حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ 18 فروردین 1401 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به سخنرانی در ادامه ی موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای تماشا و دریافت فیلم این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مروری بر جلسات گذشته
عنوان بحث «سیر تکوّن عقاید شیعه» یا «تاریخ اندیشه امامیه» است، البته بالاخره با تسامح. منظور ما از سیر تکوّن عقاید شیعه هم این نیست که عقاید تشیع یا مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یعنی درواقع عقاید اسلام، این به مرور ایجاد نشده است، بلکه تبلیغ و تبین آن مشمول مرور زمان است.
عرض کردیم وقتی جامعه اسلامی زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اسلام آورده بودند، اولین مسئلهای که اینها با آن دچار تفرّق و تعدد شدند، اولین مسئله اعتقادی نگاه به شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه ویژگیهایی دارند، مسلمین را ردهبندی کرد.
منظور ما از «مسلم» هم هر کسی است که شهادتین میگوید، از مؤمن کامل تا ضعیف الایمان تا فی قلوبهم مرض تا منافق، همه ظاهراً جزو مسلمین بودند.
چون دو گروه اینطور نبود که یک طرف مؤمن کامل و یک طرف منافق کامل باشد، نگاه اینها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بلکه حجج الهی با یکدیگر تفاوت داشت. اگر کسی خواست بخشی از این تفاوتها را ببیند باید برود و این کتاب مرحوم سیّد مرتضی علم الهدی اعلی الله مقامه الشّریف یعنی «تنزیه الأنبیاء و الأئمه» را که ترجمه هم شده است، آستان قدس رضوی نسخه عربی را و ترجمهی آن را چاپ کرده است، که ببینید چه حرفهایی که به انبیاء علیهم السلام نسبت داده شده است. بخشی را اهل حدیث… بخشی نسبت به آیات قرآن کریم، یعنی آیات قرآن کریم را خزعبل معنا کرده است، اینکه در روایات و زیارتنامههای ما فراوان هست که «وأَصْبَحَ کتاب الله بفقدک مهجوراً» یا «کلام خدا تحریف شد»، نه اینکه متن را تغییر دادند، قرآن کریم هست، آیه هست، ولی معنایی که از آن در جامعه بیان میکردند و ترویج میکردند معنایی بود که از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
نگاهشان به انبیاء علیهم السلام عجیب و غریب بود، من در رصد هستم که ان شاء الله یک طرح خوبی پیدا کنم که بتوانم بعضی از آنها را بگویم، که هم بحث خشک نشود و هم بحث هتک حرمت انبیاء علیهم السلام نشود، سخت است و هنوز راهی پیدا نکردهام.
چنان راجع به انبیاء خزعبل گفتهاند که من میترسم تصویر ذهنی شما را بهم بریزد، انسان راجع به بزرگان دین که جوک بیان نمیکند، اگر بیادبی چرندی هم بگوید انسان تکرار نمیکند، چون اگر تکرار کند به تصویر ذهنی انسان آسیب میزند، اینکه چطور بتوانم این را بگویم که هم در اینجا هست و هم در جاهای دیگر هست را نمیدانم، که شما ببینید نگاهشان به انبیاء علیهم السلام چقدر سخیف است، مثلاً نعوذبالله پیغمبرِ چشمچران، حال اگر من بگویم راجع به کدام پیغمبران است، اینها روضه قتلگاه است، بلکه بعضی بدتر است.
مسئله بر سر خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مشکل دارند، یا تفاوت نگاه دارند. لذا شما میبینید آیات دائماً به این اشاره میکنند، روایات به این اشاره میکنند.
حتّی در تنازعات هم حق را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیدهند!
بر سر آن نوشتهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روزهای پایانی در خانه اختلاف شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «لاَ يَنْبَغِي عِنْدِيَ اَلتَّنَازُعُ»،[4] یعنی هم میان کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پریدند و هم جلوی کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را گرفتند و هم شروع کردند به بیادبی کردن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرمودند بلند شوید و بروید.
بعدها آن جریان دوم… ما جریان اول داریم و جریان دوم، جریان اول برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حرمت و عصمت و علم و… قائل هستند، که عرض کردیم بعضی از گروههای غیرشیعه هم تا بعضی از مراتب با ما همراه هستند، اینجا مسئله شیعه و سنّی نیست، البته آن نگاه اوج به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را فقط مکتب اهل بیتیها دارند، اما بعضیهای دیگر هم تا خیلی جاها با ما همراه هستند. وضع در اصحاب حدیث خراب است، چرا؟
الآن اگر به من بگویند یک نفر فقط روایات معتبر… میگویم خدا رحم کند! اگر فخر رازی را هم میگویم قدری در بعضی از امور به ما نزدیکتر است، چون فخر رازی اصلاً اهل حدیث نیست، چون آن کسی که اهل حدیث است گمراهتر است، چون سیستم اعتبارسنجی حدیث او بر اساس نصب و دشمنی با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، بهتانها به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین زدهاند، هرچه دورتر معتبرتر.
بیشترین روایات معتبر را از نظر آماری چه کسی دارد؟ ابوهریره! معلوم است که این ایراد دارد. یعنی سیستم اعتبارسنجی گذاشته است ولی آن سیستم اعتبارسنجی، کسی که محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد را حذف میکند و کسی که دشمن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد را جلب میکند! پس مسلّماً ایراد دارد و دچار اختلال است، و وقتی میگوییم «اصحاب حدیث»، در بعضی از دورهها یعنی نواصب.
آیا یعنی همهی آن گروه دوم نواصب هستند؟ نه! ما مدام تکرار میکنیم که بین آنها مسلمان و مؤمن هم هست که تحت تأثیر آنها هستند.
«لاَ يَنْبَغِي عِنْدِيَ اَلتَّنَازُعُ»، بعضی (یعنی تعداد زیادی) از این اصحاب حدیث این روایتی که نگذاشتند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصیت کنند را، اینجا بین آن فرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حق را به آن فرد میدهند! میگویند این مطابق حکمت خدا عمل کرد و پیغمبر بر خلاف حکمت خدا! پیغمبر میخواست عسر و حرج ایجاد کند ولی اینها میخواستند برای مردم سعه ایجاد کنند!!!
معاصران کتاب قطوری نوشتهاند در باب اینکه یک نفر به پیغمبر تذکّر علمی داده است! ولی همان یک نفر حتّی نمیتوانسته است از روی قرآن بخواند.
شما ببینید چه نگاهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست، تو چطور به خودت اجازه میدهی بگویی یک نفر بود که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اشکال علمی میکرد ولی خود او نمیتوانست از روی قرآن بخواند! پس او چه پیغمبری بود؟ دعوا بر سر همین پیغمبر است.
پیغمبری که ما او را از آیات و روایات معتبر میفهمیم، جا ندارد بگویی یزید خلیفهای است که در دوره او دین عزیز بود!
در آن نگاه باید یک پیغمبری باشد که بگوید بعد از او دوازده امام مانند یزید بن معاویه آمدند که دین در دوره آنها عزیز بود.
این طرف حسین بن علی صلوات الله علیه میفرمایند «عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»،[5] با اسلام خداحافظی کنید…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمایند: «سَمَلَ جِلْبَابُ اَلدِّينِ»،[6] اما آنها میگویند دین در آن دورهها عزیز بود!
این دو نگاه است دیگر.
بحث این است که دو نگاه بود، ما اصلاً در این جلسات به این موضوع نمیپردازیم که کدام نگاه درست بود، میگوییم این دو نگاه بود.
آن پیغمبرِ پرخطای پراشکال، که اگر من راهی پیدا کردم که بتوانم در عرصه عمومی حرفها را مطرح کنم و بگویم ذیل آیات چه چیزهایی که نگفته شده است، یعنی اگر تصویر ذهنی شما را بهم نزند خواهم گفت که شما ببینید به هیچ کسی رحم نکردهاند، نه به حضرت یونس علیه السلام و نه به حضرت موسی علیه السلام و نه به حضرت عیسی علیه السلام و نه به حضرت ابراهیم علیه السلام و نه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم.
آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نستجیربالله به بت سجده کرده است؟ بعضی از اینها میگویند اگر کسی منکر این باشد کافر است!!!
این دو نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، مجدداً عرض میکنم که بیشتر دعوای ما در این موضوع اصحاب حدیث هستند نه همهی جامعهی غیرشیعه.
آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گوشت قربانی شده برای بت را خورده است نعوذبالله؟
میبینید که این دو نگاه است، اگر شما این را حل کنید، جلوتر بیایید در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم میگویید کدام علی؟ علیِ عابدِ زاهدِ زین العابدین؟ یا فراری از نماز شب؟
اگر من روی این موضوع بایستم شاید شما خیال کنید که با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشکل داشتند، نه! با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشکل نداشتند، این اختلاف در آنجا هم هست.
البته در بین پیروان مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم اختلافاتی هست، کلاً ما در دورهی غیبت امام معصوم دچار اختلاف هستیم، این هم جزو بیچارگیهای دوره غیبت است، اما میزان اختلاف چقدر است؟
در گرفتاریها هم فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را گوش نمیداد!
اگر شما گرفتار بشوید، گرفتاری هم گاهی مادی و ابتلاء و بیچارگی است، گاهی هم معنوی، چکار میکنید؟
زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شما به چه کسی پناه میبرید؟ مثلاً ما ندبه میخوانیم و در ندبه نسبت به امام زمان ارواحنا فداه اینطور عرض میکنیم: «خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً»، خدایا! او را حفاظ و پناهگاه ما قرار دادی، «وَأَقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً»، او قوام و تکیهگاه ماست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور؟ وقتی مردم گناه میکردند نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرفتند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برایشان استغفار کنند، انسان نمیخواهد خطا کند، «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»،[7] به سراغ تو میآیند و استغفار میکنند که پیغمبر هم برایشان استغفار کنند، «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا».
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور؟ آیا میشود به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه برد یا نه؟ آیا حیات و ممات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تفاوت دارد یا نه؟ توجّه کنید که همه چیز نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.
طرف آمد و به بعضی از اقوام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفت: خیال نکنید اقوام پیغمبر هستید، روز قیامت همه گرفتار هستند، خود انبیاء درگیر گناهان خودشان هستند!
مسئله فقط این نیست که ما خیال کنیم یک نفر در یک جایی یک قتلی کرد، یک نفر که پیش از قتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حقیقتِ ایشان را کشته بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را کشته بود…
تا زمانی که طرف آن حرمت را قائل باشد که نمیتواند بیاید و تجمع کند و سر و صدا کند، اگر برای کسی حرمت قائل باشند که توهین نمیکنند، مسئله بر سرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، بر سر اهل بیت پیغمبر بود، گناه کردیم به کجا مراجعه کنیم؟
مثلاً سال 18 هجری قحطی شد، یعنی زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتهاند، به چه کسی پناه ببریم؟ به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، اهل بیت چه کسانی هستند؟
همین فلانی به در خانهی عباس عموی پیغمبر رفت! گفت: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَتَسْقِينَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا»،[8] زمان پیغمبر به او متوسل میشدیم که ما را دعا کند و حال به سراغ عموی پیغمبر آمدیم!
شما اینجا چکار میکنید؟ عباس چه دارد؟ سابقه در ایمان؟ جهاد؟ عبادت؟ چه دارد؟ میگوید از اهل بیت است! اگر از اهل بیت است، اهل بیت دیگری هم داریم که خیلی چیزهای دیگر هم دارند.
نگاه این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زمان حیاتشان فرمودند: این چهار نفر اهل بیت من هستند.
اما این شخص میگوید: اهل بیت در ادبیات عرب برای کس و کار بکار میرود، ما به سراغ عباس میرویم!
به فرض که معنای اهل بیت همین باشد که تو میگویی، اما پیغمبر در این مورد تعیین کرده است، این شخص چه نگاهی به پیغمبر دارد؟ میگوید ما به سراغ عباس میرویم! یعنی آن نگاهی که باید نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشته باشد…
جلسه گذشته عرض کردیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: پسر خطاب! من رسول الله هستم!
این پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند که این چهار نفر اهل بیت من هستند، تو به کجا میروی؟ تازه آنجایی که گیر کردهای و میخواهی خدا نگاه کند! در امور دینی و چگونگی رفتار که هیچ، اینجا که گیر کردهای… اینجا که قحطی است و میخواهی باران ببارد باید به سراغ چه کسی بروی؟ میگوید: از نظر من اهل بیت یعنی عباس!
نگاه این شخص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم متفاوت است، اصلاً نمیگویم غلط است، ولی متفاوت است.
توسّل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در منابع دیگران
ریشهی اختلاف «کدام پیغمبر؟» است، حال اینجا را ببینید، این روایات در خیلی جاها آمده است، من از صفحه 478 جلد 28 مسند احمد میخوانم.
«عَنْ عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ»[9]…
این عثمان بن حنیف خیلی مظلوم است، انسان خیلی باکلاسی است، زاهد، عالم… آن نامهای که همهی شما شنیدهاید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اشکال را در سطح او به او کردهاند.
مثلاً اگر یک نفر نمره 12 هم بگیرد شما او را تشویق میکنید…
عثمان بن حنیف و برادر او سهل بن حنیف آدمهای مهمّی هستند، مورد اعتنای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، بزرگزاده هستند، عابد و زاهد و عالم هستند، از همین روایت هم معلوم است، از استنباط او هم معلوم است، از فقاهت او هم معلوم است.
میگوید: «أَنَّ رَجُلًا ضَرِيرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» یک مرد نابینایی به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفت، «فَقَالَ: ادْعُ اللهَ أَنْ يُعَافِيَنِي» یا رسول الله! از خدا بخواه که چشمان من برگردد.
یعنی نگاه او این است که اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعا کنند نابینا بینا میشود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میتوانستند اینجا بفرمایند که من؟ خدا! به من چکار دارید؟ از خدا بخواهید!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَكَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاكَ» اگر بخواهی تو را دعا میکنم، اگر بخواهی به تأخیر میاندازم، گفت: یا رسول الله! مرا دعا کنید.
اینجا توقع دارید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کنند به دعا کردن، عثمان بن حنیف هم که صحابی است و شاگرد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است راوی است، میگوید: «أَمَرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند برو وضو بگیر، «فَيُحْسِنَ وُضُوءَهُ» وضوی باآرامش و درست و حسابی، «وَيُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ»…
این چیز خوبی است ولی الآن من به شما توصیه نمیکنم، ما اگر بخواهیم به جایی عمل کنیم از منابع خودمان عمل میکنیم…
دو رکعت نماز بخوان، «وَيَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ»، نیازی نیست من تو را دعا کنم، تو رو به قبله نام من را ببر، بگو: «اللهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ» خدایا! من از تو میخواهم و به تو رو کردهام و رو زدهام به حرمت و مقام و جایگاه پیغمبرت که نبی رحمت است. رو به قبله بگو: «يَا مُحَمَّدُ، إِنِّي تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ» من تو را واسطه کردم، «فَتَقْضِي لِي» که خدا این حاجت من را روا کند، «اللهُمَّ شَفِّعْهُ فِيَّ» خدایا! پیغمبرت را شفیع من کن.
میدانید که شما اختلافی بین مسلمین است، بیشتر با همان اهل حدیث، که بعداً اینها از یک دورهای گفتند که نمیشود به پیغمبر متوسّل شد. میگویند اگر خواستی توسل کنی اول باید به اعمال صالح خودت توسّل کنی، مثلاً بگو «اللهم بصلاتی»… اگر کسی این کار را کند عیبی ندارد، ولی معلوم نیست این خیلی ادبِ توحیدی باشد، ولی عیبی ندارد… یا نزد آدم خوبی برو و بگو من را دعا کن، اما اگر بگویی خدایا! به حقِ پیغمبرت، این اشکال دارد، چون هیچ کسی بجز خدا حق و جایگاهی ندارد و این کار شرک است.
این روایتی که من برای شما از مکتب خودشان خواندم، اینجا معرکه آراء شده است که باید چکار کنند، «يَا مُحَمَّدُ، إِنِّي تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ»! اینجا آنها میگویند منظور دعای نبی است!
نگاه وهابیت از کجا آمده است؟
بعد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفت چکار کنیم؟
مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چکار میکند؟
زیارت پیغمبر از بعید را حتماً یک مرتبه در ماه مبارک رمضان بخوانید، چون معمولاً پیروان مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در عراق بودند و به مدینه دور بودند یک زیارت از بعید هم داریم، برای همهی ائمه علیهم السلام میشود از دور زیارت کرد، برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چون دسترسی سخت است، زیارتنامه خیلی زیبایی است و ما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم محروم هستیم.
آنجا میگوییم: خدایا! اگر ما زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودیم، «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»، حال من زمانی هستم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نمیبینم. یعنی یا رسول الله! ما بیچاره هستیم، ما از زیارت شما محروم هستیم، ولی از نظر روحانی چیزی را از دست ندادهایم، میگوییم تازه ما قابل ترحّم هم هستیم، چون شما را ندیدهایم، ما ندید بیچارهی شما شدهایم، به ما توجّه کنید.
این چیزی است که در مکتب ماست.
آنجا عمدهی مسلمین در این موضوع با ما همراه هستند، ولی وهابیها میگویند اگر پیغمبر از دنیا رفت دیگر نمیتوانی از او حاجت بخواهی، به این «از او حاجت خواستن» استغاثه میگویند و این را شرک میدانند. باسوادهایشان با اصل توسّل مشکل ندارند، با دو توسّل مشکل دارند، یکی اینکه بگویی «اللهم بحق پیغمبر»، یکی اینکه به سر مزار مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بروی و «یا رسول الله» بگویی.
پس دعوای ما با وهابیت در اینجاست، میگوید استغاثه حرام است.
جوابهای خیلی زیادی هست، خودشان بر خلاف این زیاد دارند، لذا عمدهی مسلمین وهابیت را تا مرز تکفیر بردهاند.
فراوان داریم که به کنار قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفته است و «یا رسول الله» گفتهاند، روایت داریم.
این نگاه وهابیت از کجا آمده است؟ میگویند توسّل اشکال ندارد، البته خدا چیز دیگری است، خدا بزرگتر است یا حسین؟
مسئله بر سر این است که من نمیخواهم حرف خدا را گوش کنم، عرض کردم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند به سراغ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بروید و او میگوید من به سراغ کس دیگری میروم!
اگر خدا فرموده باشد که به سراغ حسین برو، ما باید چکار کنیم؟
قرآن کریم میفرماید که یک صندوقچه بود که یادمان این بود که حضرت موسی علیه السلام را داخل آن گذاشته بودند و به آب انداخته بودند، این آرامشبخش قوم بنی اسرائیل بود. خدای متعال هم تجلیل میکند.
یک صندوقچهای که حضرت موسی علیه السلام را داخل آن گذاشتند آرامشبخش است و علامت فتح و ظفر لشگرهای بنی اسرائیل است.
گیرِ رئوس نفاق در این است که اگر بخواهند برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تقدّس قائل بشوند کارشان خراب میشود، لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از آن جایگاهی که هست میزنند که پایین بیاورند، نگاهشان این است:
«ابو ایوب انصاری» روی قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابیده بود و در حال گریه کردن بود، «ابو ایوب انصاری» هم انسان باکلاسی است، از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است…
مروان آمد و رد شد، چیزی گفت که ننوشتهاند چه گفته است، چون جسارت کرد، ابو ایوب انصاری سر از قبر بلند کرد (این مطلب در منابع خودشان هست) و گفت: این کسی که در خاک است سنگ و چوب و خاکستر نیست، این رسول خداست.
مسئله بر سرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، شما امروز نگاه میکنید، فلانی میگوید که استغاثه حرام است، باید بدانید از کجا آورده است، همانطور که ما میگوییم چه شد که به این افکار معتقد هستیم، چرا ما میگوییم دین این آقایان در عربستان اسلام اموی است؟ چون بجای سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در این موضوع درواقع پیرو مروان هستند، نمیگویند پیرو مروان هستیم ولی مروان بود که به قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه کرد و دید صورت ابوایوب انصاری روی قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و یک چیزی گفت نگفتهاند چه گفته است!
بعد شما میگویید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را سَبّ میکردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را هم سَبّ میکردند. اصلاً آن زمانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هم سَبّ میکردند میدانستند که سَبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همان سَبّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اصلاً برای اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را سَبّ کنند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را سَبّ میکردند، چون حضرت امّ سلمه سلام الله علیها با استفهام انکاری این را فرمودهاند، استفهام انکاری برای پاسخ گرفتن نیست، قبح یا بزرگی واضح است، برای اینکه وجدان طرف را بزنند سؤال میکنند، یعنی مسئله برای دو طرف روشن است.
من یک ادّعایی کردم، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را سَبّ میکردند میدانستند که در حالِ سَبّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند.
وقتی به دیدن حضرت امّ سلمه سلام الله علیها آمدند گفتند آمدهایم که همسر پیغمبر و مادر مؤمنان را زیارت کنیم. حضرت امّ سلمه سلام الله علیها فرمودند: آیا رسول الله را بالای منابر سَبّ میکنید؟
این سؤال چیست؟ استفهام انکاری است. یعنی میدانید.
ممکن است کسی بگوید علی بن ابیطالب رفت و مسلمانهایی را در جمل کشت، کس و کار اینها هم ناراحت شدند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسلمان نکشته بودند، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فقط کسانی را کشته بودند که دشمنِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، پس بنابراین مؤمنین نباید نسب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کینه داشته باشند.
چه کسی نسبت به شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه کینه دارد؟ طرفداران داعش.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگاه کردند و گریه کردند و فرمودند: «ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ لاَ يُبْدُونَهَا لَكَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِي»[10] کینهها در دلها شلعله میکشد، بعد از من روشن میشود.
اگر زمان من آشکار کنند نامسلمان بودنشان لو میرود، بعد از من این کار را میکنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشسته بودند و مردم هم نشسته بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد شدند، کسی جا نداد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بنشینند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: من زدهام و با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور رفتار میکنید؟
سَبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یعنی سَبّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و این موضوع را میدانستند.
آن نگاه آمد و یک چیزی به ابو ایوب انصاری گفت، ابو ایوب انصاری هم گفت که این سنگ و چوب نیست، این رسول خداست.
بالاخره بین مروان و ابوایوب انصاری دو نگاه نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وجود دارد.
برگردیم و به امروز بیاییم، هر قومی از فِرَقِ مسلمین بگوید نگاه ما نگاه ابوایوب انصاری است یا نگاه مروان، معلوم میشود.
عثمان بن حنیف در آن روایت گفت که زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور شد، نگاه مروان این است که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیگر این چوب و سنگ است (نعوذبالله).
باقی از این هم بدتر میدیدند، چون حمله به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حمله به خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرمودند: من با هر کسی که با تو دشمن باشد دشمن هستم، دشمنی با تو دشمنی با من است. یعنی آنها هم به جنگ با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفته بودند.
وقتی نه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول داری و نه صحابه را!
برداشت عثمان بن حنیف چیست؟ نگاه عثمان بن حنیف به ابوایوب انصاری نزدیک است یا به مروان؟
این کتاب «معجم صغیر طبرانی» است، خودش در مورد روایت هم میگوید صحیح است، میگوید: «أَنَّ رَجُلًا كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي حَاجَةٍ لَهُ»[11] کسی به سراغ خلیفه آمد و گفت: حاجت دارم و گرفتارم، «لَا يَلْتَفِتُ إِلَيْهِ , وَلَا يَنْظُرُ فِي حَاجَتِهِ» نه او را نگاه کرد و نه به او محل گذاشت، این بیچاره هم گرفتار بود و «فَلَقِيَ عُثْمَانَ بْنَ حَنِيفٍ» عثمان بن حنیف را دید، «فَشَكَا ذَلِكَ إِلَيْهِ» از این موضوع به او شکایت کرد، «فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ بْنُ حَنِيفٍ: ائْتِ الْمِيضَأَةَ فَتَوَضَّأْ» عثمان بن حنیف به او گفت: به وضوخانه برو و وضو بگیر، «ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ فِيهِ رَكْعَتَيْنِ» بعد به مسجد پیغمبر برو و دو رکعت نماز بخوان، «ثُمَّ قُلِ» بعد بگو «اللَّهُمَّ , إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ» خدایا! به تو رو کردهام و از تو میخواهم به حرمت نبی رحمت… اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتهاند و زمان خلافت است… «يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّكَ عَزَّ وَجَلَّ فَيَقْضِي لِي حَاجَتِي , وَتَذْكُرُ حَاجَتَكَ» رو به قبله با پیغمبر صحبت کن و بعد حاجت خودت را بخواه.
امروز اگر کسی این کار را در عربستان کند میگویند او مشرک است، چون انگار آن وهابیها حتّی نمیخواهند توحید و شرکشان را هم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگیرند، همانطور که آن روز که قحطی شد فلانی گفت اگر بخواهیم باران هم بیاید ما میرویم و از عباس میگیریم!
این شخص این نماز را خواند و مشکل حل شد.
همهی موضوع این است که نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیست، بسیاری از مسلمین، بلکه قریب به اتفاق، بجز دو گروه، یکی وهابیت و یکی دیوبندیهی مماتیه، مانند جمع زیادی از طالبان و سیستان و بلوچستان، این دو گروه استغاثه را حرام میدانند.
مابقی، شیعه و غیرشیعه، اکثراً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بعد از حیات مانند قبل از حیات میدانند، مسئله نگاه به پیغمبر است.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ
در نگاه مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین همان جایگاهی که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قائل هستیم، همان جایگاه را برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم قائل هستیم.
کافی بابی به نام «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمْ أَرْكَانُ الْأَرْض»، در آنجا سه روایت مانند هم هست، اگر شما در فضای تاریخی قرار بگیرید میبینید که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چگونه قطعههای پازل اعتقادی ما را میچینند.
با آن نگاهی که مروان دارد و سنگ و چوب میبیند، بیخود نیست که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودشان بگویند میگویند معاذالله او دروغگوست، ولی او برای اینکه مردم بفهمند میگویند.
من خیلی به این روایت اعتقاد دارم، میشود این روایت را خواند و بعد به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه متوسل شد.
این روایت نزد ما معتبر است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خطبه خواندند و فرمودند: «أَنَا اَلْهَادِي وَ أَنَا اَلْمُهْتَدِي وَ أَنَا أَبُو اَلْيَتَامَى وَ اَلْمَسَاكِينِ وَ زَوْجُ اَلْأَرَامِلِ»،[12] امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که همسرِ همهی بیوهها نبودند، نفقهی یک خانم به گردن همسر اوست، اگر جایی آن زن بخواهد درِ خانهی مردم را بزند باید با انفعال برود، ولی نسبت به شوهر خود انفعال ندارد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: از من با توقع بخواهید…
ان شاء الله خدای متعال آن شاعر را رحمت کند که اگر توفیق باشد و زنده باشم شب ولات امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میخوانم، میگوید: هر کسی میرود به در خانهی کسی که رو بزند با انفعال برمیگردد، بجز اینجا! هم عطاء میکند و هم خوشحال است، لذا آن کسی که گرفته است بجای اینکه منفعل باشد شاداب هم میشود و برمیگردد. یعنی وقتی عطاء میکند چنان خوشحال میشود که گیرنده فکر میکند کاری کرده است!
«أَنَا أَبُو اَلْيَتَامَى وَ اَلْمَسَاكِينِ وَ زَوْجُ اَلْأَرَامِلِ وَ أَنَا مَلْجَأُ كُلِّ ضَعِيفٍ»، هر کجا احساس ضعف کردید، خوشا بحالتان که در ملجأ قرار گرفتهاید، «وَ مَأْمَنُ كُلِّ خَائِفٍ»، هر کسی ترس دارد من به او امنیت میدهم و در پناه من است، «أَنَا قَائِدُ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ أَنَا حَبْلُ اَللَّهِ اَلْمَتِينُ وَ أَنَا عُرْوَةُ اَللَّهِ اَلْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ اَلتَّقْوَى وَ أَنَا عَيْنُ اَللَّهِ وَ لِسَانُهُ اَلصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اَللَّهِ اَلَّذِي يَقُولُ أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اَللّهِ»، روز قیامت که همه حسرت میخورند که ما نسبت به جنب الله کمکاری کردهایم، حضرت فرمودند آن جنب الله من هستم، «أَنَا يَدُ اَللَّهِ اَلْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلْمَغْفِرَةِ» دستِ بازِ خدا هستم، «أَنَا بَابُ حِطَّةٍ مَنْ عَرَفَنِي وَ عَرَفَ حَقِّي فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» اگر گنهکار هستید به اینجا بیایید که من برای شما…
الحمدلله الذی هدانا لهذا… الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ…
آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ
ما این شبها هر وقت که فرصت بوده است یک یا دو بیت از شعرایی که از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خواندهاند گفتهایم، اولاً میخواهم به شما عرض کنم که ما برای زندگی کوتاه دنیاییمان هر کاری کنیم «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِيقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ»،[13] وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودهاند ما باید چه بگوییم؟ باید کاری کرد که باقیات الصالحات داشته باشیم، باقیات الصالحات یعنی صدقه جاریه، علم نافع، یا مسیر اینها، به مسیر و تحقیق و کتابی… فرزند صالح… باید به اینها فکر کرد، دورهی کوتاه و محدود عمر من برای قیامت نامحدود خیلی کم است، کار لنگ است، باید فکر کرد، باید به یک وقف عقلایی فکر کرد، عاقل این کار را میکند، اینها این کار را کردهاند، اینها ابیاتی سرودهاند، صد سال، دویست سال، سیصد سال، اگر بر سر قبرشان بروی معلوم نیست اثری از قبرشان باشد ولی شعر هست، اینها در مجلسها حضور دارند، این ما هستیم که مُردهایم.
من جایی منبر میرفتم که گفتند بانی صد و هفتاد سال قبل از دنیا رفته است! اینجا را وقف روضه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کرده است. فلان کتاب را هم با پول وقف این شخص که گفته بود کتاب برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد چاپ کرده بود، آن کتاب الآن در همهی کتابخانههای مهم دنیا هست، به جهاتی نمیتوانم نام آن را ببرم.
ابیاتی زیبا از ادیب پیشاوری
ادیب پیشاوری خیلی زیبا گفته است، او معلم اساتید است، میگوید: آقا جان! وقتی من خودم را نگاه میکنم و نسبت به شما میسنجم و چرتکه میاندازم «واعد سعیی وقفة» تلاشها و دویدنهای من مانند ایستادن است، «و تصبری صوما» وقتی کمی نخوری میکشم نام آن را روزه میگذارم! اگر من خودم هم جای خدا باشم اینها را پشیزی نمیخرم.
و اعد سعیی وقفة و تصبری صوما وذکری للوصی قنوتا
چیزی که در پروندهی خودم احساس میکنم این است که نام تو را با کرامت بردهام، به این موضوع امید دارم، وقتی نام شما بیاید میگویم اینجا چیزی دارم، یک محبّتی، یک بیت شعر گفتهام…
در روایت هست که شیعه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تا زمانی که محبّت دارد، اگر پای او بلغزد، آن پای دیگر او را نگه میدارند…
سند ولاؤک لایزال مثبتی فی وطأتی من ان تزل ثبوتا
سند ولایت تو مرا نگه میدارد، تو که میدانی من مدام… اینجا در لحظات گناه میخواهم بلغزم، هر وقت هم گناه نکردم درواقع تو مرا نگه داشتی.
بعد به خودش وعده میدهد:
صغرت کبائر ذی الجناح بحبه ضم الجناة ولاؤه رحموتا
ای گنهکارها! ای بیچارهها! ای اسراف کنندگان در گناه! هرچه گناهتان بزرگ باشد، در برابر عظمت او هنوز بزرگ نیست، یعنی یأس به دلتان راه ندهید…
نعوذبالله که من گناه را کوچک ببینم، ولی انسان گاهی… من خودم زیاد اینطور میشوم که آنقدر وضع خودم را خراب میبینم که اصلاً روی توبه کردن ندارم، آنجا میگوید:
صغرت کبائر ذی الجناح بحبه ضم الجناة ولاؤه رحموتا
رحمت از ناحیه او…
دیدید فرمود: «أَنَا يَدُ اَللَّهِ اَلْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلْمَغْفِرَةِ»، رحمت او شما را فرا میگیرد…
سمت سوی فاستقم لرشاده لا تَعدُ عینکَ فی الضلال سموتا
به سراغ هدایت از او برو، مدام به چپ و راست نرو، مدام به درِ خانهی این و آن نرو، هرجایی نشو…
امام هادی علیه السلام در زیارت غدیریه فرمودند: «أَشْهَدُ أَنَّكَ الْمَعْنِيُّ بِقَوْلِ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيما».
بعد میگوید: تو با این عظمتی که داری…
تعست عبید کابرت بملیکها لعن الاله الجبت و لطاغوتا
ننگ به آن بردگانی که در برابر تو که مولا هستی بیادبی کردند، قدر تو را ندانستند…
ولقد سقینا خمزةً لم یحوها دَنّ ولا زرنا لها حانوتا
طوری ما را از این ایمان خمره مست کردی که جای دیگری پیدا نمیکنیم…
پرسیدند: «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»[14] چیست؟ فرمودند: با دستان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه…
یک جمله برای مادرانتان بگویم و روضه بخوانم.
ولقد سقینا خمزةً لم یحوها دَنّ ولا زرنا لها حانوتا
طوری ما را نوشاندی که جای دیگری پیدا نمیکنیم، آن شاعر دیگر میگوید:
لا عَذَّبَ اللهُ أُمّي اِنَّها شَرِبت حبَّ الوصِيّ و غَذتنيهِ باللَّبنِ
خدا مادرم را رحمت کند که نوشید حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و به من هم با شیر خود نوشاند…
ولقد سقینا خمزةً لم یحوها دَنّ ولا زرنا لها حانوتا
طوری ما را نوشاندی که جای دیگری پیدا نمیکنیم…
روضه و توسّل به امام محمد باقر صلوات الله علیه
امشب به امام معصومی متوسّل هستیم که ظاهراً در کربلا خردسال بودند، یا اباجعفر، یا محمد بن علی، ایها الباقر یابن رسول الله… چقدر از این روایات از امام محمد باقر صلوات الله علیه رسیده است… ان شاء الله در جلسهای خواهم خواند که فرمودند با پدرم امام زین العابدین صلوات الله علیه به حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفتیم، سپس توصیف کردهاند که امام سجّاد صلوات الله علیه چطور زیارت کردهاند.
الآن شما اینجا نشستهاید و ما با هم صحبت میکنیم و شما هم تحمّل میکنید، آرامش دارید، میگویید الحمدلله هنگامی که از خانه بیرون آمدم اوضاع خوب بود، اما اگر برای شما پیغام بیاید که نستجیربالله معاذالله… ان شاء الله هیچ وقت این اتفاق برای هیچ غیوری ولو نامسلمان رخ ندهد… اگر پیام بیاید که به خانه شما حمله کردهاند، دیگر نمیتوانی اینجا بنشینی… اگر بگویند همینجا پشت در پدر تو را میزنند، نمیتوانی اینجا بنشینی…
در کربلا حالتِ عجیبی است، مولای دو عالم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وسط میدان بودند، هیچ کسی نمانده بود، تک و تنها… یک مرد… دغدغهی خود را به زبان آوردند… «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟»… دیگر کسی نمانده است که از خیمهها دفاع کند… صدای گریه خانمها بلند شد، غیرت دارند، میبینند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در وسط میدان نگرانِ اینها هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برگشتند، اینها را جمع کردند…
مرحوم مقرّم میگوید که کمر انبیاء برای این جمله شکسته است…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اینها را نگاه کردند، دخترانِ آل ابیطالب، دختران پیغمبر، خردسال… نگاهی به اینها کردند و فرمودند: ای دختران پیغمبر! خودتان را برای بلا محیا کنید، میخواهم برگردم و به میدان بروم، شما هم به خیمهها بروید…
اما آنها که مثل من نیستند، قلت و ان قلت نکردند، کوچک و بزرگ به خیمهها برگشتند… میدانند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در حال رفتن به کجا هستند… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند به خیمهها بروید و حرمت آل پیغمبر را نگه دارید، ما را دشمنشاد نکنید، گریهی ذلیلانه نکنید… رفتند و در خیمهها نشستند، چه حالی داشتند، از خیمهها بیرون نیامدند… تا چه زمانی؟
«فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات»…
تا اینکه صدای اسب را شنیدند… از شکاف خیمه نگاه کردند و دیدند اسب پریشان است… زین واژگون شده است… همه از خیمهها بیرون دویدند… به صورت میزدند… دیگر گفتند کار تمام شده است، به سمت قتلگاه دویدند… اینجا امام زمان ارواحنا فداه میفرمایند: دیدند وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۰ ، صفحه ۵۳۱ (وَ رَوَى اَلْبُخَارِيُّ فِي بَابِ كِتَابَةِ اَلْعِلْمِ مِنْ كِتَابِ اَلْعِلْمِ، عَنْ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ ، عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ: لَمَّا اِشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ [وَ آلِهِ] وَجَعَهُ، قَالَ: اِئْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ. قَالَ عُمَرُ : إِنَّ اَلنَّبِيَّ غَلَبَهُ اَلْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا كِتَابُ اَللَّهِ حَسْبُنَا، فَاخْتَلَفُوا وَ كَثُرَ اَللَّغَطُ ، فَقَالَ: قُومُوا عَنِّي وَ لاَ يَنْبَغِي عِنْدِيَ اَلتَّنَازُعُ، فَخَرَجَ اِبْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: إِنَّ اَلرَّزِيَّةَ كُلَّ اَلرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ [وَ آلِهِ] وَ بَيْنَ كِتَابِهِ .)
[5] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۲۵ (فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ . وَ كَانَ تَوَجَّهَ اَلْحُسَيْنُ إِلَى مَكَّةَ لِثَلاَثٍ مَضَيْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سِتِّينَ مِنَ اَلْهِجْرَةِ .)
[6] خطبه فدکیه
[7] سوره مبارکه نساء ، آیه 64 (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا)
[8] صحیح بخاری، جلد 5، صفحه 20 (حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِيُّ، حَدَّثَنِي أَبِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ المُثَنَّى، عَنْ ثُمَامَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ، كَانَ إِذَا قَحَطُوا اسْتَسْقَى بِالعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ المُطَّلِبِ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَتَسْقِينَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا» قَالَ: فَيُسْقَوْنَ)
[9] حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ، أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عُمَارَةَ بْنَ خُزَيْمَةَ، يُحَدِّثُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ، أَنَّ رَجُلًا ضَرِيرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللهَ أَنْ يُعَافِيَنِي، قَالَ: ” إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَكَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاكَ ، فَهُوَ خَيْرٌ ” . فَقَالَ: ” ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ، فَيُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَيُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ، وَيَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، يَا مُحَمَّدُ، إِنِّي تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ، فَتَقْضِي لِي، اللهُمَّ شَفِّعْهُ فِيَّ “.
[10] کتاب سُليم بن قيس الهلالي ، جلد ۲ ، صفحه ۵۶۹ (قَالَ سُلَيْمٌ وَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كُنْتُ أَمْشِي مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي بَعْضِ طُرُقِ اَلْمَدِينَةِ فَأَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَ لَكَ فِي اَلْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ أَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ أُخْرَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَ لَكَ فِي اَلْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى سَبْعِ حَدَائِقَ أَقُولُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا وَ يَقُولُ لَكَ فِي اَلْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا فَلَمَّا خَلاَ لَهُ اَلطَّرِيقُ اِعْتَنَقَنِي ثُمَّ أَجْهَشَ بَاكِياً وَ قَالَ بِأَبِي اَلْوَحِيدُ اَلشَّهِيدُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ لاَ يُبْدُونَهَا لَكَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِي أَحْقَادُ بَدْرٍ وَ تِرَاتُ أُحُدٍ قُلْتُ فِي سَلاَمَةٍ مِنْ دَيْنِي قَالَ فِي سَلاَمَةٍ مِنْ دِينِكَ فَأَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّ حَيَاتَكَ وَ مَوْتَكَ مَعِي وَ أَنْتَ أَخِي وَ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَنْتَ صَفِيِّي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ اَلْمُؤَدِّي عَنِّي وَ أَنْتَ تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ عِدَاتِي عَنِّي وَ أَنْتَ تُبْرِئُ ذِمَّتِي وَ تُؤَدِّي أَمَانَتِي وَ تُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِي اَلنَّاكِثِينَ مِنْ أُمَّتِي وَ اَلْقَاسِطِينَ وَ اَلْمَارِقِينَ وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِذِ اِسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ فَإِنَّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ اَلْعِجْلِ وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ إِنَّ مُوسَى أَمَرَ هَارُونَ حِينَ اِسْتَخْلَفَهُ عَلَيْهِمْ إِنْ ضَلُّوا فَوَجَدَ أَعْوَاناً أَنْ يُجَاهِدَهُمْ بِهِمْ وَ إِنْ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ يَكُفَّ يَدَهُ وَ يَحْقِنَ دَمَهُ وَ لاَ يُفَرِّقَ بَيْنَهُمْ يَا عَلِيُّ مَا بَعَثَ اَللَّهُ رَسُولاً إِلاَّ وَ أَسْلَمَ مَعَهُ قَوْمٌ طَوْعاً وَ قَوْمٌ آخَرُونَ كَرْهاً فَسَلَّطَ اَللَّهُ اَلَّذِينَ أَسْلَمُوا كَرْهاً عَلَى اَلَّذِينَ أَسْلَمُوا طَوْعاً فَقَتَلُوهُمْ لِيَكُونَ أَعْظَمَ لِأُجُورِهِمْ يَا عَلِيُّ وَ إِنَّهُ مَا اِخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِيِّهَا إِلاَّ ظَهَرَ أَهْلُ بَاطِلِهَا عَلَى أَهْلِ حَقِّهَا وَ إِنَّ اَللَّهَ قَضَى اَلْفُرْقَةَ وَ اَلاِخْتِلاَفَ عَلَى هَذِهِ اَلْأُمَّةِ وَ لَوْ شَاءَ لَجَمَعَهُمْ عَلَى اَلْهُدىٰ حَتَّى لاَ يَخْتَلِفَ اِثْنَانِ مِنْ خَلْقِهِ وَ لاَ يُتَنَازَعَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لاَ يَجْحَدَ اَلْمَفْضُولُ ذَا اَلْفَضْلِ فَضْلَهُ وَ لَوْ شَاءَ عَجَّلَ اَلنَّقِمَةَ فَكَانَ مِنْهُ اَلتَّغْيِيرُ حَتَّى يُكَذَّبَ اَلظَّالِمُ وَ يُعْلَمَ اَلْحَقُّ أَيْنَ مَصِيرُهُ وَ لَكِنْ جَعَلَ اَلدُّنْيَا دَارَ اَلْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ اَلْآخِرَةَ دَارَ اَلْقَرَارِ- لِيَجْزِيَ اَلَّذِينَ أَسٰاؤُا بِمٰا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ اَلَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى فَقُلْتُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلاَئِهِ وَ تَسْلِيماً وَ رِضًى بِقَضَائِهِ .)
[11] المعجم الصغير، جلد 1، صفحه 206 (حَدَّثَنَا طَاهِرُ بْنُ عِيسَى بْنِ قَيْرَسَ المُقْرِي الْمِصْرِيُّ التَّمِيمِيُّ، حَدَّثَنَا أَصْبَغُ بْنُ الْفَرَجِ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ، عَنْ شَبِيبِ بْنِ سَعِيدٍ الْمَكِّيِّ، عَنْ رَوْحِ بْنِ الْقَاسِمِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْخَطْمِيِّ الْمَدَنِيِّ، عَنْ أَبِي أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، عَنْ عَمِّهِ عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ ” أَنَّ رَجُلًا كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي حَاجَةٍ لَهُ , فَكَانَ عُثْمَانُ لَا يَلْتَفِتُ إِلَيْهِ , وَلَا يَنْظُرُ فِي حَاجَتِهِ , فَلَقِيَ عُثْمَانَ بْنَ حَنِيفٍ , فَشَكَا ذَلِكَ إِلَيْهِ , فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ بْنُ حَنِيفٍ: ائْتِ الْمِيضَأَةَ فَتَوَضَّأْ , ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ فِيهِ رَكْعَتَيْنِ , ثُمَّ قُلِ: اللَّهُمَّ , إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّكَ عَزَّ وَجَلَّ فَيَقْضِي لِي حَاجَتِي , وَتَذْكُرُ حَاجَتَكَ , وَرُحْ إِلَيَّ حَتَّى أَرُوحَ مَعَكَ , فَانْطَلَقَ الرَّجُلُ , فَصَنَعَ مَا قَالَ لَهُ عُثْمَانُ , ثُمَّ أَتَى بَابَ عُثْمَانَ , فَجَاءَ الْبَوَّابُ حَتَّى أَخَذَ بِيَدِهِ , فَأَدْخَلَهُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ , فَأَجْلَسَهُ مَعَهُ عَلَى الطِّنْفِسَةِ , وَقَالَ: حَاجَتُكَ؟ فَذَكَرَ حَاجَتَهُ , فَقَضَاهَا لَهُ , ثُمَّ قَالَ لَهُ: مَا ذَكَرْتَ حَاجَتَكَ حَتَّى كَانَتْ هَذِهِ السَّاعَةُ , وَقَالَ: مَا كَانَتْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ , فَأْتِنَا , ثُمَّ إِنَّ الرَّجُلَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ , فَلَقِيَ عُثْمَانَ بْنَ حُنَيْفٍ , فَقَالَ: لَهُ جَزَاكَ اللَّهُ خَيْرًا , مَا كَانَ يَنْظُرُ فِي حَاجَتِي , وَلَا يَلْتَفِتُ إِلَيَّ حَتَّى كَلَّمْتَهُ فِي , فَقَالَ عُثْمَانُ بْنُ حُنَيْفٍ: وَاللَّهِ , مَا كَلَّمْتُهُ وَلَكِنْ شَهِدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَأَتَاهُ ضَرِيرٌ , فَشَكَا عَلَيْهِ ذَهَابَ بَصَرِهِ , فَقَالَ: لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «أَفَتَصْبِرُ؟» , فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ , إِنَّهُ لَيْسَ لِي قَائِدٌ , وَقَدْ شَقَّ عَلَيَّ , فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «§ائْتِ الْمِيضَأَةَ , فَتَوَضَّأْ , ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ , ثُمَّ ادْعُ بِهَذِهِ الدَّعَوَاتِ» قَالَ عُثْمَانُ بْنُ حُنَيْفٍ: فَوَاللَّهِ , مَا تَفَرَّقْنَا وَطَالَ بِنَا الْحَدِيثُ حَتَّى دَخَلَ عَلَيْنَا الرَّجُلُ كَأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ بِهِ ضَرَرٌ قَطُّ ” لَمْ يَرْوِهِ عَنْ رَوْحِ بْنِ الْقَاسِمِ إِلَّا شَبِيبُ بْنُ سَعِيدٍ أَبُو سَعِيدٍ الْمَكِّيُّ وَهُوَ ثِقَةٌ وَهُوَ الَّذِي يُحَدِّثُ عَنِ أَحْمَدَ بْنِ شَبِيبٍ , عَنْ أَبِيهِ , عَنْ يُونُسَ بْنِ يَزِيدَ الْأُبُلِّيِّ , وَقَدْ رَوَى هَذَا الْحَدِيثَ شُعْبَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْخَطْمِيِّ وَاسْمُهُ عُمَيْرُ بْنُ يَزِيدَ , وَهُوَ ثِقَةٌ تَفَرَّدَ بِهِ عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ بْنِ فَارِسِ عْنِ شُعْبَةَ، وَالْحَدِيثُ صَحِيحٌ وَرَوَى هَذَا الْحَدِيثَ عَوْنُ بْنُ عُمَارَةَ , عَنْ رَوْحِ بْنِ الْقَاسِمِ , عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْكَدِرِ , عَنْ جَابِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَهِمَ فِيهِ عَوْنُ بْنُ عُمَارَةَ وَالصَّوَابُ: حَدِيثُ شَبِيبِ بْنِ سَعِيدٍ)
[12] التوحيد ، جلد ۱ ، صفحه ۱۶۴ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِيدِ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي خُطْبَتِهِ: أَنَا اَلْهَادِي وَ أَنَا اَلْمُهْتَدِي وَ أَنَا أَبُو اَلْيَتَامَى وَ اَلْمَسَاكِينِ وَ زَوْجُ اَلْأَرَامِلِ وَ أَنَا مَلْجَأُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَأْمَنُ كُلِّ خَائِفٍ وَ أَنَا قَائِدُ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ أَنَا حَبْلُ اَللَّهِ اَلْمَتِينُ وَ أَنَا عُرْوَةُ اَللَّهِ اَلْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ اَلتَّقْوَى وَ أَنَا عَيْنُ اَللَّهِ وَ لِسَانُهُ اَلصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اَللَّهِ اَلَّذِي يَقُولُ أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يٰا حَسْرَتىٰ عَلىٰ مٰا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اَللّٰهِ وَ أَنَا يَدُ اَللَّهِ اَلْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا بَابُ حِطَّةٍ مَنْ عَرَفَنِي وَ عَرَفَ حَقِّي فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ لِأَنِّي وَصِيُّ نَبِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ لاَ يُنْكِرُ هَذَا إِلاَّ رَادٌّ عَلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ .)
[13] نهج البلاغه، حکمت 77
[14] سوره مبارکه انسان، آیه 21 (عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)