حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ 25 فروردین 1401 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به سخنرانی در ادامه ی موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دریافت فیلم این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت علیهم السلام، خاصّه حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مروری بر جلسات گذشته
موضوع بحث ما «سیر تکوّن عقاید مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین» است.
آموزههای اساسی دین چگونه تبلیغ و تبیین و ترویج شده است، اثری که اینها در اجتماع گذاشته است چه بوده است؟
از اینجا شروع کردیم که آن چیزی که از همه چیز مهمتر بود، که تمام آموزههای دینی اسلامی را تحت تأثیر قرار داد، نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
در جلسات گذشته دیدید آنجایی که کسی در صلح حدیبیه آمد و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتراض کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «ﻳَﺎﺑْﻦَ ﺍﻟْﺨَﻄﱠﱠﺎﺏ إنِّی رَسُول الله»، یعنی نگاه تو به رسول الله ایراد دارد.
یعنی تو که مدّعی هستی رسول الله را قبول داری، این حرف تو بر خلاف این است که من را رسول خدا میدانی. اینکه فکر میکنی من حرفی میزنم که عزّت مسلمین را زیر سؤال ببرد، این اشکال در توست.
یا آنجایی که چیزهای دیگری را نسبت دادند، چرا این کس را ترجیح دادی، چرا این کس را بیشتر دوست داری، الآن خشمگین هستی یا الآن خوشحال هستی، تفاوت دارد یا نه؟ عرض کردیم که دو گروه بودند.
به جهت اهمیّت این بحث، یعنی تمام نگاه توحیدی جامعه اسلامی از این منظر است که پیغمبر با کدام تصویر درست است و راجع به خدای متعال چه میفرماید.
در دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آموزهی توحیدی بود و ما هم به آن خواهیم پرداخت، ولی در جامعه جبههبندی ایجاد نکرد. مثلاً نمیشود خدا را دید، مثلاً ضارّ و نافع خداست، این از مهمترین عوامل تربیت و تغییر رفتار ماست که خدا ضارّ و نافع است و غیرخدا نه ضارّ است و نه نافع. همهی این در و آن در زدنهای ما برای آن زمانی است که خیال میکنیم کسی به ما ضرر میزند یا میتواند به ما نفع برساند. این اشکال توحیدی است و به این موضوع خواهیم پرداخت، ولی این موضوع زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چالش نبود که مخالفت ایجاد کند، ولی چون ضعیف الایمانها بد عمل میکردند بزودی به این موضوع خواهیم پرداخت.
در آن بحث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عوامل دیگری هم بود که خیلی مهم بود.
عدهای باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را برای دیگران روایت کنند، ما که در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودیم، چه کسانی روایت میکنند؟ آن کسانی که اوصافی دارند و قرآن کریم آنها را به اوصافی میشناسد، عرض کردیم گروه اول آنها را به اوصاف و کمالات و جهاد و ایمان و عدم شک میشناختند. گروه دوم که پیغمبر را معاذالله با ایراد میدیدند، اینجا اتفاقا… در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدانستند که هر کسی که کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است هم درجه نیستند، لزوما همه عادل نیستند، لزوما همه صادق نیستند، عالم و صادق و ویژه و خیلیویژه هستند، اما شلتر و ضعیفتر و فی قلوبهم مرض و منافق هم هستند. بعدها سعی کردند بگویند که این موضوع اختلافی نیست که هر کسی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده است عادل است، که به محضر شما رساندیم این موضوع بعدها درست شده است، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینچنین نبود.
چون مسئله خلافت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسئله بسیار اساسی مهمی بود، با اینکه مردم زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افضل را میشناختند، ممکن بود بخاطر کینهی فلان جنگ نخواهند زیر بار این موضوع بروند، اما معلوم بود، روشن بود، مانند یک مسابقه کشتی که همه میفهمند ناداوری شد و چه کسی برنده است، اما با ناداوری… همه میدانستند افضل کیست ولی اعتراض میکردند، بعدها سعی کردند بگویند که افضلیت هم زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ترتیب خلافت بوده است. که دهها اشکال به این حرف وارد است.
اگر روشن بود چه کسی برتر است که اصلاً شورای شش نفره لازم نبود، نفر دوم برای نفر اول از «فلته» استفاده نمیکرد، عدهی زیادی برای نفر دوم به نفر اول اعتراض نمیکردند، گفتهاند: از خدا بترس و او را بر ما مسلط نکن. برای نفر سوم هم شورای شش نفره لازم نبود که چند روز بررسی کنند، پس یعنی روشن نبوده است.
بلکه این آقایان سعی کردند که بعداً اتفاقات رخ داده را تئوریزه کنند، وگرنه روشن بود که با یکدیگر قابل قیاس نیستند، بعدها سعی کردند کار دیگری کنند.
اباطیل «ابن العربی مالکی» در مورد افضل نساء اهل الجنّة
همین موضوع در مورد همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت خدیجه سلام الله علیها هم رخ داد.
اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسماً میفرمایند (تا آن زمان) چهار نفر افضل نساء اهل الجنّة هستند، ولی سعی میکنند با اباطیل چیز دیگری بگویند.
من به دوم مورد اشاره میکنم که شما ببینید این حرفها برای آینده است نه برای آن روزگار، در آن روزگار روشن بود.
حضرت خدیجه سلام الله علیها چه زمانی معاذالله مرتکب کبیره شدند؟ هیچ گزارشی نداریم. ولی کس دیگری سِرّ خانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فاش کرده است! حسادت محرّم کبیره کرده است، همه هم نوشتهاند، چه زمانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این کار را کردهاند؟ آن همسر مکرر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم توهین کرده است، حضرت خدیجه سلام الله علیها چه زمانی این کار را کردهاند؟
ضمناً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند افضل نساء اهل الجنّة چهار نفر هستند، در دوره اسلامی هم حضرت خدیجه سلام الله علیها هستند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد حضرت خدیجه سلام الله علیها میفرمایند: «سیّدة نساء عالَمِها»، حضرت مریم سلام الله علیها هم «سیّدة نساء عالَمِها»، یعنی سیّدة النساء العالمین عصر خودشان هستند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم «سیّدة النساء اهل الجنّة» یا «سیّدة النساء اهل العالمین مِنَ الأولین وَالآخرین» علی الاطلاق هستند. این خیلی واضح است.
بعدها نخواستند بپذیرند و گفتند: سیّد که مهم نیست، سیّد که افضل نیست، سیّد یعنی نَسَبِ او!!!
روایتی منسوب به احمد حنبل است که گفته است معاویه هم سیّد است! وقتی مجبور هستند باید اینطور توجیه کنند.
بعضی اوقات شعرا مدحهایی برای شاهان کردهاند که میشود برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواند. یعنی اگر نگویی برای چه کسی گفته است میگویید اصلاً نمیشود برای کسی بجز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواند، ولی میبینید برای مأمون است، یعنی اوصاف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفته است و به مأمون داده است. مأمون هم میگوید تو لقب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به من میدهی و من هم به تو طلا میدهم!
چون اینها اصحاب قدرت بودند، طبیعی است که بعدها اصحاب قدرت برای خودشان از این کارها کنند، وگرنه روشن بود.
جلسه گذشته عرض کردیم که موضوع «اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین» بود، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین «لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ».
آن بانویی که بر خلاف «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»[4] به بصره رفت یعنی از قرآن جدا شد، اصلاً شما بگو توبه کرد، اما از قرآن جدا شد.
هم خود او نمیگفت که من از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستم و هم نمیتوانست ادّعا کند که بگوید که من از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستم؛ ولی بعدها برای اینکه کم نیاورند میگفتند.
ان شاء الله خدای متعال ما را مبتلا نکند که مجبور بشویم با جفنگیات از باطل یا ظالمی دفاع کنیم. اگر ما تا روز قیامت سر به سجده بگذاریم که ما باید از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کنیم کم است. ما چه دفاع کنیم و چه دفاع نکنیم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه طهر طاهر مطهّر هستند، پاک هستند.
ابن العربی مالکی آدم دروغگو و بیانصافی است. مثلاً در مورد غدیر که هنوز طرق متعدده آن برای اثبات تواتر موجود است میگوید: این حدیث یک خبر واحد ضعیف است!
ما خدا را شکر میکنیم که علمای مکتب ما کذاب نیستند، الحمدلله.
چرا دروغ میگویی؟ دلیل دیگر بیاور! موجود است.
این ابن العربی سال 543 از دنیا رفته است، قاضی مالکی است و مدافع یزید و معاویه است، میخواهد بگوید که برترین زنان چه کسانی هستند…
مسئله «اهل بیت» یک مسئلهی تاریخ مصرف گذشته نیست!
توجه بفرمایید که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مهم هستند، چون در هدایت امّت اثر دارند، یک مسئله تاریخ مصرف گذشته نیست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند: من دو چیز بین شما یادگار میگذارم که گمراه نشوید، این که یک مسئلهی تاریخ مصرف گذشته نیست که بگویید بحثهای قدیمی را مطرح نکن.
الآن موسوعه فقه عایشه هست و رفتار امام صادق علیه السلام هم هست، به سراغ کدامیک برویم؟ اینکه یک مسئله تاریخ مصرف گذشته نیست. شما امروز روزه گرفتهاید، بر اساس احکام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است یا بر اساس احکامِ غیر اهل بیت؟
در موضوع اصحاب که گفتهاند باب پیغمبر هستند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شرط گذاشتند و فرمودند: «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها» این که مسئلهی تاریخ مصرف گذشته نیست، یعنی کلام دیگران به شرطی معتبر است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تایید کنند.
جلسه گذشته عرض کردیم که آن عزیزان با حفظ احترام میگویند کلام علی بن ابیطالب هیچ ارزشی ندارد. این نظرشان است و عیبی ندارد و لابد روز قیامت هم پاسخ میدهند، من هم قاضی قیامت نیستم و بهشت و جهنّم هم در اختیار من نیست. من اینقدر میفهمم که کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یعنی انحصار حقانیت در صورت تأیید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، آن آقایان هم میگویند کلام علی بن ابیطالب پشیزی ارزش ندارد!
نمیخواهم بگویم بیادبی کردهاند، میگویم نظری دارند و لابد برای قیامت هم اصلاً حجّت دارند.
ما میفهمیم که انحصار حجیّت به تأیید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر سلمان هم حرف بزند، اگر بر خلاف فرمایش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد به هیچ دردی نمیخورد، وگرنه این جملهی «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها» باطل است.
برای همین هم اینقدر تلاش کردهاند که بعدها این روایت را تضعیف کنند. برای همین هم هر کسی که این روایت را نقل میکرد، روایت از او ممنوع میشد. برای همین هم «یحیی بن معین» گفت که چقدر آخوند را برای نقل این روایت مفتضح کردند.
چون اگر اصحاب راست هم بگویند لزوماً درست نمیگویند. همهی اصحاب که دروغگو نیستند، بعضیها راستگو هستند، ولی خطا میکنند.
لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها»، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در است.
این بیت را میگویم چون دوست دارم «میر شمس الدین فقیر» که از مدافعان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است ما را در قیامت یاد کند، او در یک بیت همه چیز را گفته است:
اسرار نبوت از علی پرس این شهر در دگر ندارد
بالاخره نظر ما این است. آنها میگویند این شهر در دیگر دارد و اصلاً این در معتبر نیست و به شرطی معتبر است که دیگران تأیید کنند، یعنی مسیر را برعکس میروند و میگویند کلام علی به شرطی معتبر است که ابوهریرهها هم تأیید کنند!!!
بالاخره این دو مسیر است، او اجماع صحابه را حجّت میداند و ما کلام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را. این یک تفاوت نگاه است.
ادامه بحث اباطیل «ابن العربی مالکی» در مورد افضل نساء اهل الجنّة
حال ابن العربی میخواهد بگوید که افضل نساء کیست، میگوید: ابوهریره اینطور گفته است: «خیر نساء قریش الخدیجه و بعدها فاطمه و عایشه، اختلف الناس فی ذلک، والذی عندی»…
نظر امام حافظ ابی بکر محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله المعروف بابن العربی المالکی در جلد سیزدهم «عارضة الأحوذي بشرح صحيح الترمذي»!
آنچه نزد من است! نظر من این است که عایشه از فاطمه افضل است. «لتقدیم أبیها علی زوج الاُخری» چون پدر عایشه از همسر فاطمه بهتر بود!!!
بر فرض که پدر عایشه از همسر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بهتر بود، اما باید پدر او را با پدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقایسه کنی، چرا پدرِ او را با همسرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقایسه میکنی؟!
اگر به فرض ترتیب برتری به ترتیب خلافت بود، چه ربطی به مسئله داشت؟؟؟
این چه قیاسی است؟ وقتی که ما به وضوح داریم که «سیّدة نساء أهل الجنّة»، وقتی این روایت را کنار میگذاری باید چیزی بسازی دیگر!
عالم مهمّی از اهل سنّت… همه یکطور نیستند، یکی از بدترین اشتباهات ما این است که با یک چشم به همه نگاه کنیم، اینطور نیست. عالمی از ائمه بزرگ اهل سنّت به نام «سید عبدالعزیز بن صدیق الحسنی الغماری» برای آل غماری است، غماریها چند عالم مهم دارند، عربستان و وهابیت هم خیلی با اینها بد هستند، او کتابی دارد که بخشی از این رساله ردّ بر این خزعبل است.
فکر نکنید که فقط ما دفاع میکنیم. میگوید: چرا حرف بیخود میزنی؟
یک مورد دیگر هم میگویم که شما مقایسه کنید و ببینید کدامیک بیخودتر حرف میزنند!
اباطیل «ابن تیمیه» در مورد افضل نساء اهل الجنّة
ابن تیمیه میگوید: بحث است که کدام زن برترین است، اینطور گفتن سخت است، اگر از من بپرسند همسران پیغمبر برتر هستند یا دختر پیغمبر، این جواب آسان است، چون 9 از 1 بیشتر است…
این آدم شیخ الاسلام شده است و این همه خونریزی در جهان اسلام هم ادعای زیر پرچم ابن تیمیه بودن را دارد. واقعا حیف است که این آدم را به گاری ببندند!
اولاً لزوما 9 از 1 بزرگتر نیست، 9 سنگ ریزه را با 1 درّ شاهوار مقایسه کنید، این که قابل قیاس نیست. این چه مثالی است؟ میشمارد! حتّی گلّه را هم اینطور نمیشمارند! گاهی یک اسب به اندازه پانصد اسب میارزد! انسان و مقامات انسانی و فضیلت و ملکوت و قیامت را اینطور دیدهای؟
خود این موضوع نشان میدهد که چقدر در استدلال بیچاره است، وگرنه آنهایی که او را بشناسند میدانند که ابن تیمیه سواد دارد، مشکل او در محبّت است، کمبود محبّت دارد که بحث امشب ماست. صلواتی بفرستید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
کمبود محبّت به چه چیزی؟
اهمیّت محبّت به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم موضوع اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را مطرح کردهاند؟ برای اینکه ما تمسّک کنیم و دین را از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بگیریم.
خیلی از اوقات ما چیزهایی را میدانیم اما عمل نمیکنیم، چرا؟ چون ما در آنجایی عمل میکنیم که دلمان گیر است. آن محبّت ما را میکشاند.
ممکن است نستجیربالله اگر کمبود محبّت داشته باشم مکرر نماز صبح خواب بمانم، ولی اگر با محبوب مجازی خود که فکر میکنم محبوب من است و او را دوست دارم و به او فکر میکنم و هر روز ده مرتبه تلفن همراه خود را چک میکنم که ببینم شاید به من پیام داده باشد، اگر نیمهی شب هم قرار بگذارم خواب نمیمانم.
محبّت موتور محرّک آدمهاست، برای رسیدن به تربیت و عمل و تغییر رفتار و سبک زندگی هیچ چیزی مهمتر از محبّت نیست.
اگر ناگهان پیغام بدهند که امسال ماه رمضان بیست روز کم شده است، آن کسی که عشق ندارد خوشحال میشود. من برای 29 روزه شدن ماه رمضان هم خوشحال میشوم، چون کمبود محبّت دارم، میگویم باری روی دوش من است و الحمدلله که کم شده است.
یک نفر باری روی دوش شما گذاشته است و میگوید این بار را تا فلان جا میبرید؟ بر حسب رودربایسی قبول میکنید، بعد میگوید نیازی نیست این کار را کنید. احساس راحتی میکنید. ولی برای آن کسی که او را دوست دارم، برای اینکه خودم را به او نشان بدهم صد مرتبه گونی به دوش میکشم، زرنگ میشوم، سخاوتمند میشوم، کریم میشوم، با سعه صدر، خوش اخلاق، از کوره در نمیروم، چون نمیخواهم از چشم او بیفتم.
این محبّت است که ما را زیر و رو میکند، اگر این محبّت نباشد رفتار ما به درد نخور است.
اگر اینجا نعوذبالله خطری شما را تهدید کند و آژیر خطر بزنند، بخاطر کوچک بودن در مردم زیر دست و پا میروند، چون هر کسی خودش را بیشتر دوست دارد. ولی اگر اینجا پدر یا مادری باشد که بچه داشته باشد، قبل از اینکه بدود بچه را بلند میکند.
خدا کند که امام زمان ارواحنا فداه محبوب ما باشد. اگر امام زمان ارواحنا فداه اینجا باشند و ما حضرت را دوست بداریم، اگر آژیر خطر هم بزنند اینجا ازدحام نمیشود، همه عقب میروند که امام زمان ارواحنا فداه بروند.
«النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»،[5] باید عشق باشد، وگرنه در جنگها فرار میکردند، ممکن است من هم نستجیربالله این کار را کنم.
فلانی آمد و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که من شما را بعد از خودم از همه بیشتر دوست دارم. این یعنی محبّت ندارم، تو درجه دو هستی، و همیشه باختهای، چون من خودم را بیشتر دوست دارم.
امیدوارم این موضوع از سر عادت نباشد. در ماجرای کرونا گفتند که امثال روز قدس را رها کنید، بعضیها اصلاً ناراحت نشدند، کسی برای مراسم 22 بهمن اعتراض نکرد، اما وقتی به محرّم رسید اعتراض کردند، امیدوارم این از سر عادت نباشد، چون به این محبّت دارد. اگر محبّت ما تکمیل بود در آنجا هم همینقدر در همین مسیر برایمان دغدغه درست میکرد.
هر چیزی که به واسط هم منسوب بشود، خون شهیدی که در راه اعتلای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین ریخته شده است، این بمنزله خون اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، اگر محبّت باشد.
طرف خسیس است اما در مجلس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیشتر از جاهای دیگر پول خرج میکند، این برای محبّت است. اصلاً تا زمانی که آن محبّت نباشد که تغییر رفتار رخ نمیدهد.
لذا همهی سرمایهگذاری دین هم روی حبّ است، اگر بعض هم مهم است از پیامدهای حبّ است، وقتی شما کسی را خیلی دوست داشته باشید مسلماً از دشمن او بیزار هستید، هر کسی که او را ناراحت کند شما را ناراحت میکند، بغض نتیجه قهری حبّ است. اگر کسی به محبوب من جسارت کند نمیتوانم او را تحمّل کنم.
بعد در جامعه با این حبّ عمل میسازد. لذا شما میبینید آنهایی که در عالم اسلام در قلّهی معرفت هستند، همه در اوج محبّت هستند، لطیف هستند، به این هم تصریح کردهاند.
اگر شما در خیابان گناه دیدید، تظاهر به گناه دیدید، باید در ابتدا مشکل کمبود محبّت اینها را حل کرد، یا کمبود محبّت دارد و یا با کسی دشمنی دارند و اینجا اشتباه تطبیق میکنند.
مثلاً میگوید دلار اینقدر شده است! این چه ربطی به دین داشت؟ محبّت است که تنظیم نیست، اگر ما این موضوع را قبول کنیم، آنوقت کلاسهای دینی ما باید بر اساس رشد محبّت باشد نه محفوظات. تا زمانی که دل منفعل نشود، داشتن محفوظات خطر هم دارد، چون از بعضی از آنها برای توجیه غلط خودم استفاده میکنم.
چکار کنم محبّت اتفاق بیفتد؟ ان شاء الله اگر روزی شد فردا مفصل عرض میکنم.
چکار کنم محبّت اتفاق بیفتد؟ گفتهاند دو کار کنید.
در نظریه آموزش دو مسئله است، شاید ما چیزهایی را نمیدانیم و کسی میآید و به ما آموزش میدهد تا بدانیم، نزد ما نیست، میگوید که بیاید، مثلاً میگوید اگر شما تا قیامت فکر کنید نمیتوانید پزشک بشوید، باید استاد پزشکی بیاید و تدریس کند، یعنی شما هرچه به تنهایی فکر کنید اثر ندارد، اما بعضی چیزها در نهاد ما هست و فطری و جبلّی است، باید این را یادآوری کرد.
مثال این امر در اینجاست که شما به مغازه میروید و خرید میکنید، اما اگر شما را به فروشگاههای بزرگ ببرند خرید بیشتری میکنید، وقتی میبینی میخواهی.
محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که مسیر هدایت ماست جبلّیِ ماست، فطریِ ماست، «انّ للحسین فى قلوب المؤمنین محبّةً مکنونةً»، اصلاً لازم نیست که کسی بیاید و به شما آموزش بدهد.
لذا ما یک شخص روس تبار را دیدهایم که با ذکر حسین حسین تغییر تدیّن بدهد، اصلاً نمیدانست یعنی چه، ولی حال او خوب شده است.
انسان تشنه اگر زبان شما را نداند، اگر آب بنوشد سیراب میشود، لازم نیست شما به او بگویید این آب است، همینکه بنوشد سیراب میشود.
اگر محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را عرضه کنند دل میخواهد. اگر به نمایشگاه برویم و ببینیم دلمان میخواهد، دوست میداریم.
یکی از دلایلی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینقدر فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میگفتند این است که شما به آن نمایشگاه بروید و ببینید، وقتی شما این کرامت و شجاعت و علوّ و قدرت و صبر و آقایی و بزرگواری را میبینید، اولاً دوست دارید، ثانیاً او محبوب شما میشود. اگر محبوب شما بشود که دیگر او را به این راحتی فراموش نمیکنید، اگر محبوب شما بشود با خود غیرت بهمراه دارد و دشمن او را نمیخواهی، دائم به او فکر میکند و دوست دارد به او شبیه بشود.
مثلاً میگویند اگر این عمل را انجام بدهید به شما اینقدر ثواب میدهند، بعد بگویند اگر این کار را کنید جزو رفقای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میشوید، من اصلاً نگفتم چه کاری، این دو در انگیزهسازی چقدر تفاوت دارد؟ این حبّ است که این کار را میکند.
ما برای اینکه هدایت بشویم باید دستمان را در دست اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بگذاریم، کار با باید و نباید پیش نمیرود، من شب قدرها چقدر توبه میکنم؟ اینطور نیست که ندانم این بد است، میدانستم و انجام دادم، مشکل محبّت داشتم، وقتی محبّت زیاد بشود انسان خودش را در محضر محبوب میبیند.
مدام در این ادعیه به ما آموزش دادهاند که «يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ»،[6] اینکه بین من و خدا گناهی رخ داده است چه ربطی به ولی خدا دارد؟ در محضر او اتفاق افتاده است! بیادبی در حضور شما شده است. قبل از اینکه توبه کنم اول از او عذرخواهی میکنم، محبّت اکسیر تغییر است، کسی بدون محبّت تغییر نمیکند.
محبّت عمل قلبی است.
در أمالی شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه از امام باقر علیه السلام نقل شده است که «مَا ثَبَّتَ اَللَّهُ (تَعَالَى) حُبَّ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فِي قَلْبِ أَحَدٍ»[7] خداوند حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در قلب کسی راسخ نکرد «فَزَلَّتْ لَهُ قَدَمٌ إِلاَّ ثَبَتَتْ لَهُ قَدَمٌ أُخْرَى» اگر یک پای او لغزید آن پای دیگر او را نگه میدارد. چه چیزی؟ آن حب.
روز عاشورا طرف در سپاه دشمن ایستاده بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در حال سخنرانی بودند، ناگهان سپاهیان دشمن توهین کردند. طرف برگشت و به این طرف آمد و به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض کرد: آن لحظهای که شما صحبت میکردید و اینها توهین میکردند، من گفتم اگر روز قیامت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بفرمایند که به حسین من توهین کردند و تو…
یعنی شاید هنوز نمیداند حق و باطل چیست، ولی میداند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دوست دارد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم امام حسین علیه السلام را دوست دارند.
… گفت: من ماندم و گفتم اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روز قیامت بفرمایند که به حسین من توهین کردند و تو ایستادی و نگاه کردی…
اگر یک پای او بلغزد پای دیگر او را نگه میدارند.
روایت محبّتی غلط معنا میشود که «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ» یعنی تا زمانی که این حب باقی است تو را نگه میدارد و نمیگذارد تو از کار در بروی، اگر از کار در رفتم یعنی محبّتی نبوده است.
ما از این موضوع میترسیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روز قیامت بفرمایند تو که ما را دوست نداشتی و بازیگری کردهای…
این روایت هدیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، میدانید که روایات زیادی از حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها باقی نمانده است، ولی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چند روایت درباره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودهاند که هر کدام از این روایات به جلساتی برای شرح نیاز دارد، من متن روایت را میخوانم.
حضرت زین العابدین سلام الله علیه فرمودهاند از مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل میکنم که فرمودند:…
«قِیمَهُ کُلِّ إمرئٍ ما یُحْسِنُهُ» ارزش هر انسانی به انتخابهای اوست، اگر میخواهی بدانی هر انسانی چقدر میارزد «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ» ببین این شخص چه میگوید، قیمت این شخص اینقدر است.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «خَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى اَلنَّاسِ يَوْمَ عَرَفَةَ»،[8] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روز عرفه (قاعدتاً در حجّة الوداع) بین مردم رفتند و فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَاهَى بِكُمْ فِي هَذَا اَلْيَوْمِ وَ غَفَرَ لَكُمْ عَامَّةً» خدا به شما مباهات کرده است، مسلمان شدهاید و به حج آمدهاید؛ مغفرت خودش را برای عموم شما روزی کرده است، مگر اینکه کسی بخواهد بعداً خودش را خارج کند و نخواهد در معرض مغفرت قرار بگیرد، «غَفَرَ لَكُمْ عَامَّةً، وَ غَفَرَ لِعَلِيٍّ خَاصَّةً» برای علی بصورت خاص رحمت و مغفرت خودش را قرار داده است، «إِنِّي رَسُولُ اَللَّهِ»…
یعنی میدانم اگر این حرف را بزنم شما شک میکنید…
«إِنِّي رَسُولُ اَللَّهِ إِلَيْكُمْ غَيْرَ مُعَاتِبٍ لِقَوْمِي وَ لاَ عَائِبٍ لِقَرَابَتِي» من نمیخواهم اینجا از شما عیب بگیرم، من رسول خدا هستم و آمدهام دست شما را بگیرم، برای اینکه دست شما را بگیرم این را میگویم که جبرئیل کنار من است و شما او را نمیبینید و به من گفته است این را به شما بگویم «وَ هَذَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يُخْبِرُنِي أَنَّ اَلسَّعِيدَ حَقَّ اَلسَّعِيدِ» سعادتمند و حقیقت سعادت «مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي»، «وَ أَنَّ اَلشَّقِيَّ كُلَّ اَلشَّقِيِّ»، بیچاره بدبخت و سیه روز و تمام سیه روزی «مَنْ أَبْغَضَهُ فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي».
در سوره مبارکه هود داریم که «وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا»[9] آنهایی که سعادتمند هستند «فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا».
اگر نام حضرت حمزه سلام الله علیه بیاید ذهن ما به دفاع از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و شجاعت و جنگ احد معطوف میشود، وقتی نام جناب جعفر بن ابوطالب بیاید ذهن ما به این موضوع منعطف میشود که ایشان دو دست خود را در موطه دادند، شیر خدا بود، مساکین را دوست داشت، آقا بود، برای فقرا میهمانسرا داشت، امیر سپاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به سمت حبشه بود، امیر موطه بود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر این دو نفر بودند من غریب نمیشدم که بخواهم بیعت کنم، فاطمهام پشت در نمیرفت…
اینها خیلی بزرگی است، یعنی شما فکر میکنید روز قیامت برای کدامیک از اینها انسان را به عرش میبرند؟
شاید بیست روایت یا بیشتر هست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: حمزه و جعفر را در خواب دیدم، گفتم: در بین اعمال شما کدام عمل شما بیش از بقیه به درد شما خورد؟ بیدرنگ گفتند: حبّ علی! (البته اینها کمالِ این عمل را دارند).
اینها یکپارچه حبّ علی بودند، حبّ علی بود که اینها را اسدالله کرد، حبّ علی بود که شیر خدا شدند، حبّ علی همه چیز است، اگر نباشد هم هیچ چیزی وجود ندارد.
مشکل ما کمبود محبّت است، اگر کمبود محبّت نداشتیم دل ما میخواست… امام صادق علیه السلام به ما فرمودند:…
هر کسی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر اندازه عشق دارد باید بداند که امام عصر ما أشبه الناس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، اصلاً خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، اگر ما بیتابِ امام زمان ارواحنا فداه نیستیم برای این است که ما کمبود محبّت داریم، چون خبر نداریم، بیخبرانیم، حواس ما نیست، ملتفت نیستیم، بیتوجّه هستیم، غافل هستیم، وگرنه عشق امام زمان ارواحنا فداه سحرها ما را از خود بیخود میکرد، عشق امام زمان ارواحنا فداه ما را از گناه فراری میداد، عشق امام زمان ارواحنا فداه ما را به سمت اینکه حضرت ما را ببینند شبها به در خانهی فقرا میبرد، چون حضرت در حال دیدن هستند.
اگر کسی به این امر متلفت باشد، لحظهای که مرتکب گناه میشود از شرم نسبت به امام زمان ارواحنا فداه دیگر نمیتواند از خجالت حرف بزند.
ما کمبود محبّتی هستیم، ما ناکام هستیم.
هزاران هزار روایت روی مسئله محبّت تأکید کردهاند… این برای زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است که میآیند و به سلمان میگویند که تو رامهرمزی هستی، تو ایرانی هستی، چقدر علی را دوست داری؟ تعجّب میکنند… تمام یاران برجسته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که حمزه و جعفر رأس برجستگان هستند، رده بندی در این عالم بر اساس حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است…
«سَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا؟»[10] ای پیغمبر! بگو پیغمبران قبل از تو بر چه اساسی یکی نبی شد و یکی رسول و یکی اولوالعزم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم به جبرئیل فرمودند: این دستور خداست… «عَلَى وَلاَيَتِكَ يَا مُحَمَّدُ وَ وَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»… «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»،[11] در این عالم ردهبندی بر اساس حبّ است، حبّ عمل قلبی است، کیفی است، روح عبادت است، معلوم نیست نیّت اعمال ما چیست ولی حبّ اینطور نیست، اصلاً حبّ بینیّت وجود ندارد.
در ادعیه اینطور آمده است که «أَنْ لا تَمْحُوَ مِنْ قَلْبِی مَوَدَّتَهُمْ وَ مَحَبَّتَهُمْ»،[12] خدایا! از تو میخواهیم که مودت و محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را در قلب ما راسخ کنی. تا زمانی که این محبّت هست انسان کج نمیشود. گناه نکردن آسان است، جان دادن آسان است، از دنیا کندن آسان است…
طرف به امام صادق علیه السلام عرض کرد: اصحاب چطور در کربلا تحمّل کردند و اینطور کشته شدند؟ حضرت فرمودند: آیا قرآن را ندیدهای؟ آن خانمها با یک آب و رنگ ظاهری حضرت یوسف علیه السلام دستهای خود را بریدند… وقتی دشمن حمله میکرد این اصحاب محوِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، اینها غرق بودند، ظرف محبّت اینها پر بود و به جایی انصراف پیدا کرده بودند که جای دیگری توجّه اینها را جلب نمیکرد، فارغ شده بودند… لذا حضرت صادق علیه السلام فرمودند: مانند بود کردن یک گل جان دادند…
اصحاب کَنده شده بودند و روحشان دور سرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در حال طواف بود، منتظر بودند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اذن بدهند و اینها بپرند، دردی نبود…
اگر در کربلا گریه میکنند از هتک حرمت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است…
روضه توسّل به حضرت علی اصغر علیه السلام به توصیه آیت الله فاطمینیا
یک عالم ربّانی در بستر بیماری است، وجود ربّانیین امنیت و امان و برکت است، بنده به ایشان برای بیش از چهارصد ساعتی که از محضرشان استفاده کردم مدیون هستم، برای محبّتی که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بواسطه او به من رسیده است، ایشان در بستر بیماری هستند، اگر ایشان از دنیا بروند برای خودشان خوب است ولی برای ما خسارت است. شنیدهام ایشان فرمودهاند برای من به حضرت علی اصغر علیه السلام توسّل کنید…
اگر عشق حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نبود این مادر اینطور بچه را راحت نمیدادند، قرآن کریم را ملاحظه بفرمایید، میفرماید میخواستیم به مادر موسی بگوییم که بچه را در صندوق بگذار و به آب بینداز، ولی اول گفتیم به او شیر بده تا نگران تشنگی او نباشی، بعد او را داخل صندوق بگذار، «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ»[13] من او را به تو برمیگردانم؛ آیات بعد میگوید: «وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا»،[14] در حال بیتاب شدن بود اگر ما دل او را آرام نمیکردیم…
وحی شده بود و گفته بود هیچ اتفاقی نمیافتد، ولی مادر است، چطور بچه را در صندوق به آب بیندازد؟ خدای متعال میفرماید که «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» من او را به تو برمیگردانم و او زنده میماند و رسول میشود، ولی مادر در تب و تاب بود… تب و تاب مادر آنقدر به رسمیت شناخته شده در قرآن کریم است که میفرماید: خودم گفتم به او شیر بده که خیال تو راحت بشود…
کربلا وحی نبود، بالاتر از وحی بود، حبّ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه… حضرت رباب سلام الله علیها اصلاً جلو نیامدند، لازم نیست ضمانتی به من بدهید که او را برمیگردانید…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وسط بیابان بودند، وقتی چپ و راست را نگاه کردند دیدند هیچ چیزی نمانده است و همه افتادهاند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تنهای تنها هستند، دغدغهی حضرت این شد: «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟»، ناموس خدا پشت سر است و من هم تنها ماندهام… آن طرف هلهله کردند و گفتند حسین نگران است… این طرف «ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ اَلنِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ»،[15] صدای بانوان بلند شد، از اینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نگران آنها بود اذیت شدند…
هنگامی که صدای گریه بلند شد مظهر غیرت خدا و هیکل ربّ العالمین برگشتند تا بانوان را آرام کنند، دیدند اینها همینطور که بلند بلند گریه میکنند، این آقازاده را هم دست به دست میکنند و مضطرّ هستند…
یَا مُجیِبَ دَعوَةِ المُضطَرّین، یَا رَاحِمَ الشّیخ الکَبِیر، یَا رَازِقَ الطّفلِ الصَّغِیر…
مادر اصلاً جلو نیامد، ضمانت نمیخواهد، اینجا کلاس چیزِ دیگری است، مادر در خیمه است، همینکه میدانند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از اذیّتِ این طفل متأذّی هستند، جگر او بیشتر برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سوخته است، از رفتار او معلوم است، حضرت رباب سلام الله علیها اصلاً از خیمه بیرون نیامدند…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این طفل را گرفتند و به وسط میدان بردند…
ما برای دردها گریه نمیکنیم، ما برای بیادبیها گریه میکنیم… آقایی که پسرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به من رو نمیزدند، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حاجت نمیگفتند…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مظهر عزّت خدا هستند، ولی اینجا برای خود نمیخواستند، اینجا جانِ فرزند حضرت رباب سلام الله علیها در خطر است… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: خانهای که حضرت رباب سلام الله علیها در آن خانه است محل آرامش است… پسرِ حبیبهی من تشنه است، رو زدن که چیزی نیست… «يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ»[16]…
در کربلا چند مرتبه اجازه ندادند کلام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کامل بشود و بعد واکنش نشان بدهند…
اینکه در میان کلام کسی بپریم بیادبی است، منتها اینها اینطور در میان کلام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پریدند که ناگهان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیدند بچه تکان خورد…
وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه طفل را نگاه کردند دیدند طفل از دست رفته است… دست زیر گلو گرفتند و خون را به آسمان پاشیدند…
من هیچ کجای دیگری این را ندیدهام، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نگاهی به آسمان کردند و فرمودند: خدایا! اگر نصر نازل نمیکنی بما صبر عطا کن…
چه چیزی جگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را سوزانده است؟
امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: هاتفی از غیب صدا زد «دَعهُ يا حُسَينُ» حسین جان دل بِکَن… «فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه احزاب، آیه 33 (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)
[5] سوره مبارکه احزاب، آیه 6 (النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا)
[6] زیارت جامعه کبیره
[7] الأمالي (للطوسی) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۲ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ اَلْجِعَابِيُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ اَلْهَمْدَانِيُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْفُرَاتِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: مَا ثَبَّتَ اَللَّهُ (تَعَالَى) حُبَّ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فِي قَلْبِ أَحَدٍ فَزَلَّتْ لَهُ قَدَمٌ إِلاَّ ثَبَتَتْ لَهُ قَدَمٌ أُخْرَى .)
[8] الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیا فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۳۳ (أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيٍّ تيمان [اَلسَّمَّانُ]بْنُ حَيْدَرِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبِي عَدِيٍّ اَلْكَاتِبُ ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحُسَيْنِ اَلْحَافِظُ ، إِمْلاَءً: أَخْبَرَنَا أَبُو طَاهِرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ حَمْدَانَ اَلْأُمَوِيُّ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْجُرْجَانِيُّ بِالرَّيِّ ، مِنْ لَفْظِهِ: أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى اَلْبَزَّازُ ، قِرَاءَةً مِنْ لَفْظِهِ: وَ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ اَلْفَيَّاضُ ، قِرَاءَةً عَلَيْهِ، قَالاَ: حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى اَلصَّيْرَفِيُّ : حَدَّثَنَا بَكَّارُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ : حَدَّثَنَا أَبِي «مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ» : حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اَلْمَلِكِ اَلْبَصْرِيُّ ، سَاكِنُ اَلْيَمَامَةِ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ ، عَنْ فَاطِمَةَ اَلصُّغْرَى ، عَنْ فَاطِمَةَ اَلْكُبْرَى عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ، قَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى اَلنَّاسِ يَوْمَ عَرَفَةَ ، فَقَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَاهَى بِكُمْ فِي هَذَا اَلْيَوْمِ وَ غَفَرَ لَكُمْ عَامَّةً، وَ غَفَرَ لِعَلِيٍّ خَاصَّةً، وَ إِنِّي رَسُولُ اَللَّهِ إِلَيْكُمْ غَيْرَ مُعَاتِبٍ لِقَوْمِي وَ لاَ عَائِبٍ لِقَرَابَتِي. وَ هَذَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يُخْبِرُنِي أَنَّ اَلسَّعِيدَ حَقَّ اَلسَّعِيدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي، وَ أَنَّ اَلشَّقِيَّ كُلَّ اَلشَّقِيِّ مَنْ أَبْغَضَهُ فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي .)
[9] سوره مبارکه هود، آیه 108 (وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ)
[10] المحتضر ، جلد ۱ ، صفحه ۲۲۲ (وَ رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ فِي حَدِيثِ اَلْإِسْرَاءِ : فَإِذَا مَلَكٌ أَتَانِي فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ ! سَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا؟ فَقُلْتُ: مَعَاشِرَ اَلرُّسُلِ وَ اَلنَّبِيِّينَ! عَلَى مَا بُعِثْتُمْ؟ فَقَالُوا: عَلَى وَلاَيَتِكَ يَا مُحَمَّدُ وَ وَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ .)
[11] سوره مبارکه بقره، آیه 253 (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ۗ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ)
[12] دعای عالیة المضامین
[13] سوره مبارکه قصص، آیه 7 (وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِيهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ)
[14] سوره مبارکه قصص، آیه 10 (وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا ۖ إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)
[15] اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه 95
[16] تذکرة الخواص، صفحه 252 (لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللّه، وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله، يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي؟!… فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ، وقالَ: يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَبكي ويَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِيَ مِنَ الهَوا: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ.)