حجت الاسلام کاشانی بامداد روز جمعه مورخ 2 اردیبهشت 1401 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به سخنرانی در ادامه ی موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دریافت فیلم این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مروری بر جلسات گذشته
عنوان بحث ما «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است.
مباحثی گذشته است، از اینکه نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید چگونه میبود، اصل تفاوت نگاه روی مسئله حجّت است، حال آن حجّت میخواهد انبیاء گذشته باشند یا خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشند یا اوصیای رسول الله باشند، مسئله این است.
اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه نگاهی به اصحابشان را یاد دادند و بعدها به کجاها رسید، نسبت به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه فرمودند، نگاه بعضیها به کدام سمت رفت، افضلیت در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور بود، بعدها تلاش مختصری شد که چیز دیگری جلوه کند. چند جلسه راجع به مسئله محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که از مهمترین نوامیس عقاید اسلامی است گفتگو شد. علّت تبجیل عجیبی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از شیعه کردند را عرض کردیم. شیعه در برابر دیگران تجلیل میشد، شیعه در داخل بشدّت به عمل تأکید میشد، دلایلی داشت که بخشی از آن را گفتیم و بخش دیگری را هم بعداً خواهیم گفت.
چون به شبهای قدر رسیدیم من ناچار هستم که قدری بحث را نگه دارم تا دوستان همراه برسند، طبعاً شبهای قدر نمیتواند موضوع ادامه پیدا کند.
چون مسئلهای در جامعه ما مطرح شده است و مورد سؤال است، شاید بنده هم قبلاً تحلیل سستی از این موضوع که میخواهم عرض کنم داشتهام و بعداً آن را اصلاح کردم، منتها باز هم دیدم بدونِ تکمله مطرح شده است، گفتم ابتدا چند جمله راجع به این موضوع صحبت کنم.
نکاتی در مورد فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
موضوعی که آن را زیاد مطرح کردیم این است که نسبت به فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، فضائل حضرت به یک حیث دو نوع است. یک حیث در قیاس با دیگران است، این هم لازم است، چون بالاخره ما در جامعه اسلامی زندگی میکنیم که برخی قائل هستند که برخی از حاکمان بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حدّ جایگاه نبوّت جایگاه دارند، هنوز هم برخی از اصحاب حدیث به این موضوع اعتقاد دارند که کسی که در اصلِ طیب الولادهی او جداً حرف است، اگر پیامبر قدری دیرتر پیامبر شده بود این شخص میتوانست نبی بشود!
لذا طبعاً هم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین… از خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تا اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، هم علمای شیعه تلاش میکردند که بگویند اصلاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با اینها قابل قیاس نیستند.
با علم به اینکه قیاسِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به دیگران توهین به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، ولی ناگزیر بودند. مانند اینکه من بگویم عزیزان! شما از چماق بهتر هستید. این توهین به شماست. باید شما را با کسی قیاس کنم که یک جهت اشتراکی باشد و بگویم شما در آن جهت برتر هستید.
اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از فلان کس و بهمان کس برتر است مانند همین است.
امام هادی صلوات الله علیه و روحی له الفداه که مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میکنند، امام معصوم بعد از بیش از ده صفحه مدح میفرمایند: «فِي مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَى لَكَ غِنًى عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِينَ وَ تَقْرِيظِ الْوَاصِفِينَ»[4] نباید من تو را مدح کنم که خدا مداح توست.
ما نمیتوانیم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مدح کنیم.
یک سری اوصاف حضرت قیاسی است و یک سری اوصاف حضرت به نسبتِ اینها قیاسی نیست و از حقیقتِ حضرت سخن میگوید. هر دو هم لازم است، اما ما باید بدانیم که اگر روزی همهی مسلمین و غیرمسلمین حق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میشناختند دیگر گروه اول را نمیگفتیم.
از شخصی پرسیدند خلیفه علی است یا فلانی؟ گفت: «کم فرق بین من شک فی خلافته» چقدر فرق است بین کسی که نمیدانید آیا خلیفه است یا نه «و بین من قیل انه الله»!
پس برخی از فضائل قیاسی است و برخی از فضائل قیاسی نیست. فضائلی که قیاسی نیست، از همه مهمتر که اصلاً در عالم بجز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کسی به گرد پای او نمیرسد این است که او عبد است.
ما در جلساتی راجع به این مقام عبد حرف زدهایم، عبد اگر عبد باشد، اگر خدا تأیید کند که کسی عبد است، آنوقت خدای متعال به شیطان فرمود: «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ»،[5] اصلاً توی شیطان تسلط نداری.
خودِ شیطان هم در میان دعوا با خدای متعال عرض کرد: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ».[6]
«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»،[7] تسلطِ شیطان بر کسانی است که نستجیربالله شیطان را دوست دارند. هر کسی که گناه میکند معلوم است که نستجیربالله حبّ غیرخدا دارد، ما باید اول از این توبه کنیم؛ و کسانی که مشرک هستند…
بعضیها بتپرست هستند، بعضیها ریاکار هستند، بعضیها بنده شیطان هستند، ولو به اندازه یک گناه.
بعضی از اوصاف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چیزهایی است که قابل قیاس نیست، حتّی بعضی از آنها گفتنی نیست، «آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ»،[8] اما نمیگوید چه چیزی! خدای متعال چیزی به شما داده است که به هیچ کسی نداده است. این چه چیزی است؟ نمیگوید. البته شاید همین مقام بندگی باشد. این سطح از عبودیت را به کسی نداده است، این سطح بندگی مخصوص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، «بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ»… وقتی «بِنَا» را ابتدای جمله میآورد یعنی فقط و فقط با ما و به برکت ما و به وسیله ما، «بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ»، این انحصار است.
دیگر از اوصاف خاص امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مثلاً «نفس الرسول» است، این فضیلت دیگر قیاسی نیست، این مقامی است که یک نفر نفس الرسول بشود. صفت خاص دیگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «زوج البتول» است، این هم با مبانی قرآنی معلوم است که کسی که زوج البتول است اصلاً با کسی قابل قیاس نیست.
مابقی فضائل دیگر فرزندانِ این فضائل هستند.
فضیلت قیاسی یعنی اینکه بگوییم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شجاع بودند و دیگری ترسید. طبعاً این مقامات با یکدیگر تفاوت دارند.
فضیلتِ لیلة المبیت
این مقدمه خیلی مختصر تا به این مسئله بپردازیم که امروز در جامعه بر سر آن اختلاف است، البته آن مسئلهای که در جامعه اختلاف شده است، من هم فرمایش گوینده و هم فرمایش منتقد را عمداً نشنیدهام، دقیق نمیدانم گوینده راجع به لیلة المبیت چه گفته است و منتقد راجع به لیلة المبیت چه پاسخی داده است. عمداً گوش ندادم که نظر خودم را عرض کنم.
یک نگاه عرفی به لیلة المبیت مشهور است، منظورم از «عرفی» این است که بین ما مشهور شده است، آن را از طفولیت شنیدهایم، زمانی بنده هم فکر میکردم معنا همین است، بر حسب این موضوع این فضیلت را جزو فضائل گروه دوم میدیدم و فکر میکردم این جزو آن فضائل ویژه نیست، برای آنجایی است که طرف فرار کرده است ولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابیدهاند، بعداً هم از این نظر برگشتم.
اینطور فکر میکردیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند که چه کسی امشب در بستر من میخوابد که من تقیتاً از مکه بگریزم و به سمت مدینه بروم تا حکومت جهانی که ان شاء الله به برکت امام زمان ارواحنا فداه عالم را فرا میگیرد اتفاق میافتد، علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رفت.
اگر مسئله صرفاً این باشد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از خودگذشتگی کردند و جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابیدند، ممکن است به ذهن برسد، کما اینکه آن زمان هم به ذهن ما رسیده بود که خیلی آدمهای دیگر هم در زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و هم در روزگار ما بودند که حاضر هستند جان خود را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنند.
فکر میکردیم لذا پس این فضیلت قیاسی است، یعنی در قیاس با دیگران است.
بعد فهمیدم اشتباه کردیم.
اول اینکه ما باید خیلی دقّت کنیم که احدی را با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قیاس نکنیم.
من از آن کسانی هستم که همه اعمال ناقابل و منبرهای خود را به کَرَمِ شهدا با شهدا شریک کردهام و امیدوارم شهدا در قیامت من را دعا کنند و از من قبول کنند، ممکن است روز قیامت شهیدی از شهدای انقلاب باشد که از همه شهدای صدر اسلام بالاتر باشد، ممکن است، ما الآن نمیدانم، شاید روز قیامت بفهمیم. راه کمال که بسته نیست، میدانید که در روایات هست یاران امام زمان ارواحنا فداه افضل از همه یاران هستند، اما فعلاً که به امام زمان ارواحنا فداه دسترسی نداریم، از معصومین علیهم السلام هم نرسیده است که فلان آقا که شهید مدافع حرم است چنین جایگاهی دارد، ما که نمیدانیم، منکر هم نیستم که ممکن است روز قیامت شهیدی از شهدای ما برترین شهدای طول تاریخ بغیر از چهارده معصوم و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام باشد، اما آیا اینکه من منکر نیستم به این معنا است که وجود دارد؟ نه! میگویم ممکن است باشد، ما مقامات را انکار نمیکنیم. لذا به آنها توسل میکنیم، دست دراز میکنیم، گدایی میکنیم، از خدای متعال میخواهیم که ما را با شهادت و نیّت خالص به آنها برساند، ان شاء الله خدای متعال محاسن ما را هم با خون سرمان خضاب کند.
پس قیاس نمیکنیم، ممکن است بالاتر هم باشند، اما ما نمیدانیم، اما قیاس نمیکنیم.
بنده هم خیلی نمیپسندم که کسی را به نام یکی از شهدای برجسته صدر اسلام منسوب کنند. مثلاً شهید همدانی سلام الله علیه که عمر خود را خرج جهاد کرد، اگر کسی بگوید ایشان چه بسا بر منهاج حبیب بن مظاهر است، پیرو حبیب بن مظاهر است، بر سبیل حبیب با مظاهر است، امیدوار هستیم اینطور باشد، لابد هم بوده است، ان شاء الله خدای متعال ما را هم بر سبیل آنها قرار بدهد، اما اینکه بگوییم این آن است، دلیل نداریم.
اگر امام زمان ارواحنا فداه تشریف آوردند و فرمودند این حبیب است و بلکه بالاتر است، ما هم ایشان را روی چشم خودمان میگذاریم.
ما نمیپسندیم که اینطور بگوییم، مگر اینکه بگوییم نسبت ایشان با بقیه شهدای خودمان ظاهراً مانند حمزه نسبت به بقیه است. ظاهراً، ما که از باطن خبر نداریم.
خیلی از اوقات ممکن است شهیدی مشهور باشد و عظیم الشأن هم باشد ولی شما روز قیامت شهیدی را ببینید که هیچ کس نمیشناسد ولی از همه برتر باشد، ما که نمیدانیم، چون نسبت درجهبندی به حسن فاعلی است، ما که نیّتها را نمیشناسیم.
لذا این را هم نمیپسندیم.
آنجا هم که بنده در آن فهم اولیه عرض کردم «چه بسا بعضی از شهدای ما هم راحت میرفتند و جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخوابیدند» نمیخواستم با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قیاس کنم. واقعاً کسی که وقتی مرجع تقلید او میگوید حصر آبادان باید شکسته بشود، میرود و پا روی مین میگذارد، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به این شخص بفرمایند جای من بخواب مسلماً راحت این کار را میکند، اما این قیاس از این جهت غلط است که اولاً آن روزگار به هر صورت کسی بجز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مدینه نبود که شایستگی این کار را داشته باشد.
مانند این میماند که بگوییم شهید سلیمانی در سوریه فلان کار را کرده است و من در آنجا نبودهام، بگویم اگر من هم بودم… بالاخره من نبودم! این توفیق برای من نیست. من توفیق نداشتم جزو شهدای مدافع حرم باشم، توفیق نداشتم جزو شهدای جنگ تحمیلی باشم، چه برسد به اینکه توفیق داشته باشم و بروم و سینهی خود را سپر کنم و از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دفاع کنم، بالاخره این توفیق از من سلب شده است. من توفیق نداشتم جان خود را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنم، بالاخره این توفیق را نداشتم.
غیر از اینکه آنجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تنها بودهاند، البته مردانی بودهاند، مانند آن کسی که ادّعا میشود همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در غار بوده است، در همین فهم اولیه ولی او انتخاب نشده است.
من الآن به این فهم اولیه اشکال میکنم، فهم اولیه این است که بگوییم یک نفر جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخوابد که ظاهر را حفظ کنیم تا پیغمبر به مدینه بروند، حال چه کسی جان خود را میدهد؟
در بعضی از نقلها هم که من نسبت به آنها مشکوک هستم میگویند جبرئیل و میکائیل جا زدهاند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفتهاند.
کسانی بودهاند، مخصوصاً آن کسی که ادعا میشود با پیغمبر همراه بوده است، ولی او در خود غار هم خلجان داشته است و آرامش نداشته است، بالاخره برای این کار انتخاب نشده است، در جنگهای بعد هم نشان داده است که چرا انتخاب نشده است، چون در جنگهای بعد هم، آنجاهایی که جنگ خیلی سنگین شده است بالاخره به هر دلیلی نتوانسته است استقامت کند.
یک نفر این کار را کرده است.
اما نکته اینجاست که آن فهم مشهور کلاً غلط است! با اینکه همانطور که عرض کردیم در آن فهم مشهور هم حتّی یک نفر بغیر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آنجا حاضر نبوده است.
اما به نظر ما آن فهم به چند دلیل غلط است.
اگر اخبار را از مشهورات… میدانید که مشهورات، درست این است که بیشتر شاهدان عینی نقل کرده باشند تا بگویند این مشهورات است، اما گاهی مشهورات ساختگی مشهورات میشوند، مانند اینکه یک شعر مولوی یا یک روایتی یا یک قصهای را درست یا غلط، اهل منبر و مداحها و تلویزیون و رسانهها بگویند، این در گوش مردم آشنا میشود و مردم خیال میکنند خیلی مشهور است، در حالی که این مشهور نیست. یکی از معروفترین ماجراهایی که فکر میکنیم مشهور است و درست نیست آن است که فرزندان عقیل در حال لرزیدن از گرسنگی بودند و امیرالمؤمنین بجای اینکه به آنها نان بدهند که بخورند به اینها آهن گداخته نزدیک کردند!!! ما هم در جاهایی این داستان را نقد کردهایم. این چند گزارش دیگر هم دارد، چون این گزارش در نهج البلاغه آمده است خیال کردهاند گزارش درستتر است و همه همین را گفتهاند و این گزارش مشهور شده است. اما آیا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کسی هستند که برادرزادهی ایشان در حال مردن از گرسنگی است و به او آهن گداخته نزدیک کند؟ یک لقمه نان نمیدادند؟ جواب یک خطی آن این است که بر طبق نقلهایی جناب عقیل در آنجا صد هزار درهم میخواست و حضرت هم فرمودند: صبر کن پولهای خودم که در مدینه باغداری کردهام برسد تا بدهم، اما نمیشود بدهیهای تو را از بیت المال بدهم. نه اینکه به تو نان نمیدهم!!! آیا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به مسکین و یتیم و اسیر نان میدهند به جناب عقیل نان نمیدهند؟ بعد شما نام این کار را فتوّت میگذارید؟
چرا این داستان مشهور شده است؟ چون این در نهج البلاغه بوده است و مدام همین را میگفتند. خیلی چیزهای دیگر هم اینطور است.
حوالی صد سال است که دهه اول محرم برای هر شب یک مناسبت داریم، مشهورین شهدای کربلا همین بزرگوارانی هستند که برایشان ده شب روضه میخوانیم. ما برای عابس روضه نمیخوانیم ولی آیا شهرت عابس آنقدر بوده است که ما اصلاً نمیخوانیم؟ مثلاً فرزندان حضرت زینب کبری سلام الله علیها از نظر رزمندگی مهمتر از فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل علیهما السلام بودند؟ نه. جواب این است که برای این عزیزان یک شب قرار داده شده است ولی برای آن عزیزان یک شب قرار داده نشده است و این مشهور شده است. این مشهور آن مشهورِ اصلی نیست.
بسیاری از قصههای غلط و نصفه و نیمهای که در ادبیات فارسی و اشعار مولوی و سعدی و نظامی و در جاهایی که قصه تعریف میکردند، بنایشان هم این نبوده است که دروغ بگویند، قصه تعریف میکردند، یک قصه تعریف کردهاند و این به گوش ما رسیده است و مشهور شده است، بعد شما جستجو میکنید و میبینید که اصلاً برای این مسئله تاریخی سند وجود ندارد.
پس مشهور باید آن چیزی باشد که اکثر نقل میکنند.
وقتی میروی و در منابع جستجو میکنی میبینی در تاریخ مدینه دمشق و المصابیح ابوالعباس حسنی که قرن 4 زندگی میکرده است، میگوید علّت لیلة المبیت این است… بعد من از منابع قدیمی شیعه برای شما سند میآورم… میگوید علّت این است که عشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به یکدیگر آنقدر جدّی بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جانشان برای هم فدا میشد.
مثلاً همانطور که در جلسهای عرض کردم، همهی شما وقتی به خیبر میرسید افتخار میکنید، روح شما به قلیان میآید، اما وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درِ قلعه را کَندند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کردند به گریه کردن. این فتح آنقدر مهم است که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مانند فردا شبی وقتی با لباس سیاه با مردم صحبت کردند فرمودند امشب کسی را کشتید که (به خیبر اشاره کردند) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را به هر جایی که میفرستاد برنمیگشت مگر با فتح و ظفر، مانند بقیه نبود که برگردد و لشگر هم از ترس او بترسند…
ما در این فضا هستیم اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه کردند، پرسیدند: یا رسول الله! چرا گریه میکنید؟ حضرت فرمودند: علی از صبح گرسنه است…
رابطه عجیبی بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود.
در همین لیلة المبیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به سمت مدینه آمدند و ورودی مدینه ایستادند، هرچه گفتند به داخل شهر برویم و همه آماده هستند و در حال تشویق کردن و شعر خواندن هستند و شهر میخواهد از شما استقبال کند، حضرت فرمودند: منتظر هستم که علی بیاید.
رابطه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عجیب بود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینقدر برای شهادت خودشان دعا کردند، این دعا با یک معارض مواجه شده بود، آن هم این بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که از خدا خواستم که علی قبل از من از دنیا نرود، من نمیتوانم تحمل کنم.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به جنگ با عمرو بن عبدود رفتند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست به آسمان بلند کردند و فرمودند: خدایا! من را تنها نگذار…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به سفر میرفتند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند: خدایا! من یک مرتبه دیگر علی را نگاه کنم که این عبادت است، بعد از دنیا بروم.
پیغمبری که در لقاء خدا شعف بیشتری از همه دارد!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در خطبه متقین میفرمایند که اگر أجلِ اینها مشخص نبود، «لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن» روحشان حتّی یک لحظه هم در بدنشان مستقر نمیشد، مرگ لازم ندارند، روحشان به سمت حضرت حق میپرید. اما حبّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چنان است که میگویند: خدایا! من یک مرتبه دیگر علی را ببینم، خدایا! جگر من را خنک کن و همّ و غمّ مرا برطرف کن با مشاهده علی.
لذا بعضی از بزرگان عامّه بعنوان ارسال مسلّم… «آجری» که «کتاب الشریعه» دارد، و «ابن جوزی» در «التبصره» ارسال مسلّم کردهاند. ارسال مسلّم یعنی اینکه شما حرفی میزنید که آنقدر واضح است که دلیل نمیآورید. مثلاً اگر از شما بپرسند پایتخت فرانسه کجاست، این روشن است. به این ارسال مسلّم میگویند.
هم «ابن جوزی» و هم «آجری» وقتی میخواهند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کنند… دانشنامهها اینطور هستند که وقتی میخواهند کسی را معرفی کنند ابتدا اسم و فامیل او را میگویند و بعد اوصاف اصلی او را میگویند، مثلاً میگویند «قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس»، اول گزینههای اصلی را میگویند. میگوید: «علی بن ابیطالب و هو اول هاشمی» اولین هاشمی است که از یک هاشمی به دنیا آمد، یعنی اول اصل و نسب را میگوید، بعد میگوید: «کاشف الکرب عن وجه رسول الله». این ارسال مسلّم است، جزو همان چند جمله اول است.
اینکه وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میدیدند خوشحال میشدند خیلی روشن است.
در «المصابیح» اینطور میگوید: پیغمبر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود «ان القریش لم یفقدونی» قریش به دنبال من نمیگردد «مادام یرونک» تا زمانی که تو را در شهر ببینند. چون میدانند امکان ندارد من از این شهر به سفر بروم و تو را با خودم نبرم. یعنی آن رابطه را میدانند.
عرض کردیم وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ظاهراً خردسال بودند و در شهر راه میرفتند مردم میگفتند: «هذا اخو محمد و قرة عین الخدیجه»، میشناختند، لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! این کارِ کس دیگری نیست، که بگویم کس دیگری بیاید. اصلاً اگر کسی جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخوابید فایده نداشت، چون اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نمیدیدند شروع میکردند به جستجو، ولی وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببینند میگویند حتماً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در شهر است، چون امکان ندارد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بروند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نبرند.
این فضیلت دیگر برای کسی نیست، این از شعباتِ نفس الرسول است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: تا زمانی که تو هستی به دنبال من نمیگردند، لذا تو در شهر قدمی بزن و بعد برو و جای من استراحت کن که من بتوانم فاصله بگیرم.
این دیگر کار هر کسی نیست، چون این مقام مقامِ هر کسی نیست، این حبّ برای هر کسی نیست، این محبوبیت برای هر کسی نیست، این قرب برای هر کسی نیست، پس اصلاً آن تعبیر اولیه دقیق نیست.
حال سؤال: لیلة المبیتی که در ذهن ما بود این معنی را داشت که یک نفر جان خود را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کند، امتحان برای چه کسی بود؟ برای او. ولی با این توضیحی که من دادم، آیا اگر یک پدر در یک لحظه خطرناک در تیررس قرار بگیرد و جان خود را به خطر بیندازد آسانتر است یا پسر خود را سپر کند؟ اصلاً قابل قیاس نیست. اقتضای محبّت این است که انسان خودش را فدا کند.
لذا لیلة المبیت از یک حیث فضیلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست کشیدند، و بجز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم کسی نمیتوانست ای کار را کند. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیشنهاد ندادند، دستور دادند، ولی این امر برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت بود.
ماجرای عید قربان چیست؟ درست است که حضرت اسماعیل روحی فداه حاضر شد تن بدهد، ولی پهلوانی و فتوّت برای حضرت ابراهیم علیه السلام است که حاضر شد به امر خدا تیغ به گلوی فرزند بکشد.
لیلة المبیت عید قربان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم با همه وجود پذیرفتهاند.
اگر کسی بفهمد که لیلة المبیت عید قربان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، محبوبیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را خواهد فهمید، از اینجا معلوم میشود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه أحبّ الناس نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، چون اگر أحب الناس نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبود که اصلاً ماجرای لیلة المبیت رخ نمیداد. أحبّ الناس نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم محبوبترین فرد نزد خدای متعال است، و این دیگر فضیلت قیاسی نیست.
لیلة المبیت در آینه زیارت غدیریه امام هادی سلام الله علیه
حال دو متن میخوانم که ببینید، یک متن از زیارت غدیریه امام هادی صلوات الله علیه، یک متن هم از سیّد حمیری و سیّد مرتضی.
صلواتی محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
من پیشنهاد میکنم زیارت غدیریه امام هادی صلوات الله علیه را بعنوان مطالعه سیره و تاریخ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و ولایت و برائت بخوانند نه بعنوان زیارت، یعنی کلمه به کلمه بخوانید، جمله به جمله ترجمه را ببیند. بعنوان یک اعتقادنامه و مرامنامه ببینید. حدود 20 صفحه است و ممکن است روز غدیر حوصله نکنید بخوانید، امام هادی صلوات الله علیه این زیارتنامه را بالای سر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حرم خواندهاند. این زیارتنامه در «مزار کبیر» ابن المشهدی است و در مفاتیح محدّث قمی هم ذیل غدیر آوردهاند، خیلی خواندنی است و مطالب زیادی در آن هست، شروحی هم دارد.
آنجا حضرت هادی صلوات الله علیه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض میکند: «وَ قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ» خدا درجهی شما را نسبت به امّت بالا برد، یعنی قابل قیاس با دیگران نیستید، «وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ أَبَانَ فَضْلَكُمْ» فضل و برتری شما را روشن کرد، «وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ» شما را بر عالمیان شرافت داد، «فَأَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيرا» آن زمانی که خدای متعال فرمود: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلَّا الْمُصَلِّينَ»،[9] انسانها جزع و فزع میکنند و عجول هستند و وقتی به مشکل برخورد کنند غُر میزنند بجز نمازگزاران…
امام هادی صلوات الله علیه آیات زیادی را در این زیارتنامه تفسیر فرمودهاند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تطبیق فرمودهاند.
به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «فَاسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ الْمُصْطَفَى» خدا پیغمبر مصطفی را «وَ أَنْتَ يَا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ جَمِيعِ الْخَلْقِ» و تو ای سید اوصیاء، یا امیرالمؤمنین، شما را با «إِلا الْمُصَلِّينَ» استثناء کرد، «فَمَا أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَكَ عَنِ الْحَقِّ ،ثُمَّ أَفْرَضُوكَ سَهْمَ ذَوِي الْقُرْبَى مَكْرا» چقدر نابینا بودند آن کسانی که به شما ظلم کردند و سهم ذوی القربی و فدک و غیرفدک را گرفتند، «وَ أَحَادُوهُ عَنْ أَهْلِهِ جَوْرا» با ستم از شما دور کردند، «فَلَمَّا آلَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ أَجْرَيْتَهُمْ عَلَى مَا أَجْرَيَا رَغْبَةً عَنْهُمَا بِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَكَ فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُكَ بِهِمَا مِحَنَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ» تو در درگیری با آن چند نفر بعد از پیغمبر محنتها و سختیها و دردهایی که کشیدی شبیه محنتهای انبیاء است. در چه موضوعاتی؟ «عِنْدَ الْوَحْدَةِ» در غربتت شبیه انبیاء غریب هستی، «وَ عَدَمِ الْأَنْصَارِ» اینکه یار نداشتی، فرمودی اگر حمزه و جعفر بودند من را اینطور با طناب به سمت مسجد نمیکشیدند… «وَ أَشْبَهْتَ فِي الْبَيَاتِ عَلَى الْفِرَاشِ» تو شبیه پیغمبران هستی در آرمیدن بر بستر پیغمبر، مانند چه کسی؟ «الذَّبِيحَ عَلَيْهِ السَّلامُ» مانند اسماعیل! «إِذْ أَجَبْتَ كَمَا أَجَابَ» تو پاسخ دادی مانند پاسخ اسماعیل، «وَ أَطَعْتَ كَمَا أَطَاعَ إِسْمَاعِيلُ صَابِرا مُحْتَسِبا» تو اطاعت کردی… یعنی این فقط کار تو بود، برای اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بتوانند دیگران را مدّتی دست به سر کنند، چون آن مردم جایگاه تو را میشناختند، لذا دستور داد و تو هم اطاعت کردی.
«إِذْ قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» حضرت ابراهیم علیه السلام گفت: پسرم! در خواب اینطور میبینم که باید تو را سر بِبُرم، «فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَى» تو چه میگویی؟ او هم عرض کرد: «قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» امر خدا را اجرا کن، ان شاء الله من صبر میکنم، «وَ كَذَلِكَ أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَكَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی! تو باید اینجا زیر چهل تیغ بخوابی، آرام… که من مطمئن هستم این آرامترین خواب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، «وَ أَمَرَكَ أَنْ تَضْجَعَ فِي مَرْقَدِهِ وَاقِيا لَهُ بِنَفْسِكَ» باید اینجا باشی تا پیامبر حفظ بشود، (این کار خیلی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت بود)، «أَسْرَعْتَ إِلَى إِجَابَتِهِ مُطِيعا وَ لِنَفْسِكَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّنا» تو سریع اجابت کردی، تو که به دنبال شهادت بودی و بعدها در اُحُد ضجّه میزدی که پس چرا من شهید نشدم؟ حالا موقعیت است که اختصاصاً فقط یک نفر میتواند خودش را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کند، هیچ کسی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شیعه پیغمبر نیست که «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»،[10] لذا جاهای دیگر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که اینجا جزو جاهایی که صبر کنیم نیست، اینجا جزو مواقع شکر است که فقط من میتوانم خودم را فدای شما کنم.
«فَشَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَتَكَ» خدا هم از تو بخاطر این اطاعت تجلیل کرد «أَبَانَ عَنْ جَمِيلِ فِعْلِكَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِكْرُهُ» خدا هم در قرآن کریم از تو تشکر کرد که «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» خدا تأیید کرد که تو با اخلاص این کار را کردی.
شما کسی را پیدا نمیکنید که در قرآن کریم برای جانبازی او تأیید کنند که «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ». یعنی خدا تأیید کند خالصاً و مخلصاً در جای پیغمبر خوابیدی، نه برای چیز دیگری، نه برای اینکه بعداً به پست و مقام برسی.
آنجایی هم که به مسکین و یتیم و اسیر بخشید «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا»،[11] خدا آنجا هم تأیید کرد، بخشش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خالص است.
اصلاً شما کجا کسی را پیدا میکنید که برای خلوص او آیه آمده باشد؟
حال با اینکه ربطی ندارد این دو جمله را هم داخل پرانتز بگویم، یک تشبیه دیگر هم کرده است. علی جان! تو به یک پیغمبر دیگر هم شبیه هستی.
«ثُمَّ مِحْنَتُكَ يَوْمَ صِفِّينَ» روز صفین هم خیلی غریب واقع شدی، در صفین که غریبتر هم بودی، چون در صفین گفتند بیایید کارشناسی کنیم تا ببینیم علی یا معاویه؟!… «وَ قَدْ رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ حِيلَةً وَ مَكْرا» قرآنها را از سرِ حیله و مکر به نیزه کردند، «فَأَعْرَضَ الشَّكُّ وَ عُزِفَ الْحَقُّ» بعضیها شک کردند و بعضیها از حق که او بود متنفّر شدند، «وَ اتُّبِعَ الظَّنُّ» بعضیها از ظن و گمانشان پیروی کردند، «أَشْبَهَتْ مِحْنَةَ هَارُونَ إِذْ أَمَّرَهُ مُوسَى عَلَى قَوْمِهِ» یعنی اینجا قرآن به نیزه کردند و آنجا گوساله سامری را مقابل هارون قرار دادند.
در این جمله برای عقلا حرفهایی است که شرایط اقتضای توضیح ندارد، اینکه چه چیزی را در صورت مقابل گشتن با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به گوساله سامری تشبیه کرد، «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» هر چیزی را در مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار بدهی رجس و پلیدی است، هر چیزی مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار بگیرد باطل است، حتّی اگر تزئین شده به آیات باشد. دیگر من اینجا بیشتر از این نمیگویم.
سیّد حمیری رضوان الله تعالی علیه و سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه از لیلة المبیت میگویند
این را هم سیّد حمیری فرموده است، مرحوم سیّد مرتضی هم توضیح داده است. پس معلوم است که ما بهتر جستجو میکردیم و عزیزانمان که… همانطور که عرض کردم اخیراً اختلافی بین چند نفر پیش آمده است و من عمداً فرمایش دو طرف را هم نشنیدهام که نخواهم موضعگیری به نفع یا علیه کسی کرده باشم.
سیّد حمیری یک قصیده مُذهبه در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارد که بسیار مهم است، اشعار شعرایی که در زمان ائمه علیهم السلام هستند برای ما دو جنبهی مهم دارد. یک جنبهی آن مانند شعرا و مدح و… یک جنبهی دیگر آن این است که ببینیم شیعیان عصر ائمه علیهم السلام به چه چیزهایی فکر میکردند و چه چیزهایی برایشان مهم بود و چه چیزهایی جزو عقیدهشان بود و از چه چیزهایی بدشان میآمد و از چه چیزهایی خوششان میآمد و به چه چیزی خیلی میپرداختند، مخصوصاً سیّد حمیری که هرچه از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رسیده است تجلیل راجع به اشعار اوست.
اگر قرار بود که سیّد حمیری با این همه شعری که در نقد دشمنان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفته است، در آن روزگار سخت، مورد انتقاد اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین واقع میشد، حتماً برای ما نقل میشد اما نشده است.
اشعار اینها در محافل شیعه گفتگو و مذاکره میشده است، در محافل دشمن… مروان بن ابي حفصة لعنت الله علیه و دیگران… دشمنانی که شعرها را بررسی میکردند که شعر به نفع بنی عباس و بر علیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بگویند، شعرهای اینها را باهم میخوانند که ببینند چه میگوید تا ببینند میتوانند جواب بدهند یا نه. یعنی اشعار در نقطه عالی رسانه شیعه بود، در زمان حیات امام معصوم است و هیچ انتقادی هم نشده است.
این قصیده را که سیّد مرتضی در دوران پختگی علمی خودش، مرجع علی الاطلاق شیعه…
اگر کسی با فضا و ذی حوزه علمیه آشنا باشد میداند که استاد، صاحب کرسی دروس سطوح عالی یا درس خارج، سطح خود را به این راحتی پایین نمیآورد که در سطح ادبیات حرف بزند. من کسی را میشناسم که کتاب مهمی در ادبیات نوشته است و گفته است برای اینکه به من فلانیِ ادیب نگویند، چون میخواهم به جهت خدمت فلانیِ فقیه باشم، برای همین کتاب را منتشر نمیکنم که به ادبیات شناخته نشوم، چون فقیه هستم، یعنی نباید جایگاه فقاهتی من آسیب بخورد.
مرجع علی الاطلاق شیعه توضیح داده است، توضیحات سیّد مرتضی اعلی الله مقامه الشّریف را میخوانم.
سیّد حمیری میگوید:
خَیرُ البَریَّةِ، هَارِباً مِن شَرّهَا بِاللَّیلِ، مُکتَتِماً، وَ لَم یَستَصحِبِ
برترین خلایق، آن کسی که شب هنگام در جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مخفیانه خوابید و هیچ هراسی به دل خودش راه نداد، هیچ کسی نمیتوانست این کار را کند، اصلاً کسی هم آنجا نبود؛ بعد میگوید: چرا! یک نفر بود…
إلا سِوَی رَجُلاً، مَخَافَةَ أنَّهُ خَشِیَ الإذاعَةَ مِنهُ عِندَ المَرهَب
یک نفر بود، ترسیدند او لو بدهد و برای همین او را بردند!
بَاتُوا، وَ بَاتَ عَلَی الفِرَاشِ مُلَفَّعاً فَیَرَونَ أنَّ مُحَمَّداً لَم یَذهَبِ
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابید، یعنی در نقطهی هراس و خطر، وقتی کشیک میکشیدند گفتند جای او پُر است و هست، و با این کار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را حفظ کرد.
ببینید سیّد مرتضی اعلی الله مقامه الشّریف چه میگوید، میگوید: این بالاتر از کاری است که اسماعیل کرد، جهت این امر این است که اسماعیل میدانست که پدرش ابراهیم او را زجرکش نمیکند، تا لحظه آخر هم فکر میکرد شاید آیهای برسد و پدر من دست بکشد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مقابل دشمنان کینهتوز قرار گرفتند، که اگر اینها بیایند و ببینند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیستند خشمشان صدچندان میشود… که در بعضی از نقلها هم هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مورد ضرب و شتم قرار دادند… اینها در نهایت تلاش بودند که کینهتوزی کنند. اگر کسی بخواهد بترسد اینجا مکانِ خیلی خطرناکی است ولی حاشا که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نستجیربالله که لحظهای شک کرده باشند.
قصیده یائیهی شیخ عبدالحسین اعصم رضوان الله تعالی علیه
شیخ عبدالحسین اعصم یک صیده یائیه دارد، مرثیه برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سروده است. این را خیلی دوست دارند و نقل شده است و نزد علمای شیعه عرب زبان مشهور است که کسی در محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا در خواب و یا در شرفیابی دید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودهاند که برو و این یائیه را ببین که اعصم برای حسین من سروده است، و حضرت پسندیدهاند.
من هم بر حسب این احتمال خواستم امشب که شب جمعه است این قصیده را بخوانم. یا امیرالمؤمنین! من از طرف شما میخوانم، هر اندازه را که توانستم عرض میکنم، میگوید:
قد أوهنت جَلَدي الدّيارُ الخالية من أهلها ما للدّيارِ وماليهْ
وقتی جای خالی شما را میبینم غم و غصه همهی وجود مرا فرا گرفته است، میبینم که دیگر نه شما هستید و نه آثار شما هست…
وردَ الحسينُ إلى العراقِ وظنّهم تركوا النِّفاقَ إذا العراق كماهيه
آقای ما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بعد از اینکه اینقدر تأکید کردند به عراق آمدند، امید داشتند که اینها برگردند و مردانگی کنند ولی آن خائنین همان چیزی بودند که بودند…
ولقد دعَوهُ للعَنا فأجابهم ودعاهُمُ لهدىً فردُّوا داعيه
او را دعوت کردند و حضرت اجابت کردند و همانهایی که حضرت را دعوت کرده بودند در مقابل حضرت قرار گرفتند…
قسَتِ القلوبُ فلم تَمِلْ لهدايةٍ تبّاً لهاتيكَ القلوب القاسيه
دلها سنگین بود، مدام حضرت سخنرانی میکردند، ولی دلها سنگ شده بود، مرگ بر این دلهای مانند سنگی که روز عاشورا کلمات حضرت را دیدند و توجّه نکردند…
ما ذاقَ طعمَ فراتِهِمْ حَتّى قضى عطشاً فغُسِّلَ بالدّماءِ القانيه
میهمان بود ولی طعم آب فرات را نچشید تا شهید شد، تا زمانی که همهی بدن مبارک حضرت را غرق به خون کردند، اجازه ندادند آب به لبهای خشک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برسد…
يابنَ النبيّ المصطفى ووصيِّهِ وأخا الزكيِّ ابنَ البتولِ الزاكيه
حسین جان! ای پسر پیغمبر! ای پسر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه! ای برادر حسن زکی! ای پسرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها!
تبكيكَ عيني لا لأجلِ مثوبةٍ لكنّما عيني لأجلِكَ باكيه
اشک من برای شما جاری است ولی نه به امید ثواب، وقتی نام شما بیاید اشک من جاری میشود، فارغ از اینکه ثواب بدهند یا ندهند، توبیخ کنند، جریمه کنند… چشم من بر تو گریه میکند و اصلاً کاری به ثواب ندارم، برای خودت گریه میکنم، من تنها جایی که در طول عمرم امید دارم قدری اخلاص داشته باشم گریه بر توست، من نمیتوانم حتّی یک رکعت نماز را هم از بین نمازهای خودم جدا کنم و بگویم این یک نماز بااخلاص بوده است، ولی اوقاتی بوده است که خودم بودم و تنها بودم و کسی نبوده است و به یاد مصائب شما افتادم و اشک من جاری شده است. ما اخلاص را با گریه بر تو چشیدهایم، وگرنه اخلاص کجا بود؟
تبتلُّ منكم كربلا بدمٍ ولا تبتلُّ منِّي بالدّموعِ الجاريه
خونریزیها برای یک روز بود و تمام شد و قطع شد، اما من از روزی که بچه بودم گریه میکنم تا زمانی که از این دنیا بروم، نسل اندر نسل بر تو گریه میکنم، گریه که تمام نمیشود…
أَنْسَتْ رزيتُكُم رزايانا التي سلفت وهوّنت الرزايا الآتيه
حسین جان! ما بالای پیکر مادرمان هم با گریه بر تو آرام میشویم… هم غمهای گذشته را با تو فراموش میکنیم و هم مصیبتهای آینده را با تو سبک میکنیم…
وفجائعُ الأيامِ تبقى مدّةً وتزولُ وهي إلى القيامةِ باقيه
هر مصیبتی زمانی دارد و بعد تمام میشود بجز مصیبت تو که تا قیامت باقی است…
لهفي لِرَكبٍ صُرعُوا في كربلا كانت بِها آجالُهُم مُتدانِيَه
بمیرم برای آن سربازانی که در کربلا روی زمین افتادند… خوشا بحالشان…
نَصروا ابنَ بنت نبيَّهُم طُوبى لَهُم نالُوا بنصرتِهِ مَراتِبَ ساميه
پسرِ دخترِ پیامبر را یاری کردند، خوشا به حالشان، به کجاها رسیدند، همه تا قیامت میگویند: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»…
قَدْ جاوروه هاهُنا بقبورِهم وَقُصُورُهُم يومَ الجَزا مُتَحاذِيَه
اینجا قبرهایشان به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نزدیک است و در بهشت هم همسایه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند…
میگوید روزی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت گذشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی نسبت به ناموس خود حساس بودند…
وَلقدْ يَعِزُّ عِلى رَسولِ اللهِ أن تُسبَى نِساهُ إلى يَزيدَ الطاغِيَه
بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت بود ببیند دختران او را چگونه و به چه شکل به سمت یزید ملعون میکشند…
وَيَرَى حُسيناً وَهوَ قُرَّة ُ عَينِه وَرِجَالَهُ لم تَبْقَ مِنهُم بَاقِيَه
بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در قتلگاه نگاه کند و ببیند او هیچ یاری ندارد…
وَجُسومُهُم تَحتَ السَنابِكِ بِالعَرَى وَرُوؤسُهُم فَوقَ الرِمَاحِ العَالِيَه
سخت بود که ببیند بدنهایاین یاران زیر سُمِ این اسبان است، سرها هم روی نیزه است…
وإذْ أَتَتْ بِنتُ النَبِيِّ لِرَبِّهَا تَشكُو وَلا تَخفَى عَليهِ خَافِيَه
آن روزی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد محشر بشود، روزی که هیچ چیزی بر هیچ کسی مخفی نیست، بیاید و شکایت کند و بگوید:
رَبِّ انتَقِم مِمَّنْ أَبَادُوا عِترَتِي وَسَبَوا عَلى عُجُفِ النِياقِ بَنَاتِيَه
اینهایی که اینطور فرزندان من را زدند… خدایا! انتقام بگیر… خدایا! ببین دختران من را روی شترهای بیجهاز بردند…
وَاللهُ يَغضَبُ لِلبَتولِ بِدونِ أنْ تَشكُو فَكيفَ إذَا أَتَتهُ شَاكِيَه
همینکه خدا ببیند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خشمگین است… اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روز قیامت شکایت کنند با اینها چکار میکنند؟
یا امیرالمؤمنین! من چند بیت خواندم که شما را به این جلسه دعوت کنم، فقط یک جمله عرض میکنم…
روضه و توسّل
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در هیچ موضوعی اینطور بیتابی نکردند، هم هیچ کسی مانند ایشان غیور نبود، هم هیچ کسی…
خدای نکرده کسی یک بیماری میگیرد و میگوید: اصلاً تو نمیفهمی من چه میگویم. به او میگویند یک نفر دیگر هست که او هم همین بیماری را داشته است و وضع او بهتر شده است، بیا برویم که او میفهمد چه میگویی. اگر انسان به کسی مراجعه کند که میفهمد کمی آرام میشود. آن کسی که این درد را کشیده است اگر بفهمد کسی این بیماری را گرفته است نگران میشود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه غیر از اینکه غیوری مانند ایشان نبود، خودشان مبتلا شده بودند، با همهی وجودشان از همه بیشتر چشیده بودند…
لذا خبر آوردند که در الأنبار به یک زن مسلمان و یک زن معاهَده (غیرمسلمان) جسارت شده است، جسارت هم در این حد که خلخال از پای او کَندهاند، نه اینکه دست به حجاب او زده باشند، او را بین نامحرمان نبردند، او را نگرداندند…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روی منبر نشستند و به صورت خود میزدند…
وفایی شوشتری شعری دارد که نمیتوانم بیان کنم… میگوید من این را میگویم که شام خیلی سختتر از کوفه بود، اما یک چیزی در کوفه سختتر بود، آن هم این است که وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها را به کوفه آوردند، قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزدیک کوفه است، میگوید: یا امیرالمؤمنین! بلند شو و وضع دخترت را…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] زیارت غدیریه
[5] سوره مبارکه اسراء، آیه 65 (إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلًا)
[6] سوره مبارکه ص، آیات 82 و 83
[7] سوره مبارکه نحل، آیه 100
[8] زیارت جامعه کبیره
[9] سوره مبارکه معارج، آیات 19 تا 22
[10] سوره مبارکه احزاب، آیه 6 (النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا)
[11] سوره مبارکه انسان، آیات 8 و 9