حجت الاسلام کاشانی روز سه شنبه مورخ 5 بهمن 1400 به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام به سخنرانی پیرامون مسئله «جهاد تبیین» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و رزقنا الله رؤیته و زیارته و الشّهادة بین الیَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تبیین موضوع
با توجّه به اینکه یکی از نقاط عطف زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جهادی است که حضرت داشتند و جزو نقاط بینظیر زندگی حضرت است، یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کارهایی کردهاند که شخص دیگری نمیتوانست این کارها را کند، بابی را باز کردهاند که شخص دیگری جایگاه این کار را نداشتهاند، چون این عنوان هم بیش از پیش تکرار میشود، میشود این عنوان را بکار برد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طبعاً در این جهادی که کردهاند شمشیر نزدهاند، جهاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جهاد تبیین حق و روشن شدن حق بوده است. برای این جهاد آسیب هم خوردهاند.
گاهی انسان حرف میزند و بعد از آن مردم تشویق میکنند، اما گاهی انسان سیلی میخورد.
بالاخره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم در روزگاری بودهاند که جریان مقابل، هیچ ترسی از این موضوع نداشته است که بگوید من مخالف خود را میکشم. این موضوع در «فتح الباری» نقل شده است که خلیفه دوم گفت: «لَا وَاللَّهِ لَا يُخَالِفُنَا أَحَدٌ إِلَّا قَتَلْنَاهُ»[4] اگر کسی با ما مخالفت کند او را میکشیم.
کتابی هم در عربستان، در تقریباً بیست سال اخیر منتشر شده است، چون نمیدانم چاپ اول آن برای چه زمانی است عرض میکنم که حدود بیست سال اخیر در کشور عربستان چاپ شده است، نویسندهی آن «دکتر سید محمد وکیل» است، هم به صراحت میگوید دعب حاکم قتل مخالفین بود. یعنی این هم تحلیل تحلیلگرشان هست.
غیرشیعیان در مواجهه با جهاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
تمام کسانی که از غیرشیعیان راجع به جهاد تبیین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اظهار نظر کردهاند، فقط دو حالت است، یا سکوت کردهاند و یا توهین.
اگر شما ملاحظه بفرمایید، در موضوعی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جهاد کردند و شهید شدند، قاعدتاً همه سکوت میکنند، یعنی بهتر دانستهاند که راجع به آن حرفی نزنند و با سکوت برگزار کنند، با سانسور و کتمان و بایکوت گذراندهاند. بیش از هشتاد درصد کسانی که به این موضوع رسیدهاند، صلاح ندانستهاند اظهار نظر کنند و اظهار نظر نکردهاند، اما قاطبهی مابقی، توهین کردهاند. در قرون مختلف همینطور بوده است، حتّی آنهایی که بشدّت به حبّ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مشهور هستند و مثلاً در مدح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شعر دارند، در اینجا اگر اظهار نظر کردهاند، ناگزیر بودند که جسارت کنند، چون امکان اینکه برعکس رفتار کنند وجود نداشته است، چون در اینصورت دچار خلأ تئوریک میشدند.
لذا اتفاقاً اینجا نشان میدهد که جهاد تبیین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجاست، آنجایی است که نه فقط آن روز دست تطاول به صورت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اصابت کرده است، بعدها هم همینطور بوده است، مگر اینکه اظهار نظر نکرده باشند، یعنی یا سکوت کردهاند و یا جسارت.
اگر بخواهم سند عرض کنم، مثلاً در میان حنفیان، «شِبلی نُعمانی» که جایگاه والایی در میان حنفیان دارد در «الفاروق»، «محمد تقی عثمانی» در «تکمله فتحُ المُلحِم»، «عبدالعزیز دهلوی» در «تحفه اثنی عشریه»، «آلوسی» در «روح المعانی»، «ابن حجر عسقلانی» در «فتح الباری».
بنده در مورد «آلوسی» و «ابن حجر عسقلانی» خیلی تعجّب کردم، چون اینها خیلی از مدح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میگویند، ولی وقتی به این موضوع خاص رسیدند جسارت کردهاند.
اهمیّت موضوعی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای آن شهید شدند
اتفاقاً اینجا نشان میدهد که کار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی سخت بوده است، جایی که بقیه بصیرت نداشتهاند و حق روشن نبوده است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باید به وسط میدان میآمدند و روشنگری میکردند، و میدانستند در این روشنگری هم قتل هست، هم ضرب هست، هم توهین هست، و هم جنگ روایت.
مثلاً فرض بفرمایید که شما کلاس دوم دبستان با یکی از همکلاسیهای خودتان بر سر یک پاککن دعوا کردهاید، اما الان اصلاً در یاد ندارید او کیست. چون مسئله اصلاً مهم نیست.
اما وقتی مسئله حساس و مهم است و به تبیین جریانهای مؤثرِ امروزِ جهان اسلام مرتبط میشود، جنگ روایت تعطیل نشده است.
یعنی مثلاً شاید دویست و پنجاه سال بعد در جبهه غرب برای عدم بیان از شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه تلاش نکنند، البته شاید باشد، اگر ما بتوانیم شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را در میان مسلمین و آزادیخواهان و عدالتخواهان و مستکبرستیزان «گفتمان» کنیم، دویست سال بعد هم همینطور خواهد بود. اما اگر به ما باشد، که معمولاً… اگر نتوانیم جنگ روایت را ادامه بدهیم، یعنی نتوانیم درست فکر شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را بازتولید کنیم، دویست سال بعد دیگر او مهرهی سوخته است و دیگر مشکلی برای نام بردن از او نیست، ممکن است اگر نام کس دیگری را ببری تو را محکوم کنند.
مطلب راجع به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هرگز سرد نشده است، لذا جریانهای مختلف بر سر «جهاد تبیین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» در نبرد هستند.
جهاد تبیین مؤلّفههایی دارد.
مثلاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سر اوقات نماز اختلاف پیدا نکردند. اگر امروز هم شما در مورد احکام فقهی بحث کنید، کسی با شما دعوا نمیکند.
یکی از مؤلّفههای جهاد تبیین این است که شما حق و باطل را تمیز و روشن و واضح جدا کنید. در آن نقطه دعوا خواهد شد. یعنی باید معلوم بشود که اصل چیست و فرع چیست. ممکن است اظهار نظر دوستان همین جلسه هم در مورد اصل و فرع تفاوت داشته باشد. ممکن است اصل به تعداد افراد تفاوت داشته باشد.
خود این موضوع مهم است. کسی مانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اصل را تشخیص بدهند برای آن جان و فرزند خود را بدهد.
متأسفانه بخاطر تفاوت قیمت شدیدی که رخ داده است، سرقت و کیفقاپی و جیببُری زیاد رخ میدهد. نیروی انتظامی یک تذکر عقلایی میدهد. میگوید اگر دیدید کسی شما را تهدید کرد، کیف و موبایل خودتان را بدهید، بعداً شکایت کنید، ولی درگیر نشوید، چون اگر درگیر بشوید خودتان را هم میکشند. این موضوع عقلایی است که انسان بخاطر یک گوشی، جان خود را ندهد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که اعقل عقلا هستند، معلوم است که اختلاف بر سر موضوع کماهمیّتی نبوده است، وگرنه اینجا نباید حضرت میایستادند تا جان مبارکشان آسیب بخورد.
خود این موضوع یک مسئله است که «اصل چیست؟». الآن اصلهای ما چیست؟ ما در خودِ همین موضوع بشدّت سلیقهای و سقیفهای عمل میکنیم، منظور بنده از عمل کردن سقیفهای، خوددرمانی کردن است. یعنی خودمان تصمیم بگیریم بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور اداره کنیم، یعنی ما این راه حل را میپسندیم.
اینکه چه چیزی مهم است، یا باید برهان عقلی داشته باشد، یا نسبت روشن در دین.
نکاتی در مورد «جهاد تبیین»
جهاد تبیین بر سر مسائل مهم و أهم است، بر سر مسائل اصول و اساسی است، نه هر فرعی.
الآن شما ببینید که اختلافات در جلسات بر سر چه موضوعاتی است؟ موضوعاتی که حداکثر فرع فرع است!
اولین مؤلفه جهاد تبیین این است که بر سر مسائل اساسی است. پس انصافاً با این فرمایش رهبر انقلاب، «جهاد تبیین» را خرج هر مسئله بیاهمیتی نکنید. بلایی که بر سر بصیرت و فتنه و عمار و… یکی از هنرهای ما لوث کردنِ مفاهیم است. اولین مؤلفه جهاد تبیین این است که روی مسائل اساسی و اولویتدار است. ضمناً باید معلوم باشد که ما برای چه میگوییم فلان چیز اولویت است. یا نص صریح میخواهد، یا استدلال قویم روایی میخواهد. در جاهایی که مسائل اجتماعی است میتواند روایت از معصوم نباشد. یا برهان عقلی میخواهد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دست روی آن جایی گذاشتند که وقتی سخن گفتند، فرمودند: «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ»،[5] دین پوسید.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم فرمودند: «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ»[6] اسلام از بین رفت.
اینطور نیست که یزید گناه میکرد. ما شبیه این حرفها را میزنیم. الآن عرف جامعه این است که اگر از مردم بپرسید که چرا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زمان معاویه قیام نکردند اما زمان یزید قیام کردند؟ میگویند چون یزید میمونباز و شرابخوار بود!
نه اینکه اینها گناه نیست، اما این همه میمونبازِ شرابخوار هم بعد از یزید بودند، اما ائمه ما قیام نکردند.
لابد یزید ملعون بغیر از شرابخواری، کار دیگری هم کرده است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ».
این پهلوی هم شراب میخورد، اما همه نگفتند «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ»، یا اگر گفتند، برای چه چیزی گفتند؟
گاهی شاعر اهل بیت داشتهایم که به این گناه دچار بوده است، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ» را برای کجا خرج کردهاند؟ آن جهاد تبیین است.
اولین مؤلفهی جهاد تبیین این است که آن موضوع یکی از اصول اساسی است که باید روی آن نبرد کرد. اصلاً برای چه نبرد میکنیم؟ الآن دشمن با عبادات فردی ما چکار دارد؟ بر سر چه چیزی با شما مشکل دارند و حاضر هستند پول خرج کنند و بزنند، شما هم حاضر هستید پای آن موضوع جان بدهید، آن اصل اساسی چیست؟ آن موضوع جهاد تبیین دارد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سر یک چیزی ایستادند و جهاد کردند که خودشان فرمودند: «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» دین پوسید.
اگر چه چیزی بشود دین میپوسد؟ اگر چه چیزی بشود دین آسیب میخورد؟
ما اول باید نقشهی راهمان معلوم بشود.
نکتهی بعدی این است که در جهاد تبیین، مجاهد باید حس جهاد داشته باشد.
اگر خدای نکرده یک عامل انتحاری در اینجا وجود داشته باشد و شما بفهمید، دیگر همه آرام آرام از در مسجد بیرون نمیروند. بلکه همه طوری میدوند که به یکدیگر اصابت میکنند. چون خطر را حس کردهاند.
انسانی که در جهاد تبیین است، باید خودش حس جنگ داشته باشد. اگر حس جنگ داشته باشد به اولویتها میپردازد. وقتی به اولویت میپردازد، دیگر روی مسائل جزئی غیرمهم نمیایستد که دعوا کند.
مثلاً کسی شب عملیات نمیگوید که امشب برای شام به ما نان لواش با لوبیا دادند، باید نان بربری میدادند!
شب عملیات اصلاً این حرفها نیست. اگر صدای کسی بلند بشود، تکتیرانداز او را میزند.
چون آن شخص میفهمد در حال جنگ است، اصلاً جزئیات را رها میکند. وای بحال لشگری که شب عملیات دچار مهم شدنِ جزئیات بشوند.
سختی جهاد تبیین نسبت به جنگ این است که تیر و ترکش نیست که به شما تیر بزنند و شما بسوزید و دردتان بیاید و خون بپاشد و شما خون را ببینید. حرف است، بیان است، یک طرف ارجاف میکند، یک طرف شایعه پراکنی میکند.
تیر رسانهای به هر کس که اصابت میکند، نه خودشان درد را حس میکنند و نه دیگران چهرهی پاشیدهشده میبینند که حواسشان جمع بشود. لذا مدام درگیر یکدیگر هستند.
یکی از مؤلفههای مهم جهاد تبیین، برای کسی که میخواهد در این عرصه وارد بشود… ما بیش از بیست جلسه راجع به جنگ روایت صحبت کردهایم، اگر کسی آنها را گوش بدهد، به این بحث ربط پیدا میکند.
همهی ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، وسط جنگ هستیم.
خیال نکنید که چون رهبر انقلاب «جهاد تبیین» فرمودند ما بگوییم یک چیز جدیدی برای دو سال مُد شد. چه ایشان میفرمودند و چه ایشان نمیفرمودند، ما در میان جنگ روایت هستیم.
زمانی هست که شما میگویید من توفیق نداشتم که در جنگ تحمیلی بجنگم، اینطور نیست، ما در خط مقدم شب عملیات هستیم، مشکل این است که در خط مقدم شب عملیات، حواس ما نیست که در حال جنگیدن هستیم و هر کسی در حال انجام کار خودش هست، برای همین تلفات ما خیلی بالاست، چون اصلاً جنگی احساس نمیشود.
در حالی که اصلاً لازم نیست بزرگی «جهاد تبیین» را بیان کند، ما وسط جنگ هستیم. دین و ارکان دین، یا نظامی که مبتنی بر دین است، دائم زیر آتش سنگین است، دائماً هم کشته و تلفات شدید میدهیم. الآن یک نفر به ما فرموده است که جنگ است.
سختی این جنگ در این است که تیر آن دیده نمیشود، آدمهایی هم که تیر میخورند، به مرور آثارِ خوردنِ تیر را حس میکنند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به معاویه فرمودند: «دَعْ عَنْكَ مَنْ مَالَتْ بِهِ الرَّمِيَّةُ»،[7] آن کسی که تیر دنیا به او اصابت کرده است را رها کن.
کسی که تیر جنگ تبیین، جنگ روایت، جنگ رسانه به او اصابت کند، مانند آدمی که گلولهی دوشکا به پیشانی او اصابت کند نیست که همه بلافاصله متوجه بشوند، در یک فاصله زمانی ناگهان میبینید طرف زیر و رو شد. تیر را الآن میخورد، اما اعلام مرگ او دو سال بعد است. چون قرار است اینجا تحوّل صورت بگیرد، برای همین کار بیشتر پیچیده میشود.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هر دو اشاره کردند، فرمودند: مسئلهی شما در وسط این جنگ این است…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سر ماجرای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: دیدید علی بن ابیطالب به بیت المال سختگیر است، در حالی که اگر به سراغ او میرفتید، برکات آسمان و زمین بود، و اگر با علی بیعت نکنید و او را رها کنید «أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ»،[8] من شمشیرهای آخته و شکمهای گرسنه را میبینم.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم فرمودند: الآن به دنبال این هستید که هر طور که شده است حسن بن علی را به معاویه بفروشید، من میبینم که فرزندان شما بر درِ خانههای اینها گدایی میکنند.
الآن فکر میکنی صد هزار درهم گرفتهای، ولی پانزده سال بعد فرزند تو گدای درِ خانهی اینهاست.
یکی از مشکلهای جنگ نرم این است که تیر خوردن در این جنگ نه برای کسی که تیر به او اصابت کرده است درد دارد و نه دیگران چیزی میبینند.
آدمهایی که یک به یک ریزش میکنند، چطور ریزش میکنند؟ شما دقیق نمیدانید که نقطهی ریزش این شخص از کجا شروع شد، ناگهان میبینید او کلاً منحرف شده است.
یکی از مهمترین نکات جهاد تبیین این است که باید بدانیم وسط جنگ هستیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. نهایتاً فکر من و شما میتواند این باشد که حالا که وسط جنگ هستیم، هم فراموش نکنیم و هم باید چکار کنیم. بقیه که بیخیال هستند و باید بیدارشان کرد.
پس اول باید به سراغ اصول اساسی برویم. دوم اینکه باید حس جنگ داشت.
تا وقتی که من حس جنگ ندارم آرام هستم. دیدید که رهبر انقلاب فرمودند این یک واجب عینی است. از کجا فرمودند واجب عینی است؟ چون ما وسط جنگ هستیم.
الآن اگر در سوریه درگیری هست، واجب کفایی است که عدهای به آنجا بروند. ولی برای آن کسی که شب عملیات در خط هست، دفاع کردن واجب کفایی نیست. برای او دفاع کردن واجب عینی است.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، وسط جنگ هستیم. مادامی که تلفن همراه تو در دست توست، وسط جنگ هستی. مادامی که تلویزیون داری وسط جنگ هستی، و چیزهای دیگر.
ضمناً ما در جنگ روایت گرا هم میدهیم، چون گوشی به دست ماست! در جنگ سخت دیگر گرا نمیدهیم و ممکن است کور بزنند و به سنگر ما اصابت کند. اما در اینجا ما خودمان هر روز دو ساعت هم برای این موضوع وقت میگذاریم و سیبل میشویم!
موضوع سیاسی نیست، سیاسی هم میتواند باشد، منظور بنده مسائل اساسی دین است، کاری به مسائل انقلاب ندارم، آنها هم هست. اصل دین را میگویم.
نکته سوم این است که چرا ما حرارت نداریم؟ چون حس جنگ نداریم. چون هدف نداریم. سرد هستیم. انگار وقت به اندازه عمر دنیا زیاد است. ضامن این نارنجک کشیده نشده است که بگوید زمان آن برای عمل محدود است. سرد میشویم.
مدتی میرویم و در ارگانی فعالیت میکنیم و بعد سرد میشویم، بعد میگوییم آن برای دوران مجردی و بیکاری و داغبازی بود. بعد کار دیگری میکنیم. اگر نگاه کنید عمدهی افراد اینطور هستند.
در حالی که آن کسی که عمار است، در نود و دو سالگی خود فرماندهی پیشقراول میدان است. سرد نمیشود.
چون از سر معرفت است، داغی و حرارت آن… نه تعصب بیجای او… حرارت او در دفاع از حق، اصلاً خنک نمیشود.
هاشم مرقال اصلاً آیتِ نبرد است. بعضی از نقلها این است که مرقال مانند گردباد است، طوفندهی کوبندهی تیزتک است.
عمّار در صفّین به هاشم مرقال میرسد و به او میگوید: برو دیگر!
هاشم مرقال فکر میکند که عمار داغبازی درمیآورد، بالاخره جنگیدن استراتژیک است، بالاخره فنون حرب داریم.
هاشم مرقال سلام الله علیه نزد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرود که شکایت کند. میگوید: عمار به من میگوید که به خط بزن…
در صورتی که خود هاشم مرقال علامت سرعت و قدرت و طوفان در جنگ، در رکاب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، عموی او سعد بن ابی وقاص است، پسر عموی او هم عمر سعد است، از سر معرفت هم نزد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اقوام او که در سپاه حضرت نبودند. یعنی با من و شما که خانوادهی محبّ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داریم تفاوت دارد. این خیلی معرفت دارد. ولی میگوید انگار که این عمار داغبازی درمیآورد.
جالب است، آدم نود ساله که نباید داغبازی دربیاورد، چون سرد و گرم چشیده است. آن کسی که از سر معرفت حرارت دارد، حرارت او خاموش نمیشود. نباید به او جَو داد.
عمدهی مردم ما محرّم به هیئت میآیند، قدمشان هم بر سر چشم، هیئتها هم خیلی برای محرّم وظیفه دارند، بنده که اصلاً از چند ماه قبل از محرم، بخاطر استرس نمیتوانم شبها بخوابم، چون کسانی به هیئت میآیند که ممکن است من کاری کنم دیگر نیایند. شما که این روزها میآیید، اگر امشب من خراب هم کنم، میگویید این شخص خوب نبود. هفتهی بعد هم پای منبر کس دیگری هستید. برای همین از این جهت خطرناک نیست.
عمدهی مردم جَوی هستند، مثلاً باید مناسبت خاصّی باشد، مثلاً حتماً باید عید غدیر باشد، حتماً باید روز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد که از مادر خود تشکر کند. معمولاً هم جَوهای ما تقویمی است.
اما آن کسی که در طول سال در مقابل مادر خود خاک است، او باید معرفت و تأدّب و تعقّل و تربیتی داشته باشد. آن کسی که در طول سال وظایف تحصیلی خود را درست انجام میدهد، آن کسی که از سر یک فهم و جهاد، هر روز کار خود را انجام میدهد. اگر بر حسب عادت نباشد، یک معرفت است. آن کسی که شب قدر بیدار میماند و عبادت میکند خوب است، آن کسی که دهه اول محرّم برای عزاداری میرود خوب است، قصد جسارت نداشتم، اما او با آن کسی که حداقل هر هفته چند شب شبزندهداری دارد و کاری به شب قدر ندارد و جَوزده نیست.
کسی که میخواهد در جهاد تبیین شرکت کند باید هدف او روشن باشد، معرفتی باشد، در این صورت دیگر حرارت او سرد نمیشود، دیگر مناسبت او را نمیآورد. در اینصورت عمار میشود.
همانطور که عرض کردم عموی هاشم مرقال سلام الله علیه سعد بن ابی وقاص ملعون است، هاشم مرقال رزمندهی خیلی مهمی هم هست، گاهی اوقات فرماندهی لشگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، چند نفر محدود در این سطح هستند، هاشم مرقال در آن سطح است.
عمار به هاشم مرقال میگوید: به خط بزن!
هاشم مرقال هم فکر میکند این حرف عمار بر اثر جَو است. نزد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرود که شکایت کند، همینکه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرسد حضرت میفرمایند: این جان را برای چه زمانی ذخیره کردهای؟ به خط بزن!
هاشم مرقال سلام الله علیه دیگر هیچ چیزی نمیگویم و عرض میکند: چشم! دیگر مرا نمیبینید. رفت و به خط زد.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که سر ما هم در برابر اماممان روی زمین بیفتد.
در این متن این موضوع برای من جالب بود که عمار هم همین حرف را به او زده بود، این حرارتِ عمارِ نود و دو ساله از کجا آمده است؟ معرفت!
بیش از اینکه ما بخواهیم جهاد تبیین کنیم…
وقتی نام جهاد تبیین میآید، آفتی در بین ما طلبهها هست و آن هم این است که وقتی کتابی را میخوانیم ممکن است بگوییم این برای منبر خوب است. در صورتی که من باید برای این بخوانم که برای خودم خوب باشد، آن چیزی که برای من خوب است را برای بقیه هم بگویم. اگر من روضهای را در خلوت خودم خواندم و گریه کردم، برای مردم هم خوب است، نه اینکه بگویم این برای مردم خوب است.
وقتی عنوان «جهاد تبیین» مطرح میشود، همهی ما میخواهیم دیگران را آدم کنیم. این اولین نقطهی انحراف است. اول باید برای خودمان جهاد تبیین کنیم. اول خودت ببین اصل چیست، خودت حس نبرد داشته باش، حرارت تو هم از بین نرود.
در خطبه 208 نهج البلاغه اینطور آمده است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: در جمل همه چیز خوب بود، در صفین هم همه چیز خوب بود، تا اینکه جنگ شما را خسته کرد.
اگر خدای نکرده اینجا آتش گرفت، میدوید که از آتش فرار کنید، اگر کسی پنج متر بدود نمیگوید بگذار کمی استراحت کنیم. آنجا میفهمد که باید فرار کند تا آتش نگیرد.
خستگی معنا ندارد، خستگی میدان نبرد یعنی کشته شدن، یعنی شکست، یعنی خذلان. در جنگ روایت هم یعنی تمام شدنِ کار. یعنی غلبهی روایتِ دشمن. یعنی ذلالتِ مستقر.
آن کسی که آتش او سرد نمیشود، هم هدف او معلوم است و هم حسِ جنگ دارد، مثل عمار. یک غیرمعصوم را میگویم که روشن باشد.
ما همینکه «جهاد تبیین» میگوییم، همهی ما میخواهیم برای بقیه منبر برویم، آن روزی جهاد تبیین «جهاد تبیین» میشود که من اول برای این یک نفر سربازی که ناخواسته در وسط جنگ تبیین و روایت حضور پیدا کرده است… مانند کسی که اشتباه ماشین خود را وسط خط مقدم برده است، دیگر هرچه بگوید بخدا من نه با صدام هستم و نه با جمهوری اسلامی، میگویند دیگر مهم نیست، اینجا در این وسط باید به یک طرف بروی و بجنگی، اگر نزنی تو را میزنند، باید متوجّه باشی که کجا هستی، چه بخواهی و چه نخواهی در میان جنگ هستی.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در میان جنگ هستیم، جهاد تبیین را فقط برای تریبوندارها نگفتهاند، که مشکل نود درصد تریبوندارها هم مانند من این مشکل را دارند که اول خودشان سرِ خط نیستند. اگر من خود سر خط باشم ممکن است سر خط کنم، وگرنه نه.
روضه و توسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در جهاد تبیین خودشان ابتکار به خرج دادند، دیدند هرچه در دفاع از حق و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیان کنند، میتواند بعداً با نقلهای معارض و دروغ و کتمان، چیز دیگری قلمداد یا تفسیر بشود…
مردم روزگار میدانستند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها موافق نیستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: مرا شبانه غسل بده و شبانه کفن کن و شبانه دفن کن، سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان.
چون با خلأی که ایجاد کرد، با ضدّروایتی که ایجاد کرد، پنج سال بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مردم مسلمان به مدینه میآمدند و میپرسیدند دخترِ پیامبر کجاست؟…
شما تصوّر کنید که به قم بروید و از هر کسی که میپرسید قبر آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف کجاست، بگوید نمیدانیم. مگر میشود هیچ کسی نداند؟ چه چیزی شده است که نمیدانید؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کاری کردند که کسی نمیدانست باید چه چیزی بگوید…
بعد هم فرمودند: سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان.
یعنی من برای شما مادری کردم که در این تبیین عقب نمانید. هم اینکه حرفهای خودم را در آن خطبههای طوفانی بصورت حضوری گفتم، هم کاری کردم که به شما هم برسد که من آن جریان را قبول ندارم.
ما وظیفه داریم که عمل ما موفقیتآمیز باشد، حداقل باید تلاش ما این باشد. ان شاء الله خدای متعال به ما کمک کند که از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درس بگیریم.
از ویژگیهای مادر این است که تنهاخور نیست، ان شاء الله خدای متعال مادران شما را حفظ کند و مادرانی که از دنیا رفتهاند را بیامرزد. مثلاً اگر یک میوهی نوبر برای مادر بیاورند، سهم همهی بچهها را نگه میداد.
روز قیامت که روز محرم و نامحرمی نیست، نعوذبالله همه عریان هستند…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مادرِ عظیم الشّأنی دارند، وقتی حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدند که روز قیامت همه عریان هستند، در حال بیهوش شدن بودند…
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما لباس تقوا داشته باشیم…
روز قیامت همه عریان هستند، اصلاً کسی به کسی توجّه ندارد، مادر بچهشیرده فرزند خود را رها میکند و اصلاً متوجه نمیشود که فرزند خود را رها کرده است.
الآن در دنیا اگر زلزله و سیل و… بیاید، مادرِ بچهشیرده خَم میشود و به خودش میپیچد که بچه را حفظ کند، معلوم است که زلزلهی قیامت زلزلهی دنیا نیست. من بعد از زلزلهی سر پل ذهاب به آنجا رفته بودم، مادری زیر آوار مانده بود اما بچهی چند ماههی او حفظ شده بود، چون مادر طوری به خود پیچیده بود که همهی آوار روی مادر خراب شده بود.
معلوم است که زلزلهی قیامت مانند زلزلهی دنیا نیست که «يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»،[9] اصلاً ملتفت نیست که در حال رها کردن بچهی خود هست، یعنی اینقدر ذهن او منصرف شدّت عذاب است، همه هم به زانو درآمده هستند… «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ»،[10] آنجا دیگر نمیشود یک «یا زهرا سلام الله علیها» هم گفت، دهانها بسته است، ذهنها منصرف است، همه از هم فرار میکنند، چون همه بدهکار هستند…
در آن آوارگی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: چنان عرق سرد به پیشانیها نشسته است، اگر دهانها را مُهر هم نزنند، از شدّت هراس و از ترس آبروریزی و از ترس عاقبت دهانها قفل میشود، معلوم نیست که آنجا به این معنا مُهر به دهان بزنند، اصلاً شدّت فضا بگونهای است که دیگر کسی نمیتواند حرف میزند، انسان لال میشود…
صدا میآید: «مَعَاشِرَ اَلْخَلاَئِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ»[11] سرها را پایین بیندازید و میدان دیدتان را کم کنید… بعضی از روایات میگویند حتّی به انبیاء که محرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند هم میگویند… اینجا معلوم است که کسی یارای دیدن خورشید تابان فاطمی سلام الله علیها را ندارد، کسی نمیتواند عظمت ایشان را ببیند. مانند لامپی که نمیتوانند به برق 100 وصل بشوند، باید برق آنقدر کم بشود که اینها تحمّل کنند..
«غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ زَوْجَةُ عَلِيٍّ إِمَامِكُمْ أُمِّ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ فَتَجُوزُ اَلصِّرَاطَ وَ عَلَيْهَا رَيْطَتَانِ بَيْضَاوَانِ فَإِذَا دَخَلَتِ اَلْجَنَّةَ»… سرها را پایین بیندازید و میدان دیدتان را کم کنید که بیبی دو عالم میخواهد وارد بهشت بشود…
وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن عظمت و جلالت و سواره محاذی عرش قرار میگیرند، وارد بهشت نمیشوند، گریه میکنند…
در بعضی نقلهای دیگر که متأخرتر است داریم که «عَلَی رَأسِهَا ثَوْباً مُلَطّخً بِدَمِ الْحُسَیْن»، با اینکه آنجا این چیزها اصلاً لازم نیست و فرمایش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میخرند… پیراهن خونین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را هم روی سر خود میکشند، خطاب میآید: فاطمه جان! هر چه تو بخواهی میشود… در روایت هست که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمایند: «یَارَبِّ شِیعَتِی، وَ شِیعَةِ وُلْدِی»…
ان شاء الله حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انتساب ما به خودشان را در روز قیامت انکار نکنند و دستگیر ما باشند و ما ایشان را الگوی خودمان در جهاد تبیین بدانیم، صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] فتح الباري ، جلد 7 ، صفحه 31 (أَنَّ أَبَا بَكْرٍ قَالَ فِي خُطْبَتِهِ وَكُنَّا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ أَوَّلَ النَّاسِ إِسْلَامًا وَنَحْنُ عَشِيرَتُهُ وَأَقَارِبُهُ وَذَوُو رَحِمِهِ وَلَنْ تَصْلُحَ الْعَرَبُ إِلَّا بِرَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ فَالنَّاسُ لِقُرَيْشٍ تَبَعٌ وَأَنْتُمْ إِخْوَانُنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ وَشُرَكَاؤُنَا فِي دِينِ اللَّهِ وَأَحَبُّ النَّاسِ إِلَيْنَا وَأَنْتُمْ أَحَقُّ النَّاسِ بِالرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَالتَّسْلِيمِ لِفَضِيلَةِ إِخْوَانِكُمْ وَأَنْ لَا تَحْسُدُوهُمْ عَلَى خَيْرٍ وَقَالَ فِيهِ إِنَّ الْأَنْصَارَ قَالُوا أَوَّلًا نَخْتَارُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَإِذَا مَاتَ اخْتَرْنَا رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَإِذَا مَاتَ اخْتَرْنَا رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ كَذَلِكَ أَبَدًا فَيَكُونُ أَجْدَرَ أَنْ يُشْفِقَ الْقُرَشِيُّ إِذَا زَاغَ أَنْ يَنْقَضَّ عَلَيْهِ الْأَنْصَارِيُّ وَكَذَلِكَ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ فَقَالَ عُمَرُ لَا وَاللَّهِ لَا يُخَالِفُنَا أَحَدٌ إِلَّا قَتَلْنَاهُ فَقَامَ حُبَابُ بْنُ الْمُنْذِرِ فَقَالَ كَمَا تَقَدَّمَ وَزَادَ وَإِنْ شِئْتُمْ كَرَّرْنَاهَا خُدْعَةً أَيْ أَعَدْنَا الْحَرْبَ قَالَ فَكَثُرَ الْقَوْلُ حَتَّى كَادَ أَنْ يَكُونَ بَيْنَهُمْ حَرْبٌ فَوَثَبَ عُمَرُ فَأَخَذَ بِيَدِ أَبِي بَكْرٍ وَعِنْدَ أَحْمَدَ مِنْ طَرِيقِ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبُو بَكْرٍ فِي طَائِفَةٍ مِنْ الْمَدِينَةِ فَذَكَرَ الْحَدِيثَ)
[5] خطبه فدکیه
[6] اللهوف علی قتلی الطفوف ، صفحه ۲۱ (وَ كَانَ اَلنَّاسُ يَتَعَاوَدُونَ ذِكْرَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ يَسْتَعْظِمُونَهُ وَ يَرْتَقِبُونَ قُدُومَهُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ لَعَنَهُ اَللَّهُ وَ ذَلِكَ فِي رَجَبٍ سَنَةَ سِتِّينَ مِنَ اَلْهِجْرَةِ كَتَبَ يَزِيدُ إِلَى اَلْوَلِيدِ بْنِ عُتْبَةَ وَ كَانَ أَمِيرَ اَلْمَدِينَةِ يَأْمُرُهُ بِأَخْذِ اَلْبَيْعَةِ عَلَى أَهْلِهَا عام[عَامَّةً]وَ خَاصَّةً عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ يَقُولُ لَهُ إِنْ أَبَى عَلَيْكَ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ وَ اِبْعَثْ إِلَيَّ بِرَأْسِهِ فَأَحْضَرَ اَلْوَلِيدُ مَرْوَانَ وَ اِسْتَشَارَهُ فِي أَمْرِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ إِنَّهُ لاَ يَقْبَلُ وَ لَوْ كُنْتُ مَكَانَكَ لَضَرَبْتُ عُنُقَهُ فَقَالَ اَلْوَلِيدُ لَيْتَنِي لَمْ أَكُ شَيْئاً مَذْكُوراً ثُمَّ بَعَثَ إِلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَجَاءَهُ فِي ثَلاَثِينَ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مَوَالِيهِ فَنَعَى اَلْوَلِيدُ إِلَيْهِ مَوْتَ مُعَاوِيَةَ وَ عَرَضَ عَلَيْهِ اَلْبَيْعَةَ لِيَزِيدَ فَقَالَ أَيُّهَا اَلْأَمِيرُ إِنَّ اَلْبَيْعَةَ لاَ تَكُونُ سِرّاً وَ لَكِنْ إِذَا دَعَوْتَ اَلنَّاسَ غَداً فَادْعُنَا مَعَهُمْ. فَقَالَ مَرْوَانُ لاَ تَقْبَلْ أَيُّهَا اَلْأَمِيرُ عُذْرَهُ وَ مَتَى لَمْ يُبَايِعْ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَغَضِبَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ وَيْلٌ لَكَ يَا اِبْنَ اَلزَّرْقَاءِ أَنْتَ تَأْمُرُ بِضَرْبِ عُنُقِي كَذَبْتَ وَ اَللَّهِ وَ لَؤُمْتَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى اَلْوَلِيدِ فَقَالَ أَيُّهَا اَلْأَمِيرُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اَللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اَللَّهُ وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ اَلْخَمْرِ قَاتِلُ اَلنَّفْسِ اَلْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لاَ يُبَايِعُ بِمِثْلِهِ وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلاَفَةِ وَ اَلْبَيْعَةِ ثُمَّ خَرَجَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ. فَقَالَ مَرْوَانُ لِلْوَلِيدِ عَصَيْتَنِي فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّكَ أَشَرْتَ إِلَيَّ بِذَهَابِ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ اَللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنَّ مُلْكَ اَلدُّنْيَا بِأَسْرِهَا لِي وَ أَنَّنِي قَتَلْتُ حُسَيْناً وَ اَللَّهِ مَا أَظُنُّ أَحَداً يَلْقَى اَللَّهَ بِدَمِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلاَّ وَ هُوَ خَفِيفُ اَلْمِيزَانِ لاَ يَنْظُرُ اَللَّهُ إِلَيْهِ وَ لاَ يُزَكِّيهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ. قَالَ وَ أَصْبَحَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَخَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يَسْتَمِعُ اَلْأَخْبَارَ فَلَقِيَهُ مَرْوَانُ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ إِنِّي لَكَ نَاصِحٌ فَأَطِعْنِي تُرْشَدْ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَا ذَاكَ قُلْ حَتَّى أَسْمَعَ فَقَالَ مَرْوَانُ إِنِّي آمُرُكَ بِبَيْعَةِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ فِي دِينِكَ وَ دُنْيَاكَ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ « إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ » وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ وَ طَالَ اَلْحَدِيثُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَرْوَانَ حَتَّى اِنْصَرَفَ مَرْوَانُ وَ هُوَ غَضْبَانُ .)
[7] نهج البلاغه، نامه 28 (أَ لَا تَرَى -غَيْرَ مُخْبِرٍ لَكَ وَ لَكِنْ بِنِعْمَةِ اللَّهِ أُحَدِّثُ- أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ خَصَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِسَبْعِينَ تَكْبِيرَةً عِنْدَ صَلَاتِهِ عَلَيْهِ. أَ وَ لَا تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا مَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِيلَ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ وَ ذُو الْجَنَاحَيْنِ؛ وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ؛ فَدَعْ عَنْكَ مَنْ مَالَتْ بِهِ الرَّمِيَّةُ؛ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا.)
[8] خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با زنان انصار
[9] سوره مبارکه حج، آیه 2 (يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَىٰ وَمَا هُمْ بِسُكَارَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ)
[10] سوره مبارکه یس، آیه 65 (الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ)
[11] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۷ ، صفحه ۱۳۹ (رَوَى اَلصَّدُوقُ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْوَهَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلشَّعْرَانِيِّ عَنْ عَبْدِ اَلْبَاقِي عَنْ عُمَرَ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَاجِبِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ وَكِيعِ بْنِ اَلْجَرَّاحِ عَنِ اَلْأَعْمَشِ عَنِ اِبْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: رَأَيْتُ سَلْمَانَ وَ بِلاَلاً يُقْبِلاَنِ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذاً اِنْكَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُقَبِّلُهَا فَزَجَرَهُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا سَلْمَانُ لاَ تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ اَلْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اَللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ اَلْعَبْدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ اَلْعَبْدُ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا مَوْلاَيَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ إِلاَّ أَخْبَرْتَنِي بِفَضْلِ فَاطِمَةَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ قَالَ فَأَقْبَلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً ثُمَّ قَالَ وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّهَا اَلْجَارِيَةُ اَلَّتِي تَجُوزُ فِي عَرْصَةِ اَلْقِيَامَةِ عَلَى نَاقَةٍ رَأْسُهَا مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ وَ عَيْنَاهَا مِنْ نُورِ اَللَّهِ وَ حُطَامُهَا مِنْ جَلاَلِ اَللَّهِ وَ عُنُقُهَا مِنْ بَهَاءِ اَللَّهِ وَ سَنَامُهَا مِنْ رِضْوَانِ اَللَّهِ وَ ذَنَبُهَا مِنْ قُدْسِ اَللَّهِ وَ قَوَائِمُهَا مِنْ مَجْدِ اَللَّهِ إِنْ مَشَتْ سَبَّحَتْ وَ إِنْ رَغَتْ قَدَّسَتْ عَلَيْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ فِيهِ جَارِيَةٌ إِنْسِيَّةٌ حُورِيَّةٌ عَزِيزَةٌ جُمِعَتْ فَخُلِقَتْ وَ صُنِعَتْ وَ مُثِّلَتْ مِنْ ثَلاَثَةِ أَصْنَافٍ فَأَوَّلُهَا مِنْ مِسْكٍ أَذْفَرَ وَ أَوْسَطُهَا مِنَ اَلْعَنْبَرِ اَلْأَشْهَبِ وَ آخِرُهَا مِنَ اَلزَّعْفَرَانِ اَلْأَحْمَرِ عُجِنَتْ بِمَاءِ اَلْحَيَوَانِ لَوْ تَفَلَتْ تَفْلَةً فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ مَالِحَةٍ لَعَذُبَتْ وَ لَوْ أَخْرَجَتْ ظُفُرَ خِنْصِرِهَا إِلَى دَارِ اَلدُّنْيَا يَغْشَى اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهَا وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهَا وَ عَلِيٌّ أَمَامَهَا وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ وَرَاءَهَا وَ اَللَّهُ يَكْلَؤُهَا وَ يَحْفَظُهَا فَيَجُوزُونَ فِي عَرْصَةِ اَلْقِيَامَةِ فَإِذاً اَلنِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اَللَّهِ جَلَّ جَلاَلُهُ مَعَاشِرَ اَلْخَلاَئِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ زَوْجَةُ عَلِيٍّ إِمَامِكُمْ أُمِّ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ فَتَجُوزُ اَلصِّرَاطَ وَ عَلَيْهَا رَيْطَتَانِ بَيْضَاوَانِ فَإِذَا دَخَلَتِ اَلْجَنَّةَ وَ نَظَرَتْ إِلَى مَا أَعَدَّ اَللَّهُ لَهَا مِنَ اَلْكَرَامَةِ قَرَأَتْ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا اَلْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنٰا لَغَفُورٌ شَكُورٌ `اَلَّذِي أَحَلَّنٰا دٰارَ اَلْمُقٰامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاٰ يَمَسُّنٰا فِيهٰا نَصَبٌ وَ لاٰ يَمَسُّنٰا فِيهٰا لُغُوبٌ قَالَ فَيُوحِي اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا يَا فَاطِمَةُ سَلِينِي أُعْطِكِ وَ تَمَنَّيْ عَلَيَّ أُرْضِكِ فَتَقُولُ إِلَهِي أَنْتَ اَلْمُنَى وَ فَوْقَ اَلْمُنَى أَسْأَلُكَ أَنْ لاَ تُعَذِّبَ مُحِبِّي وَ مُحِبِّي عِتْرَتِي بِالنَّارِ فَيُوحِي اَللَّهُ إِلَيْهَا يَا فَاطِمَةُ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي وَ اِرْتِفَاعِ مَكَانِي لَقَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِأَلْفَيْ عَامٍ أَنْ لاَ أُعَذِّبَ مُحِبِّيكِ وَ مُحِبِّي عِتْرَتِكِ بِالنَّارِ .)