینطور نقل کرده است گفته است: «فَضْلَ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ» خیالها راحت «وَلَمْ يَكْمُلْ مِنَ النِّسَاءِ: إِلَّا» از زنها کامل نشدند الّا آسیه و مریم آن دو نفر بعدی را هم نیاورده است. جا به جا کرده است که شبهه نشود، روایت را قیچی کردیم، غافل از اینکه روایت نبوی میگوید کامل نشدند الّا این دو نفر. پس عایشهی شما هم کامل نشد.
روایات فضیلت حضرت زهرا و حضرت خدیجه در کتب اهل سنّت
همین سندی که در کتاب بخاری وجود دارد، همین سند با همین پنج نفر در کتاب تفسیر طبری آمده است «وَلَمْ يَكْمُلْ مِنَ النِّسَاءِ: إِلَّا» آسیه، مریم، خدیجه، مریم. همین سند. یک مقدار دورتر میشویم. ابن تیمیه امام مکتب وهابیّت در واقع، او زمان وهابیّت نبود، پدر معنوی است. در دو کتاب خود تصریح میکند پیامبر فرمود: «لَم یَکمُل مِنَ النِّسَاء إلّا اربَعه» فقط چهار زن کامل شدند، امّا بغضی که دارد نمیگوید کدام چهار زن. محقّق کتاب محمّد رشاد سالم در پاورقی مینویسد: ما یک چنین روایتی نداریم که از زنها کامل شد، جز چهار نفر. هر کجا ذکر شده است اسم آنها آمده است، آسیه مریم اینها.
فضیلت چهار زن در روایت اهل سنّت
مسند احمد را که نگاه بکنی آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه. روایات دیگری را نگاه بکنی روایت صحیحهی «حَسْبُكَ مِنْ نِسَاءِ أَرْبَعٌ» چهار زن برای تو کافی هستند. آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه. روایت دیگری، میخواهم ذهن را به این سمت ببرم که روایات به چه سمتی انسجام دارند، بعد اینها چطور در آن بازی درآوردند. «أفضَلُ نِسَاءِ العَالَمین اربَع» آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه. برای تو چهار نفر کافی است، این چهار نفر. افضل این چهار نفر هستند. «مریم سیّدة نساء عالمها، خدیجه سیّدة نساء عالمها» او در عالم خود، زمان خود؛ خدیجه (سلام الله علیها) زمان خود.
علّت برتر دانستن عایشه از نظر ابن تیمیه
حالا در این فضا، نوبت به ابن تیمه میرسد، ابن تیمیه چه میگوید؟ ابن تیمیه روایت را دستکاری میکند میگوید: از زنها کامل نشد، جز چهار نفر. خوب آن چهار نفر چه کسانی هستند؟ نمیگوید. میبیند مشکل حل نشد. باید عایشه این وسط بیاید، فاطمه پایین بیاید. چرا؟ برای اینکه عایشه مفتی اعظم حکومت خلیفهی اوّل است، فاطمه با حکومت خلیفهی اوّل درگیر شده است، باید یک طور عایشه بالا برود. برای چه؟ برای اینکه اگر این داستانی که این شیخ و شیوخ شیعه دارند میگویند، درست باشد که اصلاً مکتب آنها روی هوا است.
تحریف حدیث توسّط ابن قیّم شاگرد ابن تیمیه
میرسیم به شاگرد ابن تیمیه، ابن قیّم، میبیند اگر همانطور مثل استاد خود مبهم هم بگوید، خوب همه میفهمند دیگر آن چهار نفر چه کسانی هستند، چه کار بکند؟ میگوید: «لَم یَکمُلِ مِنَ النِّسَاء الّا ثَلاث» عجب سه تا از کجا درست شد؟ بعضیها خیال میکنند مردم متوجّه چیزی نمیشوند. این کتابهایی که شما میخوانید، ما هم میخوانیم. آنها را که شما میفروشید، ما میخریم. شما این را از کجا آوردی؟ بازی با روایت پیغمبر است.
تحریف حدیث پیامبر توسّط ابن کثیر
ابن کثیر شاگرد بعدی است؛ اینها کسانی هستند که متعصّب هستند و دشمنان امیر المؤمنین هستند، اینها سنّی عادی نیستند. حالا از اهل سنّت میگویم چه میگوید. میگوید: از زنها کامل نشدند «الّا ثَلاث قَاَلهُ البُخاری» عجب! به بخاری نسبت میدهد. چرا ثلاث میگوید؟ چون از زنها کامل نشدند الّا، بخاری گفته بود آسیه مریم، بقیهی آن را نگفته بود، خوب پیامبر فرموده است: از زنها کامل نشدند -حالا من ماجرای حضرت زهرا را حل میکنم هر کدام اینها باشد- از زنها کامل نشدند جز آسیه و مریم. پس بقیه چه کار کنند. این که نمیشود چطور این را حل بکنیم؟ بگویم هم اربع -که استاد او گفت است- کدام روایت را تقویت میکند؟ روایتی را که زیاد هم است، آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه (علیهنّ السّلام) «حَسْبُكَ مِنْ نِسَاءِ أَرْبَعٌ»، «أفضَلُ نِسَاءِ العَالَمین اربَع» روایات متعدّد، نمیخواهد آن را تقویت بکند. استاد او هم درست است که دیده است ضایع است، به جای اینکه اسم بیاورد، گفته است: اربع. این میگوید: اگر اربع بگویم که عایشه بیرون میزند. چه کار بکنم «لَم یَکُن مِنَ النِّسَاء الَّا ثَلَاث».
تکذیب کردن حدیث ابن قیّم توسّط عبد المحسن التّرکی
خوب میگوییم آقای ابن قیّم قرن هشتم این روایت را از کجا درست کردی؟ لطفاً بگو این روایت را از کجا درست کردی؟ ابن کثیر که بعد از او است میآید از تجربهی او استفاده میکند میگوید: بخاری گفته است. خوب بندهی خدا امروز که مثل آن روز نیست. دیدید آن شب هم خواندم، میخواستند به حضرت زهرا توهین بکنند، میگفتند: بخاری گفته است. حالا بخاری چه تحفهای است که به او دروغ هم ببندی، این نیست. پاورقی نوشته است دکتر عبدالله بن عبد المحسن التّرکی این از خاندان سعود است و یک مدّت وزیر ارشاد عربستان بوده است، میگوید: «لَم أجِد» ما پیدا نکردیم. اگر یک شیعی این حرف را میزند، میگفتند: «مُدَلّسٌ کَذابٌ مفترٌ» دیگر بقیهی آن را منع پخش دارد. اگر شیعه یک چنین کاری کرده بود، به او ناسزا میگفتند. عجب دروغ! یک مقدار فاصله بگیریم ببینید چطور حل کردند بعد دوباره به سراغ ابن تیمیه بر میگردم.
تحریف حدیث نبوی توسّط بن باز
بن باز مفتی ملعون به درک رفتهی عربستان، 1420 به درک رفت. خیلی جسارت کرد. این هم حکم قتل شیعه صادر کرد، هم توهین کرد. گفت: عصای من افضل از (معاذ الله) رسول. خیلی آدم بیادبی است. این در «مجموع فتاوی ومقالات متنوعة» خود ذیل «الکَامِلون مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاء» میگوید: روایت که میگوید از زنها کامل نشد… همه این بازیها برای این است که مقام زهرای مرضیه پایین بیاید، و الّا ضایع است آن برترین موجود هستی را شما چه کار کردید؟ اقلاً بیاییم آن را دوم و سوم بکنیمف مثلاً به پلی آف بکشد، یک طوری بشود حساسیّت کم بشود. «الکَامِلون مِنَ النِّسَاء» میگوید: خوب روایت که گفته است، -خوب شما نمیفهمی که داری امام خود را تکذیب میکنی؟- از زنها کامل نشدند جز آسیه و مریم. خوب یعنی ابن تیمیه را تکذیب کردی، ابن قیّم را تکذیب کردی، ابن کثیر را تکذیب کردی. اینها همان کسانی هستند که ائمّهی شما هستند. اینها همه دروغ میگویند.
خوب حالا شما که راست میگویی بگو. میگوید: روایت داریم که خدیجه «سَیِّدةُ النِّسَاءِ عَالَمِهَا» خوب پس این هم است. چند نفر تا به حال کامل شدند؟ سه نفر. میگوید فاطمه را هم که نمیشود گفت، نیست. چهار نفر شدند. «فَالکَامِلونَ مِنَ النَّساء خَمسه» خوب یکی از آنها هم عایشه است. این را از کجا آوردی؟ این همان آبگوشت است. «الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ» به این ثرید برمیگردد.
تناقض در تحریف احادیث بنوی
مسئله به این روشنی، روایت در بخاری، دو تا، سه تا، چهار تا و پنج تا، همه را هم یک گروه دارند میگویند، شیعه و سنی نه، همه یک تیم هستند. ما بعضی وقتها دیدیم مثلاً رئیس یک فدراسیون حرف میزند، رئیس سازمان لیگ یک حرف میزند، سخنگو یک چیز میگوید، رئیس مجمع یک چیز میگوید اینجا اینطور است. هر کسی رسیده است یک چیزی گفته است. خوب وقتی نمیتوانی حل بکنی، اینطور به تناقض میافتی، حرفهای شما یکی نیست.
علّت ابن تیمیه برای فضیلت عایشه بر حضرت زهرا
دوباره برمیگردیم. ابن تیمیه در مجموعهی فتاوای خود، جلد 4، صفحهی 240 در آن چاپی که من دارم، 349، 394 در یک چاپ دیگر، دو تا چاپ دارد. میگوید: اختلاف شده است چه کسی افضل زنها است؟ عایشه، فاطمه، خدیجه. من حیفم میآید عبارت آن را نگویم. یعنی اگر به من میگفتند: این باید امام تو بشود، خود را حلقآویز میکردم. میگوید: تشخیص برتر سخت است. حالا ما بحث میکنیم ببینیم واقعاً سخت است یا نه؟ «فَإذا قِیلَ بِهَذا الإعتِبَار»[7] اگر کسی اینطور بگوید: «إنَّ جُمَلِةُ أزواجِهِ أفضَل مِن جُملَةِ بَنَاتِهِ كَانَ صَحيحًا» اگر کسی بگوید مجموعهی زنهای پیامبر برتر از مجموعهی فرزندان پیامبر هستند این درست است. چرا؟ دلیل را دقّت بکنید «لِأَنَّ أزوَاجَهُ أكثَرُ عَددًا» آنها نه نفر در لحظات آخر بودند، اینها چهار نفر بودند. لحظات آخر عمر پیامبر اینها نه نفر بودند، آنجا یک فاطمه بود. مگر داری پرتغال میفروشی؟ شیخ الاسلام، ابن تیمیه. ما بچّه که بودیم کوچکترها را که میخواستیم اذیّت بکنیم مثلاً هزار تومانی را میخواستند از او بگیرند، میگفتند: یک پول است. دو تا 20 تومانی به اومی دادند، میگفتند: این دو تا پول است. فکر کنم تعلیقه نیاز ندارد بگوید این سه تا سنگ بهتر از این دو تا سنگ است. حالا آن سه تا شن است و این دو تا عقیق است. میگویند: اینها سه تا هستند، این دو تا. چون اینها نه نفر هستند و اینها کمتر هستند پس اینها برتر هستند. پرتغال و سیب را هم اینطور وزن نمیکنند. از چه نظر وزن کردی؟ این تشتّت برای چه است؟ برای فرار از این است که نباید فاطمه افضل نساء هذه الأمه باشد. چون آن وقت در جمعبندی عرض میکنیم که چه میشود.
دلیل بزرگان اهل سنّت برای فضیلت عایشه
چه کار بکنیم هر کسی رسیده است یک چیزی گفته است. امروز اگر کسی عربستان برود، پنج شش تا کتاب فارسی بدهند حدّاقل یکی از آنها برای این محمد بن صالح عثیمین است. در جلد دوم شرح عقائد الواسطیّة میگوید: بررسی کردیم -حقد و کینه را ببینید، بعضی از جملات اینها باید ثبت بشود- میگوید: اختلاف شده است چه کسی برتر است و چه کسی برتر نیست. بعضیها گفتند از این عایشه مثل ثرید بین سایر طعامها است.
رد کردن حدیث ثرید توسّط بزرگان اهل سنّت
شب گذشته ثرید را توضیح دادیم، یک بار دیگر خلاصهی آن را عرض بکنم، به آن میرسیم که بزرگان اهل سنّت چه میگویند. شما غذا را میخورید مثلاً برنج را جدا بخورید، خورشت را روی آن بریزی، یک مدل خوردن است، برنج و آب و نان را قاطی بکنیم به این ثرید میگویند. نان تریت میکنند پزشکها هم میگویند مضر است. برای معده خوب نیست. شب گذشته گفتم، گفتم: وجه برتری پیامبر تشبیه کرده است این چه تشبیهی است؟ تشبیه و مجاز علاقه لازم دارد. علاقهی آن چیست؟ گفتند: این است که تند تند بخوری، لقمههای بزرگ برداری. حالا نسبت به آن عایشه چه میشود، نمیدانم یعنی چه. قرطبی، آلوسی، ابن حجر میگویند اصلاً معلوم نیست این یعنی چه. چون این را روایت پیامبر میدانند جرأت نمیکنیم حرف بزنیم ولی از این چیزی برداشت نمیشود اصلاً چه بسا که کسی ثرید را دوست نداشته باشد که بخواهد برتر باشد.
استناد بن عثیمین به حدیث ثرید
آقا میگوید: «لَکِن ظِاهِرُ الحَدیث العَمُوم»؛ گفته است: «فَضْلَ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ» عایشه بین زنها ثرید غذاها است، این عمومی است. یعنی چه عمومی است؟ یعنی این «هَذا یَدُّلُ عَلی أنَّها أفضَلُ النِّسَاء مُطلَقاً» بعد میخواهد برای اینکه بگوید انصاف را رعایت میکنم میگوید: «وَلِکن لَیسَت أفضَل مِن فَاطِمَه بَاعتبار النَّسب» ولی نسبت او از فاطمه بهتر نیست، چون نسب او پدر او است، نسبت فاطمه رسول الله است. «لَأنَّ فَاطِمَه بَلَا شَک أشَرف مِن عَایِشَه نَسَباً» چون نسبت فاطمه (سلام الله علیها) اشرف است «أمّا مَنزِلَتاً» امّا از نظر منزلت «فَأنَّ عَایِشَه لَهَا مِنَ الفَضائِلَ العَظیمهَ مَا لَم یُدرِکهُ احدٌ غَیرهُ مِنُ النِّساء» هیچ کسی به او نمیرسد. از چه روایتی این را فهمیدیم؟ از آبگوشت.
دلائل فضیلت حضرت خدیجه از نظر شیعه
ابن کثیر پرده برداری میکند. میگوید: واقعیت آن این است وقتی بخواهیم –در بدایه و النّهایه- بررسی بکنیم، میبینیم فضائل فاطمه خیلی زیاد است و این آدم برای همین مکتب است. شیعه قائل هستند خدیجه در بین ازواج برتر است، چرا؟ اوّلی است که اسلام آورده است، در بیچارگی اسلام به پیغمبر خدمت کرده است، مادر فرزندان پیامبر است. و رسول خدا فرمود: «22:42؟؟ البلد الطّیّب» من که مشکل نداشتم، رحم شما لیاقت نداشت که من از شما فرزندار بشوم. این روایت سیر اعلام النّبلاء ذهبی است. حضرت به عایشه گفت: «أنتم حرمتم ؟؟» شما من را از فرزندار شدن محروم کردند. چون آن رحم لیاقت ندارد. مادر فرزندان رسول الله است و خداوند به او سلام کرده است.
سلام خدا به حضرت خدیجه
اینها یک عبارت دارند خیلی زیبا است با این همه تحریف این روایت هنوز رسیده است. دل من میسوزد از اینکه ما خدیجه (سلام الله علیها) را در حدّ یک پیرزن پولدار حساب میکنیم. یک وقتی فکر کنم همینجا شهادت امام عسکری بود یک اشاراتی کردیم. رحمی که میخواهد رحم فاطمهی زهرا باشد باید چه باشد. عبارت این است رسول خدا میفرماید: جبرئیل آمده است خدا به تو سلام میرساند، در بین اهل سنّت هیچ روایتی نداریم که خداوند به غیر از انبیاء به کسی سلام خاصّ رسانده باشد. اینها با این همه تحریف این روایت را آوردند، صحیح هم است.
فقه حضرت خدیجه
فقه خدیجه را ببینید. میگوید: خدا سلام رسانده است. اگر عوام بود میگفت: تو هم به خدا سلام برسان. میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ» سلام خود خدا است. «وَ إِلَيْهِ يَعُودُ السَّلَامُ وَ عَلَى جَبْرَئِيلَ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» شما هم که پیغام خدا را آوردید بر تو و جبریل سلام ولی به خدا سلام نمیکند. شیخ اینها ابن حجر عسقلانی میگوید: «هذا من فقهها» این معلوم است این فقیه است که بلافاصله اینطور گفته است. ابن کثیر میگوید: شیعه به خاطر سلام خاصّی که خدا به او کرده است، مادر فاطمه است که حالا إنشاءالله اگر شد به آن برمیگردیم.
علّت برتری دادن عایشه نسبت به حضرت خدیجه در بین اهل سنّت
گفتند: خدیجه بین زنهای پیامبر افضل است. اهل سنّت بعضی به قول خود آنها غلو کردند گفتند: عایشه برتر است. برای چه؟ «لتّقویة التّسنّن». اینها خواستند مکتب را حفظ بکنند اینطور گفتند. حالا چه کسی این را گفته است؟ کسی که اگر بگویی علی شجاع است، ابن کثیر یک إن قلت در آن میکند. اینها که جواب نداشتند، دلیل نداشتند. اگر بخواهی خدیجه و فاطمه را برتر اعلام بکنی خود مردم نرفتند، آن جریان بنی امیّه خلاف این را عمل کرده است.
تعریف سیدّه ی اهل جنّت
حالا ما برمیگردیم میگوییم آقایان خوش انصاف، آقای بن عثیمین از روایت آبگوشت میخواهی فضلیت را به دست بیاوری، بخاری، مسلم، دیگران روایت نقل کردند، هم با سند صحیح روایت نقل کرند که سیّدة نساء اهل الجنّه یک نفر آدم بیاید بگوید غیر از این چه معنا میکنید؟ میگویند: سیّد الانبیاء. سیّد الانبیاء یعنی چه؟ یعنی کسی که حایز همهی کمالات انبیاء است. پیغمبری کمالی دارد پیغمبر نداشته باشد، خاتم انبیاء نداشته باشد میگویند: سیّد الانبیاء. سیّدهی نساء اهل الجنه یعنی چه؟ این واضح است آن روایت چهار تن را هر طور بکنید، این روایت اصطلاحاً حکومت دارد، میگوید: این برترین است. این را چه کار میخواهید بکنید؟ چطور میخواهید این را حل بکنید؟ بخاری شما است چرا به این محل نمیگذارید، به این استناد نمیکنید؟ هیچ به این اشاره نمیکند. روایت ضعیف است، بگویید ضعیف است، بخاری ایراد دارد. نه، ضعیف نیست. اگر ضعیف بود چرا به این محل نمیگذارید؟ صراحت و دلالت این کجا، حدیث آبگوشت کجا. اینجا که دیگر ماجرای غدیر نیست بگوییم مولا را نمیدانم یعنی چه، سیّده را که میدانید.
علّت رد برتری امیر المؤمنین توسّط ذهبی
میدانند چون ذهبی وقتی به روایت «يَا عَلِيُّ أَنْتَ سَيِّدُ هَذِهِ الْأُمَّةِ»[8] میرسد میگوید: قطعاً این دروغ ا،ست اصلاً به سند آن کاری ندارد. چون میگوید: اگر این باشد خلافت خلیفهی اوّل غصبی است. چون غصبی نیست، پس این دروغ است. یعنی میفهمند سیّد یعنی چه. یا سیّدهی نساء اهل الجنّه. فقط فرار کردید معنای آن را چه کار کردید؟
استدلالی غیر قابل رد از احادیث صحیح بخاری
حالا دقّت بکنید سه روایت در صحیح بخاری وجود دارد، از این سه روایت من استدلالی خدمت شما در دو فقره ارائه میکنم تا به حال نشده است که این را مقابل کسی بگذاریم، حتّی خدا قسمت بکند سال 88 روز شهادت زهرای مرضیه ما در مدینه بودیم و داشتیم منفجر میشدیم، ما را در بقیع گرفتند. او بحث کرد، ما هم جواب دادیم. گوش نمیدهند، وقتی میبینند جواب ندارند دستگیر میکنند که حرف نزنی. آن پایین رفتیم، آنجا همین حرف را زدیم، گفتند: اگر حرف بزنی تو را زندانی میکنیم، برو دیگر حرف نزن. جواب ندارند، بدهند.
استدلال اوّل
آن هم این است این آقایان میگویند اگر چیزی در بخاری باشد، انگار آیهی قرآن است. میگوییم حالا صبر بکنید سه آیهی قرآن برای شما بخوانم. 1- سیّدهی نساء اهل الجنه است. آمد میراث خود را بگیرد، این چند شب هر شب این روایت را خواندم، خلیفه گفت: پیامبر فرموده است: ما پیغمبران ارث نمیگذاریم، برای بیت المال است. «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ»[9].
شبههای در مورد حدیث پیامبر در مورد ارث گذاشتن
سؤال اوّل: چطور پنج شنبه، خانهی پیغمبر وقتی رسول خدا میخواست حرف بزند، در همین کتاب آمده است که خلیفهی دوم گفت: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» کتاب کافی است. سه روز بعد که دوشنبه شد و گرفتار شدید گفتید: پیغمبر اینطور گفته است. بالاخره «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» سه روز هم دوام ندارد. سه روز، پنج شنبه رسول خدا خواست حرف بزند، نگذاشتید، گفتید: کتاب کافی است. دوشنبه در خانهی حضرت زهرا آمدید، گفتید: پیغمبر اینطور گفته است. این یک سؤال.
دو سؤال در مورد حدیث پیامبر دربارهی ارث گذاشتن
امّا سؤال اصلی. نقل فرمودید که حضرت خلیفه -این را من باید یک طور بگویم که توهین نباشد چون دلالت حدیث در آن توهین است- حضرت خلیفه فرمودهاند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ» ما انبیاء ارث نمیگذاریم، هر چه بگذاریم صدقه است. بخاری گفته است. سؤال این روایتی که حضرت خلیفه فرمودند زهرای مرضیه قبل از آن شنیده بود یا از ایشان برای بار اوّل میشنید. دو حالت دارد؛ إمّا قبلاً شنیده بود، إمّا الآن میشنید. میخواهیم دو حالت آن را بررسی بکنیم. اگر قبلاً شنیده بود پس میدانست ارث به او تعلّق نمیگیرد. سیّدهی نساء اهل الجنّه به دنبال اموال مردم بود؟! آمده بود میگفت: ارث من را بدهید. بعد هم کوتاه نیامد، قهر کرد، تا از دنیا رفت بیعت نکرد که شما میگویید بیعت نکردن کفر است و بعد هم شهید شد گفت: من را شبانه دفن بکنید، خلیفه را هم نگذارید بیاید. قضیه به اینجا ختم نمیشود در همین کتاب آمده است بعد از ماجرای خلیفهی اوّل، خلیفهی دوم بر سر کار آمد –در همین کتاب بخاری- امیر المؤمنین آمد فرمود: ارث ما را بدهید. یعنی بزرگترین صحابهی رسول خدا، اهل بیت پیغمبر از قبل میدانستند (معاذ الله) به دنبال اموال مردم بودند، میگفتند: ارث ما را بدهید؟ هم زمان خلیفهی اوّل و هم زمان خلیفهی دوم. وقتی این روایت که شما دارید نقل میکنید، خبر هم در بخاری است، یا فاطمه (سلام الله علیها) این فرمایش خلیفهی را نشنیده بوده است یا شنیده بوده است. اگر شنیده بوده که شما دارید میگویید: دو تن از اصحاب رسول الله چشم به بیت المال داشتند و پافشاری کردند و فقط دعوا نشد، در آن حدّی که فتنهای شد؛ چه فتنهای؟
فتنه بر سر امامت بزگترین فتنه در اسلام
عبد الکریم شهرستانی میگوید: «الخِلَافُ الخَامِس … بَينَ الأمَة خِلَافُ الإمَامة»[10] اختلاف پنجمی که بین مردم است اختلاف امامت است. «إذ مَا سُلَّ … فِي الإسلاَم عَلى قَاعِدَةٍ دينيَّة مِثل مَا سُلَّ عَلى الإمَامة». در اسلام اینقدر در هیچ موضوع اسلامی شمشیر کشیده نشده است و همدیگر را نکشتند، آن قدری که سر امامت کشته شده است.
دلیل اهل سنّت بر نشنیدن این حدیث توسّط حضرت زهرا
یعنی شما میگویید زهرای مرضیه از رسول خدا این خبر را شنیده بود -حالت اوّل- دنبال بیت المال آمد و سر این بیت المال لجبازی کرد، فتنه شد، این همه تا امروز خون سر امامت ریخته شده است. اگر اینطور است باید او در قعر جهنّم باشد در حالی که سیّدة نساء اهل الجنّه است، پس این نیست. پس مجبور هستید بگویید: نخیر، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) اصلاً این حدیثی که حضرت خلیفه فرموده است که ما ارث نمیگذاریم، انبیاء ارث نمیگذارند، هر چه ماند برای بیت المال است، را نشنیده است. آن که اصلاً نمیشود؟ تالی آن را اصلاً نمیشود تحمّل کرد. پس مجبور هستید بگویید خلیفه برای بار اوّل گفته است: فاطمه جان، دختر پیغمبر، محبوبهی رسول خدا پیغمبر یک پیامی برای من داده است، به شما ارث نمیرسد.
دو اشکال بزرگ بر سر نقل این حدیث توسّط خلیفهی اوّل
اینجا دو اشکال بزرگ است؛ یکی این است که این پیغمبر شما دیگر پیغمبر نیست. دومین اشکال آن را حالا عرض میکنم. چرا پیغمبر شما پیغمبر نیست؟ چون (معاذ الله) پیغمبر را که برق نگرفت، سکته که نگرفت، بیمار شد، مدّتی طول کشید. مگر نمیگویید: خلیفهی اوّل را فرستاد نماز جماعت خواند. یک کلمه دختر و داماد خود را صدا میکرد، میفرمود: بعد از من به شما ارث نمیرسد، وحدت و انسجام اسلامی و همه چیز را اینطور به هم نریزید، به شما چیزی نمیرسد، یعنی قبول نمیکردند؟! بگویید چرا رسول خدا اهمال کرده است؟ در این موضوع به این حساسّی چرا رسول خدا اهمال کرد؟ یک کلمه میگفت: دختر من -بیماری پیامبر حدود یک ماه طول کشید، همان که رسول خدا آمد به زهرای مرضیه سر گفت دو شب قبل بحث آن را کردیم- به تو ارث نمیرسد، یک وقتی در امّت جنگ نشود، اختلاف بشود یک کلمه میگفت، نگفت. چطور میتوانید این اهمال را توجیه بکنید؟
نکتهی بعدی فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نمیدانست، خلیفهی اوّل فرمودند که به شما ارث نمیرسد. خوب اگر یک حدیثی برای شما نقل میکنند میگوید: میخواهم نماز ظهر بخوانم، مثلاً فرض کن میگوید: روایت آمده است که نماز جمعه واجب است یا برعکس آن. یک خبر واحد. در کتاب باز میکنی، میبینی یک روایتی آمده است به این عمل میکنید یا نمیکنید؟ آن همه بحثهایی که در اصول فقه میکنند خبر واحد حجّت است برای چیست؟ مگر میشود انسان بیجهت روایت مستند به قول پیغمبر را انکار بکند، میشود؟ در چه صورت میشود روایت را انکار کرد؟ وقتی دلالت روایت صریح است، معارض ندارد، وقتی راوی دروغگو باشد، خوب قرار است فاطمه (سلام الله علیها) نشنیده باشد، چون اگر شنیده باشد دیگر خیلی بد میشود، پس نشنیده است. «أرسَلَت فِاطِمَةُ إلی أبی بکر تَطْلُبُ مِيرَاثَهَا قَال: قَالَ: رَسُول الله إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ».
واکنش حضرت زهرا نسبت به حدیث میراث
اینجا حضرت زهرا چه کار میکرد؟ میگفت: عجب یک چنین روایتی است، خوب باشد خداحافظ ما به خانهی خود میرویم، نپذیرفت. سیّدهی نساء اهل الجنّه نپذیرفت. نه نپذیرفت «؟؟35:43 فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ» حتّی نگذاشت در تشییع جنازهی او شرکت بکند. یعنی خلیفه را تکذیب کرد. فقط فاطمه (سلام الله علیها) تکذیب کرد؟ نخیر. وقتی خلیفه از دنیا رفت، امیر المؤمنین به سراغ خلیفهی دوم رفت، فرمود: میراث ما را بدهید. با این کتاب صحیح بخاری خود که مدام این را بر سر ما میکوبید، حضرت خلیفه دروغگو هستند یا کتاب را انکار بکنید یا روایت را انکار بکنید. کدام یک از اینها را؟ چه کار باید بکنیم که توهین نکنیم ولی راجع به این حدیث با هم گفتگو بکنیم؟ ما جسارت کردیم، بیادبی کردیم؟
شرط حجّیّت خبر واحد
حضرت خلیفه از نظر زهرای مرضیه کذّاب مفتر است و گرنه به صرف احتمال اینکه روایت هم از پیغمبر است ما میپذیریم. عالِم در بحث اصول فقه خبر واحد، شما اطمینان هم نداری. یک وقتی من میگویم امروز من دانشگاه بودم، امروز در دانشگاه ساعت پنج این اتّفاق افتاد. شما احتمال واقعیت آن را خیلی زیاد میدهید. من بیایم بگویم امروز صبح باران آمد. خبر واحد که بحث حجّیّت آن را میکنند ده نفر بگویند من از چه کسی شنیدم، او از چه کسی شنید، او از چه کسی شنید سیصد سال عقب رفت. قال رسول الله یک جملهای، قال الصّادق (علیه السّلام) یک جملهای احتمال میدهی نقل به مضمون کرده باشد، احتمال میدهی این دو روایت با هم مخلوط شده باشند با این حال حجّت است، اینها نیست.
روایت دروغ از پیامبر توسّط خلیفه
خلیفه میگوید: مستقیم از پیغمبر شنیدم و واسطهای این وسط نیست. خبر واحد بگویی قبول ندارم 12 راوی دارد، یکی از آنها هم اشکال داشته باشد مشکلی نیست ولی اینجا یک نفر بیشتر راوی از رسول خدا نیست. یا باید بگویی زهرا مرضیه گفت: من مثلاً (معاذ الله) بیخود من روایت پیامبر را قبول ندارم که این اصلاً کفر است. چه کسی جرأت دارد به سرور زنان اهل بهشت یک چنین نسبتی بدهد یا باید بگوید راوی دروغگو است و الّا چه دلیلی دارد نپذیرد و امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) نپذیرد.
نظر خلیفهی دوم نسبت به خلیفهی اوّل
عبارت او جالب است وقتی امیر المؤمنین به خلیفهی دوم میآید میگوید: ارث ما را بده. میگوید: «و َاللَّهُ يَعْلَمُ: إِنِّي»[11] یعنی خلیفهی اوّل «رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ» آدم خوبی بود، مؤمن بود. چرا این حرف را میزند؟ حالا ما جواب داریم، وقت نیست. چون روایت آن این است که امیر المؤمنین به او نسبت کذب و گناه و خیانت و اینها میدهد، در کتاب بخاری اینها حذف شده است ولی وقتی امیر المؤمنین میفرماید: ارث ما را بده، خلیفهی دوم میگوید: به خدا خلیفهی اوّل آدم خوبی بود. چرا این حرف را میزند؟ چون این ارث ما را بده، یعنی تکذیب او، او یک روایتی از پیامبر نقل کرده است. نه زهرای مرضیه نپذیرفت، امیر الؤمنین هم نپذیرفت. خیلی به نظر دلائل روشنی میآید. تا به حال ندیدیم احدی بتواند جواب بدهد. لذا است که مجبور هستند بگویند سیّدهی نساء العالم نیست. یک دعوایی سر پول شده بود که راه بسته است، عرض کردیم راه بسته است، وسط کار نداریم، دو نفر آدم عادی دعوا شده بود. آن کسی که بیادب است، من یک بیادب یک با ادب از اهل سنّت بخوانم.
بیادبی محمّد رشاد سالم نسبت به حضرت زهرا
«منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشّيعة القدرية لابن تیمیه» محمّد رشاد سالم، جلد 2، این چاپ چهار جلدی آن است، صفحهی 667 جلد .2 در چاپ هشت جلدی جلد 4، صفحهی 245. «مِنَ المَعلِوم لِکِّلِ العَاقل» میگوید: برای هر عاقلی معلوم است. «أَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا طَلَبَتْ مَالًا مِنْ وَلِيِّ أَمْرٍ فَلَمْ يُعْطِهَا» ولی امر که همینطور بیجهت به این و آن پول نمیدهد. اینقدر فاطمهی زهرا (معاذ الله) با زن بادیه نشین یکی گرفته است آمده رفته گفته: یک پولی هم به ما بدهید گفته است: برو. «مِنَ المَعلِوم لِکِّلِ العَاقل أَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا طَلَبَتْ مَالًا مِنْ وَلِيِّ أَمْرٍ فَلَمْ يُعْطِهَا لِكَوْنِهَا لَا تَسْتَحِقُّهُ عِنْدَهُ» میگوید: تو که حق نداری این پول را بگیری. بعد بگویند: «إِنَّ الطَّالِبَ غَضِبَ عَلَى الْحَاكِمِ» بگویند این کسی که آمد پول بگیرد و حاکم به او پول نداد، ناراحت شد. «كَانَ غَايَةَ ذَلِكَ أَنَّهُ غَضِبَ لِكَوْنِهِ لَمْ يُعْطِهِ مَالًا» میگوید: بیخود ناراحت شدی، حقّ تو نبود که بگیری که ما این را توضیح دادیم که این حرف یعنی چه. «وَ قَالَ الْحَاكِمُ: إِنَّهُ لِغَيْرِكَ لَا لَكَ» این پول مردم است. برای چه میخواهی بگیری. آن وقت میگویند: ابن تیمیه کجا ناصبی است. ما اوّل این را توضیح دادیم که اگر قائل به این باشیم به کجا میرسیم. «فَأَيُّ مَدْحٍ لِلطَّالِبِ فِي هَذَا الْغَضَبِ؟» مثال دارد و منظور او حضرت زهرا (سلام الله علیها) (معاذ الله) است. میگوید چه مدحی است کسی که میخواهد پول مردم را بخورد، ناراحت شده است به او نمیدهند که ما این بیادبی را (لعنة الله علیه) برنمیگردیم که این حرف که بگویی زهرا مرضیه میدانست این پول مردم است و باز هم میخواست بگیرد. چه کسی «کَانَت أزهَدَ هَذِهِ الأُمَّة» ازهد این امّت و عابدترین این مردم. چه کسی؟ همان کسی که کافر حربی در خانهی او برود، او را رها… این پول بیت المال را میخواست. این تالی حرف تو میدانی تا کجا میرود. شیعه را کنار بگذار، یعنی یکی از صحابهی پیغمبر در راه اینکه میخواست پول مردم را بخورد مرد. این را راجع به عمروعاص قبول داری که راجع به فاطمه میگویی؟! اینکه ناصبیها اینطور میگویند.
تقابل سنّی و سنّی اموی
امّا آنها که حتّی سنّی متعصّب هستند مثل آلوسی به اینجا که میرسند، میگویند: ما جرأت نمیکنیم راجع به این مسئله حرف بزنیم. چرا؟ میگوید بحث چه میکنید دوستان آن کاری که ما نکردیم و باید بکنیم این است که باید سنّی را مقابل سنّی اموی قرار بدهیم. ما با اهل سنّت اختلاف داریم ولی میشود با آنها بحث کرد. اینها را باید در مقابل بنی امیّه قرار بدهیم.
نظر آلوسی نسبت به فضیلت حضرت زهرا
آلوسی در تفسیر خود میگوید: چه خبر است میگویی فاطمه برتر است یا عایشه. عایشه دو روایت دارد که ممکن است بگوییم برتر است. «خُذُوا ثُلثُ دِينِكُم عن مِن بِيتِ الحُمَيراء»[12] دو سوم دین خود را از حمیرا بگیرید.
نظر ابن قیم در مورد حدیث
میگویید: اوّلاً ابن قیّم شاگرد اصلی، بچّه خواندهی ابن تیمیه میگوید: «هَذا حَدیثُ مُوضوعٌ» یعنی جعلی است، ثانیاً رسول خدا خبر داشت فاطمهی ایشان زود از دنیا میرود، اگر رسول خدا میدانست فاطمه (سلام الله علیها) بعد از او مدّت زیادی میماند، میفرمود: «خُذوا کُلَّ دینِکُم عَن فَاطمِه» این سنی را هم داریم. این جملهی اوّل. اوّلاً روایت جعلی است دو سوم دین خو را از عایشه بگیرید، خود شما گفتید. ثانیاً اگر فاطمه زنده بود همهی دین را باید از او میگرفتید.
آلوسی و ذکر فضائل حضرت زهرا
ثانیاً با آبگوشت میخواهید فضیلت او را اثبات بکنید؟! میگوید: عایشه را با چه کسی مقایسه میکنی؟ با فاطمه؟! بضعهی مصطفی (سلام الله علیهم). پارهی تن معصوم مگر جزء معصوم میشود؟ میگوید: این بضعیّه، این پارهی تن رسول خدا بودن از روح وجود عالم او را برتر میکند از همهی موجودات. ببین این هم یک سنی است. میگوید: اشتباه نکنید که بگویید فاطمه سیّدة نساء العالمین است. «فَاطِمُةُ سَیِّدَةُ العِتره» یعنی «سیّدة النّساء و الرّجال» میآیید فاطمه را با چه کسی مقایسه میکنید؟ یعنی اگر کسی ذرهای انصاف داشته باشد با همین ادلّه که در کتب غیر شیعه است کار تمام است.
نوع رفتار پیامبر با حضرت زهرا
حالا رسول خدا چه کرده است عبارات خیلی عجیب و غریب است. یکی از آنها این است. بر فاطمه (سلام الله علیها) وارد شد، دید حضرت دارد دستاس میگرداند. رسول خدا ایستاد به تماشا کردن. در بعضی از نقلها میگوید از این دستاس خون جاری بود، در حالی که دستاس کردن یک کار عادی یک زن عرب است، کار سختی محسوب نمیشود، خار بیابان کندن نیست. بعد میگوید: «بَکَی رَسُولُ الله بَکاءً شَدیداً» شروع به گریه کردن کرد. بعد فرمود: دختر من «تَعَجَّلِي مَرَارَةَ الدُّنْيَا لِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ»[13] پدر جان صبر بکن، إنشاءالله خدا در آخرت جبران میکند.
علّت گریهی مقداد
مقداد میگوید داشتم در کوچه میرفتم خلیفهی دوم من را دید، گفت: بیا اینجا ببینم. از فاطمه چه خبر؟ میگوید: گفتم: «دفناها باللیل45:25» میگوید تا این را گفتم، یک سیلی به صورت من زد نقش زمین شدم. او شروع به زدن من کرد، مسلمانها و صحابه هم جمع گفتند: صحابهی پیغمبر است مقداد است. دیدند مدام گریهی مقداد شدیدتر میشود. مقداد را از زیر دست و پای او بلند کردند، سر و صورت و بدن او را تکاندند، گفتند: چه شده است اینقدر گریه میکنی، یک سیلی که بیشتر نخوردی؟ گفت: شما وقتی دیدید یکی از صحابهی رسول خدا یک مرد روی زمین افتاده است آمدید به حرمت صحابهی پیغمبر بودن من را از دست این نجات دادید، کجا بودید آنجا که فاطمه گریه میکرد؟
یک روایتی در کتب متأخّر ما وجود دارد ولی برای من ؟؟47:51 به صدور است، به آن مطمئن هستم. چرا؟ چون دیدم اهل سنّت مطابق با این حرف میزنند، توضیح آن برای یک وقت دیگر باشد ولی خلاصهی آن این است دل آنها برای این بانو بعد از دفن کردن او تنگ میشد، کجا باید میرفتند. نزدیکترین جایی که ظاهراً به آن قبر شریف مخفی او بود، یک جایی بود به نام زاویهی آل عقیل، عقیل یک چاهی داشت. بعضی نقلهای متأخّر نوشتند، بحث آن طول میکشد که من بگویم من چرا به آن اعتماد دارم. گفتند: بعضی از روزها میدیدیم که علی و حسنین و زینب آنجا نشستند، دست جمعی گریه میکنند، مردم نمیدانند اینها به کجا نگاه میکنند.
[1]ـ سورهی غافر، آیهی 44.
[2]– سورهی طه، آیه 25 تا 28.
[3]– الصّحیفهی السّجادیه، ص 98.
[4]– صحیح مسلم، ج 4، ص 1886.
[5]– صحیح بخاری، ج 4، ص 158.
[6]– صحیح مسلم، ج 4، ص 1866.
[7]– مجموع الفتاوى، ج 4، ص 394.
[8]– بحار الأنوار، ج 38، ص 139.
[9]– همان، ص 353.
[10]– الملل و النّحل، ج 1، ص 31.
[11]– صحیح بخاری، ج 4، ص 79.
[12]– عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار، ج 15، ص 524.
[13]– شواهد التّنزيل لقواعد التّفضيل، ج 2، ص 445.