حجت الاسلام کاشانی بامداد روز سه شنبه مورخ 6 اردیبهشت 1401 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به سخنرانی در ادامه ی موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دریافت فیلم این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
موضوع بحث «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است، یعنی چگونه عقاید و باورهای دینی به برکت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام تبلیغ و تبیین شد و چه چالشهایی ایجاد کرد، گاهی اینها دو دستگی ایجاد میکرد و جامعه را حزب حزب میکرد.
اولین و اساسیترین مسئلهای که در جامعه اسلامی باعث شد که تفاوت نگاه و نحلهی فکری بوجود بیاید نحوهی فهم و تفسیر راجع به شخصیت مکرّم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است که ما بحث را از اینجا شروع کردیم، ولی به جهت رعایت حال شنوندگان و بینندگان عزیز قدری بحث را سبکتر کردیم، دلیل این امر هم این بود که میخواستیم عزیزان همراهی کنند و بحث برایشان سخت نشود.
کلاً بیان بحث تخصصی بصورت عمومی کار خیلی مشکلی است، وگرنه بیان بحث تخصصی بصورت تخصصی آسان است، مطالب آن هم موجود است و مطالعه زیادی لازم ندارد و کتب آن هم موجود است، چون کار ما در طول سال همان است میتوان همانها را بیان کرد، منتها سعی کردیم با عزیزانی ممکن بود به زحمت بیفتند هم همراهی کنیم.
در میان بحثهایی که گذشت دو جلسهی قبل به اینجا رسیدیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وحدت و اختلاف را چگونه بحث میکردند، این بحثِ خیلی مهمی است. چهار آیه خواندیم و روی آن چهار آیه گفتگو کردیم. آیات 103 و 105 سوره مبارکه آل عمران و آیات 13 و 14 سوره مبارکه شوری. الآن مختصری از این دو آیه را عرض میکنم و توضیح مختصری از آنچه گذشت را بیان میکنم و آیات دیگری هم که در ادامهی همین بحث است را با اشاره عرض میکنم تا وارد بحث بشویم.
در سوره مبارکه آل عمران میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ»[4] جمیعاً به حبل الله اعتصام پیدا کنید.
هر مؤمنی معتصم به حبل الله است، کسی که به معتصم به حبل الله باشد، در قرآن کریم «فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»[5] داریم، اینجا غیر از اینکه میگوید معتصم به حبل الله بشوید و به خدای متعال ایمان بیاورید، در اینجا «حبل» هم هر شیء ممدود متمادی را میگویند که از جایی به جایی میرود، اینجا تشبیه است، ما برای اینکه تعالی پیدا کنیم لازم است چیزی را بگیریم که نیفتیم و بالا برویم، به آن «حبل» میگوید، حبل الله، منتها اینجا میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا»، یعنی کیفیت اعتصام را بیان میکند. به حبل الله معتصم هستید، موحد هستید، کیفیت این امر باید «جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» باشد، یعنی نباید متفرّق و متشتت باشید. ان شاء الله به این موضوع خواهیم پرداخت.
بعد آیه 105 میفرماید که «لَا تَكُونُوا»[6] حالا که گفتم اینطور باشید، مانند اهل کتاب یا منافقان نباشید که «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا» تفرّق کردند و متفرّق شدند و اختلاف اعتقادی پیدا کردند، «مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ» وقتی همه چیز روشن بود.
یعنی اختلاف بر سر جهل نبود. اگر این مسئله فهم بشود استراتژی ما در وحدت با این چیزی که الآن هست متفاوت میشود. الآن فهم بر سر وحدت این است که یک اختلاف اجتهادی است و فهمها مختلف است. به این موضوع هم میشود پرداخت، مهم هم هست، ولی کسی که به این آیه استناد میکند باید بداند این آیه برای اینجایی که اینها میگویند نیست. یعنی از جهتی میشود این آیه را برای وحدت شیعه و سنّی خواند، اما از خیلی از جهات نمیشود این آیه را برای این امر خواند، اصلاً خیلی از اوقات آیه برای اینجا نیست، آیه برای آن جایی است که حق روشن است ولی به یک جهتی که مشکل علمی نیست، پاسخ یک خطی آن یا حبّ دنیاست، یا نفاق است، یا حبّ و بغض و عداوت و بغضائی است که بین دو قوم و دو قبیله وجود دارد، یک چیز دیگری مانع عمل میشود نه علم، علم دارد و میداند چیست، میداند کدامیک درست است.
لذا آنجایی که دو طرف علم دارند باید به آنها گفت «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا».
در سوره مبارکه شوری هم اینطور فرمود که «وَمَا تَفَرَّقُوا»[7] اینها از هم جدا و متفرّق نشدند «إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ»، اینها علم داشتند، برای بغی و دشمنی که با هم داشتند متفرّق شدند؛ نه اختلاف اجتهادی، این یک چیز دیگر است.
این آیات را باید آنجایی گفت که دو طرف علم دارند، مثلاً در صفین بعد از شهادت جناب عمّار سلام الله علیه علم حاصل شد که گروه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که رأس آنها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند گروه دعوت کننده به بهشت است و طرف مقابل هم گروه باغیهی ظالمهی دعوت کننده به جهنّم است، این موضوع اختلافی هم نیست. حالا دیگر تفرّق برای چیست؟ حالا دیگر ادّعای حکمیت یعنی چه؟ حالا دیگر ادامهی غارتگریها چیست؟ رفتار خوارج، رفتار طلبکاران حکمیت، رفتار معاویه مصداق بارز «مَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ» است. جای این آیه اینجاست، نه اینکه اگر دو نفر بر سر یک موضوعی اختلاف دارند این آیه را بخوانیم. آن برای زمانی است که علم هست و دیگر دو طرف فهمیدهاند که حق چیست، تا وقتی نمیدانند حق چیست که باید حق را تبیین کرد، که به این موضوع خواهیم رسید.
اجازه بدهید چند آیهی دیگر هم بخوانم تا شما ببینید ادبیات استوار و پرتکرار است.
وقتی اختلاف از روی علم است!
سوره مبارکه جاثیه، آیه 17 میفرماید: «آتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ»،[8] وقتی علم پیدا کرده بودند نخواستند بپذیرند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی بن ابیطالب خلیفه است و آن شخص گفت اگر این چیزی که گفتی از ناحیه خداست یک سنگی از آسمان بیاید و به من برخورد کند! یعنی من نمیخواهم قبول کنم. مشکل اینجاست.
آن مباحثی که در مورد نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض میکردیم در اینجا ادامه پیدا میکند، مسئله بر سر این نبود که حق را نمیدانستند، حق را فهمیدند، مانع در عمل داشتند.
سوره مبارکه یونس، آیه 93 میفرماید: «لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ»،[9] به آنها از طیّبات رزق دادیم، اختلافی نداشتند، تا اینکه علم پیدا کردند! علم آمد و بعد اتّفاقاتی افتاد.
سوره مبارکه آل عمران، آیه 19 میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ» ،[10] کسانی که آیات ما را گرفتند (مانند اهل کتاب) اختلاف نکردند «إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ»، تکرار میکند.
سوره مبارکه بقره، آیه 213 میفرماید: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً»[11]… عرض کردم، اصلاً بعضی اوقات وقتی پیغمبران آمدند به اختلافات جامعه از جهتی افزودند، مردم دور هم بت را میپرستیدند، با هم دعوا و اختلاف و جنگ و خونریزی هم داشتند، وقتی پیامبران آمدند جامعه به دو گروه کافر و مؤمن تبدیل میشد؛ «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ» وقتی انبیاء را مبشّر و منذر فرستاد «وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ» کتاب را کنار پیغمبر فرستاد که اگر اختلاف کردند به چه کسی مراجعه کنند؟ به پیغمبر! «إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ»، چه زمانی اختلاف شروع شد؟ آن زمانی که علم داشتند و بر سر مشکل دیگری جنگ داشتند، این باعثِ تفرّق شد.
فعلاً وقتی بحث از عدم تفرّق در آیات قرآن کریم است اول بدانیم که شأن نزول اینها، شأن صدور اینها، فضای صدور اینها چیست. ما نمیخواهیم بگوییم آیات قرآن کریم را به شأن نزول و فضای صدور مقیّد کنیم، اما وقتی بحث ما سیر تکوّن عقاید است، یعنی عقاید را در بستر تاریخی زمانی بیان آن میبینیم که چگونه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این عقیده را بیان کرد، باید ببینیم که در چه فضایی بودند، هم اهل کتاب و هم منافقان در کجاها اختلاف میکردند؟ آنجا که علم بود و نمیخواستند زیر بار بروند.
صفین و جمل از آن دست است. بچهها به آن خانم نامه نوشتند و یا رفتند و حضوری گفتند: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»،[12] این که حکم عمومی و اطلاق نیست. این جمله که برای همه نیست! این را خاص فرموده است، مگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند همسر داشتهاند؟ به آن همسران خاص فرموده است در خانهی خودتان بمانید، این که دیگر آنقدر واضح بود که چند مرتبه بعضیها خواستند «سوده دختر زمعة» را به حج ببرند، ایشان فرمودند: من حجّ خود را زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفتهام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»، معلوم بود دیگر!
این دیگر اختلاف اجتهادی نیست، این علمی است، برای همین هم عایشه تا زمانی که زنده بود، هر کسی که میخواست او را اذیت کند زیر پنجرهی او آیه «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ» را میخواند و گریهی او بلند میشد.
ذیل تفاسیر ببینید، یکی از روایاتی که ذیل این آیه نوشتهاند این است که آنقدر گریه میکرد که مقنعه او خیس میشد، دیگر فایده هم ندارد، چون جبران یک بحران اجتماعی با گناه فردی تفاوت دارد، توبهی این امر که دیگر فردی نیست.
به بدن مبارک امام حسن مجتبی صلوات الله علیه تیر زدند، برای اینکه میگفتند پدر تو قاتل عثمان است! پرچمدار این موضوع هم این خانم بوده است. در کربلا مقابل فرزندان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آب روی زمین ریختند، گفتند چون عثمان را تشنه کشتید شما را تشنه میکشیم.
یعنی انحرافی که ایجاد کردند، ادّعایی که نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مطرح کردند حداقل تا سال 60 چقدر کشته داد و چقدر جسارت شد و چقدر به حریم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هتک حرمت شد.
موضوع محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، دیگر در صدور حدیث غدیر که اختلاف نیست و نبوده است. حال اصلاً معنای حدیث را «دوست» درنظر بگیرید، عمل نشد دیگر!
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ»؛ وقتی علم هست که دیگر نباید بر سر محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دعوا باشد، ولی هست! هنوز هم هست!
در جلسات قبل از قول ذهبی خواندم که میگفت: حدیث «یا عَلِی لا یحِبُّکَ اِلاَّ مُؤمِنٌ وَ لا یبْغِضُکَ اِلاَّ مُنافِقٌ» حتّی از حدیث غدیر هم درستتر است اما خیلی سخت است، چرا سخت است؟ چون نمیخواهد به مدلول این روایت عمل کند، برای همین میگوید سخت است. مبغضِ علی بن ابیطالب منافق است، این میگوید با جملیها چکار کنم؟ صفّینیها را چکار کنم؟ محدّثان ناصبی را چکار کنم؟ اگر بگویم اینها منافق هستند که باید بخش زیادی از روایاتی که به دست ما رسیده است را بیرون بریزیم، برای همین میگوید این روایت خیلی مشکل است!
«خَلّال» کتابی به نام «السّنة» دارد، اصلاً مدوّن مذهب حنبلیها اوست، شاگرد پسر احمد حنبل است، عبدالله پسر احمد است و این هم شاگرد اوست، اصلاً او مذهب حنبلی را تدوین کرده است.
از احمد میپرسند که آیا افضل صحابه به ترتیب خلافت است؟ میگوید: بله! ولی یک روایتی هست که «مَا تَقْشَعِرُّ، أَظُنُّهُ الْجُلُودُ»[13] پوست انسان را جمع میکند! آن روایت این است که پیغمبر فرمود: یا علی! «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي».
چرا این روایت پوست تو را جمع میکند؟ تن بده! چون نمیخواهد تن بدهد میگوید سخت است و مشکل است و «مَا تَقْشَعِرُّ، أَظُنُّهُ الْجُلُودُ»! چون نمیخواهی عمل کنی، وگرنه سخت نیست.
آنجایی که اختلاف بر سر علم نیست، مسئله اخلاقی است، یا منشأ آن حبّ دنیاست، یا منشأ آن نفاق است، یا منشأ آن به هر جهت بغض است، مثلاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کس و کار کسی را کشتهاند.
احمد حنبل به کسی گفته است که «ثِقَةٌ ثِقَةٌ ثِقَةٌ»، ما در کتب رجالی شیعه چنین تعبیری نداریم، «ثِقَةٌ» یعنی این راست میگوید و ضابط است و قول او قابل اعتناء است، دقیق حرف میزند، اوهام ندارد. گاهی در منابع رجالی ما «ثِقَةٌ ثِقَةٌ» داریم، این دیگر تأکید است، اما تأکید سه مرتبهای ندیدهایم، احمد حنبل به کسی گفته است که «ثِقَةٌ ثِقَةٌ ثِقَةٌ»، به «حریز بن عثمان حمصی» ملعون، کسی که هر روز حداقل هفتاد مرتبه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نستجیربالله لعن میکرده است.
چرا «مَا تَقْشَعِرُّ، أَظُنُّهُ الْجُلُودُ» میگوید؟ چون میبیند من باید روایات «حریز بن عثمان حمصی» ملعون را بپذیرم و او ناصبی است، برای همین سخت است.
اینجا مشکل علمی نیست، قرار است شما اخذ کنید، قبلاً بستهاید که از کسی مانند «حریز بن عثمان حمصی» ملعون اخذ کنید. این ملعون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نستجیربالله لعن میکرد، حتّی در مورد آن حدیث «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» میگوید منظور قارون است!
کسی که کلام متواتر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را تغییر بدهد حتّی حیف است به او کافر گفته بشود، واقعاً حیف فحش است که به او داده بشود، به بعضیها نمیشود فحش داد، چون روز قیامت فحش یقهی آدم را میگیرد.
از او میپرسیدند که چرا نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بغض داری؟ میگفت: او اجداد مرا در جمل کشته است!
پس مشکل تو علمی نیست، بلکه کینه داری!
در این آیاتی که به سمع شما رساندم از آن نقطهای که میگوید تفرّق نکنید برای آن زمانی هست که علم وجود دارد و تن نمیدهد.
الآن هم همینطور است، متأسفانه عمدهی خبرگزاریها، خبرهایشان برای تأیید حزب و گروه و جناح خودشان است، دروغگویی رایج است، خیلی کم پیش میآید که کسی تقوا داشته باشد، اگر من بگویم حتّی یک خبرگزاری صادق هم نمیشناسم مشکل پیش میآید، برای همین نمیگویم حتّی یک خبرگزاری صادق هم نمیشناسم.
یعنی اگر مسئله سادهزیستی مسئولان است، اگر از طرف مقابل باشد پرچم میکنند، اگر از جناح خودی باشد توجیه میکنند! چون مسئله حق نیست، مسئله ضایع کردن طرف مقابل است. باید حق مسئله باشد.
لزوم تبیین مکتب
مولا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. از شام و جاهای دیگر چند قاری… قاریهای آن زمان یعنی علمای اعلام و فقهای عصر و حفّاظ و صاحبان جمعه و جماعت، به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسیدند و عرض کردند: آقا! برای ما روشن نیست که فعلاً حق با چه کسی است. اینجا حضرت فرمودند: اول باید علم حاصل بشود.
برای همین هم ما عرض کردیم که ما با برادران غیرشیعه یا غیرمسلمانی که با ما در جنگ نیستند ابداً در جنگ نیستیم، هر مظلومی در هر جای دنیا، حتّی اگر بتپرست هم مظلوم باشد ما حامی مظلوم هستیم، تا وقتی که کسی با ما در جنگ نیست، ما خیرخواه هستیم. طبعاً دل ما برای شیعه بیشتر میسوزد، مانند این است که دل شما برای برادرتان بیشتر از فرزند همسایه میسوزد، اما حداقل این است که شما نمیتوانید ظلم را تحمّل کنید، چرا؟ چون میگویید آنها علم ندارند، من نمیدانم در مصر و تونس و… آیا علم دارند که حق چیست و در مقابل حق هستند یا به آن چیزهایی که به آنها رسیده است عمل میکنند و هنوز علم ندارند، حداقل این است که برای من روشن نیست، و وقتی روشن نیست و عناد دارند که من با کسی دشمنی ندارم.
گفتند: یا علی! ما نمیدانیم حق با چه کسی است. حضرت فرمودند: مشکلی نیست، بیایید و در جنگ در گوشهای بایستید و تا زمانی که حق روشن نشد شرکت نکنید، اما اگر ترک کنید بعداً عذری ندارید. عرض کردند: پس اشکالی ندارد در سپاه شما باشیم و جنگ نکنیم؟ حضرت فرمودند: نخیر! من اصلاً نمیخواهم کسی بجنگد که حق را نمیداند.
چون وقتی شمشیر میزنی درواقع در حال شمشیر زدن به مهدورالدم هستی. قتل یک نفر بیدلیل قتلِ همهی عالم است، من نمیخواهم شما همینطور کورکورانه…
اینها آمدند، دیدند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: کسی به وسط میدان برود و قرآن بخواند و او تیرباران خواهد شد. «مسلم مجاشعی: بلند شد و گفت: آیا من اجازه دارم بروم؟ حضرت فرمودند: بله. به میدان رفت و برگشت، گفت: تیر میزنند! حضرت فرمودند: بله! عرض کرد: آیا میشود من بنشینم؟ حضرت قبول کردند.
تا زمانی که کسی از سر علم و اختیار نیامده باشد که اصلاً به درد نمیخورد.
به چه دلیل قاری قرآن را میزنی؟ با کدام آیه و روایت؟ باید معلوم بشود یک طرف به حق عمل نمیکند. هم در جمل اینطور شد و هم در صفّین. آن طرف همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود ولی به قاری تیر زدند! چرا به قاری تیر زدی؟ چه گفته بود؟ آیا فحش داده بود یا جسارت کرده بود؟ اگر میخواستی بجنگی چرا به قاری تیر زدی؟ این قاری چکار کرده است؟
مسلم مشاجعی نشست و وقتی حضرت دوباره فرمودند یک نفر برود و قرآن بخواند، او دوباره بلند شد و عرض کرد: آقا! من میروم. حضرت فرمودند: اگر بروی تیر میخوری و کشته میشوی. عرض کرد: دیگر میخواهم خودم را فدای شما کنم.
این هم ارزش دارد، یعنی انتخاب کرد.
ان شاء الله خدای متعال روزی مهمترین انتخاب ما را آن لحظهای قرار بدهد که در راه امام زمان ارواحنا فداه به میدان میرویم و غرق به خون میشویم.
لذا اگر ما اختلاف داریم، میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا». وقتی چند نفر هنوز نمیدانند حبل الله چیست یعنی تفاوت نگاه دارند، اشکال ندارد، هر کسی باید به آنچه حجّت دارد عمل کند، چون باید روز قیامت جواب پس بدهد.
اگر در مصداق حبل الله اختلاف است باید ابتدا بحث بشود که حبل الله چیست. پس معلوم است که باید راجع به حق بحث بشود.
بزرگترین ظلم این است که بگویند ای شیعیان! شما از حقیقت خودتان دفاع نکنید، این یعنی شما تبیین نکنید که حبل الله چیست. این یعنی این که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگویند شما در صفین روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نخوانید! مقابل زبیر نفرمایید که آیا در یاد داری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند مقابل علی میایستی و تو ظالم هستی؟ نخوان و تبیین نکن!
الآن عدّهای هرگونه تبیین مکتب را در فضای رسانهای و بین المللی بدون اختلاف و درگیری و تنش و توهین را غلط میدانند! اینها باید اول بگویند چطور علم ایجاد کنیم و بعد بگوییم «لا تفرّقوا بعد ما جائکم العلم».
برای همین آنهایی که در جمل زمین میخوردند، زید بن صوحان، عمار در صفین، لحظهی آخر گفتند: آقا! ما چون شما زیبا و شجاع و آقا و اسدالله و کریم و علیم هستید نمیرویم، پیغمبر فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»، من یقین دارم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند که خدایا! یاورِ علی را یاری کن. من برای همین آمدهام. یعنی حالا که علم دارم آمدم.
حالا حبل الله چیست؟ به چه چیزی حبل الله میگویند؟ مصداق حبل الله چیست؟ اینها بحث میخواهد.
مسئله قدس شریف
آیا بحث میخواهد یعنی یقه کشی و دعوا و تکفیر؟ تکفیر یعنی نامسلمان دانستن کسی در دنیا. قاطبه علمای شیعه هر کسی را که شهادتین بگویند را در دنیا با او مانند یک مسلمان رفتار میکنند، هر نقطهی کره زمین که باشد خون و آبرو و ناموس و اموال او محترم است و باید محافظت شود. لذا یکی از فروعات مصادیق غیراختلافی که متأسفانه اینجا هم بغی و عداوت و حبّ دنیا و زیر یوغ مستکبرین بودن باعث شده است که مسلمین دفاع نکنند مسئله قدس شریف است، فهم ما هم در این زمینه ضعیف است.
یکی از آن چیزهایی که تقریباً هیچ اختلافی بر سر آن نیست مسئله قدس شریف است.
اصلاً مهم نیست آن کسانی که در قدس زندگی میکنند چه مدل مسلمانی هستند، منحرف هستند یا نیستند، اهل بدعت هستند یا نیستند، الآن اگر خانه خدا که در اختیار عدهای وهابیِ نوکرِ اسرائیل و امریکاست، اگر مستکبران بخواهند به خانه خدا چپ نگاه کنند وظیفه هر مسلمان حفظ خانه خداست، ما اصلاً کاری به عربستان نداریم. اینکه در آنجا همه شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشند یا همه عاشق معاویه ملعون باشند باید خانه خدا حفظ بشود، آنجا حرم امن الهی است، بقیع، حرم حضرت رضا علیه السلام، سامرا، مگر اطراف سامرا چه کسانی بودند؟ اصلاً برای ما تفاوتی ندارد چه کسانی باشند، اصلاً فرض کنید نامسلمان باشند، یهودیها هم دور قدس باشند حفظ حرمت قدس از واضحات است، اگر شما میبینید کشورهای مختلف اسلامی از قدس دفاع نمیکنند بخاطر همین عوامل است، چون نوکر مستکبرین هستند، چون خاک بر سرها حبّ دنیا دارند، صد رحمت خدا به فواحش! خودفروخته اینها هستند، بعد هم برای اینکه جامعه اسلامی را کند کنند میگویند آنجا ناصبی هستند! اصلاً به شما چه ربطی دارد که آنجا چه کسانی هستند؟ اصلاً من کاری ندارم که هستند یا نیستند، ربطی ندارد، قدس قبله مسلمین است، خانه خداست، پاره تن دین است، اصلاً مهم نیست چه کسی در آنجا ساکن است، اصلاً شما فرض کنید خالی از سکنه باشد یا همه بت پرست باشند، قدس برای اسلام است، ناموس اسلام است و باید قدس را حفظ کرد، و اتفاقاً این نقطه خیلی روشن است، چون همه میفهمند که کفار متجاوز آمدهاند و میخواهند خانه خدا را غصب کنند، چهه توجیهی دارد که آن ملعونِ ترکیهای یا آن بن سلمانِ علیه ما علیه یا هر فاسق و فاجر دیگری بخواهد با بقیه ببندد؟ اگر کسی موحد مسلمان است نسبت او باید با قضیه قدس خیلی روشن باشد، چون اینجا علم هست، این خانه خداست و خانه خدا باید از لوث وجود دشمنان خدا پاک بشود.
حالا فروعی دارد که آیا اینجا جای تقیّه هست یا نه، این بحث دیگری است که چون من وارد بحث تقیّه نشدهام وارد نمیشوم.
حداقل این است که در دل…
ان شاء الله خدای متعال مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف را رحمت کند، این بزرگواران غیور بودند. یک نفر بر علیه مکتب ما کتابی نوشته بود، ایشان سن خیلی کمی داشتند، در انتها هم در اوج جوانی پاسخی دادند که طرف از هند فرار کرد!
مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف به آگره بر سر قبر قاضی نورالله شوشتری رفت و گفت: خدا را به حرمت این شهید در راه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قسم دادم که یکی از علما را مبعوث کند که از مکتب دفاع کند.
اگر اعتلای اسلام در دل کسی نیست، این شعبهای از نفاق است، ضعف ایمان جدّی است، مگر میشود فرض کنید بگویند کفار کعبه را گرفتهاند و مسلمانی راحت باشد؟ پس این چه توحید و معرفت الله و حبّ الله است؟ کمااینکه نستجیربالله معاذالله اگر زمانی حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مثلاً اشغال بشود، اصلاً دیگر برای شما مهم نیست چه کسی در نجف است، منتها نجفِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رزق ما محبّان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، بسیاری از غیرشیعیان اصلاً فکر میکنند آنجا حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست، چون در این موضوع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیادبی کردهاند من این بحث را تشریح نمیکنم، باید در جاهای خصوصی صحبت کرد که ببینید اینها چقدر بیتربیت هستند.
آنها محروم هستند و ما الحمدلله محروم نیستیم، ان شاء الله بزودی خدای متعال ما را به حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشرّف کند.
اما کعبه برای همه مسلمین خانه خداست، چرا پای این موضوع نیستند؟ باید این را جواب بدهند، اینجا دیگر علم هست! چرا اینجا پای کار نیستی؟ اینجا که لبنانِ شیعی نیست؟ چون در اینجا که اصلاً شیعه و سنّی مهم نیست، انسانها مهم نیستند، کعبه مهم است، قدس مهم است.
هر کجا ظلم بشود بد است، چه آن کودک فلسطینی باشد و چه آن کودک مسلمانِ تونسی باشد. بلکه ظلم به هر بنی بشری بد است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به زیاد فرمودند: اگر مسلمان هم نیستند به تو در خلقت شبیه هستند، حق نداری به آنها ظلم کنی.
این از آن موارد است، برای همین قدس از فروعات مهم وحدت امّت اسلام است. روشن است که نباید بر سر این موضوع اختلاف داشت. حال اینکه به قربان صدقهی طرف میروند و رسانههای دشمن ورزشکاری که با اشغالگر مسابقه نمیدهند را تخریب میکنند، شما رسماً بر خلاف این آیاتی که خواندم، که علم هست بغیاً بَینَهُم اختلاف کردید. شما باید جواب بدهید.
باید در تبیین حبل الله کار کرد
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا»، حبل الله چیست؟ اینجا تبیین لازم دارد.
اختلاف همیشه بد نیست، دوستان در کانال تلگرام جزوهای از مرحوم آیت الله مصباح اعلی الله مقامه الشّریف راجع به وحدت منتشر کردهاند، اگر من نمیگفتم که این فرمایشات آقای مصباح اعلی الله مقامه الشّریف است و حرفهای من است من یک ضدّ تمدّنِ ضدّ انقلابِ وحدت نفهمِ اختلاف افکن میشدم! این هم از بیچارگیهای ماست که بجای استدلال باید بگوییم ایشان فرمودند. ایشان عالم برجستهای هستند، ولی فایده ندارد که باید حتماً بگوییم ایشان فرمودهاند، باید استدلال را دید، ولی الحمدلله ایشان فرمودهاند.
شماره بیستم این جزوه این است: تصوّر نکنیم خود وحدت ارزش مطلقی است…
عزیزانی که جلسه بیست و دوم بودند ما گفتهایم که اتّحاد باید به هر قیمتی و در همه جا حفظ شود…
از اینجا معلوم میشود وحدت با کسانی که راه باطلی را رفته و اکنون در مبارزات سیاسی شکست خوردهاند و در ضعف بسر میبرند برای حفظ و تقویت خودشان دعوت به وحدت میکنند ارزش ندارد.
وسط جنگ صفین، آن زمانی که قاریِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرآن خواند اینها به قاری تیراندازی کردند، لحظهای که در حال شکست خوردن بودند قرآن را بر سر نیزه زدند. حضرت فرمودند قرآنها را هم بزنید.
امام هادی علیه السلام قرآنهای روی نیزه را به گوساله سامری تشبیه کردهاند، یعنی سوء استفاده از مقدّسات برای تخریب جبهه حق معرّفی کردهاند.
اختلاف همیشه بد نیست، اختلاف در موضوع تبیینِ اینکه چه چیزی حق است بد نیست، اجازه بدهید هر کسی استدلال خود را ارائه کند.
هر صاحب عقیدهای، هر مکتبی، هم برای عموم مردمشان، هم برای خواصشان، هم برای گفتگو با دیگران گفتگو کنند و بحث کنند و مطلب بگویند و مطلب بنویسند و مؤدبانه مباحثه کنند و بدون مراء و جدال و جسارت و توهین و فحش و تکفیر مناظره کنند.
علمای شیعه تکفیر نمیکردند، شما بروید و ادب را بینید، اتفاقاً ما زمانی تحقیق کردیم، آن علمای برجسته شیعه که در دفاع از مکتب و ردّ عقاید دیگران کتاب نوشتهاند معمولاً در نهایت ادب نوشتهاند.
مثلاً ابن تیمیه به حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی، یعنی علامه حلّی، بجای مطهّر چیز دیگری میگوید نستجیربالله، فحش میدهد. مثلاً به مؤمن طاق نستجیربالله شیطان طاق میگوید. آنقدر گفتهاند که در کتب فرقهنگاری میگویند شیعیان به شیطان طاق مؤمن طاق میگویند! به این موضوع توجّه نمیکنند که خودشان با فحش نام این بزرگوار را عوض کردهاند.
علمای شیعه اینطور نیستند، فحش نمیدهند، حرف برای گفتن داریم، استدلال داریم، منطق داریم.
برادری سه سطح دارد
اما عدهای به دنبال این هستند که بگویند حرف نزنید. حرف نزنید یعنی چه؟ این ظلم است! اولین قدم در برادری این است که اگر شما به گنجی رسیدید برادر خودتان را خبر کنید.
میگوید ما برادر هستیم، من هم قبول داریم، ما در جامعه سه سطح برادری داریم، یک سطح برادری با هر انسانی داریم، ما نسبت به هر انسانی دلسوز هستیم، «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ»،[14] بت پرست بودند، خدای متعال میفرماید: برادرشان صالح به آنها گفت. کسی منکر آیه قرآن کریم نیست. دلسوز بود، برادرشان بود که میگفت این کار را نکنید. حضرت ابراهیم علیه السلام میگفت: این خورشید است، بعد که افول میکرد میگفت: من به دنبال خدایی میروم که افول نکند. اینها به فکر فرو میرفتند. آیا به دردسر نمیافتاد؟ آیا کتک و فحش نمیخورد؟ سلام خدا بر ابراهیم. چرا این کار را میکرد؟ میتوانست بگوید به من ربطی ندارد و من خودم به غاری میروم و من موحد هستم. دردسر انبیاء علیهم السلام این بود که بار این مردم روی دوش انبیاء بود.
یک سطحی از برادری، برادری با انسانهاست، شما بدون اینکه دعوا کنید باید حق را بیان کنید.
اینکه بگوییم حق را نگو… اگر حق را نگوییم بعداً بر سر چه چیزی اعتصام کنیم؟ بر سر باطل؟ نام آن که حبل الله نیست. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا»، نه به باطل. پس اول باید در تبیین حبل الله کار کرد و زحمت کشید.
چه چیزی بد است؟ فحاشی بد است، کینهپراکنی نسبت به تودهی غیرمکتب خودمان بد است.
سعی میکنم در استخدام کلمات دقّت کنم، مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه فرمودند که علمای اینها مقصر هستند.
یعنی ما نسبت به عبدالعزیز دهلوی یکطور برخورد میکنیم، نسبت به توده مسلمین غیرشیعه یک طور دیگر. ما هنوز اصلاً نمیدانیم توده مسلمین غیرشیعه، این برادران… که یک سطح از برادری، برادری اسلامی است، نه برادری انسانی. یعنی حقوق اضافی دارند. همانطور که عرض کردیم این بزرگواران در هر کجای دنیا که مظلوم واقع بشوند ما وظیفه داریم. تقریباً در این موضوع بین علمای ما اختلاف نیست، در اینکه باید تعایش درست داشته باشیم، باید با هم درست رفتار کنیم.
از آیت الله وحید خراسانی حفظه الله پرسیدند: من در یک منطقه سنّینشین هستم، چون من شیعه هستم و کم هستیم، اینها ما را اذیت میکنند و طعنه میزنند، اینها عوام هستند و از نظر خودشان فکر میکنند ما اهل بدعت هستیم. به ما ظلم میکنند، آیا ما حق مقابله به مثل یا ظلم داریم؟ فرمودند: نخیر! حق مقابله هم ندارید.
چون این مقابله فقط باعث میشود که کینهی روز نخستین که باید باشد، اگر نداشته باشید ایمان ندارید، مصداق آن به کینه امروز این دو نفر تغییر کند. این اصلاً غلط است، چه کسی گفته است که باید این دعوا باشد؟ دعوا بر سر طاغوت است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر کسی را میخواستند به جنگی بفرستند میفرمودند: اگر بت پرستی یا یک راهبی در حال عبادت است، در میان جنگ به او کاری نداشته باشید.
پس باید حق تبیین بشود، باید حبل الله معرّفی شود.
وظیفه رئیس جمهور این است که از مذهب رسمی کشور دفاع کند، یعنی وزارتخانههای او باید برای تبیین حق تمهید و برنامهریزی کنند، یعنی رسانه کشور باید برای این موضوع کار کند، باید حق را بیان کند. الآن عدّهای اجازه نمیدهند حق بدون توهین بیان بشود، این عدّه کم هستند ولی پرنفوذ هستند.
وقتی در جامعه اسلامی هنوز معلوم نیست حبل الله چیست… من عرض کردم یکی از آن جاهایی که باید برویم و یقهی هر کسی که طرفدار دفاع از قدس نیست را بگیریم و بگوییم این حرف را از کجا آوردهای؟ اما خودِ آن ریسمان چیست؟ عروه وثقی چیست؟ حبل الله چیست؟
تا زمانی که تبیین نکردهای اختلاف هست، هر کسی یک طنابی را گرفته است و میگوید حبل من محکمتر و بهتر است، «کلُّ حزبٍ بَما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ».[15]
وظیفه شما چیست؟
در درسهای رسمی دانشگاه و مدرسه چقدر به این موضوع دقیق پرداخته میشود؟ باید چقدر پرداخته بشود؟ رسانه چقدر میپردازد؟ در المانهای شهری، در تبلیغات… اگر این اصل است باید به این پرداخته شود، باید حبل الله معلوم باشد، بعد «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا».
حالا که بر سر حبل الله اختلاف است، یعنی چه؟ یعنی با یکدگیر بجنگیم؟ نه! ما عرض کردیم که سه سطح برادری داریم، ما با هر انسانی که با ما در جنگ نیست برادری داریم، گرسنگی او ما را اذیت میکند، ظلم به او را تقبیح میکنیم. اگر مسلمان باشد، یعنی شهادتینگو باشد که عرض کردم، ما مراجعی داشتیم که حکم جهاد برای دفاع از عثمانی دادند که سالها پدرجدّ شیعیان را درآوردند، ولی وقتی با طاغوتِ فرانسه درگیر است حکم جهاد دادهاند.
برادری بالاتر بین پیروان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، این برادریِ ایمانی است. اوج این برادری که این است وقتی آن شخص گفت: ما خیلی آماده هستیم که شما تشریف بیاورید، حضرت فرمودند: یعنی اگر دست در جیب یکدیگر کنید به شما برنمیخورد؟ این دیگر «اَلْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ»،[16] مانند برادری که از پدر و مادر مشترک هستیم است.
اینها سه سطح است، نه با هم قاطی کنیم و نه بخاطر برادری ایمانی برادری اسلامی را خراب کنیم و نفی کنیم.
فلسطینیها انسانهای مختلفی هستند ولی مسلمان هستند، برادران مسلمان ما هستند، ما باید حقوق اسلامی آنها را رعایت کنیم.
مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه با آن غیرتی که دارند… دیدهاید گاهی کلمات و کلیپهایی از علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف منتشر میشود که اینها ناقص و بهتان به علامه است، فکر میکنند علامه امینی رضوان الله تعالی علیه مخالف وحدت بودهاند، چون همه از الغدیر تعریف میکنند، حداکثر یک دوره الغدیر هم در خانه خود دارند. بنده چند مرتبه الغدیر را بادقت مطالعه کردهام، علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف در جایی از الغدیر میفرمایند: اخوّت اسلامی قیدِ به تشیّع نخورده است، یعنی برای برادری اسلامی لازم نیست طرف شیعه باشد. من الآن توضیح دادم که یعنی برادری سطح دوم. ما با تمام شهادتینگویان عالم برادر هستیم، حفظ جان و مال و ناموس آنها مانند جان و مال و ناموس ما واجب است، و چیزهای دیگر.
اما این موضوع رخ نداده است، میدانید چرا؟ وقتی در آن برادری ایمانی که برادری اصلی است لنگ هستیم، وای بحال باقی برادریها. برای همین بنده عرض کردم که باید برادری را بر اساس تولّی چید.
ما حتّی اولین حلقهی برادری را هم رعایت نکردهایم
اولین حلقهی برادری و تولّی حلقهی خانواده است. من و پدر و مادرم، من و دختر و پسرم، من و همسرم، من و خواهر و برادرهایم، من و دایی و خاله و عمو و عمّهام. اینها هم شیعیان هستند و هم اقوام من هستند.
من و شیعیان، من نسبت به اینها چگونه هستم؟
اگر بروید و «کتاب العشره» کافی را ملاحظه بفرمایید، حقوق برادر مؤمن… یکی از آنها را میگویم، میگوید اگر همسایهای دارید میوهی نوبر به خانه نبرید، مگر اینکه یا در کیسهای بپوشانید و یا به همسایه هم بدهید، نکند بچهی همسایه ببیند.
اگر برادر مؤمن تو (یعنی کسانی که در ظاهر شیعه هستند) حاجتی دارد نباید آنقدر تعلل کنی که عرق شرم به پیشانی او بنشیند و به در خانهی تو رجوع کند و رو بزند. قبل از اینکه رو بزند باید باخبر بشوی و دست او را بگیری که آبروی او به خطر نیفتد.
چون ما در همین موضوع گیر کردهایم…
ما بر سر همین اجارهی خانه به یکدیگر رحم نمیکنیم، در فروش یک جنس به یکدیگر رحم نمیکنیم، وقتی در برادریِ…
وقتی موضوعات اسلامی را بخاطر بعضی از مصالح خیالیِ یک عدهی قلیل بیان نمیکنند، که اگر شما تولّی نداشته باشید دینتان در خطر است، اگر تولّی دارید هم معنا ندارد در یک جامعه شیعه یک نفر پرخوری کند و دیگری گرسنه بماند، یعنی نسبت به مسلمین اهتمام نداشته باشیم، به گردن دولت میاندازد، دولت به اندازهی خودش باید حساب پس بدهد، من هر وقت در جلسهی مسئولین حاضر میشوم میگویم قاعدتاً همهی شما جهنّمی هستید، استثنائاً هم ممکن است خدا به کسی از شما رحم کند، چون بار شما سنگین است.
چون بحث تولّی ما در اینجا لنگ میزند، دیگر عملاً به برادری اسلامی و انسانی اصلاً نمیرسیم.
قبلاً هم عرض کردهام که اگر کسی بفهمد وحدت امّت اسلام به معنای درست آن یعنی چه، اگر مسلمان باشد منکر نمیشود. چرا این مسئله الآن در جامعه درست نیست؟ چون مسئله را باید از طریق آن رفت.
جامعه شیعهای که به یکدیگر رحم نمیکنند چطور به غیرشیعه رحم میکنند؟ مسلّماً انگیزهی او خیلی کمتر است. جامعهای که الان وضع طلاق آن اینطور است، دینداران و هیئتیها هم خیلی با بقیه تفاوت نمیکنند، با کوچکترین اختلافی با یکدیگر دعوا میکنند و به دادگاه میروند و…
آیا این جامعه وحدت میفهمد؟ آیا این جامعه وحدت امّت اسلام میفهمد؟
این شخص به مادر فرزند خود یا به پدر فرزند خودش در دادگاه اینقدر دروغ میبندد، فکر میکند الآن قیامت است و دیگر بعد از این حسابی نیست، فکر میکند هرچه دروغ بگوییم قاضی خداست. قاضی نمیداند که شما چه سندی بر علیه یکدیگر میگویید، این قاضی باید به ظاهر فکر کند، ده برابرِ وظیفهی خود هم پرونده دارد! شاید شصت درصد قضاوتهای قضات خطائی باشد، چون در آنجا نیست که ببیند، اصلاً تا زمانی که میتوانید نباید به سمت دادگاه بروید، اگر حکم قاضی چیزی هست که شما میدانید درست نیست که شرعی نیست، قاضی به ظواهر عمل کرده است، قاضی نمیداند بین شما و خدا چه گذشته است.
جامعهای که به یکدیگر رحم نمیکنند کجا نوبت به وحدت امّت اسلام میرسد؟
لذا اگر دغدغهی ما وحدت امّت اسلام هست که هست، اول باید سعی کنیم تربیت دینی جامعه به سمتی برود که آنهایی که بشدّت قرابت بیشتری نسبت به یکدیگر دارند درست عمل کنند، تا بتوانیم یک به یک، یک قدم جلو برویم، بعد بگوییم هر شهادتینگویی این حقوق را دارد، بعد جلوتر برویم و بگوییم ادّعای اهل کتاب در توحید با ما یکی است، تمام مسیحیان، علی رغم اختلاف نظرهایی که داریم، اگر بر سر بحث هم بیفتد با هم بحث میکنیم، جبههی موحدان عالم، یک ادّعا داریم اما در تفصیل اختلاف داریم، باید به یک جبهه برویم. بعد باید ذیل پرچم مستضعفان و طرفداران عدل دنیا برویم. ولی این چه زمانی اتفاق میافتد؟
برای کسی که هنوز با مادر خود بر سر کوچکترین مسئله شش ماه قهر میکند، بچه هیئتیای که با پدر خود قهر میکند، آیا این شخص اصلاً امّت وحدت اسلام میداند؟ من چطور به این شخص وحدت امّت اسلام بگویم؟ وقتی بر سر یک جای پارک با یکدیگر دعوا میکنیم… باید از اینجا وحدت امّت اسلام را شروع کنیم.
فهم من این است که تا زمانی که از تولّی شروع نکنیم اصلاً به وحدت نمیرسیم، چون وحدت با یک مسلمان از فروع تولّی است، اصل این است که…
یکی از خطرات این است، من عمد دارم… مسجد شیعیان را، یا همزمان مسجد شیعیان و غیرشیعیان را در افغانستان منفجر میکنند، من میدانم عدّهای از این حرف من خشمگین میشوند اما عمد دارم که بگویم «تسلیت به برادران و خواهران عزیز شیعه و مردم مظلوم افغانستان»، مردم مظلوم افغانستان یعنی همهی شیعیان و اهل سنّت و غیرمسلمان، ولی من انکار نمیکنم که وظیفهی من نسبت به برادران و خواهران شیعه بیشتر از برادری اسلامی است، با مسلمین برادری اسلامی دارم، با آن کسی که شیعه است بیش از برادری اسلامی دارم، از نظر من اینها یکی نیستند.
منظور من این نیست که حق آن مسلمان را بخورند یا برای ظلم به او ناراحت نباشم، برای کمک به رفع ظلم به او تلاش نکنم، باید این کار را کنم… مانند این میماند که فرمودند حتّی اگر یهودی هم همسایهی شما هست حقوق همسایگی دارد، اگر شیعه است حقوق او بیشتر میشود، اگر برادر توست که حقوق او بیشتر میشود، اینها یکی نیستند.
چرا این کار را میکنم؟ برای اینکه عدّهای به دنبال قاطی کردن مسائل هستند که بگویند همه مانند هم هستند. اما همه یک سطح نیستند.
اگر متوجه باشد میفهمد که این ادبیات فرقهای نیست، بلکه آن دیگری ادبیات ظالمانه نسبت به کسی است که حق اضافه دارد، چون درواقع تو حق او را حذف میکنی.
من نسبت به تمام مظلومان وظیفه دارم، وظیفهی من نسبت به برادران مسلمان بیشتر است، همسایهی ما هستند، هم مکتب هستیم، هم فرهنگ هستیم، خیلی از بزرگان فرهنگی ما، مانند این بزرگوارانی که شما اسامی آنها را شنیدهاید، در ادبیات جغرافیایی امروز، هیچ کدام ایرانی نیستند، خوارزمی و مولوی و… مرز که اعتبار است، روزی بوده است و روزی نبوده است، روزی بحرین برای ایران بوده است و روزی نبوده است، آیا قرابتِ ما از بین رفت؟ نخیر! ما نسبت به اینها وظیفه داریم، اما نسبت به شیعیانشان بیشتر وظیفه داریم.
عمداً هم این کار را میکنیم، میخواهیم بگوییم این دو فکر است، اگر شما قبول ندارید نداشته باشید، از نظر ما اگر شما حق یک شیعه را به یک مسلمان تقلیل بدهید، درواقع به این شیعه ظلم کردهاید، از آن طرف اگر من هم ظلم به یک مسلمان را تقبیح نکنم من هم ظلم کردهام؛ ولی من تقبیح و همدردی میکنم، اگر کاری هم از دست بنده بربیاید حتماً انجام میدهم.
اگر من عرضه و غیرت دفاع از مکتب خودم را نداشته باشم، دیگر چه غیرتی میماند که از دیگران که مسلمان دارای انحراف میدانمشان دفاع کنم؟
ان شاء الله خدای متعال همهی ما را هدایت کند.
روضه و توسّل
آنجایی خیلی بد است که انسان علم دارد و بر خلاف علم خود عمل میکند، اصلاً کفر به همین میگویند، یعنی پوشاندنِ حق. روز قیامت با کسی که برای او یقین و علم نشده است که خدایی در عالم وجود دارد مانند کفار برخورد نمیشود. کافر آن کسی است که «جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ»،[17] انکار کردند در حالی که یقین داشتند، دست به گوش خودشان میگذاشتند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرآن نخوانند که نکند روی اینها تأثیر بگذارد! این شخص کافر است. یعنی وقتی علم دارد خلاف عمل میکند.
از حقایق موضوع کربلا همین است، علم بود. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سخنرانی میکردند و سپاه روبرو دشنام میدادند، طرف بلند شد و از این طرف به سپاه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیوست، گفت: من باید روز قیامت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جواب بدهم، حسینی که محبوب پیغمبر بود را جسارت میکردند.
یعنی حبّ به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که از واضحات بود.
یک چیزی که از واضحات عرب بود این بود که بر حسّ قبیلهگرایی خودش… درست این بود که هیچ مسلمانی سَبی، یعنی برده و کنیز نمیشود. سَبی به معنای اسیر نیست، از بس که این مسئله تلخ است در ترجمه غلط ترجمه میکنند، سَبی به کسی میگویند که در جنگ اسیر بشود، در نتیجه برده یا کنیز است. اصلاً نمیتوانم نگاهی که به برده یا کنیز میشود را توضیح بدهم.
مسلمان برده نمیشود، تقریباً بین فقها اختلاف نیست، ذیل این آیه «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»[18] میگویند مؤمن نباید زیر یوغ کافر برود.
این مسئله را بزرگانی که غیرشیعه را مؤمن نمیدانند هم همینطور فتوا دادهاند، گفتهاند مسلمان است ولی شیعه نیست، یعنی بر طبق تعریف مؤمن نیست ولی مسلم است، مثلاً غیرشیعه است، آیا میشود این برده را به یک مسیحی فروخت؟ میگویند: خیر! «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»، برای اینکه آن کسی که شهادتین میگوید و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شهادت میدهد یک علوّی دارد و حق ندارید این شخص را بردهی یک غیرمسلمان کنید.
در جنگ، مسلمان برده نمیشود، سَبی نمیشود، جمعِ کلمهی سَبی «سَبَایَا» است.
اینها یک چیزی روی این حکم گذاشتند، نه تنها مسلمان نباید اسیر و برده بشود بلکه میگفتند عرب هم نباید اسیر و برده بشود، لذا هر کسی که اسیر بود بقیه حرف او را نمیفهمیدند، چون مسلّماً عرب نبود و نمیتوانست عربی حرف بزند، عربها را اسیر نمیگرفتند که بخواهند آنها را برده کنند و بر سر بازار بیاورند. چهرههای اسیرها چهرههای عربی نبود.
اینکه نوشتهاند بر سر چند بازار به زیباییِ… تعجّب کردند… چون معهود نبود عرب را اسیر بگیرند، یا مسلمان را اسیر بگیرند…
علم داشتند ولی بر خلاف علمشان عمل کردند.
چه شد کخ خطبهی حضرت زین العابدین صلوات الله علیه در شام همهی مجلس را بهم زد؟ شامیان بشدّت فصاحتدوست هستند، گفتند: این چه نستجیربالله بردهای است که اینطور فصیح و بلیغ عربی حرف میزند؟ لذا کلمات او را باور کردند، مجلس بهم خورد…
خیلی از حرفها را نمیشود گفت… من چه بگویم؟
چرا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تأکید کردند که روی زمین پسرِ دخترِ پیغمبری بجز من نیست…
اگر شما اختلاف هم دارید معنا ندارد که ناموس او را به اسارت…
این چه اسلامی است که نماز خواندند و… این است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از روز اول فرمودند: «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ»[19]…
چون او میآید و همه چیز را جابجا میکند و حق و باطل را گُم میکند، و اینها این کار را کردند…
تقریباً همهی مقتلنویسها نوشتهاند، میگوید: من فراموش نمیکنم آن لحظهای که به خیام حمله میکردند، اولین چیزی را که…
فردا یا پس فردا به کوفه آمدند، نزدیک دارالحکومهای که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنجا بودند، نزدیک مضجع شریف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه…
میخواهند آن بزرگواران را داخل دارالحکومه کنند، لا اله الا الله…
«دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِزِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها وَ هِيَ مُتَنَکِّرَةٌ»… لباس دون شأن او بود، لباس دونِ شأن مسلمان بود نه دونِ شأنِ دخترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها…
لذا به گوشهای رفتند و «وَ کانَتْ تَتَخَفَّي بَيْنَ النِّساءِ وَ هِيَ تَسْتُرُوَجْهَهابِکُمِّها لِاَنَّ قِناعَها اُخِذَ مِنْه»، مابقی خانمهایی که اسیر بودند آمدند و دور او را گرفتند… برای اینکه او دیده نشود… ملعون عبیدالله بن زیاد فهمید و گفت: آن کسی که میخواهید او را بپوشانید کیست؟…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه آل عمران، آیه 103 (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)
[5] سوره مبارکه آل عمران، آیه 101 (وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ ۗ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)
[6] سوره مبارکه آل عمران، آیه 105 (وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)
[7] سوره مبارکه شوری، آیه 14 (وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ)
[8] وَآتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ ۖ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
[9] وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
[10] إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ
[11] كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
[12] سوره مبارکه احزاب، آیه 33 (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)
[13] السنة، جلد 2، صفحه 407 (602 – أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْمُودٍ الْوَرَّاقُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو يَعْقُوبَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْبَغَوِيُّ يَعْنِي لُؤْلُؤَ ابْنَ عَمِّ أَحْمَدَ بْنِ مَنِيعٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَحْمَدَ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، مَنْ قَالَ: أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ وَعَلِيٌّ، أَلَيْسَ هُوَ عِنْدَكَ صَاحِبَ سُنَّةٍ؟ قَالَ: «بَلَى، لَقَدْ رُوِيَ فِي عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ مَا تَقْشَعِرُّ، أَظُنُّهُ الْجُلُودُ» ، قَالَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي)
[14] سوره مبارکه شعراء، آیه 12 (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ)
[15] سوره مبارکه روم، آیه 32
[16] تفسير نور الثقلين ، جلد ۵ ، صفحه ۸۷ (فِي مَحَاسِنِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلسَّيَّارِيِّ وَ حَسَنِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ. وَ ذَلِكَ أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اَلْمُؤْمِنَ مِنْ طِينَةِ جِنَانِ اَلسَّمَاوَاتِ وَ أَجْرَى فِيهِمْ مِنْ رِيحِ رُوحِهِ، فَلِذَلِكَ هُوَ أَخُوهُ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ.)
[17] سوره مبارکه نمل، آیه 14 (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ)
[18] سوره مبارکه نساء، آیه 141 (الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا)
[19] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۲۵ (فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ . وَ كَانَ تَوَجَّهَ اَلْحُسَيْنُ إِلَى مَكَّةَ لِثَلاَثٍ مَضَيْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سِتِّينَ مِنَ اَلْهِجْرَةِ)