سیر تکوّن عقاید شیعه – جلسه چهارم

22

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی بامداد روز چهار شنبه مورخ 17 فروردین 1401 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به سخنرانی در ادامه ی موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

برای دریافت فیلم این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

امروز شهادت یکی از سربازان امام زمان ارواحنا فداه در حریم سلطان اولیاء حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه موجب غبطه‌ی ما شد، خدایا! عاقبت ما را هم ختم به شهادت در محضر امام معصوم مقدّر بفرما.

سلامتی بازماندگان و تسلّی دل عزیزان بازمانده‌ی از این شهیدان صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مروری بر جلسات گذشته

به محضر مبارک شما عرض کردیم که به اقتضای جلسه که ما به صبر شما طمع کردیم که قدری کمتر به جذابیت بپردازیم و بیشتر به محتوا توجّه کنیم، ولی با این حال بالاخره اقتضای جلسه‌ی عمومی پُرجمعیت این است که ما بایستی در یک حد وسط حرکت کنیم.

موضوع بحث‌های ما تاریخ اندیشه امامیّه، یا سیر تکوّن عقاید است، بحث اعتقادی است منتها ما باید سیر تکوّن، شیوه‌ی تبلیغ، یا اینکه چه چالش‌های اعتقادی باعث شد که مباحثی مطرح بشود و باورهایی مشخص بشود می‌پردازیم.

اولین چالش در میان مسلمین، در میان کسانی که شهادت‌گو بودند، مدّعی بودند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بعنوان پیغمبر و نبی خدا قبول داشتند، حال یا راست می‌گفتند یا منافق بودند، یعنی جامعه اسلامی؛ اولین افتراق و تفاوت و نگاه اعتقادی که مردم را دو دسته کرد خود وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، که این پیغمبر چگونه است؟ آیا عصمت دارد یا نه؟

یکی از کتاب‌های بسیار مهمّی که در این زمینه نوشته شده است این کتاب «تنزیه الأنبیاء و الأئمه» عالم برجسته جهان تشیّع سیّد مرتضی علم الهدی رضوان الله تعالی علیه است که بیش از هزار سال است که از دنیا رفته است.

آنجا ایشان عبارتی دارند، اصلاً این کتاب را برای دفاع از عصمت انبیاء نوشته است، جلسه گذشته عرض کردیم مسئله درواقع بر سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اینکه شما چه نگاهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارید نگاه به جانشین را می‌سازد، اگر نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این باشد که این یک منسب اجتماعی است، قریش دیگر نمی‌خواهد زیر بار چیز دیگری برود، یک رانت و تفاخر است، یا امثال این‌ها… اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در این سطح ببینید، خلیفه‌ی این پیغمبر می‌تواند یزید ملعون هم باشد.

ابن تیمیّه می‌گوید در زمان یزید جهان اسلام سراسر عزّت بود!

اصلاً اختلاف بر سر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست، جلوتر عرض می‌کنیم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌توانستند توسّط منافقان زده بشوند، در حالی که منافقان شهادتین بگویند! چون منافق نمی‌توانست بر علیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دشنام بدهد، می‌توانست پشت سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حرف بزند و بگوید ناکارآمد و حواس‌پرت است ولی نمی‌توانست دشنام بدهد، دشنام را می‌توانست به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بدهد.

برای همین هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه علامت ایمان است و بغض امیرالمؤمنین صلوات الله علیه علامت نفاق است، چون حبّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علامت اسلام است و بغض پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علامت کفر. یعنی مرز بیرونی است، تکلیف مسلمان با غیرمسلمان مشخص می‌شود، اما اگر کسی به دروغ شهادتین گفت چه؟ اینجا باید نگاه کنیم که نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چگونه است.

یعنی کسانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را معصوم مطلق می‌دانند با اوصاف دیگر، شما می‌بینید فِرَقِ مختلف غربال می‌شوند و در نهایت مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌ماند. آن‌ها قائل هستند که جانشینِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که معصوم است که علم دارد و… یعنی گیر روی موضوع امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست.

اینکه آیا پیغمبر گناه کبیره دارد یا نه، جلسه گذشته عرض کردیم که اصحاب حدیث آقایان متفاوت از مابقی هستند، عرض کردیم در این موضوع ما مثلاً با فخر رازی اختلاف کمتری نسبت به اهل حدیث داریم.

سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه در صفحه 78 این کتاب می‌گوید «ظن انها تقتضي وقوع كبيرة أو صغيرة من الانبياء»، عدّه‌ای قائل به کبیره برای انبیاء هستند! چه کسانی؟ «جوز اصحاب الحديث والحشوية على الانبياء الكبائر»، اصحاب حدیث قائل به گناه کبیره برای انبیاء هستند!

اصحاب حدیث چه کسانی هستند؟ هم می‌توانید مطالعه بفرمایید و هم شاید اگر ما طمع کردیم که حوصله دارید و کمی جلوتر رفتیم بحث آن را باز کردیم.

اختلاف بر سرِ آن کسی است که إخبار عن الله می‌کند

درواقع موضوع انبیاء است نه حتّی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم موضوع واسطه‌ی بین خلق و رَبّ است، حجّت الله علی الخلق است، آن کسی که إخبار عن الله می‌کند، این موضوع دعوا و اختلاف است.

إخبار عن الله یعنی چه؟ یعنی اگر من بگویم برای نماز خواندن باید اینطور نماز بخوانی یا برای روزه گرفتن باید اینطور روزه بگیری، می‌گویید: ببخشید! من مقلّد آن آیت الله العظمی بزرگوار هستم، نظر ایشان چیست؟

اگر من نظر خودم را بگویم می‌گویید شما نظرتان را برای خودتان نگه دارید، من مقلّد آن آقا هستم و نظر شما به درد ما نمی‌خورد، حداکثر برای خودت محترم است.

یعنی اگر من بخواهم حکم شرعی فعل شما را مشخص کنم نباید بگویم پیغمبر فرمود، شما می‌گویید ما که مقلّد تو نیستیم، مرجع من این آقاست.

نزد مرجع می‌روی، می‌پرسی که این حکم شرعی را از کجا آورده‌اید؟ نمی‌گوید به نظر من اینطور است، می‌گوید فهم من از این روایت یا از این آیه بود.

مرجع شما نمی‌تواند بگوید خدا فرموده است، و شما حتّی اگر باسواد باشید بگویید کجا؟ او هم بگوید: تو چکار داری؟ خدا فرموده است!  می‌گوییم: آقای مرجع! درست است که شما هرچه بگویید من عمل می‌کنم، اگر حکم به حرمت توتون و تنباکو بدهید هم روی چشم خود می‌گذارم، چون می‌دانم این حرف را از ادلّه می‌زنید، اما اگر بگویید خودم خواستم قبول نیست.

تفاوت مرجع با امام، تفاوت مرجع با نبی این است که کسی نمی‌تواند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگوید که از کدام کتاب می‌گویید؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید «قال الله»، لذا از خدا خبر می‌دهد، إخبار عن الله کارِ معصوم است، إخبار عن الله کار آن واسطه‌ی بین رَبّ و خلق است، نبی، امام، اصلاً دعوا بر سر این است.

لذا شما می‌بینید که اگر اختلاف بر سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، همان‌ها بر سر همه‌ی انبیاء است که جلوتر عرض می‌کنیم.

اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بجای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیایند و در مقام آن حجّت بین خلق و رَب قرار بگیرد، دیگر دعوا بر سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است!

منافق به دنبال این است که تقدّس را بزند

یعنی اشتباه نکنید، دعوا بر سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست، دعوا بر سرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم به این معنا که گفتم نیست.

چرا؟ چون این دو گروه که از یکدیگر جدا می‌شوند، آن گروهی که به دنبال این است تقدّس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بزند سه لایه دارند، بدنه‌ی پایین آن شل دین‌ها هستند، بنده‌ی وسط «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»[4] هستند، بدنه‌ی بالا هم رأس النفاق است، رأس نفاق به دنبال این است که بزند، کجا را بزند؟ اگر من را بزند به چه درد می‌خورد؟ اگر چند سرباز را بزند که فایده‌ای ندارد، باید رأس را بزند که کار تمام بشود، لذا آنجا را می‌زند.

او به دنبال این است که تقدّس را بشکند، چند سال قبل ما بیش از بیست جلسه راجع به نفاق و خطرناک‌تر از نفاق صحبت کرده‌ایم، آنجا مفصل راجع به اینکه چگونه به دنبال این است که تقدّس را بزند گفتگو کرده‌ام و الآن قصد تکرار آن‌ها را ندارم.

وقتی فهمی از رسول الله نداری!

فقط یک نمونه بگویم که شما ببینید، این کتاب صحیح بخاری است، این چاپ که در دست من است جدیدترین تحقیق است، این کتاب با این تحقیق هم خیلی کمیاب است.

«سهل بن حنیف» می‌گوید، «حبیب بن ابی ثابت» می‌گوید: «كُنَّا بِصِفِّينَ»،[5] دیدیم که در صفین یک نفر گفت: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ؟»، در ماجرای صفین چه شد؟ آمدند و مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار گرفتند و گفتند تو را مجبور کردند که حکمیت را بپذیری و برای همین تو کافر شده‌ای (نعوذبالله).

سهل بن حنیف گفت: «اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ»

سهل بن حنیف خیلی باکلاس است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حداقل پنج مرتبه بر او نماز میّت خوانده‌اند و هر مرتبه آنقدر گریه می‌کردند که از محاسن حضرت اشک می‌چکید.

سهل بن حنیف گفت: «اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ» خودتان را متّهم کنید، چرا مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که حقیقت قرآن است ایستاده‌اید؟ می‌خواهید به چه کسی یاد بدهید؟ «فَلَقَدْ رَأَيْتُنَا يَوْمَ الحُدَيْبِيَةِ» آن روزی که صلح حدیبیه بین مسلمین و کفّار شد ما بودیم، «يَعْنِي الصُّلْحَ الَّذِي كَانَ بَيْنَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالمُشْرِكِينَ»، «وَلَوْ نَرَى قِتَالًا لَقَاتَلْنَا» اگر می‌خواستیم می‌جنگیدیم، آنجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دلایلی آتش‌بس کردند، «فَجَاءَ عُمَرُ فَقَالَ» عمر نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: «أَلَسْنَا عَلَى الحَقِّ وَهُمْ عَلَى البَاطِلِ؟» مگر ما حق نیستیم و آن‌ها باطل؟ «أَلَيْسَ قَتْلاَنَا فِي الجَنَّةِ، وَقَتْلاَهُمْ فِي النَّارِ؟» مگر اگر ما بمیریم به بهشت نمی‌رویم و آن‌ها به جهنّم می‌روند؟ حضرت فرمودند: بله! گفت: «فَفِيمَ نُعْطِي الدَّنِيَّةَ فِي دِينِنَا وَنَرْجِعُ» پس برای چه باید این ذلّت را بپذیریم و حج نرفته به مدینه برگردیم؟ «وَلَمَّا يَحْكُمِ اللَّهُ بَيْنَنَا» چرا نجنگیم که خدا بین ما حکم کند؟

یعنی من این صلح حدیبیه را قبول ندارم!

در روایات دیگر هست که اصلاً چه فتحی صورت گرفته است؟ این ذلّت است! هم کار تو ذلّت است و هم آیه چرا از فتح مبین گفته است؟

اگر روی حرف‌های گذشته برگردید کاملاً مشخص است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «يَا ابْنَ الخَطَّابِ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَلَنْ يُضَيِّعَنِي اللَّهُ أَبَدًا» من رسول الله هستم! می‌گویم این آیات وحی است، شما می‌گویید مسلمان هستید، باور کرده‌اید، حال که من می‌گویم آتش‌بس، تو می‌گویی ذلّت است؟ آیا تو باید عزّت و ذلّت را تعیین کنی یا من؟ اگر قرار بود تو همه چیز را بفهمی که به دنبال زندگی خودت می‌رفتی و به پیغمبر نیاز نداشتی. : «يَا ابْنَ الخَطَّابِ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَلَنْ يُضَيِّعَنِي اللَّهُ أَبَدًا» خدای متعال که مرا ضایع نمی‌کند، در حال عمل به حکم خدای متعال هستم.

این صحیح بخاری است! نگاه او چیست؟ من فعلاً به باطن او کار ندارم، بروز این عمل این است که من شما را دائماً در درستی و ثواب قبول ندارم، همه‌ی کارهای شما را عزّت نمی‌بینم! چون پاسخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این است که من رسول الله هستم. یعنی درواقع تو معنای رسول الله را نفهمیده‌ای.

در جای دیگری در همین کتاب است که آمد و گفت: یا رسول الله! من بعد از خودم شما را بیش از همه دوست دارم.

«النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»،[6] وقتی یک نفر را رسول الله می‌دانی که او را بر همه چیز و همه کس باطناً و ظاهراً مقدّم بداری.

کسی که بعد از خودش پیغمبر را از همه مقدّم بداند، اگر جنگ و خطر پیش بیاید جان خودش را حفظ می‌کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پاسخ دادند، اما مگر او قبول کرد؟ «فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا» عمر با خشم برگشت، یعنی این کار را ذلّت می‌دید! با اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم توضیح داد «فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا فَلَمْ يَصْبِرْ» نمی‌توانست کتمان کند، «حَتَّى جَاءَ أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ: يَا أَبَا بَكْرٍ أَلَسْنَا عَلَى الحَقِّ وَهُمْ عَلَى البَاطِلِ؟»، مگر ما حق نیستیم و آن‌ها باطل؟

یعنی توجّه کنید که دوباره همان سؤال را پرسید! یعنی با کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قانع نشد! این یک نگاه است، حال اینکه آیا او باطناً ایمان دارد یا ندارد اصلاً موضوع بحث من نیست، این یک نگاه است که حتّی اگر شک داشته باشم و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بپرسم و پاسخ بدهد هم باز من قبول نمی‌کنم!

بالاخره این روایت در صحیح بخاری است، ریشه‌ی مطلب برای فضای جامعه بنی امیّه است، در دوره اوایل بنی عباس نوشته شده است. حضرت شیخ چه استدلالی کرد؟ گفت: «إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَنْ يُضَيِّعَهُ اللَّهُ أَبَدًا».

راوی خواسته است که حداقل یک نفر را… عین حرف‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را تکرار کرد.

ما فعلاً حرفی نداریم، پس دو نگاه است، فعلاً که قرار نیست ما حزب یک و حزب دو کنیم و به افراد حزب یک کارت شناسایی بدهیم، دادگاهشان دست خدای متعال است، اما همین روایت نشان می‌دهد که همین دو نفر در این موضوع، طبق ادّعا دو نظر دارند.

جالب است که هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در این روایت می‌فرماید که این اشکال تو یعنی رسول الله را نفهمیده‌ای، هم ادّعایشان این است که (اگر دستکاری نکرده باشند که کرده‌اند) آن دیگری هم می‌گوید رسول خداست و خدا رسول خود را ضایع نمی‌کند.

وقتی شایستگی‌های لازم را ندارند

ما به خدمت شما عرض کردیم که چون نگاه دوم شایستگی‌های لازم را ندارد، شجاعت آنچنانی، پایداری آنچنانی، استقامت آنچنانی، علم آنچنانی، عبادت آنچنانی، زهد آنچنانی، ادب آنچنانی ندارد، در همان صحیح بخاری ذیل آیات سوره مبارکه حجرات ببینید، همین دو نفر جلوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داد بیداد کردند که آیه نازل شد «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ»،[7] این‌ها اعمالشان قابل قیاس با کسانی که رقیب خود می‌دیدند نبود، با ابوذر و مقداد و سلمان و سهل بن حنیف هم قابل قیاس نبودند، چه برسد به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه!

لذا کاری کردند، آن کار این بود که ما می‌آییم و عنوان‌بندی می‌کنیم، می‌گوییم بهترین مردم قرن یکی‌ها هستند… البته منظور از قرن یک دوره و یک نسل است… «اصحاب»، کسانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده‌اند… راجع به اصحاب اگر حوصله داشتیم مفصل عرض خواهم کرد که بخواهم در مورد آن حرف نو بزنم، حال اصحاب چه کسانی هستند، آیا اصحاب آن‌هایی هستند که جلسه گذشته اوصافی از آن‌ها را عرض کردیم؟ پایدار و مستقیم و بااستقامت و اشداء علی الکافر و رحماء بینهم هستند؟ یا کسانی که فقط شهادتین گفته‌اند؟

واضح است که ممکن است بین شهادتین‌گویان منافق باشد، رده‌بندی داشته باشند.

آیا الآن هر کسی که هیئتی است نمازشب خوان هم هست؟ آیا هر کسی که هیئتی است حتماً حلال‌خور هم هست؟ آیا هر کسی که هیئتی است به همسر خود ظلم نمی‌کند؟ هیئتی داریم که مابقی اوصاف او هم بیست است اما یک نفر هم مانند من در همه‌ی موارد رفوزه است، یک کار او خوب است و آن هم این است که در مجلس توسّل شرکت می‌کند.

این‌ها چون شایستگی نداشتند عنوان را بُلد کردند، لذا گفتند اگر کسی صحابه باشد دیگر از پل گذشته است و نباید راجع به او صحبت کرد.

بنابراین از روز اول فحشی به گروه اول می‌دادند و آن هم این بود که می‌گفتند… گفته‌اند این‌ها را ابوحنیفه گفته است، «اصل عقیدة الشیعه تضلیل الصحابه»، اصل عقیده شیعه این است که صحابه گمراه هستند، «والرافضه یقولون بالتکفیرهم» رافضیان اصلاً قائل به کفر صحابه هستند.

اگر کسی صاحب اوصافی که قرآن کریم فرموده است و از این اوصاف بیرون نیامده است، یعنی «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»،[8] اگر کسی بگوید آدم‌هایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده‌اند و این صفات را داشته‌اند و با این صفات از دنیا رفته‌اند را قبول ندارم، من می‌گویم علیه لعنت الله والملائکه أجمعین. این شخص کافر است.

شیعه و رافضه چه زمانی این حرف را زده‌اند؟

چون نگاه گروه اول این بود که صحابه اگر قیمت دارد به اوصاف خود قیمت دارد و رده‌بندی هم دارند، نه اینکه چون به هیئت آمد، چون گفت من صحابی هستم، چون به جمهوری اسلامی رأی داد، چون در حزب فلان بود، نه! یعنی عنوان فایده‌ای ندارد.

پس اولاً هیچ کسی از بزرگان شیعه چنین حرفی نزده است، چرا این‌ها می‌گویند «تضلیل صحابه»؟ برای اینکه با آن نگاهی که آن‌ها صحابی می‌دانند، ما خیلی از آن‌ها را گمراه می‌دانیم. قرآن کریم هم گمراه می‌داند، قرآن کریم می‌گوید گناه کرده‌اند، قرآن کریم می‌گوید منافق هستند، نه اینکه همه‌ی صحابه منافق هستند، بین این گروهی که شهادتین گفته‌اند شل‌دین و فی قلوبهم مرض هست، منافق هست، متوسط الحال هست، مؤمن هست، سلمان فارسی هست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست، رده‌بندی دارد، ولی ما نسبت به نگاه دوم… بسیاری از این آدم‌ها جزو مؤمنان نیستند، ما این‌ها را قبول نداریم. می‌گوید: اصل در تشیّع تضلیل است، بله! ما آن معنایی که شما از صحابه می‌دانید را، چون صحابه نمی‌دانیم، بسیاری از مصادیق آن را گمراه و منافق و بدعت‌گر و فاسق و فاجر می‌دانیم، نه هر کسی که آن اوصاف قرآنی را داشت، هر کسی که آن اوصاف قرآنی را داشت، پدر و مادر و فرزندان و همسر و خودم و کس و کارم فدای او باد.

ما تضلیل صحابه نداریم، ما تعریف تو را از صحابه قبول نداریم.

از آن طرف اگر به ما می‌گویند به سراغ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برو، برای این نیست که بگویند علی بن ابیطالبی هست که هر کاری دوست دارد کند و ما هم این را قبول می‌کنیم. نه! ما آن علی بن ابیطالب را قبول داریم که ویژگی‌هایی دارد.

برخی ویژگی‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

بعضی از ویژگی‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از هزاران هزار روایت را با ذکر یک صلوات بشنوید: اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

اگر بعضی از جلسات می‌بینید که ما از بحث بیرون می‌زنیم و ناگهان فضیلت می‌گوییم، اینجا دلیل دارد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «عَلِيٌّ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ كَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِي الْأَرْضِ»،[9] امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ملأ أعلی مانند خورشید می‌درخشد، یعنی متمایز از بقیه هستند، بقیه به نور او می‌بینند.

الآن در دنیا اگر خورشید در روز نباشد شما هیچ کجا را نمی‌بینید.

«وَفِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا كَالْقَمَرِ بِاللَّيْلِ فِي الْأَرْضِ» شب چهارده ماه وقتی وسط بیابان هستی، چطور ماه متمایز است؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم در علوّ و هم در نور و هم در تفاوت و هم در نوربخشی متمایز هستند.

«أَعْطَى اللهُ عَلِيًّا مِنَ الْفَضْلِ جُزْءًا» خدای متعال به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فضائلی داد که «لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ» اگر بخواهند یکی از آن‌ها را به همه‌ی اهل ایمان اعم از مسلمان و غیرمسلمان بدهند، برای همه کافی است که همه صاحب فضیلت بشوند.

«وَأَعْطَاهُ اللهُ مِنَ الْفَهْمِ لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ»، ما با یک علی بن ابیطالب کار نداریم که به زور بگوییم چون آن‌ها فلان می‌گویند ما هم این را بگوییم، ما با کسی کار داریم که برتری او، فضائل او، علم او، برکت او، عبادت او با هیچ کسی قابل قیاس نیست، «وَأَعْطَاهُ اللهُ مِنَ الْفَهْمِ لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ»، خدای متعال به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فهمی داد که آن فهم را به همه‌ی اهل زمین تقسیم کنیم همه عالم می‌شوند.

«شَبَّهْتُ لِينَهُ بِلِينِ لُوطٍ، وَخُلُقَهُ بِخُلُقِ يَحْيَى، وَزُهْدَهُ بِزُهْدِ أَيُّوبَ، وَسَخَاءَهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِيمَ، وَبَهْجَتَهُ بِبَهْجَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ، وَقُوَّتَهُ بِقُوَّةِ دَاوُدَ»، اگر می‌خواهی اخلاق همه‌ی انبیاء را ببینی بیا و اینجا را ببین، خوش‌اخلاقی حضرت لوط علی نبیّنا و آله و علیه السلام، نرمیِ او، اخلاق حضرت یحیی علی نبیّنا و آله و علیه السلام، زهد حضرت ایّوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام، سخای حضرت ابراهیم علیه السلام، بهجت حضرت سلیمان علیه السلام، قوّت حضرت داوود علی نبیّنا و آله و علیه السلام…

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درِ خیبر را کَندند فرمودند: «وَ اَللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ»،[10] این برای ایمان است که روح می‌کشد.

«لَهُ اسْمٌ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ فِي الجَنَّةِ»، در بهشت هر کجا پرده‌ای برای تزئین زده‌اند، روی آن «علی» نوشته است!

آن کسی که همه‌ی انبیاء گذشته به او بشارت داده‌اند، قرآن کریم می‌گوید: «مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ»،[11] هر پیغمبری آمد بشارت می‌داد که بعد از من یک کسی می‌آید که نام او مثلاً «احمد» است، آن کسی که همه‌ی انبیاء به یاران خاص خودشان می‌گفتند که دعا کنید که یا در دنیا و یا تحت شفاعت او در قیامت زیر پرچم او (یعنی رسول خاتم) بروید… آن کسی که همه‌ی عالم به او بشارت داد فرمود: «بَشَّرَنِي بِهِ رَبِّي»[12] من از علی به شما بشارت می‌دهم، «وَ كَانَتْ لَهُ اَلْبِشَارَةُ عِنْدِي» من آمده‌ام، من بشیر و نذیر هستم، آمده‌ام بگویم به سراغ او بروید.

کجا گفته‌اند فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اندازه دارد که شما برای آن اندازه تعیین می‌کنید؟

اگر دیوانه‌ای پیدا کردید که گفت فضائل بگو و تبعیّت نکن، به او انتقاد کنید. اما کسی که فضیلت می‌گوید نمی‌گوید تبعیّت نکن که این‌ها را مقابل یکدیگر قرار بدهیم.

یک روایت پیدا کنید که بگوید فضیلت تا اینجا کافی است، چون فضیلت‌گویی باعثِ حب می‌شود و حب عملِ قلبیِ راجح است، اصلاً انتها ندارد، و اتفاقاً کسی که محب است، علامت حبّ او تبعیّت است، «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي»،[13] چرا می‌خواهی جلوی این را بگیری که می‌گویی کافی است.

«وَ كَانَتْ لَهُ اَلْبِشَارَةُ عِنْدِي عَلِيٌّ مَحْمُودٌ عِنْدَ اَلْحَقِّ»، خدا بشارت‌گوی اوست، خدا فضیلت‌گوی اوست.

امام هادی علیه السلام در آن زیارت غدیریه عظیم الشأن که انسان باید حداقل یک مرتبه در طول عمر خود آن را کامل بخواند که امام هادی علیه السلام مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده است، بعد از سی صفحه می‌فرمایند: «وَ فِي مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَى لَكَ غِنًى عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِينَ»، خدای متعال تو را مدح کرده است، من چه بگویم؟

«عَلِيٌّ مَحْمُودٌ عِنْدَ اَلْحَقِّ مُزَكًّى عِنْدَ اَلْمَلاَئِكَةِ»، مهم نیست که معاویه و فلانی بگویند خوب است یا بد است، ملائکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خوب و پاکیزه می‌دانند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیان می‌فرمایند: «خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي وَ ظَاهِرَتِي وَ مِصْبَاحِي وَ جُنَّتِي وَ رَفِيقِي آنَسَنِي بِهِ رَبِّي» کس و کار من است، چراغ من است، سپر من است، رفیق من است، من در معراج وقتی کسی نبود با من همراهی کند، جبرئیل هم نتوانست قدم بزند، متوقف شد…

سوال کرد: خدای متعال در معراج با چه صدایی با شما سخن گفت؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: خدای متعال با صدای علی با من سخن گفت…

از خدای متعال پرسیدم چرا با صدای علی با من سخن گفتی؟ فرمود: برای اینکه در دل تو اگر با صدای علی سخن بگویم آرامش پیدا می‌شود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه علامت ایمان هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: «أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایذکُرُنی مُؤمنٌ الا استَعبَرَ»، اینکه وقتی نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آید حال من خراب می‌شود، این عشقی که شما به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارید، این ارث شما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اگر خدای متعال بخواهد به من آرامش بدهد با علی به من آرامش می‌دهد.

«فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لَا يَقْبِضَهُ قَبْلِي» گفتم: خدایا! من نمی‌توانم از علی دل بِکَنَم، علی قبل از من از دنیا نرود، من نمی‌توانم داغ علی را ببینم.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که مستجاب الدعوه هستند این همه آرزوی شهادت در رکاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کردند، دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معارض شد وگرنه دعای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مستجاب می‌شد.

بعد از احد که بدن پاره پاره شد بیهوش شده بود، چشم‌های مبارک خود را باز کردند و دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حال گریه کردن هستند، شروع کردند به گریه کردن، اینطور عرضه داشتند: یا رسول الله! بدن من پاره پاره شد که شما گریه نکنید… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! در حال دیدن زخم‌های تو هستم…

یا رسول الله! باید زخم‌های دل را می‌دیدی، آن‌ها التیام نمی‌شود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صدا زدند: «أمّا حُزني فَسَرمَدٌ»[14] این جگر دیگر خنک نخواهد شد…

زخم‌های احد بسته شد، بخیه زدند، بستند، زخم‌های احد، زخم شمشیر بسته شد، اما اواخر عمر شریف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کسی به محضرشان آمد و عرض کرد: یا علی! محاسن شما سفید شده است، چرا خضاب نمی‌کنید؟ حضرت فرمودند: چون ما هنوز عزاداریم…

ما وحدت را می‌فهمیم، صد مرتبه راجع به وحدت و اهمیت وحدت و اصول بودن و اصل بودنِ وحدت گفته‌ایم، کسی که به دنبال تفرّق جامعه اسلامی باشد مسلمان نیست، اما اینکه بگویند در دل خودتان بعضی چیزها را…

هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از ما توقع دارند و هم اگر کسی ایمان داشته باشد نمی‌تواند فراموش کند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ»،[15] مؤمن می‌سوزد تا بمیرد، مؤمن می‌سوزد وای بحال آن کسی که بوده است و دیده است…

«فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لَا يَقْبِضَهُ قَبْلِي» خدایا! علی قبل از من از دنیا نرود، «سَأَلْتُهُ أَنْ يَقْبِضَهُ شَهِيداً» ولی از خدای متعال خواسته‌ام که علی را شهید کند، چون علی در شهادت می‌سوزد، «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً فَقَدْ تَوَلَّانِي حُبُّ عَلِيٍّ نِعْمَةٌ وَ اتِّبَاعُهُ فَضِيلَةٌ دَانَ بِهِ الْمَلَائِكَةُ» این حبّ علی دین ملائکه است، «حَفَّتْ بِهِ الْجِنُّ الصَّالِحُونَ لَمْ يَمْشِ عَلَى الْأَرْضِ مَاشٍ بَعْدِي إِلَّا كَانَ هُوَ أَكْرَمَ مِنْهُ» کسی روی زمین راه نمی‌رود الا اینکه علی از او برتر است، «عِزّاً وَ فَخْراً وَ مِنْهَاجاً».

«حَمَلَتْهُ الْأَرْضُ فَأَكْرَمَتْهُ» وقتی علی روی زمین راه می‌رود زمین افتخار می‌کند، «لَمْ يَخْرُجْ مِنْ بِطْنِ أُنْثَى بَعْدِي أَحَدٌ كَانَ أَكْرَمَ خُرُوجاً مِنْهُ» زنان عقیم از اینکه مثل او را بیاورند.

«وَ لَوْ أُوحِيَ إِلَى أَحَدٍ بَعْدِي لَأُوحِيَ إِلَيْهِ»،[16] اگر قرار بود پیغمبری ادامه پیدا کند او پیغمبر بعد بود، «فَزَيَّنَ اَللَّهُ بِهِ اَلْمَحَافِلَ» خدای متعال به برکت او محفل‌ها را زینت می‌دهد، «أَكْرَمَ بِهِ اَلْعَسَاكِرَ» هر لشگری که در آن علی باشد لشگرِ فتح و ظفر است، «أَخْصَبَ بِهِ اَلْبِلاَدَ» شهری که به او ایمان داشته باشد در آن برکت است، «أَعَزَّ بِهِ اَلْأَجْنَادَ» سپاهیانی که با علی باشند عزّت دارند… در تاریخ هست که مسیحیان یا ملوک غیرشیعه هم در قرن 6 و 7 روی شمشیرهای خود «یا علی» می‌نوشتند…

اگر فرموده‌اند که حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایمان است و بغض امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفاق است برای اوصاف و عصمت و عبادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

 من امشب نیّت کردم این مطالب را به نیابت از امام سجّاد علیه السلام بگویم. با اینکه نیابت از کسی که طهر طاهر مطهّر محض است بی‌ادبی است، اما آن بزرگواران از کَرَمشان اجازه داده‌اند.

آمدند و جنگدند، در میان جنگ عدّه‌ای افتادند و عدّه‌ای فرار کردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستادند، جبرئیل نازل شد و گفت: «إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ اَلْمُوَاسَاةُ مِنْ عَلِيٍّ»،[17] از این علی عجیب است که یک تنه مقابل یک لشگر ایستاده است…

جمعیت حمله کننده به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی زیاد بودند، یک پیغمبر بود که آسیب دیده بودند و سنگ به پیشانی مقدّس ایشان اصابت کرده بود و یک امیرالمؤمنین!

یک نفر چطور می‌تواند در برابر این جمعیت مقابله کند؟ آن هم جایی که نمی‌تواند آزادانه حرکت کند و باید در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد.

حمله کردند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حمله کرد، جبرئیل آمد و گفت: «يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ اَلْمُوَاسَاةُ مِنْ عَلِيٍّ»، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ».

آن‌هایی که فرار می‌کنند می‌خواهند جانشان را نجات بدهند، علی هم ایستاده است که جان خود را نجات بدهد، چون علی نفسِ من است، این طبیعی است، جنسِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با آن‌ها تفاوت دارد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: علی جان! آیا تو نمی‌خواهی بروی؟… این‌ها برای این است که ما بفهمیم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: مگر من هم کافر هستم؟ من جان خودم را رها کنم و به کجا بروم؟ من نفس خودم را رها کنم و به کجا بروم؟ من نمی‌توانم شما را رها کنم.

تا به اینجا رسید که جبرئیل در احد آمد و عرض کرد: «لَقَد عَجِبَتِ المَلائِکةُ وعَجِبنا مَعَهُم مِن حُسنِ مُواساةِ عَلِی لَک بِنَفسِهِ!»[18] ملائکه تعجّب کرده‌اند…

تعجّب یعنی چه؟ شما چه زمانی تعجّب می‌کنید؟ شما توقع دارید من چیزی بگویم، اگر من شوخی کنم و چیز دیگری بگویم که برای شما غیرمنتظره باشد فکاهی می‌شود، اگر غیرمنتظره باشد شما تعجّب می‌کنید.

ملائکه که جهل ندارند که تعجّب کند، زیر و رو کردن زمین که برای ملائکه کاری ندارد، خدا می‌داند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه کرده‌اند که ملائکه به شگفتی آمده‌اند.

هر فعل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حیرت انگیز است، سجده‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حیرت انگیز است، ضربه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روز خندق حیرت انگیز است، زهد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حیرت انگیز است، سخاوت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حیرت انگیز است.

این است که گفته است به سراغ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بروید، نه اینکه مانند دیگران به او گارانتی بدهند و بگویند هرطور که شده است قبول کنید…

ملائکه تعجّب کردند، در زیارت حضرت داریم، این عبارت را زیاد داریم، «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَنْ عَجِبَتْ مِنْ حَمَلاَتِهِ فِي الْوَغَى مَلاَئِكَةُ السَّمَاوَاتِ»، ای کسی که وقتی در نبردها حمله می‌کردی ملائکه هم مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای تو رجز می‌خواندند.

اگر جلسه گذشته عرض کردیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شمشیر می‌زدند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رجز می‌خواندند، جبرئیل هم از حیرت خود در عرش «لاَ فَتَى إِلاَّ عَلِيٌّ لاَ سَيْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ»[19] می‌گفت.

الحمدلله الذی هَدَنا لِهَذَا

ما چگونه شکرِ این منّت را بجا بیاوریم که به ما حبّ کسی را توصیه کرده‌اند که اگر کسی ایراد فنی و ژنتیکی نداشته باشد نمی‌تواند او را دوست نداشته باشد.

بولس سلامه مسیحی می‌گوید: من به هر کجا که می‌روم می‌گویند این مسیحی شیعه‌ی علی است! من تو را دوست دارم.

روضه و توسّل به امام سجّاد علیه السلام

امام سجّاد صلوات الله علیه امام هستند، عالم هستند، حکیم هستند، معصوم هستند. بهترین کار را در هر موقعیت انتخاب می‌کنند.

کسی مانند کاشانی به اندازه‌ی سلیقه و سوادِ نداشته‌اش و دسترسی‌اش به منابع و حافظه‌ی خراب خودش چیزی می‌گوید.

منبرِ امام زمان ارواحنا فداه که مانند من نیست، بهترین کلام… «کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَی وَ فِعلِکَم الخَیر»[20] هستند، ما اگر او را امام می‌دانیم برای این است که همه چیزِ امام زمان ارواحنا فداه بهترین است، «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه»، اگر قرار بود خیر دست کس دیگری باشد که با تو کاری نداشتیم، چون همه چیز دست توست با تو کار داریم.

امام سجّاد صلوات الله علیه که حکیم و معصوم و عالم هستند، در یک موقعیت حساس، نه در خانه‌ی خود، نه در منبری که همه عاشق هستند، جایی که بخاطر اینکه نگاه به سمت ناموس خداست باید کلام را کوتاه کند، چون در مجلسی قرار دارند که ناموس خدا با لباس دون شأن است…

اینجا قاعده این است که اگر قرار بود کسی در آنجا منبر برود، یک غیور که خیلی از مسائل فوقانی و علوّ عالم را می‌فهمید باید کلام خود را کوتاه کند.

در روایات دارد که به امام صادق صلوات الله علیه عرض کردند: شما که انقدر عشقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارید، آیا شما به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیه هستید؟ منظورشان این است که آیا شما عینِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستید؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: هیهات!

توقع داشتید کدام امام را بگویند؟ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که شجاعت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا به شجاعت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پهلو می‌زند؟ ولی امام صادق علیه السلام فرمودند: من جدّی داشتم به نام علی بن الحسین، او به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیه بود.

من خیلی فکر کرده‌ام، همه‌ی ائمه علیهم السلام زین العباد هستند، امام سجاد علیه السلام تفاوتی با بقیه ائمه علیهم السلام دارند، شاید این امتحان برای این دو امام است که در حضور او با دست بسته به ناموس ایشان بی‌ادبی کردند…

در این فضا مجلس شراب، مجلس لهو و لعب، جلوی دختران حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آمدند اول ادای گریه کردن در می‌آوردند و ناگهان می‌خندیدند… مجلس تخطئه و تمسخر… هم حضرت زین العابدین صلوات الله علیه فرمودند و هم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در همین مجلس فرمودند که هر کس و ناکسی به سمت ما نگاه می‌کند… شما توقع دارید که حضرت سجّاد علیه السلام کلمات خود را کوتاه کنند، من اینطور می‌فهمم که آن‌ها به کربلا رفته‌اند و کشته داده‌اند و ناموس خدا به اسارت رفته است و آمده است و در کاخ دشمن قرار گرفته است، وقتی فرصت گیر آورده‌اند ببینید چه فرموده‌اند.

من قسمتی از آن را می‌خوانم، اگر کسی نفهمد باید بگوید چرا اینقدر کش می‌دهید؟ تمام کنید…

بعد شما به آن مجلس توجّه کنید، در آنجا که کسی تشویق نمی‌کند، آنجا برای اینکه صدای او را کوتاه کنند به سر مطهّر جسارت می‌کنند، ولی حضرت ادامه می‌دهند…

«أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه»[21] ضربه زد و دشمنان خدا را از جا کَند تا همه لا اله الا الله گفتند، «أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ» با دو دست، یعنی با تمام توانایی خود دفاع کرد و جنگید، «طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ» با دو دست نیزه زد، «وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ» هم هجرت از مکه به مدینه، هم هجرت از گناه به حقیقت، گناه که نمی‌کرد، هم هجرت به سوی خدا، در پرواز بود، «بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ».

«أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ. وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ. سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ. قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ. لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ».

از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفتن اندازه ندارد، اگر کسی به این اکتفا کند و دوست نداشته باشد به اندازه‌ی توان به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزدیک بشود بیچاره است.

اینجا من گفتم و شما تشویق کردید، آنجا گفت:… با چوب دستی که انتهای آن تیز است… در مقابل چشم فرزندان…

سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه در مورد این مطلبی که می‌خواهم بگویم می‌فرمایند که ما این را مانند میراث به فرزندانمان می‌دهیم…

خدا کند یک روزی حداقل یک شب از شب‌های دهه محرّم شب حضرت زین العابدین صلوات الله علیه باشد، همه‌ی دهه شب حضرت زین العابدین صلوات الله علیه است…

حضرت زین العابدین صلوات الله علیه به امتحانی مبتلا شدند که خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به آن امتحان مبتلا نشدند…

به خادم حضرت سجّاد علیه السلام گفتند که آقا را برای ما وصف کن، پرسید: مفصل یا مختصر؟ گفتند: مختصر. گفت: هیچ شبی برای او بستر خواب پهن نکردیم…

این هم از شباهت‌های امام سجاد علیه السلام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است…

فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت          چشم بیدار علی خفته نیافت

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ» همینکه شب بشود من به یاد نیمه‌ی تاریک صورت تو می‌افتم، به یاد تشییع غریبانه‌ی تو می‌افتم، به یاد قبر تاریک تو می‌افتم…

آن خادم هم گفت: حضرت زین العابدین صلوات الله علیه از شب تا صبح عبادت می‌کردند، غذا به درِ خانه‌ی فقرا می‌بردند و شب‌ها نمی‌خوابیدند… شب بستری برای امام زین العابدین صلوات الله علیه پهن نکرده‌ام…

اما روز… هیچ روزی برای او سفره‌ی غذا پهن نکردم…

آقا هر روز به دیگران غذا می‌دادند، ولی خودشان یا روزه بودند و یا تا نزدیک غروب چیزی میل نمی‌کردند، تنها هم غذا میل نمی‌کردند.

در بعضی از روایت‌ها هست که گاهی اگر گرسنه در خانه نبود حضرت به کوچه می‌رفتند و کسی را پیدا می‌کردند…

این چه نعمتی است که خدای متعال به ما داده است، امام ما تنها خور نیستند، ان شاء الله قیامت ما را فراموش نمی‌کنند، با‌وفا هستند…

هنگام غروب غذای مختصری برای حضرت می‌آوردیم، کاسه‌ی غذا را مقابل صورت خود می‌گرفتند و شروع می‌کردند به گریه کردن… هر روز… می‌گفتند پدر مرا بین دو نهر آب…

[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه بقره، آیه 10 (فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ)

[5] صحیح بخاری، جلد 6، صفحه 136 (4844 – حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ السُّلَمِيُّ، حَدَّثَنَا يَعْلَى، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ بْنُ سِيَاهٍ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ، قَالَ: أَتَيْتُ أَبَا وَائِلٍ أَسْأَلُهُ، فَقَالَ: كُنَّا بِصِفِّينَ فَقَالَ رَجُلٌ: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ؟ فَقَالَ عَلِيٌّ: نَعَمْ، فَقَالَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ: اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ فَلَقَدْ رَأَيْتُنَا يَوْمَ الحُدَيْبِيَةِ – يَعْنِي الصُّلْحَ الَّذِي كَانَ بَيْنَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالمُشْرِكِينَ – وَلَوْ نَرَى قِتَالًا لَقَاتَلْنَا، فَجَاءَ عُمَرُ فَقَالَ: أَلَسْنَا عَلَى الحَقِّ وَهُمْ عَلَى البَاطِلِ؟ أَلَيْسَ قَتْلاَنَا فِي الجَنَّةِ، وَقَتْلاَهُمْ فِي النَّارِ؟ قَالَ: «بَلَى» قَالَ: فَفِيمَ نُعْطِي الدَّنِيَّةَ فِي دِينِنَا وَنَرْجِعُ، وَلَمَّا يَحْكُمِ اللَّهُ بَيْنَنَا، فَقَالَ: «§يَا ابْنَ الخَطَّابِ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَلَنْ يُضَيِّعَنِي اللَّهُ أَبَدًا» فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا فَلَمْ يَصْبِرْ حَتَّى جَاءَ أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ: يَا أَبَا بَكْرٍ أَلَسْنَا عَلَى الحَقِّ وَهُمْ عَلَى البَاطِلِ؟ قَالَ: يَا ابْنَ الخَطَّابِ إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَنْ يُضَيِّعَهُ اللَّهُ أَبَدًا، فَنَزَلَتْ سُورَةُ الفَتْحِ)

[6] سوره مبارکه احزاب، آیه 6 (النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا)

[7] سوره مبارکه حجرات، آیه 2 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ)

[8] سوره مبارکه فتح، آیه 29 (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا)

[9] کتاب سُليم بن قيس الهلالي ، جلد ۲ ، صفحه ۹۵۹ (عَلِيٌّ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ كَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِي الْأَرْضِ وَفِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا كَالْقَمَرِ بِاللَّيْلِ فِي الْأَرْضِ، أَعْطَى اللهُ عَلِيًّا مِنَ الْفَضْلِ جُزْءًا لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ، وَأَعْطَاهُ اللهُ مِنَ الْفَهْمِ لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ. شَبَّهْتُ لِينَهُ بِلِينِ لُوطٍ، وَخُلُقَهُ بِخُلُقِ يَحْيَى، وَزُهْدَهُ بِزُهْدِ أَيُّوبَ، وَسَخَاءَهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِيمَ، وَبَهْجَتَهُ بِبَهْجَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ، وَقُوَّتَهُ بِقُوَّةِ دَاوُدَ. وَلَهُ اسْمٌ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ فِي الجَنَّةِ)

[10] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۰ ، صفحه ۳۱۸ (مِنْ أَعْلاَمِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَوْلُهُ: وَ اِعْلَمْ أَنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اِكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ يَسُدُّ فَوْرَةَ جُوعِهِ بِقُرْصَيْهِ لاَ يَطْعَمُ اَلْفِلْذَةَ فِي حَوْلِهِ إِلاَّ فِي ستة [سُنَّةِ] أُضْحِيَّةٍ وَ لَنْ تَقْدِرُوا عَلَى ذَلِكَ فَأَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اِجْتِهَادٍ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ قُوتُ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ هَذَا قَعَدَ بِهِ اَلضَّعْفُ عَنْ مُبَارَزَةِ اَلْأَقْرَانِ وَ مُنَازَعَةِ اَلشُّجْعَانِ وَ اَللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ وَ لاَ بِحَرَكَةٍ غِذَائِيَّةٍ وَ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ بَارِئِهَا مُضِيئَةٍ – .)

[11] سوره مبارکه صف، آیه 6 (وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ)

[12] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۸ (حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُمْرُوسٍ اَلْهَمَدَانِيُّ بِهَمَدَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ اَلْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ اَلْقَحْطَبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ اَلْحَكَمِ بْنِ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْأَوْزَاعِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَةِ كَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِي اَلْأَرْضِ وَ فِي اَلسَّمَاءِ اَلدُّنْيَا كَالْقَمَرِ بِاللَّيْلِ فِي اَلْأَرْضِ أَعْطَى اَللَّهُ عَلِيّاً مِنَ اَلْفَضْلِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ وَ أَعْطَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْفَهْمِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ شَبَّهْتُ لِينَهُ بِلِينِ لُوطٍ وَ خُلُقَهُ بِخُلُقِ يَحْيَى وَ زُهْدَهُ بِزُهْدِ أَيُّوبَ وَ سَخَاهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِيمَ وَ بَهْجَتَهُ بِبَهْجَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ قُوَّتَهُ بِقُوَّةِ دَاوُدَ لَهُ اِسْمٌ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ فِي اَلْجَنَّةِ بَشَّرَنِي بِهِ رَبِّي وَ كَانَتْ لَهُ اَلْبِشَارَةُ عِنْدِي عَلِيٌّ مَحْمُودٌ عِنْدَ اَلْحَقِّ مُزَكًّى عِنْدَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي وَ ظَاهِرَتِي وَ مِصْبَاحِي وَ جَنَّتِي وَ رَفِيقِي آنَسَنِي بِهِ رَبِّي فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لاَ يَقْبِضَهُ قَبْلِي وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَقْبِضَهُ شَهِيداً بَعْدِي أُدْخِلْتُ اَلْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ حُورَ عَلِيٍّ أَكْثَرَ مِنْ وَرَقِ اَلشَّجَرِ وَ قُصُورَ عَلِيٍّ كَعَدَدِ اَلْبَشَرِ – عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً فَقَدْ تَوَلاَّنِي حُبُّ عَلِيٍّ نِعْمَةٌ وَ اِتِّبَاعُهُ فَضِيلَةٌ دَانَ بِهِ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ حَفَّتْ بِهِ اَلْجِنُّ اَلصَّالِحُونَ لَمْ يَمْشِ عَلَى اَلْأَرْضِ مَاشٍ بَعْدِي إِلاَّ كَانَ هُوَ أَكْرَمَ مِنْهُ عِزّاً وَ فَخْراً وَ مِنْهَاجاً لَمْ يَكُ فَظّاً عَجُولاً وَ لاَ مُسْتَرْسِلاً لِفَسَادٍ وَ لاَ مُتَعَنِّداً حَمَلَتْهُ اَلْأَرْضُ فَأَكْرَمَتْهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ بَطْنِ أُنْثَى بَعْدِي أَحَدٌ كَانَ أَكْرَمَ خُرُوجاً مِنْهُ وَ لَمْ يَنْزِلْ مَنْزِلاً إِلاَّ كَانَ مَيْمُوناً أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَيْهِ اَلْحِكْمَةَ وَ رَدَّاهُ بِالْفَهْمِ تُجَالِسُهُ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ لاَ يَرَاهَا وَ لَوْ أُوحِيَ إِلَى أَحَدٍ بَعْدِي لَأُوحِيَ إِلَيْهِ فَزَيَّنَ اَللَّهُ بِهِ اَلْمَحَافِلَ وَ أَكْرَمَ بِهِ اَلْعَسَاكِرَ وَ أَخْصَبَ بِهِ اَلْبِلاَدَ وَ أَعَزَّ بِهِ اَلْأَجْنَادَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ يُزَارُ وَ لاَ يَزُورُ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلْقَمَرِ إِذَا طَلَعَ أَضَاءَ اَلظُّلْمَةَ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ أَنَارَتْ وَصَفَهُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ مَدَحَهُ بِآيَاتِهِ وَ وَصَفَ فِيهِ آثَارَهُ وَ أَجْرَى مَنَازِلَهُ فَهُوَ اَلْكَرِيمُ حَيّاً وَ اَلشَّهِيدُ مَيِّتاً.)

[13] سوره مبارکه آل عمران، آیه 31 (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

[14] نهج البلاغه، خطبه 202 (السَّلامُ عَلَيكَ يا رسولَ اللّه ِ عَنّي وَ عَن اِبنَتِكَ النّازِلَةِ في جِوارِكَ وَ السَّريعَةِ اللَّحاقِ بِكَ. قَلَّ يا رسولُ اللّه ِ عَن صَفيَّتِكَ صَبري، وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي؛ إلاّ أنَّ لي في التَّأسّي بِعَظيمِ فُرقَتِكَ وَ فادِحِ مُصيبَتِكَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ؛ فَلَقَد وَسَّدتُكَ في مَلحودَةِ قَبرِكَ، وَ فاضَت بَينَ نَحري وَ صَدري نَفسُكَ. فَإنّا للّه ِ وَ إنّا إلَيهِ راجِعونَ. فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَديعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهينَةُ. أمّا حُزني فَسَرمَدٌ، وَ أمّا لَيلي فَمُسَهَّدٌ إلى أن يَختارَ اللّه ُ لي دارَكَ الَّتي أنتَ بِها مُقيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابنَتُكَ بِتَضافُرِ أُمَّتِكَ عَلى هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَ استَخبِرها الحالَ. هذا وَ لَم يَطُلِ العَهدُ وَ لَم يَخلُ مِنكَ الذِّكرُ. وَ السَّلامُ عَلَيكُما سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ.فَإن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ، وَ إن أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّه ُ الصّابِرينَ)

[15] خطبه شقشقیه

[16] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۸ (حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُمْرُوسٍ اَلْهَمَدَانِيُّ بِهَمَدَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ اَلْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ اَلْقَحْطَبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ اَلْحَكَمِ بْنِ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْأَوْزَاعِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَةِ كَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِي اَلْأَرْضِ وَ فِي اَلسَّمَاءِ اَلدُّنْيَا كَالْقَمَرِ بِاللَّيْلِ فِي اَلْأَرْضِ أَعْطَى اَللَّهُ عَلِيّاً مِنَ اَلْفَضْلِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ وَ أَعْطَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْفَهْمِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ شَبَّهْتُ لِينَهُ بِلِينِ لُوطٍ وَ خُلُقَهُ بِخُلُقِ يَحْيَى وَ زُهْدَهُ بِزُهْدِ أَيُّوبَ وَ سَخَاهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِيمَ وَ بَهْجَتَهُ بِبَهْجَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ قُوَّتَهُ بِقُوَّةِ دَاوُدَ لَهُ اِسْمٌ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حِجَابٍ فِي اَلْجَنَّةِ بَشَّرَنِي بِهِ رَبِّي وَ كَانَتْ لَهُ اَلْبِشَارَةُ عِنْدِي عَلِيٌّ مَحْمُودٌ عِنْدَ اَلْحَقِّ مُزَكًّى عِنْدَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي وَ ظَاهِرَتِي وَ مِصْبَاحِي وَ جَنَّتِي وَ رَفِيقِي آنَسَنِي بِهِ رَبِّي فَسَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لاَ يَقْبِضَهُ قَبْلِي وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَقْبِضَهُ شَهِيداً بَعْدِي أُدْخِلْتُ اَلْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ حُورَ عَلِيٍّ أَكْثَرَ مِنْ وَرَقِ اَلشَّجَرِ وَ قُصُورَ عَلِيٍّ كَعَدَدِ اَلْبَشَرِ – عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً فَقَدْ تَوَلاَّنِي حُبُّ عَلِيٍّ نِعْمَةٌ وَ اِتِّبَاعُهُ فَضِيلَةٌ دَانَ بِهِ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ حَفَّتْ بِهِ اَلْجِنُّ اَلصَّالِحُونَ لَمْ يَمْشِ عَلَى اَلْأَرْضِ مَاشٍ بَعْدِي إِلاَّ كَانَ هُوَ أَكْرَمَ مِنْهُ عِزّاً وَ فَخْراً وَ مِنْهَاجاً لَمْ يَكُ فَظّاً عَجُولاً وَ لاَ مُسْتَرْسِلاً لِفَسَادٍ وَ لاَ مُتَعَنِّداً حَمَلَتْهُ اَلْأَرْضُ فَأَكْرَمَتْهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ بَطْنِ أُنْثَى بَعْدِي أَحَدٌ كَانَ أَكْرَمَ خُرُوجاً مِنْهُ وَ لَمْ يَنْزِلْ مَنْزِلاً إِلاَّ كَانَ مَيْمُوناً أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَيْهِ اَلْحِكْمَةَ وَ رَدَّاهُ بِالْفَهْمِ تُجَالِسُهُ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ لاَ يَرَاهَا وَ لَوْ أُوحِيَ إِلَى أَحَدٍ بَعْدِي لَأُوحِيَ إِلَيْهِ فَزَيَّنَ اَللَّهُ بِهِ اَلْمَحَافِلَ وَ أَكْرَمَ بِهِ اَلْعَسَاكِرَ وَ أَخْصَبَ بِهِ اَلْبِلاَدَ وَ أَعَزَّ بِهِ اَلْأَجْنَادَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ يُزَارُ وَ لاَ يَزُورُ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلْقَمَرِ إِذَا طَلَعَ أَضَاءَ اَلظُّلْمَةَ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ أَنَارَتْ وَصَفَهُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ مَدَحَهُ بِآيَاتِهِ وَ وَصَفَ فِيهِ آثَارَهُ وَ أَجْرَى مَنَازِلَهُ فَهُوَ اَلْكَرِيمُ حَيّاً وَ اَلشَّهِيدُ مَيِّتاً.)

[17] عيون أخبار الرضا عليه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۸۱ (حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ هَانِي [بْنُ] مُحَمَّدِ بْنِ مَحْمُودٍ اَلْعَبْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَحْمُودٍ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا دَخَلْتُ عَلَى اَلرَّشِيدِ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ اَلسَّلاَمَ ثُمَّ قَالَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ خَلِيفَتَيْنِ يُجْبَى إِلَيْهِمَا اَلْخَرَاجُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أُعِيذُكَ بِاللَّهِ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ  وَ تَقْبَلَ اَلْبَاطِلَ مِنْ أَعْدَائِنَا عَلَيْنَا فَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ قَدْ كُذِبَ عَلَيْنَا مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِمَا عِلْمُ ذَلِكَ عِنْدَكَ فَإِنْ رَأَيْتَ بِقَرَابَتِكَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ تَأْذَنَ لِي أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ أَخْبَرَنِي بِهِ أَبِي عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ قَدْ أَذِنْتُ لَكَ فَقُلْتُ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اَلرَّحِمَ إِذَا مَسَّتِ اَلرَّحِمَ تَحَرَّكَتْ وَ اِضْطَرَبَتْ فَنَاوِلْنِي يَدَكَ جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ اُدْنُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَأَخَذَ بِيَدِي ثُمَّ جَذَبَنِي إِلَى نَفْسِهِ وَ عَانَقَنِي طَوِيلاً ثُمَّ تَرَكَنِي وَ قَالَ اِجْلِسْ يَا مُوسَى فَلَيْسَ عَلَيْكَ بَأْسٌ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ فَإِذَا إِنَّهُ قَدْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فَرَجَعْتُ إِلَى نَفْسِي فَقَالَ صَدَقْتَ وَ صَدَقَ جَدُّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَقَدْ تَحَرَّكَ دَمِي وَ اِضْطَرَبَتْ عُرُوقِي حَتَّى غَلَبَتْ عَلَيَّ اَلرِّقَّةُ وَ فَاضَتْ عَيْنَايَ وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ أَشْيَاءَ تَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي مُنْذُ حِينٍ لَمْ أَسْأَلْ عَنْهَا أَحَداً فَإِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنِي عَنْهَا خَلَّيْتُ عَنْكَ وَ لَمْ أَقْبَلْ قَوْلَ أَحَدٍ فِيكَ وَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكَ لَمْ تَكْذِبْ قَطُّ فَاصْدُقْنِي عَمَّا أَسْأَلُكَ مِمَّا فِي قَلْبِي فَقُلْتُ مَا كَانَ عِلْمُهُ عِنْدِي فَإِنِّي مُخْبِرُكَ إِنْ أَنْتَ أَمَّنْتَنِي فَقَالَ لَكَ اَلْأَمَانُ إِنْ صَدَقْتَنِي وَ تَرَكْتَ اَلتَّقِيَّةَ اَلَّتِي تُعْرَفُونَ بِهَا مَعْشَرَ بَنِي فَاطِمَةَ فَقُلْتُ اِسْأَلْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَمَّا شِئْتَ قَالَ أَخْبِرْنِي لِمَ فُضِّلْتُمْ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ فِي شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ بَنُو عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ وَاحِدٌ إِنَّا بَنُو اَلْعَبَّاسِ وَ أَنْتُمْ وُلْدُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُمَا عَمَّا رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَرَابَتُهُمَا مِنْهُ سَوَاءٌ فَقُلْتُ نَحْنُ أَقْرَبُ قَالَ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قُلْتُ لِأَنَّ عَبْدَ اَللَّهِ وَ أَبَا طَالِبٍ لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ أَبُوكُمُ اَلْعَبَّاسُ لَيْسَ هُوَ مِنْ أُمِّ عَبْدِ اَللَّهِ وَ لاَ مِنْ أُمِّ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَلِمَ اِدَّعَيْتُمْ أَنَّكُمْ وَرِثْتُمُ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْعَمُّ يَحْجُبُ اِبْنَ اَلْعَمِّ وَ قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ تُوُفِّيَ أَبُو طَالِبٍ قَبْلَهُ وَ اَلْعَبَّاسُ عَمُّهُ حَيٌّ فَقُلْتُ لَهُ إِنْ رَأَى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْ يُعْفِيَنِي مِنْ هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةِ وَ يَسْأَلَنِي عَنْ كُلِّ بَابٍ سِوَاهُ يُرِيدُهُ فَقَالَ لاَ أَوْ تُجِيبَ فَقُلْتُ فَآمِنِّي فَقَالَ قَدْ آمَنْتُكَ قَبْلَ اَلْكَلاَمِ فَقُلْتُ إِنَّ فِي قَوْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ لَيْسَ مَعَ وُلْدِ اَلصُّلْبِ ذَكَراً كَانَ أَوْ أُنْثَى لِأَحَدٍ سَهْمٌ إِلاَّ لِلْأَبَوَيْنِ وَ اَلزَّوْجِ وَ اَلزَّوْجَةِ وَ لَمْ يَثْبُتْ لِلْعَمِّ مَعَ وُلْدِ اَلصُّلْبِ مِيرَاثٌ وَ لَمْ يَنْطِقْ بِهِ اَلْكِتَابُ إِلاَّ أَنَّ تَيْماً وَ عَدِيّاً وَ بَنِي أُمَيَّةَ قَالُوا اَلْعَمُّ وَالِدٌ رَأْياً مِنْهُمْ بِلاَ حَقِيقَةٍ وَ لاَ أَثَرٍ عَنِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَالَ بِقَوْلِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلْعُلَمَاءِ فَقَضَايَاهُمْ خِلاَفُ قَضَايَا هَؤُلاَءِ هَذَا نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ يَقُولُ فِي هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةِ بِقَوْلِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ حَكَمَ بِهِ وَ قَدْ وَلاَّهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْمِصْرَيْنِ اَلْكُوفَةَ وَ اَلْبَصْرَةَ وَ قَدْ قَضَى بِهِ فَأُنْهِيَ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ فَأَمَرَ بِإِحْضَارِهِ وَ إِحْضَارِ مَنْ يَقُولُ بِخِلاَفِ قَوْلِهِ مِنْهُمْ سُفْيَانُ اَلثَّوْرِيُّ وَ إِبْرَاهِيمُ اَلْمَدَنِيُّ وَ اَلْفُضَيْلُ بْنُ عِيَاضٍ فَشَهِدُوا أَنَّهُ قَوْلُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةِ فَقَالَ لَهُمْ فِيمَا أَبْلَغَنِي بَعْضُ اَلْعُلَمَاءِ مِنْ أَهْلِ اَلْحِجَازِ فَلِمَ لاَ تُفْتُونَ بِهِ وَ قَدْ قَضَى بِهِ نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ فَقَالُوا جَسَرَ نُوحٌ وَ جَبُنَّا وَ قَدْ أَمْضَى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَضِيَّةً يَقُولُ قُدَمَاءُ اَلْعَامَّةِ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ عَلِيٌّ أَقْضَاكُمْ وَ كَذَلِكَ قَالَ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ عَلِيٌّ أَقْضَانَا وَ هُوَ اِسْمٌ جَامِعٌ لِأَنَّ جَمِيعَ مَا مَدَحَ بِهِ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَصْحَابَهُ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ وَ اَلْفَرَائِضِ وَ اَلْعِلْمِ دَاخِلٌ فِي اَلْقَضَاءِ قَالَ زِدْنِي يَا مُوسَى قُلْتُ اَلْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَاتِ وَ خَاصَّةً مَجْلِسُكَ فَقَالَ لاَ بَأْسَ عَلَيْكَ فَقُلْتُ إِنَّ اَلنَّبِيَّ لَمْ يُوَرِّثْ مَنْ لَمْ يُهَاجِرْ وَ لاَ أَثْبَتَ لَهُ وَلاَيَةً حَتَّى يُهَاجِرَ فَقَالَ مَا حُجَّتُكَ فِيهِ فَقُلْتُ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهٰاجِرُوا مٰا لَكُمْ مِنْ وَلاٰيَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتّٰى يُهٰاجِرُوا  وَ إِنَّ عَمِّيَ اَلْعَبَّاسَ لَمْ يُهَاجِرْ فَقَالَ لِي أَسْأَلُكَ يَا مُوسَى هَلْ أَفْتَيْتَ بِذَلِكَ أَحَداً مِنْ أَعْدَائِنَا أَمْ أَخْبَرْتَ أَحَداً مِنَ اَلْفُقَهَاءِ فِي هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةِ بِشَيْءٍ فَقُلْتُ اَللَّهُمَّ لاَ وَ مَا سَأَلَنِي عَنْهَا إِلاَّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ قَالَ لِمَ جَوَّزْتُمْ لِلْعَامَّةِ وَ اَلْخَاصَّةِ أَنْ يَنْسُبُوكُمْ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يَقُولُونَ لَكُمْ يَا بَنِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْتُمْ بَنُو عَلِيٍّ وَ إِنَّمَا يُنْسَبُ اَلْمَرْءُ إِلَى أَبِيهِ وَ فَاطِمَةُ إِنَّمَا هِيَ وِعَاءٌ وَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَدُّكُمْ مِنْ قِبَلِ أُمِّكُمْ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ لَوْ أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نُشِرَ فَخَطَبَ إِلَيْكَ كَرِيمَتَكَ هَلْ كُنْتَ تُجِيبُهُ فَقَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ لِمَ لاَ أُجِيبُهُ بَلْ أَفْتَخِرُ عَلَى اَلْعَرَبِ وَ اَلْعَجَمِ وَ قُرَيْشٍ بِذَلِكَ فَقُلْتُ لَهُ لَكِنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لاَ يَخْطُبُ إِلَيَّ وَ لاَ أُزَوِّجُهُ فَقَالَ وَ لِمَ فَقُلْتُ لِأَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَلَدَنِي وَ لَمْ يَلِدْكَ فَقَالَ أَحْسَنْتَ يَا مُوسَى ثُمَّ قَالَ كَيْفَ قُلْتُمْ إِنَّا ذُرِّيَّةُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمْ يُعْقِبْ وَ إِنَّمَا اَلْعَقِبُ لِلذَّكَرِ لاَ لِلْأُنْثَى وَ أَنْتُمْ وُلْدُ اَلْبِنْتِ وَ لاَ يَكُونُ لَهَا عَقِبٌ فَقُلْتُ أَسْأَلُكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ بِحَقِّ اَلْقَرَابَةِ وَ اَلْقَبْرِ وَ مَنْ فِيهِ إِلاَّ مَا أعفاني [أَعْفَيْتَنِي] عَنْ هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةِ فَقَالَ لاَ أَوْ تُخْبِرَنِي بِحُجَّتِكُمْ فِيهِ يَا وُلْدَ عَلِيٍّ وَ أَنْتَ يَا مُوسَى يَعْسُوبُهُمْ وَ إِمَامُ زَمَانِهِمْ كَذَا أُنْهِيَ إِلَيَّ وَ لَسْتُ أُعْفِيكَ فِي كُلِّ مَا أَسْأَلُكَ عَنْهُ حَتَّى تَأْتِيَنِي فِيهِ بِحُجَّةٍ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ تَعَالَى وَ أَنْتُمْ تَدَّعُونَ مَعْشَرَ وُلْدِ عَلِيٍّ أَنَّهُ لاَ يَسْقُطُ عَنْكُمْ مِنْهُ بِشَيْءٍ أَلِفٍ وَ لاَ وَاوٍ إِلاَّ وَ تَأْوِيلُهُ عِنْدَكُمْ وَ اِحْتَجَجْتُمْ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ مٰا فَرَّطْنٰا فِي اَلْكِتٰابِ مِنْ شَيْءٍ  وَ قَدِ اِسْتَغْنَيْتُمْ عَنْ رَأْيِ اَلْعُلَمَاءِ وَ قِيَاسِهِمْ فَقُلْتُ تَأْذَنُ لِي فِي اَلْجَوَابِ قَالَ هَاتِ قُلْتُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ  … وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ دٰاوُدَ وَ سُلَيْمٰانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسىٰ وَ هٰارُونَ وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي اَلْمُحْسِنِينَ `وَ زَكَرِيّٰا وَ يَحْيىٰ وَ عِيسىٰ وَ إِلْيٰاسَ  مَنْ أَبُو عِيسَى يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَيْسَ لِعِيسَى أَبٌ فَقُلْتُ إِنَّمَا أَلْحَقْنَاهُ بِذَرَارِيِّ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ مِنْ طَرِيقِ مَرْيَمَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ وَ كَذَلِكَ أُلْحِقْنَا بِذَرَارِيِّ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ قِبَلِ أُمِّنَا فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَزِيدُكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ هَاتِ قُلْتُ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ  وَ لَمْ يَدَّعِ أَحَدٌ أَنَّهُ أَدْخَلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَحْتَ اَلْكِسَاءِ عِنْدَ اَلْمُبَاهَلَةِ لِلنَّصَارَى إِلاَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ فَكَانَ تَأْوِيلُ قَوْلِهِ تَعَالَى أَبْنٰاءَنٰا  اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ نِسٰاءَنٰا  فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنٰا  عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى أَنَّ اَلْعُلَمَاءَ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى أَنَّ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ يَوْمَ أُحُدٍ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ اَلْمُوَاسَاةُ مِنْ عَلِيٍّ قَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ وَ أَنَا مِنْكُمَا يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ لاَ سَيْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ وَ لاَ فَتَى إِلاَّ عَلِيٌّ فَكَانَ كَمَا مَدَحَ اَللَّهُ تَعَالَى بِهِ خَلِيلَهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِذْ يَقُولُ فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقٰالُ لَهُ إِبْرٰاهِيمُ  إِنَّا مَعْشَرَ بَنِي عَمِّكَ نَفْتَخِرُ بِقَوْلِ جَبْرَئِيلَ إِنَّهُ مِنَّا فَقَالَ أَحْسَنْتَ يَا مُوسَى اِرْفَعْ إِلَيْنَا حَوَائِجَكَ فَقُلْتُ لَهُ أَوَّلُ حَاجَةٍ أَنْ تَأْذَنَ لاِبْنِ عَمِّكَ أَنْ يَرْجِعَ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِ وَ إِلَى عِيَالِهِ فَقَالَ نَنْظُرُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى فَرُوِيَ أَنَّهُ أَنْزَلَهُ عِنْدَ اَلسِّنْدِيِّ بْنِ شَاهَكَ فَزَعَمَ أَنَّهُ تُوُفِّيَ عِنْدَهُ وَ اَللَّهُ أَعْلَمُ .)

[18] الإرشاد، جلد ۱ ، صفحه ۸۵ (لَمّا تَفَرَّقَ النّاسُ عَن رَسولِ اللّهِ(ص) فی یومِ اُحُدٍ، جاءَ عَلِی مُتَقَلِّدا سَیفَهُ حَتّی قامَ بَینَ یدَیهِ، فَرَفَعَ رَسولُ اللّهِ(ص) رَأسَهُ إلَیهِ فَقالَ لَهُ: ما لَک لَم تَفِرَّ مَعَ النّاسِ؟ فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، أأرجِعُ کافِرا بَعدَ إسلامی؟! فَأَشارَ لَهُ إلی قَومٍ اِنحَدَروا مِنَ الجَبَلِ، فَحَمَلَ عَلَیهِم فَهَزَمَهُم. ثُمَّ أشارَ لَهُ إلی قَومٍ آخَرینَ، فَحَمَلَ عَلَیهِم فَهَزَمَهُم. ثُمَّ أشارَ إلی قَومٍ، فَحَمَلَ عَلَیهِم فَهَزَمَهُم. فَجاءَ جَبرَئیلُ(ع) فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، لَقَد عَجِبَتِ المَلائِکةُ وعَجِبنا مَعَهُم مِن حُسنِ مُواساةِ عَلِی لَک بِنَفسِهِ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): وما یمنَعُهُ مِن هذا وهُوَ مِنّی وأنَا مِنهُ! فَقالَ جَبرَئیلُ(ع): وأنَا مِنکما.)

[19] تفسير نور الثقلين ، جلد ۳ ، صفحه ۴۳۳ (فِي عُيُونِ اَلْأَخْبَارِ فِي بَابِ جُمَلٍ مِنْ أَخْبَارِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ مَعَ هَارُونَ اَلرَّشِيدِ وَ مَعَ مُوسَى اَلْمَهْدِيِّ حَدِيثٌ طَوِيلٌ وَ فِيهِ قَالَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ): لَمَّا قَالَ لَهُ هَارُونُ : كَيْفَ تَكُونُ ذُرِّيَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ أَنْتُمْ أَوْلاَدُ اِبْنَتِهِ؟ بَعْدَ مَا نَقَلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ آيَةَ اَلْمُبَاهَلَةِ، وَ اِحْتَجَّ بِهَا عَلَى أَنَّ اَلْعُلَمَاءَ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى أَنَّ جَبْرَئِيلَ قَالَ يَوْمَ أُحُدٍ : يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ اَلْمُوَاسَاةُ مِنْ عَلِيٍّ ، قَالَ: لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، فَقَالَ جَبْرَئِيلُ وَ أَنَا مِنْكُمَا يَا رَسُولَ اَللَّهِ ثُمَّ قَالَ: لاَ فَتَى إِلاَّ عَلِيٌّ لاَ سَيْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ ، فَكَانَ كَمَا مَدَحَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلِيلَهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِذْ يَقُولُ: «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقٰالُ لَهُ إِبْرٰاهِيمُ »  إِنَّا مَعْشَرَ بَنِي عَمِّكَ نَفْتَخِرُ بِقَوْلِ جَبْرَئِيلَ إِنَّهُ مِنَّا.)

[20] زیارت جامعه کبیره

[21] تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین علیه السلام) ، جلد ۲ ، صفحه ۳۹۱ (أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ. أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ.وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي. أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا. أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى. أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى. أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى. أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏. أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى. أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ. أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ. وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ. سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ. قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ. لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ:أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ انا ابنُ خَدیجهَ الکبری. (انا ابن الحسين القتيل بكربلا، انا ابن المرمل بالدماء، انا ابن من بكى عليه الجن في الظلماء، انا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء)[۲] فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ. وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ لَا شَيْ‏ءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ. فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ.)