سیر تکوّن عقاید شیعه – جلسه هجدهم

69

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی بامداد روز چهارشنبه مورخ 31 فروردین 1401 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به سخنرانی در ادامه ی موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

 

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای دریافت فیلم این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مروری بر جلسات گذشته

عنوان بحث ما «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است.

طبعاً بحث خیلی گسترده است و ما هم طمع کردیم که در نامه‌ی سیاه اعمال ما بیش از ده ماه مبارک رمضان بنویسند، اینکه چه می‌شود و آیا عمری باقی هست یا نه، آیا توفیق هست یا نه، نمی‌دانیم.

تبیین عقاید را آهسته آهسته از روزگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مطرح کردیم. مادر تمام اختلافات امّت اسلامی نگاه به خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. اینکه چه نگاهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشته باشیم توحید و مفهوم توحید و چیزهای دیگر را برای ما می‌سازد.

کافی است که شما نگاه کنید بین گروه‌های اسلامی که مثلاً مشرب توحیدی‌شان متفاوت است، اگر دقیق بشوید می‌بینید نگاهشان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم متفاوت است.

اصحاب حدیث با عقل‌گراها کاملاً دو نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارند، نسبت به حضرت حق هم همینطور. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم برای اینکه این مسیر اصلاح بشود روی نقاطی سرمایه‌گذاری فرمودند، از جمله مسئله تبیین حق بعد از خودشان. چون این از آن موضوعاتی است که تا قیامت مسئله روز است. «هدایت» مهم‌ترین مسئله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و ابزار هدایت باید تا قیامت باشد، اگر نقص در هدایت رخ بدهد که اصلاً نقض غرض صورت می‌گیرد.

مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نگاه منسجمی به مسائل دارد و لازم هم نمی‌داند که بخواهد بعضی از اشتباهات را مانند دیگران توجیه کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی روی محبّت سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

من بخاطر اینکه می‌دانم در حال نزدیک شدن به شب‌های قدر هستیم باید سیر بحث را مدیریت کنم که بحث خیلی پاره نشود، وگرنه باید در کنار حبّ از بغض سخن می‌گفتیم، البته بغضِ زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک شرایطی است، مثلاً «وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»،[4] این زمان ائمه علیهم السلام که ما هم هنوز رسماً وارد آن دوره نشده‌ایم یک تفصیل و تبیین دیگری دارد.

این حبّ و بغض است که ولایت را می‌سازد

این حبّ و بغض است که ولایت را می‌سازد.

اگر مردم آن زمانی که مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی با حکم حکومتی مصرف توتون و تنباکو را تحریم کردند، که آن روزگار با روزگار ما تفاوت داشت، یکی از مهم‌ترین موارد درآمدی مردم بود، مصرف آن جزو مایحتاج ضروری مردم بود، مانند اینکه مروز کسی مثلاً استفاده از اینترنت را ممنوع کند، عملاً ما فلج می‌شویم. یعنی شاید ما با امروز مقایسه کنیم اما آن روزگار هم از نظر شغلی مهم بود و هم از این نظر که جزو ضروریات حساب می‌شد، مثالِ خوبِ امروزِ آن اینترنت است، فرض کنید اینترنت را ممنوع کنند، در اینصورت زندگی ما اختلال پیدا می‌کند.

چطور به تحریم توتون و تنباکو حکم داد؟ می‌خواهم عرض کنم که نگاه مهم است، این نیست که یک نفر یک قدرتی داشته باشد و حکمی صادر کند.

روزی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه فرمودند که باید حصر آبادان شکسته بشود، این تفاوت دارد با اینکه مثلاً رئیس بانک مرکزی چیزی بگوید. تعبیر میرزای شیرازی هم این بود که امروز استفاده از توتون و تنباکو در حکم محاربه با امام زمان ارواحنا فداه است، یعنی از اعتقاد مردم برای جلوگیری از یک ضرر به عموم استفاده کرد. چون آن‌ها می‌خواستند کشت و صنعت و خرید و فروش را در انحصار یک جریان خارجی قرار بدهند، او هم نمی‌خواست که شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زیر یوغ بروند، منتها حرف را در چه جایگاهی زد؟ در جایگاه نایب امام زمان ارواحنا فداه این حرف را زدند نه در جایگاه رئیس.

تا زمانی که شما را مجبور نکنند حتّی به قانون هم تن نمی‌دهید، چه برسد به اینکه شما بخواهید از یک نیاز ضروری کنار بزنید.

مثلاً امروز وزیر بهداشت بگوید شما یک روز آب نخورید. شما یک ماه روزه می‌گیرید ولی اگر امروز وزیر بهداشت بگوید من حکم می‌کنم امروز شما آب نخورید، مجبور است کامنت تمام صفحات شبکه‌های اجتماعی خود را ببندد. چون آن نگاه تفاوت دارد، ولو اینکه انسان محترمی است، ولو اینکه جایگاهی دارد، ولو اینکه در جاهایی هم قانونگذاری می‌کند، اما جایگاه نایب امام زمان ارواحنا فداه جایگاه متفاوتی است، در اینصورت مردم می‌گویند من می‌میرم که این اتفاق بیفتد.

حال اگر خود امام زمان ارواحنا فداه بخواهند حکم بدهد چه می‌شود؟ این نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی مهم بود.

همه‌ی مسائل بر اساس حبّ و بغض است، حبّ و بغضِ اصلاح شده.

در این فضا عرض کردیم که ما را با حبّ و بغض تنظیم کردند و بعد چون در فشار بودیم آمدند و شیعه را تجلیل کردند. قبلاً به محضر شما عباراتی را خواندم. اگر صلواتی مرحمت کنید روایات دیگری هم می‌خوانم.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

حبّ و بغض باید تنظیم باشد

مثلاً فرمودند: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّي وَجَدْتُ فِي كُتُبِ أَبِي أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ»،[5] یعقوب بن میثم تمّار نقل می‌کند: به محضر امام باقر سلام الله علیه عرض کردم آقا! فدای شما بشوم، در کتاب‌های پدرم که شاگرد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند دیدم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پدرم فرموده‌اند «أَحْبِبْ حَبِيبَ آلِ مُحَمَّدٍ» دوستان آل محمد را دوست بدار «وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً زَانِياً»

ما در جلسه گذشته عرض کردیم که حتّی گناه کوچک هم بزرگ است، اما آن کسی که محبّ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است مسیرِ متفاوتی با غیرمحبّ دارد، حال برای خود این‌ها هم هدایت و شقاوت هست…

«وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً» ولو اینکه مدام در روزه و نماز شب باشد.

حبّ و بغض باید تنظیم باشد، طرف به عربستان می‌رود، حال خبر ندارد که مکه و مدینه دو شهر خاص هستند و قوانین تجاری هست، آنجا اگر هنگام اذان تعطیل نکنند جریمه سنگینی می‌شوند، این شیوه تربیتی خلیفه دوم است نه شیوه تربیتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، به این موضوع هم کاری ندارم که چقدر تربیت صورت می‌گیرد یا نه.

طرف که در رشته‌ای هم باسواد بود می‌گفت: ما اسلام را در آنجا دیدیم! اینکه انسان اینقدر گیج باشد که کفر را اسلام ببیند هم یک گیری است!

اسلام چیست؟ به چه چیزی اسلام می‌گویند؟ آیا اسلام به تلاوت قرآن کریم است؟ آیا اسلام به نماز جماعت است؟ به این موضوع هم کاری نداشته باشیم که نماز درست چیست، آیا اسلام فقط ایستادن رو به قبله و گفتنِ اذکاری خاص است؟ اسلام چیست؟

در روایت دارد: «بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَلاَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صِيَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُكُمْ مَعْرِفَةً»،[6] بعضی‌ها نمازشان زیاد است، بعضی‌ها روزه‌شان زیاد است، بعضی‌ها حج‌شان زیاد است، اول معرفت مهم است.

سپاه عمرسعد در روز عاشورا نماز خواند، آیا این نماز بود؟ درست است که کسانی که در کوفه مانده بودند خاذل بودند چون حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را یاری نکرده بودند، ولی شراب‌خورِ در کوفه به مراتب از نمازخوانِ سپاهِ عمرسعد شرف دارد، گرچه آن هم گناه است، اما آن یک گناه فردی است اما این در مقابل امام ایستاده است، این کفر است.

اینجا این روایات به دنبال این است که اصل و فرع گم نشود، بعد که به شیعه برسد شیعه را تربیت می‌کند، که شیعه باید راستگو باشد، شیعه باید امانتدار باشد، جلسه گذشته عرض کردیم و ادامه هم خواهیم داد، اما این دو نباید با هم قاطی بشود.

تفاضل انسان‌ها به اعمال ظاهری‌شان نیست، به تفکّرشان است.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به میثم تمّار می‌فرمایند: محبّ ما را دوست بدار. نه اینکه وقتی محب ما را دوست داری عمل گناه او را هم دوست بدار، عمل گناه او را دوست ندار، خود او را دوست بدار. «دوست بدار» یعنی باید مناسبات خودت را اینطور تنظیم کنی.

از دشمن ما هم بیزار باش، ولو اینکه متنسّک هم باشد، متمسّک به بعضی از امور هم باشد.

اگر کسی یک وسیله‌ای را که ضروری است و مجبور است استفاده کند، ولی کافر حربی آن وسیله را می‌سازد، یک برندی است که برای کفّار حربی است، اگر خیلی به این موضوع مُعجِب است که این برای فلان کشور است، این هم اسیرِ این مسیر است. حبّ و بغض امتداد دارد.

روی محبّت سرمایه‌گذاری کرده‌اند، بعد فرمودند: ما بوی شما را هم دوست داریم، ما چهره شما را هم دوست داریم، امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ»،[7] من دوست دارم شما را ببینم، «إِنِّي لَعَلَى دِينِ اَللَّهِ وَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يُغْتَبَطَ بِمَا هُوَ فِيهِ إِلاَّ أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ فَأَعِينُونَا بِوَرَعٍ» شما هم با ورع کمک کنید که ما می‌خواهیم شما را بالا ببریم.

بعد در روایات دیگر این را توسعه داد.

عده‌ای به محضر امام صادق علیه السلام رسیدند و عرض کردند: دیگران اینطور فکر می‌کنند، حضرت فرمودند: تدیّنی بکار نیست که بخواهد برای قیامت مفید باشد، چون اصل را از دست داده‌اند، «إِلاَّ اِسْتِقْبَالَ اَلْكَعْبَةِ فَقَطْ»[8] فقط رو به قبله نماز می‌خوانند.

اینجا آنجایی است که می‌خواهند شیعیان را دلگرم کنند، بدانند در این فشاری که روی سرشان هست و کتکی که می‌خورند و دشنامی که می‌شنوند و بی‌حرمتی که می‌شود، این‌ها با جمعیت اندکشان حفظ بشوند.

در روایتی فرمودند: بخدا سوگند که کسی با شما برابری نمی‌کند.

اما از آن طرف می‌گفتند نسبت به یکدیگر رحم و مروّت داشته باشید و تحمّل کنید، ما برای این‌ها استغفار می‌کنیم، ما گناهان این‌ها را شفاعت می‌کنیم تا خدا به حسنات تبدیل کند؛ اما برای اینکه مسیر رشد شیعیان ناقص نشود فرمودند: «اِمْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلاَثٍ عِنْدَ مَوَاقِيتِ اَلصَّلاَةِ»،[9] اگر بخواهند به کسی شیعه بگویند و ما هم انکار نکنیم آنوقت باید تمام دین را به حبّ ما انجام بدهد و از تمام منهیات به بغض ما منتهی بشود.

عرض کردم معلوم است که قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بدحساب بود و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خوش‌حساب.

بعد فرمودند: «وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ»؛ اگر می‌خواهید شیعه ما را بشناسید ببینید چطور از اسرار ما محافظت می‌کند، «كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا».

فرمودند: کسی که هر حرفی را در هر جایی می‌زند شیعه ما نیست.

ما بعضی اوقات خیال می‌کنیم اگر بعضی چیزها را رسماً در فضای مجازی منتشر کنیم تشیع خیلی قوی داریم، حضرت انکار کردند و فرمودند این‌ها اصلاً شیعه نیستند.

هر وقت بحث بغض را مطرح کنم مبانی آن را عرض خواهم کرد. مختصر آن این است که اعتقاد به دشمنی با دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یک لحظه از دل معتقد بیرون نمی‌رود، اما ابراز آن یک عمل فقهی است، این موضوع تابع شرایط است.

نماز در سفر شکسته می‌شود، اعتقاد به توحید در سفر شکسته نمی‌شود، بانوان بعضی اوقات نباید نماز بخوانند اما اعتقاد به توحید هرگز از دلشان خارج نمی‌شود، احکام هر یک از ما ممکن است در شرایطی تفاوت داشته باشد، خدای نکرده بیماری خاصی دارد دیگر نباید با آب وضو بگیرد، اعتقاد به توحید که خدشه‌دار نمی‌شود، ممکن است در احکام تغییری حاصل بشود، ممکن است در جایی انواع تقیّه جاری بشود، اما دل که جای اعتقاد است تفاوت دارد.

توجه کامل به روایات

بعد هم چیزی گفته‌اند که اصلاً امثال من خجالت بکشند؛ روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از مسجد بیرون آمدند و فرمودند: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: شیعه شما هستیم. حضرت فرمودند: «مَا لِي لاَ أَرَى عَلَيْهِمْ سِيمَاءَ اَلشِّيعَةِ»،[10] نه! شیعه من نیستید. گفتند: برای چه؟ مگر چهره ما چطور است؟ حضرت فرمودند: «خُمُصُ اَلْبُطُونِ مِنَ اَلطَّوَى يُبْسُ اَلشِّفَاهِ مِنَ اَلظَّمَاءِ عُمْشُ اَلْعُيُونِ مِنَ اَلْبُكَاءِ» نور نماز شب و توبه و انابه‌ سحر را در چهره شما نمی‌بینم، چشمان شما از شدّت گریه بی‌حال نیست، پشت شما خم نیست، لب‌ها خشکیده و شکم‌ها به پشت چیسبیده نیست.

البته عرض می‌کنم که این هم کمال تشیّع است.

بایت روایت را دقیق دید، نقل شده است که از نظر ظاهری وزن بعضی از ائمه ما کم بود و وزن بعضی از ائمه ما کم نبود.

تفاوت فقیه با غیرفقیه در این است که وقتی غیرفقیه یک روایت را می‌گیرد دیگر بدون درنظر گرفتن پس و پیش حکم صادر می‌کند، این برای این نیست که به خیابان برویم و آدم‌ها را نگاه کنیم و ببینیم آیا لبشان خشک است یا نه، بعد بگوییم آیا شیعه است یا نه.

بزرگواری بود که شاید سالیان آخر عمر خود فقط نان خشک می‌خورد ولی شکم فربه‌ای داشت.

حضرت چیز دیگری بیان می‌کنند.

آنجایی که شما را با دیگران مقایسه می‌کنیم آن حرف‌هاست.

در روایت دیگری فرمودند: شیعه هم باشید باید بدانید که روز قیامت درجه‌بندی است، عده‌ای هر هزار سال یک مرتبه به محضر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌رسند، عده‌ای در محضر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه غرق هستند و اصلاً نعمت نمی‌فهمند، این با یکدیگر تفاوت دارد.

انسان‌ها به اندازه نگاهشان حسرت می‌خورند، انسانی که درآمد ماهیانه او پنج میلیون تومان است اگر پنج میلیون تومان از دست بدهد حسرت متفاوتی نسبت به کسی دارد که چند خانه دارد و پنج میلیون تومان از دست داده است.

یعنی می‌خواهند شیعه را تربیت کنند که گیر تو در این نباشد که آیا گناه کبیره دارم یا نه.

چون روز قیامت هر کسی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مأنوس نیست، برای تربیت آنجا خیلی روی اعمال تکیه می‌کنند، برای جلوگیری از غلو هم روی اعمال تکیه می‌کنند که بحث مفصلی دارد و قصد ندارم به آن بحث ورود کنم.

تلاش گسترده برای اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواهد یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بشناسیم و به سمت آن‌ها برویم، ابتدا اهمیتشان را نسبت به دیگران بیان می‌فرمایند، بعد نسبت به خودشان می‌فرمایند اینطور نیست که شما خیال کنید… اگر آن حیدر کراری که شما می‌شناسید که طهر طاهر مطهر است ناپاک نمی‌پذیرد، همانطور که خدای عالی اعلی ریا نمی‌پسندد که شعبه‌ای از شرک است و نجس است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم شیعه ناخالص نمی‌پسندند.

یکی از حاجات ما در شب‌های قدر این است که به برکت آن بزرگواران ما را پاک کنند، وگرنه حسرت بزرگ قیامت این است که ما را فقط به بهشت راه بدهند. بهشت جای حسرت نیست، ولی فهم انسان‌ها متفاوت است. یک نفر هم در آنجا سرگرم بشود، «وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُن»،[11] هر چیزی که بخواهد هست، ولی عده‌ای در آنجا در محضر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.

امام چون پدر امّت است نمی‌خواهد آدرس غلط بدهد.

بگو مگو بشدّت ممنوع است!

چون این موضوع جایگاه شیعیان خیلی مهم است، در این آموزش عقیده یک باب دیگری هم باز می‌کنند، آن هم این است که ما چیزی فهمیدیم، یک تشیّعی هست و یک حقی هست و یک باطلی هست و… در روایات فرمودند که هیچیک از شما بویی از دین و آیین و ابراهیم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبرده است، این خیلی سنگین است، مخصوصاً در آن فضایی که شیعیان را تخریب می‌کردند، یعنی هزار و دویست سال قبل خیلی جذاب بود، ممکن بود اتفاقی رخ دهد، آن هم این است که ما بخاطر فشاری که روی سرمان بود، دیگران ما را سطح پایین می‌خواندند و رافضی می‌خواندند، استعمال رافضی در آن روزگار معنی اهل بدعت و منحرف و دشمن داشت، یعنی اگر به حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه سرِ بازار بغداد «هذا اِمامُ الرَّفَضَة» خوانده باشند خیلی جسارت کرده‌اند، نمی‌توانم توضیح بدهم که این حرف چقدر زشت است، یعنی اراده گوینده چقدر زشت است…

شیعیان هم که در فشار بودند اتفاقی برایشان رخ می‌داد که در روزگار ما هم زیاد است، آن هم این است که وارد بگو مگو می‌شدند. این کار بشدّت ممنوع است.

ما به هیچ وجه با بگو مگو و مجادله و مراء موافق نیستیم. اولاً هدایت به دست خدای متعال است، ثانیاً مراء حرام است، کسی با حرام هدایت نمی‌شود. مراء یعنی جدالی که در آن بی‌ادبی و مکابره و عناد و توهین و توبیخ و حالگیری و تشفّی است، این که هدایت نیست.

خدای متعال در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»،[12] نرم برخورد می‌کند.

به سراغ فرعون بروید و «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا».[13]

اشتباه نشود در برابر کافر لیّن نیست، برخی از جریان‌هایی که از نظر سیاسی اشکال دارند و با ما تفاوت فکر دارند و از آیات سوء استفاده می‌کنند، مثلاً آنجایی که می‌خواهند بگویند با عالم آشتی کنید… نه! ما نمی‌توانیم با عالم آشتی کنیم، قرآن کریم اجازه نمی‌دهد، ما نمی‌توانیم با دشمنان خدا آشتی کنیم، قرآن کریم به ما اجازه نمی‌دهد، مگر اینکه شرایط تقیّه محرز بشود، وگرنه ما اجازه نداریم با دشمنان خدا آشتی کنیم. نه با دشمنان خدا در زمان صدر اسلام که اصلی‌ها بودند، تا زمانی که خون در بدن ما می‌چرخد بغض ما روز به روز نسبت به آن‌ها بیشتر می‌شود، هم نسبت به هر کسی که این مسیر را برود، هر دنباله‌ای، مانند این مستکبرین مانند صهیونیست‌ها، این‌ها تفاله‌های آن‌ها هستند، نمی‌توانیم نسبت به آن‌ها بغض نداشته باشیم، دین چنین اجازه‌ای به ما نمی‌دهد.

اما حال که بغض داریم یعنی چه؟ یعنی برای یقه‌کشی برویم؟ می‌فرماید «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا». چرا می‌گوید «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا»؟

آن آقایان می‌گفتند به این آیه توجه کنید، باید نرم برخورد کنیم، با فرعون هم…

آقا! وقتی می‌خواهی بروی و فرعون را هدایت کنی اینطور است. اگر روزی خواستی بروی و این ترامپ ملعون را هم هدایت کنی، آنجا هم «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا». چون اصلاً در هدایت علو هست، هادی نسبت به ضال علو دارد، آنجا دیگر لازم نیست تند برخورد کنید. اما زمانی هست که می‌گویی می‌خواهم بروم و با دشمن خدا راجع به موضوعی حرف بزنم، یعنی مسئله هدایت نیست، بده بستان است، اینجا دیگر قدم زدن و لبخند زدن نداریم. به سوره مبارکه ممتحنه نگاه کنید، برای کافر حربی قاعده قرار گذاشته است، آنجا نرم‌خویی نداریم، نرم‌خویی با مؤمنان است و با کافرانی که با ما در جنگ نیستند و در حال زندگی خودشان هستند و کاری با ما ندارند، اصلاً معلوم نیست حقیقتی که در ذهن ما هست به آن‌ها رسیده باشد، ما نمی‌دانیم، ما که جنگ نداریم، ما مریض نیستیم که با همه عالم بجنگیم. اما آن کافری که در صدد تخریب ماست، ما حق نداریم با او نرم برخورد کنیم، مگر در مقام هدایت.

مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به گورباچف نامه نوشت، آنجا در مقام هدایت نامه نوشت، به آن نامه نگاه کنید، با آنجایی که می‌خواهد به دهان او بزند تفاوت دارد، چون آنجا هم مقام دیگری است. در مقام هدایت علو هست.

در کتاب کافی، کتب ایمان و کفر، باب 94 آن «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ اَلنَّاسِ» است.

لطفاً مردم را دعوت نکنید! تبلیغ دین آداب دارد. تا زمانی که انسان نداند می‌خواهد ابرو را درست کند اما چشم او را کور می‌کند. تبلیغ دین آداب دارد. کما اینکه تکفیر بشدّت آداب دارد، اینطور نیست هر کسی که ما فکر کردیم ملعون است ملعون باشد، اینطور نیست هر کسی که ما فکر کردیم کافر است کافر باشد، باید مجتهد مسلّم نظر بدهد.

عزیزی پیغام داده بود که برای من مسلّم شده است باید در تشهّد این گزاره را هم اضافه کنم! چطور برای تو مسلّم شده است؟ اگر مجتهد هستی که از یک بچه طلبه سؤال نمی‌کردی، اگر نیستی که نیستی چطور برای تو مسلّم شده است؟ توهّم زده‌ای! از کجا برای تو مسلّم شده است؟

ما قبلاً عرض کرده‌ایم و باز هم تکرار می‌کنیم ترجمه‌ی کتب روایی، بویژه روایات فقهی، توسعه انحراف بین مردم است. همانطور که شما از پزشکان بپرسید، اجازه نمی‌دهند بسیاری از کتبشان به فارسی ترجمه بشود، چون می‌گوید کسی که مقدّمات را نداند با این کج می‌شود و مسیر را غلط می‌رود. کسی که مقدّمات نداشته باشد قرآن کریم هم او را کج می‌کند، چه برسد به روایات! «وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ»،[14] اینجا نسبت به فسقه گفته است، قرآن برای همه شفاء نیست، «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا».[15] البته این دو آیه که عرض کردم خیلی در مقام نبود و فقط برای مثال عرض کردم.

تبلیغ دین آداب دارد.

یکی از چیزهایی که بنده از آن نگران هستم، با اینکه جلسات خوب هم هست و ما هم در منزلمان جلساتی برای بانوان داریم و سخنرانشان هم از بانوان است، اما بعضی از جلسات بانوان خیلی خطرناک است، طبعاً منظور من همه‌ی آن‌ها نیست، عرض کردم که ما هم در خانه خودمان جلسه مخصوص بانوان داریم، اما از نظر کمّی جلسات خطرناک آن زیاد است، چرا؟ چون میل بانوان بخاطر لطافت طبع‌شان به عبادت بیشتر از آقایان است (از نظر کمّی)، آن کسی که می‌خواهد بیاید و کلاس بگذارد، آسانترین کار برای مردم گفتنِ درس اخلاق است، در حالی که این سخت‌ترین کار است، مدام بار روی دوش مردم می‌گذارد.

در جلسه‌ای گفته بود که یازده رکعت نماز شب را باید متصل به هم خواند!!! اولیات تبلیغ این است که حداقل دو سال درس خوانده باشی و بعد پشت میکروفون بیایی!

می‌گویند ما یک صفحه زده‌ایم و می‌خواهیم تبلیغ کنیم، می‌گوییم این چه وضع هیئت‌داری است؟ می‌گوید می‌خواهیم تبلیغ کنیم!

نظام تبلیغ دین، نظام هدایت متفاوت از نظام اومانیست‌ها در تبلیغات است، آنجا مشتری‌مداری اینطور است که هرچه بیشتر بهتر، اما اینجا اینطور نیست. انبیاء علیهم السلام را نگاه کنید، همینکه یک  گشایشی اتفاق می‌افتد یک ابتلائی می‌آید، مدام غربال می‌کنند، اصلاً به دنبال سیاهی لشگر نیستند. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شب عاشورا می‌فرمایند بروید! مدام ضجّه می‌زنند و به خدا قسم می‌دهند که اجازه بدهید ما هم باشیم.

تبلیغ دین اصلاً اینطور نیست، تبلیغات دین باید چقدر جذاب باشد؟ باید چقدر به جذابیت توجه بشود؟ باید چقدر به چیزهای دیگر توجه بشود؟ اینطور نیست که بگویید ما می‌خواهیم تبلیغ کنیم.

بارها می‌شود که از من می‌پرسند یک کتاب معرفی کن که من بروم و با این سنّی‌ها بحث کنم! شما فعلاً چند کتاب بخوان و با استادی در ارتباط باش تا خودت بفهمی که چه چیزی حق است. آن چیزی که برای تو مسلّم شد حق است، اگر امکان انتشار عمومی داشت را منتشر کن. تبلیغ دین آداب دارد. اصلاً اینطور نیست که همه‌ی مطالب را در فضای مجازی بریزید و تبلیغ کنید، شما فعلاً فقط واضحات را بیان کنید، به هیچ وجه هم به دنبال بگو مگو با کسی نباشید.

بارها شده است که به من رجوع کرده‌اند و گفته‌اند با فلانی صحبت کرده‌ام و گفته است که می‌خواهم دین خودم را عوض کنم، آیا او را معرفی کنیم؟ گفتم: نه! شما هم تا زمانی که او یقین نکرده است مجاز نیستید به او بگویید که دین خودش را عوض کند. اول او را ببرید تا چند عالم را ببیند و سوالات خود را بپرسد و بعد به او فرصت تفکر بدهید، وگرنه با نسیمی می‌آید و با نسیمی هم برمی‌گردد و بعد در هدایت او اختلال ایجاد می‌شود. ما عجله نداریم.

امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: «يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ»،[16] با مردم چکار داری؟ چرا هر چیزی که من می‌گویم را به مردم می‌گویی؟ گفتنِ این‌ها شرایط دارد.

اینجا یک مجلس شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است و من هم بعضی از روایات را گفته‌ام، اینجا حواس من جمع است، اما اگر روزی می‌خواستم بروم و با گروه دیگری صحبت کنم که شیعه نبودند، یا از فِرَقِ دیگر بودند یا از ادیان دیگر بودند، از اینجا شروع نمی‌کردم. سخن گفتنِ حکیمانه این است که من با شما از آن چیزی که احساس می‌کنم و برداشتِ من است که نیاز شماست بگویم. بنده اگر بخواهم با سایر فرق صحبت کنم که این کار را کرده‌ام، آیات قرآن کریم در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بدون هیچ اشاره‌ای به تشیّع عرض می‌کنم.

بالاخره ما بر سر متن قرآن کریم با یکدیگر مشترک هستیم، اول ببینیم آیا بر سرِ این پیغمبری که قرآن کریم فرموده است به توافق می‌رسیم یا نه. همینطور ناخودآگاه خود او به مرور متوجه می‌شود که ما روایاتی داریم که انگار بر خلاف این آیات است، حال اگر خواست می‌رود و تحقیق می‌کند و اگر نخواست هم نمی‌رود تحقیق کند.

ما باید طوری برای دفاع از مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تلاش کنیم که شبانه روزِ ما را پُر کند و طوری استغناء داشته باشیم که انگار اصلاً نباید یک نفر اضافه بشود، یعنی باید هر دو با هم باشد.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ» با مردم چکار داری؟ «كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ لاَ تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ» نرو با بقیه در موضوع این حرف‌ها حرف بزن.

زمان امام صادق صلوات الله علیه همه حق مناظره کردن نداشتند، حضرت خیلی‌ها را نهی می‌کردند، حضرت به أبان می‌فرمودند: «اِجْلِسْ فِي مَسْجِدِ اَلْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ اَلنَّاسَ»[17] به مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برو و بنشین و فتوا بده «إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُكَ» من دوست دارم بین شیعیانمان مانند «ابان بن تغلب» ببینم. اما حضرت به همه نمی‌فرمودند به مسجد بروید و حکم بدهید، به «ابان بن تغلب» می‌فرمودند. وقتی هم «ابان بن تغلب» از دنیا رفت حضرت فرمودند: «رَحِمَهُ اَللَّهُ أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ قَلْبِي مَوْتُ أَبَانٍ»[18] از وقتی که ابان از دنیا رفته است جگر من سوخته است.

حتّی آرزوی این موضوع هم برای ما شیرین است که بود و نبودِ ما برای امام زمان ارواحنا فداه تفاوت داشته باشد، اینکه باشم یا نباشم برای امام زمان ارواحنا فداه تفاوت داشته باشد.

وقتی حشام می‌آمد حضرت از او می‌پرسیدند که چه گفته‌ای؟ گاهی اوقات تشویق می‌کردند، گاهی اوقات حضرت به پای بعضی از آن‌ها می‌ایستادند! اما به بعضی‌ها هم می‌فرمودند که لطفاً شما حرف نزنید.

تبلیغ کارِ همه نیست، ویژگی‌های زیادی لازم دارد، آدمی که پخته نیست زود عصبانی می‌شود و از کوره در می‌رود و فحاشی می‌کند. اگر دو فحش به طرف بدهید تا آخر عمر خود دیگر برنمی‌گردد ببیند که این‌ها چه می‌گفتند، در حالی که من بی‌صبر بودم.

لذا روایات زیادی از دو جهت داریم، چیزی که با افکار عمومی مردم فاصله دارد را به این راحتی نگویید.

من اعترافی می‌کنم.

من زمانی فکر می‌کردم وظیفه من این است که در مقابل تاریخ‌سازی‌ها بایستم، چون این کار غلط است، چون صد سال بعد به ریش ما می‌خندند. مثلاً می‌گفتم زمان این وفات یا شهادت یا تولد این وقت نیست و این وقت است، بعد دیدم عده‌ای دوست ندارند و می‌خواهند آن روز باشد! اعصابشان خرد می‌شود و مدام دعوا می‌کنند و فحش می‌دهند، ما هم پاسخ نمی‌دادیم، ولی بعداً دیدیم اشتباه کردیم. چیزی که با افکار عمومی مردم فاصله دارد را به این راحتی نگویید. اگر دوست داشته باشند می‌آیند و می‌پرسند، یا از هر کسی که بخواهند می‌پرسند.

مردم آن چیزی را که نخواهند قبول نمی‌کنند، حق‌طلب خیلی کم است، اوحده‌ای از اولیای خدا حق‌طلب هستند، چه توقعی است که مردم حق‌طلب باشند؟ مردم دوست دارند چیزی را که دوست دارند از زبان منبری بشنوند نه آن چیزی که درست است. حال ما سعی می‌کنیم به اندازه فهم ناقصمان روی منبر حرف غلط نزنم، اما چه لزومی دارد که بگویم آن زمان شهادت هست یا نه، یا اینکه این وفات است یا شهادت است، چون او نمی‌خواهد گوش بدهد و فقط یک جَوّ بیهوده راه می‌افتد.

رفتم و این روایات را دیدم و متوجه شدم من اشتباه کرده‌ام، اگر جایی دیدی مردم نمی‌خواهند بفهمند رها کند، مگر آنجایی که حساس است، مثلاً موضوع توحید یا ولایت است، حال امروز وفات گرفته‌اند یا آن روز شهادت…

من از این موضوع می‌ترسیدم و می‌ترسم که صد سال آینده می‌گویند دوره جمهوری اسلامی بدترین دوره تاریخ‌سازی تاریخ تشیع است، و خواهند گفت. دل من می‌سوزد، چون هم انقلابی هستم و هم دوست دارم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را دوست بدارم، دوست ندارم صد سال بعد چنین فحشی به جمهوری اسلامی بدهند، و خواهند داد، ولی دیگر از این جزئی‌تر نمی‌گویم که کدامیک تاریخ‌سازی است، چون رگ گردن عده‌ای بیخود باد می‌کند و فکر می‌کنند اینجا اصل دین است، اصل دین این نیست، اصل دین غدیر است که غریب است، مباهله است که ما اصلاً کاری به آن نداریم، اصل دین امام زمان ارواحنا فداه است که ما کاری به آن نداریم، جامعه‌ی منتظر امام زمان ارواحنا فداه اینطور است که اصلاً نباید کسی جمعه صبح خواب باشد، همه باید در گوشه‌ای از خانه یا هیئت ندبه بخوانند، این است که اصل است.

این دستور اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است که برو و روی اصل سرمایه‌گذاری کن، هر کسی هم نگوید، اگر نمی‌دانی نگو، اگر مسلط نیستی نگو، بسیاری از دین‌گریزی‌های ما برای این است که کسانی ما را نهی از منکر و امر به معروف غلط کرده‌اند، یا با شیوه غلط و یا با محتوای غلط.

ما در مسجدی نماز می‌خواندیم که پیرمردها با ما بعنوان کیس آزمایشگاهی کار تحقیقاتی و آزمایشگاهی می‌کردند! ما هم از سوم و چهارم دبستان قرائت کار می‌کردیم و تجویدمان بد نبود. آن پیرمرد می‌گفتند: ص باید مانند بلبل سوت بزند! ما هم خجالت می‌کشیدیم بگوییم به ما چیز دیگری گفته‌اند. این پیرمرد می‌رفت و بعدی می‌آمد و می‌گفت باید سوت بلندتر باشد!

اصلاً کسی برای نماز هم نمی‌آید، حال یک بچه برای نماز آمده است شما همه‌ی داشته‌هایتان را روی ما پیاده نکنید!

حضرت فرمودند: «يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ»؛ البته در اینجا منظور از «ناس» غیرشیعه است. ولی تبلیغ کار هر کسی نیست. «كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ لاَ تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ».

بعد حضرت عبارتی فرمودند، «فَوَ اَللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ» اگر اهل آسمان‌ها و زمین «اِجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اَللَّهُ هُدَاهُ مَا اِسْتَطَاعُوا» همه‌ی عالم دست به دست یکدیگر بدهند که کسی را گمراه کنند نمی‌توانند گمراه کنند.

یعنی اول در یاد داشته باش که با آن مجادله و رگ گردن باد کردن و فحش دادن هدایت صورت نمی‌گیرد بلکه گمراه‌تر می‌شود، اگر خدا نخواهد نه کسی گمراه می‌شود و نه کسی هدایت می‌شود.

آیا این بدین معناست که ما باید تعطیل کنیم و برویم؟ نه! ما باید وظیفه خودمان را انجام بدهیم، ولی اول شناختِ وظیفه است. اصلاً باید ببینی که باید این مطلب را بگویی یا نباید بگویی، آیا این مطلب حساسیت‌زا هست یا نه.

بعد فرمودند: «كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ لاَ يَقُولُ أَحَدُكُمْ أَخِي وَ اِبْنُ عَمِّي وَ جَارِي» نگو این برادر و پسرعمو و همسایه من است.

جلسه میهمانی فامیلی است، صله رحم کنید. یا راجع به مذاکرات یقه یکدیگر را پاره می‌کنند، یا راجع به مسائل دیگر. شما چکار دارید؟ نیم ساعت بنشینید و احوالپرسی کنید و غذای خودتان را میل کنید و بروید! چرا مجادله می‌کنید؟

یا اگر دیدی چیزی گفت که واقعا وظیفه تو است و تو هم سواد داری که جواب بدهی بگو من اینطور می‌فهمم، ان شاء الله اگر اشتباه است یاد بگیرم، یا می‌روم بیشتر مطالعه کنم، یا اینکه آنقدر که من میفهمم این است، مخلص شما هم هستیم! جنگ ندارم، یقه کشی نداریم. اینطور نیست که چون فلانی همسایه من است مدام با او بگو مگو کنم.

یک کارگر به خانه ما آمده است و مذهب او با ما فرق می‌کند، من مدام کنار او صدای فلان آقا را می‌گذارم، با این کار فقط او را زده می‌کنی، ممکن است این شخص حتّی با تو بازی هم کند، این که هدایت نیست.

خلاصه اگر راجع به این موضوعات سخنی مطرح شد که تشیع جایگاه دارد، معنای آن این نیست که اگر گوهری به ما عطاء شده است، البته ما هم نمی‌دانیم که آیا به ما عطاء شده است یا نه، و خیلی مرد می‌خواهد که کسی مقابل امام زمان ارواحنا فداه بگوید که من شیعه شما هستم.

می‌گویم این جایگاه را بدان، هم برای آن تلاش کن، اگر خیلی برای تو مهم است که دیگران را هدایت کنی اول خودت عمیق شو! من از صبح تا شب چقدر قرآن می‌خوانم؟ فعلاً این چیزی که نزد خودم هست را دریابم و درست کنم. بعد هم رسیدن به محضر عالِمِ ربّانی، حتّی‌الامکان غیر از منبر. یعنی اینکه شما بگویید من راجع به این موضوع اینطور فکر می‌کنم، آیا درست است یا غلط است؟ بعد با یکدیگر گفتگو کنید. البته تأکید می‌کنم که عالم ربّانی!

روضه و توسّل به حضرت حرّ سلام الله علیه

بعضی اوقات حال بنده طوری است که رویم نمی‌شود بگویم خدایا! غلط کردم. خدایا! تو شاهد هستی که این حرف من راست است. یعنی وقتی نگاه می‌کنم، به اندازه‌ای که در خاطر من هست حداقل 25  سال است که وقتی در آستانه شب قدر هستیم منفعل هستم که من چه غلطی کرده‌ام و هنوز هم همان نقطه‌ی روز بیست و پنج سال قبل هستم، هنوز هم گرفتارم.

چند روایت هم از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و هم از امام رضا علیه السلام و هم از امام سجاد علیه السلام داریم که خدایا! وضع من طوری است که اگر به خودم بود که اصلاً ناامید می‌شدم.

آقایی بد کرد، ولی مرد بود به این موضوع اقرار کند که بد کردم، این خیلی مهم است.

شما در مناجات شعبانیه عرض می‌کنید: «إِلَهِی إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی» خدایا اگر مرگ من نزدیک است و خبر ندارم «وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ‏]مِنْکَ عَمَلِی» و کارنامه من هم خالی است، خودم کارهایی کرده‌ام ولی هیچکدام به تو نرسیده است، در غربال تو هرکدام برچسبی خورده است، این ریا بوده است، این غلط بوده، این کج بوده، این برای حرف مردم بوده. عمل‌هایی انجام داده‌ام ولی اینکه تو کدام را می‌پسندی نمی‌دانم «وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ‏]مِنْکَ عَمَلِی» و چیزی ندارم، خدایا! من هیچ چیزی ندارم. «فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی» یک چیزی دارم و آن هم این است که طغیانگر نیستم و به تو می‌گویم من بیچاره و بدکاره هستم، اقرار می‌کنم، اعتراف می‌کنم، می‌دانم بد هستم. اگر همه‌ی اعمال من را انکار کنی نمی‌توانی این را انکار کنی که می‌دانم بد هستم و با سرشکستگی و انفعال آمده‌ام.

من چند روز است که نگرانِ فردا شبِ خودم هستم، «فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی» خدایا! من می‌دانم بد هستم، اگر باطن من را نگاه کنی می‌دانم که شرمِ من را می‌بینی.

اگر انسان به خودش واگذار بشود اصلاً…

امام سجاد علیه السلام به خدای متعال عرض کرد: خدایا! با اولین گناهی که در محضر تو کردم باید مرا مجازات می‌کردی، «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلي طُولِ اَناتِهِ في غَضَبِهِ»، چقدر مرا تحمل کردی، انگار که من گنهکار نیستم، سحرها بین مردم و عزاداران و متوسلین و روزه‌داران می‌آمدم، اگر به خودم باشد که اصلاً… والله بعضی اوقات از اینکه «استغفرالله» بگویم هم از خدا خجالت می‌کشم، می‌ترسم بگوید گمشو که در حال مسخره کردن هستی… «اَلتَّائِبُ مِنَ اَلذَّنْبِ كَمَنْ لاَ ذَنْبَ لَهُ وَ اَلْمُسْتَغْفِرُ عَنِ اَلذَّنْبِ وَ هُوَ مُصِرٌّ عَلَيْهِ كَالْمُسْتَهْزِئِ رَبَّهُ»،[19] می‌گوید ای بیچاره‌ی دروغگو! این مردم نمی‌دانند ولی من می‌دانم تو چقدر کثیف هستی…

اینکه انسان خطا کند و اعتراف کند… من همین الآن در مقابل شما فی الجمله می‌گویم بدکاره هستم، وگرنه خدا نسبت به ما غیرت دارد و نمی‌گذارد در مقابل شما بگویم من چه‌کاره هستم، وگرنه من حق ندارم خودم را در مقابل شما لو بدهم، چون مولای کریمی مانند تو ندیدم که بر بنده‌ی گنهکار خودش صبر کند و غیور هم باشد، می‌گوید حق نداری به بقیه بگویی که چه غلطی کرده‌ای.

اعتراف کردن خیلی مردانگی می‌خواهد.

وقتی این طرفِ سپاه ایستاده بود ظاهراً عزّت داشت، لشگر داشت، امیر بود، محترم بود، سهمی از غنائم داشت، امیرِ پیش‌غراول بود، خیلی به او اعتماد داشتند که او را نفر اول فرستادند، وگرنه ممکن بود خودش را به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بفروشد.

این آقا کاری کرده است که همه‌ی ما شیعیان به او مدیون هستیم، آن هم این است که یک پرده‌ای از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رو کرده است که حبیب بن مظاهر و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام این هنر را نداشتند، اگر بگویند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام جان خود را برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌دادند همه می‌گویند خب او قمر بنی هاشم است! اگر بگویند حبیب بن مظاهر اینطور بود، می‌گویند او هفتاد سال رفاقت دارد!

اما جناب حرّ سلام الله علیه پرده‌ای برای بیچاره‌ها رو کرد که نشان بدهد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فقط برای حبیب‌ها نیستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای بیچاره‌ها هم هستند، برای گنهکاران هم هستند، برای ناامیدان هم هستند، نشان بدهد در بین این همه امام که همه‌شان چراغ هدایت و کشتی نجات هستند، چرا در عرش مکتوب است که «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة». در عمل خودش خدای متعال را معرفی کرد…

فکر نمی‌کرد جنگ بشود، معرفتی داشت، چون پشت سر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نماز خواند، مانند آن‌ها نبود که نعوذبالله امام حسین علیه السلام را کافر بداند، اما وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پرسیدند آیا تو با ما هستی یا بر علیه ما؟ گفت: بخدا بر علیه شما هستم، دستور این است که شما را به جایی ببرم که بی‌آب و علف باشد، گفت: امیر عبیدالله دستور داده است که بر حسین سخت بگیر، به فرزندان او سخت بگیر، زیر سایه قرار نگیرند، من هم به این موضوع عمل می‌کنم.

فکر نمی‌کرد اینطور بشود، می‌گفت بالاخره فشار می‌آورند و تمام می‌شود، حضرت زن و بچه با خود بهمراه دارند، بالاخره برای فرزندان خود هم که شده است کوتاه می‌آیند، نمی‌دانست که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای گنهکاران تا روز قیامت سفره‌ای برای هدایت پهن کرده‌اند.

وقتی که آب را بستند مضطرب شد، می‌گفت شاید ذخیره آب دارند. وقتی روز تاسوعا شد، روزی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محاصره شدند، امید به رسیدن نیرو تمام شد، صدای العطش بلند شد، حرّ مضطرب شد، باز هم امید داشت که جنگ صورت نگیرد.

ان شاء الله خدای متعال آقای فاطمی‌نیا را شفاء بدهد، او اینطور می‌خواند: شب عاشورا می‌خواستند جنگ را شروع کنند اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وقت گرفتند، اگر شب عاشورا جنگ می‌کردند حرّ نمی‌آمد… زمانی شما سرزده به خانه کسی می‌روید و با شما برخوری دارند، زمانی منتظر شما هستند و شما را دعوت کرده‌اند و از پنجره می‌بینند که آیا می‌آیی یا نه؟ وقتی می‌آیی عرب «إنزِل» می‌گوید، یعنی منتظر تو بودم.

حرّ ایستاده بود و دیدند دست و پای او می‌لرزد، به او گفتند: امیر لشگر که ترسو نمی‌شود، ضمناً ما که اینقدر زیاد هستیم، پیروزی نظامی اصلاً روشن بود.

گفت: خودم را بین بهشت و جهنّم می‌بینم، آن طرف پسرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، من او را محاصره کردم، من او را نگه داشتم تا شما رسیدید، من او را به وسط بیابان آوردم.

هر کسی جای او بود اصلاً هیچ امیدی نداشت، من این موضوع را حس کرده‌ام، والله بعضی اوقات از عمل خودم ناامید می‌شوم و خجالت می‌کشم، هر وقت اینطور می‌شود به جناب حرّ سلام الله علیه پناه می‌برم، هر وقت مضطرّ هستند به حضرت حرّ سلام الله علیه که مضطر شد و امیدی هم نداشت که او را نگاه کنند، ولی گفت: می‌روم، هرچه شد شد! با ناامیدی… «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ»… بدون امید… معاصرین و دوره‌ی قاجار هم نوشته‌اند که کفش‌های خود را هم به دور گردن خود انداخت، آسمان را نگاه می‌کرد و با خجالتی می‌گفت: «اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَيَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلاَدِ بِنْتِ نَبِيِّكَ»،[20] من دل دوستان تو را لرزانده‌ام، آن روزی که آقا را مجبور کردم که از کدام طرف بروند دختربچه‌ها می‌دیدند، غرور این‌ها را شکسته‌ام، دلشان را لرزانده‌ام، منقطع و ناامید گفت: یک «غلط کردم» می‌گویم، با یک ناامیدی جلو آمد و عرض کرد: «عَلَیکَ مِنِّی السَّلام یَا أباعَبدالله»

ما هم عرض می‌کنیم «عَلَیکَ مِنِّی السَّلام یَا بَقیَّةَ الله»…

بعد گفت: «هَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ» آیا برای کسی مانند من هم توبه هست؟ حضرت فرمودند: «نَعَمْ يَتُوبُ اَللَّهُ عَلَيْكَ فَانْزِلْ»… منتظر تو بودم، خدا از تو گذشته است… «إرفَع رأسَکَ یَا شیخ!» اینجا جای سر به زیری نیست، اینجا محل سربلندی و عزّت و رأفت است… «إرفَع رأسَکَ یَا شیخ!»

هر کسی می‌خواست به میدان برود باید ضجّه می‌زد و التماس می‌کرد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دو نفر را بی‌التماس به میدان فرستادند، دو خجل را، یکی قمر بنی هاشم سلام الله علیه بود… هر دو هم از یک چیز خجل بودند، از صدای العطش اطفال… یکی هم جناب حرّ سلام الله علیه…

اینجا یاران شما همه آدم‌حسابی هستند، اجازه بدهید من هم به میدان بروم…

امام هادی سلام الله علیه در دو زیارتی که به ایشان منسوب است، کنار نام حبیب بن مظاهر علیه السلام به او سلام کرده است، «اَلسَّلَامُ عَلَی حَبِیبِ بْنِ مُظَاهِرٍ الْأَسَدِی اَلسَّلَامُ عَلَی الْحُرِّ بْنِ یزِیدَ الرِّیاحِی»

یَا رَحمَةَ الله الوَاسِعَة، یَا بَابَ نجَاةِ الامّة، يَا سَرِيعَ الرِّضَا اغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ إِلا الدُّعَاءَ، یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ

به قربان نام شما بروم که مناجات ائمه علیهم السلام را برای ما معنا کرد، «إنَّ الرّاحِلَ إلَيكَ قَريبُ المَسافَةِ»، اگر کسی یک قدم به سمت این بزرگواران برود، مابقی مسیر را آن‌ها می‌برند و سیر می‌دهند…

حضرت حرّ سلام الله علیه به میدان رفتند، ایشان انسان عظیم الشأنی بودند، ایشان را دوره کردند… نامردی می‌کردند… جسارت کردند، ایشان را سنگباران و تیرباران کردند…

کسی در قتلگاه نبود که سر مولای ما را به دامان بگیرد، ولی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفتند و سرِ حرّ را به دامان گرفتند، وقتی دیدند حرّ غرق تیر است برای او مداحی کردند…

لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرّ بَنی رَیاح     وَ نِعْمَ الْحُرُّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرّماحِ

یعنی حرّ من غرقِ تیر شده است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نتوانستند ببینند…

حسین جان! من جرأت نمی‌کنم بگویم من حرّ شما هستم، چون این عینِ بی‌ادبی است، اما ما امشب با امید آمده‌ایم، دوستان حساب و کتاب کردند و گفتند قبل از شب‌های قدر چه بخوانیم، گفتند به سلطان التائبین متوسّل می‌شویم…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بدن حرّ را آوردند و نگذاشتند بدن حرّ در وسط میدان زیر دست و پا برود… این پیکر را به خیمه دارالحرب آوردند و نگاهی به بدن او کردند و فرمودند: مانند انبیاء به شهادت رسیدی…

اگر دست به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برسد حضرت انسان را سِیْر می‌دهند، جلسه گذشته خواندم، فرمودند شیعیان ما «عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ»،[21] «بِمَنْزِلَهِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ لَیْسُوا بِالْأَنْبِیَاءِ»،[22] نبی نیستند ولی اینطور تکریم می‌شوند…

هرطور که آمد پاک برگشت…

من دوست دارم برای جناب حرّ سلام الله علیه یک جمله بخوانم، روز عاشورا قیامتی بود…

«شیخ عبدالحسین أعسم‌» به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خطاب می‌کند و عرض می‌کند: اگر در کربلا بودید می‌دیدید، وقتی بچه‌ها در حال فرار از خیمه‌ها بودند آرزویی داشتند، ممکن است به ذهن انسان برسد آرزویشان چه بود؟ آیا آب می‌خواستند؟ آیا می‌خواستند در قتلگاه پدر را ببینند؟ می‌گوید: آرزویشان این بود که زودتر شب بشود…

[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه توبه، آیه 73 (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)

[5] الأمالي (للطوسی) ، جلد ۱ ، صفحه ۴۰۵ (قُرِئَ عَلَى أَبِي اَلْقَاسِمِ عَلِيِّ بْنِ شِبْلِ بْنِ أَسَدٍ اَلْوَكِيلِ ، وَ أَنَا أَسْمَعُ، فِي مَنْزِلِهِ بِبَغْدَادَ فِي اَلرَّبَضِ بِبَابِ اَلْمُحَوَّلِ ، فِي صَفَرٍ سَنَةَ عَشْرٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ ، حَدَّثَنَا ظَفَرُ بْنُ حُمْدُونِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ شَدَّادٍ اَلْبَادَرَائِيُّ أَبُو مَنْصُورٍ بِبَادَرَايَا ، فِي شَهْرِ رَبِيعٍ اَلْآخِرِ مِنْ سَنَةِ سَبْعٍ وَ أَرْبَعِينَ وَ ثَلاَثِمِائَةٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ اَلنَّهَاوَنْدِيُّ اَلْأَحْمَرِيُّ ، فِي مَنْزِلِهِ بِفَارِسْفَانَ مِنْ رُسْتَاقِ اَلْأَسْفِيدِهَانِ مِنْ كُورَةِ نَهَاوَنْدَ ، فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ سَنَةِ خَمْسٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ اَلْأَنْصَارِيُّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ مِيثَمٍ اَلتَّمَّارِ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ، إِنِّي وَجَدْتُ فِي كُتُبِ أَبِي أَنَّ عَلِيّاً (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ لِأَبِي مِيثَمٍ : أَحْبِبْ حَبِيبَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً زَانِياً، وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ يَقُولُ: «اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ»  ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ: هُمْ وَ اَللَّهِ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يَا عَلِيُّ ، وَ مِيعَادُكَ وَ مِيعَادُهُمُ اَلْحَوْضُ غَداً، غُرّاً مُحَجَّلِينَ، مُكْتَحِلِينَ مُتَوَّجِينَ. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ : هَكَذَا هُوَ عِيَاناً فِي كِتَابِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) .)

[6] صفات الشیعة ، جلد ۱ ، صفحه ۱۵ (أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ يَرْفَعُهُ إِلَى أَحَدِهِمْ عَلَيْهِمُ السَّلامُ أَنَّهُ قَالَ : بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَلاَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صِيَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُ مَعْرِفَةً.)

[7] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۶۵ ، صفحه ۴۳ (عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ اَلْحُسَيْنِ اَلرَّفَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ اَلْفَقِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَبَشِيِّ بْنِ قُونِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ بْنِ عَبْدِ اَلْكَرِيمِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَ أَبِي اَلْمَسْجِدَ فَإِذَا هُوَ بِأُنَاسٍ مِنْ شِيعَتِنَا فَدَنَا مِنْهُمْ فَسَلَّمَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ اَللَّهِ وَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يُغْتَبَطَ بِمَا هُوَ فِيهِ إِلاَّ أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ فَأَعِينُونَا بِوَرَعٍ وَ اِجْتِهَادٍ وَ مَنْ يَأْتَمَّ مِنْكُمْ بِإِمَامٍ فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِهِ أَنْتُمْ شُرَطُ اَللَّهِ وَ أَنْتُمْ أَعْوَانُ اَللَّهِ وَ أَنْتُمْ أَنْصَارُ اَللَّهِ وَ أَنْتُمُ اَلسّٰابِقُونَ اَلْأَوَّلُونَ  وَ اَلسَّابِقُونَ اَلْآخِرُونَ وَ أَنْتُمُ اَلسَّابِقُونَ إِلَى اَلْجَنَّةِ قَدْ ضَمِنَّا لَكُمُ اَلْجِنَانَ بِضَمَانِ اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ كَأَنَّكُمْ فِي اَلْجَنَّةِ تَنَافَسُونَ فِي فَضَائِلِ اَلدَّرَجَاتِ كُلُّ مُؤْمِنٍ مِنْكُمْ صِدِّيقٌ وَ كُلُّ مُؤْمِنَةٍ مِنْكُمْ حَوْرَاءُ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا قَنْبَرُ قُمْ فَاسْتَبْشِرْ فَاللَّهُ سَاخِطٌ عَلَى اَلْأُمَّةِ مَا خَلاَ شِيعَتَنَا أَلاَ وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ شَرَفاً وَ شَرَفُ اَلدِّينِ اَلشِّيعَةُ أَلاَ وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ عِمَاداً وَ عِمَادُ اَلدِّينِ اَلشِّيعَةُ أَلاَ وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ سَيِّداً وَ سَيِّدُ اَلْمَجَالِسِ مَجْلِسُ شِيعَتِنَا أَلاَ وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ شُهُوداً وَ شُهُودُ اَلْأَرْضِ أَرْضٌ سُكَّانُ شِيعَتِنَا فِيهَا أَلاَ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ مَنْسُوبٌ إِلَى هَذِهِ اَلْآيَةِ: وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خٰاشِعَةٌ `عٰامِلَةٌ نٰاصِبَةٌ `تَصْلىٰ نٰاراً حٰامِيَةً  أَلاَ وَ مَنْ دَعَا مِنْكُمْ فَدَعْوَتُهُ مُسْتَجَابَةٌ أَلاَ وَ مَنْ سَأَلَ مِنْكُمْ حَاجَةً فَلَهُ بِهَا مِائَةُ حَاجَةٍ يَا حَبَّذَا حُسْنُ صُنْعِ اَللَّهِ إِلَيْكُمْ تَخْرُجُ شِيعَتُنَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ مِنْ قُبُورِهِمْ مُشْرِقَةً أَلْوَانُهُمْ وَ وُجُوهُهُمْ قَدْ أُعْطُوا اَلْأَمَانَ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ  وَ اَللَّهُ أَشَدَّ حُبّاً لِشِيعَتِنَا مِنَّا لَهُمْ .)

[8] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، جلد ۳ ، صفحه ۱۶۹ (أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْبَرْقِيُّ فِي اَلْمَحَاسِنِ ، عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلنَّضْرِ عَنْ يَحْيَى اَلْحَلَبِيِّ عَنْ بَشِيرٍ فِي حَدِيثِ سُلَيْمَانَ مَوْلَى طِرْبَالٍ قَالَ: ذَكَرْتُ هَذِهِ اَلْأَهْوَاءَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ لاَ وَ اَللَّهِ مَا هُمْ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلاَّ اِسْتِقْبَالَ اَلْكَعْبَةِ فَقَطْ .)

[9] الخصال ، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۳ (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ اَللَّيْثِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اِمْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلاَثٍ عِنْدَ مَوَاقِيتِ اَلصَّلاَةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا.)

[10] تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، جلد ۲ ، صفحه ۲۵ (رَأَى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَوْماً حَوْلَ دَارِهِ فَمَالَ عَنْهُمْ فَقِيلَ لَهُ هَؤُلاَءِ شِيعَتُكَ فَقَالَ مَا لِي لاَ أَرَى عَلَيْهِمْ سِيمَاءَ اَلشِّيعَةِ قِيلَ وَ مَا سِيمَاءُ شِيعَتِكَ قَالَ خُمُصُ اَلْبُطُونِ مِنَ اَلطَّوَى يُبْسُ اَلشِّفَاهِ مِنَ اَلظَّمَاءِ عُمْشُ اَلْعُيُونِ مِنَ اَلْبُكَاءِ)

[11] سوره مبارکه زخرف، آیه 71 (يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ ۖ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ ۖ وَأَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)

[12] سوره مبارکه آل عمران، آیه 159 (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)

[13] سوره مبارکه طه، آیه 44 (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَی)

[14] سوره مبارکه بقره، آیه 26 (إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۘ يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا ۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ)

[15] سوره مبارکه اسراء، آیه 82

[16] الکافي ، جلد ۲ ، صفحه ۲۱۳ (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ اَلسَّرَّاجِ عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتٍ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ لاَ تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اَللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ اِجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اَللَّهُ هُدَاهُ مَا اِسْتَطَاعُوا كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ لاَ يَقُولُ أَحَدُكُمْ أَخِي وَ اِبْنُ عَمِّي وَ جَارِي فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلاَ يَسْمَعُ بِمَعْرُوفٍ إِلاَّ عَرَفَهُ وَ لاَ بِمُنْكَرٍ إِلاَّ أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اَللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ .)

[17] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، جلد ۱۷ ، صفحه ۳۱۵ (قَالَ: وَ قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اِجْلِسْ فِي مَسْجِدِ اَلْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ اَلنَّاسَ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُكَ)

[18] اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی) ، جلد ۱ ، صفحه ۳۳۰ (حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ ، قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقُمِّيُّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ ، عَنْ جَمِيلٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) قَالَ: ذَكَرْنَا أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) ، فَقَالَ: رَحِمَهُ اَللَّهُ أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَوْجَعَ قَلْبِي مَوْتُ أَبَانٍ .)

[19] تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، جلد ۱ ، صفحه ۶ (وَ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: اَلتَّائِبُ مِنَ اَلذَّنْبِ كَمَنْ لاَ ذَنْبَ لَهُ وَ اَلْمُسْتَغْفِرُ عَنِ اَلذَّنْبِ وَ هُوَ مُصِرٌّ عَلَيْهِ كَالْمُسْتَهْزِئِ رَبَّهُ وَ مَنْ آذَى مُؤْمِناً كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ مَا أَنْبَتَ اَلنِّيلُ .)

[20] اللهوف علی قتلی الطفوف ، صفحه ۹۵

[21] قرب الإسناد ، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۱ (وَ عَنْهُ ، عَنِ اِبْنِ عُلْوَانَ ، عَنْ جَعْفَرٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «یَخْرُجُ أَهْلُ وَلاَیَتِنَا یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ مِنْ قُبُورِهِمْ مُشْرِقَهً وُجُوهُهُمْ، مَسْتُورَهً عَوْرَاتُهُمْ، آمِنَهً رَوْعَاتُهُمْ، قَدْ فَرَّجْتُ عَنْهُمُ اَلشَّدَائِدَ، وَ سَهَّلْتُ لَهُمُ اَلْمَوَارِدَ. یَخَافُ اَلنَّاسُ وَ لاَ یَخَافُونَ، وَ یَحْزَنُ اَلنَّاسُ وَ لاَ یَحْزَنُونَ، وَ قَدْ أَعْطَوُا اَلْأَمْنَ وَ اَلْأَمَانَ، وَ اِنْقَطَعَتْ عَنْهُمُ اَلْأَحْزَانُ، حَتَّى یَحْمِلُوا عَلَى نُوقٍ بَیْضٍ لَهَا أَجْنِحَهٌ، عَلَیْهِمْ نِعَالٌ مِنْ ذَهَبٍ شُرُکُهَا اَلنُّورُ، حَتَّى یَقْعُدُونَ فِی ظِلِّ عَرْشِ اَلرَّحْمَنِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، بَیْنَ أَیْدِیهِمْ مَائِدَهٌ یَأْکُلُونَ عَلَیْهَا حَتَّى یَفْرُغَ اَلنَّاسُ مِنَ اَلْحِسَابِ» .)

[22] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۲۴۴ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْعَبْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَمَّارٍ اَلْجَارُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنْ أَبِی اَلْهَیْثَمِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَبْعَثُ أُنَاساً وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ عَلَى کَرَاسِیَّ مِنْ نُورٍ عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ مِنْ نُورٍ فِی ظِلِّ اَلْعَرْشِ بِمَنْزِلَهِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ لَیْسُوا بِالْأَنْبِیَاءِ وَ بِمَنْزِلَهِ اَلشُّهَدَاءِ وَ لَیْسُوا بِالشُّهَدَاءِ فَقَالَ رَجُلٌ أَنَا مِنْهُمْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ لاَ قَالَ آخَرُ أَنَا مِنْهُمْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ لاَ قِیلَ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ هَذَا وَ شِیعَتُهُ .)