«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الأعظم روحی و أرواهُ العالمین لهُ الفداء و عَجَّلَ اللهُ تعالی فَرَجهُ الشَّریف صلواتی دیگر عنایت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مروری بر جلسه گذشته
یکی از مشکلات بزرگ ما دیر دیدن یا ندیدنِ مرگ برای خودمان است، با اینکه مرگ قطعی هست، آن را به این زودی برای خودمان باور نداریم، گرچه اطراف ما هم سالخورده از دنیا رفته است و هم جوان، و تا زمانی که ما مرگ را نزدیک نپنداریم، انسانیتِ ما بروزِ جدّی ندارد، نمیتوانیم سخاوت داشته باشیم، نمازمان هم نماز نیست، چون فکر میکنم که هنوز زمان دارم.
وقتی به حرم امام رضا علیه السلام میرویم چطور است که اگر ده روز ساکن مشهد باشیم، شاید دو روز هم به حرم نروم، شاید هم یک روز دو مرتبه به حرم مشرّف شوم، ولی وقتی مرتبهی آخر میروم که میخواهم وداع کنم، حواس من در آن زیارتِ مرتبهی آخرین بیشتر جمع است، برای همین هم در روایات هست که «صَلِّ صَلاَةَ مُوَدِّعٍ»،[4] مانند کسی که مرتبهی آخر است که نماز میخواند نماز بخوانید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور بودند که هر نمازشان کأنّه نمازِ آخرینشان بود، خود را آماده میکردند.
من وقتی مرگ را نزدیک نبینم، نه نماز من نمازِ مودّع است، نه زیارت من زیارتِ مودّع است، یعنی نمیتوانم زیاد استفاده کنم، بهره نمیگیریم، مانند ظرفی که سوراخ دارد.
اگر یادِ مرگ باشد، وقتی آدم کینهای بفهمد در حال مردن است میگوید بگذار آشتی کنیم که روز قیامت باید حساب پس بدهیم، با یاد مرگ اخلاق انسانی در ما تبلور پیدا میکند، با اینکه همهی ما میدانیم، این از عجایب است که ما یقین داریم قطعاً خواهیم مُرد، هیچ کدام از ما هم تضمینی دریافت نکردهایم، اما بسیاری از کارهایی که خوب هستند و میدانیم خوب هستند را انجام نمیدهیم، برای اینکه مرگ را نزدیک نمیبینیم.
برای اینکه بخواهیم انسانیت داشته باشیم و بخواهیم مرگ را نزدیک ببینیم، سلسله اقداماتی لازم است، ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند که ما هم مانند آن افرادی باشیم که بیدار هستند و لحظهی مرگ شوکه نمیشوند، ان شاء الله خدای متعال مرگ را برای ما اولِ راحتیمان قرار بدهد نه لحظهی حول و تکان.
بعد از این مقدّمه عرض کردیم که یکی از راههایی که انسان قدری در موضوع مرگباوری رشد میکند «مسئله زیارت» است، زیارت اهل قبور، زیارت ائمه علیهم صلوات الله.
قدیمها در روستاها، هر ده برای خودش چند قبرستان داشت. بعضی از بستگان سببی ما در یک دهی جا دارند، فاصلهی قبر پدر و مادرشان تا خانهشان یک دقیقه است، یعنی هر روز به مزار پدر و مادر خود رجوع میکند و صلواتی میفرستد، این موضوع در باور ما اثر دارد، نگاه میکند و میبیند روی سنگ قبر پدر و مادرش جای پا هست، انسانها بدون توجّه پا گذاشتهاند و رفتهاند.
در عالم زندگان این موضوع خیلی توهین است که کسی کفش خود را روی صورت ما بگذارد و رد بشود.
انسان نگاه میکند و میبیند که دنیا خیلی هم جدّی نیست. زیارت اهل قبور اینطور است.
زیارت ائمه صلوات الله علیهم أجمعین هم خیلی جهات دارد، قدری راجع به این موضوع عرض کردیم، آن هم این است که به انسان توجّه میدهد.
اگر شما به مزار پدر و مادرتان هم بروید، درواقع سر قبر یک زنده رفتهای، زنده در یک نشئهای و مرده در این نشئه. برای همین درک میکند که شما به مزار او رجوع کردهای.
«توجّه» در زیارت
منتها اگر کسی بر سر مضجع شریف امام رضا علیه الصلاة و السلام مشرّف بشود، آنجا باور ما طوری است که بیشتر این زنده بودن را قبول داریم، در آنجا خوشباورتر هستیم، اگر نزدیک ضریح ایستاده باشیم…
حالا بعضیها مانند من گیج هستند و در همانجا هم حواسشان نیست و عکس میگیرند… پشت خود را به ضریح میکند و عکس میگیرد! توجّه کن که در اینجا نمیگذارند برای نماز هم به ضریح پشت کنی! خدا اجازه نداده است که برای نماز هم به امام پشت کنی! تو به امام پشت میکنی که عکس بگیری؟ کأنّه حضرت در آنجا نشسته باشند و شما پشت به حضرت عکس بگیرید.
همهی اینها برای ضعفِ فهمِ ماست، این دیگر خیلی بیچارگی است که انسان در کنار ضریح هم هنوز طوری رفتار کند که انگار کنارِ مُرده ایستاده است.
چه زمانی رشد میکند؟ وقتی که به کنار ضریح اکتفا نکند، از آن دورتر هم بگوید «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامی».
زمانی یک بحثی اعتقادی است، زمانی غیر از اعتقاد «تمرین زندگی» هم لازم دارد.
انسانی که ورودیِ حرم امام رضا علیه السلام «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامی» میگوید و خودش را در محضر امام رضا علیه السلام میبیند و لازم نیست ضریح را ببیند، اگر تمرین کند در همهی مشهد خودش را در محضر امام رضا علیه السلام میبیند.
«تمرین کند» یعنی چه؟ یعنی توجّه کند. قدری کمتر حرفِ بیخود بزند، که ما الآن بشدّت گرفتار هستیم. طرف در ختم پدر خودش هم سرش در موبایل است، چه برسد به جلسهی دیگر! گرفتار هستیم، یا اینکه با یکدیگر حرف میزنم. دیگر در اختیار خودمان نیست که چه زمانی حرف بزنیم و چه زمانی حرف نزنیم، کفّ نفس نداریم، حواس ما پرت است.
جزمی به نام «حضور در مجالس بطّالین»
اگر روایات را نگاه کنید این را جزو جرایم حساب میکند، خدایا! آیا چون مرا در مجالس بطّالین دیدهای دیگر حال عبادت ندارم؟
این کلام حضرت زین العابدین صلوات الله علیه یعنی شرکت در مجالس بطّالین، حالِ عبادت را میگیرد. اگر هشتاد سال هم عمر کنم نماز من هنوز نماز نیست. چون مدام با کسانی نشست و برخواست میکنم که تازه ممکن است بگویم که الحمدلله که ما اینکاره نیستیم!
«متّقین» در روایات
ولی «تمرین کردن»، دیدنِ ربّانییّن، دیدنِ اهل حضور… ما در تهران کسی را داریم که نیازی نیست برای او روضه بخوانی، اگر بگویند میخواهیم روضه بخوانیم او شروع میکند به گریه کردن، طوری که فکر میکنید روضه قتلگاه خواندهاند!
چون مگر روضه چیست؟ روضه یک معبر است.
همهی شما مظلومیتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را میدانید، روضه هم آن مظلومیت را یادآوری میکند، اگر کسی خودش متذکّر باشد، وقتی نام روضه میآید، همهی آن تصاویر جلوی ذهن او میآید و او شروع میکند به گریه کردن. روایت هم همین را میگوید، «أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ»،[5] وقتی نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیاید مؤمن گریه میکند، چون مؤمن حضور دارد.
اگر ما در زندگی خود مؤمن و متّقی ببینیم، «هُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا»،[6] آنقدر حضور دارد، نه اینکه امام رضا علیه السلام را زنده میبیند، «هُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا»، همین الآن بهشت را هم میبیند، «فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ» انگار همین الآن وسط بهشت در نعمت است، یعنی اینقدر بهشت را باور دارد.
وقتی «هَمّام» به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد که متّقون را طوری برای من توصیف کنید که انگار آنها را میبینم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند یکی از اوصاف متّقین این است، «هُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا» یعنی انگار همین الآن بهشت را میبینند.
یعنی فکر نکنیم اگر امام رضا علیه السلام را زنده ببینیم هنر است، اگر جلوتر برود… واضح است که امام رضا علیه السلام زنده هستند و جواب میدهند، غیاث و غوث و فریادرس هستند، میفرمایند متّقی «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ» است، «وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا» آتش را میبیند و گویا «فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ» در حال عذاب شدن است.
لذا اگر در جلسهای بنشینند و غیبت کنند و حرف بیخود بزنند، این شخص فرار میکند.
ما از صبح تا شب، هفته به هفته محروم هستیم.
اگر بخواهیم فکری به حال خود کنیم
من نمیدانم شما چقدر از نزدیک آیت الله ناصری رضوان الله تعالی علیه را دیده بودید، چقدر غرق حضور بود، وقتی انسان ایشان را میدید احساس میکرد که هر لحظه در محضر امام زمان ارواحنا فداه نشسته است.
اگر این بزرگواران به اینجا رسیدهاند، اگر تحقیق کنید میبینید که یک پای ایشان در مسجد سهله بوده است و یک پای دیگر ایشان وادی السّلام. یعنی همین راه که عرض میکنیم، منتها آنها به این موضوع عمل کردهاند.
اگر انسان بخواهد فکری به حال خود کند، باید قدری در طول هفته، اگر نشد در طول ماه، کسانی را ببیند که مانند بقیّه نیستند، غرق نیستند، مانند من گیج نیستند.
با این شخص مینشینید، از این موضوع حرف میزند که خانه گران شده است، با آن شخص مینشینید، از این موضوع حرف میزند که پارچه گران شده است. از صبح تا شب همهی دغدغه این است که این گران شده است و آن ارزان شده است، این دزدید، آن خورد، این برد، آن فلان کرد.
اگر شما مسئولیتی دارید که جلوی فساد را بگیرید، قربة الی الله حتماً این کار را کنید، دزد را بشدّت مجازات کنید. اما اگر این نیست، انسان باید قدری هم به حال خودش فکر کند.
کلاً زیاد گفتن از دزدی دیگران، چه دروغ و چه راست، به انسان احساس ایمنی میدهد که الحمدلله که من اینطور نیستم! و این محل توقف است.
آن کسانی از اولیای خدا که ما دیدیم، سال به سال نورانیتر میشوند، ولی آن کسانی که مانند من هستند، ده سال پای منبر او میآیی، اما میبینی خود طرف سال دهم از سال اول هم عقبتر است. پس میخواهد چه چیزی به شما بگوید؟ کورِ بیچارهی عقبمانده میخواهد چه چیزی به شما اضافه کند؟
اولین ویژگی مهم زیارت
اولین ویژگی مهم زیارت این است که شما خودت را در محضر او ببینید. زیارت یعنی حضور، حضور عند المزور. یعنی حضور نزد خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه. به این زیارت میگویند.
قبر مبارک ائمه علیهم السلام اوصاف و برکاتی دارد، ما هم میرویم تا از برکات استفاده کنیم، ولی اصلِ زیارت «حضور» است، همان چیزی که شما «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامی» میگویید، همان چیزی که اگر در تهران هم باشید به حضرت عرض میکنید «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامی».
اگر من راست بگویم «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامی»، وقتی میخواهم در اینجا برای شما حرف بزنم، یک نفر از افراد هیئت هم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، یک نفر هم حضرت حجّت ارواحنا فداه هستند.
«زیارت» تمرینِ حضور است
زیارت تمرینِ این حضور است. من در حضور شما گناه نمیکنم، یعنی اگر الآن نجاستی به من تعارف کنند، من اگر نستجیربالله آلوده هم باشم خودم را در مقابل شما کنترل میکنم، یعنی شما برای من عصمت میآورید. اگر الآن یک نامحرم بیاید من جلوی شما چشمچرانی نمیکنم، حضور شما مانعِ گناه من است. خیلی از گناههای دیگر هم اینطور است. اگر یک جواهری به اینجا بیاورند، وقتی شما نگاه میکنید من دزدی نمیکنم، ولو اینکه دزد باشم، حضور مانعِ گناه است. حتّی مجازی هم اینطور است، وقتی برچسبی میزنند که روی آن نوشته است اینجا مجهز به دوربین مداربسته است، دزد هم که دوست دارد دزدی کند دیگر دزدی نمیکند. حضور مانعِ گناه است.
شما کنار ضریح امام رضا علیه السلام رویتان نمیشود به قسمت بانوان نگاه کنید، اگر انسان این حضور را تمرین کند که درک کند، بقیهی جاها هم همینطور است.
آقای سبحانی حفظه الله میگویند که ما به درس اخلاق امام خمینی رضوان الله تعالی علیه میرفتیم، تا هفتهب بعد که به درس اخلاق برویم، اگر صحنهی گناهی پیش میآمد، تصویر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در ذهن ما میآمد و مانع گناه ما میشد. مگر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بجز یکی از شاگردان ائمه علیهم السلام هستند؟ حضور مانعِ گناه است، حضور باعث تطهیر است. لذا تصوّر نکنید که زیارت یک سفر تفریحی سیاحتی دینی است، زیارت برای تربیت نفس ماست.
کسی که بیماری سنگینی دارد، اگر برود و دارو بخرد، مثلاً چهار آمپولِ پنج میلیون تومانی بخرد، کسی نمیگوید این را به فقیر میدادی! زیارت برای تربیت نفس است، برای همین میفرمودند که دیگر فقرا هر سال یک مرتبه به زیارت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بروند. البته عرض کردیم که این روایت برای عراقیها بود. ان شاء الله خدای متعال موانع زیارت هر کسی را برطرف کند. فرمودند: ثروتمندان حداقل هر سال دو مرتبه به زیارت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مشرّف شوند.
زیارت برای ما درمان است، منتها ممکن است کسی مانند من گیج باشد، مانند همان کسی که وقتی به قبرستان برای زیارت قبر پدر خود میرود، طوری با آرایش میرود، دیگر میخواهد خود را نابود کند، دیگر معلوم نیست انسان باید کجا عبرت بگیرد، یا چشمچرانی کند یا خودش را در معرض قرار بدهد، این کار را کنار قبر پدر خود یا در کنار غسالخانه انجام بدهد!
میشود زیارت هم رفت و از نجف تا کربلا به دنبال کباب ترکی بود!
روزی که صحنهی زندگی ما را به ما نشان میدهند، «أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ»،[7] حسرت میخوریم. میگویند آنجا لحظه به لحظه، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آغوش خود را باز کرده بودند و حواس تو جای دیگری بود!
هر چه به شما تعارف کردند، نوش جان شما، میل کنید. ولی اگر انسان مسیر زیارت را برای پیدا کردن چیزی جابجا کند… زمانی برای همراهان خود میگردد، شاید بتوان گفت که خدمت به زوّار حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است…
ما فرصتهای خود را راحت از دست میدهیم، لذا اگر من بگویم اگر کسی میخواهد حضور امام زمان ارواحنا فداه را حس کند باید با توجّه زیارت کند، ممکن است بگویند ما که اینقدر به زیارت رفتهایم چیزی حس نکردهایم. چون معلوم نیست که ما به زیارت رفته باشیم، چون زیارت یعنی حضور.
اگر شما به درِ خانهی رفیق خودتان بروید که نباشد که نمیگویید به دیدنِ دوست خود رفتم، میگویید رفتم ولی او را ندیدم.
علی ندیده عبادت نمیکند حق را
ما به زیارت نرفتیم، زیارت نکردیم، آن حضور را حس نکردیم، این حضور حضورِ فیزیکی نیست، اصلِ حضور، حضورِ باطنیِ قلبی است، شهودی است، همان چیزی است که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند که آیا خدا را دیدهاید؟ حضرت فرمودند: من خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم. بعد حضرت چون دیدند طرف مقابل متوجّه نیست، فرمودند: نه با مشاهدهی چشم، بلکه با مشاهدهی قلب.
وقتی دختر من چهار پنج ساله بود میگفت: اگر خدا را نمیشود دید، چطور هست؟ من هم به او اینطور جواب دادم: نمیشود هر چیزی که با چشم سر دیده نمیشود را گفت وجود ندارد، مانند اینکه وقتی تو شب میخوابی چشمان تو بسته است، وقتی خواب میبینی، با چه چیزی خواب میبینی؟
مشاهدهی قلوب…
اهمیّتِ «توجّه» در زیارت
شرکت در مجالس بطّالین، دیدنیهای به درد نخور، شنیدنیهای به درد نخور و مکرر، ساعتها… اینها انسان را کور میکند و حضور را کمرنگ میکند.
طرف به حرم امام رضا علیه السلام میرود و نزدیک ضریح اینستاگرام خود را بررسی میکند! یعنی این شخص تمرین نکرده است، مانندِ منِ بیچاره است.
اگر زیارت کسی حضوری باشد، یعنی بداند میروم که حضرت را ببینم.
این علامتِ قطعی نیست ولی از قرائن است، قلب منفعل میشود، حال انکسار به انسان دست میدهد، خودش را در محضر او میبیند.
ما فکر میکنیم که ائمه علیهم السلام فقط خواستهاند که ثواب بدهند، مثلاً فرمودهاند که اگر زیارت از نزدیک نشد، زیارت از بعید (از راه دور). این تمرینِ همان مسیر است، چون وقتی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض میکنید «السلام علیک یا رسول الله»، داد نمیزنید، چون میدانید که حضرت میشنوند.
این زیارتهایی که از دور است، مثلاً شخصی پرسید که من که نمیتوانم به کربلا بروم چکار کنم؟ حضرت فرمودند: به پشت بام خانهتان برو و رو به حرم یا رو به قبله بگو «صلی الله علیک یا اباعبدالله، صلی الله علیک یا اباعبدالله، صلی الله علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته». یک بخشی برای ثواب است، بخش دیگری از این عمل برای آن حضور است. نمیخواهند داد بزنی، حضرت تو را میبینند و اگر تمرین کنی تو هم باید این موضوع را حس کنی.
امام زمان ارواحنا فداه را حس کنیم
از آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف پرسیدند: ما چکار کنیم که امام زمان ارواحنا فداه را حس کنیم؟ فرمودند: مدام به خودت تذکّر بده، وقتی حرف میزنی، قبل از اینکه گوش تو بشنود یا طرف مقابل بشنود، حضرت میشنوند. در اینصورت انسان لال میشود.
شما در محضر آیت الله ناصری اعلی الله مقامه الشّریف، از عظمت ایشان نمیتوانستید راحت حرف بزنید.
تقریباً خطای انسان در محضر از بین میرود.
حسن این موضوع این است که کم کم نمیگوید امام زمان ارواحنا فداه غایب هستند، انگار که حضرت در یک کُرهی دیگری هستند! دیگر حداقل همانقدر که امام رضا علیه السلام «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامی»، حضرت حجّت ارواحنا فداه هم همینطور هستند.
مرحوم آیت الله کشمیری رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: با امام زمان ارواحنا فداه حرف بزنید که حضور را تمرین کنید.
منظور از حرف زدن هم زیارتنامه خواندنِ تند نیست که حتّی معنی آن را نفهمید، اگر میخواهی برای ثواب زیارتنامه بخوانید انجام بدهید، اما اثر این موضوع چیز دیگری است که شما با حضرت صحبت کنید.
در زیارت آل یاسین هم که در روایت هست «إذا أرَدتُمُ التَّوَجَّهَ بِنا إلَى اللَّهِ» اگر خواستید به خدا رو بزنید و خدا جواب شما را بدهد «فَقولوا كَما قالَ اللَّهُ تَعالى سَلامٌ عَلى آلِ ياسينَ».
در آنجا میگوییم «السَّلامُ عَلَيكَ حِينَ تَقُومُ» سلام خدا بر تو در آن لحظهای که به نماز ایستادهای… درواقع قربان صدقه میرویم… «السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ» سلام خدا بر تو در آن لحظهای که نشستی، «السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ» سلام خدا بر تو در آن لحظهای که عدّهای به تو راه پیدا کردند و تو برای آنها صحبت میکنی، «السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ» سلام خدا بر تو در آن لحظهای که به رکوع و سجده رفتهای.
اگر کسی با توجّه به این موضوع توجّه کند، دیگر حضور او برای این شخص حسّی میشود، وقتی هم که حضور حسّی بشود، انسان تطهیر میشود.
همانطور که عرض کردم من در حضور شما تطهیر میشوم، چه برسد به حضور در محضر امام زمان ارواحنا فداه.
برای همین روایات میگوید شما در بازار هستید و میخواهید قسم بخورید، در معلّمی خود کم میگذاری، بعنوان یک کارمند میخواهی کار مردم را راه نیندازی، هر کاری که میکنی، حضرت فرمودند: من بر سر بازارهای شما میآیم و شما را نگاه میکنم، شما نمیبینید اما من میبینم.
اگر کسی حضور را درک کند لازم نیست در جایی برچسب بزنند که اینجا مجهز به دوربین مداربسته است. همهی عالم مجهز به چشمان مبارک امام زمان ارواحنا فداه است، در زیارت امام زمان ارواحنا فداه هم میگوییم «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناظِرَ شَجَرَةِ طُوبى وَسِدْرَةِ الْمُنْتَهى»، وقتی اینجا ایستادهای شجرهی طوبی را میبینید، احاطهی شما به ما که کاری ندارد.
این موکبها خانهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است
اگر به زیارت برویم چند ویژگی دارد، یکی از آنها این است که اگر کسی با توجّه به زیارت برود، حضورِ امام غایب را تمرین کرده است.
کسانی که میخواهند به زیارت اربعین بروند به این موضوع توجّه کنند که گاهی کممعرفتی صورت میگیرد. بعضی از این موکبدارها گاهی یک سال تلاش کردهاند تا چیزی جور کنند، تا زمانی که ما لطیف نشویم دست ما به لطیف نمیرسد.
چیزی را برمیداریم و میچشیم و سر جای خود میگذاریم و میرویم.
او با یک عشقی آن چیزی را که داشته است را آماده کرده است.
اگر ما در محضر باشیم، ما غذای خانهی امام را نمیچشیم و بعد هم پس بدهیم. من کممعرفت هستم. یا به دنبال چیز بهتری بگردم، یا بچشم و آن را وازَد کنم. او برده است، او کار کرده است و پول خرج کرده است و برده است، من هم مانند میهمانِ کمتربیت هستم.
اگر حضور حضرت را حس کنیم، تمام آن موکبها خانهی امام زمان ارواحنا فداه است، خانهی خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
اگر ما را در خانهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه راه بدهند، هر چیزی مقابل ما بگذارند، ما غرق در نعمت هستیم.
چند نفر به دیدن امام رضا صلوات الله علیه آمدند، حضرت فرمودند: شام بمانید. اینها اصلاً مست شدند، بعد که خواستند بروند امام رضا علیه السلام به «بَزَنْطی» فرمودند: تو شب هم بمان. این «بَزَنْطی» تا صبح نتوانست بخوابد، مدام به سجده میرفت و بلند میشد و میگفت چه شد که حضرت مرا تحویل گرفتند؟
یک مرتبه که «بَزَنْطی» به سجده رفت، امام رضا علیه السلام از مهربانی خود آمدند و او را از سجده برداشتند، فرمودند: وقتی ما شما را تحویل میگیریم بعداً نروید تکبّر کنید و دل شیعیان را بسوزانید. بنای ما بر کَرَم است، تو اشتباه نکنی که فکر کنی که ببین من چه بودهام!
تمام آن موکبها خانهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، بخدا اگر شما با نگاه خانه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به هر موکبی بروید، والله آن غذایی که به شما میدهند، همان غذای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، و این حضور است و حس میکنید.
ولی این فرصت عظیم که قبلاً برای خیلیها نبوده است، این تجربه حداقل برای ایرانیها برای بیست سی سال اخیر است، این فرصت را هم شبیه خیلی از جاهای دیگر که میسوزانیم، خواهیم سوزاند، بعد میگوییم بیست سفر اربعین رفتهام اما اهل همه کاری هستم و تغییر نکردهام!
چون هنوز به زیارت نرفتهای، ان شاء الله زیارت هم قسمت شما بشود!
آن شاعر این شعر را برای حجاج گفته بود، که برای اینجا هم هست:
ای قوم به حج رفته کجایید؟ کجایید؟ معشوق همینجاست، بیایید! بیایید!
اگر انسان اهل حضور باشد هر مجلس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، مجلسِ زیارتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
این جمله را برای این نمیگویم که کسی به کربلا نرود، اگر کسی بتواند و به کربلا نرود، جفا کرده است، حضرت از ما ناراحت میشوند. زیارت برای تربیت و سلامت روح لازم است، پُر از برکت است، اما «حضور» یک چیز دیگری است. حضور است که مهم است.
مهمتر از همه این است که، تنها راهی که من میشناسم که بشود توجّه بیشتری به این موضوع کرد که امام زندهای من را نگاه میکند، تمرین زیارت است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه من را نگاه میکنند. اگر این موضوع تبیین شود، راحت باور میکنم، همین الآن که اینجا نشستهایم، اگر یک آدم خیلی محترمی بیاید، مدل نشستن آدمها عوض میشود، از من تا شما! مدل حرف زدن من عوض میشود و مدل شنیدن شما هم عوض میشود، این برای حضور است.
آن علمایی که میگویند چهل سال گناه نکردهاند، چکار کردهاند؟ مگر کسی به این بزرگواران عصمت داده بود؟ خیر، اینها در محضر بودند و حاضر بودند.
من بیچاره هستم، دوستان من هم مانند خودم هستند و هیچ کسی به من تذکری نمیدهد.
خیلی اوقات این موضوع مرا خیلی اذیت میکند که من خودم گیج هستم و بعضی از دوستان من هم گیج هستند، وقتی میپرسی چه خبر از اربعین؟ از کباب ترکی و… میگوید.
هر چیزی میل کردید نوش جان شما، من نمیگویم چیزی میل نکنید، اما اینکه این چه زیارتی بوده است، خدا میداند.
زیارت کربلا از منظری دیگر
زیارت یعنی حضور نزد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه.
لذا اگر بگویی کربلا چه خبر؟ باید بگویم ای کاش شب جمعه کربلا درک میکردم که مادر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای همهی ما دعا کردند.
روایات متعددی برای این موضوع داریم…
شب جمعه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میزبان هستند، حضرت سیّدالسّاجدین صلوات الله علیه میزبان هستند، امام صادق علیه السلام میزبان هستند.
اگر به شما بگویند به هیئتی بروید که چهار امام آغوش خود را باز کردهاند…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رأس میزبانها هستند…
هواس من پرتِ جاهای دیگری است و گیج هستم…
اگر حضور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در شب جمعه کربلا حس کردی، امام غایبی که به ما نگاه میکنند و ما ایشان را نمیبینیم را هم حس میکنیم، در اینصورت رفتار ما عوض میشود، نماز من تغییر میکند، هر مرتبه زیارتِ من زیارتِ مودّع است، نماز من نمازِ مودّع است، این زیارت ما را میسازد و تربیت میکند و لطیف میکند.
هم به آن موکبدار بیادبی نمیکنم، هم اینکه وقتی به خانه بروم و همسرم غذا درست کشیده باشد وا نمیزنم، زحمت کشیده است.
روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست تا زمانی که یکدیگر را دوست نداشته باشید وارد بهشت نمیشوید.
چون اگر آدمیزاد بخواهد بقیه را دوست داشته باشد، راهی ندارد بجز اینکه بگوید این شخص محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، این شخص شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، به احترام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه…
میگویند به چه نیّتی کربلا بروم؟ فرمودند: «حُبًّ لِفَاطِمَة»، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرمایهگذاری کردهاند که اجازه دادهاند سرِ این پسر اینطور بریده بشود…
شما هم وقتی خواستی به کربلا بروی بگو بیبی جان! آمدهام بلکه پسر شما به من نگاه کنند… من میدانم که لیاقت نداشتهام که خونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ریخته بشود که شاید من هم هدایت بشوم… «حُبًّ لِفَاطِمَة»…
ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که قبل از مرگ بیدار بشویم، ان شاء الله خدای متعال ما را محیای مرگ کند.
امیدوارم که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ما را از آن کسانی قرار بدهند که برای ما امام زمان ارواحنا فداه غایب نباشند، خودمان را در محضر حضرت حجّت ارواحنا فداه ببینیم، اعمالمان مایه خجالت امام زمان ارواحنا فداه نباشد.
روضه و توسّل
این ایّام ایّامِ خیلی سختی است، وقتی اسرا را از کربلا به کوفه بردند، بعضی از خانوادهها هم بودند، خانوادهی وهب، خانوادهی جنادهی انصاری، خانوادهی حبیب بن مظاهر، خانوادهی زهیر. اقوام اینها آمدند و پول دادند و اینها را آزاد کردند، فقط ناموسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در اسارت بود…
لباسشان دونِ شأنشان بود، همه چیز به غارت رفته بود، از این شهر به آن شهر، تا اینکه به شام رسیدند… اوضاع در شام متفاوت بود، اینها مسلمان شده به دستِ معاویه بودند، حرمت نمیشناختند، رحم نداشتند، کینه داشتند…
وقتی آدم کینه داشته باشد «بیرحمی» برای او آسان میشود، پلیس جنایی بالای سر مقتول میرود، اگر یک تیر بر سر او زده باشند میگوید میخواستند این شخص را بکشند و یک حرفهای این کار را کرده است، اما اگر مثله کرده باشند میگویند این برای کینه بوده است، دشمن داشته است.
اینها از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کینه داشتند، آنقدری که آن ملعون به زبان آورد… وقتی رأس مطهّر را مقابل آن ملعون گذاشتند گفت: «لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا»،[8] ای کاش اجداد من در بدر بودند و میدیدند که من دختران علی را اینطور روی پا نگه داشتهام…
از بین این همه چیزی که میشد گله کرد، یک گلهی حضرت زینب کبری سلام الله علیها این است…
زمانی شما به محضر یک آدم ربّانی میروید، زمانی است که در مجلس آن ملعونِ مست… ولی حواس آن ملعون بود، پشت سر همه خیمهای زده بودند و نوامیس خود را آن پشت قرار داده بود، حتّی کنیزها را…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها نسبت به این موضوع گله کردهاند…
علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف در الغدیر ادّعایی کردهاند، فرمودهاند اگر کسی ابیات راعیه مرحوم ابن عرندس حلّی را در جلسهای بخواند امام زمان ارواحنا فداه به آن مجلس نظر میکنند و تشریف میآورند، بالاخره ما با امیدی امام زمان ارواحنا فداه را به مجلس دعوت میکنیم…
من بجای گلهی حضرت زینب کبری سلام الله علیها آن دو بیت ابن عرندس را میخوانم…
میگوید: اگر الآن اینجا نشستهای و خانواده تو در امنیت هستند، بدان یک نفر برای هدایت شما از زن و بچهی خود گذشته است، چشم دل خودت را به مجلس ببر، پشت سرِ دلت را نگاه کن…
وَ رَملَةُ فِی ظِلِّ القُصُورِ مَصُونَةٌ یُنَاطُ عَلَی أقرَاطِهَا الدُّرُّ وَ البَترُ
خواهرِ معاویه پشت پرده نشسته است و در امنیت است، گوشوارهی گرانقیمتِ طلا و جواهر به گوش او آویزان است…
بعد میگوید: حالا برگرد و این طرف را نگاه کن…
وَ آلُ رَسُولُ الله تُسبَی نِسَائُهُم…
[1]– سورهی غافر، آیه 44.
[2]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ، جلد ۱ ، صفحه ۱۱۰ (وَ فِي حَدِيثِ اِبْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : صَلِّ صَلاَةَ مُوَدِّعٍ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ وَ تَيَأَّسْ عَمَّا فِي أَيْدِي اَلنَّاسِ تَعِشْ غَنِيّاً وَ إِيَّاكَ وَ مَا تَعْتَذِرُ مِنْهُ .)
[5] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۷ (حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي اَلْخَطَّابِ عَنِ اَلْحَكَمِ بْنِ اَلْمِسْكِينِ اَلثَّقَفِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلاَّ اِسْتَعْبَرَ.)
[6] نهج البلاغه، خطبه همّام
[7] سوره مبارکه مریم، آیه 39 (وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ)
[8] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۵ ، صفحه ۱۵۷ (رَوَى شَيْخٌ صَدُوقٌ مِنْ مَشَايِخِ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرُهُ مِنَ اَلنَّاسِ: أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ حَرَمُهُ عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اَللَّهُ جِيءَ بِرَأْسِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ فِي طَسْتٍ فَجَعَلَ يَضْرِبُ ثَنَايَاهُ بِمِخْصَرَةٍ كَانَتْ فِي يَدِهِ وَ هُوَ يَقُولُ لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ اَلْأَسَلِ لَأَهَلُّوا وَ اِسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيدُ لاَ تُشَلَّ فَجَزَيْنَاهُمْ بِبَدْرٍ مِثْلَهَا وَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَلَ فَقَامَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ أُمُّهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ قَالَتْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى جَدِّي سَيِّدِ اَلْمُرْسَلِينَ صَدَقَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ كَذَلِكَ يَقُولُ – ثُمَّ كٰانَ عٰاقِبَةَ اَلَّذِينَ أَسٰاؤُا اَلسُّواىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيٰاتِ اَللّٰهِ وَ كٰانُوا بِهٰا يَسْتَهْزِؤُنَ أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حِينَ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ اَلْأَرْضِ وَ ضَيَّقْتَ عَلَيْنَا آفَاقَ اَلسَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا لَكَ فِي إِسَارٍ نُسَاقُ إِلَيْكَ سَوْقاً فِي قِطَارٍ وَ أَنْتَ عَلَيْنَا ذُو اِقْتِدَارٍ أَنَّ بِنَا مِنَ اَللَّهِ هَوَاناً وَ عَلَيْكَ مِنْهُ كَرَامَةً وَ اِمْتِنَاناً وَ أَنَّ ذَلِكَ لِعِظَمِ خَطَرِكَ وَ جَلاَلَةِ قَدْرِكَ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِكَ وَ نَظَرْتَ فِي عِطْفٍ تَضْرِبُ أَصْدَرَيْكَ فَرِحاً وَ تَنْفُضُ مِدْرَوَيْكَ مَرِحاً حِينَ رَأَيْتَ اَلدُّنْيَا لَكَ مُسْتَوْسِقَةً وَ اَلْأُمُورَ لَدَيْكَ مُتَّسِقَةً وَ حِينَ صَفِيَ لَكَ مُلْكُنَا وَ خَلَصَ لَكَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلاً مَهْلاً لاَ تَطِشْ جَهْلاً أَ نَسِيتَ قَوْلَ اَللَّهِ – وَ لاٰ يَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمٰا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمٰا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدٰادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُهِينٌ أَ مِنَ اَلْعَدْلِ يَا اِبْنَ اَلطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اَللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ يَحْدُو بِهِنَّ اَلْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ اَلْمَنَاقِلِ وَ يَبْرُزْنَ لِأَهْلِ اَلْمَنَاهِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ اَلْقَرِيبُ وَ اَلْبَعِيدُ وَ اَلْغَائِبُ وَ اَلشَّهِيدُ وَ اَلشَّرِيفُ وَ اَلْوَضِيعُ وَ اَلدَّنِيُّ وَ اَلرَّفِيعُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لاَ مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيمٌ عُتُوّاً مِنْكَ عَلَى اَللَّهِ وَ جُحُوداً لِرَسُولِ اَللَّهِ وَ دَفْعاً لِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ وَ لاَ غَرْوَ مِنْكَ وَ لاَ عَجَبَ مِنْ فِعْلِكَ وَ أَنَّى يُرْتَجَى مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَكْبَادَ اَلشُّهَدَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ بِدِمَاءِ اَلسُّعَدَاءِ وَ نَصَبَ اَلْحَرْبَ لِسَيِّدِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ جَمَعَ اَلْأَحْزَابَ وَ شَهَرَ اَلْحِرَابَ وَ هَزَّ اَلسُّيُوفَ فِي وَجْهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَشَدُّ اَلْعَرَبِ لِلَّهِ جُحُوداً وَ أَنْكَرُهُمْ لَهُ رَسُولاً وَ أَظْهَرُهُمْ لَهُ عُدْوَاناً وَ أَعْتَاهُمْ عَلَى اَلرَّبِّ كُفْراً وَ طُغْيَاناً أَلاَ إِنَّهَا نَتِيجَةُ خِلاَلِ اَلْكُفْرِ وَ ضَبٌّ يُجَرْجِرُ فِي اَلصَّدْرِ لِقَتْلَى يَوْمِ بَدْرٍ فَلاَ يَسْتَبْطِئُ فِي بُغْضِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ مَنْ كَانَ نَظَرُهُ إِلَيْنَا شَنَفاً وَ شَنْآناً وَ أَحَناً وَ ضَغَناً يُظْهِرُ كُفْرَهُ بِرَسُولِهِ وَ يُفْصِحُ ذَلِكَ بِلِسَانِهِ وَ هُوَ يَقُولُ فَرِحاً بِقَتْلِ وُلْدِهِ وَ سَبْيِ ذُرِّيَّتِهِ غَيْرَ مُتَحَوِّبٍ وَ لاَ مُسْتَعْظِمٍ لَأَهَلُّوا وَ اِسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيدُ لاَ تُشَلَّ مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ وَ كَانَ مُقَبَّلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِهِ قَدِ اِلْتَمَعَ اَلسُّرُورُ بِوَجْهِهِ لَعَمْرِي لَقَدْ نَكَأْتَ اَلْقُرْحَةَ وَ اِسْتَأْصَلْتَ اَلشَّافَةَ بِإِرَاقَتِكَ دَمَ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ اِبْنِ يَعْسُوبِ اَلْعَرَبِ وَ شَمْسِ آلِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ هَتَفْتَ بِأَشْيَاخِكَ وَ تَقَرَّبْتَ بِدَمِهِ إِلَى اَلْكَفَرَةِ مِنْ أَسْلاَفِكِ ثُمَّ صَرَخْتَ بِنِدَائِكَ وَ لَعَمْرِي قَدْ نَادَيْتَهُمْ لَوْ شَهِدُوكَ وَ وَشِيكاً تَشْهَدُهُمْ وَ يَشْهَدُوكَ وَ لَتَوَدُّ يَمِينُكَ كَمَا زَعَمْتَ شُلَّتْ بِكَ عَنْ مِرْفَقِهَا وَ أَحْبَبْتَ أُمَّكَ لَمْ تَحْمِلْكَ وَ أَبَاكَ لَمْ يَلِدْكَ حِينَ تَصِيرُ إِلَى سَخَطِ اَللَّهِ وَ مُخَاصِمُكَ وَ مُخَاصِمُ أَبِيكَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنَا وَ اِنْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ نَقَصَ ذِمَامَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا وَ هَتَكَ عَنَّا سُدُولَنَا – وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ اَلَّتِي فَعَلْتَ وَ مَا فَرَيْتَ إِلاَّ جِلْدَكَ وَ مَا جَزَزْتَ إِلاَّ لَحْمَكَ وَ سَتَرِدُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ وَ اِنْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ وَ سَفَكْتَ مِنْ دِمَاءِ عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَيْثُ يَجْمَعُ بِهِ شَمْلَهُمْ وَ يَلُمُّ بِهِ شَعَثَهُمْ وَ يَنْتَقِمُ مِنْ ظَالِمِهِمْ وَ يَأْخُذُ لَهُمْ بِحَقِّهِمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ لاَ يَسْتَفِزَّنَّكَ اَلْفَرَحُ بِقَتْلِهِ – وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ – `فَرِحِينَ بِمٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ حَسْبُكَ بِاللَّهِ وَلِيّاً وَ حَاكِماً وَ بِرَسُولِ اَللَّهِ خَصِيماً وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً وَ سَيَعْلَمُ مَنْ بَوَّأَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ اَلْمُسْلِمِينَ أَنْ بِئْسَ لِلظّٰالِمِينَ بَدَلاً وَ أَنَّكُمْ شَرٌّ مَكٰاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلاً وَ مَا اِسْتِصْغَارِي قَدْرَكَ وَ لاَ اِسْتِعْظَامِي تَقْرِيعَكَ تَوَهُّماً لاِنْتِجَاعِ اَلْخِطَابِ فِيكَ بَعْدَ أَنْ تَرَكْتَ عُيُونَ اَلْمُسْلِمِينَ بِهِ عَبْرَى وَ صُدُورَهُمْ عِنْدَ ذِكْرِهِ حَرَّى فَتِلْكَ قُلُوبٌ قَاسِيَةٌ وَ نُفُوسٌ طَاغِيَةٌ وَ أَجْسَامٌ مَحْشُوَّةٌ بِسَخَطِ اَللَّهِ وَ لَعْنَةِ اَلرَّسُولِ قَدْ عَشَّشَ فِيهِ اَلشَّيْطَانُ وَ فَرَّخَ وَ مَنْ هُنَاكَ مِثْلُكَ مَا دَرَجَ وَ نَهَضَ فَالْعَجَبُ كُلُّ اَلْعَجَبِ لِقَتْلِ اَلْأَتْقِيَاءِ وَ أَسْبَاطِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ سَلِيلِ اَلْأَوْصِيَاءِ بِأَيْدِي اَلطُّلَقَاءِ اَلْخَبِيثَةِ وَ نَسْلِ اَلْعَهَرَةِ اَلْفَجَرَةِ تَنْطِفُ أَكُفُّهُمْ مِنْ دِمَائِنَا وَ تَتَحَلَّبُ أَفْوَاهُهُمْ مِنْ لُحُومِنَا وَ لِلْجُثَثِ اَلزَّاكِيَةِ عَلَى اَلْجُبُوبِ اَلضَّاحِيَةِ تَنْتَابُهَا اَلْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا اَلْفَرَاعِلُ فَلَئِنِ اِتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَتَّخِذُنَا وَشِيكاً مَغْرَماً حِينَ لاَ تَجِدُ إِلاَّ مَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ مَا اَللَّهُ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِيدِ وَ إِلَى اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ اَلْمُعَوَّلُ وَ إِلَيْهِ اَلْمَلْجَأُ وَ اَلْمُؤَمَّلُ ثُمَّ كِدْ كَيْدَكَ وَ اِجْهَدْ جُهْدَكَ فَوَ اَلَّذِي شَرَّفَنَا بِالْوَحْيِ وَ اَلْكِتَابِ وَ اَلنُّبُوَّةِ وَ اَلاِنْتِجَابِ – لاَ تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لاَ تَبْلُغُ غَايَتَنَا وَ لاَ تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لاَ تَرْحَضُ عَنْكَ عَارُنَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلاَّ فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلاَّ عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلاَّ بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي اَلْمُنَادِي أَلاَ لُعِنَ اَلظَّالِمُ اَلْعَادِي وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي حَكَمَ لِأَوْلِيَائِهِ بِالسَّعَادَةِ وَ خَتَمَ لِأَوْصِيَائِهِ بِبُلُوغِ اَلْإِرَادَةِ نَقَلَهُمْ إِلَى اَلرَّحْمَةِ وَ اَلرَّأْفَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ وَ اَلْمَغْفِرَةِ وَ لَمْ يَشْقَ بِهِمْ غَيْرُكَ وَ لاَ اِبْتَلَى بِهِمْ سِوَاكَ وَ نَسْأَلُهُ أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ اَلْأَجْرَ وَ يُجْزِلَ لَهُمُ اَلثَّوَابَ وَ اَلذُّخْرَ وَ نَسْأَلُهُ حُسْنَ اَلْخِلاَفَةِ وَ جَمِيلَ اَلْإِنَابَةِ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ فَقَالَ يَزِيدُ مُجِيباً لَهَا شِعْراً يَا صَيْحَةً تُحْمَدُ مِنْ صَوَائِحِ مَا أَهْوَنَ اَلْمَوْتَ عَلَى اَلنَّوَائِحِ)